۸۷٬۷۱۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
هر چند در بیشتر موازین رد و قبول [[حدیث]] بین فریقین اشتراکات زیادی وجود دارد اما در برخی موارد بین آنها اختلافاتی است که در این مقاله به این موارد پرداخته شده است. از جمله آنکه دو معیار متنی مختص [[امامیه]] و پنج معیار متنی مختص [[اهل سنت]] در رد و قبول حدیث در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است. | هر چند در بیشتر موازین رد و قبول [[حدیث]] بین فریقین اشتراکات زیادی وجود دارد اما در برخی موارد بین آنها اختلافاتی است که در این مقاله به این موارد پرداخته شده است. از جمله آنکه دو معیار متنی مختص [[امامیه]] و پنج معیار متنی مختص [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]] در رد و قبول حدیث در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است. | ||
== الف – معیارهای مختص امامیه در رد و قبول متن حدیث: == | == الف – معیارهای مختص امامیه در رد و قبول متن حدیث: == | ||
===1- اخذ به روایاتی که متن آنها مخالف روایات | ===1- اخذ به روایاتی که متن آنها مخالف روایات اهلسنت میباشد. – خذ ما خالف العامه -. === | ||
باید گفت: بیشتر اعلام امامیه به معیارمذکور اعتقاد داشته و مستند آن را روایاتی میدانند که برخی از آنها را ذکر میکنیم. | باید گفت: بیشتر اعلام امامیه به معیارمذکور اعتقاد داشته و مستند آن را روایاتی میدانند که برخی از آنها را ذکر میکنیم. | ||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
=== تحلیل و بررسی روایات خذ ما خالف العامه === | === تحلیل و بررسی روایات خذ ما خالف العامه === | ||
مفاد روایات مذکور آن است که در تعارض خبرین روایتی که متنش مخالف با | مفاد روایات مذکور آن است که در تعارض خبرین روایتی که متنش مخالف با آراءاهلسنت میباشد بر خبر موافق با ارائشان ترجیح خواهد داشت. | ||
برخی از اعلام | برخی از اعلام اهلسنت روایات مذکور را ناصحیح دانسته و آن را با سیره امام صادق ع مخالف میدانند. | ||
یکی از آنها محمد ابوزهره است که درصحت انتساب روایات مذکور به امام صادق تشکیک نموده و مینویسد: | یکی از آنها محمد ابوزهره است که درصحت انتساب روایات مذکور به امام صادق تشکیک نموده و مینویسد: | ||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
مضمون گفتارابوزهره در نقد روایات خذ ما خالف العامه این است که. | مضمون گفتارابوزهره در نقد روایات خذ ما خالف العامه این است که. | ||
اولا افراد بزرگی از | اولا افراد بزرگی از اهلسنت نظیر مالک و ابوحنیفه و سفیان ثوری با امام صادق رفت وامد داشته و از آن حضرت روایت نقل نمودهاند ثانیا هدف امام صادق ع گسترش فقه اسلامی در سراسر عالم اسلامی بود از اینرو از طریق افرادی نظیر ابوحنیفه در این راستا بهره میگرفت ثالثا سیره بزرگانی نظیر ابوحنیفه آن بود که روایات را از افراد صادقی نظیر امام صادق اخذ کنند تا به دیگران انتقال دهند رابعا امام صادق از نوادگان قاسم بن محمد بن ابوبکر است و بعید است که بهره علمی از جدشان نگرفته یا با آراءو دیدگاهش مخالف باشد. | ||
نکته اساسی در تحلیل روایات مذکور آن است که اولا روایات مذکور را – با قطع نظر از ضعف سند - تحلیل نموده و مفهوم واقعی خذ ما خالف العامه را در یابیم ثانیا به علت تشریع آن از ناحیه اهل بیت ع پی ببریم و بدانیم | نکته اساسی در تحلیل روایات مذکور آن است که اولا روایات مذکور را – با قطع نظر از ضعف سند - تحلیل نموده و مفهوم واقعی خذ ما خالف العامه را در یابیم ثانیا به علت تشریع آن از ناحیه اهل بیت ع پی ببریم و بدانیم آیا امر خذ ما خالف العامه مولوی است یا ارشادی؟ | ||
=== تبیین فقره خذ ما خالف العامه در روایات مذکور. === | === تبیین فقره خذ ما خالف العامه در روایات مذکور. === | ||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
دراین صورت امر خذ ما خالف العامه در حقیقت امر سیاسی بوده که ائمه علیهمالسلام شیعیانشان را بدین وسیله از نزدیک شدن به نظام سلطه و فتاوای حاکمان و عالمان درباری آن زمان باز میداشتند. بنابراین مفاد روایات مذکور مخالفت نمودن با فتاوای همه | 1- مراد از فقره – خذ ما خالف العامه - در روایات مذکور مخالفت نمودن با فتوای همه علمای اهلسنت نیست بلکه مراد از آن مخالفت با فتاوای کسانی است که در نظام سلطه طاغوتی بسر برده و از عمال آنان محسوب میشوند در نتیجه رای آنان بر دیگر آراءعالمان دینی حاکم بوده و مخالفت با آنان مخالفت با نظام محسوب میگردد. | ||
دراین صورت امر خذ ما خالف العامه در حقیقت امر سیاسی بوده که ائمه علیهمالسلام شیعیانشان را بدین وسیله از نزدیک شدن به نظام سلطه و فتاوای حاکمان و عالمان درباری آن زمان باز میداشتند. بنابراین مفاد روایات مذکور مخالفت نمودن با فتاوای همه اهلسنت نیست. | |||
