راشد الغنوشی
این مقاله هماکنون برای مدتی کوتاه تحت ویرایش عمده است. این برچسب برای جلوگیری از تعارض ویرایشی اینجا گذاشته شدهاست، لطفا تا زمانیکه این پیام نمایش داده میشود ویرایشی در این صفحه انجام ندهید. این صفحه آخرینبار در ۰۹:۴۶، ۲۷ نوامبر ۲۰۲۳ (ساعت هماهنگ جهانی) (۱۱ ماه پیش) تغییر یافتهاست؛(الگو:پاکسازی) لطفا اگر در چند ساعت اخیر ویرایش نشده است، این الگو را حذف کنید. اگر شما ویرایشگری هستید که این الگو را اضافه کرده است، لطفا مطمئن شوید آن را حذف یا با {{در دست ساخت}} جایگزین میکنید. |
راشد الغنوشی، (زاده ۱۹۴۱ میلادی در تونس) رهبر اسلامگرایان تونس و از مخالفان نظام سیاسی تونس و مؤسس جمعیت پاسدار قرآن کریم است. راشد الغنوشی در مدرسه زیتونیه تحصیلات ابتدایی خود را گذراند و سپس برای تحصیل در سال 1963 به قاهره رفت. او از مدافعان دموکراسی و مخالف ارهاب و تکفیر است.
راشد الغنوشی | |
---|---|
نام کامل | راشد الغنوشی |
نامهای دیگر | شیخ راشد الغنوشی |
اطلاعات شخصی | |
سال تولد | ۱۹۴۱ م، ۱۳۱۹ ش، ۱۳۵۹ ق |
محل تولد |
|
دین | اسلام، اهل سنت |
آثار |
|
فعالیتها |
|
زندگینامه
راشد الغنوشی در ۱۹۴۱ میلادی در روستایی کوچک در جنوب شرقی تونس چشم به جهان گشود. او در مدرسه زیتونیه قابس تحصیلات ابتدایی خود را گذراند و سپس وارد الخلدونیه شد. در ۱۹۶۲ میلادی از آن مدرسه فارغالتحصیل شد و بعدها در شهر قفصه به شغل معلمی روی آورد. وی یکسال در قفصه ماند؛ سپس در اوایل پاییز ۱۹۶۳ میلادی به منظور ادامه تحصیل در دانشگاه به قاهره رفت و یک سال و نیم بعد به سبب بحرانی شدن روابط تونس و مصر به ناچار به سوریه مهاجرت کرد. غنوشی در دانشگاه دمشق در ۱۹۶۸ میلادی به مقام استادی نایل آمد و سپس به پاریس رفت و تحصیلات عالیه خود را ادامه داد. اما پس از یکسال به دلیل مشکلات خانوادگی، تحصیل در اروپا را رها کرد و به تونس بازگشت و به عنوان استاد فلسفه مشغول به فعالیت شد. الغنوشی در سفر به سوریه، فرهنگ اسلامی را فراگرفت و آن را با تجربه عملی که در زمینه فعالیتهای اسلامی در پاریس از مبلغان در ۱۹۶۸ به دست آورده بود، درآمیخت.
غنوشی پس از مراجعت به تونس، نخستین هستههای حرکت اسلامی را در میهن خود تشکیل داد و در ۱۹۷۰ میلادی، مجله المعرفه را به عنوان ارگان حرکت «الاتجاه الاسلامی» که موجودیت رسمی حرکت را اعلام کرده بود، منتشر ساخت و با نشر مقالاتی متعدد در آن مجله از انقلاب اسلامی ایران و رهبری امام خمینی(ره) به شدت حمایت و پشتیبانی کرد و به تبیین افکار و اندیشههای بنیانگذار جمهوری اسلامی پرداخت. به همین دلیل در دوران حبیب بورقبیه رییسجمهوری سکولار و وابسته به امپریالیسم فرانسه به ۱۱ سال زندان محکوم شد. او پس از سالیانی که در زندان به سر برد به محض آزادی موقت از کشور خود بیرون آمد اما دیری نپایید که او را ۲۲ سال تمام به انگلیس تبعید کردند. هنگام تبعید در لندن خبرنگاری از غنوشی میپرسد که اگر مردم یک نامزد کمونیست را به رهبری تونس انتخاب کنند، واکنش او چگونه خواهد بود، وی در پاسخ گفت آن را خواهد پذیرفت و تنها تلاش خواهد کرد که رأی مردم را در انتخابات بعدی به طرف حزب خود جلب کند. غنوشی پس از آنکه مردم تونس بر ضد نظام دیکتاتوری قیام کردند و طاغوت حاکم را بیرون راندند به میهن خود بازگشت[۱].
