مصطفی السباعی: تفاوت میان نسخهها
خط ۱۰۹: | خط ۱۰۹: | ||
مصطفی الحسنی السباعی در سال ۱۹۴۱ رسماً شعبه [[اخوان المسلمین|اخوانالمسلمین]] را در شهر حمص تأسیس کرد و در پی [[وحدت اسلامی|وحدت]] گروههای مختلف شباب المسلمین، شباب محمد و… بر آمد. از همینرو در اجتماعی که با حضور همه گروهها در سال ۱۹۴۴ در شهر حلب تشکیل داد، ادغام همه گروهها را در جماعت اخوانالمسلمین خواستار شد. دکتر سباعی از سال ۱۹۴۵ به بعد اخوانالمسلمین سوریه را با همکاری اخوانالمسلمین مصر رهبری کرد. در پی این امر، جمعیت در تمام شهرهای سوریه دارای شعبه شد و سباعی نیز از شهر حمص به شهر [[دمشق]] نقل مکان داد. | مصطفی الحسنی السباعی در سال ۱۹۴۱ رسماً شعبه [[اخوان المسلمین|اخوانالمسلمین]] را در شهر حمص تأسیس کرد و در پی [[وحدت اسلامی|وحدت]] گروههای مختلف شباب المسلمین، شباب محمد و… بر آمد. از همینرو در اجتماعی که با حضور همه گروهها در سال ۱۹۴۴ در شهر حلب تشکیل داد، ادغام همه گروهها را در جماعت اخوانالمسلمین خواستار شد. دکتر سباعی از سال ۱۹۴۵ به بعد اخوانالمسلمین سوریه را با همکاری اخوانالمسلمین مصر رهبری کرد. در پی این امر، جمعیت در تمام شهرهای سوریه دارای شعبه شد و سباعی نیز از شهر حمص به شهر [[دمشق]] نقل مکان داد. | ||
== جستارهای وابسته == | |||
* [[اخوان المسلمین|اخوانالمسلمین]] | |||
* [[فلسطین]] | |||
* [[سوسیالیسم]] | |||
== پانویس == | == پانویس == |
نسخهٔ ۲۹ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۰۵
مصطفی السباعی | |
---|---|
نام کامل | مصطفی الحسنی السباعی |
اطلاعات شخصی | |
سال تولد | 1915 م، ۱۲۹۳ ش، ۱۳۳۲ ق |
محل تولد | سوریه، حمص |
دین | اسلام، اهلسنت |
آثار |
|
مصطفی الحسنی السباعی، مجاهد، عالم و اندیشمند سیاسی سوری است که طی دهههای چهل تا شصت، جنبش اسلامی اخوانالمسلمین را در سوریه رهبری میکرد. اقدامات مسالمت آمیز وی در مقابل حکومت سوریه و ویژگی عملگرایی او و حضور در عرصهی فعالیتهای سیاسی دولتی (و به ویژه نمایندگی مجلس مؤسسان) در خور توجه است. اهمیت وی علاوه بر گسترش دعوت اسلامی و ارائهی تحلیلی از اسلام که سیاست و اجتماع نیز در بطن آن نهفته است، بیشتر به خاطر تبیین نظریه سوسیالیسم از منظر اسلامی میباشد. او که آگاهانه عنوان سوسیالیسم اسلامی را برای یکی از آثار خود برگزیده است، تلاش دارد تا اصول سوسیالیسم را در متن آیات و روایات اسلامی دنبال کند. از نظر سباعی نه تنها میان این اصول و اسلام تعارضی وجود ندارد، بلکه اسلام و مسلمانان شایسته ترین مصادیق برای تحقق سوسیالیسم هستند.
زندگینامه
مصطفی الحسنی السباعی در در شهر حمص سوریه به دنیا آمد. پدرش، شیخ الحسنی، فردی عالم و مجاهد بود که در مسجد جامع شهر حمص خطبه میخواند. سباعی میگوید: «پدرم از سنین کودکی مرا به حلقههای درس و مباحث دینی میبرد و پیوسته به تحصیل علوم دینی تشویق میکرد. او در جریان اعتصاب عمومی سوریه علیه اشغال فرانسویان، کمیتهی جمعآوری کمکها را در شهر حمص بر پا کرد و با جمع آوری اعانات به کارگران متضرر کمک میکرد. پدرم دارای روحی بزرگ بود، چون از زندانی شدن من در مصر و انتقالم به پادگان صرفند در فلسطین (اوایل جنگ جهانی دوم) آگاه شد، گفته بود: زندان برای مردان عار نیست...».
