اثنی عشریه

از ویکی‌وحدت

اثنى ‏عشریه یا دوازده امامیه پرجمعیت‏ ترین فرقه‏ هاى شیعه هستند كه معتقد به دوازده امام اند كه از حضرت على (ع) آغاز مى ‏شود و به محمد بن حسن مهدى آل محمّد (ص) ختم مى‏ گردد.از همان آغاز ایشان را در مقابل سبعیه یا هفت امامیان اثنى ‏عشریه خواندند.اثنی عشریه در صحت شمار ائمه خود كه دوازده تن هستند به آیات قرآنى از قبیل: «... وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیباً ...» (سوره مائده آیه 12) «وَ قَطَّعْناهُمُ اثْنَتَیْ عَشْرَةَ أَسْباطاً أُمَماً ...» (سوره اعراف آیه 160) «إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً ...» (سوره توبه آیه 36) استناد مى ‏جویند.

دلایل لزوم امامت از دیدگاه امامیه

برخى از ادله امامیه بر امامت خاندان عترت عبارت است از: 1- وجوب عصمت در امام: زیرا اگر امام معصوم نباشد اطمینان به وى در ابلاغ احكام سلب مى‏ شود، به علاوه ممكن است در امامت و زعامت مسلمین بر خلاف عدالت رفتار نماید. 2- نصب امام به واسطه رفع فتنه و اختلاف است و چنانچه امام را مردم تعیین كنند این اختلاف تشدید مى ‏یابد. 3- امامت خلافت از خدا و رسول است كه قهرا باید توسط خدا و رسول خدا خلیفه تعیین شود. 4- سیره رسول اكرم در زمان حیات خود بر استخلاف و تعیین جانشین در موارد غیبت خود از مدینه بود، بنابراین چگونه مى‏ شود، آن حضرت براى بعد از خود جانشین تعیین نكند. چنان كه در مبحث امامیه گفتیم شیعه اثنى عشرى معتقد به «نصّ جلى» هستند، یعنى كسانى كه قایل به «نص» و تعیین آشكار شدند و گویند رسول خدا (ص) به «نصّ جلى» در روز غدیر خم حضرت على (ع) را به جانشینى خود برگزیدند و صریحا ایشان را به امامت امت تعیین فرمودند. ایشان دلایل امامت حضرت على (ع) را بنا بر قرآن و سنت چنین بیان مى ‏نمایند: «إِنَّما وَلِیُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ» [۱] یعنى، همانا ولى شما خدا است و پیغمبر او و كسانى كه ایمان آوردند و نماز را به پا می دارند و زكات مى ‏دهند، در حالى كه ركوع مى‏ گذارند.«... الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتِی ...» [۲] یعنى،امروز دین را بر شما كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم. «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ ...» [۳] یعنى، اى پیغمبر برسان آنچه را كه به تو از سوى پروردگارت نازل شده و اگر چنین نكنى پیغام او را نرسانیده باشى، خداوند تو را از گزند مردم نگاه مى ‏دارد.و دیگر آیه: «...وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْرِیلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِینَ ...»[۴] یعنى اگر علیه او هم پشت( هم پیمان) شوند پس همانا خدا و جبرئیل و مؤمنان نیكوكار یار و یاور اویند. دیگر آیه مباهله است كه فرمود:«... فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِینَ» [۵] یعنى، اى پیغمبر بگو بیایید تا پسران خود و پسران شما و زنان مان و زنان شما و خودهای مان و خودهای تان را بخوانیم، سپس زارى كنیم و نفرین خداى را بر دروغ گویان بفرستیم.گویند: مقصود همه این آیات ولایت حضرت على (ع) است، همچنین به احادیثى از این قبیل استناد مى ‏نمایند: «انت الخلیفة من بعدى و انت وصیى و قاضى دینى»، یعنى تو پس از من جانشین منى، تو وصى و وام ‏گذار من‏ هستى. «و سلّموا علیه بامرة المؤمنین»، یعنى او را به امیرى مؤمنان سلام دهید. «و اقضاكم على»، بهترین قاضى در میان شما حضرت على (ع) است. «و تعلّموا منه و لا تعلّموه، اسمعوا له و اطیعوه»، از او بیاموزید و به او نیاموزید. «و من كنت مولاه فعلىّ مولاه»، هر كه من مولاى او هستم على (ع) نیز مولاى اوست. «انت منّى بمنزلة هارون من موسى الّا انه لا نبى بعدى»، تو در نزد من مانند هارونى در پیش موسى، جز این كه پیغمبرى بعد از تو نیست.

