اثنی عشریه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
جز (جایگزینی متن - 'امام موسى كاظم' به 'امام موسی کاظم')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:


[[اثنى ‏عشريه]] يا دوازده اماميه پرجمعيت‏ ترين فرقه‏ هاى [[شيعه]] هستند كه معتقد به دوازده امام اند كه از [[حضرت على (ع)]] آغاز مى ‏شود و به [[محمد بن حسن مهدى آل محمّد]] (ص) ختم مى‏ گردد.از همان آغاز ايشان را در مقابل سبعيه يا [[هفت اماميان]] اثنى ‏عشريه خواندند.اثنی عشریه در صحت شمار ائمه خود كه دوازده تن هستند به آيات قرآنى از قبيل: «... وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيباً ...» (سوره مائده آیه 12) «وَ قَطَّعْناهُمُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ أَسْباطاً أُمَماً ...» (سوره اعراف آیه 160) «إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً ...» ([[سوره توبه]] آیه 36) استناد مى ‏جويند.  
[[اثنى ‏عشريه|اثنى ‏عشریه]] یا دوازده امامیه پرجمعیت‏ ترین فرقه‏ هاى [[شيعه|شیعه]] هستند كه معتقد به دوازده امام اند كه از [[حضرت على (ع)]] آغاز مى ‏شود و به [[محمد بن حسن مهدى آل محمّد]] (ص) ختم مى‏ گردد.از همان آغاز ایشان را در مقابل سبعیه یا [[هفت اماميان|هفت امامیان]] اثنى ‏عشریه خواندند.اثنی عشریه در صحت شمار ائمه خود كه دوازده تن هستند به آیات قرآنى از قبیل: «... وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیباً ...» (سوره مائده آیه 12) «وَ قَطَّعْناهُمُ اثْنَتَیْ عَشْرَةَ أَسْباطاً أُمَماً ...» (سوره اعراف آیه 160) «إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً ...» ([[سوره توبه]] آیه 36) استناد مى ‏جویند.  


==دلایل لزوم امامت از دیدگاه امامیه==
==دلایل لزوم امامت از دیدگاه امامیه==


برخى از ادله اماميه بر امامت [[خاندان عترت]] عبارت است از:
برخى از ادله امامیه بر امامت [[خاندان عترت]] عبارت است از:
1- وجوب [[عصمت]] در امام: زيرا اگر امام معصوم نباشد اطمينان به وى در ابلاغ احكام سلب مى‏ شود، به علاوه ممكن است در امامت و زعامت مسلمين بر خلاف عدالت رفتار نمايد.
1- وجوب [[عصمت]] در امام: زیرا اگر امام معصوم نباشد اطمینان به وى در ابلاغ احكام سلب مى‏ شود، به علاوه ممكن است در امامت و زعامت مسلمین بر خلاف عدالت رفتار نماید.
2- نصب امام به واسطه رفع فتنه و اختلاف است و چنانچه امام را مردم تعيين كنند اين اختلاف تشديد مى ‏يابد.
2- نصب امام به واسطه رفع فتنه و اختلاف است و چنانچه امام را مردم تعیین كنند این اختلاف تشدید مى ‏یابد.
3- امامت خلافت از خدا و رسول است كه قهرا بايد توسط خدا و [[رسول خدا]] خليفه تعيين شود.
3- امامت خلافت از خدا و رسول است كه قهرا باید توسط خدا و [[رسول خدا]] خلیفه تعیین شود.
4- سيره رسول اكرم در زمان حيات خود بر استخلاف و تعيين جانشين در موارد غيبت خود از [[مدينه]] بود، بنابراين چگونه مى‏ شود، آن حضرت براى بعد از خود جانشين تعيين نكند.
4- سیره رسول اكرم در زمان حیات خود بر استخلاف و تعیین جانشین در موارد غیبت خود از [[مدينه|مدینه]] بود، بنابراین چگونه مى‏ شود، آن حضرت براى بعد از خود جانشین تعیین نكند.
چنان كه در مبحث اماميه گفتيم شيعه اثنى عشرى معتقد به «[[نصّ جلى]]» هستند، يعنى كسانى كه قايل به «نص» و تعيين آشكار شدند و گويند رسول خدا (ص) به «نصّ جلى» در روز [[غدير خم]] حضرت على (ع) را به جانشينى خود برگزيدند و صريحا ايشان را به امامت امت تعيين فرمودند.  
چنان كه در مبحث امامیه گفتیم شیعه اثنى عشرى معتقد به «[[نصّ جلى]]» هستند، یعنى كسانى كه قایل به «نص» و تعیین آشكار شدند و گویند رسول خدا (ص) به «نصّ جلى» در روز [[غدير خم|غدیر خم]] حضرت على (ع) را به جانشینى خود برگزیدند و صریحا ایشان را به امامت امت تعیین فرمودند.  
ايشان دلايل امامت حضرت على (ع) را بنا بر [[قرآن]] و [[سنت]] چنين بيان مى ‏نمايند: «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ» <ref>[[سوره مائده]] آیه 55</ref> يعنى، همانا ولى شما خدا است و پيغمبر او و كسانى كه ايمان آوردند و [[نماز]] را به پا می دارند و [[زكات]] مى ‏دهند، در حالى كه [[ركوع]] مى‏ گذارند.«... الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي ...»  <ref>سوره مائده آیه 3</ref> يعنى،امروز دين را بر شما كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم. «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ ...» <ref>سوره مائده آیه 67</ref> يعنى، اى پيغمبر برسان آنچه را كه به تو از سوى پروردگارت نازل شده و اگر چنين نكنى پيغام او را نرسانيده باشى، خداوند تو را از گزند مردم نگاه مى ‏دارد.و ديگر آيه: «...وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْرِيلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِينَ ...»<ref>سوره تحريم آیه 4</ref> يعنى اگر عليه او هم پشت( هم پیمان) شوند پس همانا خدا و [[جبرئيل]] و [[مؤمنان]] نيكوكار يار و ياور اويند.
ایشان دلایل امامت حضرت على (ع) را بنا بر [[قرآن]] و [[سنت]] چنین بیان مى ‏نمایند: «إِنَّما وَلِیُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ» <ref>[[سوره مائده]] آیه 55</ref> یعنى، همانا ولى شما خدا است و پیغمبر او و كسانى كه ایمان آوردند و [[نماز]] را به پا می دارند و [[زكات]] مى ‏دهند، در حالى كه [[ركوع]] مى‏ گذارند.«... الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتِی ...»  <ref>سوره مائده آیه 3</ref> یعنى،امروز دین را بر شما كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم. «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ ...» <ref>سوره مائده آیه 67</ref> یعنى، اى پیغمبر برسان آنچه را كه به تو از سوى پروردگارت نازل شده و اگر چنین نكنى پیغام او را نرسانیده باشى، خداوند تو را از گزند مردم نگاه مى ‏دارد.و دیگر آیه: «...وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْرِیلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِینَ ...»<ref>سوره تحريم آیه 4</ref> یعنى اگر علیه او هم پشت( هم پیمان) شوند پس همانا خدا و [[جبرئيل|جبرئیل]] و [[مؤمنان]] نیكوكار یار و یاور اویند.
ديگر آيه [[مباهله]] است كه فرمود:«... فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ» <ref>سوره آل عمران آیه 61</ref> يعنى، اى پيغمبر بگو بياييد تا پسران خود و پسران شما و زنان مان و زنان شما و خودهاي مان و خودهاي تان را بخوانيم، سپس زارى كنيم و نفرين خداى را بر دروغ گويان بفرستيم.گويند: مقصود همه اين آيات ولايت حضرت على (ع) است، همچنين به احاديثى از اين قبيل استناد مى ‏نمايند: «انت الخليفة من بعدى و انت وصيى و قاضى دينى»، يعنى تو پس از من جانشين منى، تو وصى و وام ‏گذار من‏ هستى. «و سلّموا عليه بامرة المؤمنين»، يعنى او را به اميرى مؤمنان سلام دهيد.  «و اقضاكم على»، بهترين قاضى در ميان شما حضرت على (ع) است. «و تعلّموا منه و لا تعلّموه، اسمعوا له و اطيعوه»، از او بياموزيد و به او نياموزيد. «و من كنت مولاه فعلىّ مولاه»، هر كه من مولاى او هستم على (ع) نيز مولاى اوست. «انت منّى بمنزلة [[هارون]] من [[موسى]] الّا انه لا نبى بعدى»، تو در نزد من مانند هارونى در پيش موسى، جز اين كه پيغمبرى بعد از تو نيست.
دیگر آیه [[مباهله]] است كه فرمود:«... فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِینَ» <ref>سوره آل عمران آیه 61</ref> یعنى، اى پیغمبر بگو بیایید تا پسران خود و پسران شما و زنان مان و زنان شما و خودهای مان و خودهای تان را بخوانیم، سپس زارى كنیم و نفرین خداى را بر دروغ گویان بفرستیم.گویند: مقصود همه این آیات ولایت حضرت على (ع) است، همچنین به احادیثى از این قبیل استناد مى ‏نمایند: «انت الخلیفة من بعدى و انت وصیى و قاضى دینى»، یعنى تو پس از من جانشین منى، تو وصى و وام ‏گذار من‏ هستى. «و سلّموا علیه بامرة المؤمنین»، یعنى او را به امیرى مؤمنان سلام دهید.  «و اقضاكم على»، بهترین قاضى در میان شما حضرت على (ع) است. «و تعلّموا منه و لا تعلّموه، اسمعوا له و اطیعوه»، از او بیاموزید و به او نیاموزید. «و من كنت مولاه فعلىّ مولاه»، هر كه من مولاى او هستم على (ع) نیز مولاى اوست. «انت منّى بمنزلة [[هارون]] من [[موسى]] الّا انه لا نبى بعدى»، تو در نزد من مانند هارونى در پیش موسى، جز این كه پیغمبرى بعد از تو نیست.


