کاربر:Hoosinrasooli/صفحه تمرین

از ویکی‌وحدت
یمانی.jpg

خروج یمانی، در اعتقاد شیعیان شخصی است‌که در آخرالزمان به همراه سید خراسانی و سفیانی هر سه در یک سال و یک ماه و یک روز پشت سرهم خروج خواهند کرد. زمان خروج این سه تن قبل از ظهور و هم‌چنین یکی از نشانه‌های ظهور حجت بن الحسن (مهدی) خواهد بود. هم‌زمان با شورش و خروج سفیانی در شام، یمانی هم از یمن خروج کرده و مردم را به عقیده شیعه دعوت می‌کند.

یمانی کیست

یمانی در روایات معروف به یمنی است و روایتی نام وی را «حسن» و یا «حسین» و از نسل زید بن علی(علیه‌السلام) یاد می‌­کند، ولی این روایت از نظر متن و سند قابل بحث است. از مهم­‌ترین روایات مربوط به انقلاب یمنی روایتی است که از امام صادق(علیه‌السلام) نقل شده که فرمود: «قبل از قیام قائم وقوع پنج علامت حتمی است: یمنی، سفیانی، صیحه آسمانی، کشته شدن نفس زکیه و فرو رفتن در بیابان[۱]». روایات می‌گویند: یمنی در پی نبرد با سفیانی وارد عراق می‌­شود و نیروهای ایرانی و یمنی جهت رویارویی با سفیانی وارد عمل می‌­شوند. نکته دیگر در این باره اینکه ممکن است «یمنی» متعدد باشد و یمنی وعده داده شده و مورد نظر دومین یمنی باشد، زیرا روایات گذشته خروج یمنی موعود را با صراحت هم­ زمان با ظاهر شدن سفیانی، یعنی سال ظهور حضرت مهدی(عج) بیان کرده است و روایات دیگری با سند صحیح از امام صادق(علیه‌السلام) وجود دارد که می‌­گوید: مصری و یمنی قبل از سفیانی قیام می‌­کنند[۲]، بنا به این روایت، بایستی شخصی که در این روایت آمده یمنی اول باشد که زمینه ساز یمنی دوم و موعود خواهد بود. [۳]. خلاصه اینکه ما وقتی این روایات را ملاحظه می‌کنیم به نکات ذیل دست می‌یابیم:

خروح او در یمن است نه عراق و همراه و هم زمان با خروج خراسانی و سفیانی است، او فردی قیام نمی‌­کند بلکه قیام جمعی داشته و دارای لشگر مسلحی هست که در مقابل سفیانی قرار می‌­گیرد. روایتی هم که از یمانی اول بحث کرده است، ظاهرش این است که عراقی نیست، بلکه آماده کننده لشگر برای یمانی در یمن است. وقتی تاریخ را ملاحظه می‌­کنیم می‌­بینیم که بسیاری از افراد بوده‌­اند که ادعای مهدویت داشته و خود را امام عصر(عج) معرفی کرده­‌اند یا خود را باب آن حضرت یا از سفیران آن حضرت شمرده­‌اند و همین مسأله ما را به بیداری و احتیاط در این مسائل فرا می‌­خواند. ما نفهمیدیم که در این مسأله چه حاجتی به مباهله و امثال آن هست؟ بالأخره این آقا در محضر علماء و متفکرین و بزرگان دین هست، اگر علماء از وضعیت او خبر ندارند، پس چرا طلب مباهله می‌­کند و چرا وضعیت خود را با آنان در میان نمی‌­گذارد تا تأییدش کنند و اگر علماء هم مخالفت کردند ما بدانیم چرا مخالفت کردند. در این موقعیت ویژه و حساس که عراق آن را تجربه می‌­کند و تشیع آنرا از سر می‌­گذراند و خطری که در کمین آنان است ...و مجموعاً معلوم است که این ادعا نادرست و ناپذیرفتنی است.

نشانه‌های ظهور

یمانی، شخصی است که قیام خود را هم زمان با شورش سفیانی از یمن آغاز می کند، با این تفاوت که شورش سفیانی در برابر قیام مهدوی است؛ ولی یمانی از هواداران امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه). وی مردم را به امام(عجل الله تعالی فرجه) فرا می خواند. اطّلاعات کمی در مورد یمانی وجود دارد.

بر اساس احادیث، خروج یمانی، یکی از پنج نشانه حتمی ظهور امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه) است. امام صادق(علیه‌السلام) در حدیثی معتبر می فرماید: پنج نشانه حتمی، پیش از قیام قائم هست:

  1. خروج یمانی،
  2. خروج سفیانی؛
  3. صیحه آسمانی؛
  4. کشته شدن نفْس زکیه؛
  5. و به زمین فرو رفتن [لشکری] در خسف بیداء[۴].

گفتنی است که درباره قیام یمانی، سه حدیث معتبر در دانش نامه امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه) آمده است.

بر پایه برخی احادیث، پرچمی که یمانی بلند می کند و کسانی که به دنبال او به حرکت در می آیند، در مسیر هدایت و در رسیدن به حق و امام زمان، در وضعیت بهتری نسبت به سید حسنی و یاران او قرار دارند. شاید دلیل این برتری، آن باشد که بنا بر حدیثی از امام صادق(علیه‌السلام) همه یاران سید حسنی، در زمره یاوران امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه) قرار نمی گیرند[۵].

