سید محمود علایی طالقانی
سید محمود علایی طالقانی | |
---|---|
نام کامل | سید محمود علایی طالقانی |
نامهای دیگر | آیتالله طالقانی |
اطلاعات شخصی | |
محل تولد | ایران، طالقان |
محل درگذشت | ایران، تهران |
دین | اسلام، شیعه |
استادان | |
آثار |
|
سید محمود علایی طالقانی از مبارزان و شخصیتهای انقلاب اسلامی ایران، مفسر قرآن و نهجالبلاغه و از علمای تهران بود. وی پیش از انقلاب با جبهه ملی و نهضت آزادی همراهی داشت و پس از کودتای ۲۸ مرداد، از مدافعان فدائیان اسلام بود. وی در جریان انقلاب سفید و مخالفت با آن به زندان افتاد. در آستانۀ انقلاب، ریاست شورای انقلاب را بر عهده گرفت و پس از انقلاب اولین امامجمعۀ شهر تهران و نمایندۀ مردم تهران در مجلس خبرگان قانون اساسی شد.
زندگینامه
تولد
سید محمود علایی طالقانی در سال ۱۳۲۶ ق، برابر با اسفند ۱۲۸۹ ش، در روستای گلیرد طالقان متولد شد[۱].
تحصیلات
وی از پنج سالگی، تحصیلات خود را در مکتبخانه آغاز و نزد ملاسید تقی اورازانی، قرآن و کتب رایج آن دوره را فراگرفت[۲]. سپس مقدمات علوم حوزوی را نزد پدرش شروع کرده و در ده سالگی راهی قم و مدارس رضویه و فیضیه شد[۳]. پس از آن راهی نجف اشرف شده و از دروس بزرگان آن زمان بهره برد. استادان مهم او در قم و نجف، از این قرار بودند:
- سید شهابالدین مرعشی نجفی؛
- ادیب تهرانی؛
- سید محمد حجت؛
- سیدابوالحسن اصفهانی؛
- محمد حسین غروی اصفهانی؛
- آقا ضیاءالدین عراقی؛
- شیخ عبدالکریم حائری یزدی.
وی موفق به اخذ درجۀ اجتهاد از سیدابوالحسن اصفهانی و شیخ عبدالکریم حائری، و اجازۀ نقل حدیث از سیدشهابالدین مرعشی و قمی شد[۴]. وی در خلال سالهای ۱۳۱۸ - ۱۳۱۷ ش، به تهران بازگشت و در درس میرزا خلیل کمرهای فلسفه و حکمت آموخت[۵].
فعالیتهای فرهنگی
سید محمود دلیل بازگشت خود به تهران را تثبیت عقاید ایمانی جوانان ذکر کرده است و فعالیتهای فرهنگی خود را با نوشتن مقاله و سخنرانی، شروع میکند. وی چارۀ درد اجتماع را در بازگشت به قرآن و نهجالبلاغه میدانست و تلاش کرد خود در این راه پیشقدم باشد، از همینرو برای جوانان جلسات تفسیر قرآن برپا کرد. خود دراینباره میگوید:
این کتاب هدایت که چون نیم قرن اول اسلام باید بر همه شئون نفسانی و اخلاقی و قضاوت و حکومت حاکم باشد، یکسره از زندگی برکنار شده و در هیچ شأنی دخالت ندارد. دنیای اسلام، که با رهبری این کتاب روزی پیشرو و رهبر بود، امروز دنبالهرو شده. کتابی که سند دین و حاکم بر همه امور بوده مانند آثار عتیقه و کتاب ورد تنها جنبه تقدس و تبرک یافته و از سرحد زندگی و حیات عمومی برکنار شده و در سر حد عالم اموات و تشریفات آمرزش قرار گرفته و آهنگ آن اعلام مرگ است[۶].
