۸٬۲۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
4. در آخرت او را از صالحان قرار داد. | 4. در آخرت او را از صالحان قرار داد. | ||
قرآن به همین پاداشها اشاره دارد، آنجا که | قرآن به همین پاداشها اشاره دارد، آنجا که می فرماید: «وَقالَ إِنّی مُهاجِرٌ الی رَبّی إِنَّهُ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیم وَوَهَبْنا لَهُ اِسْحاقَ وَیَعْقُوبَ وجَعَلْنا فی ذُرِّیَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْکِتابَ وَءآتَیْناهُ اَجْرَهُ فِی الدُّنْیا وَاِنَّهُ فِی الاْءخِرَةِ لَمِنَ الصّالِحینَ(3)؛ و [ابراهیم] گفت: من به سوی پروردگارم هجرت میکنم که او عزیز و حکیم است و ما به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم، و در دودمانش نبوّت و کتاب [آسمانی[ قرار دادیم و پاداش او را در دنیا دادیم و در آخرت از صالحان است.» | ||
خداوند بر اثر هجرت و تلاش ابراهیم علیهالسلام تمام احوال ناراحت کننده او را به ضد آن و به بهترین حالت تبدیل نمود؛ بت پرستان بابل میخواستند ابراهیم را با آتش بسوزانند آتش گلستان شد. آنها میخواستند او همیشه تنها بماند، خداوند آنچنان جمعیّت و کثرتی برای او قرار داد که دنیا از دودماناش پر شد. بعضی از نزدیکترین افراد به او ـ از جمله آذر ـ گمراه و بت پرست بودند، خداوند در عوض به او فرزندانی داد که هم خود هدایت یافته بودند و هم هدایتگر دیگران شدند. | خداوند بر اثر هجرت و تلاش ابراهیم علیهالسلام تمام احوال ناراحت کننده او را به ضد آن و به بهترین حالت تبدیل نمود؛ بت پرستان بابل میخواستند ابراهیم را با آتش بسوزانند آتش گلستان شد. آنها میخواستند او همیشه تنها بماند، خداوند آنچنان جمعیّت و کثرتی برای او قرار داد که دنیا از دودماناش پر شد. بعضی از نزدیکترین افراد به او ـ از جمله آذر ـ گمراه و بت پرست بودند، خداوند در عوض به او فرزندانی داد که هم خود هدایت یافته بودند و هم هدایتگر دیگران شدند. | ||
خط ۹۳: | خط ۹۳: | ||
مسلمانان دو بار هجرت کردند: | مسلمانان دو بار هجرت کردند: | ||
1. هجرت محدود: | ===1. هجرت محدود:=== | ||
گروه کوچکی از مسلمانان بعد از دیدن وضع رقتبار مسلمانان و شکنجه بیامان مشرکان و... مسئله را با پیامبر صلی الله علیه وآله مطرح کردند و از حضرت کسب تکلیف نمودند. | گروه کوچکی از مسلمانان بعد از دیدن وضع رقتبار مسلمانان و شکنجه بیامان مشرکان و... مسئله را با پیامبر صلی الله علیه وآله مطرح کردند و از حضرت کسب تکلیف نمودند. | ||
خط ۱۰۰: | خط ۱۰۰: | ||
کلام پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله، چنان اثر کرد که در زمانی کوتاه آنهایی که آمادگی بیشتری داشتند، بار سفر بستند. شبانه و مخفیانه، برخی پیاده و بعضی سواره راه جدّه را پیش گرفتند و مجموع آنها در این نوبت ده یا پانزده نفر بودند. چهره شاخص آنها جعفر بن ابیطالب بود و میان آنها چهار زن مسلمان نیز دیده میشد(1). | کلام پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله، چنان اثر کرد که در زمانی کوتاه آنهایی که آمادگی بیشتری داشتند، بار سفر بستند. شبانه و مخفیانه، برخی پیاده و بعضی سواره راه جدّه را پیش گرفتند و مجموع آنها در این نوبت ده یا پانزده نفر بودند. چهره شاخص آنها جعفر بن ابیطالب بود و میان آنها چهار زن مسلمان نیز دیده میشد(1). | ||