میراث ائمه

طرفداران «نصّ جلى» مى ‏گویند كه: حضرت على (ع) پیش از آن كه به شهادت برسند «كتاب» و «سلاح» خود را به فرزند خود، امام حسن (ع) تحویل دادند و در حضور اهل بیت و بزرگان شیعه فرمودند: اى فرزندم، رسول اللّه (ص) به من فرمودند كه شما را وصى خود كنم و كتاب و سلاح خویش را همان طور كه پیغمبر (ص) به من عطا فرمودند به شما بسپارم. به من فرمودند كه به شما سفارش كنم كه هرگاه شما را دعوت حق فرارسد آن ها را به‏ حضرت حسین (ع) بسپارى. سپس روى به حضرت حسین (ع) كرده گفت: پیغمبر خدا (ص) به شما سفارش كرده كه ودیعه امامت را هم چنان به فرزند خود حضرت على بن حسین (ع) بسپارى و در باره حضرت على بن حسین (ع) فرمودند كه او نیز ودیعه امامت را به فرزند خود حضرت محمد بن على (ع) بسپارد. نام دوازده امام شیعه اثنى‏ عشریه از این قرار است: 1- امام على بن أبی طالب (ع) شهادت 40 ه. 2- امام حسن به على (ع) شهادت 49 ه 3- امام حسین بن على (ع) شهادت 61 ه 4- امام على بن حسین (ع) شهادت 95 ه 5- امام محمد باقر (ع) شهادت 115 ه 6- امام جعفر صادق (ع) شهادت 148 ه 7- امام موسی کاظم (ع) شهادت 183 ه 8- امام علىّ رضا (ع) شهادت 203 ه 9- امام محمد جواد (تقى) شهادت 220 ه 10- امام علىّ نقى (ع) شهادت 254 ه 11- امام حسن عسكرى (ع) شهادت 260 ه 12- امام محمد بن الحسن المهدى (عج) «آغاز غیبت كبرى 329 ه». ایشان امامان را مانند پیغمبر ملهم از جانب خدا مى ‏دانند و مى‏ گویند كه امام ریاست عامّه دارد و مقام او مافوق بشر عادى است و از آن روزى‏ كه خداوند آدم را آفرید، نور خود را در برگزیدگان خود از حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسى و حضرت عیسی گرفته تا به حضرت محمد (ص) خاتم انبیاء سرایت داد و از وى آن نور را به اوصیاى او كه ائمه طاهرین (ع) باشند سریان داد، و همان نور و روح خدایى است كه در امام عصر (عج) تجلى مى ‏كند و او را از سطح بشر عادى فراتر مى‏ برد، و وى را قادر مى کند كه قرن ها بلكه هزاران سال بى ‏هیچ گزند و آزار و بدون ضعف و پیرى با بدن جسمانى كه در بشر عادى موجب اضمحلال و فساد است زندگى نماید تا به امر خداوند از مكمن غیب ظهور فرماید. به روایت «علّامه مجلسى» رنگ صورت آن حضرت عربى و گندم گون و جسمى یعقوب ‏وار و بر گونه او خالى مانند كوكب درّى است.