سباعی با کمک پدرش در سن کودکی قرآن را حفظ کرد. وی دوران ابتدایی را در مدرسه سعودیه گذراند و در سال ۱۹۳۰ از تحصیل در دورهی متوسطه فراغت یافت. او برخی مواقع به جای پدرش در مسجد جامع شهر به موعظه میپرداخت و خطر مدارس تبشیری و برنامههای استعماری را در سوریه گوشزد میکرد.
او در شهر حعمص منتسب به جمعیت الرابطه الدینیه بود. این جمعیت را علمای دینی از جمله شیخ محمود جُنید تاسیس کرده بودند. پس از آن با جمعیت شباب محمد همکاری میکرد که هدف این جمعیت مبارزه با استعمار و به ویژه برنامههای استعماری آنها در مدارس تبشیری بود. وی در جنبش آزادی سوریه علیه فرانسه هم شرکت جست و در سال ۱۹۳۱ به اتهام توزیع اعلامی علیه فرانسه، بازداشت شد.
تأثیر عمیق شخصیت دینی و فکری حسن البناء، بذر رهبری را در وجود وی بر جا نهاد. جهتگیری ایدئولوژیک او به حسن البناء بسیار نزدیک بود و ریشههای روشنفکرانهی مصری سباعی به دانشگاه الازهر و دوستیش با حسن البناء باز میگشت. او درباره حسن البناء گفته است: «سوگند به خدا که انسانی فداکارتر، صادقتر، سخاوتمندتر و تأثیر گذارتر از البناء ندیدم» همچنین امام بنا از وی خواسته بود در مصر بماند و جانشین او در اخوانالمسلملین باشد.
دیدگاهها
اصلاحات سیاسی اجتماعی
سباعی اصلاح وضع جوامع اسلامی در همه زمینهها را رسالت خود و به طور کلی دعوت و جنبش اسلامی میدانست. از همین رو اخوانالمسلمین را حزبی سیاسی - به معنای مصطلح حزب - نمیدانست، بلکه: «اخوان المسلمین، دعوت به سوی اسلام است. رسالتی است که هدف آن آزادی مردم، نیروبخشیدن به آنها و اعتلای تمدن اسلام است. از این حیث سیاست با حرکت سیاسی جزئی از ابزار آنها است ... از نظر اخوان، اسلام دین و سیاست، عبادت و قیادت است، و کتاب و شمشیر است، نظامی کامل است که تمام جوانب حیات را در مدنظر دارد...[۱]».
سباعی نیز همچون حسن البنا، اهداف اساسی اخوان را در موارد سه گانهی زیر خلاصه میکرد:
- تربیت نسلی که نمایندهی اخلاق و عقیدهی اسلامی و در پی تحقق نظام اسلامی باشد؛
- دفاع از اسلام به عنوان دین و دولت و دفع دشمنیها و حملات علیه وطن اسلامی؛
- بالا بردن سطح کیفی و کمی عقیده، تربیت، فرهنگ و معیشت مردم تا به کرامت انسانی و سعادت دست یابند.
این اهداف سه گانه با اصلاح فرد، خانواده و جامعه ممکن است و در کنار آن، مبارزه با استعمار و تلاش برای وحدت امت اسلامی نیز ضروری است[۲]. سباعی در اصلاح فرد و خانواده، به زن نقش اساسی میدهد و معتقد است زن باید به گونهای تربیت شود که برای رسالت خود در سالم نگه داشتن جامعه و ایجاد فضایی مناسب برای شوهر و فرزندان آماده باشد. محافظت از بنیان خانواده و تقویت روابط میان زن، شوهر و فرزندان از دیگر لوازم اصلاح است. اصول اسلامی در اصلاح جامعه و تقویت بنیان آن از دیدگاه سباعی به قرار زیر است:
- رهایی از جهل، ترس، رذایل، سستی، گرسنگی و امراض (که سباعی این را همان اشتراکیت اصیل اسلامی میداند که از سایر اشتراکیتها متمایز است)؛
- تأسیس نظام اجتماعی بر اساس شورا و ایجاد توازن قوا از سوی حکومت میان قدرت و رحمت، عدالت و تسامح و رعایت حقوق فردی و جمعی (اگر میان این دو حق تعارض پیش آمد، مصلحت و حق جمعی بر فردی اولویت دارد)؛
- وجود نیروی مادی برای حفاظت از وحدت و امنیت جامعه و دفاع در برابر نیروی خارجی متجاوز[۳].
