پرش به محتوا

احمد بن محمد بن صدیق غماری: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'اینگونه' به 'این‌گونه')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۵: خط ۳۵:


=سفر به مصر=
=سفر به مصر=
احمد غماری در سال 1339 ه ق که 19 سال سن داشت به جهت تحصیل بیشتر علم، به [[قاهره]] سفر کرد و در [[دانشگاه الازهر مصر]]، ملازم علمای نام آور آن دوران شد. جدیت و علاقه اش به تحصیل علم در این ایام به حدی بود که صرفا برای خواندن نماز جماعت، از منزلش خارج می‌شد. و تمام وقتش را وقف مطالعه کتبی نظیر [[صحیح بخاری]]، حاشیه الدسوقی، تفسیر بیضاوی و موطا مالک کرده بود. او به قدری در این سالها علم کسب کرده بود که علمای بزرگی نظیر احمد طهطاوی<ref>از شیوخ حنفیه الازهر مصر و صاحب کتاب معروف « حاشیة علی‌الدُّر المختار فی شرح تنویرالابصار».</ref>، برخی از مباحث علمی را به او ارجاع می‌دادند. حتی پدرش نیز در اواخر عمرش، سوال کنندگان را بسوی او ارجاع می داد. البته ناگفته نماند غالب سوالاتی که از او پرسیده می‌شد و یا به سمتش ارجاع داده می‌شد در مورد صحت و رتبه احادیث بود.
احمد غماری در سال 1339 ه ق که 19 سال سن داشت به جهت تحصیل بیشتر علم، به [[قاهره]] سفر کرد و در [[دانشگاه الازهر مصر]]، ملازم علمای نام آور آن دوران شد. جدیت و علاقه اش به تحصیل علم در این ایام به حدی بود که صرفا برای خواندن نماز جماعت، از منزلش خارج می‌شد. و تمام وقتش را وقف مطالعه کتبی نظیر [[صحیح بخاری]]، حاشیه الدسوقی، تفسیر بیضاوی و موطا مالک کرده بود. او به قدری در این سالها علم کسب کرده بود که علمای بزرگی نظیر احمد طهطاوی<ref>از شیوخ حنفیه الازهر مصر و صاحب کتاب معروف « حاشیة علی‌الدُّر المختار فی شرح تنویرالابصار».</ref>، برخی از مباحث علمی را به او ارجاع می‌دادند. حتی پدرش نیز در اواخر عمرش، سوال کنندگان را بسوی او ارجاع می‌داد. البته ناگفته نماند غالب سوالاتی که از او پرسیده می‌شد و یا به سمتش ارجاع داده می‌شد در مورد صحت و رتبه احادیث بود.


=اساتید=
=اساتید=
احمد، اساتید بسیاری را درک کرد. برخی بیش از 100 استاد برای او ذکر کرده‌اند. ناگفته نماند: اساتید او 2 دسته بودند. از یکسری از اساتیدش، علوم اسلامی را فراگرفت. عده‌ای دیگر از اساتید نیز کتب حدیثی را به او تعلیم کردند. البته تعداد اساتید دسته دوم، بیشتر بوده است. محمد بن صدیق (پدرش)، احمد بن محمد طهطاوی، محمد بن سالم شرقاوی نجدی، بدرالدین بن یوسف مغربی شافعی، محمد بن محمد حلبی مصری و خضر بن حسن تونسی مالکی از مهم‌ترین اساتید احمد بن محمد بن صدیق غماری به حساب می آیند.
احمد، اساتید بسیاری را درک کرد. برخی بیش از 100 استاد برای او ذکر کرده‌اند. ناگفته نماند: اساتید او 2 دسته بودند. از یکسری از اساتیدش، علوم اسلامی را فراگرفت. عده‌ای دیگر از اساتید نیز کتب حدیثی را به او تعلیم کردند. البته تعداد اساتید دسته دوم، بیشتر بوده است. محمد بن صدیق (پدرش)، احمد بن محمد طهطاوی، محمد بن سالم شرقاوی نجدی، بدرالدین بن یوسف مغربی شافعی، محمد بن محمد حلبی مصری و خضر بن حسن تونسی مالکی از مهم‌ترین اساتید احمد بن محمد بن صدیق غماری به حساب می‌آیند.


=مذهب احمد غماری=
=مذهب احمد غماری=
خط ۴۶: خط ۴۶:
علمای فراوانی در مدح و توصیف ویژگی‌های بارز علمی و اخلاقی احمد، لب به سخن گشوده‌اند. به برخی از این موارد اشاره می‌شود:<br>
علمای فراوانی در مدح و توصیف ویژگی‌های بارز علمی و اخلاقی احمد، لب به سخن گشوده‌اند. به برخی از این موارد اشاره می‌شود:<br>
الف: سعید ممدوح در کلیپی که در یوتیوب وجود دارد، تصریح می‌کند: «أحمد الغماری هو أحفظ أهل القرون الأخیره».<br>
الف: سعید ممدوح در کلیپی که در یوتیوب وجود دارد، تصریح می‌کند: «أحمد الغماری هو أحفظ أهل القرون الأخیره».<br>
ب: ابن حاج نیز در کتابی که در جهت معرفی علمای معاصر کشور مغرب(مراکش) تالیف کرده است، در مورد منزلت علمی احمد غماری چنین می‌نویسد: «فقیه علامه صاحب مشارکه فی کثیر من فنون المعارف الاسلامیه و ضروب الثقافه العربیه الرصینه الاصیله الا انه تخصصا و تبریزا و تفوقا فی حلیه علوم الحدیث علی طریقه الحفاظ الاقدمین متنا و سندا و معرفه تراجم الرواه و طرق الجرح و التعدیل و قد کون فیه نفسه بنفسه دون ان یتتلمذ فیه لاحد. و فی مضمار التفسیر و الاصول و التاریخ العام و الخاص.»<ref>ابن حاج، اسعاف الاخوان الراغبین بتراجم ثله من علماء المغرب المعاصرین، ص38، مطبعه الجدیده، چاپ اول، 1412 ه ق.</ref> احمد، فقیه و علامه ای است که در بسیاری از فنون معارف اسلامی متخصص است. البته تخصص اصلی او در زمینه علوم حدیث بوده است. او به خوبی روات را می‎شناخت، و به طرق جرح و تعدیل علم داشت.<br>
ب: ابن حاج نیز در کتابی که در جهت معرفی علمای معاصر کشور مغرب(مراکش) تالیف کرده است، در مورد منزلت علمی احمد غماری چنین می‌نویسد: «فقیه علامه صاحب مشارکه فی کثیر من فنون المعارف الاسلامیه و ضروب الثقافه العربیه الرصینه الاصیله الا انه تخصصا و تبریزا و تفوقا فی حلیه علوم الحدیث علی طریقه الحفاظ الاقدمین متنا و سندا و معرفه تراجم الرواه و طرق الجرح و التعدیل و قد کون فیه نفسه بنفسه دون ان یتتلمذ فیه لاحد. و فی مضمار التفسیر و الاصول و التاریخ العام و الخاص.»<ref>ابن حاج، اسعاف الاخوان الراغبین بتراجم ثله من علماء المغرب المعاصرین، ص38، مطبعه الجدیده، چاپ اول، 1412 ه ق.</ref> احمد، فقیه و علامه‌ای است که در بسیاری از فنون معارف اسلامی متخصص است. البته تخصص اصلی او در زمینه علوم حدیث بوده است. او به خوبی روات را می‎شناخت، و به طرق جرح و تعدیل علم داشت.<br>
ج: عبدالله بن صدیق غماری نیز در مورد برادرش احمد چنین می گوید: «اخی ابوالفیض: السید احمد بن الصدیق، العلامه، الحافظ، کان یعرف الحدیث معرفه جیده، و صنف فیه التصانیف العدیده....»<ref>سبیل التوفیق فی ترجمه عبدالله بن  الصدیق الغماری،  ص40، مکتبه القاهره، چاپ سوم، 1433 ه ق.</ref>.<br>
ج: عبدالله بن صدیق غماری نیز در مورد برادرش احمد چنین می‌گوید: «اخی ابوالفیض: السید احمد بن الصدیق، العلامه، الحافظ، کان یعرف الحدیث معرفه جیده، و صنف فیه التصانیف العدیده....»<ref>سبیل التوفیق فی ترجمه عبدالله بن  الصدیق الغماری،  ص40، مکتبه القاهره، چاپ سوم، 1433 ه ق.</ref>.<br>
د: در کتاب تشنیف الاسماع بذکر شیوخ الاجازه و السماع نیز به این صورت احمد تعریف شده است: «....الامام، الحافظ، المحدث، الناقد، نادره العصر و فرید الدهر...»<ref>برگرفته از ترجمه شیخ احمد غماری در ابتدای کتاب ذم الاشاعره، المتکلمین و الفلاسفه، ص24، ریاض، دارالتوحید، چاپ اول، 1428 ه ق.</ref>.<br>
د: در کتاب تشنیف الاسماع بذکر شیوخ الاجازه و السماع نیز به این صورت احمد تعریف شده است: «....الامام، الحافظ، المحدث، الناقد، نادره العصر و فرید الدهر...»<ref>برگرفته از ترجمه شیخ احمد غماری در ابتدای کتاب ذم الاشاعره، المتکلمین و الفلاسفه، ص24، ریاض، دارالتوحید، چاپ اول، 1428 ه ق.</ref>.<br>
ه: عبدالعزیز غماری نیز در تقریظی که بر کتاب "الافضال و المنه فی رویه النساء لله و الجنه" زده است، برادرش احمد را اینچنین توصیف می‌کند: «فقد وقفت علی ما کتبه شیخ العصر، و امامه و مفخرته، المجتهد الحافظ الناقد محیی السنه ابوالفیض والنور شقیقی سیدی احمد بن محمد بن الصدیق الغماری»<ref>برگرفته از ترجمه شیخ احمد غماری در ابتدای کتاب ذم الاشاعره، المتکلمین و الفلاسفه، ص22، ریاض، دارالتوحید، چاپ اول، 1428 ه ق.</ref>.<br>
ه: عبدالعزیز غماری نیز در تقریظی که بر کتاب "الافضال و المنه فی رویه النساء لله و الجنه" زده است، برادرش احمد را اینچنین توصیف می‌کند: «فقد وقفت علی ما کتبه شیخ العصر، و امامه و مفخرته، المجتهد الحافظ الناقد محیی السنه ابوالفیض والنور شقیقی سیدی احمد بن محمد بن الصدیق الغماری»<ref>برگرفته از ترجمه شیخ احمد غماری در ابتدای کتاب ذم الاشاعره، المتکلمین و الفلاسفه، ص22، ریاض، دارالتوحید، چاپ اول، 1428 ه ق.</ref>.<br>
خط ۵۶: خط ۵۶:
==الف: دیدگاه‌های احمد در مورد مسائل گوناگون==
==الف: دیدگاه‌های احمد در مورد مسائل گوناگون==
===تقلید از مذاهب در نگاه احمد===
===تقلید از مذاهب در نگاه احمد===
او با مسئله تقلید بشدت مخالف بود و تقلید از مذاهب را مردود مى‌دانست. و لذا در همین راستا بسیاری از آیات و روایاتی که در مذمت تقلید و اتباع کورکورانه وارد شده بود را بر فقهایی که بر مذهب خاصی تعصب دارند، تسری می داد. بدین معنا که احمد غماری، این‌گونه از فقها را تحت شمول حکم آن آیات و روایات معرفی می‌کرد. جالب تر آنکه مخالفتش با تقلید از مذاهب به گونه‌ای جدی بود که کتابی نیز با عنوان "الإقلید فی تنزیل کتاب اللَّه على أهل التقلید" تالیف کرد.
او با مسئله تقلید بشدت مخالف بود و تقلید از مذاهب را مردود مى‌دانست. و لذا در همین راستا بسیاری از آیات و روایاتی که در مذمت تقلید و اتباع کورکورانه وارد شده بود را بر فقهایی که بر مذهب خاصی تعصب دارند، تسری می‌داد. بدین معنا که احمد غماری، این‌گونه از فقها را تحت شمول حکم آن آیات و روایات معرفی می‌کرد. جالب تر آنکه مخالفتش با تقلید از مذاهب به گونه‌ای جدی بود که کتابی نیز با عنوان "الإقلید فی تنزیل کتاب اللَّه على أهل التقلید" تالیف کرد.
احمد بن صدیق در جایی تصریح می‌کند با مطالعه و فحص به این نتیجه رسیده است که نباید از احدی از مخلوقات خدا اعم از شافعی و غیر او تقلید نمود. و اگر ما کتب آن بزرگان را مطالعه می کنیم به جهت تقلید از آنان نیست بلکه به این جهت است که علمی از ایشان یاد بگیریم.
احمد بن صدیق در جایی تصریح می‌کند با مطالعه و فحص به این نتیجه رسیده است که نباید از احدی از مخلوقات خدا اعم از شافعی و غیر او تقلید نمود. و اگر ما کتب آن بزرگان را مطالعه می‌کنیم به جهت تقلید از آنان نیست بلکه به این جهت است که علمی از ایشان یاد بگیریم.
او با کتب فروعی نظیر کتاب "مختصر خلیل" که خالی از دلیل هستند، بشدت مخالفت می‌کرد وتوصیه می‌کرد کسی سراغ مطالعه آن کتب نرود.
او با کتب فروعی نظیر کتاب "مختصر خلیل" که خالی از دلیل هستند، بشدت مخالفت می‌کرد وتوصیه می‌کرد کسی سراغ مطالعه آن کتب نرود.
البته احمد از کتبی نظیر "المحلی ابن حزم" و "المغنی ابن قدامه" خوشش می‌آمد چرا که بر این باور بود این کتب باعث می‌شوند که در بین احکام شرعی، قول و حکم حق را بشناسیم.<ref>برگرفته از ترجمه شیخ احمد غماری در ابتدای کتاب  المداوی لعلل الجامع الصغیر وشرحی المناوی، ص71 – 73؛ قاهره، دار الکتبی، چاپ اول، 1996 م.</ref>
البته احمد از کتبی نظیر "المحلی ابن حزم" و "المغنی ابن قدامه" خوشش می‌آمد چرا که بر این باور بود این کتب باعث می‌شوند که در بین احکام شرعی، قول و حکم حق را بشناسیم.<ref>برگرفته از ترجمه شیخ احمد غماری در ابتدای کتاب  المداوی لعلل الجامع الصغیر وشرحی المناوی، ص71 – 73؛ قاهره، دار الکتبی، چاپ اول، 1996 م.</ref>
خط ۶۵: خط ۶۵:


===بناء بر قبور===
===بناء بر قبور===
وهابیت به شدت با مسئله بناء بر قبور مخالف هستند<ref>چنانکه بن باز تصریح می‌کند: «أن البناء على القبور من شأن النصارى والیهود، ومن أعمالهم الخبیثة، وأنهم بهذا من شرار الخلق، فینبغی للمؤمن الحذر من ذلک، وأن لا یتشبه بأعداء اللَّه الیهود والنصارى بالبناء على القبور، واتخاذ المساجد علیها، ووضع الصور فوقها، کل هذا من أعمالهم الخبیثة، ومن وسائل الشرک»  الإفهام فی شرح عمدة الأحکام، ص358.</ref>. حال آنکه احمد بن محمد غماری در جهت اثبات مشروعیت بناء بر قبور کتابی با عنوان "[[احیاء المقبور من ادله جواز بناء المساجد والقباب علی القبور]]" تالیف کرده است. نکته جالب تر آن است که برخلاف علمای وهابی مسلک که بارها تاکید کرده‌اند باید قبه هایی که بر روی قبور بزرگان ایجاد شده است تخریب شوند<ref>چنانکه محمد بن عبدالوهاب به وضوح تصریح می‌کند: «أما بناء القباب علیها فیجب هدمها» فتاوى ومسائل، ص70.</ref> احمد غماری در کتاب فوق الذکر، به مشروعیت ساخت قبه بر روی قبور نیز می‌پردازد.
وهابیت به شدت با مسئله بناء بر قبور مخالف هستند<ref>چنانکه بن باز تصریح می‌کند: «أن البناء على القبور من شأن النصارى والیهود، ومن أعمالهم الخبیثة، وأنهم بهذا من شرار الخلق، فینبغی للمؤمن الحذر من ذلک، وأن لا یتشبه بأعداء اللَّه الیهود والنصارى بالبناء على القبور، واتخاذ المساجد علیها، ووضع الصور فوقها، کل هذا من أعمالهم الخبیثة، ومن وسائل الشرک»  الإفهام فی شرح عمدة الأحکام، ص358.</ref>. حال آنکه احمد بن محمد غماری در جهت اثبات مشروعیت بناء بر قبور کتابی با عنوان "[[احیاء المقبور من ادله جواز بناء المساجد والقباب علی القبور]]" تالیف کرده است. نکته جالب تر آن است که برخلاف علمای وهابی مسلک که بارها تاکید کرده‌اند باید قبه‌هایی که بر روی قبور بزرگان ایجاد شده است تخریب شوند<ref>چنانکه محمد بن عبدالوهاب به وضوح تصریح می‌کند: «أما بناء القباب علیها فیجب هدمها» فتاوى ومسائل، ص70.</ref> احمد غماری در کتاب فوق الذکر، به مشروعیت ساخت قبه بر روی قبور نیز می‌پردازد.


===اعتراض به وهابیت بابت تخریب قبور بقیع===
===اعتراض به وهابیت بابت تخریب قبور بقیع===
خط ۷۱: خط ۷۱:


===حدیث شد رحال===
===حدیث شد رحال===
برخلاف وهابیت که با [[شد رحال|شدّ رحال]] به سوی قبور مخالفت جدی دارند<ref>أما أن یشد الرحل یسافر لأجل زیارة القبر، هذا لا یجوز».  بن باز، فتاوی نور علی الدرب، ج2، ص342، بی جا، بی تا.</ref>، به جرات می‌توان مدعی شد احمد غماری از موافقین شدرحال به نیت زیارت قبور صالحین بوده است. چنانکه در کتاب "البحر العمیق"، به موارد متعددی از سفرهای وی در جهت زیارت قبور بزرگان بلاد اسلامی اشاره شده است.<ref>البحر العمیق، ص114، قاهره، دارالکتبی، 2007 م.</ref> جالب است که در همین بخش از کتاب مذکور، به التزام جناب احمد بن صدیق، در جهت زیارت ضریح بزرگان نیز تصریح شده است<ref>و لمحبته فی الاولیاء یکثر من زیاره اضرحتهم» البحر العمیق، ص114، قاهره، دارالکتبی، 2007 م.</ref>. بدیگر سخن او نه تنها با ساخت ضریح برای قبور علما و پیشوایان مذاهب، مخالف نبود، بلکه زیارت ضریح آن بزرگان نیز از امور رایج در زندگی وی تلقی می شد.
برخلاف وهابیت که با [[شد رحال|شدّ رحال]] به سوی قبور مخالفت جدی دارند<ref>أما أن یشد الرحل یسافر لأجل زیارة القبر، هذا لا یجوز».  بن باز، فتاوی نور علی الدرب، ج2، ص342، بی جا، بی تا.</ref>، به جرات می‌توان مدعی شد احمد غماری از موافقین شدرحال به نیت زیارت قبور صالحین بوده است. چنانکه در کتاب "البحر العمیق"، به موارد متعددی از سفرهای وی در جهت زیارت قبور بزرگان بلاد اسلامی اشاره شده است.<ref>البحر العمیق، ص114، قاهره، دارالکتبی، 2007 م.</ref> جالب است که در همین بخش از کتاب مذکور، به التزام جناب احمد بن صدیق، در جهت زیارت ضریح بزرگان نیز تصریح شده است<ref>و لمحبته فی الاولیاء یکثر من زیاره اضرحتهم» البحر العمیق، ص114، قاهره، دارالکتبی، 2007 م.</ref>. بدیگر سخن او نه تنها با ساخت ضریح برای قبور علما و پیشوایان مذاهب، مخالف نبود، بلکه زیارت ضریح آن بزرگان نیز از امور رایج در زندگی وی تلقی می‌شد.