اهمیت و جایگاه قیام یمانی

در روایاتی از امامان معصوم ما، به وقوع نهضتی اسلامی در آخرالزمان در یمن، قبل از ظهور امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) اشاره شده که هدف آن، یاری آن حضرت و زمینه سازی ظهور مبارک ایشان است. در خصوص بررسی سندی و اعتبار حدیثی این دسته از روایات، طبق نقل نویسنده کتاب «عصر ظهور[۶]» و بنابر آنچه در روایات مربوط به امام مهدی(علیه‌السلام) آمده است، سند تعدادی از آنها صحیح[۷] و وقوع این قیام حتمی است، و امامان اهل بیت(علیه‌السلام) آن را از جمله پنج نشانه قطعی ظهور مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه) بر شمرده اند. در برخی از روایت ها پرچم یمانی هدایت بخش ترین پرچم ها یاد شده؛ تا آنجا که بر ضرورت پیوستن و دفاع از آن، بیش از پرچم شرقی ایرانی (به رهبری خراسانی) تأکید شده است. آغاز قیام یمانی مقارن شورش سفیانی، اصلی ترین دشمن امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه) در ماه رجب قبل از ظهور و محل آن صنعا، توصیف شده است.

از نشانه های حتمی ظهور

امام صادق(علیه‌السلام) در بیانی راجع به حتمی بودن علامت قیام یمانی برای ظهور امام عصر(علیه‌السلام) فرمودند: «قبل از قیام قائم(علیه‌السلام) وقوع پنج علامت حتمی است: [خروج] یمانی، سفیانی، صیحه آسمانی، کشته شدن نفس زکیه و فرو رفتن در بیداء (خسف بیداء)[۸]»، حضرت امام رضا(علیه‌السلام) نیز در خصوص کسی که ادعا می کرد، امام زمان(علیه‌السلام) است، فرمودند: «قبل از ظهور، سفیانی، یمانی، مروانی و شعیب بن صالح خواهند آمد، پس او چگونه چنین ادعایی می‌کند[۹]؟».

بشکننده چشم سفیانی

در سخنی از امام ششم شیعیان نقل شده است که آن حضرت (علیه‌السلام) ضمن اشاره به جایگاه قیام یمانی، از او به عنوان شکننده چشم سفیانی ـ دشمن امام مهدی(علیه‌السلام) ـ یاد می کنند: «سفیانی کجا خواهد بود؟ و حال آنکه هنوز شکننده چشم او از صنعای یمن خروج نکرده است[۱۰]».

جهم زمانی با سفیانی و خراسانی

حضرت رضا (علیه‌السلام) در سخنی دیگر، حرکت یمانی را هم زمان با شورش سفیانی و سید خراسانی در یک سال، یک ماه و یک روز بیان می‌کنند و می‌فرمایند: «خروج سفیانی، یمانی و خراسانی در یک سال، یک ماه و یک روز و ترتیب آنها هم‌چون رشته مهره‌ها پشت سر هم خواهد بود. سختی از هر سو پدید آید، وای بر کسی که با آنها مخالفت و دشمنی کند[۱۱]».

هدایت بخش ترین پرچم ها

در ادامه روایت پیشین، امام صادق(علیه‌السلام) می‌فرمایند: «در میان درفش‌ها (پرچم‌ها)، هدایت گرتر از درفش یمانی وجود ندارد، چون درفش حق است و شما را به سوی صاحبتان دعوت می‌کند[۱۲]».

تخلف از او، جایز نیست

در روایتی که ذکر شد، امام صادق(علیه‌السلام) در ادامه سخن بیان می‌فرمایند که، «وقتی یمانی قیام می‌کند، فروش اسلحه به مردم حرام است. پس به سوی او بشتابید که درفش او درفش هدایت است. بر هیچ مسلمانی سرپیچی از او جایز نیست و اگر کسی چنین کند، اهل آتش است، زیرا او مردم را به حق دعوت می‌کند[۱۳]».

یمانی، پیرو علی(علیه‌السلام)

از هشام بن حکم نقل شده است که چون «طالب حق» خروج کرد، به امام صادق(علیه‌السلام) گفته شد: آیا امیدوارید این شخص یمانی باشد؟ حضرت فرمودند: «خیر، یمانی پیرو علی(علیه‌السلام) است، در حالی که این شخص از آن حضرت بیزاری می جوید[۱۴]». نویسنده کتاب «الفجر المقدس و ارهاصات الیوم الموعود[۱۵]» یمانی را از فرزندان زیدبن علی الحسین(علیه‌السلام) دانسته است[۱۶].

مختصات قیام یمانی

زمان و محل آغاز قیام

در جمع بندی روایات یمانی، باید بگوییم که دو دسته روایت در زمینه حرکت وی وجود دارد به گونه ای که زمان مشترک آن، قبل از خروج سفیانی است. دسته نخست این روایات، قیام وی را قبل از سفیانی می داند و دسته دوم، به قیام وی همراه با امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه) تصریح دارد؛ چنان که می فرماید: «... آن پرچم حقی است زیرا به جانب صاحبتان فرا می‌خواند[۱۷]». از این نکته آشکار می‌شود که قیام وی هم زمان با ظهور صاحب الامر(علیه‌السلام) است و مردم را به یاری آن حضرت فرا می‌خواند.

