ملاصدرا
صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی (م ۱۰۵۰ ق)، معروف به صدرالمتألهین و ملاصدرا، فیلسوف بزرگ جهان اسلام و صاحب مکتب فلسفی حکمت متعالیه است. از او تألیفات عدیدهای که غالب آنها به شیوه فلسفی نگاشته شده است، برجای مانده است. کارهای او را میتوان نمایش دهندهٔ نوعی تلفیق از هزار سال تفکر و اندیشهٔ اسلامی پیش از زمان او به حساب آورد. صدرالمتألهین در اصفهان تحصیل نمود و شیخ بهایی و میرداماد برجستهترین اساتید او بودند. او همچنین مدتی را روستای کهک قم و در انزوا بسر برد که برجستهترین آثار او و نیز تربیت شاگردانی همچون فیض کاشانی و فیاض لاهیجی حاصل این دوران از زندگی اوست. از آثار مشهور او میتوان اسفار اربعه، تفسیر قرآن و شرح اصول کافی را نام برد.
ملاصدرا | |
---|---|
نام کامل | صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی |
نامهای دیگر | ملاصدرا صدرالمتألهین |
اطلاعات شخصی | |
سال تولد | ۹۷۹ ق، ۹۵۰ ش، ۱۵۷۲ م |
محل درگذشت | |
دین | اسلام، شیعه |
استادان | |
شاگردان |
|
آثار |
|
فعالیتها | فیلسوف و صاحب مکتب فلسفی حکمت متعالیه |
زندگینامه ملاصدرا
ولادت ملاصدرا در سال ۹۷۹ بوده است. پدرش میرزا ابراهیم بن یحیی قوامی شیرازی از کارگزاران ولایت فارس یا بازرگانی سرشناس و امین در بازار بود. وی با انتخاب معلمان و اساتید خوب و مجرب در تربیت یگانه فرزندش کوشید و در آموزش علوم متعارف زمان کوتاهی نکرد تا آنکه در ۱۶ سالگی او را به کار تجارت به بصره فرستاد و محمد در مدت سه ماهی که آنجا بود به زیارت عتبات نیز مشرف شد و با شنیدن خبر مرگ پدر به شیراز برگشت و مدتی مشغول رسیگی به امور داراییهای پدر شد اما در همه این مدت دل در گرو تحصیل داشت تا سرانجام با سپردن مغازه و املاک پدر به دایی خود که مردی درستکار بود برای ادامه تحصیل راهی اصفهان شد[۱].
اصفهان در زمان او پایتخت ایران و مرکز فرهنگی آن بود. او در این شهر از محضر دو استاد برجسته حکمت یعنی شیخ بهائی و میرداماد بهره گرفت و به تکمیل معارف عقلی و نقلی پرداخت[۲] که در علوم عقلی بیشتر از میرداماد و در علوم نقلی بیشتر از شیخ بهائی استفاده علمی برد[۳].
ملاصدرا پس از چندی به کهک قم رفت و گوشه انزوا گزید. برخی گفتهاند او قبل از رفتن به کهک قم به شیراز بازگشته بود و از آنجا به کهک رفت. در این مورد آیتالله سید ابوالحسن قزوینی در شرح حال ملاصدرا مینویسد:... پس از مراجعت به شیراز چنانچه عادت دیرینه ابنای عصر قدیم و حدیث همین است محسود بعضی از مدعیان علم قرار گرفت و به قدری مورد تعدی و ایذاء و اهانت آنان قرار گرفت که در نتیجه از شیراز خارج و در نواحی قم در یکی از قرا منزل گزید و به ریاضات شرعیه از ادای نوافل و مستحبات اعمال و صیام روز و قیام در شب، اوقات خود را صرف مینمود[۴].
اما هانری کربن مینویسد: ملاصدرا پس از کسب درجهٔ اجتهاد، به تدریس در مدرسهٔ خواجه اصفهان پرداخت، اما از آنجایی که نظریاتش در برخی مسائل فقهی با بیشتر دانشمندان قشری اصفهان متفاوت بود، او را به بدعتگذاری در دین متهم ساختند و خواهان اخراج او از مدرسه و در نهایت تبعید او از اصفهان شدند. بدین سان ملاصدرا از اصفهان تبعید شد و از آنجا راهی کهک قم گشت[۵].
