ابوطالب: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'اهلسنت' به 'اهل سنت') |
||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
نام ابوطالب <big>عمران</big> است و بعضی او را <big>عبدمناف</big> نامیدهاند. چون فرزند بزرگش <small>طالب</small> بود، او را ابوطالب خواندند. وی 35 سال قبل از تولد پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) در [[مکه معظمه]] در خانوادهای برجسته و خداشناس دیده به جهان گشود. او با عبدالله پدر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) برادر بود. | نام ابوطالب <big>عمران</big> است و بعضی او را <big>عبدمناف</big> نامیدهاند. چون فرزند بزرگش <small>طالب</small> بود، او را ابوطالب خواندند. وی 35 سال قبل از تولد پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) در [[مکه معظمه]] در خانوادهای برجسته و خداشناس دیده به جهان گشود. او با عبدالله پدر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) برادر بود. | ||
پدرش <big>عبدالمطلب</big> جد پیامبر اسلام است که همه قبایل عرب وی را به عظمت و بزرگواری میشناختند و از او به عنوان مردی با کفایت و مبلغ [[ادیان ابراهیمی|آیین توحید ابراهیم]] یاد میکردند. عبدالمطلب، چنان مورد توجه دنیای آن روز بود که او را با لقب <big>سید البطحاء</big> آقای سرزمین مکه و حومه آن و <big>ساقی الحجیج</big> آب دهنده حاجیان [[خانه خدا]] و <big>ابوالساده</big> پدر بزرگواریها و حافر <big>الزمزم</big> ایجاد کننده [[چاه زمزم]] میخواندند. عبدالمطلب در حفظ و حراست وجود مبارک حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) بسیار کوشا بود. [[شیعه]] و [[اهل سنت و جماعت| | پدرش <big>عبدالمطلب</big> جد پیامبر اسلام است که همه قبایل عرب وی را به عظمت و بزرگواری میشناختند و از او به عنوان مردی با کفایت و مبلغ [[ادیان ابراهیمی|آیین توحید ابراهیم]] یاد میکردند. عبدالمطلب، چنان مورد توجه دنیای آن روز بود که او را با لقب <big>سید البطحاء</big> آقای سرزمین مکه و حومه آن و <big>ساقی الحجیج</big> آب دهنده حاجیان [[خانه خدا]] و <big>ابوالساده</big> پدر بزرگواریها و حافر <big>الزمزم</big> ایجاد کننده [[چاه زمزم]] میخواندند. عبدالمطلب در حفظ و حراست وجود مبارک حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) بسیار کوشا بود. [[شیعه]] و [[اهل سنت و جماعت|اهل سنت]] بر این حقیقت معترف اند. | ||
ابوطالب از چنین پدری به دنیا آمد و در خانه چنین شخصیت بزرگ و الهی پرورش یافت. ابوطالب چهار پسر و دو دختر داشت. پسران او ده سال با یکدیگر فاصله سنی داشتند. طالب پسر بزرگ اوست که از او نسلی باقی نمانده است. دومین فرزند او [[عقیل]] و سومین آنها جعفر معروف به [[جعفر طیار]] و چهارمین و آخرین فرزند پسری وی حضرت علی(علیهالسلام) است. دو دخترش یکی فاخته نام داشت که او را امهانی میخواندند و دختر دیگرش <big>ریطه</big> یا <big>اسماء</big> است. فرزندان ابوطالب همه از فاطمه بنتاسد هستند.<ref>الفصول المهمة، ص 30</ref>. | ابوطالب از چنین پدری به دنیا آمد و در خانه چنین شخصیت بزرگ و الهی پرورش یافت. ابوطالب چهار پسر و دو دختر داشت. پسران او ده سال با یکدیگر فاصله سنی داشتند. طالب پسر بزرگ اوست که از او نسلی باقی نمانده است. دومین فرزند او [[عقیل]] و سومین آنها جعفر معروف به [[جعفر طیار]] و چهارمین و آخرین فرزند پسری وی حضرت علی(علیهالسلام) است. دو دخترش یکی فاخته نام داشت که او را امهانی میخواندند و دختر دیگرش <big>ریطه</big> یا <big>اسماء</big> است. فرزندان ابوطالب همه از فاطمه بنتاسد هستند.<ref>الفصول المهمة، ص 30</ref>. | ||
