ابراهیم بن اغلب
ابراهیم بن اغلب (۷۵۶ میلادی، قیروان - ۸۱۲ میلادی، سیسیل) فرماندهِ نظامی عباسی و نخستین امیر اغلبی و بنیانگذار آن بود. اصالتاً از خراسان و زاده قیروان در تونس بود. عباسیان بدلیل پشتیبانی شدن از خراسان به بسیاری از خراسانیان رتبه بخشیدند. ابن اغلب پس از فرونشاندن یک شورش در سال 799 والی افریقیه شد. او را دانا، نیکوکار و استوار دانستهاند. [۱]
پیش از حکومت
اِبْراهیمِبْنِ اَغْلَب، ابواسحاق ابراهیم بن بن اغلب بن سالم بن عَقال تمیمی [۲]، بنیانگذار سلسلهٔ اغلبیان، نخستین خاندانی که در شمال افریقا دولتی تأسیس کردند. او در سال ۸۵۲ م /۲۳۷ ق در قیروان کشور تونس به دنیا آمد.
ابراهیم ظاهراً تا 10 سالگی که پدرش اغلب بن سالم، امیر افریقیه در جنگ با یکی از شورشیان به قتل رسید [۳] در افریقیه میزیست. [۴]
پس از آن به مصر رفت. در این زمان برخی از افراد "آل مهلب" که از روزگار ابومسلم خراسانی، رقیب عمدهٔ اغلب بهشمار میرفتند، امارت آن ناحیه را در دست گرفته بودند.
ابراهیم در مصر، پیش از آنکه درصدد به دست آوردن میراث سیاسی و نظامی پدر برآید، به تحصیل دانش و بهویژه فقه پرداخت و در شمار شاگردان ممتاز "لیثبن سعدالفقیه" [۵] درآمد، تا آنجا که وی کنیزی را که سپس "زیادهاللـهبن ابراهیم" از او متولد شد به ابراهیم بخشید. [۶]
معلوم نیست که ابراهیم در چه تاریخی به «جُند» مصر پیوست، اما "بلاذری" به نقل از "احمدبن ناقد مولای بنی اغلب"، از ابراهیم با عنوان یکی از بزرگان سپاه مصر یاد کرده که در یکی از آشوبهای آن روزگار دست داشت.
وی با چند تن از یارانش به بیتالمال هجوم برد و پس از آنکه فقط به اندازهٔ مقرری (احتمالاً عقب افتادهٔ خویش از آن برداشت، به "زاب قیروان" گریخت. [۷] و گفتهاند که بر سپاه این ناحیه سروری یافت. [۸]
تناقضاتی که دربارهٔ تاریخ این واقعه در منابع هست، تعیین تاریخ قطعی آن را دشوار ساخته است. "بلاذری" در یکجا ورود ابراهیم به زاب را مقارن حکومت هرثمه بن اعین بر مغرب (179 ق) دانسته است، [۹]؛ اما این معنا بعید به نظر میرسد، چراکه اولاً گفتهاند که وقتی هرثمه از سوی هارونالرشید برای سرکوب امیران گردنکش وارد مغرب شد، ابراهیم در زاب بود و برای جلب خشنودی نمایندهٔ خلیفه هدایای بسیار به نزد او فرستاد تا حکومتش رسمیت یافت. [۱۰] از آن گذشته "بلاذری" در جای دیگر [۱۱] و به تبع او طبری [۱۲] از دخالت فعالانهٔ امیر ابراهیم در قتل ادریس بن عبداللـه (175 ق/791 م) سخن گفتهاند.
از سوی دیگر "ابن ابار" بر آن است که ابراهیم در روزگار حکومت "فضلبن روحبن حاتم مهلبی" بر افریقیه، به زاب رفت. [۱۳] ممکن است مراد "ابن ابار"، حکومت "فضلبن روح" بر زاب باشد که از سوی پدرش در آن جا امارت داشت.
