۱٬۷۴۱
ویرایش
Mollahashem (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «<div class="references" style="margin: 0px 0px 10px 0px; max-height: 300px; overflow: auto; padding: 3px; font-size:95%; background: #FFA50...» ایجاد کرد) |
Mollahashem (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
=چکیده:= | =چکیده:= | ||
از مهمترین ویژگىهاى اسلام، نگاه متعادل به امور و واقعیتها است. اسلام مىکوشد در عرصههاى مختلف، موضع متعادل ارایه دهد. در این نوشتار ابتدا با استناد به آیات و روایات، به اثبات این مطلب پرداخته مىشود رغم مطلق بودن قدرت و مشیت الهى، قوانین و سنتها متعادل و پایدار مىباشند. سپس با نگاه اجمالى به قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران، نمودهاى تعادل در اسلام، از جمله تعادل میان قدرت دینى و انتخاب مردم، تعادل در تفکیک و ارتباط قواى سه گانه، نظارت متقابل میان نهادهاى مختلف حاکمیت و تعادل میان تضمین حقوق فردى و تأمین حقوق اجتماعى و مصلحت ملى و مصلحت عالیه اسلام بررسى مىگردد. <br> | از مهمترین ویژگىهاى اسلام، نگاه متعادل به امور و واقعیتها است. اسلام مىکوشد در عرصههاى مختلف، موضع متعادل ارایه دهد. در این نوشتار ابتدا با استناد به آیات و روایات، به اثبات این مطلب پرداخته مىشود رغم مطلق بودن قدرت و مشیت الهى، قوانین و سنتها متعادل و پایدار مىباشند. سپس با نگاه اجمالى به قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران، نمودهاى تعادل در اسلام، از جمله تعادل میان قدرت دینى و انتخاب مردم، تعادل در تفکیک و ارتباط قواى سه گانه، نظارت متقابل میان نهادهاى مختلف حاکمیت و تعادل میان تضمین حقوق فردى و تأمین حقوق اجتماعى و مصلحت ملى و مصلحت عالیه اسلام بررسى مىگردد. <br> | ||
کلید واژهها: نمودهاى تعادل، قانون اساسى، قانونگذارى، واقعیتها، نظارت، قواى سه گانه. <br> | '''کلید واژهها:''' نمودهاى تعادل، قانون اساسى، قانونگذارى، واقعیتها، نظارت، قواى سه گانه. <br> | ||
پیش از ورود به موضوع بحث، ذکر چند نکته ضرورى است: <br> | پیش از ورود به موضوع بحث، ذکر چند نکته ضرورى است: <br> | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
«أَ فَمَنْ یمْشِى مُکبًّا عَلى وَجْهِهِ أَهْدى أَمَّنْ یمْشِى سَوِیا عَلى صِراط مُسْتَقِیم» (مُلک/22)؛ (آیا آن کس که نگون سار بر روى افتاده راه مىرود هدایتیافتهتر است یا آن که بر پاى ایستاده و به راه راست مىرود؟) <br> | «أَ فَمَنْ یمْشِى مُکبًّا عَلى وَجْهِهِ أَهْدى أَمَّنْ یمْشِى سَوِیا عَلى صِراط مُسْتَقِیم» (مُلک/22)؛ (آیا آن کس که نگون سار بر روى افتاده راه مىرود هدایتیافتهتر است یا آن که بر پاى ایستاده و به راه راست مىرود؟) <br> | ||
وقتى تصویرى را که اسلام از واقعیت ارایه داده بررسى کنیم آن را در نهایت تعادل خواهیم یافت، که در این جا به جنبههایى از آن اشاره مىکنیم: <br> | وقتى تصویرى را که اسلام از واقعیت ارایه داده بررسى کنیم آن را در نهایت تعادل خواهیم یافت، که در این جا به جنبههایى از آن اشاره مىکنیم: <br> | ||
1ـ متون اسلامى، والاترین نوع تعادل هستى را در برابر دیدگاه فرد مسلمان قرار داده و آفریدههاى متعادل و به هم پیوستهاى را براى او به تصویر مىکشند که احساس مىکند افتادن یک برگ درخت نیز ارتباطى علت و معلولى با حرکت اجرام آسمانى دارد. <br> | * 1ـ متون اسلامى، والاترین نوع تعادل هستى را در برابر دیدگاه فرد مسلمان قرار داده و آفریدههاى متعادل و به هم پیوستهاى را براى او به تصویر مىکشند که احساس مىکند افتادن یک برگ درخت نیز ارتباطى علت و معلولى با حرکت اجرام آسمانى دارد. <br> | ||
قرآن کریم، آینده تعادل را به گونهاى کلى مطرح مىسازد و تأکید مىکند: «وَ لَمْ یکنْ لَهُ شَرِیک فِى الْمُلْک وَ خَلَقَ کلَّ شَىْء فَقَدَّرَهُ تَقْدِیراً» (فرقان/2)؛ (و او را شریکى در فرمانروایى نیست و هر چیز را بیافریده است و آن را به اندازه آفریده است). <br> | قرآن کریم، آینده تعادل را به گونهاى کلى مطرح مىسازد و تأکید مىکند: «وَ لَمْ یکنْ لَهُ شَرِیک فِى الْمُلْک وَ خَلَقَ کلَّ شَىْء فَقَدَّرَهُ تَقْدِیراً» (فرقان/2)؛ (و او را شریکى در فرمانروایى نیست و هر چیز را بیافریده است و آن را به اندازه آفریده است). <br> | ||
2ـ به رغم این که مطلق بودن مشیت الهى، مهمترین جنبه از تصویر واقعیت ارایه شده اسلام به فرد مسلمان و ترسیم قانونمندىهاى آن است و خداوند متعال مىفرماید: «إِنَّما قَوْلُنا لِشَىْء إِذا أَرَدْناهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ کنْ فَیکونُ» (نحل/40)؛ (فرمان ما به هر چیزى که ارادهاش را بکنیم این است که مىگوییم: موجود شو، و موجود مىشود) ولى این به آن معنا نیست که هیچ قانون ثابت و سنت پایدارى وجود ندارد و انسان نمىتواند به نتایج مورد انتظار با وجود سلامت و درستى مقدمات کار اطمینان داشته باشد. <br> | * 2ـ به رغم این که مطلق بودن مشیت الهى، مهمترین جنبه از تصویر واقعیت ارایه شده اسلام به فرد مسلمان و ترسیم قانونمندىهاى آن است و خداوند متعال مىفرماید: «إِنَّما قَوْلُنا لِشَىْء إِذا أَرَدْناهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ کنْ فَیکونُ» (نحل/40)؛ (فرمان ما به هر چیزى که ارادهاش را بکنیم این است که مىگوییم: موجود شو، و موجود مىشود) ولى این به آن معنا نیست که هیچ قانون ثابت و سنت پایدارى وجود ندارد و انسان نمىتواند به نتایج مورد انتظار با وجود سلامت و درستى مقدمات کار اطمینان داشته باشد. <br> | ||
مراد از مطلق در اینجا، مطلق کمالى است که اعتماد و اطمینان به نتایج را به ارمغان مىآورد و به این معنا است که این اراده الهى مطلق، چنین خواسته که قوانین و قانونمندىها، پابرجا و استوار بمانند. «لاَ الشَّمْسُ ینْبَغِى لَها أَنْ تُدْرِک الْقَمَرَ وَ لاَ اللَّیلُ سابِقُ النَّهارِ» (یس/40)؛ (آفتاب را نسزد که به ماه رسد و شب را نسزد که به روز پیشى گیرد). <br> | مراد از مطلق در اینجا، مطلق کمالى است که اعتماد و اطمینان به نتایج را به ارمغان مىآورد و به این معنا است که این اراده الهى مطلق، چنین خواسته که قوانین و قانونمندىها، پابرجا و استوار بمانند. «لاَ الشَّمْسُ ینْبَغِى لَها أَنْ تُدْرِک الْقَمَرَ وَ لاَ اللَّیلُ سابِقُ النَّهارِ» (یس/40)؛ (آفتاب را نسزد که به ماه رسد و شب را نسزد که به روز پیشى گیرد). <br> | ||
