غزوه بدر
نام | غزوه بدر |
---|---|
زمان | ۱۷ رمضان سال دوم هجری |
علت غزوه | جبران ستمهای قریش • کسب غنیمت از کاروان ابوسفیان |
مکان | در نزدیکی چاههای بدر بین راه مکه و شام |
فرمانده مسلمانان | حضرت محمد(صلی الله علیه) |
فرمانده کفار | ابوجهل (عمروبن هشام) مَخزومی |
جنگندگان مسلمانان | مسلمانان با سپاهی متشکل از ۳۱۳ نفر |
جنگندگان کفار | کفار قریش با سپاهی متشکل از ۹۵۰ تن |
تلفات مسلمانان | شهادت ۱۴ نفر از مسلمان که ۶ نفر از مهاجران و ۸ نفر از انصار |
تلفات کفار | کشته شدن ۷۰ نفر و اسیر شدن ۷۰ نفر دیگر از بزرگان قریش |
نتیجه | پیروزی قاطع مسلمانان |
غزوه بدر نخستین جنگ بزرگ مسلمانان با کفار قریش بود که در سال دوم هجرت رخ داد و موجب شکست مفتضحانه دشمن گردید. پیامبر شخصاً در آن شرکت نموده و فرماندهی جنگ را در دست داشت. بدر در جنوب غربی مدینه بین مدینه و مکه قرار گرفته و از این رو آن را بدر میگویند که نام صاحب آبهای آن بدر بوده است.
علت این جنگ فشارهایی بود که کفار قریش بر مسلمانان وارد میکردند، از طرفی کفار، اموال مهاجران را در مکه مصادره کرده بودند و به طور کلی میخواستند مسلمانان را در مدینه در فشار محاصره اقتصادی قرار دهند و روشن است که اگر این فشار ادامه مییافت دست کم جلوی توسعه و گسترش اسلام گرفته میشد.
در این نبرد که اولین رویاروی اسلام با کفر بود 313 نفر از مسلمانان که 77 نفرشان از مهاجران بودند و بقیه از انصار شرکت داشتند. سرانجام جنگ با پیروزی اسلام و شکست دشمن پایان یافت و از مسلمانان چهارده یا بیست و دو نفر به افتخار شهادت رسیدند. از کفار، 70 نفر کشته شدند و 70 نفر اسیر گشتند.
زمان غزوه بدر
در هفدهم یا نوزدهم ماه مبارک رمضان سال دوّم هجرت غزوه بدر اتّفاق افتاد[۱].
علت وقوع جنگ بدر
مسلمانان تا پیش از هجرت به شدت توسط کفار مکه تحت فشار بودند و مورد اذیت و آزار و شکنجه قرار میگرفتند؛ ولی از سوی خداوند اجازه رویارویی و جنگ با مشرکان قریش را نداشتند و تنها به صبر فرا خوانده میشدند. با هجرت مسلمانان به مدینه خداوند ضمن برشمردن ستمهایی که بر مسلمانان رفته بود به آنان اجازه مبارزه داد[۲]:
«اُذِنَ لِلَّذینَ یقاتَلونَ بِاَنَّهُم ظُلِموا و اِنَّ اللّهَ عَلی نَصرِهِم لَقَدیر * الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بِغَیرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ یقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَ بِیعٌ وَ صَلَوَاتٌ وَ مَسَاجِدُ یذْکرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کثِیرًا وَلَینْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ ینْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِی عَزِیزٌ [حجّ–۳۹ ـ ۴۰] ». به کسانی که [ستمکارانه] مورد جنگ و هجوم قرار میگیرند، به سبب آنکه به آنان ستم شده اذن جنگ داده شده، مسلماً خدا بر یاری دادن آنان تواناست * همآنان که به ناحق از خانه هایشان اخراج شدند [و گناه و جرمی نداشتند] جز اینکه میگفتند: پروردگار ما خدا است و اگر خدا برخی از مردم را به وسیله برخی دیگر دفع نمیکرد، همانا صومعهها و کلیساها و کنیسهها و مسجدهایی که در آنها بسیار نام خدا ذکر میشود به شدت ویران میشدند و قطعاً خدا به کسانی که [دین] او را یاری میدهند یاری میرساند مسلماً خدا نیرومند و توانای شکست ناپذیر است[۳].
