حوزه علمیه اصفهان

÷

Ambox clock.svg


نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است.

یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید.
آخرین مرتبه این صفحه در

حوزه علمیه اصفهان
نام حوزه علمیه اصفهان
تأسیس به‌طور رسمی در قرن ۱۰ هجری
مکان اصفهان • ایران
زیرمجموعه‌ها بیش از ۴۰ مدرسه

حوزه علمیه اصفهان اولین حوزه علمیه ای است که در اصفهان در دوره آل بویه به درخواست ابن‌سینا از فرمانروای وقت تاسیس گردید. در دوره سلجوقیان فرهنگ مدرسه‌سازی در بین مردم ایجاد شد و این امر باعث تعدد مدارس در این دوره گردید، البته بیشتر مدارس مذهب شافعی داشتند و در دوره بعد با وجود این فرهنگ، مدارس شیعه به اوج شکوفایی خود رسیدند، تا جایی که از حکومت افشاریه تا پهلوی همیشه حوزه اصفهان در تقابل با حکومت‌های جابر و ظالم به عنوان یک قدرت ایستادگی داشت. این شکوفایی و قدرت علمی تا زمان تاسیس حوزه علمیه قم ادامه داشت ولی با تاسیس آن حوزه اصفهان تحت الشعاع حوزه قم قرار گرفت و از مرکزیت سابق آن کاسته شد.

تاریخچه اصفهان

فتح اصفهان در سال 23 هجری در زمان خلافت عمر روی داد[۱] و فرمانروایان آن تا سیصد سال از طرف خلفا معین می­شدند. لذا این شهر در زمان آل بویه و سلجوقیان پایتخت بود[۲] و در عهد سلجوقیان به سرعت ترقی كرد و جزء مهمترین شهرهای كشور گردید.

ابن حوقل ضمن توصیف اصفهان در نیمه دوم قرن چهارم هجری و اشاره به منسوجات ابریشمی و پنبه­ای، زعفران و میوه­های گوناگون آن كه به سایر نقاط صادر می­شد، می­گوید: از عراق تا خراسان شهری تجاری بزرگتر از اصفهان، جز ری وجود نداشته است[۳]. این موقعیت همچنان روبه رشد بود تا آنكه یورش تیمور سبب خرابی و سقوط تعدادی از شهر و آبادی­های ایران شد. وی در اصفهان دستور داد كه مناره­هایی از سر هفتاد هزار نفر مقتول برپا دارند[۴]. در سال 1000ق، پایتخت صفویه از قزوین به اصفهان منتقل شد و اصفهان بار دیگر از آبادترین شهرهای ایران گردید و علاوه بر مركز سیای – اجتماعی، مركز فرهنگی – علمی نیز به شمار آمد و حوزه­ای بزرگ با دانشمندانی والا مقام به جهان شیعه ارزانی داشت.

پس از تأسیس حوزه علمیه قم، حوزه اصفهان تحت‌­الشعاع قم واقع شد و از مركزیت سابق آن كاسته گردید.

دوره اوّل

براساس آنچه در تاریخ نقل گردیده، نخستین دوره از ادوار حوزه علمیه اصفهان به زمان سلطنت آل بویه می­رسد. زمانی كه ابو جعفر علاءالدوله كاكویه فرمانروای اصفهان بود، «ابن سینا» نزد وی رفت[۵]. مدرسه اصفهان یادگار آن دوره است.

مدرسه علایی

مدتی كه ابوعلی سینا در زمان امارت علاءالدوله كاكویه دیلمی در اصفهان، در خدمت او بود، با وجود مشاغل وزارتی، به تدریس هم می­پرداخت. گنبدی موسوم به ابو علی علایی در محله «در دشت» و در نزدیكی مدرسه شفیعیه اصفهان موجود است كه گفته‌­اند مدرس ابو علی سینا و متعلق به مدرسه‌­ای در آن هنگام بوده است[۶].

«ابو عبدالله معصومی از محققان و حكمای بزرگ اسلام است كه در علوم حكمت و فلسفه استاد مسلم بود. تولّدش در اصفهان اتفاق افتاد و در آن سامان به تحصیل دانش پرداخت و در علوم طبیعی و اسلامی تبحّری تام یافت.