شیرین ترین و زیباترین خاطره این هجرت سخنان جذاب و زیبای جعفر بن ابیطالب نزد نجاشی زمامدار حبشه بود. او رو به جعفر کرد و پرسید: چرا از آیین نیاکان خود دست برداشتهاید و به آیین جدید که نه با دین تطبیق میکند و نه با کیش پدرانتان، رو آوردهاید. | |||
جعفر چنین پاسخ داد: «ما گروهی بودیم نادان و بتپرست که از مردار اجتناب نمیکردیم؛ همواره به دنبال کارهای زشت بودیم؛ همسایه پیش ما احترام نداشت؛ ضعیف و افتاده محکوم زورمندان بود و با خویشاوندان خود به ستیزه و جنگ برمیخاستیم. روزگاری به این منوال گذشت تا این که یک نفر از میان ما که سابقه درخشانی در پاکی و درستکاری داشت برخاست و با فرمان خدا ما را به توحید و یکتاپرستی دعوت نمود و ستایش بتان را نکوهیده و زشت شمرد؛ دستور داد در ردّ امانت بکوشیم و از ناپاکیها اجتناب ورزیم و با خویشاوندان و همسایگان خوشرفتاری نماییم و از خونریزی و آمیزشهای نامشروع و شهادت دروغ و نفله کردن اموال یتیمان و از نسبت دادن زنان پاکدامن به کارهای زشت بپرهیزیم. به ما دستور داد، نماز بخوانیم؛ روزه بگیریم و مالیات ثروت خود را بپردازیم. ما به او ایمان آورده، به ستایش و پرستش خدای یگانه پرداختیم و آنچه را حرام شمرده بود، حرام شمرده و حلالهای او را حلال دانستیم، ولی قریش در برابر ما ناجوانمردانه قیام نمودند و شب و روز ما را شکنجه دادند تا ما از آئین خود دست برداریم، بار دیگر سنگها و گِلها را بپرستیم، گرد خباثت برویم و ما مدتها در برابر آنها مقاومت کردیم تا آن که تاب و توانایی ما تمام شد. برای حفظ آیین خود، دست از مال و زندگی شسته به سرزمین حبشه پناه آوردیم، آوازه دادگری زمامدار حبشه بسان آهنربا ما را به سوی خود کشانید و اکنون نیز به دادگری او اعتماد کامل داریم.(1) | جعفر چنین پاسخ داد: «ما گروهی بودیم نادان و بتپرست که از مردار اجتناب نمیکردیم؛ همواره به دنبال کارهای زشت بودیم؛ همسایه پیش ما احترام نداشت؛ ضعیف و افتاده محکوم زورمندان بود و با خویشاوندان خود به ستیزه و جنگ برمیخاستیم. روزگاری به این منوال گذشت تا این که یک نفر از میان ما که سابقه درخشانی در پاکی و درستکاری داشت برخاست و با فرمان خدا ما را به توحید و یکتاپرستی دعوت نمود و ستایش بتان را نکوهیده و زشت شمرد؛ دستور داد در ردّ امانت بکوشیم و از ناپاکیها اجتناب ورزیم و با خویشاوندان و همسایگان خوشرفتاری نماییم و از خونریزی و آمیزشهای نامشروع و شهادت دروغ و نفله کردن اموال یتیمان و از نسبت دادن زنان پاکدامن به کارهای زشت بپرهیزیم. به ما دستور داد، نماز بخوانیم؛ روزه بگیریم و مالیات ثروت خود را بپردازیم. ما به او ایمان آورده، به ستایش و پرستش خدای یگانه پرداختیم و آنچه را