ابوطالب: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
جز (جایگزینی متن - 'قران' به 'قرآن')
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۷۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات انبیا
| عنوان =  ابوطالب
| تصویر =  ابوطالب.jpg
| نام = عبدمناف بن عَبْدُالمُطَّلِب
| تاریخ تولد =
| محل تولد = [[مکه]]
| تاریخ وفات =  ۲۶ [[رجب]] دهم [[بعثت]] (عام الحزن)
| مدفن = مکه، قبرستان ابوطالب (قبرستان حُجون)
| لقب‌ =
| کنیه =
| پدر = [[عبدالمطلب]]
| مادر = فاطمه
}}
'''ابوطالب بن عبدالمطلب''' پدر علی (علیه‌السلام) یکی از شخصیت‌های نقش آفرین [[صدر اسلام]] است. وی در هنگامی که پدر عالیقدر اسلام از همه‌سو هدف تیرهای زهرآگین [[مشرکان]] [[مکه]] بود مردانه از آن حضرت حمایت کرد و بدین وسیله در گسترش اسلام و تقویت [[مسلمانان]] نقش مهمی ایفا نمود.


<div class="wikiInfo">[[پرونده:ابوطالب.jpg |جایگزین=ابوطالب|ابوطالب]]
ابوطالب (عبدمناف یا عمران قرشی) عمو و حامی بزرگ [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)]] و از شخصیت‌های بزرگ [[قریش]] بود.
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
!نام
!ابوطالب
|-
|نام کامل
|عبدمناف بن عَبْدُالمُطَّلِب
|-
|کنیه
|[[ابوطالب]]
|-
|زادگاه
|[[مکه]]
|-
|محل زندگی
|مکه
|-
|نام پدر
|[[عبدالمطلب]]
|-
|نام مادر
|فاطمه
|-
|دلیل شهرت
|حمایت از [[پیامبر(ص)]]
|-
|نقش‌های برجسته
|سرپرستی پیامبر(ص) • سقایت و رفادت حاجیان
|-
|آثار
|دیوان ابوطالب
|-
|نسب • قبیله
|[[قریش]] • [[بنی‌هاشم]]
|-
|درگذشت
|۲۶ رجب سال دهم بعثت (عام الحزن)
|-
|آرامگاه
|مکه • قبرستان حُجون
|-
|}
</div>


'''حضرت ابوطالب''' پدر علی(ع) یکی از شخصیت های نقش آفرین [[صدر اسلام]] است. وی در هنگامی که پدر عالیقدر اسلام از همه سو هدف تیرهای زهرآگین [[مشرکان]] [[مکه]] بود مردانه از آن حضرت حمایت کرد و بدین وسیله در گسترش اسلام و تقویت [[مسلمانان]] نقش مهمی ایفا نمود.
پدرش [[عبدالمطلب]] و مادرش فاطمه دختر عمرو بود. فاطمه مادر عبدالله پدر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و [[زبیر بن عبدالمطلب]] نیز بود.
ابوطالب منصب [[رفادت]] و [[سقایت]] (مهمان‌داری و آبرسانی حاجیان) را از پدر به [[ارث]] برده بود ولی به دلیل تنگدستی این منصب را در عوض بدهی‌ای که به [[عباس بن عبدالمطلب]] داشت به او واگذار کرد.  


ابوطالب (عبدمناف یا عمران قرشی) عمو و حامی بزرگ [[پیامبر اسلام (ص)]] و از شخصیت‌های بزرگ [[قریش]] بود.
ابوطالب مردی سخاوتمند با درایت و بانفوذ صاحب رأی و اندیشه و عدالت‌مدار بود که قبایل عرب مکه قبولش داشتند و او را داور خود می‌شناختند. او نیز در داوری جانب حق را نگه می‌داشت. و با وجود این مردی تنگدست اما بلند‌طبع بود. وی مردی سخنور و شاعر بود. اشعار وی در مجموعه‌ای با عنوان <big>دیوان ابوطالب</big> گردآوری شده است. از مشهورترین قصاید او <big>قصیده لامیه</big> است.  


پدرش [[عبدالمطلب]] و مادرش فاطمه دختر عمرو بود. فاطمه مادر عبدالله پدر [[پیامبر(ص)]] و [[زبیر بن عبدالمطلب]] نیز بود.
== نام و نسب ابوطالب ==
ابوطالب منصب [[رفادت]] و [[سقایت]] (مهمانداری و آبرسانی [[حاجیان]]) را از پدر به [[ارث]] برده بود ولی به دلیل تنگدستی این منصب را در عوض بدهی‌ای که به [[عباس بن عبدالمطلب]] داشت به او واگذار کرد.  
نام ابوطالب <big>عمران</big> است و بعضی او را <big>عبدمناف</big> نامیده‌اند. چون فرزند بزرگش <small>طالب</small> بود، او را ابوطالب خواندند. وی 35 سال قبل از تولد پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در [[مکه|مکه معظمه]] در خانواده‌ای برجسته و خدا‌شناس دیده به جهان گشود. او با عبدالله پدر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برادر بود.


ابوطالب مردی سخاوتمند با درایت و بانفوذ صاحب رأی و اندیشه و عدالت مدار بود که قبایل عرب مکه قبولش داشتند و او را داور خود می‌شناختند. او نیز در داوری جانب حق را نگه می‌داشت. و با وجود این مردی تنگدست اما بلند طبع بود. وی مردی سخنور و شاعر بود. اشعار وی در مجموعه‌ای با عنوان <big>دیوان ابوطالب</big> گردآوری شده است. از مشهورترین قصاید او <big>قصیده لامیه</big> است.  
پدرش <big>عبدالمطلب</big> جد پیامبر اسلام است که همه قبایل عرب وی را به عظمت و بزرگواری می‎شناختند و از او به عنوان مردی با کفایت و مبلغ آیین توحیدی ابراهیم یاد می‌کردند. عبدالمطلب چنان مورد توجه دنیای آن روز بود که او را با لقب <big>سید‌البطحاء</big> آقای سرزمین مکه و حومه آن و <big>ساقی الحجیج</big> آب دهنده حاجیان [[خانه خدا]] و <big>ابوالساده</big> پدر بزرگواری‌ها و حافر <big>الزمزم</big> ایجاد کننده [[چاه زمزم]] می‌خواندند. عبدالمطلب در حفظ و حراست وجود مبارک حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بسیار کوشا بود. [[شیعه]] و [[اهل سنت و جماعت|اهل‌سنت]] بر این حقیقت معترف اند.


=نام و نسب ابوطالب=
ابوطالب از چنین پدری به دنیا آمد و در خانه چنین شخصیت بزرگ و الهی پرورش یافت. ابوطالب چهار پسر و دو دختر داشت. پسران او ده سال با یکدیگر فاصله سنی داشتند. طالب پسر بزرگ اوست که از او نسلی باقی نمانده است. دومین فرزند او [[عقیل]] و سومین آنها جعفر معروف به [[جعفر طیار]] و چهارمین و آخرین فرزند پسری وی حضرت علی (علیه‌السلام) است. دو دخترش یکی فاخته نام داشت که او را ام‌هانی می‌خواندند و دختر دیگرش <big>ریطه</big> یا <big>اسماء</big> است. فرزندان ابوطالب همه از فاطمه بنت‌اسد هستند.<ref>الفصول المهمة، ص 30</ref>.


نام ابوطالب <big>عمران</big>  است و بعضی او را <big>عبدمناف</big>  نامیده اند. چون فرزند بزرگش <small>طالب</small> بود، او را ابوطالب خواندند. وی 35 سال قبل از تولد پیامبر اسلام(ص) در [[مکه معظمه]] در خانواده ای برجسته و خدا شناس دیده به جهان گشود. او با [[عبدالله پدر پیامبر(ص)]] برادر بود.
== گوشه‌ای از زندگانی افتخارآمیز ابوطالب ==
ابوطالب در خانواده‌ای خداپرست و موحد و در سایه پدری همچون عبدالمطلب که از کمالات روحی و امتیازات معنوی برخوردار بود، پرورش یافت. و همانند پدرش در مسیر [[ادیان ابراهیمی|آیین حنیف ابراهیمی]] قدم برمی‌داشت و منصب سقایت و آبرسانی به زایران خانه خدا و پاسداری از جان حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را به نیکویی بر عهده گرفت.


