confirmed، مدیران
۳۷٬۲۰۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
شاگردان واصل نیز در ردّ اقوال [[زندقه]] چون بشّار و دیگر سران مانوی چون صالح بن عبدالقدوس، از سران دوگانه پرستی،مشارکت داشتند. واصل علاوه بر ردّیه نویسی شیوهی دیگری را در مبارزه با این گروه در پیش گرفت که در جلوگیری از گسترش عقاید آنان مؤثر بود. او پیروان خود را در قالب هیأتهای مختلف به منظور ردّ سخنان آنان به همه جا بویژه [[خراسان]] که [[مانویان]] در آن جا گرد آمده بودند گسیل داشت، تا به مناظره با آنان بپردازند<ref>فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، ص:236</ref>. او شخصاً برای نشان دادن سرمشق عملی جهت خدمت به دانش و پاسداری و دفاع از جامعهی اسلامی، از مسافرت به این مناطق دریغ نمیکرد<ref> برای آگاهی از متن مناظرات ر. ک. عبد الجبار بن احمد، قاضی القضاة، المنیة و الامل، صص: 24،43،44، 46.</ref>. | شاگردان واصل نیز در ردّ اقوال [[زندقه]] چون بشّار و دیگر سران مانوی چون صالح بن عبدالقدوس، از سران دوگانه پرستی،مشارکت داشتند. واصل علاوه بر ردّیه نویسی شیوهی دیگری را در مبارزه با این گروه در پیش گرفت که در جلوگیری از گسترش عقاید آنان مؤثر بود. او پیروان خود را در قالب هیأتهای مختلف به منظور ردّ سخنان آنان به همه جا بویژه [[خراسان]] که [[مانویان]] در آن جا گرد آمده بودند گسیل داشت، تا به مناظره با آنان بپردازند<ref>فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، ص:236</ref>. او شخصاً برای نشان دادن سرمشق عملی جهت خدمت به دانش و پاسداری و دفاع از جامعهی اسلامی، از مسافرت به این مناطق دریغ نمیکرد<ref> برای آگاهی از متن مناظرات ر. ک. عبد الجبار بن احمد، قاضی القضاة، المنیة و الامل، صص: 24،43،44، 46.</ref>. | ||
=واصل بنیانگذار مکتب معتزله= | |||
اعتزال به معنای کنارهگیری و دوری گزیدن برخی از برخی دیگر است<ref> لسانالعرب، جلد 11، صفحهى 440</ref>. در فرهنگ اسلامی این اصطلاح نخستین بار بر گروهی سیاسی اطلاق شد که از ورود در جنگها و منازعات سیاسی دوران [[خلافت]] [[امیرالمؤمنین علی(ع)]] خودداری و به همین دلیل معتزله (سیاسی) نامیده شدند. چنان که دینوری کنارهگیران از [[جنگ جمل]] را با عنوان و قد کانوا اعتزال الحرب یاد کرده<ref>دینوری، الأخبارالطوال،ص:148.</ref> و نوبختی نیز از این جماعت با نام معتزلة (فسمو المعتزله) نام میبرد<ref> لسانالعرب، جلد 11، صفحهى 440.</ref>. برخی نیز معتزلیان سیاسی را کنارهگیران از [[امام حسن(ع)]] دانستهاند<ref>. همان، ص: 4- 5</ref>. | |||
مسأله مرتکب کبیره که پس از [[ماجرای حکمیّت]] در سال 37هجری رخ داد<ref></ref>، تبعات زیانباری برای جامعه [[مسلمین]] در پی داشت. از یک سو [[خوارج]] جز هم مسلکان خود، تمامی امّت اسلامی را کافر میدانستند و ریختن خون آنان را مباح میشمردند<ref></ref> و از دیگر سو مرجئه ایمان را جدا از عمل و مرتکب کبیره را مؤمن مىدانستند<ref> شهرستانی، الملل و النحل، ص: 137</ref>. هنگامی که از حسن بصری در این باره پرسش شد، وی مرتکب کبیره را منافق خواند، امّا واصل بر این عقیده بود که مرتکب کبیره را نمیتوان کافر خواند چون او به [[توحید]] اقرار کرده و برخی صفات حمیده را نیز داراست، بلکه فاسق است و فسق حد وسط میان ایمان و کفر است و چون در قیامت انسانها یا اهل شقاوتند و یا سعادت، فاسق اگر بدون [[توبه]] بمیرد، در دوزخ مخلّد خواهد بود. این نظریه به «منزلة بین المنزلتین» شهرت یافت<ref> شهرستانی، الملل و النحل، ص: 38 - 40</ref>. | |||