ظهور قائم

شیعه امامیه «اثنى ‏عشریه» معتقد است كه به قدرت خداوند و لطف او حضرت مهدى (عج) پس از بروز علایمى ظهور خواهد كرد، درحالى ‏كه سن آن حضرت بین سى و چهل به نظر خواهد رسید. محل ظهور آن حضرت را در «مكه» نوشته ‏اند و در بین «ركن و مقام»، مردم با آن حضرت بیعت مى‏ كنند. از علایم ظهور حضرت مهدى (عج) نزول عیسی (ع) از آسمان است و وى «دجّال» را كه پیش از حضرت مهدى (عج) ظهور كرده است مى‏ كشد و پشت سر آن حضرت نماز مى‏ گزارد. در زمان حضرت مهدى «اصحاب كهف» از خواب چند هزارساله برمى‏ خیزند و حضرت مهدى (عج) به ایشان درود مى ‏گوید و آنان او را جواب مى‏ گویند و بار دیگر به خواب عمیق فرو مى ‏روند و تا قیامت بر نمى‏ خیزند.از ودایعى كه در نزد حضرت مهدى (عج) مى‏ باشد تابوت سكینه حضرت موسى (ع) و نسخه صحیح اسفار تورات و انجیل است و چون آن حضرت آن ها را به یهود و نصارى عرضه فرماید ایشان مسلمان شوند. سپس حضرت عیسی (ع) به فرمان او صلیب را مى ‏شكند و خوك را مى‏ كشد و كلیساها را ویران مى‏ كند و بعد از چهل سال مى‏ میرد.حضرت مهدى (عج) دین راستین اسلام را اظهار مى‏ فرماید، و دنیا را پر از عدل و داد كند چنان كه از ظلم و جور پر شده باشد. درباره مدت خلافت آن حضرت اختلاف است و خلافت او را از هفت سال تا نه سال نوشته‏ اند و در بعضى اخبار بیست تا چهل سال آمده است.

