عثمان دان فودیو
نام | عثمان بن محمد، بن عثمان بن صالح بن هارون بن محمد، غُرْطُ بن جُبّ بن محمد سَمْبُ بن ایوب بن ماسِران بن باب بن موسی جُکُـلُّ |
---|---|
نامهای دیگر | عثمان بن فوضی |
آثار | اتباع السنة وترک البدعة.
اتباع الکتاب والسنة والإجماع، ودلیل اجتناب البدعة لمن یدین الإسلام. الأجوبة المحررة من الأسئلة المقررة فی وثیقة شیصمص. إحیاء السنة وإخماد البدعة. |
اساتید | شیخ عثمان معروف به بِدوُ الکَبَوِی.
شیخ عبدالرحمن بن حَـمـَّــدا. شیخ عثمان معروف به بدُور بن الأمین بن عثمان. |
درگذشت | 1232ق |
عثمان بن محمد یک مصلح و محقق دینی نیجریه ای است که مالکی مذهب و از نظر عقیده کلامی اشعری مسلک و از لحاظ تصوف به طریقه قادریه تمسک داشت.
تولد و تربیت
او عثمان بن محمد ملقب به (فوضی)، بن عثمان بن صالح بن هارون بن محمد، غُرْطُ بن جُبّ بن محمد سَمْبُ بن ایوب بن ماسِران بن باب بن موسی جُکُـلُّ است. ملقب به ابن فودی، امیرالمؤمنین، شیخ اسلام، شیخ یا شَیهُو (به زبان هوسا)، القادری، عالم ربانی، الغوث الصمدانی، علامه دنیا، مصلح دین، امام، خلیفه و ملقب به ابومحمد. او در حدود سال (1169 هجری قمری برابر با 1754 میلادی) در روستای مرات واقع در جمهوری نیجر به دنیا آمد. شیخ در خانوادهای مذهبی و با فرهنگ علمی بالا رشد کرد، به طوری که 85 درصد علمای آنجا از پدران، اجداد و عموهای او بودند. او در میان آنان - از همان کودکی - به تبلیغ دین خدا مشغول بود.
فرزندان
الشیخ محمد سعد.
الشیخ عبدالقادر.
الشیخ علی الشاذلی.
الشیخ ابوبکر.
الشیخ محمد البخاری.
الشیخ عمر.
الشیخ محمد حاج.
الشیخ الحسن.
العالمة اسماء.
العالمة خدیجه.
اساتید
پدرش شیخ محمد فودی: که به او قرآن را آموخت.
مادرش حواء دختر محمد بن عثمان.
مادربزرگش رقیه دختر عالم محمد بن سعد.
شیخ عثمان معروف به بِدوُ الکَبَوِی،: عشرینیات و نحو را از او آموخت.
شیخ عبدالرحمن بن حَـمـَّــدا: نحو خلاصه الکافیة الشافیة (الألفیة) ابن مالک از او آموخت.
شیخ عثمان معروف به بدُور بن الأمین بن عثمان: فقه مالکی را از او آموخت: کتاب المختصر فی الفقه از خلیل بن اسحاق مالکی مصری.
شیخ علامه ابوالامانه جبریل بن عمر: سنت را از او آموخت: بسیاری از علوم واجازه جمیع روایاتش در: قرآن کریـــــم، صحاح السته، فقه مذاهب اربعه، شمائل امام ترمذی، موطا مالک، الجامع الصغیر جلالالدین سیوطی، کتاب شفا قاضی عیاض یحصبی، دلائل الخیرات شیخ محمد بن سلیمان جزولی، احزاب شیخ ابی الحسن شاذلی قادری و خرقه صوفیه قادریه را بسند متصل تا شیخ عبدالقادر گیلانی داراست.
پسر خاله اش شیخ احمد بن محمد بن امین: درس تفسیر او را شرکت میکرد.
شیخ علامه هاشم زنفری: تفسیر قرآن که به همراه برادرش شیخ عبدالله بن فودی در آن شرکت میکرد.
شیخ محمد بن راج بن مودبُّ: علم الحدیث را از کتاب صحیح بخاری در محضر او آموخت و جمیع اجازاتش را از استادش مَدَنی سِنْدّیّ اصل ابی الحسن علی گرفته است.
