لبنان
لبنان کشوری در خاورمیانه است که به خاطر جایگاه ویژهای که در جبهه مقاومت ضددشمن صهیونیستی دارد و تنوع بالای دینی و مذهبی آن یکی از کشورهای مهم جهان اسلام به شمار میآید.
نام کشور | لبنان/ Lebanon (انگلیسی) / Liban (فرانسه) |
---|---|
تعداد جمعیت | ۶٬۸۲۵٬۰۰۰ نفر |
پایتخت | بیروت
/ Beirut (انگلیسی) / Beyrouth (فرانسه) |
دین و یا مذاهب اسلامی | مسلمان، مسیحی و یهودی |
زبان رسمی | عربی (زبان فرانسه و انگلیسی نیز در این کشور رواج دارد.) |
جریانات فعال دینی - مذهبی | گروه 8مارس(گرایشات همراه با آمریکا و بعضی کشورهای منطقه) و گروه 14مارس(گرایشات همراه با مقاومت، حزب الله و ایران) |
نظام حکومتی | جمهوری |
نظام اقتصادی | اقتصاد لیبرال (بازار آزاد) |
شاخص توسعه | ؟؟ ؟ |
چهرههای (دینی، سیاسی) شاخص | سیدحسن نصرالله |رفیق بهاءالدین حریری | جان قهوهچی | جورجی زیدان | سمیر سامی قنطار | عماد مغنیه | میشل سلیمان | سعدالدین رفیق حریری | امام موسی صدر | نبیه بری | سید محمد حسین فضل الله | امیل جمیل لحود | محمد نجیب عزمی میقاتی | مارسل خلیفه | میشل عون | سید عباس موسوی | ماهر حمود | احمد الزین | سید شرف الدین عاملی سید جعفر مرتضی عاملی | شیخ محمد مهدی شمس الدین | |
تاریخچه کلی لبنان
مروری کلی بر تاریخ لبنان
با آغاز گسترش اسلام، لبنان به تصرف خلافت اسلامی درآمد؛ تا اواخر قرن یازدهم که جزو قلمرو مسیحیان صلیبی شد و سپس با انقراض دولت صلیبیون، تحت استیلای مصر قرار گرفت. در اوایل قرن شانزدهم لبنان به تصرف عثمانی درآمد. [۱] اواسط قرن نوزدهم بین دو اقلیت مذهبی مارونی و دروزی لبنان که اولی از حمایت فرانسه و دومی از حمایت انگلستان برخوردار بود، جنگ داخلی درگرفت.
فرانسه و بریتانیا در سال 1861 مقرراتی بر لبنان تحمیل کردند که بهموجب آن لبنان تحت حکومت یک حاکم مسیحی که از طرف سلطان عثمانی انتخاب میشد، خودمختاری یافت. پس از شکست و تجزیه امپراتوری عثمانی در جنگ جهانی اول، منطقه شامات (سوریه و لبنان) بر اساس توافقنامه سایکس-پیکو (1916) و تصمیمات کنفرانس ساندیمون (1920) لبنان بزرگ (متشکل از لبنان خودمختار سابق به اضافه نواحی بیروت، بقاع، طرابلس و جنوب) تحت سلطه فرانسه، بهوجود آمد. در سال 1923 جامعه ملل، این منطقه را رسماً تحت قیمومیت فرانسه قرار داد. در سال 1926 و پس از تدوین قانون اساسی لبنان توسط فرانسویها و به کمک مجلس شورای نمایندگان، دولت لبنان بزرگ به جمهوری لبنان تبدیل شد که حکومت آن در دست یک فرماندار عالی فرانسوی بود. در سال 1943 اولین انتخابات ریاستجمهوری لبنان با موافقت فرانسه برگزار و در تاریخ 22 نوامبر 1943 استقلال لبنان رسماً ازسوی ژنرال دوگل اعلام شد و در سال 1946، فرانسه و بریتانیا با توافق یکدیگر، لبنان را تخلیه کردند.
از اوایل دهه شصت میلادی، حملات اسرائیلیها به خاک لبنان آغاز شد و در سال 1968 فرودگاه بیروت نیز هدف بمباران آنان قرار گرفت. در این میان، ارتش صهیونیستی طی جنگ شش روزه با چهار کشور عربی در سال ۱۹۶۷، صحرای سینا، کرانه باختری رود اردن، نوار غزه و ارتفاعات جولان و شهر قنیطره را اشغال نمود و بر شهر بیتالمقدس نیز بطور کامل مسلط گردید؛ البته قنیطره و بخشهایی از سینا و جولان در جنگ سال 1973 پس گرفته شد.
حمله فالانژیستها به یک اتومبیل حامل فلسطینیها در منطقه عینالرمانه در سال 1975 آغازگر جنگهای داخلی لبنان بود که 15 سال یعنی تا اوایل سال 1990 بهطول انجامید. در جنگهای داخلی لبنان، در یک طرف اتحاد مسیحیان راستگرای افراطی و در سوی دیگر اتحاد مسلمانان، چپگراها و ملّیگراها قرار داشتند. این جنگ خسارات سنگینی بهدنبال داشت و طی آن دهها هزار نفر کشته و مجروح شدند.
در سال 1978 نیروهای اسرائیلی نبرد شدیدی را علیه لبنان آغاز کردند و اقدام به اشغال بخشهایی از جنوب لبنان نمودند. سازمان ملل با صدور قطعنامه 425 خواستار عقبنشینی بیقید و شرط نیروهای اسرائیلی از مناطق اشغالی گردید و متعاقب آن چهار هزار نیروی حافظ صلح به لبنان اعزام کرد. اسرائیلیها مناطق تحت اشغال خود را به یک نظامی مسیحی مزدور بهنام سعد حداد و نیروهای تحت امر او با عنوان “ارتش لبنان جنوبی” واگذار کردند. این افسر شورشی ارتش لبنان در سال 1979 با حمایت مستقیم اشغالگران اسرائیلی، هفتصد مایل مربع از مناطق اشغالی جنوب را تحت عنوان “لبنان آزاد” تحت سیطره رژیم صهیونیستی قرار داد. در سال 1980 شبهنظامیان مسیحی فالانژ اقتدار خود را بر منطقه شرق بیروت تثبیت کردند.
رژیم اشغالگر قدس در سال 1982 بهمنظور نابودی یا اخراج فلسطینیهای مقیم لبنان و نیز تضعیف حضور سوریه در لبنان، دست به حمله گستردهای به لبنان زد و تا بیروت پیشروی کرد. در همین سال، فجیعترین جنایت صهیونیستها یعنی کشتار دستهجمعی فلسطینیها در اردوگاه صبرا و شاتیلا در بیروت با همکاری فالانژها صورت گرفت.
در اکتبر 1989 بر اساس توافق قدرتهای بزرگ و با میانجیگری عربستان، نمایندگان پارلمان لبنان در شهر طائف عربستان گردهم آمدند و قراردادی را امضاء کردند که به درگیری و جنگهای خونین داخلی خاتمه داد. در این پیمان اصلاحاتی در جهت تعدیل نظام سیاسی گذشته لبنان بهعمل آمد و توازن پایداری بین مسیحیان و مسلمانان برقرار شد. از این پس تلاش شد تا اساس حکومت و نظام سیاسی لبنان بر پایه پیمان طائف استوار شود. در پی امضاء توافقنامه طائف و با توجه به آرامش نسبی ایجاد شده در کشور و خلعسلاح شبهنظامیان و تقویت دولت مرکزی، انتخابات جدید مجلس در سال 1992 (پس از 20 سال) برگزار گردید.
رژیم صهیونیستی در سال 2000 در پی 18 سال مقاومت دلیرانه رزمندگان مقاومت لبنان و در رأس آن حزبالله، از اکثر مناطق اشغالی جنوب لبنان عقبنشینی کرد که در تاریخ جنگهای اعراب و اسرائیل موفقیتی بیسابقه محسوب میشود. پیروزی مقاومت اسلامی در جنگ 33 روزه سال 2006 در برابر تجاوز همهجانبه رژیم صهیونیستی نیز از نقاط عطف تاریخ معاصر لبنان بهشمار میرود. بهموجب قطعنامه شماره ۱۷۰۱ شورای امنیت که پایان دهنده جنگ 33 روزه بود، نیروهای پاسدار صلح سازمان ملل (یونیقل) در فاصله جنوب رود لیتانی تا خطوط مرزی با سرزمینهای اشغالی مستقر شدند. [۲]
تاریخ لبنان
دوره باستان تا ظهور اسلام
بیش از دو هزار سال از میلاد حضرت مسیح میگذرد. اولین نشانههای تاریخی در لبنان به پنجهزار سال پیش از میلاد مسیح باز میگردد. در واقع، لبنان تاریخی هفت هزار ساله دارد. پنجهزار سال قبل از میلاد مسیح نخستین انسانها در ساحل لبنان دیده شدهاند. البته، وقتی سخن از لبنان در طول تاریخ است، مقصود جبل لبنان است. سواحل و منطقه بقاع، جزء تاریخ لبنان نیستند.
درخت ارز یا همان کاج مطَبّق نشانه کشور لبنان است و در شعار و پرچم و اوراق رسمی این کشور به چشم میخورد. در سراسر لبنان این درخت وجود دارد. از چوب این درخت بسیار استفاده میشود. بیش از شصت بار در تورات کلمه لبنان به کار رفته است. ذکر نام لبنان در تورات و در متون قدیم، بهسبب چوب این درخت است که فقط در لبنان میروید و بسیار محکم است. این اعتقاد وجود دارد که معبد حضرت سلیمان از چوب درخت ارز لبنان بنا شده است. یهودیان معتقدند که این چوبها از طریق رودخانه لیطانی وارد دریای مدیترانه میشده و از طریق دریا تا اورشلیم قدس انتقال مییافته است. فراعنه مصر نیز از چوب درخت ارز برای ساختن کاخهای خود استفاده میکردهاند. صهیونیسمها معتقد بودند که به سبب عبور چوبهای معبد حضرت سلیمان از رودخانه لیطانی، آب این رودخانه مقدس است.
جبیل یا بیبلیوس قدیمیترین شهری است که در ساحل لبنان وجود دارد و تاریخ آن به چند هزار سال قبل از میلاد مسیح بازمیگردد. برخی معتقدند که این شهر قدیمیترین و باستانیترین شهر جهان است. در حال حاضر، گردشگران بسیاری از این شهر بازدید میکنند. به این ترتیب، ساکنان اولیه منطقه لبنان کنعانیها بودند که از نژاد سامی هستند. آنان فرزندان سام بن نوح هستند. نژاد و زبان آنان سامی است. در حال حاضر، اصل گویش سامی منقرض شده است.
بعد از سامیها، نوبت به فینیقیها میرسد. قوم فینیقی بیشتر در ساحل ساکن بودند. آنان دریانوردی میکردند و نقش مهمی در ساختن تمدن داشتند. فینیقیها کشتی میساختند و تجارت دریایی عمدۀ فعالیت آنان بود. در آن زمان بیروت و طرابلس وجود نداشت و بندر صیدا و بندر صور از مهمترین بنادر بود. در متون قدیمی به بندر صیدا، صیدون و به بندر صور، تیر میگفتند. در بنادر صور و صیدا آثار باستانی چندهزار ساله وجود دارد. سه بندر در تاریخ باستان واجد اهمیت هستند: بندر جبیل، بندر صور و بندر صیدا. بندر صور و بندر صیدا در جنوب، اهمیت تجاری و دریانوردی داشتند. بندر جبیل، علاوه بر مسئله تجارت، مرکز فکری و دینی نیز بود که آثار باستانی باقیمانده شاهد این مدعاست. دوهزار سال قبل از میلاد مسیح، فرعون مصر ساحل مدیترانه از جمله لبنان را اشغال کرد. فینیقیها نیز با فرعونیان درگیر نشدند، بلکه با آنها همکاری کردند و بدین ترتیب، منطقه در قلمرو حکمرانی فرعونیها قرار گرفت. در قرن دوازدهم قبل از میلاد، فینیقیها به استقلال رسیدند و اولین دولت فینیقی در ساحل تشکیل شد. پس از آن، حملات بسیاری به این منطقه صورت گرفت، از جمله حمله آشوریها، بابلیها و هخامنشیان یعنی کوروش کبیر. امپراطوری هخامنشی به سواحل مدیترانه رسید و برای چندصد سال این منطقه جزء امپراطوری هخامنشی محسوب شد. تا اینکه اسکندر مقدونی و یونانیها به سلسله هخامنشی پایان دادند. اسکندر قبل از اینکه به ایران برسد، در سواحل لبنان توقف کرد و جنگهایی در این ساحل اتفاق افتاد. شهر صیدا در مقابل حمله اسکندر مقاومت کرد. اسکندر شهر صیدا را محاصره و بخش تجاری آن را ویران کرد. شهر صیدا در آن دوران به شکل جزیره بود. اما اکنون به خشکی چسبیده است. سرانجام، اسکندر صور و صیدا را فتح و به سمت شرق پیشروی کرد.
پس از یونانیها، سلوکیها به حکومت رسیدند. سلوکیها همه امپراطوری ایران را گرفتند. این اتفاقات تقریباً سیصد سال قبل از میلاد رخ داد. در قرن سوم قبل از میلاد اتفاق خیلی مهمی رخ داد که در سورۀ سبأ هم از آن یاد شده است و آن سیل العرم و ویران شدن سد مأرب در یمن است. پس از ویرانی سد مأرب، سیل مملکت سبا را فراگرفت. این حکومت در یمن بسیار نیرومند بود و بخشی از آفریقا را نیز در اختیار داشت. اما به دلیل این سیل ضعیف شد و قبایل یمنی شروع به مهاجرت کردند. قبیله عامله که از قبایل معروف یمن است، در این دوره به سمت شام مهاجرت کرد و در قسمت جنوبی جبل مستقر شد. دورۀ اموی به سبب حضور صحابی جلیلالشأن ابوذر غفاری قبیله عامله تشیع را پذیرفت و علت تسمیه بخش جنوبی جبل لبنان به جبل عامل، استقرار قبیله عامله در این منقطه است.
بعد سلوکیها، رومیها لبنان و منطقه جبل را فتح کردند. در اینجا مقصود از رومیها، روم شرقی یعنی دولت بیزانس است که شامل ترکیه، به اضافۀ بخشهایی از سوریه است. بعدها رومیها همۀ خاک سوریه و لبنان و اردن را نیز در سیطرۀ خود قرار دادند. آثار باستانی مانند آمفی تئاتر سوریه و اردن و آثار باستانی در لبنان، از دورۀ رومیهاست. رومیها آخرین دولتی هستند که به منطقه جبل لبنان حمله میکنند. کلمه روم که در قرآن آمده، یعنی سورۀ روم، مقصود روم شرقی و دولت بیزانس است، نه دولت ایتالیا.
بعد از آن، اسلام ظهور کرد. اسلام زمانی ظهور میکند که لبنان و منطقه شام در اختیار دولت بیزانس و روم شرقی است.[۳]
تاریخ پیش از اسلام
تا قبل از ظهور اسلام، امپراطوری بیزانس بر این منطقه حکومت میکرد. در قرن هفتم میلادی، اسلام ظهور کرد و حضرت رسول (ص) مبعوث شدند. در این زمان، زلزله شدیدی در منطقه رخ داد که مرکز اصلی آن سوریه بود. این زلزله در تاریخ بینظیر است. زلزله سوریه باعث شد که وضعیت منطقه آشفته شود و گرسنگی و قحطی و وبا رواج یابد. مهاجرت مردم نیز در این زمان آغاز شد. در این دوره، مسیحیان مارونی از غرب سوریه کوچ کردند و در جبل لبنان مستقر شدند. راجع به حضور مارونیها و مارونیت سیاسی در لبنان کتابهای زیادی نوشته شده است. مارونیها معتقدند که فینیقی و لبنانی اصیل هستند. در حالیکه، آنان اصلاً در جبل لبنان نبودهاند و هیچ ارتباطی با فینیقیها ندارند، بلکه در قرن ششم بعد از میلاد بعد از زلزله سوریه در جبل لبنان مستقر شدند. در واقع، حضور قبیله عامله یمن در جبل 900 سال قبل از ورود مارونیها به لبنان است. در این دوره، به سبب همین زلزله و مشکلات فراوانی که دامنگیر امپراطوری بیزانس شده است، این امپراطوری ضعیف میشود. طبق نظریه ابن خلدون، هر امپراطوری دوره اوجی دارد و بعد از آن دوره حضیض شروع میشود تا به نقطۀ اضمحلال میرسد. هیچ امپراطوریای هر چقدر هم که عمر کند، دائمی نیست. [۴]
دوره میانی یا اسلامی
در دورۀ اسلام حضرت محمد(ص) نامههایی به پادشاه روم شرقی و پادشاهی ایران نوشت و آنان را به اسلام دعوت کرد. اما اولین حمله نظامی به روم در دورۀ ابوبکر است. ابوبکر، خلیفۀ اول، احساس کرد که امپراطوری روم تضعیف شده است. او سپاهی آماده کرد و به فرماندهی خالدبنولید که سردار مورد علاقهاش است، به جنگ با رومیها رفت. البته قبل از آن، امپراطوری روم شرقی نامه حضرت محمد (ص) را پاره کرد و فرستادۀ رسولالله را کشت. قبر این فرستاده در اردن قرار دارد. جنگ موته که منجر به شهادت جعفر طیار شد در اردن واقع شده است. خالد، مردی شجاع و شمشیرزن بود. خالد کسی است که در جنگ احد از پشت به مسلمانها حمله کرد و عامل شکست مسلمانها و شهادت حضرت حمزه شد. خالدبنولید بعدها مسلمان شد و مورد حمایت ابوبکر قرار گرفت و او را به فرماندهی لشکری برای فتح روم فرستاد. وی موفق شد که در جنگی معروف به یرموک کل منطقه شام را، که لبنان نیز جزء آن است، فتح کند. در واقع، خالدبنولید لبنان و اردن و سوریه که منطقه شام است، به اضافۀ فلسطین را فتح کرد و این اولین فتح اسلامی است. بعدها معاویه والی شام شد و در دمشق مستقر شد. حضرت علی (ع) معاویه را خلع کرد و او نپذیرفت و جنگ صفین اتفاق افتاد و سرانجام پس از ماجرای حکمیت، دولت اموی در دمشق تشکیل شد و لبنان هم جزو قلمرو دولت اموی قرار گرفت.
بعد از بنیامیه، عباسیها به حکومت رسیدند. خلافت عباسیها پانصد سال ادامه دارد. در قرن هشتم، عباسیها حکومت را در دست گرفتند و لبنان جزو قلمرو عباسی بهشمار میرفت. در قرن دهم، سلسله فاطمی در مصر تشکیل شد. شرق مدیترانه، منطقه فلسطین و لبنان هم در قلمرو فاطمیان قرار گرفت. در این دوره است که مذهب درزی در لبنان پدید آمد. درزیها بخشی از ساکنان جبل لبنان هستند که در اثر تبلیغات مبلغان فاطمی، مذهب فاطمی یعنی مذهب شش امامی را پذیرفتند. مذهب دورزی از قرن دهم میلادی در اینجا شکل میگیرد.
پس از آن حمله سلجوقیان اتفاق افتاد. سلاجقه ترک بودند و بعد از فتح ایران، به سمت سوریه حرکت و همه سرزمین شام و لبنان را فتح کردند. لبنان تا قرن یازدهم میلادی که جنگهای صلیبی شروع شد، در قلمرو سلجوقیان ترک قرار داشت. صلیبیون که بیشتر فرانسوی بودند، با تشویق پاپ اعظم، به شرق حمله کردند و جنگهای صلیبی اتفاق افتاد. سواحل لبنان به تسخیر صلیبیهای مسیحی که از اروپا آمده بودند، درآمد. از اوایل قرن یازدهم و اواخر قرن دهم میلادی، حمله صلیبیها باعث شد که مارونیها رابطۀ خاصی با فرانسویها برقرار کنند. این رابطۀ خاص، همچنان پابرجاست. صلیبیها مدت طولانی در لبنان ماندند. قلعه طرابلس از آثار صلیبیهاست. قلعه نظامی دیگری نیز در منطقه کوهستانی، نزدیک شهر شیعهنشین نبطیه وجود دارد که اهمیت ویژهای دارد. نام این قلعه شقیف است که لبنانیها آن را قلعةالشقیف مینامند. این قلعه بر روی بلندترین کوه ساخته شده است. رودخانه لیطانی از دامنه این کوه عبور میکند. در طول تاریخ، این قلعه شاهد جنگهای مختلف بوده است. در سالهای حضور سازمانهای فلسطینی در این منطقه، قلعه شقیف در اختیار سازمانهای فلسطینی بود. شایع است که این قلعه راهها و دالانهای زیرزمینی بسیار عجیبی دارد و با تونلی به رودخانه لیطانی ارتباط دارد. در سال 1978 و 1982 در حمله اسرائیل به لبنان بارها بمباران شد. قلعه شقیف نیز از دوره صلیبیها برجای مانده و از اماکن دیدنی لبنان است.
قرن دوازدهم زمان حکمرانی دولت ایوبی است. مسلمانها به فرماندهی صلاحالدین ایوبی، لشگری فراهم کردند و با صلیبیها وارد جنگ شدند و آنها را شکست دادند. صلاحالدین ایوبی دمشق و قدس را فتح کرد. او اصالتاً کُرد بود. بعد از شکست صلیبیها، سلسله ایوبیان تشکیل شد. صلاحالدین منطقه شام، فلسطین و قدس، مصر و سوریه و حجاز (مکه و مدینه و بخش ساحلی عربستان در ساحل دریای سرخ) را نیز به دولت خود منضم کرد. جنگ صلاحالدین به جنگ حطین معروف است. به سبب پیروزی صلاحالدین در جنگ، در حال حاضر نیز کلمات «حطین» و «یرموک» بار مثبت نظامیدارد و بسیاری از پادگانها یا واحدهای نظامی در فلسطین به حطین یا یرموک معروف است.
بعد از دولت ایوبی، دولت ممالیک بر سر کار آمد. این دولت سالهای طولانی در لبنان و مصر حکومت کرد. بسیاری از شیعیان در دوران ایوبی و ممالیک قتل عام شدند. این دولتها ضد شیعه بودند.
پس از ممالیک به دورۀ عثمانی میرسیم. مدت حکومت عثمانیان 600 سال است. در قرن شانزدهم، در سال 1516 میلادی، سلطان سلیم اول منطقه شام را فتح کرد. در آغاز، دولت عثمانی در ترکیه تشکیل شد و سپس، به سمت جنوب و شرق و بعد هم به سمت غرب و تا اتریش و دروازههای وین گسترش یافت. اولین تصرفات در سمت جنوب، منطقه شام است که لبنان را نیز شامل میشود. این حکمرانی تا دورۀ جدید و جنگ جهانی اول ادامه یافت.
تحولاتی که در دورۀ عثمانی رخ داد، تأثیراتی بر تاریخ مدرن و تاریخ دورۀ جدید در لبنان داشته است. اولین سلسلهای که در لبنان تشکیل شد، تابع دولت عثمانی است. این سلسله معنیها نام داشت که در منطقه شوف درزیها ساکن بودند. معنیها در جبل لبنان تشکیل دولت دادند. امیر فخرالدین حاکم معروف معنیها بود. در حال حاضر نیز مجسمهای از وی در منطقه شوف وجود دارد. پایتخت آنان شهر زیبای دیرالقمر بود که اکنون مسیحینشین و مرکز قدرت مارونیهای خانوادۀ شمعون است. پس از مدتی، سلسله معن از عثمانیها سرپیچی کرد و این اقدام منجر به براندازی حکومت آنها و آغاز دورۀ شهابیها شد. شهابیها مسیحی مارونی بودند. سلسله شهابی از سال 1697 در لبنان آغاز به کار کردند. مهمترین حاکم شهابی، امیر بشیر شهابی است. بشیر دوم، حاکم قدرتمندی بود. وی پس از مدتی به قصد استقلال شروع به مخالفت با دولت عثمانی کرد. این امر و مسائل دیگری از جمله دریافت مالیاتهای بسیار سنگین از مردم و کشاورزان باعث شد که تظاهراتی بر ضد بشیر دوم صورت پذیرد و وی مجبور به فرار شود. سلسله شهابی در سال 1841 منحل شد. بنابراین، در دورۀ عثمانی دو سلسله معنیهایِ دورزی و شهابیهایِ مارونی در جبل لبنان به قدرت رسیدند. میتوان گفت که ایجاد رقابت و درگیری بین دو مذهب مارونیها و درزیها از همین دوران یعنی سال 1841 شروع شد که در سال 1860 به اوج خود رسید و قتل عام عظیمی صورت گرفت. به همین سبب، عثمانیها تصمیم گرفتند که منطقه لبنان بدون والی و حکمران باشد. به همین دلیل، منطقه جبل لبنان را به ولایت دمشق که تحت سلطۀ عثمانیها بوده، وابسته میکنند. والی دمشق شخصی است بهنام جمال پاشا. جمال پاشا در تاریخ معاصر نقش عمدهای دارد و کسانی که قصد بررسی این دوره از تاریخ را دارند، باید تاریخ جمال پاشا را نیز مطالعه کنند. شخصی خونریز و ضد بشر بود. وی برای پایان دادن به درگیری بین مارونیها و دورزیها دو منطقه درست کرد. منطقهای برای دورزیها و منطقهای برای مارونیها و قائممقام یا فرمانداری نیز از طرف خود برای این دو منطقه تعیین کرد. اینان لبنانی عرب و تابع دمشق بودند. این دوران همزمان است با تضعیف دولت عثمانی و آغاز مداخلات اروپاییها در منطقه.
در این دوران فرانسه و انگلیس برای فروپاشی دولت عثمانی برنامهریزی میکردند. راه نفوذ آنان اقلیتهای مسیحی و درزی بود، زیرا سنیها تنها اقلیتی بودند که از عثمانیها حمایت میکردند. سایر فِرَق چون زیر فشار و کشتار بودند، دلخوشی از عثمانیها نداشتند. اروپاییها از این مسئله استفاده کردند و دو قائممقام منطقه جبل را با هم یکی و با نام متصرفیه معرفی کردند. متصرفیه به معنای سرزمین تصرف شده است. منطقه متصرفیه زیر سلطه عثمانی نبود و فرانسویها بر آن تسلط داشتند. البته، فرانسویها بعدها چند منطقه دیگر را به جبل لبنان اضافه کردند. منطقه عکار و بخشی از ساحل و قسمتی از بقاع را به منطقه متصرفیه اضافه کردند و لبنان صغیر نامیدند. در واقع، زمانیکه میگویند لبنان صغیر مقصود همان قائممقامیتین است، که بعدها به متصرفیه تغییر کرد. پس از اضافه شدن مناطقی همچون جنوب و جبل عامل، النهر الکبیر و بخش دیگر منطقه عکار، لبنان کبیر که همان لبنان کنونی است، تشکیل شد[۵].
دوره جدید تا وضع کنونی
دورۀ جدید تاریخ لبنان با فروپاشی دولت عثمانی و جنگ اول جهانی آغاز شد. دورهای لبنان تحت کنترل فرانسویهابود که دولت لبنان کبیر نامیده میشود. در این دوره دولت علویین، دولت حلب، دولت دمشق و دولت جبل دروز وجود دارند. در جنگ اول جهانی، دولت عثمانی تضعیف شد و دولت بریتانیا و فرانسه حملات نظامی خود را آغاز کردند و با وعدۀ تشکیل کشور پادشاهی متحد عربی، حمایت عربها را از طرف شریف حسین بن علی، شریف مکه دریافت کردند. طی مکاتبات مک ماهون، کمیسر عالی انگلیس در قاهره، با شریف مکه، سپاهی با نام لژیون عرب آماده شد و در نهایت، همین سپاه در کنار نیروهای اروپایی، امپراطوری عثمانی را سرنگون کرد.
قبل از آغاز جنگ، جمال پاشا اقداماتی در منطقه کرد، که بسیار حائز اهمیت است: جمال پاشا برای مبارزه با نیروهای انگلیسی سربازی را اجباری کرد. جمال پاشا بدلیل جنگ، مالیاتهای فراوانی از مردم دریافت کرد و موجبات نارضایتی مردم فراهم شد. جمال پاشا برای جلوگیری از این مسائل، اعدامهای بسیاری در دمشق راه انداخت. از طرف دیگرضمن گسترش فقر، فرار از سربازی هم افزایش یافت.
در همین زمان، موضوع عربیت یا قوم عرب که بیشتر مسیحیان لبنان طرفدار آن بودند، مطرح شد. این موضوع به معنای مسئله تغییر هویت اسلامی از امپراطوری عثمانی به هویتهای قومیمانند ترک و عرب و.... است. آغاز عربیسم و عربیت بهخصوص در لبنان در این دوران است و احزابی مانند حزب قومی سوری و احزاب ملیگرا در این دوران رشد کردند. جمال پاشا به شدت با این مسئله برخورد کرد و هر شخصیت فکری و سیاسی و روزنامهنگار اندیشمندی را که مخالف دولت عثمانی است، فوراٌ اعدام کرد. اعدامهای جمال پاشا بسیار معروف است. او ظرف دو هفته 54 نفر را اعدام کرد. هماکنون میدان مرکزی شهر بیروت، میدان شهدا نامگذاری شده است و مقصود از شهدا کسانی هستند که جمال پاشا در آن سال اعدام کرد.
بالأخره، دولت عثمانی فرو پاشید و فاتحان جنگ یعنی فرانسه و بریتانیا منطقه را بین خود تقسیم کردند. اینان به جای تشکیل دولت پادشاهی عربی، منطقه را بین خود تقسیم کردند. این تقسیم به سایکس پیکو معروف است. این نقشه محرمانه از طرف سایکس، وزیر امور خارجه بریتانیا، و پیکو، وزیر امور خارجه فرانسه، طراحی شد. بخشی از ترکیه امروز، بخشی از سوریه و کل لبنان تحت مدیریت مستقیم فرانسه قرار گرفت. دو منطقه عربی تشکیل شد. منطقه عربی A و منطقه عربی B. منطقه عربی A شامل دمشق و حلب و موصل به فیصل، حسین بن علی پسر بزرگ شریف مکه سپرده شد. عبدالاله پسر دیگر شریف مکه، به پادشاهی منطقه B شامل عراق، کویت، بصره و ساحل شمالی خلیج فارس انتخاب شد. این اتفاق به سبب اعتبارات و ملاحظات کشتیرانی و تجارت است. فلسطین را هم تحتالحمایة نگه داشتند و به کسی ندادند. چون طرح این است که در اینجا اسرائیل درست کنند و منطقه را به یهودیها بدهند و صهیونیسمها را بیاورند. این نقشه بسیار اهمیت دارد و در آن اولین تقسیمات سایکس پیکو نمایش داده شده است.
البته، بعداً این نقشه هم دستخوش تغییر شد. و بعد از اینکه نهضت ترکیه جوان و «جمعیت اتحاد و ترقی» راه افتاد و پانترکسیم شروع شد، ترکیه جدید را درست کردند و در سوریه و عراق هم تغییراتی ایجاد شد. مبارزات بسیاری به رهبری علما، بهخصوص آل کاشف الغطا، برضد انگلیسیها صورت گرفت و در نهایت انگلیسیها از عراق خارج شدند. موصل که در منطقه عربی A است، به کشور عراق متصل شد. اردن هم جدا شد. بدین ترتیب کشورهای عراق و اردن و سوریه فعلی تشکیل شد. مصطفی کمال پاشا معروف به آتاتورک هم ترکیه جدید را ایجاد کرد. ژنرال هانری گورو لبنان کبیر را ایجاد کرد. در نقشه سایکس پیکو، لبنان جزو مناطقی است که فرانسویها مستقیماً آن را اداره میکردند. ژنرال گورو از شهرهای ساحلی، منطقه بقاع، جبل لبنان و عکار در شمال، لبنان کبیر را تشکیل داد. لبنان کبیر در 23 می1926 مجلس نمایندگانی زیر نظر فرانسه تشکیل داد و قانون اساسی هم نوشته شد. رئیسجمهور و تقسیمات و سیستمها زیر نظر فرانسه اداره میشدند.
سرانجام، در ۲۲ نوامبر ۱۹۴۳ لبنان مستقل شد. پس از استقلال از طرف مارونیها بشاره الخوری و از طرف سنیها ریاض الصلح رئیسجمهور و نخستوزیر شدند. در میثاقی که در سال ۱۹۴۳ تهیه شد، تقسیمات فرقهای به شکل غیرمکتوب باب شد. از این تاریخ به بعد لبنان کشور مستقلی است و با نامهایی همچون عروس خاورمیانه و سوئیس خاورمیانه شهرت یافت و امنیت حکمفرما شد. در این دوره فعالیتهایی مانند توریسم، بانکداری، خدمات پولی و بانکی رونق یافت. در سال ۱۹۴۵ یعنی دو سال بعد، اتحادیه عرب تشکیل شد که دولت لبنان یکی از اعضای مؤسس این اتحادیه است. در سال ۱۹۴۸ جنگ اول فلسطین با اسرائیل آغاز شد و ارتشهای عرب شکست خوردند. لبنان کمکهای لجستیک بسیاری به ارتشهای عراق و سوریه و مصر کرد. پس از شکست کشورهای عربی، موافقتنامهای با نام اتفاقیه الهدنة به معنای ترک مخاصمه به امضا رسید که دولت آمریکا در آن نقش مهمیداشت.
معنای ترک مخاصمه با آتشبس متفاوت است. برای اولین بار، در این موافقتنامه مرز بین اسرائیل و یک کشور عربی مشخص شد. اسرائیل به سبب تمایل به توسعهطلبی، هرگز مرزهای خود را مشخص نکرده است. این موافقتنامه تنها سند قانونی است که مرز بین فلسطین و لبنان در آن مشخص شده است. در همین سال، جنگ و تشکیل دولت اسرائیل موجب آوارگی فلسطینیان شد و صدهزار آوارۀ فلسطینی وارد کشور لبنان شدند. عدۀ بسیاری از این آوارگان وارد اردن و سوریه و کشورهای دیگر میشوند.
اولین رئیسجمهور لبنان آقای بشارةالخوری است. پس از او ژنرال فؤاد شهاب به این سمت انتخاب شد. در دورۀ ریاستجمهوری او فضای امنیتی حاکم است و آزادیها سلب شد.
پس از آن، در دهه ۵۰ میلادی کمیل شمعون از شخصیتهای مارونی به ریاستجمهوری رسید. کمیل شمعون تصمیم گرفت که دورۀ ریاستجمهوری خود را که ۶ سال است، تمدید کند. وی با مخالفت شدید مردم مواجه شد و درگیریها در لبنان شروع شد. این موضوع باعث شد که اتفاقات مهمی در لبنان رخ دهد. حزب قومی سوری، برضد دولت شمعون قیام کرد. دولت شمعون از دولت آمریکا درخواست کمک کرد و برای اولین بار تفنگداران دریایی آمریکا در ساحل بیروت پیاده شدند. ظاهر امر این است که آمریکاییها برای کمک به دولت شمعون و خاموش کردن انقلاب داخلی برضد دولت وارد لبنان شدهاند، در حالیکه موضوع اصلی رقابت بین آمریکا و شوروی است.
در سال ۱۹۵۸ عبدالکریم قاسم در عراق کودتا و دولت پادشاهی عراق را سرنگون کرد. تصور آمریکاییها این است که شوروی قصد نفوذ در منطقه را دارد. آنها با کمک دولت شمعون و برای جلوگیری از نفوذ شوروی در منطقه وارد لبنان شدند. سال ۱۹۷۵ شروع جنگ داخلی لبنان است که ۱۶ سال طول کشید. در این دوره اسرائیل دو بار به لبنان حمله کرد. در سال ۱۹۷۸ تا رودخانه لیطانی پیشروی کرد و بار دوم در ۱۹۸۲ بیروت را هم اشغال میکند [۶].
جنگ داخلی
جنگ داخلی در لبنان دارای مراحلی است و هر مرحله ویژگی خاص خود را دارد که بیشتر به تحولات منطقه برمیگردد. سالهای ۱۹۷۵ و ۱۹۷۶ میلادی جنگ داخلی لبنان را اصطلاحاً جنگ دو ساله میگویند. کتابهای بسیاری دربارة جنگ دو ساله منتشر شده است و مطالب روزنامههای السفیر و النهار در این دو سال به کتاب تبدیل شده است. این دو سال هسته جنگ داخلی لبنان محسوب میشود.
در تابستان ۱۹۷۶ میلادی ارتش سوریه برای اولین بار مستقیماً در امور لبنان دخالت کرد. با تلاش امام موسی صدر و مذاکرات ایشان با اتحادیه عرب و مصر و عربستان سعودی و سوریه مقرر شد که نیروهای بازدارندۀ عرب برای پایاندادن به جنگ داخلی در لبنان مستقر شوند. در اواخر سال ۱۹۷۶ میلادی، پس از استقرار نیروهای بازدارندۀ عرب در لبنان که اکثراً واحدهای ارتش سوریه بودند، عملاً جنگ متوقف شد. همه تصور کردند که جنگ به پایان رسیده است، اما این آرامش طولانی نبود و زمینههای جنگ همچنان پابرجا بود. سال ۱۹۷۷میلادی اوضاع آرام بود، اما در مارس ۱۹۷۸ میلادی اسرائیل در عملیات لیطانی اول به لبنان حمله کرد و جنوب لبنان را تا رودخانة لیطانی، به غیر از شهر صور، به اشغال خود درآورد.
پس از جنگ اکتبر ۱۹۷۳ میلادی زمینههایی برای صلح میان مصر و اسرائیل و خارج کردن مصر از صحنه مبارزه با اسرائیل فراهم شد. در آن زمان، هنری کسینجر وزیر امور خارجه وقت آمریکا میان ارتش مصر و اسرائیل آتشبس برقرار کرد و نیروهای چندملیتی میان ارتش مصر و اسرائیل حائل شد. برای اولین بار مذاکرات در کیلومتر ۱۰۱ سوئز به قاهره میان ارتش مصر و اسرائیل آغاز شد. در سال ۱۹۷۸ میلادی انورسادات به قدس اشغالی سفر و در کنیست اسرائیل سخنرانی کرد و در پایان نیز قرارداد صلح کمپدیوید بین مصر و اسراییل امضا شد.
بطور کلی اسرائیل با دو جبهه شرقی و غربی مواجه بود. جبهه غربی شامل مصر و کشورهای حامی او مانند سودان و لیبی و کشورهای شمال آفریقا و جبهة شرقی شامل سوریه و لبنان و عراق میشد. پس از امضای آتشبس میان مصر و اسرائیل، عملاً مصر که بزرگترین کشور عربی بود، از صحنه مبارزه خارج شد و اسرائیل همة همّ خود را متوجه جبهه شرقی کرد. حافظ اسد متوجه این وضع بسیار خطرناک بود و هرچه تلاش کرد، نتوانست انور سادات را از صلح منصرف کند. پیشبینی میشد که پس از صلح کمپدیوید و سفر انور سادات به قدس اشغالی جنگ صورت گیرد. سادات نیز پیشبینی کرده بود که در آیندهای نه چندان دور در لبنان حمام خون جاری میشود و همینطور هم شد.