موید این برداشت قرائنی است که با تامل در روایات مذکور و روایات دیگر – قرائن داخلیه و خارجیه - بدست میآید که برخی از آنها عبارتند از. <br> | موید این برداشت قرائنی است که با تامل در روایات مذکور و روایات دیگر – قرائن داخلیه و خارجیه - بدست میآید که برخی از آنها عبارتند از. <br> | ||
<br>الف - در مقبوله عمربن حنظله است آمده است که بهنگام تعارض خبرین. ینظر إلى ما هم إلیه أمیل حکامهم وقضاتهم فیترک ویؤخذ بالآخر. روایتی که موافقت بیشتری با رای قضات و حکام نظام سلطه دارد مردود بوده و به روایتی که با آن مخالفت دارد اخذ شود. بنابراین مراد از ماخالف العامه آراءهمه | <br>الف - در مقبوله عمربن حنظله است آمده است که بهنگام تعارض خبرین. ینظر إلى ما هم إلیه أمیل حکامهم وقضاتهم فیترک ویؤخذ بالآخر. روایتی که موافقت بیشتری با رای قضات و حکام نظام سلطه دارد مردود بوده و به روایتی که با آن مخالفت دارد اخذ شود. بنابراین مراد از ماخالف العامه آراءهمه اهلسنت نخواهد بود. <br> | ||
<br>ب – قرینه دیگر بر اینکه فقره خذ ماخالف العامه حکمی سیاسی بوده و هدف از آن مخالفت با همه علمای | <br>ب – قرینه دیگر بر اینکه فقره خذ ماخالف العامه حکمی سیاسی بوده و هدف از آن مخالفت با همه علمای اهلسنت نیست – روایاتی است که مفادشان آن است که ائمه ع جهت حفظ موجودیت شیعیان و تحذیرشان از نزدیک شدن به نظام سلطه و رهائی از ظلم، در مساله واحد اقوال مختلفی را بین آنان مطرح میکردند - که برخی از آنها موافق با قول حاکمیت وبرخی مخالف آن بود - تا از این طریق مذهب شان انگونه که هست شناخته نشود بدیهی است در اینصورت قول موافق با عامه – قول رائج و حاکم اهلسنت – حکمی ظاهری بوده که در اثر تقیه و نجات از شر حاکمان طاغوتی بیان گردیده است که دراین صورت قول مخالف با عامه - حاکمان درباری اهلسنت - حکم واقعی بوده و اخذ بدان لازم خواهد بود چون حکم موافق با حاکمان درباری ناشی از تقیه و حکم مخالف در حالت عادی و غیر تقیهای صادر شده است - <br> | ||
<br> | <br> | ||
در اینجا بعنوان نمونه یکی از روایاتی که مفادشان بیانگر نکته مذکور است بیان میکنیم. <br> | در اینجا بعنوان نمونه یکی از روایاتی که مفادشان بیانگر نکته مذکور است بیان میکنیم. <br> | ||
<br>عن زرارة بن أعین، عن أبی جعفر علیهالسلام قال. سألته عن مسألة فأجابنی ثم جاء ه رجل فسأله عنها فأجابه بخلاف ما أجابنی، ثم جاء رجل آخر فأجابه بخلاف ما أجابنی وأجاب صاحبی، فلما خرج الرجلان قلت. یا ابن رسول الله رجلان من أهل العراق من شیعتکم قدما یسألان فأجبت کل واحد منهما بغیر ما أجبت به صاحبه؟ فقال. یا زرارة! إن هذا خیر لنا وأبقى لنا ولکن ولو اجتمعتم على أمر واحد لصدقکم الناس علینا ولکان أقل لبقائنا وبقائکم - | <br>عن زرارة بن أعین، عن أبی جعفر علیهالسلام قال. سألته عن مسألة فأجابنی ثم جاء ه رجل فسأله عنها فأجابه بخلاف ما أجابنی، ثم جاء رجل آخر فأجابه بخلاف ما أجابنی وأجاب صاحبی، فلما خرج الرجلان قلت. یا ابن رسول الله رجلان من أهل العراق من شیعتکم قدما یسألان فأجبت کل واحد منهما بغیر ما أجبت به صاحبه؟ فقال. یا زرارة! إن هذا خیر لنا وأبقى لنا ولکن ولو اجتمعتم على أمر واحد لصدقکم الناس علینا ولکان أقل لبقائنا وبقائکم - <ref>الکافی ج 1ص 65 -</ref> | ||
ج - هر گاه مراد از کلمه العامه در روایات "خذ ما خالف العامه " همه علمای | ج - هر گاه مراد از کلمه العامه در روایات "خذ ما خالف العامه " همه علمای اهلسنت باشد این امر مستلزم آن خواهد بود که در همه موارد به روایاتی که مخالف با فتاوای اهلسنت است عمل نمائیم در حالی که عمل به چنین امری ممکن نیست بدلیل آنکه در اغلب موارد بین علمای اهلسنت اختلافات فراوانی در موضوع واحد دیده میشود بگونهای که حداقل یکی از آنها با رای امامیه منطبق میباشد در نتیجه عمل به خذ ما خالف العامه ممکن نخواهد بود. <br> | ||
<br>بنابر این مراد از العامه – در روایات خذ ما خالف العامه - مطلق علمای | <br>بنابر این مراد از العامه – در روایات خذ ما خالف العامه - مطلق علمای اهلسنت نمیباشد بلکه مراد از آن عالمان وابسته به نظام حکومتی میباشد که ائمه ع بجهت حفظ جان شیعیان گاهی احکام موافق با فتاوای آنان صادر میکردند. <br> | ||
<br>2- روایات خذ ما خالف العامه درزمینه تعارض بین الخبرین بوده و غیر آن را شامل نمیشود بنابراین موارد اجرای مفاد این روایات اندک خواهد بود چون اکثر روایات خارج از قلمرو تعارض میباشد بعبارت دیگربر اساس تحقیقات صورت گرفته در کتب روائی بیش از 90درصد احکام مشترک بین الفریقین بوده و موارد افتراق بسیار اندک است بنابراین موارد عمل به روایاتی که مفادشان اخذ به خبر مخالف است اندک میباشد. <br> | <br>2- روایات خذ ما خالف العامه درزمینه تعارض بین الخبرین بوده و غیر آن را شامل نمیشود بنابراین موارد اجرای مفاد این روایات اندک خواهد بود چون اکثر روایات خارج از قلمرو تعارض میباشد بعبارت دیگربر اساس تحقیقات صورت گرفته در کتب روائی بیش از 90درصد احکام مشترک بین الفریقین بوده و موارد افتراق بسیار اندک است بنابراین موارد عمل به روایاتی که مفادشان اخذ به خبر مخالف است اندک میباشد. <br> | ||
