ابوهریره: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
خط ۸۳: خط ۸۳:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:شخصیت‌ها]]
[[رده:محدثان]]
[[رده:محدثان]]
[[رده:محدثان اهل‌سنت]]
[[رده:محدثان اهل‌سنت]]

نسخهٔ ‏۲۸ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۱۰

ابوهریره
ابوهریره.jpg
نام کاملابوهریره
نام‌های دیگرشیخ المضیره
اطلاعات شخصی
محل تولدمدینه
دیناسلام، اهل‌سنت
استادان
  • فضل بن حسن طبرسی
  • صفی الدین مرتضی بن داعی رازید
آثار
  • الخرائج و الجرائح
  • تهافت الفلاسفه
  • جواهر الکلام فی شرح مقدمه الکلام

ابوهریره در سن ۳۰ سالگی و در سال هفتم هجری با پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم) بیعت کرد. او از معروف‌ترین اصحاب صفه بود. در تاریخ چیزی از داده شدن مأموریت، حضور در جنگ و همراهی پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم) در مواقع خاص نقل نشده است. او مجموعا سه سال پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم) را درک کرد اما تعداد روایاتی که از ابوهریره در کتب اهل سنت نقل شده است بسیار بیشتر از روایات اصحاب پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم)، همچون علی(علیه‌السلام)، ابوبکر، عمر و عایشه است. کار جعل حدیث ابوهریره به جایی رسید که عمر در زمان خلافتش به او تازیانه زد و او را از نسبت دادن حدیث دروغ به پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم) بر حذر داشت. بیشترین حدیث نقل شده از ابوهریره در زمان عثمان و معاویه بوده است. نسب او به قبیله (الأزو اعظم) یکی از قبائل یمن می‌رسد. او پس از فتح خیبر به یثرب آمده و در آنجا به ظاهر اسلام آورد.

وجه تسمیه ابوهریره

وی با بچه گربه‌ای مانوس بود و بچه گربه در زبان عربی هریره گفته می‌شود که مصغر الهرّ است و پیامبر با مشاهده این وضع او را ابوهریره نامید. ابوهریره به کنیه‌اش معروف است و با آن شناخته می‌شد و کنیه‌اش بر اسمش غالب آمده و تقریباً نام او به فراموشی سپرده شده بود[۱].

معرفی ابوهریره

عُمیر بن عامر بن ذی الشری[۲] از تیره دَوْس قبیله اَزْد یمن بود[۳]. شرح حال‌نگاران با توجه به اختلاف بسیار در نام او، شرح حالش را در بخش کنیه‌ها آورده‌اند. کتاب‌های رجالی و تاریخی بیش از 18 نام برای او ثبت کرده‌اند؛ از جمله:

  1. عبدالرحمن بن صخر؛
  2. عبدالله بن عامر؛
  3. عبدالله بن عائذ؛
  4. سُکَین بن صخر؛
  5. عامر بن عبدشمس[۴].

میمونه، امیمه[۵].دختر صُفیح، صبیح بن حارث، مادر او بود[۶]. که به گزارش ابوهریره با دعای پیامبر مسلمان شد. از آن‌جا که وی به سال 58.ق در 78 سالگی درگذشت، می‌توان تولد او را حدود 20 سال پیش از هجرت دانست[۷].

وی به کنیه ابوهریره شهرت داشت. بر پایه گزارش خودش، از آن‌جا که در جوانی گربه‌ای را نگاه می‌داشت[۸]، این کنیه را پدرش به او داد[۹]. برخی بر آنند که رسول خدا این کنیه را به او داده است[۱۰]. این سخن پذیرفتنی نیست؛ زیرا رسول خدا بر کسی لقب زشت نمی ‏نهاد، بلکه لقب‏‌ها و نام‌‏های ناروا را تغییر می‏‌داد. از او با لقب شیخ المَضِیره نیز یاد شده؛ زیرا بر سفره مضیره (غذای مخصوص و لذیذ معاویه) حضور می‌یافت[۱۱]. او را فردی شوخ طبع، گندم‌گون، چهارشانه، دارای موی بلند، گشاده دندان، با ریش بلند خضاب شده به رنگ زرد، و دارای سبیل تراشیده وصف کرده‌‏اند[۱۲].