۳۱ اوت ۱۹۷۸ میلادی امام موسی صدر در لیبی ربوده و از صحنه سیاسی خاورمیانه خارج شد. سال ۱۹۷۹ میلادی انقلاب اسلامی ایران به وقوع پیوست و موازنه قدرت در منطقه به هم ریخت. سال ۱۹۸۰ میلادی آغاز جنگ عراق با ایران بود. سال ۱۹۸۲ میلادی اسرائیل در جنگ لیطانی دوم به لبنان حمله کرد و بیروت و در واقع، کل لبنان را به اشغال درآورد. از این سال جنگ لبنان و اسرائیل وارد مرحلة تازهای شد، زیرا اسرائیلیها مستقیماً در لبنان میجنگیدند. مقاومت امام موسی صدر و دکتر چمران، پیروزی انقلاب اسلامی ایران، تأسیس حزبالله و کمکهای سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران به مقاومت شکل تازهای به خود گرفت. این اتفاقات باعث شد که مقاومت در سال ۱۹۸۲ میلادی با ابعاد جدیدی آغاز شود. این مقاومت پس از ۱۸ سال و با تقدیم دو هزار شهید در سال ۲۰۰۰ میلادی پیروز شد و ارتش اسرائیل را از لبنان اخراج کرد. با این مقدمه کوتاه، به تشریح علل جنگ و گروههای درگیر در آن میپردازیم.
علل شروع جنگ داخلی لبنان
پیش از این اوضاع و احوال قبل از جنگ ۱۹۷۵ میلادی را شرح دادیم. اتفاقات زیرا از جمله عوامل شروع جنگ ۱۹۷۵ میلادی است:
حضور سازمانهای فلسطینی در لبنان و مسئله حاکمیت دولت لبنان و درگیریهای میان سازمانهای فلسطینی و ارتش لبنان. این درگیریها به امضای موافقنامه قاهره بین ارتش لبنان و مقاومت فلسطین در سال ۱۹۷۰میلادی انجامید. حرکت انقلابی، اسلامی و مردمی امام موسی صدر. ایشان برای احقاق حقوق محرومین و مبارزه با مراکز قدرت اقتصادی و فئودالیسم سیاسی، تظاهرات گستردهای در شهرهای بعلبک، با حضور ۷۵ هزار مسلح، و صور، با حضور ۱۵۰ هزار مسلح، به راه انداخت و دولت لبنان را با این تظاهرات تحت فشار قرار داد.
دولتمردان لبنان و فئودالها از قدرت گرفتن و محبوبیت امام صدر در میان شیعیان و سنیها و مسیحیها نگران بودند. وقتی شخصی چندان قدرتی به دست آورد که قابل مقایسه شدن با هیچ قدرت دیگری در لبنان نباشد، بالطبع، منافع قدرتهای سیاسی و مالی در داخل لبنان را تهدید خواهد کرد. فئودالیسم سیاسیِ شیعه و سنی و مسیحی در مقابل ملت و محرومینی که امام موسی صدر توانسته بود گرد خود جمع کند، متحد هستند. به همین سبب، در سال ۱۹۷۴ میلادی احزاب مسیحی مانند کتائب و احرار اقدام به خرید اسلحه کردند و به جوانان آموزش نظامیدادند و میلیشیا ایجاد کردند. طبیعتاً، وقتی حزبی سیاسی میلیشیا تأسیس میکند، یعنی درصدد عملیات خشونتبار و درگیریهای مسلحانه است. سازمانهای فلسطینی نیز به بهانة مقاومت در برابر اسرائیل مسلح بودند و همپیمانان لبنانی خود را نیز مانند احزاب کمونیست، ناسیونالیست و سوسیالیست را مسلح میکردند.
علاوهبر اینها، توطئههای اسرائیل نیز وجود داشت، زیرا با خروج مصر از جهبۀ مقاومت، اسرائیل همه توانایی خود را برای ضربه زدن به جبهۀ شرقی به کار برد. مهمترین منقطه در جبهه شرقی، لبنان و سازمانهای فلسطینی و سوریه بود. بنابراین، نمیتوان نقش اسرائیل را در برافروختن آتش جنگ داخلیِ لبنان نادیده گرفت. این عوامل مانند بشکههای باروتی بودند که برای شعلهور شدن نیاز به جرقه داشتند.
سرمایهداران لبنان شرکتی به نام پترومین به ریاست کمیل شمعون، رئیسجمهور اسبق لبنان و رهبر یکی از تندروترین احزاب مارونی به نام ملیگرایان آزاد، تأسیس کردند تا ماهیگیری در سراسر سواحل لبنان در انحصار و احتکار خود داشته باشد. با تأسیس این شرکت، ماهیگیران محروم و فقیر که از این طریق امرار معاش میکردند، مشکل معیشتی پیدا میکردند، زیرا این شرکت، اجازۀ صید ماهی را از آنان سلب کرد و خود با قایقهای مجهز ماهیگیری میکرد.
ماهیگیران در شهر صیدا به رهبری معروف سعد تظاهرات کردند. خانواده سعد از خانوادههای پرنفوذ شهر صیدا و از نظر سیاسی ناصریست هستند. معروف سعد با اینکه سنی بود، از ارادتمندان امام موسی صدر محسوب میشد.
شهر صیدا سنینشین است، اما امام موسی صدر در مساجد آن نماز میخواند و سخنرانی میکرد و در مدارس آن تدریس میکرد. بسیاری از علمای شهر صیدا از طرفداران امام محسوب میشدند. معروف سعد در صف اول تظاهرکنندگان حرکت میکرد. دولت به ارتش دستور داد که تظاهرات را متوقف کند. ارتش هم این کار را کرد. اما تیری از طرف ارتش به سینة معروف سعد شلیک شد و تا به امروز مشخص نشده که چه کسی تیر را شلیک کرد. معروف سعد زخمی و به بیمارستان منتقل شد و پس از هشت روز فوت کرد. پس از فوت او نظم شهر برهم ریخت و اعتراضات و تظاهرات شروع شد. دولت متهم به قتل معروف سعد شد، زیرا گفته میشد که وظیفة ارتش دفاع از مرزهای خارجی است، نه دخالت در امور داخلی. اگر قرار باشد تظاهرات کنترل شود، باید پلیس دخالت کند. بنابراین، حضور ارتش در این صحنه نشانه برنامهریزی قبلی بود. کشته شدن معروف سعد در تظاهرات بر ضد شرکت پترومین اولین جرقة جنگ داخلی بود.
لبنان در آن زمان منقلب و آمادۀ جنگ داخلی بود. امام موسی صدر بر جنازۀ معروف سعد نماز خواند. اعتراضات شروع و بیانیههایی صادر شد. شخص امام موسی صدر به دولت که در رأس آن سلیمان فرنجیه از مارونیهای شمال لبنان بود، اعتراض کرد. در شمال لبنان دو شهر طرابلسِ سنینشین و زغرتای مارونینشین قرار دارد. خاندان فرنجیه در آنجا ساکن هستند.
سؤالات بسیاری در این ماجرا مطرح است: چرا دولت لبنان ارتش را برای مداخله فرستاد؟ آیا تصمیم شخص سلیمان فرنجیه بود؟ آیا فرماندهان و دستگاه امنیتی ارتش در این زمینه نقش داشتند؟ آیا اسرائیل در این ماجرا نقش داشت؟ اگر اسرائیل در این ماجرا نقش داشت، از چه طریقی این نقش را ایفا کرد.
بیروت غربی مسلماننشین و بیروت شرقی مسیحینشین است. مناطق غبیری و شیاح در حومه بیروت قرار دارند و منطقه شیعهنشین هستند. منطقه مقابل غبیری و شیاح، محله عینالرمانه مسیحینشین است. میان شیاح و عینالرمانه یک خیابان فاصله است.
در یکی از کلیساهای منطقه عینالرمانه مراسم عروسی بود. اتومبیلی با مسلسل این افراد را به رگبار گلوله میبندد و فرار میکند و تا به امروز دربارة این اتومبیل اطلاعاتی وجود ندارد. جوانان حزب فالانژ که قدرت داشتند، با خشم و عصبانیت و با اسلحه بیرون میآیند و مسلمانان را متهم اصلی میدانند. بعدازظهر همان روز در استادیوم ورزشی در غرب بیروت مسابقة فوتبالی بود و بسیاری از فلسطینیها از اردوگاههای مختلف برای تماشای بازی فوتبال به این استادیوم آمده بودند. پس از پایان بازی همه آنها سوار اتوبوس میشوند تا به اردوگاههای خود بازگردند. یکی از این اتوبوسها از مقابل همین کلیسا که دو ساعت قبل به رگبار بسته شده بود، با پرچم فلسطین و لبنان و سر دادن شعار عبور میکند. جوانان حزب فلانژ که بسیار عصبانی بودند، آنها را به رگبار گلوله میبندند و عدۀ بسیاری کشته میشوند. این خبر بازتاب بسیاری پیدا میکند.
پس از این ماجرا فلسطینیها آماده میشوند و با سلاحهای خود به منطقة شیاح و اردوگاهها میآیند و مسیحیها در مقابل آنها قرار میگیرند و جنگ از همین جا در روز ۱۳ آوریل ۱۹۷۵ شروع میشود. این درگیری در روزهای اول با سلاحهای سبک مانند هفت تیر و مسلسل بود. اما به مرور سلاحهای سنگین مانند آرپیچی و خمپارهانداز ۶۰ میلیمتری و ۸۱ میلیمتری و توپخانه و تانک نیز بهکار گرفته شد. فقط کسی از هلیکوپتر و هواپیما استفاده نکرد. بنابراین، بیروت به دو بخش تقسیم شد.
آن زمان درمورد اینکه طرفین این جنگ را چه کسانی بخوانیم، بحث بود. اگر میگفتیم جنگ میان مسیحیان و مسلمانان است نشاندهندۀ جنگ مذهبی بود، در حالی که اینگونه نبود. اگر میگفتیم جنگ میان راستگرایان و چپگرایان، نشان میدادیم که جنگ ایدئولوژیک است و باز هم تلقی نادرستی بود. بعضی معتقد بودند جنگ میان راستگرایان مسیحی و چپگرایان مسلمان است.
دستهایی در کار بود تا لبنان و بیروت تجزیه شوند، زیرا در آن زمان بحث مسیحی و مسلمان نبود و بسیاری از مسلمانان در بخش مسیحینشین، و مسیحیان در منطقه مسلماننشین ساکن بودند. اما پس از این درگیریها مسیحیها در بخش مسلماننشین و مسلمانان نیز در بخش مسیحینشین احساس امنیت نمیکردند و مجبور شدند که خانة خود را رها کنند. این امر قرینهای برای طرح تجزیه بود.
فالانژیستها مسلمانان منطقه مسیحی را تهدید میکردند که از آن منطقه خارج شوند، ولی در بخش مسلماننشین کسی مسیحیان را تهدید نمیکرد. زیرا مسلمانان و سازمانهای جناح چپ نمیخواستند که این جنگ مذهبی تلقی شود. کسی این جنگ را مذهبی مینامید که میخواست از مذهب به سود اهداف سیاسی خود استفاده کند. بنابراین، مشاهده شد که جنگجویان مسیحی از طریق عوامل خود، خانههای مسیحی در منطقة مسلماننشین را منفجر میکردند تا آنان مجبور به ترک آن منطقه شوند. این اقدام مانند اقدام صهیونیستها در اروپا برای کوچ دادن یهودیان به فلسطین بود.
در آغاز تاسیس دولت اسرائیل، بسیاری از یهودیها حاضر به ترک اروپا نبودند. به همین دلیل، دستهای پنهانی آنها را تهدید و خانههایشان را منفجر میکرد. حتی دلایلی مبنی بر تبانی صهیونیسمها با هیتلر برای قتلعام یهودیان وجود دارد. آنها در صدد بودند که یهودیانِ ساکن اروپا احساس ناامنی کنند و وادار به ترک اروپا شوند.
تاکتیکی را که صهیونیسمها برای جمعکردن یهودیان در فلسطین انجام دادند، فالانژیستها و شبهنظامیان مسیحی برای جمعکردن مسیحیان در یک منطقه به کار گرفتند. منطق مسیحیان و گفتمان تبلیغاتی و سیاسی آنها برای چنین کاری این بود که فلسطینیها حاکمیت لبنان را از بین برده و لبنان را اشغال کردهاند. آنها معتقد بودند که فلسطینیها باید از این کشور اخراج شوند. لبنان کشوری کوچک با حضور ۴۰۰ هزار فلسطینی است، در حالی که ۲۲ کشور عربی وجود دارد و فلسطینیها باید میان آنها تقسیم شوند. چرا عربستان و مصر با چنین وسعتی حتی یک فلسطینی را نپذیرفته اند؟ کشورهای عربی فلسطینیها را نمیپذیرند، پس ما نیز باید آنها را اخراج کنیم. مناطق مسیحی نباید در اشغال فلسطینیها باشد. معنای این سخنان این است که باید اردوگاههای فلسطینی در مناطق مسیحینشین از بین برود. این اتفاق در سال ۱۹۷۶ میلادی افتاد. بسیاری از فلسطینیها در اردوگاههای جسرالپاشا، ضبیه و تل زعتر قتلعام شدند و اردوگاههای آنان ویران شد.
پدیدۀ دیگر جنگ قناصها یا تکتیراندازها بودند. تکتیراندازها بالای ساختمانهای بلند موضع میگرفتند به هر اتومبیل یا جنبندهای که عبور میکرد، تیراندازی میکردند. هیچکس جرئت نمیکرد که از خیابان عبور کند. در واقع، در این روش قتل برای تفنن بود و انسانها صرفاً به سبب مسیحی یا مسلمان بودن، به قتل میرسیدند. آنها همهجا پست بازرسی قرار داده بودند و کارتهای شناسایی افراد را بررسی میکردند. اگر کسی نامش جعفر، تقی، عبدالعزیز، عبدالرحمن حسن و از این قبیل بود، تیربارانش میکردند. صرفاً به دلیل اینکه نامش اسلامی است، هر چند از نظر سیاسی هیچ وابستگیای به احزاب جناح چپ نداشته و بیطرف باشد. بسیاری از مردم محل کار و تحصیلشان از محل زندگیشان فاصله داشت و در سمت دیگری از شهر بود. این مسئله باعث مشکلات فراوانی برای آنها شده بود. در نتیجه، پدیدهای به نام «قتل علیالهویه» یعنی کشتن افراد به دلیل اسمشان ظاهر شد.
اقدام دیگر مسیحیان آدمربایی بود؛ به این معنا که عدهای از مسلمانان را میربودند و در زیرزمین حبس میکردند. مسلمانان نیز مسیحیان را میربودند تا آنها را با یکدیگر مبادله کنند. این پدیدهها نشاندهندة جنگی کاملاً غیرانسانی و فارغ از همه ارزشهای دینی بود.
این وضعیت نشان میداد که دستهای پنهانی به دنبال تجزیه لبنان است و اولین کسی که این توطئه را کشف کرد، امام موسی صدر بود. وی به شدت مخالف جنگ بود و میدانست که یکی از اهداف این جنگ خنثی کردن حرکت عظیم اوست. حرکتی که سالها برای آن تلاش کرده بود.
در آن زمان رشیدالصلح نخستوزیر وقت لبنان بود که استعفا داد. خانوادة صلح از خانوادههای معروف سنی بیروت غربی محسوب میشوند. در آغاز تشکیل لبنان بزرگ ریاض الصلح از جمله سیاستمداران پرنفوذ بود. رشیدالصلح ضعیفترین شخصیت این خاندان تلقی میشد. از میان لبنانیها دو شخصیت به شدت به دنبال جنگ بودند: کمیل شمعون، رهبر مارونیها و کمال جنبلاط رهبر درزیها و رئیس حزب سوسیالیست ترقیخواه.
رشید کرامی پس از استعفای رشیدالصلح به نخستوزیری رسید. اما به دلیل فشار زیاد، دوران نخستوزیری او دو تا سه ماه دوام نیاورد. او حتی نتوانست کابینة خود را تشکیل دهد. کمیل شمعون و کمال جنبلاط هر دو اهل منطقة شوف هستند. کمال جنبلاط اهل منطقة شوف علیا و مختاره و کمیل شمعون اهل منطقة دیرالقمر است. اگر آتشبس هم صورت میگرفت و جنگ پایان مییافت، این دو راضی به پایان جنگ نمیشدند.
پس از استعفای کابینة رشید الصلح، مصاحبهای با رشید کرامی انجام شد. او جمله بسیار جالبی در این مصاحبه بیان کرد: «همه مشکلات ما از کمیل و کمال است.» منظور از کمیل و کمال، کمیل شمعون و کمال جنبلاط است. این دو در منطقه متفق و در منطق متفاوت هستند. یکی سوسیالیست درزی و دیگری غربگرای مارونی است. او این جمله را با قافیه ادا کرد و ضبط شد. گزاف نگفتهایم اگر بگوئیم که همه جنگ لبنان در این جمله خلاصه میشد.
نیروهای درگیر در جنگ داخلی لبنان
احزاب مسیحی: مهمترین حزب مسیحی کتائب یا فالانژ نام دارد. این حزب، حزب ملیگرای لبنانی و اعضای آن مسیحی مارونی هستند. ممکن است از فرقههای دیگر مسیحی نیز عضو آن باشند، اما اکثریت آنها مارونی هستند و رهبر آنها نیز پییر جمیل نام داشت. او عنوان فالانژ را از ژنرال فرانکو در جنگ داخلی اسپانیا الهام گرفت. کتائب جمع کتیبه و در اصطلاح نظامی یعنی گردان. کتائب به انگلیسی یعنی فالانژیست. مرکز حزب فالانژ شهر بکفیا در منطقة شمالی است که انبوهی از مسیحیان در آن زندگی میکنند. بزرگترین نیروی حاضر در جنگ، میلیشیای حزب کتائب بود.
دومین حزب، ملیگرایان آزاد است. رئیس این حزب کمیل شمعون از شخصیتهای معروف مارونی بود که در منطقة مسیحینشین دیرالقمر ساکن بود. آنها در ابتدا نام میلیشیای خود را ببرهای آزادگان گذاشتند. اعضای این گروه بسیار بیرحم و خشنتر از اعضای حزب کتائب بودند و بسیار راحت مسلمانان میکشتند.
در شمال لبنان و در منطقهای که خانوادة فرنجیه ساکن بودند میلیشیایی به نام قوات المَرَده وجود داشت. «مَرَد» جمع مارد به معنای غول است.
گروه دیگری که بسیار وحشی و خونخوار بودند، حراس الأرز (پاسداران سداروس) نام داشت. ارز به معنای درخت سداروس و نماد لبنان و حراس نیز به معنای نگهبان است. حراسالأرز یعنی نگهبانان درخت سداروس. رئیس این گروه إتیان صقر نام داشت. این گروه نیز آدمکش بودند.
به غیر از نیروهای شمال، بقیة نیروها تحت فرماندهی مشترک، با عنوان نیروهای لبنانی بودند. فرماندهی این گروه بر عهدۀ بشیر جمیل یکی از پسران پییر جمیل و نمایندة پارلمان بود. او در سال ۱۹۸۲ میلادی کشته شد.
احزاب مسلمان چپگرا: حزب سوسیالیست ترقیخواه به رهبری کمال جنبلاط. کمال جنبلاط رهبر درزیها و سوسیالیست بود و از اتحادیه شوروی نشان لنین دریافت کرده بود. اعضای حزب سوسیالیست ترقیخواه درزی بودند. این حزب عملاً نه سوسیالیست بود و نه ترقیخواه، زیرا خانواده جنبلاط از فئودالهای قدیمی هستند و علت رهبری جنبلاط بر درزیها مسئلة زمینداری و فئودال بودنشان بود.
باید توجه داشت که در لبنان احزابی رشد خواهند کرد که خود را وابسته و نمایندة فرقه مذهبی بدانند، نه اینکه حزبی ایدولوژیک و مکتبی باشند.
حزب کمونیست لبنان به رهبری جورج حاوی. این حزب قدیمیترین حزب ایدئولوژیک در لبنان است و شاید صد سال عمر داشته باشد. از آنجا که احزاب ایدئولوژیک نمیتوانند در لبنان رشد کنند، اعضای این حزب از ۵۰۰ نفر هم تجاوز نکرده است.
حزب عمل کمونیستی به رهبری محسن ابراهیم. افکار این گروه به افکار تروتسکیستها نزدیک و رئیس آن محسن ابراهیم از خانوادهای شیعه و سید بود. اعضای این حزب در شهری به نام انصار در جنوب لبنان ساکن بودند.
احزاب ناصری: در شهر صیدا حزب سازمان مردمی ناصریستها قرار دارد. پس از معروف سعد پسرش مصطفی سعد و پس از ترور او برادرش اسامه سعد رهبر این حزب شد. حزب ناصریستهای مستقل در بیروت. در بیروت نام «المرابطون» را شاخه نظانی برای حزب خود انتخاب کرد. المرابطون سربازانیاند که از مرزهای اسلامی دفاع میکنند. مرابطون نام یکی از سلسلههای قدیمی در مراکش و اندلس و رئیس آن عبدالمؤمن بوده است.
بعدها امام موسی صدر بسیار دوست داشت که نام جنبش أمل را المرابطون بگذارد. او به این اسم بسیار علاقه داشت و مفهوم آن دقیقاً برای جوانان شیعی که بعدها آموزش دیدند و از مرزهای اسلام در برابر دشمن یعنی اسرائیل مراقبت میکردند، مناسب بود.
المرابطون به رهبری ابراهیم قلیلات بود. او رئیس عدهای از قلدرمآبهای منطقه سنینشین بیروت به نام طلعت ابوشاکر بود. کامل المروه سردبیر روزنامة الحیات که از او در روزنامهاش انتقاد میکرد، به دست او در دفتر کارش کشته شد.
حزب دیگر، حزب قومی سوری اجتماعی نام داشت. توجه داشته باشید که دو نوع ناسیونالیسم داریم: ناسیونالیسم عربی و ناسیونالیسم سوری. قومیون سوری معتقدند که سوریه و لبنان و فلسطین و اردن و عراق و قبرس تاریخ مشترکی دارند. این گروه به مرز میان این کشورها معتقد نیستند. رهبر این حزب آنتوان سعاده بود که جمال پاشا والی دمشق او را اعدام کرد. جمال پاشا عدهای از روشنفکران سوری و لبنانی مخالف با حکومت عثمانی را، اعدام کرد که یکی از آنها آنتوان سعاده بود. آنتوان سعاده در دوران جنگ داخلی رئیس این حزب سوسیال ناسیونالیست بود. بعدها این حزب دو شعبه شد: شعبهای طرفدار مسیحیها و شعبۀ دیگر نیز طرفدار جناح احزاب چپی بود.
دو حزب دیگر حزب بعث هستند که خود به دو شاخه تقسیم میشوند: بعث سوریه و بعث عراق. عدهای طرفدار سوریه و عدهای طرفدار عراق بودند. رهبر حزب بعث سوریه شخصی به نام عاصم قانصوه از شیعیان منطقة بعلبک بود. رهبر حزب بعث عراق نیز عبدالمجید الرافعی سنی و اهل طرابلس بود. رهبران این دو حزب به شدت با یکدیگر درگیر بودند و یکدیگر را تحمل نمیکردند.
این احزاب مجموعه احزاب مسلح بودند و جناح چپ را تشکیل میدادند. البته، احزاب دیگری هم در منطقه مسلماننشین وجود داشتند که میلیشیا تشکیل ندادند و وارد جنگ نشدند. چون بحث ما جنگ داخلی است، فقط به این احزاب پرداختیم.
سازمانهای فلسطینی درگیر در جنگ
این احزاب هیچکدام مستقل نبودند و سازمانهای فلسطینی بهویژه سازمان فتح و شخص یاسر عرفات از آنها حمایت سیاسی و مالی و تسلیحاتی میکردند. این احزاب سازمان فتح را همراه خود داشتند تا به اصطلاح خاکریز سازمانهای فلسطینی باشند. از نظر گروههای راستگرا مانند فالانژیستها، فلسطینیهایی که به لبنان آمده بودند، دشمن محسوب میشدند. از نظر این احزاب همه لبنان باید با فلسطینیها میجنگیدند. این احزاب راستگرا متهم بودند که عامل اسرائیل و انزواگرا هستند، در حالی که مخالفان خود را میهنخواه و حامی مقاومت فلسطین میخواندند. وجود و قدرت احزاب چپ وابسته به سازمانهای فلسطینی بویژه فتح بود و لذا پس از خروج سازمانهای فلسطینی از لبنان در سال ۱۹۸۲ از لبنان، همه این احزاب فرو ریختند و تنها نامی از آنها باقی ماند.
باید اضافه کنیم که احزاب مسیحی در تشکیلات بزرگی به نام الجبهة اللبنانیة (جبهه لبنانی) جمع شدند و اتاق عملیات مشترک تشکیل دادند. در مقابل احزاب چپ هم تشکیلاتی به نام الجبهة الوطنیة (جبهة ملی) تشکیل دادند. همه این احزاب تحت این عنوان گرد آمدند و تشکیلات مشترک ایجاد کردند.
مهمترین سازمان فلسطینی جنبش آزادیبخش فلسطین (فتح) به رهبری یاسر عرفات بود. بقیه سازمانها از این سازمان منشعب شدند. فتح قویترین و مهمترین و گستردهترین سازمان فلسطینی بود.
سازمان دیگر جبهۀ خلق برای آزادسازی فلسطین به رهبری جورج حبش بود. سازمان فتح ایدئولوژی خاصی نداشت، یعنی از تندروی راست تا تندروی چپ در این سازمان حضور داشتند. جبهه خلق برای آزادی فلسطین و جورج حبش مارکسیست بودند.
سازمان دیگر جبهه دموکراتیک برای آزادسازی فلسطین به رهبری نایف حواتمه است. اعضای این سازمان کمونیست هستند.
سازمان دیگر جبهه خلق برای آزادسازی فلسطین- فرماندهی کل نام دارد که رهبر آن احمد جبرئیل است.
سازمان دیگر جبهه آزادیبخش عربی به رهبری احمد عبدالرحیم بود که اعضای آن بعث عراق بودند و از صدام حسین کمک مالی دریافت میکردند.
سازمان دیگر الصاعقه به رهبری زهیر محسن است که طرفدار بعث سوریه بودند.
همه این احزاب در چارچوب بزرگی به نام سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) قرار داشتند. کمیتۀ اجرایی این سازمان به ریاست یاسر عرفات مسئولیت امور اجرایی را برعهده داشت [۷].
امام موسی صدر جنگ داخلی لبنان را اقدامی وحشیانه و بیهدف و در خدمت اسرائیل میدانست. وی معتقد بود که این جنگ نقشهای برای تجزیه لبنان است که هنری کسینجر آن را طراحی کرده است. هنری کسینجر پس از جنگ اکتبر 1973 میلادی میان مصر و اسرائیل و پیشروی ارتش مصر در صحرای سینا، سیاست گام به گام و آوردن نیروهای چند ملیتی در صحرای سینا را مطرح کرد. روشن بود که این روند، در نهایت، به صلح میان مصر و اسرائیل میانجامد. گرچه کمپدیوید و صلح میان مصر و اسرائیل در سال 1978 میلادی اتفاق افتاد، یک سال قبل از آن یعنی در سال 1977 میلادی انور سادات به اسرائیل رفت و در آنجا سخنرانی کرد. این اتفاقات نشاندهندۀ دگرگون شدن معادلات منطقه بود و اسرائیل خود را آماده میکرد که جبهه شرقی را تحت فشار قرار دهد. به این ترتیب، خیالش از مصر آسوده میشد و میتوانست با فراغ بال به سمت لبنان و سوریه برود.
امام موسی صدر نگاهی راهبردی به اوضاع و احوال داشت. او میدانست که اولین هدف جنگ داخلی لبنان، از بین بردن مقاومت فلسطین در لبنان و دومین هدف آن تضعیف دولت سوریه یعنی جبهه شرقی، و در نهایت، از میان بردن مقاومت و پایان دادن به نفوذ سوریه در لبنان است.
قربانیان این جنگ مردم عادی بودند، زیرا مناطق مسکونی با توپخانه و خمپاره هدف قرار میگرفت و شبهنظامیان که در حال جنگ و مسلح بودند، در سنگرها پناه میگرفتند و فقط مردم کوچه و خیابان کشته میشدند. خط تماس این درگیریها بیشتر در مناطق شیعهنشین بود. جنگ داخلی لبنان پیامدهای بسیاری داشت؛ از جمله مرز و خط تماسی میان مناطق مسیحینشین و مسلماننشین ایجاد کرد. بدین معنا که مسیحیان و مسلمانان به مناطق خود کوچ کردند. مسیحیان در مناطق مسیحینشین و مسلمانان در مناطق مسلماننشین ساکن شدند.
در بسیاری از مناطق براساس هویت (شناسنامه) آدمربایی و قتل صورت میگرفت. فیالمثل کسی که ساکن منطقة مسلماننشین بود و محل کار یا دانشکدهاش در منطقه مسیحینشین قرار داشت، در پستهای بازرسی و خطوط تماس ربوده میشد. این اتفاق برای ساکنان مناطق مسیحینشین هم میافتاد. تنها هدف این جنگ کشاندن پای مقاومت فلسطین به جنگ داخلی و تجزیه لبنان بود و امام موسی صدر با همه توان برای متوقف کردن این جنگ، که آن را بیهوده میدانست، تلاش کرد.
شرح اقدامات ایشان در این زمینه بسیار طولانی است. سخنرانی، نصیحت، پخش اعلامیه و مذاکره با افراد مختلف، وساطت و میانجیگری میان احزاب و گروهها از جمله اقدامات ایشان است. بسیاری از احزاب و گروهها سخنان امام را دربارۀ بیهودگی این جنگ میپذیرفتند و قول میدادند که آتشبس برقرار شود. ولی آتشبس چند ساعت یا چند روز بیشتر طول نمیکشید. برنامههای امام موسی صدر در چارچوب جنبش محرومان برای مبارزه با فئودالیسم سیاسی و گردنکشان اقتصادی در لبنان با آغاز جنگ داخلی در این کشور متوقف شد. ایشان یکی از دلایل برافروختن شعلههای جنگ داخلی را متوقف کردن این برنامهها بیان میکند.
امام صدر پس از دو ماه و اندی تلاش، زمانیکه از سخنرانی و پخش اعلامیه و نصیحت کردن ناامید شد، در مسجد صفای عاملیه در منطقهای میان شرق و غرب بیروت تحصن و اعتصاب غذا کرد. امام صدر اعلام کرد که از اینجا خارج نمیشوم و به این تحصن پایان نمیدهم، مگر آنکه جنگ را متوقف کنید.
پس از تحصن امام موسی صدر، عدۀ کثیری از مردم و شخصیتها به سمت عاملیه به راه افتادند و نه فقط در بیروت بلکه در جنوب، بقاع، بعلبک و در شهرها و روستاهای مختلف برای جانبداری و حمایت از حرکت امام موسی صدر تظاهرات کردند. این اقدام فشار بسیاری بر دولت و أمرای جنگ وارد کرد و سبب سقوط کابینه شد. رشید کرامی مأمور تشکیل کابینه شد، اما اختلافات به قدری بود که وی موفق به تشکیل کابینه نشد. به همین سبب، سلیمان فرنجیه، رئیسجمهوری، شخصی را خدمت امام موسی صدر فرستاد و به ایشان قول داد که کابینه تشکیل خواهد شد و جنگ پایان خواهد پذیرفت و از ایشان خواست که به تحصن خود پایان دهد. امام به تحصن خود پایان داد و مدتی آتشبس برقرار شد، اما پس از مدتی دوباره جنگ از سر گرفته شد.
نکتۀ حائز اهمیت این است که یا مسئولان جنگ نفاق میورزیدند و فقط در ظاهر مخالف جنگ بودند، و در واقع، پس از مدتی دستور شروع جنگ را صادر میکردند؛ یا ستون پنجمی وجود داشت که شبانه شلیک میکرد و طرف مقابل نیز پاسخ میداد و جنگ دوباره از سر گرفته میشد. در این وضعیت هریک از طرفین دیگری را متهم به شروع جنگ میکرد.
قاعدتاً، هنگام آتشبس باید نیرویی ناظر بر آتشبس وجود داشته باشد، ولی چنین نیرویی در لبنان وجود نداشت. بنابراین، هر عامل نفوذی میتوانست آتشبس را نقض کند. هنگام پرداخت حقوق ماهیانه کارمندان آتشبس برقرار میشد. اما به محض پرداخت حقوق، جنگ از سر گرفته میشد. روزبهروز نیز سلاحهای پیشرفتهتری در جنگ استفاده میشد. بهویژه، خمپارهانداز و توپخانه که شلیک منحنی دارند و هنگام پرتاب محل اصابت آن مشخص نیست.
امام موسی صدر به سازمانهای فلسطینی تأکید میکرد که هدف از این جنگ از میان بردن شماست، بنابراین، در جنگ دخالت نکنید و از آن کنار بکشید.
پییر جمیل، رهبر فالانژیستها، و کمیل شمعون، رهبر حزب احرار، از میان مسیحیان و کمال جنبلاط، رئیس حزب سوسیالیست ترقیخواه و رئیس جبهه ملی از میان مسلمانها و مجموعة احزاب چپ، به هیچ وجه حاضر به پایان جنگ نبودند.
از رفتار مسیحیها کاملاً روشن بود که قصد دارند مناطق خود را از مسلمانان و فلسطینیها و چپگرایان جدا کنند و عملاً در مرحلهای نیز به این خواسته رسیدند. رفتهرفته، ارتش لبنان که قاعدتاً باید بیطرف میبود، تجزیه شد و بعضی از شخصیتها، که بسیاری از آنها مسیحی بودند، به سمت ملیشیاهای مسیحی و شخصیتهای مسلمان نیز به سمت نیروهای چپگرا رفتند. اختلاف دیدگاه این دو گروه در عربی یا غیرعربی بودن لبنان بود. مسیحیها نمیپذیرفتند که لبنان کشوری عربی باشد و مسلمانان نیز معتقد بودند که لبنان عربی است و باید ملتزم به آرمانهای عرب و در رأس آنها مسئلة فلسطین باشد.
هنگام تشکیل کشور لبنان بزرگ توافق شده بود که مسلمانان خواستار پیوستن و وحدت با سوریه نشوند و لبنان را میهن خود بپذیرند و مسیحیها نیز با مسلمانان زندگی کنند و غرب و مشخصاً فرانسه را در امور داخلی لبنان دخالت ندهند. مسیحیها معتقد بودند که فینیقی و لبنانی هستند و نسبتی با جهان عرب ندارند. ولی مسلمانها معتقد بودند که عرب هستند و لبنان کشوری عربی است و باید به آرمانهای عرب پایبند باشد. بنابراین، تعدادی از واحدهای ارتش جدا شدند و خود را ارتش عربی لبنان خواندند و ستوانی به نام احمد خطیب با حمایت و پشتوانه یاسر عرفات و سازمان فتح اعلام استقلال کرد. از سوی دیگر، تعداد دیگری از واحدهای ارتش به سمت ملیشیاهای مسیحی رفتند. به این ترتیب، جنگ کاملاً مغلوبه شد و دانشگاهها عملاً تعطیل شدند. بعضی از دانشکدهها که در یک منطقه قرار داشتند، در منطقة طرف مقابل شعبة دیگری ایجاد کردند. تلویزیون دولتی لبنان نیز دو شبکه داشت که یک شبکۀ آن در بخش غربی بیروت و شبکۀ دیگر در بخش شرقی و در منطقه حازمیه قرار داشت. اخبار یکی از آنها را مسلمانان و اخبار شبکۀ دیگر را مسیحیها پخش میکردند. این دو شبکه مدام در حال حمله به یکدیگر بودند.
این مسائل باعث شد که امام موسی صدر خواستار میانجیگری سوریه شود. در آن زمان عبدالحلیم خدام وزیر خارجه سوریه بود و بارها به لبنان سفر کرد. عبدالحلیم خدام، افسران سوری، امام موسی صدر، روحانیون سنی و شیعه و شخصیتهای سیاسی مسلمان در منطقه عرمون در جنوب بیروت جلسات بسیاری برگزار کردند. این جلسات در خانة شیخ حسن خالد، مفتی اهل تسنن لبنان، برگزار و برنامههای متعددی برای آتشبس پیشنهاد میشد. هیچکدام از این برنامهها که به آنها اصلاحات سیاسی میگفتند، به مرحله اجرا نرسید، زیرا توطئه بسیار بزرگتر از این مسائل بود. دیدارهای عرمون بارها و بارها صورت گرفت، اما بینتیجه بود.
امام موسی صدر، رهبران مسیحی و مسلمان را دور هم جمع کرد؛ حتی در مجلس اعلای شیعیان جلساتی با حضور سران مذهبی مسیحی و مسلمان برگزار کرد تا به رسانههای خارجی که مرتب از مقابله شبهنظامیان مسیحی و شبهنظامیان مسلمان صحبت میکردند، نشان دهد که میان اسلام و مسیحیت جنگی وجود ندارد. اما رهبران مذهبی با اینکه بر افکار عمومی تأثیر داشتند، قدرت احزاب و سران گروههای جنگ طلب را نداشتند. رهبران مذهبی فقط میتوانستند نصیحت کنند و چتر مذهبی و دینی را از روی طرفین جنگ بردارند.
در این جنگ فجایع بسیاری صورت گرفت و اردوگاههای فلسطینی بهویژه آنهایی که در منطقه مسیحینشین بودند، نابود شدند. فالانژیستها ساکنان اردوگاه ضبیه را در شمال بیروت که همه فلسطینی و مسیحی بودند، قتلعام کردند و اردوگاه کاملاً ویران شد[۸].
تاریخ ادبیات
درآمدی بر تاریخ شکل گیری لبنان
لبنان حدود 400 سال جزئی از امپراطوری عثمانی بود و از آنجا که دولت عثمانی برخورد خوبی با اقلیتهای دینی نداشت، مسیحیان و شیعیان لبنان تحت فشار زیادی بودند؛ از این رو عدهایبه سرزمینهای دیگر مهاجرت کردند.
