۸٬۲۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
دیگر متکلمان عدلیه نیز این تعابیر را در تعریف اصطلاحی عدل به کار بردهاند. [۱۶] | دیگر متکلمان عدلیه نیز این تعابیر را در تعریف اصطلاحی عدل به کار بردهاند. [۱۶] | ||
عدل در اصطلاح متکلمان | =عدل در اصطلاح متکلمان= | ||
موضوع عدل در علم کلام، فعل خداوند است و حقیقت آن همان حسن و نیکویی است. یعنی افعال خداوند همگی حسن و پسندیده است، و خداوند هرگز فعل نازیبا و ناپسند انجام نمیدهد و آنچه را که واجب و نیکوست ترک نمیکند، در این مورد به سخنان برخی از متکلمان میپردازیم: | موضوع عدل در علم کلام، فعل خداوند است و حقیقت آن همان حسن و نیکویی است. یعنی افعال خداوند همگی حسن و پسندیده است، و خداوند هرگز فعل نازیبا و ناپسند انجام نمیدهد و آنچه را که واجب و نیکوست ترک نمیکند، در این مورد به سخنان برخی از متکلمان میپردازیم: | ||
خط ۵۶: | خط ۵۴: | ||
«اما التوحید فان لا تجوز علی خالقک ما جاز علیک، و اما العدل فان لا تنسب الی خالقک ما لامک علیه؛[۲۱] توحید آن است که صفات نقص و حاجت را که بر تو رواست به خدا نسبت ندهی، و عدل آن است که آنچه خداوند انجام آن را برای تو ناپسند دانسته است، به خداوند نسبت ندهی.» | «اما التوحید فان لا تجوز علی خالقک ما جاز علیک، و اما العدل فان لا تنسب الی خالقک ما لامک علیه؛[۲۱] توحید آن است که صفات نقص و حاجت را که بر تو رواست به خدا نسبت ندهی، و عدل آن است که آنچه خداوند انجام آن را برای تو ناپسند دانسته است، به خداوند نسبت ندهی.» | ||
جایگاه عدل در عقاید شیعه | =جایگاه عدل در عقاید شیعه= | ||
عدل همانند علم، قدرت،حکمت و... از صفات الهی است؛ ولی در تشیع از اصول مذهب به شمار میآید و مباحث مفصّلی از علم کلام را به خود اختصاص داده است. برخی صاحبنظران معتقدند از آن رو عدل چنین جایگاهی در اصول عقاید شیعه یافته است که فرقههای اسلامی بنا به دلایلی حسّاسیّتی ویژه بدان داشته و درباره آن به اختلافات فراوانی افتادهاند.[۲۲] امّا برخی دیگر بر آنند که ریشه اهمیّت عدل را در آموزههای قرآن باید یافت. قرآن کریم، با صراحت، نظام هستی را بر عدل و درستی و توازن و استحقاقها و قابلیّتهای آفریدگان استوار میداند.[۲۳][۲۴] | عدل همانند علم، قدرت،حکمت و... از صفات الهی است؛ ولی در تشیع از اصول مذهب به شمار میآید و مباحث مفصّلی از علم کلام را به خود اختصاص داده است. برخی صاحبنظران معتقدند از آن رو عدل چنین جایگاهی در اصول عقاید شیعه یافته است که فرقههای اسلامی بنا به دلایلی حسّاسیّتی ویژه بدان داشته و درباره آن به اختلافات فراوانی افتادهاند.[۲۲] امّا برخی دیگر بر آنند که ریشه اهمیّت عدل را در آموزههای قرآن باید یافت. قرآن کریم، با صراحت، نظام هستی را بر عدل و درستی و توازن و استحقاقها و قابلیّتهای آفریدگان استوار میداند.[۲۳][۲۴] | ||
عدل در آیات قرآن | =عدل در آیات قرآن= | ||