===زنده کردن مردگان توسط اولیاء الهی===
===زنده کردن مردگان توسط اولیاء الهی===
خط ۸۳: خط ۸۳:


===تصوف===
===تصوف===
یکی از مسائلی که علمای وهابیت با آن بشدت مخالفت کرده‌اند، طریقت های تصوف است. چنانکه بن باز می‌نویسد: «الواجب على کل مسلم أن یسلک طریق نبینا محمد علیه الصلاة والسلام، الذی درج علیه أصحابه رضی الله عنهم، ثم سلف الأمة من التابعین، وأتباعهم من الأئمة الأربعة وغیرهم، هذا هو الواجب. أما الطرق التی أحدثها الناس ویسمونها الطرق الصوفیة، هذه لا یجوز سلوکها، ولا یلزم أحد سلوکها: لا نقشبندیة ولا قادریة ولا تیجانیة، ولا خلواتیة ولا شاذلیة ولا غیر ذلک، جمیع الطرق لا یجوز سلوک شیء منها، لأنها محدثة»<ref>بن باز، عبدالعزیز، فتاوى نور على الدرب، ج3، ص190.</ref> بر مسلمانان واجب است که بر طریق پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) و سلف امت باشند. اما سلوک در طرقی که خود مردم آنها را احداث کرده‌اند و به نام طرق صوفیه نام گذاری شده‌اند، جایز نیست. چه نقشبندیه، چه قادریه، چه تیجانیه، چه خلواتیه، و چه شاذلیه و چه دیگر طرق؛ سلوک در هیچ کدام از این طرق جایز نیست.
یکی از مسائلی که علمای وهابیت با آن بشدت مخالفت کرده‌اند، طریقت‌های تصوف است. چنانکه بن باز می‌نویسد: «الواجب على کل مسلم أن یسلک طریق نبینا محمد علیه الصلاة والسلام، الذی درج علیه أصحابه رضی الله عنهم، ثم سلف الأمة من التابعین، وأتباعهم من الأئمة الأربعة وغیرهم، هذا هو الواجب. أما الطرق التی أحدثها الناس ویسمونها الطرق الصوفیة، هذه لا یجوز سلوکها، ولا یلزم أحد سلوکها: لا نقشبندیة ولا قادریة ولا تیجانیة، ولا خلواتیة ولا شاذلیة ولا غیر ذلک، جمیع الطرق لا یجوز سلوک شیء منها، لأنها محدثة»<ref>بن باز، عبدالعزیز، فتاوى نور على الدرب، ج3، ص190.</ref> بر مسلمانان واجب است که بر طریق پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) و سلف امت باشند. اما سلوک در طرقی که خود مردم آنها را احداث کرده‌اند و به نام طرق صوفیه نام گذاری شده‌اند، جایز نیست. چه نقشبندیه، چه قادریه، چه تیجانیه، چه خلواتیه، و چه شاذلیه و چه دیگر طرق؛ سلوک در هیچ کدام از این طرق جایز نیست.


بن باز در موضعی دیگر نیز طرقی نظیر شاذلیه، برهانیه و قادریه را از طریقت های مبتدعه بحساب آورده است که لازم است پیروان این طریقت ها، آن ها را ترک کنند.<ref>الطرق الصوفیة على العموم طرق مبتدعة، مرغنیة أو شاذلیة أو برهانیة أو قادریة، أو تیجانیة أو غیر ذلک، کل هذه الطرق مبتدعة». بن باز، عبدالعزیز، فتاوى نور على الدرب، ج3، ص190.</ref>
بن باز در موضعی دیگر نیز طرقی نظیر شاذلیه، برهانیه و قادریه را از طریقت‌های مبتدعه بحساب آورده است که لازم است پیروان این طریقت‌ها، آن‌ها را ترک کنند.<ref>الطرق الصوفیة على العموم طرق مبتدعة، مرغنیة أو شاذلیة أو برهانیة أو قادریة، أو تیجانیة أو غیر ذلک، کل هذه الطرق مبتدعة». بن باز، عبدالعزیز، فتاوى نور على الدرب، ج3، ص190.</ref>
بنابراین مشخص می‌شود که وهابیت، پیروی از طریقت های صوفیه را نامشروع می‌دانند. حال آنکه طبق سخنی که در مورد مذهب غماری از ابوخبزه (شاگرد وی) نقل کردیم، مشخص شد که احمد غماری نه تنها از پیروان، بلکه از شیوخ طریقت شاذلیه در کشور مراکش بحساب می‌آید.<ref>همانطور که در مطالب پیشین بیان شد، ابوخبزه در مورد استادش احمد غماری چنین می‌نویسد: «و هو سلفی فی العقیده و الاتباع و محاربه التقلید و التمذهب....متصوف غارق فی وحده الوجود شاذلی درقاوی شیخ طریقه متمیزه بمدینه طنجه»  مقدمه کتاب توجیه الأنظار لتوحید المسلمین فی الصوم والإفطار، ص17.</ref>
بنابراین مشخص می‌شود که وهابیت، پیروی از طریقت‌های صوفیه را نامشروع می‌دانند. حال آنکه طبق سخنی که در مورد مذهب غماری از ابوخبزه (شاگرد وی) نقل کردیم، مشخص شد که احمد غماری نه تنها از پیروان، بلکه از شیوخ طریقت شاذلیه در کشور مراکش بحساب می‌آید.<ref>همانطور که در مطالب پیشین بیان شد، ابوخبزه در مورد استادش احمد غماری چنین می‌نویسد: «و هو سلفی فی العقیده و الاتباع و محاربه التقلید و التمذهب....متصوف غارق فی وحده الوجود شاذلی درقاوی شیخ طریقه متمیزه بمدینه طنجه»  مقدمه کتاب توجیه الأنظار لتوحید المسلمین فی الصوم والإفطار، ص17.</ref>


جالب تر اینکه همانطور که گفته شد، بن باز و دیگر علمای وهابی مسلک ادعا کرده‌اند طریقت های صوفیه، به سلف امت نمی‌رسد و لذا مبدعه هستند. حال آنکه ابن صدیق غماری در جهت اثبات انتساب طریقت های صوفیه به امیرالمومنین علی (علیه السلام) کتابی با عنوان "البرهان الجلی فی تحقیق انتساب الصوفیه إلى علی (علیه السلام)" تالیف کرده است.   
جالب تر اینکه همانطور که گفته شد، بن باز و دیگر علمای وهابی مسلک ادعا کرده‌اند طریقت‌های صوفیه، به سلف امت نمی‌رسد و لذا مبدعه هستند. حال آنکه ابن صدیق غماری در جهت اثبات انتساب طریقت‌های صوفیه به امیرالمومنین علی (علیه السلام) کتابی با عنوان "البرهان الجلی فی تحقیق انتساب الصوفیه إلى علی (علیه السلام)" تالیف کرده است.   


===مناقب امیرالمومنین علی (علیه السلام)===
===مناقب امیرالمومنین علی (علیه السلام)===
خط ۱۰۷: خط ۱۰۷:


===دیدگاه غماری در مورد افضل الناس بعد الرسول (صلی الله علیه وآله)===
===دیدگاه غماری در مورد افضل الناس بعد الرسول (صلی الله علیه وآله)===
غماری معتقد است پس از حضرت رسول (صلی الله علیه وآله)، حضرت زهرا (سلام الله علیها) افضل امت است. او پس از حضرت زهرا (سلام الله علیها)، حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) را افضل امت معرفی می‌کند. امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) نیز در رتبه بعدی افضلیت قرار دارند. و پس از ایشان، ازواج النبی (صلی الله علیه وآله) افضل امت بحساب می آیند. ابن صدیق غماری ابوبکر، عمر و عثمان را پس از ازواج النبی (صلی الله علیه وآله) دارای افضلیت دانسته است.<ref>همان.</ref>
غماری معتقد است پس از حضرت رسول (صلی الله علیه وآله)، حضرت زهرا (سلام الله علیها) افضل امت است. او پس از حضرت زهرا (سلام الله علیها)، حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) را افضل امت معرفی می‌کند. امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) نیز در رتبه بعدی افضلیت قرار دارند. و پس از ایشان، ازواج النبی (صلی الله علیه وآله) افضل امت بحساب می‌آیند. ابن صدیق غماری ابوبکر، عمر و عثمان را پس از ازواج النبی (صلی الله علیه وآله) دارای افضلیت دانسته است.<ref>همان.</ref>