«سُنَّةَ اللّهِ فِى الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللّهِ تَبْدِیلاً» (احزاب/62)؛ (این سنت خداوندى است که در میان پیشینیان نیز بود و در سنت خدا تغییرى نخواهى یافت). <br> | «سُنَّةَ اللّهِ فِى الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللّهِ تَبْدِیلاً» (احزاب/62)؛ (این سنت خداوندى است که در میان پیشینیان نیز بود و در سنت خدا تغییرى نخواهى یافت). <br> | ||
چنین است که خداوند نمىپسندد کارها جز بر مکانیسم علتها و عاملها بچرخد تا به این ترتیب تعادل میان مطلق بودن مشیت الهى از یک سو و ثبات در قانونمندىهاى هستى، از سوى دیگر، تحقق یافته باشد. <br> | چنین است که خداوند نمىپسندد کارها جز بر مکانیسم علتها و عاملها بچرخد تا به این ترتیب تعادل میان مطلق بودن مشیت الهى از یک سو و ثبات در قانونمندىهاى هستى، از سوى دیگر، تحقق یافته باشد. <br> | ||
3ـ قرآن نیز به همین روش به ایجاد تعادل در تصور مسلمان از اراده مطلق الهى و عرصه اراده محدود انسان مىپردازد. زیرا اراده الهى مطلق است و هیچ حد و مرزى نمىشناسد ولى همین اراده به لطف خود، به انسان آزادى و اراده آزاد در انجام هر کارى را بخشیده و هر لحظه نیز نیروى آن را به وى مىرساند. <br> | * 3ـ قرآن نیز به همین روش به ایجاد تعادل در تصور مسلمان از اراده مطلق الهى و عرصه اراده محدود انسان مىپردازد. زیرا اراده الهى مطلق است و هیچ حد و مرزى نمىشناسد ولى همین اراده به لطف خود، به انسان آزادى و اراده آزاد در انجام هر کارى را بخشیده و هر لحظه نیز نیروى آن را به وى مىرساند. <br> | ||
«وَ نَفْس وَ ما سَوّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکاها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسّاها» (شمس/10ـ7)؛ (و سوگند به نفس و آن که نیکویش بیافریده، سپس بدىها و پرهیزگارىهایش را به او الهام کرده که هر که در پاکى آن کوشید رستگار شد و هر که در پلیدىاش فروپوشید، نومید گردید). <br> | «وَ نَفْس وَ ما سَوّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکاها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسّاها» (شمس/10ـ7)؛ (و سوگند به نفس و آن که نیکویش بیافریده، سپس بدىها و پرهیزگارىهایش را به او الهام کرده که هر که در پاکى آن کوشید رستگار شد و هر که در پلیدىاش فروپوشید، نومید گردید). <br> | ||
«إِنَّ هذِهِ تَذْکرَةٌ فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلى رَبِّهِ سَبِیلاً وَ ما تَشاؤُنَ إِلاّ أَنْ یشاءَ اللّهُ» (انسان/30ـ29)؛ (این اندرزى است، پس هر که خواهد راهى به سوى پروردگار خویش برگزیند و شما جز آن نمىخواهید که خدا خواسته باشد). <br> | «إِنَّ هذِهِ تَذْکرَةٌ فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلى رَبِّهِ سَبِیلاً وَ ما تَشاؤُنَ إِلاّ أَنْ یشاءَ اللّهُ» (انسان/30ـ29)؛ (این اندرزى است، پس هر که خواهد راهى به سوى پروردگار خویش برگزیند و شما جز آن نمىخواهید که خدا خواسته باشد). <br> | ||
4ـ نوع دیگرى از تعادل نیز وجود دارد که متون شریف بر آن انگشت گذاشتهاند و آن تعادل میان رحمت واسعه الهى و مجازات سخت اوست. زیرا انتظار رحمت و مهر بىحدومرز به انسان امید فراوان و انگیزه نیرومندى براى انجام کار مىدهد، حال آن که تصور مجازات سخت مانع از آن مىگردد که آن امید، در جهت عکس هدف خود درآید و آن را کنترل مىکند و تبدیل به کارى در راستاى آن مىسازد و در نتیجه نوعى تعادل سازنده و کامل را تحقق مىبخشد: «اعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ وَ أَنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» (مائده/98)؛ (بدانید که عقوبت خدا سخت است و هم او آمرزنده و مهربان است). «نَبِّئْ عِبادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ وَ أَنَّ عَذابِی هُوَ الْعَذابُ الأَْلِیمُ» (حجر/50ـ49)؛ (به بندگانم خبر ده که من آمرزنده و مهربانم و عذاب من عذابى دردآور است). <br> | * 4ـ نوع دیگرى از تعادل نیز وجود دارد که متون شریف بر آن انگشت گذاشتهاند و آن تعادل میان رحمت واسعه الهى و مجازات سخت اوست. زیرا انتظار رحمت و مهر بىحدومرز به انسان امید فراوان و انگیزه نیرومندى براى انجام کار مىدهد، حال آن که تصور مجازات سخت مانع از آن مىگردد که آن امید، در جهت عکس هدف خود درآید و آن را کنترل مىکند و تبدیل به کارى در راستاى آن مىسازد و در نتیجه نوعى تعادل سازنده و کامل را تحقق مىبخشد: «اعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ وَ أَنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» (مائده/98)؛ (بدانید که عقوبت خدا سخت است و هم او آمرزنده و مهربان است). «نَبِّئْ عِبادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ وَ أَنَّ عَذابِی هُوَ الْعَذابُ الأَْلِیمُ» (حجر/50ـ49)؛ (به بندگانم خبر ده که من آمرزنده و مهربانم و عذاب من عذابى دردآور است). <br> | ||
5ـ تعادل میان تصاویرى که از دنیا و آخرت ارایه مىشود نمونهاى دیگر از این امر را نشان مىدهد، زیرا اسلام رابطه ویژهاى میان دنیا و آخرت ترسیم مىکند که در حد وحدت، به همدیگر گره مىخورند و در حد تناقض از یکدیگر فاصله مىگیرند، ولى به هر حال بیانگر تعادل بىنظیرى است که بر رفتار آدمى تأثیر مىگذارد. <br> | * 5ـ تعادل میان تصاویرى که از دنیا و آخرت ارایه مىشود نمونهاى دیگر از این امر را نشان مىدهد، زیرا اسلام رابطه ویژهاى میان دنیا و آخرت ترسیم مىکند که در حد وحدت، به همدیگر گره مىخورند و در حد تناقض از یکدیگر فاصله مىگیرند، ولى به هر حال بیانگر تعادل بىنظیرى است که بر رفتار آدمى تأثیر مىگذارد. <br> | ||
6ـ نوع دیگرى از این تعادلها، تعادلى است که متون اسلامى میان راههاى خیر و شرى که در برابر انسان نهاده مىشود و امکان انتخاب آزاد را براى او فراهم مىآورد، مطرح مىکنند؛ متون شریفى وجود دارد که بر این حقیقت انگشت مىگذارند. (به عنوان مثال، ر.ک: کتاب "الخصال" شیخ صدوق). <br> | * 6ـ نوع دیگرى از این تعادلها، تعادلى است که متون اسلامى میان راههاى خیر و شرى که در برابر انسان نهاده مىشود و امکان انتخاب آزاد را براى او فراهم مىآورد، مطرح مىکنند؛ متون شریفى وجود دارد که بر این حقیقت انگشت مىگذارند. (به عنوان مثال، ر.ک: کتاب "الخصال" شیخ صدوق). <br> | ||