شخصیت
شخصیت راشد الغنوشی تلفیقی از گرایشهای مختلف است. وی میگوید که در سوریه ضمن مطالعه ژرف کتابهای فلسفی، مطالعه آثار اندیشمندانی از جهان اسلام همچون اقبال لاهوری، سید ابوالأعلی مودودی، سید قطب، محمد قطب و حسن البنا را مغتنم میشمرد که در جریان آن با گروههای حزب التحریر، سلفیها، صوفیه و اخوانالمسلمین آشنا شد اما به طور رسمی به عضویت هیچکدام درنیامد. گرچه سلفیگری را در ابتدا پذیرفت اما در بازگشت به تونس و پس از تجربه آن، به سطحینگری و جزئینگری آن پی برد و از آن فاصله گرفت. بدین ترتیب راشد الغنوشی شخصیتی چند بعدی و پیچیده داشت و نمیتوان او را به یک جریان فکری خاص منتسب کرد[۲].
فعالیتها
غنوشی بیش از ۲۰ سال در دوران حکومت بنعلی در لندن در تبعید به سر برد و پس از پیروزی بهار عربی در ۲۰۱۱ میلادی به تونس بازگشت و توانست حزب نهضت را با همکاری قشر مذهبی در مدت کوتاهی دوباره احیا کند. حزب نهضت در نخستین انتخابات دمکراتیک تونس برای مجلس موسسان در ۲۰۱۱، ۳۷ درصد رأی آورد و در حکومت اتئلافی پس از انقلاب سهم عمدهای را بر عهده گرفت اما نگرانی ناشی از اسلامگرایی روزافزون این حزب در جامعهای که چندین دهه حکومتهای سکولار را شاهد بود به ویژه پس از قتل منتقدین چپگرای دولت شکری بلعید و محمد براهمی، باعث خیزشهای تازهای شد که در سالهای۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ به بحران جدیدی در تونس منجر شد. نهضت برخلاف رسم معمول در کشورهای منطقه، داوطلبانه از قدرت کنار رفت و اجازه داد تا انتخابات جدیدی برگزار شود که در آن ۲۷ درصد رأی آورد و جزیی از حکومت ائتلافی کنونی به رهبری حزب ندای تونس است. یکی از نخستین اقدامات غنوشی پس از برگشت به تونس اعلان مخالفت با مفهوم خلافت بود و در این زمینه با اندیشههای حزب التحریر که خواهان تشکیل خلافت اسلامی بود به مخالفت برخاست. به باور او، اسلام با دموکراسی، حقوق بشر و آزادی فردی در تضاد نیست و یک مسلمان برخلاف باور رایج در جهان میتواند، دمکرات نیز باشد[۳].
تالیفات
شیخ راشد علاوه بر مقالات بسیار که در جرائد تونس و دیگر کشورها منتشر شده، تألیفاتی نیز دارد که علاوه بر عربی، به زبانهای: انگلیسی، فرانسه، اسپانیایی، ترکی و فارسی ترجمه و به چاپ رسیده است. تألیفات عمده وی عبارت است از:
- طریقنا الی الحضاره؛
- نحن و الغرب؛
- حق الاختلاف و واجب وحده الصف؛
- القضیه الفلسطینه و الامام الخمینی؛
- المرأه بین القرآن و واقع المسلمین؛
- حقوق المواطنه فی الدوله الاسلامیه؛
- الحرکه الاسلامیه و مسأله التغییر؛
- مقاربات فی العلمانیه و المجتمع، المدنی؛
- من تجربه الحرکه الاسلامیه فی تونس؛
- مقالات؛
- الامام الخمینی و التجدید؛
- الحریات العامه فی الدوله الاسلامیه[۴].