پدرش <big>عبدالمطلب</big>  جد [[پیامبر اسلام]] است که همه قبایل عرب وی را به عظمت و بزرگواری می شناختند و از او به عنوان مردی با کفایت و مبلغ آیین [[توحید ابراهیم]] یاد می کردند. عبدالمطلب، چنان مورد توجه دنیای آن روز بود که او را با لقب <big>سید البطحاء</big> آقای سرزمین مکه و حومه آن و <big>ساقی الحجیج</big> آب دهنده حاجیان [[خانه خدا]] و <big>ابوالساده</big>  پدر بزرگواریها و حافر <big>الزمزم</big> ایجاد کننده [[چاه زمزم]] می خواندند. عبدالمطلب در حفظ و حراست وجود مبارک حضرت محمد(ص) بسیار کوشا بود. [[شیعه]] و [[اهل سنت]] بر این حقیقت معترف اند.
ابوطالب نه تنها تحت تاثیر [[شرک]] و [[بت|بت‌پرستی]] مردم مکه قرار نگرفت، بلکه در مقابل شیوه‌های [[جاهلیت]] ایستادگی کرد و نوشیدن مشروبات را بر خود [[حرام]] ساخت و خود را از هرگونه فساد و آلودگی برحذر داشت<ref>سیره حلبی، ج 1، ص 184</ref>. او نخستین کسی است که «[[قسم|سوگند]] خوردن اولیای مقتول برای اثبات قتل» را در امر قضا سنت قرار داد و بعدها اسلام نیز آن رابا نام [[قسم|قسامه]] تثبیت کرد<ref>ابوطالب مؤمن قریش، ص 116</ref>.


ابوطالب از چنین پدری به دنیا آمد و در خانه چنین شخصیت بزرگ و الهی پرورش یافت. ابوطالب چهار پسر و دو دختر داشت. پسران او ده سال با یکدیگر فاصله سنی داشتند. طالب پسر بزرگ اوست که از او نسلی باقی نمانده است. دومین فرزند او [[عقیل]] و سومین آنها جعفر معروف به [[جعفر طیار]] و چهارمین و آخرین فرزند پسری وی حضرت علی(ع) است. دو دخترش یکی فاخته نام داشت که او را ام هانی می خواندند و دختر دیگرش <big>ریطه</big>  یا <big>اسماء</big> است. فرزندان ابوطالب همه از فاطمه بنت اسداند. <ref>الفصول المهمة، ص 30</ref>
مورخان نوشته‌اند: «ابوطالب سه سال قبل از [[هجرت]] بعد از آن که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و یارانش از شعب خارج شدند، در ماه [[شوال]] یا [[ذی القعده]] در سن 84 سالگی از دنیا رفت<ref>کامل ابن اثیر، ج 1، ص 507</ref>


=گوشه ای از زندگانی افتخارآمیز ابوطالب=
در حالی دنیا را وداع گفت که قلبش لبریز از ایمان به خدا و عشق به محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. بدنش را در مکه معظمه در مقبره حجون معروف به [[قبرستان ابوطالب]] دفن کردند. با مرگ او خیمه‌ای از حزن و اندوه بر پیامبر اسلام و مسلمانان آن روز که کمتر از پنجاه نفر بودند سایه افکند زیرا آنان بهترین حامی، مدافع و فداکار در راه [[اسلام]] را از دست دادند.


ابوطالب در خانواده ای خداپرست و موحد و در سایه پدری همچون عبدالمطلب که از کمالات روحی و امتیازات معنوی برخوردار بود، پرورش یافت. و همانند پدرش در مسیر [[آیین حنیف ابراهیمی]] قدم برمی داشت و منصب سقایت و آبرسانی به زایران خانه خدا و پاسداری از جان حضرت محمد(ص) را به نیکویی بر عهده گرفت.
[[ابن کثیر]] و [[ابن اثیر]] نقل می‌کنند: «کفار قریش پس از وفات ابوطالب بر سر مبارک پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خاک - و گاهی روده گوسفند - می‌ریختند<ref>بدایه و نهایه ابن کثیر، ج 3، ص 120: کامل ابن اثیر، ج 2، ص 507(6)«وفات خدیجه سه روز یا 35 روز و یا 55 روز بعد از وفات ابوطالب واقع شده است.» (کامل ابن اثیر ج 1، ص 507.)</ref>. اندوه مسلمانان چند روز بعد با درگذشت [[خدیجه بنت خویلد|حضرت خدیجه]] رکن دیگر اسلام و حامی پیامبر خدا دو چندان شد.  


ابوطالب نه تنها تحت تاثیر [[شرک]] و [[بت پرستی]] مردم مکه قرار نگرفت، بلکه در مقابل شیوه های [[جاهلیت]] ایستادگی کرد و نوشیدن مشروبات را بر خود حرام ساخت و خود را از هرگونه فساد و آلودگی برحذر داشت. <ref>سیره حلبی،ج 1، ص 184</ref> او نخستین کسی است که «سوگند خوردن اولیای مقتول برای اثبات قتل » را در امر قضا  سنت قرار داد و بعدها اسلام نیز آن رابا نام [[قسامه]] تثبیت کرد. <ref>ابوطالب مؤمن قریش، ص 116</ref>
درگذشت ابوطالب و خدیجه کبری مصیبت بزرگی برای رسول خدا بود. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرماید:
«ما نالت قریش منی شیئا اکرهه حتی مات ابوطالب»
تا زمانی که ابوطالب زنده بود قریش نمی‌توانست هیچ گونه ناخوشایندی برای من ایجاد کند<ref>بدایه و نهایه ابن کثیر، ج 3، ص 120: کامل ابن اثیر، ج 2، ص 507(6)«وفات خدیجه سه روز یا 35 روز و یا 55 روز بعد از وفات ابوطالب واقع شده است.» (کامل ابن اثیر ج 1، ص 507.)</ref>


مورخان نوشته اند: «ابوطالب سه سال قبل از [[هجرت]] بعد از آن که پیامبر(ص) و یارانش از شعب خارج شدند، در ماه [[شوال]] یا [[ذی القعده]] در سن 84 سالگی از دنیا رفت.» <ref>کامل ابن اثیر، ج 1، ص 507</ref>
ابوطالب پس از درگذشت عبدالمطلب کفالت و سرپرستی محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را که هشت ساله بود به عهده گرفت و تا هنگام وفاتش، 42 سال تمام پروانه وار به گرد شمع وجود او گشت. و در تمام حالات، در سفر و حضر از او حراست و حفاظت کامل نمود و در راه هدف مقدس پیامبر اسلام که نشر آیین یکتاپرستی و ریشه کن کردن شرک و بت‌پرستی بود از هیچ کوششی دریغ ننمود، حتی به مدت سه سال در کنار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و سایر [[بنی هاشم|بنی‌هاشم]] در شعب ابی‌طالب - که دره‌ای خشک و سوزان بود - به سر برد. وی همواره ایمان خود را کتمان می‌کرد تا بهتر از اسلام و حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) دفاع نماید.  


در حالی دنیا را وداع گفت که قلبش لبریز از ایمان به خدا و عشق به محمد(ص) بود. بدنش را در مکه معظمه در مقبره حجون معروف به [[قبرستان ابوطالب]] دفن کردند. با مرگ او خیمه ای از حزن و اندوه بر پیامبر اسلام و مسلمانان آن روز که کمتر از پنجاه نفر بودند سایه افکند زیرا آنان بهترین حامی، مدافع و فداکار در راه [[اسلام]] را از دست دادند.  
او در ضمن اشعاری این حقیقت را بازگو می‌کند. لیعلم خیار الناس ان محمدا نبی کموسی و المسیح بن مریم اتانا یهدی مثل ما اتیا به فکل بامر الله یهدی و یعصم و انکم تتلونه فی کتابکم بصدق حدیث لا حدیث المرجم.
شخصیت‌های فهمیده بدانند که محمد: مانند [[حضرت موسی|موسی]] و [[حضرت عیسی|عیسی]] پیامبر است.
همان‌طور که آن دو پیامبر هدایت آسمانی داشتند او نیز دارد: و تمام پیامبران به فرمان خدا مردم را راهنمایی و از گناه باز می‌دارند.
و شماها اوصاف او را در کتاب‌های آسمانی به درستی می‌خوانید: و این گفتار صحیحی است و رجم به غیب نیست<ref>تفسیر مجمع البیان، ج 7، ص 34</ref>.