خط ۸۴: | خط ۸۴: | ||
د: علماء [[مذهب شیعه|امامیه]]، [[زیدیه]] به پیروی از [[اهل بیت|اهلبیت(علیهالسلام)]] همگی اتّفاق دارند که ابوطالب یکی از افراد برجسته اسلام بوده و روزی که جان از بدنش خارج گردید، دلی مالامال از ایمان و اخلاص به اسلام و مسلمانان داشت و دراینباره کتابها و رسالههای زیادی نوشتهاند<ref>مردانی، خیر الله، پرتویی از سیمای تابناک ابوطالب، ص136، نشر راه قرآن،1384، به نقل از وسائل الشیعه، ج 11،ص 480</ref>. | د: علماء [[مذهب شیعه|امامیه]]، [[زیدیه]] به پیروی از [[اهل بیت|اهلبیت(علیهالسلام)]] همگی اتّفاق دارند که ابوطالب یکی از افراد برجسته اسلام بوده و روزی که جان از بدنش خارج گردید، دلی مالامال از ایمان و اخلاص به اسلام و مسلمانان داشت و دراینباره کتابها و رسالههای زیادی نوشتهاند<ref>مردانی، خیر الله، پرتویی از سیمای تابناک ابوطالب، ص136، نشر راه قرآن،1384، به نقل از وسائل الشیعه، ج 11،ص 480</ref>. | ||
هـ: بسیاری از علمای بزرگ [[اهل سنت و جماعت| | هـ: بسیاری از علمای بزرگ [[اهل سنت و جماعت|اهل سنت]] مثل [[علامه برزنجی]]، [[شیخ ابراهیم حنبلی]] و [[ابن جوزی]] و نیز همه علمای بزرگ شیعه؛ مثل [[امین الاسلام طبرسی]]، [[محمد باقر مجلسی]]، علاّمه شیخ ابوجعفر، ابن فتال نیشابوری، [[سید عبدالله شبر]]، [[محقق راوندی]]، [[شیخ صدوق]]، [[علامه کراجکی]]، [[سید بن طاووس]]، [[سید مرتضی]] به ایمان ابوطالب شهادت داده و تصریح کردهاند<ref>طباطبائی، محمد حسین، مترجم:موسوی همدانی، محمد باقر، تفسیر المیزان، ج 2 ص 308، دفتر انتشارات اسلامی، بی تا؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 24، ص 35، دار المکتب الاسلامیّه، 1371</ref>. | ||
== شعر ابوطالب == | == شعر ابوطالب == |
نسخهٔ ۱۵ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۵۹
ابوطالب | |
---|---|
نام کامل | عبدمناف بن عَبْدُالمُطَّلِب |
پدر | عبدالمطلب |
مادر | فاطمه |
مدفن | مکه، قبرستان ابوطالب (قبرستان حُجون) |
ابوطالب بن عبدالمطلب پدر علی(علیهالسلام) یکی از شخصیتهای نقش آفرین صدر اسلام است. وی در هنگامی که پدر عالیقدر اسلام از همه سو هدف تیرهای زهرآگین مشرکان مکه بود مردانه از آن حضرت حمایت کرد و بدین وسیله در گسترش اسلام و تقویت مسلمانان نقش مهمی ایفا نمود.
ابوطالب (عبدمناف یا عمران قرشی) عمو و حامی بزرگ پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) و از شخصیتهای بزرگ قریش بود.
پدرش عبدالمطلب و مادرش فاطمه دختر عمرو بود. فاطمه مادر عبدالله پدر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و زبیر بن عبدالمطلب نیز بود. ابوطالب منصب رفادت و سقایت (مهمانداری و آبرسانی حاجیان) را از پدر به ارث برده بود ولی به دلیل تنگدستی این منصب را در عوض بدهیای که به عباس بن عبدالمطلب داشت به او واگذار کرد.