تأسیس کانون اسلام
پس از سقوط رضاخان در شهریور ۱۳۲۰ ش، وی کانون اسلام را برای نشر معارف قرآن و سنت تأسیس کرد و در همان زمان مجلهای به نام دانشآموز از طرف همان کانون به انتشار رساند. این کانون محل آمد و شد اقشار مختلف جامعه اعم از افسران ارشد ارتش، مهندسین، و صاحبان منصب عالی در برخی وزارتخانهها همچون پست و تلگراف، دانشیاران، آموزگاران، دانشجویان، دانشآموزان و حتی کسبه بود[۷].
واقعه آذربایجان و زنجان
پس از واقعه آذربایجان در سال ۱۳۲۵ ش، طالقانی از طرف انجمن تبلیغات اسلامی، اتحادیه مسلمین و جامعه روحانیت آن زمان، جهت بررسی حوادث آذربایجان، راهی آن دیار گردید. وی حدود ده شبانهروز در زنجان و آذربایجان به تحقیق و تفحص درباره مسئله دموکراتها و حمله ارتش به آن مناطق میپردازد و پس از آن گزارشی مفصل از حوادث و وقایع ارائه میدهد[۸].
در بحبوحه غائله آذربایجان، تهدیدات در زنجان هم شروع شد و بیشترین فشار بر آیتالله سید محمود حسینی زنجانی (پدر سید عزالدین حسینی زنجانی) بود که در مقابل کمونیستها و جداییطلبها ایستاده بود. با مساعدت طالقانی و برای حفظ جان استادش، آیتالله زنجانی به تهران منتقل شد و طالقانی به سفارش استاد، عازم زنجان شد و در همین سفر برای سربازان ارتش، سخنرانی کرد. خود وی نقل میکند:
وقتی به راه آهن... عدهای از جوانان و مخبرین مطبوعات با تعجب به من نگاه میکردند که این سید اینجا چه کار میکند و به این کارها چه کار دارد[۹].
حضور مؤثر در انجمنها
طالقانی سلسه سخنرانیهایی در انجمنهای مختلف آن دوره داشت از جمله انجمن اسلامی دانشجویان در دانشگاه تهران، انجمن اسلامی مهندسین، و تشکل فدائیان اسلام. وی بیشترین فعالیت را در خلال سالهای ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۱ش، در انجمن ماهانه دینی داشت که غالباً پیرامون مسائل روز و کاربردی جامعه به سخنرانی میپرداخت. شهید مطهری و محمد ابراهیم آیتی نیز از ارکان این انجمن بودند[۱۰].
حوزه و دانشگاه
فاصله میان حوزویان و دانشگاهیان، یکی از مهمترین دغدغههای طالقانی بود و همواره از این دیوار بزرگ میان این دو قشر، رنج میبرد. وی تلاش بسیاری کرد تا میان این دو نهاد تاثیرگذار در جامعه ارتباط و وحدت ایجاد کند که بیشترین این فعالیتها در مسجد هدایت بوده است[۱۱] کاتوزیان دراینباره میگوید:
آیتالله طالقانی... حق بزرگی به گردن ما دانشگاهیان دارد؛ برای اینکه از نخستین کسانی بود که میخواست بین دانشگاه و روحانیت پلی ایجاد کند و این دو مرکز علمی را به هم مربوط سازد، ارتباطی در سطح برابر، نه در سطح ولایت که یکی پیشرو باشد و یکی مقلد[۱۲].
فعالیتهای سیاسی
نهضت ملی
با تشکیل نهضت ملی ایران، از دو طیف و گروه عمده سیاسی ملیگراها و مذهبیها، طالقانی هم به حمایت از این نهضت پرداخت. عملکرد عمده طالقانی، حمایت از نهضتهای مبارز و انقلابی بود. وی علاوه بر حمایت از نهضت ملی، تلاش جهت ایجاد تفاهم و همدلی میان جناحهای مختلف نهضت بود؛ اعضای نهضت در آغاز، برای مبارزه با استبداد و استعمار وحدت رویه داشتند؛ ولی، در نهایت، گرفتار اختلاف و تفرقه گردیدند[۱۳].