[[ابن کثیر]] و [[ابن اثیر]] نقل می کنند: «کفار قریش پس از وفات ابوطالب بر سر مبارک پیامبر(ص) خاک - و گاهی روده گوسفند - می ریختند. <ref>بدایه و نهایه ابن کثیر، ج 3، ص 120; کامل ابن اثیر، ج 2، ص 507(6)«وفات خدیجه سه روز یا 35 روز و یا 55 روز بعد از وفات ابوطالب واقع شده است.» (کامل ابن اثیر ج 1، ص 507.)</ref> اندوه مسلمانان چند روز بعد با درگذشت [[حضرت خدیجه]] رکن دیگر اسلام و حامی پیامبر خدا دو چندان شد.  
== ادله ایمان حضرت ابوطالب ==
از جمله شخصیت‌های اسلامی که در تاریخ مورد ظلم قرار گرفت، حضرت ابوطالب پدر بزرگوار امام علی (علیه‌السلام) است، این ظلم‌ها فقط به این دلیل است که وی پدر [[علی بن ابی‌طالب|علی (علیه‌السلام)]] است. علی که دشمن درجه یک خط انحراف در میان مسلمانان؛ مانند [[نفاق|منافقین]] و آزاد شده‌ای از [[بنی امیه|اموی]]<nowiki/>‌ها بود. این گروه به دلیل آن که در مصاف و رویارویی با حضرتش عاجز ماندند؛ - چرا که همه می‌دانند که او اولین کسی است که [[اسلام]] آورد و نزدیک‌ترین فرد به رسول الله بود، بلکه طبق آنچه را که در [[آیه مباهله]] آمده است او نفس رسول خدا بود -، از راه دیگری برای ضربه زدن به آن حضرت برآمدند، مانند این که پدرش ابوطالب در حال [[کفر]] از دنیا رفت.


درگذشت ابوطالب و خدیجه کبری مصیبت بزرگی برای رسول خدا بود. پیامبر(ص) می فرماید:
در حالی که این [[تهمت]] و دروغی بیش نیست. عالمان بزرگ ما این تهمت‌ها را به صورت مستدل رد کرده‌اند، به نحوی که جای هیچ گونه شک و تردین در ایمان حضرت ابوطالب باقی نمی‌ماند. ما در این جا خلاصه‌ای  از این جواب‌ها را متذکر می‌شویم.
«ما نالت قریش منی شیئا اکرهه حتی مات ابوطالب »
تا زمانی که ابوطالب زنده بود قریش نمی توانست هیچ گونه ناخوشایندی برای من ایجاد کند.» <ref>بدایه و نهایه ابن کثیر، ج 3، ص 120; کامل ابن اثیر، ج 2، ص 507(6)«وفات خدیجه سه روز یا 35 روز و یا 55 روز بعد از وفات ابوطالب واقع شده است.» (کامل ابن اثیر ج 1، ص 507.)</ref>


ابوطالب پس از درگذشت عبدالمطلب کفالت و سرپرستی محمد(ص) را که هشت ساله بود به عهده گرفت و تا هنگام وفاتش، 42 سال تمام پروانه وار به گرد شمع وجود او گشت. و در تمام حالات، در سفر و حضر ازاو حراست و حفاظت کامل نمود و در راه هدف مقدس پیامبر اسلام که نشر آیین یکتاپرستی و ریشه کن کردن شرک و بت پرستی بود از هیچ کوششی دریغ ننمود، حتی به مدت سه سال در کنار پیامبر(ص) و سایر [[بنی هاشم]] در شعب ابی طالب - که دره ای خشک و سوزان بود - به سر برد. وی همواره ایمان خود را کتمان می کرد تا بهتر از اسلام و حضرت محمد(ص) دفاع نماید.
=== بررسی آثار علمی و ادبی او ===
ما از میان ذخایر علمی و ادبی حضرت ابوطالب و قصائد طولانی وی، قطعاتی چند انتخاب نمودیم که بر ایمان حضرت ابوطالب دلالت دارد و مضمونش چنین است: "اشخاص شریف و فهمیده بدانند که محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) بسان [[حضرت موسی|موسی]] و [[حضرت عیسی|مسیح]] پیامبر است، همان نور آسمانی را که آن دو در اختیار داشتند او نیز دارد و تمام پیامبران به فرمان [[خداوند]]، مردم را راهنمایی و از گناه باز می‌دارند، سران قریش! تصوّر کرده‌اید که می‌توانید بر او دست بیابید در صورتی که آرزویی را در سر می‌پرورانید که کمتر از خواب‌های آشفته نیست، او پیامبر است [[وحی]] از ناحیه [[خداوند]] بر او نازل می‌گردد<ref>سبحانی، جعفر، فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، ص163،نشر مشعر، 1378، به نقل از دیوان ابوطالب ص32، و سیره ابن هشام ج 1 ص 373</ref>"


او در ضمن اشعاری این حقیقت را بازگو می کند.
ایشان در بخش دیگری از اشعار خود سروده‌اند: "قریش آیا نمی‌دانید که ما او (محمد) را مانند موسی پیامبر یافته‌ایم و نام و نشان او در کتاب‌های آسمانی قید گردیده است و بندگان خدا محبّت مخصوصی به وی دارند و نباید درباره کسی که خدا محبّت او را در دل‌ها به ودیعت گذارده ستم کرد<ref>سبحانی، جعفر، فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، ص163،نشر مشعر، 1378، به نقل از دیوان ابوطالب ص32، و سیره ابن هشام ج 1 ص 373</ref>."
لیعلم خیار الناس ان محمدا نبی کموسی و المسیح بن مریم اتانا یهدی مثل ما اتیا به فکل بامر الله یهدی و یعصم و انکم تتلونه فی کتابکم بصدق حدیث لا حدیث المرجم
شخصیت های فهمیده بدانند که محمد; مانند [[موسی]] و [[عیسی]] [[پیامبر]] است.
همانطور که آن دو پیامبر هدایت آسمانی داشتند او نیز دارد; و تمام پیامبران به فرمان خدا مردم را راهنمایی و از گناه باز می دارند.
و شماها اوصاف او را در کتابهای آسمانی به درستی می خوانید; و این گفتار صحیحی است و [[رجم]] به [[غیب]] نیست. <ref>تفسیر مجمع البیان، ج ص 34</ref>


=ادله ایمان حضرت ابوطالب (ع)=
هم‌چنیین در جای دیگر آورده‌اند: "ای برادرزاده تا ابوطالب در میان خاک نخوابیده و لحد را بستر نساخته هرگز دشمنان به تو دست نخواهند یافت" به آن چه مأموری آشکار کن، از هیچ کس مترس و بشارت ده و چشمانی را روشن ساز، مرا به آیین خود خواندی و می‌دانم تو پند دهنده من هستی و در دعوت خود امین و درستکاری، حقّا که کیش محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) از بهترین آئین‌ها است<ref>تاریخ ابن کثیر، ج 2 ص 42؛ تفسیر نمونه، ج ‏5، ص 195</ref>."


از جمله شخصیت های اسلامی که در تاریخ مورد ظلم قرار گرفت، حضرت ابوطالب پدر بزرگوار امام علی (ع) است، این ظلم ها فقط به این دلیل است که وی پدر [[علی (ع)]] است. علی که دشمن درجه یک خط انحراف در میان مسلمانان؛ مانند [[منافقین]] و آزاد شده های از [[اموی]] ها بود. این گروه به دلیل آن که در مصاف و رویارویی با حضرتش عاجز ماندند؛- چرا که همه می دانند که او اولین کسی است که [[اسلام]] آورد و نزدیک ترین فرد [[به رسول الله]] بود، بلکه طبق آنچه را که در [[سوره مباهله]] آمده است او نفس [[رسول خدا]] بود -، از راه دیگری برای ضربه زدن به آن حضرت برآمدند، مانند این که پدرش ابوطالب در حال [[کفر]] از دنیا رفت.  
دلالت این اشعار و کلمات بر ایمان راسخ حضرت ابوطالب (علیه‌السلام) واضح و غیر قابل انکار است.


در حالی که این [[تهمت]] و دروغی بیش نیست. عالمان بزرگ ما این تهمت ها را به صورت مستدل رد کرده اند، به نحوی که جای هیچ گونه شک و تردین در [[ایمان]] [[حضرت ابوطالب]] باقی نمی ماند. ما در این جا خلاصه ای از این جواب ها را متذکر می شویم.
=== طرز رفتار و کردار او در میان جامعه ===
حضرت ابوطالب شخصیتی است که در طول زندگی خود حتی برای یک لحظه راضی نشد برادرزاده عزیزش آزرده و دلشکسته شود و علیرغم تمام مشکلات و عدم امکانات زحمت بردن او را به [[شام]] همراه خود پذیرفت.


طرز تفکّر و عقیده هر شخص را از راه های متعددی می توان به دست آورد از جمله:
اعتقاد او به فرزند برادر تا آن جایی است که او را همراه خود به مصلی برده و خدا را به مقام او [[قسم]] داد و باران رحمت طلبید.


==بررسی آثار علمی و ادبی او==
وی در راه حفظ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) لحظه‌ای از پای ننشست و سه سال آوارگی و زندگی پر مشقت در شکاف کوه و اعماق درّه ([[شعب ابی طالب|شعب ابیطالب]])را بر ریاست و سیادت مکّه ترجیح داد تا آن جا که این آوارگی سه ساله او را فرسوده و بیمار کرد و چند روز پس از نقض محاصره اقتصادی بدرود حیات گفت.