در خصوص موقعیت جغرافیایی قیام یمانی، به شهرهایی هم چون: صنعا، عدن، کنده و منطقه ابین اشاره رفته است؛ البته روایات صنعا مستفیض بوده، از طریق شیعه و سنی نقل شده است[۱۸]. گفته می‌شود شاید منظور از نام های مختلف برای نقطه آغازین قیام، همانا تحدید پایتخت قیام باشد چنان که از ایران نیز با نام‌هایی همچون خراسان، قم، طالقان و... یاد شده است، اما بیشتر این روایات بر خراسان و قم متمرکز است.

رنگ و نشان پرچم یمانی

همان طور که می‌دانیم، در روایات مربوط به حرکت‌های سیاسی ـ نظامی عصر ظهور، نشانه‌های رایات و پرچم‌های هر حرکت بیان شده تا مؤمنان بتوانند در برخورد با این قیام‌ها و رهبران آنها دچار اشتباه نشوند و در آن وقت و شرایط بسیار حساس تشخیص صحیح لازم را بدهند. به‌عنوان نمونه، رنگ پرچم قیام کننده ایرانی (خراسانی) «سیاه» گفته شده است.

در خصوص پرچم نهضت یمانی، از امام صادق(علیه‌السلام) نقل شده است: «یمانی از یمن با پرچم‌های سفید خروج می‌کند[۱۹]». امام علی(علیه‌السلام) نیز فرمودند: «[سفیانی] لشکری را به مدینه می‌فرستد... در آن هنگام، مهدی و سپیدنشان از مدینه به مکه می‌گریزند[۲۰]». که بنا بر روایت پیشین، گویا منظور از سپیدنشان همان یمانی است. هم‌چنین در خصوص یمانی، در روایت دیگری از سطیح کاهن چنین نقل شده است که، فرمانروایی که مانند پنبه سفید است، به نام حسن یا حسین از صنعای یمن قیام می کند[۲۱]. که با توجه به آنچه از صاحب این نام و قیام کننده یمانی گفتیم، این شخص باید همان یمانی موعود باشد.

اهداف و مراحل قیام یمانی

قیام یمانی به چند مرحله قابل تقسیم است. این مراحل عبارتند از:

  1. اعلام همبستگی و هم پیمانی نظامی با قیام خراسانی: که در ادامه از این موضوع سخن خواهیم گفت.
  2. دعوت و فراخوان یمانی به سوی مذهب حقه اهل‌بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم): در روایتی صحیح از امام صادق(علیه‌السلام) نقل شده است که فرمودند: «هنگامی که یمانی قیام کرد، به سوی او برخیز و بر هیچ مسلمانی جایز نیست که با او به مقابله برخیزد؛ زیرا هر کس چنان کند، از اهل دوزخ باشد زیرا او به حق و راهی مستقیم فرا می خواند[۲۲]». منظور از دعوت به حق در سخنان اهل‌بیت(علیه‌السلام)، دعوت به امامت است. قیام یمانی از این نظر با نهضت خراسانی که امام علی(علیه‌السلام) آن را وصف نموده، مشترک است. آن حضرت(علیه‌السلام) درباره خراسانی می فرمایند: «به حقیقت، برای آل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) در طالقان گنجی است که خداوند آن را هر وقت که بخواهد آشکار می‌نماید: [آنان] راهیانی به سوی حق[اند] که به دین خدا فرا می‌خوانند[۲۳]». هم‌چنان که امام کاظم(علیه‌السلام) فرموده است: «مردی از اهل قم قیام می کند و مردم را به سوی حق فرامی خواند...[۲۴]».
  3. یاری رساندن به انقلاب امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه) و فراخواندن به بیعت آن حضرت: این هدف از اهداف قیام یمانی پیش از این نیز بیان شد که، پرچم یمانی از جمله پرچم های یاوران امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه) است.

هم پیمانی یمانی و خراسانی

در روایات مربوطه به قیام یمانی، به هم پیمان شدن وی با خراسانی و یاری به او در برابر دشمنانش اشاراتی رفته است. مانند این روایات: «و خداوند عزّوجلّ برای او ـ یعنی امام مهدی((عجل الله تعالی فرجه))ـ خراسان را می گشاید و اهل یمن از او اطاعت می کنند». امام رضا(علیه‌السلام) نیز در سخنی اشاره به هم پیمانی آن دو می‌کنند، آنجا که درباره نشانه های نزدیک به فرج از آن حضرت پرسیدند و ایشان فرمودند: «آیا به اجمال می خواهی یا اکثار»؟ آن مرد می‌گوید: بلکه اجمال بفرمایید، پس امام فرمودند: «هرگاه که پرچم قیس را در مصر و پرچم کندی [یعنی یمانی] را در خراسان درک کردی[۲۵]».

همچنین در بیان امیر مؤمنان(علیه‌السلام) درباره خصوصیات مشترک یمانی و خراسانی در جنگ دمشق و آزادسازی آن از سیطره سفیانی چنین آمده است: «و [سفیانی] به روش ستمکاران نخستین عمل می کند و خداوند از آسمان بر عملش خشم می گیرد، آنگاه جوانی را از مشرق که به اهل‌بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرامی خواند، علیه او برمی‌انگیزاند. اینان اصحاب پرچم های سیاه هستند. خداوند به ایشان عزت اعطا و پیروزی را برایشان نازل می فرماید، پس احدی با ایشان به نبرد نمی پردازد مگر اینکه او را شکست می دهند و سپاه قحطانی [یمنی] به حرکت درمی آید... و جوان یمنی در پی نابود کردن حمّاز جزیره [سفیانی] است تا آنکه در دمشق فرود می آیند و آن را [در مدت زمانی] سریع تر از دریا فتح می‌کنند[۲۶]». و این حدیث در مقام توصیف رویارویی نظامی در مرزهای سوریه بین خراسانی و سفیانی است‌که پس از سپاه یمانی تحت فرماندهی او برای یاری رساندن به خراسانی وارد میدان نبرد می‌شوند.