نامزدی برای مجلس
از جمله فعالیتهای سیاسی طالقانی در زمان نهضت و دولت ملی مصدق، نامزدی وی در دوره هفدهم مجلس شورای ملی در استان مازندران بود. طالقانی تلاش کرد با نامزدی خود، از یک طرف مانع گسترش حزب توده در آن منطقه شود و از طرف دیگر مایل بود که نیروهایی که آرمانهای دینی و ملی دارند و خواستار مبارزه با استبداد هستند به مجلس راه یابند؛ ولی به علت درگیری بین طرفداران حزب توده و فئودالهای منطقه، که مورد حمایت دربار بودند، دولت ملی مصدق انتخابات این مناطق را لغو میکند؛ در نتیجه، وی از راهیابی به مجلس بازمیماند[۱۴].
پس از کودتا
طالقانی پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ش، مسجد هدایت را به یکی از کانونهای مقاومت و مبارزه تبدیل کرد. در کنار فعالیتهای فرهنگی و نشر فرهنگ و اصول راستین اسلامی، فعالیت و مبارزات خود را سامان داد و همراه با سید رضا موسوی زنجانی به نهضت مقاومت ملی پیوست. وی نحوه شکلگیری نهضت مقاومت ملی پس از کودتا را چنین شرح میدهد:
پس از شکست دولت مصدق، نهضت مقاومت ملی تشکیل شد. برای آنکه چراغ مبارزه خاموش نشود عدهای از فرزانگان، شخصیتهای ملی و دینی رهبری را بر عهده گرفتند. این نهضت ادامه پیدا کرد.
همراهی با فداییان
وی پس از کودتای ۲۸ مرداد، فدائیان اسلام را پناه داد. او، علاوه بر پناه دادن آنان در تهران، آنها را به طالقان و دیگر شهرهای ایران میفرستاد تا از گزند جوخۀ اعدام رژیم در امان باشند. وی به سبب پناه دادن فدائیان اسلام دستگیر و به طور موقت روانه بازداشتگاه شد.
تأسیس نهضت آزادی
پس از آنکه نهضت ملی دچار اختلافات شده و از نگاه طالقانی، دیگر توان یک مبارزه اصولی را با شاه را نداشت، طالقانی و همفکرانش درصدد برآمدند تا راهی دیگر را برای مبارزه مدنی و سیاسی خود برگزنند. در این میان با تلاش مهدی بازرگان و یدالله سحابی، و همچنین همراهی سید محمود طالقانی، در اردیبهشت ۱۳۴۰ش نهضت آزادی ایران تأسیس شد[۱۵].
انقلاب سفید
در جریان انقلاب سفید شاه، یکی از کسانی که به مخالفت با این رفراندوم پرداخت، طالقانی بود. وی در بیانیهای در ۲ بهمن ۱۳۴۱ش ضمن بیان دیدگاهش در مخالفت با فئودالیسم و اینکه به داشتن گرایشهای سوسیالیستی مشهور است و با اصلاحات واقعی مخالف نیست، اعلام داشت که تا آزادی قلم و مطبوعات نباشد و قانون اساسی زیر پا گذاشته میشود، خیمه شب بازی رفراندوم، فایدهای ندارد.
پس از این مخالفت، وی در ۳ بهمن ۱۳۴۱ ش، به همراه مهدی بازرگان و یدالله سحابی دستگیر و زندانی شدند. گفته شده هدف از دستگیری این عده و نیز اعضای جبهه ملی و عدهای از روحانیون این بود که در هنگام رفراندوم، مخالفان در صحنه نباشند که در راستای دستگیری ایشان امام خمینی پیامی بدینگونه منتشر کردند:
بسم الله الرحمن الرحیم و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون من خوف داشتم اگر در موضوع بیدادگری نسبت به آقای طالقانی و جناب آقای مهندس بازرگان و سایر دوستان کلمهای بنویسم، موجب تشدید امر آنها شود و ده سال به پانزده سال تبدیل گردد. اینک که حکم جائرانه دادگاه تجدیدنظر صادر شد، ناچارم از اظهار تاسف از اوضاع ایران عموما و اوضاع دادگاه خصوصاً به قدری خلاف قوانین و مقررات در دادگاهها جریان دارد که موجب تأسف و تعجب است... اینجانب و اشخاص باوجدان و با دیانت متأسفیم از مظلومیت این اشخاص که به جرم دفاع از اسلام و قانون اساسی محکوم به حبسهای طویل المدت شده و باید با حال پیری و نقاهت در زندان برای اطفای شهوت دیگران بسر برند. رأی دهندگان باید منتظر فرجام سختی باشند...[۱۶].
