اباحیه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
خط ۹: خط ۹:
== معنای اصطلاحی اباحیه ==
== معنای اصطلاحی اباحیه ==


اباحیه در اصطلاح به فرقه‌هایی گفته می‌شود که اعتقادی به وجود تکلیف ندارند و ارتکاب محارم را روا می‌دانند<ref>بحرالرائق، نجم الدین مصری، ج۱، ص۱۸۱، دار الکتب العلمیه، اول، بیروت، ۱۴۱۸.  
اباحیه در اصطلاح به فرقه‌هایی گفته می‌شود که اعتقادی به وجود تکلیف ندارند و ارتکاب محارم را روا می‌دانند<ref>بحرالرائق، نجم الدین مصری؛ دار الکتب العلمیه، چ اول، بیروت؛ ج ۱، ص ۱۸۱.</ref>.
</ref>.


در [[شرع]] [[اباحه]] آن است که شریعت حکم به آن نکند بلکه شخص‏ مخیر بین فعل یا ترک آن باشد. به عبارت دیگر، «اباحه» در اصطلاح [[فقها]] حکمی است که عاری از طلب باشد و «تخییر» حکمی است که بین فعل و ترک آن مخیر باشد و مکلّف بتواند آن را انجام دهد یا ندهد. در لغت، اباحه و اباحت به معنی مباح کردن، حلال کردن و جایز شمردن آمده که مقابل حظر و تحریم است. اباحه در اصطلاح، معمولا بر افعال سهل‏ انگارانه اخلاقی که منع شرعی و عرفی دارد، اطلاق می‏‌شود. چنان که بعضی از فرق غلاة و متصوّفه را متهم به اباحه کرده‌‌اند. بعضی از [[غلاة]] شیعه می‏‌گفتند که ما باید بار تکلیف را از دوش برداریم و کاری یا چیزی را بر خود حرام نشماریم. برخی دیگر می‌گفتند که حرام و حلالی که در [[قرآن]] و [[سنت]] آمده است، مقصود از آنها تبرّای از دشمنان امامان و تولای به ایشان و دوستان ایشان است. بعضی معتقد بودند که شناختن امام و مهر ورزیدن به وی برای ایشان کافی است و دیگر احتیاجی از پرهیز چیزهای «[[حرام]]» ندارند از این رو انجام هر کاری را و لو این که مخالف [[شرع]] باشد بر خود مباح می‌دانستند.
در [[شرع]] [[اباحه]] آن است که شریعت حکم به آن نکند بلکه شخص‏ مخیر بین فعل یا ترک آن باشد. به عبارت دیگر، «اباحه» در اصطلاح [[فقها]] حکمی است که عاری از طلب باشد و «تخییر» حکمی است که بین فعل و ترک آن مخیر باشد و مکلّف بتواند آن را انجام دهد یا ندهد. در لغت، اباحه و اباحت به معنی مباح کردن، حلال کردن و جایز شمردن آمده که مقابل حظر و تحریم است. اباحه در اصطلاح، معمولا بر افعال سهل‏ انگارانه اخلاقی که منع شرعی و عرفی دارد، اطلاق می‏‌شود. چنان که بعضی از فرق غلاة و متصوّفه را متهم به اباحه کرده‌‌اند. بعضی از [[غلاة]] شیعه می‏‌گفتند که ما باید بار تکلیف را از دوش برداریم و کاری یا چیزی را بر خود حرام نشماریم. برخی دیگر می‌گفتند که حرام و حلالی که در [[قرآن]] و [[سنت]] آمده است، مقصود از آنها تبرّای از دشمنان امامان و تولای به ایشان و دوستان ایشان است. بعضی معتقد بودند که شناختن امام و مهر ورزیدن به وی برای ایشان کافی است و دیگر احتیاجی از پرهیز چیزهای «[[حرام]]» ندارند از این رو انجام هر کاری را و لو این که مخالف [[شرع]] باشد بر خود مباح می‌دانستند.
عبدالقاهر بغدادی در کتاب «الفرق بین الفرق» از بعضی فرقه ‏های اباحی نام برده است و می‏ نویسد که: «[[بابکیه|بابکیه]]» را در کوهستان‌شان جشنی است و در آن شب مردان و زنان شان با هم گرد آیند و می ‏گسارند و ساز و نای نوازند، ناگاه چراغ را بکشند و جامه برکنند و مردان در زنان آویزند. «[[معتزله]]» می‏‌گفتند: آیا افعال آدمی را پیش از [[وحی]] یا در فاصله میان دو وحی باید اصولا مجاز شمرد یا ممنوع؟ و چون آنان میزان «[[عقل]]» را در «حسن و قبح اعمال» جاری می‌دانستند می‏‌گفتند: افعال خوب و سودمند روا و افعال زشت و زیان‏ بخش ناروا است. [[جاحظ]] که یکی از بزرگان «معتزله» بوده می‏‌گفت: هر چه در قرآن و سنت نهی نشده باشد مباح مطلق است. «[[اسماعیلیه|اسماعیلیه]]» می‏‌گفتند: «اذا ظهرت الحقایق بطلت الشرایع» یعنی اگر حقایق [[دین|دین]] آشکار شود، [[شرایع|شرایع]] و [[قوانین|قوانین]] باطل می‏‌گردد<ref>محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1272 خورشیدی، چاپ دوم، ص 4 با ویرایش محدود.</ref>.
عبدالقاهر بغدادی در کتاب «الفرق بین الفرق» از بعضی فرقه ‏های اباحی نام برده است و می‏ نویسد که: «[[بابکیه|بابکیه]]» را در کوهستان‌شان جشنی است و در آن شب مردان و زنان شان با هم گرد آیند و می ‏گسارند و ساز و نای نوازند، ناگاه چراغ را بکشند و جامه برکنند و مردان در زنان آویزند. «[[معتزله]]» می‏‌گفتند: آیا افعال آدمی را پیش از [[وحی]] یا در فاصله میان دو وحی باید اصولا مجاز شمرد یا ممنوع؟ و چون آنان میزان «[[عقل]]» را در «حسن و قبح اعمال» جاری می‌دانستند می‏‌گفتند: افعال خوب و سودمند روا و افعال زشت و زیان‏ بخش ناروا است. [[جاحظ]] که یکی از بزرگان «معتزله» بوده می‏‌گفت: هر چه در قرآن و سنت نهی نشده باشد مباح مطلق است. «[[اسماعیلیه|اسماعیلیه]]» می‏‌گفتند: «اذا ظهرت الحقایق بطلت الشرایع» یعنی اگر حقایق [[دین|دین]] آشکار شود، [[شرایع|شرایع]] و [[قوانین|قوانین]] باطل می‏‌گردد<ref>محمد جواد مشکور؛ فرهنگ فرق اسلامی؛ مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی؛ سال 1272 خورشیدی، چاپ دوم؛ ص 4 با ویرایش محدود.</ref>.