تحصیلات ملاصدرا
وی تحصیلات مقدماتی را در کنار پدرش که از اشراف بود، به پایان رساند. پس از فوت پدر به اصفهان رفت. اصفهان در آن دوران پایتخت صفویان بود و از جهت علوم نقلی و عقلی رونق داشت. وی علوم عقلی را نزد سید محمدباقر میرداماد (متوفی ۱۰۴۱ق) و علوم نقلی را از شیخ بهاءالدین عاملی (متوفی ۱۰۳۰ ق) فراگرفت و از این دو اجازه دریافت کرد[۶]. هنگامی که وی به اصفهان میرفت دارای مقام علمی و عملی ممتازی بوده است؛ زیرا در ابتدای ورود به حوزه اصفهان در درس شیخ بهاءالدین عاملی (۱۰۳۱-۹۵۳ق) شرکت نمود[۷].
پس از اصفهان، دوباره به شیراز بازگشت. وی در شیراز در مدرسه خان تدریس میکرد[۸]. در شیراز برخی از علما وی را آزار دادند و او شیراز را به سوی کهک یکی از روستاهای اطراف قم ترک کرد[۹] و سالها در انزوا به ریاضت و تزکیه پرداخت. پس از این دوران وی به تألیف و تأسیس مکتب فلسفی خود روی آورد و تا پایان عمر بدان مشغول بود. مطابق برخی اسناد وی بخش پایانی زندگی را در قم گذراند.
مراحل زندگی علمی
مرحله اول
دوره شاگردی اوست. در این دوره به بحث و بررسی نظریههای متکلمان و فلسفه میپردازد. او در مقدمه اسفار از اینکه در ابتدای عمر در گرایش به روش اهل بحث زیاده روی کرده پشیمانی خود را بیان میکند.
مرحله دوم
در این مرحله گوشهنشینی و دوری از مردم و روی آوردن به عبادت را در بعضی از کوههای دور دست واقع در کهک از روستاهای قم برمیگزیند. این انزوا پانزده سال به طول انجامید. در مقدمه اسفار داستان این دوره را بیان میکند: چون از سوی مردم در تنگنا بود و از اهل دانش و معرفت کسی را نمییافت و نظریههای اشتباه، بسیار رواج داشت از مردم دوری گزید و به کوهستان پناه برد و به عبادت خداوند مشغول گردید، نه دیگر درسی القا میکرد و نه به تألیفی میپرداخت. در این زمان دراز جز عبادت و مجاهده و ریاضت، اشتغالی نداشت.
مرحله سوم
این مرحله دوره نگارش کتابها است. چنانکه خود صدرا میگوید: اکنون زمان نوشتن کتاب است و این خواست خداوند است که به این زمان موکول گردیده است. اسفار نخستین کتابی است که پس از انزوای طولانی مینویسد و چنین برمیآید که آن را در همان محل گوشه نشینی خود نوشته است. پیش از اسفار رسالههای اندکی نوشته است و پس از اسفار هر کتابی که نوشته است از عبارات آن گرفته شده است و میتوان اسفار را اساس کتابهای دیگر صدرا دانست[۱۰].
فرزندان ملاصدرا
فرزندان ملاصدرا که هر یک از علوم اسلامی بهرهای وافی برده و از نامداران جهان اسلام محسوب میشوند جلوه دیگری از روح الهی آن فیلسوف وارسته میباشد که در نظام خانواده تجلی یافته است.
- اولین فرزند این خانواده ام کلثوم در سال ۱۰۱۹ به دنیا آمد و دانش و بینش و علم و فلسفه را از پدر آموخت و در سال ۱۰۳۴ به عقد ملاعبدالرزاق لاهیجی (فیاض) درآمد. او همچنان در محضر همسرش به تحصیل ادامه داد تا در اکثر علوم متعارف سرآمد همگنان شد به نحوی که در مجالس دانشمندان شرکت مینمود و با آنان به مباحثه میپرداخت[۱۱].