حرام شمرده بود، حرام شمرده و حلالهای او را حلال دانستیم، ولی قریش در برابر ما ناجوانمردانه قیام نمودند و شب و روز ما را شکنجه دادند تا ما از آئین خود دست برداریم، بار دیگر سنگها و گِلها را بپرستیم، گرد خباثت برویم و ما مدتها در برابر آنها مقاومت کردیم تا آن که تاب و توانایی ما تمام شد. برای حفظ آیین خود، دست از مال و زندگی شسته به سرزمین حبشه پناه آوردیم، آوازه دادگری زمامدار حبشه بسان آهنربا ما را به سوی خود کشانید و اکنون نیز به دادگری او اعتماد کامل داریم.(1) | ||
بیان شیرین و سخنان دلنشین «جعفر» به قدری مؤثر افتاد، که شاه حبشه در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود، به او گفت: قدری از کتاب آسمانی پیامبر خود را بخوان. جعفر آیات 16 تا 35 سوره مریم را خواند و نظر اسلام را درباره پاکدامنی مریم و موقعیت عیسی علیهالسلام روشن ساخت. هنوز آیات سوره به آخر نرسیده بود؛ که صدای گریه نجاشی و اسقفها بلند شد و قطرات اشک، محاسن و کتابها را ـ که در برابر آنها باز بود ـ تر نمود. | بیان شیرین و سخنان دلنشین «جعفر» به قدری مؤثر افتاد، که شاه حبشه در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود، به او گفت: قدری از کتاب آسمانی پیامبر خود را بخوان. جعفر آیات 16 تا 35 سوره مریم را خواند و نظر اسلام را درباره پاکدامنی مریم و موقعیت عیسی علیهالسلام روشن ساخت. هنوز آیات سوره به آخر نرسیده بود؛ که صدای گریه نجاشی و اسقفها بلند شد و قطرات اشک، محاسن و کتابها را ـ که در برابر آنها باز بود ـ تر نمود. | ||
مدتی سکوت مجلس را فرا گرفت؛ زمزمه ها خوابید و نجاشی به سخن آمد و گفت: «اِنَّ هذا وَما جاءَ بِهِ عیسی لَیَخْرُجُ مِنْ مِشکاةٍ واحِدَةٍ؛ اینها و آنچه را که عیسی آورده است، از یک منبع نور سرچشمه میگیرد.» سپس خطاب به نمایندگان قریش که در مجلس حاضر بودند گفت: «بروید، من هرگز اینها را به قریش تحویل نخواهم داد.(2)» بعد از این سخنان، نمایندگان قریش به سرکردگی عمرو عاص و عبداللّه بن ربیعه، از در حیله وارد شدند و به شاه حبشه گفتند: «این گروه درباره عیسی عقائد مخصوصی دارند، که هرگز با اصول و عقائد جهان مسیحیّت سازگار نیست و وجود چنین افرادی برای آیین رسمی شما خطرناک است.» «نجاشی» رو به نماینده جمعیّت مهاجران نمود و گفت: «درباره مسیح عقیده شما چیست؟» جعفر پاسخ داد، عقیده ما درباره حضرت مسیح همانست که پیامبر، خبر داده است. «هُوَ عَبْدُ اللّهِ وَرَسُولُهُ وَرُوحُهُ وَکَلِمَتُهُ اَلْقاها اِلی مَرْیَمَ الْبَتُولِ الْعَذْراءِ(3)؛ وی بنده و پیامبر خدا و روح و کلمهای از ناحیه اوست، که به مریم عطا نمود.» | مدتی سکوت مجلس را فرا گرفت؛ زمزمه ها خوابید و نجاشی به سخن آمد و گفت: «اِنَّ هذا وَما جاءَ بِهِ عیسی لَیَخْرُجُ مِنْ مِشکاةٍ واحِدَةٍ؛ اینها و آنچه را که عیسی آورده است، از یک منبع نور سرچشمه میگیرد.» سپس خطاب به نمایندگان قریش که در مجلس حاضر بودند گفت: «بروید، من هرگز اینها را به قریش تحویل نخواهم داد.