علی ناصر محمد

نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۰۶ توسط Hadifazl (بحث | مشارکت‌ها) (جایگزینی متن - 'درگیری ها' به 'درگیری‌ها')
علی ناصر.jpg
نام علی ناصر محمد
سال تولد 1939 میلادی
محل تولد یمن
مناصب ریاست جمهور یمن

علی ناصر محمد (عربی: علی ناصر محمد الحسنی‎؛ زادهٔ:۱۹۳۹) سیاست مدار اهل یمن است. دو دوره ریاست جمهوری دموکراتیک خلق یمن را برعهده گرفت. دوره اول ریاست جمهوری وی از ۲۶ ژوئن ۱۹۷۸ تا ۲۷ دسامبر ۱۹۷۸ بود و دور دوم ریاست جمهوری وی از آوریل ۱۹۸۰ بعد از استعفای رئیس‌جمهور سابق عبدالفتاح اسماعیل و رفتن وی به تبعید در مسکو شروع شد، علی ناصر محمد سیاست عدم دخالت در امور عمان و یمن شمالی را در پیش گرفت. در ۱۳ ژانویه ۱۹۸۶ در عدن درگیریهای مسلحانه بین طرفداران علی ناصر محمد و عبدالفتاح اسماعیل که از تبعید برای بدست گرفتن مجدد حکومت به کشور برگشته بود شکل گرفت و منجر به یک جنگ داخلی یک ماهه گردید که در نتیجه آن هزاران نفر در این کشور کشته شدند و علی ناصر محمد از ریاست جمهوری برکنار گردید و همراه با ۶۰۰۰ نفر از طرفداران خود به جمهوری عربی یمن (یمن شمالی) گریخت و عبدالفتاح اسماعیل درخلال این درگیری‌ها به قتل رسید. این دوره ریاست جمهوری وی از ۲۱ آوریل ۱۹۸۰ شروع و در ۲۴ ژانویه ۱۹۸۶ خاتمه یافت، رئیس‌جمهور بعدی یمن که در سال ۱۹۸۶ به حکومت رسید علی سالم البیض بود. علی ناصر محمد از زمان تأسیس حزب سوسیالیست و جبهه ملی یمن در سال ۱۹۷۸ عضو جبهه ملی و حزب سوسیالیست بود. در زمان جنگ داخلی بین دو یمن در سال ۱۹۹۴ وی و طرفدارانش به نیت انتقام از کسانی که علیه حکومت وی کودتا کردند در کنار نیروهای یمن شمالی به جنگ علیه جمهوری دموکراتیک خلق یمن برخاستند.در سال ۲۰۱۱ در اعتراضات و تظاهرات مردم در یمن، علی ناصر محمد یکی از چهره های مخالف حکومت علی عبدالله صالح بود و در مجلس شورای انتقالی یمن که ۱۷ عضو داشت برای مخالفت با حکومت استبدادی رئیس یمنی علی عبدالله صالح تشکیل و تأسیس شده بود شرکت کرد و عضو این مجلس انتقالی بود[۱].

زندگی

اطلاعات زیادی از زندگی شخصی وی در دسترس نیست. او متولد 1939 یا 1940 است و اکنون حدود 75 سال سن دارد. پدرش یک دهقان بود. علی دروس ابتدایی و متوسطه را در اَبیَن به پایان رساند. سپس در خانه معلم عَدَن فارغ التحصیل شد و تا سال 1964 به حرفه معلمی مشغول بود. او شش پسر و دختر دارد: جمال، اروا، طارق، لمیأ، انس، میسان.

فعالیت سیاسی

علی ناصر محمد از 1963 وارد گروه «ملی گرایان» شد، گروهی که بعداً به «جبهه آزادی بخش ملی» و نهایتاً «حزب سویالیست یمن» تغییر کرد. وقتی یمن جنوبی در سال 1967 میلادی از حاکمیت انگلیس، استقلال یافت، علی ناصر محمد به عنوان یکی از فعالان جبهه ملی گرایان به فرمانداری «سبع جزر» انتخاب شد. وی سپس فرماندار «لَحِج» شد، شهری در نزدیکی عدن، پایتخت یمن جنوبی که پیشتر علی ناصر محمد به تعلیم و تربیت کودکانِ آن نیز پرداخته بود. وی در سال 1969 به وزارت «الادارة المحلیه» ارتقا یافت و از سال 1971 تا 1980، وزارت دفاع یمن را اداره کرد. «الادارة المحلیه» وزارت خاصی است که در برخی کشورهای عربی وجود دارد و مسئولیت آن، مدیریت امور شهرها و خدمات اجتماعی است. علی ناصر محمد در حزب سوسیالیست نیز روز به روز ارتقا یافت. وی در سال 1972 به عضویت دفتر سیاسی کمیته مرکزی جبهه ملی درآمد و 6 سال بعد، همین منصب را در حزب سوسیالیست یمن به دست آورد.