7ـ اسلام در ذهن انسان نیز تعادل پرشکوهى را میان نیروى او و هدفهایى که براى او در نظر گرفته شده و او به خاطر آنها آفریده شده، تحقق بخشیده است. در اینجا بحثهاى مفصلى درباره انواع هدایتهاى نهاده شده در فطرت آدمى و هماهنگى موجود میان این هدایتها به منظور تحقق هدف از آفرینش انسان، مطرح مىگردد. <br> | * 7ـ اسلام در ذهن انسان نیز تعادل پرشکوهى را میان نیروى او و هدفهایى که براى او در نظر گرفته شده و او به خاطر آنها آفریده شده، تحقق بخشیده است. در اینجا بحثهاى مفصلى درباره انواع هدایتهاى نهاده شده در فطرت آدمى و هماهنگى موجود میان این هدایتها به منظور تحقق هدف از آفرینش انسان، مطرح مىگردد. <br> | ||
مثالهاى بیشترى در این رابطه وجود دارد که ما به همین اندازه بسنده نموده و در عین حال تأکید مىکنیم تصویرى که اسلام از واقعیت ارایه مىدهد در هیچ یک از مکاتبى که مدعى کشف رمز تاریخ هستند، یافت نمىشود؛ آنها همه، مکتبهاى تک بعدى هستند که هم نیاز به دلیل دارند و هم با وجدان همخوانى ندارند. <br> | مثالهاى بیشترى در این رابطه وجود دارد که ما به همین اندازه بسنده نموده و در عین حال تأکید مىکنیم تصویرى که اسلام از واقعیت ارایه مىدهد در هیچ یک از مکاتبى که مدعى کشف رمز تاریخ هستند، یافت نمىشود؛ آنها همه، مکتبهاى تک بعدى هستند که هم نیاز به دلیل دارند و هم با وجدان همخوانى ندارند. <br> | ||
==ب ـ تعادل در برخورد مسلمانان با واقعیتها:== | ==ب ـ تعادل در برخورد مسلمانان با واقعیتها:== | ||
اسلام صحنههاى متعادلى در برخورد با واقعیتها براى فرد مسلمان به تصویر مىکشد که در این جا به چند مورد از آنها که شمارشان بسیار است اشاره مىکنیم: | اسلام صحنههاى متعادلى در برخورد با واقعیتها براى فرد مسلمان به تصویر مىکشد که در این جا به چند مورد از آنها که شمارشان بسیار است اشاره مىکنیم: | ||
1ـ موضعى هماهنگ با هماهنگى هستى: | * 1ـ موضعى هماهنگ با هماهنگى هستى: | ||
تصویر پیش گفته، او را به هماهنگى با جهان هستى مىکشاند تا هدف از آفرینش خود را تحقق بخشد. در این جا است که پیوند پرشکوهى میان "رام کردن" و "سپاس" مطرح مىشود. رام کردن، هماهنگى تکوینى است، در حالى که سپاس، هماهنگى ارادى از سوى انسان است: «سَخَّرْناها لَکمْ لَعَلَّکمْ تَشْکرُونَ» (حج/36)؛ (اینها را براى شما رام کردیم، باشد که سپاسگزارى کنید). «کذلِک سَخَّرَها لَکمْ لِتُکبِّرُوا اللّهَ عَلى ما هَداکمْ وَ بَشِّرِ الْمُحْسِنِینَ» (حج/37)؛ (هم چنین آنها را رام شما ساخت تا خدا را به شکرانه آنکه هدایتتان کرده است به بزرگى یاد کنید). «وَ سَخَّرَ لَکمُ اللَّیلَ وَ النَّهارَ وَ آتاکمْ مِنْ کلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللّهِ لا تُحْصُوها إِنَّ الإِْنْسانَ لَظَلُومٌ کفّارٌ» (ابراهیم/34ـ33)؛ (و شب و روز را مسخّر شما گردانید و هرچه از او خواستهاید به شما ارزانى داشته است و اگر خواهید که نعمتهایش را شمار کنید نتوانید، که آدمى ستمکار و کافر نعمت است). <br> | تصویر پیش گفته، او را به هماهنگى با جهان هستى مىکشاند تا هدف از آفرینش خود را تحقق بخشد. در این جا است که پیوند پرشکوهى میان "رام کردن" و "سپاس" مطرح مىشود. رام کردن، هماهنگى تکوینى است، در حالى که سپاس، هماهنگى ارادى از سوى انسان است: «سَخَّرْناها لَکمْ لَعَلَّکمْ تَشْکرُونَ» (حج/36)؛ (اینها را براى شما رام کردیم، باشد که سپاسگزارى کنید). «کذلِک سَخَّرَها لَکمْ لِتُکبِّرُوا اللّهَ عَلى ما هَداکمْ وَ بَشِّرِ الْمُحْسِنِینَ» (حج/37)؛ (هم چنین آنها را رام شما ساخت تا خدا را به شکرانه آنکه هدایتتان کرده است به بزرگى یاد کنید). «وَ سَخَّرَ لَکمُ اللَّیلَ وَ النَّهارَ وَ آتاکمْ مِنْ کلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللّهِ لا تُحْصُوها إِنَّ الإِْنْسانَ لَظَلُومٌ کفّارٌ» (ابراهیم/34ـ33)؛ (و شب و روز را مسخّر شما گردانید و هرچه از او خواستهاید به شما ارزانى داشته است و اگر خواهید که نعمتهایش را شمار کنید نتوانید، که آدمى ستمکار و کافر نعمت است). <br> | ||
«إِنْ کلُّ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الأَْرْضِ إِلاّ آتِی الرَّحْمنِ عَبْداً» (مریم/93)؛ (هیچ چیز در آسمانها و زمین نیست مگر آن که به بندگى سوى خداى رحمان بیاید). <br> | «إِنْ کلُّ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الأَْرْضِ إِلاّ آتِی الرَّحْمنِ عَبْداً» (مریم/93)؛ (هیچ چیز در آسمانها و زمین نیست مگر آن که به بندگى سوى خداى رحمان بیاید). <br> | ||
«وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الإِْنْسَ إِلاّ لِیعْبُدُونِ» (الذاریات/56)؛ (جن و انس را جز براى پرستش خود نیافریده ام). | «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الإِْنْسَ إِلاّ لِیعْبُدُونِ» (الذاریات/56)؛ (جن و انس را جز براى پرستش خود نیافریده ام). | ||
2ـ صحنه پرستش مطلق و سپاس خدا ضمن اذعان به امتیاز مخلوق | * 2ـ صحنه پرستش مطلق و سپاس خدا ضمن اذعان به امتیاز مخلوق | ||
اسلام در پرتو آنچه بیان شد، انسان را به این امر فراخوانده که سپاس مطلق تنها از آن خداوند متعال به عنوان ولىنعمت مطلق است و در عین حال فراخواندن به سپاس از آفریدهها را نیز به عنوان اینکه اراده نیکوى خود را براى تحقق اهداف نیکو به کار گرفتهاند، نادیده نگرفته است. «وَ وَصَّینَا الإِْنْسانَ بِوالِدَیهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلى وَهْن وَ فِصالُهُ فِی عامَینِ أَنِ اشْکرْ لِی وَ لِوالِدَیک إِلَی الْمَصِیرُ» (لقمان/14)؛ (آدمى را درباره پدر و مادرش سفارش کردیم. مادرش به او حامله شد و هر روز ناتوانتر مىشد و پس از دو سال او را از شیر باز گرفت و سفارش کردیم که مرا و پدر و مادرت را شکرگوى که سرانجام تو نزد من است). <br> | اسلام در پرتو آنچه بیان شد، انسان را به این امر فراخوانده که سپاس مطلق تنها از آن خداوند متعال به عنوان ولىنعمت مطلق است و در عین حال فراخواندن به سپاس از آفریدهها را نیز به عنوان اینکه اراده نیکوى خود را براى تحقق اهداف نیکو به کار گرفتهاند، نادیده نگرفته است. «وَ وَصَّینَا الإِْنْسانَ بِوالِدَیهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلى وَهْن وَ فِصالُهُ فِی عامَینِ أَنِ اشْکرْ لِی وَ لِوالِدَیک إِلَی الْمَصِیرُ» (لقمان/14)؛ (آدمى را درباره پدر و مادرش سفارش کردیم. مادرش به او حامله شد و هر روز ناتوانتر مىشد و پس از دو سال او را از شیر باز گرفت و سفارش کردیم که مرا و پدر و مادرت را شکرگوى که سرانجام تو نزد من است). <br> | ||