و آخر سخن اینکه به هر روی، اشارات و تصریحات موجود در کلام حکیمانه امامان هدایت(علیه‌السلام)، «ساسـ[ العباد» شیعیان را، به ویژه ساکنان سرزمین‌های درگیر، از جمله مناطق استراتژیکی هم‌چون یمن و ایران را به تکالیف حساس و سرنوشت سازشان در سال‌های منتهی به ظهور مقدس امام(عجل الله تعالی فرجه) در شناخت حرکت‌ها و رهبران آنها و اقدام به موقع بیش از پیش توجه می‌دهد؛ باشد که متوجه گردیم.

پیوستن یمانی به امام مهدی

یمانی، چند ماه پس از قیام و نهضت خود در یمن، سرانجام به سرزمین حجاز می‌رود و پس از آشکار شدن امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه) در میان گروه اندک یاران خویش در مدینه، در کنار آن بزرگوار قرار می‌گیرد.

فرجام قیام یمانی

گفتیم که نقطه مقابل یمانی، دشمن سرسخت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه) یعنی سفیانی است که یمانی با وی درگیر می شود. در مجموعه روایات اهل‌بیت(علیه‌السلام) خبری مبنی بر شکست یمانی به ما نرسیده است. البته در «الفتن» ابن حمّاد از خروج کننده دیگری از یمن نیز نام برده شده است که مردم را مانند کشتار عصر جاهلیت می‌کشد و رنگ پرچمش زرد است. او نیز با سفیانی درگیر و در نهایت مغلوب می‌شود. اما با توجه به نوع اعتقاد و روش بر حق یمانی موعود و رنگ متفاوت پرچم او با فرد یاد شده، حکم به تفاوت حرکت این دو شخص داده شده و گفته شده شاید وی قحطانی، قیام کننده ظالمی که از سفیانی شکست می خورد و به دست یمانی موعود کشته می‌شود، باشد.

در خصوص فرجام قیام یمانی موعود، که از او با صفت منصور یاد شده، در روایاتی از امام صادق(علیه‌السلام) نقل شده است: «سفیانی با هر کسی که با او درگیر شود، چیره می شود مگر یمانی.. .. سپس یمانی را هدف قرار می‌‍دهد. پس یمانی برای دفع شر او به پا می‌خیزد و سفیانی در پی جنگ‌های فراوان و درگیری‌های سخت شکست می‌خورد و یمانی او را دنبال می‌کند. در نتیجه، جنگ‌ها و شکست‌های سفیانی زیاد می‌شود. پس یمانی، سفیانی و پسرش را کنار رود «لوّ» در میان اسیران می‌یابد و آن دو را تکه تکه می‌کند[۲۷]».

پانویس

  1. بحارالانوار جلد 52 صفحه 204.
  2. بحارالانوار جلد 52 صفحه 210 بنقل از کتاب غیبت طوسی.
  3. عصر ظهور از صفحه 157 تا 163.
  4. کمال الدین: ص ۶۵۰ ح ۷.
  5. ر.ک: دانش نامه امام مهدی(علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ: ج ۷ ص ۴۴۴ ـ ۴۴۵.
  6. عصر ظهور، ترجمه مهدی حقّی، ص 149.
  7. سند صحیح، سندی است که تمام راویان آن مورد وثوق اند.
  8. شیخ طوسی، الغیبـه، ص267؛ کمال الدّین صدوق، ص649؛ ارشاد مفید، ج2، ص279؛ طبرسی، إعلام الوری، ص426.
  9. بحارالانوار، ج 52، ص 233.
  10. معجم احادیث الامام المهدی(علیه‌السلام)، ج3، ص478، به نقل از: شیخ محمّد جواد خراسانی، مهدی منتظر، ص257.
  11. .کتاب الغیبـه، نعمانی، ص171؛ بحارالانوار، ج52، ص232؛ إعلام الوری، ص429.
  12. بشاره الاسلام، ص 93 به نقل از: کتاب الغیبـه نعمانی.
  13. همان.
  14. بحارالانوار، ج 52، ص 75.
  15. این کتاب با عنوان «شش ماه پایانی» توسّط انتشارات موعود عصر(عج) به فارسی برگردانده شده است.
  16. مجتبی الساده، شش ماه پایانی، ترجمه محمود مطهری نیا، ص89.
  17. کتاب الغیبـه نعمانی، ص171؛ بحارالانوار، ج52، ص232.
  18. رایات الهدی و الضّلال فی عصر الظّهور، ص101.
  19. مختصر اثبات الرجعـه، ح 16؛ به نقل از مجله تراثنا، سال 2، ش 4، صص 454ـ455.
  20. ابن حماد، الفتن، ص 223، جزء 5، ح 877.
  21. بحارالانوار، ج 51، ص 163، ب 11.
  22. ر.ک: کتاب الغیبـه، نعمانی، ص 171، بحارالأنوار، ج 52، ص 232.
  23. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج7، ص48.
  24. بحارالانوار، ج60، ص216.
  25. إعلام الوری، ص429.
  26. متّقی هندی، کنزالعمال، ص14، ح3968.
  27. مختصر اثبات الرجعـه، ح 16؛ به نقل از مجله تراثنا، سال 2، ش 4، صص 454ـ455.