===بررسی افضلیت عایشه بر حضرت زهرا (سلام الله علیها)===
===بررسی افضلیت عایشه بر حضرت زهرا (سلام الله علیها)===
خط ۱۱۳: خط ۱۱۳:


===یدگاه غماری در مورد حدیث عرضه اعمال<ref>قال رسول الله حیاتی خیر لکم تحدثون ونحدث لکم ووفاتی خیر لکم تعرض علی اعمالکم فما رایت من خیر حمدت الله علیه وما رایت من شر استغفرت الله لکم.» بزار، احمد بن عمرو، مسند البزار، ج۵، ص۳۰۸.</ref>===
===یدگاه غماری در مورد حدیث عرضه اعمال<ref>قال رسول الله حیاتی خیر لکم تحدثون ونحدث لکم ووفاتی خیر لکم تعرض علی اعمالکم فما رایت من خیر حمدت الله علیه وما رایت من شر استغفرت الله لکم.» بزار، احمد بن عمرو، مسند البزار، ج۵، ص۳۰۸.</ref>===
عبدالله بن محمد بن صدیق غماری (برادر احمد) در جهت اثبات صحت حدیث عرضه اعمال و همچنین شرح این حدیث کتابی با عنوان" نهایه الامال فی صحه و شرح حدیث عرض الاعمال" تالیف کرده است. جالب است احمد بن صدیق، در ابتدای این کتاب، تغریظی نوشته است که این نشان می‌دهد احمد، صحت حدیث عرضه اعمال را قبول دارد، جدا از اینکه او در این تغریظ به البانی بابت ضعیف شمردن حدیث عرضه اعمال به این صورت حمله می‌کند: ان الالبانی ضعف حدیث عرض الاعمال و سلک فی تضعیفه مسلکا یخالف الصناعه الحدیثیه و یخالف ما کتبته فی تعالیقه و کتبه الاخری؛ ذلک انه یذکر فی کثیر من تعالیقه الحدیث الضعیف و والواهن ثم یصححه او یحسنه لشواهده ولکن لما کان الحدیث عرض الاعمال یخالف رایه، ضعفه بحجه واهیه...... وعلی هذا فتصحیحه و تضعیفه انما هو علی حسب مزاجه و هواه. و تلک الطریقه غیر مرضیه عندالله و عندالعلماء بالحدیث.»<ref>نهایه الامال فی صحه و شرح حدیث عرض الاعمال، ص4، مصر، مکتبه القاهره، 1427 ه ق.</ref> البانی حدیث عرضه اعمال را ضعیف کرده است. البته راهی که او در جهت این تضعیف، پیموده است راهی مخالف صناعت های حدیثی بوده است. البانی بسیاری از روایات ضعیف و سست را به بهانه وجود شواهدی برصحت و حسن سند آن، تصحیح و یا حسن می شمارد ولی وقتی که به حدیث عرضه اعمال می‌رسد چون این حدیث با عقیده اش مخالف است، آن را با دلیلی واهی، تضعیف می‌کند..... بنابراین معلوم می‌شود که تصحیح و تضعیف البانی وابسته به مزاج و هوی و هوس او است (یعنی هر روایتی را که دلش بخواهد تصحیح می‌کند و هر روایتی که به میلش نباشد تضعیف خواهد شد.)، طریقه ای که نه مورد رضایت خداست و نه علمای حدیث شناس.
عبدالله بن محمد بن صدیق غماری (برادر احمد) در جهت اثبات صحت حدیث عرضه اعمال و همچنین شرح این حدیث کتابی با عنوان" نهایه الامال فی صحه و شرح حدیث عرض الاعمال" تالیف کرده است. جالب است احمد بن صدیق، در ابتدای این کتاب، تغریظی نوشته است که این نشان می‌دهد احمد، صحت حدیث عرضه اعمال را قبول دارد، جدا از اینکه او در این تغریظ به البانی بابت ضعیف شمردن حدیث عرضه اعمال به این صورت حمله می‌کند: ان الالبانی ضعف حدیث عرض الاعمال و سلک فی تضعیفه مسلکا یخالف الصناعه الحدیثیه و یخالف ما کتبته فی تعالیقه و کتبه الاخری؛ ذلک انه یذکر فی کثیر من تعالیقه الحدیث الضعیف و والواهن ثم یصححه او یحسنه لشواهده ولکن لما کان الحدیث عرض الاعمال یخالف رایه، ضعفه بحجه واهیه...... وعلی هذا فتصحیحه و تضعیفه انما هو علی حسب مزاجه و هواه. و تلک الطریقه غیر مرضیه عندالله و عندالعلماء بالحدیث.»<ref>نهایه الامال فی صحه و شرح حدیث عرض الاعمال، ص4، مصر، مکتبه القاهره، 1427 ه ق.</ref> البانی حدیث عرضه اعمال را ضعیف کرده است. البته راهی که او در جهت این تضعیف، پیموده است راهی مخالف صناعت‌های حدیثی بوده است. البانی بسیاری از روایات ضعیف و سست را به بهانه وجود شواهدی برصحت و حسن سند آن، تصحیح و یا حسن می‌شمارد ولی وقتی که به حدیث عرضه اعمال می‌رسد چون این حدیث با عقیده اش مخالف است، آن را با دلیلی واهی، تضعیف می‌کند..... بنابراین معلوم می‌شود که تصحیح و تضعیف البانی وابسته به مزاج و هوی و هوس او است (یعنی هر روایتی را که دلش بخواهد تصحیح می‌کند و هر روایتی که به میلش نباشد تضعیف خواهد شد.)، طریقه ای که نه مورد رضایت خداست و نه علمای حدیث شناس.


همچنین احمد بن صدیق در کتاب برالوالدین، به روایت «تعرض الأعمال یوم الاثنین و یوم الخمیس على الله تعالى و تعرض على الأنبیاء و على الآباء والأمهات یوم الجمعة فیفرحون بحسناتهم و یزدادون و جوههم بیضا و نزهة فاتقوا الله ولا تؤذوا موتاکم» اشاره می‌کند<ref>برالوالدین (مطالع البدور فی جوامع اخبارالبرور)، ص64، مکتبه القاهره، چاپ چهارم، 1427 ه ق.</ref> که این نشان می‌دهد که او مسئله عرضه اعمال بر اموات را قبول کرده است.
همچنین احمد بن صدیق در کتاب برالوالدین، به روایت «تعرض الأعمال یوم الاثنین و یوم الخمیس على الله تعالى و تعرض على الأنبیاء و على الآباء والأمهات یوم الجمعة فیفرحون بحسناتهم و یزدادون و جوههم بیضا و نزهة فاتقوا الله ولا تؤذوا موتاکم» اشاره می‌کند<ref>برالوالدین (مطالع البدور فی جوامع اخبارالبرور)، ص64، مکتبه القاهره، چاپ چهارم، 1427 ه ق.</ref> که این نشان می‌دهد که او مسئله عرضه اعمال بر اموات را قبول کرده است.
خط ۱۳۲: خط ۱۳۲:
یکی دیگر از روایاتی که احمد بن صدیق به صحت آن تصریح کرده است حدیث مالک الدار است. او در این راستا به تصحیح این روایت توسط اشخاصی نظیر ابن حجر عسقلانی اشاره می‌کند.<ref>غماری، احمد، قطع العروق الوردیه، ص74،  قاهره، دارالمصطفی، 2007 م.</ref>
یکی دیگر از روایاتی که احمد بن صدیق به صحت آن تصریح کرده است حدیث مالک الدار است. او در این راستا به تصحیح این روایت توسط اشخاصی نظیر ابن حجر عسقلانی اشاره می‌کند.<ref>غماری، احمد، قطع العروق الوردیه، ص74،  قاهره، دارالمصطفی، 2007 م.</ref>


==ب: دیدگاه های غماری در مورد افراد و جریانات درون اسلامی==
==ب: دیدگاه‌های غماری در مورد افراد و جریانات درون اسلامی==
در جای جای کتب و آثار احمد غماری، دیدگاه های او در مورد شخصیت‌ها و جریانات درون اسلام به چشم می خورد. به برخی از این دیدگاه‌ها اشاره می‌شود:
در جای جای کتب و آثار احمد غماری، دیدگاه‌های او در مورد شخصیت‌ها و جریانات درون اسلام به چشم می‌خورد. به برخی از این دیدگاه‌ها اشاره می‌شود:


===دیدگاه غماری در مورد معاویه بن ابی سفیان===
===دیدگاه غماری در مورد معاویه بن ابی سفیان===
سید احمد غماری ابتدا به 3 روایت در مذمت معاویه اشاره می‌کند و تصریح می‌کند که این روایات درباره معاویه بن ابی سفیان صادر شده است ولذا افراد ناصبی و طرفداران معاویه، به شکل های گوناگونی دست به تحریف این روایات برده اند. آن 3 روایت عبارتند از:<br>
سید احمد غماری ابتدا به 3 روایت در مذمت معاویه اشاره می‌کند و تصریح می‌کند که این روایات درباره معاویه بن ابی سفیان صادر شده است ولذا افراد ناصبی و طرفداران معاویه، به شکل‌های گوناگونی دست به تحریف این روایات برده اند. آن 3 روایت عبارتند از:<br>
1: «اذا رایتم معاویه علی منبری فاقتلوه» زمانی که معاویه را بر روی منبر من دیدید، او را بکشید.<br>
1: «اذا رایتم معاویه علی منبری فاقتلوه» زمانی که معاویه را بر روی منبر من دیدید، او را بکشید.<br>
2: عبدالله بن عمرو بن عاص می گوید: «کنا جلوسا مع رسول الله (صلی الله علیه وآله) فقال یطلع علیکم من هذا الفج رجل یموت یوم یموت علی غیر ملتی، قال و کنت ترکت ابی یلبس لیخرج فخفت ان یطلع فطلع فلان.» غماری می‌نویسد: هرچند در مسند احمد آمده است: "فطلع فلان"؛ ولیکن بلاذری بجای کلمه "فلان"، تصریح کرده است: فطلع معاویه<br>
2: عبدالله بن عمرو بن عاص می‌گوید: «کنا جلوسا مع رسول الله (صلی الله علیه وآله) فقال یطلع علیکم من هذا الفج رجل یموت یوم یموت علی غیر ملتی، قال و کنت ترکت ابی یلبس لیخرج فخفت ان یطلع فطلع فلان.» غماری می‌نویسد: هرچند در مسند احمد آمده است: "فطلع فلان"؛ ولیکن بلاذری بجای کلمه "فلان"، تصریح کرده است: فطلع معاویه<br>
3: روایتی در برخی از اسناد به شکل « ان رجلا فی النار ینادی الف سنه یا حنان یامنان» وارد شده است. این روایت را عده دیگری به این شکل نقل کرده‌اند: ان معاویه فی صندوق من النار ینادی....»<br>
3: روایتی در برخی از اسناد به شکل « ان رجلا فی النار ینادی الف سنه یا حنان یامنان» وارد شده است. این روایت را عده دیگری به این شکل نقل کرده‌اند: ان معاویه فی صندوق من النار ینادی....»<br>
البته غماری به روایات دیگری نیز اشاره می‌کند که با واسطه بر مذمت [[معاویه]] دلالت می‌کند. بعنوان مثال پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) فرمودند: «من سب علیا فقد سبنی، و من سبنی فقد سب الله» مشخص است که سب خدای متعال موجب کفر می‌شود. بنابراین با توجه به اینکه معاویه دستور سب و لعن امیرالمومنین(علیه السلام) را صادر نمود پس معلوم می‌شود که او شخص منافق و کافری بوده است. <ref>غماری، احمد، المفید، ص56 تا 59.</ref>
البته غماری به روایات دیگری نیز اشاره می‌کند که با واسطه بر مذمت [[معاویه]] دلالت می‌کند. بعنوان مثال پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) فرمودند: «من سب علیا فقد سبنی، و من سبنی فقد سب الله» مشخص است که سب خدای متعال موجب کفر می‌شود. بنابراین با توجه به اینکه معاویه دستور سب و لعن امیرالمومنین(علیه السلام) را صادر نمود پس معلوم می‌شود که او شخص منافق و کافری بوده است. <ref>غماری، احمد، المفید، ص56 تا 59.</ref>


===ابن تیمیه از نگاه غماری===
===ابن تیمیه از نگاه غماری===
غماری معتقد بود که ابن تیمیه شخصی ناصبی می‌باشد. وی در کتاب «المداوی لعلل الجامع الصغیر وشرحی المناوی» پس از بیان روایت «کُلُّ نسبٍ وصِهْرٍ مُنقطع یومَ القیامِة إلا نَسَبِى، وصِهْرِى»<ref>هر نسب و خویشاوندى، در روز رستاخیز گسستنى است، مگر نسب و خویشاوندى من.</ref>، تصریح می‌کند:«إن النقل فی مثل هذه الأحادیث عن الذهبى وأمثاله کابن تیمیة مما لا ینبغى، فإن هؤلاء النواصب یودون أن لا یصح حدیث فی فضل آل البیت (علیهم السلام)»<ref>غماری، احمد، المداوی لعلل الجامع الصغیر وشرحی المناوی، ج5، ص76، مصر، دار الکتبی، چاپ اول، 1996 م.</ref> همانا کلام افرادی نظیر ابن تیمیه در مورد این روایت، درست نیست. چرا که این ناصبی ها دوست دارند هیچ حدیثی در فضل آل البیت (علیهم السلام) صحیح نباشد.
غماری معتقد بود که ابن تیمیه شخصی ناصبی می‌باشد. وی در کتاب «المداوی لعلل الجامع الصغیر وشرحی المناوی» پس از بیان روایت «کُلُّ نسبٍ وصِهْرٍ مُنقطع یومَ القیامِة إلا نَسَبِى، وصِهْرِى»<ref>هر نسب و خویشاوندى، در روز رستاخیز گسستنى است، مگر نسب و خویشاوندى من.</ref>، تصریح می‌کند:«إن النقل فی مثل هذه الأحادیث عن الذهبى وأمثاله کابن تیمیة مما لا ینبغى، فإن هؤلاء النواصب یودون أن لا یصح حدیث فی فضل آل البیت (علیهم السلام)»<ref>غماری، احمد، المداوی لعلل الجامع الصغیر وشرحی المناوی، ج5، ص76، مصر، دار الکتبی، چاپ اول، 1996 م.</ref> همانا کلام افرادی نظیر ابن تیمیه در مورد این روایت، درست نیست. چرا که این ناصبی‌ها دوست دارند هیچ حدیثی در فضل آل البیت (علیهم السلام) صحیح نباشد.
غماری در کتاب "البرهان الجلی فی تحقیق انتساب الصوفیة إلى علی(علیه السلام)" شدیدترین حملات را به ابن تیمیه وارد می‌کند و او را "امام ضالین و شیخ مجرمین" معرفی می‌کند.<ref>غماری، احمد، البرهان الجلی فی تحقیق انتساب الصوفیة إلى علی(علیه السلام)، ص57، قاهره، السعاده، چاپ اول، 1389 ه ق.</ref>
غماری در کتاب "البرهان الجلی فی تحقیق انتساب الصوفیة إلى علی(علیه السلام)" شدیدترین حملات را به ابن تیمیه وارد می‌کند و او را "امام ضالین و شیخ مجرمین" معرفی می‌کند.<ref>غماری، احمد، البرهان الجلی فی تحقیق انتساب الصوفیة إلى علی(علیه السلام)، ص57، قاهره، السعاده، چاپ اول، 1389 ه ق.</ref>
ناگفته نماند که غماری در بسیاری از آثارش بر ابن تیمیه طعن وارد کرده است که از باب اختصار به 2 نمونه بالا اکتفاء می‌شود. جالب تر آنکه او وهابیت را متولد افکار ابن تیمیه مى‌دانسته است که در قسمت بعدی بدان تصریح می‌شود.
ناگفته نماند که غماری در بسیاری از آثارش بر ابن تیمیه طعن وارد کرده است که از باب اختصار به 2 نمونه بالا اکتفاء می‌شود. جالب تر آنکه او وهابیت را متولد افکار ابن تیمیه مى‌دانسته است که در قسمت بعدی بدان تصریح می‌شود.


===دیدگاه احمد غماری در مورد محمد بن عبدالوهاب و پیروان او===
===دیدگاه احمد غماری در مورد محمد بن عبدالوهاب و پیروان او===
احمد غماری در یکی از آثارش در مورد [[محمد بن عبدالوهاب]] می‌نویسد: «وان امامهم النجدی هو قرن الشیطان.....فانهم لا تنفع فیهم حجه، و لاینجع فی ردهم الی الحق دلیل و انما ینجع فیهم السیف کما امر به النبی (صلی الله علیه وآله) فقال اقتلوهم فان فی قتلهم اجرا عندالله لمن قتلهم»<ref>غماری، احمد، قطع العروق الوردیه، ص85، هلند(لیدن)، دارالمصطفی، چاپ اول، 1428 ه ق.</ref> (محمد بن عبدالوهاب) امام آنها (وهابیت) شاخ شیطان است. با آنها احتجاج کردن فایده ای ندارد. و برای رد کردن ادعاهایشان، اقامه دلیل انسان را موفق نمی‌کند. بلکه در مقابله با آنان، شمشیر است که باعث موفقیت و غلبه بر آنان می‌شود. چنانکه پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) فرمودند: آنها را بکشید، پس همانا برای کسی که آنها را می کشد، اجری در نزد خدا وجود دارد.
احمد غماری در یکی از آثارش در مورد [[محمد بن عبدالوهاب]] می‌نویسد: «وان امامهم النجدی هو قرن الشیطان.....فانهم لا تنفع فیهم حجه، و لاینجع فی ردهم الی الحق دلیل و انما ینجع فیهم السیف کما امر به النبی (صلی الله علیه وآله) فقال اقتلوهم فان فی قتلهم اجرا عندالله لمن قتلهم»<ref>غماری، احمد، قطع العروق الوردیه، ص85، هلند(لیدن)، دارالمصطفی، چاپ اول، 1428 ه ق.</ref> (محمد بن عبدالوهاب) امام آنها (وهابیت) شاخ شیطان است. با آنها احتجاج کردن فایده‌ای ندارد. و برای رد کردن ادعاهایشان، اقامه دلیل انسان را موفق نمی‌کند. بلکه در مقابله با آنان، شمشیر است که باعث موفقیت و غلبه بر آنان می‌شود. چنانکه پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) فرمودند: آنها را بکشید، پس همانا برای کسی که آنها را می‌کشد، اجری در نزد خدا وجود دارد.