فعالیتها
نحوه زندگى شیخ در طول حیاتش بسیار ساده بوده است و همواره تلاش میکرد که زندگیش هم سطح ضعفا و مستمندان باشد و حتى در دوران تشکیل حکومت نیز هرگز خود را آلوده به ذخارف دنیایى نکرد و همچون گذشته به زندگى ساده خود ادامه داد.
یکى از دلائل عمده موفقیت شیخ را در طول حیاتش باید همین زندگى زاهدانهاش دانست.
شیخ در ضمن رهبرى قیام اسلامى سوکوتو و برپایى خلافت، هرگز امر آموزش و تبلیغ را فراموش نکرد و حدود بیش از 100 کتاب در جمیع علوم دینى اعم از فقه، سیاست و تصوف به رشته تحریر درآورد.
کتابهاى او به سه زبان عربى، فول فودى و هاوساست، و تاکنون تعداد 88 کتاب به زبان عربى از او ثبت شده است. مشهورترین کتاب شیخ عثمان بن فودى کتاب بیان وجوب الهجرة على العباد و بیان وجوب نصب الامام و اقامة الجهاد میباشد. این کتاب بیانگر طرح کلى اندیشههاى شیخ عثمان بن فودیو در باب حکومت اسلامى است.
این کتاب توسط شخصى به نام فتحى حسن المصرى استاد دانشگاه خرطوم سودان مورد تحقیق قرار گرفته و ایشان با استناد به کتب خطى باقى مانده از نسخه اصلى، متن کتاب را تنظیم و به چاپ رسانده است که ترجمه انگلیسى متن نیز ضمیمه آن میباشد.
این کتاب با هزینه مالى دانشگاه خرطوم سودان و دانشگاه آکسفورد انگلستان به چاپ رسیده است.
از دیگر کتب مهم شیخ عثمان بن فودى میتوان به کتابهاى الامر بموالات المؤمنین و النهى عن موالات الکافرین، نجم الاخوان، تنبیه الامة، الامر بالمعروف و النهى عن المنکر، احیاء السنة و اخماد البدعة، اصول الولایة و مشروطها، اصول العدل، تخذیر الاخوان اشاره نمود.
کتب باقى مانده از شیخ عثمان بازگو کننده افکار و اندیشههاى اسلامى اوست ولى متأسفانه غبار زمان چهره افکار و اندیشههاى او را در لابلاى کتب پوشانده است و مسلمانان به دلیل ضعف و انحطاطى که پس از حاکمیت استعمار بر شمال نیجریه بر آنها مستولى شده است نتوانستهاند آن گونه که باید و شاید از افکار و اندیشههاى شیخ عثمان بهره جویند و این در حالى است که هر ساله مجالس بزرگداشت براى او بر پا میدارند و مقام او را تجلیل مینمایند و احیانا اگر هم صحبتى از افکار و اعمال شیخ باشد، در محیطهاى دانشگاهى و در غالب بحث علمى آکادمیک است که هیچ گونه تحرک زایى براى جامعه مسلمین ندارد البته متأسفانه باید گفت که در همین زمینه تحقیق علمى نیز، غیر مسلمانان از مسلمانان بهتر عمل کردهاند و انگلیسیها با ربودن آثار شیخ عثمان بن فودیو و انتقال این آثار به دانشگاه آکسفورد لندن، بهترین منبع را در اختیار دارند و نویسندگان انگلیسى تاکنون کتب زیادى راجع به خلافت اسلامى سوکوتو، شیخ عثمان بن فودیو و آثار او نوشتهاند.
یکى از کتبى که با دیدى محققانه و مستند ارائه شده است کتابى است به نام توسعه اسلام در غرب آفریقا نوشته Hiskeit نامبرده مدت 30 سال در دانشگاههاى شمال نیجریه تدریس میکرده و کتبى راجع به آثار شیخ عثمان بن فودى نوشته است.
نظر بزرگان در مورد عثمان دن فودیو
نظر نویسندگان و آگاهان مسلمان، شیخ عثمان بن فودیورا با لقب«مجاهد»یاد میکنند و برخى او را مجدد اسلام در غرب آفریقا در قرن سیزدهم هجرى میدانند و او را به عنوان احیاگر اسلام راستین میستایند.