ابوطالب مردی سخاوتمند با درایت و بانفوذ صاحب رأی و اندیشه و عدالت مدار بود که قبایل عرب مکه قبولش داشتند و او را داور خود میشناختند. او نیز در داوری جانب حق را نگه میداشت. و با وجود این مردی تنگدست اما بلند طبع بود. وی مردی سخنور و شاعر بود. اشعار وی در مجموعهای با عنوان دیوان ابوطالب گردآوری شده است. از مشهورترین قصاید او قصیده لامیه است.
نام و نسب ابوطالب
نام ابوطالب عمران است و بعضی او را عبدمناف نامیدهاند. چون فرزند بزرگش طالب بود، او را ابوطالب خواندند. وی 35 سال قبل از تولد پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) در مکه معظمه در خانوادهای برجسته و خداشناس دیده به جهان گشود. او با عبدالله پدر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) برادر بود.
پدرش عبدالمطلب جد پیامبر اسلام است که همه قبایل عرب وی را به عظمت و بزرگواری میشناختند و از او به عنوان مردی با کفایت و مبلغ آیین توحید ابراهیم یاد میکردند. عبدالمطلب، چنان مورد توجه دنیای آن روز بود که او را با لقب سید البطحاء آقای سرزمین مکه و حومه آن و ساقی الحجیج آب دهنده حاجیان خانه خدا و ابوالساده پدر بزرگواریها و حافر الزمزم ایجاد کننده چاه زمزم میخواندند. عبدالمطلب در حفظ و حراست وجود مبارک حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) بسیار کوشا بود. شیعه و اهل سنت بر این حقیقت معترف اند.
ابوطالب از چنین پدری به دنیا آمد و در خانه چنین شخصیت بزرگ و الهی پرورش یافت. ابوطالب چهار پسر و دو دختر داشت. پسران او ده سال با یکدیگر فاصله سنی داشتند. طالب پسر بزرگ اوست که از او نسلی باقی نمانده است. دومین فرزند او عقیل و سومین آنها جعفر معروف به جعفر طیار و چهارمین و آخرین فرزند پسری وی حضرت علی(علیهالسلام) است. دو دخترش یکی فاخته نام داشت که او را امهانی میخواندند و دختر دیگرش ریطه یا اسماء است. فرزندان ابوطالب همه از فاطمه بنتاسد هستند.[۱].
گوشهای از زندگانی افتخارآمیز ابوطالب
ابوطالب در خانوادهای خداپرست و موحد و در سایه پدری همچون عبدالمطلب که از کمالات روحی و امتیازات معنوی برخوردار بود، پرورش یافت. و همانند پدرش در مسیر آیین حنیف ابراهیمی قدم برمیداشت و منصب سقایت و آبرسانی به زایران خانه خدا و پاسداری از جان حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) را به نیکویی بر عهده گرفت.
ابوطالب نه تنها تحت تاثیر شرک و بتپرستی مردم مکه قرار نگرفت، بلکه در مقابل شیوههای جاهلیت ایستادگی کرد و نوشیدن مشروبات را بر خود حرام ساخت و خود را از هرگونه فساد و آلودگی برحذر داشت[۲]. او نخستین کسی است که «سوگند خوردن اولیای مقتول برای اثبات قتل» را در امر قضا سنت قرار داد و بعدها اسلام نیز آن رابا نام قسامه تثبیت کرد[۳].
مورخان نوشتهاند: «ابوطالب سه سال قبل از هجرت بعد از آن که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و یارانش از شعب خارج شدند، در ماه شوال یا ذی القعده در سن 84 سالگی از دنیا رفت[۴].»
در حالی دنیا را وداع گفت که قلبش لبریز از ایمان به خدا و عشق به محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) بود. بدنش را در مکه معظمه در مقبره حجون معروف به قبرستان ابوطالب دفن کردند. با مرگ او خیمهای از حزن و اندوه بر پیامبر اسلام و مسلمانان آن روز که کمتر از پنجاه نفر بودند سایه افکند زیرا آنان بهترین حامی، مدافع و فداکار در راه اسلام را از دست دادند.