در کل باید اذعان کرد که علی ناصر محمد، نسبت به بسیاری از رهبران عرب دارای شخصیت ویژه‌ای بود. ذهنیتی عقلانی داشته و دارد، ولی در عین حال، انسانی زیرک است. اگر چه تحت برنامه حزب سوسیالیست بود اما به ابتکار خود نیز تکیه داشت. تلاش می‌کرد در مردم باشد و تا جای ممکن با آنها در ارتباط باشد. همین‌ها در کنار سابقه فرهنگی وی به‌ عنوان یک معلم، جاذبه خاصی به وی بخشیده بود و روز به روز موجب صعود وی در نردبام سیاست می‌شد.

بر قله سیاست

سال 1980 برای علی ناصر محمد ویژگی خاصی داشت. او در آنِ واحد، رئیس‌جمهور، نخست وزیر و دبیر کل حزب حاکم شد. البته رئیس حزب سوسیالیست، عملاً رئیس‌جمهور یمن بود. حزب سوسیالیست یمن، در تمام شهرهای یمن دفتر داشت و برنامه‌هایی را برای جذب مردم برگزار می‌کرد.

وی دشمن درجه یک علی عبدالله صالح بود تا جایی که هر یک خواستار تصرف سرزمین طرف مقابل بود. علی ناصر محمد در ملاقات‌های خود، صراحتاً رئیس یمن شمالی را بی‌سواد، نافهم، احمق، بی‌مایه و مرید آمریکا توصیف می‌کرد. همین دشمنی در کنار گرایش جنوب به سوسیالیسم، موجب شد کشورهای غربی و به تبع آنها عربستان سعودی به افزایش نفوذ خود در یمن شمالی بپردازند. اختلافات میان سیاست‌های داخلی و خارجی دو کشور که به حمایت هر یک از دو دولت از گروه‌های انقلابی در کشور دیگر انجامید، موجب بروز درگیری‌های مرزی میان یمن جنوبی و شمالی در 1972 و 1979 شد. اما کشورهایی بودند که روابط مثبتی با علی ناصر محمد داشتند. یکی از مهمترینِ آنها، شوروی بود که پیشتر تا حدودی در مورد نقش آن در توسعه یمن و علل گسترش نفوذش سخن گفتیم. علی ناصر محمد از سوی دولت شوروی مفتخر به دریافت جایزه موسوم به مردم دوستی (order of friendship of peoples) شد.

رابطه با ایران

در میان نمایندگان دول خارجی، علاوه بر سوریه، فلسطین و شوروی، سفیر ایران نیز از جایگاه بالایی نزد علی ناصر محمد برخوردار بود یکی دیگر از مهمترین متحدان منطقه‌ای علی ناصر محمد، جمهوری اسلامی ایران بود. وی علاقه زیادی به ایران داشت و این مسأله دلایل خاص خود را داشت:

با توجه به خصومت میان دولت ایران و یمن شمالی، وی تلاش می‌کرد روابط دوستانه خود با ایران را تعمیق بخشد. از این رو پس از خروج سفیر ایران از یمن شمالی، بلافاصله همان سفیر را به کشور خود دعوت کرد. علی ناصر محمد با توجه به تقویت روابط عراق با یمن شمالی و آمریکا پس از انقلاب اسلامی ایران، با حمله عراق به ایران به پشتیبانی آمریکا مخالف بود. از این رو در محافل بین‌المللی دائماً از موضع ایران پشتیبانی می‌کرد. دولت بریتانیا در اوایل دهه 1950 میلادی پروژه‌ای را برای احداث پالایشگاه نفت در ایران کلید زد. آغاز این پروژه با مبارزات دکتر محمد مصدق و جبهه ملی برای ملی‌سازی صنعت نفت همزمان شد. در نتیجه انگلیس تصمیم گرفت این پالایشگاه را در پایگاه دیگرِ خود در منطقه، یعنی عدن تأسیس کند. بنابر این پالایشگاه عدن، متناسب با غلظت نفت ایران ساخته شده بود. با توجه به این پیش‌زمینه، علی ناصر محمد در دوره جنگ تحمیلی از ایران دعوت کرد تا نفت خود را در عدن تصفیه کند و بخشی از سود حاصل از فروش آن را به یمن بدهد. این یک معامله برد- برد برای ایران و یمن بود و موجب تقویت روابط فیمابین شد.