به عنوان نمونه به نقل پیشگفتارى از کتاب شیخ عثمان دن فودیو نوشته الحاجى شهوشاگارى- رئیسجمهورى نیجریه در خلال سالهاى 1979 الى 1984 م-میپردازیم: «شیخ عثمان معمار خلافت سوکوتو و چهره بزرگ تاریخ غرب آفریقاست. وى در سال 1754 م، در ناحیه سوکوتو به دنیا آمد و در سن بیست سالگى عملا دعوت خود را شروع کرد(1774) وى رهبرى روحانى، نویسندهاى توانا و مجاهدى خستگىناپذیر بود. تعلیماتش نو بود و آثارش زیاد و با نفوذ، که بیشتر آنها هم به عربى نوشته شده است.
شیخ عثمان بن فودیو الهام آور یک حرکت و نهضت بود و توانست در ذهن و عمل پیروانش یک جامعه ایده آل اسلامى را که داراى جهاد، عدالت و حکومت باشد، ترسیم نماید.
زندگى و مبارزه وى براى مسلمانها منبع انرژى و الهام بوده و هست. چهره واقعى و حقیقى شیخ عثمان متأسفانه براى اکثر مردم نیجریه گمنام و ناشناخته باقى مانده و کسانى هم که درباره این شخصیت قلمفرسایى کردهاند، سعى بر آن داشتهاند که وى را به جاى«مجاهد»، «مجدد»توصیف نمایند، در صورتى که وى قبل از هر چیز یک «مجاهد» بود و تفاوت این دو بسیار زیاد است.
دامنه نفوذ خلافت و تعلیمات وى سرتاسر سرزمینهاى «هاوسا» زبان از قبیل کامرون، قسمتى از بنین، مناطقى از جمهورى نیجر و مالى و منطقه شمال نیجریه از قبیل کانو، کادونا و سوکوتورا فراگرفت.
نفوذ شیخ عثمان
وى علما، رهبران و سیاستمداران زیادى را در غرب آفریقا تحت نفوذ خود قرار داد. معمار خلافت سوکوتو، سعى میکرد که یک رهبر باشد و کارش جهاد و تبلیغ و ترویج اسلام، نه یک خلیفه نشسته بر مسند حکومت.
بعد از وى پیروانش رو به ضعف و سستى رفتند و استعمار هم از طرف دیگر در حال قوت گرفتن، تا اینکه سرانجام پس از صد سال خلافت سوکوتو به زانو درآمد و استعمار پلید حاکمیت یافت.
برادر شیخ عثمان، عبدالله بن نورى نیز همچون شیخ پس از کسب علم دین همراه برادر به مبارزه و جهاد پرداخت و در تمام مراحل زندگى شیخ او را همراهى کرد و در خلافت اسلامى سوکوتو سمت نخستوزیرى را به عهده گرفت.
وى نیز در طول حیاتش کتب بسیارى نوشتهاست که تاکنون 60 کتاب به زبان عربى از او ثبت شده که در موضوعات مختلف دینى و اجتماعى و ادبیات عرب به رشته تحریر درآمده است. از مشهورترین کتب او دو کتاب تزیین الوزقات و سبیل النجاه است.
چگونگی قیام اسلامی
شیخ عثمان دن فودیو وظیفه دینى تبلیغى خود را حوالى سال 1190 ه. ق در سرزمینهاى شمالى نیجریه شروع کرد. وى همانند دیگر علماى دینى آن زمان براى اجراى وظیفه تبلیغى خود به همه جا سرکشى کرد و از منطقهاى به منطقه دیگر میرفت.
شیخ بیشترین همت خود را صرف دعوت فقرا و مستضعفین کرد، و روستاها پایگاه تبلیغى او بودند. بر اثر تبلیغات شیخ مردم فوج فوج به سوى او رو میآوردند و وارد جمعیت او میشدند.
پس از روى آوردن مردم به شیخ، شیخ مبارزات تبلیغى خود را وارد مرحله جدیدى کرد و آن اجراى امر به معروف و نهى از منکر در جامعه بود.
در این مرحله شیخ خصوصا پادشاهان و حکام محلى را مورد خطاب قرار میداد و از آنها میخواست که طبق موازین شرعى عمل نموده و به اقامه عدل و قسط در میان مردم بپردازند.
قدرت و نفوذ روز افزون شیخ و جمعیتش و دعوت به امر به معروف و نهى از منکر باعث شد که پادشاهان و حکّام محلى، شیخ را خطرى براى سلطه خود پندارند و به همین دلیل درصدد برآمدند تا شیخ را به قتل رسانند.