<br>3- اگر به سیره اهل بیت ع درتعاملشان با | <br>3- اگر به سیره اهل بیت ع درتعاملشان با اهلسنت و بالعکس بنگریم میبینیم آنان به اهلسنت محبت ورزیده و رفتارشان با آنها به روش نیکو بود چنانکه اهلسنت نیز با آنان تعاملی مثبت داشته و به دیده احترام و محبت امیز به آنان مینگریستند که این امر در روایات فراوانی که در منابع روایی و نیز آثار ارزشمندی که نسبت به عظمت اهل بیت نگاشتهاند بخوبی مشهود است. <br> | ||
<br>4-ترجیح روایت مخالف با فتوای عالمان درباری در نظام سلطه امری عقلی بوده و روایات خذ ما خالف العامه ارشاد به چنین حکمیخواهد بود چون در شرائطی که امکان بیان حکم واقعی وجود نداشته و اظهار حکم حقیقی انسان را در معرض خطر جانی قرار میدهد عقل حکم میکند که جهت حفظ جان سیاستی متناسب و موافق با گفتار حاکمان و عالمان درباری اتخاذ گردد و آنگاه که شرائط تغییر یافت موظف به امری مخالف با امر اول خواهیم بود بنابراین خذ ما خالف العامه راهکار ائمه به شیعیان در رسیدن به حکم واقعی خواهد بود. <br> | <br>4-ترجیح روایت مخالف با فتوای عالمان درباری در نظام سلطه امری عقلی بوده و روایات خذ ما خالف العامه ارشاد به چنین حکمیخواهد بود چون در شرائطی که امکان بیان حکم واقعی وجود نداشته و اظهار حکم حقیقی انسان را در معرض خطر جانی قرار میدهد عقل حکم میکند که جهت حفظ جان سیاستی متناسب و موافق با گفتار حاکمان و عالمان درباری اتخاذ گردد و آنگاه که شرائط تغییر یافت موظف به امری مخالف با امر اول خواهیم بود بنابراین خذ ما خالف العامه راهکار ائمه به شیعیان در رسیدن به حکم واقعی خواهد بود. <br> | ||
<br>فلسفه مخالفت با فتاوای | <br>فلسفه مخالفت با فتاوای اهلسنت در تعارض اخبار | ||
با تبیینی که از مفهوم روایات ما خالف العامه بیان گردید معلوم شد حکم به اخذ مخالف عامه جنبه سیاسی داشته و به مذهب و اعتقاد خاص ارتباطی ندارد از اینرو نمیتوان آن را حکمی مولوی و تعبدی دانست بلکه | با تبیینی که از مفهوم روایات ما خالف العامه بیان گردید معلوم شد حکم به اخذ مخالف عامه جنبه سیاسی داشته و به مذهب و اعتقاد خاص ارتباطی ندارد از اینرو نمیتوان آن را حکمی مولوی و تعبدی دانست بلکه امری ارشادی و توصلی خواهد بود بدین معنا که روایات خذ ماخالف العامه ارشاد به حکم عقل در جهت محافظت شیعیان از خطر نظام سلطه و طاغوتی – تقیه - در عصر خویش میباشد. | ||
<br> | <br> | ||
==2-عدم مخالفت حدیث با سیره ائمه معصومین علیهم السلا م == | ==2-عدم مخالفت حدیث با سیره ائمه معصومین علیهم السلا م == | ||
خط ۹۰: | خط ۹۱: | ||
از جمله معیارهای مختص به امامیه دررد و قبول حدیث موافقت یا مخالفت حدیث با سیره ائمه معصومین ع میباشد. | از جمله معیارهای مختص به امامیه دررد و قبول حدیث موافقت یا مخالفت حدیث با سیره ائمه معصومین ع میباشد. | ||
==2-معیارهای مختص اهلسنت در نقد المتن احادیث == | |||
<br>معیارهای مختص اهلسنت در رد و قبول متن حدیث | |||
==2-معیارهای مختص | |||
<br>معیارهای مختص | |||
<ref>بیشتر مسائل این قسمت از کتاب مقاییس نقد متون السنه ص 263-با تغییرات و اضافات مختصر – نقل شده است.</ref> | <ref>بیشتر مسائل این قسمت از کتاب مقاییس نقد متون السنه ص 263-با تغییرات و اضافات مختصر – نقل شده است.</ref> | ||
خط ۱۰۵: | خط ۱۰۴: | ||
=== معیار اول. عرضه سنت بر اجماع === | === معیار اول. عرضه سنت بر اجماع === | ||
مولف کتاب مقائیس نقد متون السنه به نقل از برخی از اعلام | مولف کتاب مقائیس نقد متون السنه به نقل از برخی از اعلام اهلسنت در تعریف اجماع مینویسد. | ||
الاجماع هو اتفاق جمله اهل الحل و العقد من امه محمد ص فی عصر من الاعصار علی حکم واقعه من الوقائع - انتهی – | الاجماع هو اتفاق جمله اهل الحل و العقد من امه محمد ص فی عصر من الاعصار علی حکم واقعه من الوقائع - انتهی – | ||
ایشان در ادامه مینویسد. و قد اتفق اکثر المسلمین علی ان الاجماع حجه شرعیه یجب العمل به علی کل مسلم خلافا للشیعه و الخوارج و النظام من المعتزله. <br> | ایشان در ادامه مینویسد. و قد اتفق اکثر المسلمین علی ان الاجماع حجه شرعیه یجب العمل به علی کل مسلم خلافا للشیعه و الخوارج و النظام من المعتزله. <br> | ||
<br>ایشان در تبیین اجماعی که بعنوان حجت شرعی از آن یاد میشود مینویسد. | <br>ایشان در تبیین اجماعی که بعنوان حجت شرعی از آن یاد میشود مینویسد. | ||
و ذهب الاکثرون من القائلین بالاجماع الی ان الاجماع المحتج به غیر مختص باجماع الصحابه بل اجماع کل عصر حجه خلافا لداود و شیعته من اهل الظاهر ولاحمد بن حنبل فی احدی الروایتین عنه | و ذهب الاکثرون من القائلین بالاجماع الی ان الاجماع المحتج به غیر مختص باجماع الصحابه بل اجماع کل عصر حجه خلافا لداود و شیعته من اهل الظاهر ولاحمد بن حنبل فی احدی الروایتین عنه | ||
