وهابیت
وهابیت یک جریان مذهبی سیاسی است که در قرن دوازدهم توسط محمد بن عبدالوهاب ابراز وجود کرد. وهابیت بر مبنای سلفیگری ابن تیمیه شکل گرفته است. وهابیت فرقهای از فرق اسلامی است که در عربستان و برخی از کشورها؛ نظیر پاکستان و هند طرفدارانی دارد. وهابیان (وهابیها) پیروان محمد بن عبدالوهاب بن سلیمان نجدی (1115 – 1206) هستند، و او پیرو مکتب ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم جوزی بود که عقاید جدیدی را در جزیرة العرب بنیاد نهاد. نام این فرقه از نام پدر او عبدالوهاب گرفته شده است. مذهب وهابی اکنون در عربستان سعودی مذهب رسمی است و فتاوای علمای آن مذهب از طرف دولت اجرا میشود. آنان در فروع مذهب، تابع احمد حنبل هستند و بر هیچیک از پیروان مذاهب اربعه (حنفی، شافعی، حنبلی و مالکی) ایراد نمیگیرند، ولی پیروان دیگر مذاهب از قبیل شیعه و زیدیه را مورد طعن قرار میدهند.
نامگذاری
آیین وهابیت نام خود را از بنیانگذار آن محمد بن عبدالوهاب گرفته است. وهابیان خود را «محمدیه» نامیدند اما دیگر مسلمانان از آنجا که دعوت محمد بن عبدالوهاب را مذهبی جدید و مغایر با آموزههای اسلامی دیدند آن را مکتب وهابی خواندند. [۱]
رشد و گسترش در جوامع اسلامی
وهابیت بر خلاف دیگر مذاهب اسلامی به علت اقبال و علاقهمندی مردم رشد نکرد بلکه قدرت شمشیر و پیوند آن با سیاست زمینههای رشد و گسترش آن را فراهم کرده است. نگاه تمامیتگرای وهابیت و ماهیت خشن و تکفیری آن، موجب شد قدرت و خشونت در دل آن نهادینه شود و مبانی نظری سوءاستفاده از قدرت سیاسی بر ضد مخالفانی که همه آنان مسلمان بودند، فراهم گردد.
علم کلام و وهابیت
در حالی که علم کلام یکی از باسابقهترین علوم اسلامی است، وهابیان به شدت با آن مخالفند و آن را محکوم میکنند. دشمنی و مخالفت وهابیان با علم کلام، ریشه در اندیشههای روششناختی و معرفتشناسی آنان دارد. مهمترین عاملی که آنان را به مخالفت با علم کلام کشاند، نقلگرایی در حوزه روششناسی، و حدیثگرایی در حوزه معرفتشناسی بود. با این وجود و با وجود اعتقاد وهابیت به حرمت ورود به علم کلام، خود آنها در این حوزه وارد شدهاند. دیدگاههای محمد بن عبدالوهاب در کتاب «کشف الشبهات» و «رسالة التوحید» و استنتاجهای وی، رنگی کاملا کلامیدارد. شروحی که بر کتابهای وی نگاشته شده است و توضیحات و تقسیماتی که پیرامون مبانی اعتقادی وهابیت ارائه شده و اساساً اندیشه نو و بدعتآمیزی که وهابیت شکل داده است، همه رنگی کلامیدارد. به گفته قرضاوی: «این گروه منکر علم کلام و مجادلات آن هستند در حالی که با گفتههای خود علم کلام جدیدی را دامن میزنند» [۲]
توحید و شرک
وهابیت با تغییر و تصرف در مفهوم کلیدی توحید، بسیاری از آموزههای اسلامی را نادرست میشمارد. قرائت افراطی و تحریفآمیز از توحید موجب شده است که وهابیان تمامی مسلمانان را به دلیل اعتقاد به مسائلی مانند توسل، شفاعت و زیارت، مشرک بشمارند. همچنین برخی از اعتقادات آنان در این حوزه که ریشه در ظاهرگرایی ایشان دارد، سبب شده است راه تاریک تجسیم و تشبیه خداوند به موجودات مادی را درپیش گیرند.