پس از جنگ جهانی اول، مدیریت بخشی از خاک این سرزمین به عنوان قسمتی از سوریه، به فرانسه واگذار شد. در سال 1943 بود که لبنان به عنوان یک کشور مستقل برای اولین بار شکل گرفت، اما چندان مزه رفاه را بخشید؛ زیرا با شروع جنگ اعراب با اسراییل در سال 1948، اوضاع منطقه آشفته و لبنان نیز با اسراییل وارد جنگ شد؛ جنگی که تا به امروز هم ادامه دارد اگرچه اغلب همراه با صلحهای کوتاه مدت بوده است. این کشور غیر از درگیریهای خارجی، گاه به گاه درگیر منازعات و جنگ داخلی نیز بوده است؛ منازعاتی که پیش از همه منافع آمریکا و اسراییل در منطقه و لبنان را تأمین میکرده است تا اقوام و گروههای لبنانی. از این روست که در لبنان معاصر نسلی را نمیتوان یافت که درگیر جنگ نشده باشد؛ همچنان که شاعر یا نویسندهایلبنانی را نمیتوان پیدا کرد که به ادبیات جنگ به طور عام و به ادبیات مقاومت به طور خاص نپرداخته باشد.
شکل گیری ادبیات مدرن در لبنان
بیشتر محققین بر این باورند که مقدمات نهضت علمی و ادبی در جهان عرب قبل از سدة نوزدهم میلادی (به عبارت دیگر پیش از حمله ناپلئون به مصر) آماده نشده بود. این گفته اگر دربارة برخی از کشورهای عربی درست باشد، دربارة لبنان که پیشروترین همه کشورهای عربی در ارتباط با غرب و استفاده از تمدن اروپا بوده است، درست نیست؛ از این رو کسانی که بخواهند دربارة ادبیات معاصر عربی در لبنان بحث و تحقیق کنند، ناچار باید برای شناختن مقدمات و عوامل آن به دورههای پیش از سده نوزدهم مراجعه کنند.
آمدن مبلغین مسیحی از اروپا به لبنان و اقامت گزیدن شان در این کشور، از روزگار امیر فخرالدین دوم آغاز گردید. در همان زمان نیز طلاب مسیحی برای تحصیل به رم مهاجرت و پس از مراجعت، مدارس دینی را در زادگاه خویش تأسیس کردند و به این ترتیب بذر این نهضت را در این سرزمین کاشتند.
یکی از نتایج سودمندی که از این برخورد به دست آمد، توجه لبنانیها به میراث ارزشمد فرهنگی خود بود؛ آن گونه که تحصیل کردههای آنان بیش از هرچیز به زنده کردن آثار بازمانده و تقویت زبان عربی پرداختند. عوامل تأثیرگذار بر پیشرفت نهضت ادبی در لبنان
پیشرفت نهضت ادبی در لبنان مرهون عوامل مختلفی بود که از جمله آنان میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1. چاپ کتابهای مهم و مشهور عربی در زمینههای تاریخی، ادبی و... ؛
2. توجه ویژه ادبا و تحصیل کردگان لبنانی به میراث ادبی گذشته؛
3. مهاجرت ادبای لبنانی به مصر و آمریکا و بنیانگذاری مکتب ادبی در آن کشورها که تبادل فرهنگی گسترده با آنان شکل گرفت؛
4. چاپ روزنامهها و انتشار مقالات ادبی در آنها و نیز داستانهای کوتاه ترجمه شده یا تألیف در نشریاتی که فضایی برای ارائه آثار و نقد و بررسی برای آنان فراهم است(برای مطالعه بیشتر به سایت حوزه مراجعه کنید).
گذشته از همه اینها لبنان پیوسته در میان تمام کشورهای منطقه از یک امتیاز ویژه برخوردار بوده است و آن، طبیعت زیبا و مواهبی است که به آن ارزانی شده؛ دریای لاجوردی، جویبارهای صاف، درههای سرسبز، کوهستانهای خرم، هوای دلکش و تنوع مظاهر زندگی در آن که باعث سرشار شدن خیال و گسترش آن و برانگیختن همت و شور و نشاط زندگی و نیز بیدار شدن حس نوخواهی و نوجویی میگردد[۹].
پس از پایان جنگ جهانی اول، لبنان مستعمرة فرانسه شد. برنامه آموزشگاههای دولتی آن از روی برنامه مدارس فرانسه تنظیم و آموزش زبان فرانسه و ادبیات آن در آن گنجانده شد[۱۰]. بدین گونه روابط میان لبنان و جهان عرب به طور عموم و لبنان و فرانسه به صورت خصوصی در این دوره، روز به روز استوارتر گردید. مدارس بیگانه نیز به تدریج توسعه یافتند و مدارس ملی را تحت الشعاع قرار دادند. به همین جهت دانشجویان از ادبیات غربی سرمایه فراوانی گرفتند و گنجینههای ادبیات عرب را سرمشق خود قرار دادند.
طبقة نوخاسته شاعران و نویسندگان لبنان در تمام فنون ادبی و هنری، راههای تازهایرا گشودند، در نوشتن داستانهای کوتاه و بلند و نمایشنامه نویسی و مقاله از نویسندگان غربی الگو گرفتند و آن را با محتوای غنی میراث عرب و ملی لبنان آمیختند[۱۱].
فتحی الابیاری با اشاره به اشغال جهان عرب به وسیلة اروپا میگوید: «این اشغال با فرهنگ عربی ارتباط مستقیم داشت و به تغییر نشانههای عامه و چرخش و دگرگونی ذوق ادبی و هنری منجر شد؛ تغییری که با طبیعت و سرشت دولت مستعمرهایکه به وسایل نشر (روزنامهها و مجلات و چاپ خانهها و...) اشراف دارد، تناسب داشت و این تأکید است به اینکه تجربه و آگاهی ارجحیت شاخههای فرهنگ عربی تضمینی نیست و به همین خاطر هم به ادب عربی که جوانب گوناگون (مثبت و منفی) داشت، اضافه شد»[۱۲].
در این میان ترجمه آثار ادبی خارجی به عربی و انتشار آن، تأثیر جدی و عمیق بر ادبیات در لبنان داشت؛ به خصوص در مورد ادبیات داستانی که ترجمه و اثرپذیری از کشورهای اروپایی در پیدایش این هنر، شکل جدید و شخصیت مستقل آن نقش اساسی بازی کردهاند.
اما ترجمه آثار هدفمند نبود و بسیاری از آثاری که با واسطه زبان دیگر (به ویژه فرانسوی) ترجمه شدند، ترجمههای ناقص و مشوشی داشتند. در نتیجه برای هنر داستانی متنهایی که به این صورت به عربی برگردانده شدند، فرصت کافی برای رسیدن و پخته شدن وجود نداشت و از آنجا که مترجمان شیوههای ادبی متقن و جا افتادهایبرای کار خود نداشتند، این ترجمهها از ضعف هنری رنج میبرند. البته از تصرفاتی که بسیاری از مترجمان در ترجمه و عربی سازی متون انجام دادهاند نیز نباید گذشت.
همین مسئله سبب شد تا بعضی از نویسندگان به اعتراض برخیزند و برخی دیگر حوادث انقلاب عربی در جنوب لبنان را با قهرمانهایی جاودانه به تصویر کشند و شخصیتهای وطنی و محلی را از روستاهای لبنان اختیار کنند[۱۳]. میخائیل نعیمه، یکی از نویسندگان برجسته و تأثیرگذار لبنان دراینباره میگوید: «علیرغم سنگینی هضمی که ادبیات ما با آن روبه رو بوده است، میبینیم که روزگار وابستگی و شاگردی با قدمهایی سریع طی میشود؛ همچنین میبینیم کسانی که بر سر سفرههای نعمتهای ادبی غرب چهار زانو نشسته بودند یا پیوسته مینشینند، شناخته اند که چه غذاهایی و چقدر از آنها را باید بخورند و چگونه آنها را هضم کنند و با چیزهای لازم آغشته سازند تا به یک غذای طیب و سالم برای خود و دیگران برسند»[۱۴].
ادبیات مدرن در لبنان را میتوان به سه دوره تقسیم کرد:
1. روزگار اولیه که در آن فقط بیان کردن، از این شاخه به آن شاخه پریدن، شناختن و مقید به قوانین بودن (ولو قوانین کلاسیک) به چشم میخورد که این دوران تا جبران خلیل جبران ادامه مییابد؛
2. روزگار دوم که تولید ادبیات مدرن در لبنان پیشرفت میکند و کم کم به استقلال میرسد [دوران بومی سازی]؛
3. روزگار سوم که ابداع و خلاقیت و آزادی هنری در آن متجلی میشود[۱۵].
نکته جالب توجه در مورد ادبیات مقاومت در لبنان این است که اغلب هنرمندان لبنانی در دو یا سه عرصه قلم زدهاند و کمتر نویسنده و شاعری را در لبنان میتوان یافت که در آثارش، ردّی از جنگ، مبارزه با استعمار مقاومت و ظلم ستیزی نباشد. اکنون به معرفی دو تن از هنرمندان هنر مقاومت در لبنان میپردازیم:
1. جبران خلیل جبران
جبران خلیل جبران، در روستای بشری در شمال لبنان متولد شد. فقر و تنگدستی، او و خانوادهاش را به مهاجرت به آمریکا وادار کرد. وی چندی بعد به کشورش بازگشت و برای آزادی لبنان از سلطة امپراطوری عثمانی فعالیت سیاسی بسیاری داشت. همچنین به همراه تنی چند از شاعران و نویسندگان مهاجر عرب، انجمن «الرابطة العلمیه» را در آمریکا بنیان نهاد[۱۶].
ادبیات لبنان در آثار دستهایاز هنرمندان، مانند درختی است که ریشه و تنة آن عربی و پیوندش اروپایی است. این گروه از شاعران و نویسندگان به خوبی این دو مکتب را به هم آمیخته اند[۱۷].واین پیوند در آثار جبران خلیل جبران به خوبی مشهود است.
سرودهها و نوشتههای وی زبانی نزدیک به کتابهای دینی به ویژه انجیل دارد. او همواره در پی این بود که درون انسانها را با نوشتههایش پالایش کند و آنها را به مقاومت در مقابل ظلمها و پستیها وادارد[۱۸].
2. الأخطل الصغیر
بشارة عبدالله الخوری مشهور به الاخطل الصغیر در بیروت متولد شد. وقتی که در سال 1908 م قانون اساسی عثمانی منتشر شد، ساکنان سرزمینهای مختلف تحت حکومت عثمانی به برقراری عدل و آزادی امیدوار شدند. نتیجة شادمانی الاخطل الصغیر، انتشار نشریة «البرق» بود. «البرق» با صدای بلند از ظلم و فساد سخن میگفت، اما طولی نکشید که جامعهایکه او در آن میزیست؛ هرچه بیشتر به سمت استبداد پیش رفت. او نیز این عملکرد را به باد انتقاد گرفت که نتیجهاش انتشار نشریة «البرق» بود[۱۹].
آثار الاخطل به دو دسته اصلی تقسیم میشوند: اشعار و مقالات مطبوعاتی.
مضامین رایج در اشعار او تغزل، سیاست و مقاومت و... است. شعر سیاسی و اجتماعی او با زبانی برنده و حماسی همواره مردم را به آزادی، برادری و بزرگواری فرا میخواند. مسئله فلسطین در کنار عشق به لبنان، زخمی عمیق و اندوهی جانکاه در قلب او بود که حاصلش اشعار ماندگاری در ترویج مقاومت و پایداری در برابر ظلم و وجود اسراییل است. [۲۰]
ادبیات عرب در طول تاریخ در سرزمینهای عربی شکل گرفت و ماهیت کاملاً بومیداشت، اما در دو مقطع زمانی این ادبیات خارج از محدودة کشورهای عربی شکل گرفت: اول در جریان مهاجرت به اندلس، قرطبه و اشبیلیه و دوم در ماجرای مهاجرت ادبای سوری و لبنانی به آمریکای شمالی و جنوبی. این مهاجرت تحول بزرگی در ادبیات معاصر عربی ایجاد کرد. «الرابطة العلمیه»، جریان ادبی مهجر شمالی را سازماندهی کرد. میشال نعمان معلوف با قدرت مالی خود و صرف آن در راه گسترش ادبیات مهجر جنوبی خدمت فراوان و شایان توجهی به ادبیات کرد. وی با تشکیل جلسات و نشستهای متعدد، زمینه تشکیل یک انجمن ادبی را فراهم آورد و در نهایت انجمن ادبی مهجر جنوبی در سال 1933 میلادی در برزیل تأسیس شد[۲۱].
آداب و رسوم مردم لبنان
در هنگام ملاقات و احوالپرسی با یک لبنانی نباید باعجله رفتار کرد
لبنان با تمامی کشورها فرق دارد و قابل مقایسه با هیچ کشوری نیست. این کشور با وجود مساحت کم و جمعیت چهارمیلیونی، (میانگین سنی مردم لبنان ۲۴٫۶ سال است.)دارای تنوع دینی، مذهبی، قومیتی، احزاب، گروهها، و رسانههایی است که مشابه آن را در هیچ کجای دنیا نمیتوان دید.
لبنانیها از نظام کشورشان به عنوان 'نظام طایفه ای' نام میبرند؛ البته این طایفه به معنی دینی و مذهبی است نه قومی و نژادی.
کشور لبنان یکی از زیباترین کشورهای حاشیه دریای مدیترانه است که بین سوریه و اسرائیل قرار دارد و پایتخت آن بیروت است. این کشور 79 کیلومتر با اسراییل و 375 کیلومتر با سوریه مرز مشترک دارد. کشور لبنان یکی از کشورهایی است که فرهنگ و آداب و رسوم مشترکی با ایران دارد.
آداب خوشامدگویی و نحوه برخورد مردم لبنان:
نحوه خوشامدگویی لبنانیها، ترکیب جالب توجهی از آداب معاشرت فرانسوی و فرهنگ مسلمانان است. خوشامدگویی به غریبهها عبارت است از یک لبخند گرم و دوستانه و فشردن دست همزمان با گفتن کلمه مرحبا (سلام) که بسیار خوشایند است. دوستان نزدیک در هنگام ملاقات سه بار گونه یکدیگر را میبوسند که این کار شباهت زیادی به رسوم فرانسوی دارد.
در هنگام ملاقات و احوالپرسی با یک لبنانی نباید باعجله رفتار کرد و جویا شدن احوال خانواده و وضعیت سلامتی او ضروری است. در هنگام برخورد با یک زن مسلمان لبنانی فشردن دست پسندیده نیست مگر اینکه او ابتدا دستش را به سمت شما دراز کند.
آداب هدیه دادن در لبنان:
هدیه دادن بخشی از فرهنگ لبنان محسوب میشود و فقط به مناسبتهای خاصی نظیر تولد اختصاص ندارد. مردم لبنانی ممکن است برای جبران محبت دیگران، هنگام بازگشت از سفر خارجی و یا علاقه شخصی به یکدیگر هدیه بدهند. ارزش مالی هدیه نیز هیچ اهمیتی ندارد و حس دوستی که به وجود میآورد، مهم است. اگر به خانه یک لبنانی دعوت شدید، یک دستهگل هدیه ببرید و در صورت دعوت شدن بهصرف غذا، بردن شیرینی نیز مرسوم است.
اگر به دیدار یک خانواده مسلمان میروید، فقط برای مردان خانواده هدیه ببرید. دادن هدیههای کوچک مثل شکلات به بچههای میزبان نیز ایده خوبی است. در هنگام هدیه دادن از دست راست و یا هر دودست استفاده کنید.
رسم و رسوم عزاداری لبنانیها
مجالس روضه در لبنان رسم و رسوم و شکل خاص خودش را دارد. اگر در مسجد باشد که مردم روی زمین مینشینند وگرنه در حسینیهها و منازل، حتما باید صندلی باشد و مردم روی صندلی بنشینند. عموما قسمت مردانه و زنانه جداست. مثلا در دهکده، مردها به مسجد ده و زنها به حسینیه ده میروند یا بالعکس. در سالنهایی که امکان جدا کردن نیست، مردها روی صندلیهای جلویی مینشینند و زنها پشت سر آنها. عموما روحانیای صحبت میکند و در انتها روضه میخواند. سپس مداح به روضهخوانی و سینه زنی میپردازد.
اکثر مردم لباس سیاه میپوشند و چفیهای بر گردن میاندازند. دختران و خانمهای بیحجاب روسری سیاه یا چفیه بر سر میاندازند و لباس سیاه بر تن دارند.
یکی از رسم و رسومهای ایام محرم، پختن حلیم است و هم زدن حلیم به قصد برکت و برآوردن حاجات، از عقیدههای شیعیان است. البته حلیم لبنانی بدون شکر بوده و دانههای گندم آن درشت و له نشده است. اگر روضه فقیرانه باشد، آب معدنی، آب میوه و کعک العباس (نوعی شیرینی محلی مخصوص محرم) به عزاداران میدهند.
اگر صاحب مجلس وضعیت مالی خوبی داشته باشد، غذا هم میدهد. عموما کبسه (نوعی غذای لبنانی که با برنج و گوشت پخته میشود) بین عزاداران توزیع میشود. خیلی اوقات هم حلیم داده میشود. از طرف دیگر یک نوع بیسکوییت ساده دایره شکل که بین آن را راحت الحلقوم میگذارند آماده شده و به عزاداران تعارف میشود. برخی مجالس خیلی مجالس شیک و سطح بالایی است که عموما مخصوص سیاسیونی است که بین شیعهگری و سکولار بودن گیر کردهاند. بعضی مجالس هم بسیار پرجمعیت و با شور و اشک همراه است و سینه زنی مرتب و سنگینی انجام میدهند.
رسوم مردم لبنان در ماه رمضان:
در ماه رمضان مردم لبنان مراسمهای قرآنی مخصوصی دارند. در این شبها افراد به حسینیهها و مساجد رفته و به برپایی شبهای قرآنی، حفظ و تجوید قرآن و هم خوانی قرآن میپردازند. از دیگر رسوم مردم لبنان در ماه رمضان، گردهمایی خانوادهها و تبادل مطالب اجتماعی، سیاسی و دینی است.
افطاری مخصوص مردم لبنان: غذاهای لبنانی از مرغوبترین غذاهای دنیا هستند.
تبوله و فتوش دو سالاد بسیار خوشمزه مردم لبنان در سر سفرههای افطار است.
پیش غذاهای خاص مردم درماه رمضان حمص و متبل است.
۲ غذای مخصوص و خوشمزه لبنانیها در افطار کبه و فطایر است.
حراج عطر و ادکلن اورجینال در جمعه سیاه
مردم لبنان هر سال بر اساس عادتی دیرینه عید سعید فطر را با بازیهای مختلف از جمله آتش بازی، توزیع عیدی میان کودکان، حضور در مجالس خانوادگی و محلی در راستای افزایش انس و الفت و تهیه غذاهای محلی جشن میگیرند.
آتش بازی که از مهمترین بازیها و پدیدههای عید سعید فطر در لبنان به شمار میرود، از اهمیت خاصی برخوردار است که مردم به بر افروختن آتش میپردازند که یا به آن تماشا میکنند، یا از روی آن میپرند و یا دور آن میچرخند.
رفتن به گردشگاهها، باغها، پارکها و مناطق زیبا منجر به خوشحالی و سرور آنها میشود، به ویژه اینکه لباسهای جدید و زیبای خود را بر تن میکنند. تماشای فیلمهای سینمایی و نمایشهای طنز و فکاهی در این روز جایگاه خاصی دارد. برخی از والدین نیز با فرزندان خود، پس از اینکه بهترین لباس خود را پوشیدند به گردش و پیاده روی میپردازند.
فرزندان در این روز بسیار خوشحال هستند، چرا که این روز با پوشیدن لباسهای جدید همراه است. والدین یا اقوام دیگر برای آنها لباسهایی خریده و در کنار تختخواب آنها قرار میدهند و هنگامی که از خواب بیدار میشوند، لباسهای خود را میبینند و این باعث خوشحالی آنها میشود.
شب عید علاوه بر اینکه با تبریک و تهنیت همراه است، دقایقی را نیز برای صفای دل و ذهن به سخنان دینی گوش میدهند و با تعریف لطیفه برای کودکان آنها را میخندانند.
روز عید روز خوردن کیک و شیرینیهایی است که با گردو، پسته یا خرما به وسیله زنان خانه دار تهیه شده است. زنان خانه دار از مدتها قبل همه وسایل را خریده اند و در روز عید کیک و شیرینی طبخ میکنند. اما برخی از زنان کارمند که فرصت کافی برای تهیه این شیرینیها ندارند، آنها را به صورت آماده خریداری میکنند.
رسوم مردم لبنان در کریسمس:
کریسمس تعطیل رسمی است برای همه مردم. اما فقط روز 25 دسامبر تعطیل است. یعنی خود روز کریسمس. همچنین روز اول سال نو هم تعطیل رسمی است. ولی عملا دانشآموزان از قبل از کریسمس تا پس از سال نو حدود ده روز تعطیلی دارند.
همانطور که میدانید تهیه درخت و تزیین آن برای کریسمس از اوجب واجبات است! حتی برخی از مسلمانها هم در منزل یا مغازه یا محل کار خود چنین کاری را انجام میدهند. البته قسمت اندکی از مسلمانان آن را جزو شعائر مسیحیت میدانند و چنین مراسم و برنامهایرا غیر شرعی میدانند. شب کریسمس مردم نزد بزرگ فامیل جمع میشوند و شام و شیرینی میخورند. برخی از مسیحیان همانند مسیحیان غربی، بوقلمون درسته و کباب شده را از رسومات میشمارند. ولی بقیه مردم با انواع غذاها و شیرینیها شب را دور هم میگذرانند(برای اطلاع بیشتر به سایت شاندیز کیش مراجعه کنید).
ساختار سیاسی
ساختار سیاسی لبنان
حکومت در لبنان، جمهوری (از نوع دموکراتیک پارلمانی) است و اصل تفکیک قوا در قانون اساسی این کشور مورد تاکید است. تنوع مذاهب و طوائف در لبنان، در طول تاریخ مسبب بروز جنگها و درگیریهای متعددی بوده که جنگهای داخلی 1975 تا 1990 مهمترین و طولانیترین جنگ داخلی در این کشور محسوب میگردد. این تعدد طائفی و ناآرامیهای ناشی از آن باعث شد تا نظام سیاسی منحصر بفردی در این کشور در قالب دموکراسی توافقی شکل بگیرد.
پس از حدود 15 سال جنگهای داخلی در لبنان، گروههای سیاسی لبنان به دعوت عربستان سعودی در طائف گرد هم آمدند و در 30 سپتامبر 1989 توافقنامه طائف را امضاء کردند. بر اساس این توافقنامه، نظام سیاسی جدیدی شکل گرفت و سعی شد برای همه طوائف لبنانی جایگاهی در بدنه سیاسی کشور در نظر گرفته شود. قوای سه گانه در کشور بین سه طائفه اصلی (مسیحی مارونی- سنی- شیعه) تقسیم شد که طی آن منصب ریاستجمهوری از آن مارونیها، نخستوزیری از آن اهلسنت و ریاست مجلس نیز از آن شیعیان گردید. با توجه به اینکه مسیحیان ارتدکس از حیث عددی در درون طائفه مسیحی لبنان دومین طائفه محسوب میشوند، لذا معاون نخستوزیر و معاون رئیس مجلس از این طائفه برگزیده میشود.
این تقسیمبندی یا به عبارتی بهتر سهمیه بندی طائفهای، در پارلمان لبنان به شکل جزئی تری مدنظر قرار گرفته است و سهم دیگر طوائف لبنان به خصوص اقلیتها نیز در پارلمان ملحوظ شده است. پارلمان لبنان 128 عضو دارد که بر اساس سیستم «مناصفه» یا تقسیم به دو، بطور مساوی میان مسیحیان و مسلمانان تقسیم گردیده است. این تقسیمبندی نسبی، در درون هر یک از دو طائفه مسیحی و مسلمان نیز اجرا گردیده و برای همه 18 طائفه لبنانی سهمیه به نسبت جمعیت آن طائفه در نظر گرفته شده است. طبق قانون اساسی، نمایندگان با رأی مستقیم مردم برای یک دوره 4 ساله برگزیده میشوند.
رئیسجمهور که رئیس کشور محسوب میشود با دو سوم آراء برای یک دوره 6 ساله از سوی نمایندگان مجلس انتخاب میگردد. رئیسجمهور پس از مشورت با نمایندگان مجلس و بر اساس معرفی اکثریت نصف بعلاوه یک نمایندگان مجلس، نخستوزیر را معرفی و مکلف به تشکیل کابینه مینماید.
در سال 2008 و در چارچوب توافق دوحه، معارضه یا اقلیت سیاسی وقت توانست 11 کرسی از 30 وزارتخانه را به عنوان «یک سوم ضامن» در دولت بدست آورد که با این تعداد میتوانست هر زمان که بخواهد دولت را ساقط نماید. این حق به طور عملی در سال 2010 مورد بهرهبرداری قرار گرفت و موجب سقوط کابینه سعد حریری شد.
پس ساختار حکومت لبنان به طور کلی:
رئیسجمهوری باید مسیحی مارونی باشد.
نخستوزیرباید مسلمان سنی باشد
سخنگوی پارلمان میبایست مسلمان شیعه باشد.
این ترتیب قسمتی از میثاق ملی است که توافقی غیر کتبی است که در سال ۱۹۴۳ در ملاقاتی بین اولین رئیسجمهور لبنان (یک مارونی) و اولین نخستوزیر لبنان (یک سنی) حاصل شد، اگر چه این توافق در قانون اساسی لبنان تا سال ۱۹۹۰ به دنبال توافق طایف رسمی نشد. این میثاق شامل قول و قرار مسیحیان بود مبنی بر اینکه به دنبال جلب حمایت فرانسه نباشند و وجهه عربی لبنان را قبول داشته باشند و همچنین مسلمانان نیز قول دادند تا مشروعیت استقلال و دولت لبنان و همچنین مرزهای این کشور در سال ۱۹۲۰ را قبول داشته باشند و برای اتحاد با سوریه تلاش نکنند.
این میثاق تا زمان تشکیل هویت ملی لبنان موقت ولی لازمالاجرا بود. به دلیل احساس نیاز شدید مسلمانان به اتحاد به کشورهای همتایی عرب خود این میثاق راه حلی موقت به نظر میرسید. از سویی دیگر مسیحیان این میثاق را رد کردند و بعداً برای جلب حمایت فدرالیسم را پیشنهاد دادند و با اسرائیل متحد شدند. لبنان به موجودیت خود ادامه داده و اثرات سوء جنگهای داخلی همچنان بر سیاست لبنان سایه افکندهاست.
این میثاق همچنین تصریح میکرد که کرسیهای پارلمان به تمامی مذاهب تعلق گیرد یعنی با نسبت ۶ مسیحی به ۵مسلمان که بر اساس آمارگیری سال ۱۹۳۲ بود که در آن زمان مسیحیان مقداری بیشتر بودند. توافق طایف آن نسبت را مساوی کرد تا هر دو گروه مذهبی حق مساوی داشته باشند. حال مسلمانان مخصوصا با احتساب حضور فلسطینیها بیشتر شدهاند ولی اکثر گروهها در لبنان با این حق تساوی راضی هستند.
قانون اساسی لبنان به مردم این حق را میدهد تا دولت خود را عوض کنند. با این حال از اواسط دهه ۱۹۷۰ تا انتخابات پارلمانی ۱۹۹۲ جنگ داخلی لبنان از اجرای حقوق سیاسی ممانعت به عمل آورد. طبق قانون اساسی انتخابات مستقیم هر چهار سال یک بار باید برگزار شود. آخرین انتخابات پارلمانی بعد از ترور نخستوزیر حریری انجام شد و معادله قدرت با پیروزی مخالفان حضور سوریه در لبنان و تصاحب اکثر کرسیهای پارلمان توسط آنها شاهد تغییرات بسیاری بود. ترکیبهای پارلمان توسط آنها تغییرکرد. ترکیب پارلمان بر اساس هویت مذهبی و قومی و برخلاف مسائل ایدئولوژیکی شکل گرفتهاست. پیمان طایف با پایان دادن جنگ داخلی تقسیمات کرسیهای پارلمان را تغییر داد. طایفه گرایی نشانگر ساختار جامعه لبنان میباشد. ساختار سنّتی قدرت سیاسی در لبنان بر اساس توازن طایفهایاستوار میباشد که مجموعهایاز طوایف گوناگون، ساختار سیاسی لبنان را شکل دادهاند. لبنان دارای تعدد مذاهب و دارای هفده فرقه دینی به رسمیت شناخته شده میباشد: یازده فرقه مسیحی (مارونی، ارتدوکس، کاتولیک، ارمنیهای ارتدوکس، ارمنیهای کاتولیک، پروتستانها، سریانیهای ارتدوکس، سریانیهای کاتولیک، لاتینها، کلدانیها و نستوریها)، پنج فرقه اسلامی (شیعیان، سنّیان، دروزیان، علویان و اسماعیلیان) و یک فرقه یهودی، که جزو کم اهمیتترین فرقههاست. هسته اصلی بی ثباتی لبنان فرقه گرایی است که بر این کشور حاکم است.
در این نظام، پستهای دولتی در حکومت، خدمات عمومی، ارتش و قوّه قضائیه بر اساس وابستگیهای طایفهایو مذهبی و نه بر اساس مزیت و شایستگی لازم تقسیم شدهاند. بنابراین، وفاداریهای فرقهای(طایفه ای) بر وفاداریهای ملّی برتری دارند. بر اساس آخرین آمار رسمی، جمعیت در سال 1932 یعنی در زمان حاکمیت فرانسه بر این کشور، 51 درصد جمعیت کل کشور را مسیحیان تشکیل میدادند. طبق آمار مذکور، مارونیها بزرگترین فرقه منفرد با 29% آراء و پس از آن سنّیها 22% و شیعیان در حدود 20% نشان داده شدهاند. طبق قانون اساسی لبنان، رئیسجمهور از میان مارونیها، نخستوزیر از میان سنّیها و رئیس مجلس از میان شیعهها و تعدادی از وزرای کابینه نیز از میان سایر فرقههای مهم مانند ارتدوکسها و کاتولیکهای یونانی و دروزیها باید برگزیده شوند.
اما همواره این سؤال مطرح گردیده که چگونه است که تاکنون بجز آمارگیری سال 1932، که طی آن مارونیها اکثریت را به دست آوردند، دیگر هیچ گونه آمارگیری رسمی انجام نشده است؟ در حالی که با امکان دست یابی مسئولان لبنانی به آمار ثبت شناسنامهها یا آمارهای انتخاباتی و اسناد کشور، این شک و شبهه باقی میماند که چنین سکوتی در مشخص کردن و اعلام تغییر و دگرگونی در ترکیب جمعیت طوایف مختلف صرفاً به سود مسیحیان و به زیان مسلمانان صورت نمیگیرد. در حال حاضر، با توجه به سرشماریهای غیررسمی و اسناد و مدارک موجود، این ادعا مطرح است که شیعیان دارای اکثریت میباشند(برای اطلاع بیشتر به سایت الکوثر مراجعه کنید).
نگاهی به نظام پارلمانی لبنان؛ نقش قدرتمند احزاب در اداره کشور
یکی از کشورهایی که بر پایه نظام پارلمانی اداره میشود، کشور لبنان است. پارلمان لبنان 128 عضو دارد که بر اساس سیستم «مناصفه» یا تقسیم به دو، بطور مساوی میان مسیحیان و مسلمانان تقسیم گردیده است. این تقسیمبندی نسبی، در درون هر یک از دو طائفه مسیحی و مسلمان نیز اجرا گردیده و برای همه 18 طائفه لبنانی سهمیه به نسبت جمعیت آن طائفه در نظر گرفته شده است. طبق قانون اساسی این کشور، نمایندگان با رأی مستقیم مردم برای یک دوره 4 ساله برگزیده میشوند.
با توجه به اینکه مذاهب مختلف در کشور لبنان در کنار هم زندگی میکنند، تصمیم بر این شد که کرسیهای پارلمان به تمامی مذاهب تعلق گیرد، یعنی با نسبت ۶ مسیحی به ۵ مسلمان که بر اساس آمارگیری سال ۱۹۳۲ بود که در آن زمان مسیحیان مقداری بیشتر بودند. اما بر اساس توافق طایف که در سال 1990 میان گروههای لبنانی منعقد شد، آن نسبت را مساوی کرد تا هر دو گروه مذهبی حق مساوی داشته باشند.
البته باید گفت ساختار سنّتی قدرت سیاسی در لبنان بر اساس توازن طایفهای استوار است که مجموعهایاز طوایف گوناگون، ساختار سیاسی لبنان را شکل دادهاند. لبنان دارای تعدد مذاهب و دارای هفده فرقه دینی به رسمیت شناخته شده میباشد: یازده فرقه مسیحی (مارونی، ارتدوکس، کاتولیک، ارمنیهای ارتدوکس، ارمنیهای کاتولیک، پروتستانها، سریانیهای ارتدوکس، سریانیهای کاتولیک، لاتینها، لدانیها و نستوریها)، پنج فرقه اسلامی (شیعیان، سنّیان، دروزیان، علویان و اسماعیلیان) و یک فرقه یهودی، که جزو کم اهمیتترین فرقههاست. هسته اصلی بی ثباتی لبنان فرقه گرایی است که بر این کشور حاکم است.
نقش احزاب در پارلمان لبنان
در سیستم پارلمانی لبنان، احزاب حضور چشم گیری دارد؛ احزاب سیاسی لبنان عمدتاً بر اساس گرایش طایفهای تقسیمبندی میشوند.
در صحنه سیاسی این کشور، دو حزب برجسته شیعه حضور دارند که آن دو حزب، «حزبالله لبنان» به رهبری سیدحسن نصرالله و «جنبش أمل» به رهبری نبیه بری است. مهمترین احزاب و گروههای سیاسی اهل سنت جریان المستقبل به رهبری سعد حریری، جماعت اسلامی لبنان به رهبری ابراهیم مصری، حزب اتحاد به رهبری عبدالرحیم مراد، جنبش توحید اسلامی به رهبری بلال شعبان، جمعیت خیریه اسلامی به رهبری حسام قراقیره، جمعیت مقاصد خیریه به رهبری تمام سلام، جنبش امت به رهبری شیخ عبدالناصر جبری میباشد.
البته از فعالترین احزاب و گروههای مسیحی نیز میتوان جریان آزاد ملی به رهبری میشل عون، حزب تائب به رهبری امین جمیل، قوات لبنان به رهبری سمیر جعجع و جریان المرده به رهبری سلیمان فرنجیه را نام برد.
در صحنه دروزی چهار گروه شاخص سیاسی شامل جریان سوسیالیست ترقیخواه لبنان به رهبری ولید جنبلاط، حزب دموکراتیک لبنان به رهبری طلال ارسلان، حزب توحید عربی به رهبری وئام وهاب و حزب عربی لبنانی به رهبری فیصل داود ایفای نقش مینمایند. پس از واقعه ترور رفیق حریری درسال 2005، طرفداران مقاومت تحت عنوان ائتلاف 8 مارس و مخالفین آنها به نام ائتلاف 14 مارس معروف شدند که البته ترکیب این همپیمانیها طی سالهای گذشته تغییراتی داشته است.
تقسیم قدرت میان مذاهب مختلف در پارلمان لبنان
البته نکته مهم در ساختار نظام سیاسی لبنان تقسیم قدرت میان مذاهب مختلف در این کشور است که بر این اساس رئیسجمهوری باید مسیحی مارونی باشد، نخستوزیر باید مسلمان سنی باشد، رییس پارلمان میبایست مسلمان شیعه باشد و فرمانده نیروهای مسلح دروزی باشد که اصل تفکیک قوا در قانون اساسی این کشور مورد تاکید است.
وظایف مهم پارلمان لبنان
یکی از مهمترین وظایفی که پارلمان لبنان بر عهده دارد؛ انتخاب رییسجمهور و نخستوزیر است؛ لذا بر این اساس رئیسجمهور که رئیس کشور محسوب میشود با دو سوم آراء برای یک دوره 6 ساله از سوی نمایندگان مجلس انتخاب میگردد همچنین رئیسجمهور پس از مشورت با نمایندگان مجلس و بر اساس معرفی اکثریت نصف بعلاوه یک نمایندگان مجلس، نخستوزیر را معرفی و مکلف به تشکیل کابینه مینماید.
پارلمان لبنان و 16کمیته تخصصی
در پارلمان لبنان 16 کمیته تخصصی وجود دارد ﻛﺎﺭ ﻛﻤﻴﺘﻪﻫﺎﻱ ﭘﺎﺭﻟﻤﺎﻧﻲ ﺗﺎﻛﻨﻮﻥ ﻣﺤﺪﻭﺩ ﺑﻮﺩه ﺍﺳﺖ، ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪﺍﻱ ﻛﻪ ﺻﺮفا ﺑﻪ ﻣـﺮﻭﺭ ﻭ ﺑﺮﺭﺳـﻲ ﻟـﻮﺍﻳﺢ ﻭ ﻃﺮﺡ ﻫﺎﻱ ﭘﻴﺸﻨﻬﺎﺩﻱ ﻭ ﻧﻈﺎﺭﺕ ﺑﺮﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﻫﺎﻱ ﻭﺯﺭﺍ ﻣﻲ ﭘﺮﺩﺍﺯﻧﺪ. ﺑﻪ ﺩﻟﻴـﻞ ﻣﻨـﺎﺑﻊ ﺑﺴـﻴﺎﺭ ﻣﺤـﺪﻭﺩ، ﺑـﺮﺍﻱ ﻛﻤﻴﺘﻪ ﻫﺎﻱ ﺩﺍﺋﻤﻲ ﭘﺎﺭﻟﻤﺎﻥ ﺍﻣﻜﺎﻥ ﭘﺬﻳﺮ ﻧﻴﺴـﺖ ﻛـﻪ ﺑـﻪ ﻃـﻮﺭ ﻣﺘـﻮﺍﻟﻲ ﻭ ﻫﻤﺰﻣـﺎﻥ ﻭﻇـﺎﻳﻒ ﻗﺎﻧﻮﻧﮕـﺬﺍﺭﻱ ﻭ ﻧﻈﺎﺭﺗﻲ ﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﻛﻨﻨﺪ ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭﺍﺕ ﺗﺤﻘﻴﻘﺎﺗﻲ، ﻛﺎﺭ ﺍﻳﻦ ﻛﻤﻴﺘﻪﻫﺎ ﺍﺣﺘﻤﺎﻻ ﺑﻪ ﻫﻴﭻ ﻧﺘﻴﺠـﻪ ﻣﻬﻤﻲ ﻣﻨﺘﻬﻲ ﻧﺨﻮﺍهد ﺷﺪ، ﺍﮔﺮﭼﻪ ﻧﻈﺎﻣﻨﺎﻣﻪ ﭘﺎﺭﻟﻤﺎﻥ ﺍﺟـﺎﺯه ﺍﻳﺠـﺎﺩ ﻛﻤﻴﺘـﻪ ﻫـﺎﻱ ﺗﺤﻘﻴﻘـﺎﺗﻲ ﻭﻳـﮋه ﺑـﺪﻭﻥ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭﺍﺕ ﻗﻀﺎﻳﻲ ﺭﺍ ﻣﻲ دهد.