== پانویس ==  
== پانویس ==  

نسخهٔ ‏۲۴ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۵۷

«اباحیه» از جمله فرقه‌هایی است که رفتار خلاف شرع را مباح و آزاد می‌دانند.

معنای لغوی اباحیّه

اباحیه از ریشه بَوح و بُوْح به معنای مباح کردن، حلال دانستن و جایز شمردن است[۱].

معنای اصطلاحی اباحیه

اباحیه در اصطلاح به فرقه‌هایی گفته می‌شود که اعتقادی به وجود تکلیف ندارند و ارتکاب محارم را روا می‌دانند[۲].

در شرع اباحه آن است که شریعت حکم به آن نکند بلکه شخص‏ مخیر بین فعل یا ترک آن باشد. به عبارت دیگر، «اباحه» در اصطلاح فقها حکمی است که عاری از طلب باشد و «تخییر» حکمی است که بین فعل و ترک آن مخیر باشد و مکلّف بتواند آن را انجام دهد یا ندهد. در لغت، اباحه و اباحت به معنی مباح کردن، حلال کردن و جایز شمردن آمده که مقابل حظر و تحریم است. اباحه در اصطلاح، معمولا بر افعال سهل‏ انگارانه اخلاقی که منع شرعی و عرفی دارد، اطلاق می‏‌شود. چنان که بعضی از فرق غلاة و متصوّفه را متهم به اباحه کرده‌‌اند. بعضی از غلاة شیعه می‏‌گفتند که ما باید بار تکلیف را از دوش برداریم و کاری یا چیزی را بر خود حرام نشماریم. برخی دیگر می‌گفتند که حرام و حلالی که در قرآن و سنت آمده است، مقصود از آنها تبرّای از دشمنان امامان و تولای به ایشان و دوستان ایشان است. بعضی معتقد بودند که شناختن امام و مهر ورزیدن به وی برای ایشان کافی است و دیگر احتیاجی از پرهیز چیزهای «حرام» ندارند از این رو انجام هر کاری را و لو این که مخالف شرع باشد بر خود مباح می‌دانستند. عبدالقاهر بغدادی در کتاب «الفرق بین الفرق» از بعضی فرقه ‏های اباحی نام برده است و می‏ نویسد که: «بابکیه» را در کوهستان‌شان جشنی است و در آن شب مردان و زنان شان با هم گرد آیند و می ‏گسارند و ساز و نای نوازند، ناگاه چراغ را بکشند و جامه برکنند و مردان در زنان آویزند. «معتزله» می‏‌گفتند: آیا افعال آدمی را پیش از وحی یا در فاصله میان دو وحی باید اصولا مجاز شمرد یا ممنوع؟ و چون آنان میزان «عقل» را در «حسن و قبح اعمال» جاری می‌دانستند می‏‌گفتند: افعال خوب و سودمند روا و افعال زشت و زیان‏ بخش ناروا است. جاحظ که یکی از بزرگان «معتزله» بوده می‏‌گفت: هر چه در قرآن و سنت نهی نشده باشد مباح مطلق است. «اسماعیلیه» می‏‌گفتند: «اذا ظهرت الحقایق بطلت الشرایع» یعنی اگر حقایق دین آشکار شود، شرایع و قوانین باطل می‏‌گردد[۳].

پانویس

  1. ر. ک: التعریفات؛ میر سید شریف جرجانی، ج ۱، ص ۳؛ و نیز فرهنگ معین؛ ج ۱، ص ۱۱۶.
  2. بحرالرائق، نجم الدین مصری؛ دار الکتب العلمیه، چ اول، بیروت؛ ج ۱، ص ۱۸۱.
  3. محمد جواد مشکور؛ فرهنگ فرق اسلامی؛ مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی؛ سال 1272 خورشیدی، چاپ دوم؛ ص 4 با ویرایش محدود.