آراء و مواضع
دموکراسی
النهضه از ابتدای تاسیس به تدریج از ایده خلافت و امت اسلامی فاصله گرفت و بسیاری از مفاهیم و ارزشهای مدرن را سعی کرد تا در درون اندیشه خویش هضم کند به همین سبب دموکراسی و دولت ملت را صراحتا به رسمیت شناخت و در کنگره دهم که در 20 تا 22 مه 2016 برگزار گردید علنا اعلام کرد که منافع تونس را به منافع اخوانالمسلمین ترجیح میدهد که این نشان از تغییر رویکرد از فراملی به ملی توسط این حزب است.
همچنین راشد الغنوشی در اندیشه سیاسی خود مسئله شورا را به درجه بسیار بالایی از اهمیت میرساند تا جایی که اذعان میکند که بعد از نص بالاترین جایگاه از آن شورا است و مهمترین اصل در تشکیل حکومت اسلامی است که میتواند به همراه شریعت مشروعیت حکومت را تامین کند. او همواره سعی در سازگار نمودن دموکراسی با اسلام داشته و معتقد است که ذهنیت تضاد و تعارض اسلام با دموکراسی توسط گروههای افراطی شکل گرفته و به هیچ وجه صحیح نیست.
وی مدعی است که خداوند امت را خلیفه خود قرار داده و هیچ کس به جز امت نمیتواند از جانب دین سخن بگوید و نماینده و حافظ آن بر روی زمین باشد به این معنا که نه دولت و نه هیج حزبی حق داعیهداری و سخنگویی از جانب دین را ندارد لذا خود امت باید درباره سرنوشت خویش تصمیم بگیرد.
همانطور که سابقا هم ذکر شد استبداد و دیکتاتوری حکام تونس از مهمترین پدیدههایی بود که بر اندیشه راشد الغنوشی تاثیر به سزایی برجای گذاشت تا به حدی که وی دموکراسی سکولار را بر استبداد دینی ترجیح میدهد در همین رابطه وی اذعان دارد که:
«ما ﺍﺳﺘﺒﺪﺍﺩ ﻭ دیکتاتوری ﺭﺍ ﺩﺭ همه ﺍﻧﻮﺍﻉ ﻭ اشکالش ﺭﺩ میکنیم؛ ﺍﮔﺮﭼﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺴﻠﻤﺎنی ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻧﺸﺮ ﺍﺳﻼﻡ ﺩﺭ میان ﻣﺮﺩﻡ پیشه کند؛ ﺯیرا ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺁیه افانت تکره الناس ﺣتی یکوﻧﻮﺍ ﻣﺆﻣنین ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺍﺳﺘﺒﺪﺍﺩ ﺭﺍ احدی ﺑﻪ ﺍنبا ﻧﺪﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﭘﺲ ﺍﻧﺴﺎﻥﻫﺎی ﻋﺎﺩی ﺑﻪ ﻃﺮیق ﺍﻭلی ﻣﺠﺎﺯ ﺑﻪ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺍﺳﺘﺒﺪﺍﺩ ﻧیﺴﺘﻨﺪ. ﻫﺮﮔﺎﻩ ﻧﻈﺎﻡ ﻭ ﺩﻭﻟﺘی ﺑﻪ ﺁﺯﺍﺩیﻫﺎی ﻋﻤﻮﻣی ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﺩ، ﺣﺮکﺖ ﺍﺳﻼﻣی ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﺎﻧﻨﺪ یک ﮔﺮﻭﻩ ﺳیﺎﺳی ﻋﻤﻞ ﻣیکﻨﺪ؛ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺑﺎ ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﺑﻪ ﺣﻖ ﻃﺮﻑﻫﺎی ﺩیﮕﺮ ﻭﮔﺮﻭﻩﻫﺎی ﺩیﮕﺮ ﻭ ﺑﺎ ﺍﺭﺍﺋﻪکﺮﺩﻥ ﺍﻟﮕﻮﻫﺎیی ﺍﺯ ﺟﺎﻣﻌﻪی ﻣﻄﻠﻮﺏ ﺧﻮیﺶ. ﭘﺲ ﺣﺮکﺖ ﺍﺳﻼﻣی ﺩﺭ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﺎﺕ ﺷﺮکﺖ ﻣیکﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﭘﺎﺭﻟﻤﺎﻥ ﻧﻤﺎیﻨﺪﻩ ﻣیﻓﺮﺳﺘﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺑﺨﺶﻫﺎی ﺍﺩﺍﺭی ﺩﻭﻟﺖ ﻭﻟﻮ ﺟﺰﺋی، ﺑﺮﺍی ﺗﻤﺮیﻦ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺧﻮﺩ ﻣﺸﺎﺭکﺖ ﻣیکﻨﺪ ﻭ ﺑﺪین ترتیب ﻣیتوﺍﻧﺪ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺣﻘﻮﻕ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ کﻨﺪ.»