تحقق اصول سه گانهی فوق، از نظر سباعی، تنها از راه دعوت و اصلاح ممکن است و انقلاب و کودتا چیزی را اصلاح نمیکند. وی برای رسیدن به شرایط یک جامعهی مطلوب، اصلاحات را در سه زمینهی فکری، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی لازم میداند و عقیده دارد در میدان فرهنگ و اندیشه، اصلاح عقیده اسلامی مردم و زدودن خرافات و جهالتها از جامعه لازم است: «حقیقت اسلام، حسن همکاری، راستی گفتار، تلاش برای پیشبرد جامعه، شمولیت نظام دین و اصلاح فرد، خانواده، مردم و حکومت است[۴]». در کنار این، باید آموزش از سلطه استعمار خارج شود تا هدف آن تربیت نسلی باشد که مؤمن، مجاهد، عالم و متخلق به اسلام است. وی در حوزه اجتماع، اقدامات زیر را ضروری میداند:
- رسیدن به وضع کارگران و کارمندان جامعه و تعلیم آنها و رفع بی سوادی کامل و آشنا کردن آنها به حقوق و وظایف خود و برآوردن مطالبات آنها بر اساس عدالت؛
- رسیدگی به امور روستاها و بالابردن سطح کشاورزی؛
- اجرای احکام مالی و اقتصادی اسلام و رسیدگی به طبقات مظلوم؛
- تأسیس نظام تعاونی در امور خیر و کمیتههای خیریه برای کمک به سالمندان، مریضان و درماندگان و بالا بردن سطح معیشت مردم؛
- پرداختن به وضع تفریحی مردم و تأسیس باشگاههای ورزشی و تقویت روح جوانمردی در مردم[۵].
ایشان در حوزه سیاست؛ اصلاحات خاصی را مطرح میکند و مهمترین اقدام در این زمینه را دعوت برای برپایی یک حکومت صالح میداند که با انحرافات مبارزه کند. حکومت صالح از نظر وی میتواند یک نظام جمهوری باشد، وی تأکید میکند که دعوت برای حکومت، صرفاً جنبه اصلاحی و تدریجی دارد و رسیدن به حکومت از طریق کودتا و ابزارهای نظامی و خشن را نه تنها توصیه نمیکند بلکه از اخوانالمسلمین میخواهد که در مقابل کسانی که دست به کودتا و توطئه میزنند، ایستادگی کنند. این مسئله، دیدگاه سباعی را در خصوص وفاداری او به آزادی، دموکراسی و نظام پارلمانی نشان میدهد[۶]. سباعی که خود شاهد کودتای ادیب شیشكلی علیه دولت بود، از این عمل بسیار به ستوه آمد. او در عین حال تأکید میکند که در رویارویی با دشمن خارجی و مبارزه با استعمار، استفاده از سلاح و نیروی زور لازم است و اگر طرفداران و یاران استعمار، به واسطهی ظلم و استبداد، حامی استعمار شدند مبارزه با آنها نیز لازم و ضروری است.
مساله زن
دکتر سباعی در اصلاح فرد و خانواده به زن نقش اساسی میدهد و معتقد است زن باید به گونهای تربیت شود که برای رسالت خود در سالم نگه داشتن جامعه و ایجاد فضایی مناسب برای شوهر و فرزندان آماده باشد. محافظت از بنیان خانواده و تقویت روابط میان زن، شوهر و فرزندان از لوازم دیگر اصلاح است.