یکی از راههایی که مسلمانان برای تلافی این ظلم داشتند مصادره کالاهای کاروانهای تجاری اهل مکه بود. چرا که ثروت مسلمانان مهاجر مقیم مدینه، از طرف قریش مصادره شده بود، و بسیار بجا بود که مسلمانان کالاهای تجارتی آنان را ضبط کنند و اگر قریش، بر عناد و لجاجت خود در مصادره اموال مسلمانان مهاجر استقامت ورزند، مسلمانان متقابلا کالاهای تجارتی را میان خود به عنوان غنیمت جنگی تصرف کنند[۴].
تا پیش از جنگ بدر مسلمانان چند سریه و غزوه داشتند که هدف از آنها ضربه زدن به قریش و تصرف کاروانهای تجاری آنان بود، هر چند که جز سریه نخله، هیچ یک نتیجهای نداشت. در این سریه که در ماه حرام و به فرماندهی عبدالله بن جحش و حدود یک ماه و نیم پیش از غزوه بدر رخ داد، با کشته شدن یک تن از مشرکان (عمرو بن حضرمی) و اسارت دو تن، کاروان تجاری به غنیمت گرفته شد. قریش این شکست را مایه سرافکندگی خود در میان قبایل عرب میدانست و طالب خونبهای عمرو بن حضرمی بود. این موضوع نقش قابل توجهی در وقوع جنگ بدر داشت.
از جمله کاروانهای تجاری که به دست مسلمانان نیفتاد کاروانی بود که به سرکردگی ابوسفیان به مقصد غزه میرفت. پیامبر(صلی الله علیه) تا ذوالعُشَیره (در ۵ منزلی مدینه) پیش رفت؛ ولی بدان دست نیافت پس پیامبر به مدینه بازگشت. ابوسفیان با هشدارهایی که دریافت کرد میدانست که در بازگشت مسلمانان در کمین کاروان او خواهند نشست، ازاینرو از سرزمین تبوک ضمضم بن عمرو را برای جلب کمک قریش، به مکه اعزام کرد. از سوی دیگر گزارشگران پیامبر(صلی الله علیه) و به روایتی، جبرئیل نیز خبر بازگشت کاروان را از غزه به سوی مکه به رسول خدا(صلی الله علیه) دادند[۵].
رسول خدا(صلی الله علیه) مسلمانان را به حرکت فرمان داد. مردم حرکت کردند برخی مشتاقانه فرمان پیامبر(صلی الله علیه) را پذیرفتند و شماری از خوف انتقام قریش با کراهت و سنگینی دستور او را استقبال کردند. گروه زیادی از اصحاب هم چون با خروج پیامبر (صلی الله علیه) موافق نبودند همراه او بیرون نرفتند و در این مورد سخن و گفتگو بسیار شد[۶].
خداوند متعال در قرآن واکنش مسلمانان را چنین بازگو فرموده است: کما أَخْرَجَک رَبُّک مِنْ بَیتِک بِالْحَقِّ وَ إِنَّ فَرِیقاً مِنَ الْمُؤْمِنِینَ لَکارِهُونَ، یجادِلُونَک فِی الْحَقِّ بَعْدَ ما تَبَینَ کأَنَّما یساقُونَ إِلَی الْمَوْتِ وَ هُمْ ینْظُرُونَ [انفال–5] . همانگونه که پروردگارت تو را از خانه ات به حقّ بیرون آورد و حال آن که دستهای از مؤمنان سخت کراهت داشتند؛ با تو درباره حقّ -بعد از آن که روشن گردید- مجادله میکنند. گویی که آنان را به سوی مرگ میرانند و ایشان (بدان) مینگرند.
بدر و پیروزی مسلمانان
پیروزی اسلام و مسلمانان در زیر پرچم توحید و فرماندهی وجود شریف پیغمبر خدا (صلی الله علیه) در جنگ بدر، از پیروزیهای بسیار چشمگیر و با عظمت و اهمیت تاریخ اسلام است. این غزوه، نخستین مقابله سپاه اسلام با کفر و نبرد اهل توحید با اهل شرک بود.
مشرکان در این جنگ از جنبه ساز و برگ و اسلحه و مهمّات بر مسلمانان برتری داشتند و نفرات و افراد آنها تقریباً سه برابر سپاه اسلام بود.
پیروزی سپاه اسلام در این جنگ برای آینده اسلام از ارزش و اهمیت ویژهای برخوردار بود و در تعیین مسیر تاریخ اسلام به حسب ظاهر تأثیر فراوان داشت.