مبانى فقه اثنى ‏عشریه

معمولا مسلمانان جهان قوانین و احكام شریعت اسلام را از دو منبع اصلى: قرآن، سنت، و منابع فرعى و تبعى: اجماع، قیاس و استحسان و مصالح مرسله (در نزد سنیان) یا اجماع و عقل (در نزد شیعیان) استنباط مى ‏كنند. شیعه امامیه اثنى‏ عشریه قایل به جامعیت قرآن است كه بر حضرت محمد (ص) نازل شد بى ‏كم ‏و بیش، و همین است كه ما بین الدّفّتین قرار دارد و در دست مسلمان ها است و هر كه به عقیده ‏اى غیر از این معتقد باشد به خطا رفته است. سنت و احادیث رسول خدا در شیعه باید از طریق عترت یا توسط روات سایر فرق كه مورد وثوق ‏اند رسیده باشد، یعنى باید سلسله روایات به ائمه اطهار برسد و اگر از طریق دیگر نقل شده باشد راویان آن از نظر شیعه مورد اعتماد باشند وگرنه ارزشى ندارد. از حضرت صادق (ع) روایت شده كه فرمود: احادیثى را كه از ما روایت مى ‏كنند، اگر مطابق قرآن و سنت پیغمبر (ص) و شاهدى دیگر از احادیث نباشد باور نكنید، زیرا كسانى مانند مغیرة بن سعید كه از «غلاة» بودند گفته ‏هاى ما را با اغراض خود درآمیختند. مجموعه احادیث قدیم شیعه را در چهار كتاب گردآورى كرده و كتب اربعه خواندند. اساس این كتاب ها اخبارى است كه از ائمه (ع) رسیده و غالبا به امام محمّد باقر (ع) و حضرت صادق (ع) منتهى مى ‏شود.در مجلس آن دو ا مام بزرگوار، بسیارى از روات حدیث و بزرگان اسلام شاگردی مى‏ كردند و بر اثر درك محضر آن دو امام چهار صد رساله در شرایع اسلام نوشته شد كه آ نها را اصول اربعمائه یعنى ریشه‏ هاى چهار صدگانه نامیده ‏اند. از آن زمان تا حدود سال سیصد هجرى كه تقریبا دویست سال باشد شیعیانى كه از حضور ائمه دور و یا به واسطه غیبت صغرى از امام غایب مهجور بودند به این چهارصد رساله كه هر یك محتوى بابى از ابواب فقه شیعه بود عمل مى‏ كردند. به قول شیخ مفید محدثان امامیه از زمان حضرت على (ع) تا عهد امام حسن عسكرى (ع) چهار صد كتاب تألیف كرده بودند كه آن ها را «اصول» مى‏ خوانند تا این كه در حدود سال سیصد هجرى ثقة الاسلام محمد بن یعقوب كلینى (متوفى 329 ه) كه از مردم كلین، قریه‏ اى از قراى فشاپویه (جنوب شرقى تهران) است، بر مسند فقاهت نشست و با كمال دقت طى بیست سال توانست آن چهارصد رساله «اصل» را جمع نماید و پنج مجلد، یكى در اصول دین و سه در فروع دین و یكى در مواعظ تبویب كرد، و هر یك را در چند كتاب و چند باب ترتیب داد و آن را «الكافى» نام نهاد.جمله اخبار «كافى» قریب 199، 16 حدیث است و جمله كتبش سى و دو كتاب است. پس از كلینى، فقیهى دیگر به نام ابو جعفر محمد بن على بن بابویه قمى معروف به شیخ صدوق (متوفى‏ 381 ه)مدفون در رى، بر اساس همین رسایل چهار صدگانه، كتاب «من لا یحضره الفقیه» را تألیف كرد كه جمله اخبار آن 5963 حدیث است. پس از شیخ صدوق (علیه الرحمه) به فاصله چند سال شیخ طوسی (385- 460 ه) ظهور كرد و بر اساس همین اصول چهار صدگانه دو كتاب معروف «الاستبصار فى ما اختلف من الاخبار» و «تهذیب الاحكام» را كه اولى مشتمل بر 5511 حدیث است تألیف كرد. اما اجماع، سومین دلیل از ادله فقه مسلمانان است كه شیعه و تمامى فرق اهل سنت اجمالا در سندیت آن اتفاق نظر دارند.اجماع در اصطلاح عبارت است از اتفاق علماى عصر، بر حكم شرعى نسبت به مسئله ‏اى كه حكم آن در كتاب و سنت نیامده باشد.چنانكه اشاره شد اجماع نزد شیعه نیز به عنوان یكى از «ادله اربعه» مورد استناد است. منتهى اهل سنت نفس اتفاق نظر اهل حل و عقد و مراجع نافذ الحكم را (به استناد روایت نبوى لا یجتمع امتى على خطا) «حجت» مى‏ دانند ولى امامیه‏ اتفاقى را كه كاشف از قول معصوم باشد (یعنى امام داخل در مجمعین باشند)، ملاك عمل و حجت مى ‏دانند. خلاصه علماى مذهب جعفرى گویند:اجماع عبارت است از اتفاق مجتهدین شیعه بر هر امرى شرعى به نحوى كه كاشف از قول معصوم باشد، بنابراین اجماع را از باب آن كه كاشف از قول معصوم است «حجت» دانند. چون شیعیان معتقدند هیچ عصرى خالى از «امام معصوم» نمى ‏باشد و از باب «لطف» بر خدا واجب است كه هرگاه بندگانش بر خطا روند به وسیله امام آنان را راهنمایى فرماید.پس اگر در مسأله ‏اى «اجماع» كردند و قول خلافى هم اظهار نشد، دلیل بر این است كه معصوم راضى بوده و یا اصولا خود در میان آن ها وجود داشته و یا القاى این مسأله از طرف معصوم شده است. امّا «قیاس» كه چهارمین اصل از مصادر تشریع نزد اهل سنت و جماعت (غیر از فرقه ظاهریه) به شمار مى ‏رود، عمل به آن در شیعه ممنوع است، و به جاى آن اعتماد بر اصلى دیگر به نام «عقل» كرده ‏اند. از حضرت صادق (ع) مروى است كه: «قیاس» از دین من خارج است و اصحاب قیاس از راه سنجش طلب علم كرده ‏اند و به همین جهت از حقیقت دور افتاده ‏اند، چه دین خدا با قیاس درست‏ نمى‏ آید. در شیعه قاعده و اصلى است موسوم به قاعده ملازمه كه: «كلّ ما حكم به العقل حكم به الشرع» یعنى هر چیز كه عقل بدان حكم كند شرع نیز بدان حكم نماید و بالعكس: «كل ما حكم به الشرع حكم به العقل»، یعنى هر چیز كه شرع بدان حكم نماید عقل نیز بدان حكم نماید.