==ميراث ائمه==
==میراث ائمه==


طرفداران «نصّ جلى» مى ‏گويند كه: حضرت على (ع) پيش از آن كه به شهادت برسند «كتاب» و «سلاح» خود را به فرزند خود، [[امام حسن (ع)]] تحويل دادند و در حضور اهل بيت و بزرگان شيعه فرمودند: اى فرزندم،  رسول اللّه (ص) به من  فرمودند كه شما را وصى خود كنم و كتاب و سلاح خويش را همان طور كه پيغمبر (ص) به من عطا فرمودند به شما بسپارم. به من فرمودند كه به شما سفارش كنم كه هرگاه شما را دعوت حق فرارسد آن ها را به‏
طرفداران «نصّ جلى» مى ‏گویند كه: حضرت على (ع) پیش از آن كه به شهادت برسند «كتاب» و «سلاح» خود را به فرزند خود، [[امام حسن (ع)]] تحویل دادند و در حضور اهل بیت و بزرگان شیعه فرمودند: اى فرزندم،  رسول اللّه (ص) به من  فرمودند كه شما را وصى خود كنم و كتاب و سلاح خویش را همان طور كه پیغمبر (ص) به من عطا فرمودند به شما بسپارم. به من فرمودند كه به شما سفارش كنم كه هرگاه شما را دعوت حق فرارسد آن ها را به‏
[[حضرت حسين (ع)]] بسپارى. سپس روى به حضرت حسين (ع) كرده گفت: پيغمبر خدا (ص) به شما سفارش كرده كه وديعه امامت را هم چنان به فرزند خود [[حضرت على بن حسين (ع)]] بسپارى و در باره حضرت على بن حسين (ع) فرمودند كه او نيز وديعه امامت را به فرزند خود [[حضرت محمد بن على (ع)]] بسپارد.
[[حضرت حسين (ع)|حضرت حسین (ع)]] بسپارى. سپس روى به حضرت حسین (ع) كرده گفت: پیغمبر خدا (ص) به شما سفارش كرده كه ودیعه امامت را هم چنان به فرزند خود [[حضرت على بن حسين (ع)|حضرت على بن حسین (ع)]] بسپارى و در باره حضرت على بن حسین (ع) فرمودند كه او نیز ودیعه امامت را به فرزند خود [[حضرت محمد بن على (ع)]] بسپارد.
نام دوازده امام شيعه اثنى‏ عشريه از اين قرار است:
نام دوازده امام شیعه اثنى‏ عشریه از این قرار است:
1- امام على بن أبي طالب (ع) شهادت 40 ه.
1- امام على بن أبی طالب (ع) شهادت 40 ه.
2- امام حسن به على (ع) شهادت 49 ه
2- امام حسن به على (ع) شهادت 49 ه
3- امام حسين بن على (ع) شهادت 61 ه
3- امام حسین بن على (ع) شهادت 61 ه
4- امام على بن حسين (ع) شهادت 95 ه
4- امام على بن حسین (ع) شهادت 95 ه
5- [[امام محمد باقر]] (ع) شهادت 115 ه
5- [[امام محمد باقر]] (ع) شهادت 115 ه
6- [[امام جعفر صادق]] (ع) شهادت 148 ه
6- [[امام جعفر صادق]] (ع) شهادت 148 ه
خط ۲۹: خط ۲۹:
10- [[امام علىّ نقى]] (ع) شهادت 254 ه
10- [[امام علىّ نقى]] (ع) شهادت 254 ه
11- [[امام حسن عسكرى]] (ع) شهادت 260 ه
11- [[امام حسن عسكرى]] (ع) شهادت 260 ه
12- [[امام محمد بن الحسن المهدى]] (عج) «آغاز غيبت كبرى 329 ه».
12- [[امام محمد بن الحسن المهدى]] (عج) «آغاز غیبت كبرى 329 ه».
ايشان امامان را مانند پيغمبر ملهم از جانب خدا مى ‏دانند و مى‏ گويند كه امام رياست عامّه دارد و مقام او مافوق بشر عادى است  و از آن روزى‏ كه خداوند [[آدم]] را آفريد، نور خود را در برگزيدگان خود از [[حضرت نوح]]، [[حضرت ابراهيم]]، [[حضرت موسى]] و [[حضرت عیسی]] گرفته تا به حضرت محمد (ص) [[خاتم انبياء]] سرايت داد و از وى آن نور را به اوصياى او كه ائمه طاهرين (ع) باشند سريان داد، و همان نور و روح خدايى است كه در امام عصر (عج) تجلى مى ‏كند و او را از سطح بشر عادى فراتر مى‏ برد، و وى را قادر مى کند كه قرن ها بلكه هزاران سال بى ‏هيچ گزند و آزار و بدون ضعف و پيرى با بدن جسمانى كه در بشر عادى موجب اضمحلال و فساد است زندگى نمايد تا به امر خداوند از مكمن غيب ظهور فرمايد. به روايت «[[علّامه مجلسى]]» رنگ صورت آن حضرت عربى و گندم گون و جسمى [[يعقوب]] ‏وار و بر گونه او خالى مانند كوكب درّى است.
ایشان امامان را مانند پیغمبر ملهم از جانب خدا مى ‏دانند و مى‏ گویند كه امام ریاست عامّه دارد و مقام او مافوق بشر عادى است  و از آن روزى‏ كه خداوند [[آدم]] را آفرید، نور خود را در برگزیدگان خود از [[حضرت نوح]]، [[حضرت ابراهيم|حضرت ابراهیم]]، [[حضرت موسى]] و [[حضرت عیسی]] گرفته تا به حضرت محمد (ص) [[خاتم انبياء|خاتم انبیاء]] سرایت داد و از وى آن نور را به اوصیاى او كه ائمه طاهرین (ع) باشند سریان داد، و همان نور و روح خدایى است كه در امام عصر (عج) تجلى مى ‏كند و او را از سطح بشر عادى فراتر مى‏ برد، و وى را قادر مى کند كه قرن ها بلكه هزاران سال بى ‏هیچ گزند و آزار و بدون ضعف و پیرى با بدن جسمانى كه در بشر عادى موجب اضمحلال و فساد است زندگى نماید تا به امر خداوند از مكمن غیب ظهور فرماید. به روایت «[[علّامه مجلسى]]» رنگ صورت آن حضرت عربى و گندم گون و جسمى [[يعقوب|یعقوب]] ‏وار و بر گونه او خالى مانند كوكب درّى است.
   
   
==ظهور قائم==
==ظهور قائم==


شيعه اماميه «اثنى ‏عشريه» معتقد است كه به قدرت خداوند و لطف او حضرت مهدى (عج) پس از بروز علايمى ظهور خواهد كرد، درحالى ‏كه سن آن حضرت بين سى و چهل به نظر خواهد رسيد. محل ظهور آن حضرت را در «[[مكه]]» نوشته ‏اند و در بين «ركن و مقام»، مردم با آن حضرت بيعت مى‏ كنند.
شیعه امامیه «اثنى ‏عشریه» معتقد است كه به قدرت خداوند و لطف او حضرت مهدى (عج) پس از بروز علایمى ظهور خواهد كرد، درحالى ‏كه سن آن حضرت بین سى و چهل به نظر خواهد رسید. محل ظهور آن حضرت را در «[[مكه]]» نوشته ‏اند و در بین «ركن و مقام»، مردم با آن حضرت بیعت مى‏ كنند.
از علايم ظهور حضرت مهدى (عج) نزول [[عیسی]] (ع) از آسمان است و وى «[[دجّال]]» را كه پيش از حضرت مهدى (عج) ظهور كرده است مى‏ كشد و پشت سر آن حضرت نماز مى‏ گزارد. در زمان حضرت مهدى «[[اصحاب كهف]]» از خواب چند هزارساله برمى‏ خيزند و حضرت مهدى (عج) به ايشان درود مى ‏گويد و آنان او را جواب مى‏ گويند و بار ديگر به خواب عميق فرو مى ‏روند و تا قيامت بر نمى‏ خيزند.از ودايعى كه در نزد حضرت مهدى (عج) مى‏ باشد تابوت سكينه حضرت موسى (ع) و نسخه صحيح اسفار [[تورات]] و [[انجيل]] است و چون آن حضرت آن ها را به [[يهود]] و [[نصارى]] عرضه فرمايد ايشان مسلمان شوند. سپس حضرت عیسی (ع) به فرمان او صليب را مى ‏شكند و خوك را مى‏ كشد و كليساها را ويران مى‏ كند و بعد از چهل سال مى‏ ميرد.حضرت مهدى (عج) دين راستين اسلام را اظهار مى‏ فرمايد، و دنيا را پر از عدل و داد كند چنان كه از ظلم و جور پر شده باشد. درباره مدت خلافت آن حضرت اختلاف است و خلافت او را از هفت سال تا نه سال نوشته‏ اند و در بعضى اخبار بيست تا چهل سال آمده است.
از علایم ظهور حضرت مهدى (عج) نزول [[عیسی]] (ع) از آسمان است و وى «[[دجّال]]» را كه پیش از حضرت مهدى (عج) ظهور كرده است مى‏ كشد و پشت سر آن حضرت نماز مى‏ گزارد. در زمان حضرت مهدى «[[اصحاب كهف]]» از خواب چند هزارساله برمى‏ خیزند و حضرت مهدى (عج) به ایشان درود مى ‏گوید و آنان او را جواب مى‏ گویند و بار دیگر به خواب عمیق فرو مى ‏روند و تا قیامت بر نمى‏ خیزند.از ودایعى كه در نزد حضرت مهدى (عج) مى‏ باشد تابوت سكینه حضرت موسى (ع) و نسخه صحیح اسفار [[تورات]] و [[انجيل|انجیل]] است و چون آن حضرت آن ها را به [[يهود|یهود]] و [[نصارى]] عرضه فرماید ایشان مسلمان شوند. سپس حضرت عیسی (ع) به فرمان او صلیب را مى ‏شكند و خوك را مى‏ كشد و كلیساها را ویران مى‏ كند و بعد از چهل سال مى‏ میرد.حضرت مهدى (عج) دین راستین اسلام را اظهار مى‏ فرماید، و دنیا را پر از عدل و داد كند چنان كه از ظلم و جور پر شده باشد. درباره مدت خلافت آن حضرت اختلاف است و خلافت او را از هفت سال تا نه سال نوشته‏ اند و در بعضى اخبار بیست تا چهل سال آمده است.