این جنگ، برای دین توحید و آیین جهانی اسلام ارزش حیاتی داشت و فتحی که در آن نصیب مسلمانان شد پایه و مادر تمام فتوحاتِ آینده گردید و اهمیت آن تا حدّی بود که رسول خدا (صلی الله علیه) دست به دعا برداشت و به درگاه خداوند متعال عرض کرد:
«اللّهُمَّ هذِهِ قُرَیشُ قَدْ أَقْبَلَتْ بِخُیلائِها وَ فَخْرِها تُحادُکَ وَ تُکَذِّبُ رَسُولَکَ اللّهُمَّ فَنَصْرَکَ الَّذی وَعَدْتَنی اللّهُمَّ أَحْسِنْهُمُ الْغَداةَ؛ خدایا این قبیله قریش اند که با همه تکبر و تفاخرشان با تو به مبارزه برخاسته، پیامبرت را تکذیب مینمایند. خدایا نصرت و پیروزی را که به من وعده فرمودهای برسان، خدایا صبحگاهان، به آنها نیکی خویش را ارزانی دار[۷]».
و در حدیث دیگر است که وقتی آن حضرت، کثرتِ مشرکان و قلّت مسلمانان را دید، روی به قبله نموده، عرض کرد: «أَللّهُمَّ أَنْجِزْلی ما وَعَدْتَنی أَللّهُمَّ إِنْ تُهْلَکُ هذِهِ الْعِصابَةُ لاتُعْبَدُ فِی الْاَرْضِ؛ خدایا آنچه را که به من وعده فرمودی به انجام رسان، که اگر این گروه هلاک شوند، دیگر در روی زمین پرستش نخواهی شد[۸]».
و آن قدر دستهایش را به دعا بلند نگاه داشت که ردایش از دوش مبارک افتاد.
پرچمدار و قهرمان نمونه جنگ بدر
پرچمدار و علم دارِ رسول خدا (صلی الله علیه) در جنگ بدر علی(علیهالسلام) بود[۹].
ابن سعد در الطبقات الکبری از قتاده روایت میکند که: صاحب لِواء رسول خدا (صلی الله علیه) در روز بدر و در هر جنگ دیگر علی بن ابیطالب(علیهالسلام) بود[۱۰].
طبری در تاریخِ خود نقل کرده است که، صاحبِ لواء رسول الله (صلی الله علیه)، علی بن ابیطالب (علیهالسلام) و صاحب رایتِ (پرچم) اَنصار، سَعْدِ بْنِ عُباده بود[۱۱].
قهرمان و یگانه مجاهد و فداکارِ این غزوه و غزواتِ دیگر، امیرالمؤمنین(علیهالسلام) بود. با اینکه هنوز سنّ آن حضرت به بیست نرسیده و پیش از این غزوه در جنگ و نبرد دیگری شرکت نکرده بود مردانگیها و شجاعتهایی که از او ظاهر شد از افراد باسابقه و رزمندگان و مردان سالخورده ظاهر نگشت. سهم آن حضرت در این میدانِ جهاد، از لحاظ عددِ کسانی که مجاهدان اسلام، از مشرکین کشتند تقریباً برابر با سهام دیگران شد. طبق روایتِ الإرشاد، سی و شش نفر از نامداران مشرکین، به اتّفاق اَقوال، به دست امیرالمؤمنین (علیهالسلام) کشته شدند؛ به جز گروهی دیگر که در قاتلان آنها اختلاف شده، و غیر از کسانی که آن حضرت با دیگران در قتلشان شرکت داشت[۱۲].
آیه: «هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فی رَبِّهِمْ [حج–19] این دو [گروه] دشمنان یکدیگرند که درباره پروردگارشان باهم ستیزه میکنند»، در مورد مبارزه حضرت علی (علیهالسلام) با وَلید بن عُتْبه و حمزه با عُتْبه و عبیدة بن حارث بن عبدالمطلب در این غزوه نازل شد[۱۳].
معاویه گفت: «علی را در این غزوه دیدم مانند شیر هیچ کس در نبرد با او ایستادگی نمیکرد، مگر آنکه او را میکشت؛ و بر چیزی نمیزد مگر آن که آن را پاره میساخت[۱۴].