این دستگیری، چهار ماه و هشت روز طول کشید و او در ۱ محرم ۱۳۴۲ش از زندان آزاد شد. وی پس از آزادی، دوباره مسجد هدایت و منابر سخنرانی را مرکز مبارزه با رژیم استبداد قرار میدهد. پس از دستگیری امام خمینی در شب ۱۵ خرداد (شب ۱۱ محرم)، طالقانی به اتفاق دیگر دوستان اعضای نهضت آزادی ایران، اعلامیهای با عنوان «دیکتاتور خون میریزد» منتشر میکند که در آن به بازداشت غیرقانونی امام خمینی و حبس دیگر علما اعتراض مینماید با تأکید این نکته که هر کس در این وضعیت دست از مقاومت بردارد، به اسلام، قرآن و آزادی خیانت کرده است.
اعلامیههای دیگر طالقانی در انتقاد از سیاستهای شاه، باعث شد که پس از کش و قوسهای فراوان مجدداً دستگیر و به ده سال زندان محکوم شد. وی در زندان به تدوین اولین جزء تفسیر پرتوی از قرآن میپردازد. وی در ۹ آبان ۱۳۴۶ش از زندان آزاد شد و به فعالیت خود در مسجد هدایت ادامه داد.
مجاهدین خلق ایران
این سازمان، یک گروه سیاسی ـ نظامی بود که در سال۱۳۴۴ش توسط تعدادی جوان مسلمان پایهگذاری شد و آنان از همراهان دائمی طالقانی در سخنرانیهای او درباره اسلام، قرآن، و مبارزه با استبداد بودند. ایشان، طالقانی را به عنوان مهمترین روحانی حامی خود میدانستند.
با نفوذ ساواک به درون سازمان مجاهدین، طالقانی هم مورد مراقبت قرار گرفت. بعد از رمضان ۱۳۵۰ش، حکومت وقت، طالقانی را به مدت ده سال به زابل تبعید کرد که اعتراضات زیادی را در پی داشت. البته بعدها با فشار بزرگانی چون آیتالله آشتیانی، یکی از مراجع تهران، رژیم رأی صادره را پس از شش ماه تقلیل داده و محل اقامت اجباری وی را از زابل به بافتِ کرمان تغییر داد. وی پس از یکسال اقامت در بافت، به تهران بازگشت[۱۷].
دستگیری مجدد
در سال ۱۳۵۴ تحولاتی در سازمان مجاهدین خلق پدید میآید؛ وحید افراخته و محسن خاموشی دستگیر میشوند. پس از اعترافات وحید افراخته، که در رادیو و تلویزیون پخش میشود، طالقانی دستگیر میشود. طالقانی پس از اوجگیری انقلاب اسلامی در آبان سال ۱۳۵۷ شمسی از زندان آزاد شد.