==مبانى فقه اثنى ‏عشريه==
==مبانى فقه اثنى ‏عشریه==


معمولا [[مسلمانان]] جهان قوانين و احكام شريعت اسلام را از دو منبع اصلى: [[قرآن]]، [[سنت]]، و منابع فرعى و تبعى: [[اجماع]]، [[قياس]] و [[استحسان]] و [[مصالح مرسله]] (در نزد سنيان) يا [[اجماع]] و [[عقل]] (در نزد شيعيان) استنباط مى ‏كنند.
معمولا [[مسلمانان]] جهان قوانین و احكام شریعت اسلام را از دو منبع اصلى: [[قرآن]]، [[سنت]]، و منابع فرعى و تبعى: [[اجماع]]، [[قياس|قیاس]] و [[استحسان]] و [[مصالح مرسله]] (در نزد سنیان) یا [[اجماع]] و [[عقل]] (در نزد شیعیان) استنباط مى ‏كنند.
شيعه اماميه اثنى‏ عشريه قايل به جامعيت قرآن است كه بر حضرت محمد (ص) نازل شد بى ‏كم ‏و بيش، و همين است كه ما بين الدّفّتين قرار دارد و در دست مسلمان ها است و هر كه به عقيده ‏اى غير از اين معتقد باشد به خطا رفته است.
شیعه امامیه اثنى‏ عشریه قایل به جامعیت قرآن است كه بر حضرت محمد (ص) نازل شد بى ‏كم ‏و بیش، و همین است كه ما بین الدّفّتین قرار دارد و در دست مسلمان ها است و هر كه به عقیده ‏اى غیر از این معتقد باشد به خطا رفته است.
سنت و احاديث رسول خدا در شيعه بايد از طريق عترت يا توسط روات ساير فرق كه مورد وثوق ‏اند رسيده باشد، يعنى بايد سلسله روايات به ائمه اطهار برسد و اگر از طريق ديگر نقل شده باشد راويان آن از نظر شيعه مورد اعتماد باشند وگرنه ارزشى ندارد. از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: احاديثى را كه از ما روايت مى ‏كنند، اگر مطابق قرآن و سنت پيغمبر (ص) و شاهدى ديگر از احاديث نباشد باور نكنيد، زيرا كسانى مانند [[مغيرة بن سعيد]] كه از «غلاة» بودند گفته ‏هاى ما را با اغراض خود درآميختند.
سنت و احادیث رسول خدا در شیعه باید از طریق عترت یا توسط روات سایر فرق كه مورد وثوق ‏اند رسیده باشد، یعنى باید سلسله روایات به ائمه اطهار برسد و اگر از طریق دیگر نقل شده باشد راویان آن از نظر شیعه مورد اعتماد باشند وگرنه ارزشى ندارد. از حضرت صادق (ع) روایت شده كه فرمود: احادیثى را كه از ما روایت مى ‏كنند، اگر مطابق قرآن و سنت پیغمبر (ص) و شاهدى دیگر از احادیث نباشد باور نكنید، زیرا كسانى مانند [[مغيرة بن سعيد|مغیرة بن سعید]] كه از «غلاة» بودند گفته ‏هاى ما را با اغراض خود درآمیختند.
مجموعه احاديث قديم شيعه را در چهار كتاب گردآورى كرده و [[كتب اربعه]] خواندند. اساس اين كتاب ها اخبارى است كه از ائمه (ع) رسيده و غالبا به امام محمّد باقر (ع) و حضرت صادق (ع) منتهى مى ‏شود.در مجلس آن دو ا مام بزرگوار، بسيارى از روات حديث و بزرگان اسلام شاگردی مى‏ كردند و بر اثر درك محضر آن دو امام چهار صد رساله در شرايع اسلام نوشته شد كه آ نها را اصول اربعمائه يعنى ريشه‏ هاى چهار صدگانه ناميده ‏اند. از آن زمان تا حدود سال سيصد هجرى كه تقريبا دويست سال باشد شيعيانى كه از حضور ائمه دور و يا به واسطه [[غيبت صغرى]] از امام غايب مهجور بودند به اين چهارصد رساله كه هر يك محتوى بابى از ابواب فقه شيعه بود عمل مى‏ كردند. به قول [[شيخ مفيد]] محدثان اماميه از زمان حضرت على (ع) تا عهد امام حسن عسكرى (ع) چهار صد كتاب تأليف كرده بودند كه آن ها را «اصول» مى‏ خوانند تا اين كه در حدود سال سيصد هجرى ثقة الاسلام [[محمد بن يعقوب كلينى]] (متوفى 329 ه) كه از مردم كلين، قريه‏ اى از قراى فشاپويه (جنوب شرقى تهران) است، بر مسند فقاهت نشست و با كمال دقت طى بيست سال توانست آن چهارصد رساله «اصل» را جمع نمايد و پنج مجلد، يكى در اصول دين و سه در فروع دين و يكى در مواعظ تبويب كرد، و هر يك را در چند كتاب و چند باب ترتيب داد و آن را «[[الكافى]]» نام نهاد.جمله اخبار «كافى» قريب 199، 16 حديث است و جمله كتبش سى و دو كتاب است. پس از كلينى، فقيهى ديگر به نام ابو جعفر محمد بن على بن بابويه قمى معروف به شيخ صدوق (متوفى‏ 381 ه)مدفون در رى، بر اساس همين رسايل چهار صدگانه، كتاب «[[من لا يحضره الفقيه]]» را تأليف كرد كه جمله اخبار آن 5963 حديث است. پس از [[شيخ صدوق]] (عليه الرحمه) به فاصله چند سال [[شیخ طوسی]] (385- 460 ه) ظهور كرد و بر اساس همين اصول چهار صدگانه دو كتاب معروف «[[الاستبصار]] فى ما اختلف من الاخبار» و «[[تهذيب الاحكام]]» را كه اولى مشتمل بر 5511 حديث است تأليف كرد.
مجموعه احادیث قدیم شیعه را در چهار كتاب گردآورى كرده و [[كتب اربعه]] خواندند. اساس این كتاب ها اخبارى است كه از ائمه (ع) رسیده و غالبا به امام محمّد باقر (ع) و حضرت صادق (ع) منتهى مى ‏شود.در مجلس آن دو ا مام بزرگوار، بسیارى از روات حدیث و بزرگان اسلام شاگردی مى‏ كردند و بر اثر درك محضر آن دو امام چهار صد رساله در شرایع اسلام نوشته شد كه آ نها را اصول اربعمائه یعنى ریشه‏ هاى چهار صدگانه نامیده ‏اند. از آن زمان تا حدود سال سیصد هجرى كه تقریبا دویست سال باشد شیعیانى كه از حضور ائمه دور و یا به واسطه [[غيبت صغرى|غیبت صغرى]] از امام غایب مهجور بودند به این چهارصد رساله كه هر یك محتوى بابى از ابواب فقه شیعه بود عمل مى‏ كردند. به قول [[شيخ مفيد|شیخ مفید]] محدثان امامیه از زمان حضرت على (ع) تا عهد امام حسن عسكرى (ع) چهار صد كتاب تألیف كرده بودند كه آن ها را «اصول» مى‏ خوانند تا این كه در حدود سال سیصد هجرى ثقة الاسلام [[محمد بن يعقوب كلينى|محمد بن یعقوب كلینى]] (متوفى 329 ه) كه از مردم كلین، قریه‏ اى از قراى فشاپویه (جنوب شرقى تهران) است، بر مسند فقاهت نشست و با كمال دقت طى بیست سال توانست آن چهارصد رساله «اصل» را جمع نماید و پنج مجلد، یكى در اصول دین و سه در فروع دین و یكى در مواعظ تبویب كرد، و هر یك را در چند كتاب و چند باب ترتیب داد و آن را «[[الكافى]]» نام نهاد.جمله اخبار «كافى» قریب 199، 16 حدیث است و جمله كتبش سى و دو كتاب است. پس از كلینى، فقیهى دیگر به نام ابو جعفر محمد بن على بن بابویه قمى معروف به شیخ صدوق (متوفى‏ 381 ه)مدفون در رى، بر اساس همین رسایل چهار صدگانه، كتاب «[[من لا يحضره الفقيه|من لا یحضره الفقیه]]» را تألیف كرد كه جمله اخبار آن 5963 حدیث است. پس از [[شيخ صدوق|شیخ صدوق]] (علیه الرحمه) به فاصله چند سال [[شیخ طوسی]] (385- 460 ه) ظهور كرد و بر اساس همین اصول چهار صدگانه دو كتاب معروف «[[الاستبصار]] فى ما اختلف من الاخبار» و «[[تهذيب الاحكام|تهذیب الاحكام]]» را كه اولى مشتمل بر 5511 حدیث است تألیف كرد.
اما اجماع، سومين دليل از ادله فقه مسلمانان است كه شيعه و تمامى فرق اهل سنت اجمالا در سنديت آن اتفاق نظر دارند.اجماع در اصطلاح عبارت است از اتفاق علماى عصر، بر حكم شرعى نسبت به مسئله ‏اى كه حكم آن در كتاب و سنت نيامده باشد.چنانكه اشاره شد اجماع نزد شيعه نيز به عنوان يكى از «[[ادله اربعه]]» مورد استناد است. منتهى اهل سنت نفس اتفاق نظر اهل حل و عقد و مراجع نافذ الحكم را (به استناد روايت نبوى لا يجتمع امتى على خطا) «حجت» مى‏ دانند  ولى اماميه‏ اتفاقى را كه كاشف از قول معصوم باشد (يعنى امام داخل در مجمعين باشند)، ملاك عمل و حجت مى ‏دانند.
اما اجماع، سومین دلیل از ادله فقه مسلمانان است كه شیعه و تمامى فرق اهل سنت اجمالا در سندیت آن اتفاق نظر دارند.اجماع در اصطلاح عبارت است از اتفاق علماى عصر، بر حكم شرعى نسبت به مسئله ‏اى كه حكم آن در كتاب و سنت نیامده باشد.چنانكه اشاره شد اجماع نزد شیعه نیز به عنوان یكى از «[[ادله اربعه]]» مورد استناد است. منتهى اهل سنت نفس اتفاق نظر اهل حل و عقد و مراجع نافذ الحكم را (به استناد روایت نبوى لا یجتمع امتى على خطا) «حجت» مى‏ دانند  ولى امامیه‏ اتفاقى را كه كاشف از قول معصوم باشد (یعنى امام داخل در مجمعین باشند)، ملاك عمل و حجت مى ‏دانند.
خلاصه علماى [[مذهب جعفرى]] گويند:اجماع عبارت است از اتفاق مجتهدين شيعه بر هر امرى شرعى به نحوى كه كاشف از [[قول معصوم]] باشد، بنابراين اجماع را از باب آن كه كاشف از قول معصوم است «حجت» دانند. چون شيعيان معتقدند هيچ عصرى خالى از «امام معصوم» نمى ‏باشد و از باب «لطف» بر خدا واجب است كه هرگاه بندگانش بر خطا روند به وسيله امام آنان را راهنمايى فرمايد.پس اگر در مسأله ‏اى «اجماع» كردند و قول خلافى هم اظهار نشد، دليل بر اين است كه معصوم راضى بوده و يا اصولا خود در ميان آن ها وجود داشته و يا القاى اين مسأله از طرف معصوم شده است.
خلاصه علماى [[مذهب جعفرى]] گویند:اجماع عبارت است از اتفاق مجتهدین شیعه بر هر امرى شرعى به نحوى كه كاشف از [[قول معصوم]] باشد، بنابراین اجماع را از باب آن كه كاشف از قول معصوم است «حجت» دانند. چون شیعیان معتقدند هیچ عصرى خالى از «امام معصوم» نمى ‏باشد و از باب «لطف» بر خدا واجب است كه هرگاه بندگانش بر خطا روند به وسیله امام آنان را راهنمایى فرماید.پس اگر در مسأله ‏اى «اجماع» كردند و قول خلافى هم اظهار نشد، دلیل بر این است كه معصوم راضى بوده و یا اصولا خود در میان آن ها وجود داشته و یا القاى این مسأله از طرف معصوم شده است.
امّا «قياس» كه چهارمين اصل از مصادر تشريع نزد اهل سنت و جماعت (غير از فرقه ظاهريه) به شمار مى ‏رود، عمل به آن در شيعه ممنوع است، و به جاى آن اعتماد بر اصلى ديگر به نام «عقل» كرده ‏اند. از حضرت صادق (ع) مروى است كه: «[[قياس]]» از دين من خارج است و اصحاب قياس از راه سنجش طلب علم كرده ‏اند و به همين جهت از حقيقت دور افتاده ‏اند، چه دين خدا با قياس درست‏ نمى‏ آيد.
امّا «قیاس» كه چهارمین اصل از مصادر تشریع نزد اهل سنت و جماعت (غیر از فرقه ظاهریه) به شمار مى ‏رود، عمل به آن در شیعه ممنوع است، و به جاى آن اعتماد بر اصلى دیگر به نام «عقل» كرده ‏اند. از حضرت صادق (ع) مروى است كه: «[[قياس|قیاس]]» از دین من خارج است و اصحاب قیاس از راه سنجش طلب علم كرده ‏اند و به همین جهت از حقیقت دور افتاده ‏اند، چه دین خدا با قیاس درست‏ نمى‏ آید.
در شيعه قاعده و اصلى است موسوم به [[قاعده ملازمه]] كه: «كلّ ما حكم به العقل حكم به الشرع» يعنى هر چيز كه عقل بدان حكم كند شرع نيز بدان حكم نمايد و بالعكس: «كل ما حكم به الشرع حكم به العقل»، يعنى هر چيز كه شرع بدان حكم نمايد عقل نيز بدان حكم نمايد.
در شیعه قاعده و اصلى است موسوم به [[قاعده ملازمه]] كه: «كلّ ما حكم به العقل حكم به الشرع» یعنى هر چیز كه عقل بدان حكم كند شرع نیز بدان حكم نماید و بالعكس: «كل ما حكم به الشرع حكم به العقل»، یعنى هر چیز كه شرع بدان حكم نماید عقل نیز بدان حكم نماید.