باتوجه به این نکته که ابراهیم در قتل "ادریس" در سال 175 ق دست داشت، احتمال قوی هست که مقارن خروج فضل از زاب، ابراهیم به قصد بغداد در سال 174 ق به زاب رسیده و قدرتی یافته باشد که بهطور ضمنی از سوی دستگاه خلافت مورد تأیید واقع گشته، زیرا در واقعهٔ قتل ادریس از او با عنوان عامل هارون بر منطقه یاد کردهاند که به دستور خلیفه مقدمات قتل ادریس را فراهم آورد.
اگرچه گفتهاند که ظهور ابن اغلب در حوادث افریقیه با خدمت او در سپاه بنی مهلب آغاز شد و بهرغم بدسگالی فضل با ابراهیم همان جا در حملهٔ "علاءبن سعید" برای سرکوب "ابنجارود" که بر "فضل مهلبی" شوریده بود شرکت جست [۱۴]، ولی به نظر میرسد که او پس از ورود "هرثمه" به افریقیه بهطور جدی و رسمی در صحنهٔ سیاسی و نظامی ظاهر شده باشد.
در آن روزگار به سبب آشوبهای مستمر در مغرب که به مرکزی برای فعالیتهای ضد عباسی خوارج بدل گشته بود، نیز کوششهای اعرابی چون فرزندان "عبیدهبن عقبه بن نافع"، و "تمامبن تمیم" و "سلیمان ابن حمید الغافقی" و بسیاری دیگر که نیاکانشان در آغاز فتح مغرب از سوی مسلمانان به آن سامان پای گذارده بودند و طبعاً خود را برای حکومت سزاوارتر از والیانی که از سوی خلیفهٔ بغداد منصوب میشدند، میدانستند، و همچنین به سبب گسترش نفوذ ادریسیان در مغرب که خواستار تشکیل دولت علویان بودند، نزدیک بود که این منطقهٔ مهم از زیر نفوذ سیاسی بغداد خارج گردد و والیانی که پیدرپی از سوی خلفای عباسی مأمور استقرار نفوذ خلافت در آن سرزمین میشدند، نه تنها توفیق چندانی نمییافتند، بلکه با شورشهای بزرگی که گاه موجب قتل خود آنان میشد، روبهرو میگشتند، چنانکه "فضل ابن روحبن حاتم امیر مهلبی" افریقیه جان بر سر حکومت خویش باخت و هارونالرشید بلافاصله "هرثمهبن اعین" را برای فرو نشاندن آتش شرش به مغرب گسیل داشت. (179 ق/795 م)
هرثمه دو سال و نیم در آن دیار ماند و در سال 181 ق از هارون برای ادامة کار پوزش خواست. هارون نیز برادر رضاعی خود "محمدبن مقاتل العَکی" را به حکومت افریقیه گمارد. [۱۵]
ابن مقاتل در قلمرو خویش دست به ستمگری گشود و این امر باعث پدیدار شدن نارضایتی عمومی و شورش در افریقیه شد. ظاهراً در همین روزگار بود که "راشد مولای ادریس" و سرپرست "ادریس بن ادریس" که کارش بالا گرفته بود، خواست افریقیه را تصرف کند. ابراهیم بن اغلب که پیش از این نیز دشمنی خویش را با ادریسیان نمایانده بود، این بار دست به حیله گشود و با فریفتن یاران راشد، آنان را به قتل وی واداشت.
اگرچه ابن مقاتل در نزد خلیفه آن کار را به خود نسبت داد، ولی رئیس دیوان برید مغرب، خلیفه را از حقیقت امر آگاهانید. [۱۶] در سال 183 ق/799 م نیز "تمام بن تمیم"، حکمران تونس، از خاندان "ملک بن زید منات" که پسرعموهای اغلبیان بهشمار میرفتند [۱۷] بر "ابن مقاتل" شورید و پس از درهم شکستن او قیروان را تصرف کرد. [۱۸]
ابراهیم در این میان به مثابة یکی از رهبران بانفوذ منطقه، خاصه با تکیه بر نام پدر خویش که یک چند در افریقیه حکومت داشت، میتوانست از این نابسامانی بهره برگیرد، اما چون به پایداری توفیق احتمالی خویش یقین نداشت، به پشتیبانی از "ابن مقاتل" برخاست تا هم نیروی خود را به شورشیان بنمایاند و از وقایعی که ممکن بود حکومت او را مورد تهدید قرار دهد، جلوگیری کند، و هم نظر خلیفه را که هنوز طرفدار "ابن مقاتل" بود، به خود جلب کند تا مقدمهای باشد برای کسب مشروعیتی از جانب خلافت برای حکومتی که اندیشهاش را در سر میپرورانید.
