جنگ نهروان
جنگ نهروان در این نبردکه در سال 38 هجری اتفاق افتاد، طرف جنگ، یاران دیرینه امام علی (ع) بودند که از شدّت عبادت پیشانی هایشان پینه بسته بود و آهنگ تلاوت قرآن آنان در همه جا می پیچید، جنگ با این گروه دشوارتر از آن دو دسته بود، ولی امام علی (ع) پس از ماه ها صبر و شکیبایی و ایراد سخنرانی و اعزام شخصیّت های مؤثر، از اصلاح آنان مأیوس شد و چون آنان قیام مسلّحانه کردند به نبرد با آنان پرداخت و به تعبیر خود چشم فتنه را از کاسه درآورد.
نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است.
یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید.
آخرین مرتبه این صفحه در تاریخ زیر تغییر یافته است: ۱۳:۲۵، ۴ ژانویه ۲۰۲۲؛
نام | جنگ نهروان |
---|---|
زمان | ۹ صفر ۳۸ قمری |
مکان | نهروان•عراق |
نتیجه | پیروزی علی بن ابیطالب |
طرفین درگیر | امیر المومنین علی بن ابی طالب•خوارج |
فرماندهان سپاه اسلام | علی بن ابیطالب•مالک اشتر نخعی•قیس بن سعد انصاری•ابوایوب انصاری•محمد حنفیه•عبدالله بن عباس•حجر بن عدی•اشعث بن قیس•شبث بن ربعی•جندب بن کعب ازدی |
فرماندهان کفار | عبدالله بن وهب راسبی•عبدالله بن شجره سلمی•حرقوص بن زهیر سعدی |
تعداد نیروهای سپاه اسلام | ۱۲٬۰۰۰ |
تعداد نیروهای سپاه کفار | ابتدا ۴٬۰۰۰ و حین نبرد ۱٬۰۰۰ تا ۱٬۸۰۰ |
شهدا و کشته شدگان | شهادت کمتر از ده نفر از سپاه امام علی(ع)•فرار چهار صد نفر و کشته شدن اکثر خوارج حاضر در صحنه نبرد |
نتیجه | پیروزی مسلمانان |
همین گروه بودند كه مسئله حكمیت را مطرح كردند و در نهایت، بیعت خود را شكسته و دشمنى خویش را با حضرت على (ع) آشكار نمودند و در صحراى حروراء جنگى را بر علیه او بر پا كردند و چون محل جنگ حروراء نام داشت این گروه بنام حروریَّة معروف شدند.
رئیس این جمعیت حرقوص بن زهیر السّعدى ملقب به ذى الثدیّة است. حضرت امیر (ع) ابتدا به سوى آنها رفت و آنها را موعظه نمود و از آنها خواست كه به بیعت خود باز گردند ولى آنها جواب حضرت را با تیر دادند و آن حضرت نیز به جنگ با ایشان برخاست.
جنگ نهروان
مارقین یا خوارج در جنگ صفین، گروهی ابتدا امام (ع) را به ترك جنگ و پذیرش حكمیت وادار كردند، سپس خود از این كار پشیمان شدند و به مخالفت با حضرت علی پرداختند. حضرت علی (ع) این گروه را «مارقین» نامید و در سه مرحله با آنان مخالفت ورزید.
1 ـ پذیرش اصل حكمیت. امام آن را خدعه و نیرنگ می دانست، ولی اینان آن را بر امام تحمیل كردند.
2 ـ انتخاب ابوموسی به عنوان حَكَم. امام با او مخالف بود و به حیله ی اشعث و خوارج بر علی (ع) تحمیل شد.
3 ـ شكستن عهد و پیمان. امام بعد از حكمیت فرمود كه باید به عهد خود وفادار باشیم، ولی آنان مخالفت كردند.
پس از این وقایع، این گروه با تشكیل دسته های نظامی مستقل به ترور، ایجاد ناامنی و مقابله با حكومت مركزی دست یازیدند. حُرقوص بن زهیر ریشه ی خوارج به زمان رسول خدا(ص) می رسد. پیامبر (ص) بعد از جنگ حنین، غنایم را تقسیم كرد و برای تألیف قلوب مشركان به ایشان سهم بیشتری عنایت نمود. این عمل ناراحتی برخی را به دنبال داشت. از جمله «حرقوص بن زهیر» به پیامبر گفت: «عدالت كن!».