و از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) این حدیث قدسى روایت شده است که: «من با خود پیمان بستم که سپاس هیچ بندهاى را به خاطر ارزانى نعمتى بر او، نپذیرم مگر آنکه سپاس آفریدهاى را گفته باشد که آن نعمت را روانهاش کرده است) (سفینه البحار، ماده: "شکر").<br> | و از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) این حدیث قدسى روایت شده است که: «من با خود پیمان بستم که سپاس هیچ بندهاى را به خاطر ارزانى نعمتى بر او، نپذیرم مگر آنکه سپاس آفریدهاى را گفته باشد که آن نعمت را روانهاش کرده است) (سفینه البحار، ماده: "شکر").<br> | ||
3ـ صحنه امید به خداوند متعال ضمن اطمینان به وجود سنّتهاى هستى. <br> | * 3ـ صحنه امید به خداوند متعال ضمن اطمینان به وجود سنّتهاى هستى. <br> | ||
4ـ صحنه توکل بر خدا و اعتماد به نفس. <br> | * 4ـ صحنه توکل بر خدا و اعتماد به نفس. <br> | ||
5ـ صحنه فراترى نسبت به مشکلات تاریخى ضمن توجه به نقش هر یک از عوامل. | * 5ـ صحنه فراترى نسبت به مشکلات تاریخى ضمن توجه به نقش هر یک از عوامل. | ||
6ـ صحنه حساس گزینش راههاى خیر و هشدار نسبت به راههاى شرّ. <br> | * 6ـ صحنه حساس گزینش راههاى خیر و هشدار نسبت به راههاى شرّ. <br> | ||
7ـ صحنه بیم و امید. <br> | * 7ـ صحنه بیم و امید. <br> | ||
==ج ـ تعادل در عرصههاى قانونگذارى اسلامى:== | ==ج ـ تعادل در عرصههاى قانونگذارى اسلامى:== | ||
در این زمینه، دو شیوه بحث وجود دارد؛ گاهى ما از ویژگىهاى تعادل کلى در قانونگذارى سخن مىگوییم و گاهى نیز به کل نظام توجه مىکنیم تا این ویژگىها را در آن بیابیم. در نگاه کلى، خطوط پرشکوهى را مىیابیم که هرکدام، خود نیازمند بحث مفصلى است؛ به عنوان مثال، به موارد زیر اشاره مىکنیم: <br> | در این زمینه، دو شیوه بحث وجود دارد؛ گاهى ما از ویژگىهاى تعادل کلى در قانونگذارى سخن مىگوییم و گاهى نیز به کل نظام توجه مىکنیم تا این ویژگىها را در آن بیابیم. در نگاه کلى، خطوط پرشکوهى را مىیابیم که هرکدام، خود نیازمند بحث مفصلى است؛ به عنوان مثال، به موارد زیر اشاره مىکنیم: <br> | ||
1ـ تعادل میان قانونگذارى و زمینههاى مناسب آن: <br> | * 1ـ تعادل میان قانونگذارى و زمینههاى مناسب آن: <br> | ||
این ویژگى، مهمترین خصلت واقعگرایى اسلامى است؛ زیرا با اصل ضرورت پیونددهى مسایل اجتماعى (که عرصه قانونگذارى است) با مسایل فلسفى (که عرصه زمینههاى معنوى مناسب براى آن است) همخوانى دارد. | این ویژگى، مهمترین خصلت واقعگرایى اسلامى است؛ زیرا با اصل ضرورت پیونددهى مسایل اجتماعى (که عرصه قانونگذارى است) با مسایل فلسفى (که عرصه زمینههاى معنوى مناسب براى آن است) همخوانى دارد. | ||
2ـ وحدت و تعادل در اجراى تمامى نظامات اسلامى: <br> | * 2ـ وحدت و تعادل در اجراى تمامى نظامات اسلامى: <br> | ||
زندگى یک مجموعه مرتبط است و راهحلها نیز با یکدیگر پیوند دارد و طبیعى است در اجرا نیز، هماهنگى و همخوانى پیشبینى شده باشد. <br> | زندگى یک مجموعه مرتبط است و راهحلها نیز با یکدیگر پیوند دارد و طبیعى است در اجرا نیز، هماهنگى و همخوانى پیشبینى شده باشد. <br> | ||
3ـ تعادل میان پاىبندىهاى قانونگذارى و پذیرشهاى فردى یا اجتماعى. <br> | 3ـ تعادل میان پاىبندىهاى قانونگذارى و پذیرشهاى فردى یا اجتماعى. <br> | ||
4ـ تعادل میان قاطعیت در عرصههاى ایستا و انعطاف در موارد پویا. <br> | * 4ـ تعادل میان قاطعیت در عرصههاى ایستا و انعطاف در موارد پویا. <br> | ||
5ـ برخورد متعادل نسبت به آزادىهاى انسانى. <br> | * 5ـ برخورد متعادل نسبت به آزادىهاى انسانى. <br> | ||
اسلام نه آزادىهاى مطلق به انسان داده و نه محدودیت کامل آن را، روا داشته است؛ برنامه ریزى در این مورد واقعگرایانه و اصولى است. <br> | اسلام نه آزادىهاى مطلق به انسان داده و نه محدودیت کامل آن را، روا داشته است؛ برنامه ریزى در این مورد واقعگرایانه و اصولى است. <br> | ||
در مورد شیوه دیگر نیز باید گفت: این شیوه تمامى نظامات اسلامى را دربرمىگیرد و سعى در کشف جنبههاى تعادل و توازن در آن دارد که به نوبه خود نیز عرصه گستردهاى را شامل مىشود که در اینجا فرصت پرداختن کامل به آن نیست. تنها به این نکته بسنده مىکنیم که به عنوان مثال، وقتى نظام عبادات، را مورد توجه قرار مىدهیم، با صحنههاى بسیار زیبایى از توازن، گاه میان آزادىهاى انسانى و پرستش خداوند، گاهى در زمینه اشباع متعادل غریزه دیندارى، گاهى میان کنار گذاشتن مسجد از زندگى و غرق شدن در آن، گاهى میان منافع شخصى و منافع اجتماعى، گاهى میان گرایشهاى صرفاً عقلى و گرایشهاى صرفاً احساسى. <br> | در مورد شیوه دیگر نیز باید گفت: این شیوه تمامى نظامات اسلامى را دربرمىگیرد و سعى در کشف جنبههاى تعادل و توازن در آن دارد که به نوبه خود نیز عرصه گستردهاى را شامل مىشود که در اینجا فرصت پرداختن کامل به آن نیست. تنها به این نکته بسنده مىکنیم که به عنوان مثال، وقتى نظام عبادات، را مورد توجه قرار مىدهیم، با صحنههاى بسیار زیبایى از توازن، گاه میان آزادىهاى انسانى و پرستش خداوند، گاهى در زمینه اشباع متعادل غریزه دیندارى، گاهى میان کنار گذاشتن مسجد از زندگى و غرق شدن در آن، گاهى میان منافع شخصى و منافع اجتماعى، گاهى میان گرایشهاى صرفاً عقلى و گرایشهاى صرفاً احساسى. <br> | ||
خط ۹۷: | خط ۹۷: | ||
و به همین ترتیب، اگر نظام اقتصاد اسلامى را مورد توجه قرار دهیم، خواهیم دید که این نظام در عرصههاى موازنه میان مالکیت فردى و مالکیت عمومى، محدودیت یا عدم محدودیت آزادىهاى اقتصادى فردى و تأمین اجتماعى ضمن فرصتدهى به افزایش سطح زندگى تا حدى که آسیبى به عدالت اجتماعى وارد نیاورد، حد میانهاى را در نظر مىگیرد. <br> | و به همین ترتیب، اگر نظام اقتصاد اسلامى را مورد توجه قرار دهیم، خواهیم دید که این نظام در عرصههاى موازنه میان مالکیت فردى و مالکیت عمومى، محدودیت یا عدم محدودیت آزادىهاى اقتصادى فردى و تأمین اجتماعى ضمن فرصتدهى به افزایش سطح زندگى تا حدى که آسیبى به عدالت اجتماعى وارد نیاورد، حد میانهاى را در نظر مىگیرد. <br> | ||
=نکته دوم: خلاصهاى | =نکته دوم: خلاصهاى درباره قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران:= | ||