منابع

استان سیستان و بلوچستان

استان سیستان و بلوچستان در شرق جنوب شرقی ایران واقع است. این استان با حدود ۱۸۰٬۷۲۶ کیلومتر مربع وسعت، بیش از ۱۱ درصد وسعت این کشور را دربرمی‌گیرد. سیستان شامل زابل و شهرهای اطرافش است و بلوچستان دربرگیرنده بقیه شهرها از زاهدان تا چابهار می‌باشد.

سیستان و بلوچستان ۱۱۰۰ کیلومتر مرز با کشورهای پاکستان و افغانستان و ۳۰۰ کیلومتر مرز آبی با دریای عمان دارد و به دلیل قرار گرفتن در موقعیت راهبردی و ترانزیتی از اهمیت فراوانی برخوردار است به ویژه بندر چابهار که تنها بندر اقیانوسی ایران و آسانترین و بهترین راه دسترسی کشورهای آسیای میانه به آبهای آزاد است.

مردم استان سیستان و بلوچستان از قومیتهای بلوچ و سیستانی می‌باشد که بلوچ ها به زبان بلوچی با لهجه های متفاوت و اغلب با مذهب تسنن و سیستانی ها به گویش پارسی سیستانی صحبت می کنند و عموماً پیرو مذهب تشیع اند. این استان بیشتر آب و هوای گرم و خشک دارد اما در عین حال از تنوع آب و هوایی و اقلیمی ویژه‌ای برخوردار است و مناطق کوهستانی، جنگلی و باتلاقی نیز در این استان پهناور به چشم می‌خورد.

زاهدان مرکز این استان است که از طریق راه‌آهن با میرجاوه پاکستان ارتباط دارد و از سوی کرمان هم به راه‌آهن سراسری ایران متصل است. به زودی قرار است خط راه‌آهنی از سوی چابهار به مشهد و از آنجا به کشورهای آسیای میانه کشیده شود که این خط آهن نقش مهمی را در توسعهٔ این استان و خاور ایران ایفا خواهد کرد.

استان سیستان و بلوچستان با داشتن موقعیت راهبردی بازرگانی و ترانزیتی و دارا بودن کشاورزی و باغبانی (به ویژه میوه‌های استوایی و گرمسیری) و همچنین جاذبه‌های فراوان تاریخی و طبیعی و نیز صنعت در حال رشد از توانایی و ظرفیت فوق‌العاده‌ای برای توسعه و آبادانی برخوردار است

دلیل نامگذاری

سیستان که صورت تغییر یافته سجستان یا سکستان است به معنای سرزمین قوم سکا است و بلوچستان نیز محل سکونت قوم بلوچ است.

پیش از اسلام

سرزمین اساطیری سیستان و بلوچستان از دو ناحیه شمال و جنوب تشکیل شده‌است. سیستان امروزی که قسمت شمالی استان را در برمی گیرد، در کتاب اوستا، یازدهمین سرزمینی است که «اهورامزدا» آفریده. همچنین زادگاه رستم دستان قهرمان حماسی شاهنامه فردوسی می‌باشد. تاریخ نگاران سیستان را به گرشاسب، یکی از نوادگان کیومرث نسبت داده‌اند. نام سیستان از نام اقوام آریایی «سکا» اخذ شده‌است. «سکاها» در حدود سال ۱۲۸ قبل از میلاد، سیستان را به تصرف خود در آورده و در پهنه آن استقرار یافته‌اند.

«نیمروز» نام دیگر سیستان است. همچنین بنای بیشتر شهرهای سیستان را به پهلوانان اسطوره‌ای ایران چون زال، سام و رستم نسبت داده‌اند. زمانی سیستان جزو متعلقات دولت ساسانی به شمار می‌آمد که به دست اردشیر بابکان فتح شد و در سال ۲۳ هجری قمری، مسلمانان عرب این سرزمین را فتح کردند.

اولین فرمانروای معروف ایرانی این سرزمین بعد از اسلام، «یعقوب لیث» صفاری بود. همچنین یعقوب لیث صفاری پس از شکست اعراب زبان فارسی را به عنوان زبان رسمی کشور اعلام کرد بعد از صفاریان، سامانیان، غزنویان و سلجوقیان نیز هر یک، مدتی در این سرزمین فرمان رانده‌اند.

سر زمین سیستان دارای مکان‌های باستانی ودیدنی فراوانیست مانند کوه خواجه که نام دیگر آن به زبان پهلوی (اوشیدا) است و به معنای کوه ابدی است. این کوه تنها بلندی دشت سیستان است و مورد تقدس زرتشتیان هم قرار دارد زیرا آنان بر این باورند که پیامبر دین زرتشت از آنجا ظهور می‌کند. کوه خواجه از سه سلسله زمانی در خود آثاری بجا دارد از سه سلسله اشکانیان ساسانیان و حکومت‌های اسلامی بعد از آن.