ترور نافرجام شیخ
قوىترین سلطان آن ناحیه یونفا پادشاه گوبر gobir بود پادشاهان و حکام محلى دیگر از او اطاعت میکردند.
وى با قصد به قتل رساندن شیخ او را به عنوان بحث و مذاکره به قصر خود دعوت کرد(در سال 3-1802 م/17-1216 ه. ق)پس از آمدن شیخ به قصر سلطان، سلطان در پى اجراى نقشه خود براى به قتل رساندن شیخ برآمد اما نقشه او به خوبى اجرا نشد و شیخ جان سالم از این معرکه به در برد.
شیخ عبداللّه الفودى برادر شیخ عثمان دن فودیو که در این ماجرا همراه شیخ بود، در کتاب تزئین الورقات جریان را بدین صورت شرح داده است:
«سلطان فرستادهاى به سوى شیخ فرستاد و پیغام داد به نزد ما بیا، ما پیش او رفتیم، سلطان قصد هلاک ما را کرده بود ولى خداوند تسلط او را بر ما نخواست.
هنگامى که ما وارد قصر او شدیم او به سوى ما آمد و ما سه نفر بودیم. شیخ، من و عمرالکموى صدیقه، او با اسلحه به طرف ما آتش گشود تا ما را هلاک نماید اما آتش به سوى او بازگشت و نزدیک بود او را هلاک نماید.
ما ناظر این جریان بودیم و هیچ کدام از ما حرکتى نمیکرد. سلطان به عقب فرار کرد. بعد از مدتى نزد ما آمد و نزدیک ما نشست و گفت، بدانید در زمین هیچ دشمنى مثل شما براى من وجود ندارد و دشمنیاش را براى ما شرح داد.
ما در جواب گفتیم که ما از او نمیترسیم و خداوند قدرتى براى تسلط بر ما به او نداده است. سلطان گفت، چگونه خداوند اجازه داده است که این سخن را بگوئید؟»
پس از این برخورد بین سلطان و شیخ و شکست سلطان در به هلاکت رساندن شیخ، سلطان در صدد برآمد طرح دیگرى را براى کنترل حرکت شیخ و جمعیتش در پیش گیرد، به همین منظور او قوانینى را جهت محدود کردن حرکت شیخ و پیروانش وضع نمود.
شیخ محمد بللو فرزند شیخ عثمان دن فودیو در کتابش به نام انفاق المیسور دراینباره میگوید: «سلطان با مشاورانش جلسه مشورتى تشکیل دادند و پس از مشورت تصمیم گرفتند که از دعوت به سوى خدا توسط شیخ و پیروانش جلوگیرى نمایند و آنها را از وعظ و تبلیغ باز دارند.
فرامین سه گانه سلطان
سلطان به طرفداران شیخ دستور داد که باید به دین آبا و اجدادىتان باز گردید، اما ما از این امور هراسى به خود راه ندادیم تا اینکه سلطان گوبر طى بیانیهاى تهدیدآمیز مردم را به اجراى فرامین سهگانه زیر امر نمود.[۱]
1-هیچ کس بجز شیخ عثمان حق ندارد مردم را موعظه نماید.
2-هیچ کس حق ندارد خود را مسلمان بداند مگر اینکه آبا و اجدادش مسلمان باشند و هر کسى که ابا و اجدادش مسلمان نبوده است باید به دین آبا و اجدادیش باز گردد.
3-از امروز هیچ کس حق ندارد که عمامه ببندد و هیچ زنى حق ندارد که سر و گردنش را بپوشاند.
پس از صدور این فرامین توسط سلطان علیه شیخ و طرفدارانش، شیخ و طرفدارانش از اجراى این فرامین سر باز زدند و بیش از پیش در اجراى موازین شرعى پاىفشارى نمودند.
سلطان که مشاهده نمود شیخ و پیروانش نه تنها از اجراى فرامین سر باز زدهاند بلکه پافشاری آنها بر اجراى موازین شرعى بیشتر شده است، از شیخ خواست که جمعیتش را ترک نماید تا او بتواند در سایه زور مردم را به اجراى فرامین فوق وا دارد.
شیخ در جواب این درخواست سلطان پاسخ داد که او هرگز جماعتش را ترک نخواهد کرد ولى حاضر است که همراه پیروانش از سرزمین تحت حاکمیت سلطان هجرت نماید.