فقه جعفرى

منسوب به ششمین امام شیعه حضرت امام صادق (ع) است، چون دوره زندگانى آن حضرت مصادف با اواخر دوره بنى امیه و اوایل روزگار بنى عباس بود به سبب اختلافى كه امویان با عباسیان داشتند كمتر مزاحم شیعه امامیه مى ‏شدند، مضافا بر این كه عمر امام صادق (ع) بعد از امام على بن أبی طالب (ع) از دیگر ائمه (ع) طولانى‏ تر بود. آن حضرت در مدّت دراز امامت خود موفق شد كه نظم و ترتیبى به وضع شیعه امامیه بدهند و فقه شیعه را تعلیم فرمایند، از این جهت آن حضرت را «حبر الامه»، یعنى دانشمند امت اسلام و «فقیه» آل محمد (ص) خوانده‏ اند. بیشتر احادیث اعتقادى و فقهى شیعه از آن حضرت روایت شد و بدین سبب فقه شیعه را «فقه جعفرى» گفته و مذهب پیروان ایشان را «مذهب جعفرى» نام نهاده‏ اند. در مجلس درس آن حضرت كه در مدینه تشكیل مى ‏شد عده ‏اى از بزرگان اسلام حاضر مى‏ شدند و از محضر آن بزرگوار درك فیض مى ‏نمودند. از مشهورترین شاگردان امام زرارة بن اعین (متوفى در 150 ه) و محمد بن مسلم و ابو بصیر و برید بن معاویه عجلى و فضیل بن یسار و معروف بن خربوذ و جمیل بن دراج و عبد اللّه بن مسكان و حماد بن عثمان ... بودند. مهم ترین اختلاف شیعه با اهل سنت و جماعت درباره تعیین جانشین رسول خداست كه شیعیان امامیه آن را به «نصّ جلى و خفى» و اهل تسنن به اختیار امت مى ‏دانند. به جز این مسأله اساسى، اختلاف شیعه با سنى در بعض مدارك و ادله اجتهاد و نیز در پاره‏اى از قواعد اصول و فروع عبادات و معاملات و نكاح است. عمل به «قیاس» در نزد شیعه امامیه حرام است ولى در نزد تمامى فرق اهل سنت (به جز خوارج و ظاهریه) مورد قبول مى ‏باشد. در بیشتر مسائل فروع فقه، مذهب شیعه امامیه غالبا با یكى از مذاهب اربعه اهل سنت موافق است، ولى مسائلى نیز وجود دارد كه جزو منفردات امامیه است، گرچه در اكثر این مسائل نیز یكى از فقهاى صحابه یا تابعین و اتباع، با شیعه موافق‏ اند. حتى بعضى از علماى سنت و جماعت بدین سبب مذهب جعفرى را كنار مذاهب چهارگانه مذهب پنجم شناخته‏ اند و از مسائل مورد اختلاف ایشان با سنت و جماعت «عقد متعه» یا زناشویى موقت و بعضى از مسائل «ارث» و غیره است.