ابوهریره از اصحاب صفه

ابوهریره جزء اصحاب صفه بود، چنانچه ابونعیم اصفهانی تصریح کرده است که ابوهریره شناخته‌ترین فرد اهل صفه بوده و در طول عمر پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم) از آنجا منتقل نشده و همه اهل صفّه را به خوبی می‌شناخت.

ابوهریره در روایتی درباره خود چنین می‌گوید: از اهل صفه بودم و روزه دار. شب که فرا رسید از درد شکم به قصد قضای حاجت بیرون رفتم و هنگامی که برگشتم غذا تمام شده بود. گفتم حال که غذا تمام شده پیش چه کسی بروم؟ کسی گفت: برو پیش عمربن خطاب. وقتی پیش عمر رفتم که او تسبیح پس از نماز می‌گفت وقتی فارغ گشت به او گفتم برایم قرآن بخوان در حالیکه چیزی جز غذا نمی‌خواستم آنگاه چند آیه از سوره آل عمران را خواند وقتی به خانه رسید مرا کنار در رها کرد و خود به درون رفت ولی دیر کرد. با خود گفتم شاید لباسش را سبک می‌کند بعد فرمان می‌دهد که برایم غذا بیاورند ولی چیزی ندیدم بعد از معطلی زیاد برخاستم و راه افتادم و به رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم) برخوردم با او به راه افتادم تا به خانه رسید کنیزکی سیاه را که داشت فرا خواند و فرمود: آن ظرف را بیاور، او نیز ظرفی را که اندک غذایی در آن بود آورد. گویا غذای جو بود که پس از خورده شدن اندکی در کناره‌های ظرف مانده بود آنقدر از آن خوردم که سیر شوم[۱۳].

کثرت نقل حدیث

با وجود اینکه ابوهریره دلیل مصاحبت با پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم) را گرسنگی بیان کرده است[۱۴]، اما کثرت روایات او در سه سال از تمامی صحابه بیشتر است. چنان‌که خودش می‌گوید: «هیچ‌یک از اصحاب پیامبر بیشتر از من نقل حدیث نکرده است مگر عبدالله بن عمرو بن العاص به دلیل این‌که او احادیث را می‌نوشت ولی من نمی‌نوشتم[۱۵].» این در حالی است که تمامی احادیثی که از عبدالله بن عمرو نقل شده است، ۷۲۴ حدیث آن هم در باب دعا می‌باشد. بخاری هفت حدیث و مسلم ۲۱ حدیث از عبدالله بن عمرو نقل کرده است در حالی‌که روایات منقوله از ابوهریره در مسانید و صحاح ۵۳۷۴ حدیث می‌باشد. در زیر به تعداد روایات نقل شده از برخی از صحابه بزرگ پیامبر اشاره می‌شود که با بررسی مشخص می‌شود، تعداد روایات ابوهریه از جمع روایات این اشخاص بیشتر است:

  1. ابوبکر، ۱۴۲ حدیث[۱۶].
  2. عمر ۵۳۷ حدیث[۱۷].
  3. عثمان ۱۴۶ روایت[۱۸].
  4. علی بن ابی‌طالب(علیه‌السلام) ۵۸۶ حدیث[۱۹].
  5. عایشه و انس غلام آن حضرت بیش از ۲۳۰۰ حدیث[۲۰].

جعل حدیث

ابوهریره برای جمعی نقل کرده است که پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «افضل الصدقات …» همه از ابوهریره سؤال کردند این را از رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدید؟ ابوهریره در جواب سائلین گفت: نه این از برکت کیسه ابوهریره است[۲۱]. ابوهریره با صراحت در مقابل جمع اقرار به جعل حدیث می‌کند. با توجه به کثرت روایات و وضعیت اصحاب صفه به نظر می‌رسد تعداد احادیث جعلی ابوهریه و نسبت احادیث جعلی به ایشان دور از ذهن نیست.

ابوهریره به مراتب بیشتر از همه صحابه احادیث نقل می‌کرد از همین جهت در همان زمان هم مشهور به جعل حدیث و نسبت دادن کذب به پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم) بود. سعیدعقیری نقل می‌کند که ابوهریره مدام می‌گفت که مردم می‌گویند ابوهریره حدیث جعلی به پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت می‌دهد و کثرت در حدیث می‌کند …[۲۲].