بدعت
دیدگاه وهابیت پیرامون بدعت، برآیندی از مبانی روششناختی و معنیشناسی آنان است. مبانی وهابیت در این دو عرصه موجب شده است که قرائت و تفسیر وهابی از مفهوم بدعت، قرائتی افراطی و غیراسلامی باشد. قرائت وهابی از بدعت، به گونهای است که بسیاری از اعمال و اندیشههای اسلامی را بدعت میشمارد و به همین بهانه، خون و مال مسلمانان را لگدمال میکند. وهابیان اموری همچون مولد النبی، صلوات پس از شنیدن نام پیامبر گرامی اسلام (صلیالله علیه وآله وسلم)، دعا بعد از اذان، ساخت بنا بر روی قبور، خواندن قرآن در مراسم سوگواری، بزرگداشت موالید بزرگان دین و سوگواری برای شهادت یا درگذشت آنان را بدعت شمردهاند.
توسل و شفاعت
برخی از شبهات وهابیت ریشه در نگرش آنان به حیات برزخی دارد. آنان با این دیدگاه ابداعی خود که مردگان پس از مرگ با این جهان هیچ ارتباطی ندارند و قادر به شنیدن نیستند، اعمالی همچون توسل، زیارت و طلب شفاعت را افزون بر شرک بودن، بیفایده و بیثمر میدانند. نگاه انحرافی آنان به حیات برزخی سبب شده است که افزون بر جسارت به مقابر اولیای الهی، حتی در صورت قدرت، مرقد مطهر پیامبر گرامی اسلام(ص) را نیز ویران کنند. وهابیان منکر اصل وجود حیات برزخی نیستند، اما آن را زندگی خاصی میدانند که روح مردگان در آن هرگز قادر به شنیدن صدای زندگان نیست. این دیدگاه نیز همانند اندیشههای دیگر وهابیان، مورد تایید مذاهب اسلامی نیست. وهابیان توسل به زندگان را به علت حیات، جایز میدانند.
دیدگاه وهاوبیت
محمد جواد مغنیه در کتاب «هذه هی الوهابیة» با استناد به کتب محمد بن عبدالوهاب و آثار دیگر وهابیان مینویسد: به نظر وهابیها هیچ انسانی نه موحد است و نه مسلمان، مگر اینکه امور معینی را که در ادامه به آنها اشاره میشود ترک نماید. در حالیکه، همۀ مسلمانان معتقدند که هر کس شهادتین را بر زبان جاری کند مسلمان است و خون و مالش محفوظ است، اما وهابیها میگویند: قول بدون عمل ارزش و اعتباری ندارد، بنابراین هر کس شهادتین را بخواند، ولی از مردگان استعانت بخواهد چنین کسی کافر و مشرک خواهد بود و خون و مال او حلال است.
قبل از آنکه به طرح اعتقادات وهابیت بپردازیم لازم است، مقدمهای کوتاه دربارهی شرک بیان کنیم.
معنای شرک
«شرک»، در لغت به معنای نصیب قرار دادن، و درهم آمیخته شدن دو شریک است. و در اصطلاح قرآنی، در مقابل حنفیت به کار برده میشود و مراد از شرک، شریک، مثل و مانند قراردادن برای خداوند متعال است. حنیف، به معنای تمایل پیدا کردن از گمراهی به درستی و راستی است. از آنجا که پیروان توحید خالص، از شرک رویگردان شده و به این اصل اساسی متمایل میشوند، به آنها حنیف گفته میشود.
خداوند متعال در قرآن کریم، به پیامبر خود میفرماید:«قُلْ إِنَّنی هَدانی رَبِّی إِلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ دیناً قِیَماً مِلَّةَ إِبْراهیمَ حَنیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ»[۳]؛«بگو: پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرد، آیینی پابرجا (و ضامن سعادت دین و دنیا)، آیین ابراهیم (علیهالسلام)، که از آیینهای خرافی روی برگرداند و از مشرکان نبود».
همچنین میفرماید:«وَ أَنْ أَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً وَ لا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِکینَ»[۴]؛«و به من دستور داده شد که روی خود را به آیینی متوجه ساز که از هرگونه شرک خالی است و از مشرکان مباش».
بنابراین از نظر قرآن، شرک، نقطۀ مقابل دین حنیف است و برای شناخت شرک باید دین حنیف را شناخت، از جهت «تعرف الاشیاء باضدادها»؛ یعنی، اشیا به واسطۀ ضدشان شناخته میشوند.
در یک جمله، میتوان گفت که شرک، ضد توحید است و همانطور که توحید اقسامی دارد، شرک هم اقسام مختلف دارد.
در یک تقسیمبندی کلی، شرک به دو قسم تقسیم میشود.