احمد در جای دیگری نیز می‌نویسد:«و یکفیک ان قرن الشیطان النجدی و اتباعه و مذهبه الفاسد ولید افکار ابن تیمیه و اقواله»<ref>غماری، احمد، الجواب المفید، ص11، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1423 ه ق.</ref> در این عبارت بخوبی چند مطلب روشن می‌شود:
احمد در جای دیگری نیز می‌نویسد:«و یکفیک ان قرن الشیطان النجدی و اتباعه و مذهبه الفاسد ولید افکار ابن تیمیه و اقواله»<ref>غماری، احمد، الجواب المفید، ص11، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1423 ه ق.</ref> در این عبارت بخوبی چند مطلب روشن می‌شود:
خط ۱۵۹: خط ۱۵۹:


===دیدگاهش در مورد شاه ولی الله دهلوی===
===دیدگاهش در مورد شاه ولی الله دهلوی===
احمد غماری می‌گوید: من او را ولی الله نمی‌دانم بلکه او، ولی شیطان است.<ref>همان، ص47</ref>  غماری در موضع دیگری نیز در مورد شاه ولی الله دهلوی می‌نویسد: «فلا تغتر بشهره احمد بن عبدالرحیم الدهلوی فانه خبیث الباطن.... و لا رفعه مناره لا سیما مع انتسابه الی التصوف ولکنه رجل مخبول مجنون، ففی موضع تجده تیمیا محاربا للصوفیه.و فی موضع تجده غارقا فی بحار التصوف مدعیا فیه المقامات العالیه  مره تجده ناصبیا حربا لعلی و آل بیته(علیهم السلام)»<ref>همان.</ref> شهرت ولی الله دهلوی تو را فریب ندهد، باطن او خبیث است. هرچند وی منتسب به تصوف است ولیکن مردی دیوانه است چراکه در یک موضع او را از طرفداران ابن تیمیه و در مقابله با تصوف مشاهده می‌کنی. در موضوع دیگر می‌بینی که وی از طرفداران و غرق شدگان در دریای تصوف است. در موضع سومی نیز شاه ولی الله را ناصبی و دشمن امیرالمومنین علی و خاندان ایشان (علیهم السلام) می یابی.
احمد غماری می‌گوید: من او را ولی الله نمی‌دانم بلکه او، ولی شیطان است.<ref>همان، ص47</ref>  غماری در موضع دیگری نیز در مورد شاه ولی الله دهلوی می‌نویسد: «فلا تغتر بشهره احمد بن عبدالرحیم الدهلوی فانه خبیث الباطن.... و لا رفعه مناره لا سیما مع انتسابه الی التصوف ولکنه رجل مخبول مجنون، ففی موضع تجده تیمیا محاربا للصوفیه.و فی موضع تجده غارقا فی بحار التصوف مدعیا فیه المقامات العالیه  مره تجده ناصبیا حربا لعلی و آل بیته(علیهم السلام)»<ref>همان.</ref> شهرت ولی الله دهلوی تو را فریب ندهد، باطن او خبیث است. هرچند وی منتسب به تصوف است ولیکن مردی دیوانه است چراکه در یک موضع او را از طرفداران ابن تیمیه و در مقابله با تصوف مشاهده می‌کنی. در موضوع دیگر می‌بینی که وی از طرفداران و غرق شدگان در دریای تصوف است. در موضع سومی نیز شاه ولی الله را ناصبی و دشمن امیرالمومنین علی و خاندان ایشان (علیهم السلام) می‌یابی.


===عریف و تمجید از اخوان المسلمین===
===عریف و تمجید از اخوان المسلمین===
خط ۱۶۸: خط ۱۶۸:


===دیدگاه غماری در مورد البانی===
===دیدگاه غماری در مورد البانی===
غماری با بیان اینکه البانی او را خَلَفی نامیده است، می‌نویسد: «و کذب عدوالله فی نسبتی الی الخلفیه....ولکنه لجهله یری ان کل من لیس بتیمی، وهابی فهو خلفی»<ref>همان، 61.</ref> دشمن خدا(البانی) در نسبت دادن من به خَلَفیت دروغ می گوید.(من سلفی هستم)،.... البانی بخاطر جهلش، هرکسی را که پیرو ابن تیمیه و وهابیت نباشد را خلفی می‌داند.
غماری با بیان اینکه البانی او را خَلَفی نامیده است، می‌نویسد: «و کذب عدوالله فی نسبتی الی الخلفیه....ولکنه لجهله یری ان کل من لیس بتیمی، وهابی فهو خلفی»<ref>همان، 61.</ref> دشمن خدا(البانی) در نسبت دادن من به خَلَفیت دروغ می‌گوید.(من سلفی هستم)،.... البانی بخاطر جهلش، هرکسی را که پیرو ابن تیمیه و وهابیت نباشد را خلفی می‌داند.
همچنین غماری در تعلیقه‌ای که بر کتاب "نهایه الامال فی صحه و شرح حدیث عرض الاعمال" در مورد روش البانی راجع به تصحیح و یا تضعیف روایات می‌نویسد: «فتصحیحه و تضعیفه انما هو علی حسب مزاجه و هواه. و تلک الطریقه غیر مرضیه عندالله و عندالعلماء بالحدیث.»<ref>نهایه الامال فی صحه و شرح حدیث عرض الاعمال، ص4، مصر، مکتبه القاهره، 1427 ه ق.</ref>  تصحیح و تضعیف روایات توسط البانی، بر حسب میل و هوی و هوسش صورت نمی‌گیرد (روایاتی که باب میلش باشد قبول می‌شود ولی اگر روایتی مخالف مزاجش باشد، تضعیف خواهد شد)، از این روش،  نه خدای متعال راضی است و نه علماء حدیث.
همچنین غماری در تعلیقه‌ای که بر کتاب "نهایه الامال فی صحه و شرح حدیث عرض الاعمال" در مورد روش البانی راجع به تصحیح و یا تضعیف روایات می‌نویسد: «فتصحیحه و تضعیفه انما هو علی حسب مزاجه و هواه. و تلک الطریقه غیر مرضیه عندالله و عندالعلماء بالحدیث.»<ref>نهایه الامال فی صحه و شرح حدیث عرض الاعمال، ص4، مصر، مکتبه القاهره، 1427 ه ق.</ref>  تصحیح و تضعیف روایات توسط البانی، بر حسب میل و هوی و هوسش صورت نمی‌گیرد (روایاتی که باب میلش باشد قبول می‌شود ولی اگر روایتی مخالف مزاجش باشد، تضعیف خواهد شد)، از این روش،  نه خدای متعال راضی است و نه علماء حدیث.


خط ۲۲۱: خط ۲۲۱:
1- إحیاء المقبور بأدلة بناء المساجد والقباب على القبور؛<br>
1- إحیاء المقبور بأدلة بناء المساجد والقباب على القبور؛<br>
جناب غماری، در کتاب "احیاء المقبور من ادله جواز بناء المساجد والقباب علی القبور"، ساخت بنا و قبه بر روی قبوربزرگان را علاوه بر آنکه ازمصادیق تعظیم شعائر الهی تلقی کرده است، همچنین معتقد است چنین کارهایی موجب جلب مصلحت برای صلحاء (افزایش زائر) و دفع مفسده برای ایشان(جلوگیری از اهانت و نبش قبر) خواهد شد.
جناب غماری، در کتاب "احیاء المقبور من ادله جواز بناء المساجد والقباب علی القبور"، ساخت بنا و قبه بر روی قبوربزرگان را علاوه بر آنکه ازمصادیق تعظیم شعائر الهی تلقی کرده است، همچنین معتقد است چنین کارهایی موجب جلب مصلحت برای صلحاء (افزایش زائر) و دفع مفسده برای ایشان(جلوگیری از اهانت و نبش قبر) خواهد شد.
البته در کتاب مذکور، اختلاف دیگری نیز بین غماری و وهابیت به چشم می خورد. با این بیان که وهابیت ساخت مسجد بر روی قبور را ممنوع می‌دانند<ref>محمد بن عبدالوهاب می‌نویسد: «أنه لا یشرع بناء المساجد على القبور» مفید المستفید فی کفر تارک التوحید، ص292</ref> ولیکن غماری با بیان این مسئله که هیچ یک از سازندگان مسجد بر روی قبور، به دنبال عبادت آن قبور نیستند، درصدد اثبات مشروعیت چنین کاری است.
البته در کتاب مذکور، اختلاف دیگری نیز بین غماری و وهابیت به چشم می‌خورد. با این بیان که وهابیت ساخت مسجد بر روی قبور را ممنوع می‌دانند<ref>محمد بن عبدالوهاب می‌نویسد: «أنه لا یشرع بناء المساجد على القبور» مفید المستفید فی کفر تارک التوحید، ص292</ref> ولیکن غماری با بیان این مسئله که هیچ یک از سازندگان مسجد بر روی قبور، به دنبال عبادت آن قبور نیستند، درصدد اثبات مشروعیت چنین کاری است.


2- الجواب المفید للسائل المستفید؛<br>
2- الجواب المفید للسائل المستفید؛<br>
در این کتاب، نامه‌های احمد بن صدیق، جمع‌آوری شده‌است. احمد در بعضی از این نامه ها، حملات تندی بر محمد بن عبدالوهاب وپیروان او کرده است. همانطور که در مطالب پیشین بدان اشاره شد احمد غماری، محمد بن عبدالوهاب را شاخ شیطان تلقی کرده است<ref>غماری، احمد، الجواب المفید، ص11، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1423 ه ق.</ref>.
در این کتاب، نامه‌های احمد بن صدیق، جمع‌آوری شده‌است. احمد در بعضی از این نامه‌ها، حملات تندی بر محمد بن عبدالوهاب وپیروان او کرده است. همانطور که در مطالب پیشین بدان اشاره شد احمد غماری، محمد بن عبدالوهاب را شاخ شیطان تلقی کرده است<ref>غماری، احمد، الجواب المفید، ص11، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1423 ه ق.</ref>.