پیش از پرداختن به این بحث، لازم است تصویر کوتاهى از اصول قانون اساسى ارایه گردد. این اصول با مقدمهاى شروع مىشود که در آن از شالودههاى اساسى جامعه ایران که بر معیارهاى اسلامى پایهریزى شده است، سخن مىگوید، همچنان که از ویژگىهاى انقلاب اسلامى ایران و وجه تمایز آن با انقلابهاى دیگر و شرایط و زمینههاى به وجود آورنده آن و بهایى که ملت براى آن پرداخت، صحبت مىکند و سپس به شیوه حکومت در اسلام که برپایه شورا استوار است، مىپردازد و رسالت قانون اساسى را ایجاد زمینه مناسب براى پرورش انسان طبق معیارها و ارزشهاى والاى اسلامى مىداند. <br> | پیش از پرداختن به این بحث، لازم است تصویر کوتاهى از اصول قانون اساسى ارایه گردد. این اصول با مقدمهاى شروع مىشود که در آن از شالودههاى اساسى جامعه ایران که بر معیارهاى اسلامى پایهریزى شده است، سخن مىگوید، همچنان که از ویژگىهاى انقلاب اسلامى ایران و وجه تمایز آن با انقلابهاى دیگر و شرایط و زمینههاى به وجود آورنده آن و بهایى که ملت براى آن پرداخت، صحبت مىکند و سپس به شیوه حکومت در اسلام که برپایه شورا استوار است، مىپردازد و رسالت قانون اساسى را ایجاد زمینه مناسب براى پرورش انسان طبق معیارها و ارزشهاى والاى اسلامى مىداند. <br> | ||
همچنین در این مقدمه از منابع مشارکت در روند تمدن جهانى و منابع قانونگذارى و شیوههاى استنباطى اجتهادى و مسئله رهبرى فقیه و نیز نقش اقتصاد در جامعه، حقوق زن، ارتش مکتبى، قوه قضائیه، قوه مجریه، رسانههاى گروهى، انتخابات، و جز آن، سخن به میان مىآید. <br> | همچنین در این مقدمه از منابع مشارکت در روند تمدن جهانى و منابع قانونگذارى و شیوههاى استنباطى اجتهادى و مسئله رهبرى فقیه و نیز نقش اقتصاد در جامعه، حقوق زن، ارتش مکتبى، قوه قضائیه، قوه مجریه، رسانههاى گروهى، انتخابات، و جز آن، سخن به میان مىآید. <br> | ||
خط ۱۱۹: | خط ۱۱۹: | ||
مىتوان گفت مهمترین نمودهاى تعادل در قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران در موارد زیر خلاصه مىگردد: <br> | مىتوان گفت مهمترین نمودهاى تعادل در قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران در موارد زیر خلاصه مىگردد: <br> | ||
=الف ـ تعادل میان قدرت دینى و انتخاب ملى:= | ==الف ـ تعادل میان قدرت دینى و انتخاب ملى:== | ||
یا به عبارت دیگر، (انتخاب ملى در چارچوب دینى) که براساس دیدگاه انعطافپذیر اسلام نسبت به زندگى، استوار شده است. این دیدگاه از یک سو به نیازهاى ثابت انسان با راهحلهاى ثابت و به صورت | یا به عبارت دیگر، (انتخاب ملى در چارچوب دینى) که براساس دیدگاه انعطافپذیر اسلام نسبت به زندگى، استوار شده است. این دیدگاه از یک سو به نیازهاى ثابت انسان با راهحلهاى ثابت و به صورت یکسرى احکام ثابت طى دورانهاى مختلف، از جمله: حرمت ربا، شراب، زنا، و وجوب نماز و حج و زکات و. .. برخورد مىکند و از سوى دیگر، راه را براى اجتهاد درباره موارد پویا و متغیر زندگى همچون بسیارى از روابط اجتماعى، ادارى و حقوقى مشتمل بر ارتباط با طبیعت و سوء استفاده از آن، البته همراه با در نظر گرفتن برخى چارچوبهاى ثابت و رهنمونهایى که عنصر انعطافپذیرى را تبدیل به لاابالیگرى و لاقیدى نگرداند، باز مىگذارد. <br> | ||
در این باره به ذکر دو مورد زیر بسنده مىکنیم: <br> | در این باره به ذکر دو مورد زیر بسنده مىکنیم: <br> | ||
1ـ وجود منطقه مباحات در شرع که ولى امر در صورتى که مصلحت بداند مىتواند فرمان به تغییر موقّت حکم آن به صورت الزامى (وجوب یا تحریم) دهد و امت نیز به اقتضاى آیه: «أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الأَْمْرِ مِنْکمْ» (نساء/59) باید از وى اطاعت کنند. <br> | * 1ـ وجود منطقه مباحات در شرع که ولى امر در صورتى که مصلحت بداند مىتواند فرمان به تغییر موقّت حکم آن به صورت الزامى (وجوب یا تحریم) دهد و امت نیز به اقتضاى آیه: «أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الأَْمْرِ مِنْکمْ» (نساء/59) باید از وى اطاعت کنند. <br> | ||
دوم: وجود عنصر شورا که راه را براى اعمال نظر اکثریت در تصمیمگیرىها، باز مىکند. <br> | دوم: وجود عنصر شورا که راه را براى اعمال نظر اکثریت در تصمیمگیرىها، باز مىکند. <br> | ||
قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران با استفاده از مکانیسمهاى زیر، سعى در تحقق این تعادل دارد: <br> | قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران با استفاده از مکانیسمهاى زیر، سعى در تحقق این تعادل دارد: <br> | ||
خط ۱۳۳: | خط ۱۳۳: | ||
چنان که مىدانیم، انقلاب اسلامى ایران پس از پیروزى، با دقت به این اصل عمل نمود و هنوز دو ماه از پیروزى آن نگذشته بود که رفراندوم مشهور اصل نظام (جمهورى اسلامى: آرى یا نه) مطرح شد و ملت ایران در انتخاباتى که همگان سلامت آن را تأیید کردند با 2/98% به جمهورى اسلامى آرى گفت. پس از آن، انتخابات خبرگان برگزار شد که تهیه پیشنویس قانون اساسى به عهده آنان گذارده شد و در مرحله بعد در مورد این قانون اساسى، رأىگیرى به عمل آمد. بنابراین، قانون اساسى مورد نظر، قانونى است که از سوى کارشناسان و خبرگان از جمله مجتهدان تهیه شده و ملت نیز آن را تأیید نموده است. <br> | چنان که مىدانیم، انقلاب اسلامى ایران پس از پیروزى، با دقت به این اصل عمل نمود و هنوز دو ماه از پیروزى آن نگذشته بود که رفراندوم مشهور اصل نظام (جمهورى اسلامى: آرى یا نه) مطرح شد و ملت ایران در انتخاباتى که همگان سلامت آن را تأیید کردند با 2/98% به جمهورى اسلامى آرى گفت. پس از آن، انتخابات خبرگان برگزار شد که تهیه پیشنویس قانون اساسى به عهده آنان گذارده شد و در مرحله بعد در مورد این قانون اساسى، رأىگیرى به عمل آمد. بنابراین، قانون اساسى مورد نظر، قانونى است که از سوى کارشناسان و خبرگان از جمله مجتهدان تهیه شده و ملت نیز آن را تأیید نموده است. <br> | ||
ب ـ تعادل در تفکیک و ارتباط قواى سهگانه: | ==ب ـ تعادل در تفکیک و ارتباط قواى سهگانه:== | ||
قانون اساسى، وجود قواى سه گانه مقننه، مجریه و قضاییه را در نظر گرفته و براى پیشگیرى از تداخل مسئولیتها و دخالت در وظایف آنها و تحقق تعادل، تأکید دارد که این قوا، مستقل از یکدیگرند ولى این تفکیک با مسئله لزوم هماهنگى همراه است تا منجر به پراکندگى و سستى اراده ملى و از هم پاشیدگى کشور نگردد. <br> | قانون اساسى، وجود قواى سه گانه مقننه، مجریه و قضاییه را در نظر گرفته و براى پیشگیرى از تداخل مسئولیتها و دخالت در وظایف آنها و تحقق تعادل، تأکید دارد که این قوا، مستقل از یکدیگرند ولى این تفکیک با مسئله لزوم هماهنگى همراه است تا منجر به پراکندگى و سستى اراده ملى و از هم پاشیدگى کشور نگردد. <br> | ||