ما از میان ذخایر علمی و ادبی حضرت ابوطالب و قصائد طولانی وی، قطعاتی چند انتخاب نمودیم که بر ایمان حضرت ابوطالب دلالت دارد و مضمونش چنین است: "اشخاص شریف و فهمیده بدانند که [[محمد(ص)]] بسان [[موسی]] و [[مسیح]] پیامبر است، همان نور آسمانی را که آن دو در اختیار داشتند او نیز دارد و تمام پیامبران به فرمان [[خداوند]]، مردم را راهنمایی و از گناه باز می دارند، سران قریش! تصوّر کرده اید که می توانید بر او دست بیابید در صورتی که آرزویی را در سر می پرورانید که کمتر از خواب های آشفته نیست، او پیامبر است [[وحی]] از ناحیه [[خداوند]] بر او نازل می گردد" <ref>سبحانی، جعفر، فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، ص163 ،نشر مشعر، 1378، به نقل از دیوان ابوطالب ص32، و سیره ابن هشام ج 1 ص 373</ref>  
ایمان او به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به قدری قرص و محکم بود که راضی بود تمام فرزندان گرامی خود کشته شوند ولی او زنده بماند، وقتی آیه شریفه {{متن قرآن |و انذر عشیرتک الاقربین |آیه = 214 |سوره = شعراء }} نازل شد و پیامبر تمام اعمام و خویشاوندان خود را دور خود جمع کرد و آئین اسلام را به آنها معرفی کرد، ابوطالب به او گفت: "برادر زاده عزیزم قیام کن! تو والا مقامی !حزب تو از گرامی‌ترین حزب‌ها است! تو فرزند مرد بزرگی هستی!، هر گاه زبانی تو را آزار دهد، زبان‌های تیزی به دفاع از تو بر می‌خیزد و شمشیرهای برّنده آنها را می‌رباید به خدا سوگند، اعراب مانند کودک نسبت به مادرش در پیشگاه تو خاضع خواهند شد<ref>سید بن طاووس، الطرائف، ص 85</ref>."


ایشان در بخش دیگری از اشعار خود سروده اند: "قریش آیا نمی دانید که ما او ([[محمد]]) را مانند موسی پیامبر یافته ایم و نام و نشان او در کتاب های آسمانی قید گردیده است و بندگان خدا محبّت مخصوصی به وی دارند و نباید درباره کسی که خدا محبّت او را در دل ها به ودیعت گذارده ستم کرد.<ref>سبحانی، جعفر، فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، ص163 ،نشر مشعر، 1378، به نقل از دیوان ابوطالب ص32، و سیره ابن هشام ج 1 ص 373</ref>
=== عقیده دوستان و نزدیکان بی غرضش در حق او ===
الف: وقتی امام علی (علیه‌السلام) خبر ارتحال ابوطالب را به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) داد وی سخت گریست و به علی (علیه‌السلام) دستور غسل و کفن و دفن را صادر نمود و از خدا برای او طلب مغفرت کرد<ref>سید بن طاووس، الطرائف، ص 85</ref>. در حالی که غسل و کفن و دفن میّت مسلمان [[واجب]] بوده و انسان [[کافر]] [[غسل]] و [[کفن]] و دفن ندارد<ref>مکی عاملی، محمد بن جمال‌الدین، اللمعه الدمشقیه، ص20، مؤسسه دار الفکر، 1374؛ امام خمینی(ره)، تحریر الوسیله، ج 1 ص 65، دار العلم، 1374؛ توضیح المسائل سیزده م رجع، ج 1 ص313، مسئله 542، دفتر تبلیغات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1383</ref>. و هیچ مسلمانی حق ندارد برای کافر از خداوند طلب مغفرت نماید<ref>توبه، 113، پیامبر و کسانی را که ایمان آورده‏اند نرسد و شرعا جایز و عقلا صحیح نباشد که برای مشرکان آمرزش بخواهند هر چند خویشان (آنها) باشند، پس از آن که برایشان آشکار شده که آنان اهل دوزخند</ref>.


همچنیین در جای دیگر آورده اند: "اى برادرزاده تا ابوطالب در میان خاک نخوابیده و لحد را بستر نساخته هرگز دشمنان به تو دست نخواهند یافت" به آن چه مأموری آشکار کن، از هیچ کس مترس و بشارت ده و چشمانی را روشن ساز، مرا به آیین خود خواندی و می دانم تو پند دهنده من هستی و در دعوت خود امین و درستکاری، حقّا که کیش [[محمد(ص)]] از بهترین آئین ها است." <ref>تاریخ ابن کثیر، ج 2 ص 42؛ تفسیر نمونه، ج ‏5، ص 195</ref>
ب: امام باقر(علیه‌السلام) می‌فرماید: ایمان ابوطالب بر ایمان بسیاری از مردم ترجیح دارد و امیرمؤمنان دستور می‌داد از طرف وی [[حج]] به جا آورند<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج 14،ص 76</ref>.


دلالت این اشعار و کلمات بر ایمان راسخ حضرت ابوطالب (ع) واضح و غیر قابل انکار است.
ج:[[جعفر بن محمد (صادق)|امام صادق (علیه‌السلام)]] فرمود: حضرت ابوطالب (علیه‌السلام) همانند [[اصحاب کهف]] است که در دل [[ایمان]] داشتند و تظاهر به [[شرک]] می‌کردند از این جهت دو بار مأجور خواهند بود<ref>سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، ج 1 ص 377، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی،1377، به نقل از اصول کافی ص244</ref>.


==طرز رفتار و کردار او در میان جامعه==
این روایت دلیل بر آن است که در مقاطعی از عمر خود، برای حفظ اسلام و جان پیامبر ایمان خود را کتمان نموده است اما این کتمان نه تنها هیچ خدشه‌ای به ایمان او وارد نمی سازد که نشانه درجه والای ایمان و اجر مضاعف او در پیشگاه خداوند است.


حضرت ابوطالب شخصیتی است که در طول زندگی خود حتی برای یک لحظه راضی نشد برادر زاده عزیزش آزرده و دلشکسته شود و علیرغم تمام مشکلات و عدم امکانات زحمت بردن او را به [[شام]] همراه خود پذیرفت.
د: علماء [[مذهب شیعه|امامیه]]، [[زیدیه]] به پیروی از [[اهل بیت|اهل‌بیت (علیه‌السلام)]] همگی اتّفاق دارند که ابوطالب یکی از افراد برجسته اسلام بوده و روزی که جان از بدنش خارج گردید، دلی مالامال از ایمان و اخلاص به اسلام و مسلمانان داشت و در‌این‌باره کتاب‌ها و رساله‌های زیادی نوشته‌اند<ref>مردانی، خیر الله، پرتویی از سیمای تابناک ابوطالب، ص136، نشر راه قرآن،1384، به نقل از وسائل الشیعه، ج 11،ص 480</ref>.


اعتقاد او به فرزند برادر تا آن جایی است که او را همراه خود به [[مصلی]] برده و خدا را به مقام او [[قسم]] داد و باران رحمت طلبید.
هـ: بسیاری از علمای بزرگ [[اهل سنت و جماعت|اهل‌سنت]] مثل [[علامه برزنجی]]، [[ابراهیم حنبلی|شیخ ابراهیم حنبلی]] و [[ابن جوزی]] و نیز همه علمای بزرگ شیعه؛ مثل [[امین الاسلام طبرسی]]، [[محمد باقر مجلسی]]، علاّمه شیخ ابوجعفر، ابن فتال نیشابوری، [[سید عبدالله شبر]]، [[محقق راوندی]]، [[محمد بن علی بن بابویه قمی|شیخ صدوق]]، [[علامه کراجکی]]، [[سید بن طاووس]]، [[سید مرتضی علم‌الهدی|سید مرتضی]] به ایمان ابوطالب شهادت داده و تصریح کرده‌اند<ref>طباطبائی، محمد حسین، مترجم:موسوی همدانی، محمد باقر، تفسیر المیزان، ج 2 ص 308، دفتر انتشارات اسلامی، بی تا؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 24، ص 35، دار المکتب الاسلامیّه، 1371</ref>.


وی در راه حفظ پیامبر(ص) لحظه ای از پای ننشست و سه سال آوارگی و زندگی پر مشقت در شکاف کوه و اعماق درّه (شعب ابیطالب )را بر ریاست و سیادت مکّه ترجیح داد تا آن جا که این آوارگی سه ساله او را فرسوده و بیمارکرد و چند روز پس از نقض محاصره اقتصادی بدرود حیات گفت.
== شعر ابوطالب ==
ابوطالب شاعری نام‌آور بود و ابیاتِ فراوانی به او منسوب است؛ البته همه آنها متواتر نیست؛ اما مجموعه‌ای از اشعار به ‌گونه‌ای متواتر نقل شده که انتساب آنها را به او نمی‌توان انکار کرد. این اشعار در چهار دیوان به نام اشعار ابوطالب جمع شده<ref> شعر ابی‌طالب، ص‌ 18</ref>. و از نخستین سده‌های اسلامی تا دوره‌های بعد، همواره مورد توجه ادیبان و شاعران [[جهان اسلام]] بوده است.