بعضى از اعتقادات خاص شیعه امامیه

اعتقادات خاص شیعه امامیه كه آنان را از اهل سنت و جماعت ممتاز مى ‏سازد، «امامت و ولایت» حضرت على (ع) و اولاد او كه ائمه معصومین (ع) باشند و «عصمت» انبیاء و امامان و «تقیه» و «بداء» و «متعه» است. در اینجا درباره بداء و متعه و رجعت به اختصار چند سطرى مى ‏نگاریم:

بداء

عبارت از این اعتقاد است كه خداوند عالم مشیتش را بر حسب مصالحى تغییر مى‏ دهد. به اعتقاد ایشان چون خداوند قادر مطلق است و به نصّ آیه: «یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ».( سوره رعدآیه 39) بنابر مصالح (وجودیه) هرگاه بخواهد امرى را مى ‏تواند باطل سازد و به جاى آن امرى دیگر را برقرار نماید. «بداء» در این صورت به معنى نسخ است، چنان كه خداوند امامت اسماعیل بن جعفر با بنابر مصالح نسخ فرمود و درباره اسماعیل بداء حاصل شد، چنان كه حضرت صادق (ع) فرموده است: «ما بدا للّه فى شی‏ء كما بدا للّه فى اسماعیل ابنى».

متعه

به ضم میم به معنى تمتع و برخوردارى است و آن نكاح منقطع و موقت است كه در اصطلاح عوام شیعه آن را صیغه‏ گویند. در حلیت متعه، شیعه امامیه به این آیه: «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً وَ لا جُناحَ عَلَیْكُمْ فِیما تَراضَیْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِیضَةِ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِیماً حَكِیماً (نساء/ 24) در روایات وارده از اهل بیت و نقل بعض صحابه استناد كنند، علاوه بر آن، متعه در زمان رسول اكرم (ص) تجویز شده است و نسبت به ادعاى نهى و نسخ آن كه در خیبر یا حجة الوداع بوده تردید است و همین تردید موجب مى ‏شود كه نهى از آن را «نهى تنزیهى» بدانیم نه «نهى تحریمى» كه موجب نسخ حكم حلیت قبلى است.به علاوه كه در شریعت همگانى و همه زمانى اسلام كه مصالح عباد در نظر گرفته شده است تشریع نكاح موقت و متعه مانع از زنا و فساد است. از شرایط «متعه» یكى آن است كه ذكر «مدت» ضمن عقد تمتع لازم است، پس اگر مدّت ذكر نگردد عقد باطل مى ‏شود، به خلاف عقد دائم. دوم ذكر «مهر» در متعه لازم است، پس اگر مهر ذكر نگردد عقد باطل مى ‏شود. سوم در عقد متعه ذكر هر شرط كه مخالف شرع و مجهول نباشد جایز است. چهارم این كه در متعه طلاق نیست هر وقت مدت تمام شود یا شوهر باقى مدت را ببخشد متعه فسخ مى ‏گردد. پنجم آن كه زن حق نفقه ندارد و ارث نمى‏ برد مگر این كه در ضمن عقد شرط شده باشد. شیعه امامیه معتقدند كه متعه در زمان رسول خدا (ص) جایز بوده است و پس از او تا دوره خلیفه دوم عمر بن الخطاب رواج داشته و عمر آن را منع كرده است.