از اینجا بود که برخى ایده "تفکیک نسبى قوا" را بر استقلال کامل قوا نسبت به یکدیگر، که در گذشته مونتسکیو بر آن تأکید کرده بود، ترجیح دادند، و سرانجام حل این مشکل پس از تأکید بر جدایى کامل قوا، طى مکانیسمهاى زیر، ارایه شد: <br> | از اینجا بود که برخى ایده "تفکیک نسبى قوا" را بر استقلال کامل قوا نسبت به یکدیگر، که در گذشته مونتسکیو بر آن تأکید کرده بود، ترجیح دادند، و سرانجام حل این مشکل پس از تأکید بر جدایى کامل قوا، طى مکانیسمهاى زیر، ارایه شد: <br> | ||
خط ۱۴۵: | خط ۱۴۵: | ||
یادآور مىشویم که بازنگرى در قانون اساسى منجر به حذف پست نخست وزیرى و واگذارى مستقیم امور اجرایى به ریاست جمهورى گردید که به هماهنگى بیشتر در کار دولت، انجامید. <br> | یادآور مىشویم که بازنگرى در قانون اساسى منجر به حذف پست نخست وزیرى و واگذارى مستقیم امور اجرایى به ریاست جمهورى گردید که به هماهنگى بیشتر در کار دولت، انجامید. <br> | ||
=ج ـ تعادل در نظارت متقابل میان نهادهاى مختلف حاکمیت:= | ==ج ـ تعادل در نظارت متقابل میان نهادهاى مختلف حاکمیت:== | ||
موضوع نظارت، بحث مفصلى دارد که ما آن را طى مطلب زیر خلاصه مىکنیم: برخوردارى از امکانات و قدرت زیاد مىتواند نوعى غرور و انحراف و سلطه بیش از اندازه و زیاده روى را در پى داشته باشد؛ از این رو برنامه ریزىهاى مدیریتى باید به گونهاى باشد که از یک سو سرعت تحقق هدف و از سوى دیگر، پاى بندى دقیق به قانون و عدم انحراف از آن را، تضمین کند. از اینجا است که بند دهم اصل سوم قانون اساسى بر: «ایجاد نظام ادارى صحیح و حذف تشکیلات غیرضرور» تأکید دارد؛ و به همین جهت، وجود مکانیسم نظارت و بازرسى و کنترل براى تمامى نظام ضرورت پیدا مىکند. مکانیسم نظارت در قانون اساسى نیز به طور خلاصه به صورت زیر است: | موضوع نظارت، بحث مفصلى دارد که ما آن را طى مطلب زیر خلاصه مىکنیم: برخوردارى از امکانات و قدرت زیاد مىتواند نوعى غرور و انحراف و سلطه بیش از اندازه و زیاده روى را در پى داشته باشد؛ از این رو برنامه ریزىهاى مدیریتى باید به گونهاى باشد که از یک سو سرعت تحقق هدف و از سوى دیگر، پاى بندى دقیق به قانون و عدم انحراف از آن را، تضمین کند. از اینجا است که بند دهم اصل سوم قانون اساسى بر: «ایجاد نظام ادارى صحیح و حذف تشکیلات غیرضرور» تأکید دارد؛ و به همین جهت، وجود مکانیسم نظارت و بازرسى و کنترل براى تمامى نظام ضرورت پیدا مىکند. مکانیسم نظارت در قانون اساسى نیز به طور خلاصه به صورت زیر است: | ||
==1ـ نظارت رهبرى:== | ===1ـ نظارت رهبرى:=== | ||
رهبرى به اقتضاى مسئولیتهاى خود، باید همواره نظارت خود را بر کل نظام اعمال نماید. این نظارت را شاید بتوان به معناى"گواه" مطرح در قرآن کریم نزدیک دانست؛ «إِنّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِیها هُدىً وَ نُورٌ یحْکمُ بِهَا النَّبِیونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَهادُوا وَ الرَّبّانِیونَ وَ الأَْحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کتابِ اللّهِ وَ کانُوا عَلَیهِ شُهَداءَ» (مائده/44)؛ (ما تورات را که در آن هدایت و روشنایى است نازل کردیم. پیامبرانى که تسلیم فرمان بودند طبق آن براى یهود حکم کردند و نیز خداشناسان و دانشمندان که به حفظ کتاب خدا مأمور بودند و بر آن گواهى دارند). | رهبرى به اقتضاى مسئولیتهاى خود، باید همواره نظارت خود را بر کل نظام اعمال نماید. این نظارت را شاید بتوان به معناى"گواه" مطرح در قرآن کریم نزدیک دانست؛ «إِنّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِیها هُدىً وَ نُورٌ یحْکمُ بِهَا النَّبِیونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَهادُوا وَ الرَّبّانِیونَ وَ الأَْحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کتابِ اللّهِ وَ کانُوا عَلَیهِ شُهَداءَ» (مائده/44)؛ (ما تورات را که در آن هدایت و روشنایى است نازل کردیم. پیامبرانى که تسلیم فرمان بودند طبق آن براى یهود حکم کردند و نیز خداشناسان و دانشمندان که به حفظ کتاب خدا مأمور بودند و بر آن گواهى دارند). | ||
وقتى قانون اساسى (در اصل 57)، قواى مقننه، مجریه و قضاییه را زیر نظر رهبرى برمى شمارد در واقع در راستاى تضمین کارایى دقیق و سالم آنها حرکت مىکند و زمانى که (در اصل 109) شرایط رهبرى از جمله علم و ایمان و قدرت مدیریت و آگاهى از مسایل جارى و شجاعت و عدالت را مورد تأکید قرار مىدهد، در راستاى تضمین روند درست نظارتى رهبر، عمل مىکند. | وقتى قانون اساسى (در اصل 57)، قواى مقننه، مجریه و قضاییه را زیر نظر رهبرى برمى شمارد در واقع در راستاى تضمین کارایى دقیق و سالم آنها حرکت مىکند و زمانى که (در اصل 109) شرایط رهبرى از جمله علم و ایمان و قدرت مدیریت و آگاهى از مسایل جارى و شجاعت و عدالت را مورد تأکید قرار مىدهد، در راستاى تضمین روند درست نظارتى رهبر، عمل مىکند. | ||
==2ـ نظارت قوه مقننه از راههاى زیر:== | ===2ـ نظارت قوه مقننه از راههاى زیر:=== | ||
2ـ1ـ دیوان محاسبات دولت پیش از آغاز هر سال، اقدام به ارایه بودجه به مجلس شوراى اسلامى مىکند؛ مجلس نیز به بررسى و تعدیل آن طبق مفاد برنامههاى سه ساله یا پنج ساله مدوّن در عرصههاى مختلف، که خود یک قانون به شمار مىرود، مىنماید. پس از تصویب و تأیید و ابلاغ بودجه به دولت، مجلس از طریق دیوان محاسبات، که زیر نظر مجلس است، هزینهها و درآمدهاى بودجه را مورد کنترل قرار مىدهد و چنان چه تخلفى از قانون صورت گرفته شده باشد طرف متخلف براى محاکمه به قوه قضاییه معرفى مىگردد. | 2ـ1ـ دیوان محاسبات دولت پیش از آغاز هر سال، اقدام به ارایه بودجه به مجلس شوراى اسلامى مىکند؛ مجلس نیز به بررسى و تعدیل آن طبق مفاد برنامههاى سه ساله یا پنج ساله مدوّن در عرصههاى مختلف، که خود یک قانون به شمار مىرود، مىنماید. پس از تصویب و تأیید و ابلاغ بودجه به دولت، مجلس از طریق دیوان محاسبات، که زیر نظر مجلس است، هزینهها و درآمدهاى بودجه را مورد کنترل قرار مىدهد و چنان چه تخلفى از قانون صورت گرفته شده باشد طرف متخلف براى محاکمه به قوه قضاییه معرفى مىگردد. | ||