سلطان از این جواب شیخ به خشم آمد و به لشگریانش دستور داد که به پیروان شیخ حمله برند، لشگریان سلطان به پیروان شیخ حمله بردند و عدهاى از آنها را به قتل رساندند و عدهاى دیگر را به اسارت گرفتند.
در این موقع بود که شیخ عثمان از پیروانش خواست تا از سرزمین گوبر هجرت نمایند. شیخ و جماعتش از سرزمین گوبر به غدو-مکانى در کشور نیجر کنونى-هجرت کردند، این هجرت در سال 1218 هجرى قمرى(1804 م)به پایان رسید.
پایههای خلافت
هجرت شیخ عثمان و جمعیتش فصل تازهاى را در این قیام تاریخى اسلامى گشود چرا که بلافاصله پس از این هجرت بود که مهاجران با شیخ عثمان دن فودیو با عنوان «امیر المؤمنین» بر اساس کتاب خدا و سنت پیامبر و جهاد در راه خدا بیعت کردند.
و سر در گرو راه شیخ نهادند و بدین ترتیب پایههاى خلافت اسلامى سوکوتو گذاشته شد. پس از این بیعت، شیخ و پیروانش خود را مسلح کرده و براى مقابله با دشمنان به آموزش فنون نظامى پرداختند و براى حفاظت از منطقه سکونت خود خندقى را در اطراف آن حفر کردند.
پس از آمادگى نظامى پیروان شیخ، عدهاى از ایشان به صورت گروههاى پراکنده نظامى به مناطق تحت فرمان سلطان گوبر حمله برده و ضرباتى را بر لشگریان سلطان وارد آوردند.
پادشاهان و حکام محلى «کفار» که همگى از قدرت شیخ و پیروانش به وحشت افتاده بودند رو به درگاه سلطان آوردند و از او خواستند که براى سرکوبى شیخ و پیروانش چارهاى اندیشد.
پس از مشورت، همگى آنها تحت فرماندهى سلطان گوبر لشگرى عظیم از لحاظ عدّه و عدّه فراهم کردند و براى سرکوبى شیخ و پیروانش وارد کارزار شدند.
جنگى سخت بین آنها درگرفت و بالاخره شیخ و پیروانش با تکیه بر نیروى ایمان موفق شدند لشگریان سلطان را در هم شکنند و آنها را به هزیمت وا دارند.
این پیروزى نظامى شیخ و پیروانش در مقابله با لشگریان سلطان به آنها قدرت عظیمى بخشید و از این تاریخ بود(سال 1804 م)که شیخ با فتح سرزمینهاى مجاور دولتى را بر پایه کتاب خدا و سنت رسول ص بنیانگذارى نمود. دولتى که در تاریخ مسلمانان نیجریه به نام«خلافت اسلامى سوکوتو»ثبت شده است، چرا که سوکوتو پایتخت و مرکز دولت اسلامى شیخ عثمان دن فودیو بوده است.
سرزمینهایى را که شیخ عثمان توانست تحت سلطه حکومت اسلامى درآورد عبارت بودند از:قسمت اعظم سرزمینهاى شمالى سه کشور نیجریه، بنین و کامرون، جنوب کشور نیجر و شرق کشور بورکینا فاسو (ولتاى علیا) که جمعیت عمده این نواحى را مردم هاوسا و فولانى تشکیل میدادند و زبان آنها هاوسا بود و بعد از هاوسا، زبان عربى زبان دوم آنها محسوب میشد و اکثر مکتوبات و روابط تجارى آنان بر اساس زبان عربى بوده است.
حروف الفباى زبانهاوسا نیز از زبان عربى گرفته شده و نوشتههاى هاوسا نیز شبیه عربى است و هم اکنون نیز لغات عربى فراوانى در زبانهاوسا یافت میشود.
حکومت بر پایه ولایت فقیه
طرح شیخ عثمان دن فودیو براى تأسیس حکومت اسلامى، همانند طرح ولایت فقیه در تفکر شیعى بوده است.
وى اعتقاد راسخ داشت که علماى دینى باید سرنوشت مسلمانان را به دست گیرند و به هدایت امور دنیوى و اخروى آنان بپردازند و بر مسلمانان واجب است که با اعلم علما، به عنوان «امیر المؤمنین» براى اجراى قوانین اسلامى در جامعه بیعت نمایند.