اختیارات پارلمان لبنان
ﺍﺧﺘﻴﺎﺭﺍﺕ ﻭ ﺻﻼﺣﻴﺖ ﻫﺎﻱ ﭘﺎﺭﻟﻤﺎﻥ ﻟﺒﻨﺎﻥ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭﺍﺕ ﻭ ﺻﻼﺣﻴﺖ ﻫﺎﻱ ﻋﻤﻮﻣﻲ ﺩﻳﮕﺮ ﭘﺎﺭﻟﻤﺎﻥ ﻫﺎﻱ ﺟﻬﺎﻥ ﻋﺒﺎﺭﺗﻨﺪ ﺍﺯ ﻧﻈﺎﺭﺕ ﻗﺎﻧﻮﻧﮕﺬﺍﺭﻱ، ﺑﺮﺭﺳﻲ ﻭ ﺗﺼﻮﻳﺐ ﺑﻮﺩﺟﻪ ﻛﺸﻮﺭ که ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻣﺠﻠﺲ ﻟﺒﻨﺎﻥ ﺍﺯ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ قاﻧﻮﻧﮕﺬﺍﺭﻱ ﻭﻳﮋﻩﺍﻱ ﻧﻴﺰ ﺑﻬﺮﻩﻣﻨﺪ ﺍﺳﺖ ﻛـﻪ ﺑـﻪ ﺍﺻـﻼﺣﺎﺕ ﺩﺭ ﻗـﺎﻧﻮﻥ ﺍﺳﺎﺳﻲ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ.
پارلمان لبنان متشکل از فرقهها و قومهای مختلف
لبنان یک کشور چند قومی و فرقهایاست و به طور طبیعی شکل گیری پارلمان این کشور نیز متشکل از نمایندگان با گرایشهای مختلف قومی و فرقهایاست بنابراین صحن پارلمان میتواند میدان تشتت آرا و اختلافات سلیقهای و غیر سلیقهای باشد که این مساله میتواند طبیعی بنظر برسد.
جامعه لبنان پس از جنگهای داخلی (1975 تا 1990) کمتر تحت تاثیر احساسات قومی و فرقهایقرار گرفته است و تلاش میکند در یک جامعه یکپارچه مشکلات خود را رفع کند و در این میان پارلمان اثرگذارترین نقش را در ایجاد همبستگی، اتحاد، رفع مخاصمات، افزایش ثبات و آرامش در جامعه را برعهده دارد.
با توجه به نقش کلیدی حزب الله لبنان در تامین استقلال این کشور و محبوبیت بالای این جریان سیاسی، در انتخابات پارلمانی، حزب الله قدرت بالایی در تعیین کنندگی سیاسی دارد(برای اطلاع بشتر به سایت خبرگزاری خانه ملت مراجعه کنید).
سعد حریری و تشکیل دولت جدید لبنان
سعد حریری برای سومین بار در طول ریاستجمهوری میشل عون مامور تشکیل دولت جدید لبنان شده است.
حریری پس از کسب موافقت نسبی فراکسیونهای پارلمانی کار خود برای تشکیل کابینه جدید لبنان را شروع کرده است. وی از مجموع ۱۲۰ نماینده پارلمان به ۶۵ رای موافق، ۵۳ رای ممتنع و عدم حضور دو نماینده برای اظهار نظر دست یافت. همین روند پارلمانی خود گویای آن است که راه او برای تشکیل هیئت دولت جدید آسان نیست.
حریری و باسیل
مهمترین مشکل سعد حریری جریان ملی آزاد لبنان به ریاست جبران باسیل است که اکنون در پارلمان لبنان بزرگترین فراکسیون مسیحی را در دست دارد. جبران باسیل و حزب تحت امرش نگران آن هستند که عدم توافق با حریری منجر به ائتلافی سیاسی بین احزاب و سازمانهای شیعی و سنی شود که وزرای هیئت دولت جدید از جمله وزرای مسیحی را بدون مشورت با جریان ملی آزاد لبنان انتخاب کنند، از همین رو تلاشهایی با وساطت نبیه بری در جریان است تا مسافت بین باسیل و حریری را کوتاه کنند تا راه تشکیل دولت جدید هموار شود.
شکل دولت
آن چنانکه حریری اعلام کرده است او درصدد تشکیل کابینهای است که وزرای آن را متخصصین و نه سیاسیین تشکیل دهند و به شکل طبیعی این دولت زیر سایه طرح فرانسه قرار خواهد گرفت که پس از انفجار بیروت و در جریان دیدار امانوئل ماکرون، رییسجمهور فرانسه مطرح و تصویب شد. براساس این طرح دولت جدید دولتی متشکل از متخصصین بدون وابستگی سیاسی است که وظیفه اصلی اش عبور دادن لبنان از بحران بزرگ اقتصادی ناشی از انفجار بیروت و شرایط خاص ناشی از بحرانهای اقتصادی این کشور در دوران کرونا است. از سوی دیگر این کابینه جدید باید راه گفتگو با صندوق بینالمللی پول را به منظور کمک به لبنان باز کند.
آیا حریری موفق میشود؟
اگر به سوابق حریری نگاه کنیم او در سال ۲۰۱۹ نیز مکلف به تشکیل کابینه شد و سه شرط برای این امر گذارد. اول آن بود که وزراء از میان متخصصین باشند و نه سیاسیهای وابسته به احزاب، شرطی که از نگاه کارشناسان اقدامی برای دور ساختن جبران باسیل و حزبش از دولت بود و همین امر یکی از عوامل اصلی ناتمام ماندن کار حریری شد. دوم آن که وی باید وزرای مورد نظر را از میان طوایف مختلف انتخاب کند. و سوم آن که همه با ورود لبنان به برنامه صندوق بینالمللی پول برای کمک به لبنان موافقت کنند.
این شروط کار را برای تشکیل کابینه سخت کرد و در نهایت حریری موفق به تشکیل دولت نشد. تقریبا شبیه به همین راه را نیز مصطفی ادیب رفت و او نیز به رغم فشار سنگین سیاسی فرانسه برای موفقیت ادیب، اما از میانه راه استعفایش را به رییسجمهور اعلام کرد. از همین رو به نظر میرسد کار تشکیل دولت جدید لبنان سخت است، این همه در حالی است که طرفهایی مثل آمریکا و عربستان سعودی ضمن تمایل به تشکیل چنین دولتی، منتظر فرصتاند تا کابینه متخصصین را به وسیلهایدراز مدت برای دور ساختن حزبالله از هیکل سیاسی و اجرایی دولت لبنان کنند.
البته رویکردهای احزاب و سیاستمداران لبنانی حاکی از آن است که این بار قرار است دست حریری برای تشکیل دولت بازتر باشد تا این کشور وارد بحرانی اضافه بر بحرانهای قبلی نشود.
شرایط متفاوت امروز برای تشکیل دولت
شرایط سیاسی لبنان با پاییز ۲۰۱۹ که حریری مکلف به تشکیل دولت شد کاملا متفاوت است. آمریکا در حال حاضر چماق تحریمها را علیه لبنان به دست گرفته و عملا آن را با تحریم دو وزیر سابق از میان شیعیان و مسیحیان به بهانه کمک به حزبالله آغاز کرده است. از سویی دیگر آمریکاییها فشار سنگینی بر لبنان وارد کردهاند تا این کشور گفتگوهای تعیین چهارچوب مذاکرات حقوقی با اسرائیل بر سر مرزهای دریایی که به پرونده فازهای نفتی و گازی لبنان در دریای مدیترانه ارتباط دارد، آغاز کند. گفتگوهایی که دستور انجام آن صادر شده است و قرار است تحت نظارت سازمان ملل انجام شود و از نکات لطیف هم آن است که آمریکا میخواهد نقش واسطه عادل را بین دو طرف ایفاء کند!
از سویی دیگر اکنون علاوه بر بحرانهای اقتصادی شدید، لبنان با موج افزایش سطح انتشار کرونا مواجه است که علاوه بر خسارتهای ناشی از انفجار بیروت، دست دولت لبنان را در پوست گردو گذاشته است.
در همین حال کشورهای ثروتمند عربی حوزه خلیج فارس همچون سعودی و امارات همه کمکهای اقتصادی و حمایتهای مالی از بازار پولی لبنان را متوقف کردهاند و همه نگاهها به حریری در همین سمت و سو میچرخد که او چه سیاستی را در قبال این نوع کشورهای عربی اتخاذ میکند؟
حریری به خانه اول باز میگردد؟
میتوان گفت شکست مصطفی ادیب برای سعد حریری به یک نقطه بازگشت مجدد تبدیل شده است و در سایه تلاش فرانسه برای زنده نگهداشتن طرح ماکرون برای لبنان، حالا حریری میتواند برای حمایت بینالمللی و منطقهایکابینه اش حساب باز کند. براساس آن چه که در روزهای اخیر شاهد بودهایم رییسجمهور فرانسه برای موفقیت طرحش با آمریکا، عربستان و ایران رایزنیهایی انجام داده است تا نخستوزیر مکلف بتواند کابینه مورد نظر را تشکیل دهد. لذا فرضیه شکست مجدد حریری اکنون در دستور کار هیچ طرفی نیست گرچه روند تحولات نشان میدهد پرونده لبنان و دولتش همچنان متاثر از انتخابات ریاستجمهوری آمریکا باقی خواهد ماند.
اکنون حریری در حال مشورت و رایزنیها برای تشکیل کابینه متشکل از ۱۴ یا ۱۸ وزیر است و برخی پیشرفتها دراینباره صورت گرفته است و همانطور که پیشتر اشاره شد مهمترین گره کار سعد حریری با جبران باسیل و جریان آزاد ملی لبنان برای تشکیل کابینه جدید است.
با این همه باید منتظر بود و نتیجه رایزنیهای نخستوزیر مکلف با طرفهای دیگر لبنانی را دید و این که خروجی آن چه خواهد بود و آنگاه قضاوت کنیم که آیا طرح تشکیل کابینه جدید لبنان با تکلیف حریری به خانه اول بازگشته است یا آن که نقطه آغاز جدیدی برای حریری گشوده شده است(برای اطلاع بیشتر به سایت خبرگزاری ایسنا مراجعه کنید).
احزاب
احزاب سیاسی لبنان عمدتاً بر اساس گرایش طایفهای تقسیمبندی میشوند. در صحنه سیاسی این کشور، دو حزب برجسته شیعه حضور دارند که عبارتند از حزبالله لبنان (به رهبری سیدحسن نصراله) و جنبش أمل (به رهبری نبیه بری). مهمترین احزاب و گروههای سیاسی اهل سنت عبارتند از جریان المستقبل (سعد حریری)، جماعت اسلامی لبنان (ابراهیم مصری)، حزب اتحاد (عبدالرحیم مراد)، جنبش توحید اسلامی (بلال شعبان)، جمعیت خیریه اسلامی (حسام قراقیره)، جمعیت مقاصد خیریه (تمام سلام)، جنبش امت (شیخ عبدالناصر جبری) و غیره. از فعالترین احزاب و گروههای مسیحی نیز میتوان جریان آزاد ملی (میشل عون)، حزب کتائب (امین جمیل)، قوات لبنان (سمیر جعجع) و جریان المرده (سلیمان فرنجیه) را نام برد. در صحنه دروزی چهار گروه شاخص سیاسی شامل جریان سوسیالیست ترقیخواه لبنان (ولید جنبلاط)، حزب دموکراتیک لبنان (طلال ارسلان)، حزب توحید عربی (وئام وهاب) و حزب عربی لبنانی (فیصل داود) ایفای نقش مینمایند.
احزاب و گروههای سیاسی دیگری نیز با گرایشهای غیرطایفهای همچون حزب سوری قومی اجتماعی (اسعد حردان)، سازمان مردمی ناصری (اسامه سعد)، جنبش مردمی (نجاح واکیم)، حزب بعث (فایز شکر)، کنگره مردمی لبنان (کمال شاتیلا) و غیره فعال میباشند. پس از واقعه ترور رفیق حریری درسال 2005، طرفداران مقاومت تحت عنوان ائتلاف 8 مارس و مخالفین آنها بهنام ائتلاف 14 مارس معروف شدند که البته ترکیب این همپیمانیها طی سالهای گذشته تغییراتی داشته است(برای اطلاع بیشتر به سایت الکوثر مراجعه کنید).
مهمترین گروههای سیاسی لبنان عبارتند از:
گروههای مسیحی
جریان ملی آزاد لبنان
بزرگترین حزب سیاسی مسیحیان لبنان جریان ملی آزاد است. این جریان سیاسی پس از تبعید ژنرال میشل عون به پاریس در سال 1990 تشکیل شد و به تدریج سیر تکاملی خود را طی کرد تا سال 2005 به یک حزب قوی در عرصه تحولات داخلی لبنان تبدیل شد. این حزب پس از بازگشت میشل عون از پاریس به لبنان (مه 2005)و خروج نیروهای سوریه از لبنان، با جریان مسیحی المرده در انتخابات پارلمانی این کشور ائتلاف کرد و پس از آن متحد حزب الله لبنان شد و یک ائتلاف دائمی برای حمایت از مقاومت علیه اسرائیل تشکیل داد. جریان ملی آزاد یکی از مهمترین گروههای لبنانی مخالف حضور نیروهای سوری در این کشور بود. به همین دلیل جریان ملی آزاد به ائتلاف 14 مارس پیوست و به محض خروج نیروهای سوریه از لبنان به جنبش حزب الله، امل و برخی جریانات دروزی ملحق شد(برای اطلاع بیشتر به خبرگزاری تسنیم مراجعه کنید). بدنبال انتخاب میشل سلیمان به عنوان رئیسجمهور جدید لبنان و گرایش جریان ملی آزاد به حزب الله و امل، این جریان دچار شکاف شد که مهمترین آن شورای عالی جریان ملی آزاد است. این شورا به ائتلاف 14 مارس پیوست. گروه دیگری که از جریان آزاد ملی مشتق شد جریان وابسته به میشل عون است. این جریان طرفدار گروههای مقاومت لبنان است(برای مطالعه بیشتر به سایت الکوثر مراجعه کنید).
نیروهای لبنانی
این یک حزب سیاسی و شبه نظامی است که در سال 1976 توسط بشیر الجمیل بنیانگذاری شد. شاخه نظامی این حزب در جریان موسوم به جبهه لبنان ریشه دارد. نیروهای لبنانی یکی از طرفهای درگیر در جنگهای داخلی لبنان بود که در نبردهای زیادی علیه شبه نظامیان جنبش ملی لبنان و سازمانهای فلسطینی مقیم این کشور شرکت کرد. بدنبال ترور بشیر جمیل در سال 1982 و تغییر در کادر رهبری نیروهای آزاد ملی، این حزب از جبهه لبنان جدا شد و پس از آن با یگانهای ارتش لبنان به فرماندهی میشل عون وارد جنگهای خونین شدند.
در پی امضای توافقنامه طائف که به پایان جنگهای داخلی لبنان منجر شد، نیروهای لبنانی سلاحهای خود را تحویل مقامات بیروت دادند و به یک حزب سیاسی تبدیل شد. بدنبال این تصمیمگیری، سمیر جعجع فرمانده نیروهای لبنانی به بمبگذاری در کنیست النجات متهم شد و به زندان افتاد و فعالیت نیروهای لبنانی ممنوع شد اما پس از خروج نظامیان سوریه از لبنان در سال 2005 این ممنوعیت لغو و سمیر جعجع نیز از زندان آزاد شد و مسئولیت هیئت اجرایی نیروهای لبنانی را به عهده گرفت. در دورههایی نیروهای لبنانی 5 کرسی هم در پارلمان لبنان داشتهاند. جوزف سرکیس وزیر گردشگری اولین کابینه فؤاد سنیوره وابسته به حزب نیروهای لبنانی بود، آنتوان کرم به عنوان وزیر محیط زیست و عدل ابراهیم به عنوان وزیر دادگستری اسبق وابسته به همین حزب هستند.
دیگر احزاب مسیحی
«حزب کتائب»، «حزب آزادگان ملی»، «جریان المردة»، «اتحاد ملی لبنان»، «حزب دموکرات مسیحی»، «حزب همکاری»، «حزب الوعد» «جنبش التغییر»، «جبهة آزادی» و...از جمله گروههای سیاسی مسیحی لبنان هستند(برای اطلاع بیشتر به سایت الکوثر مراجعه کنید).
گروههای سنی مذهب
لبنان همواره یکی از پایگاههای اصلی جریانهای اسلامگرای شیعه و سنی در جهان اسلام بوده است. این کشور به دلیل نزدیکی به مرز فلسطین، سابقه اشغال از سوی رژیم صهیونیستی و تعدد طوایف و مذاهب مختلف از اهمیت بالایی در منطقه برخوردار بوده و همواره چشم طمع دشمنان غربی و عربی را به خود جلب کرده است. تلاشهای امام موسی صدر برای پایان جنگ طوایف در این کشور و همچنین تأسیس مقاومت اسلامی از سوی وی موجب شد که جریانهای علمایی شیعه و سنی نیز نقش بارزی را در مقابله با رژیم صهیونیستی و جنگ طایفهایایفا کنند. در این کشور که تشکلها، تجمعها و گروههای علمایی به شدت فعال هستند، دشمنان جریان مقاومت و همچنین مزدوران عرب همواره سعی کردهاند با ایجاد درگیری بین علمای شیعه و سنی، مسلمانان این کشور را از مبارزه با رژیم صهیونیستی منحرف کنند(برای اطلاع بیشتر به سایت خبرگزاری رسا مراجعه کنید).
با توجه به اهمیت شناخت جریانهای علمایی اهل تسنن حامی مقاومت و مخالف جریان مقاومت در اینجا به بررسی مهمترین علما و گروههای اهل تسنن لبنان و همچنین تلاش عربستان برای سیطره بر دارالافتاء لبنان میپردازیم.
جریانها و علمای حامی مقاومت اسلامی لبنان
جمعیت علمای مسلمین
این جمعیت به ریاست شیخ احمد الزین، یکی از علمای اهل تسنن این کشور از مهمترین جمعیتهای علمایی لبنان متشکل از روحانیان شیعه و سنی است. این جمعیت که رویکرد تقریب بین مذاهب اسلامیدارد، همواره با صدور بیانیههایی خواستار مبارزه با جریانهای تکفیری و تروریستی بوده است. از آخرین موضعگیریهای جمعیت علمای مسلمان لبنان میتوان به بیانیه شدید اللحن این جمیعت در محکومیت حمله عربستان به یمن اشاره کرد. این جریان همچنین بر لزوم آزادسازی سرزمینهای اشغالی از دست رژیم صهیونیستی و بازگشت فلسطینیان به سرزمین خود همیشه تأکید داشته است.
جمعیت قولنا و العمل
احمد القطان، رییس این جمعیت از علمای معتدل اهل تسنن لبنان است. القطان دیدارهای مستمری را با علمای شیعه لبنان دارد و همواره بر لزوم حمایت از خط مقاومت اسلامی در برابر تهدیدهای صهیونیستی و تکفیری تأکید داشته است. وی از جمله علمای میانسال لبنان است که تلاش بسیاری را برای آگاه سازی جوانان سنی مذهب نسبت به واقعیتهای مختلف از جمله خطر تکفیر و تروریسم برای جهان اسلام به کار گرفته است.
جبهه العمل المقاوم
این جبهه به ریاست شیخ زهیر الجعید، فعالیتهای تأثیرگذاری را در کنگرهها و همایشهای تقریبی در تهران و سایر مناطق جهان اسلام دارد. جبهه العمل المقاوم علاوه بر تلاش فرهنگی برای مقابله با گروههای تکفیری و تندرو، به طور مستمر خواستار حمایت مردم لبنان از ارتش و مقاومت این کشور برای مقابله با رژیم صهیونیستی است.
حزب همبستگی
این حزب از دیگر احزاب حامی جریان مقاومت و مخالف تلاشهای سعودی در لبنان است. شیخ مصطفی ملص، رییس این حزب از حامیان جمهوری اسلامی ایران در لبنان و مخالفان تشکلهای اسلامگرای تندروی لبنان است. این حزب همچنین موضعی انتقادی نسبت به اقدامات کشورهای عربی در سوریه دارد.
جنبش اصلاح و الوحده
جنبش اصلاح و الوحده لبنان از دیگر جریانهای اسلامگرایی است که به شدت با رویکرد سیاسی جریان المستقبل لبنان مخالف است. گروههای تندرو نیز به دلیل حمایتهای شیخ ماهر عبدالرزاق، رییس این جمعیت از سیدحسن نصرالله، دبیرکل مقاومت اسلامی و همچنین انتقادهای وی از برخی علمای تندروی لبنانی برای ترور این عالم اقدام کردند که بی نتیجه ماند. مسأله فلسطین و لزوم حمایت از مقاومت مسلحانه در برابر اسرائیل از دیگر رویکردهای این جنبش است.
شیخ حسام العیلانی
این عالم لبنانی که از جمله شخصیتهای بارز منطقه صیدای لبنان به شمار میآید، همواره برای نگه داشتن مردم این منطقه (صیدا) در خط مقاومت و دوری از تندروی فعالیت کرده است. امام جماعت مسجد الغفران صیدا به ویژه پس از آغاز بحران سوریه با اظهارات و بیانیههای مختلف تلاش کرد که مردم را از حمل سلاح علیه ارتش لبنان و مجاهدان مقاومت برحذر دارد. شیخ حسام العیلانی همچنین از جمله کسانی است که انفجارهای تروریستی در مناطق کشورهای شیعه نشین حاشیه خلیج فارس را به شدت محکوم کرده و خواستار همزیستی مسالمتآمیز اهل تسنن و شیعیان با دوری از تندروی و افراط بوده است.
شیخ ماهر حمود
ماهر حمود را میتوان یکی از برجستهترین علمای اهل سنت لبنان برشمرد. وی که دبیرکل اتحادیه علمای حامی مقاومت است از گذشته تا کنون در انتقاد از علمای تندروی اهل سنت، جریانهای اسلامگرا مانند اخوانالمسلمین و عربستان سعودی سخنرانیهای بی پروایی را انجام داده است. حمایت شدید وی از جریان مقاومت و همچنین جمهوری اسلامی ایران سبب شده است که تکفیریها علاوه بر تکفیر وی چند بار برای ترور این شخصیت لبنانی اقدام کنند. خطبههای نماز جمعه و سخنرانیهای وی به شدت از سوی رسانههای مختلف مورد توجه قرار میگیرد.
علمای سنی همسو با عربستان سعودی و جریان المستقبل لبنان
عربستان سعودی به عنوان مهمترین حامی جریان المستقبل لبنان در طی سالهای اخیر همه ظرفیتهای خود را به کار گرفته تا از علمای اهل سنت این کشور برای خدشه وارد کردن به وجهه جمهوری اسلامی ایران و جریان مقاومت به ویژه حزب الله لبنان استفاده کند. در این میان به نظر میرسد که میتوان علمای همسو با عربستان را به سه دسته تقسیم کرد.
علمای حامی اقدام مسلحانه علیه مقاومت
مهمترین شخصیت سلفی که در چند سال اخیر و به ویژه پس از بحران سوریه به اقدام علیه حزب الله لبنان پرداخت احمد الاسیر، شیخ فتنه بود. وی که از تندروترین مخالفان ایران و حزب الله لبنان است ابتدا با اظهارات تند و تحریک آمیز، تلاش داشت اهل سنت را علیه مقاومت اسلامی بسیج کند. وی و یارانش پس از مدتی با بستن خیابانها بر لزوم کنار گذاشتن سلاح از سوی حزب الله لبنان تأکید کرده و دست به اعتصاب زدند. احمد الاسیر که تلاشهای خود را در بین مردم و حکومت بی ثمر میدید پس از تحریک طرفدارانش علیه ارتش لبنان و مقاومت اسلامی دست به سلاح برد که این امر به کشته شدن چند سرباز ارتش لبنان انجامید. با بالاگرفتن درگیریها، ارتش لبنان شمار بسیاری را از طرفدرانش را به هلاکت رساند و دستگیر کرد. این شخصیت لبنانی پس از آن درگیریها از انظار عموم غایب شد و بیش از یکسال است که خبری موثق از محل اختفای وی در محافل رسانهایلبنان وجود ندارد. دراینباره به نظر میرسد برخی کشورهای خارجی تلاش داشتند از الاسیر برای وارد کردن حزب الله به جنگی داخلی در لبنان استفاده کنند که با ناکام شدن این تلاش، احمد الاسیر دیگر برای آنها یک برگ سوخته بیش نیست.
علمایی که علیه ایران و مقاومت اظهار نظر میکنند
اظهارات این دسته از علما جنبه تبلیغاتی دارد که در رسانهها مانور زیادی روی آن صورت میپذیرد. از جلمه علمایی که با اظهارات خود از عربستان سعودی حمایت کرده و ایران را باعث و بانی همه مشکلات منطقه عنوان میکند میتوان به محمد علی جوزو، مفتی جبل لبنان اشاره کرد. وی همواره جمهوری اسلامی ایران را حامی اصلی "ترورسیم شیعی و سنی" توصیف کرده و از حزب الله لبنان به عنوان "اشغالگر سوریه" یاد میکند. رسانههای مخالف محور مقاومت نیز با استفاده از اظهارات وی، به تشویش اذهان عمومی علیه حزب الله و ایران استفاده میکند.
سلیم سوسان، مفتی اهل سنت صیدا نیز از دیگر شخصیتهای همسو با جریان المستقبل و نزدیک به دار الافتاء لبنان است که اظهاراتی علیه جریانهای سیاسی حامی مقاومت اسلامی لبنان دارد. این شخصیت لبنانی با نادیده گرفتن اقدامات گروههای تندرو، جریان مقاومت را افراطی معرفی میکند.
هیأت علمای مسلمین
از دیگر جریانهای اسلامگرای متشکل از برخی مفتی سلفی است که از هر فرصتی برای دامن زدن به شیعه هراسی و ایران هراسی در این کشور استفاده میکنند. این جریان که مخالف حزب الله لبنان است، از دیگر ابزارهای تبلیغاتی رسانههای لبنانی و عربی برای ضربه به ایران و جریان مقاومت است. یکی از مهمترین فعالیتهای این هیأت حمایت از گروههای مسلح مانند جبهه النصره در مناطق مختلف لبنان از جمله عرسال است که با هدف تطهیر آنان از مفهوم تروریسم و ایجاد مرزبندی بین جبهه النصره و داعش صورت میپذیرد.
علمای معتدلی که گرایش به عربستان دارند
دسته دیگری از علمای لبنان نیز هستند که به عربستان گرایش دارند اما آنها مواضع معتدل تری نسبت به سایرین دارند. از مهمترین شخصیتهای معتدل سنی مذهب لبنان میتوان به محمد رشید قبانی، مفتی سابق لبنان و عبدالطیف دریان مفتی کنونی لبنان اشاره کرد.
برای مثال محمد رشید قبانی با وجود اینکه به عربستان گرایش داشت و رابطه خوبی با المستقبل نیز داشت اما با مقاومت نیز از روابط حسنه برخوردار بود و در جایگاه مفتی اعظم هیچگاه علیه مقاومت اسلامی اقدامی انجام نداد.
از سوی دیگر عبدالطیف دریان که نزدیک به یک سال است در دارالافتاء لبنان مستقر شده است نسبت به قبانی نزدیکی بیشتری با عربستان و المستقبل دارد اما رابطه خود با علمای مختلف شیعه و همچنین سنی حامی مقاومت را نیز حفظ کرده است.
تلاش عربستان و المستقبل برای سیطره بر دار الافتاء لبنان
یکی از مهمترین تلاشهای عربستان و همپیمانان آن در داخل لبنان سیطره کامل بر دارالافتاء این کشور و مقابله دینی با جریان مقاومت است. اگرچه اکنون نیز مفتی اعظم لبنان رابطه بسیار نزدیکی با عربستان و المستقبل دارد اما این شخصیت نیز نمیتواند سعودیها و هم پیمانان آنها را راضی نگاه دارد؛ چرا که عربستان سعودی به دنبال شخصی مانند احمد الاسیر یا محمدعلی جوزو است که به صورت آشکار علیه حزب الله و ایران موضع بگیرد.
المستقبل نیز که مهمترین شاخه سیاسی اهل سنت است برای اینکه رابطه خوب خود با اسلامگرایان سنی مذهب را حفظ کند، تلاش دارد با استفاده از دار الافتاء و شخصیتهای دینی اجازه ندهد که حمایت جریانهای مردمی اهل سنت را در مقابل گروههایی مانند جبهه النصره و... از دست دهد. به همین دلیل همه تلاش خود را میکند که از علمایی استفاده کند تا با اظهارات و مواضعی علیه مقاومت بخشی از تندروها را راضی نگه دارد.
نکته قابل توجه این است که حمایت از علمای افراطی اهل سنت بیش از همه به سود رژیم صهیونیستی است. این رژیم که از قدرت روز افزون مقاومت به هراس افتاده و از همگرایی علمای شیعه و سنی بر محور مقاومت علیه اسرائیل خسته شده است امید دارد با ایجاد تنش بین جریانهای دینی سنی و شیعه جلوی فراگیر شدن استراتژی مقاومت در بین گروههای اسلامگرا را گرفته و با ایجاد درگیری داخلی در لبنان خود را در وضعیت بهتری قرار دهد. این درحالی است که بخش عظیمی از علما و شخصیتهای دینی اهل تسنن رابطه بسیار خوبی با حزب الله دارند و از حامیان اصلی مقاومت اسلامی به حساب میآیند. امری که به نظر میرسد از اساسیترین چالشهای دشمنان مقاومت است.
درپایان باید گفت نظر به اینکه سابقه جنگ سی و سه روزه نشان داده است که عربستان سعودی و جریان المستقبل از هیچ تلاشی برای تضعیف حزب الله فروگذاری نمیکنند و همچنین با توجه به شرایط منطقه عربستان و هم پیمانان لبنانی آن عزم خود را برای استفاده از دارالافتاء و مراکز دینی در لبنان به منظور مقابله با حزب الله جزم کردهاند. در این بین فعالیتهایی با رویکرد تقریب بین مذاهب و همچنین روشنگری علمای اهل تسنن میتواند نقش مهمی را برای خنثی کردن این نقشه ایفا کند(برای اطلاع بیشتر به سایت خبرگزاری رسا مراجعه کنید).
جریان المستقبل
این گروه سیاسی توسط رفیق حریری نخستوزیر پیشین لبنان بنیانگذاری شده است. پس از ترور او در سال 2005 سعدالدین حریری پسر رفیق حریری رهبری این گروه سیاسی را به عهده گرفت. این گروه با ائتلاف با حزب ترقیخواه سوسیالیست به رهبری ولید جنبلاط، نیروهای لبنانی، حزب کتائب و سایر گروههای سیاسی لبنانی ائتلاف 14مارس را تشکیل داد. این ائتلاف از حمایت آمریکا و فرانسه و سایر کشورهای غربی به همراه عربستان و برخی کشورهای عربی برخوردار است. ائتلاف 14مارس با برپایی تظاهرات و اعتصابها در شهرهای لبنان بویژه بیروت خواستار تشکیل دادگاه بینالمللی برای مجازات عوامل ترور رفیق حریری، پایان دادن به حضور نظامی و امنیتی سوریه در لبنان و برگزاری انتخابات آزاد در این کشور و خلع سلاح تمام گروههای لبنانی از جمله حزبالله شدند. بدنبال این تحصنها و ناآرامیها ائتلاف 14 مارس توانست بیشتر کرسیهای پارلمانی را بدست بیاورد و دولت اکثریت را تشکیل دهد(برای اطلاع بیشتر به سایت الکوثر مراجعه کنید).
حزب جماعت اسلامی لبنان
این جماعت یکی از شاخههای اخوانالمسلمین است که در سال 1964 به طور رسمی فعالیت خود را در لبنان آغاز کرد. فتحی یکن اولین دبیرکل این جماعت بود که هدف از تاسیس آن تبلیغ اسلام، مقابله با تمدن غربی و جامعه سازی اسلامی و تلاش برای بازگشت به اصول اصیل اسلامی بود. این جماعت در دهه 70 قرن گذشته در سراسر مناطق سنی نشین لبنان نفوذ خود را توسعه داد بیشتر توجه جماعت اسلامی لبنان به موسسات رسمی دینی بود لذا نمایندگانی را در این موسسات مثل شورای عالی اسلامی و اداره اوقاف نصب کرد. این جماعت به تدریج وارد فعالیتهای سیاسی شد بطوریکه در سال 1972 اولین نماینده وابسته به جماعت اسلامی لبنان وارد پارلمان این کشور شد. در جریان جنگهای داخلی لبنان در سال 1975 جماعت اسلامی لبنان گروه شبه نظامی موسوم به مجاهدین تشکیل داد تا از مناطق طرابلس، بیروت و صیدا حمایت کند. پس از این جنگ نیروهای وابسته به جماعت اسلامی لبنان سلاحهای خود را به نیروهای عربی تحویل دادند و مراکز نظامی خود را تعطیل کردند اما با حمله ارتش صهیونیستی به لبنان در سال 1982 نیروهای وابسته به جماعت اسلامی این کشور مسلح شدند و تا خروج آخرین نظامی اسرائیلی از جنوب لبنان به مبارزه خود با این رژیم ادامه داد. از آنجایی که این جماعت به جدایی دین از سیاست معتقد نیست و بر این باور است فعالیتهای سیاسی که در راستای دفاع از حقوق مردم و بر طرف کردن ظلمی از آنان باشد عبادت محسوب میشود، در عرصه سیاسی این کشور حضور فعالی دارد و بعد از ترور رفیق حریری سیاست اعتدال را میان دو جناح اصلی لبنان یعنی 14 مارس و 8 مارس در پیش گرفت.
جمعیت خیریه اسلامی
در سال ۱۹۳۰ تاسیس و در ۱۹۸۲ محمد حبشی را به رهبری خود برگزید. طرفداران حبشی به خاطر اینکه جزء سلفیون و اشعریون بود دائم با هواداران فتحی یکن که یک معتزله بود نزاع داشتهاند. آنها با استقرار جامعه اسلامی مخالف اند چون آنها راعامل تفرقه بین مسلمانان میدانند. به سوریه تمایل زیادی دارند و استدلالات سلفی جدی نیز پیدا کردهاند[۲۲].
حزب آزادی عربی
حزب نجاد
حرکت توحید اسلامی
تفاوت اصلی این جریان سیاسی اسلامی با جماعت اسلامی این است که با توجه به اینکه هر ۲ دارای رهبری کاریزماتیک هستند اما جماعت اسلامیه به صورت رهبری جنعی روحانی اداره میشود. علیرغم اختلافاتی که با شیعه دارد، همراه حزب الله علیه شکست اسرائیل شرکت داشت و از ایران حمایت میکرد. این حرکت در ۱۹۸۲ توسط شیخ سعید شعبان در طرابلس پایهگذاری شد. شیخ سعید شعبان هر چند سنی مذهب بود لکن در تفکرات و ایدئولوژی خود تمایلات شیعه گرایانه داشت و چند بار به ایران نیز سفر کرده بود. او فارغالتحصیل الازهر بود که در سال ۸۳ و ۸۴ با بعضیها و سوسیالیستها و... درگیر شد و علیه آنان به پیروزی رسید. او در صیدا فعالیت جدی داشت و در نبرد با اسرائیل در ۱۹۸۸ نیز به طور فعالانه شرکت داشت. ایدئولوژی وی آمیزهایاز چند اصل مهم بود: ۱) مبارزه ۲) مخالف جدایی دین از سیاست ۳) ناسیونالیسم عربی ۴) کثرت گرایی. وی دشمن جدی با مسیحیان داشت. روابط متفاوت وی با حزب الله و دولت ایران قدری کار را مشکل کرده بود. وی از طرفی طرفدار حزب الله بود اما از طرفداری یک رژیمیمانند ایران در لبنان ممانعت میکرد. وی مذاکره با اسرائیل را نیز به طور جدی رد میکرد. او در سال ۱۹۹۷ فوت کرد و ماهر حمود دبیر کلی جنبش را به عهده گرفت [۲۳].
حزب اتحاد
جنبش عربی لبنان
کنگره مردمی لبنان
گروههای شیعی
حزب الله
حزب الله لبنان بزرگترین و تاثیرگذارترین جنبش لبنانی است که نقش بسیار مهمی در ساختار سیاسی این کشور دارد. به هرحال بدنبال حمله رژیم صهیونیستی به لبنان در سال 1982 تعدادی از جوانان لبنانی در کنار یکدیگر قرار گرفتند و با هدف بیرون راندن متجاوزین یک گروه مقاومت تشکیل دادند. جنگهای چریکی و فعالیت سیاسی این جوانان سبب شد تا افسانه شکست ناپذیری ارتش صهیونیستی نابود شود و این ارتش اولین طعم تلخ شکست را در سال 2000 بچشد و دست از پا درازتر از جنوب لبنان عقبنشینی کند.
بدنبال این عقبنشینی مزبوحانه ارتش صهیونیستی از جنوب لبنان، جایگاه حزب الله در عرصه تحولات داخلی و خارجی لبنان پررنگتر شد چرا که مردم این کشور به این افتخار میکردند و آن را به عنوان یک پیشتوانه قوی در برابر توطئه دشمنان مىدانستند به همین دلیل حزب الله توانست در عرصه داخلی لبنان نقش برجسته تری ایفا کند و بارها عوامل جاسوسی رژیم صهیونیستی را دستگیر کرد و جریان تبادل آنان با اسیران لبنانی تعداد زیادی از آنان آزاد شدند این موضوع به محبوبیت بیشتر حزبالله افزود.
به تدریج توطئههای داخلی علیه حزبالله و گروه مقاومت شکل گرفت اما با درایت مقامات این جنبش آنها یکی پس از دیگری خنثی شدند اما مهمترین توطئهای که علیه این جنبش با هدف خلع سلاح و حذف آن از عرصه تحولات سیاسی لبنان رخ داد پس از ترور رفیق حریری در سال 2004 صورت گرفت. بدنبال این ترور انگشت اتهام غرب و همپیمانان داخلی آن به طرف سوریه و نیروهای مقاومت نشانه رفت و قطعنامه 1701 شورای امنیت به تصویب رسید. در این قطعنامه بر خروج نیروهای سوری و خلع سلاح تمام گروههای لبنانی تصریح شده است.
گروههای طرفدار غرب و احزابی که خواستار خروج نیروهای سوری از لبنان بودند ائتلافی موسوم به ائتلاف 14مارس را تشکیل دادند. این ائتلاف بیشترین فشار را برای خلع سلاح حزبالله وارد کرد اما از آنجایی برخی گروههای شرکت کننده در این ائتلاف مثل جریان آزاد فقط خواستار عقبنشینی نیروهای سوری از لبنان بودند و از مقاومت در برابر تهدیدات رژیم صهیونیستی حمایت میکردند، ائتلاف 14 مارس نتوانست در خلع سلاح حزب الله موفقیتی بدست بیاورد. البته رایزنی حزب الله و تاکید این گروه بر تهدیدات اسرائیل علیه لبنان نقش بسزایی در خنثی کردند این توطئه داشت.
