۸۷٬۸۱۳
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'فاس' به 'فاس') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''اِبْنِ عَسْکر''' ابوعبدالله محمد بن على بن عمر بن حسین بن مصباح حسنى سریفى معروف به ابن عسکر، قاضى، مورخ و صوفى مراکشى. | '''اِبْنِ عَسْکر''' ابوعبدالله محمد بن على بن عمر بن حسین بن مصباح حسنى سریفى معروف به ابن عسکر، قاضى، مورخ و صوفى مراکشى است. | ||
==تولد== | ==تولد== | ||
وی در سال 936 هجری در | وی در سال 936 هجری در شفشاون (شهری در جنوب تطوان در شمال مراکش) تولد یافت<ref> II/677) ؛ GAL,S, نک: 246</ref> و در زادگاه خویش به فراگیری دانش پرداخت. | ||
==تعلیم== | ==تعلیم== | ||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
==درگذشت== | ==درگذشت== | ||
ابن عسکر در 975ق بار دیگر به عنوان قاضى شهر | ابن عسکر در 975ق بار دیگر به عنوان قاضى شهر شفشاون و ترغه و بلاد غماره انتخاب گردید و پس از مرگ مولای عبدالله، ابن عسکر به فرزند او محمد بن عبدالله که در 981ق به جانشینى پدر رسیده بود، پیوست و دیری نپایید که محمد از عبدالملک شکست خورد و همراه با ابن عسکر به طنجه رفت. محمد برای جنگ برضد عموی خود از دُن سباستیان پرتقالى پادشاه مسیحى استمداد کرد و او با این شرط که سواحل مغرب به مسیحیان واگذار شود به یاری او شتافت. سباستیان با سپاهى که شمار آن را بین 60 تا 125 هزار نفر نوشتهاند، همراه محمد و یارانش که حدود 300 نفر بودند به سواحل مغرب حمله بردند و به قتل و غارت پرداختند. عبدالملک به مقابله پرداخت و در جنگى که میان آنان در وادی المخازن به وقوع پیوست، سباستیان و محمد و ابن عسکر کشته شدند و عبدالملک نیز در حین جنگ جان سپرد و برادرش احمد به پادشاهى رسید. چون مسلمانان جسد ابن عسکر را بین کشتههای مسیحیان یافتند، درباره موضع وی در این جنگ و عقیده او به شک افتادند و او را گنهکار شمردند، ولى محمد بن عبدالله هبطى فرزند استاد وی، در منظومهای که درباره این جنگ سروده با اینکه او را مقصّر شمرده، از اعتقاد ابن عسکر دفاع کرده است <ref>همو، 4/175؛ وفرانى، 73-76؛ قس: ، GAL,S همانجا؛ 2 EI</ref>. | ||
==آثار== | ==آثار== | ||
از ابن عسکر رساله کوتاهى به نام دوحة الناشر لمحاسن من کان بالمغرب من مشایخ القرن العاشر باقى مانده است که فهرست گونهای درباره مشایخ او و نیز گزارشى از احوال برخى از بزرگان مغرب در قرن 10ق است <ref>مراکشى، 4/174</ref>. این کتاب شامل اطلاعات فراوانى درباره زادگاه خود اوست، گرچه از حوادث سیاسى آنجا بحثى نکرده است، اما این کتاب در مراکش از قدر و منزلت بسیاری برخوردار بوده است <ref> 2 EI</ref>. | از ابن عسکر رساله کوتاهى به نام دوحة الناشر لمحاسن من کان بالمغرب من مشایخ القرن العاشر باقى مانده است که فهرست گونهای درباره مشایخ او و نیز گزارشى از احوال برخى از بزرگان مغرب در قرن 10ق است <ref>مراکشى، 4/174</ref>. این کتاب شامل اطلاعات فراوانى درباره زادگاه خود اوست، گرچه از حوادث سیاسى آنجا بحثى نکرده است، اما این کتاب در مراکش از قدر و منزلت بسیاری برخوردار بوده است <ref> 2 EI</ref>. | ||
گویا این اثر نخستین تاریخ مریدان اولیه | گویا این اثر نخستین تاریخ مریدان اولیه جزولى شیخ بزرگ آن دوران است <ref>نک: 2 EI</ref>. کتاب دوحة الناشر بعدها مورد استفاده مورخان مغربى قرار گرفته، افرادی چون احمد بن خالد ناصری سلاوی در الاستقصاء <ref>4/194</ref> و ابوالقاسم سعدالله در کتاب تاریخ الجزائر الثقافى <ref>2/47، 85، 99، 100، 142، 307، 338، 372</ref> از آن نقل و به آن استناد کردهاند. در این کتاب چنانکه ابوالقاسم سعدالله <ref>2/142</ref> تصریح کرده، ابن عسکر نام بسیاری از شیوخ متصوفه را آورده است. | ||
این کتاب نخستین بار در فاس (1309ق/1891م) ضمن مجموعهای به چاپ رسید و پس از آن چند بار تجدید چاپ گردید <ref>[[ابن سوده]]، 300</ref>. کتاب دوحة الناشر نخست بهوسیله ویر باعنوان «شیوخ مراکش در قرن شانزدهم» به انگلیسى ترجمه و در 1904م در ادینبورگ منتشر شد ، سپس مستشرق فرانسوی | این کتاب نخستین بار در فاس (1309ق/1891م) ضمن مجموعهای به چاپ رسید و پس از آن چند بار تجدید چاپ گردید <ref>[[ابن سوده]]، 300</ref>. کتاب دوحة الناشر نخست بهوسیله ویر باعنوان «شیوخ مراکش در قرن شانزدهم» به انگلیسى ترجمه و در 1904م در ادینبورگ منتشر شد ، سپس مستشرق فرانسوی گرول آن را به فرانسه ترجمه کرد و تعلیقات و حواشى بسیاری بر آن نوشت و در 1913م به چاپ رسانید <ref>همانجا</ref>. چاپ انتقادی آن به کوشش محمد حجى در رباط در 1976م و تجدید چاپ آن در 1977م در دارالبیضاء انجام گرفته است <ref>حجى، 419</ref>. بعدها مورخان مراکشى تکملههایى بر آن نوشتهاند که مىتوان از کتاب صفوة ما انتشر من اخبار علماء القرن الحادی عشر محمد وفرانى و کتاب نشر المثانى ابن طیب قادری نام برد <ref> 2 EI</ref>. | ||
کتاب دیگری را به نام دیوان الشّرفاء نیز به او نسبت دادهاند <ref>ابن سوده، 115</ref>. | کتاب دیگری را به نام دیوان الشّرفاء نیز به او نسبت دادهاند <ref>ابن سوده، 115</ref>. |