3- فتح الملک العلی بصحة حدیث: "باب مدینة العلم على(علیه السلام)"؛<br>
3- فتح الملک العلی بصحة حدیث: "باب مدینة العلم على(علیه السلام)"؛<br>
کتاب مذکور نیز از جمله آثاری بحساب می‌آید که احمد بن صدیق در جهت اثبات صحت حدیث «انامدینه العلم و علی بابها» نگاشته است. یکی از عباراتی که ابن صدیق غماری در این کتاب بدان تصریح کرده است «ان مدار صحه الحدیث على الضبط و العداله، و رجال هذا السند کلهم عدول ضابطون»<ref>غماری، احمد، فتح الملک العلی بصحة حدیث باب مدینة العلم علی(علیه السلام)، ص13.</ref> ملاک صحت احادیث، دایر مدار ضبط و عدالت راویان آن است. و باید گفت: تمامی راویان روایت باب العلم، هم عادلند و هم قدرت ضبط دارند.                                                                                                        این دیدگاه غماری به مذاق وهابیان خوش نیامده ولذا صریحا با آن به مخالفت پرداخته اند. البانی در سلسله الاحادیث الصحیحه به ادعای صحت حدیث از سوی احمدغماری این‌گونه واکنش نشان می‌دهد: «وقد خفی على الشیخ الغماری کثیر من هذه الحقائق، فذهب إلى تصحیح الحدیث فی رسالة له سماها " فتح الملک العلی بصحة حدیث باب مدینة العلم علی " والرد علیه یتطلب تألیف رسالة، والمرض والعمر أضیق من ذلک،.»<ref>البانی، محمد ناصرالدین، سلسلة الأحادیث الضعیفة والموضوعة، ریاض، دار المعارف،  چاپ اوّل، 1412ق.</ref> از آنجایی که بسیاری ازحقائق از غماری پنهان شده است، او کتابی در جهت اثبات صحت حدیث باب العلم تالیف کرده است. رد دیدگاه های غماری در کتاب مذکور، نیازمند نگارش کتابی مستقل در این زمینه است. حال آنکه با توجه به بیماری و بالا رفتن سن، قدرت تالیف چنین کتابی را ندارم.
کتاب مذکور نیز از جمله آثاری بحساب می‌آید که احمد بن صدیق در جهت اثبات صحت حدیث «انامدینه العلم و علی بابها» نگاشته است. یکی از عباراتی که ابن صدیق غماری در این کتاب بدان تصریح کرده است «ان مدار صحه الحدیث على الضبط و العداله، و رجال هذا السند کلهم عدول ضابطون»<ref>غماری، احمد، فتح الملک العلی بصحة حدیث باب مدینة العلم علی(علیه السلام)، ص13.</ref> ملاک صحت احادیث، دایر مدار ضبط و عدالت راویان آن است. و باید گفت: تمامی راویان روایت باب العلم، هم عادلند و هم قدرت ضبط دارند.                                                                                                        این دیدگاه غماری به مذاق وهابیان خوش نیامده ولذا صریحا با آن به مخالفت پرداخته اند. البانی در سلسله الاحادیث الصحیحه به ادعای صحت حدیث از سوی احمدغماری این‌گونه واکنش نشان می‌دهد: «وقد خفی على الشیخ الغماری کثیر من هذه الحقائق، فذهب إلى تصحیح الحدیث فی رسالة له سماها " فتح الملک العلی بصحة حدیث باب مدینة العلم علی " والرد علیه یتطلب تألیف رسالة، والمرض والعمر أضیق من ذلک،.»<ref>البانی، محمد ناصرالدین، سلسلة الأحادیث الضعیفة والموضوعة، ریاض، دار المعارف،  چاپ اوّل، 1412ق.</ref> از آنجایی که بسیاری ازحقائق از غماری پنهان شده است، او کتابی در جهت اثبات صحت حدیث باب العلم تالیف کرده است. رد دیدگاه‌های غماری در کتاب مذکور، نیازمند نگارش کتابی مستقل در این زمینه است. حال آنکه با توجه به بیماری و بالا رفتن سن، قدرت تالیف چنین کتابی را ندارم.


4- قطع العروق الوردیه؛<br>
4- قطع العروق الوردیه؛<br>
هنگامی که یوسف الدجوی یکی از اساتید برجسته الازهر مصر مقاله‌ای در اثبات مشروعیت توسل نوشت، و در آن به دیدگاه وهابیت در مورد توسل حمله کرد، عبدالله قصیمی از علمای وهابی مسلک عربستانی در ردیه این مقاله، کتابی با عنوان «البروق النجدیه فی اکتساح الظلمات الدجویة» تالیف نمود. همین امر نیز موجب شد احمد بن صدیق غماری در رد کتاب قصیمی، اثری با عنوان «قطع العروق الوردیه من صاحب البروق النجدیه» بنگارد. به عقیده احمد، عبدالله قصیمی و دیگرانی که در تالیف "البروق النجدیه" مشارکت داشته اند، به کتب حدیثی جاهل بوده‌اند.<ref>غماری، احمد، قطع العروق الوردیه من صاحب البروق النجدیه، ص46، قاهره، دارالمصطفی، 2007 م.</ref>  غماری در این اثر به شدت با بسیاری از آراء قصیمی مخالفت کرده و آرائی نظیر رد کردن روایات راویان شیعه را باطل تلقی می‌کند.<ref>همان، ص49.</ref><br>
هنگامی که یوسف الدجوی یکی از اساتید برجسته الازهر مصر مقاله‌ای در اثبات مشروعیت توسل نوشت، و در آن به دیدگاه وهابیت در مورد توسل حمله کرد، عبدالله قصیمی از علمای وهابی مسلک عربستانی در ردیه این مقاله، کتابی با عنوان «البروق النجدیه فی اکتساح الظلمات الدجویة» تالیف نمود. همین امر نیز موجب شد احمد بن صدیق غماری در رد کتاب قصیمی، اثری با عنوان «قطع العروق الوردیه من صاحب البروق النجدیه» بنگارد. به عقیده احمد، عبدالله قصیمی و دیگرانی که در تالیف "البروق النجدیه" مشارکت داشته اند، به کتب حدیثی جاهل بوده‌اند.<ref>غماری، احمد، قطع العروق الوردیه من صاحب البروق النجدیه، ص46، قاهره، دارالمصطفی، 2007 م.</ref>  غماری در این اثر به شدت با بسیاری از آراء قصیمی مخالفت کرده و آرائی نظیر رد کردن روایات راویان شیعه را باطل تلقی می‌کند.<ref>همان، ص49.</ref><br>
ناگفته نماند که عبدالله قصیمی در کتاب "البروق النجدیه"، بسیاری از ادله ای که از سوی موافقان توسل در جهت اثبات مشروعیت توسل، بدان استناد شده است، را رد و تضعیف می‌کند. در مقابل، احمد غماری سعی در رد کردن این ادعاهای قصیمی‌دارد. بعنوان مثال قصیمی روایت «اللهم انی اسئلک بحق السائلین علیک...» را تضعیف می‌کند. یکی از ادله او در جهت تضعیف این روایت نیز، عدم توثیق فضیل بن مرزوق یکی از راوایان این روایت است. حال آنکه احمد بن صدیق، با استناد به مسائلی، روایات فضیل بن مرزوق را حسن تلقی کرده و تصریح می‌کند عده ای نظیر ابن خزیمه حکم به صحت این روایت کرده‌اند. غماری تیر آخر را نیز به ادعای قصیمی به این صورت وارد می‌کند که روایت محل بحث، به 2 طریق دیگر نیز نقل شده است.<ref>همان، ص53.</ref><br>
ناگفته نماند که عبدالله قصیمی در کتاب "البروق النجدیه"، بسیاری از ادله‌ای که از سوی موافقان توسل در جهت اثبات مشروعیت توسل، بدان استناد شده است، را رد و تضعیف می‌کند. در مقابل، احمد غماری سعی در رد کردن این ادعاهای قصیمی‌دارد. بعنوان مثال قصیمی روایت «اللهم انی اسئلک بحق السائلین علیک...» را تضعیف می‌کند. یکی از ادله او در جهت تضعیف این روایت نیز، عدم توثیق فضیل بن مرزوق یکی از راوایان این روایت است. حال آنکه احمد بن صدیق، با استناد به مسائلی، روایات فضیل بن مرزوق را حسن تلقی کرده و تصریح می‌کند عده‌ای نظیر ابن خزیمه حکم به صحت این روایت کرده‌اند. غماری تیر آخر را نیز به ادعای قصیمی به این صورت وارد می‌کند که روایت محل بحث، به 2 طریق دیگر نیز نقل شده است.<ref>همان، ص53.</ref><br>
جالب است که این نکته نیز اشاره شود غماری در این کتاب تصریح کرده است: از آنجایی که وهابیت، طالب حق نیستند به ادله ای که توسط مخالفین شان ارائه می‌شود نیز به چشم اینکه مطلبی بفهمند، و بصیرتی پیدا کنند، نگاه نمی‌کنند. بلکه آنان گمراه کننده و گمراه شده هستند و تنها چیزی که برای آنان اهمیت دارد، ترویج گمراهی است.<ref>همان، ص82.</ref>
جالب است که این نکته نیز اشاره شود غماری در این کتاب تصریح کرده است: از آنجایی که وهابیت، طالب حق نیستند به ادله‌ای که توسط مخالفین شان ارائه می‌شود نیز به چشم اینکه مطلبی بفهمند، و بصیرتی پیدا کنند، نگاه نمی‌کنند. بلکه آنان گمراه کننده و گمراه شده هستند و تنها چیزی که برای آنان اهمیت دارد، ترویج گمراهی است.<ref>همان، ص82.</ref>