در پی شکست توطئههای آمریکا و اسرائیل علیه مقاومت اسلامی لبنان و تقویت بیش از بیش جایگاه این جریان سرانجام رژیم صهیونیستی تصمیم به حمله گرفت و در تابستان 2006 به لبنان حمله کرد اما مقاومت 33 روزه نیروهای مقاومت اسلامی جنوب بار دیگر بزرگترین شکست ارتش صهیونیستی را رقم زد و تلآویو مجبور شد با خفت و خواری به جنگ 33 پایان دهد و پذیرفت که در این جنگ شکست خورده است و به شروط حزبالله تن داد. از جمله اینکه در جریان تبادل اسیران و اجساد نظامیان اسرائیلی با نیروهای لبنان، حزبالله موفق شد تمام لبنانیهای در بند رژیم صهیونیستی را آزاد کند. این پیروزیها و موفقیتها سبب شد تا جایگاه حزبالله و مقاومت هر روز مستحکمتر شود بطوریکه ائتلاف 14 مارس مجبور شد از موضع خود درباره خلع سلاح مقاومت دست بکشد و در مذاکرات آشتی ملی گروههای لبنانی که در سال 2007 در قطر برگزار شد آن را نادیده بگیرد(برای اطلاع بیشتر به سایت الکوثر مراجعه کنید).
پس از انفجار بیروت
در پی انفجار مهیب در بیروت، فرصتی مهیا شد که پیشتر هرگز نمیتوانست وجود داشته باشد: این احتمال که انفجار به مثابه کاتالیزوری در تلاشهای مداوم برای تغییر شکل نظام سیاسی لبنان عمل کند. اما دو مانع اساسی برای چنین تغییری وجود دارد: اولی این است که طبقه حاکم اعتقاد دارد بقای سیاسی آن به ثبات نظام سیاسی تقسینم قدرت بستگی دارد، و دومی محیط منطقهایو تلاشهای ایران، سوریه، امارات و عربستان برای اطمینان از عدم تغییر توازن قدرت شکننده در لبنان به عنوان راهی برای حفظ منافع ژئواستراتژیک خودشان است. چالش پیش روی همه این کشورها و متحدان لبنانی آنها این است که چگونه روابط دیرینه خود را در مواجهه با مطالبات روزافزون مردمی در لبنان برای بازسازی سیاست این کشور هماهنگ سازند.
انفجار بندر بیروت این معضل را تشدید کرده است. هنوز مشخص نیست که واکنش بازیگران اصلی داخلی و منطقهایچه خواهد بود. در میان همه این بازیگران، ایران در شرایط حساس تری قرار دارد و منافع ژئواستراتژیک آن در گرو محافظت از روابطش با حزب الله است. حزب الله و ایران در برابر فشارهای روزافزون داخلی و بینالمللی باید با یک چالش اساسی مقابله کنند و آن، چگونگی محافظت از روابطشان و حذر از هر گونه اقدامی که اعتبار داخلی حزب الله را از بین ببرد، است. شیوه عملکرد این دو نقشی پررنگ در شکل گیری نظم لبنان خواهد داشت.
دست کم دو عامل داخلی به حفظ نظام سیاسی حاکم در لبنان کمک کردهاند: اولی، نگرانی همه رهبران اصلی از این مساله است که هرگونه تلاش برای بازسازی این نظام به یک جنگ داخلی دیگر بینجامد؛ دومی، رابطه در هم تنیده اقتصاد با نظام سیاسی مبتنی بر سهمیه فرقهایاست. تقسیم قدرت در لبنان حول آتش بسی طولانی مدت بین 18 گروه فرقهایصورت گرفته. اما جدای از نگرانی، آنچه نظام را سر پا نگه داشته ظرفیت همه رهبران در استفاده از بودجه عمومی و خصوصی برای جلب حمایت سیاسی است. هزینههای ناشی از این نظام یکی از عوامل اصلی بدهی عمومی 90 میلیارد دلاری دولت لبنان است.
بندر لبنان در این نظام نقش ویژهایداشت؛ چرا که در مرکز اقتصاد واردات-صادرات است که 80 درصد کالاها در لبنان از طریق آن تامین میشود. کنترل این بندر بین جناحهای مختلف تقسیم شده است. دهها هزار نفر از مردم لبنان برای اعتراض به فساد گسترده و طرحهای تحت حمایت خارجی که نظام سیاسی فرقهایرا تثبیت کرده، در خیابانها تظاهرات کردهاند، اما هیچ کسی نمی داند چگونه میتواند آن را با نظامی جایگزین کند که کشور را از نابودی مالی نجات دهد.
ظرفیت رهبران فرقهایلبنان برای حفظ نظام حاکم به شدت به روابط مالی، سیاسی و ژئواستراتژیک آنها با بازیگران خارجی وابسته است. در این میان، حزب الله که روابطی فراتر از نظامی و ژئواستراتژیک با ایران دارد، از ماه مارس 2019 شماری از نهادهای کلیدی اقتصادی و دولتی از جمله وزارت بهداشت را تحت کنترل درآورده. همین مساله، محافظت از روابط مالی، سیاسی و استراتژیک خود با تهران و دمشق و در عین حال، ایفای نقش به عنوان یک بازیگر ملی متعهد به حاکمیت لبنان را برای رهبران حزب الله چالش برانگیز کرده است. تحریمهای دولت دونالد ترامپ علیه اعضای حزب الله (در کل 50 نفر از سران این گروه) نیز مطرح است. اگرچه نمیتوان هزینهایکه این تحریمها برای حزب الله و بر اقتصاد لبنان داشته را به طور دقیق برآورد کرد، اما میتوان گفت که این هزینه سنگین بوده و شواهد آن در آسیبها به بخش بیمار بانکداری لبنان و کاهش ارزش ارز قابل مشاهده است.
به رغم تظاهرات عمومی در لبنان پس از انفجار بیروت، سید حسن نصرالله هیچ سخنی در حمایت از معترضان یا خواسته آنها مبنی بر تغییرات جامع سیاسی به میان نیاورد چرا که چنین کاری به معنای همراه شدن او با خواستهایخواهد بود که نظام سیاسی حاکم و تضمین کننده قدرت حزب الله را به خطر میاندازد و در عین حال، تمرکز زیادی در پایگاه اجتماعی حزب الله ایجاد میکند. در حال حاضر، حامیان این گروه اگرچه اصلاحات در کشور را خواستار هستند، اما به دوام آن به عنوان قدرتمندترین گروه شبه نظامی و جنبش سیاسی، متعهدند.
ایران نیز همانند حزب الله میخواهد هم حامی و مدافع جامعه لبنان باشد و هم از باقی ماندن متحد اصلی خود در جایگاه قدرت سیاسی و نظامی غالب این کشور اطمینان حاصل کند. پس از انفجار، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران هشدار داد که «برخی از کشورها» در تلاشند انفجار را برای منافع خود سیاسی کنند و نباید از این انفجار به عنوان بهانهایبرای اهداف سیاسی استفاده شود. پیام اصلی او این بود که چنین تلاشهایی با هدف تحت تاثیر قرار دادن دوستان لبنانی ایران صورت میگیرند. اظهارات حسن روحانی و جواد ظریف، رئیسجمهوری و وزیر خارجه ایران، درباره آمادگی برای ارسال کمکهای بشردوستانه به لبنان نیز تلاشی هوشمندانه برای همین سخن گفتن «فراتر از سیاست» بود. در حقیقت، روحانی و ظریف احتمالا بحران کنونی در لبنان را فرصتی برای بازتعریف نقش و سیاست ایران در این کشور میدانند، اما با توجه به فشارهای داخلی علیه آنها و فشار مضاعف تنشها با آمریکا، فضای کمی برای مانور دارند.
در همین حال، سفر امانوئل ماکرون، رئیسجمهوری فرانسه، به بیروت بلافاصله پس از انفجار نشاندهنده تناقض اصلاحات در لبنان است. او در این بازدید چند ساعته اعلام کرد که کل نظام سیاسی باید دگرگون شود. ماکرون با همه رهبران جناحهای کلیدی گفت و گو کرد. در لبنان نیز مانند سایر جوامعی که چند دستگی در آنها وجود دارد، مسیر تغییر توسط روسای سیاسی کنترل میشود که نظم حاکم را برقرار کردهاند. امکان دور زدن این رهبران وجود ندارد و تعامل با آنها هم به معنای متوقف شدن تغییرات است.
در عین اینکه هیچ راه حل سادهایبرای این معما وجود ندارد، تا زمانی که کشورهای خارجی بدون قید و شرط از رهبران جناحهای مختلف در لبنان حمایت کنند، چشمانداز تغییر همچنان کمرنگ خواهد ماند. بیشتر به یک تلاش دیپلماتیک چند جانبه نیاز است که انگیزههای قدرتهای خارجی از جمله ایران و ایالات متحده برای پیشبرد اختلافات ژئواستراتژیک از طریق رقابتهای فرقهایدر لبنان را کاهش دهد. کاهش این تنشهای منطقهایمیتواند پیش زمینهایضروری برای گفت و گوهای داخلی در لبنان درباره چگونگی عبور از بن بست فعلی باشد که البته در حال حاضر چشمانداز این نوع دیپلماسی با توجه به رویکرد دولت ترامپ در قبال ایران چندان خوشایند نیست.
در حال حاضر بهترین چیزی که میتوان به آن امیدوار بود، تلاش گسترده جامعه جهانی برای کمک به لبنان در عبور از بحران انسانی پیش آمده است. انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در ماه نوامبر نیز میتواند از طریق احیای گفت و گوهای ایران، ایالات متحده و جامعه بینالمللی، در بهبود وضعیت لبنان موثر باشد. با این حال نظم منطقهایو سایر کشورهایی که نقشی در محافظت از نظام سیاسی کنونی لبنان دارند نیز، مطرح خواهد بود(برای اطلاع بیشتر به سایت تحلیلی دیپلماسی ایرانی مراجعه کنید).
حقیقت اوضاع پیچیده امروز لبنان با تمام جزئیات و تفاصیلش بر کسی پوشیده نیست. بدیهی است که این موضوع جدای از انفجار روز سه شنبه که بیروت را به لرزه درآورد نیست. با نگاهی به سیر شتابنده تحولات در لبنان متوجه تلاش برخی طرفهای سیاسی برای بهرهبرداری از این فاجعه میشویم؛ طرفهایی که ظاهرا به منظور ایجاد هرج و مرج داخلی و در نهایت جبران شکستها و خسارتهای اخیر خود، از منابع خارجی خاصی، دستور میگیرند.
همزمان، برخی منابع سیاسی لبنان تأکید کردهاند که حمله به چندین وزارت خانه به منظور نابود کردن اسناد و پروندههای فساد در کشور، از پیش برنامهریزی شده بود. این منابع گفتهاند عناصر ناشناس با استفاده از جو ناآرامی و آشوب در بیروت به برخی اتاقهای خاص در برخی وزارت خانهها و نهادهای دولتی حمله کردند؛ هدف اصلی این حمله از بین بردن پرونده فساد کسانی است که از این آشوبها و تظاهرات حمایت کردهاند.
عناصری که خود را در میان معترضان و تظاهرات کنندگان پنهان کرده بودند به ساختمان وزارتهای خارجه، اقتصاد و محیط زیست حمله کرده و اسناد و پروندههای موجود در آن را نابود کردند این در حالی است که سفارت آمریکا در لبنان حمایت خود را از این آشوبها اعلام کرده است.
اکنون سوال این است که این خرابکاریها به نفع چه کسانی است؛ و چرا کسانی که دست به این اقدامات میزنند، به جای دامن زدن به حادثه، به سراغ نیم میلیون بیروتی آسیب دیده نمیروند و از آنها دلجویی نمیکنند. چرا که این افراد امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند همدردی و کمکهای اساسی هستند. پشت پرده حمله به ساختمانهای دولتی چیست و چه کسانی در آن دست دارند؟
هر چند بین همین اندک معترضان، توافقی درباره سبک خشونت در اعتراضات وجود ندارد؛ حتی درباره حمله به ساختمانهای دولتی هم بین آنها اختلاف نظر هست.
فضای بین الملل
حادثه بیروت، موج گسترده ابراز همدردی بینالمللی را به دنبال داشت؛ اکنون باید دید که چگونه میتوان این موج همدلی را به عمل درآورد و آن را تبدیل به یک حرکت عملی برای اصلاح اوضاع کرد. کنفرانس بینالمللی حمایت از لبنان برگزار شد و در مراسم افتتاحیه، امانوئل ماکرون، رئیسجمهور فرانسه ضمن دعوت به آرامش و پرهیز از خشونت و هرج و مرج، گفت که کمکهای بینالمللی باید تحت نظر سازمان ملل صورت گیرد.
میشل عون، رئیسجمهور لبنان نیز در این کنفرانس گفت که هیچ کسی فراتر از قانون نیست و هر کس که طبق تحقیقات ثابت شود در این حادثه دست داشته است، محاکمه خواهد شد. وی تأکید کرد که بازسازی ویرانیهای ناشی از انفجار بندر بیروت زمان زیادی میطلبد و باید تا قبل از فرا رسیدن زمستان، نیازهای اساسی تأمین شوند. وی افزود که صندوقی که قرار است برای کمک به لبنان تأسیس شود باید مدیریت آن برآمده از همین کنفرانس باشد. وی همچنین بر اهمیت تقویت بهداشت و آموزش و پرورش و بازسازی هر چه سریعتر و تأمین مواد غذایی لازم تأکید کرد.
تحقیقات و نتایج
این تحولات در حالی صورت نمیگیرد که تحقیقات در محل وقوع انفجار در بندر بیروت برای بررسی عوامل و اسباب این فاجعه همچنان ادامه دارد و به تازگی ابعاد جدیدتری از حجم این فاجعه روشن شده است؛ به گفته تیم تحقیقات فرانسه، در این انفجار، حفرهایبه عمق 45 متر ایجاد شده و بخش عمدهایاز این بندر از جمله انبار شماره 12 به کلی ویران شده است.
وزارت دفاع لبنان نیز از پایان مرحله اول از جستجو برای یافتن کسانی که از این انفجار جان به در بردهاند خبر داده و گفته است که احتمال یافتن افراد زنده بسیار ضعیف است. وزارت خارجه همچنین اعلام کرد که حجم انبوهی آوار هنوز در این بندر وجود دارد.
وزارت دفاع همچنین اعلام کرد که این بندر را به چندین بخش تقسیم کرده و در بخش یک تیم خارجی سرگرم جستجو برای یافتن افراد زنده است.
وزارت بهداشت لبنان پیش از این اعلام کرده بود که 21 نفر همچنان مفقود هستند.
بدون تردید در روزهای آینده شاهد تحولات گسترده تری در لبنان خواهیم بود. این کشور اکنون در این شرایط حساس بیش از هر زمان دیگری نیازمند وحدت و پرهیز از فتنه است و لبنانیها باید راه را به روی کسانی که قصد بهرهبرداری از این شرایط را دارد، ببندند(برای مطالعه بیشتر به سایت العالم مراجعه کنید).
جنبش امل
امام موسی صدر یکی از شخصیتهای اسلامی است که نقش برجستهای در تاریخ سیاسی و اجتماعی لبنان بجای گذاشت. وی که در سال 1960 وارد شهر صور شد تا به امور شیعیان لبنانی بپردازد. در آن زمان فقر در میان شیعیان لبنانی بیداد میکرد به همین دلیل آنان از وضعیت اجتماعی مناسبی برخوردار نبودند. امام موسی صدر برای رهایی شیعیان از فقیر و بیسوادی کوشید با راهاندازی موسسات خیریه سطح زندگی آنان را بهبود بخشد. تلاشهای او سبب شد تا در مرحله اول شیعیان و در مرحله دوم سایر اقشار فقیر لبنانی از خدمات موسسات بهداشتی، اقتصادی و آموزشی شیعیان بهرهمند شوند و سطح زندگی آنان ارتقا یابد. دههها تلاش محرومیت زدایی از شیعیان به تقویت جایگاه اجتماعی، اقتصادی و سیاسی آنان کمک چشم گیری کرد.
حملات هر از گاهی رژیم صهیونیستی به لبنان برای سرکوبی فلسطینیان مقیم این کشور و بیثباتی و ناامنی لبنان، امام موسی صدر را به اندیشه وادار ساخت تا برای دفاع از شیعیان گروهی را تاسیس کند. انفجار در اردوگاه آموزشی جنبش فتح در نزدیکی روستای عینالبینه در نزدیکی بعلبک این فرصت را برای امام موسی صدر بوجود آورد تا در نشست مطبوعاتی 1975/07/06 موجودیت شاخه نظامی جنبش محرومین موسوم به امل را اعلام کند. نیروهای وابسته به امل نقش برجستهای در دفاع از شیعیان در جریان جنگهای داخلی لبنان داشتند. پس از این جنگ به عنوان یکی از امضاکنندگان پیمان طائف در استقرار ثبات و امنیت لبنان نقش مثبتی ایفا کردند. با وجود این پس از حمله ارتش صهیونیستی در سال 1982 به لبنان نیروهای جنبش امل در جنوب این کشور و اطراف بیروت، دره بقاع و چند نقطه دیگر مستقر شدند. در این جنگ خسارت زیادی به نظامیان اسرائیلی وارد کردند بطوریکه یگان ویژه چترباز ارتش صهیونیستی را در ساحل خلده تارو مار ساختند و رشادتهای جوانان این جنبش آنان را به سمبلی از مبارزه علیه اسرائیل تبدیل کرد بویژه اینکه سالیان متمادی علیه این رژیم دوشاش رزمندگان حزبالله در جنوب لبنان جنگیدند.
این روحیه مقاومت و مبارزه علیه رژیم صهیونیستی در میان تمام اعضای جنبش امل و کادر رهبری آن به چشم میخورد. تجاوزات اسرائیل به لبنان و مواضع ضد صهیونیستی، [نبیه بری|نبیهبری] و تاکید او بر مقاومت در برابر تجاوزات سبب شد تا در نشست سراسری جنبش امل در سال 1983 وی به ریاست این جنبش انتخاب شود. این جنبش در کنار حزبالله لبنان و در پیروزیهای او سهیم است.
جنبش امل یکی از ارکان اصلی مقاومت اسلامی در جنوب لبنان است که توانست پیروزیهای زیادی برای مردم این کشور رقم بزند و توطئههای غرب و اسرائیل علیه مقاومت و لبنان را خنثی کند(برای اطلاع بیشتر به سایت روزنامه عصر ایران مراجعه کنید).
مجلس اعلا
اول خرداد ۱۳۴۸ شمسی مجلس اعلای اسلامی شیعیان لبنان آغاز بکار کرد. مجلسی که طرح تشکیل آن سال ۱۳۴۶ در مجلس تصویب شد و رئیسجمهور لبنان آن را امضا کرد.
این اولین بار بود که شیعیان سازمان و تشکیلاتی پیدا میکردند. تشکیلاتی که برای ایرانیان هم جالب بود. چون یک روحانی آن را راه انداخته بود. مردی که از قضا ایرانی هم بود؛ سید موسی صدر، هشت سال بعد از هجرت به لبنان، آنقدر کار کرده بود و برای شیعیان آبرو و اعتبار ساخته بود، که شهروندان درجه دو دیروز، به حقی رسیدند که همه طایفههای لبنان از آن برخوردار بودند و هر طایفه مجلسی برای خود داشت.
از روزی که امام موسی صدر در اردیبهشت ۱۳۴۵ طرح تاسیس مجلسی برای شیعیان را ارائه کرد، سه سالی طول کشید تا به سرانجام برسد. از آن سال امام صدر وجود یک مرکز مستقل را برای سازماندهی، اداره و احقاق حقوق شیعیان لازم میدانست. این حرف، آن هم از زبان یک روحانی آنقدر برای عدهای از هم لباسان و بعضی مقامات لبنانی و غیر لبنانی سنگین بود که مخالفتها از هر سو شروع شد. هم لباسان امام صدر میگفتند این کار جلوی وحدت شیعه و سنی را میگیرد.
عدهای دیگر از اساس با دخالت یک روحانی در امور اجتماعی و سیاسی مخالف بودند. فئودالهای شیعه هم نگران به خطر افتادن موقعیت و نفوذ خود بودند. حق هم داشتند؛ در همان سالهای حضور امام در لبنان فعالیتها و حرفهای او آنقدر در دل مردم جا باز کرده بود که سفیر آمریکا در لبنان در آبان ۴۵ به روسای خود از شخصیت جذاب، زیرک و محبوبی گفت که رهبر یکه تاز شیعیان شده و در نفوذ و محبوبیت رقیب جمال عبدالناصر است.
برای اینکه امام صدر را از طرح تاسیس مجلس منصرف کنند کارهای زیادی کردند: از پیشنهاد دادن پست نیابت مجلس اسلامی شرعی اعلی به امام- که مجلس اهل سنت بود-، به اضافه نصف کرسیهای آن تا زدن انواع تهمتها به او از طرف کامل اسعد _ رییس مجلس وقت لبنان و از فئودالهای سرشناس شیعه – و افرادش. حتی امام موسی را جاسوس اسرائیل و عامل شاه ایران معرفی کردند و به صراحت نوشتند: ایرانیانی که جاسوس شاه در منطقه هستند، دیروز آمدند و امروز میخواهند سرنوشت ملت لبنان را به دست بگیرند. جواب سید موسی صدر در مقابل همه این تهمتها و فشارها تنها سکوت و تنها سکوت و صبر بود و ادامه دادن به راهی که به آن ایمان داشت. برای راه انداختن مجلس شیعیان امام موسی صدر خودش با همه مقامات لبنان تماس گرفت و برای تک تکشان لزوم این کار را گفت و اطمینان داد، امنیت و تمامیت ارضی لبنان تهدید نمیشود. مصاحبه مطبوعاتی گذاشت و براساس آمار و اطلاعات دقیقی که خودش در سال اول اقامت در لبنان با سفر به سراسر لبنان جمع کرده بود، ضرورت این کار را اثبات کرد.
در نهایت طرح تاسیس مجلس اعلای شیعیان لبنان تصویب شد و در چنین روزهایی بطور رسمی شروع به فعالیت کرد. یک هیئت شرعی ۹ نفره و یک هیئت اجرایی ۱۲ نفره برای آن انتخاب شد. این افراد همان روز، امام موسی صدر را به ریاست مجلس انتخاب کردند. شارل حلو، رئیسجمهور وقت لبنان برای تبریک گفتن به امام به ساختمان موقت مجلس آمد.
امام صدر بعد از این انتخاب بیانیهای خطاب به مردم لبنان صادر کرد و همه را به وحدت و همکاری برای نجات جنوب لبنان از بحران و درگیری فراخواند. بخشی از بیانیه این است: «مجلس اعلاى شیعیان، که جدیداً تأسیس شده است و امروزه نقش سازنده اى در مسائل داخلى دارد، براى این به وجود نیامده که در قالب فرقهاى جدید باعث دردسر بیشتر شود و از نو تفرقهاى در میان ملت اندازد. این مجلس براى این به وجود نیامده که جایگزینى براى مسئولین در سطوح مختلف باشد و وظایف آنها را انجام دهد.
بلکه تأسیس شده تا اعضاى خود را براى ایفاى نقشى مثبت براى خدمت به مردم بسیج کند و ایمان و آگاهى و اخلاص آنان را فزونى بخشد و در همه سطوح ارتقاء دهد. مجلس براى این تأسیس شده که به مثابه نیروى داخلى و اهرمى قدرتمند باشد، نصیحت کند، بیدار باشد، بازخواست کند، شکافها را پر کند، مانع اهمال و سستى باشد و جلوى جدایى و تفرقه را بگیرد.»
براساس قانون تصویب شده در مجلس مدت ریاست شش سال بود. سال ۱۳۵۲ هیات رئیسه مجلس این مدت را تا سن ۶۵ سالگی امام صدر تمدید کرد. دورهای که ۱۵ سال آن، از ۱۳۵۷ در اسارت و غیبت گذشت. اما تا سال ۱۳۷۲ که امام ۶۵ ساله شد، همچنان رییس مجلس اعلای شیعیان بود. در این سال امام رئیس افتخاری انتخاب شد و شیخ ممحمد مهدی شمسالدین که قبلا نایب رئیس مجلس بود، به طور رسمی رییس مجلس شد(برای اطلاع بیشتر به سایت موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر مراجعه کنید).
حزب سوسیال دموکرات
گروههای دروزی
در لبنان از لحاظ ماهوی، قدرت سیاسی در اختیار رهبران طوایف مختلف است و هر چه طایفه قدرتمندتر و متحدتر باشد، جریان سیاسی نیز قدرتمندتر است [۲۴].این کشور دارای هجده طایفه است، ولی قدرت بین سه طایفه مسلمان شیعه، مسلمان سنی و مسیحی مارونی تقسیم شده است به طوری که رئیسجمهوری از میان مارونیها، نخستوزیر از میان سنّیها و رئیس مجلس از میان شیعهها برگزیده میشود و دروزیها نیز همواره بهعنوان متوازن کننده قوا در بین این سه طایفه عمل میکنند[۲۵].(برای اطلاع بیشتر به سایت اندیشکده تبیان مراجعه کنید)
تعداد دقیق پیروان مذاهب مختلف در لبنان، همواره محل مناقشه بوده و از سال ۱۹۳۲ تا به امروز، سرشماری دقیقی در این زمینه صورت نگرفته و دولت لبنان تنها به انتشار مجموع جمعیت این کشور بدون ذکر پیروان هر مذهب اکتفا کرده است(برای اطلاع بیشتر به سایت حوزه مراجعه کنید).
تارنمای «بوابه الحرکات الاسلامیة» مصر در گزارش ۳۰ آگوست سال ۲۰۱۹ میلادی خود شمار دروزیهای لبنان را ۱۲۱ هزار تن ذکر میکند که در ۷۳ روستای این کشور سکونت دارند. در لبنان رهبر دینی دروزیها «نعیم حسن» معروف به «شیخ عقل» و رهبر سیاسی شان «ولید جنبلاط» رییس حزب سوسیالیست ترقیخواه است.
مشارکت دروزیها در عرصه سیاسی لبنان
دروزیها به طور فعال در حیات سیاسی لبنان مشارکت دارند. به موجب قانون لبنان و برپاپه تقسیم وظایف میان طوایف، دروزیها میتوانند وزارت دفاع را در دولت این کشور در اختیار داشته باشند. شماری از وزرا و اعضای پارلمان و سفیران لبنان طی سالهای گذشته از میان دروزیها انتخاب شدهاند.
یکی از ویژگیهای دموکراسی لبنان اختصاص سهم مشخص به تمامی طوایف موجود در این کشور است که در این میان سهم دروزیها ۸ کرسی از ۱۲۸ کرسی پارلمان لبنان است. در کابینه «حسان دیاب» هم که در بهمن ماه گذشته تشکیل شده است ۲ وزارتخانه برای دروزیهای لبنان است. «رمزی مشرفیه» وزارت امور اجتماعی و گردشگری و «منال عبدالصمد» وزارت اطلاع رسانی را بر عهده دارند که از دو طایفه دروزیهای لبنان هستند.
طی دهههای گذشته «مجید أرسلان»، «کمال جنبلاط»، «فضل الله تلحوق»، «بهیج تقی الدین»، «سلیم داوود»، «بشیر الأعور»، «شبلی العریان»، «توفیق عساف»، «فؤاد النجار»، «قحطان حمادة»، «نجیب علم الدین»، «سعید حمادة»، «حسن مشرفیة»، «نجیب صالحة» از جمله افرادی از طایفه دروزی بودند که سابقه حضور در پارلمان لبنان را در کارنامه خویش دارند. همچنین دروزیها در لبنان شماری از نهادها و انجمنهای خیریه، کانونهای فرهنگی و ورزشی را در اختیار دارند که در راستای منافع اجتماعی، اقتصادی و آموزشی این گروهها عمل میکنند.
گروههای سیاسی دروزی
حزب دروزی «سوسیالیست ترقیخواه» در سال ۱۹۴۹ تاسیس شد. از بارزترین موسسان آن میتوان به «کمال جنبلاط»، «فرید حیران»، «آلبرت ادیب»، «عبدالله العلایلی»، «فواد رزق» و «جورج حنا» اشاره کرد. رهبر کنونی این حزب «ولید جنبلاط» است. پایههای حزب بر مبنای سکولاریسم و سوسیالیسم و بر مبنای اکثریت دروز شکل گرفته است. «تیمور جنبلاط»، «اکرم شهیب»، «هادی ابوالحسن»، «وائل ابوفاعور»، «فیصل الصایغ» و «بلال عبدالله»، ۶ عضو حزب سوسیالیست ترقی خواه هستند که اکنون در پارلمان لبنان از طریق ائتلاف با دو نماینده احزاب دیگر فراکسیون «گردهمایی دموکراتیک» را تشکیل دارند. «جریان توحید» از دیگر گروههای سیاسی دروزی است که ریاست آن را «وئام وهاب» از سیاستمداران شناخته شده دروزی لبنان برعهده دارد و اکنون یکی از نمایندگان دروزیها در پارلمان این کشور است. حزب دموکراتیک لبنان به ریاست «طلال ارسلان» وزیر ورزش و جوانان سابق لبنان و جنبش مبارزه عربی لبنان به ریاست «فیصل الداود» نیز از جمله احزاب دروزی لبنان هستند(برای اطلاع بیشتر به سایت ایرنا مراجعه کنید).
حزب سوسیالیست ترقیخواه
این حزب در سال 1949 بنیانگذاری شد که برجستهترین موسسان آن را میتوان کمال جنبلاط، فرید جبران، البرت ادیب، عبدالله العلایلی، فواد رزق و جورج حنا نام برد. رهبری این حزب در آن زمان به عهده کمال جنبلاط بود که به حزب جنبش ملی لبنان پیوست. این جنبش متشکل از حزب سوسیالیست ترقیخواه و سایر احزاب سیاسی لبنان بود که نقش فعالی در راستای مقابله با جبهه مسیحی لبنان که متشکل از حزب کتائب و حزب آزادگان ملی بود ایفا کرد.
کمال جنبلاط یک گروه شبه نظامی تاسیس کرد که نقش موثری در جنگهای داخلی لبنان داشت. این گروه تا سال 1990 بر بخشی از جبل لبنان و منطقه الشوف مسلط بود. مهمترین دشمن شبه نظامیان وابسته به جنبلاط حزب کتائب بود. در مارس 1977 کمال جنبلاط ترور شد و انگشت اتهام به سوی مسیحیان گروه رقیب نشانه رفت و طرفداران جنبلاط با هدف گرفتن انتقام، مسیحیان زیادی را قتل عام کردند و شبه نظامیان موسوم به نیروهای لبنانی شهروندان دروزی را هدف گلولههای خود قرار دادند. این درگیریهای خونین سبب شد تا مسیحیان ساکن جبل لبنان از منطقه کوچ کنند.
پس از این ترور، ولید جنبلاط جانشین پدر خود شد و سکانداری حزب سوسیالیست ترقیخواه را به عهده گرفت. وی همچنین در جنگهای داخلی لبنان فرماندهی شبه نظامیان وابسته به این حزب را به عهده داشت(برای اطلاع بیشتر به سایت خبرگزاری تسنیم مراجعه کنید).
پس از ترور رفیق حریری نخستوزیر سابق لبنان در سال 2005 جورج حاوی یکی از رهبران حزب سوسیالیست ترقی خواه در گفتوگو با شبکه الجزیره بشاراسد رئیسجمهور سوریه را متهم به دخالت در این ترور کرد. این مسئله به تنش میان لبنان و سوریه دامن زد و در عرصه تحولات داخلی لبنان حزب سوسیالیست ترقی خواه به ائتلاف 14مارس پیوست. مواضع ضد مقاومتی که ولید جنبلاط در پیش گرفت حزب او را به یکی از مهمترین گروههای سیاسی ائتلاف 14مارس تبدیل کرد(برای اطلاع بیشتر به سایت الکوثر مراجعه کنید).
حزب دموکراتیک لبنان
این حزب در ژوئیه ۲۰۰۱ و پس از انشعاب از جریان سوسیالیست ترقیخواه رسمیت یافت و رئیس آن طلال ارسلان وزیر ورزش و جوانان حکومت وحدت ملی لبنان میباشد. این جریان پیش از تمایل اخیر ولید جنبلاط رئیس جریان سوسیالیت ترقی خواه به جریان ۸ مارس شاخصترین جریان دروز همپیمان حزب الله است. این حزب البته در پارلمان فعلی لبنان صاحب هیچ کرسی نیست [۲۶].
جنبش مبارزه عربی لبنان
جریان توحید
نگاه احزاب و رسانههای لبنان به ایران
در زمان حاضر برخی احزاب مهم و رسانههای لبنان نگاه و رویکرد انتقادی و برخی نیز نگاه مثبت به سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران دارند.
لبنان به رغم جمعیت اندک و ۴ میلیونی خود (بدون ۲ میلیون جمعیت پناهندگان فلسطینی و پناهجویان سوری) احزاب و رسانههای فعال و فراوان دارد.
یکی از ویژگیهای فعالیت احزاب و رسانههای لبنان، غیر دولتی بودن آنها است. تنها خبرگزاری ملی و تلویزیون لبنان (شبکه تله لیبان) متعلق به دولت این کشور است. همین غیر دولتی بودن، تنوع را در عرصه احزاب و رسانهها بالا برده و فضای آزادی را به وجود آورده است.
به طور کلی نگاه احزاب و رسانههای لبنان به سیاست خارجی ایران متعادل تر از فضای دیگر احزاب و رسانههای عربی نسبت به سیاست خارجی کشورمان است. برای نمونه، کمتر رویکرد عرب - عجم و بحثهای نژادی در میان احزاب و فضای رسانههای لبنان وجود دارد. حتی احزاب و رسانههایی که رویکرد انتقادی به ایران دارند همواره کشورمان را به عنوان یک کشور با قدمت بسیار و دارای فرهنگ و تاریخ غنی معرفی میکنند.
حزب دُروزی «گردهمایی دموکراتیک» به ریاست طلال ارسلان و حزب «سوسیالیست ترقی خواه» به رهبری «ولید جنبلاط»، حزب مسیحی «الکتائب» به ریاست «سامی الجمیل»، جریان «المستقبل» به رهبری سعد حریری، حزب مسیحی «نیروهای لبنانی» به رهبری «سمیر جَعجَع» و «گردهمایی تشیع» به رهبری «علی الامین» و رسانههای وابسته به آنها مهمترین احزاب لبنانی هستند که از برخی سیاستهای خارجی ایران انتقاد میکنند.
این احزاب و رسانههای آنها که وابسته به جریان سیاسی ۱۴ مارس هستند، ایران را به حمایت از بشار اسد رییسجمهوری سوریه و همچنین تلاش برای دخالت در امور سیاسی لبنان از طریق حمایت بی قید و شرط از حزب الله متهم میکنند.
این در حالی است که ایران گرچه از دولت سوریه و حزب الله لبنان دفاع میکند اما همزمان بر وحدت ملی و فرایند سیاسی و تشکیل دولت وفاق ملی در این ۲ کشور تاکید کرده است.
احزاب و رسانههای وابسته به جریان ۸ مارس شامل گروههای شیعه، سنی و مسیحی نگاه و رویکرد مثبتی نسبت به سیاست ایران در منطقه و در لبنان دارند. آنها ایران را مدافع مقاومت و تمامیت ارضی لبنان میدانند و حامی سیاست ایران در تقابل با رژیم صهیونیستی هستند.
حزب مسیحی «آزاد ملی» به ریاست «جبران باسیل» وزیر پیشین امور خارجه، جنبشهای شیعی اَمَل به رهبری «نبیه بری» رییس مجلس و حزب الله به دبیرکلی سید حسن نصرالله، حزب مسیحی «المرده» به رهبری «سلیمان فرنجیه» نماینده پیشین مجلس، حزب مسلمان «گردهمایی برای مشورت» به ریاست «عبدالرحیم مراد» و حزب «سوری قومی – اجتماعی» به ریاست «اسعد حردان» و رسانههای آنان نگاه مثبت به ایران دارند.
پس از ترور «رفیق حریری» نخستوزیر لبنان در ۲۶ بهمن ۱۳۸۳ خورشیدی و متهم شدن نیروهای امنیتی دولت پیشین سوریه به دست داشتن در این ترور، رهبران، احزاب و گروههای سیاسی لبنان و رسانههای وابسته به آنان به ۲ دسته طرفداران سوریه و ایران (نیروهای ۸ مارس) و مخالفان این ۲ کشور (نیروهای ۱۴ مارس) تقسیم شدند.
یکی از نکات مهم در این ارتباط فضای ضد اسراییلی حاکم بر احزاب و رسانههای لبنان است و همه طیفهای سیاسی و رسانهای این کشور اسراییل را دشمن اصلی لبنان میدانند. این موضوع ظرف یک هفته گذشته در محکومیت «معامله قرن» از طرف همه مقامها، احزاب و رسانههای لبنان خود را نشان داد(برای اطلاع بیشتر به سایت خبرگزاری ایرنا مراجعه کنید).
سیاست خارجی
در مقدمه قانون اساسی لبنان، علاوه بر اشاره به پایبندی این کشور به منشور ملل متحد، هویت «عربی» و التزام آن به منشور اتحادیه عرب نیز مورد تأکید قرار گرفته است. بر این اساس لبنان روابط خوب و عادی با بیشتر کشورهای عربی دارد. لبنان ازجمله کشورهایی است که رژیم غاصب صهیونیستی را به رسمیت نمیشناسد.
موقعیت ژئوپولتیک و ژئواستراتژیک لبنان و بویژه همسایگی آن با سرزمینهای اشغالی فلسطین، باعث شده تا این کشور مورد توجه بازیگران بزرگ عرصه سیاست بینالملل قرار گیرد. اکنون بسیاری از نهادهای بینالمللی نیز در بیروت دفتر دارند. عمدهترین بازیگران خارجی در صحنه لبنان، پنج کشور ایران، سوریه، عربستان، آمریکا و فرانسه میباشند:
فرانسه
سابقه حضور و سلطه فرانسه در لبنان، موجب شد تا فرهنگ و سیاست فرانسه در این کشور به خصوص در جامعه مسیحی رواج و سیطره پیدا کند. لذا زبان فرانسوی به عنوان زبان دوم در این کشور رایج گردیده و فرهنگ فرانسوی توانسته همچنان سیطره خود را بر بخش عظیمی از جامعه لبنان حفظ نماید. بر همین اساس لبنان اکنون کشوری فرانکوفون محسوب میگردد.