البته دور نیست که وی با این پشتیبانی درصدد تشدید نارضایتی مردم از "ابن مقاتل" و متوجه ساختن افکار عمومی به خود بوده باشد. از اینرو ابراهیم بلافاصله به قیروان تاخت. "تمّام" که یارای مقاومت نمیدید، عقب نشست و ابراهیم وارد شهر شد. [۱۹]
وی در خطبهای که در جامع شهر خواند، خواستار بازگشت ابن مقاتل و ادامة حکومت او شد. [۲۰] اما مردم ناخشنودی خود را ظاهر ساختند و بسیاری به نزد "تمّام" گریختند. [۲۱]
"تمّام" بار دیگر قصد تصرف قیروان کرد و برای ایجاد اختلاف میان ابن مقاتل و ابراهیم، طی نامهای که به ابن مقاتل نوشت، ابراهیم را متهم ساخت که در پی به دست آوردن حکومت افریقیه است و ابن مقاتل را وسیلة این کار قرار داده است، ولی ابن مقاتل توجهی نکرد و ابراهیم را به پیکار او گسیل داشت. [۲۲]
ابراهیم نیز تمّام را شکست داد و سپس در سال 184 ق/800 م به تونس حمله کرد، ولی سرانجام "تمّام" را امان داد و به قیروان برد. [۲۳]
دوران زمامداری
شکست تمّام و چیرگی ابن مقاتل، مردم را بیش از پیش ناخشنود ساخت، تا آنجا که ابراهیم را که اینک نفوذ و نیرویی بزرگ یافته بود واداشتند تا خلیفه را از این معنا آگاه کند و خود را نامزد حکومت افریقیه سازد. [۲۴] ابراهیم علاوه بر این کار، به خلیفه پیشنهاد کرد که به جای 000`100 دیناری که هر ساله از مصر برای حکومت افریقیه میرسید 000`40 دینار بیشتر نفرستند. [۲۵]
هارونالرشید نیز پس از مشورت با "هرثمة بن اعین" که ابراهیم را مردی با کفایت و خردمند و دیندار معرفی کرد و شاید به عقیدة "اصطخری" برای مقابله با نفوذ روزافزون ادریسیان [۲۶]، به این پیشنهاد روی خوش نشان داد و ابراهیم را در محرم 184 ق/فوریة 800 م به حکومت افریقیه منصوب کرد. [۲۷]
خلیفه سپس به ابن مقاتل نوشت که رشتة کارها را به دست ابراهیم سپارد. [۲۸] براساس روایتی دیگر، مردم افریقیه ابن مقاتل را بیرون راندند و ابراهیم را به حکومت برداشتند. [۲۹] به این ترتیب، ابراهیم، حکومت افریقیه را در دست گرفت و ابن مقاتل به طرابلس رفت.
وی در آن جا از سوی "داوود قیروانی" کاتب خود، نامهای از قول هارونالرشید جعل کرد. [۳۰] مبنی بر آنکه خلیفه مجدداً او را به حکومت افریقیه گمارده است، و خود به ابراهیم فرمان داد که به زاب بازگردد و طی نامهای از "سهل بن حاجب تمیمی" خواست که به نیابت از او رشتة کارها را در دست گیرد. ابراهیم نیز در اواسط ربیعالاول 184 ق/آوریل 800 م شهر را به قصد زاب ترک گفت، اما این خبر، هارون را خشمناک ساخت و رسول فرستاد و حکومت ابراهیم را بر افریقیه تأیید کرد. [۳۱]
ابراهیم در مقام حکومت افریقیه با دستگیری بسیاری از مخالفان و فرستادن آنان به نزد خلیفه [۳۲] کوشید تا آتش شورشهای داخلی را فرو نشاند و سلطه و نفوذ خلافت را در قلمرو خویش گسترش دهد.