- محمدابراهیم، ابوعلی حکیمی اندیشمند و عارفی سالک و محدثی والامقام است که در سال ۱۰۲۱ به دنیا آمد و در محضر پدر به تحصیل پرداخت. کتابهای متعدد نگاشت و کتابی نیز به نام عروه الوثقی در تفسیر آیةالکرسی به زبان فارسی نوشت ولی آن چنانکه از بعضی نوشتههایش پیداست و عدهای از تراجم نویسان تصریح نمودهاند در اواخر عمر بشدت از فلسفه رویگردان شد و بر فلاسفه تاخت[۱۲].
- زبیده خاتون متولد ۱۰۲۴، سومین فرزند صدرالمتألهین، عالمی ادیب و فاضل و حافظ قرآن، همسر دانشمند بزرگ میرزا معین الدین فسائی و مادر علامه ادیب میرزا کمال الدین فسائی (میرزا کمالا) داماد مجلسی اول است. او حدیث و تفسیر قرآن را از پدر و خواهر بزرگ خود آموخت و در ادبیات استاد فرزند خود بود.
- زینب سومین دختر صدرالمتألهین است که عالمی فاضل و متکلمی اندیشمند و فیلسوفی عارف و عابد و زاهد و از ستارگان درخشان فصاحت و بلاغت و ادب بود. در محضر پدر و برادرش بهرهها برد و پس از ازدواج با جناب فیض کاشانی تحصیل خود را در محضر همسرش به کمال رساند. سال تولد زینب در کتب تراجم نیامده ولی تاریخ وفاتش را ۱۰۹۷ نوشتهاند[۱۳].
- دومین پسر صدرالمتألهین نظام الدین احمد دانشمندی ادیب و حکیمی متأله و شاعری عارف است که در سال ۱۰۳۱ در شهر کاشان به دنیا آمد و در رجب ۱۰۷۴ وفات یافت. وی کتابی به نام مضمار دانش به زبان فارسی دارد[۱۴].
- آخرین فرزند صدرالمتألهین معصومه خاتون همسر علامه بزرگ میرزا قوامالدین تبریزی از شاگردان به نام صدرالمتألهین و حاشیه نویس کتاب اسفار است. او در تاریخ ۱۰۳۳ به دنیا آمد و ۱۰۹۳ وفات یافت. بانویی دانشمند و ادب دوست، حدیثشناس و عابد و زاهد و حافظ قرآن کریم بود که در محضر پدر و سپس خواهرانش زبیده و ام کلثوم علوم و معارف روز را فراگرفت[۱۵].
ملاصدرا در قزوین
ملاصدرا در سن ۶ سالگی به همراه پدرش در پی شاه محمد خدابنده به قزوین پایتخت آن دوران صفویان رفت و دوران نوجوانی و جوانیاش را در آن سامان سپری کرد، او درمدرسه التفاتیه قزوین حجرهای داشت که هماکنون نیز برای بازدید طلبهها و گردشگرا پابرجااست، سنگ بنای پیشرفت علمی او در حوزههای علمیه قزوین بود. در همانجا با شیخ بهایی و میرداماد آشنا شد و پس از انتقال پایتخت به اصفهان، با استادانش به اصفهان مهاجرت نمود.
او در مدرسه خواجواصفهان نیز از محضر درس استادانش شیخ بهایی، میرداماد (معلم ثالث) و میرفندرسکی بهره جست. ملاصدرا دروس فقه، علوم حدیث و تفسیر را از شیخ بهایی، حکمت الهی و حکمت شرق و غرب را از میرداماد و علم ملل و نحل را از میرفندرسکی آموخت.
به هر حال شاه عباس اول در پایان سال ۹۹۹ هجری قمری (به روایتی ۱۰۰۶)[۱۶]، از قزوین به اصفهان نقل مکان کرد و این شهر را به پایتختی خویش برگزید.
در بخشکردن میراث یکی از توانگران اصفهان، هوش، آگاهی و دانش ملاصدرا در مسایل فقهی بر شاه عباس آشکار شد و شاه تصمیم گرفت تا از مدرسه خواجه بازدید کند و با شیخ بهایی و ملاصدرا بیشتر آشنا شود[۱۷].