آمریکا
بواسطه سیاست حمایت همهجانبه آمریکا از منافع سیاسی، نظامی و امنیتی رژیم صهیونیستی، و همچنین حفاظت از منافع نفتی خود در منطقه، لبنان به مرکز مهمی برای حضور و نفوذ آمریکا تبدیل شده است.
سوریه
روابط لبنان با سوریه به دلیل پیوندهای تاریخی و طایفهای، مرز مشترک، سی سال حضور نیروهای سوری در لبنان (از سال 1975 تا سال 2005)، و وجود دشمن مشترک صهیونیستی، از اهمیت ویژهای برخوردار است و معمولاً تحولات این دو کشور بر یکدیگر اثرگذار هستند.
ایران
کشور ما به لحاظ حمایت از مقاومت این کشور در برابر تجاوزات مستمر رژیم صهیونیستی، حضوری گسترده در صحنه لبنان دارد و از مقبولیت وسیعی نه تنها در صحنه شیعه بلکه در جامعه اهلسنت، مسیحیان و سایر طوایف لبنان نیز برخوردار میباشد(برای اطلاع بیشتر به سایت الکوثر مراجعه کنید).
تحلیلی بر بازتاب انقلاب اسلامی در لبنان(امتداد حزب الله)
پیروزی انقلاب اسلامی ایران نشان داد که اسلام با گذشت زمان، توسعه و مدرنیزاسیون در جوامع، اثرات و بازتابهای پایداری در سطوح منطقهایـ جهانی و بینالمللی داشته است. قرآن و آیات آن در دنیای پس از انقلاب اسلامی، معنا و مفهوم جدیدی یافت. پیروزی انقلاب اسلامی موجب احیای افکار و اندیشههای اسلامی در سراسر جهان وافزایش روحیه و تقویت بنیادهای فکری گردید. به گونهای که از حالت تدافعی در آمده و حالت تهاجمی به خود گرفته است. انقلاب اسلامی ایران گفتمان و ذهنیت جدیدی در مسلمانان به وجود آورد. از این روبررسی ابعاد منطقهایو جهانی انقلاب اسلامی، به ویژه در جهان اسلام که محمل اصلی شعار و پیام انقلاب اسلامی است و در رابطه با دولتها وملتها امری مهم تلقی میگردد که از لحاظ آکادمیک نیز به توجه بیشتری نیاز دارد. در این میان، لبنان یکی از مهمترین و جدیترین کشورها برای بررسی است که نزدیکترین رابطه را با جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامیداشته است. محدوده زمانی تحقیق از پیروزی انقلاب اسلامی تا زمان حال را در بعد کلی در بر نمیگیرد.
همچنین پرسش اصلی این است که جنبهها و ابعاد تأثیر انقلاب اسلامی در لبنان چه بوده و چه روندی را پیموده است؟ این پژوهش بامفاهیمی چون صدور انقلاب، ایدئولوژی اسلامی، مقاومت و جهان شمولی ارتباط دارد. فرضیه تحقیق آن است که بیشترین و مؤثرترین تأثیر و باز تاب راانقلاب اسلامی در لبنان بوده است و در سه بخش سیاست، اهداف ووسایل بیشترین همخوانی و نزدیکی را با انقلاب اسلامی در لبنان شاهدیم؛ به گونهای که تغییرات در هر یک از این سه بخش در ایران تأثیرات قابل ملاحظهایدر صحنه سیاسی لبنان داشته است.
در چارچوب نظری پژوهش، به صورت تلفیقی از دیدگاههای نظری وروشی مقالات کتاب (انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن) بهره گرفته شده است. اسپوزیتو معتقد است که صدور انقلاب، هدف دوم نظام بوده است [۲۷] و به شکل مستقیم یا الهامبخش عمل کرده است. روح الله رمضانی، سه گانه سیاست، اهداف و وسایل (ابزارها) را در طرح خود به کار برده است [۲۸] که ما نیز ذیل این سه مفهوم، درباره لبنان به بحث خواهیم پرداخت.
سیاست
صدور انقلاب به مثابه اصلی بنیادی در سیاست خارجی، بازتاب پویایی سیاسی داخلی ایران است. نیروهای مخالف شاه، هم چنان که علیه حاکمیت سرکوبگری همداستان بودند، علیه هم پیمانی عملی شاه با ایالات متحده نیز اتفاق داشتند. رجایی با توجه به سر مقالهها، روزنامه و خطبههای نماز جمعه، بر آن است که در نخستین روزهای انقلاب، فکر صدور انقلاب نزد مردم زنده بود؛ اما رمضانی اجرای سیاست صدور انقلاب را پس از بر کناری بنی صدر میداند.[۲۹] سیاست صدور انقلاب ارتباط وثیقی با ایدئولوژی حاکم بر انقلاب دارد.
ایدئولوژی ای که حاوی اصول جدی، از جمله تأکید مجددبر اسلام، به مثابه شیوه تمام عیار زندگی، عدم اعتقاد به جدایی دین ازسیاست، اعتقاد به اینکه قدرت مسلمانان نیازمند حاکمیت اسلام است، معرفی دوباره شریعت به مثابه طرح اسلامی جامعه مطلوب، و تمایل به نبرد (جهاد) علیه تمام ناراستیها، حتی اگر به شهادت منجر شود.
به همین پایه است که بندهایی از قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، به مقوله صدور انقلاب پرداخته است. در مقدمه قانون اساسی، انقلاب اسلامی مدلی برای پیروزی همه مستضعفان بر مستکبران دانسته شده و از امت واحد جهانی و نجات ملل محروم سخن میگوید. همچنین در اصل سوم بند 16، از حمایت بی دریغ از مستضعفان جهان و تعهد برادری نسبت به همه مسلمانان سخن به میان آمده است. در اصول 152و 153 نیز بر حمایت از مبارزه حق طلبانه مستضعفان در برابر مستکبران تأکید شده است.[۳۰].قانون اساسی ایران، نشانگر وجهه اسلامی سیاست خارجی پویا ومبارزه جویانهایاست که هدف آن اتحاد دنیای اسلام و گسترش حاکمیت خداوند بر روی زمین است.
نکته دیگری که در راستای سیاست صدور انقلاب باید بدان توجه شود، این است که امام خمینی (ره) بر غیر فرقهایبودن و جهانی بودن اسلام تأکید داشتند، از این رو به از بین بردن شکاف شیعه ـ سنی توجه خاصی داشتند. وجه دیگر، خصلت احیاگرانه انقلاب بود که نخستین نمونه انقلاب موفق و ملهم از اسلام بود [۳۱]. انقلاب بر آن بود تا ایران را تجربهایبرای تغییر سیاسی و ایدئولوژیک امت جهانی، بر اساس اتحاد تمام مسلمانان قرار دهد. این چنین است که رجایی نیز از میان خصیصههای آرمان گرایی، جهان شمولی، مردمی بودن و ایران گرایی، جهان شمولی اسلامی را نیرومندترین و برانگیزانندهترین عامل برای صدور انقلاب معرفی میکند[۳۲].
اهداف رمضانی بر آن است که امام خمینی (ره) خواهان عدل جهانی بود واعتقاد داشت که تنها نظم جهانی اسلامی میتواند چنین عدالتی رافراهم آورد.
همچنین امام (ره) بر انگیزه الهی انقلاب در برابر انقلابهای ملهم ازانگیزههای مادی تأکید داشت که این مسئله در نامه 1367/9/11ایشان به گورباچف نمود مییابد[۳۳]. رمضانی بر این پایه، سه هدف اصلی صدور انقلاب را چنین بر میشمارد: 1. در کوتاه مدت این امر وسیلهایبرای دفاع از جمهوری اسلامی به رهبری یک فقیه بلندپایه است. 2. وسیلهایبرای تأمین امنیت بینالمللی جمهوری اسلامی، به ویژه در خلیج فارس است. 3. در دراز مدت، وسیلهایبرای استقرار نهایی نظم جهانی زیر چترعدالت اسلامی است[۳۴].
وسایل (ابزارها و استراتژیها)
رمضانی از دو مفهوم وسایل قهرآمیز و وسایل مسالمتآمیز بهره میجوید[۳۵]؛ در حالی که اسپوزیتو از مفهوم تأثیر مستقیم و الهامبخش استفاده میکند که اشتراکات و اختلافاتی با هم دارند که ما از هر دومفهوم پردازی بهره خواهیم برد. رمضانی در میان راههای صدورمسالمتآمیز انقلاب، راهکارهایی را بر میشمارد که محمدی نیز به آنهااشاره دارد: 1. الگوسازی از دو طریق اسلامی کردن نظام و حاکمیت ارزشهای اسلامی، و اثبات توانمندی نظام اسلامی در دنیای مدرن. 2. تبلیغ و آگاه سازی که از طریق گفتار، رفتار و توسط رجال، سیاستمداران، علما، محققان داخلی و خارجی و مؤمنان معتقد به انقلاب ظهور مییابد. 3. آموزش و ترویج اعتقادات اسلامی انقلابی از طریق کلاسها، فیلمها، کتابها و... 4. حمایت از جنبشهای آزادیبخش [۳۶].
نیم نگاهی به لبنان
پیش از ورود به اصل بحث باید به صورت اجمالی با لبنان آشنا شویم: لبنان [۳۷] کشوری کوچک، با مساحتی حدود 10/230 کیلومتر مربع است. از طوایف و فرقههای بسیار متنوعی تشکیل شده که در نتیجه سیاست آن را نیز تابع خود ساخته است و تأثیری اساسی بر مناسبات سیاسی گذاشته است. بر اساس سر شماری سال 1975 ترکیب جمعیتی این کشور را 40 درصد مسیحی، 27 درصد شیعه، 26 درصد اهل تسنن و7 درصد دروز تشکیل میدهد. لبنان 17 فرقه رسمیدارد که شامل 11فرقه مسیحی، پنج فرقه اسلامی، و یهودیان است. قانون اساسی در سال 1926 تدوین شده و تا کنون شش بار اصلاح شده است. بر اساس توافق قانون اساسی، ریاستجمهوری در دست مسیحیان مارونی، نخستوزیر سنی و رئیس مجلس شیعه است. با توجه به عدم استقرار کامل نهادهای سیاسی، نقش احزاب در لبنان، همواره تعیینکننده بوده است. پس از توافق طائف و با افزایش نسبی قدرت سوریه در صحنه داخلی این کشور، نقش احزاب در این کشورکاهش یافت؛ اما پس از ترور رفیق حریری، این نقش دوباره تقویت شده است.
روابط ایران و لبنان پیش از پیروزی انقلاب اسلامی [۳۸]
در زمان حکومت صفویه و در حالی که شیعیان لبنان تحت حکومت سنی مذهب و متعصب عثمانی قرار داشتند، عدهایاز علمای جبل عامل به ایران آمدند. ایشان با استقبال صفویان مواجه شده و به همکاری متقابل با حکومت صفوی پرداختند. در دوران معاصر، باعزیمت امام موسی صدراز حوزه علمیه قم به لبنان، رابطه تنگاتنگی میان شیعیان ایران و لبنان برقرار شد. در آن زمان شیعه ضعیفترین قشر جامعه لبنان بود؛ به گونهای که بسیاری جوانان شیعه برای رهایی از این وضعیت، جذب احزاب چپ شده بودند. امام موسی صدر، با ایجاد مجلس اعلای شیعیان و اتحاد نسبی میان آنان، بر قدرت شیعیان در صحنه داخلی لبنان افزود. وی در سال 1972تشکیلاتی سیاسی به نام حرکه للمحرومین را به وجود آورد و در سال 1975 شاخه نظامی آن را با عنوان افواج المقاومه اللبنانیه، با نام اختصاری امل تأسیس کرد. این نخستین بار در تاریخ لبنان است که شیعه در چارچوب یک تشکیلات نظامی مستقل و غیر وابسته به دیگران، حضور خود را به اثبات میرساند.
انقلاب اسلامی و صحنه سیاسی لبنان [۳۹]
بازتاب انقلاب اسلامی ایران در لبنان، غنیترین و حساسترین قسمت از تأثیرات جهانی و منطقهایانقلاب ایران است. باید اذعان کردکه ایران در تلاش برای صدور انقلاب اسلامی و گسترش نفوذ خود، آرایش نیروها را در لبنان، از سال 1982 به این سو تغییر داده است. این امر در پهنه زمینههایی چند رخ داده است. فروپاشی اقتصاد لبنان، سر خوردگی از میانهروی سیاسی و افزایش سطح عمومی فقر، تبدیل اسلام به عنوان جایگزین منحصر به فرد وبدیلی انسانی برای جنگ و پناهگاهی برای گریز از اضطرابها. این گونه است که انقلاب اسلامی ایران توانسته است، به الگو سازی و عینی سازی خود در جامعه لبنان دست زند.
الف. سیاستها
محمل تأثیر انقلاب اسلامی در لبنان به طور طبیعی شیعیان این کشورند. در زمان وقوع پیروزی انقلاب، سازمان امل، مهمترین حزب شیعیان در عرصه سیاسی لبنان بود. انقلاب اسلامی در جریان امل نقشی دوگانه ایفا کرد. طبیعت پیروزی انقلاب اسلامی ایران برای جنبش امل برانگیزاننده بود. چنان که ریچارد نورتون مینویسد که سقوط شاه ثابت کرد که حکومتی نا مشروع را نباید تحمل کرد[۴۰].
جنبش امل به مثابه جنبش شیعی موفق، از جریان پر شور فراهم شده از طریق انقلاب سود برد. به هر حال این جنبش که جنبشی میانه رو ومحافظه کار به حساب میآمد، نمیتوانست حامل اندیشههای ایدئولوژیک و پرشور انقلاب اسلامی باشد، از این رو به سرعت دچارانشقاق و ریزش نیرو گردید. هنگامی که (نبیه بری) رهبر جنبش امل، همزمان با اشغال لبنان توسط اسرائیل (1982)، در گردهمایی کمیته نجات ملی که به دعوت الیاس سرکیس، رئیسجمهور وقت لبنان شرکت کرد، سید ابراهیم امین مسئول دفتر جنبش امل در تهران، بابرگزاری کنفرانسی مطبوعاتی به کمیته نجات ملی و شرکتکنندگان درآن حمله کرد و آن را کمیتهایآمریکایی نامید. سید حسین موسوی، جانشین رهبر جنبش امل نیز در این زمان به سوی منطقه بقاع به حرکت در آمد و تأسیس جنبش امل اسلامی را در آنجا اعلام کرد که بعدها به حزب الله پیوست [۴۱].
همچنین امل کسانی چون زکریا حمزه، علی محمد الحسینی، مصطفی دیرانی، محمد عباسی، علی جابر، احمدخلیل فقیه و محمد مبارک را اخراج کرد که آنها هم بلافاصله مقاومت مؤمنه را بنیاد نهادند[۴۲].
در این میان مهمترین جنبش (جنبش حزب الله) که تبلور عینی انقلاب اسلامی در لبنان به شمار میآید. در حالی که رهبران جنبش سید شرف الدیتن امل، علاقه چندانی به گفتمان و ایدئولوژی اسلامگرایی با قرائت انقلاب اسلامی لبنان نشان نمیدادند، جنبش حزب الله که متشکل از اسلامگرایان مبارز بود، به پرشورترین و مطمئنترین حامل این گفتمان تبدیل شد[۴۳].
شاخصه جهان شمولی، از شاخصههای مطرح درچارچوب نظری بود که از ویژگیهای انقلاب اسلامی است و به همان شکل در حزب الله نیز نمود یافته است. حزب الله هنگام تأسیس، دربیانیهایبا عنوان (ما که هستیم و هویت ما چیست ؟) به بروز این شاخصه پرداخته و مینویسد: ما فرزندان حزب الله هستیم که خداوندطلیعه آن را در ایران به پیروزی رساند تا دوباره هسته اولیه دولت اسلامی را در جهان بر پا کند... ما در لبنان یک حزب تشکیلاتی بسته باچارچوب سیاسی گنگ نیستیم، بلکه امتی هستیم که از طریق کمربنداعتقادی و سیاسی نیرومندی به نام اسلام، به مسلمانان سراسر جهان وابسته ایم)[۴۴].
خصیصه مشترک دوم انقلاب اسلامی و حزب الله، احیاگری است که سید ابراهیم الامین، سخنگوی حزب الله در دهه هشتاد میلادی، آن راچنین معنا میکند: (صدور انقلاب، به معنای تسلط نظام ایران برملتهای منطقه خاورمیانه نیست، بلکه به معنای تجدید حیات اسلامی منطقه است تا آنچه بر این ملتها مسلط میشود، اسلام باشد)[۴۵].
ویژگی مشترک سوم عدم تأکید بر گرایشات فرقهایاست. با توجه به تأکید حزب الله بر بنیادها و عناصر شیعی، هیچ گونه تمایلات فرقه گرایانه در اهداف آن به چشم نمیآید، بلکه بیشتر بر امت جهانی اسلام تأکید دارد. ویژگی مشترک دیگر اجرای شریعت اسلامی است. حزب الله در بیانیه تأسیس خود میگوید: (فرهنگ ما بر منابع قرآن، سنت و سیره معصومان و احکام و فتاوای صادره از سوی فقیه مرجع تقلید ما استوار است)[۴۶].
پای فشاری بر عدم جدایی دین از سیاست، خصیصه مشترک دیگراست. سید حسن نصر الله دراینباره و الگوگیری از ایران چنین میگوید: (اسلام برای ما دین مسجد و مدرسه و خیابان و دولت ونهادهای آن است. دین قادر به برپایی انقلاب و اقامه دولت است...همان گونه که در ایران ثابت شد که اسلام قادر است، در مشکلترین شرایط و بدترین تهدیدها، انقلاب بر پا و دولت اقامه کند)[۴۷].
دیگر باور مشترک اعتقاد به ولایت فقیه است. حزب الله همواره برپایبندی نظری و عملی به ولایت فقیه و رهبری مجتهد آگاه پای فشرده است که ممیزه اصلی این جنبش، از دیگر جنبشهای اسلامی منطقهاینیز محسوب میگردد. دیدگاه حزب الله دراینباره چنین است که (در خصوص ولایت امر، ما خود را به ولایت مرجعیت رشیدی پایبند میدانیم. ولایت در فقیه جامع الشرایطی که عدالت، اعلمیت، کفایت، آگاهی به مسائل روز، مدیریت، تقوی و سایر صفات لازم در اوتجلی یافته است).
حزب الله بر الگوگیری و پیوستگی با امام خمینی (ره) تأکید فراوان دارد. سید حسن نصر الله میگوید: (از نظر ما امام خمینی مرجع دینی، امام و رهبر به تمام معنای کلمه است. ایشان نماد و سمبل انقلاب علیه طاغوتها، مستکبران و نظامهای استبدادی است). سید ابراهیم الامین نیز میگوید: (ما در روند تصمیمگیری سیاسی تنها بر فقیه تکیه داریم. ما از فرامین امام پیروی کرده، به جغرافیا اعتقادی نداریم)[۴۸].
در بعد دیگر از این قضیه و مشابهت میان انقلاب اسلامی و حزب الله، باید به محوریت روحانیت در عمل سیاسی توجه کرد. جایگاه ویژه روحانیون در حزب الله به نفوذ روز افزون این حزب در میان شیعیان لبنان انجامید. این در حالی است که اساس بخش زیادی از نفوذروحانیون شیعه در لبنان از تأثیراتی است که شیعیان لبنان از انقلاب اسلامی ایران پذیرا شدند. چنان که اسداللهی بیان میکند، روحانیون شیعه نقش مهم در حزب الله ایفا میکنند[۴۹].ارتباط میان ولی فقیه وپیروان لبنانی وی و پوشش اعمال و مواضع حزب الله ضمن حفاظت وصیانت از ماهیت اسلامی آن.
جریانات اسلامی شیعی از بعد دیگری نیز از انقلاب اسلامی تأثیرپذیرفتهاند و آن بهره گیری کامل از نمادهای اسلامی است؛ نمادهایی چون عاشورا، شهادت، امام حسین (ع)، ظهور حضرت مهدی (عج) ومساجد. از دیدگاه حزب الله، انقلاب ایران ایرانی نبود، بلکه مقدمهایبرای ظهور امام زمان (ع) بود.
نکته مهم دیگر در زمینه تأثیرپذیری، تأثیر منطقی تحولات وتطورات انقلاب اسلامی بر حزب الله لبنان است. دراینباره باید گفت که اگر چه تحولات حزب الله عمدتا درون زا است و همان شرایطی که تطورات انقلاب اسلامی را رقم میزند، درباره حزب الله نیز صادق است؛ اما نمیتوان از سهم بالای تحولات انقلاب اسلامی بر حزب الله لبنان فروکاست. حزب الله لبنان در خلال دهه 60 شمسی و 80 میلادی، متأثر از فضای داخلی لبنان و سیاستهای ایران، رویکردی کاملا مبارزه جویانه و انقلابی داشت؛ اما در اواخر دهه 80 میلادی با قبول قطعنامه 598 از سوی ایران و پایان جنگ عراق، و رحلت حضرت امام (ره)فضای جدیدی حاکم گشت. مجموعه تحولات ایران و اوضاع جهانی وداخلی لبنان، حزب الله را به سمت واقع گرایی سوق داد که آثاری بر جای گذاشت. حزب الله که در آغاز با پیمان طائف به شدت مخالفت ورزیده بود، به تدریج از روند مخالفت خود کاست و به همکاری با نظام سیاسی حاصل از پیمان طائف و نخستوزیر آن رفیق حریری پرداخت [۵۰].
درهمین راستا، راهبرد سیاسی را در کنار راهبرد نظامی در دستور کار خودقرار داد که نتیجه آن اصلاح در کادر رهبری و اخراج شیخ صبحی طفیلی از شورای رهبری حزب بود که همچنان بر مواضع رادیکال پای میفشرد[۵۱].همچنین به آزادی گروگانهای خارجی کمک کرد که همراه باشناسایی و به رسمیت شناخته شدن حزب الله از سوی دولت و حفظ سلاح در جنوب بود. بدین ترتیب حزب الله به مشارکت در نظام سیاسی لبنان پرداخت.
حزب الله که تا پیش از پیمان طائف از سرنگونی نظام سیاسی لبنان وپیوستن آن به یک وطن بزرگ اسلامی سخن میگفت، پس از دهه 60شمسی با توسل به قواعد فقهی اسلامی، نظیر اضطرار و اصل تزاحم، به سمت واقع بینی حرکت کرد. همچنین از ادعای ادامه جنگ پس از عقبنشینی ارتش اسرائیل از جنوب لبنان، به نحو زیرکانهایدست کشید وآن را به صورت یک آرمان بیان کرد. از سوی دیگر، رهبران حزب الله مقاومت اسلامی را با تفاسیر وطن خواهانه و ملی پیوند دادند تا گستره بیشتری به خود بگیرد.
محمد رعد از اعضای شورای سیاسی حزب الله لبنان میگوید:(نگرش رهبری حزب الله واقع گرایانه است و منافع ملی لبنان را مد نظرقرار میدهد... هدف از مقاومت، آزاد سازی خاک لبنان است و پس ازعقبنشینی اسرائیل، به دوران باز سازی نیاز است). تأثیر دیگر تغییر سیاست در ایران آن بود که حزب الله نیز همزمان باایران، سیاسیت درهای باز را به اجرا گذاشت. چنان که به ایجاد رابطه بااهل سنت، مسیحیان و دروزیها مبادرت ورزید و به مذاکره با احزاب سیاسی مختلف لبنان پرداخت. آن گونه که تجمع از احزاب لبنانی را نیزسامان داد[۵۲]. سید حسن نصر الله نیز پس از اخراج اسرائیل از جنوب لبنان، آن را پیروزی همگان بر شمرد و تمام مردم لبنان را در آن شریک دانست.
در بحث نگاه به غرب، حزب الله که در ابتدا به دنبال اخراج نیروهای غربی و مقابله با آنان، حتی در قالب خبرنگار و... بود، در دور جدید به تعدیل این مواضع پرداخت و بیشتر در پی تقابل فرهنگی با غرب بر آمدو به اصلاح رابطه خود با خبرنگاران غربی پرداخت. به ایجاد پایگاههای اینترنتی پیشرفته همت گماشت و رابطهاش را با کشورهای غربی بهبودبخشید. همچنین در حالی که در سالهای پیش به کشورهای عربی میتاخت، به بهبود رابطه خود با آنان پرداخت.
ب. اهداف
رمضانی در تبیین اهداف صدور انقلاب سه هدف مشخص را برشمرد:دفاع از جمهوری اسلامی به رهبری فقیه، تأمین امنیت بینالمللی جمهوری اسلامی به ویژه در خلیج فارس، و استقرار نهایی نظم جهانی زیر چتر عدالت اسلامی.
در ارزیابی تأمین این اهداف در رابطه با لبنان، به نظر میرسد که همانند بخش سیاستها، در این عرصه نیز یکی از موفقترین عرصهها لبنان بوده است؛ اگر چه هزینههایی برای ایران داشته است؛ اما فواید آن به مراتب بیشتر بوده است. در زمینه تأمین هدف نخست میتوان گفت که حضور حزب الله درلبنان، به مثابه ایران کوچکی در منطقه عربی است. گروهی که نظرنهایی را در چار چوب ولایت فقیه اتخاذ میکنند و خود را تابع دستورات ولی فقیه میدانند. چنان که پس از رحلت آیتالله العظمی خویی (ره)، درحالی آیتالله سید محمد حسین فضل اللهسید محمد حسین فضل الله از آیتالله سیستانی حمایت میکرد، حزب الله به ترویج و تبلیغ مرجعیت آیتالله خامنهایپرداخت، از این رو موفقیتهای حزب الله در عرصه سیاسی لبنان، چون اخراج اسرائیل از جنوب لبنان، پیروزی در مبارزات پارلمانی، ایفای نقش مهم در عرصه اجتماعی و سیاسی لبنان، و پیروزی در جنگ 33 روزه، همگی در بالا بردن مشروعیت مواضع نظام و تحکیم موقعیت نظام اسلامی در داخل ایران مؤثر محسوب میشود و اعتماد عمومی را نسبت به سیاستها و آرمانهای مطرح شده توسط نظام جلب میکند و به همگرایی بیشتر مردم با نظام میانجامد. به طور طبیعی ناکامی حزب الله در عرصه لبنان میتواند، اثرات نامطلوب در عرصه سیاسی ایران داشته باشد و سیاستهای نظام را به خصوص در عرصه سیاست خارجی با پرسش مواجه سازد.
در تأمین هدف دوم نیز حزب الله لبنان، یک سپر دفاعی، خارج از مرزهای ملی برای ایران به شمار میرود. حضور حزب الله لبنان و دیگرگروههای شیعی چون امل، و گروههای مؤتلف سنی، چون جنبش توحیداسلامی، توان ایران را در پیشبرد اهداف منطقهایو بینالمللی افزایش میدهد و به تقویت مؤتلفان منطقهایهمچون سوریه میانجامد. به ویژه با تثبیت حزب الله در عرصه سیاسی لبنان، با حفظ ابزار مقاومت، عرصه بازیگری و تأثیرگذاری ایران را افزایش داده، از این منظر، موجب ارتقای امنیت، پیرامونی ایران شده است. از سوی دیگر، از آنجا که اسرائیل اساسیترین دشمن وجودی حاکمیت در ایران محسوب میشودو رقیب ژئوپولتیک و راهبردی ایران نیز هست، مقاومت حزب الله درلبنان، در کنار گروههای مؤثر فلسطینی، و مبارزه با اسرائیل در جنوب لبنان [۵۳] ضربه پذیری ایران را کاهش داده، در مقابل ضربه پذیری اسرائیل را افزایش میدهد. از این رو نفوذ ایران در حزب الله و گروههای شیعیان لبنان، به ابزاری در جهت رفع تهدیدات منطقهایدر خاورمیانه و خلیج فارس تبدیل شده است.
آن گونه که باید اذعان کرد که حزب الله در لبنان، خط مقدم امنیت ملی ایران خارج از مرزهای جغرافیایی آن است و بال امنیتی ایران در منطقه به شمار میرود. این مسئله در سالهای اخیر با لبنانی تر شدن حزب الله و عمیق تر شدن حضورش در صحنه سیاسی لبنان که با تشویق ایران همراه بوده است، ظهور و جریان بیشتری یافته است.
بنابراین هدف دوم نیز به طور نسبی با تحکیم موقعیت حزب الله درلبنان به ظهور رسیده است. گر چه آسیبها و چالشهایی فراروی آن وجود دارد که برای مقابله با آن باید از ایرانی شدن حزب الله جلوگیری کرد و بر لبنانی تر شدن آن، ضمن حفظ ارتباط آن با ایران تأکید کرد. چنان که رهبران حزب الله نیز بر لبنانی عمل کردن، ضمن تبعیت ازولایت فقیه تأکید داشتهاند.
اما هدف سوم که استقرار نظم جهانی، زیر چتر عدالت اسلامی است، آرمانیترین هدف و سختترین آنهاست. این هدف با نگاه موعودگرایانه و منجی گرایانه ایدئولوژی اسلامی گره خورده است. این هدف هیچ گاه از سیاست ایران خط نخورده است؛ گر چه نگاه به آن متفاوت بوده است. آن گونه که امام خمینی (ره) نیز از همان ابتدا به ماهیت استدراجی و تحقق تدریجی آن تأکید کرده بود. در این راستا به نظرمیآید که ارائه الگوی موفق از حزب الله، به عنوان جنبش اسلامی ـمیهنی و کار آمد توانسته و میتواند بیش از پیش به دست یابی به سوی این هدف و حرکت به سوی آن تأثیر بگذارد. برای نمونه پس از پیروزی حزب الله در جنگ 33 روزه و با اخراج اسرائیل از جنوب، نقش آفرینی حزب الله لبنان در جهت این هدف و معطوف کردن توجه امت اسلامی وآزادی خواهان جهان بیشتر گریده است.
وسایل و استراتژی
در زمینه صدور انقلاب چنان که محمدی نیز بدان اشاره میکند، سه پارادایم در میان انقلابیون ایران وجود داشته است که در طول تاریخ دیپلماسی انقلاب اسلامی، همواره در نوسان و تطور بوده است. افزون برآنکه در هر دوره پارادایم غالبی وجود داشته است. پارادایم نخست برارزشهای انقلاب در درون مرزهای ملی و عدم تعرض به محیطپیرامون باور داشته است. پارادایم دوم بر عدم تقید به مرزهای ملی وهدم این مرزها و عدم تعهد به پذیرش قوانین بینالمللی تأکید داشته است. پارادایم سوم، به ساختن امت نمونه و سیاست کلی مسالمتآمیز باجهان خارج، ضمن ضربه زدن به منافع استکبار در شرایط مناسب وحفظ مصالح نظام معتقد بوده است. در سالهای ابتدایی انقلاب هنگام نخستوزیری مهندس بازرگان، پارادایم نخست بر دولت حاکم بوده است. افزون بر آنکه گروههای قومی خارج از دولت، بر پارادایم دوم و سوم تأکید میکرده اند. دیپلماسی دهه دوم انقلاب، تلفیقی از پارادایم دوم وسوم است که گاه یکی بر دیگری غلبه داشته است. پارادایم سوم را نیزمی توان، به دو استراتژی حفظ محور و رشد محور تقسیم کرد که استراتژی حفظ محور در دوره سوم جنگ تحمیلی و پارادایم رشد محورپس از جنگ پی گیری شده است.
طبیعی است که در پارادایم دوم، تمامی ابزارهای قهرآمیز به کار برده میشود. پارادایم سوم تلفیقی از ابزار قهرآمیز و مسالمتآمیز است؛ البته استراتژی رشد محور ابزارهای مسالمتآمیز اولویت اساسی دارند. همچنین در نگاهی دیگر، همانند اسپوزیتو، میتوان به دو گانه تأثیرمستقیم، اعم از فعالیتهای سیاسی، دیپلماتیک، مالی و نظامی، وتأثیرات الهامبخش قائل شد. به نظر میرسد که مورد لبنان تنهاموضوعی است که بازتاب انقلاب بر آن، از تمامی شیوهها و وسایل بهره برده است؛ بدین معنا که بازتاب انقلاب در لبنان هم مستقیم و هم الهامبخش و برانگیزاننده بوده است؛ هم از ابزار قهرآمیز و هم از ابزار مسالمت جویانه استفاده شده است.
حضور الهامبخش ایران در لبنان درسیاستها و روشهای حزب الله لبنان تبلور یافته است. همچنین انقلاب اسلامی در ایدئولوژی جنبش توحید به رهبری شیخ سعیدشعبان که یک جنبش اسلامگرای سنی است، تأثیر عمیق داشته است. چنان که بر روحانیونی چون سید محمد حسین فضل الله نیز تأثیر داشته است. حضور مستقیم ایران در صحنه لبنان به سال 1361 و هنگام اشغال لبنان توسط اسرائیل باز میگردد. این حضور نخستین نقطه تماس مستقیم میان انقلاب اسلامی ایران و یک طایفه شیعه مذهب درجهان عرب به شمار میرود. بنابر نظر یکی از پژوهشگران، ایران ازطریق حضور در لبنان، میتوانست در زمینه گسترش مرزهای تنگ ژئوپولتیکی جنگ با عراق و نیز در خصوص دستیابی و اثر گذاری برگروههای بیشتری در جهان عرب امیدوارانه قدم بردارد. از جلوههای دیگر حضور مستقیم ایران، باید به کمکهای آموزشی در ابعاد نظامی، فرهنگی، سیاسی، بهداشتی و فنی به نیروهای مبارز لبنانی اشاره کرد. همچنین سفارت ایران در آن سالها، مرکز حمایت و پشتیبانی ازنیروهای مبارز ضد اسرائیلی و آمریکایی بود که به حملات علیه آنهاانجامید. در بعد مالی، تورتون از متوسط ماهانه 10 میلیون دلار و سپس کاهش آن به یک میلیون دلار در سال گزارش میدهد[۵۴].
حضور عمرانی ایران نیز قابل توجه است و جهاد سازندگی، فعالیت گستردهایرا در لبنان آغاز کرد که هم اکنون نیز ادامه دارد. کمیته امداد وبنیاد شهید نیز، از جمله بنیادهای فعال در عرصه لبنان به شمار میآیندکه خانوادهها را تحت پوشش گرفتهاند. افزون بر آنکه نمیتوان ازگزارشهای مبتنی بر ارسال سلاح از سوی ایران برای حزب الله چشمپوشید.
این گونه است که ایران از ابزار و روشهای قهرآمیز و مسالمتآمیز درلبنان بهره برده است. از دیگر سو، حزب الله نیز بر پایه همان پارادایم ایران، شیوهها و وسایل را به کار گرفته است. در دهه 80 میلادی، روشهای حزب الله، روشهای قهرآمیز و مبارزه جویانه و آشتی ناپذیر براساس پارادایم غالب در ایران بود؛ اما در دهه دوم انقلاب اسلامی و ازاواخر دهه 80 با تغییر پارادایم ایران، روشهای حزب الله نیز به تدریج دچار تحول گشت. جناح رادیکال به رهبری شیخ صبحی طفیلی منزوی شد و گروگانگیری تکرار نشد. خشونت محکوم گردید و بر تعامل با دیگرفرقهها و گروهها تأکید شد. در این برهه ادبیات تبلیغات حزب الله نیزدچار تغییر گردید. تلویزیون المنار و رادیو النور تأسیس شد و به تدریج ادبیات جدیدی در آنها راه یافت که فراگیرتر بود و شعارها وجهه میهنی تری یافت [۵۵]. مفاهیمی چون (کلنا للوطن) و (کلنامقاومه)[۵۶] همین تلاش را نشان میدهند. در صحنه سیاسی روش اتئلاف را پیش گرفت و به ائتلافهای انتخاباتی با احزابی چون امل، حزب کمونیست و احزاب دیگر پرداخت و از همین راه، وارد مصالحه ومذاکره با آنان شد[۵۷].چنانچه همین ائتلافها به پیروزی حزب الله منجر شد.
شیخ نعیم قاسم اعلام کرد: امکان ائتلاف با تمام احزابی که با اسرائیل ارتباط ندارند وجود دارد[۵۸].همچنان که حزب الله به مشارکت درفعالیتهای سندیکایی شوراهای شهر و روستا وارد شد؛[۵۹] اما وجه دیگر حضور ایران، در صحنه دیپلماتیک بوده است که در برقراری تماس میان حزب الله با دولت لبنان و دولتهای عربی منطقه پایان دادن به درگیریهای امل و حزب الله با همکاری سوریه، توافق میان شیخ سعید شعبان و سوریه تبلور یافته است [۶۰].این تلاشها هم حضور نیروهای معتقد به انقلاب اسلامی ایران را در لبنان تحکیم کرده است و هم در حمایت از نظام سیاسی لبنان بوده است.
در نتیجه ارزیابی بازتاب انقلاب اسلامی در لبنان، ذیل سه مفهوم سیاست، اهداف و وسایل صورت گرفته است. مفهوم سیاست صدورانقلاب در جنبههای نرمافزاری را بیشتر مد نظر دارد و با ایدئولوژی پیوندیافته است. بر این اساس، شاهد حضور جدی ایدئولوژی انقلاب اسلامی در صحنه سیاسی لبنان که در جنبش حزب الله تبلور یافته هستیم. ولایت فقیه، همگرایی امت اسلامی، رهایی بخشی اسلام، جهان شمولی، وحدت، احیاگری، عدم جدایی دین از سیاست از جلوههای مشترک این ایدئولوژی در ایران و حزب الله لبنان است. همچنین بازتاب انقلاب اسلامی در لبنان، اهداف سه گانهایرا برای انقلاب و جمهوری اسلامی، به طور نسبی تأمین میکند. دفاع ازجمهوری اسلامی به رهبری فقیه، تأمین امنیت بینالمللی جمهوری اسلامی و استقرار نهایی نظم جهانی زیر چتر عدالت اسلامی، اگر چه تأمین این اهداف، به طور طبیعی هزینههایی را بر ایران تحمیل کرده است.
ذیل مفهوم وسایل و استراتژی نیز مقاله بر آن است که تأثیر ایران در لبنان، هم الهامبخش و هم مستقیم بوده است. هم از وسایل مسالمتآمیز و هم از ابزار قهرآمیز بهره برده است. به گونهای که شایدتنها موردی است که تمام این وسایل به نحو نسبتا موفقیت آمیزی تجمیع شده است و در مجموع توان سیاسی ـ امنیتی جمهوری اسلامی را افزایش داده است. نکته دیگری که مقاله، در صدد تبیین آن است، موضوع تأثیر تغییر پارادایم در ایران بر مسائل لبنان و رویکردهای جنبش حزب الله است؛ اگر چه تغییرات در حزب الله را عمدتا بایددرون زا دانست؛ اما تغییرات در ایران، به مثابه منبع الهامبخش و عامل پشتیبانی کننده و تأثیرات آن بر سیاستهای حزب الله غیر قابل انکاراست. بر این پایه در دهه اول انقلاب اسلامی که سیاست خارجی ایران بسط محور و حفظ محور بوده است، در صحنه سیاسی لبنان و استراتژی حزب الله هم به صورت سیاستهای مخالفت با نظم سیاسی موجودلبنان و مخالفت با دولت و استفاده از ابزارهای قهرآمیز تبلور داشته است. اما پس از سال 68 و تغییر استراتژی ایران به تدریج شاهد تأثیر این تغییر در حزب الله نیز هستیم؛ به گونهای که شاهد سیاست درهای بازهمگرایی بیشتر با احزاب لبنانی، پذیرش ساخت دولت، و کاهش تنشها با آن و استفاده از وسائل مسالمتآمیز توسط جنبش حزب اللهیم.