براى فهم نظریات شیخ عثمان دن فودیو، حول مسائل حکومتى و طرح او براى حکومت اسلامى لازم است تمام آثار و نوشتههاى او مورد ارزیابى و تحقیق قرار گیرد، چرا که نظریات شیخ عثمان دن فودیو به عنوان یک عالم سنى در رابطه با حکومت اسلامى میتواند مورد دقت قرار گیرد.
از طرفى احیاى طرح او براى حکومت اسلامى میتواند مسئله تأسیس حکومت اسلامى را به عنوان یک واجب شرعى براى همه مسلمانان خصوصا برادران مسلمان اهل سنت مطرح سازد و با توجه به عظمت و نفوذى که شیخ عثمان دن فودیو در کشورهاى نیجریه، نیجر، کامرون، بنین و بورکینا فاسو دارد، آثار و نوشتههاى او خیلى زود و سریع در مردم این کشورها اثر خواهد گذاشت.
حکومت اسلامی پس از شیخ عثمان
پس از وفات شیخ عثمان دن فودیو در سال 1322 ه. ق(1817 م)مردم با فرزند او شیخ محمد بللو به عنوان «امیر المؤمنین» بیعت کردند و وى رهبرى خلافت اسلامى سوکوتو را به عهده گرفت.
وى که در دامان پدرش تربیت شده بود و عالمى دینى بود تلاش نمود راه پدر را ادامه دهد. در زمان وى خلافت اسلامى سوکوتو توسعه یافت و سرزمینهاى جدیدى به خلافت اسلامى سوکوتو پیوستند.
شیخ محمد بللو تا سال 1342 ه. ق(1837 م)که وفات یافت رهبرى خلافت اسلامى سوکوتو را مدت بیست سال به عهده داشت. با اینکه محمد بللو پس از پدرش بهترین روش را در اداره و ادامه خلافت اسلامى سوکوتو داشت ولى متأسفانه دوره انحطاط خلافت اسلامى سوکوتو از زمان او شروع شد.
بررسى علل و عوامل انحطاط خلافت اسلامى سوکوتو میتواند به عنوان یک بحث تاریخى مورد دقت و توجه قرار گیرد چرا که نتیجه بحث میتواند براى تمام حرکتهاى اسلامى جهان مفید باشد.
رشد روز افزون سرزمینهاى تحت سلطه خلافت اسلامى سوکوتو خوى توسعهطلبى را در برخى امراء و لشگریان به وجود آورد و بتدریج اینها به سوى اشرافیت کشیده شده، و از اخلاق اسلامى در حاکمیت به دور شدند بطورى که لقب «امیر المؤمنین» به «سلطان» تبدیل شد و شیخ محمد بللو را به این لقب ملقب ساختند که تا امروزه نیز با همین لقب از او نام برده میشود.
این گرایش به اشرافیت باعث شد که کاخ سازى براى سلطان و امیران بلاد شروع شود و خلاصه خلافت اسلامى سوکوتو در محتوا به سمت یک امپراتورى اشرافى تغییر جهت یابد و حکومتگران در خدمت دفاع از فئودالیسم حاکم در جامعه برآیند، به همین دلیل برخى از تاریخ نویسان از خلافت اسلامى سوکوتو به عنوان«امپراتورى فولانى» نام میبرند.
آثار محمد بللو
شیخ محمد بللو همچون پدر و عمویش اهمیت فراوانى به وعظ و تبلیغ مردم میداد و در ضمن حکومت هرگز رسالت تبلیغى خود را فراموش نکرد و بیش از هشتاد جزوه و کتاب به رشته تحریر درآورد که تاکنون 78 کتاب به زبان عربى از او ثبت شده است.
از جمله کتب او میتوان به سه کتاب مشهور انفاق المیسور فى التاریخ بلاد التکرور، التنبیهات الواضحات و تنبیه الصاحب على الاحکام المکاسب اشاره کرد.
دعوت اصلاح گریانه
او در این امر از کسی تقیلد و تاثیر نگرفته بود و با توجه به وظیفه دینی و شرعی خود اقدام به این امر نمود. خود معتقد بود به واسطه دعا و نمازی که بر رسول خدا مراقبت داشته و با توجه به ارشادات شیخ عبدالقادر گیلانی خداوند این وظیفه الهی که هدایت و دعوت مردم به سوی حق باشد را به او عنایت کرده است.