(2)» بعد از این سخنان، نمایندگان قریش به سرکردگی عمرو عاص و عبداللّه بن ربیعه، از در حیله وارد شدند و به شاه حبشه گفتند: «این گروه درباره عیسی عقائد مخصوصی دارند، که هرگز با اصول و عقائد جهان مسیحیّت سازگار نیست و وجود چنین افرادی برای آیین رسمی شما خطرناک است.» «نجاشی» رو به نماینده جمعیّت مهاجران نمود و گفت: «درباره مسیح عقیده شما چیست؟» جعفر پاسخ داد، عقیده ما درباره حضرت مسیح همانست که پیامبر، خبر داده است. «هُوَ عَبْدُ اللّهِ وَرَسُولُهُ وَرُوحُهُ وَکَلِمَتُهُ اَلْقاها اِلی مَرْیَمَ الْبَتُولِ الْعَذْراءِ(3)؛ وی بنده و پیامبر خدا و روح و کلمهای از ناحیه اوست، که به مریم عطا نمود.» | ||
شاه حبشه، از گفتار جعفر کاملاً خوشحال شد و گفت: «به خدا سوگند، عیسی را بیش از این مقامی نبود.» ولی وزیران و اطرافیان منحرف، گفتار شاه را نپسندیدند و او علی رغم افکار آنها عقاید مسلمانان را تحسین نمود و به آنها آزادی کامل داد. | شاه حبشه، از گفتار جعفر کاملاً خوشحال شد و گفت: «به خدا سوگند، عیسی را بیش از این مقامی نبود.» ولی وزیران و اطرافیان منحرف، گفتار شاه را نپسندیدند و او علی رغم افکار آنها عقاید مسلمانان را تحسین نمود و به آنها آزادی کامل داد. | ||
====ره آورد هجرت اوّل:==== | |||
در نتیجه هجرت این گروه از مسلمانان بذر اسلام در بیرون از جزیرة العرب (از جمله قلب نجاشی) پاشیده شد، لذا در سفر بعدی جعفر به حبشه، به فرمان رسول خدا صلی الله علیه وآله ، علنا نجاشی به اسلام دعوت شد و او نیز اجابت نمود و ایمان آورد. به هنگام بازگشت جعفر و همراهان، چهل تن از اهل آن کشور که ایمان آورده بودند، به جعفر گفتند: به ما اجازه ده تا خدمت این پیامبر صلی الله علیه وآله برسیم و اسلام خود را بر او عرضه بداریم. همراه جعفر به مدینه آمدند، هنگامی که فقر مالی مسلمانها را مشاهده کردند، به رسول خدا صلی الله علیه وآله عرض کردند: ما اموال فراوانی در دیار خود داریم، اگر اجازه فرمایید به کشور خود بازگردیم و اموال خود را همراه بیاوریم و با مسلمانان تقسیم کنیم، پیامبر صلی الله علیه وآله اجازه فرمودند، رفتند و اموال خود را آوردند و میان خود و مسلمین تقسیم کردند، در این هنگام آیههای 52 تا 54 سوره قصص نازل گردید و خداوند از آنها تمجید کرد(1). | در نتیجه هجرت این گروه از مسلمانان بذر اسلام در بیرون از جزیرة العرب (از جمله قلب نجاشی) پاشیده شد، لذا در سفر بعدی جعفر به حبشه، به فرمان رسول خدا صلی الله علیه وآله ، علنا نجاشی به اسلام دعوت شد و او نیز اجابت نمود و ایمان آورد. به هنگام بازگشت جعفر و همراهان، چهل تن از اهل آن کشور که ایمان آورده بودند، به جعفر گفتند: به ما اجازه ده تا خدمت این پیامبر صلی الله علیه وآله برسیم و اسلام خود را بر او عرضه بداریم. همراه جعفر به مدینه آمدند، هنگامی که فقر مالی مسلمانها را مشاهده کردند، به رسول خدا صلی الله علیه وآله عرض کردند: ما اموال فراوانی در دیار خود داریم، اگر اجازه فرمایید به کشور خود بازگردیم و اموال خود را همراه بیاوریم و با مسلمانان تقسیم کنیم، پیامبر صلی الله علیه وآله اجازه فرمودند، رفتند و اموال خود را آوردند و میان خود و مسلمین تقسیم کردند، در این هنگام آیههای 52 تا 54 سوره قصص نازل گردید و خداوند از آنها تمجید کرد(1). | ||