دوران تبعید ملاصدرا
ملاصدرا پس از کسب درجهٔ اجتهاد، به تدریس در مدرسهٔ خواجه پرداخت، اما از آنجایی که نظریاتش در برخی مسائل فقهی با بیشتر دانشمندان قشری اصفهان متفاوت بود، او را به بدعتگذاری در دین متهم ساختند و خواهان اخراج او از مدرسه و در نهایت تبعید او از اصفهان شدند. بدین سان ملاصدرا از اصفهان تبعید شد. او راه مورچه خورت را در پیش گرفت و از آنجا راهی کهک قم گشت[۱۸].
ملاصدرا در دوران تبعید به حوزههایی رفت اما به او اجازه نمیدادند. جلوی او را میگرفتند و او را مرتد میخواندند. ملاصدرا به مدت ۵ یا ۷ سال در کهک قم و در تبعید زیست، اما هرگز کار تدریس و پژوهش را رها نکرد و در همان روستای کوچک و دورافتاده به برگزاری جلسات درس مبادرت نمود. دروس وی بیشتر دربارهٔ افکار و باورهای حکیمان و دانشمندان ایرانی مانند شهابالدین سهروردی، ابن سینا و ابویعقوب الکندی و برخی از دانشمندان اندلسی همچون ابنعربی و ابن رشد بودند[۱۹]. به روایتی دیگر، او در این مدت به ریاضت و عبادت پرداخت و مدتی را نیز در شهر قم سپری نمود[۲۰].
بازگشت به شیراز ملاصدرا
اللهوردی خان حاکم ایالت فارس امپراتوری صفوی در زمان شاه عباس هنگام ساخت مدرسه خان در شیراز، ملاصدرا را که توسط علمای اصفهان تکفیر و در کهک قم تبعید شده بود به شیراز دعوت کرد. او نامهای بدین مضمون به ملاصدرا نوشت:
من نمیتوانم به کهک بیایم تا بتوانم از محضر درس شما استفاده کنم و به همین جهت در شیراز بنای مدرسهای را برای شما شروع کردهام و همین که تمام شد اطلاع میدهم که بیایید و در این مدرسه تدریس کنید.
اللهوردی خان در وقفنامه مدرسه تصریح کرد که اختیار تدریس را به ملاصدرا واگذار میکنم تا اینکه هر درسی را که میخواهد در برنامه دروس مدرسه قرار دهد[۲۱].
حکومت صفوی و در راس آنان شاه عباس تمایلی به تبعید ملاصدرا از اصفهان نداشتند و شاه عباس صفوی به اجبار علمای اصفهان به این کار تن داد. از این رو، اللهوردی خان گرجی حاکم فارس، بر آن شد که برای این دانشمند در شیراز مدرسهای ساخته و از او برای تدریس در این مدرسه دعوت کند. با پایان یافتن ساخت و ساز بخش مهمی از این مدرسه که بعدها به مدرسه خان نامی شد، اللهوردی خان چشم از جهان بست و به دیار باقی شتافت. پس از او فرزند وی امام قلی خان که از دوستان دوران جوانی ملاصدرا بود پس از پدرش به حکومت فارس رسیده بود، پس از فتح هرمز و بیرون راندن پرتغالیها از خلیج فارس، و در پی پیروزی حکم رفع تبعید ملاصدرا را از شاه عباس گرفته و ملاصدرا را به شیراز دعوت کرد.
درخشانترین دوره زندگی ملاصدرا از لحاظ سودی که به جامعه رساند و طی آن دوره کتابهای فراوان و ارزشمندی نگاشت، دورهای است که او پس از بازگشت از کهک در شیراز شروع به تدریس کرد.
ملاصدرا پس از بازگشت به شیراز، تدریس در این مدرسه نوساز را آغاز کرد. در این مدرسه افزون بر حکمت و فقه، ادبیات، اخترشناسی، ریاضیات، شیمی، معرفةالارض (زمینشناسی) و علوم طبیعی نیز تدریس میشد. اهمیت این مدرسه از مدرسه خواجه اصفهان نیز فزونی یافت.