نکته سوم که مقاله بدان اهتمام دارد، موضوع هویت جنبش حزب الله است. مقاله بر آن است که حزب الله دارای سه ضلع هویتی است: لبنانی بودن، اسلامی بودن و الهام گیری از انقلاب اسلامی ایران و ضدصهیونیستی بودن. بنابراین حفظ هر کدام از این سه ضلع و هر کدام آن نقش تعیینکنندهایدر پایداری این جنبش در آینده دارد. هنر مندی حزب الله آن است که بتواند ترکیب خوبی از این عناصر را حفظ کند تا درصحنه سیاسی لبنان، بازیگر پرقدرت و پر نفوذی به شمار آید(برای مطالعه بیشتر به پرتال جامع علوم انسانی مراجعه کنید).
ظرفیتها و چالشهای تقریب مذاهب اسلامی در لبنان
تقریب مذاهب اسلامی بهمعنای زندگی مسالمتآمیز پیروان مذاهب اسلامی با حفظ ارزشهای درونمذهبی، ضرورتی انکارناشدنی است، که با درنظر گرفتن موقعیت ویژه برخی کشورهای اسلام، اهمیت و ضرورت آن دوچندان میشود. با مد نظر قرار دادن تأثیرهای دینی و فرهنگی و سیاسی کشور لبنان در منطقة خاورمیانه و کشورهای عربی اسلامی، ضرورت بررسی ظرفیتهای تقریب در لبنان، به منظور توسعه و بررسی چالشهای آن جهت رفع یا تبدیل به فرصت، نمایان خواهد بود.
فعالیتهای تقریبی جمهوری اسلامی ایران و حزبالله لبنان و مرکز تجمع علمای مسلمین در لبنان، در کنار فرهنگ زندگی مسالمتآمیز اتباع ادیان و مذاهب لبنان، زمانی که با آموزههای اسلامی و فتواهای فقهای شیعه و سنی درمیآمیزد، لبنان را به بهشت پیروان مذاهب تبدیل خواهد کرد؛ چنانکه اگر از سیاستهای تفرقهافکنانة استکبار جهانی و در رأس آن آمریکا و اسراییل غفلت شود و فعالیت سلفیهای منطقه و اختلافات سیاسی احزاب و جریانهای سیاسی کنترل نشود، میتواند لبنان را درگیر جنگهایی کند که سالیان سال در لبنان جریان داشت و چهبسا ممکن است صدمات جبرانناپذیری بر جامعة دینی آن وارد کند.
مقالة پیشروی درصدد بررسی ظرفیتهای تقریبی در اندیشة کلامی و فقهی عالمان شیعه و سنی لبنان با نگاهی به جریانهای دینی و سیاسی لبنان، همچنین بررسی ظرفیتهای بالفعل و بالقوة تقریب و چالشهای منتهی به تهدید یا فرصت تقریب در لبنان است. مطالعات کتابخانهای و میدانی در لبنان و مصاحبه با سران احزاب مسلمان و رهبران فکری جریانهای سیاسی و دینی لبنان، ظرفیتها و چالشهای تقریب مذاهب اسلامی را در این کشور سامان داده است.
1. مقدمه
در روزگاری که استکبار جهانی کمر همت برای بهحاشیه راندن اسلام بسته و موج جدیدی از اسلامستیزی جهان را فرا گرفته است، سخن گفتن دربارة تقریب مذاهب اسلامی، از ارزندهترین مباحث میباشد.
اهمیت تقریب مذاهب اسلامی از یک سو، و اهمیت جغرافیایی لبنان از سوی دیگر، باعث شده است که بررسی چالشها و ظرفیتهای تقریب مذاهب اسلامی در کشور لبنان - که اکثریت مردم آن را مسلمانان تشکیل میدهند - از ضرورت خاصی برخوردار باشد.
مقالة حاضر درصدد بررسی ظرفیتهای تقریبی در اندیشة کلامی و فقهی عالمان مسلمان لبنان، همچنین بررسی ظرفیتهای بالفعل و بالقوة تقریب و چالشهای منتهی به تهدید یا فرصت تقریب در لبنان است.
در بین کشورهای اسلامی، لبنان که همواره مورد طمع دشمنان اسلام بوده است، بررسی ظرفیتها و چالشهای تقریب آن، مسبوق به سابقه نیست.
فیشبرداری از کتب و مقالات و استفاده از بانکهای اطلاعاتی، اعم از نرمافزار و سایتهای مرتبط، و پرسش و پاسخ از علمای مسلمان لبنان، از ابزارهای گردآوری اطلاعات این تحقیق بوده است.
2. مفهومشناسی
2ـ1. تقریب مذاهب اسلامی
مقصود از تقریب مذاهب اسلامی، تقریب پیروان مذاهب اسلامی است؛ چراکه تقریب دو مذهب بدون درنظر گرفتن اتباع آن، معقول نخواهد بود. بدیهی است که تقریب بهمعنای دست شستن از ارزشهای مذهبی نیست و هیچیک از علمای اسلام چنین برداشتی از تقریب ارائه نکردهاند؛ بلکه همواره بر اصول ثابت ارزشهای دینی و مذهبی تأکید داشتهاند. محمدی عراقی میگوید: «تقریب همان نزدیک شدن به مشترکات مذاهب است و منظور از تقریب مذاهب اسلامی این نیست که شیعه، سنی شود و یا سنی، شیعه؛ بلکه مراد این است که چون مشترکات ما بسیارند، میتوان در مهمترین مسائل، حتی در مسائل فقهی، همفکری و همیاری نمود»[۶۱].
از آنچه گفته شد، به دست میآید تقریب مذاهب اسلامی نزدیک شدن پیروان مذاهب اسلامی با هدف شناخت مشترکات یکدیگر و توسعة مشترکات بهمنظور دستیابی به برادری دینی بر اساس اصول مسلم و مشترکات اسلامی، و نیز معذور نمودن همدیگر در امور مورد اختلاف است [۶۲].
2ـ2. چالشهای تقریب
چالشهای تقریب، به هر عمل و گفتار و رفتاری گفته میشود که مانع از رسیدن به هدف مطلوب اتحاد مسلمانان باشد. این چالشها به دو قسم نظری و عملی تقسیم میشوند. منظور از چالش نظری آن است که شخص، یا اعتقادی به تقریب ندارد، یا نوع برداشت و پیشفرضهای ذهنی وی، زمینة تقریب را از بین میبرد؛ در حالی که چالش عملی مجموعه رفتارهایی است که مانع تحقق تقریب و وحدت میشوند. در چالش عملی، چهبسا شخص به تقریب باور دارد یا دراینباره تصورات خاص ندارد، ولی رفتارهایی از وی روی میدهد که مانع تحقق تقریب میشود و اختلاف را شدت میبخشد.
2ـ3. ظرفیتهای تقریب
مقصود از ظرفیتهای تقریب، توانایی ذاتی اتباع و پیروان مذاهب برای همزیستی مسالمتآمیز است؛ ظرفیتهایی همچون مشترکات فراوان کلامی، فقهی، حدیثی و داشتن دشمن مشترک.
2ـ4. لبنان
لبنان (Lebanon) با جمعیتی حدود چهار میلیون نفر(حدود شانزده میلیون تبعة لبنانی نیز در خارج از این کشور زندگی میکنند.)و با مساحت 10452 کیلومتر مربع، (تقریباً 160 مرتبه کوچکتر از ایران.) در غرب آسیا و در ساحل شرقی دریای مدیترانه واقع شده است [۶۳].
لبنان با وجود مساحت کم، دارای تعدد و تنوع مذاهب است؛ به گونه ای که بیش از هجده مذهب رسمی در آن وجود دارد. نقش این مذاهب در لبنان بهگونهای است که ساختار سیاسی این کشور را تحت تأثیر قرار داده است و تقسیم قدرت سیاسی نیز بر اساس تعداد جمعیت طوایف مختلف بوده که تمایز آنها بر اساس مذهب است [۶۴].
از ویژگیهای لبنان، آزادی سیاسی و فعالیتهای اجتماعی است که همین امر موجب شده است لبنان احزاب و گروههای مختلف با گرایشهای سیاسی متفاوتی را در خود جای دهد[۶۵].
3. ظرفیتهای تقریب در لبنان
لبنان از ظرفیتهای خاصی برای تقریب مذاهب اسلامی برخوردار است. این سرزمین، از دیرباز مهد ادیان و مذاهب بوده است؛ ولی واقعیت این است که نباید به ظرفیتهای موجود تقریبی در لبنان بسنده کرد؛ چه اینکه دشمنان اسلام همواره در تلاشاند مسلمانان را در اقصینقاط جهان اسلام از وحدت دور سازند؛ چراکه اتحاد مسلمانان به هیچوجه منافع استعماری و استکباری غرب و در رأس آنها آمریکا و اسراییل را تامین نخواهد کرد. از این رو است که علما و اندیشمندان از هیچ فرصتی برای تقویت وحدت اسلامی دریغ نکرده و همواره پیروان مذاهب را به وحدت و تقریب مذهبی فراخواندهاند.
امروزه هر مشکلی گریبانگیر جهان اسلام میشود، از تفرقه و نزاع بین مسلمانان ریشه میگیرد. مشکلات جهان اسلام را باید در داخل آن جستوجو کرد. برای مثال تا کنون در تاریخ کسی سراغ ندارد که یک مسیحی به نام دین و دینداری، عدهای از همکیشان خود را در کلیسا و در حال عبادت، بهقتل برساند؛ ولی مشکلات جهان اسلام از اینجا ناشی میشود که مسلمانان بهجای اتحاد در برابر دشمنان اسلام، با نبش اختلافات تاریخی و پرداختن به مسائل حاشیهای، که جایگاهی در دین و مذهب ندارد و دردی از جهان اسلام را نیز دوا نمیکند، در حال نزاع و اختلافاند. 3ـ1. پایبندی به حقوق دیگران و رفتارهای اجتماعی در تعامل با پیروان مذاهب
یکی از راهکارهای تقریب مذاهب اسلامی، احترام به آرا و اندیشههای طرف مقابل است، احترام، موجب انفتاح دل و گوش برای دریافت فهم مشترک در امور و موضوعات مسلمانان است[۶۶].
در فرهنگ اجتماعی لبنان، همزیستی مسالمتآمیز، یک ارزش تلقی میشود و این فرهنگ، بهجهت زندگی طولانیمدت پیروان ادیان و مذاهب در کنار هم میباشد[۶۷].
در این فرهنگ اجتماعی، نباید نقش علما را فراموش کرد. علمای شیعه و سنی لبنان با توجه به ترکیب جمعیتی لبنان و خطری که میتواند جامعة دینی و فرهنگی آن را تهدید کند، بر اصل وحدت اسلامی با پایبندی به حقوق شهروندی مردم لبنان تأکید داشتهاند.[۶۸] علمای لبنان، اصل رعایت حقوق شهروندی را در لبنان نهادینه کردهاند. اگر شهروندان به وظایف شهروندی آگاه شوند و پایبندی عملی داشته باشند، اختلاف و نزاع روی نمیدهد و اگر هم روی دهد، قابل حل خواهد بود[۶۹].
این اندیشه که مسلمان باید آبروی مسلمان را در غیاب وی حفظ کند، بین مسلمانان تحصیلکرده و مؤمن لبنان رعایت میشود. (عبدالله حسن، 2013م)
حسین علی المصطفی مینویسد: نیاز جهان امروز به مدارا، سعة صدر و همزیستی مسالمتآمیز، بیش از هر زمان دیگری است؛ چراکه نزدیکی فرهنگها و تأثیر متقابل تمدنها روزبهروز بهواسطة انقلاب علمی و تکنولوژی بیشتر میشود. در واقع، مردم دنیا در دهکدهای زندگی میکنند که از احوال یکدیگر آگاهاند[۷۰].
مرجع دینی شیعیان لبنان، علامه فضلالله در فتاوا و بیانات خویش غیبت برادران اهلسنت را حرام دانسته و هرگونه دشنام و ناسزا به ایشان را تقبیح نمودهاند[۷۱] در پرتو این فتاوا، دیگر علمای شیعه نیز احترام به اهلسنت را واجب شمردهاند[۷۲].
سیدعلی فضلالله میگوید: در لبنان هیچگونه مشکل مذهبی وجود ندارد و تمامی مسلمانان و مسیحیان در کنار یکدیگر بهصورت مسالمتآمیز زندگی میکنند.[۷۳].
علامه عفیف نابلسی، روابط شیعه و سنی را نشانة پیشرفت و سلامت جامعة اسلامی میداند و به شیعیان لبنان توصیه میکند که با اهلسنت روابط نیک و معتمدانهای داشته باشند. دلیل ایشان بر همدلی و اتحاد مسلمانان این است که شیعه و سنی، دو روح در یک بدناند و هر ناراحتی و آسیبی که متوجه اهلسنت شود، در واقع متوجه شیعه شده است[۷۴]
3ـ2. احترام به مقدسات و ارزشهای دینی و مذهبی
یکی از مهمترین عوامل وحدت و تقریب، احترام به مقدسات مذاهب و رعایت ادب در بازگو کردن نام ایشان است. توهین به مقدسات دیگران نمیتواند یکدلی و اتحاد را در پی داشته باشد.
علامه فضلالله در فتوایی صریح، هرگونه دشنام و ناسزا به صحابة رسول خدا و امالمؤمنین عایشه را تحریم میکند و میگوید: من هرگونه بیاحترامی به صحابة رسول خدا را حرام میدانم؛ چراکه قرآن میفرماید: محمد فرستادة خداست و کسانی که با اویند در برابر کفار، سرسخت و شدید، و در میان خود مهرباناند. پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود میبینی؛ در حالی که همواره فضل خدا و رضای او را میطلبند[۷۵]. و در مسئله امامت نیز آرا و عقاید خود را داریم[۷۶].
علامه سیدجعفر مرتضی با بیان فرق بین توهین به صحابة رسول خدا و عدم رضایت از رفتار ایشان مینویسد: دشنام دادن و ناسزا گفتن، در قاموس شیعه جایگاهی ندارد و امام علی از آن نهی کرده است؛ و اختلافات باید در فضای سالم و علمی حل و فصل شود[۷۷].
ایشان میگوید: تعامل اهلبیت با خلفا، حجت شرعی ما میباشد. امام علی همواره معاون و مشاور خلفا بوده است و امام صادق میفرماید: ولدنی أبوبکر مرتین. هرگونه بی احترامی و اهانت به همسران رسول خدا حرام است؛ بلکه واجب است به احترام رسول خدا ایشان همواره احترام شوند و بزرگداشت ایشان، بزرگداشت رسول خداست[۷۸].
مشکلی که بهنظر میرسد میتواند این ظرفیت را بهچالش بکشاند، تاریخنگاریهای غیرضروری و نبش اختلافات غیرلازم از سوی برخی اندیشمندان لبنانی است. برای مثال، حزبالله و مرکز تجمع علمای مسلمین لبنان، برای خنثی کردن تأثیرات منفیِ کتاب مفصلی که با موضوع سیره نوشته شده بود و میتوانست وحدت اسلامی را خدشهدار کند، زحمت و هزینة فراوانی متحمل شدند[۷۹].
3ـ3. محبت اهلبیت در بین مسلمانان
مذاهب اسلامی میتوانند با محبت اهلبیت، به وحدت اسلامی دست یابند؛ چراکه اهلبیتِ آخرین فرستادة خداوند، در بین مسلمانان جایگاه ویژهای دارند و مخالفت با شیعه، نباید به حساب اهلبیت گذاشته شود. حتی در میان وهابیت که مخالفین سرسخت شیعهاند و تا حد تکفیر شیعه پیش رفتهاند، اهلبیت رسول خدا از جایگاه والایی برخوردارند[۸۰].
محبت اهلبیت نزد اهلسنت لبنان بسیار والاست و ایشان اعتقاد دارند که اگر تشیع، محبت اهلبیت است، همه اهلسنت لبنان شیعهاند[۸۱].
در بین مسلمانان لبنان، هیچ رشتة اتصالی مستحکمتر از اهلبیت وجود ندارد؛ چراکه همه به اهلبیت پیامبر احترام میگذارند و به آیاتی که دربارة مودت و عظمت ایشان نازل شده است، اعتقاد دارند[۸۲].
شیخ مصطفی ملص(شیخ مصطفی ملص از علمای سنی و رئیس تجمع همبستگی ملی لبنان است.)دربارة اهلبیت میگوید: ایشان نسل پاکی هستند که حاملان علم، و متخلق به اخلاق عظیماند که به تقوا متمایز، و به صفات شجاعت و صدق و جود و کرم متصفاند، هیچ مؤمنی نیست که در قلبش محبت اهلبیت نباشد[۸۳].
شیخ بلال شعبان(شیخ بلال سعید شعبان، دبیر کل حرکت توحید اسلامی لبنان و عضو هیئت مرکزی تجمع علمای مسلمین لبنان و عضو مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی و إمام و خطیب مسجد توبة طرابلس است.)میگوید: در مدرسة دینی اهلسنت طرابلس، اسامی طلاب برادر و خواهر را توسط برنامة کامپیوتری بهترتیب حروف الفبایی مرتبشده دیدم و اسامی طلاب توجه مرا جلب کرد. بیشترین اسامی، بهترتیب عبدله (عبدالله، عبدالرحمن و..)، سپس محمد و مشتقات آن (احمد، محمود، مصطفی و...) و بعد از آن، نام علی و حسن و حسین بود و بعد از این نامها، اسامی خلفا و اصحاب رسول خدا بهچشم میخورد؛ چنانکه در اسامی خواهران طلبه، مریم و فاطمه در صدر بود؛ سپس نام عایشه بهچشم میخورد[۸۴].
شیخ احمد القطان(شیخ احمد القطان، امام جمعة اهلسنت بقاع لبنان و مدیر مرکز تعلیم القرآن الکریم بقاع لبنان است.)معتقد است اهلسنت محبت به اهلبیت را محبت به رسول خدا میداند؛ و میگوید: آشنایی با زندگی اهلبیت و محبت ایشان، موجب وحدت بیشتر مسلمانان در برابر دشمنان اسلام میشود[۸۵].
برگزاری مراسمهای مشترک بین شیعیان و اهلسنت لبنان، مثل اعیاد شعبان و رجب، و مراسمهای گرامیداشت محرم میتواند نقطة عطفی در تقویت وحدت اسلامی و تقریب مذاهب اسلامی در لبنان باشد و چهبسا این ظرفیت مهمی که معمولاً در کشورهای اسلامی وجود دارد، بتواند توطئههای تکفیریها و سلفیها را نقش بر آب کند و مسلمانان را هرچه بیشتر به آرمان بزرگ قرآن که همان امت واحدة اسلام است، نزدیکتر سازد.
3ـ4. اعتقادات کلامی و فتاوای مشترک علمای شیعه و سنی
مشترکات اعتقادی و فقهی، مهمترین محور وحدت بین مذاهب اسلامی است. هر چه مشترکات مذاهب اسلامی تبیین شوند، جهان اسلام به تقریب مذاهب اسلامی نزدیکتر میشود.
مذاهب اسلامی تلاش گستردهای برای رسیدن به حقیقت داشتهاند و با برداشتهای خویش از قرآن و سنت، به احکام و نتایج متفاوتی رسیدهاند؛ ولی نزاع و اختلافی در یافتههای خویش نداشتند و همواره یکدیگر را معذور میدانستند.
شیخ ماهر حمود(شیخ ماهر حمود، از مؤسسین جماعت اسلامی صیدا و مرکز تجمع علمای مسلمین میباشد و اکنون إمام مسجد القدس صیدا است.)از علمای اهلسنت صیدا در لبنان، مشترکات مسلمانان را این گونه دستهبندی کرده است:
1. ایمان به خدای واحد؛
2. ایمان به نبوت و خاتمیت حضرت رسولالله؛
3. ایمان به روز معاد و رستاخیز و میزان و حساب و بهشت و دوزخ؛
4. ایمان به ملائکه و پیامبران، آنگونه که در قرآن آمده است؛
5. ایمان به قرآن کریم، آنگونه که بر رسول خدا نازل شده است؛
6. ایمان به خیر بودن امت همعصر رسول خدا که نص صریح قرآن است (کنتم خیر أمة أخرجت للناس)؛
7. ایمان به ارتباط محکم و روشن اهلبیت با صحابة رسول خدا؛
8. ایمان به مرجعیت علمی و عرفانی و اجتماعی اهلبیت و وجوب احترام و تکریم ایشان در بین مسلمانان؛
9. احترام خلفای اسلام و اصحاب رسول خدا[۸۶]
برشماری مشترکات فقهی شیعه و سنی، مجال وسیع و مفصلی را میطلبد و از توان این مختصر خارج است. مرکز تجمع علمای مسلمین لبنان، بههمت شیخ دیاب مهداوی کتابی با عنوان الإصابة فی مختصر فقه اهل البیت والصحابه منتشر نموده که به تفصیل به مشترکات فقهی اشاره کرده است و اختلافات بین مذاهب را اجتهاد مرسومىدانسته است که در بین مجتهدین مذهب واحد هم یافت میشود[۸۷].
شیخ صهیب حبلی(عضو مرکز تجمع علمای مسلمین لبنان و امام جماعت مسجد ابراهیم شهر صیدا در لبنان.) مشترکات شیعه و سنی را بیش از نود درصد میداند و از این جهت، وحدت اسلامی در لبنان را بهمنظور جلوگیری از توسعة اختلافات مذهبی ضروری میداند[۸۸].
برای رسیدن به وحدت اسلامی، باید بر مشترکات اسلامی تأکید شود و موارد اختلافی بین مذاهب را به دیده اجتهاد نگریست.
3ـ5. دشمن مشترک
بزرگترین هدف تقریب مذاهب اسلامی، مقابله و مبارزه با زیادهخواهی دشمنان اسلام است. اگر مسلمانان جهان با هم وحدت داشتند، اکنون قدس شریف در دست یهود اشغال نشده بود و هزاران مسلمان آواره به دور از خانه و کاشانة خود زندگی سختی نداشتند و شاهد مصرفگرایی و عقبماندگی جهان اسلام نبودیم.
دولت اسراییل در منطقه بهمنظور اشراف بر کشورهای اسلامی عربی و ازبین بردن اسلام تأسیس شده است و مسلمانان باید بدانند که اسراییل بدون دارو و غذا سه ماه هم نمیتواند دوام بیاورد؛ پس واجب است کشورهای اسلامی با تحریم و قطع ورود هرگونه کالا به سرزمین اشغالی، در ازبین رفتن این غدة سرطانی سهیم باشند[۸۹].
اندیشمندان مسلمان لبنان بهخوبی درک کردهاند که اگر با هم متحد نباشند، نمیتوانند در برابر تجاوزات اسراییل مقابله کنند. همین درک و فهم از راهکار مقابله با اسراییل بود که موجب تأسیس مرکز تجمع علمای مسلمین شد و اکنون یکی از تأثیرگذارترین مراکز تقریبی در لبنان است که حتی در خارج از لبنان نیز آثار با برکتی از خود بر جای گذاشته است.
سیدعلی فضلالله، اسراییل را دشمن مشترک معرفی میکند و میگوید: رژیم اشغالگر صهیونیستی، دشمن مشترک شیعیان و اهل تسنن است و هیچگونه خیر و منفعتی برای مسلمانان، عربها و جهانیان نمیخواهد و تنها بهدنبال چپاول ثروتهای منطقه و بهخطر انداختن سلامت آن است[۹۰].
شیخ احمد القطان میگوید: اجتماع مسلمانان موجب پیروزی و سربلندی آنان میشود؛ و دشمنان تنها بهدنبال ایجاد تفرقه و کاشتن بذر دشمنی بین مسلماناناند تا با سوءاستفاده از این ضعف، منابع آنان را نیز به یغما ببرند و سرزمینشان را نیز اشغال کنند[۹۱]
اعتقاد به اینکه اسراییل دشمن مشترک مسلمانان لبنان است و ضرورت دارد مسلمانان با حفظ وحدت، با آن مبارزه کنند، اعتقاد مشترکی بین تمام مذاهب و جریانهای سیاسی لبنان است. ولید جنبلاط(ولید جنبلاط، متولد 1949م، رئیس حزب سوسیالیست ترقیخواه لبنان و یکی از رهبران دروزی لبنان است.) نیز دراینباره میگوید: در لبنان یک اجماع ملی وجود دارد که اسراییل را یگانه دشمن لبنان میداند. این امر باید از بروز اختلافات جلوگیری کند؛ زیرا هیچ کدام از مردم لبنان تجاوز بالگردها و تانکهای اسراییلی به لبنان را نمیپذیرند[۹۲].
وی میگوید: لبنانیها با وجود اختلافهای سیاسی خود، در مقابله با اسراییل جدی و متحدند و مسلمانان لبنان هیچگاه در برابر تجاوز بیگانگان، از جمله اسراییل، سر تعظیم فرود نمیآورد و در مقابله با این دشمن که از درسهای گذشته عبرت نمیگیرد، تسلیم نخواهد شد[۹۳]
وجود مرز مشترک لبنان با اسراییل غاصب و تجاوز این رژیم اشغالگر به مرزهای لبنان و اشغال قدس شریف، موجب شده است که مسلمانان لبنان تنها راه نجات مسلمانان و قدس شریف را در اتحاد خویش بدانند و تمام تلاش خود را در این راه صرف کنند.
3ـ6. جمهوری اسلامی ایران و حزبالله
جمهوری اسلامی ایران در بین کشورهای اسلامی جایگاه ویژهای دارد؛ چراکه از حکومت اسلامی و مستقلی برخوردار است و از ابتدای تأسیس تاکنون، همواره منادی وحدت اسلامی بین مسلمانان جهان بوده است و خود را حامی مستضعفان جهان میداند. یکی از تلاشهای جمهوری اسلامی، آزادی قدس شریف و مسلمانان فلسطین است. موضوع فلسطین، یکی از نقاط ارزشی و مشترک جهان اسلام است.
پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی نقطة عطفی در تحقق وحدت اسلامی بود؛ بهگونهای که حتی مخالفان نظام جمهوری اسلامی نیز بر این مطلب اذعان دارند[۹۴]
امام خمینی با هوشیاری، سفارت اسراییل در تهران را به سفارت فلسطین تبدیل کردند؛ آزادی قدس را در دستور کار سیاست خارجی خود قرار دادند؛ آخرین جمعة ماه مبارک رمضان را روز جهانی قدس نامیدند و میلاد رسول گرامی اسلام را با اختلاف روایی شیعه و سنی که از دهم تا هفدهم ربیع الاول است، هفتة وحدت نامگذاری کردند. این مناسبتها رنگ و بوی جهانی بهخود گرفتند و در جهان اسلام همهساله در هفتة وحدت اقدامات مهم و تأثیرگذاری در کشورهای اسلامی با حضور عالمان و اندیشمندان انجام میشود.
بزرگترین تأثیرگذاری جمهوری اسلامی ایران در لبنان، دفاع از مقاومت اسلامی در راستای آزادسازی مناطق اشغالی لبنان از دست اسراییل است. نطفة مرکز تجمع علمای مسلمین لبنان هم که بزرگترین مرکز تقریبی در منطقة خاور نزدیک است، در نیمة شعبان 1982م در تهران منعقد شده است[۹۵]. از نظر مرکز تجمع علمای مسلمین، جمهوری اسلامی، دولت اسلامی به تمام معناست. از همین روی، این مرکز مجری طرحهای تقریبی جمهوری اسلامی ایران است[۹۶].
شیخ نعیم قاسم دربارة تأثیرگذاری حزبالله بر وحدت اسلامی لبنان میگوید: حزبالله لبنان نیز در راستای برنامههای وحدت اسلامی جمهوری اسلامی ایران، برای رسیدن به وحدت اسلامی در تلاش است و این تلاشها ابتدا در احیای مراسمهای اسلامی و دینی که در بین شیعه و سنی عمومیت دارد، صورت میگیرد؛ بهگونهای که امت اسلامی را حول یک مسئله جمع کرده، ایجاد الفت و مهر در بین اتباع مذاهب بکند[۹۷].
ایشان میگوید: حزبالله هیچ مناسبتی را برای معاهدة سیاسی با اهلسنت در مواضع مختلف ترک نکرده است؛ برای مثال، پس از ترور رفیق حریری، حزبالله بههمراه حرکت امل، با جریان مستقبل و حزب سوسیالیست ترقیخواه، معاهدة سیاسی بست[۹۸].
برخی فعالیتهای حزبالله در راستای وحدت اسلامی بدین شرح است:
پیمان دوجانبة حزبالله لبنان با حرکتهای اسلامی در لبنان و فلسطین؛ حضور فعال در اجلاسهای مورد اهمیت جهان اسلام؛ مواضع محکم در برابر تجاوز آمریکا و اسراییل به کشورهای اسلامی؛ استفاده از شبکة المنار و رادیو نور برای فعالیتهای تقریبی؛ همکاری با دارالافتاء و دارالفتوی و جماعت اسلامی؛ اجماع با برادران اهلسنت در انتخابات در قالب جریان وفاء مقاومت؛ اعلام آمادگی برای هماهنگی و آموزش در راستای مقاومت با مسلمانان در لبنان و فلسطین؛ تمرکز و اهتمام بر ارتباط با حرکت اسلامی و شخصیتهای دینی؛ حمایت از مرکز تجمع علمای مسلمین برای ادای رسالت وحدت اسلامی؛ جلوگیری از تأثیر امور سیاسی و انتخاباتی در مسائل مذهبی؛ ارتباط عمیق با حرکت اسلامی در لبنان؛ دیدارها و روابطی که در قالب دیدارهای مذهبی و سیاسی و ملی انجام میشود؛ دوری از مناقشه و نقد حرکتهای اسلامی از طریق رسانه؛ عدم موافقت با طرحهایی که عواطف اهلسنت را تحریک میکند[۹۹].
3ـ7. مرکز تجمع علمای مسلمین
علما و اندیشمندان لبنانی در راستای تعمیق وحدت بین مسلمانان، و برای مقابله با دشمن صهیونیستی، گامهای مؤثری برداشتهاند که در رأس این فعالیتها، تأسیس مرکز تجمع علمای مسلمین است. این مرکز، از بدو تأسیس تا کنون، با عضویت بیش از 240 نفر از علمای شیعه و سنی، فعالیت دارد و حقیقتاً با اتخاذ تدابیر هوشمندانه و مدبرانه، وحدت اسلامی را قوت بخشیده و با هرگونه فتنة مذهبی مقابله کرده است.
علمای شیعه و سنی لبنان بر ضرورت مقابله با اشغالگری اسراییل در سال 1982م که شهرهای جنوب را اشغال کرده بود، تأکید کردند و تنها راه مقابله را در اتحاد مسلمانان دیدند و برای همین امر، در 1982م مصادف با نیمة شعبان 1402ق با تلاش علمای مسلمان اعم از شیعه و سنی، «مرکز تجمع علمای مسلمین» را تأسیس کردند تا افزون بر تقویت وحدت مسلمانان لبنان، طلایهدار مقابله با دشمن صهیونیستی اسراییل باشد. نخستین دستاورد بزرگ مرکز تجمع علمای مسلمین، آزادسازی صیدا در سال 1985م بود که در این راه شهدایی را نیز تقدیم اسلام کرده است که بارزترین ایشان، شهید شیخ راغب حرب میباشد.
این مرکز، بزرگترین مؤسسهای است که در راستای وحدت مسلمانان و تقریب مذاهب اسلامی فعالیت دارد. بارزترین فعالیتهای مرکز تجمع علمای مسلمین عبارت است از:
مقابله با پیمان 17 مایو 1983م و مذاکرات ناقوره که پیمان مذکور را ازبین برد؛ موضعگیریهای رسانهای و سیاسی در برابر دستگیری یا ترور علمای اسلام بهدست دشمن صهیونسیتی؛ مبارزه با نظام امین الجمّیل مبنی بر تخریب مسجد رسول اعظم و مسجد هرش و خانههای مهاجرین؛ مقابله با ظلمی که نظام اداری امین جمّیل در حق فلسطینیان روا میداشت؛ محکوم کردن نقش نیروهای چندملیتی در لبنان؛ بسیج همگانی برای حمایت از مقاومت اسلامی در برابر دشمن اسراییلی؛ خاموش کردن فتنههای داخلی؛ تلاش برای حل مشکل مخیمات در بیروت و جنوب با میانجیگری جمهوری اسلامی ایران؛ مقابله با مشکلات اقتصادی و بهبود وضعیت زندگی مسلمانان محروم لبنان؛ آگاهسازی مسلمانان لبنان در حرکتهای اسلامی و اوضاع منطقه؛ احیای مناسبتهای عمومی، همچون هفتة وحدت، ماه رمضان، روز قدس و عاشورا؛ برپایی راهپیماییها در مناسبتهای مختلف؛ انتشار دهها کتاب و مجله و مقاله؛
این مرکز برای تقویت ارتباطات علما و اندیشمندان مسلمان، دیدارها و نشستهایی با رهبران سیاسی و دینی داشته که بسیار حایز اهمیت بوده است و تلاشی ستودنی در راستای تقریب مذاهب اسلامی میباشد. دیدار با مقام معظم رهبری، سید احمد خمینی، ایمل لحود، میشل سلیمان، رئیسجمهور وقت ایران، رئیسجمهور سوریه، سیدحسن نصرالله، شیخ محمد رشید قبانی و نبیه بری، از جملة این دیدارهاست.
از ارزندهترین فعالیتهای مرکز تجمع علمای مسلمین در لبنان، احداث مساجد وحدت در مناطق مختلف لبنان است. مسجد «الوحدة الاسلامیة» در حارة الناعمة، مسجد «السیدة مریم» در صیدا و مسجد «الوحدة الاسلامیة» در بابلیة، از مساجدی هستند که توسط این مرکز بنا شدهاند.
افزون بر دستاورد بزرگ این مرکز در بیرون راندن متجاوزین صهیونیستی از لبنان، بسیاری از توطئهها و دسیسههای دشمنان و بدخواهان اسلام در لبنان، با هوشیاری علمای مسلمان لبنانی و تدبیر مرکز تجمع علمای مسلمین در لبنان، خنثی شدهاند. برای نمونه، شامگاه یکشنبه 17 مارس 2013م، دو طلبة اهلسنت در بیروت مورد هجوم چند جوان قرار گرفتند و به بیمارستان منتقل شدند. در پی این حادثه، آشوبی در لبنان در شرف وقوع بود؛ چراکه این تهاجم توسط برخی رسانهها به شیعیان لبنانی منتسب میشد؛ ولی با تدبیر مرکز تجمع علمای مسلمین و هوشیاری علمای شیعه و سنی، آتش این فتنه خنثی گردید و مسئله از طریق قانونی و شرعی پیگیری شد.
4. چالشهای تقریب در لبنان
لبنان بهدلیل ترکیب جمعیتی و موقعیت استراتژیک و ژئوپولیتیک، همواره جایگاه ویژهای در بین کشورهای اسلامیداشته و طمع استکبار در این کشور قابل مشاهده است. اگر مقاومت اسلامی در لبنان و روشنگری انقلاب اسلامی ایران و تأثیر آن بر لبنان نبود، اکنون قضیة فلسطین مرزهای فلسطین را تا اعماق لبنان درنوردیده بود. ازاینرو بر علما و اندیشمندان مسلمان واجب است که با دقت و تدبیر در چالشهای وحدت اسلامی در لبنان، برای ازبین بردن این موانع یا تبدیل این چالشها به فرصتهای تقریبی بکوشند.
4ـ1. استکبار جهانی و اسراییل
اسراییل و آمریکا همواره برضد مسلمانان توطئه میکنند و عامل بحران در همة کشورهای اسلامیاند. دشمنان اسلام همواره بیشترین بهره را از اختلافات مسلمانان برده و از هیچ فرصتی برای ایجاد یا تعمیق این اختلافات فرونگذاشتهاند. سیاست معروف «تفرقه بینداز و حکومت کن»، هیچگاه از میز کار اسراییل و آمریکا جمع نمیشود؛ بلکه هر روز با مدل و لباس جدیدی عرضه میشود. در این بین، مسلماناناند که باید با تدبیر و هوشیاری و با تمسک به آیات قرآن و سنت رسول خدا، با حفظ اتحاد خود در جهان اسلام سیاستی درپیش بگیرند که نقشههای دشمنان در استعمار و استثمار جهان اسلام نقش بر آب شود و اسلام قدرت حقیقی خود را بازیابد.
لبنان با توجه به مرز مشترک با اسراییل و منابع سرزمینی خود، همواره مورد طمع استکبار بوده و در طول تاریخ، هیچگاه از سیاستهای استعماری غرب و آمریکا در امان نبوده است و چهبسا جنگهای داخلی لبنان نیز از خارج از لبنان هدایت میشدهاند.
شیخ محمد زعبی(شیخ محمد الزعبی، از علمای لبنان و عضو هیئت امنای جنبش توحید اسلامی لبنان است.)میگوید: شکی نیست که استعمار و صهیونیست، نقش بزرگی را در شعلهور کردن فتنه و اختلاف مذهبی بازی میکنند و این همان کاری است که فرعون انجام میداد؛ چنانکه خداوند میفرماید: فرعون در زمین برتریجویی کرد و اهل آن را به گروههای مختلفی تقسیم نمود؛ گروهی را به ضعف و ناتوانی میکشاند[۱۰۰].این همان فعالیتهای امروز آمریکا و اسراییل است که برای تعمیق اختلاف مذهبی بین مسلمانان صورت میگیرد[۱۰۱].
دکتر عبدالله حلاق در تقسیم بندی اسباب اختلاف مذهبی مینویسد: سعی غرب و در رأس آن آمریکا از طریق فعالیتهای فرهنگی و مراکز مطالعات سیاسی و رسانهها، ایجاد فتنه و اختلاف مذهبی بین مسلمانان است تا از این طریق بر جهان اسلام حکم داشته باشد[۱۰۲].
دکتر محسن صالح(دکتر محسن صالح، کارشناس و استاد فلسفة دانشگاه لبنان است.)فعالیت رسانههای اسراییلی را بزرگترین فعالیت برای تعمیق اختلافات بین مسلمانان لبنان میداند و مینویسد: در راستای تحریک و تعمیق شکاف بین لبنانیها، هر سخنی که بهدروغ از رسانههای صهیونیستی پخش میشود، در رسانهها و روزنامهها و مواضع سیاستمداران و برخی عالمان لبنانی منعکس میشود[۱۰۳].