2ـ2ـ سؤالهایى که از ریاست جمهورى یا وزرا به عمل مىآید؛ (اصل 88). | 2ـ2ـ سؤالهایى که از ریاست جمهورى یا وزرا به عمل مىآید؛ (اصل 88). | ||
خط ۱۵۹: | خط ۱۵۹: | ||
2ـ5ـ شوراهایى که طبق قانون باید نمایندگانى از مجلس در آن حضور داشته باشند. | 2ـ5ـ شوراهایى که طبق قانون باید نمایندگانى از مجلس در آن حضور داشته باشند. | ||
==3ـ نظارت قوه قضائیه:== | ===3ـ نظارت قوه قضائیه:=== | ||
طبق اصل 156، از جمله وظایف قوه قضائیه، نظارت بر حسن جریان کارها است؛ هم چنان که افراد نیز مىتوانند علیه هر مقام دولتى، شکایت کنند و قوه قضاییه موظف به رسیدگى است. <br> | طبق اصل 156، از جمله وظایف قوه قضائیه، نظارت بر حسن جریان کارها است؛ هم چنان که افراد نیز مىتوانند علیه هر مقام دولتى، شکایت کنند و قوه قضاییه موظف به رسیدگى است. <br> | ||
قوه قضاییه از طریق مکانیسمهاى زیر نظارت خود بر جریان امور را تحقق مىبخشد: <br> | قوه قضاییه از طریق مکانیسمهاى زیر نظارت خود بر جریان امور را تحقق مىبخشد: <br> | ||
خط ۱۶۷: | خط ۱۶۷: | ||
4ـ دیوان عالى کشور، که به منظور نظارت بر اجراى صحیح قوانین در محاکم و ایجاد وحدت رویه قضایى و صدور دستور تجدیدنظر و محاکمه قضات و جبران زیانها، در نظر گرفته شده است. <br> | 4ـ دیوان عالى کشور، که به منظور نظارت بر اجراى صحیح قوانین در محاکم و ایجاد وحدت رویه قضایى و صدور دستور تجدیدنظر و محاکمه قضات و جبران زیانها، در نظر گرفته شده است. <br> | ||
==4ـ نظارت قوه مجریه:== | ===4ـ نظارت قوه مجریه:=== | ||
رئیس جمهور طبق اصل 113 قانون اساسى، پس از مقام رهبرى، عالىترین مقام رسمى کشور به شمار مىرود و مسئولیت اجراى قانون اساسى را جز در امورى که به طور مستقیم به رهبرى مربوط مىشود برعهده دارد. | رئیس جمهور طبق اصل 113 قانون اساسى، پس از مقام رهبرى، عالىترین مقام رسمى کشور به شمار مىرود و مسئولیت اجراى قانون اساسى را جز در امورى که به طور مستقیم به رهبرى مربوط مىشود برعهده دارد. | ||
==5ـ نظارت شوراى نگهبان قانون اساسى بر قوه مقننه (مجلس):== | ===5ـ نظارت شوراى نگهبان قانون اساسى بر قوه مقننه (مجلس):=== | ||
5ـ1ـ مصوبات مجلس شوراى اسلامى تنها زمانى رسمیت پیدا مىکند و به صورت قانون درمى آید که از تأیید شوراى نگهبان برخوردار باشد. این شورا دو جنبه را در مصوبات مجلس مورد بررسى قرار مىدهد: مطابقت با شرع اسلام و همسویى با قانون اساسى. وجود چنین شورایى (شوراى نگهبان) در کشورهاى دموکراتیکى چون فرانسه نیز معمول است. در فرانسه شورایى به نام شوراى قانون اساسى وجود دارد که اعضاى آن را منتخبان رئیسجمهور، رئیس مجلس سنا و رئیس مجلس ملى (هرکدام سه نفر) و رؤساى جمهورى سابق، تشکیل مىدهند. <br> | 5ـ1ـ مصوبات مجلس شوراى اسلامى تنها زمانى رسمیت پیدا مىکند و به صورت قانون درمى آید که از تأیید شوراى نگهبان برخوردار باشد. این شورا دو جنبه را در مصوبات مجلس مورد بررسى قرار مىدهد: مطابقت با شرع اسلام و همسویى با قانون اساسى. وجود چنین شورایى (شوراى نگهبان) در کشورهاى دموکراتیکى چون فرانسه نیز معمول است. در فرانسه شورایى به نام شوراى قانون اساسى وجود دارد که اعضاى آن را منتخبان رئیسجمهور، رئیس مجلس سنا و رئیس مجلس ملى (هرکدام سه نفر) و رؤساى جمهورى سابق، تشکیل مىدهند. <br> | ||
در صورتى که شوراى نگهبان مصوبه مجلس شوراى اسلامى را تأیید کند، به صورت قانون در مىآید؛ در غیر این صورت، مصوبه مزبور به مجلس شورا بازگردانده مىشود تا اشکالات آن برطرف گردد؛ چنان چه مجلس مصوبه را اصلاح کرد، روند قبلى تکرار مىشود و در غیر این صورت، مصوبه به مجمع تشخیص مصلحت نظام خواهد رفت تا در آنجا حکم ثانوى در مورد آن گرفته شود. <br> | در صورتى که شوراى نگهبان مصوبه مجلس شوراى اسلامى را تأیید کند، به صورت قانون در مىآید؛ در غیر این صورت، مصوبه مزبور به مجلس شورا بازگردانده مىشود تا اشکالات آن برطرف گردد؛ چنان چه مجلس مصوبه را اصلاح کرد، روند قبلى تکرار مىشود و در غیر این صورت، مصوبه به مجمع تشخیص مصلحت نظام خواهد رفت تا در آنجا حکم ثانوى در مورد آن گرفته شود. <br> | ||
خط ۱۷۷: | خط ۱۷۷: | ||
5ـ4ـ تأیید صلاحیت نامزدهاى ریاست جمهورى، مجلس خبرگان و مجلس شوراى اسلامى. <br> | 5ـ4ـ تأیید صلاحیت نامزدهاى ریاست جمهورى، مجلس خبرگان و مجلس شوراى اسلامى. <br> | ||
و دیگر مواردى که در اصول مربوطه، یعنى اصل 69، 111، 141، 68 و 177، قید شده است. <br> | و دیگر مواردى که در اصول مربوطه، یعنى اصل 69، 111، 141، 68 و 177، قید شده است. <br> | ||
==6ـ نظارت مجلس خبرگان:== | ===6ـ نظارت مجلس خبرگان:=== | ||
مسئولیت بررسى تداوم صفات رهبرى بر عهده مجلس خبرگان است و چنان چه رهبرى برخى از آن صفات را از دست داد مجلس خبرگان مىتواند او را عزل و دیگرى را به جاى وى انتخاب کند. <br> | مسئولیت بررسى تداوم صفات رهبرى بر عهده مجلس خبرگان است و چنان چه رهبرى برخى از آن صفات را از دست داد مجلس خبرگان مىتواند او را عزل و دیگرى را به جاى وى انتخاب کند. <br> | ||
7ـ مىتوان گفت طبیعت اسلامى | ===7ـ نظارت مردم=== | ||
مىتوان گفت طبیعت اسلامى مردم ایجاب مىکند آنها همواره مراقب روند کار دولت و مترصد بیان رضایت یا عدم رضایت خود از طریق رأى گیرى، اصل امر به معروف و نهى از منکر، استفاده از رسانههاى گروهى، تشکلهاى سیاسى، شوراهاى شهر و یا تظاهرات و روشهاى قانونى دیگر باشند.<br> | |||
==د ـ تعادل در اصالت و روزآمدى:== | ==د ـ تعادل در اصالت و روزآمدى:== | ||
خط ۲۰۴: | خط ۲۰۵: | ||
حقیقت آن است که پذیرش رهبرى مجتهدان و اجازه دادن به روند اجتهاد آزاد براى پرکردن فضاهاى آزاد مباحات که تحقق بخش مصلحت و گزینش برترین راههاى موجود براى سوق دادن امت به سوى اهداف والاى آن است، خود ضامن چنین تعادلى است که از یک سو تحجّر و از سوى دیگر وادادگى و بى قیدى را نفى مىکند. <br> | حقیقت آن است که پذیرش رهبرى مجتهدان و اجازه دادن به روند اجتهاد آزاد براى پرکردن فضاهاى آزاد مباحات که تحقق بخش مصلحت و گزینش برترین راههاى موجود براى سوق دادن امت به سوى اهداف والاى آن است، خود ضامن چنین تعادلى است که از یک سو تحجّر و از سوى دیگر وادادگى و بى قیدى را نفى مىکند. <br> | ||