اللهوردی خان گرجی با این اقدام خود، دانشگاهی به مفهوم واقعی آن روز بنیان گذاشت، که در آن افزون بر حکمت، فقه، ادب، نجوم، علم حساب، هندسه، زمینشناسی، جانورشناسی، گیاهشناسی و شیمی تدریس میشد. ملاصدرا در پناه فرهنگ دوستی و آزاداندیشی اللهوردی خان گرجی تألیفات فراوانی از خود بر جای گذاشت، اما مهمترین حاصل عمر وی بنیاد نهادن حکمت متعالیه بود. بدین وسیله به عالم تشیع خدمتی عظیم نمود[۲۲].
اساتید ملاصدرا
در عصر صدرالمتالهین اصفهان ـ و پس از آن قزوین ـ پایتخت و مرکز علمی ایران بود و اکثر اساتید بزرگ در این شهرها اقامت داشتند و جاذبه ویژهای برای دانش دوستان داشت. صدرالمتالهین ابتدا در محضر درس شیخ الاسلام شهر بهاءالحق والدین محمد بن عبدالصمد عاملی ـ معروف به شیخ بهائی ـ که در علوم نقلی مورد اعتماد و دانشمند زمان و برنای عصر خویش بود حاضر شد و سنگ بنای شخصیت علمی و اخلاقی ملاصدرا توسط این دانشمند جهاندیده کمنظیر و علامه رهرو ذیفنون عصر بنا نهاده شد و تکمیل این بنای معنوی را استاد دیگرش دانشمند سترگ و استاد علوم دینی و الهی و معارف حقیقی و اصول یقینی سید بزرگوار و پاک نهاد حکیم الهی و فقیه ربانی امیر محمد باقر بن شمس الدین مشهور به ـ میرداماد ـ عهدهدار گشت. این نوجوان خوش استعداد و پر شور حدیث و درایه و رجال و فقه و اصول را از شیخ بهائی و فلسفه و کلام و عرفان و دیگر علوم ذوقی را از محضر میرداماد آموخت و علوم طبیعی و ریاضی و نجوم و هیئت را نیز از محضر این دو استاد و احتمالا نزد حکیم ابوالقاسم میر فندرسکی عارف زاهد و ریاضی دان بنام عصر فراگرفت[۲۳]
شاگردان معروف ملاصدرا
فیض کاشانی
نام وی محمدبن المرتضی و ملقّب به محسن ولی مشهور به فیض است. وی بیشتر به فقه و حدیث و اخلاق و عرفان معروف شده است. پدر او یکی از علمای کاشان بود. فیض در بیست سالگی به اصفهان (پایتخت آن زمان ایران) و سپس شیراز رفت و علوم آن زمان را فراگرفت و سپس به شهر قم آمد که ملاصدرا در آنجا حوزه درس گستردهای داشت، و با آشنایی با ملاصدرا حدود ده سال (تا زمان بازگشت ملاصدرا به شیراز) نزد وی درس خواند و به دامادی او مفتخر شد و حتی همراه او به شیراز رفت و دو سال دیگر هم در آنجا ماند ولی چون در آن زمان (نزدیک به چهل سالگی خود) دانشمندی توانا و جامع علوم شده بود به شهر خود کاشان بازگشت و در آنجا حوزه درس برپا کرد.
وی در طول زندگی علاوه بر پرورش شاگردان بسیار، کتابهایی را در فقه و حدیث و اخلاق و عرفان تألیف نموده است. روش او در علم اخلاق بگونهای بود که او را غزالی ثانی میگفتند؛ اگرچه وی در ذوق عرفانی و عمق علمی خود بمراتب از ابوحامد غزالی طوسی برتر است.
وی شاعر بوده و دیوان شعری بفارسی از او باقی مانده که دارای اشعار ـ و بیشتر غزلیات ـ عرفانی و اخلاقی لطیفی است و نام او را در فهرست شعرا قرار داده است.
شاه صفوی (بنام شاه صفی) او را در اواخر عمرش برای امامت جمعه به اصفهان دعوت کرد ولی وی آن مقام را نپذیرفت و به شهر خود بازگشت. ولی اصرار پادشاه دیگر صفوی (شاه عباس دوم) او را به اصفهان کشانید که احتمالا سالهای پس از 1052 هـ میباشد.