وی در اوایل حکومت خویش، در بیرون قیروان، شهرکی ساخت و قصر خویش را در آن جا برپای داشت و آن جا را "عباسیه" نام نهاد و بسیاری از بردگان سودانی را در آن جا به صورت سپاه خصوصی خود به کار گمارد. [۳۳] با اینهمه دولت او نیز از شورشهای مخالفان در امان نماند. در سال 186 ق/802 م "حمدیس [۳۴] بن عبدالرحمن کندی" در تونس بر ابراهیم شورید.
ابراهیم نیز سردار خود "عمران بن مخلد" یا "مجالد" [۳۵] را به سرکوب او فرستاد. "ابن مخلد" نیز "حمدیس" را درهم شکست و وارد تونس شد.
در همین زمان، ابراهیم که از نیروی روزافزون "ادریس بن ادریس" بیمناک شده بود، قصد او کرد، ولی به صلاحدید یارانش از آن عزم برگشت. شاید هواداری قبایل بزرگ بربر چون اوریة، زِنانَة، زراعه و مَکناسه از "ادریس" موجب شد که ابراهیم از رویارویی مستقیم با او خودداری ورزد. [۳۶]
از اینرو دست به حیله گشود و "بهلول بن عبدالواحد المَدْغَری" از نزدیکان و کارگزاران ادریس را با مال فریفت تا از ادریس جدا شد و به ابراهیم پیوست. این امر، باعث شد تا یاران ادریس از گرد او پراکنده شوند. [۳۷]
ادریس که خود را سخت در معرض تهدید میدید، نامه به ابراهیم نوشت و پس از یادآوری قرابتش با پیامبر اکرم (ص) از او خواست تا به اطاعتش گردن نهد یا دست از او بردارد. [۳۸]
به این ترتیب میان ابراهیم و ادریس صلح شد و از آن پس اغلبیان با وجود اصرار خلفا از مقابلهٔ مستقیم با ادریسیان خودداری میورزیدند و به دفع الوقت میگذراندند. [۳۹] در آن روزگار، طرابلس یکی از پرآشوبترین مناطق قلمرو ابراهیم بهشمار میرفت و والیان متعددی که پیدرپی مأمور حکومت آن دیار میشدند در خاموش ساختن آتش این آشوبها که به نظر میرسد بیشتر ناشی از اختلافات دیرینه میان "قیسیان" و "یمنیان" و دوری از مرکز حکومت بود، توفیق چندانی به دست نمیآوردند. در سال 188 یا 189 ق/804 یا 805 م مردم طرابلس ""سفیان بن المضاء"" [۴۰] را که برای چهارمینبار به حکومت آن جا منصوب شده بود، بیرون راندند و "ابراهیمبن سفیان تمیمی" را به امارت برداشتند. با اینهمه میان اعراب منطقه نیز اختلاف افتاد و کار به جدال انجامید.
ابراهیمبن اغلب با استفاده از موقعیت، از "احمدبن اسماعیل" امیر مصر مدد خواست و با سپاهی که او فرستاد سرانجام شورش را سرکوب کرد، ولی سران آن را مورد عفو قرار داد. [۴۱]
بزرگترین شورشی که بر صد ابراهیم پدید آمد، از سوی "عمران بن مخلد" سردار ابراهیم بود. وی در سال 194 یا 195 ق/810 یا 811 م به سبب افزایش نیرو و نفوذش، و بر اثر بیتوجهی ابراهیم به او بهانه به دست آورد و دست به شورش زد و همراه با "قریشبن تونسی"، میان قیروان و عباسیه اردو زد.