آنگاه اقوال برخی از اعلام اهلسنت را نسبت به رتبه اجماع نقل میکند. <br> | |||
<br> | <br> | ||
ایشان از امام شافعی نقل میکند. العلم طبقا ت الاولی الکتاب و السنه الثابته ثم الاجماع فیما لیس فیه کتاب و لا سنه | ایشان از امام شافعی نقل میکند. العلم طبقا ت الاولی الکتاب و السنه الثابته ثم الاجماع فیما لیس فیه کتاب و لا سنه | ||
خط ۱۳۰: | خط ۱۲۹: | ||
فحسب الزمان و الاشخاص یری اکثر العلماء ان الاجماع المعتبر هو الاجماع الصحابه و زاد اخرون اجماع التابعین و تابعیهم ای القرون الثلاثه المحموده و منهم من قال. ان امکانیه انعقاد الاجماع ممکنه حتی الیوم. . . و حجه هولاء الحدیث الذی فیه. " لایزال طائفه من امتی. . . . . " فهذه الطائفه التی علی الحق اذا اجمعت علی حکم کان اجماعها حجه واجبه الاعتبار –انتهی -<br> | فحسب الزمان و الاشخاص یری اکثر العلماء ان الاجماع المعتبر هو الاجماع الصحابه و زاد اخرون اجماع التابعین و تابعیهم ای القرون الثلاثه المحموده و منهم من قال. ان امکانیه انعقاد الاجماع ممکنه حتی الیوم. . . و حجه هولاء الحدیث الذی فیه. " لایزال طائفه من امتی. . . . . " فهذه الطائفه التی علی الحق اذا اجمعت علی حکم کان اجماعها حجه واجبه الاعتبار –انتهی -<br> | ||
<br>مولف کتاب مذکور اجماع در عصر کنونی ر ا غیرممکن دانسته و مینویسد. | <br>مولف کتاب مذکور اجماع در عصر کنونی ر ا غیرممکن دانسته و مینویسد. | ||
ولایخفی ما فی هذاالقول من بعد عن الواقع فی نظری ففی هذاالزمن الذی توفرت فیه سبیل الاتصال و الاجتماع بین العلماء لا احسبهم یجتمعون علی قول کما هو مشاهد بین الناس معروف لدی العلماء انفسهم ینضاف الی ذالک ما نحسه من اعتداد کل فئه منهم بقولها او ببلدها و عدم اعتبار قول الاخرین بشیئ مهما کانت حجته و هذه طبیعه البشر و العلماء منهم دون شک اکثر اختلافا من الدهما ء - انتهی | ولایخفی ما فی هذاالقول من بعد عن الواقع فی نظری ففی هذاالزمن الذی توفرت فیه سبیل الاتصال و الاجتماع بین العلماء لا احسبهم یجتمعون علی قول کما هو مشاهد بین الناس معروف لدی العلماء انفسهم ینضاف الی ذالک ما نحسه من اعتداد کل فئه منهم بقولها او ببلدها و عدم اعتبار قول الاخرین بشیئ مهما کانت حجته و هذه طبیعه البشر و العلماء منهم دون شک اکثر اختلافا من الدهما ء - انتهی <ref>مقائیس نقد متون السنه ص 365 – 366</ref> | ||
از طرفی ایشان در زمینه تنوع اجماعات از جهت مکان تحقق اجماع به نقل از کتاب شرح تنقیح الفصول مینویسد. <br>اما تنوع الاجماع حسب المکان فمن دعاواه اعتباربعضهم اجماع اهل الکوفه حجه لان علیا رضی الله عنه و جمعا کثیرا من الصحابه و العلماء کانوا بها فکان ذالک دلیلا علی ان الحق لایفوتهم | از طرفی ایشان در زمینه تنوع اجماعات از جهت مکان تحقق اجماع به نقل از کتاب شرح تنقیح الفصول مینویسد. <br>اما تنوع الاجماع حسب المکان فمن دعاواه اعتباربعضهم اجماع اهل الکوفه حجه لان علیا رضی الله عنه و جمعا کثیرا من الصحابه و العلماء کانوا بها فکان ذالک دلیلا علی ان الحق لایفوتهم | ||
ایشان در ادامه مینویسد. و اعتبارمالک و غیره لاجماع اهل المدینه و هذاالنوع من الاجماع هو المراد بالبحث و التحقیق فعلی اساس الاحتجاج به رد مالک کثیرا من اخبارالاحاد لمعارضتها – فی نظره – له <br> | ایشان در ادامه مینویسد. و اعتبارمالک و غیره لاجماع اهل المدینه و هذاالنوع من الاجماع هو المراد بالبحث و التحقیق فعلی اساس الاحتجاج به رد مالک کثیرا من اخبارالاحاد لمعارضتها – فی نظره – له <br>آنگاه ایشان به نقل از برخی اعلام اهلسنت مینویسد که ممکن نیست اجماع مسلمین بر خلاف سنت واقعی پیامبر صی باشد. <br>والاجماع العام المتفق علی حجیته بین العلماء لم یختلفوا فی انه لایمکن مخالفا للحدیث قال الشافعی. . . . او اجماع علماء المسلمین الذین لایمکن ان یجمعوا علی خلاف سنه لهم و قال فی موضع اخر. و نعلم ان عامتهم – المسلمین - لاتجتمع علی خلاف لسنه رسول الله و لا علی خطا انشاءالله – انتهی – <ref>المصدر ص 368-369</ref> | ||
از مطالبی که نقل شد بدست میآید که اجماعی که از منظر | از مطالبی که نقل شد بدست میآید که اجماعی که از منظر اهلسنت قطعا معیار رد و قبول سنت میباشد اجماع اهل الاسلام و اجماع صحابه و تابعین میباشد اما اجماعی که در سائر اعصار بین فقهاء بوجود میآید گرچه از نظر ذاتی ممکن است اما وقوعش در عصر ما غیرممکن است. | ||
مضافا اینکه رتبه اجماع معیار رد و قبول بعد از سنت قطعیه است بدین معنا که در دوران امر بین سنت و اجماع سنت قطعی مقدم خواهد بود. <br> | مضافا اینکه رتبه اجماع معیار رد و قبول بعد از سنت قطعیه است بدین معنا که در دوران امر بین سنت و اجماع سنت قطعی مقدم خواهد بود. <br> | ||
خط ۱۴۱: | خط ۱۴۰: | ||
اجماع از منظر امامیه دلیل مستقلی نیست و تنها در صورتی که کاشف قول معصوم باشد حجت خواهد بود. <br><br> | اجماع از منظر امامیه دلیل مستقلی نیست و تنها در صورتی که کاشف قول معصوم باشد حجت خواهد بود. <br><br> | ||