گفته ی بی ادبانه ی او، جمعی را ناراحت كرد. پیامبر به او فرمود: وای بر تو! اگر عدالت در نزد من نباشد، در كجا خواهد بود؟ عمر پیشنهاد داد كه گردنش را بزنند، اما پیامبر مانع شد و از آینده ی خطرناك او خبر داد و فرمود: او را رها كنید كه پیروانی خواهد داشت كه در امر دین بیش از حد كنجكاوی خواهند كرد و هم چون پرتاب تیر از كمان از دین بیرون خواهند رفت.
پیامبر لفظ «مرق» را كه به معنای پرتاب شدن است، به كار می برد؛ زیرا این گروه به سبب اعوجاج و كج فهمی در دین به جایی رسیدند كه از حقیقت دین دور ماندند و در میان مسلمانان «مارقین» لقب گرفتند. [۱]
حرقوص بعد از ماجرای حكمیت نزد حضرت امام علی (ع) آمد و در گفت وگویی كه با حضرت داشت، او را تهدید به جنگ كرد.
در قرآن كریم درباره ی گفت و گوی «حرقوص» با پیامبر آیه ای آمده است كه بیان گر نفاق درونی حرقوص می باشد: وَ مِنهُم مَن یَلْمِزُكَ فِی الصَّدَقاتِ فَاِن اُعطوا مِنْها رَضُوا وَ اِنْ لَمْ یُعطَوا مِنْها اِذا هُم یَسْخَطوُنَ. [۲]
برخی از منافقان درباره ی تقسیم غنایم بر تو ایراد می گیرند. اگر به آنان سهمی داده شود، راضی می گردند و اگر محروم شوند، ناگهان خشمگین می شوند. [۳]
حرقوص بن زهیر سرانجام در جنگ نهروان كشته شد. [۴] عبداللّه بن وهب راسبی «عبداللّه بن وهب» از سران خوارج بود و در ابتدای امر جلسه های خوارج در منزل او برقرار می شد. در حالات او نوشته اند كه از كثرت سجده و عبادت، پیشانی اش همانند زانوی شتر پینه بسته بود و به او «ذوالثفتات» می گفتند. در جلسه ای كه در منزل او برپا شد، برای خوارج سخنرانی كرد و با ترغیب آنان به زهد در دنیا، از امر به معروف و نهی از منكر برایشان سخن گفت. خوارج در این جلسه به این نتیجه رسیدند كه باید برای خود رهبر انتخاب كنند. ابتدا به «زید بن حصین الطایی» و «حرقوص بن زهیر» پیشنهاد كردند كه آنان نپذیرفتند.
در نهایت به «عبداللّه بن وهب» پیشنهاد كردند او پذیرفت و چنین گفت: «آگاه باشید، به خدا سوگند كه به خاطر دنیا (ریاست) آن را نپذیرفتم و از ترس مرگ نیز آن را رها نمی كنم». سپس جمعیت با او بیعت كردند. او نامه ای به خوارج بصره نوشت و تقاضا كرد كه به ایشان ملحق شوند. آنان نیز پاسخ مثبت دادند. عبداللّه بن وهب در جنگ نهروان به دست حضرت علی (ع) كشته شد. [۵] ذوالثدیه بعضی اعتقاد دارند كه «ذوالثدیه» همان «حرقوص بن زهیر» می باشد، ولی اینان دو نفر بودند كه داستانی شبیه به یكدیگر داشته اند؛ زیرا ذوالثدیه نیز به پیامبر اعتراض كرد و گفت: «ای محمد! عدالت كن» شباهت این دو جریان بعضی را به اشتباه انداخته است كه این دو در حقیقت یك شخص بوده اند. به هر حال ذوالثدیه در جنگ نهروان به قتل رسید. او را «ذوالثدیه» می نامیدند. چون یك تكه گوشت زاید كه قابلیت ارتجاعی داشت در بالای یكی از دستانش موجود بود.