==فقه جعفرى==
==فقه جعفرى==


منسوب به ششمين امام شيعه حضرت امام صادق (ع) است، چون دوره زندگانى آن حضرت مصادف با اواخر دوره [[بنى اميه]] و اوايل روزگار بنى عباس بود به سبب اختلافى كه امويان با عباسیان داشتند كمتر مزاحم شيعه اماميه مى ‏شدند، مضافا بر اين كه عمر امام صادق (ع) بعد از امام على بن أبي طالب (ع) از ديگر ائمه (ع) طولانى‏ تر بود. آن حضرت در مدّت دراز امامت خود موفق شد كه نظم و ترتيبى به وضع شيعه اماميه بدهند و فقه شيعه را تعليم فرمايند، از اين جهت آن حضرت را «حبر الامه»، يعنى دانشمند امت اسلام و «فقيه» آل محمد (ص) خوانده‏ اند. بيشتر احاديث اعتقادى و فقهى شيعه از آن حضرت روايت شد و بدين سبب فقه شيعه را «فقه جعفرى» گفته و مذهب پيروان ايشان را «مذهب جعفرى» نام نهاده‏ اند.
منسوب به ششمین امام شیعه حضرت امام صادق (ع) است، چون دوره زندگانى آن حضرت مصادف با اواخر دوره [[بنى اميه|بنى امیه]] و اوایل روزگار بنى عباس بود به سبب اختلافى كه امویان با عباسیان داشتند كمتر مزاحم شیعه امامیه مى ‏شدند، مضافا بر این كه عمر امام صادق (ع) بعد از امام على بن أبی طالب (ع) از دیگر ائمه (ع) طولانى‏ تر بود. آن حضرت در مدّت دراز امامت خود موفق شد كه نظم و ترتیبى به وضع شیعه امامیه بدهند و فقه شیعه را تعلیم فرمایند، از این جهت آن حضرت را «حبر الامه»، یعنى دانشمند امت اسلام و «فقیه» آل محمد (ص) خوانده‏ اند. بیشتر احادیث اعتقادى و فقهى شیعه از آن حضرت روایت شد و بدین سبب فقه شیعه را «فقه جعفرى» گفته و مذهب پیروان ایشان را «مذهب جعفرى» نام نهاده‏ اند.
در مجلس درس آن حضرت كه در مدينه تشكيل مى ‏شد عده ‏اى از بزرگان اسلام حاضر مى‏ شدند و از محضر آن بزرگوار درك فيض مى ‏نمودند. از مشهورترين شاگردان امام زرارة بن اعين (متوفى در 150 ه) و محمد بن مسلم و ابو بصير و بريد بن معاويه عجلى و فضيل بن يسار و معروف بن خربوذ و جميل بن دراج و عبد اللّه بن مسكان و حماد بن عثمان ... بودند. مهم ترين اختلاف شيعه با اهل سنت و جماعت درباره تعيين جانشين رسول خداست كه شيعيان اماميه آن را به «نصّ جلى و خفى» و اهل تسنن به اختيار امت مى ‏دانند. به جز اين مسأله اساسى، اختلاف شيعه با سنى در بعض مدارك و ادله اجتهاد و نيز در پاره‏اى از قواعد اصول و فروع عبادات و معاملات و نكاح است.
در مجلس درس آن حضرت كه در مدینه تشكیل مى ‏شد عده ‏اى از بزرگان اسلام حاضر مى‏ شدند و از محضر آن بزرگوار درك فیض مى ‏نمودند. از مشهورترین شاگردان امام زرارة بن اعین (متوفى در 150 ه) و محمد بن مسلم و ابو بصیر و برید بن معاویه عجلى و فضیل بن یسار و معروف بن خربوذ و جمیل بن دراج و عبد اللّه بن مسكان و حماد بن عثمان ... بودند. مهم ترین اختلاف شیعه با اهل سنت و جماعت درباره تعیین جانشین رسول خداست كه شیعیان امامیه آن را به «نصّ جلى و خفى» و اهل تسنن به اختیار امت مى ‏دانند. به جز این مسأله اساسى، اختلاف شیعه با سنى در بعض مدارك و ادله اجتهاد و نیز در پاره‏اى از قواعد اصول و فروع عبادات و معاملات و نكاح است.
عمل به «قياس» در نزد شيعه اماميه حرام است ولى در نزد تمامى فرق اهل سنت (به جز [[خوارج]] و [[ظاهريه]]) مورد قبول مى ‏باشد. در بيشتر مسائل فروع فقه، مذهب شيعه اماميه غالبا با يكى از مذاهب اربعه اهل سنت موافق است، ولى مسائلى نيز وجود دارد كه جزو منفردات اماميه است، گرچه در اكثر اين مسائل نيز يكى از فقهاى صحابه يا تابعين و اتباع، با شيعه موافق‏ اند. حتى بعضى از علماى سنت و جماعت بدين سبب مذهب جعفرى را كنار مذاهب چهارگانه مذهب پنجم شناخته‏ اند و از مسائل مورد اختلاف ايشان با سنت و جماعت «عقد متعه» يا زناشويى موقت و بعضى از مسائل «ارث» و غيره است.
عمل به «قیاس» در نزد شیعه امامیه حرام است ولى در نزد تمامى فرق اهل سنت (به جز [[خوارج]] و [[ظاهريه|ظاهریه]]) مورد قبول مى ‏باشد. در بیشتر مسائل فروع فقه، مذهب شیعه امامیه غالبا با یكى از مذاهب اربعه اهل سنت موافق است، ولى مسائلى نیز وجود دارد كه جزو منفردات امامیه است، گرچه در اكثر این مسائل نیز یكى از فقهاى صحابه یا تابعین و اتباع، با شیعه موافق‏ اند. حتى بعضى از علماى سنت و جماعت بدین سبب مذهب جعفرى را كنار مذاهب چهارگانه مذهب پنجم شناخته‏ اند و از مسائل مورد اختلاف ایشان با سنت و جماعت «عقد متعه» یا زناشویى موقت و بعضى از مسائل «ارث» و غیره است.
                        
                        
==بعضى از اعتقادات خاص شيعه اماميه==
==بعضى از اعتقادات خاص شیعه امامیه==


اعتقادات خاص شيعه اماميه كه آنان را از اهل سنت و جماعت ممتاز مى ‏سازد، «امامت و ولايت» حضرت على (ع) و اولاد او كه ائمه معصومين (ع) باشند و «[[عصمت]]» [[انبياء]] و امامان و «[[تقيه]]» و «[[بداء]]» و «[[متعه]]» است. در اينجا درباره  بداء و متعه و [[رجعت]] به اختصار چند سطرى مى ‏نگاريم:
اعتقادات خاص شیعه امامیه كه آنان را از اهل سنت و جماعت ممتاز مى ‏سازد، «امامت و ولایت» حضرت على (ع) و اولاد او كه ائمه معصومین (ع) باشند و «[[عصمت]]» [[انبياء|انبیاء]] و امامان و «[[تقيه|تقیه]]» و «[[بداء]]» و «[[متعه]]» است. در اینجا درباره  بداء و متعه و [[رجعت]] به اختصار چند سطرى مى ‏نگاریم:


==بداء==  
==بداء==  


عبارت از اين اعتقاد است كه خداوند عالم مشيتش را بر حسب مصالحى تغيير مى‏ دهد. به اعتقاد ايشان چون خداوند قادر مطلق است و به نصّ آيه: «يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ».( سوره رعدآیه 39) بنابر مصالح (وجودیه) هرگاه بخواهد امرى را مى ‏تواند باطل سازد و به جاى آن امرى ديگر را برقرار نمايد. «بداء» در اين صورت به معنى نسخ است، چنان كه خداوند امامت [[اسماعيل بن جعفر]] با بنابر مصالح نسخ فرمود و درباره اسماعيل بداء حاصل شد، چنان كه حضرت صادق (ع) فرموده است: «ما بدا للّه فى شي‏ء كما بدا للّه فى اسماعيل ابنى».
عبارت از این اعتقاد است كه خداوند عالم مشیتش را بر حسب مصالحى تغییر مى‏ دهد. به اعتقاد ایشان چون خداوند قادر مطلق است و به نصّ آیه: «یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ».( سوره رعدآیه 39) بنابر مصالح (وجودیه) هرگاه بخواهد امرى را مى ‏تواند باطل سازد و به جاى آن امرى دیگر را برقرار نماید. «بداء» در این صورت به معنى نسخ است، چنان كه خداوند امامت [[اسماعيل بن جعفر|اسماعیل بن جعفر]] با بنابر مصالح نسخ فرمود و درباره اسماعیل بداء حاصل شد، چنان كه حضرت صادق (ع) فرموده است: «ما بدا للّه فى شی‏ء كما بدا للّه فى اسماعیل ابنى».


==متعه==  
==متعه==  


به ضم ميم به معنى تمتع و برخوردارى است و آن [[نكاح منقطع]] و موقت است كه در اصطلاح عوام شيعه آن را صيغه‏ گويند. در حليت متعه، شيعه اماميه به اين آيه: «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ فِيما تَراضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيماً حَكِيماً (نساء/ 24) در روايات وارده از اهل بيت و نقل بعض [[صحابه]] استناد كنند، علاوه بر آن، متعه در زمان رسول اكرم (ص) تجويز شده است و نسبت به ادعاى نهى و نسخ آن كه در [[خيبر]] يا [[حجة الوداع]] بوده ترديد است و همين ترديد موجب مى ‏شود كه نهى از آن را «[[نهى تنزيهى]]» بدانيم نه «[[نهى تحريمى]]» كه موجب نسخ حكم حليت قبلى است.به علاوه كه در شريعت همگانى و همه زمانى اسلام كه مصالح عباد در نظر گرفته شده است تشريع نكاح موقت و متعه مانع از [[زنا]] و فساد است. از شرايط «متعه» يكى آن است كه ذكر «مدت» ضمن عقد تمتع لازم است، پس اگر مدّت ذكر نگردد عقد باطل مى ‏شود، به خلاف [[عقد دائم]]. دوم ذكر «مهر» در متعه لازم است، پس اگر مهر ذكر نگردد عقد باطل مى ‏شود. سوم در عقد متعه ذكر هر شرط كه مخالف شرع و مجهول نباشد جايز است. چهارم اين كه در متعه طلاق نيست هر وقت مدت تمام شود يا شوهر باقى مدت را ببخشد متعه فسخ مى ‏گردد. پنجم آن كه زن حق [[نفقه]] ندارد و [[ارث]] نمى‏ برد مگر اين كه در ضمن عقد شرط شده باشد. شيعه اماميه معتقدند كه متعه در زمان رسول خدا (ص) جايز بوده است و پس از او تا دوره [[خليفه دوم عمر بن الخطاب]] رواج داشته و عمر آن را منع كرده است.
به ضم میم به معنى تمتع و برخوردارى است و آن [[نكاح منقطع]] و موقت است كه در اصطلاح عوام شیعه آن را صیغه‏ گویند. در حلیت متعه، شیعه امامیه به این آیه: «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً وَ لا جُناحَ عَلَیْكُمْ فِیما تَراضَیْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِیضَةِ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِیماً حَكِیماً (نساء/ 24) در روایات وارده از اهل بیت و نقل بعض [[صحابه]] استناد كنند، علاوه بر آن، متعه در زمان رسول اكرم (ص) تجویز شده است و نسبت به ادعاى نهى و نسخ آن كه در [[خيبر|خیبر]] یا [[حجة الوداع]] بوده تردید است و همین تردید موجب مى ‏شود كه نهى از آن را «[[نهى تنزيهى|نهى تنزیهى]]» بدانیم نه «[[نهى تحريمى|نهى تحریمى]]» كه موجب نسخ حكم حلیت قبلى است.به علاوه كه در شریعت همگانى و همه زمانى اسلام كه مصالح عباد در نظر گرفته شده است تشریع نكاح موقت و متعه مانع از [[زنا]] و فساد است. از شرایط «متعه» یكى آن است كه ذكر «مدت» ضمن عقد تمتع لازم است، پس اگر مدّت ذكر نگردد عقد باطل مى ‏شود، به خلاف [[عقد دائم]]. دوم ذكر «مهر» در متعه لازم است، پس اگر مهر ذكر نگردد عقد باطل مى ‏شود. سوم در عقد متعه ذكر هر شرط كه مخالف شرع و مجهول نباشد جایز است. چهارم این كه در متعه طلاق نیست هر وقت مدت تمام شود یا شوهر باقى مدت را ببخشد متعه فسخ مى ‏گردد. پنجم آن كه زن حق [[نفقه]] ندارد و [[ارث]] نمى‏ برد مگر این كه در ضمن عقد شرط شده باشد. شیعه امامیه معتقدند كه متعه در زمان رسول خدا (ص) جایز بوده است و پس از او تا دوره [[خليفه دوم عمر بن الخطاب|خلیفه دوم عمر بن الخطاب]] رواج داشته و عمر آن را منع كرده است.