در موسوعه اصول الفقه المقارن در این زمینه آمده است. | در موسوعه اصول الفقه المقارن در این زمینه آمده است. | ||
ذهب المسلمین الی ان الاجماع حجه خلافا لجماعه من المعتزله. . . . و اما الامامیه فالنقطه المرکزیه فی حجیه الاجماع عندهم هی مقدار کشفه عن السنه و عدم کشفه و بهذالاتجاه یکون الاجماع حجه او لا یکو ن فاذا امکن تصویر کاشفیه الاجماع عن السنه فهو حجه و الا فهو لیس بحجه و لذا نذکر الاجماع عند الامامیه فی عداد الطرق و الوسائل الکاشفه عن السنه و لذالک ینصب الجهد عندهم فی کیفیه تصویر کاشفیه الاجماع – انتهی - | ذهب المسلمین الی ان الاجماع حجه خلافا لجماعه من المعتزله. . . . و اما الامامیه فالنقطه المرکزیه فی حجیه الاجماع عندهم هی مقدار کشفه عن السنه و عدم کشفه و بهذالاتجاه یکون الاجماع حجه او لا یکو ن فاذا امکن تصویر کاشفیه الاجماع عن السنه فهو حجه و الا فهو لیس بحجه و لذا نذکر الاجماع عند الامامیه فی عداد الطرق و الوسائل الکاشفه عن السنه و لذالک ینصب الجهد عندهم فی کیفیه تصویر کاشفیه الاجماع – انتهی - <ref>موسوعه اصول الفقه المقارن ج 1ص 148-150</ref> | ||
بنابر این از منظر امامیه اجماع بعنوان یکی از معیارهای مستقل در نقد المتن احادیث شمرده نمیشود. <br> | بنابر این از منظر امامیه اجماع بعنوان یکی از معیارهای مستقل در نقد المتن احادیث شمرده نمیشود. <br> | ||
خط ۱۵۱: | خط ۱۴۹: | ||
المراد من عمل الصحابه هنا ما اثر عنهم من عمل او فتوی صدرت منهم بعد وفاه النبی ص مما لم یسندوه الیه <br> | المراد من عمل الصحابه هنا ما اثر عنهم من عمل او فتوی صدرت منهم بعد وفاه النبی ص مما لم یسندوه الیه <br> | ||
آنگاه در تبیین دیدگاه اعلام اهلسنت نسبت به آن مینویسد. | |||
. . . . اختلفت نظرات الفقهاء الی عمل الصحابه بین محتج به علی العموم و بین راد له علی العموم ایضا و بین مفصل للقول حسب ورود النص عن الله و رسوله ص فی المساله و موافقه الصحابه او مخالفتهم ایاه فی ذالک العمل او فی تلک الفتوی- انتهی – <ref>مقائیس نقد متون السنه ص 395</ref> | . . . . اختلفت نظرات الفقهاء الی عمل الصحابه بین محتج به علی العموم و بین راد له علی العموم ایضا و بین مفصل للقول حسب ورود النص عن الله و رسوله ص فی المساله و موافقه الصحابه او مخالفتهم ایاه فی ذالک العمل او فی تلک الفتوی- انتهی – <ref>مقائیس نقد متون السنه ص 395</ref> | ||
ایشان در ادامه دیدگاه ابوحنیفه را در زمینه رتبه معیاریت قول صحابه نسبت به سنت و قیاس مینویسد. <br> | ایشان در ادامه دیدگاه ابوحنیفه را در زمینه رتبه معیاریت قول صحابه نسبت به سنت و قیاس مینویسد. <br> | ||
<br>و قول الصحابی – من حیث ترتیب حجیته بین المصادر عند ابی حنیفه متاخر عن السنه بحیث لا ینظر الیه مع وجودها بصورت مقبوله عنده تبعا لمنهجه ثم هو متقدم علی القیاس بحیث یترک القیاس عند وجود قول الصحابی | <br>و قول الصحابی – من حیث ترتیب حجیته بین المصادر عند ابی حنیفه متاخر عن السنه بحیث لا ینظر الیه مع وجودها بصورت مقبوله عنده تبعا لمنهجه ثم هو متقدم علی القیاس بحیث یترک القیاس عند وجود قول الصحابی <ref>مقائیس نقد متون السنه ص 396</ref> | ||
آنگاه دیدگاه مالک را اینچنین بیان میکند: | |||
اماالامام مالک فعنده الکتاب ثم السنه المتواتره فی المنزله الاولی ثم یاتی بعدهما اجماع – او عمل – اهل المدینه و مرتبه عمل الصحابی بعد ذالک - انتهی - <ref>المصدرالسابق</ref> | اماالامام مالک فعنده الکتاب ثم السنه المتواتره فی المنزله الاولی ثم یاتی بعدهما اجماع – او عمل – اهل المدینه و مرتبه عمل الصحابی بعد ذالک - انتهی - <ref>المصدرالسابق</ref> | ||
باید گفت همانطور که در مقاله پیشین بیان گردید - دیدگاه | باید گفت همانطور که در مقاله پیشین بیان گردید - دیدگاه اهلسنت درحجیت قول صحابه- از کلمات برخی از اعلام اهلسنت استفاده میشود که اعتبار قول و عمل صحابه مشروط به فقدان نص از کتاب و سنت فیالجمله میباشد هر چند مشهور بین اهلسنت عدم اعتبار قول و عمل صحابی میباشد از اینرو نمیتوان آن را بعنوان معیاری قطعی در رد و قبول حدیث در نزد همه اهلسنت دانست. <br> | ||
=== معیار سوم: عرضه سنت بر قیاس === | === معیار سوم: عرضه سنت بر قیاس === | ||
سومین معیار مختص | سومین معیار مختص اهلسنت در نقد متن حدیث موافقت یا مخالفت آن با قیاس میباشد. | ||
مولف کتاب مقائیس نقد متون السنه در بیان مفهوم قیاس و دیدگاه فقیهان نسبت به آن در صورت مخالفت حدیث با آن مینویسد. <br> | مولف کتاب مقائیس نقد متون السنه در بیان مفهوم قیاس و دیدگاه فقیهان نسبت به آن در صورت مخالفت حدیث با آن مینویسد. <br> | ||
خط ۱۷۷: | خط ۱۷۴: | ||
<br>ایشان در ادامه به نقل از اصول السرخسی وکشف الاسرار مینویسد. | <br>ایشان در ادامه به نقل از اصول السرخسی وکشف الاسرار مینویسد. | ||