رجعت

به فتح راء اعتقاد شیعه است به بازگشتن بعضى از مردگان (ما حض الایمان و ما حض الكفر) و نیز بعض مظلومین پیش از قیامت و انتقام گرفتن آنان از ظالمین خود بدین معنى كه ایشان دیگرباره به دنیا باز مى‏ گردند و زندگى را از سر مى‏ گیرند و این امر پس از ظهور حضرت مهدى (عج) واقع خواهد شد. درباره رجعت به آیاتى از قرآن استدلال كنند و «اصحاب كهف» را كه پس از سیصد سال خواب، خداوند آنان را زنده كرد و به دنیا بازگردانید مثال آورند.بعضى از اختلافات در اعمال مذهبى بین شیعیان و سنیان: اعمال مذهبى شیعه امامیه دوازده امامى فرق زیادى با اعمال مذهب سنى ندارد. روزه و حج در هر دو یكى است، امّا در بعض مسائل نماز و آداب وضو اختلاف دارند و در اذان و اقامه؛ «اشهد انّ علیّا ولى اللّه» را تبركا (نه بعنوان جزء) و «حىّ على الصلاة» را جزو فصول اذان و اقامه دانند. چهار سوره‏ اى را كه در آن «آیه سجده» است در نماز نخوانند و فقاع را مثل مى(شراب) حرام دانند و گوشت خر را مكروه شمرند. نكاح بى‏ گواه را روا بینند امّا طلاق بى ‏گواه عادل را روا ندانند و به ظاهر این آیه احتجاج كنند:«فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ أَشْهِدُوا ذَوَیْ عَدْلٍ مِنْكُمْ ...» (سوره طلاق آیه 2) و گویند: خداى تعالى شاهد گرفتن بر طلاق را شرط كرد نه بر نكاح و سه طلاق را كه در یك مجلس دهند جایز ندانند و گویند: «الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسانٍ ...» [۶] در نماز میت پنج تكبیر گویند و از این گونه اختلافات جزئى در فروع بین ایشان و اهل سنت و جماعت بسیار است. امّا اصول عقاید شیعیان توحید و نبوت و معاد و عدل و امامت است. شیعه امامیه صفت عدالت را ذاتى حضرت حق مى‏ داند و مبناى آن را بر «عقل» مى ‏شناسد نه بر مشیت، «امامت» اصل اساسى است كه شیعه را از سنّى جدا مى‏ كند. بنابر اعتقاد شیعه، وحى یك صورت بیرونى و ظاهرى دارد و یك جنبه درونى و باطنى كه پیغمبر (ص) اسلام از هر دو جنبه درحد كمال آگاهى داشت چه در آن واحد هم نبى بود و هم ولىّ. نبوت وظیفه ظاهرى پیغمبر یعنى رسانیدن وحى الهى به مردم بود و ولایت وظیفه باطنى یعنى آشكار ساختن معنى دین. با رحلت پیغمبر (ص) دوره پیامبرى به پایان رسید امّا دوره «ولایت» در شخص امام ادامه یافت. امام كسى است كه وظیفه ولایت را بر عهده دارد و آن وظیفه به سه چیز تعلق مى‏ گیرد: حكومت بر جامعه اسلامى، بیان مسائل فقهى و دینى و رهبرى روحانى كه مردم را به درك معانى باطن هدایت مى‏ فرماید.به دلیل این سه وظیفه الهى برگزیدن امام از طرف مردم جایز نیست، این رهبر روحانى را باید خداوند تعیین كند و او امام معصومى است كه الهام گرفته از غیب بوده به رهبرى مردم مى‏ پردازد. اما قطب رحاى عالم امكان و ضامن حفظ و بقاى شریعت است با این همه حضرت مهدى (عج) از چشم ظاهر مردمان پنهان است و ظهور نخواهد كرد مگر در آخر الزمان. در نظر شیعه امام غایب ادامه شخصیت و بركت پیغمبر است و به وسیله او است كه قرآن محفوظ مى ‏ماند و بى‏ ظهور او حكومت دنیوى ناقص است، و تنها با ظهور دگرباره او است كه وضع كمال مطلوب مبتنى بر «عدل الهى» كه اسلام در تعالیم خود بر آن تكیه مى‏ كند برقرار خواهد شد.