ایمان او به پیامبر(ص) به قدری قرص و محکم بود که راضی بود تمام فرزندان گرامی خود کشته شوند ولی او زنده بماند، وقتی آیه شریفه "و انذر عشیرتک الاقربین" <ref>آیه 214 سوره شعراء</ref> نازل شد و پیامبر تمام اعمام و خویشاوندان خود را دور خود جمع کرد و آئین اسلام را به آنها معرفی کرد، ابوطالب به او گفت: "برادر زاده عزیزم قیام کن! تو والا مقامی !حزب تو از گرامی ترین حزب ها است! تو فرزند مرد بزرگی هستی!، هر گاه زبانی تو را آزار دهد، زبان های تیزی به دفاع از تو بر می خیزد و شمشیرهای برّنده آنها را می رباید به خدا سوگند، اعراب مانند کودک نسبت به مادرش در پیشگاه تو خاضع خواهند شد." <ref>سید بن طاووس، الطرائف، ص 85</ref>
در بین همه آنها [[قصیده لامیه]] او شهرت بسزایی دارد. خاورشناسان نیز به ‌رغم چند و چونی که در درستی انتساب این اشعار به ابوطالب کرده‌اند به انکار مطلق آنها نپرداخته‌اند. <ref> دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی، ج‌ 5، ص‌ 619</ref>


==عقیده دوستان و نزدیکان بی غرضش در حقّ او==
بر پایه دو روایت تاریخی، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در دو واقعه به این اشعار در [[مدینه]] استناد و ابیاتی از آنها را قرائت کرده است: یکی ماجرای دعای پیامبر برای نزول باران <ref> شرح نهج‌البلاغه، ج‌ 14، ص‌ 274</ref> و دیگری هنگام مشاهده کشتگان [[بدر]] <ref> شرح نهج‌البلاغه، ج‌ 14،ص‌ 273 </ref> که ابوطالب در آن، پیروزی بنی‌هاشم و مسلمانان را پیش‌بینی کرده بود.


الف: وقتی امام علی(ع) خبر ارتحال ابوطالب را به پیامبر(ص) داد وی سخت گریست و به علی(ع) دستور غسل و کفن و دفن را صادر نمود و از خدا برای او طلب مغفرت کرد. <ref>سید بن طاووس، الطرائف، ص 85</ref> در حالی که غسل و کفن و دفن میّت مسلمان واجب بوده و انسان کافر غسل و کفن و دفن ندارد. <ref>مکی عاملی، محمد بن جمال الدین، اللمعه الدمشقیه، ص20، مؤسسه دار الفکر، 1374؛ امام خمینی(ره)، تحریر الوسیله، ج 1 ص 65، دار العلم، 1374؛ توضیح المسائل سیزده م رجع،ج 1 ص313، مسئله 542، دفتر تبلیغات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1383</ref> و هیچ مسلمانی حق ندارد برای کافر از خداوند طلب مغفرت نماید. <ref>توبه، 113، پیامبر و کسانى را که ایمان آورده‏اند نرسد و شرعا جایز و عقلا صحیح نباشد که براى مشرکان آمرزش بخواهند هر چند خویشان (آنها) باشند، پس از آن که برایشان آشکار شده که آنان اهل دوزخند</ref>
بخشی از ابیات منسوب به ابوطالب، حاکی از عقاید او و بخشی دارای ارزش تاریخی است؛ به ‌طوری که محققان در ماجراهای عربستان و نخستین سال‌های بعثت ‌نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) به آنها استناد می‌کنند. پاره‌ای از خاورشناسان نیز به آنها توجه کرده‌اند<ref>دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی، ج‌ 5، ص‌ 619</ref>.


ب: [[امام باقر(ع)]] می فرماید: ایمان ابوطالب بر ایمان بسیاری از مردم ترجیح دارد و امیرمؤمنان دستور می داد از طرف وی [[حج]] به جا آورند. <ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 14،ص 76</ref>
== وفات ابوطالب ==
درباره تاریخ وفات ابوطالب نظرات مختلفی وجود دارد. [[محمد بن حسن طوسی|شیخ طوسی]] ۲۶ [[رجب]] سال دهم [[بعثت]] را روز وفات او دانسته است<ref>یوسفی غروی، موسوعة التاریخ الإسلامی، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۶۴۰ به نقل از شیخ طوسی، المصباح، ص۵۶۶</ref>. [[یعقوبی]] وفات ابوطالب را در [[رمضان|ماه رمضان]] و سه روز پس از وفات [[خدیجه بنت خویلد|حضرت خدیجه]] دانسته است به گفته او ابوطالب در هنگام مرگ ۸۶ یا ۹۰ ساله بوده است<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی(الاعلمی)، ج۱، ص۳۵۴</ref>. برخی نیز ۱ [[ذی القعده|ذی‌القعده]] و ۱۵ شوال را ذکر کرده‌اند<ref>مقریزی، امتاع الاسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۴۵</ref>.


ج:[[امام صادق(ع)]] فرمود: حضرت ابوطالب(ع) همانند [[اصحاب کهف]] است که در دل ایمان داشتند و تظاهر به شرک می کردند از این جهت دو بار مأجور خواهند بود. <ref>سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، ج 1 ص 377، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی،1377، به نقل از اصول کافی ص244</ref>
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) روز وفات وی در حالی که به شدت محزون بود و می‌گریست به [[علی بن ابی‌طالب|امام علی (علیه‌السلام)]] دستور [[غسل]] و [[کفن]] او را داد و برای وی طلب رحمت کرد<ref> مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۳۵، ص۱۶۳؛ ابن جوزی، تذکره الخواص، ۱۴۲۶ق، ج۱، ص۱۴۵</ref>. و هنگامی که به محل دفن وی رسید فرمود: آن گونه برای تو طلب آمرزش و [[شفاعت]] می‌کنم که [[جن]] و [[انس]] دچار شگفتی شوند<ref>ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ۱۳۷۸ق، ج۱۴، ص۷۶</ref>. پیکر وی را در قبرستان حُجون مکه کنار قبر پدرش عبدالمطلب به خاک سپردند.<ref>بلارذی، انساب الاشراف، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۲۹</ref>.


این روایت دلیل بر آن است که در مقاطعی از عمر خود، برای حفظ اسلام و جان پیامبر ایمان خود را کتمان نموده است اما این کتمان نه تنها هیچ خدشه ای به ایمان او وارد نمی سازد که نشانه درجه والای ایمان و اجر مضاعف او در پیشگاه خداوند است.
پیامبر سال وفات ابوطالب و [[خدیجه بنت خویلد|خدیجه (سلام الله علیها)]] را [[عام الحزن]] (سال اندوه) نامید<ref>مقریزی، امتاع الاسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۴۵</ref>.


د: علماء امامیّه، زیدیه به پیروی از [[اهل بیت(ع)]] همگی اتّفاق دارند که ابوطالب یکی از افراد برجسته اسلام بوده و روزی که جان از بدنش خارج گردید، دلی مالامال از ایمان و اخلاص به اسلام و مسلمانان داشت و در این باره کتاب ها و رساله های زیادی نوشته اند. <ref>مردانی، خیر الله، پرتویی از سیمای تابناک ابوطالب، ص136، نشر راه قرآن،1384، به نقل از وسائل الشیعه، ج 11،ص 480</ref>
== پانویس ==
 
هـ: بسیاری از علمای بزرگ [[اهل سنت]] مثل علّامه برزنجی، شیخ ابراهیم حنبلی و [[ابن جوزی]] و نیز همه علمای بزرگ شیعه؛ مثل [[امین الاسلام طبرسی]]، [[محمد باقر مجلسی]]، علاّمه شیخ ابوجعفر، ابن فتال نیشابوری، [[سید عبدالله شبر]]، [[محقق راوندی]]، [[شیخ صدوق]]، [[علامه کراجکی]]، [[سید بن طاووس]]، [[سید مرتضی]] به ایمان ابوطالب شهادت داده و تصریح کرده اند. <ref>طباطبائی، محمد حسین، مترجم:موسوی همدانی، محمد باقر، تفسیر المیزان، ج 2 ص 308، دفتر انتشارات اسلامی، بی تا؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 24، ص 35، دار المکتب الاسلامیّه، 1371</ref>
 
=شعر ابوطالب=
 
ابوطالب شاعرى نام‌آور بود و ابیاتِ فراوانى به او منسوب است؛ البته همه آن‌ها متواتر نیست؛ اما مجموعه‌اى از اشعار به ‌گونه‌اى متواتر نقل شده که انتساب آن‌ها را به او نمى‌توان انکار کرد. این اشعار در چهار دیوان به نام اشعار ابوطالب جمع شده <ref> شعر ابى‌طالب، ص‌ 18</ref> و از نخستین سده‌هاى اسلامى تا دوره‌هاى بعد، همواره مورد توجه ادیبان و شاعران [[جهان اسلام]] بوده است.
 