. . . . . و تقدیم خبرالواحد علی القیاس سواء کان الراوی فقیها او غیر فقیه هو ما ذهب الیه الشافعی و احمد و الشیخ ابوالحسن الکرخی من الحنفیه و جمهور ائمه الحدیث و اکثر الفقهاء | . . . . . و تقدیم خبرالواحد علی القیاس سواء کان الراوی فقیها او غیر فقیه هو ما ذهب الیه الشافعی و احمد و الشیخ ابوالحسن الکرخی من الحنفیه و جمهور ائمه الحدیث و اکثر الفقهاء | ||
آنگاه مولف در تبیین بیشتر تعارض خبر واحد با قیاس مینویسد. | |||
اما الحنفیه فقد فصلوا فی ذالک فقالوا. ان کان راوی الخبر فقیها فخبره حجه موجبه للعلم والعمل سواء کان موافقا للقیاس او مخالفا له فان کان موافقا للقیاس تاید به و ان کان مخالفا للقیاس یترک القیاس و یعمل به و ان کان راوی الخبر غیر فقیه فان خالفت روایته القیاس لم ترد الا بالضروره وانسداد باب الرای - انتهی – | اما الحنفیه فقد فصلوا فی ذالک فقالوا. ان کان راوی الخبر فقیها فخبره حجه موجبه للعلم والعمل سواء کان موافقا للقیاس او مخالفا له فان کان موافقا للقیاس تاید به و ان کان مخالفا للقیاس یترک القیاس و یعمل به و ان کان راوی الخبر غیر فقیه فان خالفت روایته القیاس لم ترد الا بالضروره وانسداد باب الرای - انتهی – <ref>مقائیس نقد متون السنه - به نقل از عن اصول السرخسی وکشف الاسرار -ص428- 427</ref> | ||
مولف کشف الاسراردر رد تفصیل مذکور که به ابوحنیفه نسبت داده شده است مینویسد. | مولف کشف الاسراردر رد تفصیل مذکور که به ابوحنیفه نسبت داده شده است مینویسد. | ||
و لم ینقل هذاالقول عن اصحابنا ایضا بل المنقول عنهم ان خبرالواحد مقدم علی القیاس و لم ینقل التفصیل الا تری انهم عملوا بخبر ابی هریره فی الصائم اذا اکل او شرب ناسیا و ان کان مخالفا للقیاس حتی قال ابوحنیفه رحمه الله "لو لا الروایه لقلت بالقیاس ". . . . و قد ثبت عن ابی حنیفه رحمه الله انه قال. ما جائنا عن الله و عن رسوله فعلی الراس و العین " ثم قال. ولم ینقل عن احد من السلف اشتراط الفقه فی الراوی فثبت ان هذاالقول مستحدث – انتهی - | و لم ینقل هذاالقول عن اصحابنا ایضا بل المنقول عنهم ان خبرالواحد مقدم علی القیاس و لم ینقل التفصیل الا تری انهم عملوا بخبر ابی هریره فی الصائم اذا اکل او شرب ناسیا و ان کان مخالفا للقیاس حتی قال ابوحنیفه رحمه الله "لو لا الروایه لقلت بالقیاس ". . . . و قد ثبت عن ابی حنیفه رحمه الله انه قال. ما جائنا عن الله و عن رسوله فعلی الراس و العین " ثم قال. ولم ینقل عن احد من السلف اشتراط الفقه فی الراوی فثبت ان هذاالقول مستحدث – انتهی - <ref>نقل از کتاب مقائیس نقد السنه ص 428-429</ref> | ||
بنابر این از منظر | بنابر این از منظر اهلسنت -حتی ابوحنیفه - در تعارض بین خبر واحد و قیاس، خبر واحد مقدم است و تفصیلی که دراین رابطه به ابوحنیفه نسبت داده شده تمام نمیباشد. | ||
تبیین دیدگاه | تبیین دیدگاه اهلسنت درزمینه قیاس از کتاب الاصول العامه للققه المقارن <ref>نقل هذاالبحث من کتاب الاصول ا لعامه للفقه المقارن ص 306</ref> | ||
علامه سیدمحمد تقی حکیم در این کتاب دیدگاه | علامه سیدمحمد تقی حکیم در این کتاب دیدگاه اهلسنت را در زمینه قیاس را اینگونه تشریح میکند. | ||
والذی یبدو لنا أن أسلم التعاریف من الاشکالات ما ورد من أنه مساواة فرع لأصله فی علة حکمه الشرعی <br> | والذی یبدو لنا أن أسلم التعاریف من الاشکالات ما ورد من أنه مساواة فرع لأصله فی علة حکمه الشرعی <br> | ||
<br> | <br>آنگاه به بیان اصطلاح رائج قیاس در اهلسنت اشاره کرده و مینویسد. | ||
وهناک اصطلاح آخر للقیاس، شاع استعماله على ألسنة أهل الرأی قدیما، وفحواه. التماس العلل الواقعیة للأحکام الشرعیة من طریق العقل، وجعلها مقیاسا لصحة النصوص التشریعیة فما وافقها فهو حکم الله الذی یؤخذ به، وما خالفها کان موضعا للرفض أو التشکیک. وعلى هذا النوع من الاصطلاح، تنزل التعبیرات الشائعة، ان هذا الحکم موافق للقیاس وذلک الحکم مخالف له وقد کان القیاس بهذا المعنى مثار معرکة فکریة واسعة النطاق على عهد الإمام الصادق (علیهالسلام) وأبی حنیفة – انتهی – <br> | وهناک اصطلاح آخر للقیاس، شاع استعماله على ألسنة أهل الرأی قدیما، وفحواه. التماس العلل الواقعیة للأحکام الشرعیة من طریق العقل، وجعلها مقیاسا لصحة النصوص التشریعیة فما وافقها فهو حکم الله الذی یؤخذ به، وما خالفها کان موضعا للرفض أو التشکیک. وعلى هذا النوع من الاصطلاح، تنزل التعبیرات الشائعة، ان هذا الحکم موافق للقیاس وذلک الحکم مخالف له وقد کان القیاس بهذا المعنى مثار معرکة فکریة واسعة النطاق على عهد الإمام الصادق (علیهالسلام) وأبی حنیفة – انتهی – <br> | ||
<br> | <br>آنگاه دیدگاه غزالی را در زمینه طرق و مسالک رسیدن به علت حکم را بصورت تفصیلی اینچنین بیان میکند. <br> | ||
<br>لقد قسم الغزالی مسالک العلة إلى قسمین. صحیحة وفاسدة | <br>لقد قسم الغزالی مسالک العلة إلى قسمین. صحیحة وفاسدة | ||
المسالک الصحیحة. وقسم المسالک الصحیحة إلى ثلاثة أقسام أولاها. ما کانت العلة مدلولة للأدلة اللفظیة وینتظم فی هذا القسم منها. | المسالک الصحیحة. وقسم المسالک الصحیحة إلى ثلاثة أقسام أولاها. ما کانت العلة مدلولة للأدلة اللفظیة وینتظم فی هذا القسم منها. | ||