سرزمینی که اکنون بلوچستان نام دارد، به اسم مکا «مکه» مشهور بوده که یونانی‌ها آن را «گدروزیا» نامیده اند. در زمان قدیم در سرزمین بلوچستان باتلاق بسیار وجود داشت و «اراینا» یا «ایرینا» در زبان سانسکریت به معنی باتلاق است و برخی معتقدند از ترکیب این کلمه با کلمه «مکا» کلمه‌ای پدید آمد که به مرور زمان به مکران تبدیل شد. کلمه بلوچستان نیز از زمانی به این سرزمین اطلاق شد که بلوچ‌ها در آن سکونت کردند.

در فرهنگ معین درباره قوم بلوچ آمده است:«قومی ایرانی، صحرانشین و دلیر ساکن بلوچستان، طوایف خارجی کمتر در آن ناحیه نفوذ کرده و ایشان در برابر بیگانگان مقاومت نموده‌اند. آنان لهجه خاصی دارند که به بلوچی معروف است در تپه‌های بلوچستان آثاری به دست آمده است که تاریخ این سرزمین را به سه هزار سال پیش از میلاد می‌رساند.

آنچه مسلم است، کورش هنگام لشکرکشی به هند، مکران را نیز تصرف کرد. فردوسی در شاهنامه، ازگردان بلوچ سخن گفته است یکی از وقایع مهم بلوچستان، عبور اسکندر مقدونی از این سرزمین در هنگام بازگشت از هندوستان است که در جریان آن در اثر وجود ریگ‌های روان، بیابان‌های خشک و بی‌‌آب و سرسختی مردمان این سرزمین‌، اکثر قوای خویش را از دست داد .

در زمان خلافت خلیفه دوم، این سرزمین به وسیله عرب‌ها فتح و یکی از سرداران عرب به عنوان حاکم آن منصوب شد، ولی در اثر مخالفت‌ها و جنگ‌های مردم بلوچستان با وی، سرانجام این سرزمین را ترک کرد در سال سی‌صد و چهار هجری قمری، سرزمین بلوچستان به وسیله دیلمیان فتح گردید.

در زمان حکومت سلجوقیان در کرمان، منطقه بلوچستان نیز توسط آنها اشغال و تابع کرمان شد بعد از حکومت نادر، بلوچستان اسماً جزو ایران بود، اما حکومت مرکزی تسلط کاملی بر آن نداشت.

پس از اسلام

از زمان ساسانیان به بعد این سرزمین همواره جزیی از ایران محسوب می‌شد تا اینکه با دخالت بریتانیا در قرن نوزدهم میلادی عملاً به دو بخش غربی و شرقی تقسیم شد. از این به بعد بلوچستان مانند سایر ایالت‌ها و ولایت‌های کشور حکومت خانی داشت تا در سال ۱۳۰۷ ه. ش. پس از شکست دوست‌محمدخان بارکزایی قدرت حکومت مرکزی در این بخش کشور تثبیت شد.

جغرافیای استان

استان سیستان و بلوچستان با وسعتی حدود ۱۸۷٬۵۰۲ کیلومتر مربع، پهناورترین استان ایران می‌باشد،که با قرار گرفتن در بین ۲۵ درجه و ۳ دقیقه تا ۳۱ درجه و ۲۷ دقیقه عرض شمالی از خطاستوا و ۵۸ درجه و ۵۰ دقیقه تا ۶۳ درجه و ۲۱ دقیقه طول شرقی از نصف‌النهار گرینویچ، از نظر جمعیتی از کم تراکم‌ترین استان‌های کشور است.

استان سیستان و بلوچستان از دو منطقه سیستان و بلوچستان تشکیل می‌شود و از شمال به استان خراسان جنوبی و کشور افغانستان، از شرق به کشورهای پاکستان و افغانستان، از جنوب بهدریای عمان و از مغرب به استان‌های کرمان و هرمزگان محدود می‌شود.

شمال استان، برآمده از آبرفتهای رودخانه هیرمند، که بزرگ‌ترین دریاچه آب شیرین جهان را در خویش جای داده‌است. کوه خواجه تنها پشتهٔ بلندی می‌باشد که در منطقه مسطح سیستان خود نمایی نموده و نزد اهالی از قداستی خاص برخوردار است. دشت سیستان که در گروه اقلیم بیابانی میانه قرار دارد، بارشی کمتر از ۶۵ میلی متر را در سال دریافت می‌کند و میزان تبخیر در آن به بیش از ۵۰۰۰ میلی متر می‌رسد. این شرایط در مجموع باعث خشکی فیزیکی شدید محیط بوده و در سالهایی که میزان ورودی آب رودخانه هیرمند کاهش می‌یابد، خشکسالی‌های مخرب توسعه پیدا می‌کند. شریان حیاتی منطقه یعنی هیرمند نوسانات سالیانه قابل ملاحظه‌ای را نشان می‌دهد. وزش بادهای ۱۲۰ روزه که از اواخر بهار تا پایان تابستان می‌وزد در تشدید نیاز و خشکی محیط موثر است.