- «شرک در عقیده»،
- «شرک در عمل»؛
شرک در عقیده، خود سه قسم است:
شرک در الوهیت
شرک در الوهیت: یعنی اعتقاد به موجودی غیر از خداوند که به طور مستقل دارای تمام صفات جمال و کمال است. چنین اعتقادی موجب کفر میشود[۵] به همین جهت خداوند در قرآن کریم میفرماید: «آنها که گفتند خدا، همان مسیح بن مریم است، به طور مسلم کافر شدند». شرک در خالقیت: یعنی انسان دو مبدأ مستقل برای عالم قائل شود، به طوری که خلق و تصرف در شئونات عالم به دستشان است. همانگونه که مجوس (زرتشتیها) قائل به دو مبدأ خیر (یزدان) و شر (اهرمن) است.
شرک در ربوبیت
شرک در ربوبیت آن است که انسان معتقد شود در عالم، ارباب (پروردگاران) متعددی است و خداوند رب الارباب است. به این معنا که تدبیر عالم به هر یک از ارباب متفرق، به طور مستقل تفویض شده است. همانگونه که مشرکان زمان حضرت ابراهیم (علیهالسلام) به این نوع شرک مبتلا بودند؛ یعنی گروهی ستارگان را مدبر عالم میدانستند و گروه دیگر ماه را و گروهی خورشید را.
شرک در مقام عمل
شرک در مقام عمل را شرک در طاعت و عبادت مینامند، بدین معنا که انسان خضوع و خشوعش ناشی از اعتقاد به الوهیت یا خالقیت و یا ربوبیت کسانی باشد که برای آنها خضوع و خشوع دارد و به آنها احترام میگذارد.
اینها ملاکها و معیارهای شرک است که از قرآن مجید استفاده میشود.
اما عدهای و از جمله آنها وهابیت، از پیش خود معیارها و ملاکهایی برای شرک ابداع کردهاند و با آنها، دیگر مسلمانان را به شرک متهم میکنند.
از نظر ما، ملاکها و معیارهایی که آنها برای شرک تعیین کردهاند، هیچگونه اعتباری ندارد؛ زیرا معیارهای آنان با آیات قرآن و سیرۀ پیامبر اسلام(صل الله علیه وآله) و جانشینان آن حضرت (دوازده امام) منافات دارد.
در اینجا به بعضی از معتقدات فرقۀ وهابیت اشاره میکنیم:
اعتقاد به سلطۀ غیبی برای غیر خداوند: آنها میگویند: «لَقَدْ کَفَرَ الَّذینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسیحُ ابْنُ مَرْیَمَ»[۶]؛«اگر کسی به پیامبر یا غیر او از اولیا الله استغاثه [و از آنها طلب یاری] کند و به این مسأله که او دعایش را میشنود و از احوالش با خبرست، یا حاجتش را برآورده میکند، معتقد باشد، اینها انواعی از شرک اکبر است». حاجت خواستن از اموات: به اعتقاد وهابیت از انواع شرک، حاجت خواستن از اموات و استعانت از آنان و توجه به آنان است و این اصل و اساس شرک در عالم است. دعا و توسل نوعی عبادت است: میگویند: عبادت مخصوص خداست و دعا هم نوعی عبادت است، پس از نظر آنها
- درخواست از غیر خدا، شرک است.
- زیارت قبرها شرک است.
- تبرک جستن به آثار انبیا و صالحان، شرک است.
- احتفال(جشن گرفتن) میلاد پیامبر(صل الله علیه وآله) شرک است.
- ساختن گنبد و بارگاه بر روی قبرها شرک است.
عقاید و معیارهای خودساخته
این عقاید و معیارهای خودساخته را میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
الف) وهابیها یک دسته از این معیارها و اعمال را، از آن جهت که شرک در عقیده میدانند، اعمال مشرکانه گفتهاند.