هنگام توقف شیخ‌­الرئیس ابوعلی سینا در اصفهان، ابو عبدالله پیوسته جلیس و مصاحب او بود و به تكمیل مقامات فلسفی خود پرداخت. شیخ پیوسته او را بر سایر شاگردان ترجیح می­داد. گویند وقتی ابوریجان بیرونی هیجده مسأله نزد شیخ‌­الرئیس فرستاد كه آنها را جواب گوید، او به ابو عبدالله محوّل كرد و این دلیل وسعت فكر و نظر او در مسایل فلسفه است. وفات او حدود نیمه قرن پنجم اتفاق افتاد. وی را مؤلفات بسیار است. از جمله كتابی است در «مفارقات عقلیه و اعداد عقول و اعداد مبدعات.» شیخ‌­الرئیس رساله­ای در عشق به نام او نوشته و درباره او چنین گفته است: «ابو عبدالله منی بمنزلة ارسطاطالیس من افلاطون. «ابو عبدالله در نزد من همان مقامی را داراست كه ارسطو پیش افلاطون داشت[۷]

دوره دوم

این دوره همزمان با عصر سلجوقیان است. در این عصر از طرف خواجه نظام­الملك، نهضت احداث مدارس و رقابت‌های مذهبی – سیاسی مطرح شد، به این سبب تاریخ حوزه شیعه چندان مشخص نیست. هر چند مؤلف تاریخ مدارس ایران، به شش مدرسه در این عصر اشاره كرده است ولی شیعی بودن آنها محل تردید است. می­توان گفت ایران از نیمه دوم قرن پنجم هجری تا یورش مغول از حمله مغول تا زمان غازان­‌خان از پادشاهان ایلخانی (694-703) در آشفتگی سیاسی و فرهنگی به سر می­برد. تا اینكه وی قدرت را به دست گرفت و از مذهب بودایی به آیین اسلام گروید و محمود خوانده شد و از اطاعت خان بزرگ مغول مستقر در چین سرپیچید. غازان­خان برای بهبود وضع كشور یك سری اصلاحات دامنه‌­دار و قوانین و قواعدی را وضع نمود كه نتایج درخشانی به بار آورد[۸].

به پیروی از غازان­خان قریب صدهزار نفر از مغول اسلام آوردند[۹] و جانشین وی اولجایتو (703-716) به مناسبت تعلقی كه به مذهب شیعه داشت، از سوی شیعیان، محمد خدابنده لقب یافت[۱۰].

بدین ترتیب تا انقراض سلسله ایلخان ایران، آیین اسلام مذهب رسمی دولت و حكومت ایلخان و براساس شرع و آداب اسلامی مبتنی گردید و اطاعتی كه تا این تاریخ ایلخانان ایران نسبت به قاآن خانبالیغ داشتند از میان رفت و به تدریج رابطه بین خانبالیغ و دربار ایلخانی مقطوع گردید[۱۱].

مدارس حوزه علمیه اصفهان در این عصر بدین قرار است:

1- مدرسه باباقاسم 2– مدرسه امامیه3- مدرسه جنب مسجد جمعه 4- مدرسه عصمتیه5- مدرسه‌در دشت6- مدرسه شهشهان 7- مدارس صدرالدین علی شامل سه مدرسه 8- مدرسه اوزون حسن9- مدرسه باقریّه10- مدرسه تركها11- مدرسه درب كوشك12- مدرسه خواجه ملك مستوفی

دوره سوم

این دوره یكی از پر رونق­ترین دوره­های حوزه علمیه اصفهان است. با دعوت علما و دانشمندان جبل عامل به ایران و مركزیّت یافتن اصفهان در عهد صفوی، حوزه علمیه اصفهان به اوج شكوفایی رسید. نقطه مقابل دوره دوم – كه نهضت احداث مدارس از سوی خواجه نظام­‌الملك برای ترویج مذهب شافعی به وجود آمده بود – در سومین دوره از حوزه اصفهان نهضت احداث مدارس علمیه شیعی روی داد و دهها مدرسه در دورافتاده­ ترین نقاط ایران بنیان نهاده شد. لیكن شیوع خرافات و فساد اخلاق و روی آوری به دنیا و مظاهر مادّی، بی­‌توجهی به علوم و ادبیّات عوامل انحطاط صفویه را فراهم ساخت.