جنوب استان که وسعت متنوع اش را با دریای عمان گره زده‌است. این وادی دارای طبیعتی کوهستانی می‌باشد. مناطق جنوبی استان با توجه به مجاورت با دریای عمان و بهره‌گیری از بادهای موسمی اقلیم متفاوتی دارند. بالا بودن میانگین دما و پایین بودن نوسانات آن از مشخصه‌های اساسی اقلیم منطقه‌است. با توجه به پایین بودن بارش و عدم وجود منابع برفی کوهستانی اکثر جریانات رودخانه‌ای، موقتی و فصلی بوده و در بخش وسیعی از استان منابع محدود آب‌های زیر زمینی تنها امکانات تأمین آب بشمار می‌آیند. وجود مخروط آتشفشانی تفتان با ۳۹۴۱ متر ارتفاع در شمال بلوچستان مرکزی، شرایط اقلیمی متنوع و جالبی را فراهم آورده‌است. با توجه به دوره آماری ۱۳۷۵- ۱۳۵۹ میانگین بارش سالیانه استان ۸/۱۳۹ میلی متر و میانگین دمای سالیانه ۶/۲۲ درجه سانتی گراد، می‌باشد.

شهرهای استان

آثار باستانی معروف

اقوام در سیستان و بلوچستان

لباس محلی

لباس محلی در بلوچستان بر می‌گردد به اقلیم و آب و هوای بلوچستان که حالت گرم و خشک دارد لباسشان هم را از قدیم‌الایام بیشتر برهمین اساس انتخاب کرده‌اند. پوشاک و لباس بلوچی نیز می‌تواند برای بررسی قدمت تاریخی این قوم و مطالعات فرهنگی و تبار شناسی مورد توجه قرار گیرد. لباس بلوچی، لباسی است که در یک منطقه بزرگ جغرافیایی از قدیم مورد استفاده مردم بوده است. مناطقی چون ناحیه سیستان و بلوچستان ایران، بخش‌هایی از خراسان (به خصوص جنوب آن)، بخش‌هایی از استان کرمان و هرمزگان، کشورهایی چون پاکستان، هندوستان، افغانستان و... از جمله نواحی هستند که مردمان ملبس به این لباس را در آن‌ها مشاهده می‌کنیم. شباهت لباس برخی دیگر از اقوام ایرانی با لباس بلوچ به دلیل ریشه‌های مشترک مردمی، قومی، تبارشناسی، فرهنگی و تاریخی مردم ایران است.

گویش سیستانی

گویش سیستانی یکی از گویش های مهم زبان فارسی است که مردم سیستان بدان تکلم می کنند. این گویش هم اکنون به صورت عمده در منطقه سیستان ایران، نیمروز و فراه افغانستان، سرخس ایران، ترکمنستان و دشت گرگان جاری می باشد.

این گویش از یک سو بیشترین خویشاوندی واژگانی و دستوری را با گویش موجود و گذشته خراسانی و فراتر از آن با لهجه های مرده ماوراءالنهری وتاجیکی کنونی دارد و از سوی دیگر واژه های مشترک بسیار با بلوچی دارد که با توجه به پیوندهای تاریخی و پیوستگی های جغرافیایی و مهاجرتهای قومی و خویشاوندی طایفه ای، امری طبیعی می باشد.

سابقه تاریخی

فرهنگ نویسان، سیستانی را یکی از چهار زبان متروک پارسی یاد کرده‌اند. ابوریحان بیرونی در الصیدنه، چند لغت از زبان قدیم سیستانی آورده است. بسیاری از واژگان سیستانی از هزار سال پیش تاکنون تفاوت چندانی نکرده است. اگرچه اصل زبان که احیاناً همان سکزی است، پیش از این منقرض شده و تنها گویش آن باقی‌مانده است.

یک سرود دینی به گویش سیستانی باقی‌مانده است که به اواخر دوره ساسانی نسبت داده می شود. سرود آتشکده کرکویه یکی از زیباترین سرودهای مذهبی زرتشتیان سیستان بوده است که به هنگام روشن کردن آتشگاه ها، به آواز بلند خوانده می شده است.

خاستگاه

گویش سیستانی از گویشهای وابسته به زبان‌های ایرانی غربی و از شاخه جنوبی آن است که به گروه زبانهای هندوایرانی تعلق دارند.

دکتر محمد معین در مقدمه کتاب برهان قاطع، گویش های سگزی و زاولی را زیرمجموعه زبانهای ایرانی قید کرده است.

نوشتار

گویش سیستانی هیچگاه یک زبان نوشتاری نبوده است، پس اثر مکتوبی که مستقلاً متعلق به گویش سیستانی باشد نیز وجود ندارد. در میان کتب ادبی به نوشتار سیستانی در صده اخیر نیز ناهماهنگی های بارزی در رسم الخط سیستانی به چشم می خورد. تلاش های اخیری که برای یکپارچه سازی رسم الخط سیستانی انجام شده است تاکنون با بی اقبالی مواجه شده است.

گونه های زبانی

چهار گونه فرعی می توان برای گویش سیستانی متصور شد که شامل گونه های زرگری، ادبی (ملّایی)، سیّدی و عربی می شود.

زرگری

در گونه زرگری، ساخت هجایی یک اصل زیربنایی بوده و گویش به هجاهای سازنده تقسیم می شود و پس از هر هجای اصلی، یک هجای تبعی با ساخت «ز+مصوت» ظاهر می شود. به عنوان مثال واژه پو (به معنی پا) به صورت پوزو تلفظ می شود.