شیعه امامیه در ایران

مذهب شیعه امامیه اثنى ‏عشریه تا پیش از صفویه در ایران غیر رسمى بود و مذهب اقلیت به شمار مى‏ رفت. كوشش سلاطین آل بویه كه در قرن چهارم هجرى بر بعضى از ولایات ایران فرمان روایى داشتند و معتقد به مذهب شیعه امامیه بودند و در رسمى ساختن آن مذهب به علت مخالفت خلفاى بغداد كه نفوذ دینى و سیاسى بسیار در ایران داشتند به جایى نرسید. بعد از سقوط خلافت بغداد به دست هلاكو خان مغول در 656 هجرى، یكى از ایلخانان مغول به نام سلطان محمد خدابنده موقتا مذهب شیعه امامیه را پذیرفت و در سكه و خطبه نام ائمه شیعه را نقش و ذكر نمود، ولى باز رسمى شدن آن مذهب عقیم ماند. لیكن شیعه در پرده دامنه نفوذ خود را بین مردم شهرهاى ایران هر روز گسترده ‏تر مى ‏ساخت تا این كه خانواده‏ اى شیعى مذهب به نام سربداران در اواسط قرن هشتم هجرى توانست كه حكومتى اثنى عشرى در شهر سبزوار كه اكثر مردم آن شیعه بودند تأسیس نمایند و نیز سادات مرعشى حكومت شیعى در مازندران تشكیل دادند.جهانشاه از شاهان قراقویونلو كه در قرن نهم هجرى در آذربایجان حكومت مى‏ كردند به شیعه بودن خود افتخار مى ‏نمود. پیش از ظهور صفویه بعضى از شهرهاى ایران چون قم و كاشان و سبزوار معروف به شهرهاى شیعه‏ نشین بودند و اكثر مردم آنها به آن مذهب اعتقاد داشتند. شاه اسماعیل صفوى كه به دست عدّه‏اى از صوفیان قزلباش كه مذهب شیعه داشتند روى كار آمده بود و در سال نهصد و هفت هجرى بر تخت سلطنت ایران جلوس كرد و على ‏رغم سلطان سلیم پادشاه نیرومند عثمانى كه به بهانه ادعاى خلافت اسلام قصد حكومت بر مسلمانان ایران و بلعیدن این كشور را داشت، از همان آغاز پادشاهى رسمیت مذهب شیعه را به جاى طریق سنت و جماعت اعلام نمود و اعلاى لواى این مذهب را سیاست دولت خود قرار داد و گفتن «اشهد ان علیا ولى اللّه» و «حى على خیر العمل» را در اذان و اقامه عملى ساخت. اكثر سنیان ایران كه از بیم شمشیر شاه اسماعیل چاره‏ اى جز تسلیم نداشتند، طوعا یا كرها آن مذهب را پذیرفتند و در اندك مدتى مذهب شیعه اثنى عشرى بیشتر ولایات ایران را فرا گرفت و از آن زمان تا كنون كه قریب پانصد سال مى‏ گذرد شیعه جعفرى اثنى عشرى مذهب رسمى دولت و ملّت ایران است. صفویه پس از رسمیت دادن مذهب شیعه اثنى عشرى براى این كه معارف جدیدى جانشین معارف قدیم سنّى كرده باشند در صدد برآمدند كه فقهایى را از جبل لبنان كه در آن روزگار مهد معارف شیعه بود و یا از احساء و بحرین كه در ساحل غربى خلیج فارس قرار داشت براى تعلیم و تتبع فقه و كلام شیعه به ایران دعوت كنند و علمایى چون شیخ حرّ عاملی و بهاء الدّین عاملى به ایران روى نهادند و امثال علامه مجلسى از شاگردان ایشان به شمار مى‏ روند. [۷]


پانویس

  1. سوره مائده آیه 55
  2. سوره مائده آیه 3
  3. سوره مائده آیه 67
  4. سوره تحريم آیه 4
  5. سوره آل عمران آیه 61
  6. سوره بقره آیه 229
  7. محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 24 با ویرایش مختصر