علی ناصر محمد اگر چه سوسیالیست بود، اما با سوسیالیست‌های افراطی در حزب سوسیالیست یمن مخالف بود. او تلاش می‌کرد تفاوت خود با افراطیونی چون عبدالفتاح اسماعیل را از طرق مختلفی از جمله تقویت روابط دوستانه با مردم مسلمان و دول مذهبی خاورمیانه نشان دهد. او گاهی به صورت علنی در صفوف نماز جماعت شرکت می‌کرد که امری خارق عادت از یک سوسیالیست در آن دوره بود.

بر اثر همین روابط مثبت بود که وی هر ساله در 22 بهمن، سالگرد انقلاب اسلامی را به امام خمینی (ره) تبریک می‌گفت و امام نیز در پاسخ وی پیام‌های محبت آمیزی ارسال می‌فرمودند. ایشان در عمده پاسخ‌های خود جملاتی را در مورد اتحاد آمریکایی میان یمن شمالی و عراق ابراز می‌کردند و از لزوم مبارزه مسلمانان با رژیم صهیونیستی سخن می‌گفتند.

بنیانگذار انقلاب اسلامی در 28 مهر 1361 در پاسخ به پیام تبریک علی ناصر محمد به مناسبت آغاز سال قمری فرمودند: «با کمال تأسف، سال نو هنگامی فرا می‌رسد که مسلمانان جهان دچار انواع مصایب گردیده و هر روز توطئه تازه‌ای از طرف ابرقدرت‌ها، و بخصوص آمریکای جنایتکار، علیه آنان طراحی و به مرحله اجرا گذارده می‌شود. و حال بسیاری از سران کشورهای اسلامی نیز در برابر این توطئه‌ها برای همگان روشن است، که به جای اتحاد و تقویت یکدیگر برای مقابله با دشمنان، به جان یکدیگر افتاده و قراردادهای نظامی و پیمان‌های همکاری علیه جمهوری اسلامی... منعقد می‌کنند. از خدای تعالی رفع همه این نابسامانی‌ها و نگرانی‌ها را مسئلت دارم. والسلام علیکم و رحمة الله.»

علی ناصر محمد در جهان عرب

علی ناصر محمد با فلسطینیان نیز روابط مثبتی داشت. باید در اینجا اشاره کنیم که «جبهه پایداری عرب» طی پیمانی میان الجزایر، لیبی، سوریه، عراق، یمن جنوبی و فلسطین در 1977 کلید خورد و همت خود را بر مقابله با پیمان کمپ دیوید متمرکز کرد. این جبهه نسبت به سیاست‌های رژیم صهیونیستی و آمریکا در منطقه خاورمیانه موضع منفی داشت. این مسأله در کنار شخصیت مذهبی علی‌ ناصر محمد، روابطش با ایران و همچنین سوسیالیست‌بودنِ گروه‌های مبارز فلسطینی به ویژه در آن دوره، موجب شده بود فلسطینی‌ها و گروه‌های مختلف مبارز فلسطینی در یمن جنوبی پایگاه‌های فعالی تأسیس کرده و فعالیت‌های متنوعی را برگزار کنند. جبهه آزادی‌بخش فلسطین، جبهه مردمی فلسطین، جبهه دموکراتیک فلسطین، جبهه مبارزه فلسطین و ... همگی در یمن حضور داشتند. فلسطین در یمن جنوبی دارای سفارت بود و آقای عباس زکی سِمت سفارت را در آن دوره برعهده داشت و با قوت تمام و آزادی کامل برای فلسطین تلاش می‌کرد.