ادبی

گونه ادبی سیستانی مورد کاربرد در مواردی از قبیل تقلید ادا، مداحی، متن خوانی، شبیه خوانی (تعزیه)، زبان ملایی و سخن گفتن از سر تأمل می باشد. این گونه از چند زاویه با گونه معیار گویش سیستانی در تفاوت می باشد، شامل: ساختمان تک واژ وجهی «می»، ساختمان تک واژ وجهی «ب»، جزء پیشین، ساختمان تک واژ نفی و نهی و تکیه فعل هایی که تک واژ «می» دارند.

سیدی

در گونه سیدی، واج «س» به جای واج نخست قرار گرفته و در پایان عبارت «واج نخست حذف شده + اِدی» افزوده می شود. مثلاً کتاب به ستابکدی تبدیل می شود.

عربی

گونه عربی تنها در میان طایفه شیخ (از طوایف سیستانی) دیده می شود و غالباً برای ایجاد ارتباط میان اعضای خانواده در حضور مهمان بیگانه به کار برده می شود و حالت خصوصی دارد. این گونه از لغات عربی بیشتری بهره می جوید.

زبان بلوچی

اولین محققی که لهجه‌های بلوچی را بیشتر بطور سیستماتیک مورد مطالعه قرارداد ویلهلم گیگر Wilhelm Geiger بود. او بلوچی را به دو لهجه اصلی تقسیم کرده و بلوچی شمالی (سرحدی) و بلوچی جنوبی (مکرانی) نامید. وی همچنین بلوچی جنوبی را به گروههای شرقی و غربی و بلوچی شمالی را به گروههای شمالی و جنوبی که بترتیب توسط طوایف لغاری Leghلri و مری Mari نمایندگی می‌شدند تقسیم کرد. گیگر برای نشان دادن تفاوت لغوی لهجه‌ها به این واقعیت اشاره می‌کند که بلوچی جنوبی به میزان بالایی از زبانهای هندی همسایه لغت اقتباس می‌کند در حالیکه بلوچی شمالی بیشتر دارای لغات اقتباس شده با ریشه فارسی می‌باشد.(ترجمه و نقل از جهانی (۸۹)) یکی دیگر از محققین لهجه‌های بلوچی “سر جرج گریرسون” Sir George Grierson می‌باشد. او لهجه‌های بلوچی را به شرقی و غربی تقسیم کرد. وی معتقد بود که بلوچی غربی در محدوده حکومتی بریتانیا دارای سه لهجه می‌باشد و آنهارا بر اساس منطقه عمده‌ای که در آن صحبت می‌شوند، لهجه کراچی karلči، کیچی kیči و پنجگوری panjguri نامید.

محقق برجسته دیگری که بصورت سیستماتیک لهجه‌های بلوچی را مطالعه کرده است پروفسور جوزف الفنبین Josef Elfenbein می‌باشد، او در کتاب “زبان بلوچی، لهجه شناسی بامتن” برای نشان دادن تفاوت بین لهجه‌های مختلف، لیستی شامل آواشناسی، دستور (صرف و نحو) و لغت تهیه کرده و آنرا بعنوان معیار مقایسه شباهت‌ها و تمایز لهجه‌ها بکار برده است.

مدارس دینی

این استان، یکی از استان‌هایی است که بیشترین مدارس علوم دینی اهل‌سنت را در خود جای داده است استان سیستان و بلوچستان است. در دوران پیش از انقلاب تعداد مدارس علمیه در استان سیستان و بلوچستان محدود بوده و حداکثر از تعداد انگشتان دو دست تجاوز نمی‌کرد و علاقمندان به تحصیل علوم دینی برای فراگیری این علوم اغلب به کشورهای هندوستان و پاکستان مهاجرت می‌کردند. کیفیت مدارس دینی نیز به دلیل محدودیت‌های مختلف و کمبود علمای برجسته در حد پایینی بود. پیش از انقلاب اسلامی در استان سیستان و بلوچستان 3 مدرسه دینی وجود داشت و اکنون 130 مدرسه دینی مخصوص برادران و 450 مدرسه دینی خواهران در استان در حال فعالیت هستند. با پیروزی انقلاب اسلامی و رشد روزافزون مدارس دینی در استان باعث شد طالبان علوم دینی از مهاجرت به کشورهای خارجی برای فراگیری علوم دینی بی‌نیاز گشته و مدارس متعددی در شهرهای مختلف استان راه‌اندازی گردید. هم اکنون تعداد مدارس دینی (مکاتب) و حوزه‌های علمیه در استان به بیش از 100واحد می‌رسد. رشد کیفی حوزه‌های علمیه باعث شده بسیاری از هموطنان اهل‌سنت از نقاط مختلف کشور و حتی کشور افغانستان و ایالت بلوچستان پاکستان برای تحصیل علوم دینی به مراکزدینی بلوچستان مراجعه کنند. تعداد محصلین علوم دینی در این استان 7000 نفر تخمین زده می‌شود، این در حالی است که رقم محصلین علوم دینی قبل از انقلاب در این استان از 300 نفر تجاوز نمی‌کرده است. هم اکنون عالی‌ترین سطوح دینی در حوزه‌های علمیه اهل‌سنت سیستان و بلوچستان تدریس می‌شود. در کنار مدارس علوم دینی اهل‌سنت در استان سیستان و بلوچستان موسسات و کانون‌های فرهنگی نیز فعال هستند. کتاب‌خانه‌های مجهز سالن‌های مطالعه خذمات بی‌نظیری را به اهل‌سنت ارائه می‌دهد.

منابع