عدم تاثیر از سلفیت
برخی از محققان غربی و برخی از اعراب و آفریقایی ها معتقدند که شیخ عثمان تحت تأثیر دعوت وهابی ـ سلفی که شیخ محمد بن عبدالوهاب در شبه جزیره عربستان انجام داده است، بوده است. افرادی مانند: شیخ ثـمْبُو بن عبدالله الفلانی یا شیخ جبرئیل بن عمرکه طبق شواهد تاریخی مردود است. زیرا در زمانی که شیخ در حرمین شریفین حضور داشته وهابیت شکل نگرفته بود و در ابتدا نیز حرکت عبدالوهاب مورد استقبال علمای حرمین شریفین قرار نگرفت بلکه با نهایت قدرت در برابر آن مقاومت کردند و در پاسخ به آن کتابهای زیادی نوشتند. در رأس آنها مفتی اعظم مسجدالحرام شیخ احمد زینی دحلان (متوفی 1304ق) قرار دارد که کتاب معروف خود «...در پاسخ به وهابیت» را نوشته است.
در این نقل تاریخی سفر شیخ جبرئیل به حرمین شریفین و تاریخ وفات او نقل شده است که با یکدیگر تناقض دارند. وی با ذکر اینکه شیخ جبرئیل در سال (1210 هجری قمری - 1795 م.) به حج رفته است، سپس هنگام ترجمه در همان صفحه ذکر کرده است: در سال (1206 هجری قمری - 1791 میلادی) درگذشته است، بنابراین چهار سال بعد از مرگش به حج رفته است!.
و اما شیوخ شیخ بن فودی تحت تأثیر وهابیت نبودهاند: 1. شیخ ثمبو بن شیخ عبدالله الفلانی: اگر نگاه کنیم به آنچه شیخ عبدالله بن باز ذکر کرده است که تولد رسالت وهابی در مکه (1218 ه. و در مدینه (1220 هجری قمری) بوده است سپس به آنچه که اهل این نظر - خود - ذکر کردند که شیخ (ثمبو) نوزده سال را در آنجا گذرانده، میبینیم او در سال (1207 هجری قمری - 1793 میلادی) به شهر اکداس بازگشته است و معلوم میشود که او در حدود سال (1188 هجری قمری) در حرمین شریفین بوده و در آن هنگام 30 تا 32 سال تا ظهور وهابیت فاصله وجود دارد. سپس اگر به تاریخ رجعت و وفات ایشان در شهر اکداس که سال1207 هجری قمری است نگاه کنیم، میبینیم که هیئت وهابی تا 13 سال پس از وفات ایشان وارد حرمین شریفین نشده است.
دلائل فکری همسویی با وهابیت
برخی از محققین تشابه برخی از نکات روش شناختی را که هر یک از این دو دعوت در آن اشتراک داشتند را دلیلی بر تأثیر دعوت شیخ عثمان بن فودی با حرکت وهابیت میدانند که به اختصار در این موارد بیان شده است: قضا و قدر به همان چیزی که خداوند متعال نازل کرده است. اعتماد بر کتاب و سنت. پاکسازی دین از بدعتها و مظاهر شرک به خداوند متعال. بازگشت به رویکرد پیشینیان صالح. احیای جهاد. که البته این تشابه در هر حرکت اصلاح گرانه مد نظر است و نمیتوان صرف وجود این پنج خصلت باعث تاثیر و تاثر این دو حرکت از یکدیگر شد.
دلائل فکری عدم همسویی با وهابیت
آنچه که وهابیت عامل شرک و کفر برای مسلمانان از قبیل زیارت قبر پیامبر و توسل به ایشان دانسته است شیخ عثمان به آن عمل کرده است او در جای جای آثارش توسل به رسول خدا را فضیلت دانسته و خود به زیارت قبر پیامبر اکرم اقدام نموده است. در موضوع جهاد نیز هرگز عبدالوهاب جهادی علیه کفار نداشته بلکه برای بازگرداندن مردم از آنچه شرک میپنداشته بوده است[۲].
وفات
وی در (1232 هجری قمری) مطابق با (1817م) پس از یک سال بیماری در سن (63) سالگی درگذشت و پسرش شیخ امام محمد بللو جانشین او شد.