5- البرهان الجلی فی تحقیق انتساب الصوفیة إلى علی(علیه السلام)؛<br>
5- البرهان الجلی فی تحقیق انتساب الصوفیة إلى علی(علیه السلام)؛<br>
همانطور که در مطالب گذشته بدان اشاره شد علمای وهابی، طریقت های صوفیه را از امور محدثه و جدیدی تلقی کرده‌اند که در عصر سلف امت سابقه نداشته است. در مقابل احمد بن صدیق غماری با نگارش کتاب «البرهان الجلی فی تحقیق انتساب الصوفیة إلى علی (علیه السلام)» درصدد این مطلب است که همه طریقت های تصوف به امیرالمومنین علی (علیه السلام) منتهی می‌شوند.<br>
همانطور که در مطالب گذشته بدان اشاره شد علمای وهابی، طریقت‌های صوفیه را از امور محدثه و جدیدی تلقی کرده‌اند که در عصر سلف امت سابقه نداشته است. در مقابل احمد بن صدیق غماری با نگارش کتاب «البرهان الجلی فی تحقیق انتساب الصوفیة إلى علی (علیه السلام)» درصدد این مطلب است که همه طریقت‌های تصوف به امیرالمومنین علی (علیه السلام) منتهی می‌شوند.<br>


البته ناگفته نماند که یکی از مهم‌ترین اغراضی که موجب شد احمد بن صدیق این کتاب را تالیف کند مقابله با افکار باطل ابن تیمیه دربرخی از مسائل مربوط به تصوف بوده است.<ref>غماری، احمد، البرهان الجلی فی تحقیق انتساب الصوفیه الی علی(علیه السلام)، ص21 (از مباحث مقدماتی کتاب)، قاهره، السعاده، چاپ اول، 1389 ه ق.</ref> چنانکه در مواضع متعددی از این کتاب مشاهده می‌شود که احمد برخی از ادعاهای ابن تیمیه را دروغ و برخی دیگر را غلط معرفی می‌کند. به باور احمد، ابن تیمیه در مقام جدل و مناظره، عالمانه و منصفانه سخن نمی گوید بلکه از هر طریقی اعم از تدلیس و یا استفاده از سخنان کذب قصد دارد بر خصم پیروز گردد.<ref>همان، ص163.</ref>
البته ناگفته نماند که یکی از مهم‌ترین اغراضی که موجب شد احمد بن صدیق این کتاب را تالیف کند مقابله با افکار باطل ابن تیمیه دربرخی از مسائل مربوط به تصوف بوده است.<ref>غماری، احمد، البرهان الجلی فی تحقیق انتساب الصوفیه الی علی(علیه السلام)، ص21 (از مباحث مقدماتی کتاب)، قاهره، السعاده، چاپ اول، 1389 ه ق.</ref> چنانکه در مواضع متعددی از این کتاب مشاهده می‌شود که احمد برخی از ادعاهای ابن تیمیه را دروغ و برخی دیگر را غلط معرفی می‌کند. به باور احمد، ابن تیمیه در مقام جدل و مناظره، عالمانه و منصفانه سخن نمی‌گوید بلکه از هر طریقی اعم از تدلیس و یا استفاده از سخنان کذب قصد دارد بر خصم پیروز گردد.<ref>همان، ص163.</ref>


6- درء الضعف عن حدیث: "من عشق فعف"
6- درء الضعف عن حدیث: "من عشق فعف"
از آنجایی که برخی از آراء محمد بن عبدالوهاب و پیروانش از ابن تیمیه و افرادی نظیر ابن قیم اخذ شده است و شباهت های بین ابن تیمیه و شاگردانش با محمد بن عبدالوهاب و شاگردانش مشاهده می‌شود در این بخش لازم است این نکته اشاره شود که احمد غماری کتاب مذکور را با هدف رد کردن ادعای ابن قیم در مورد حدیث «من عشق فعف ثم مات مات شهیدا» نگاشته است. بدین سان که ابن قیم این روایت را رد می‌کند و احمد بن صدیق رد کردن این روایت را قبول نداشته و بر علیه ادعاهای ابن قیم در این باره، مباحثی را ذکر می‌کند. ناگفته نماند که البانی وهابی مسلک نیز روایت محل بحث را روایتی موضوعه و جعلی تلقی کرده است<ref>البانی، محمدناصرالدین، صحیح وضعیف الجامع الصغیر، ج26، ص116.</ref>. در مقابل، احمد بن صدیق سند این روایت را صحیح دانسته و می‌نویسد: این روایت از بسیاری از روایاتی که حفاظ آنها را صحیح تلقی کرده‌اند، صحیح تر است. چرا که در برخی از اسناد این روایات صحیحه، افرادی هستند که متهم به کذب و وضع (جعل) می‌باشند و با این حال آن روایات توسط حفاظ تصحیح شده‌اند ولیکن در روایت «من عشق فعف ثم مات فهو شهید» هیچ راوی که متهم به کذب یا وضع باشد، وجود ندارد پس تضعیف و رد کردن این روایت، خطاست<ref>غماری، احمد، درءالضعف عن حدیث من عشق فعف، ص135 و 136، قاهره، دارالترمذی – دارالمصطفی، چاپ اول، 1416 ه ق.</ref>.
از آنجایی که برخی از آراء محمد بن عبدالوهاب و پیروانش از ابن تیمیه و افرادی نظیر ابن قیم اخذ شده است و شباهت‌های بین ابن تیمیه و شاگردانش با محمد بن عبدالوهاب و شاگردانش مشاهده می‌شود در این بخش لازم است این نکته اشاره شود که احمد غماری کتاب مذکور را با هدف رد کردن ادعای ابن قیم در مورد حدیث «من عشق فعف ثم مات مات شهیدا» نگاشته است. بدین سان که ابن قیم این روایت را رد می‌کند و احمد بن صدیق رد کردن این روایت را قبول نداشته و بر علیه ادعاهای ابن قیم در این باره، مباحثی را ذکر می‌کند. ناگفته نماند که البانی وهابی مسلک نیز روایت محل بحث را روایتی موضوعه و جعلی تلقی کرده است<ref>البانی، محمدناصرالدین، صحیح وضعیف الجامع الصغیر، ج26، ص116.</ref>. در مقابل، احمد بن صدیق سند این روایت را صحیح دانسته و می‌نویسد: این روایت از بسیاری از روایاتی که حفاظ آنها را صحیح تلقی کرده‌اند، صحیح تر است. چرا که در برخی از اسناد این روایات صحیحه، افرادی هستند که متهم به کذب و وضع (جعل) می‌باشند و با این حال آن روایات توسط حفاظ تصحیح شده‌اند ولیکن در روایت «من عشق فعف ثم مات فهو شهید» هیچ راوی که متهم به کذب یا وضع باشد، وجود ندارد پس تضعیف و رد کردن این روایت، خطاست<ref>غماری، احمد، درءالضعف عن حدیث من عشق فعف، ص135 و 136، قاهره، دارالترمذی – دارالمصطفی، چاپ اول، 1416 ه ق.</ref>.


علاوه بر اشکالات سندی که ابن قیم بر روایت «من عشق فعف ثم مات فهو شهید» وارد کرده است، همچنین در این مسئله که چگونه ممکن است یک شخص عفیف، شهید حساب شود، خدشه می‌کند. که غماری در پاسخ به این اشکال ابن قیم نیز می‌نویسد: «فاذا انضم الی السندین المذکورین وجود شواهد صحیحه لمتنه و معناه بل و دخوله فی عموم حدیث مسلم السابق و هو (من مات فی سبیل الله فهو شهید) حصل القطع بصحته و ثبوته عن رسول الله (صلی الله علیه وآله) و بطل طعن ابن القیم و حکمه علیه بالوضع و البطلان»<ref>همان. </ref> علاوه بر صحت 2 سند این روایت، همچنین با توجه به اینکه این روایت تحت شمول روایت صحیح مسلم «هر کسی که در راه خدا بمیرد، شهید است» در می‌آید، پس به صحت و ثبوت صدور این روایت از پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) قطع حاصل می‌شود. بنابراین ادعاهای مطرح شده ابن قیم در مورد روایت «من عشق فعف ثم مات فهو شهید» باطل خواهد بود.
علاوه بر اشکالات سندی که ابن قیم بر روایت «من عشق فعف ثم مات فهو شهید» وارد کرده است، همچنین در این مسئله که چگونه ممکن است یک شخص عفیف، شهید حساب شود، خدشه می‌کند. که غماری در پاسخ به این اشکال ابن قیم نیز می‌نویسد: «فاذا انضم الی السندین المذکورین وجود شواهد صحیحه لمتنه و معناه بل و دخوله فی عموم حدیث مسلم السابق و هو (من مات فی سبیل الله فهو شهید) حصل القطع بصحته و ثبوته عن رسول الله (صلی الله علیه وآله) و بطل طعن ابن القیم و حکمه علیه بالوضع و البطلان»<ref>همان. </ref> علاوه بر صحت 2 سند این روایت، همچنین با توجه به اینکه این روایت تحت شمول روایت صحیح مسلم «هر کسی که در راه خدا بمیرد، شهید است» در می‌آید، پس به صحت و ثبوت صدور این روایت از پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) قطع حاصل می‌شود. بنابراین ادعاهای مطرح شده ابن قیم در مورد روایت «من عشق فعف ثم مات فهو شهید» باطل خواهد بود.
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۵۶۷

ویرایش