کتاب دکتر مصطفی السباعی، با عنوان «المرأة بین الفقه و القانون» منتشره در 1962 در دمشق است. وی در فصلی کوتاه، به بیان اوضاع زن در جوامع و فرهنگهای پیش از اسلام میپردازد، سپس وضع زن در اسلام را، با ذکر «اصول اصلاحی اسلامی» بیان میکند. این اصول دوازدهگانه عبارتند از:
- برابری زن و مرد در انسانیت؛
- در ایمان؛
- مولود پسر بر دختر برتری ندارد (در اشاره به ناخشنودی اعراب از نوزادی که دختر بود)؛
- استقلال مالی؛
- جواز کلی کار و فعالیت؛
- حق طلاق؛
- ارث بَری زنان؛
- تربیت فرزند؛
- تفاوت با مردان در شهادت و گواهی؛
- در ارث؛
- در دیه و ریاست دولت.
دکتر کوشید با دلایلی که چندان تفاوتی با دلایل رشید رضا ندارد، اصول و فرق میان زن و مرد را تجزیه و تحلیل کند. وی پذیرفت در زمینه احوال شخصیه و حقوق سیاسی و اجتماعی، نیاز به اصلاح هست[۷]. سباعی به قانون لبنان ایراد میگیرد که چرا میگوید زن استقلال مالی نداشته، باید از شوهر اجازه بگیرد! حال آنکه اسلام چهارده قرن پیش مالکیت زن را پذیرفته است[۸].
مسأله معناداری که در عقیده سباعی در مورد چند همسری هست و قانون 1953 سوریه شرط کرده، توان مرد بر دادن نفقه به همسر دوم است. سخن دیگر شیخ در موارد ضروری تعدد زوجات است که میان شریعتهای مختلف مقایسه کرده و برای تأیید نظر خود، داستانهای رشید رضا و دیگران را آورده و از نظریات شیخ محمد ابوزهره کمک گرفته است. وی قانون کشور تونس، که چندهمسری را تحریم کرده، نیز قانون پاکستان را که در آن وقت، شروط بسیاری برای این کار وضع کرده بود، تقبیح میکند.
سباعی به دلایلی که رشید رضا آورده، یعنی برتری و توان جنسی مرد تصریح نمیکند، بلکه نص قرآن و عرف مسلمانان را دلیل چند همسری میداند. وی شخصا بر تک همسری تأکید دارد، گو اینکه شریعت و وضع اجتماع چندهمسری را روا میداند[۹]. در مورد حقوق سیاسی زن، شیخ سباعی فعالیت سیاسی زن را نمیپسندد، ولی مانعی در راه حق وی برای انتخاب و رأی نمیبیند، و عضویت پارلمان و منصب ریاست دولت را حق زن نمیداند[۱۰]. سباعی خوش ندارد زن، کاری جز شوهرداری و وظیفه مادری داشته باشد[۱۱]. وی سخن خود را درباره کار کردن زن با آیه پنجاه سوره مائده که مورد استدلال بیشتر اسلامگرایان در دهه شصت و هفتاد بود، به پایان میبرد: أفحُکْم الجاهلیة یبغون و مَن أحسنُ مِن اللّه حُکما [مائده–50] آیا خواهان حکم جاهلیت اند؟! و داوری چه کسی از خدا بهتر است؟». شیخ سباعی معتقد است: از آن رو که میان حکم جاهلیت و اسلام، یکی را باید برگزید، لازمه حکم اسلام عدم اختلاط مرد و زن است، مگر برای فراگیری دانش و نماز جماعت و بسیج عمومی. جز این موارد، گمراهی به اسم آزادی است و پس از آنکه اسلام، به زن آزادی داده، چیزی در کشورهای اسلامی به نام آزاد کردن زنان وجود ندارد، بلکه این مشکل غربیان است[۱۲].
سوالی که مطرح است اینکه چرا السباعی اصرار دارد نظریه عدالتخواهانه خود را در چارچوب سوسیالیسم توضیح دهد؟ اگر اسلام یک دین کامل است که هر آنچه السباعی میخواهد در آن هست، پس چه نیازی به الصاق آن به مکاتب دیگر وجود دارد؟ این سوالی است که هیچگاه پاسخ قانعکنندهای از جانب السباعی دریافت نکرده است.