در بین همه آن‌ها [[قصیده لامیه]] او شهرت بسزایى دارد. خاورشناسان نیز به ‌رغم چند و چونى که در درستى انتساب این اشعار به ابوطالب کرده‌اند به انکار مطلق آن‌ها نپرداخته‌اند. <ref> دائرة‌المعارف بزرگ اسلامى، ج‌ 5، ص‌ 619</ref>
 
بر پایه دو روایت تاریخى، [[پیامبر اکرم (ص)]] در دو واقعه به این اشعار در [[مدینه]] استناد و ابیاتى از آن‌ها را قرائت کرده است: یکى ماجراى دعاى پیامبر براى نزول باران <ref> شرح نهج‌البلاغه، ج‌ 14، ص‌ 274</ref> و دیگرى هنگام مشاهده کشتگان [[بدر]] <ref> شرح نهج‌البلاغه، ج‌ 14،ص‌ 273 </ref> که ابوطالب در آن، پیروزى بنى‌هاشم و مسلمانان را پیش‌بینى کرده بود.
 
بخشى از ابیات منسوب به ابوطالب، حاکى از [[عقاید]] او و بخشى داراى ارزش تاریخى است؛ به ‌طورى که محققان در ماجراهاى [[عربستان]] و نخستین سال‌هاى [[بعثت ‌نبوى (ص)]] به آن‌ها استناد مى‌کنند. پاره‌اى از خاورشناسان نیز به آن‌ها توجه کرده‌اند. <ref>دائرة‌المعارف بزرگ اسلامى، ج‌ 5، ص‌ 619</ref>
 
=وفات ابوطالب=
 
درباره تاریخ وفات ابوطالب نظرات مختلفی وجود دارد. [[شیخ طوسی]] ۲۶ رجب سال دهم [[بعثت]] را روز وفات او دانسته است. <ref>یوسفی غروی، موسوعة التاریخ الإسلامی، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۶۴۰ به نقل از شیخ طوسی، المصباح، ص۵۶۶</ref> [[یعقوبی]] وفات ابوطالب را در [[ماه رمضان]] و سه روز پس از وفات حضرت خدیجه دانسته است به گفته او ابوطالب در هنگام مرگ ۸۶ یا ۹۰ ساله بوده است. <ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی(الاعلمی)، ج۱، ص۳۵۴</ref> برخی نیز ۱ ذی‌القعده و ۱۵ شوال را ذکر کرده‌اند. <ref>مقریزی، امتاع الاسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۴۵</ref>
 
پیامبر(ص) روز وفات وی در حالی که به شدت محزون بود و می‌گریست به [[امام علی(ع)]] دستور [[غسل]] و [[کفن]] او را داد و برای وی طلب رحمت کرد. <ref> مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۳۵، ص۱۶۳؛ ابن جوزی، تذکره الخواص، ۱۴۲۶ق، ج۱، ص۱۴۵</ref> و هنگامی که به محل دفن وی رسید فرمود: آن گونه برای تو طلب آمرزش و شفاعت می‌کنم که [[جن]] و [[انس]] دچار شگفتی شوند. <ref>ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۳۷۸ق، ج۱۴، ص۷۶</ref> پیکر وی را در قبرستان حُجون مکه کنار قبر پدرش عبدالمطلب به خاک سپردند. <ref>بلارذی، انساب الاشراف، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۲۹</ref>
 
پیامبر سال وفات ابوطالب و [[خدیجه(س)]] را [[عام الحزن]] (سال اندوه) نامید. <ref>مقریزی، امتاع الاسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۴۵</ref>
 
=پانویس=
{{پانویس|2}}
{{پانویس|2}}


[[رده:اهل بیت]]
[[رده:شخصیت‌ها]]
[[رده:قبیله بنی‌هاشم]]
[[رده:صحابه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۷:۴۹

ابوطالب
ابوطالب.jpg
نام کاملعبدمناف بن عَبْدُالمُطَّلِب
پدرعبدالمطلب
مادرفاطمه
مدفنمکه، قبرستان ابوطالب (قبرستان حُجون)

ابوطالب بن عبدالمطلب پدر علی (علیه‌السلام) یکی از شخصیت‌های نقش آفرین صدر اسلام است. وی در هنگامی که پدر عالیقدر اسلام از همه‌سو هدف تیرهای زهرآگین مشرکان مکه بود مردانه از آن حضرت حمایت کرد و بدین وسیله در گسترش اسلام و تقویت مسلمانان نقش مهمی ایفا نمود.

ابوطالب (عبدمناف یا عمران قرشی) عمو و حامی بزرگ پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و از شخصیت‌های بزرگ قریش بود.

پدرش عبدالمطلب و مادرش فاطمه دختر عمرو بود. فاطمه مادر عبدالله پدر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و زبیر بن عبدالمطلب نیز بود. ابوطالب منصب رفادت و سقایت (مهمان‌داری و آبرسانی حاجیان) را از پدر به ارث برده بود ولی به دلیل تنگدستی این منصب را در عوض بدهی‌ای که به عباس بن عبدالمطلب داشت به او واگذار کرد.

ابوطالب مردی سخاوتمند با درایت و بانفوذ صاحب رأی و اندیشه و عدالت‌مدار بود که قبایل عرب مکه قبولش داشتند و او را داور خود می‌شناختند. او نیز در داوری جانب حق را نگه می‌داشت. و با وجود این مردی تنگدست اما بلند‌طبع بود. وی مردی سخنور و شاعر بود. اشعار وی در مجموعه‌ای با عنوان دیوان ابوطالب گردآوری شده است. از مشهورترین قصاید او قصیده لامیه است.

نام و نسب ابوطالب

نام ابوطالب عمران است و بعضی او را عبدمناف نامیده‌اند. چون فرزند بزرگش طالب بود، او را ابوطالب خواندند. وی 35 سال قبل از تولد پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در مکه معظمه در خانواده‌ای برجسته و خدا‌شناس دیده به جهان گشود. او با عبدالله پدر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برادر بود.

پدرش عبدالمطلب جد پیامبر اسلام است که همه قبایل عرب وی را به عظمت و بزرگواری می‎شناختند و از او به عنوان مردی با کفایت و مبلغ آیین توحیدی ابراهیم یاد می‌کردند. عبدالمطلب چنان مورد توجه دنیای آن روز بود که او را با لقب سید‌البطحاء آقای سرزمین مکه و حومه آن و ساقی الحجیج آب دهنده حاجیان خانه خدا و ابوالساده پدر بزرگواری‌ها و حافر الزمزم ایجاد کننده چاه زمزم می‌خواندند. عبدالمطلب در حفظ و حراست وجود مبارک حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بسیار کوشا بود. شیعه و اهل‌سنت بر این حقیقت معترف اند.

ابوطالب از چنین پدری به دنیا آمد و در خانه چنین شخصیت بزرگ و الهی پرورش یافت. ابوطالب چهار پسر و دو دختر داشت. پسران او ده سال با یکدیگر فاصله سنی داشتند. طالب پسر بزرگ اوست که از او نسلی باقی نمانده است. دومین فرزند او عقیل و سومین آنها جعفر معروف به جعفر طیار و چهارمین و آخرین فرزند پسری وی حضرت علی (علیه‌السلام) است. دو دخترش یکی فاخته نام داشت که او را ام‌هانی می‌خواندند و دختر دیگرش ریطه یا اسماء است. فرزندان ابوطالب همه از فاطمه بنت‌اسد هستند.[۱].

گوشه‌ای از زندگانی افتخارآمیز ابوطالب

ابوطالب در خانواده‌ای خداپرست و موحد و در سایه پدری همچون عبدالمطلب که از کمالات روحی و امتیازات معنوی برخوردار بود، پرورش یافت. و همانند پدرش در مسیر آیین حنیف ابراهیمی قدم برمی‌داشت و منصب سقایت و آبرسانی به زایران خانه خدا و پاسداری از جان حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را به نیکویی بر عهده گرفت.