ابن کثیر و ابن اثیر نقل میکنند: «کفار قریش پس از وفات ابوطالب بر سر مبارک پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) خاک - و گاهی روده گوسفند - میریختند[۵]. اندوه مسلمانان چند روز بعد با درگذشت حضرت خدیجه رکن دیگر اسلام و حامی پیامبر خدا دو چندان شد.
درگذشت ابوطالب و خدیجه کبری مصیبت بزرگی برای رسول خدا بود. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: «ما نالت قریش منی شیئا اکرهه حتی مات ابوطالب» تا زمانی که ابوطالب زنده بود قریش نمیتوانست هیچ گونه ناخوشایندی برای من ایجاد کند[۶].»
ابوطالب پس از درگذشت عبدالمطلب کفالت و سرپرستی محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) را که هشت ساله بود به عهده گرفت و تا هنگام وفاتش، 42 سال تمام پروانه وار به گرد شمع وجود او گشت. و در تمام حالات، در سفر و حضر ازاو حراست و حفاظت کامل نمود و در راه هدف مقدس پیامبر اسلام که نشر آیین یکتاپرستی و ریشه کن کردن شرک و بتپرستی بود از هیچ کوششی دریغ ننمود، حتی به مدت سه سال در کنار پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و سایر بنیهاشم در شعب ابیطالب - که درهای خشک و سوزان بود - به سر برد. وی همواره ایمان خود را کتمان میکرد تا بهتر از اسلام و حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) دفاع نماید.
او در ضمن اشعاری این حقیقت را بازگو میکند. لیعلم خیار الناس ان محمدا نبی کموسی و المسیح بن مریم اتانا یهدی مثل ما اتیا به فکل بامر الله یهدی و یعصم و انکم تتلونه فی کتابکم بصدق حدیث لا حدیث المرجم. شخصیتهای فهمیده بدانند که محمد: مانند موسی و عیسی پیامبر است. همانطور که آن دو پیامبر هدایت آسمانی داشتند او نیز دارد: و تمام پیامبران به فرمان خدا مردم را راهنمایی و از گناه باز میدارند. و شماها اوصاف او را در کتابهای آسمانی به درستی میخوانید: و این گفتار صحیحی است و رجم به غیب نیست[۷].
ادله ایمان حضرت ابوطالب
از جمله شخصیتهای اسلامی که در تاریخ مورد ظلم قرار گرفت، حضرت ابوطالب پدر بزرگوار امام علی (علیهالسلام) است، این ظلمها فقط به این دلیل است که وی پدر علی(علیهالسلام) است. علی که دشمن درجه یک خط انحراف در میان مسلمانان؛ مانند منافقین و آزاد شدهای از امویها بود. این گروه به دلیل آن که در مصاف و رویارویی با حضرتش عاجز ماندند؛ - چرا که همه میدانند که او اولین کسی است که اسلام آورد و نزدیکترین فرد به رسول الله بود، بلکه طبق آنچه را که در آیه مباهله آمده است او نفس رسول خدا بود -، از راه دیگری برای ضربه زدن به آن حضرت برآمدند، مانند این که پدرش ابوطالب در حال کفر از دنیا رفت.
در حالی که این تهمت و دروغی بیش نیست. عالمان بزرگ ما این تهمتها را به صورت مستدل رد کردهاند، به نحوی که جای هیچ گونه شک و تردین در ایمان حضرت ابوطالب باقی نمیماند. ما در این جا خلاصهای از این جوابها را متذکر میشویم.