آزادی و مبارزه مجدد
هنگامی که بختیار دولت تشکیل داد، طالقانی آن را به رسمیت نشناخت و اعلام داشت که این دولت مغایر با قوانین اسلامی و خواست ملت است. طالقانی پس از آزاد شدن از آخرین زندان (آبان ۱۳۵۷) تصمیم داشت به علت کهولت سن و ضعف قوای جسمی و روحی مدتی به استراحت بپردازد؛ اما با دریافت پیام امام خمینی از پاریس و توصیه امام مبنی بر حمایت و هدایت انقلابیون، و نیز انتظارات عامه مردم، به ویژه روحانیون، روشنفکران، دانشجویان و سازمانها و گروههای مبارز سرّی، که عموماً او را میشناختند و به انتظارش بودند، این تصمیم خود را تغییر داد و برای اینکه رژیم در حال زوال، این غیبت ایشان را در صحنه انقلاب دستاویزی قرار ندهد با همان حال به جمع مردم انقلابی پیوست و فرمود:
من فکر کردم که چرا رژیم ما را آزاد کرد و حال آنکه آزادی ما مبارزه را تشدید خواهد کرد و با بررسی اوضاع و احوال انقلاب، به این نتیجه رسیدم که عوامل دربار و ساواک میخواهند من را در برابر رهبری امام علم نموده و به قطبی در برابر ایشان تبدیل کنند[۱۸].
شورای انقلاب
شورای انقلاب یکی از مهمترین ارکانی بود که در رهبری انقلاب، در دوران قبل و پس از پیروزی آن عملکردی مهم و تأثیرگذار و در حقیقت نقش قوای سه گانه را بر عهده داشت. ظاهراً در ابتدا دو شورا تشکیل شده بود. امام شورای انقلاب را تشکیل داد و پس از آن اعلام شد که شورای انقلابی هم از طرف طالقانی تشکیل شده است. نقل شده که این موازی کاری، به سبب عدم اطلاع طالقانی از تشکیل شورای انقلاب بدستور امام، بوده است. پس از این جریان، امام پیام داد تا آیتالله طالقانی رییس شورای انقلاب شود[۱۹].
رابطه طالقانی و امام خمینی تنها یک رابطۀ روحانی و حوزوی نبود؛ ریشه در خط فکری و حرکتی و اهداف اساسی آن دو داشت. به همین جهت، وی سعی در انسجام مردم و وحدت رهبری مینمود و چنانکه خود به یاران نزدیکش گفته بود:
بعد از ورود امام کنارهگیری خواهد کرد تا امام بتوانند با تمرکز، خود جنبش را به پیش برند[۲۰].
تثبیت جمهوری اسلامی
طالقانی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی سعی میکرد نیروهای مختلف سیاسی را در جهت اتحاد و هماهنگی ملت گرد هم آورد و تحت رهبری امام خمینی متحد سازد. از اینرو، به همه نیروها توصیه میکند که به ملاقات امام بروند و همبستگی خود را با رهبری ایشان اعلام دارند.
درگیریهای سنندج
با شروع درگیریهای مسلحانه بین کمیتههای شیعه و سنی سنندج در اواخر اسفند ۱۳۵۷ش، طالقانی به این شهر میرود و سخنان تأثیرگذار وی منجر به ختم این غائله میشود و کار با انتخاب شورای شهر ختم به خیر میشود[۲۱].
امامت جمعه
اولین نماز جمعه تهران پس از انقلاب اسلامی، به امامت طالقانی در اولین جمعه رمضان ۱۳۵۸ش در بهشت زهرا برگزار شد[۲۲]. آخرین نماز جمعه به امامت وی در ۱۶ شهریور ۱۳۵۸ در بهشت زهرا بر سر قطعه شهدای ۱۷ شهریور سال ۱۳۵۷ برگزار گردید.
خبرگان قانون اساسی
طالقانی در ۱۸ تیر ۱۳۵۸ش از حوزه انتخابیه تهران با اکثریت قاطع آراء به عنوان نماینده اول تهران در مجلس خبرگان قانون اساسی انتخاب شد[۲۳].
دولت موقت
هرچند که رابطه خوب میان طالقانی و بازرگان این شائبه را پدید آورده بود که طالقانی در این انتصاب نقش داشته است اما نقل شده طالقانی، در جلسه مدرسه رفاه، تمایلی به تعیین بازرگان به عنوان نخستوزیر نداشته است و بازرگان را برای پیشبرد اهداف انقلاب، قاطع و مدبر نمیدانسته است[۲۴].