ابراهیم در عباسیه موضع گرفت و در چند جنگ، کاری از پیش نبرد. خاصه که گفتهاند: گروهی از سپاهیان که مقرری خود را طلب میکردند نیز به عمران پیوستند. [۴۲]
این جنگ و گریز حدود یک سال دوام یافت تا خلیفه، مال به نزد ابراهیم فرستاد و او با پراکندن آن در میان سپاهِ دشمن آنان را از گرد عمران پراکند و باز بر قیروان چیره شد. [۴۳] ابراهیم هنوز گرفتار پیآمدهای این شورش بود که طرابلس را مجدداً آشوب فراگرفت.
وی پسر خود عبداللـه را به امارت آن جا منصوب کرد (196 ق)، ولی سپاه طرابلس او را در خانهاش به محاصره گرفت و وادار به خروج از شهر کرد. عبداللـه از طرابلس خارج شد و با بذل مال مردم را به گرد خویش فراهم آورد و با درهم شکستن شورشیان بر شهر مستولی شد، ولی چندان بر جای نماند؛ زیرا پدرش او را عزل کرد و "سفیانبن المضاء" را باز به حکومت آن جا گماشت.
این بار بربرها سر به شورش برداشتند و سپاه دولتی را درهم شکستند و دیوارهای شهر را ویران ساختند. ابراهیمبن اغلب نیز مجدداً پسر خود عبداللـه را ظاهراً به صلاحدید و تشویق "ابوسلیمان داوود کاتب" که پس از "ابن مقاتل" به نزد ابراهیم آمده بود، با سپاه به طرابلس فرستاد. [۴۴]
عبداللـه نیز بربرها را درهم شکست و وارد شهر شد. از آن سوی "عبدالوهاب بن عبدالرحمن بن رستم" برای مبارزه با اغلبیان، بربرها را گرد آورد و طرابلس را به محاصره گرفت. عبداللـهبن ابراهیم به مقابله برخاست، ولی چیزی نگذشت که ابراهیمبن اغلب در ۸۱۲ میلادی، در شهر سیسیل درگذشت و عبداللـه به صلح گردن نهاد. جنازه ابراهیم را به قیروان برگرداندند. [۴۵]
فرهنگ و تمدن
ابراهیم بن اغلب را پارهای از مورخان به دانش و شعر و خوش سیرتی و شجاعت ستودهاند. [۴۶] و گفتهاند: افریقیه تا آن هنگام امیری عادلتر و سیاستمدارتر و مهربانتر از ابراهیم نداشت. [۴۷] و مغربیان او را دوست میداشتند. [۴۸]
با اینهمه شگفت است که گفتهاند: در شورش ابن مخلد، اهالی قیروان و بسیاری از شهرهای افریقیه به مخالفت با ابراهیم پرداختند. [۴۹]
این معنی شاید با نشانههایی از خشونت که در وقایع زندگی او دیده میشود، بیارتباط نباشد، چنانکه وقتی تونسیان بر او شوریدند، به ابن مخلد گفت تا هیچ کس را زنده نگذارد، و گفتهاند که وی نیز 000‘10 تن از شورشیان را از دم تیغ گذراند. [۵۰] این خشونتها میبایست بیشتر ناشی از بیاعتمادی او نسبت به وفاداری مغربیان، خاصه لشکریان محلی باشد که گاه و بیگاه با والیانی که از سوی بغداد تعیین میشدند، به مخالفت بر میخاستند.