بررسی آثار علمی و ادبی او
ما از میان ذخایر علمی و ادبی حضرت ابوطالب و قصائد طولانی وی، قطعاتی چند انتخاب نمودیم که بر ایمان حضرت ابوطالب دلالت دارد و مضمونش چنین است: "اشخاص شریف و فهمیده بدانند که محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) بسان موسی و مسیح پیامبر است، همان نور آسمانی را که آن دو در اختیار داشتند او نیز دارد و تمام پیامبران به فرمان خداوند، مردم را راهنمایی و از گناه باز میدارند، سران قریش! تصوّر کردهاید که میتوانید بر او دست بیابید در صورتی که آرزویی را در سر میپرورانید که کمتر از خوابهای آشفته نیست، او پیامبر است وحی از ناحیه خداوند بر او نازل میگردد[۸]"
ایشان در بخش دیگری از اشعار خود سرودهاند: "قریش آیا نمیدانید که ما او (محمد) را مانند موسی پیامبر یافته ایم و نام و نشان او در کتابهای آسمانی قید گردیده است و بندگان خدا محبّت مخصوصی به وی دارند و نباید درباره کسی که خدا محبّت او را در دلها به ودیعت گذارده ستم کرد[۹]."
همچنیین در جای دیگر آوردهاند: "ای برادرزاده تا ابوطالب در میان خاک نخوابیده و لحد را بستر نساخته هرگز دشمنان به تو دست نخواهند یافت" به آن چه مأموری آشکار کن، از هیچ کس مترس و بشارت ده و چشمانی را روشن ساز، مرا به آیین خود خواندی و میدانم تو پند دهنده من هستی و در دعوت خود امین و درستکاری، حقّا که کیش محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) از بهترین آئینها است[۱۰]."
دلالت این اشعار و کلمات بر ایمان راسخ حضرت ابوطالب (علیهالسلام) واضح و غیر قابل انکار است.
طرز رفتار و کردار او در میان جامعه
حضرت ابوطالب شخصیتی است که در طول زندگی خود حتی برای یک لحظه راضی نشد برادر زاده عزیزش آزرده و دلشکسته شود و علیرغم تمام مشکلات و عدم امکانات زحمت بردن او را به شام همراه خود پذیرفت.
اعتقاد او به فرزند برادر تا آن جایی است که او را همراه خود به مصلی برده و خدا را به مقام او قسم داد و باران رحمت طلبید.
وی در راه حفظ پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) لحظهای از پای ننشست و سه سال آوارگی و زندگی پر مشقت در شکاف کوه و اعماق درّه (شعب ابیطالب)را بر ریاست و سیادت مکّه ترجیح داد تا آن جا که این آوارگی سه ساله او را فرسوده و بیمارکرد و چند روز پس از نقض محاصره اقتصادی بدرود حیات گفت.
ایمان او به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به قدری قرص و محکم بود که راضی بود تمام فرزندان گرامی خود کشته شوند ولی او زنده بماند، وقتی آیه شریفه و انذر عشیرتک الاقربین [شعراء–214] نازل شد و پیامبر تمام اعمام و خویشاوندان خود را دور خود جمع کرد و آئین اسلام را به آنها معرفی کرد، ابوطالب به او گفت: "برادر زاده عزیزم قیام کن! تو والا مقامی !حزب تو از گرامیترین حزبها است! تو فرزند مرد بزرگی هستی!، هر گاه زبانی تو را آزار دهد، زبانهای تیزی به دفاع از تو بر میخیزد و شمشیرهای برّنده آنها را میرباید به خدا سوگند، اعراب مانند کودک نسبت به مادرش در پیشگاه تو خاضع خواهند شد[۱۱]."
عقیده دوستان و نزدیکان بی غرضش در حق او
الف: وقتی امام علی(علیهالسلام) خبر ارتحال ابوطالب را به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) داد وی سخت گریست و به علی(علیهالسلام) دستور غسل و کفن و دفن را صادر نمود و از خدا برای او طلب مغفرت کرد[۱۲]. در حالی که غسل و کفن و دفن میّت مسلمان واجب بوده و انسان کافر غسل و کفن و دفن ندارد[۱۳]. و هیچ مسلمانی حق ندارد برای کافر از خداوند طلب مغفرت نماید[۱۴].
ب: امام باقر(علیهالسلام) میفرماید: ایمان ابوطالب بر ایمان بسیاری از مردم ترجیح دارد و امیرمؤمنان دستور میداد از طرف وی حج به جا آورند[۱۵].