کنفرانسهای اسلامی
حوزه تفکر طالقانی محدود به مرزهای جغرافیایی ایران نبود. وی در کنفرانسهای متعددی با حضور اندیشمندان اسلامی شرکت کرد و با اندیشمندان و مبارزان مسلمان به گفتگو نشست. او از سال ۱۳۲۷ ش، برای شناساندن صهیونیستها به مردم مسلمان ایران، شناساندن حق مردم مسلمان فلسطین به همگان و نشان دادن علت این بدبختیها، که همان تفرقه در میان امت اسلام است، به نوشتن و گفتن و اعلامیه دادن و تبلیغ و مسافرت کردن اقدام کرد. از جمله فعالیتهای او شرکت در کنفرانسهای اسلامی بود[۲۵]:
کنفرانس شعوبالمسلمین در کراچی در سال ۱۳۳۱ ش، کنفرانس اسلامی قدس در ۲۷ رجب ۱۳۷۹ ق (۱۳۳۸ ش) به دعوت کامل شریف و سعید رمضان کنفرانس اسلامی قاهره در ۱۳۸۱ ق (دی ۱۳۴۰ ش).
آثار
آثار متعددی از آیتالله طالقانی منتشر شده است که مهمترین آنها عبارتند از:
- «اسلام و مالکیت» طالقانی با هدف معرفی مکتب اقتصادی اسلام، کتاب «اسلام و مالکیت» را در سال ۱۳۳۲ش نگاشت. وی در این کتاب دیدگاههای اقتصادی مارکسیسم و سرمایهداری را نیز نقد کرده است.
- «تنبیه الامه» در زمینه سیاست و مبارزه با استبداد و حکومت مطلقه کتاب تنبیهالامه و تنزیهالمله نائینی را با عنوان حکومت از نظر اسلام با مقدمه و پاورقیهای توضیحی منتشر کرد. نقل شده است که ترغیب آیتالله زنجانی بر تجدید چاپ این کتاب، آن هم در شرایط سخت پس از کودتای ۲۸ مرداد، بر آیتالله طالقانی بسیار تأثیر گذاشت[۲۶].
- «پرتوی از قرآن» پرتوی از قرآن، تفسیری ناتمام است که ۶ جلد از آن منتشر شده است که شامل تفسیر سورههای حمد، بقره، آلعمران و جزء سی است. گفته شده است که این تفسیر در طول نزدیک به ۴۰ سال نگارش شده که بخشی از آن را آیتالله طالقانی در زندان نوشته و مخفیانه به بیرون از زندان ارسال کرده است. جلد اول این تفسیر در سال ۱۳۴۲ منتشر شد. آیتالله طالقانی در مقدمه کتاب نوشته است: «من خود را مفسر نمیدانم و پرتوی از قرآن که به ذهن من تابیده است را به کاغذ منتقل میکنم».
- «به سوی خدا میرویم» این کتاب که سفرنامه حج طالقانی است که سال ۱۳۳۲ نوشته شده است.
- «توحید از نظر اسلام» این کتاب مختصری است که در ۵۲ صفحه در که در سال ۱۳۵۸ منتشر شده است. همچنین مجموعه آثار طالقانی در سال ۱۳۸۹ از سوی موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران و شهرداری تهران به کوشش سید هادی خسروشاهی در دو جلد چاپ شده است.
تبیین نظرات اسلام و انقلاب
مسأله حجاب
اولین نارضایتی عمومی که جامعه ناآرام و متحول بعد از پیروزی انقلاب را تکان داد، مسئله حجاب اسلامی بود. امام خمینی تأکید کرد که «زنان میتوانند در ادارات و مؤسسات کار کنند؛ ولی با حجاب اسلامی». این دستور در آن جو متشنج و حالت بینظمی و هیجان عمومی، حکومت نوپای اسلامی را دچار گرفتاریها و درگیریهای تازهای کرد.