در این غزوه بود که صدای آسمانی شنیده شد: «لا سَیفَ إِلّا ذوالْفَقارِ وَلافَتی إِلّا عَلِی[۱۵]»
در غزوه بدر بود که جبرئیل، میکائیل و اسرافیل، هریک با گروه خود از فرشتگان، هنگامی که علی (علیهالسلام) برای آوردن آب برای پیغمبر (صلی الله علیه) و اصحاب رفته بود، ادای احترام کرده و سلام کردند[۱۶].
سید حمیری در این اشعار به این فضیلت اشاره کرده است:
اُقْسِمُ بِاللهِ وَآلائِهِ
وَالْمَرءُ عَمّا قالَ مسْؤُولٌ
إِنَّ عَلِی بْنَ أَبی طالِبٍ
عَلَی التُّقی والبِرُّ مَجْبُولٌ
«به خداوند و نعمتهایش قسم یاد میکنم که هرکس نسبت به گفته خویش مسئول است، به درستی که طینت علی بن ابیطالب بر تقوا و نیکی سرشته شده است».
وی به خداوند و نعمتهایش قسم یاد میکند که هرکس نسبت به گفته خویش مسئول است و به درستی که طینت علی بن ابیطالب بر تقوا و نیکی سرشته شده است. تا آنکه میگوید:
«ذاکَ الَّذی سَلَّمَ فی لَیلَةٍ
عَلَیهِ میکالُ وَجبْریلُ
میکالُ فی أَلْفٍ وَجَبْریلُ فی
أَلْفٍ وَیتْلُوهُمُ سرافیلُ
او آن کسی است که در یک شب بر او میکائیل و جبرئیل درود فرستادند؛ میکائیل همراه با هزار ملک و جبرئیل هم با هزار ملک که اسرافیل به دنباله آنها آمد[۱۷]».
پانویس
- ↑ ابنهشام، السیرة النبویه، ج ۱، ص ۶۲۶؛ مفید، مسارالشیعه، ص ۲۹؛ بهائی، توضیحالمقاصد، ص ۱۶
- ↑ دائره المعارف قرآن کریم، مدخل بدر
- ↑ قرآن ترجمه انصاریان
- ↑ فروغ ابدیت، جعفر سبحانى ،ص۴۷۳
- ↑ دائره المعارف قرآن کریم، مدخل بدر
- ↑ ترجمه المغازى، متن، ص:۱۶
- ↑ ابنهشام، السیرةالنبویه، ج ۱، ص ۶۲۱؛ واقدی، المغازی، ج ۱، ص ۵۹؛ طبری، تاریخ، ج ۲، ص ۴۴۱
- ↑ ابن ابیشیبه کوفی، المصنف، ج ۷، ص ۹۵؛ ج ۸، ص ۴۷۴؛ طبرسی، مجمعالبیان، ج ۴، ص ۴۳۷ ; مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۹، ص ۲۲۱
- ↑ ابنهشام، السیرةالنبویه، ج ۱، ص ۶۱۲ ـ ۶۱۳؛ هیثمی، مجمع الزوائد، ج ۶، ص ۹۲ ـ ۹۳
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۱۶
- ↑ طبری، تاریخ، ج ۲، ص ۱۳۸
- ↑ مفید، الارشاد، ج ۱، ص ۷۰ ـ ۷۲
- ↑ بخاری، صحیح، ج ۵، ص ۶ ـ ۷؛ مسلم نیشابوری، صحیح، ج ۸، ص ۲۴۶؛ فرات کوفی، تفسیر، ص ۲۷۱ ـ ۲۷۲؛ طبری، جامع البیان، ج ۱۷، ص ۱۷۲ـ ۱۷۳؛ واحدی، اسباب النزول، ص ۲۳۱؛ طبرسی، مجمع البیان ج ۷، ص ۱۳۹
- ↑ ابونعیم اصفهانی، حلیة الأولیاء، ج ۹، ص ۱۴۵؛ فیروزآبادی، فضائل الخمسه، ج ۲، ص ۳۱۶ – ۳۱۷
- ↑ ۱۰- طبری، تاریخ، ج ۲، ص ۱۹۷
- ↑ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج ۴۲، ص ۳۳۷؛ طبری، ذخائر العقبی، ص ۶۸؛ ابن دمشقی، جواهر المطالب، ج ۱، ص ۹۱؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج ۱۰، ص ۴۲۱
- ↑ طوسی، الامالی، ص ۱۹۷ ـ ۱۹۸؛ طبری، بشارة المصطفی، ص ۹۴ ـ ۹۵؛ اربلی، کشف الغمه، ج ۲، ص ۱۸ ـ ۱۹