ابوطالب نه تنها تحت تاثیر شرک و بت‌پرستی مردم مکه قرار نگرفت، بلکه در مقابل شیوه‌های جاهلیت ایستادگی کرد و نوشیدن مشروبات را بر خود حرام ساخت و خود را از هرگونه فساد و آلودگی برحذر داشت[۲]. او نخستین کسی است که «سوگند خوردن اولیای مقتول برای اثبات قتل» را در امر قضا سنت قرار داد و بعدها اسلام نیز آن رابا نام قسامه تثبیت کرد[۳].

مورخان نوشته‌اند: «ابوطالب سه سال قبل از هجرت بعد از آن که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و یارانش از شعب خارج شدند، در ماه شوال یا ذی القعده در سن 84 سالگی از دنیا رفت[۴]

در حالی دنیا را وداع گفت که قلبش لبریز از ایمان به خدا و عشق به محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. بدنش را در مکه معظمه در مقبره حجون معروف به قبرستان ابوطالب دفن کردند. با مرگ او خیمه‌ای از حزن و اندوه بر پیامبر اسلام و مسلمانان آن روز که کمتر از پنجاه نفر بودند سایه افکند زیرا آنان بهترین حامی، مدافع و فداکار در راه اسلام را از دست دادند.

ابن کثیر و ابن اثیر نقل می‌کنند: «کفار قریش پس از وفات ابوطالب بر سر مبارک پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خاک - و گاهی روده گوسفند - می‌ریختند[۵]. اندوه مسلمانان چند روز بعد با درگذشت حضرت خدیجه رکن دیگر اسلام و حامی پیامبر خدا دو چندان شد.

درگذشت ابوطالب و خدیجه کبری مصیبت بزرگی برای رسول خدا بود. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرماید: «ما نالت قریش منی شیئا اکرهه حتی مات ابوطالب» تا زمانی که ابوطالب زنده بود قریش نمی‌توانست هیچ گونه ناخوشایندی برای من ایجاد کند[۶]

ابوطالب پس از درگذشت عبدالمطلب کفالت و سرپرستی محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را که هشت ساله بود به عهده گرفت و تا هنگام وفاتش، 42 سال تمام پروانه وار به گرد شمع وجود او گشت. و در تمام حالات، در سفر و حضر از او حراست و حفاظت کامل نمود و در راه هدف مقدس پیامبر اسلام که نشر آیین یکتاپرستی و ریشه کن کردن شرک و بت‌پرستی بود از هیچ کوششی دریغ ننمود، حتی به مدت سه سال در کنار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و سایر بنی‌هاشم در شعب ابی‌طالب - که دره‌ای خشک و سوزان بود - به سر برد. وی همواره ایمان خود را کتمان می‌کرد تا بهتر از اسلام و حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) دفاع نماید.

او در ضمن اشعاری این حقیقت را بازگو می‌کند. لیعلم خیار الناس ان محمدا نبی کموسی و المسیح بن مریم اتانا یهدی مثل ما اتیا به فکل بامر الله یهدی و یعصم و انکم تتلونه فی کتابکم بصدق حدیث لا حدیث المرجم. شخصیت‌های فهمیده بدانند که محمد: مانند موسی و عیسی پیامبر است. همان‌طور که آن دو پیامبر هدایت آسمانی داشتند او نیز دارد: و تمام پیامبران به فرمان خدا مردم را راهنمایی و از گناه باز می‌دارند. و شماها اوصاف او را در کتاب‌های آسمانی به درستی می‌خوانید: و این گفتار صحیحی است و رجم به غیب نیست[۷].

ادله ایمان حضرت ابوطالب

از جمله شخصیت‌های اسلامی که در تاریخ مورد ظلم قرار گرفت، حضرت ابوطالب پدر بزرگوار امام علی (علیه‌السلام) است، این ظلم‌ها فقط به این دلیل است که وی پدر علی (علیه‌السلام) است. علی که دشمن درجه یک خط انحراف در میان مسلمانان؛ مانند منافقین و آزاد شده‌ای از اموی‌ها بود. این گروه به دلیل آن که در مصاف و رویارویی با حضرتش عاجز ماندند؛ - چرا که همه می‌دانند که او اولین کسی است که اسلام آورد و نزدیک‌ترین فرد به رسول الله بود، بلکه طبق آنچه را که در آیه مباهله آمده است او نفس رسول خدا بود -، از راه دیگری برای ضربه زدن به آن حضرت برآمدند، مانند این که پدرش ابوطالب در حال کفر از دنیا رفت.

در حالی که این تهمت و دروغی بیش نیست. عالمان بزرگ ما این تهمت‌ها را به صورت مستدل رد کرده‌اند، به نحوی که جای هیچ گونه شک و تردین در ایمان حضرت ابوطالب باقی نمی‌ماند. ما در این جا خلاصه‌ای از این جواب‌ها را متذکر می‌شویم.

بررسی آثار علمی و ادبی او

ما از میان ذخایر علمی و ادبی حضرت ابوطالب و قصائد طولانی وی، قطعاتی چند انتخاب نمودیم که بر ایمان حضرت ابوطالب دلالت دارد و مضمونش چنین است: "اشخاص شریف و فهمیده بدانند که محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) بسان موسی و مسیح پیامبر است، همان نور آسمانی را که آن دو در اختیار داشتند او نیز دارد و تمام پیامبران به فرمان خداوند، مردم را راهنمایی و از گناه باز می‌دارند، سران قریش! تصوّر کرده‌اید که می‌توانید بر او دست بیابید در صورتی که آرزویی را در سر می‌پرورانید که کمتر از خواب‌های آشفته نیست، او پیامبر است وحی از ناحیه خداوند بر او نازل می‌گردد[۸]"

ایشان در بخش دیگری از اشعار خود سروده‌اند: "قریش آیا نمی‌دانید که ما او (محمد) را مانند موسی پیامبر یافته‌ایم و نام و نشان او در کتاب‌های آسمانی قید گردیده است و بندگان خدا محبّت مخصوصی به وی دارند و نباید درباره کسی که خدا محبّت او را در دل‌ها به ودیعت گذارده ستم کرد[۹]."

هم‌چنیین در جای دیگر آورده‌اند: "ای برادرزاده تا ابوطالب در میان خاک نخوابیده و لحد را بستر نساخته هرگز دشمنان به تو دست نخواهند یافت" به آن چه مأموری آشکار کن، از هیچ کس مترس و بشارت ده و چشمانی را روشن ساز، مرا به آیین خود خواندی و می‌دانم تو پند دهنده من هستی و در دعوت خود امین و درستکاری، حقّا که کیش محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) از بهترین آئین‌ها است[۱۰]."

دلالت این اشعار و کلمات بر ایمان راسخ حضرت ابوطالب (علیه‌السلام) واضح و غیر قابل انکار است.

طرز رفتار و کردار او در میان جامعه

حضرت ابوطالب شخصیتی است که در طول زندگی خود حتی برای یک لحظه راضی نشد برادرزاده عزیزش آزرده و دلشکسته شود و علیرغم تمام مشکلات و عدم امکانات زحمت بردن او را به شام همراه خود پذیرفت.

اعتقاد او به فرزند برادر تا آن جایی است که او را همراه خود به مصلی برده و خدا را به مقام او قسم داد و باران رحمت طلبید.

وی در راه حفظ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) لحظه‌ای از پای ننشست و سه سال آوارگی و زندگی پر مشقت در شکاف کوه و اعماق درّه (شعب ابیطالب)را بر ریاست و سیادت مکّه ترجیح داد تا آن جا که این آوارگی سه ساله او را فرسوده و بیمار کرد و چند روز پس از نقض محاصره اقتصادی بدرود حیات گفت.

ایمان او به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به قدری قرص و محکم بود که راضی بود تمام فرزندان گرامی خود کشته شوند ولی او زنده بماند، وقتی آیه شریفه Ra bracket.png و انذر عشیرتک الاقربین [شعراء–214] La bracket.png نازل شد و پیامبر تمام اعمام و خویشاوندان خود را دور خود جمع کرد و آئین اسلام را به آنها معرفی کرد، ابوطالب به او گفت: "برادر زاده عزیزم قیام کن! تو والا مقامی !حزب تو از گرامی‌ترین حزب‌ها است! تو فرزند مرد بزرگی هستی!، هر گاه زبانی تو را آزار دهد، زبان‌های تیزی به دفاع از تو بر می‌خیزد و شمشیرهای برّنده آنها را می‌رباید به خدا سوگند، اعراب مانند کودک نسبت به مادرش در پیشگاه تو خاضع خواهند شد[۱۱]."