او معتقد است که دموکراسی و آزادی بر دعوت دینی اولویت دارد زیرا در اندیشه او دعوت دینی هم باید در بستری از آزادیهای اجتماعی رخ دهد البته آزادیهای اجتماعی که برای دیگر تفکرها و اندیشهها هم چنین دعوتی را ممکن میسازد این گزاره چنان در باور الغنوشی پررنگ شده است که حتی وی اخیرا برای دیگر اندیشهها همچون کمونیستها و مسیحیان حق دعوت مسلمانان به کیش خود را قائل است، در صورتی که وی سابقا از مدافعان حکم ارتداد بود.
در مجموع وی دموکراسی را راهی برای تعالی مردم و احکام الهی میداند و اذعان دارد که بهترین روش موجود برای پیاده کردن احکام اسلامی توسط ملت است و نه تنها با اسلام تعارضی ندارد بلکه اسلام ذیل مفاهیمی همچون شورا و بیعت به آن توصیه کرده است.
تحزب
از لازمههای دموکراسی وجود احزاب مستقل با اندیشهها و نظرات مختلف است که بسیاری از اندیشمندان اهل سنت معاصر همچون مودودی و سیدقطب با ایجاد آنان مخالف بودند اما راشد الغنوشی حزب گرایی را از دو منظر مفید به فایده برای جامعه اسلامی میداند: 1- اینکه مجرایی برای امر به معروف و نهی از منکر حاکمان و نصیحت آنان است که اگر از مدار حق خارج شدند توانایی اصلاح و یا برکناری آنان وجود داشته باشد 2- و دیگری اینکه بستری برای تربیت و آموزش امت برای امر حکومت داری و مدیریت است
سکولاریسم یا اسلامگرایی
گفتیم که در کنار دیکتاتوری حکام مستبد سکولاریسم نیز از جمله دلمشغولیهای راشد الغنوشی بوده که اساسا یکی از دلایل اصلی رویکرد اسلامگرایی را پاسخی به این دو پدیده عنوان میکند که بعد از انقلاب با برطرف شدن این دو مسئله دیگر توجیهی برای اسلام سیاسی نیست اتفاقی که باعث حذف این پسوند در کنگره دهم شد. با گذشت زمان نحوه تعریف سکولاریسم و نوع مواجهه با آن در جنبش النهضه دچار تغییرات اساسی شده است.