این بیاعتمادی که بعدها شدیدتر شد، باعث گشت ابراهیم 000‘4 تن از زنگبان سودانی را به سپاهیگری بخواند و نگهبانی خاص خویش را بدانان بسپارد و آنان را در عباسیه جای دهد. [۵۱]
گذشته از این، ابراهیم در روزگار حکومت خویش به اعراب افریقیه بیش از بربرها که رفته رفته به خطری دائمی و جدی برای سلطهٔ والیان عباسی بدل گشته بودند، توجه داشت و امتیازات متعددی چون اقطاع و بخششهای مالی را به اعراب اختصاص داده بود. [۵۲]
ابراهیم در حکومت خویش با آنکه به گونهای نیمه مستقل فرمان میراند، خطبه به نام خلیفه بغداد میخواند و در سکهها علاوه بر نام خلیفه، نام خود و رئیس ضرابخانه را نیز ضرب میکرد و هر ساله مال به بغداد میفرستاد؛ حتی قاضی قیروان، "ابوعبدالرحمن عبداللـه بن عمر ابن غانم بن شرحبیل" (190 ق/806 م) از یاران و شاگردان "مالک بن انس" را به فرمان هارونالرشید منصوب کرده بود. [۵۳]
ابراهیم در روزگار زمامداری خویش مساجد و مدارس و دواوین بسیار تأسیس کرد و تمدن افریقیه در عصر او شکوفا شد و علوم و ادبیات رونق گرفت. [۵۴]
ظاهراً پس از بنای عباسیه بود که به گونهٔ امیری مستقل، نمایندهٔ شارلمانی پادشاه فرانسه را با شکوه بسیار به حضور پذیرفت و درخواست او را برای باز پس گرفتن بقایای پیکر یکی از قدیسان مسیحی به نام سن سیپ رین را که در افریقیه بود، اجابت کرد. [۵۵]
از ابراهیم بن اغلب اشعاری نیز نقل شده است. [۵۶]
از آثار ابن اغلب، شهر رقاده و کاخ فتح است. او ۲۸ سال و شش ماه ولایت داشت.[۵۷]
پانویس
- ↑ دارالعلم للملایین، بیروت، ص، ۲۸
- ↑ 196 ق/812 م
- ↑ 150 ق/767 م
- ↑ ابن عذاری، 1/64؛ دربارهٔ سن ابراهیم در این هنگام، نک: ابن اثیر، 6/157
- ↑ 179 ق/795 م
- ↑ ابن ابار، الحله، 1/93؛ قس: ابن عذاری، که بهطور شگفتی روایت را قلب کرده است
- ↑ به روایت یعقوبی، 2/414: از مصر اخراج شد؛ قس: EI2, III/981: حاکم مهلبی مصر او را به زاب تبعید کرد
- ↑ فتوح، 233
- ↑ همانجا
- ↑ ابن اثیر، 6/139؛ ابن تغری بردی، 2/89، 90
- ↑ انساب، 3/137
- ↑ 8/199
- ↑ الحله، 1/93
- ↑ عبدالرزاق، 21
- ↑ ابن اثیر، 6/154، ابن عذاری، 1/80
- ↑ ابن ابار، الحلة، 1/100؛ قس: ابن اثیر، 6/174؛ ناصری، 1/161، دربارة تاریخ مرگ یا قتل راشد
- ↑ ابن ابار، الحلة، 1/91؛ III/982, EI2
- ↑ ابن اثیر، 6/154، 155
- ↑ همو، 6/155؛ صفدی، 5/328
- ↑ ابن عذاری، 1/81
- ↑ همو، 1/82
- ↑ ابن ابار، الحلة، 1/89، 90
- ↑ ابن عذاری، 1/83
- ↑ ابن اثیر، 6/155؛ ابن خلدون، 4/419
- ↑ ابن اثیر، 6/155؛ قس: یعقوبی، 2/412
- ↑ همو، ص 47
- ↑ بلاذری، فتوح، 234؛ طبری، 8/282؛ ابن اثیر، 6/155 و به قولی حکومت را در خانوادة او موروثی ساخت؛ عبدالوهاب، 64
- ↑ العیون، 3/302؛ ابنتغری بردی، 2/110
- ↑ خلیفهبن خیاط، 2/748
- ↑ ابن ابار، الحلة، 1/94
- ↑ العیون، 3/302، 303
- ↑ ابن اثیر، 6/156