در رد این دسته از عقاید آنها، میتوان گفت که اگر اعتقاد به سلطۀ غیبی، اعتقاد به شفا دادن و اعتقاد به برآوردن حاجت و ...، به این نحو باشد که تمامی این امور به خداوند مستند است و دیگران هرچه دارند از جانب خداوند متعال به آنها داده شده است، شرک نخواهد بود؛ زیرا در اینجا هیچگونه استقلالی برای غیر خدا در نظر گرفته نشده است و ما در تعریف شرک در الوهیت، شرک در خالقیت و شرک در ربوبیت، گفتیم که انواع شرک در عقیده، در صورتی تحقق پیدا میکند که کسی عقیده داشته باشد، غیر خداوند بهطور مستقل دارای صفات کمال و جلال باشد، یا بهطور مستقل بتواند خلق کند و یا بهطور مستقل بتواند تدبیر کند، اما اگر قدرت او یک قدرت وابسته به خداوند باشد، دیگر شرک معنا نخواهد داشت. ما و سایر مسلمانانی که از پیامبر اکرم و جانشینان آن حضرت حاجت میخواهیم و یا عقیده داریم آنها قدرت فوقالعادهای دارند. این مقام را برای آنها مقامی عطا شده از جانب پروردگار میدانیم. با این وصف، آیا باز هم شرک است؟
ب) قسم دوم از کارهایی را که آنها شرک میدانند، از آن جهت است که این اعمال را عبادت پنداشتهاند؛ مثل جشن گرفتن برای میلاد پیامبر(صل الله علیه وآله) ، بنای گنبد و بارگاه روی قبرها، بوسیدن ضریح و... .
در جواب این اعتقاد باید گفت: شما معنای عبادت را درست نفهمیدهاید. عبادت، ویژگیهایی دارد و با آن ویژگیها عبادت مخصوص خداوند است. عبادت، عبارت است از خضوع و خشوعی که ناشی از اعتقاد به الوهیت، یا خالقیت و یا ربوبیت باشد؛ بنابراین، با این تعریف اگر خضوع و خشوعی ناشی از چنین اعتقاداتی نباشد، به هیچ وجه عبادت نخواهد بود. به همین جهت وقتی خداوند در سورۀ یوسف سجدۀ برادران یوسف(علیهالسلام) در مقابل آنحضرت را نقل میکند، آن را شرک ندانسته است؛ زیرا آنان هیچگاه دربارۀ یوسف، اعتقاد به الوهیت، خالقیت و یا ربوبیت نداشتند.
خوشبختانه، علمای دین اسلام و دانشمندان بیدار به تمامی این موارد و معیارهای خود ساخته جواب دادهاند.
در اینجا داوری را به عقل سلیم شما واگذار میکنیم که آیا این آموزهها میتواند مطابق با فطرت و قرآن باشد. آیا این است محبت به اهلبیت که مزد رسالت قلمداد گردیده است؟![۷]. و آیا قرآن نفرموده است که شهدا زندهاند و در نزد خدا روزی میخورند؟[۸] و آیا مقام پیامبر(صل الله علیه وآله) از شهدا کمتر است؟! و... .
امروزه، بعضی از فرقهها این مسأله شرک را دستآویزی برای خطا شمردن نظریات دیگران قرار دادهاند و در هر زمان و هر موضعی که خود را برای استدلال، ضعیف و دستخالی میبینند، دیگران را به شرک متهم میکنند که این، عملی غیر اسلامی، غیر اخلاقی و انحرافی است و البته علمای دین اسلام، تمام اشکالات آنها را پاسخ گفتهاند.
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ محمد حامد الفقی، اثر الدعوة الوهابیة، ص۴و۵ .
- ↑ یوسف قرضاوی، الصحوة الاسلامیة بین الاختلاف المشروع والتفرق المذموم، ص۷۷.
- ↑ سورۀ انعام: 161.
- ↑ سوۀ یونس: 105.
- ↑ لازم به ذکر است که همۀ اقسام شرک، به نوعی موجب کفر خواهد شد، البته باید دقت کرد که مراد ما از کفر اعم از کفر کلامی و فقهی است.
- ↑ سورۀ مائده: 17.
- ↑ سورۀ شوری: 23.
- ↑ سورۀ آل عمران: 169.
منابع
- ر. ک: سبحانی، جعفر؛ بحوث قرآنیه فی التوحید والشرک.
- ر. ک: همو، وهابیت مبانی فکری و کارنامۀ عملی.
- ر. ک: همو، آئین وهابیت.
- مشکور، محمد جواد؛ فرهنگ فرق اسلامی.
- طریحی، فخر الدین؛ مجمع البحرین، ج 5، ص 274، ذیل واژۀ «شرک».
- فراهیدی، خلیل بن احمد؛ العین، ج 5، ص 293، ذیل واژۀ «شرک».
- رضوانی، علی اصغر؛ الرد علی الرافضة طبق نقل شیعهشناسی، ص 135- 143.
- مشکور، محمد جواد؛ فرهنگ فرق اسلامی، ص 457 – 461.
- مجموعه فتاوی بن باز؛ ج 2، ص 552.
- فتح المجید؛ ص 68.