ج:امام صادق(علیهالسلام) فرمود: حضرت ابوطالب(علیهالسلام) همانند اصحاب کهف است که در دل ایمان داشتند و تظاهر به شرک میکردند از این جهت دو بار مأجور خواهند بود[۱۶].
این روایت دلیل بر آن است که در مقاطعی از عمر خود، برای حفظ اسلام و جان پیامبر ایمان خود را کتمان نموده است اما این کتمان نه تنها هیچ خدشهای به ایمان او وارد نمی سازد که نشانه درجه والای ایمان و اجر مضاعف او در پیشگاه خداوند است.
د: علماء امامیه، زیدیه به پیروی از اهلبیت(علیهالسلام) همگی اتّفاق دارند که ابوطالب یکی از افراد برجسته اسلام بوده و روزی که جان از بدنش خارج گردید، دلی مالامال از ایمان و اخلاص به اسلام و مسلمانان داشت و دراینباره کتابها و رسالههای زیادی نوشتهاند[۱۷].
هـ: بسیاری از علمای بزرگ اهل سنت مثل علامه برزنجی، شیخ ابراهیم حنبلی و ابن جوزی و نیز همه علمای بزرگ شیعه؛ مثل امین الاسلام طبرسی، محمد باقر مجلسی، علاّمه شیخ ابوجعفر، ابن فتال نیشابوری، سید عبدالله شبر، محقق راوندی، شیخ صدوق، علامه کراجکی، سید بن طاووس، سید مرتضی به ایمان ابوطالب شهادت داده و تصریح کردهاند[۱۸].
شعر ابوطالب
ابوطالب شاعری نامآور بود و ابیاتِ فراوانی به او منسوب است؛ البته همه آنها متواتر نیست؛ اما مجموعهای از اشعار به گونهای متواتر نقل شده که انتساب آنها را به او نمیتوان انکار کرد. این اشعار در چهار دیوان به نام اشعار ابوطالب جمع شده[۱۹]. و از نخستین سدههای اسلامی تا دورههای بعد، همواره مورد توجه ادیبان و شاعران جهان اسلام بوده است.
در بین همه آنها قصیده لامیه او شهرت بسزایی دارد. خاورشناسان نیز به رغم چند و چونی که در درستی انتساب این اشعار به ابوطالب کردهاند به انکار مطلق آنها نپرداختهاند. [۲۰]
بر پایه دو روایت تاریخی، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در دو واقعه به این اشعار در مدینه استناد و ابیاتی از آنها را قرائت کرده است: یکی ماجرای دعای پیامبر برای نزول باران [۲۱] و دیگری هنگام مشاهده کشتگان بدر [۲۲] که ابوطالب در آن، پیروزی بنیهاشم و مسلمانان را پیشبینی کرده بود.
بخشی از ابیات منسوب به ابوطالب، حاکی از عقاید او و بخشی دارای ارزش تاریخی است؛ به طوری که محققان در ماجراهای عربستان و نخستین سالهای بعثت نبوی(صلی الله علیه و آله و سلم) به آنها استناد میکنند. پارهای از خاورشناسان نیز به آنها توجه کردهاند[۲۳].
وفات ابوطالب
درباره تاریخ وفات ابوطالب نظرات مختلفی وجود دارد. شیخ طوسی ۲۶ رجب سال دهم بعثت را روز وفات او دانسته است[۲۴]. یعقوبی وفات ابوطالب را در ماه رمضان و سه روز پس از وفات حضرت خدیجه دانسته است به گفته او ابوطالب در هنگام مرگ ۸۶ یا ۹۰ ساله بوده است[۲۵]. برخی نیز ۱ ذیالقعده و ۱۵ شوال را ذکر کردهاند[۲۶].
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) روز وفات وی در حالی که به شدت محزون بود و میگریست به امام علی(علیهالسلام) دستور غسل و کفن او را داد و برای وی طلب رحمت کرد[۲۷]. و هنگامی که به محل دفن وی رسید فرمود: آن گونه برای تو طلب آمرزش و شفاعت میکنم که جن و انس دچار شگفتی شوند[۲۸]. پیکر وی را در قبرستان حُجون مکه کنار قبر پدرش عبدالمطلب به خاک سپردند.[۲۹].