دوران اختلافات داخلی

منازعات داخلی میان حزب حاکم، یعنی حزب سوسیالیست یمن، نهایتاً به جنگ داخلی در 1986 میلادی انجامید که نتیجه آن، برکناری ناصر محمد بود. داستان کودتا از این قرار است: پس از تشکیل یمن جنوبی، عناصری با مرام سوسیالیستی تلاش می‌کردند عدن را در دست گرفته و یمن جنوبی را رسماً به یکی از اقمار شوروی تبدیل کنند. این گروه، همان افراطیون حزب سوسیالیست یمن جنوبی بودند. این در حالی بود که مردم یمن به شدت روحیه اسلامی داشتند. علی ناصر محمد که مشی میانه‌روی داشت و معتقد به لزوم حفظ روابط با کشورهای اسلامی و حتی کشورهای بلوک غرب بود، برای حفظ حکومت خود از اقدامات و تلاش‌های خرابکارانه جناح افراطی، از قدرت خود در ارتش استفاده کرده و عبدالفتاح اسماعیل و طرفداران را برکنار کرده و حتی برخی را از کشور خارج کرد. با تبعید عبدالفتاح به شوروی، عملاً هواداران وی از تکاپو افتادند. این هواداران به ویژه در میان حزب سوسیالیست و ارتش حضور داشتند. لازم به ذکر است جدال علی ناصر محمد با عبدالفتاح اسماعیل، به هیچ وجه شخصی نبود.

عبدالفتاح اسماعیل در شوروی آرام ننشست و در همان‌جا با برخی هیأت‌های یمنی دیدار می‌کرد. تا اینکه در دوره رییس‌جمهوری گورباچف بر شوروی یعنی از اواسط دهه 1980 میلادی، صدای شکست استخوان‌های بلوک شرق، عالمگیر شد. عبدالفتاح اسماعیل، با اینکه خود سوسیالیست‌تر از علی ناصر محمد بود و بیش از او باید از این شکست، دچار کاهش محبوبیت و سقوط سیاسی شود، اما با رویکردی فرصت‌طلبانه تلاش کرد از بحران مرام سوسیالیستی در افکار عمومی یمن جنوبی بهره گیرد. از این رو به نیروهای خود در ارتش و حزب دستور داد تا کودتایی را علیه علی ناصر محمد اجرا کنند. نهایتاً روزی در ژانویه 1986 میلادی در اواسط جلسه هیأت دولت یمن جنوبی، ناگهان کودتاچیان ارتشی به مقر ریاست‌جمهوری حمله بردند. عده ای کشته و زخمی شدند اما علی ناصر محمد توانست جان خود را نجات داده و به شاخ آفریقا و از آنجا به دمشق برود.

تمام سفارت‌خانه‌ها به محض بروز کودتا خاک یمن را ترک کردند. تنها سفارت‌خانه های چین، شوروی، فرانسه، آلمان شرقی، فلسطین و ایران باقی ماندند. ایران موضعی بیطرف در کودتا اتخاذ کرد. پس از دو هفته از بروز کودتا، مسئولان سفارت ایران نیز تصمیم به خروج از یمن را گرفتند که نیروهای ارتشی حامی علی ناصر محمد در خروج دیپلمات‌ها و کارکنان ایرانی تمام امکانات خود را بکار گرفتند. با توجه به ارادت مردم و سربازان یمنی به ایران، سفارت کشور ما در طول کودتا از دستبرد آنان در امان ماند در حالی که سفارت‌خانه‌های اطراف به ویژه به دلیل احتیاج به مواد غذایی مورد غارت قرار گرفت.

در جریان کودتا، ارتش و حزب به دو نیم تقسیم شد (گروهی طرفدار عبدالفتاح اسماعیل و گروهی طرفدار علی ناصر محمد)، مردم نیز سلاح در دست گرفته و عمدتاً در جبهه علی ناصر محمد قرار گرفتند. این به معنای یک درگیری تمام عیار بود که یکی دو ماه به طول انجامید.

حیدر ابوبکر العطاس در دوره علی ناصر محمد چندان مورد توجه نبود. اما شرایط به گونه‌ای پیش رفت که دو جناح حزب سوسیالیسم مجبور به توافق بر سر ریاست جمهوری وی برای پایان درگیری‌ها شدند. در واقع وی از عرضه و ایده خاصی برخوردار نبود تا یکی از دو جناح از حضور او احساس خطر کند. "علی سالم البیض" از تکنوکرات های معتدل نیز وی را در اداره امور کشور یاری می داد. همین گروه جدید بود که مذاکرات ادغام دو یمن شمالی و جنوبی را با جدیت پیگیری کرد. جمهوری متحد یمن امروزی در سال 1990 در این کشور به ریاست علی عبدالله صالح و پایتختی صنعا برپا شد. از سال 1990 میلادی با الحاق یمن جنوبی به شمالی، پایتختی عَدن نیز فراموش شد اما همچنان شهر دوم یمن از نظر سیاسی و اقتصادی باقی ماند.