2. هجرت عمومی و همگانی | ===2. هجرت عمومی و همگانی=== | ||
بعد از آن که سران قریش طبق پیشنهاد «ابوجهل» تصمیم گرفتند تا از تمام قبائل افرادی انتخاب شوند، و شبانه به طور گروهی به خانه پیامبر صلی الله علیه وآله حمله برند و او را قطعه قطعه کنند، پیک وحی نازل شد و پیامبر صلی الله علیه وآله را از نقشههای مشرکان آگاه ساخت، «واِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذینَ کَفَرُوا لِیُثَبِّتُوکَ اَوْ یَقْتُلُوکَ اَوْ یُخْرِجُوکَ وَیَمْکُرُونَ وَیَمْکُرُ اللّهُ وَاللّهُ خَیْرُ الُماکِرینَ»(2)؛ «هنگامی که کافران ضد تو حیله کنند [و نقشه بکشند] تا تو را زندانی کنند یا بکشند یا تبعید نمایند، آنان با خدا از در حیله وارد میشوند و خداوند حیله میکند و خداوند بهترین حیله کنندگان است.» | بعد از آن که سران قریش طبق پیشنهاد «ابوجهل» تصمیم گرفتند تا از تمام قبائل افرادی انتخاب شوند، و شبانه به طور گروهی به خانه پیامبر صلی الله علیه وآله حمله برند و او را قطعه قطعه کنند، پیک وحی نازل شد و پیامبر صلی الله علیه وآله را از نقشههای مشرکان آگاه ساخت، «واِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذینَ کَفَرُوا لِیُثَبِّتُوکَ اَوْ یَقْتُلُوکَ اَوْ یُخْرِجُوکَ وَیَمْکُرُونَ وَیَمْکُرُ اللّهُ وَاللّهُ خَیْرُ الُماکِرینَ»(2)؛ «هنگامی که کافران ضد تو حیله کنند [و نقشه بکشند] تا تو را زندانی کنند یا بکشند یا تبعید نمایند، آنان با خدا از در حیله وارد میشوند و خداوند حیله میکند و خداوند بهترین حیله کنندگان است.» | ||
قرآن از مهاجران یاد شده با عنوان «پیشگامان نخستین» یاد کرده است. چنان که میفرماید: «وَالسّابِقُونَ الاَْوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَالاَْنصارِ وَالَّذینَ اتَّبَعُوهُمْ بِاِحْسانٍ رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ»(1)؛ «پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار، و کسانی که به نیکی از آنها پیروی کردند، خداوند از آنها خشنود گشت و آنها (نیز) از او خشنود شدند.» | قرآن از مهاجران یاد شده با عنوان «پیشگامان نخستین» یاد کرده است. چنان که میفرماید: «وَالسّابِقُونَ الاَْوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَالاَْنصارِ وَالَّذینَ اتَّبَعُوهُمْ بِاِحْسانٍ رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ»(1)؛ «پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار، و کسانی که به نیکی از آنها پیروی کردند، خداوند از آنها خشنود گشت و آنها (نیز) از او خشنود شدند.» | ||