==رجعت==
==رجعت==


به فتح راء اعتقاد شيعه است به بازگشتن بعضى از مردگان (ما حض الايمان و ما حض الكفر) و نيز بعض مظلومين پيش از [[قيامت]] و انتقام گرفتن آنان از ظالمين خود بدين معنى كه ايشان ديگرباره به دنيا باز مى‏ گردند و زندگى را از سر مى‏ گيرند و اين امر پس از ظهور [[حضرت مهدى (عج)]] واقع خواهد شد. درباره رجعت به آياتى از قرآن استدلال كنند و «[[اصحاب كهف]]» را كه پس از سيصد سال خواب، خداوند آنان را زنده كرد و به دنيا بازگردانيد مثال آورند.بعضى از اختلافات در اعمال مذهبى بين شيعيان و سنيان: اعمال مذهبى شيعه اماميه دوازده امامى فرق زيادى با اعمال مذهب سنى ندارد. روزه و حج در هر دو يكى است، امّا در بعض مسائل نماز و آداب [[وضو]] اختلاف دارند و در [[اذان]] و [[اقامه]]؛ «اشهد انّ عليّا ولى اللّه» را تبركا (نه بعنوان جزء) و «حىّ على الصلاة» را جزو فصول اذان و اقامه دانند. چهار سوره‏ اى را كه در آن «آيه سجده» است در نماز نخوانند و [[فقاع]] را مثل [[مى]](شراب) حرام دانند و گوشت خر را [[مكروه]] شمرند. [[نكاح]] بى‏ گواه را روا بينند امّا [[طلاق]] بى ‏گواه عادل را روا ندانند و به ظاهر اين آيه احتجاج كنند:«فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ أَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ ...» (سوره طلاق آیه 2) و گويند: خداى تعالى شاهد گرفتن بر طلاق را شرط كرد نه بر نكاح و سه طلاق را كه در يك مجلس دهند جايز ندانند و گويند: «الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسانٍ ...» <ref>[[سوره بقره]] آیه  229</ref> در [[نماز ميت]] پنج تكبير گويند و از اين گونه اختلافات جزئى در فروع بين ايشان و اهل سنت و جماعت بسيار است.
به فتح راء اعتقاد شیعه است به بازگشتن بعضى از مردگان (ما حض الایمان و ما حض الكفر) و نیز بعض مظلومین پیش از [[قيامت|قیامت]] و انتقام گرفتن آنان از ظالمین خود بدین معنى كه ایشان دیگرباره به دنیا باز مى‏ گردند و زندگى را از سر مى‏ گیرند و این امر پس از ظهور [[حضرت مهدى (عج)]] واقع خواهد شد. درباره رجعت به آیاتى از قرآن استدلال كنند و «[[اصحاب كهف]]» را كه پس از سیصد سال خواب، خداوند آنان را زنده كرد و به دنیا بازگردانید مثال آورند.بعضى از اختلافات در اعمال مذهبى بین شیعیان و سنیان: اعمال مذهبى شیعه امامیه دوازده امامى فرق زیادى با اعمال مذهب سنى ندارد. روزه و حج در هر دو یكى است، امّا در بعض مسائل نماز و آداب [[وضو]] اختلاف دارند و در [[اذان]] و [[اقامه]]؛ «اشهد انّ علیّا ولى اللّه» را تبركا (نه بعنوان جزء) و «حىّ على الصلاة» را جزو فصول اذان و اقامه دانند. چهار سوره‏ اى را كه در آن «آیه سجده» است در نماز نخوانند و [[فقاع]] را مثل [[مى]](شراب) حرام دانند و گوشت خر را [[مكروه]] شمرند. [[نكاح]] بى‏ گواه را روا بینند امّا [[طلاق]] بى ‏گواه عادل را روا ندانند و به ظاهر این آیه احتجاج كنند:«فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ أَشْهِدُوا ذَوَیْ عَدْلٍ مِنْكُمْ ...» (سوره طلاق آیه 2) و گویند: خداى تعالى شاهد گرفتن بر طلاق را شرط كرد نه بر نكاح و سه طلاق را كه در یك مجلس دهند جایز ندانند و گویند: «الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسانٍ ...» <ref>[[سوره بقره]] آیه  229</ref> در [[نماز ميت|نماز میت]] پنج تكبیر گویند و از این گونه اختلافات جزئى در فروع بین ایشان و اهل سنت و جماعت بسیار است.
امّا اصول عقايد شيعيان [[توحيد]] و [[نبوت]] و [[معاد]] و [[عدل]] و [[امامت]] است. شيعه اماميه صفت عدالت  را ذاتى حضرت حق مى‏ داند و مبناى آن را بر «عقل» مى ‏شناسد نه بر مشيت، «امامت» اصل اساسى است كه شيعه را از سنّى جدا مى‏ كند. بنابر اعتقاد شيعه، وحى يك صورت بيرونى و ظاهرى  دارد و يك جنبه درونى و باطنى كه پيغمبر (ص) اسلام از هر دو جنبه درحد كمال آگاهى داشت چه در آن واحد هم نبى بود و هم ولىّ.
امّا اصول عقاید شیعیان [[توحيد|توحید]] و [[نبوت]] و [[معاد]] و [[عدل]] و [[امامت]] است. شیعه امامیه صفت عدالت  را ذاتى حضرت حق مى‏ داند و مبناى آن را بر «عقل» مى ‏شناسد نه بر مشیت، «امامت» اصل اساسى است كه شیعه را از سنّى جدا مى‏ كند. بنابر اعتقاد شیعه، وحى یك صورت بیرونى و ظاهرى  دارد و یك جنبه درونى و باطنى كه پیغمبر (ص) اسلام از هر دو جنبه درحد كمال آگاهى داشت چه در آن واحد هم نبى بود و هم ولىّ.
نبوت وظيفه ظاهرى پيغمبر يعنى رسانيدن وحى الهى به مردم بود و ولايت وظيفه باطنى يعنى آشكار ساختن معنى دين. با رحلت پيغمبر (ص) دوره پيامبرى به پايان رسيد امّا دوره «ولايت» در شخص امام ادامه يافت. امام كسى است كه وظيفه ولايت را بر عهده دارد و آن وظيفه به سه چيز تعلق مى‏ گيرد: حكومت بر جامعه اسلامى، بيان مسائل فقهى و دينى و رهبرى روحانى كه مردم را به درك معانى باطن هدايت مى‏ فرمايد.به دليل اين سه وظيفه الهى برگزيدن امام از طرف مردم جايز نيست، اين رهبر روحانى را بايد خداوند تعيين كند و او امام معصومى است كه الهام گرفته از غيب بوده به رهبرى مردم مى‏ پردازد. اما قطب رحاى عالم امكان و ضامن حفظ و بقاى شريعت است با اين همه حضرت مهدى (عج) از چشم ظاهر مردمان پنهان است و ظهور نخواهد كرد مگر در [[آخر الزمان]]. در نظر شيعه امام غايب ادامه شخصيت و بركت پيغمبر است و به وسيله او است كه قرآن محفوظ مى ‏ماند و بى‏ ظهور او حكومت دنيوى ناقص است، و تنها با ظهور دگرباره او است كه وضع كمال مطلوب مبتنى بر «[[عدل الهى]]» كه اسلام در تعاليم خود بر آن تكيه مى‏ كند برقرار خواهد شد.
نبوت وظیفه ظاهرى پیغمبر یعنى رسانیدن وحى الهى به مردم بود و ولایت وظیفه باطنى یعنى آشكار ساختن معنى دین. با رحلت پیغمبر (ص) دوره پیامبرى به پایان رسید امّا دوره «ولایت» در شخص امام ادامه یافت. امام كسى است كه وظیفه ولایت را بر عهده دارد و آن وظیفه به سه چیز تعلق مى‏ گیرد: حكومت بر جامعه اسلامى، بیان مسائل فقهى و دینى و رهبرى روحانى كه مردم را به درك معانى باطن هدایت مى‏ فرماید.به دلیل این سه وظیفه الهى برگزیدن امام از طرف مردم جایز نیست، این رهبر روحانى را باید خداوند تعیین كند و او امام معصومى است كه الهام گرفته از غیب بوده به رهبرى مردم مى‏ پردازد. اما قطب رحاى عالم امكان و ضامن حفظ و بقاى شریعت است با این همه حضرت مهدى (عج) از چشم ظاهر مردمان پنهان است و ظهور نخواهد كرد مگر در [[آخر الزمان]]. در نظر شیعه امام غایب ادامه شخصیت و بركت پیغمبر است و به وسیله او است كه قرآن محفوظ مى ‏ماند و بى‏ ظهور او حكومت دنیوى ناقص است، و تنها با ظهور دگرباره او است كه وضع كمال مطلوب مبتنى بر «[[عدل الهى]]» كه اسلام در تعالیم خود بر آن تكیه مى‏ كند برقرار خواهد شد.