- ↑ بلاذری، همانجا؛ عبدالرزاق، 32
- ↑ یا خریش: ابن ابار، الحلة، 1/104
- ↑ ابن اثیر، 6/156، 235؛ بلاذری، همانجا؛ ابن خلدون، 4/419
- ↑ همو، 4/26، 27
- ↑ ابن اثیر، 6/156
- ↑ همانجا؛ ابن ابار، الحله، 1/55
- ↑ ابن خلدون، 4/27
- ↑ ابن خلدون، 4/420
- ↑ همانجا؛ ابن تغری بردی، 2/125
- ↑ بلاذری، همانجا
- ↑ ابن اثیر، 6/156، 157، 235، 236؛ ابن خلدون، 4/420؛ ابن ابار، الحله، 1/105
- ↑ همو، اعتاب، 107
- ↑ ابن اثیر، 6/270؛ ابن خلدون، 4/421
- ↑ ابن عذاری، 1/83؛ ابن ابار، الحله، 1/93
- ↑ صفدی، 5/327
- ↑ ذهبی، 9/129
- ↑ ابن اثیر، 6/156
- ↑ همانجا
- ↑ عبدالوهاب، 3/291
- ↑ عبدالوهاب، 3/252، به نقل از ابن ناجی
- ↑ ابن عیاض، 1/10؛ ابن دواداری، 6/24
- ↑ مدنی، 51
- ↑ ابن عامر، 119؛ مدنی، 51؛ بروکلمان، 160
- ↑ ابن ابار، الحله، 1/94، 96، 97
- ↑ زرکلی، خیرالدین (۲۰۰۲)، «ابن الأغلب»
منابع
- ابن ابار، محمدبن عبداللـه، اعتاب الکتاب، به کوشش صالح الاشتر، دمشق، 1961 م؛
- همو، الحله السیراء، به کوشش حسین مونس، قاهره، 1963 م؛
- ابن اثیر، علیبن محمد، الکامل، بیروت، 1402 ق؛
- ابن تغری بردی، یوسف، النجوم الزاهره، قاهره، 1348-1358 ق؛
- ابن خلدون، العبر؛ ابن دواداری، عبداللـهبن ایبک، کنزالدرر، به کوشش صلاحالدین منجد، قاهره، 1961 م؛
- ابن عامر، احمد تونس عبر التاریخ، تونس، 1373 ق؛
- ابن عذاری مراکشی، محمأ، البیان المغرب، به کوشش راینهارت دوزی، لیدن، 1848-1851 م؛
- ابن عیاض، عباض بن موسی، ترتیب المدارک و تقریب المسالک، بیروت، 1967 م؛
- اصطخری، ابراهیمبن محمد، مسالک و ممالک، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1347 ش؛
- بروکلمان، کارل، تاریخ دول و ملل اسلامی، ترجمهٔ هادی جزایری، تهران، 1347 ش؛
- بلاذری، احمدبن یحیی، انساب الاشراف، به کوشش محمدباقر بهبودی، بیروت، 1977 م؛
- همو، فتوح البلدان، به کوششیان دخویه، لیدن، 1863 م؛
- خلیفهبن خیاط، تاریخ، به کوشش سهیل زکار، دمشق، 1968 م؛
- ذهبی، شمسالدین محمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب الارنووط، بیروت، 1401 ق/1981 م؛
- صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، به کوشش س. دیدرینگ، ویسبادن، 1970 م؛
- طبری، محمدبن جریر، تاریخ، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، 1960-1968 م؛
- عبدالرزاق، محمود اسماعیل، الاغالبه، مصر، 1972 م؛ عبدالوهاب، حسن حسنی، ورقات عن الحضاره العربیه بافریقیه، تونس، 1972 م؛
- العیون والحدائق، به کوششیان دخویه، لیدن، 1869 م؛
- مالکی، عبداللـهبن محمد، ریاض النفوس، قاهره، 1951 م؛
- مدنی، احمد توفیق، المسلمون فی جزیره صقلیه و جنوب ایطالیا، الجزائر، 1365 ق؛
- ناصری، احمدبن خالد، الاستقصاء، به کوشش جعفر الناصری و محمدالناصری، دارالبیضاء، 1954 م؛
- یعقوبی، احمدبن ابییعقوب، تاریخ، بیروت، دارصادر.