امیرالمؤمنین علی (ع) قبل از ظهور خوارج بارها به اصحاب فرموده بود كه گروهی این چنین قیام خواهند كرد و یكی از ایشان فردی است كه در دستش یك زایده وجود دارد بعد از تمام شدن جنگ می گفتند كه چنین فردی دیده نشده است. امام فرمود: «من دروغ نمی گویم و به من هم دروغ گفته نشده است». تا این كه خبر رسید ذوالثدیه را پیدا كرده و در بدن او همان علامت را یافته اند. زمانی كه امیرالمؤمنین (ع) از كنار كشته شدگان نهروان گذر می كرد، فرمود:
لَقَد ضَرَّكُم مَنْ غَرَّكُم. آن كس كه شما را مغرور كرد (فریب داد) به شما ضرر رساند. سؤال كردند: «آن شخص چه كسی بود؟» حضرت فرمود: «شیطان و نفس اماره آنان را با آرزوها فریب داد و گناهان را در نزد ایشان زیبا و دل پسند جلوه گر نمود و به ایشان وعده ی پیروزی داد». [۶]
برج بن مسهر طایی، عمران بن حطاء و عبدالله بن كوّاء از دیگر نقش آفرینان جریان خوارج به شمار می روند. عبدالرحمان بن ملجم مرادی و شهادت علی بن ابی طالب (ع) بعد از جنگ نهروان، تعداد اندكی از خوارج باقی ماندند و توانستند خود را از مهلكه برهانند. اینان بعدها در ملاقات هایی كه با یكدیگر داشتند به این نتیجه رسیدند كه عامل نابسامانی و آشوب ها در بین امت اسلامی، معاویه بن ابی سفیان، عمروبن عاص و علی بن ابی طالب هستند و راه حل آن را در ترور و قتل این سه نفر دانستند. «عبدالرحمان بن ملجم مرادی» مأمور شد كه حضرت علی (ع) را به قتل برساند و برای اجرای همین مأموریت وارد كوفه شد.
در یك دسته بندی، عوامل شهادت حضرت علی بن ابی طالب (ع) به دست خوارج را می توان این گونه بیان كرد:
1 ـ كج فهمی در دین
عبدالرحمان بن ملجم و قطام هر دو از خوارج بودند و افكار و اعتقادات آنان را داشتند. ایشان در فهم آیه ی شریفه ی «لاحُكم الاّ للّه» دچار خطای عجیبی شدند و تفاوت حق تشریع و قانون گذاری را با حكومت و اجرای قوانین تشخیص ندادند. مفاد آیه ی شریفه بیان گر حق تشریع است؛ زیرا روشن است كه خداوند متعال هیچ گاه به عنوان حاكم و خلیفه در روی زمین بر مردم حكومت نخواهد كرد. این جهالت و كج فهمی با لجاجت و عناد همراه شد و مسیر تاریخ را عوض كرد.
2 ـ كینه توزی
قطام دختر عموی عبدالرحمان بود و از زیباترین دختران كوفه به شمار می آمد. وی در عین حال بسیار زبان آور و حاضر جواب بود. پدر و برادر قطام كه از خوارج بودند، در جنگ نهروان كشته شده بودند و آتش انتقام و كینه در دل قطام موج می زد. عبدالرحمان با دیدن قطام عاشق و شیفته ی او گشت و از او تقاضای ازدواج كرد. قطام نیز پذیرفت و كابین خود را قتل علی بن ابی طالب قرار داد. عبدالرحمان كه انگیزه ی قبلی داشت با این مهریه ی سنگین موافقت كرد.
3 ـ نفاق
عبدالرحمان به منزل اشعث بن قیس وارد شد. اشعث كه از منافقان زمان حضرت علی (ع) بود، یك ماه از عبدالرحمان میزبانی كرد و با آگاهی از انگیزه عبدالرحمان، او را بر این امر تشویق نمود. شاهد بر این امر، گفت و گوی ایشان در شب نوزدهم است كه حجر بن عدی آن را شنیده بود و قصد داشت امیرالمؤمنین را از جریان مطلع سازد، ولی از قضای روزگار حجر از راهی می رفت و علی (ع) از راه دیگری آمد. حجر زمانی به مسجد رسید كه دیگر كار از كار گذشته بود.