خط ۲۲۱: | خط ۲۱۶: | ||
== نگاه اجمالی به مقایسه دیدگاه فریقین در زمینه قیاس با یکدیگر == | == نگاه اجمالی به مقایسه دیدگاه فریقین در زمینه قیاس با یکدیگر == | ||
هر چند اکثریت | هر چند اکثریت اهلسنت معتقد به قیاس بوده و آن را حجت میدانند اما اگر در کلمات علمای اهلسنت تامل کنیم میبینیم آنان قیاسی را حجت میدانند که منصوص العله باشد یا مستنبط العلهای باشد که علیت بدست آمده در آن قطعی باشد – تنقیح مناط قطعی - و در همین راستا راههای زیادی را در جهت رسیدن به علت حکم مطرح کردهاند و نیز اهلسنت مفهوم موافق یا مفهوم اولویت را که برخی نام قیاس اولویه بر آن نهادهاند را حجت میدانند. | ||
باید گفت هر گاه این دیدگاه را با دیدگاه عالمان امامیه مقایسه کنیم میبینیم آنان نیز به چنین قیاسی معتقد بوده گرچه اسم قیاس بر آن استعمال نمیکنند و اختلاف بین الفریقین فقط در راههای رسیدن به علت میباشد برخی از راهها نظیر منصوص العله یا تنقیح مناط قطعی مشترک بوده و برخی از آنها مورد اختلاف میباشد <ref>فراجع معارج الاصول ص 182- 194والوافیه فی اصول الفقه ص 229-230 و اصول الفقه المقارن ج 5 | باید گفت هر گاه این دیدگاه را با دیدگاه عالمان امامیه مقایسه کنیم میبینیم آنان نیز به چنین قیاسی معتقد بوده گرچه اسم قیاس بر آن استعمال نمیکنند و اختلاف بین الفریقین فقط در راههای رسیدن به علت میباشد برخی از راهها نظیر منصوص العله یا تنقیح مناط قطعی مشترک بوده و برخی از آنها مورد اختلاف میباشد <ref>فراجع معارج الاصول ص 182- 194والوافیه فی اصول الفقه ص 229-230 و اصول الفقه المقارن ج 5 | ||
</ref> | </ref> | ||
خط ۲۳۸: | خط ۲۳۳: | ||
و لیس هذاالمقیاس بمتفق علیه بین الفقهاء فابن حزم مثلا یری ان الحدیث اذا صح اسناده لم تجز مخالفته و لا رده و کذالک ابن القیم. . . . و لعل هذا موقف المحدثین قاطبه. . . | و لیس هذاالمقیاس بمتفق علیه بین الفقهاء فابن حزم مثلا یری ان الحدیث اذا صح اسناده لم تجز مخالفته و لا رده و کذالک ابن القیم. . . . و لعل هذا موقف المحدثین قاطبه. . . | ||
آنگاه در ادامه به بیان اقوال دیگران پرداخته و مینویسد. | |||
و یبدو ان المالکیه من الذین اهتموا بهذاالمقیاس و جعلوه اصلا مقررا و ان کان مالکا من المترددین فی الاخذ به: | و یبدو ان المالکیه من الذین اهتموا بهذاالمقیاس و جعلوه اصلا مقررا و ان کان مالکا من المترددین فی الاخذ به: | ||
قال ابن العربی. اذا جاء خبرالواحد معارضا لقاعده من قواعد الشرع هل یجوزالعمل به ام لا؟ قال ابوحنیفه. لایجوز العمل به و قال الشافعی. یجوز و تردد مالک فی المساله قال. و مشهور قوله و الذی علیه المعول. ان الحدیث ان عضدته قاعده اخری قال به – انتهی – <ref>مقائیس نقد متون السنه ص458-459 نقل از شاطبی در کتاب الموافقات ج 3ص 24</ref> | قال ابن العربی. اذا جاء خبرالواحد معارضا لقاعده من قواعد الشرع هل یجوزالعمل به ام لا؟ قال ابوحنیفه. لایجوز العمل به و قال الشافعی. یجوز و تردد مالک فی المساله قال. و مشهور قوله و الذی علیه المعول. ان الحدیث ان عضدته قاعده اخری قال به – انتهی – <ref>مقائیس نقد متون السنه ص458-459 نقل از شاطبی در کتاب الموافقات ج 3ص 24</ref> | ||
بنابر این معیار چهارم را نمیتوان از منظر | بنابر این معیار چهارم را نمیتوان از منظر اهلسنت معیاری مستقل دانست بلکه باز گشت آن به معیار اول و دوم میباشد. | ||
لازم به ذکر است که در صورت بازگشت معیارمذکور به معیاریت قرآن و سنت این معیار مشترک بین الفریقین خواهد بود. | لازم به ذکر است که در صورت بازگشت معیارمذکور به معیاریت قرآن و سنت این معیار مشترک بین الفریقین خواهد بود. | ||
=== معیار پنجم: عرضه حدیث بر ما تعم به البلوی === | === معیار پنجم: عرضه حدیث بر ما تعم به البلوی === | ||
پنجمین معیاری که برخی از | پنجمین معیاری که برخی از اهلسنت آن را در رد و قبول متن حدیث مطرح کردهاند آن است که حدیثی که بصورت خبر واحد نقل شده است نباید ما تعم به البلوی باشد بجهت اینکه امور ما تعم به البلوی غالبا بصورت استفاضه یا متواتر میباشد و بعید است امری که مبتلابه عمومی باشد از طریق خبر واحد نقل شود. | ||
مولف کتاب مقائیس نقد متون السنه دیدگاه برخی از اعلام | مولف کتاب مقائیس نقد متون السنه دیدگاه برخی از اعلام اهلسنت را از کشف الاسرار اینچنین نقل میکند. | ||