کار کثرت و جعل حدیث توسط ابوهریره به جایی رسید که عمر به او تازیانه زد و گفت: ابوهریره کثرت در حدیث می‌کنی بترس از نسبت کذب به رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم)[۲۳].

بیشترین حدیث او در زمان حکومت معاویه و عثمان به تشویق مروان بن حکم و شخص معاویه صادر گردیده است. در روایتی ابوهریره از رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می‌کند که پیامبر فرمود: «خداوند سه کس را امین وحی خود قرار داده است: من و جبرئیل و معاویه را[۲۴].»!

ابوهریره از نگاه دیگران

شمس‌الدین ذهبی، از بزرگ‌ترین عالمان رجالی اهل‌سنت می‌نویسد: «سائب بن یزید از عمر شنید که به ابوهریره می‌گفت: یا نقل حدیث از پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) را ترک می‌کنی و یا تو را به سرزمین دوس (سرزمین مادری ابوهریره) تبعید می‌کنم[۲۵]

اگر احادیثی که ابوهریره نقل می‌کرد حقیقتاً از پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) بود، چرا عمر وی را از این کار منع و حتی او را تهدید به تبعید می‌کرد؟ آیا امکان دارد که عمر صحابه آن حضرت را بدون دلیل تنبیه کند؟ شاید به همین دلیل است که در روایت دیگری خود ابوهریره اعتراف می‌کند احادیثی که اکنون نقل می‌کنم اگر در زمان عمر نقل می‌کردم او سرم را می‌شکست: «ابوهریره می‌گفت: من احادیثی نقل می‌کنم که اگر آنها را در زمان عمر نقل می‌کردم حتما او سرم را می‌شکست[۲۶]

ابوهریره دروغ‌گوترین فرد نزد امیرمؤمنان(علیه‌السلام):

ابن ابی الحدید شافعی معتزلی به نقل از استادش ابوجعفر اسکافی می‌نویسد: «از علی (علیه‌السلام) روایت شده که فرمود: آگاه باشید که دروغ‌گوترین مردم و یا دروغ‌گوترین فرد نزد رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم) ابوهریره دوسی است[۲۷]

تدلیس‌ها و نیرنگ‌های ابوهریره در نقل روایت:

تدلیس و نیرنگ‌های ابوهریره در نقل روایات از جمله مسائلی است که علمای رجالی اهل‌سنت بر آن اتفاق نظر دارند؛ چنان‌که شمس الدین ذهبی در شرح حال ابوهریره می‌نویسد: «یزید بن هارون گوید: از شعبه شنیدم که می‌گفت: ابوهریره در نقل روایات تدلیس می‌کرد[۲۸]

دشمنی ابوهریره با خدا از دیدگاه عمر بن خطاب:

مورّخان نقل کرده‌اند که عمر بن خطّاب در سال 21 هجری ابوهریره را به عنوان فرمانروای بحرین نصب کرد. پس از مدّتی به وی خبر دادند که ابوهریره مال و ثروت هنگفتی اندوخته است. به همین‌رو، همو در سال 23 هجری ابوهریره را به مدینه فراخواند و پس از عزل وی خطاب به او گفت: «ای دشمن خدا و دشمن کتاب خدا! مال خدا را سرقت می‌کنی؟ ابوهریره در پاسخ گفت: سرقت نکرده‌ام، این‌ها هدایایی است که مردم به من داده‌اند[۲۹]!.»

گرچه طبیعی است که ابوهریره کار خود را توجیه کند، ولی بر فرض هم که چنین باشد، باید از او پرسید آیا اگر او والی نبود، باز هم از این هدایا به او می‌دادند؟ و در آخر بیان این نکته ضروری است که ممکن است گفته شود بخش اعظمی از روایات کتب اهل‌سنت از ابوهریره روایت شده، بنابراین چگونه ممکن است در وثاقت ابوهریره تشکیک کرد؟ در پاسخ می‌گوییم: نه تنها کثرت روایت، دلالت بر وثاقت نمی‌کند؛ بلکه چه بسا همین موضوع می‌تواند شائبه و احتمال وقوع تدلیس (نیرنگ) در روایت را افزون کند.