آیات قرآنی، توحید و معاد و نبوت و نیز آرمانهای فردی و اجتماعی را عدالتمحور میشمارند. این رویکرد قرآن، نگاه انسان به هستی را صورتی ویژه میبخشد و گونهای خاصّ از جهانبینی میآفریند و معیارهایی عادلانه برای حرکت فرد و جامعه انسانی پی میریزد. بدین سان، علّت بنیادی اهمیّت عدل در تعالیم و عقاید شیعی، بیگمان آموزههای قرآنی است هر چند چالشهای نظری مسلمانان در این موضوع را نیز نباید بی تأثیر شمرد.[۲۵] | آیات قرآنی، توحید و معاد و نبوت و نیز آرمانهای فردی و اجتماعی را عدالتمحور میشمارند. این رویکرد قرآن، نگاه انسان به هستی را صورتی ویژه میبخشد و گونهای خاصّ از جهانبینی میآفریند و معیارهایی عادلانه برای حرکت فرد و جامعه انسانی پی میریزد. بدین سان، علّت بنیادی اهمیّت عدل در تعالیم و عقاید شیعی، بیگمان آموزههای قرآنی است هر چند چالشهای نظری مسلمانان در این موضوع را نیز نباید بی تأثیر شمرد.[۲۵] | ||
خط ۸۳: | خط ۷۸: | ||
«فَالیَومَ لا تُظلَمُ نَفس شیئاً وَلاتُجزُونَ الّا ما کُنتُم تَعلَموُن».[۲۸] امروز به هیچکس ذرهای ستم نشود، و جز آنچه عمل کردهاید، جزا داده نمیشوید. | «فَالیَومَ لا تُظلَمُ نَفس شیئاً وَلاتُجزُونَ الّا ما کُنتُم تَعلَموُن».[۲۸] امروز به هیچکس ذرهای ستم نشود، و جز آنچه عمل کردهاید، جزا داده نمیشوید. | ||
علل عدل | =علل عدل= | ||
برای عدل میتوان دو علت در نظر گرفت: أ. انجام دادن کار حکیمانه؛ ب. رعایت حقوق دیگران. | برای عدل میتوان دو علت در نظر گرفت: أ. انجام دادن کار حکیمانه؛ ب. رعایت حقوق دیگران. | ||
بر اساس این دو علت، لازمه عدل خداوند، برابر قرار دادن همه انسانها یا همه اشیاء نیست؛ مثلًا معلم عادل کسی نیست که همه شاگردان را ـ کوشا و ناکوشا ـ یکسان تشویق یا توبیخ کند؛ بلکه معلم عادل کسی است که هر یک از شاگردان را به اندازه استحقاق و لیاقت او تشویق یا توبیخ کند. | بر اساس این دو علت، لازمه عدل خداوند، برابر قرار دادن همه انسانها یا همه اشیاء نیست؛ مثلًا معلم عادل کسی نیست که همه شاگردان را ـ کوشا و ناکوشا ـ یکسان تشویق یا توبیخ کند؛ بلکه معلم عادل کسی است که هر یک از شاگردان را به اندازه استحقاق و لیاقت او تشویق یا توبیخ کند. | ||
خط ۹۱: | خط ۸۴: | ||
مقتضای حکمت آفریدگار این است که جهان را بهگونهای بیافریند که بیشترین خیر و کمال بر آن مترتب گردد و موجودات مختلف را، که اجزا و اندام متفاوت دارند، بهگونهای بیافریند که با هدف نهایی خلقت خویش ـ کمال نهایی ـ سازگار باشند. از طرفی مقتضای حکمت و عدل الهی این است که هر انسانی را به اندازه توانش تکلیف دهد و بر اساس اعمالی که انجام میدهد، او را پاداش یا مجازات کند. | مقتضای حکمت آفریدگار این است که جهان را بهگونهای بیافریند که بیشترین خیر و کمال بر آن مترتب گردد و موجودات مختلف را، که اجزا و اندام متفاوت دارند، بهگونهای بیافریند که با هدف نهایی خلقت خویش ـ کمال نهایی ـ سازگار باشند. از طرفی مقتضای حکمت و عدل الهی این است که هر انسانی را به اندازه توانش تکلیف دهد و بر اساس اعمالی که انجام میدهد، او را پاداش یا مجازات کند. | ||
حکمت در اصطلاح متکلمان | =حکمت در اصطلاح متکلمان= | ||
واژه حکمت در بحثهای کلامی در موارد ذیل به کار رفته است: | واژه حکمت در بحثهای کلامی در موارد ذیل به کار رفته است: | ||
خط ۱۲۲: | خط ۱۱۳: | ||