4 ـ هوای نفس
عبدالرحمان با دیدن جمالِ دل آرای قطام به سختی فریفته ی او شد. قطام نیز كه این را در یافته بود بر فتنه گری خود افزود و آتش وجود عبدالرحمان را شعله ورتر ساخت. اگر این برخورد نبود چه بسا كه عبدالرحمان از این انگیزه ی شیطانی خود دست بر می داشت، اما هوای نفس و فتنه گری قطام، او را در این دام انداخت و برای همیشه به عذاب الهی مبتلا ساخت. عاقبت در سحرگاه نوزدهم ماه مبارك رمضان سال چهلم هجری، امام علی بن ابیطالب (ع) در محراب عبادت با شمشیر عبدالرحمان بن مجلم مرادی مضروب شد. از قضا ضربت او در همان جایی فرود آمد كه عمروبن عبدود در جنگ خندق بر فرق حضرت وارد كرده بود و سر امیرالمؤمنین (ع) تا پیشانی شكافت. ایشان در شامگاه بیست و یكم رمضان عالم خاك را وداع گفت و به جوار حضرت رب العالمین شتافت.
زمان وقوع جنگ
نزدیك به یك سال از جنگ صفین مى گذشت و هنوز شعله هاى آن جنگ خونین ، یكسره خاموش نشده بود كه آتش جنگ خانگى ، و این بار از درون سپاه امام علی (ع) و به سردستگى مسلمانان افراطى ، شعله ور گشت و بدین سان ، امام علی (ع) از آغازِ به دست گیرى زمام قدرت سیاسى ، هر سال با یك جنگ داخلى رویارو شد .
زمان وقوع جنگ نَهرَوان به طور دقیق معلوم نیست . برخى از تاریخنگاران ، زمان وقوع آن را سال ۳۸ هجرى و بعضى سال ۳۷ هجرى و دسته اى هم سال ۳۹ هجرى دانسته اند .
به نظر مى رسد كه رأى نخست به صحّت نزدیك تر باشد . بسیارى از سیره نگاران ، یا چنان كه طبرى گفته : بیشینه ایشان ، بر همین قول اند . از این گذشته ، جُستار دقیق در سیر وقایع دوران حكومت امام علی (ع) نیز این رأى را تأیید مى كند .
و امّا ماهِ وقوع نبرد نهروان ؛ بیشینه تاریخنگاران از آن یاد ننموده اند ؛ لیكن برخى از ایشان اشاره كرده اند كه این نبرد در ماه صفر سال ۳۸ هجرى رخ داد و بعضى تاریخ وقوع آن را ماه شعبان همان سال دانسته اند . به نظر مى رسد قول نخست درست است ، یعنى ماه صفر سال ۳۸ هجرى ؛ زیرا زمان داورى به ماه رمضان نهاده شده بود و از آن پس ، امام علی (ع) سپاهى را تجهیز كرده ، به جانب شام روانه ساخته بود كه در این میان ، با سركشى خوارج رویارو گشت . این نبرد ، بسیار كم پایید و چیزى نگذشت كه آتشِ آن خاموش شد .
مكان جنگ
نبرد نهروان در [ جایى به نام] «نهروان» رخ داد كه منطقه اى گسترده میان بغداد و واسط بود و از در چهار فرسخى شرق بغداد قرار داشت .
شمارِ شركت كنندگان در جنگ
سپاه امام على (ع) بیش از ۶۸ هزار تن را شامل مى شد ؛ و این از آن روى بود كه امام (ع) براى جنگ با شامیان آماده شده بود ، نه براى نبردِ با خوارج .
سپاه خوارج هم مشتمل بر چهار هزار یا دو هزار و هشتصد تن بود .
فرماندهان سپاه امام
فرمانده جناح راست : حُجْر بن عَدى كِنْدى .
فرمانده جناح چپ : شَبَث بن رِبعى یا معقل بن قیس ریاحى .
فرمانده سواره نظام : ابو ایّوب انصارى .
فرمانده پیاده نظام : ابو قَتاده انصارى .
فرمانده مردم مدینه : قیس بن سعد بن عباده انصارى .
فرماندهان سپاه مارقین
فرمانده جناح راست : زید بن حُصَین طائى .
فرمانده جناح چپ : شُرَیح بن اَوفى عبسى .
فرمانده سواره نظام : حمزة بن سنان اسدى .
فرمانده پیاده نظام : حرقوص بن زُهَیر سعدى .
و گفته شده : فرمانده جناح راست : یزید بن حُصَین ، و فرمانده سواره نظام : عبد اللّه بن وَهْب .