الغنوشی سکولاریسمی را که بتوان ضدیت با دین توسط دولت تعریف کرد تقبیح میکند که لزوما طرف مقابل آن دولت دینی قرار ننمیگیرد وی پس از انقلاب به صراحت اعلام کرد که دولت باید انعکاس کلی جامعه باشد نه اینکه به نمایندگی از دین بر آن ولایت داشته باشد او تاکید کرد که نهاد دولت باید نسبت به دین بی طرف باشد یعنی نه موضع ضدیت و نه موضع حمایت به خود بگیرد
او در همین زمینه در یک مصاحبه ضمن انتقاد از سکولاریسم بوقیبه از دیکتاتورهای تونس میگوید:
«بورقیبه یک سکولار افراطی بود نه یک سکولار میانه رو. زیرا سکولاریسم الزاما به این معنا نیست که ضد دین باشد، بلکه در بسیاری از مواقع با آن همزیستی دارد. کما اینکه در فرهنگ انگلوساکسونی برای مثال وجود دارد. اما زمینههای فرانسوی سکولاریسم آن را فرهنگی ضد دینی معرفی میکند. یعنی به گونهای که دیگر بی طرف نیست. در این برداشت دولت دیگر در برابر دین بی طرف نیست بلکه با آن جنگ دارد. از این رو برای مثال میبینیم که مشکل حجاب و تحریم آن در سنتهای سکولاریسم غربی به جز فرانسه دیده نمیشود. در انگلستان حتی نحوه پوشش اسلامی پلیسهای مسلمان را جدا کردند. به همین دلیل میگویم سکولاریسم بورقیبه افراطی و حتی فاشیستی بود. مکتبی که نه تنها به دموکراسی اعتقادی نداشت بلکه طرفدار تسلط دولت بر کل جامعه بود و قصد داشت بنیانهای دینی جامعه را متلاشی کرده و از نو بسازد. به جای اینکه دولت نماینده جامعه باشد اراده خودش را تحمیل میکرد و این کاملا با آن چیزی که گفته میشود دولت باید در قبال دین بی طرف باشد تناقض دارد.»
الغنوشی رویکرد اسلامگرایی خود را با هدف مقابله با دشمنی حکام مستبد تونس با دین تعریف کرد که لزوما معنایش تلاش برای ایجاد دولت دینی نیست. این سیر تغییرات در کنگره دهم به اوج خودش رسید که به صورت علنی النهضه اعلام کرد که از یک حزب تبلیغی به یک حزب سیاسی تبدیل میشود و بعد دینی را از بعد سیاسی جدا میکند.
البته به ادعای غنوشی حزب النهضه هنوز هم از ارزشهای اسلامی الهام نمیگیرد و به تعالی احکام الهی نسبت به قوانین بشری اعتقاد داد اما معتقد است که نباید این احکام به مردم تحمیل شوند بلکه باید مانند هر اعتقاد دیگیر در معرض انتخاب مردم قرار بگیرند و اگر مورد پذیرش واقع شدند میتوانند تبدیل به قانون شوند از نظر راشد الغنوشی اگر مردم از قوانین شرع خوششان نیاید نباید این احکام را بر آنان جاری کرد به عنوان مثال حجاب یا حدود و مجازاتهای اسلامی زمانی باید تبدیل به قانون کلی جامعه شوند که مورد پذیرش عموم جامعه قرار گیرند و دموکراسی دقیقا در اینجا به معنای اعتلای احکام اسلامی تعبیر میشود.
در مجموع میتوان گفت که جنبش النهضه و راشد الغنوشی سکولاریسم علمی را هرگز نپذیرفتند اما به سکولاریسم عینی تن در دادند یعنی در بازنویسی قانون اساسی پذیرفتند که شریعت از منابع قانونگذاری نباشد که ناظر به دلایل این امر در خاتمه مقاله توضیحات لازم ارائه خواهد شد.
آزادی
آزادی در اندیشه سیاسی راشد الغنوشی جایگاه ویژه ای پیدا میکند زیرا هنگامی که یک دستگاه فکری دموکراسی و تحزب را میپذیرد به ناچار باید حق فعالیت گروهها و اندیشههای دیگر را در جامعه نیز به رسمیت بشناسد زیرا این دسته از مفاهیم در اندیشه سیاسی به نوعی لازم و ملزوم یکدیگرند و بدون وجود یکی حضور دیگری بیمعنا جلوه میکند.
وی برای تئوریزه کردن این مفهوم به کرات از آیه «لا اکراه فی الدین» استفاده کرده و از آن دستمایه ای برای مشروعیت سازی به الگوی حکومتی مورد نظر خویش استفاده کرده است. او در این باب کتابی به عنوان آزادیهای عمومی در حکومت اسلامی نوشته که بیانگر نظرات و اندیشههایش در این زمینه است.