فیض بیش از صد جلد کتاب تألیف کرده است. کتب معروف او عبارتند از: مفاتیح در فقه، الوافی در حدیث، الصافی و نیز الاصفی در تفسیر قرآن مجید، عین الیقین و نیز اصول المعارف در فلسفه و عرفان، المحجة البیضاء در اخلاق، که تماماً بزبان عربی است و هر یک در جای خود اهمیت بسزایی دارد.
وی دارای شش فرزند بوده که فرزند او بنام محمد علم الهدی دانشمندی مشهور و دارای تألیفات است. وفات فیض در سال 1091 هـ (گویا در سن 84 سالگی) بوده است و همین بر سنگ قبر او نوشته شده است.
فیّاض لاهیجی
نام وی عبدالرزاق فرزند علی لاهیجی ملقب به فیاض است. فیاض بیشتر به فلسفه و کلام مشهور است و یکی از شاعران توانای زمان خود بوده است.
وی بخشی از زندگی خود را در شهر مشهد (مرکز استان خراسان) بتحصیل گذراند و سپس در حدود سال 1030 (یا کمی بعد از آن) به قم آمد و در آنجا با درس ملاصدرا آشنا و یکی از شاگردان وفادار او شده و پیش از بازگشت ملاصدرا به شیراز، به دامادی او مفتخر گردید (احتمالا حدود سال 1035).
فیاض برخلاف دوست خود فیض کاشانی همراه ملاصدرا به شیراز نرفت. احتمالا ملاصدرا او را بجانشینی در منصب استادی در قم باقی گذاشته و از وی خواسته که کار او را در قم دنبال کند.
فیاض فیلسوف تواناست که گاهی در قالب متکلمی از پیروان خواجه نصیرالدین طوسی (مؤلف تجرید الکلام) فرو میرود. دارای ذوق شاعرانه و ادبی و یکی از شعرای توانای آن دوره است و دیوانی دارد که دارای دوازده هزار بیت متنوع است شامل قصیده و غزل و رباعی.
وی یکی از شخصیتهای مشهور و گرامی نزد شاه و رجال دوران صفوی بوده و با مردم نیز معاشرت و الفت بسیار داشته است ولی در واقع مردی زاهد و گوشهگیر و پاک و بی اعتنا به دنیا میزیسته است و معاصران او دربارهاش اینگونه قضاوت کردهاند[۲۴].
لاهیجی تألیفاتی در فلسفه و کلام دارد که معروفترین آنها: شوارق الالهام در شرح تجرید الکلام ـ گوهر مراد در علم کلام بزبان ساده ـ شرح کتاب هیاکل النور سهروردی ـ حاشیه بر شرح اشارات و چند کتاب و رساله دیگر است و دیوان شعر او نیز در دست است.
وی حداقل دارای سه پسر بوده که هر سه از دانشمندان زمان خود شدهاند. نام پسر ارشد او ملاحسن لاهیجی است که در قم جانشین پدر خود شده و بر مسند استادی نشسته است. عمر او را هفتاد سال نوشتهاند و درگذشت او را سال 1072 ه… ذکر کردهاند. وی در شهر قم درگذشته و در همانجا مدفون شده است.
ملاحسین تنکابنی
یکی دیگر از شاگردان مشهور ملاصدرا ملاحسین تنکابنی یا گیلانی است. تنکابن یکی از شهرهای استان مازندران در شمال ایران و در ساحل دریاست[۲۵]، از این شهر فلاسفه و دانشمندان مشهوری برخاسته است.
در زندگی او ابهام فراوان وجود دارد ولی آنچه که مسلم است مهارت او در مکتب ملاصدرا بوده و بتدریس فلسفه و عرفان اشتغال داشته است. مرگ یا شهادت او بصورت غم انگیزی واقع شده است. او در سفر حج و زیارت کعبه (در شهر مکه در حجاز عربستان)، در حالتی عرفانی، خانه کعبه را بطور عاشقانهای در آغوش گرفته و رخ بر آن میسائیده ولی مردم عوام گمان میکنند که به حریم کعبه توهین میکند، از اینرو او را بشدت میزنند. وی بر اثر ناراحتی آن حادثه در شهر مکه از دنیا میرود.