البته باید به این نکته اشاره کرد که نظریه السباعی در دهههای میانی قرن بیستم در شرایطی مطرح شد که نه تنها در جهان اسلام و نه حتی در جهان سوم، که حتی در غرب نیز رویکردهای سوسیالیستی سیطرهای همهجانبه بر مجامع دانشگاهی و روشنفکری داشتند. لذا متفکران آن دوره حتی اگر اسمی از سوسیالیسم نمیآوردند، نمیتوانستند از سیطره بیچونوچرای آن خلاصی یابند. همانطور که امروزه بسیاری از متفکران مسلمان نمیتوانند از سیطره رویکردهای لیبرالیستی حاکم بر دنیا رها شوند و سعی میکنند تفسیری از اسلام ارائه دهند که با فضای فکری لیبرالی جهان کمترین تضاد را داشته باشد[۱۳].
به این نکته نیز باید اشاره کرد که گرایش السباعی به سوسیالیسم هیچگاه باعث نشد که او از دایره اسلامگرایان خارج شود. حتی میتوان گفت که هویت اسلامگرایانه او به هویت سوسیالیستیاش میچربید. او به تعارض ماهوی اسلام با تجدد – که سوسیالیسم هم مصداقی از مصادیق آن بود – آگاه نبوده و جذب شعارهای ظاهرالصلاح و عدالتخواهانه سوسیالیسم شد، بی آنکه به مبانی فلسفی آن توجه کافی داشته باشد. او سادهانگارانه گمان میکرد که میشود اسلام را با سوسیالیسم جمع کرد.
آثار
سباعی علاوه بر مقالاتی که در نشریات مختلف نوشته، دارای حدود پانزده اثر است.
- کتاب «السنه و مکانتها فی التشریع الاسلامی»:این کتاب پایاننامه دکتری او در الازهر است و نقش سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را در قانون گذاری اسلامی بیان میکند.
- کتاب «اشتراکیه الاسلام»: این کتاب نه تنها بهخاطر عنوانش سوسیالیسم اسلامی، بلکه به خاطر نظریاتی که در آن درباره مسائل اقتصادی و اجتماعی ارائه داده است، جنجال برانگیزترین اثر او محسوب میشود.
- کتاب «دعوه الاسلام واقعیه لاخیال»: این کتاب به ردّ افکار و اتهاماتی پرداخته است که تحقق عملی دعوت اسلام را غیر ممکن میپندارند.
- کتاب «أخلاقنا الاجتماعیه»:سباعی در این کتاب به مجموعهای از احادیث اشاره دارد که اخلاق اجتماعی و علل و عوامل ضعف و قوت جامعه را بیان میکند.
- کتاب «عظماؤنا فی التاریخ» : سباعی در این کتاب به نقش بزرگان و قهرمانان اسلامی در پیشبرد دین و تمدن اسلامی اشاره میکند.
- کتاب «المرأه بین الفقه و القانون»:وی در این کتاب با بررسی وضعیت زنان در جوامع غربی، به دفاع از وضعیت زن در فرهنگ اسلامی در مقابل اتهامات و حملات مستشرقان متعصب پرداخته است. سباعی مسئله زن را معطوف به جامعه میداند و معتقد است که زن به دلایل مختلف در جوامع متعدد مشکلات زیادی داشته است؛ بنابراین لازم است اندیشمندان به این مسئله به عنوان یک مسئله اجتماعی بنگرند و در پی رهایی زن از قیودی باشند که بر دست و پای او بسته شده است. از نظر سباعی دین اسلام جایگاه زن را در سه حوزه انسانی، اجتماعی و حقوقی به نحو شایستهای تعالی بخشیده است. وی عقیده دارد ظلم و ستمی که در برخی از جوامع اسلامی بر زنان میرود ناشی از عادات و عرف غیر اسلامی آن جوامع در طی تاریخ است. سباعی زنان را به طور کامل دارای حقوق سیاسی و اجتماعی (حق انتخاب و نمایندگی، آموزش، کار و ...) میداند. البته برای بعضی از این حقوق، قیود وشرایطی را نیز ذکر میکند و معتقد است این قیود، تضییع حقوق زن نیست، بلکه نشاندن زن در جایگاه صحیح خود در جامعه متناسب با فطرت وی و رعایت اخلاق اسلامی است.
مجموعه نامههای سباعی که درباره اندیشه اسلامی مدرن است تحت عنوان هذا هو الاسلام منتشر شده است.