از جمله مواردى که در بازنگرى قانون اساسى مطرح شد، تأسیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بود که نقش حساس مشورتى براى رهبرى در سیاستهاى کلى کشور و تصمیمگیرى در موارد اختلافى مجلس شوراى اسلامى و شوراى نگهبان قانون اساسى دارد (اصل 112) که این امر جهشى در فقه سیاسى امامیه است که اعتقادى به اصل «مصالح مرسله» نداشت و حق ولى فقیه در پرکردن فضاهاى آزاد قانونگذارى طبق رهنمودهاى شرع و با مراجعه به نمونههاى اجرایى آنها در صدر اسلام را تا حدودى مىپذیرفت؛ (به کتاب «درباره قانون اساسى اسلامى» از همین مؤلف، صفحات 135 تا 139 مراجعه شود). <br> | از جمله مواردى که در بازنگرى قانون اساسى مطرح شد، تأسیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بود که نقش حساس مشورتى براى رهبرى در سیاستهاى کلى کشور و تصمیمگیرى در موارد اختلافى مجلس شوراى اسلامى و شوراى نگهبان قانون اساسى دارد (اصل 112) که این امر جهشى در فقه سیاسى امامیه است که اعتقادى به اصل «مصالح مرسله» نداشت و حق ولى فقیه در پرکردن فضاهاى آزاد قانونگذارى طبق رهنمودهاى شرع و با مراجعه به نمونههاى اجرایى آنها در صدر اسلام را تا حدودى مىپذیرفت؛ (به کتاب «درباره قانون اساسى اسلامى» از همین مؤلف، صفحات 135 تا 139 مراجعه شود). <br> | ||
= | ==هــ تعادل میان تضمین حقوق فردى و تأمین حقوق اجتماعى== | ||
با مراجعه به لیست حقوق مورد تأیید قانون اساسى، این حقیقت آشکار مىشود که قانون اساسى دربردارنده حقوق زیر است: <br> | با مراجعه به لیست حقوق مورد تأیید قانون اساسى، این حقیقت آشکار مىشود که قانون اساسى دربردارنده حقوق زیر است: <br> | ||
اصل سوم: حق اخلاقى، حق تبلیغى (رسانهاى )، حق آموزش و پرورش و تربیت بدنى، حق بررسى و تتبع، حق فعالیت ضد استعمارى و ضد استبدادى، حق آزادىهاى سیاسى و اجتماعى، حق تعیین سرنوشت، حق برابرى، حق نظام ادارى، حق دفاع، حق رفاه و رفع فقر و محرومیت، حق خودکفایى. حق تأمین امنیت قضایى براى همگان (زن و مرد)، تضمین برادرى اسلامى، پاى بندى به حمایت از مسلمانان و مستضعفان. <br> | اصل سوم: حق اخلاقى، حق تبلیغى (رسانهاى)، حق آموزش و پرورش و تربیت بدنى، حق بررسى و تتبع، حق فعالیت ضد استعمارى و ضد استبدادى، حق آزادىهاى سیاسى و اجتماعى، حق تعیین سرنوشت، حق برابرى، حق نظام ادارى، حق دفاع، حق رفاه و رفع فقر و محرومیت، حق خودکفایى. حق تأمین امنیت قضایى براى همگان (زن و مرد)، تضمین برادرى اسلامى، پاى بندى به حمایت از مسلمانان و مستضعفان. <br> | ||
اصل ششم: حق ملت در انتخاب. <br> | اصل ششم: حق ملت در انتخاب. <br> | ||
اصل هفتم: تشکیل مجلس شوراى اسلامى و شوراهاى مختلف. <br> | اصل هفتم: تشکیل مجلس شوراى اسلامى و شوراهاى مختلف. <br> | ||
خط ۲۶۸: | خط ۲۶۹: | ||
هیچ فرد یا گروه یا مقامى حق ندارد به نام استفاده از آزادى، به استقلال و تمامیت ارضى ایران خدشه وارد کند و هیچ مقامى حق ندارد با سوء استفاده از قدرت، آزادىهاى مشروع را سلب نماید؛ (اصل نهم). <br> | هیچ فرد یا گروه یا مقامى حق ندارد به نام استفاده از آزادى، به استقلال و تمامیت ارضى ایران خدشه وارد کند و هیچ مقامى حق ندارد با سوء استفاده از قدرت، آزادىهاى مشروع را سلب نماید؛ (اصل نهم). <br> | ||
= | ==وـ تعادل در مصلحت ملى و مصلحت عالیه اسلام== | ||
اصل یازدهم قانون اساسى چنین مقرر مىدارد: «به حکم آیه کریمه: (إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّکمْ فَاعْبُدُونِ) همه مسلمانان یک امتاند و دولت جمهورى اسلامى ایران موظف است سیاست کلى خود را برپایه ائتلاف و اتحاد ملل اسلامى قرار دهد و کوشش پىگیر به عمل آورد تا وحدت سیاسى، اقتصادى و فرهنگى جهان اسلام را تحقق بخشد». | اصل یازدهم قانون اساسى چنین مقرر مىدارد: «به حکم آیه کریمه: (إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّکمْ فَاعْبُدُونِ) همه مسلمانان یک امتاند و دولت جمهورى اسلامى ایران موظف است سیاست کلى خود را برپایه ائتلاف و اتحاد ملل اسلامى قرار دهد و کوشش پىگیر به عمل آورد تا وحدت سیاسى، اقتصادى و فرهنگى جهان اسلام را تحقق بخشد». | ||
به این ترتیب، موارد زیر روشن مىگردد: <br> | به این ترتیب، موارد زیر روشن مىگردد: <br> | ||
خط ۲۷۶: | خط ۲۷۷: | ||
و اصل یکصد و پنجاه و دوم مقرر مىدارد که سیاست خارجى جمهورى اسلامى ایران باید پایههایى از جمله دفاع از حقوق همه مسلمانان استوار باشد. <br> | و اصل یکصد و پنجاه و دوم مقرر مىدارد که سیاست خارجى جمهورى اسلامى ایران باید پایههایى از جمله دفاع از حقوق همه مسلمانان استوار باشد. <br> | ||
=ز ـ تعادل میان تأثیر مقامات حکومتى و نهادهاى جامعه مدنى در تصمیمگیرىها:= | ==ز ـ تعادل میان تأثیر مقامات حکومتى و نهادهاى جامعه مدنى در تصمیمگیرىها:== | ||
از شالودههاى اصلى دموکراسى تعامل میان تأثیر مقامات حکومتى و نهادهاى جامعه مدنى در تصمیمگیرىها است. قانون اساسى به نهادهاى مدنى (نهادهایى که مردم خود آنها را تأسیس مىکنند و تابع دولت یا حکومت نیست) حقوق مهمى مىبخشد تا به این ترتیب، تعادلى میان آنها و تأثیر دولت در عرصههاى مختلف، هرچند خود دولت هم منتخب مردم است، ایجاد کرده باشد. <br> | از شالودههاى اصلى دموکراسى تعامل میان تأثیر مقامات حکومتى و نهادهاى جامعه مدنى در تصمیمگیرىها است. قانون اساسى به نهادهاى مدنى (نهادهایى که مردم خود آنها را تأسیس مىکنند و تابع دولت یا حکومت نیست) حقوق مهمى مىبخشد تا به این ترتیب، تعادلى میان آنها و تأثیر دولت در عرصههاى مختلف، هرچند خود دولت هم منتخب مردم است، ایجاد کرده باشد. <br> | ||
از جمله حقوق یاد شده مىتوان به موارد زیر اشاره کرد: <br> | از جمله حقوق یاد شده مىتوان به موارد زیر اشاره کرد: <br> | ||
خط ۲۸۸: | خط ۲۸۹: | ||
همه این موارد با توجه به این نکته است که علما و حوزههاى دینى طبق سنتهاى رایج، به وظیفه خود در نظارت عمومى بر کل جریان امور عمل مىکنند. <br> | همه این موارد با توجه به این نکته است که علما و حوزههاى دینى طبق سنتهاى رایج، به وظیفه خود در نظارت عمومى بر کل جریان امور عمل مىکنند. <br> | ||
= | ==ح ـ تعادل میان وابستگى اسلامى و حقوق شهروندى:== | ||
این تعادل براساس امور زیر صورت مىگیرد: <br> | این تعادل براساس امور زیر صورت مىگیرد: <br> | ||
1ـ احکام اسلامى مربوط به روابط مسلمانان با یکدیگر و با دیگران؛<br> | 1ـ احکام اسلامى مربوط به روابط مسلمانان با یکدیگر و با دیگران؛<br> |
ویرایش