از وی چند کتاب در فلسفه باقی مانده است. و مرگ او در سال 1105 هـ (1695م) واقع شده است.
حکیم آقاجانی
حکیم ملامحمد آقاجانی، را نیز یکی از شاگردان ملاصدرا نام بردهاند. زندگی او نیز بسیار مبهم است، شهرت او بیشتر با شرحی است که در سال (1071 هـ / 1661م) به کتاب دشوار و مهم میرداماد (استاد ملاصدرا) نوشته است[۲۶].
تألیفات ملاصدرا
- اسفار اربعه؛
- التصور و التصدیق؛
- الشواهد الربوبیه؛
- العرشیه؛
- اللمعات المشرقیه؛
- المبدا و المعاد؛
- تفسیر القرآن الکریم؛
- سه رساله؛
- المشاعر؛
- شرح اصول کافی
- اسفار اربعه؛
به تعبیر علامه حسن زاده آملی کتاب اسفار اربعه امّ الکتاب مؤلفات ملاصدراست که در اواخر دوره اقامتش در کهک شروع به تألیف آن نموده و از نظر دامنه و گسترش مطالب بیگمان بر شفای بوعلی سینا و فتوحات مکیّه ابنعربی مقدم است. این کتاب به یک معنا نقطه اتصال و حلقه جامع دایره المعارف مشائی ابن سینا و اقیانوس اسرار باطنی ابنعربی است و به تعبیر دیگر، هم اوج هزار سال تفکر و تأمل دانشمندان و حکمای اسلامی است و هم شالوده بنای عقلانی تازه و اصیلی است که از متن معارف اسلامی سرچشمه گرفته است[۲۷]».
صدرالمتألهین در این کتاب بزرگ با صراحت تمام رابطه حکمت و دین و عقل و وحی را بیان میدارد که: حاشا الشریعه الحقه الالهیه البیضاء ان تکون احکامها مصادمه للمعارف الیقینیه الضروریه و تباً لفلسفه تکون قوانینها غیر مطابقه للکتاب و السنه[۲۸]؛ حاشا که احکام و مقررات بر حق و تابناک شرعی با معارف بدیهی و یقینی عقلانی ناهماهنگ باشد و نابود باد فلسفه و حکمتی که قواعد و یافتههایش مطابق با کتاب الهی و سنت نبوی نباشد».
تفسیر قرآن
صدرالمتألهین در درک ظاهر و فهم اسرار قرآن و حدیث تبحّری ویژه داشت و گرچه در اکثر کتب فلسفی خود به قرآن و حدیث تمسک نموده و گاهی نیز به شرح آیات و احادیث پرداخته اما کتابهایی نیز به تفسیر آیات و احادیث اختصاص داده و سوره سجده، سوره یس، سوره واقعه، سوره حدید، سوره جمعه، سوره طارق، سوره اعلی، سوره زلزال و سوره بقره تا آیه ۶۵ و آیةالکرسی و آیه نور و. . . را تفسیر نموده که از تفاسیر ارزشمند فلسفی به شمار میآیند. این تفسیر با عنوان "تفسیر القرآن الکریم" تاکنون چندین بار چاپ شده است.
شرح اصول کافی
شرح اصول کافی ملاصدرا اولین شرحی است که بر کتاب بینظیر اصول کافی پس از حدود شش قرن نوشته شده و سنت شرح نویسی بر روایات عمیق اعتقادی را باب نموده و بدون شک یکی از مهمترین متون اعتقادی شیعی دوره صفوی است که در هماهنگی بین حکمت و عرفان یکی از بهترین و بلکه اولین کلید است. مؤلف کتاب روضات الجنات در مورد این کتاب میگوید: و عندی انّه ارفع شرح کتب علی احادیث اهل البیت علیهم السّلام و ارجحها فائده و اجلّها قدراً[۲۹].
وفات ملاصدرا در سفر حج
چنانکه گفته شد ملاصدرا هفت بار برای زیارت خانه خدا پیاده سفر کرد و سرانجام در سفر هفتم بر سر راه خود به مکّه و زیارت کعبه در شهر بصره در خاک عراق بیمار شد و چشم از جهان فرو بست.