جبل عامل كه از دیرباز دانشگاه شیعه امامیه و مركز پرورش دانشمندان و فرزانگان در علوم مختلف اسلامی چون حدیث و فقه، تفسیر و كلام و اخلاق بود، با گرایش شاه اسماعیل به تشیّع و دعوت فقهای شیعه از آن سامان، زمینه ­ساز رونق تفكر شیعی گردید. هرچند سابقه تشیّع در ایران از قرن اوّل و دوم هجری است و شهید اول كتاب «اللمعةالدمشقیة» را در مقابل درخواست حاكم خراسان «نجم­الدین، علی بن المؤید علوی طوسی» حاكم بین سالهای 766-783 هجری به ایران ارسال نمود[۱۲]، لیكن این بار به دعوت ایرانیان پاسخ مثبت داده شد و دانشمندانی از آن دیار به ایران آمدند. از آن جمله­‌اند:

  1. علی بن عبدالعالی الكركی (870-940 ق.)
  2. كمال­الدین درویش محمد بن الحسن العاملی
  3. علی بن هلال الكركی (متوفی 993 ق.)
  4. حسین بن عبدالصمد الجباعی (918-948 ق.)
  5. بهاءالدین العاملی (953 – 1030 ق.)

همچنین برای نشر تفكر شیعی و مذهب تشیع در ایران لازم بود حركتی فرهنگی در پی ترجمه و تألیف فراهم آید كه با حضور دانشمندان جبل عامل به ایران این حركت سرعت پذیرفت.

از جمله كتبی كه در این دوره ترجمه شد تا اصول اعتقادات شیعه را بیان دارد و به فروغ احكام آشنا سازد كتابهای زیر است:

  1. كشف الغمه فی معرفة الائمه
  2. وسیلة النجاة در معرفت اعتقادات، از شیخ صدوق، ترجمه زواره­ای
  3. صحیفه سجادیه، ترجمه ملا محمدصالح بن محمدباقر روغنی قزوینی
  4. شرح اربعین حدیث، ترجمه كتاب اربعین حدیث شیخ بهایی، مترجم سیّد محمد بن محمدباقر حسینی خاتون‌­آبادی
  5. تفسیر «منهج الصادقین، فتح­الله بن شكرالله كاشانی، به فارسی
  6. شرح نهج‌­البلاغه، فتح‌­الله كاشانی به فارسی
  7. مفتاح النجاح، ترجمه كتاب عدةالداعی، احمد بن فهد حلّی – از علی بن حسین زواره­ای

این دوره در گسترش اعتقادات شیعه، فقه، حدیث، ریاضیات، هیأت و دیگر علوم و نهضت فرهنگی و نشر مذهب تشیّع گامهای بلندی را برداشت، چنانكه كتب سه­ گانه حدیث در این عصر تألیف گردید:

  1. وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، محمد بن الحسن الحر العاملی (1033-1104 ق.)
  2. الوافی، فیض كاشانی (1010-1090 ق.)
  3. بحارالانوار، محمدباقر مجلسی – الثانی (1037-1111 ق.)

عناوین شغلی علما در دوره صفویه

صفویّه دولتی برخاسته از «تصوف» بود كه صورت روحانی آن تبدیل به سیستم سیاسی روحانی شده و پیروزی آنان را فراهم ساخته بود و «قطب» آنان با «امام» شیعیان مفهوم واحدی را در امور سیاسی به نظر می‌­آورد؛ لیكن محدوده امام هر قطبی را نمی­گرفت و ولایت نمی­توانست به هر مرشدی تعلق گیرد. از این­رو و در دولت صفوی سه قدرت نمایان شد.

  1. تصوف
  2. سلطنت و شاه
  3. فقهای امامیه به عنوان نایب امام عصر(عج)

دولت صفوی، از جمله شاه اسماعیل برای اداره جامعه اسلامی نیاز به فقیهی داشت تا هماهنگ با او در حیطه امور دینی این جامعه به كار پردازد و مشروعیت حکومت را فراهم سازد. بدین جهت از میان فقهای موجود یكی را به عنوان «صدر» برگزید. و به دلیل همین نیاز و نیز دعوت او و فرزندش طهماسب بسیاری از فقهای لبنان به ایران مهاجرت كردند. با هجرت «محقق كركی» و حضور در ایران، از آنجایی كه مرتبه علمی او فزونتر از «صدر» بود، عنوان «شیخ‌­الاسلام» به وی دادند. صدر با كارهای اداری درآمیخته بود ولی شیخ‌­الاسلام بیشتر جنبه مذهبی و مقام افتاء داشت. همچنین از دیگر عناوینی كه در دوره صفوی رایج بود، عناوین «مجتهد»، «پیشنماز»، «مدارس»، «قاضی» و «مفتی» است كه هر یك موقعیت دینی و اجتماعی خاص داشته‌­اند.