«بدان که اگر افعال خدای تعالی راغرض نبودی، هر آینه عبث بودی، و صدور عبث از واجب الوجود، ممتنع است». | «بدان که اگر افعال خدای تعالی راغرض نبودی، هر آینه عبث بودی، و صدور عبث از واجب الوجود، ممتنع است». | ||
دلایل اثبات عدل الهی | =دلایل اثبات عدل الهی= | ||
← دلایل عقلی | ← دلایل عقلی | ||
خط ۱۳۵: | خط ۱۲۴: | ||
آیات و روایات پرشماری بر عدالت الهی گواهی میدهند و به صراحت و اشارت، ذات مقدس او را از ظلم و ستمکاری تنزیه میکنند.[۳۶][۳۷][۳۸][۳۹][۴۰][۴۱][۴۲][۴۳][۴۴][۴۵][۴۶][۴۷] | آیات و روایات پرشماری بر عدالت الهی گواهی میدهند و به صراحت و اشارت، ذات مقدس او را از ظلم و ستمکاری تنزیه میکنند.[۳۶][۳۷][۳۸][۳۹][۴۰][۴۱][۴۲][۴۳][۴۴][۴۵][۴۶][۴۷] | ||
نتیجهگیری | =نتیجهگیری= | ||
از آنچه درباره حقیقت عدل و حکمت در اصطلاح متکلمان بیان گردید این نتیجه به دست آمد که کاربردهای حکمت در کلام اعم از کاربردهای عدل است، زیرا حکمت شامل علم هم میشود، ولی عدل مربوط به افعال الهی است. و از طرفی، سومین کاربرد حکمت در کلام با معنای عدل در علم کلام برابر است، زیرا مفاد هر دو این است که افعال خداوند از هر گونه قبح و زشتی منزه و پیراسته است. به عبارت دیگر، هر دو معنا مربوط به قلمرو عقل عملی است. یعنی حوزه بایدها و نبایدها را در بر میگیرد. بنابراین کاربردهای حکمت در حوزه افعال الهی نیز اعم از کاربردهای عدل در علم کلام است. | از آنچه درباره حقیقت عدل و حکمت در اصطلاح متکلمان بیان گردید این نتیجه به دست آمد که کاربردهای حکمت در کلام اعم از کاربردهای عدل است، زیرا حکمت شامل علم هم میشود، ولی عدل مربوط به افعال الهی است. و از طرفی، سومین کاربرد حکمت در کلام با معنای عدل در علم کلام برابر است، زیرا مفاد هر دو این است که افعال خداوند از هر گونه قبح و زشتی منزه و پیراسته است. به عبارت دیگر، هر دو معنا مربوط به قلمرو عقل عملی است. یعنی حوزه بایدها و نبایدها را در بر میگیرد. بنابراین کاربردهای حکمت در حوزه افعال الهی نیز اعم از کاربردهای عدل در علم کلام است. | ||
آری، میتوان حکمت به معنی احکام و اتقان در فعل را به گونهای به حکمت به معنی تنزه فعل از آنچه نارواست بازگرداند، زیرا عدم احکام و اتقان فعل نیز برای فاعل دانا و توانا و حکیم پسندیده نیست. چنان که حکمت به معنی غایتمند بودن فعل نیز از مصادیق معنای سوم (تنزه از فعل قبیح است). | آری، میتوان حکمت به معنی احکام و اتقان در فعل را به گونهای به حکمت به معنی تنزه فعل از آنچه نارواست بازگرداند، زیرا عدم احکام و اتقان فعل نیز برای فاعل دانا و توانا و حکیم پسندیده نیست. چنان که حکمت به معنی غایتمند بودن فعل نیز از مصادیق معنای سوم (تنزه از فعل قبیح است). | ||
این ارتباط و پیوستگی عدل و حکمت در علم کلام موجب شده است که متکلمان معمولا این دو واژه را با یکدیگر به کار برده و در بحث عدل الهی آن دو را با هم ذکر کنند. عبارت «العدل» در تعابیر متکلمان شایع و رایج است. | این ارتباط و پیوستگی عدل و حکمت در علم کلام موجب شده است که متکلمان معمولا این دو واژه را با یکدیگر به کار برده و در بحث عدل الهی آن دو را با هم ذکر کنند. عبارت «العدل» در تعابیر متکلمان شایع و رایج است. |