پیامبر سال وفات ابوطالب و خدیجه(سلام الله علیها) را عام الحزن (سال اندوه) نامید[۳۰].
پانویس
- ↑ الفصول المهمة، ص 30
- ↑ سیره حلبی، ج 1، ص 184
- ↑ ابوطالب مؤمن قریش، ص 116
- ↑ کامل ابن اثیر، ج 1، ص 507
- ↑ بدایه و نهایه ابن کثیر، ج 3، ص 120: کامل ابن اثیر، ج 2، ص 507(6)«وفات خدیجه سه روز یا 35 روز و یا 55 روز بعد از وفات ابوطالب واقع شده است.» (کامل ابن اثیر ج 1، ص 507.)
- ↑ بدایه و نهایه ابن کثیر، ج 3، ص 120: کامل ابن اثیر، ج 2، ص 507(6)«وفات خدیجه سه روز یا 35 روز و یا 55 روز بعد از وفات ابوطالب واقع شده است.» (کامل ابن اثیر ج 1، ص 507.)
- ↑ تفسیر مجمع البیان، ج 7، ص 34
- ↑ سبحانی، جعفر، فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، ص163،نشر مشعر، 1378، به نقل از دیوان ابوطالب ص32، و سیره ابن هشام ج 1 ص 373
- ↑ سبحانی، جعفر، فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، ص163،نشر مشعر، 1378، به نقل از دیوان ابوطالب ص32، و سیره ابن هشام ج 1 ص 373
- ↑ تاریخ ابن کثیر، ج 2 ص 42؛ تفسیر نمونه، ج 5، ص 195
- ↑ سید بن طاووس، الطرائف، ص 85
- ↑ سید بن طاووس، الطرائف، ص 85
- ↑ مکی عاملی، محمد بن جمالالدین، اللمعه الدمشقیه، ص20، مؤسسه دار الفکر، 1374؛ امام خمینی(ره)، تحریر الوسیله، ج 1 ص 65، دار العلم، 1374؛ توضیح المسائل سیزده م رجع، ج 1 ص313، مسئله 542، دفتر تبلیغات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1383
- ↑ توبه، 113، پیامبر و کسانی را که ایمان آوردهاند نرسد و شرعا جایز و عقلا صحیح نباشد که برای مشرکان آمرزش بخواهند هر چند خویشان (آنها) باشند، پس از آن که برایشان آشکار شده که آنان اهل دوزخند
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ج 14،ص 76
- ↑ سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، ج 1 ص 377، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی،1377، به نقل از اصول کافی ص244
- ↑ مردانی، خیر الله، پرتویی از سیمای تابناک ابوطالب، ص136، نشر راه قرآن،1384، به نقل از وسائل الشیعه، ج 11،ص 480
- ↑ طباطبائی، محمد حسین، مترجم:موسوی همدانی، محمد باقر، تفسیر المیزان، ج 2 ص 308، دفتر انتشارات اسلامی، بی تا؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 24، ص 35، دار المکتب الاسلامیّه، 1371
- ↑ شعر ابیطالب، ص 18
- ↑ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج 5، ص 619
- ↑ شرح نهجالبلاغه، ج 14، ص 274
- ↑ شرح نهجالبلاغه، ج 14،ص 273
- ↑ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج 5، ص 619
- ↑ یوسفی غروی، موسوعة التاریخ الإسلامی، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۶۴۰ به نقل از شیخ طوسی، المصباح، ص۵۶۶
- ↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی(الاعلمی)، ج۱، ص۳۵۴
- ↑ مقریزی، امتاع الاسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۴۵
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۳۵، ص۱۶۳؛ ابن جوزی، تذکره الخواص، ۱۴۲۶ق، ج۱، ص۱۴۵
- ↑ ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ۱۳۷۸ق، ج۱۴، ص۷۶
- ↑ بلارذی، انساب الاشراف، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۲۹
- ↑ مقریزی، امتاع الاسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۴۵