حوزه فلسفی اصفهان

چنانكه در دوره نخست حوزه علمیه اصفهان اشاره شد، شیخ­‌الرئیس ابوعلی سینا مدتی در اصفهان به تدریس علوم عقلی پرداخته است و در واقع از قرن چهارم و پنجم هجری اصفهان با علوم عقلی آشناست. همان­گونه كه حوزه علمیه همدان در این قرن به بركت وجود شیخ، مركز ثقل فلسفه را از بغداد به همدان انتقال داده است. لیكن به جهت اقامت محدود بوعلی در اصفهان حوزه فلسفی اصفهان در این دوره چندان درخشان نیست. درخشش حوزه فلسفی اصفهان به عصر میرداماد، شیخ بهایی و صدرالمتألهین شیرازی می­رسد كه در زمان حكومت صفویان حوزه اصفهان را اداره می­‌نمودند. به بیان دیگر، اصفهان از قرن یازدهم تا قرن سیزدهم درّ گران‌بهای فلسفه و علوم عقلی را در خود جای داده بود. تا اینكه در قرن سیزدهم با عزیمت «ملا عبدالله زنوزی» معروف به «آقا حكیم» به تهران، مركزیت علوم عقلی به آنجا انتقال یافت.

لازم به یادآوری است كه با مهاجرت صدرالمتألهین از اصفهان به قم در حوزه فلسفی اصفهان وقفه‌­ای پیش آمد كه موجب ركود علوم عقلی در این شهر شد. البته دیگر شاگردان میرداماد مكتب فلسفی را در اصفهان تا قرن سیزدهم ادامه دادند، لیكن حوزه قم با برخورداری از استاد فرزانه‌­ای چون صدرالمتألهین شیرازی و شاگردان مبرّزش وامدار حكمت متعالیه شد.

رویارویی در دوره صفوی

یكی از مشكلاتی كه در دوره روی نمود، مقابله برخی از دانشمندان با بعضی دیگر بود؛ به گونه­‌ای كه اخباریین در مقابل اصولیین و فلاسفه ایستادند و باعث گسیختگی فرهنگی و اعتقادی در جامعه شدند. اخباریان و پیشتر، فقها به عنوان شیخ­‌الاسلام در نظام حكومتی صفویّه به ایفای نقش پرداختند. غفلت با دنیاطلبی اواخر عهد صفوی درهم آمیخت و جمود فكری و ركود سیاسی را پیش آورد و صفویه پس از چندی كار خویش را پایان یافته دیدند.

پانویس

  1. فتوح البلدان، بلاذری، ص 308.
  2. جغرافیای كامل ایران، ج 1، ص 308.
  3. مقدمه­‌ای بر تاریخ شهر و شهرنشینی در ایران، سلطان­زاده، ص 94، به نقل از صورةالارض، ص 106.
  4. زندگانی شگفت­آور تیمور، ابن عبرشاه، ترجمه محمدعلی نجاتی، بنگاه ترجمه و نشر كتاب 1339، ص 50 .
  5. آل بویه، فقیهی، ص 301.
  6. تاریخ مدارس ایران، ص 99؛ آموزش قدیم در كشورهای اسلامی، شبلی نعمان، ترجمه فخر داعی، آموزش و پرورش، سال نهم، شماره 3، ص 30؛ آثار ملی اصفهان، ابوالقاسم رفیعی مهرآبادی، ص 431.
  7. اصفهان، دكتر لطف­الله هنرفر، ص 210 و 211.
  8. اصفهان، دكتر لطف­الله هنرفر، ص 160؛ تاریخ مغول در ایران، بر تولد اشیرلو، ترجمه دكتر محمود میرآفتاب، ص 315.
  9. تاریخ مغول، عباس اقبال آشتیانی، ص 256.
  10. همان، ص 308.
  11. همان، ص 259.
  12. الهجرة العاملیة الی ایران فی العصر الصفوی، جعفر المهاجر، ص 66.