لایقبل خبر الواحد اذا ورد فیما تعم به البلوی ای فیما یمس الحاجه الیه فی عموم الاحوال و هذا قول ابی الحسن الکرخی من المتقدمین و هو مختار المتاخرین لان صاحب الشرع کان مامورا بان یبین للناس مایحتاج الیه من بعدهم فاذا کانت الحادثه مما تعم به البلوی فالظاهران صاحب الشرع لم یترک بیان ذالک للکافه و تعلیمهم و انهم لم یترکوا نقله علی وجه الاستفاضه فحین لم یشتهر النقل عنهم عرفنا انه سهو او منسوخ الا تری ان المتاخرین لما نقلوه اشتهرفیهم فلو کان ثابتا فی المتقدمین لاشتهر ایضا و ما تفرد الواحد بنقله مع حاجه العامه الی معرفته | لایقبل خبر الواحد اذا ورد فیما تعم به البلوی ای فیما یمس الحاجه الیه فی عموم الاحوال و هذا قول ابی الحسن الکرخی من المتقدمین و هو مختار المتاخرین لان صاحب الشرع کان مامورا بان یبین للناس مایحتاج الیه من بعدهم فاذا کانت الحادثه مما تعم به البلوی فالظاهران صاحب الشرع لم یترک بیان ذالک للکافه و تعلیمهم و انهم لم یترکوا نقله علی وجه الاستفاضه فحین لم یشتهر النقل عنهم عرفنا انه سهو او منسوخ الا تری ان المتاخرین لما نقلوه اشتهرفیهم فلو کان ثابتا فی المتقدمین لاشتهر ایضا و ما تفرد الواحد بنقله مع حاجه العامه الی معرفته | ||
آنگاه از اصول سرخسی نقل میکند که: | |||
و لهذا لم تقبل شهاده الواحد من اهل المصرعلی رویه هلال رمضان اذا لم یکن بالسماء عله. . . و لم تعمل بحدیث الوضوء من مس الذکر – انتهی - | و لهذا لم تقبل شهاده الواحد من اهل المصرعلی رویه هلال رمضان اذا لم یکن بالسماء عله. . . و لم تعمل بحدیث الوضوء من مس الذکر – انتهی - | ||
خط ۲۵۸: | خط ۲۵۳: | ||
آنگاه ایشان ادعا میکند که بسیاری از فقهاء و اصولیین و محدثین با این اصل مخالفت نموده و معیاریت آن را نپذیرفتهاند. | |||
و خالفهم فی ذالک جمهور الامه من الاصولیین و الفقهاء و المحدثین و لم یفرقوا بین ما تعم به البلوی و مالاتعم ذالک ان دین الله کله واحد فاذا وصلنا الخبر بطریق صحیح لم یسعنا مخالفته لانه خبر واحد ذالک ان الخبرالواحد الصحیح یجب العمل به و عدم مخالفته سواء فیما تعم به البلوی او فی غیره فقد قبل الصحابه خبرالواحد و عملوا به فیما تعم به البلوی مثل ما روی عن ابن عمر انه قال. کنا نخابر اربعین سنه حتی روی لنا رافع بن خدیج ان النبی ص نهی عن ذالک فانتهینا – انتهی – | و خالفهم فی ذالک جمهور الامه من الاصولیین و الفقهاء و المحدثین و لم یفرقوا بین ما تعم به البلوی و مالاتعم ذالک ان دین الله کله واحد فاذا وصلنا الخبر بطریق صحیح لم یسعنا مخالفته لانه خبر واحد ذالک ان الخبرالواحد الصحیح یجب العمل به و عدم مخالفته سواء فیما تعم به البلوی او فی غیره فقد قبل الصحابه خبرالواحد و عملوا به فیما تعم به البلوی مثل ما روی عن ابن عمر انه قال. کنا نخابر اربعین سنه حتی روی لنا رافع بن خدیج ان النبی ص نهی عن ذالک فانتهینا – انتهی – | ||
آنگاه کلام ابن حزم را در مخالفت با دیدگاه ذکر شده بیان میکند که. | |||
و قد رد ابن حزم علی اصحاب هذاالرای فقال. ان الدین کله مما تعظم به البلوی و یلزم للناس معرفته و لیس ما وقع فی الدهر مره من امر الطهاره و الحج اوجب فی انه فرض او حرام مما یقع فی کل یوم و لایفرق بین ذالک الا جاهل او من لایبالی بما لا یتکلم | و قد رد ابن حزم علی اصحاب هذاالرای فقال. ان الدین کله مما تعظم به البلوی و یلزم للناس معرفته و لیس ما وقع فی الدهر مره من امر الطهاره و الحج اوجب فی انه فرض او حرام مما یقع فی کل یوم و لایفرق بین ذالک الا جاهل او من لایبالی بما لا یتکلم | ||
آنگاه مولف کتاب در رد برداشت ناصواب از سخن سرخسی مبنی بر نفی معیاریت اصل مذکور و توجیه گفتار ایشان مینویسد. | |||
اما ما ذکره السرخسی من ان صاحب الشرع مامور بان یبین للناس ما یحتاجون الیه وقد امرهم بان ینقلوا عنه ما یحتاج الیه من بعدهم فهذا حق لاخلاف فیه و لم یقل ان طریق النقل هو التواترفقط بل من طرق النقل خبرالواحد. . . و دین الله واحد لازم للناس کلهم فاذا بلغهم بطریق صحیح و لوکان واحدا لزمهم العمل به و لم ننس ان الرسول الی کل واحد هو فرد واحد و لم تعترض قریش علی محمد ص بانه فرد واحد بل عاب الله علی بعض الامم قولها. فقالوا ابشرا منا واحدا نتبعه انا اذا لفی عذاب و سعر – القمر24- و قد کان رسول الله ص یبلغ من حضره من الصحابه الاحکام الشرعیه المستجده و یامرهم ان یبلغ الحاضر منهم الغائب ولم یقل احد الصحابه انه لایقبل خبر الواحد – انتهی – <ref>مقائیس نقد متون السنه ص477-475</ref> | اما ما ذکره السرخسی من ان صاحب الشرع مامور بان یبین للناس ما یحتاجون الیه وقد امرهم بان ینقلوا عنه ما یحتاج الیه من بعدهم فهذا حق لاخلاف فیه و لم یقل ان طریق النقل هو التواترفقط بل من طرق النقل خبرالواحد. . . و دین الله واحد لازم للناس کلهم فاذا بلغهم بطریق صحیح و لوکان واحدا لزمهم العمل به و لم ننس ان الرسول الی کل واحد هو فرد واحد و لم تعترض قریش علی محمد ص بانه فرد واحد بل عاب الله علی بعض الامم قولها. فقالوا ابشرا منا واحدا نتبعه انا اذا لفی عذاب و سعر – القمر24- و قد کان رسول الله ص یبلغ من حضره من الصحابه الاحکام الشرعیه المستجده و یامرهم ان یبلغ الحاضر منهم الغائب ولم یقل احد الصحابه انه لایقبل خبر الواحد – انتهی – <ref>مقائیس نقد متون السنه ص477-475</ref> | ||
آنگاه موارد متعددی را در تایید نفی معیاریت اصل مذکور بیان میکند. <ref>همان ص 477-478 و ص 487-488</ref> | |||
== منابع == | == منابع == | ||