عقیده دوستان و نزدیکان بی غرضش در حق او

الف: وقتی امام علی (علیه‌السلام) خبر ارتحال ابوطالب را به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) داد وی سخت گریست و به علی (علیه‌السلام) دستور غسل و کفن و دفن را صادر نمود و از خدا برای او طلب مغفرت کرد[۱۲]. در حالی که غسل و کفن و دفن میّت مسلمان واجب بوده و انسان کافر غسل و کفن و دفن ندارد[۱۳]. و هیچ مسلمانی حق ندارد برای کافر از خداوند طلب مغفرت نماید[۱۴].

ب: امام باقر(علیه‌السلام) می‌فرماید: ایمان ابوطالب بر ایمان بسیاری از مردم ترجیح دارد و امیرمؤمنان دستور می‌داد از طرف وی حج به جا آورند[۱۵].

ج:امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: حضرت ابوطالب (علیه‌السلام) همانند اصحاب کهف است که در دل ایمان داشتند و تظاهر به شرک می‌کردند از این جهت دو بار مأجور خواهند بود[۱۶].

این روایت دلیل بر آن است که در مقاطعی از عمر خود، برای حفظ اسلام و جان پیامبر ایمان خود را کتمان نموده است اما این کتمان نه تنها هیچ خدشه‌ای به ایمان او وارد نمی سازد که نشانه درجه والای ایمان و اجر مضاعف او در پیشگاه خداوند است.

د: علماء امامیه، زیدیه به پیروی از اهل‌بیت (علیه‌السلام) همگی اتّفاق دارند که ابوطالب یکی از افراد برجسته اسلام بوده و روزی که جان از بدنش خارج گردید، دلی مالامال از ایمان و اخلاص به اسلام و مسلمانان داشت و در‌این‌باره کتاب‌ها و رساله‌های زیادی نوشته‌اند[۱۷].

هـ: بسیاری از علمای بزرگ اهل‌سنت مثل علامه برزنجی، شیخ ابراهیم حنبلی و ابن جوزی و نیز همه علمای بزرگ شیعه؛ مثل امین الاسلام طبرسی، محمد باقر مجلسی، علاّمه شیخ ابوجعفر، ابن فتال نیشابوری، سید عبدالله شبر، محقق راوندی، شیخ صدوق، علامه کراجکی، سید بن طاووس، سید مرتضی به ایمان ابوطالب شهادت داده و تصریح کرده‌اند[۱۸].

شعر ابوطالب

ابوطالب شاعری نام‌آور بود و ابیاتِ فراوانی به او منسوب است؛ البته همه آنها متواتر نیست؛ اما مجموعه‌ای از اشعار به ‌گونه‌ای متواتر نقل شده که انتساب آنها را به او نمی‌توان انکار کرد. این اشعار در چهار دیوان به نام اشعار ابوطالب جمع شده[۱۹]. و از نخستین سده‌های اسلامی تا دوره‌های بعد، همواره مورد توجه ادیبان و شاعران جهان اسلام بوده است.

در بین همه آنها قصیده لامیه او شهرت بسزایی دارد. خاورشناسان نیز به ‌رغم چند و چونی که در درستی انتساب این اشعار به ابوطالب کرده‌اند به انکار مطلق آنها نپرداخته‌اند. [۲۰]

بر پایه دو روایت تاریخی، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در دو واقعه به این اشعار در مدینه استناد و ابیاتی از آنها را قرائت کرده است: یکی ماجرای دعای پیامبر برای نزول باران [۲۱] و دیگری هنگام مشاهده کشتگان بدر [۲۲] که ابوطالب در آن، پیروزی بنی‌هاشم و مسلمانان را پیش‌بینی کرده بود.

بخشی از ابیات منسوب به ابوطالب، حاکی از عقاید او و بخشی دارای ارزش تاریخی است؛ به ‌طوری که محققان در ماجراهای عربستان و نخستین سال‌های بعثت ‌نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) به آنها استناد می‌کنند. پاره‌ای از خاورشناسان نیز به آنها توجه کرده‌اند[۲۳].

وفات ابوطالب

درباره تاریخ وفات ابوطالب نظرات مختلفی وجود دارد. شیخ طوسی ۲۶ رجب سال دهم بعثت را روز وفات او دانسته است[۲۴]. یعقوبی وفات ابوطالب را در ماه رمضان و سه روز پس از وفات حضرت خدیجه دانسته است به گفته او ابوطالب در هنگام مرگ ۸۶ یا ۹۰ ساله بوده است[۲۵]. برخی نیز ۱ ذی‌القعده و ۱۵ شوال را ذکر کرده‌اند[۲۶].

پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) روز وفات وی در حالی که به شدت محزون بود و می‌گریست به امام علی (علیه‌السلام) دستور غسل و کفن او را داد و برای وی طلب رحمت کرد[۲۷]. و هنگامی که به محل دفن وی رسید فرمود: آن گونه برای تو طلب آمرزش و شفاعت می‌کنم که جن و انس دچار شگفتی شوند[۲۸]. پیکر وی را در قبرستان حُجون مکه کنار قبر پدرش عبدالمطلب به خاک سپردند.[۲۹].

پیامبر سال وفات ابوطالب و خدیجه (سلام الله علیها) را عام الحزن (سال اندوه) نامید[۳۰].

پانویس

  1. الفصول المهمة، ص 30
  2. سیره حلبی، ج 1، ص 184
  3. ابوطالب مؤمن قریش، ص 116
  4. کامل ابن اثیر، ج 1، ص 507
  5. بدایه و نهایه ابن کثیر، ج 3، ص 120: کامل ابن اثیر، ج 2، ص 507(6)«وفات خدیجه سه روز یا 35 روز و یا 55 روز بعد از وفات ابوطالب واقع شده است.» (کامل ابن اثیر ج 1، ص 507.)
  6. بدایه و نهایه ابن کثیر، ج 3، ص 120: کامل ابن اثیر، ج 2، ص 507(6)«وفات خدیجه سه روز یا 35 روز و یا 55 روز بعد از وفات ابوطالب واقع شده است.» (کامل ابن اثیر ج 1، ص 507.)
  7. تفسیر مجمع البیان، ج 7، ص 34
  8. سبحانی، جعفر، فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، ص163،نشر مشعر، 1378، به نقل از دیوان ابوطالب ص32، و سیره ابن هشام ج 1 ص 373
  9. سبحانی، جعفر، فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، ص163،نشر مشعر، 1378، به نقل از دیوان ابوطالب ص32، و سیره ابن هشام ج 1 ص 373
  10. تاریخ ابن کثیر، ج 2 ص 42؛ تفسیر نمونه، ج ‏5، ص 195
  11. سید بن طاووس، الطرائف، ص 85
  12. سید بن طاووس، الطرائف، ص 85
  13. مکی عاملی، محمد بن جمال‌الدین، اللمعه الدمشقیه، ص20، مؤسسه دار الفکر، 1374؛ امام خمینی(ره)، تحریر الوسیله، ج 1 ص 65، دار العلم، 1374؛ توضیح المسائل سیزده م رجع، ج 1 ص313، مسئله 542، دفتر تبلیغات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1383
  14. توبه، 113، پیامبر و کسانی را که ایمان آورده‏اند نرسد و شرعا جایز و عقلا صحیح نباشد که برای مشرکان آمرزش بخواهند هر چند خویشان (آنها) باشند، پس از آن که برایشان آشکار شده که آنان اهل دوزخند
  15. ابن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج 14،ص 76
  16. سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، ج 1 ص 377، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی،1377، به نقل از اصول کافی ص244
  17. مردانی، خیر الله، پرتویی از سیمای تابناک ابوطالب، ص136، نشر راه قرآن،1384، به نقل از وسائل الشیعه، ج 11،ص 480
  18. طباطبائی، محمد حسین، مترجم:موسوی همدانی، محمد باقر، تفسیر المیزان، ج 2 ص 308، دفتر انتشارات اسلامی، بی تا؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 24، ص 35، دار المکتب الاسلامیّه، 1371
  19. شعر ابی‌طالب، ص‌ 18
  20. دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی، ج‌ 5، ص‌ 619
  21. شرح نهج‌البلاغه، ج‌ 14، ص‌ 274
  22. شرح نهج‌البلاغه، ج‌ 14،ص‌ 273
  23. دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی، ج‌ 5، ص‌ 619
  24. یوسفی غروی، موسوعة التاریخ الإسلامی، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۶۴۰ به نقل از شیخ طوسی، المصباح، ص۵۶۶
  25. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی(الاعلمی)، ج۱، ص۳۵۴
  26. مقریزی، امتاع الاسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۴۵
  27. مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۳۵، ص۱۶۳؛ ابن جوزی، تذکره الخواص، ۱۴۲۶ق، ج۱، ص۱۴۵
  28. ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ۱۳۷۸ق، ج۱۴، ص۷۶
  29. بلارذی، انساب الاشراف، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۲۹
  30. مقریزی، امتاع الاسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۴۵