و آیه 41 سوره نحل: «وَالَّذینَ هاجَرُوا فِی اللّهِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا...»(2)؛ «آنانی که در راه خدا هجرت کردند، بعد از آن که ستم شدند.» درباره این گروه نازل شده است. | و آیه 41 سوره نحل: «وَالَّذینَ هاجَرُوا فِی اللّهِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا...»(2)؛ «آنانی که در راه خدا هجرت کردند، بعد از آن که ستم شدند.» درباره این گروه نازل شده است. | ||
گاه به این هجرت، هجرت اولیه و به هجرت گروهی از مسلمانان که بعد از صلح حدیبیه و به دست آمدن یک محیط نسبتا امن به مدینه هجرت نمودند، «هجرت ثانیه» گفته میشود، و گاهی بر هجرت تمام کسانی که بعد از جنگ بدر تا زمان فتح مکّه به مدینه مهاجرت کردند، این عنوان اطلاق میشود(3). | گاه به این هجرت، هجرت اولیه و به هجرت گروهی از مسلمانان که بعد از صلح حدیبیه و به دست آمدن یک محیط نسبتا امن به مدینه هجرت نمودند، «هجرت ثانیه» گفته میشود، و گاهی بر هجرت تمام کسانی که بعد از جنگ بدر تا زمان فتح مکّه به مدینه مهاجرت کردند، این عنوان اطلاق میشود(3). | ||
آثار هجرت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله | ====آثار هجرت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله==== | ||
بررسی تاریخ نشان میدهد که هجرت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و مسلمانان و جهاد، دو عامل اصلی در پیروزی اسلام در برابر دشمنان نیرومند بود. اگر هجرت نبود اسلام در محیط خفقانآور مکه از میان میرفت. هجرت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله اسلام را از شکل | بررسی تاریخ نشان میدهد که هجرت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و مسلمانان و جهاد، دو عامل اصلی در پیروزی اسلام در برابر دشمنان نیرومند بود. اگر هجرت نبود اسلام در محیط خفقانآور مکه از میان میرفت. هجرت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله اسلام را از شکل منطقه ای بیرون آورد و در شکل جهانی قرار داد. اگر بخواهیم آثار هجرت پیامبر صلی الله علیه وآله را به صورت فهرستوار برشماریم، اینگونه می توان برشمرد: | ||
1. توسعه اسلام و ازدیاد مسلمانان. | 1. توسعه اسلام و ازدیاد مسلمانان. | ||
2. تشکل مسلمین. | 2. تشکل مسلمین. | ||
3. ایجاد ارتش اسلام. | 3. ایجاد ارتش اسلام. | ||
4. ایجاد مرکز قدرت برای مسلمانان. | 4. ایجاد مرکز قدرت برای مسلمانان. | ||
5. تشکیل حکومت اسلامی در مدینه، و تبدیل شدن یثرب (مدینه) به «مَدینَةُ الرَّسُول». | 5. تشکیل حکومت اسلامی در مدینه، و تبدیل شدن یثرب (مدینه) به «مَدینَةُ الرَّسُول». | ||
6. مهار دشمنان و سرکوب آنها (اعم از مشرکین و یهودیان). | 6. مهار دشمنان و سرکوب آنها (اعم از مشرکین و یهودیان). | ||
7. بیرون آمدن اسلام از شکل منطقهای و جهانی شدن و عزت آن. | 7. بیرون آمدن اسلام از شکل منطقهای و جهانی شدن و عزت آن. | ||
8. پیروزیهای پی در پی و فتح مکّه. | 8. پیروزیهای پی در پی و فتح مکّه. | ||
9. فراهم آمدن زمینه تربیت انسانهایی چون سلمان و اباذر و عمّار و... | 9. فراهم آمدن زمینه تربیت انسانهایی چون سلمان و اباذر و عمّار و... | ||