سال درگذشت ملاصدرا بنا به مشهور سال (1050 هـ / 1640 م) است، و برخی درگذشت وی را سال (1045 هـ / 1635 م) دانستهاند. نوه او به نام محمد علم الهدی ـ که یکی از ستارگان دانش در زمان خود و فرزند علامه فیض کاشانی است ـ آنرا در یادداشتهای خود ضبط کرده است، و قطع ناگهانی و ناقص ماندن برخی تألیفات وی مانند تفسیر قرآن و شرح اصول کافی از در حدود سال (1044 هـ / 1634 م) مؤید این ادعاست.
وفات ملاصدرا در بصره بود ولی او را به شهر نجف که آرامگاه امام علی (علیه السلام) در آن قرار دارد بردند و بنابر گفته نوه او ـ علامه علم الهدی ـ او را در طرف چپ صحن حرم امام علی (علیه السلام) دفن کردند[۳۰].
پانویس
- ↑ هانری کربن، ملاصدرا، ترجمه ذبیح الله منصوری، ص۲۸
- ↑ خواجوی، مقدمه تفسیر القرآن الكریم ملاصدرا، ص16
- ↑ خواجوی، مقدمه تفسیر القرآن الكریم ملاصدرا، ص87
- ↑ گلشن ابرار، ج۱، مقاله "ملاصدرا؛ خورشید اندیشه" از محمود لطیفی
- ↑ هانری کربن، ملاصدرا: فیلسوف و متفکر بزرگ اسلامی، ترجمه ذبیحالله…
- ↑ صدرالدین شیرازی، شرح اصول کافی، ذیل حدیث اول، ص۱۶
- ↑ مقدمه محمدرضا مظفر بر الحکمة المتعالیة، ص۵
- ↑ تاریخ آثار العجم، ص۴۹۵، ذیل مدرسه خان شیراز
- ↑ سید ابوالحسن قزوینی، سه مقاله و دو نامه، بی تا، ص۲
- ↑ زیستنامه صدرالدین محمد شیرازی، مقدمه محمدرضا مظفر بر اسفار، ص۴-۷
- ↑ مستدرک اعیان الشیعه، ج۳، ص۴۳.
- ↑ مقدمه معادن الحکمه، چاپ انتشارات کتابخانه آیتالله مرعشی، ص ۱۵
- ↑ اعیان الشیعه، ج۳، ص۸۳ (مستدرک).
- ↑ مقدمه معادن الحکمه، ص۱۵
- ↑ اعیان الشیعه، ج۳، ص۸۳ (مستدرک)
- ↑ پایگاه اطلاعرسانی بنیاد حکمت اسلامی صدرا
- ↑ پایگاه اطلاعرسانی بنیاد حکمت اسلامی صدرا
- ↑ هانری کربن، ص ۱۳۸ و ۱۳۹
- ↑ کربن، هانری، صص ۱۴۶–۱۸۳
- ↑ پایگاه اطلاعرسانی بنیاد حکمت اسلامی صدرا
- ↑ مولیانی، جایگاه گرجیها در تاریخ و فرهنگ و تمدن ایران، ۲۴۹–۲۵۰
- ↑ سامی، شیراز دیار سعدی و حافظ، ۳۵۰–
- ↑ زندگینامه ملاصدرا (صدرالمتالهین) | مشاهیر تاریخ ما https://mandegar.tarikhema.org › mo....
- ↑ تذكره نصرآبادی، ج1، ص 226
- ↑ در غرب به دریای مازندران Caspian (یا دریای قزوین) میگویند
- ↑ پایگاه اطلاع رسانی بنیاد حکمت اسلامی صدرا http://www.mullasadra.org › Asatid
- ↑ تاریخ فلسفه در اسلام، انتشارات سمت، ج۱، ص۴۹۶
- ↑ اسفار، ج۸، ص۳۰۳
- ↑ روضات الجنات، ج۴، ص۱۲۰
- ↑ ملاصدرا که بود و چه بر او گذشت؟ - خبرگزاری برنا https://www.borna.news › استانها