پانویس

  1. المستدرک، 3/506.
  2. سیر اعلام النبلاء، ج2، ص578؛ تهذیب الکمال، ج34، ص366
  3. الطبقات، ابن سعد، ج5، ص196؛ جمهرة انساب العرب، ص381-382؛ البدایة و النهایه، ج8، ص103
  4. الاستیعاب، ج4، ص1768-1769؛ اسدالغابه، ج5، ص319؛ الاصابه، ج7، ص352.
  5. المعارف، ص277؛ الاصابه، ج8، ص32.
  6. المعارف، ص227؛ سیر اعلام النبلاء، ج2، ص579.
  7. الاصابه، ج7، ص362.
  8. الطبقات، ابن سعد، ج4، ص245؛ اسدالغابه، ج5، ص320
  9. تاریخ دمشق، ج67، ص298؛ البدایة و النهایه، ج8، ص103
  10. الاستیعاب، ج4، ص1770؛ البدایة و النهایه، ج8، ص103
  11. ربیع الابرار، ج3، ص227؛ الکنی و الالقاب، ج1، ص181.
  12. المعارف، ص278؛ سیر اعلام النبلاء، ج2، ص586.
  13. حلیه الاولیاء، ج۱، ص۳۷۸، ابونعیم اصفهانی، دارالکتب العلمیه بیروت، ط اول، ۱۴۰۹ هـ، متوفای ۴۳۰
  14. حلیه الاولیاء، ج۱، ص۳۷۸، ابونعیم اصفهانی، دارالکتب العلمیه بیروت، ط اول، ۱۴۰۹ هـ، متوفای ۴۳۰
  15. اضواء علی السنه المحمدیه ص۲۰۱، محمود ابوریه، داراکتب اسلامی
  16. تاریخ الخلفاء ص۸۱، جلال‌الدین سیوطی، دارالفکر بیروت، ط ۱۴۲۱ ه.
  17. تاریخ الخلفاء، ص۱۰۲.
  18. تاریخ الخلفاء، ص۱۳۹.
  19. تاریخ الخلفاء، ص۱۵۷.
  20. نظره عابره الی صحاح السته، عبدالصمد شاکر.
  21. صحیح بخاری، ج۷، ص۱۲۰، رقم۲۶۹، دارالقلم بیروت، ط اول، ۱۴۰۷ق، بخاری
  22. اسدالغابه، ج۵، ص۳۲۰، ابن اثیر علی بن محمد جزری، دارالفکر بیروت، ط ۱۴۰۹ق
  23. سیر اعلام النبلاء، ج۴ ص۱۸۸، محمدبن احمد ذهبی، م ۷۴۸، دارالفکر بیروت، ط اول، ۱۴۱۷ق
  24. سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۲۱۰
  25. «عن السّائب بن یزید: سمع عمر یقول لأبی هریرة: لتترکنّ الحدیث عن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) أو لألحقنّک بأرض دوس.» تاریخ أبی رزعة الدمشقی، شیخ الشباب، دارالنشر، بیروت، ج 1، ص 73.
  26. «عن إبن عجلان: أنّ أبا هریرة کان یقول: إنّی لأحدّث أحادیث، لو تکلّمت بها فی زمن عمر، لشجّ رأسی.» تاریخ مدینة دمشق، إبن هبة الله شافعی، دار الفکر، بیروت، ج 67، ص 343
  27. «و قد روی عن علیّ (علیه السّلام) أنّه قال: ألا إنّ إکذب النّاس، أو قال: أکذب الأحیاء، علی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) أبوهریرة الدوسی.» شرح نهج‌البلاغة، إبن أبی الحدید، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 4، ص 40
  28. «قال یزید بن هارون: سمعت شعبة یقول: کان أبوهریرة یدلّس.» سیر أعلام النبلاء، ذهبی، مؤسسة الرسالة، بیروت، ج 2، ص 608
  29. «یا عدوّ الله و عدوّ کتابه، أسرقت مال الله؟! لم أسرق و إنّما عی عطایا النّاس لی.» الطبقات الکبری، بصری زهری، دار صادر، بیروت، ج 4، ص 335