==شيعه اماميه در ايران==
==شیعه امامیه در ایران==


مذهب شيعه اماميه اثنى ‏عشريه تا پيش از [[صفويه]] در ايران غير رسمى بود و مذهب اقليت به شمار مى‏ رفت. كوشش سلاطين [[آل بويه]] كه در قرن چهارم هجرى بر بعضى از ولايات ايران فرمان روايى داشتند و معتقد به مذهب شيعه اماميه بودند و در رسمى ساختن آن مذهب به علت مخالفت خلفاى [[بغداد]] كه نفوذ دينى و سياسى بسيار در ايران داشتند به جايى نرسيد. بعد از سقوط خلافت بغداد به دست [[هلاكو خان مغول]] در 656 هجرى، يكى از ايلخانان مغول به نام [[سلطان محمد خدابنده]] موقتا مذهب شيعه اماميه را پذيرفت و در سكه و خطبه نام ائمه شيعه را نقش و ذكر نمود، ولى باز رسمى شدن آن مذهب عقيم ماند. ليكن شيعه در پرده دامنه نفوذ خود را بين مردم شهرهاى ايران هر روز گسترده ‏تر مى ‏ساخت تا اين كه خانواده‏ اى شيعى مذهب به نام [[سربداران]] در اواسط قرن هشتم هجرى توانست كه حكومتى اثنى عشرى در شهر [[سبزوار]] كه اكثر مردم آن شيعه بودند تأسيس نمايند و نيز [[سادات مرعشى]] حكومت شيعى در [[مازندران]] تشكيل دادند.جهانشاه از شاهان قراقويونلو كه در قرن نهم هجرى در [[آذربايجان]] حكومت مى‏ كردند به شيعه بودن خود افتخار مى ‏نمود. پيش از ظهور صفويه بعضى از شهرهاى ايران چون [[قم]] و [[كاشان]] و [[سبزوار]] معروف به شهرهاى شيعه‏ نشين بودند و اكثر مردم آنها به آن مذهب اعتقاد داشتند. [[شاه اسماعيل صفوى]] كه به دست عدّه‏اى از [[صوفيان قزلباش]] كه مذهب شيعه داشتند روى كار آمده بود و در سال نهصد و هفت هجرى بر تخت سلطنت ايران جلوس كرد و على ‏رغم [[سلطان سليم]] پادشاه نيرومند عثمانى كه به بهانه ادعاى خلافت اسلام قصد حكومت بر مسلمانان ايران و بلعيدن اين كشور را داشت، از همان آغاز پادشاهى رسميت مذهب شيعه را به جاى طريق سنت و جماعت اعلام نمود و اعلاى لواى اين مذهب را سياست دولت خود قرار داد و گفتن «اشهد ان عليا ولى اللّه» و «حى على خير العمل» را در اذان و اقامه عملى ساخت. اكثر سنيان ايران كه از بيم شمشير شاه اسماعيل چاره‏ اى جز تسليم نداشتند، طوعا يا كرها آن مذهب را پذيرفتند و در اندك مدتى مذهب شيعه اثنى عشرى بيشتر ولايات [[ايران]] را فرا گرفت و از آن زمان تا كنون كه قريب پانصد سال مى‏ گذرد شيعه جعفرى اثنى عشرى مذهب رسمى دولت و ملّت ايران است. صفويه پس از رسميت دادن مذهب شيعه اثنى عشرى براى اين كه معارف جديدى جانشين معارف قديم سنّى كرده باشند در صدد برآمدند كه فقهايى را از جبل [[لبنان]] كه در آن روزگار مهد معارف شيعه بود و يا از [[احساء]] و [[بحرين]] كه در ساحل غربى [[خليج فارس]] قرار داشت براى تعليم و تتبع [[فقه]] و [[كلام شيعه]] به ايران دعوت كنند و علمايى چون [[شيخ حرّ عاملی]] و [[بهاء الدّين عاملى]] به ايران روى نهادند و امثال [[علامه مجلسى]] از شاگردان ايشان به شمار مى‏ روند.
مذهب شیعه امامیه اثنى ‏عشریه تا پیش از [[صفويه|صفویه]] در ایران غیر رسمى بود و مذهب اقلیت به شمار مى‏ رفت. كوشش سلاطین [[آل بويه|آل بویه]] كه در قرن چهارم هجرى بر بعضى از ولایات ایران فرمان روایى داشتند و معتقد به مذهب شیعه امامیه بودند و در رسمى ساختن آن مذهب به علت مخالفت خلفاى [[بغداد]] كه نفوذ دینى و سیاسى بسیار در ایران داشتند به جایى نرسید. بعد از سقوط خلافت بغداد به دست [[هلاكو خان مغول]] در 656 هجرى، یكى از ایلخانان مغول به نام [[سلطان محمد خدابنده]] موقتا مذهب شیعه امامیه را پذیرفت و در سكه و خطبه نام ائمه شیعه را نقش و ذكر نمود، ولى باز رسمى شدن آن مذهب عقیم ماند. لیكن شیعه در پرده دامنه نفوذ خود را بین مردم شهرهاى ایران هر روز گسترده ‏تر مى ‏ساخت تا این كه خانواده‏ اى شیعى مذهب به نام [[سربداران]] در اواسط قرن هشتم هجرى توانست كه حكومتى اثنى عشرى در شهر [[سبزوار]] كه اكثر مردم آن شیعه بودند تأسیس نمایند و نیز [[سادات مرعشى]] حكومت شیعى در [[مازندران]] تشكیل دادند.جهانشاه از شاهان قراقویونلو كه در قرن نهم هجرى در [[آذربايجان|آذربایجان]] حكومت مى‏ كردند به شیعه بودن خود افتخار مى ‏نمود. پیش از ظهور صفویه بعضى از شهرهاى ایران چون [[قم]] و [[كاشان]] و [[سبزوار]] معروف به شهرهاى شیعه‏ نشین بودند و اكثر مردم آنها به آن مذهب اعتقاد داشتند. [[شاه اسماعيل صفوى|شاه اسماعیل صفوى]] كه به دست عدّه‏اى از [[صوفيان قزلباش|صوفیان قزلباش]] كه مذهب شیعه داشتند روى كار آمده بود و در سال نهصد و هفت هجرى بر تخت سلطنت ایران جلوس كرد و على ‏رغم [[سلطان سليم|سلطان سلیم]] پادشاه نیرومند عثمانى كه به بهانه ادعاى خلافت اسلام قصد حكومت بر مسلمانان ایران و بلعیدن این كشور را داشت، از همان آغاز پادشاهى رسمیت مذهب شیعه را به جاى طریق سنت و جماعت اعلام نمود و اعلاى لواى این مذهب را سیاست دولت خود قرار داد و گفتن «اشهد ان علیا ولى اللّه» و «حى على خیر العمل» را در اذان و اقامه عملى ساخت. اكثر سنیان ایران كه از بیم شمشیر شاه اسماعیل چاره‏ اى جز تسلیم نداشتند، طوعا یا كرها آن مذهب را پذیرفتند و در اندك مدتى مذهب شیعه اثنى عشرى بیشتر ولایات [[ايران|ایران]] را فرا گرفت و از آن زمان تا كنون كه قریب پانصد سال مى‏ گذرد شیعه جعفرى اثنى عشرى مذهب رسمى دولت و ملّت ایران است. صفویه پس از رسمیت دادن مذهب شیعه اثنى عشرى براى این كه معارف جدیدى جانشین معارف قدیم سنّى كرده باشند در صدد برآمدند كه فقهایى را از جبل [[لبنان]] كه در آن روزگار مهد معارف شیعه بود و یا از [[احساء]] و [[بحرين|بحرین]] كه در ساحل غربى [[خليج فارس|خلیج فارس]] قرار داشت براى تعلیم و تتبع [[فقه]] و [[كلام شيعه|كلام شیعه]] به ایران دعوت كنند و علمایى چون [[شيخ حرّ عاملی|شیخ حرّ عاملی]] و [[بهاء الدّين عاملى|بهاء الدّین عاملى]] به ایران روى نهادند و امثال [[علامه مجلسى]] از شاگردان ایشان به شمار مى‏ روند.
<ref>محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372  شمسی، چاپ دوم، ص 24 با ویرایش مختصر </ref>
<ref>محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372  شمسی، چاپ دوم، ص 24 با ویرایش مختصر </ref>


خط ۸۳: خط ۸۳:
[[رده: فرقه های دینی  ]]
[[رده: فرقه های دینی  ]]
[[رده: مذاهب کلامی  ]]
[[رده: مذاهب کلامی  ]]
<references />

نسخهٔ ‏۲۴ اوت ۲۰۲۱، ساعت ۱۶:۳۱

اثنى ‏عشریه یا دوازده امامیه پرجمعیت‏ ترین فرقه‏ هاى شیعه هستند كه معتقد به دوازده امام اند كه از حضرت على (ع) آغاز مى ‏شود و به محمد بن حسن مهدى آل محمّد (ص) ختم مى‏ گردد.از همان آغاز ایشان را در مقابل سبعیه یا هفت امامیان اثنى ‏عشریه خواندند.اثنی عشریه در صحت شمار ائمه خود كه دوازده تن هستند به آیات قرآنى از قبیل: «... وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیباً ...» (سوره مائده آیه 12) «وَ قَطَّعْناهُمُ اثْنَتَیْ عَشْرَةَ أَسْباطاً أُمَماً ...» (سوره اعراف آیه 160) «إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً ...» (سوره توبه آیه 36) استناد مى ‏جویند.

دلایل لزوم امامت از دیدگاه امامیه

برخى از ادله امامیه بر امامت خاندان عترت عبارت است از: 1- وجوب عصمت در امام: زیرا اگر امام معصوم نباشد اطمینان به وى در ابلاغ احكام سلب مى‏ شود، به علاوه ممكن است در امامت و زعامت مسلمین بر خلاف عدالت رفتار نماید. 2- نصب امام به واسطه رفع فتنه و اختلاف است و چنانچه امام را مردم تعیین كنند این اختلاف تشدید مى ‏یابد. 3- امامت خلافت از خدا و رسول است كه قهرا باید توسط خدا و رسول خدا خلیفه تعیین شود. 4- سیره رسول اكرم در زمان حیات خود بر استخلاف و تعیین جانشین در موارد غیبت خود از مدینه بود، بنابراین چگونه مى‏ شود، آن حضرت براى بعد از خود جانشین تعیین نكند. چنان كه در مبحث امامیه گفتیم شیعه اثنى عشرى معتقد به «نصّ جلى» هستند، یعنى كسانى كه قایل به «نص» و تعیین آشكار شدند و گویند رسول خدا (ص) به «نصّ جلى» در روز غدیر خم حضرت على (ع) را به جانشینى خود برگزیدند و صریحا ایشان را به امامت امت تعیین فرمودند. ایشان دلایل امامت حضرت على (ع) را بنا بر قرآن و سنت چنین بیان مى ‏نمایند: «إِنَّما وَلِیُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ» [۱] یعنى، همانا ولى شما خدا است و پیغمبر او و كسانى كه ایمان آوردند و نماز را به پا می دارند و زكات مى ‏دهند، در حالى كه ركوع مى‏ گذارند.«... الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتِی ...» [۲] یعنى،امروز دین را بر شما كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم. «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ ...» [۳] یعنى، اى پیغمبر برسان آنچه را كه به تو از سوى پروردگارت نازل شده و اگر چنین نكنى پیغام او را نرسانیده باشى، خداوند تو را از گزند مردم نگاه مى ‏دارد.و دیگر آیه: «...وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْرِیلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِینَ ...»[۴] یعنى اگر علیه او هم پشت( هم پیمان) شوند پس همانا خدا و جبرئیل و مؤمنان نیكوكار یار و یاور اویند. دیگر آیه مباهله است كه فرمود:«... فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِینَ» [۵] یعنى، اى پیغمبر بگو بیایید تا پسران خود و پسران شما و زنان مان و زنان شما و خودهای مان و خودهای تان را بخوانیم، سپس زارى كنیم و نفرین خداى را بر دروغ گویان بفرستیم.گویند: مقصود همه این آیات ولایت حضرت على (ع) است، همچنین به احادیثى از این قبیل استناد مى ‏نمایند: «انت الخلیفة من بعدى و انت وصیى و قاضى دینى»، یعنى تو پس از من جانشین منى، تو وصى و وام ‏گذار من‏ هستى. «و سلّموا علیه بامرة المؤمنین»، یعنى او را به امیرى مؤمنان سلام دهید. «و اقضاكم على»، بهترین قاضى در میان شما حضرت على (ع) است. «و تعلّموا منه و لا تعلّموه، اسمعوا له و اطیعوه»، از او بیاموزید و به او نیاموزید. «و من كنت مولاه فعلىّ مولاه»، هر كه من مولاى او هستم على (ع) نیز مولاى اوست. «انت منّى بمنزلة هارون من موسى الّا انه لا نبى بعدى»، تو در نزد من مانند هارونى در پیش موسى، جز این كه پیغمبرى بعد از تو نیست.

میراث ائمه

طرفداران «نصّ جلى» مى ‏گویند كه: حضرت على (ع) پیش از آن كه به شهادت برسند «كتاب» و «سلاح» خود را به فرزند خود، امام حسن (ع) تحویل دادند و در حضور اهل بیت و بزرگان شیعه فرمودند: اى فرزندم، رسول اللّه (ص) به من فرمودند كه شما را وصى خود كنم و كتاب و سلاح خویش را همان طور كه پیغمبر (ص) به من عطا فرمودند به شما بسپارم. به من فرمودند كه به شما سفارش كنم كه هرگاه شما را دعوت حق فرارسد آن ها را به‏ حضرت حسین (ع) بسپارى. سپس روى به حضرت حسین (ع) كرده گفت: پیغمبر خدا (ص) به شما سفارش كرده كه ودیعه امامت را هم چنان به فرزند خود حضرت على بن حسین (ع) بسپارى و در باره حضرت على بن حسین (ع) فرمودند كه او نیز ودیعه امامت را به فرزند خود حضرت محمد بن على (ع) بسپارد. نام دوازده امام شیعه اثنى‏ عشریه از این قرار است: 1- امام على بن أبی طالب (ع) شهادت 40 ه. 2- امام حسن به على (ع) شهادت 49 ه 3- امام حسین بن على (ع) شهادت 61 ه 4- امام على بن حسین (ع) شهادت 95 ه 5- امام محمد باقر (ع) شهادت 115 ه 6- امام جعفر صادق (ع) شهادت 148 ه 7- امام موسی کاظم (ع) شهادت 183 ه 8- امام علىّ رضا (ع) شهادت 203 ه 9- امام محمد جواد (تقى) شهادت 220 ه 10- امام علىّ نقى (ع) شهادت 254 ه 11- امام حسن عسكرى (ع) شهادت 260 ه 12- امام محمد بن الحسن المهدى (عج) «آغاز غیبت كبرى 329 ه». ایشان امامان را مانند پیغمبر ملهم از جانب خدا مى ‏دانند و مى‏ گویند كه امام ریاست عامّه دارد و مقام او مافوق بشر عادى است و از آن روزى‏ كه خداوند آدم را آفرید، نور خود را در برگزیدگان خود از حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسى و حضرت عیسی گرفته تا به حضرت محمد (ص) خاتم انبیاء سرایت داد و از وى آن نور را به اوصیاى او كه ائمه طاهرین (ع) باشند سریان داد، و همان نور و روح خدایى است كه در امام عصر (عج) تجلى مى ‏كند و او را از سطح بشر عادى فراتر مى‏ برد، و وى را قادر مى کند كه قرن ها بلكه هزاران سال بى ‏هیچ گزند و آزار و بدون ضعف و پیرى با بدن جسمانى كه در بشر عادى موجب اضمحلال و فساد است زندگى نماید تا به امر خداوند از مكمن غیب ظهور فرماید. به روایت «علّامه مجلسى» رنگ صورت آن حضرت عربى و گندم گون و جسمى یعقوب ‏وار و بر گونه او خالى مانند كوكب درّى است.