- هذا هو الاسلام؛
- السیرة النبویة؛
- هکذا علمتنی الحیاة؛
- احکام الصیام و فلسفته.
فعالیتها
سباعی که قبل از ورود به مصر با مجله الفتح آشنا شده بود، با ورود به مصر به دفتر این مجله رفت و نوشتن را در آنجا آغاز کرد. او میگوید: « با آشنایی با نشریه، الفتح گویا به چیزی ارزشمند دست یافتم» دکتر مصطفی سباعی نسبت به قانونِ « احوال شخصیه طوائف» که از سوی دولت فرانسه تنظیم و در سوریه اجرا شد، شدیداً اعتراض کرد.
وی همچنین نسبت به اقدامات آتاتورک در محو دین اسلام و قومیت عرب و مهمتر از آن به مرثیهها و بزرگداشتهای و از سوی مجلات و نشریات سوری و مصری شدیداً انتقاد کرد. مصطفی سباعی در سال ۱۹۳۴ به دنبال مبارزه علیه استعمار بریتانیا در مصر به زندان افتاد ولی با وساطت علمای الازهر به ویژه شیخ محمد مصطفی المراغی آزاد شد. البته پس از این دکتر سباعی با وساطت شیخ مراغی از پادگان صرفند در فلسطین آزاد شد، انگلیسیها او را به نیروهای فرانسوی در شام تحویل دادند و نیروهای فرانسوی به جای آنکه او را آزاد کنند، او را به مدت دو سال و نیم در بازداشت نگه داشتند.
مهمترین دغدغه دکتر سباعی اشغال فلسطین و حضور استعمار در سرزمینهای اسلامی بود، از نظر او امروزه اسرائیل نه تنها از طریق نظامی بلکه، از طریق فکری به مبارزه با امت اسلامی برخاسته است. او فلسطین را مسئله اول وطنی، قومی و عربی میدانست.
مصطفی الحسنی السباعی در سال ۱۹۴۱ رسماً شعبه اخوانالمسلمین را در شهر حمص تأسیس کرد و در پی وحدت گروههای مختلف شباب المسلمین، شباب محمد و… بر آمد. از همینرو در اجتماعی که با حضور همه گروهها در سال ۱۹۴۴ در شهر حلب تشکیل داد، ادغام همه گروهها را در جماعت اخوانالمسلمین خواستار شد. دکتر سباعی از سال ۱۹۴۵ به بعد اخوانالمسلمین سوریه را با همکاری اخوانالمسلمین مصر رهبری کرد. در پی این امر، جمعیت در تمام شهرهای سوریه دارای شعبه شد و سباعی نیز از شهر حمص به شهر دمشق نقل مکان داد.
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ عدنان محمد زرزور، پیشین، ص 164
- ↑ مصطفی السباعی، «قوه الحق و حق القوه»، الفتح، العدد 456، 2 جمادی الاولی 1354 ق، به نقل از: عدنان محمد زرزور، پیشین، ص 165.
- ↑ مصطفی السباعی، «قوه الحق و حق القوه»، الفتح، العدد 456، 2 جمادی الاولی 1354 ق، به نقل از: عدنان محمد زرزور، پیشین، ص 168.
- ↑ همان، صص 172- 170.
- ↑ محمد المجذوب، پیشین، ص 286.
- ↑ مصطفی السباعی، هکذا علمتنی الحیاه (خواطر و افکار؛ القسم الثانی: السیاسی) ، دمشق: دار الدعوه، ط1، 1383ق/ 1962م، فقرات، 20، 19، 18، 17، 13 و 12.
- ↑ المرأة بین الفقه و القانون، ص9 ـ 57
- ↑ المرأة فی التشریع اللبنانی، سعاد مقبل، مجله مواقف، ش 73 ـ 74، 1993 ـ 1994، ص248 ـ 259.
- ↑ المرأة بین الفقه و القانون، ص71 ـ 121
- ↑ المرأة بین الفقه و القانون، ص151 ـ 163
- ↑ المرأة بین الفقه و القانون، ص170 ـ 184.
- ↑ المرأة بین الفقه و القانون، ص199
- ↑ «نگاهی به آرای مصطفی السباعی؛ ندای سوسیالیسم اسلامی»، وبسایت شعوبا