دوران علی عبدالله صالح

علی ناصر محمد از زمان کودتای 1986 تا سقوط علی عبدالله صالح بر اثر مبارزات مردمی، به مدیریت «مرکز مطالعات راهبردی عرب» در دمشق اشتغال داشت و از زندگی سیاسی فاصله گرفت. با این حال نسبت به برخی تحولات در یمن، به ویژه جنگ داخلی در 1994 موضع‌گیری کرد (این جنگ بر اثر شورش جدایی‌طلبان سوسیالیست در جنوب شعله‌ور شد و نهایتاً با شکست سویالیست‌ها و تبعید رهبران آنها خاتمه یافت). او همچنین دیدارهایی با هیأت‌هایی از اتحادیه عرب، اتحادیه اروپا و شورای همکاری خلیج فارس داشته است.

با توجه به اینکه در سال‌های فروپاشی بلوک شرق، سرنوشت تمام کشورهایی که به دو بخش شرق‌گرا و غرب‌گرا تقسیم شده بودند، به نفع بخش غرب‌گرا رقم می‌خورد (مانند ادغام آلمان شرقی و غربی به پایتختی برلین)، در اینجا نیز موضع علی‌عبدالله صالح تقویت شد. وی که در سال‌های پیش از آن نیز با ایجاد درگیری‌های مرزی با یمن جنوبی علاقه خود به تصرف این کشور را نشان داده بود، از بحران موجود در عرصه سیاسی یمن جنوبی در نیمه دوم دهه 1980 میلادی بیشترین بهره برداری را صورت داد و مذاکرات ادغام را شروع کرد. اینها همه در شرایطی پیش رفت که مردم یمن جنوبی چندان از ریاست علی عبدالله صالح بر کشور خود راضی نبودند. وی که از سال 1978 به عنوان رئیس‌جمهور یمن شمالی فعالیت می کرد، نهایتاً از سال 1990 به عنوان رئیس‌جمهور یمن متحد قدرت را در این کشور در دست گرفت.

بیداری اسلامی

با شروع بیداری اسلامی یا به قول علی ناصر محمد «بهار عربی»، علی عبدالله صالح در سال 2012 با اعتراضات گسترده مردمی از قدرت کناره‌گیری کرده اما همچنان یک بازیگر تاثیرگذار در صحنه سیاست کشور است و نیروهای وفادار به او در مارس 2015 با حوثی‌ها وارد ائتلاف شده‌اند.

علی عبدالله صالح در نوامبر 2013 میلادی (یعنی حدود دو سال و نیم پیش) با پایگاه «اهرام» مصر مصاحبه‌ای انجام داد و در آن از گزینه فدرالیسم به عنوان گزینه‌ای «بیطرفانه» و «غیرتحمیلی» برای حل مشکلات یمن حمایت کرد. او از توجه گروه‌های سیاسی یمن به منافع شخصی و گروهی خود در وضعیت حساس فعلی انتقاد کرد. وی بر لزوم توجه مقامات یمنی (که منظور او در آن دوره، عبدربه منصور هادی بود) به خواسته‌های ائتلاف احزاب و حزب حاکم (حزب کنگره که به رئیس آن علی عبدالله صالح بود) در مسیر گذار به وضعیت جدید تأکید کرد و از این گروه‌ها خواست تا اقدامات خود را با توجه به منافع موجود در روابط فیمابین یمن و کشورهای همسایه و «دول خلیج فارس» تنظیم کنند، زیرا یمن دارای «عمق راهبردی» در منطقه است و کشورهای اطراف نیز می توانند «برادر» و «دوست» آن تلقی شوند.

آخرین تحولات برمی‌گردد به انحلال پارلمان یمن و سه روز به گروه‌های سیاسی فرصت داده شد تا به تشکیل شورای ریاستی و انتخاب دولت موقت اقدام کنند. روسیه از ریاست علی ناصر محمد بر این شورا حمایت کرد. با این حال شورای یادشده با وجود مباحثات داغ و پیگیرانه، به نتیجه نهایی نرسید[۲].


پانویس