این اختلاف موجب کنارهگیری واصل و پیروانش از حسن بصری شد، از این رو [[معتزله]] نامیده شدند<ref>البدءوالتاریخ،ج5،ص:142 – 143؛ همان.</ref>. | |||
واصل پس از جدایی از حسن بصری، حلقهی درس مستقلی در بصره تشکیل داد و در تبیین عقاید دینی روش عقلی را برگزید و با آگاهی از [[ادیان]] و مذاهب عصر خویش به نشر و گسترش آراء و اندیشههای خود پرداخت و پیروان بسیار آگاه، پرهیزگار و مخلص از مکتب وی برخاست که به شدّت تحت نفوذ عقاید و افکار وی بودند. واصل برای شناساندن و نشر افکار خویش نمایندگان و مبلغانی به اطراف و اکناف فرستاد. از جمله عبدالله بن حارث به [[مغرب]] و حفص بن سالم به سوی خراسان رفت و ملازم [[مسجد جامع]] ترمذ شد. وی در مناظره با جهم بن صفوان بر وی غلبه یافت و جهم به اندیشهی حق بازگشت، امّا دیگر بار پس از باگشت حفص به ارجاء گرایید. حسن بن ذکوان را به [[کوفه]] و عثمان بن ابو عثمان الطویل را به سوی ارمنیه گسیل داشت و آنان در نشر افکار معتزله با پذیرش گسترده مردم روبرو شدند<ref> قاضی عبدالجبار بن احمد، فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، ص: 237؛ الأعلام،ج8،ص:109.</ref>. | |||
شاگردان واصل در شهر بصره به ترویج اصول مذهب اعتزال همّت گماردند و در تعقل و تفکر سرآمد شدند تا آن جا که مکتب معتزلیان بصره را بنیان نهادند. | |||
پس از واصل، عمرو بن عبید (80 – 143 ) جانشین واصل شد و به شرح و بسط آرای واصل پرداخت<ref>الأنساب،ج12، ص:338 – 339؛ تاریخالإسلام،ج9،ص:238.</ref>. | |||
در واخر سدهی دوم هجری، بشر بن معتمر از دانش آموختگان مکتب معتزله که گرایشات شیعی نیز داشت به بغداد سفر کرد و مدرسهی معتزلهی بغداد را بنیان نهاد و به ترویج اصول این مکتب همّت گماشت<ref>ذهبی، سیر اعلام و النبلا، ج10، 203؛ ابن ندیم، الفهرست، ج1، ص: 57.</ref>. | |||
اوج شکوفایی مکتب اعتزال در روزگار مأمون (218ق)، بود. پس از درگذشت وی، وزیرش احمد بن ابی داوود که خود معتزلی بود، در حمایت از معتزله چنان راه افراط پیمود که فقها و [[محدثین]] را به پذیرش اجباری این [[مذهب]] و اقرار به خلق [[قرآن]] نمود، که موجب روی گردانیدن مردم از این فرقه شد. این مقاومت در دوران خلافت [[معتصم]] و واثق برقرار بود تا این که در روزگار متوکّل مختوم به شکست شد<ref>ابوزهره، محمد، تاریخ المذاهب الاسلامیه، قاهره، دار الفکر العربی، بی تا، ج1، ص: 156.</ref>. | |||
از مهمترین فرقههای معتزله میتوان به [[عبادیّه]]، [[ذمیّه]]، [[مکاسبه]]، [[بصریان]]، [[بغدادیان]] اشاره کرد<ref> المقدسى، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة،بى تا.، ج5،ص:142.</ref>. | |||
=پانویس= | =پانویس= |