حقوق زن و هنرهای زیبا
راشد الغنوشی با اعتقاد به تساوی حقوق زن و مرد در اسلام که تنها معیار برتری را در میان آن دو تقوا قرار داده است به انتقاد به تمدن غرب میپردازد که با معیار قرار دادن بهرهوری اقتصادی باعث ظلم به زن شده است:
«ﺍﺳﻼﻡ میاﻥ ﺯﻥ ﻭ ﻣﺮﺩ ﻣﺴﺎﻭﺍﺕ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ کرﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﻋﺎﻣﻞ ﺑﺮﺗﺮی یکی ﺑﺮ ﺩیگری ﺟﺰ ﺗﻘﻮﺍ ﻭ ﻋﻤﻞ ﺻﺎﻟﺢ ﻭ ﺷﺎیستگی ﻧﻤی توﺍﻧﺪ ﺑﺎﺷﺪ. ﺍﺻﻞ ﻣﺴﺎﻭﺍﺕ ﻣﻮﺟﺐ ﺑﺮﻭﺯ ﺧﻠﻞ ﺩﺭ ﺗﻮﺯیع ﻧﻘﺶﻫﺎ ﻭ تکاﻣﻞ ﺁﻥﻫﺎ نمی ﺷﻮﺩ؛ بلکه ﺗﻤﺪﻥ ﺟﺪید ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﺎﺩی ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻣﻮﺟﺐ ﺑﺮﻭﺯ ﺧﻠﻞ ﺩﺭ ﺍیفای ﻧﻘﺶ ﻫﺎ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺗﻮلید ﺍﻗﺘﺼﺎﺩی ﺭﺍ ﺑﺎﻻﺗﺮین ﺟﺎیگاﻩ ﻭ میزﺍﻥ ﺳﻨﺠﺶ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ ﺣﺎلیکه ﻧﻘﺶﻫﺎی ﺩیگری ﭼﻮﻥ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺍﻣﻮﺭ ﺍﺟﺘﻤﺎعی، ﺍﻣﻮﺭ ﻣﻨﺰﻝ ﻭ ﺍﻣﻮﺭ کﻮﺩک ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ کرﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺍﻣﺎ ﺍﺳﻼﻡ ﺑﻪ همه ی ﺍین ﻧﻘﺶﻫﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﺍیفاﮔﺮﺍﻥ ﺍین ﻧﻘشﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﻮﺭﺩ تکریم ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ ﺗﻤﺪﻥ ﻣﻌﺎﺻﺮ ﺑﻪ ﺩلیل ﺗﻮﺟﻪ بیش ﺍﺯ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺑﻪ ﺗﻮلید ﺍﻗﺘﺼﺎﺩی، ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺩﭼﺎﺭ ﻓﺮﻭﭘﺎشی ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ؛ ﺗﺎ ﺟﺎیی که ﺳﺨﻦ ﺍﺯ ﺍﻧﻘﺮﺍﺽ ﻧﺴﻞ ﻣﺎﺩﺭﺍﻥ ﺑﻪ میان ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺑﻨﺎﺑﺮﺍین، مشکل ﺩﺭ ﻣﺸﺎﺭکت ﺯﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺍﻣﻮﺭ سیاسی، ﺍﻗﺘﺼﺎﺩی ﻭ ﺍﺟﺘﻤﺎعی نیست؛ بلکه مشکل، ﻣﺒﻨﺎ ﻭ ﺍﺳﺎﺱ فکری ﺍین ﻣﺸﺎﺭکت ﻭ ﺍفقی ﺍﺳﺖ که ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺁﻥ ﮔﺎﻡ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ میﺷﻮﺩ.»
وی قوانین اسلام درباره زن را جزء راقیترین و پیشرفتهترین قوانین جهان میداند که حقوق وکرامتش را حفظ میکند و تمامی آن چه که باعث شده تصویری سیاه از حقوق زن در اسلام را در جهان نشان دهد رفتار و عملکرد گروههای تروریستی و افراطی میداند.
وی همچنین با جدیت معتقد است که اسلام باید به عرصه هنرهای مدرن مانند بازیگری و تئاتر ورود کند و این مظاهر از مدرنیته را به هیچ وجه متعارض با اسلام نمیداند. [۵]