از طرفی گروههای ناراضی با تبلیغ و تحریک به اینکه اگر جمهوری اسلامی پا بگیرد به زنان حق آزادی و شغل اداری نخواهد داد، سعی در رو در رو قرار دادن دولت با زنان (به ویژه اقلیتهای مذهبی) و برانگیختن این نیروی عظیم را داشتند. از طرف دیگر، تندروی برخی افراد متعصب یا مغرض و خودسری برخی کمیتهها و نهادها چنان مزاحمتهایی برای زنان و دخترانی که هنوز حال و هوای رژیم گذشته را داشتند پیش آورده بود که میرفت بهانهای به دست گروههای ضد انقلاب و حامیان خارجی آنها بدهد[۲۷].
طالقانی، با اطلاعات تاریخی از صدر اسلام و روایات و قرآن و با آگاهی از وضع حجاب زنان در کشورهای شرقی (مانند هند) و همچنین زنان روستاهای ایران داشت، در مصاحبهای رادیو-تلویزیونی درباره این موضوع به تفصیل سخن گفت. وی با اشاره به آیاتی از قرآن و اینکه: هیچکس زنان را به داشتن حجاب مجبور نمیکند تأکید کرد که:
پوشش زنان یک اصل قرآنی و اسلامی است. اگر بخواهیم مسئله حجاب را از جهت اسلامی و از نظر ملی بحث کنیم یک مسئله سنتی و تاریخی است که در عمق تاریخ ما و تاریخ شرق مطرح بوده است. همیشه زنهای ما دارای یک فرم حجاب بودهاند؛ حجاب به معنای عامش نه مخصوص به چادر و وضع خاص یعنی حفظ عفاف، حفظ وقار و شخصیت زن که همیشه در ایران و کشورهای شرقی اسلامی و غیراسلامی بود... این نص صریح قرآن است آن قدری که قرآن بیان کرده نه ما میتوانیم از آن حدود خارج شویم و نه زنانی که معتقد به این کتاب بزرگ آسمانی هستند[۲۸]. در گذشته است، اما با یک زبان خاص نشان میدهد معتقد است که زن باید در اجتماع حضور پیدا کند و با مسئولیتپذیری حقوقش را به دست آورد.
شورا
طالقانی معتقد بود که برای جلوگیری از انحراف انقلاب باید سرنوشت سیاسی مردم به دست خود آنان تعیین شود و راهکار اجرایی این امر را شوراها میدانست او طرح اصلی شوراها را در سخنرانی خود در مدرسه فیضیه در سال ۱۳۵۸ بهطور واضح مطرح کرد[۲۹]. و به دنبال این بود که طرحش در ضمن اصول قانون اساسی بیاید اما آنچه مدنظر وی بود تصویب نشد. این امر باعث شد که طالقانی در خطبههای نماز جمعه ۱۶ شهریور ۱۳۵۸ که آخرین خطبه وی بود، با لحنی انتقادی و گلهآمیز از تصویب نشدن اصول شوراها در قانون اساسی و مزایای شوراها و تأثیر آن بر مردم سخن بگوید. وی مصراً از نمایندگان مجلس خواست که با تصویب مواد قانونی شوراها کار مردم را به خودشان بسپارند تا مردم باور کنند که انقلاب شده و خودشان میتوانند سرنوشت خود را تعیین کنند و بیاموزند که چگونه مردمسالاری را عملاً به اجرا گذارند. به علت آنکه آخرین نماز جمعه بر سر قطعه شهدا برپا شد و تأکید ایشان بر شورا بود، مردم در تشییع جنازه وی فریاد میزدند: «پیام طالقانی، شهادت است و شورا».