ظهور قائم

شیعه امامیه «اثنى ‏عشریه» معتقد است كه به قدرت خداوند و لطف او حضرت مهدى (عج) پس از بروز علایمى ظهور خواهد كرد، درحالى ‏كه سن آن حضرت بین سى و چهل به نظر خواهد رسید. محل ظهور آن حضرت را در «مكه» نوشته ‏اند و در بین «ركن و مقام»، مردم با آن حضرت بیعت مى‏ كنند. از علایم ظهور حضرت مهدى (عج) نزول عیسی (ع) از آسمان است و وى «دجّال» را كه پیش از حضرت مهدى (عج) ظهور كرده است مى‏ كشد و پشت سر آن حضرت نماز مى‏ گزارد. در زمان حضرت مهدى «اصحاب كهف» از خواب چند هزارساله برمى‏ خیزند و حضرت مهدى (عج) به ایشان درود مى ‏گوید و آنان او را جواب مى‏ گویند و بار دیگر به خواب عمیق فرو مى ‏روند و تا قیامت بر نمى‏ خیزند.از ودایعى كه در نزد حضرت مهدى (عج) مى‏ باشد تابوت سكینه حضرت موسى (ع) و نسخه صحیح اسفار تورات و انجیل است و چون آن حضرت آن ها را به یهود و نصارى عرضه فرماید ایشان مسلمان شوند. سپس حضرت عیسی (ع) به فرمان او صلیب را مى ‏شكند و خوك را مى‏ كشد و كلیساها را ویران مى‏ كند و بعد از چهل سال مى‏ میرد.حضرت مهدى (عج) دین راستین اسلام را اظهار مى‏ فرماید، و دنیا را پر از عدل و داد كند چنان كه از ظلم و جور پر شده باشد. درباره مدت خلافت آن حضرت اختلاف است و خلافت او را از هفت سال تا نه سال نوشته‏ اند و در بعضى اخبار بیست تا چهل سال آمده است.

مبانى فقه اثنى ‏عشریه

معمولا مسلمانان جهان قوانین و احكام شریعت اسلام را از دو منبع اصلى: قرآن، سنت، و منابع فرعى و تبعى: اجماع، قیاس و استحسان و مصالح مرسله (در نزد سنیان) یا اجماع و عقل (در نزد شیعیان) استنباط مى ‏كنند. شیعه امامیه اثنى‏ عشریه قایل به جامعیت قرآن است كه بر حضرت محمد (ص) نازل شد بى ‏كم ‏و بیش، و همین است كه ما بین الدّفّتین قرار دارد و در دست مسلمان ها است و هر كه به عقیده ‏اى غیر از این معتقد باشد به خطا رفته است. سنت و احادیث رسول خدا در شیعه باید از طریق عترت یا توسط روات سایر فرق كه مورد وثوق ‏اند رسیده باشد، یعنى باید سلسله روایات به ائمه اطهار برسد و اگر از طریق دیگر نقل شده باشد راویان آن از نظر شیعه مورد اعتماد باشند وگرنه ارزشى ندارد. از حضرت صادق (ع) روایت شده كه فرمود: احادیثى را كه از ما روایت مى ‏كنند، اگر مطابق قرآن و سنت پیغمبر (ص) و شاهدى دیگر از احادیث نباشد باور نكنید، زیرا كسانى مانند مغیرة بن سعید كه از «غلاة» بودند گفته ‏هاى ما را با اغراض خود درآمیختند. مجموعه احادیث قدیم شیعه را در چهار كتاب گردآورى كرده و كتب اربعه خواندند. اساس این كتاب ها اخبارى است كه از ائمه (ع) رسیده و غالبا به امام محمّد باقر (ع) و حضرت صادق (ع) منتهى مى ‏شود.در مجلس آن دو ا مام بزرگوار، بسیارى از روات حدیث و بزرگان اسلام شاگردی مى‏ كردند و بر اثر درك محضر آن دو امام چهار صد رساله در شرایع اسلام نوشته شد كه آ نها را اصول اربعمائه یعنى ریشه‏ هاى چهار صدگانه نامیده ‏اند. از آن زمان تا حدود سال سیصد هجرى كه تقریبا دویست سال باشد شیعیانى كه از حضور ائمه دور و یا به واسطه غیبت صغرى از امام غایب مهجور بودند به این چهارصد رساله كه هر یك محتوى بابى از ابواب فقه شیعه بود عمل مى‏ كردند. به قول شیخ مفید محدثان امامیه از زمان حضرت على (ع) تا عهد امام حسن عسكرى (ع) چهار صد كتاب تألیف كرده بودند كه آن ها را «اصول» مى‏ خوانند تا این كه در حدود سال سیصد هجرى ثقة الاسلام محمد بن یعقوب كلینى (متوفى 329 ه) كه از مردم كلین، قریه‏ اى از قراى فشاپویه (جنوب شرقى تهران) است، بر مسند فقاهت نشست و با كمال دقت طى بیست سال توانست آن چهارصد رساله «اصل» را جمع نماید و پنج مجلد، یكى در اصول دین و سه در فروع دین و یكى در مواعظ تبویب كرد، و هر یك را در چند كتاب و چند باب ترتیب داد و آن را «الكافى» نام نهاد.جمله اخبار «كافى» قریب 199، 16 حدیث است و جمله كتبش سى و دو كتاب است. پس از كلینى، فقیهى دیگر به نام ابو جعفر محمد بن على بن بابویه قمى معروف به شیخ صدوق (متوفى‏ 381 ه)مدفون در رى، بر اساس همین رسایل چهار صدگانه، كتاب «من لا یحضره الفقیه» را تألیف كرد كه جمله اخبار آن 5963 حدیث است. پس از شیخ صدوق (علیه الرحمه) به فاصله چند سال شیخ طوسی (385- 460 ه) ظهور كرد و بر اساس همین اصول چهار صدگانه دو كتاب معروف «الاستبصار فى ما اختلف من الاخبار» و «تهذیب الاحكام» را كه اولى مشتمل بر 5511 حدیث است تألیف كرد. اما اجماع، سومین دلیل از ادله فقه مسلمانان است كه شیعه و تمامى فرق اهل سنت اجمالا در سندیت آن اتفاق نظر دارند.اجماع در اصطلاح عبارت است از اتفاق علماى عصر، بر حكم شرعى نسبت به مسئله ‏اى كه حكم آن در كتاب و سنت نیامده باشد.چنانكه اشاره شد اجماع نزد شیعه نیز به عنوان یكى از «ادله اربعه» مورد استناد است. منتهى اهل سنت نفس اتفاق نظر اهل حل و عقد و مراجع نافذ الحكم را (به استناد روایت نبوى لا یجتمع امتى على خطا) «حجت» مى‏ دانند ولى امامیه‏ اتفاقى را كه كاشف از قول معصوم باشد (یعنى امام داخل در مجمعین باشند)، ملاك عمل و حجت مى ‏دانند. خلاصه علماى مذهب جعفرى گویند:اجماع عبارت است از اتفاق مجتهدین شیعه بر هر امرى شرعى به نحوى كه كاشف از قول معصوم باشد، بنابراین اجماع را از باب آن كه كاشف از قول معصوم است «حجت» دانند. چون شیعیان معتقدند هیچ عصرى خالى از «امام معصوم» نمى ‏باشد و از باب «لطف» بر خدا واجب است كه هرگاه بندگانش بر خطا روند به وسیله امام آنان را راهنمایى فرماید.پس اگر در مسأله ‏اى «اجماع» كردند و قول خلافى هم اظهار نشد، دلیل بر این است كه معصوم راضى بوده و یا اصولا خود در میان آن ها وجود داشته و یا القاى این مسأله از طرف معصوم شده است. امّا «قیاس» كه چهارمین اصل از مصادر تشریع نزد اهل سنت و جماعت (غیر از فرقه ظاهریه) به شمار مى ‏رود، عمل به آن در شیعه ممنوع است، و به جاى آن اعتماد بر اصلى دیگر به نام «عقل» كرده ‏اند. از حضرت صادق (ع) مروى است كه: «قیاس» از دین من خارج است و اصحاب قیاس از راه سنجش طلب علم كرده ‏اند و به همین جهت از حقیقت دور افتاده ‏اند، چه دین خدا با قیاس درست‏ نمى‏ آید. در شیعه قاعده و اصلى است موسوم به قاعده ملازمه كه: «كلّ ما حكم به العقل حكم به الشرع» یعنى هر چیز كه عقل بدان حكم كند شرع نیز بدان حكم نماید و بالعكس: «كل ما حكم به الشرع حكم به العقل»، یعنى هر چیز كه شرع بدان حكم نماید عقل نیز بدان حكم نماید.

فقه جعفرى

منسوب به ششمین امام شیعه حضرت امام صادق (ع) است، چون دوره زندگانى آن حضرت مصادف با اواخر دوره بنى امیه و اوایل روزگار بنى عباس بود به سبب اختلافى كه امویان با عباسیان داشتند كمتر مزاحم شیعه امامیه مى ‏شدند، مضافا بر این كه عمر امام صادق (ع) بعد از امام على بن أبی طالب (ع) از دیگر ائمه (ع) طولانى‏ تر بود. آن حضرت در مدّت دراز امامت خود موفق شد كه نظم و ترتیبى به وضع شیعه امامیه بدهند و فقه شیعه را تعلیم فرمایند، از این جهت آن حضرت را «حبر الامه»، یعنى دانشمند امت اسلام و «فقیه» آل محمد (ص) خوانده‏ اند. بیشتر احادیث اعتقادى و فقهى شیعه از آن حضرت روایت شد و بدین سبب فقه شیعه را «فقه جعفرى» گفته و مذهب پیروان ایشان را «مذهب جعفرى» نام نهاده‏ اند. در مجلس درس آن حضرت كه در مدینه تشكیل مى ‏شد عده ‏اى از بزرگان اسلام حاضر مى‏ شدند و از محضر آن بزرگوار درك فیض مى ‏نمودند. از مشهورترین شاگردان امام زرارة بن اعین (متوفى در 150 ه) و محمد بن مسلم و ابو بصیر و برید بن معاویه عجلى و فضیل بن یسار و معروف بن خربوذ و جمیل بن دراج و عبد اللّه بن مسكان و حماد بن عثمان ... بودند. مهم ترین اختلاف شیعه با اهل سنت و جماعت درباره تعیین جانشین رسول خداست كه شیعیان امامیه آن را به «نصّ جلى و خفى» و اهل تسنن به اختیار امت مى ‏دانند. به جز این مسأله اساسى، اختلاف شیعه با سنى در بعض مدارك و ادله اجتهاد و نیز در پاره‏اى از قواعد اصول و فروع عبادات و معاملات و نكاح است. عمل به «قیاس» در نزد شیعه امامیه حرام است ولى در نزد تمامى فرق اهل سنت (به جز خوارج و ظاهریه) مورد قبول مى ‏باشد. در بیشتر مسائل فروع فقه، مذهب شیعه امامیه غالبا با یكى از مذاهب اربعه اهل سنت موافق است، ولى مسائلى نیز وجود دارد كه جزو منفردات امامیه است، گرچه در اكثر این مسائل نیز یكى از فقهاى صحابه یا تابعین و اتباع، با شیعه موافق‏ اند. حتى بعضى از علماى سنت و جماعت بدین سبب مذهب جعفرى را كنار مذاهب چهارگانه مذهب پنجم شناخته‏ اند و از مسائل مورد اختلاف ایشان با سنت و جماعت «عقد متعه» یا زناشویى موقت و بعضى از مسائل «ارث» و غیره است.

بعضى از اعتقادات خاص شیعه امامیه

اعتقادات خاص شیعه امامیه كه آنان را از اهل سنت و جماعت ممتاز مى ‏سازد، «امامت و ولایت» حضرت على (ع) و اولاد او كه ائمه معصومین (ع) باشند و «عصمت» انبیاء و امامان و «تقیه» و «بداء» و «متعه» است. در اینجا درباره بداء و متعه و رجعت به اختصار چند سطرى مى ‏نگاریم:

بداء

عبارت از این اعتقاد است كه خداوند عالم مشیتش را بر حسب مصالحى تغییر مى‏ دهد. به اعتقاد ایشان چون خداوند قادر مطلق است و به نصّ آیه: «یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ».( سوره رعدآیه 39) بنابر مصالح (وجودیه) هرگاه بخواهد امرى را مى ‏تواند باطل سازد و به جاى آن امرى دیگر را برقرار نماید. «بداء» در این صورت به معنى نسخ است، چنان كه خداوند امامت اسماعیل بن جعفر با بنابر مصالح نسخ فرمود و درباره اسماعیل بداء حاصل شد، چنان كه حضرت صادق (ع) فرموده است: «ما بدا للّه فى شی‏ء كما بدا للّه فى اسماعیل ابنى».

متعه

به ضم میم به معنى تمتع و برخوردارى است و آن نكاح منقطع و موقت است كه در اصطلاح عوام شیعه آن را صیغه‏ گویند. در حلیت متعه، شیعه امامیه به این آیه: «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً وَ لا جُناحَ عَلَیْكُمْ فِیما تَراضَیْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِیضَةِ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِیماً حَكِیماً (نساء/ 24) در روایات وارده از اهل بیت و نقل بعض صحابه استناد كنند، علاوه بر آن، متعه در زمان رسول اكرم (ص) تجویز شده است و نسبت به ادعاى نهى و نسخ آن كه در خیبر یا حجة الوداع بوده تردید است و همین تردید موجب مى ‏شود كه نهى از آن را «نهى تنزیهى» بدانیم نه «نهى تحریمى» كه موجب نسخ حكم حلیت قبلى است.به علاوه كه در شریعت همگانى و همه زمانى اسلام كه مصالح عباد در نظر گرفته شده است تشریع نكاح موقت و متعه مانع از زنا و فساد است. از شرایط «متعه» یكى آن است كه ذكر «مدت» ضمن عقد تمتع لازم است، پس اگر مدّت ذكر نگردد عقد باطل مى ‏شود، به خلاف عقد دائم. دوم ذكر «مهر» در متعه لازم است، پس اگر مهر ذكر نگردد عقد باطل مى ‏شود. سوم در عقد متعه ذكر هر شرط كه مخالف شرع و مجهول نباشد جایز است. چهارم این كه در متعه طلاق نیست هر وقت مدت تمام شود یا شوهر باقى مدت را ببخشد متعه فسخ مى ‏گردد. پنجم آن كه زن حق نفقه ندارد و ارث نمى‏ برد مگر این كه در ضمن عقد شرط شده باشد. شیعه امامیه معتقدند كه متعه در زمان رسول خدا (ص) جایز بوده است و پس از او تا دوره خلیفه دوم عمر بن الخطاب رواج داشته و عمر آن را منع كرده است.

رجعت

به فتح راء اعتقاد شیعه است به بازگشتن بعضى از مردگان (ما حض الایمان و ما حض الكفر) و نیز بعض مظلومین پیش از قیامت و انتقام گرفتن آنان از ظالمین خود بدین معنى كه ایشان دیگرباره به دنیا باز مى‏ گردند و زندگى را از سر مى‏ گیرند و این امر پس از ظهور حضرت مهدى (عج) واقع خواهد شد. درباره رجعت به آیاتى از قرآن استدلال كنند و «اصحاب كهف» را كه پس از سیصد سال خواب، خداوند آنان را زنده كرد و به دنیا بازگردانید مثال آورند.بعضى از اختلافات در اعمال مذهبى بین شیعیان و سنیان: اعمال مذهبى شیعه امامیه دوازده امامى فرق زیادى با اعمال مذهب سنى ندارد. روزه و حج در هر دو یكى است، امّا در بعض مسائل نماز و آداب وضو اختلاف دارند و در اذان و اقامه؛ «اشهد انّ علیّا ولى اللّه» را تبركا (نه بعنوان جزء) و «حىّ على الصلاة» را جزو فصول اذان و اقامه دانند. چهار سوره‏ اى را كه در آن «آیه سجده» است در نماز نخوانند و فقاع را مثل مى(شراب) حرام دانند و گوشت خر را مكروه شمرند. نكاح بى‏ گواه را روا بینند امّا طلاق بى ‏گواه عادل را روا ندانند و به ظاهر این آیه احتجاج كنند:«فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ أَشْهِدُوا ذَوَیْ عَدْلٍ مِنْكُمْ ...» (سوره طلاق آیه 2) و گویند: خداى تعالى شاهد گرفتن بر طلاق را شرط كرد نه بر نكاح و سه طلاق را كه در یك مجلس دهند جایز ندانند و گویند: «الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسانٍ ...» [۶] در نماز میت پنج تكبیر گویند و از این گونه اختلافات جزئى در فروع بین ایشان و اهل سنت و جماعت بسیار است. امّا اصول عقاید شیعیان توحید و نبوت و معاد و عدل و امامت است. شیعه امامیه صفت عدالت را ذاتى حضرت حق مى‏ داند و مبناى آن را بر «عقل» مى ‏شناسد نه بر مشیت، «امامت» اصل اساسى است كه شیعه را از سنّى جدا مى‏ كند. بنابر اعتقاد شیعه، وحى یك صورت بیرونى و ظاهرى دارد و یك جنبه درونى و باطنى كه پیغمبر (ص) اسلام از هر دو جنبه درحد كمال آگاهى داشت چه در آن واحد هم نبى بود و هم ولىّ. نبوت وظیفه ظاهرى پیغمبر یعنى رسانیدن وحى الهى به مردم بود و ولایت وظیفه باطنى یعنى آشكار ساختن معنى دین. با رحلت پیغمبر (ص) دوره پیامبرى به پایان رسید امّا دوره «ولایت» در شخص امام ادامه یافت. امام كسى است كه وظیفه ولایت را بر عهده دارد و آن وظیفه به سه چیز تعلق مى‏ گیرد: حكومت بر جامعه اسلامى، بیان مسائل فقهى و دینى و رهبرى روحانى كه مردم را به درك معانى باطن هدایت مى‏ فرماید.به دلیل این سه وظیفه الهى برگزیدن امام از طرف مردم جایز نیست، این رهبر روحانى را باید خداوند تعیین كند و او امام معصومى است كه الهام گرفته از غیب بوده به رهبرى مردم مى‏ پردازد. اما قطب رحاى عالم امكان و ضامن حفظ و بقاى شریعت است با این همه حضرت مهدى (عج) از چشم ظاهر مردمان پنهان است و ظهور نخواهد كرد مگر در آخر الزمان. در نظر شیعه امام غایب ادامه شخصیت و بركت پیغمبر است و به وسیله او است كه قرآن محفوظ مى ‏ماند و بى‏ ظهور او حكومت دنیوى ناقص است، و تنها با ظهور دگرباره او است كه وضع كمال مطلوب مبتنى بر «عدل الهى» كه اسلام در تعالیم خود بر آن تكیه مى‏ كند برقرار خواهد شد.

شیعه امامیه در ایران

مذهب شیعه امامیه اثنى ‏عشریه تا پیش از صفویه در ایران غیر رسمى بود و مذهب اقلیت به شمار مى‏ رفت. كوشش سلاطین آل بویه كه در قرن چهارم هجرى بر بعضى از ولایات ایران فرمان روایى داشتند و معتقد به مذهب شیعه امامیه بودند و در رسمى ساختن آن مذهب به علت مخالفت خلفاى بغداد كه نفوذ دینى و سیاسى بسیار در ایران داشتند به جایى نرسید. بعد از سقوط خلافت بغداد به دست هلاكو خان مغول در 656 هجرى، یكى از ایلخانان مغول به نام سلطان محمد خدابنده موقتا مذهب شیعه امامیه را پذیرفت و در سكه و خطبه نام ائمه شیعه را نقش و ذكر نمود، ولى باز رسمى شدن آن مذهب عقیم ماند. لیكن شیعه در پرده دامنه نفوذ خود را بین مردم شهرهاى ایران هر روز گسترده ‏تر مى ‏ساخت تا این كه خانواده‏ اى شیعى مذهب به نام سربداران در اواسط قرن هشتم هجرى توانست كه حكومتى اثنى عشرى در شهر سبزوار كه اكثر مردم آن شیعه بودند تأسیس نمایند و نیز سادات مرعشى حكومت شیعى در مازندران تشكیل دادند.جهانشاه از شاهان قراقویونلو كه در قرن نهم هجرى در آذربایجان حكومت مى‏ كردند به شیعه بودن خود افتخار مى ‏نمود. پیش از ظهور صفویه بعضى از شهرهاى ایران چون قم و كاشان و سبزوار معروف به شهرهاى شیعه‏ نشین بودند و اكثر مردم آنها به آن مذهب اعتقاد داشتند. شاه اسماعیل صفوى كه به دست عدّه‏اى از صوفیان قزلباش كه مذهب شیعه داشتند روى كار آمده بود و در سال نهصد و هفت هجرى بر تخت سلطنت ایران جلوس كرد و على ‏رغم سلطان سلیم پادشاه نیرومند عثمانى كه به بهانه ادعاى خلافت اسلام قصد حكومت بر مسلمانان ایران و بلعیدن این كشور را داشت، از همان آغاز پادشاهى رسمیت مذهب شیعه را به جاى طریق سنت و جماعت اعلام نمود و اعلاى لواى این مذهب را سیاست دولت خود قرار داد و گفتن «اشهد ان علیا ولى اللّه» و «حى على خیر العمل» را در اذان و اقامه عملى ساخت. اكثر سنیان ایران كه از بیم شمشیر شاه اسماعیل چاره‏ اى جز تسلیم نداشتند، طوعا یا كرها آن مذهب را پذیرفتند و در اندك مدتى مذهب شیعه اثنى عشرى بیشتر ولایات ایران را فرا گرفت و از آن زمان تا كنون كه قریب پانصد سال مى‏ گذرد شیعه جعفرى اثنى عشرى مذهب رسمى دولت و ملّت ایران است. صفویه پس از رسمیت دادن مذهب شیعه اثنى عشرى براى این كه معارف جدیدى جانشین معارف قدیم سنّى كرده باشند در صدد برآمدند كه فقهایى را از جبل لبنان كه در آن روزگار مهد معارف شیعه بود و یا از احساء و بحرین كه در ساحل غربى خلیج فارس قرار داشت براى تعلیم و تتبع فقه و كلام شیعه به ایران دعوت كنند و علمایى چون شیخ حرّ عاملی و بهاء الدّین عاملى به ایران روى نهادند و امثال علامه مجلسى از شاگردان ایشان به شمار مى‏ روند. [۷]


پانویس

  1. سوره مائده آیه 55
  2. سوره مائده آیه 3
  3. سوره مائده آیه 67
  4. سوره تحريم آیه 4
  5. سوره آل عمران آیه 61
  6. سوره بقره آیه 229
  7. محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 24 با ویرایش مختصر