پیام امام خمینی به مناسبت درگذشت آیتالله طالقانی
بسم الله الرحمن الرحیم إِنَّا لِلَّـهِ وَإِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ فَمِنْهُم مَّن قَضَیٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن ینتَظِرُ عمر طولانی این عیب را دارد که [انسان] هر روز عزیزی را از دست میدهد و به سوگ شخصیتی مینشیند. و در غم برادری فرو میرود. مجاهد عظیمالشأن و برادر بسیار عزیز حضرت حجتالاسلام والمسلمین آقای طالقانی از بین ما رفت و به ابدیت پیوست و به ملأ اعلاء با اجداد گرامش محشور شد. برای آن بزرگوار سعادت و راحت و برای ما و امت ما تأسف و تأثر و اندوه. آقای طالقانی یک عمر در جهاد و روشنگری و ارشاد گذراند. او شخصیتی بود که از حبسی به حبس و از رنجی به رنج دیگر در رفت و آمد بود و هیچ گاه در جهاد بزرگ خود سستی و سردی نداشت. من انتظار نداشتم که بمانم و دوستان عزیز و پرارج خودم را، یکی پس از دیگری، از دست بدهم. او برای اسلام به منزله حضرت ابوذر بود، زبان گویای او چون شمشیر مالک اشتر برّنده بود و کوبنده، مرگ او زودرس بود و عمر او با برکت. رحمت خداوند بر پدر بزرگوار او که در رأس پرهیزگاران بود و روان خودش که بازوی توانای اسلام. من به امت اسلام و ملت ایران و عائله ارجمند و بازماندگان او این ضایعه بزرگ را تسلیت میدهم. رحمت بر او و بر همۀ مجاهدان راه حق. و السلام علی عباد الله الصالحین [۳۰].
درگذشت
آیتالله طالقانی در سحرگاه ۱۹ شهریور ۱۳۵۸ ش، برابر با ۱۸ شوال سال ۱۳۹۹ بر اثر سکته قلبی درگذشت. پیکر وی طبق وصیتش در میدانگاهی وسط قطعات ۱۷ و ۲۱ بهشت زهرا که مدفن هزاران شهید انقلاب اسلامی بود به خاک سپرده شد.
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ افراسیابی، طالقانی و تاریخ، ص۲۵.
- ↑ همان.
- ↑ همان، ص ۲۸-۲۹.
- ↑ همان ص 21.
- ↑ شیرخانی، شورا و آزادی، ص ۷۹.
- ↑ اسفندیاری، پیک آفتاب، ص۳۲۶.
- ↑ همان، ص۵۳-۵۴.
- ↑ شیرخانی، شورا و آزادی، ص۷۹.
- ↑ یادآوران، مصاحبه با آیتالله سید عزالدین حسینی زنجانی، ص۲۴.
- ↑ اسفندیاری، پیک آفتاب، ص۶۲.
- ↑ مجله یادآور، مصاحبه با آیتالله امامی کاشانی، ص۲۹؛ اسفندیاری، پیک آفتاب، ص۶۳.
- ↑ اسفندیاری، پیک آفتاب، ص۶۷.
- ↑ شیرخانی، شورا و آزادی، ص۹۵.
- ↑ همان.
- ↑ افراسیابی، طالقانی و تاریخ، ص ۱۸۵-۱۸۶.
- ↑ صحیفه نور، ج۱، ص۲۶۱.
- ↑ شیرخانی،، شورا و آزادی، ص۱۱۶.
- ↑ میرابوالقاسمی، طالقانی فریادی در سکوت، ص۲۱.
- ↑ همان، ص۷۵.
- ↑ همان، ص۹۰.
- ↑ شیرخانی، شورا و آزادی، ص۱۲۰.
- ↑ شیرخانی، شورا و آزادی، ص ۱۲۵-۱۲۶.
- ↑ همان.
- ↑ میرابوالقاسمی، طالقانی فریادی در سکوت، ص۹۴-۹۵.
- ↑ یادآور، مصاحبه با آیتالله یحیی نوری، ص۵۰-۵۲؛ همان، دکتر غلامعلی حداد عادل، ص۵۶-۵۷.
- ↑ یادآوران، مصاحبه با آیتالله سید عزالدین حسین زنجانی، ص۲۵
- ↑ میرابوالقاسمی، طالقانی فریادی در سکوت، ص۲۹.
- ↑ مصاحبه با بتول علائی فرد، ص۶۴؛ میرابوالقاسمی، طالقانی فریادی در سکوت، ص۱۶۸.
- ↑ شیرخانی، شورا و آزادی، ص۱۲۴.
- ↑ صحیفه نور، ج۹، ص۴۸۶.