مدیر سابق شبکة المنار میگوید: بنا به گفتة امام خمینی، اسراییل در رأس همة مشکلات است. اسراییل عامل ناآرامی، ترس و تهدید و ترور در منطقه است. اسراییل نماد بدیهاست و همچون یک غدة سرطانی است. مداخلات اسراییل، علت اصلی ناامنی کشور ماست[۱۰۴].
شکی نیست که بحران و ناهنجاریهای خاورمیانه، از سوی رژیم صهیونیستی بهنمایندگی از استکبار جهانی هدایت میشود و بحران سوریه که مولود سیاستهای استکبار است، خطری است که منطقه را تهدید میکند و اگر بیداری مسلمانان و علما نباشد، چهبسا دامن لبنان و دیگر کشورها را آلوده سازد.
4ـ2. جریانهای سیاسی و اجتماعی لبنان
آسیبی که در لبنان از حوزة سیاست متوجه تقریب مذاهب اسلامی است، در هیچ حوزه و بُعدی متوجه وحدت اسلامی نیست. وجه غالب این آسیبها، مربوط به احزاب سیاسی و دخالتهای خارج از لبنان در امور سیاسی این کشور است و حل این مسائل، جز با آگاهی از امور سیاسی و حقیقت مذاهب، و هشیاری مسلمانان جامعة لبنان ممکن نیست.
اختلافات مذاهب اسلامی در لبنان، منشأ سیاسی دارند؛ و در حقیقت، اختلاف مذاهب اختلاف سیاسی است، نه اختلاف دینی[۱۰۵].
در لبنان، سیاستهای گذرایی وجود دارند که از سازمانهای سیاسی ناشی میشوند و هدف این سیاستها، بهرهبرداری از دین بهنفع مصالح سازمانهای سیاسی است؛ بنابراین، زمانی که اوضاع سیاسی لبنان متشنج نیست، آرامش بر جامعه حاکم میشود[۱۰۶].
سیدعلی فضل الله میگوید: بعضی از افراد و احزاب سیاسی، برای ایجاد اختلاف و فتنه میان مسلمانان میکوشند و برای رسیدن به اهداف خود، در جمع اهلسنت میگویند که شیعیان در حال چپاول حقوق شمایند؛ و در جمع شیعیان میگویند که اهلسنت حق شما را غارت میکنند[۱۰۷]
شیخ عبدالناصر جبری، اختلافات مذهبی در لبنان را ناشی از مسائل و اختلافات سیاسی میداند و برخی مطالبات بهظاهر مذهبی را نامعقول و غیرشرعی میداند؛ مثلاً ایشان در پاسخ به برخی انتقادات از حکومت ایران مبنی بر اینکه چرا جمهوری اسلامی ایران اجازه نمیدهد اهلسنت مسجدی در تهران بنا کنند، میگوید: من مخالف بنای مسجد برای اهلسنت در تهران هستم؛ چراکه مساجد از آن خداست؛ پس هیچکس را با خدا نخوانید[۱۰۸]. چگونه است که شیعیان خواستار بنای مسجدی در مکه باشند؟ یا خواستار ساخت کعبهای برای خود باشند؟ طبیعتاً این سخن بیهودهای است و اینگونه سخنان، ظاهر مذهبی دارند؛ ولی از مواضع و اختلافات سیاسی ناشی میشوند[۱۰۹].
شیخ نعیم قاسم دربارة اختلافات سیاسی و تأثیر آن بر اختلافات مذهبی میگوید: در واقع بین شیعه و سنی مسئلهای نیست که به اختلافات مذهبی بینجامد؛ بلکه در لبنان اختلافات از مسائل سیاسی ناشی میشود که از سوی سیاستمداران یا برخی جریانها که همگام با غرب حرکت میکنند، مطرح میشود. این افراد سعی بر این دارند که این اختلافات سیاسی را در قالب اختلافات مذهبی جلوه دهند[۱۱۰].
دکتر رضوان السید میگوید: برخی سلفیهای اهلسنت که بسیار تندرو هم هستند، شیعه را تکفیر میکنند و سخنانی میگویند که جایز نیست؛ ولی ما در لبنان اینگونه سخنان را نمیگوییم. ما در لبنان بهترین ارتباط را با شیعیان داریم و اگر اختلافی در لبنان باشد، اختلاف سیاسی است و در کوچکترین مسئلة مذهبی و دینی اختلاف نداریم؛ و در لبنان بین شیعه و سنی هیچ اختلافی نیست[۱۱۱].
اگر جامعه دینی لبنان به دور از اختلافات سیاسی باشد، بهشت پیروان ادیان و مذاهب خواهد بود؛ و این مسئلهای است که همة اندیشمندان لبنانی بر آن اشراف و اذعان دارند.
4ـ3. جریانهای مذهبی با محوریت سلفیگری و وهابیت
در کنار قدرتهای استکباری و استعماری که برای ضربه زدن به اسلام از هیچ فعالیت و تلاشی فروگذار نبودهاند، امروزه شاهد ظهور فرقهای هستیم که به نام اسلام ظهور کرده است و با تکفیر مذاهب دیگر و ایجاد نفاق و تفرقه و فتنه در میان مسلمانان، دانسته یا ندانسته اساس اسلام را تهدید میکند.
بزرگترین چالش پیش روی وحدت اسلامی و اتحاد مسلمانان در برابر دشمنان اسلام، تکفیریان و وهابیتاند، که بهصورت فزایندهای نیز در حال رشدند. خطر فرقه تندروی وهابیت که با نام سلفیگری نیز شناخته میشود، بارها از خطر استکبار و استعمار بیشتر است؛ چراکه ایشان بهنام دین و بهنام اسلام ظهور کردهاند و بهنام دین بر ضد دین فعالیت میکنند و بهجرئت میتوان گفت که یکی از بزرگترین مصیبتهای کنونی جهان اسلام، فعالیتهای تکفیری وهابیت و سلفیهاست و بیشتر حوادث تروریستی در کشورهای اسلامی و غیراسلامی بهدست ایشان انجام میشود.
علامه یزبک میگوید: در لبنان، مثل دیگر کشورهای اسلامی فعالیتهای تکفیری وجود نداشت و شیعیان و اهلسنت زندگی مسالمتآمیزی با یکدیگر داشتند شیعیان در مراسمهای دینی و مذهبی اهلسنت، و اهلسنت در مراسمهای مذهبی شیعیان شرکت میکردند و میکنند؛ ولی سلفیها و وهابیها با ورود به لبنان، درصدد جدایی بین مسلماناناند و نه تنها جدایی بین شیعه و سنی؛ بلکه در بین خود اهلسنت هم دوگانگی و تفرقه میافکنند؛ و این خطری است که متوجه اصل اسلام است[۱۱۲].
علمای لبنان بزرگترین چالش پیش روی اسلام را تکفیر میدانند و بر لزوم مبارزه با آن تأکید دارند[۱۱۳].
احمد قبلان، فرزند شیخ عبدالأمیر قبلان(رئیس مجلس اعلای شیعیان لبنان.) میگوید: کلمة «لا اله الا الله محمد رسول الله» بیانگر وحدت بین مسلمانان است و حرمت خون مسلمان، آبرو و خونش را بدون هیچ مجادلهای حفظ کرده است و هیچ توجیهی برای قتل و تکفیر بر جای نمیگذارد</ref>قبلان احمد، 2013</ref>.
هرچند کشور لبنان بهدلیل ظرفیتهای مهم و بنیادین عقلی و دینی تقریبی، تا حدودی از فعالیتها و اندیشههای تکفیری در امان مانده است، ولی بعید نیست تبلیغات نابرابر این گروه، مرزهای لبنان را نیز درنوردد و دامن مسلمانان لبنان را نیز آلوده سازد. اکنون کشور سوریه ماهیت بحران خود را ازدست داده و بحران سوریه از موضوع سیاسی به موضوع مذهبی تغییر ماهیت داده است و معارضین سوریه فعالیت خود را با بیرق سلفیگری ادامه میدهند. تهدید به تخریب حرم حضرت زینب و حضرت رقیه8 در دمشق، و اهانت به مزار صحابة رسول خدا9 در مرج عذرا مؤید این مطلب است. اگر جریان وهابیت بهصورت صحیح و عقلانی اصلاح و کنترل نشود، چهبسا ضربات سنگینی داشته باشد و صدمات ناشی از آن نیز جبرانناپذیر نباشد.
4ـ4. دشواری مسائل کلامی و ناآگاهی پیروان مذاهب از آموزههای مذهب مقابل
انسان بهدلیل عدم فهم درست از موضوعی، چهبسا درصدد انکار یا دشمنی با آن برمیآید. در روایت آمده است که مردم دشمن نادانستههای خویشاند[۱۱۴].
اگر ما فهم درستی از طرف مقابل داشته باشیم، در قضاوت کردن دربارة اعتقادات وی دچار لغزش نمیشویم. در برخی کتب فرقهنویسی که به مصادر و مراجع هم استناد شده است، مسائلی یافت میشود که صاحبان مذاهب از آن بیخبرند؛ یعنی چهبسا فرقهنویس به اعتقاد نادری از مذهب اشاره کرده است که مذهب از آن بیگانه است[۱۱۵]12 بنابراین، بر همگان واجب است بدون تعصب سخنان دیگران را با منطق عقل بشنوند و در فضای علمی و بهدور از تشنج، دربارة آن بیندیشند.
شیخ ماهر حمود، اسباب اختلاف بین شیعه و سنی را اینگونه مینویسد: هریک از طرفین شیعه و سنی، برای اعتقادات خویش دلیل و حجت شرعی دارند و چهبسا بهرهای از حق ـ بهسبب اقامة حجت شرعی ـ داشته باشند که در این صورت، خدا از ایشان قبول خواهد کرد؛ هرچند بر خطا باشند؛ چراکه بهواسطة اجتهاد و دلیل به آن رسیدهاند و دلیل کافی برای مذهب خود دارند. پس نمیتوان حکم به دخول بهشت و جهنم کسی صادر کرد؛ هرچند هر یک از ایشان در درجات بهشت میتوانند متفاوت باشند[۱۱۶] برخی اسباب که موجب میشود اختلافات اجتهادی به نزاع و کج فهمی تبدیل شوند، عبارتاند از:
وجود روایات ضعیف در برخی کتب مرجع هریک از اهلسنت و شیعه؛ نبود فتاوا و نصوص واضح نزد شیعه درخصوص لعن و سب صحابه و عایشه؛ نبود فتاوای روشن دربارة ایمان و اسلام شیعیان؛ وجود برخی فتاوا از اهلسنت و برخی مراجع شیعه در تکفیر طرف مقابل؛ وجود شبکههای ماهوارهای نزد شیعه و اهلسنت که به اختلافات دامن میزنند؛ انفجارهایی که وهابیت در محلههای شیعهنشین انجام میشود؛ سوءقصد به علمای شیعه از سوی وهابیت؛
چنانکه گفته شد، بسیاری از نزاعها بهدلیل دشواری مسائل کلامی است. این مشکل زمانی نمود مییابد که طرف مقابل برای فهم آموزة خاصی از مذهب، به اقوال شاذ مراجعه میکند و بهجای درک و فهم مطلب، دچار سوءتفاهم و فهم نادرست میشود.
4ـ5. اهانت و توهین به مقدسات و ارزشهای دینی و مذهبی
اهانت و توهین، در ادیان الهی جایگاهی ندارد و عقل نیز قبح این مسئله را درک میکند. خداوند فرمود: کسانی که غیر خدا را میخوانند، دشنام ندهید تا مبادا آنان از روی دشمنی و بدون علم، خداوند را دشنام دهند[۱۱۷]این نهی قرآن، شامل هرگونه رفتاری است که عکسالعمل آن، دامن مقدسات اسلام و قرآن را میگیرد؛ بدین معنا که قرآن درصدد بیان این نیست که کفار مستحق دشنام هستند یا نیستند؛ بلکه نهی قرآن از این جهت است که کفار از روی ناآگاهی به مقام ربوبی، مقابله به مثل میکنند. این استدلال، دربارة لعن نیز جاری است؛ بدین معنا که اگر شخصی مقدسات دیگری را لعن کند، چهبسا او نیز مقابله به مثل نماید و مقدسات لعنکننده را لعن کند.
مسلمانان لبنان، کمتر از مسلمانان کشورهای اسلامی مرتکب این آسیب اجتماعیاند. شیعیان لبنان بهنام دینداری، در مراسمهای مذهبی به مقدسات هیچ مذهب و دینی بیاحترامی نمیکنند.
5. راهکارها و پیشنهادها
چنانکه گذشت، در مسیر وحدت اسلامی در لبنان ظرفیتهایی وجود دارد که میتواند لبنان را کشور وحدت اسلامینماید؛ و در مقابل، چالشها و موانعی وجود دارند که میتوانند نزاعات و جنگهای خونینی را بر مسلمانان لبنان تحمیل کنند. بهنظر میرسد بر علما و مسلمانان واجب است با مطالعة دقیق، گسترده و عملیاتی، ظرفیتهای مهم تقریب در لبنان را گسترش دهند و چالشها و موانع را از میان بردارند یا به فرصتهای تقریبی تبدیل کنند.
در این مختصر، به راهکارهایی که بهنظر میرسد میتواند به تحکیم روابط مسلمانان و تقویت وحدت بین ایشان بینجامد، اشاره میشود. امید که بتواند گامی در راستای وحدت اسلامی باشد:
عبور وحدت از نشستهای شعاری، و نهادینه شدن وحدت اسلامی در لبنان؛
تدبیر و هوشیاری در اختلافات سیاسی لبنان؛
مطالعات علمی و پژوهشی در حوزههای علمیة لبنان با موضوع تقریب مذاهب اسلامی؛
تشکیل انجمنهای تقریبی در بین اقشار مسلمان لبنان؛
پژوهشهای علمی در موضوع مشترکات اسلامی مذاهب؛
عربستان
حضور مؤثر اهل سنت در لبنان و ابعاد منطقهای و بینالمللی تحولات این کشور باعث شده تا کشورهای بزرگ عربی همچون عربستان سعودی نیز توجه خاصی به صحنه لبنان داشته باشند. این حضور در دوره رفیق حریری به بعد گسترده و عمیق گردید.
جغرافیای سیاسی
لبنان در مقایسه با کشورهای دیگر خاورمیانه، کشور بسیار کوچکی است. اهمیت کشور لبنان به سبب ژئوپولتیکی است. لبنان کشوری کوچک به مساحتی حدود 10452 کیلومتر مربع است. از شمال و شرق با سوریه، از غرب با دریای مدیترانه و از جنوب با فلسطین هممرز است. ارتباط لبنان با دریا بسیار حائز اهمیت است. از قدیم فینیقیها در لبنان زندگی میکردند و زمینۀ فعالیت آنها دریانوردی بوده است. رشته کوهی از شمال به جنوب و رشته کوهی از مرز سوریه تا فلسطین در خاک این کشور کشیده شده است. میان این دو رشته کوه دشت بقاع قرار گرفته است. رودخانههای بسیاری نیز در این کشور وجود دارد از جمله: لیطانی، العاصی، رودخانۀ بیروت و....
آب و هوای کشور لبنان مدیترانهای و کوهستانی است. به همین سبب، از وضعیت آب و هوایی مناسبی برخوردار است. کشور لبنان طبیعت بسیار زیبایی نیز دارد. صنعت گردشگری از قدیم یکی از منابع مهم درآمد لبنان بوده است.
شهرها و جغرافیای لبنان
شهرهای لبنان
1-1شهرهای منطقه ساحلی
طرابلس، بیروت، بیبلوس(جبیل) و صور مهمترین شهرهای ساحلی لبنان هستند. فرهنگ ساکنان این شهرها به دلیل وجود کشتیرانی، ارتباطات تجاری و انسانی با دیگر مناطق متفاوت است.
1-2 شهرهای منطقه کوهستانی
بعد از ساحل ارتفاعات شروع میشود. گفتیم دو رشتهکوه در لبنان وجود دارد که میان آنها درهای به نام بقاع قرار گرفته است. عالیه، بحمدون، بشری، بعقلین، دیرالقمر از شهرهای کوهستانی لبنان است. در رشتهکوههای شرقی لبنان، کوه بسیار بلندی بهنام جبلالشیخ قرار دارد که اسرائیلیها به آن هرمون میگویند. جبلالشیخ موقعیت استراتژیک بسیار مهمی بهخصوص برای آب دارد. اسرائیل نیاز فراوانی به منابع آبی دارد، چراکه در فلسطین منابع آبی وجود ندارد و تمام منابع آبی از اطراف کوه جبلالشیخ سرچشمه میگیرد. رودخانههای لیطانی، وزّانی، حاصبانی و رود اردن همه از جبلالشیخ سرچشمه میگیرند.
1-3 ژئوپلتیک مناطق کوهستانی
خاورمیانه به سه قسمت شرق مدیترانه، خلیج فارس و شمال آفریقا تقسیم میشود. در منطقۀ شامات، لبنان تنها کشوری است که رشتهکوههای بلند دارد. در کشورهای سوریه، عراق، عربستان و دیگر مناطق عربی منطقۀ کوهستانی وجود ندارد. زمانیکه وسایل ارتباطی مانند حال نبود، عبور و زندگی در مناطق کوهستانی بسیار سخت بود. تاریخ منطقه نیز، تاریخ حکومتها و امپراتوریهای ستمگر بود. امپراتوری ایران و امپراطوری عثمانی از جمله این حکومتهاست. در این منطقه هرگز دموکراسی حکمفرما نبوده است. لبنان در قلمرو امپراتوری عثمانی بود. در این امپراتوریها که به نام اسلام حکومت میکردند، اقلیتها امنیت نداشتند. البته، وضع مارونیها در مقایسه با شیعیان بسیار بهتر بود، چراکه مسیحی بودند و حکومت آنها را اهل کتاب میدانست و به پرداخت جزیه اکتفا میکرد. ولی با این حال، بسیاری از آنان قتل عام شدند، مانند قتلعام ارامنه در ترکیه در پایان امپراتوری عثمانی.
بعد از وفات حضرت رسول(ص)، شیعیان حضرت علی(ع) تحت فشار بودند و این فشارها بعد از جنگ صفیّن و بعد از شهادت حضرت علی(ع) و اوج گیری حکومت بنیامیه بیشتر شد و به قتل عامهای بسیاری انجامید. در سه قرن اول اسلام، شیعه به شدت تحت فشار و قتلعام حکام واقع شد که به اسم خلافت اسلامی، به اسم قرآن و به اسم جانشینی پیامبر این همه ظلم و جرم کردند و خلافت را به سلطنت تبدیل کرده بودند.
اقلیتهای مذهبی مانند شیعیان بیشتر از اقلیتهای دینی تحت فشار بودند، زیرا حکومتهای رسمی سنی بودند و شیعیان را در اندیشههای افراطی خود، تکفیر و آنان را قتلعام میکردند. صلاحالدین ایوبی فاتح قدس، که یکی از سرداران نامی اسلام است، بسیاری از شیعیان را در جنوب لبنان قتلعام میکند. نمونۀ دیگر در دوران عثمانی است، زمانیکه جمال پاشا والی منطقۀ شام، شیعیان را قتل عام میکند.
به همین سبب، اقلیتها برای نجات از زور و جور حکام ستمگر به مناطقی پناه میبردند که دسترسی به آن دشوار باشد ولذا کوهستانها بسیار حائز اهمیت بود و در طول تاریخ اقلیتها و مذاهبی که سرکوب و قتلعام میشدند، به کوهستانها پناه میبردند. در آن زمان دسترسی به کوهستانها بسیار دشوار بود. از همینرو، کوههای لبنان مهمترین پناهگاه برای اقلیتها بود. یکی از علل مهم حضور پیروان بیش از 16 اقلیت مذهبی در لبنان، وجود جغرافیای طبیعی و رشتهکوهها برای پناهگیری افراد تحت ستم بوده است. دیرها و کلیساهای بسیاری در کوهستانها باقیمانده است. بسیاری از شیعیان برای حفظ جانشان، مجبور به تقیه کردن شدند و خود را مسیحی معرفی میکردند.
این مسئله در ایران نیز صادق بود. در مناطق شمالی ایران و کوههای البرز مقبرۀ بسیاری از امامزادگان و کسانی که تحت تعقیب بودهاند، قرار دارد. در زمان ولیعهدی امام رضا (ع) بسیاری از علویان به امید امنیت، به ایران آمدند، اما بعد از شهادت امام تحت تعقیب قرار گرفتند و به شهادت رسیدند و بسیاری نیز به کوهستانها پناه بردند.
درۀ عمیقی در لبنان وجود دارد که این کوهها را به سه بخش شمالی، میانی و جنوبی تقسیم میکند. در حال حاضر، در بخش شمالی اکثریت با مسیحیان مارونی است. در بخش میانی منطقۀ شوف قرار دارد، که به آن جبل دروز میگویند که اکثریت دروزیها در آن زندگی میکنند. در جنوب هم جبلعامل با اکثریت شیعهنشین قرار گرفته است. در طول تاریخ جنگها و درگیریهای بسیار خونینی بین مارونیها و دروزیها برای تسلط بر این جبل درگرفته که بسیار مشهور است و در نهایت، اکثریت دروزیها در محدودۀ میانی و اکثریت مارونیها در بخش شمالی سکنا گزیدهاند. اما در گذشتۀ دور، ساکنان این جبل شیعیان بودند که از ستم بنیامیه و بنیعباس به اینجا پناه آورده بودند.
شاید این سوال پیش آید که مارونیها به چه علت در کوهستانها پناه میگرفتند؟ در پاسخ باید گفت که مارونیها اصالتاً از ساکنان منطقۀ شمالی سوریه هستند. دیرهای آنان در منطقۀ القنیطرة قرار گرفته و مارمارون قدیس و شفیع مارونیها نیز در آن منطقه بهدنیا آمده است. مارونیها هم به دلایلی تحت فشار قرار گرفتند و به منطقۀ کوهستان مهاجرت کردند. دربارۀ تاریخ مارونیها و پیدایش مارونیت کتابهای بسیاری در لبنان چاپ شده که مهمترین آنها کتاب تاریخ لبنان نوشته فیلیپ حتی است.
شیعه در تاریخ لبنان همیشه مورد تجاوز و تغافل قرار گرفته و حتی در کتاب تاریخ لبنان نامی از شیعه نمیبینیم و کلمۀ شیعه وجود ندارد. برای شیعیان از کلمه «متاوله» یاد میکند که جمع متوالی است. دربارۀ معنای «متوالی» و «متاوله» هم اختلاف وجود دارد؛ عدهای میگویند که متاولی از کلمۀ «ولایت» و به معنای اهل ولایت و اهل بیت گرفته شده است. اما عامۀ مردم وقتی متاوله یا متوالی را به کار میبرند، حیوانی را در ذهن تصور میکنند که دم دارد.
1-4 ژئوپلتیک هم مرزی لبنان با سوریه و فلسطین اشغالی
لبنان از شمال و شرق با سوریه و از جنوب با فلسطین اشغالی هم مرز است و در غرب دریای مدیترانه است. در واقع، لبنان میان دریا و دو کشور که یکی صهیونیست و یکی ضد صهیونسیت قرار گرفته و به نوعی، محل رقابت این دو کشور است. این رقابت به گونهای است که هرچه سوریه پیشرفت کند باعث زیان اسراییل است و برعکس هرچه اسراییل قدرت بگیرد، به زیان کشور سوریه است. این مسئله صدمۀ زیادی به کشور لبنان وارد میکند. از یک طرف، لبنان کشوری است که به تنهایی قادر به دفاع از خود نیست و از طرف دیگر، در لبنان احساس ملی رشد نکرده است و باعث شده لبنان کشور قدرتمندی نباشد. گروهی از لبنانیها معتقدند که قدرت لبنان در ضعف آن است.
همچنین، عمدۀ فعالیتهای اقتصادی لبنان تجارت و توریسم و خدمات بانکی است. در واقع، از لحاظ ژئوپولتیک مرز آبی و هممرزی با دو کشور سوریه و فلسطین اشغالی بسیار اهمیت دارد. مرزهای سوریه تنها منفذ و راه حمل و نقل و تجارت کشور لبنان است. اگر روابط سوریه با لبنان در وضعیت مناسبی نباشد صدمات سنگینی برای لبنان به همراه خواهد داشت. و اقتصاد لبنان را از بین خواهد برد(برای اطلاع بیشتر به سایت موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر مراجعه کنید).
ادیان ومذاهب
گروههای مذهبی
مذهب در لبنان، تنها به معنای اعتقادی شخصی، با آداب و رسوم عبادی خاص نیست، بلکه عنصری است که ویژگی سیاسی و اجتماعی لبنان را مشخص میکند. بر این اساس، مذهب به واسطه نظام طایفهایلبنان در تقسیم قدرت، منافع و پستهای اجرایی، سیاسی شده، به بنیان سیاست در این کشور تبدیل گردیده است. تعداد دقیق پیروان مذاهب مختلف در لبنان، همواره محل مناقشه بوده و چنان که گفته شد، از سال 1932 تا به امروز، سرشماری دقیقی در این زمینه صورت نگرفته و دولت لبنان تنها به انتشار مجموع جمعیت این کشور، بدون ذکر پیروان هر مذهب، اکتفا کرده است.
طایفه گرایی نشانگر ساختار جامعه لبنان میباشد. لبنان دارای تعدد مذاهب و دارای هفده فرقه دینی به رسمیت شناخته شده میباشد: یازده فرقه مسیحی (مارونی، ارتدوکس، کاتولیک، ارمنیهای ارتدوکس، ارمنیهای کاتولیک، پروتستانها، سریانیهای ارتدوکس، سریانیهای کاتولیک، لاتینها، کلدانیها و نستوریها)، پنج فرقه اسلامی (شیعیان، سنّیان، دروزیان، علویان و اسماعیلیان) و یک فرقه یهودی، که جزو کم اهمیتترین فرقههااست. [۱۱۸].
مسلمانان و مسحیان دو گروه دینی بزرگ لبنان هستند که هر یک به ترتیب 60 و 40 درصد جمعیت این کشور را به خود اختصاص دادهاند؛ البته این آمار متغیر است و درصد جمعیت مسلمانان تا 63 درصد نیز ذکر میگردد. مسئله قطعی در این میان این است که جمعیت مسلمانان از بدو استقلال لبنان تا به امروز، همواره رو به ازدیاد بوده و از شمار جمعیت مسیحی، به دلایل مختلف و از جمله مهاجرت، کاسته شده است. مسلمانان لبنان را شیعیان (دوازده امامی)، اهل سنت، دروزیها، علویان و اسماعیلیها تشکیل میدهند و کاتولیکهای مارونی، ارتدوکسهای یونانی، کاتولیکهای یونانی، ارمنیان ارتدوکس، ارمنیان کاتولیک، کاتولیکهای رومی، آشوریها، پروتستانها و قبطیها جامعه مسیحیان را تشکیل میدهند. یهودیان اقلیت بسیار کوچکی هستند که اغلب در بیروت سکونت دارند. در لبنان چهار قومیت عمده که به صورت سهم آنها در جامعه ملی درنظرگرفته شدهاند، قومیتهای مسیحی مارونی، دروزی، سنی و شیعه هستند. سهم قومیتها در کشور لبنان عبارتند از:مارونی 18درصد، سنی 24درصد، شیعه 27درصد و دروزی 6درصد.[۱۱۹].
در میان مسلمانان، شیعیان با در دست داشتن 35 درصد جمعیت (تخمین سال 1990) این آمار حتی تا 41 درصد هم افزایش مییابد، بزرگترین گروه مذهبی اسلامی لبنان هستند و اکثریت مطلقی را در نظام مذهبی این کشور به وجود آوردهاند. شهر صور در محافظه جنوب و بعلبک در محافظه بقاع، از مهمترین شهرهای شیعه نشین است. طرابلس دارای اکثریتی سنی و اقلیتی مسیحی، صیدا دارای اکثریت سنی ضعیف با اقلیت قومی مسیحی و بیروت دارای اکثریتی مارونی و سنی است. البته از سال 1982 با مهاجرت شیعیان به بیروت و اسکان آنها در جنوب این شهر، جمعیت شیعی پُررنگی در این شهر شکل گرفته است(برای اطلاع بیشتر به سایت حوزه مراجعه کنید).
شاید خلاصهگویی درباره صحنه فرهنگی و اندیشه اسلامی که لبنان در نیم قرن اخیر به خود دیده، بسیار دشوار باشد، زیرا دگرگونیها شدید بوده و تا حد تناقض پیش رفته است، ولی تنها از باب اشاره، میتوان درباره این موضوع در دو محور اساسی سخن گفت. به نظر نگارنده میتوان در این دو محور بحث را مشخص نمود: محور شیعه و محور اهل سنّت.
۱. صحنه فرهنگ و اندیشه اسلامی در میان شیعیان ۱-۱شیعه در نیم قرن نخست قرن بیستم؛ آغاز جنبش فرهنگی
شیعیان لبنان، در نیمه نخست قرن بیستم، با آغاز تحوّلی آشنا شدند، که از ابتدای این قرن شروع شده بود. با ضعیف شدن تدریجی حکومت عثمانی، فرصتی برای شیعیان پدید آمد تا برای حرکت بیش از پیش شیعیان در ساختن هویت خویش و برون رفت از تاریخ طولانی سرکوب اقدام کنند، تاریخی که در این منطقه با آن آشنا بودند.
این حوادث با توسعه نفوذ غرب در جهان اسلام همزمان بود. مسلمانان بعد از حملههای ناپلئون، دگرگونیهای بزرگی را در منطقه مشاهده کردند. غالبا، این دگرگونیها از مصر یا شبه قاره هند شروع میشد وضعیت این مناطق هم مانند دیگر سرزمینهای مشرق اسلامی بود. لبنان شیعه، وارد مرحله گفتگوی فرزندان خود، درباره ضروریات تجدّد شد. در همین راستا، نشریه «عرفان» در صیدا منتشر گردید. «احمد عارف زین» مدیر نشریه عرفان بود. این نشریه به تریبونی بزرگ و فرهنگی در میان شیعیان تبدیل گردید و هم ردیف نشریه «منار» در مصر فعالیت میکرد. جامعه شیعیان لبنان در نیمه نخست قرن بیستم، مهمترین تحولات فکری خود را در صفحات این نشریه به چشم دیدند.
شیعیان با گرایشهای گوناگون، در این دوره برای اثبات حضورشان در فضای اهل سنّت تلاش کردند. «سید محسن امین» و «سید عبدالحسین شرف الدین» و شخصیتهای دیگر، از باورهای شیعه دفاع و برای اثبات وجود شیعیان در میان محافل اهل سنّت اقدام کردند. کتابهای این دو شخصیت به ویژه کتابهای «المراجعات» و «اعیان الشیعه» در این زمینه شناخته شده است. نشریه «عرفان» نیز به عرضه تاریخ ژرف شیعه پرداخت، با این حال اختلافهایی درون شیعی در محورهای بسیار به وجود آمد که به اعتقاد من مهمترین اختلافها شامل موارد زیر بود:
۱. اختلاف درباره تأسیس مدارس جدید. علما در این موضوع به دو دسته تقسیم شدند. در حالی که «سید محسن امین» از ساخت این مدارس، برای آگاه سازی نسلهای جدید دفاع میکرد، گروه دیگر این مساله را نمیپذیرفت. گفته میشود علامه شرف الدین جزو گروه دوم بود ولی دیری نپایید که از این نظر برگشت و خود مدرسهای جدید را در شهر صور تأسیس کرد که «مدرسه جعفریه» نام گرفت.
این اختلاف بیانگر طبیعت قرآئت و بیداری فرهنگی است که رهبران بزرگ جامعه شیعیان در آن دوره داشتند و گویای تصویری است که این بزرگان از علوم جدید در ذهن داشتهاند و همچنین گویای نگاه بازی است که آنان نسبت به واقعیتهای نو پیدا کرده بودند. واقعیتهایی که میرفت تا تمامی منطقه را فتح کند. همچنین این اختلاف نشان داد که آنان گروههای مرجع علمی دیگر، را به رسمیت شناختند. این اختلاف نظر، تصویر کوچکی بود از آنچه امروز به ارتباط میان حوزه و دانشگاه و یا رابطه میان روشنفکر و فقیه تعبیر میکنیم.
۲. اختلاف درباره نمادهای آداب و رسوم دینی و مذهبی در مساله احیای شعائر حسینی: چه بسا این مساله، بزرگترین اختلاف فرهنگی- دینی بود که شیعیان در نیمه نخست، قرن بیستم مشاهده کردند. شیعیان به دو دسته تقسیم شده بودند: گروهی موافق اصلاح شعائر مذهبی بودند. رهبری این گروه را «سید محسن امین» به عهده داشت و کادر نویسندگان مجله «عرفان» و برخی مراجع نجف از ایشان حمایت میکردند. در مقابل «سید عبدالحسین شرف الدین» در صور و «شیخ عبدالحسین صادق» در شهر نبطیه بودند که از سوی جریانهای شناخته شده نجف حمایت میشدند.
این اختلاف بیانگر پیدایش جریان نوگرای دینی در محافل شیعه بود. این جریان به نقد میراث دینی و قرار گرفتن شیعیان در جریان عمومی اصلاحگری دعوت میکرد؛ جریانی که منطقه را فراگرفته بود و اختصاصی به شیعیان نداشت.
۱-۲. امام موسی صدر و پروژه ایجاد گروه شیعیان هنوز دهه نخست نیمه دوم قرن بیستم به پایان نرسیده بود که دو رهبر شیعه از دنیا رفتند: سید محسن امین و سید عبدالحسین شرف الدین. همین مساله باعث شد وضعیت شیعیان وارد مرحله جدیدی شود.
پروژههایی ابتدایی که این دو رهبر آغاز کرده بودند، شروع اندیشه ورزی جدّی برای ایجاد تحرّک در واقعیت زندگی شیعیان لبنان بود. با رحلت این دو رهبر، امام موسی صدر، نقش جانشین را بازی کرد و با تأسیس مجموعهای از موسسات که بیداری فرهنگی جدیدی را در میان شیعیان به وجود آورد، پروژه رهبران گذشته را کامل نمود. امام موسی صدر، حزب أمل (افواج المقاومه اللبنانیه) را به وجود آورد تا مرکز تجمعی برای جوانان شیعه باشد. جوانان شیعه در آن دوره میان حزبهای چپ و احزاب فلسطینی پراکنده بودند. ایشان موسسههای اجتماعی، تربیتی و دینی مانند مرکز پژوهشهای اسلامی در صور، جمعیت «بر و احسان» و... را تاسیس کرد، تا اینکه در سال ۱۹۶۷ میلادی «مجلس اعلای شیعیان» را به وجود آورد. وظیفه نظارت بر اوقاف و محاکم قضایی مذهب جعفری به این مجلس سپرده شده بود، مسایل دینی شیعیان را مدیریت کرده، از منافع شیعیان لبنان دفاع مینمود. شخصیتهای زیادی در نجف و شهرهای دیگر، در تأسیس این مجلس، از امام موسی صدر پشتیبانی کردند.
تسلّطی که امام موسی صدر که پیدا کرد و بدان متمایز گردید، مبتنی بر آگاهی بخشی فرهنگی ساده و روان به شیعیان بود. او باعث شد، شیعیان وجود دینی و فرهنگی خود را بیشتر احساس کنند، بدون این که از فضای متکثّری که لبنان از سالهای طولانی پیش میشناخت و از همزیستی اسلامی- مسیحی که امام صدر، از سالهای بسیار گذشته، شروع نموده بود، گسسته شوند. هدف این بود که شیعه در برابر امواج خونین جدیدی که در لبنان با آن مواجه میشوند، حمایت گردند.
پروژه فرهنگی و فکری امام موسی صدر، بر مبانی دینی مشخصی استوار بود. امام موسی صدر برخلاف پسرعموی خود- شهید محمد باقر صدر- از جریانهای انقلابی مصر یا از حزب تحریر در سرزمین شام و همچنین از جریانهای انقلابی اسلامی در ایران و عراق متأثر نگردید. ایشان منادی برپاسازی نظام اسلامی در لبنان نبود همچنان که تأسیس احزاب دینی را به معنایی که امروز میشناسیم، جزو اولویتهای کاری خود قرار نداده بود. نگاه او به لبنان همانند نگاه سید محمد باقر صدر به عراق نبود و روش شهید محمدباقر صدر را در پشتیبانی از انقلاب اسلامی ایران در پی نگرفته بود؛ بلکه فعالیتهای فرهنگی او به شکل ساده بر اساس گسترش فرهنگ شیعی بود. هدف امام موسی صدر این بود که شیعیان هویّت خویش را احساس کنند، جایگاه خود را دوباره بازگردانده، منظومه شیعه را پدید آورند و بر خلاف انزوایی که بعد از سقوط حکومت عثمانی به آنان تحمیل شده بود، به قدرتی تأثیرگذار در صحنه تبدیل شوند. بله این هدف اساسی امام موسی صدر در پروژههای فرهنگی و سیاسی ایشان در دهه شصت و هفتاد سده گذشته بود. ایشان شبکهای شگفت آور از ارتباطات بینالمللی و محلی را برقرار کرده بود. این حقیقت را در سخنرانیها و درسهای تفسیر ایشان مشاهده میکنیم. شاید وضعیت شیعیان لبنان، باعث شده بود، در ترسیم اولویتها با دغدغه شیعیان لبنان و عراق، متفاوت رفتار کند و شاید وضعیت شیعیان لبنان، این تفاوت را به او تحمیل کرده بود.
بر اساس تقسیمبندی رایج در دستهبندی جنبشهای اسلامی، سید موسی صدر در خطوط اعتدالی شیعیان قرار داده میشود. ایشان در رویارویی با دشمنان داخلی از سلاح استفاده نکرد، برای تغییر واقعیتهای جامعه از روش انقلابی بهره نبرد و در تعامل با زندگی شیعیان لبنان، شخصیت رادیکال دینی نداشت. گفته میشود: ایشان از نظر فکری به برخی جریانهای ایرانی قرابت داشت که با خطّ حاکم و جریانی که تا امروز در ایران پیروز است، اندکی متفاوت اند. صاحب نظران معتقدند ارتباط امام موسی صدر با نشریه «مکتب اسلام» و جریانهایی مانند دکتر شریعتی و همفکرانش، از ارتباط ایشان با اندیشۀ امام خمینی بیشتر بود. به همین جهت برخی شخصیتهای انقلابی اسلامگرا که در دهه هشتاد میلادی به میدان آمدند، معتقد بودند امام موسی صدر با پروژه آنان هماهنگ نیست. این همان نقطه آغاز دگرگونیهای تند و اختلاف دیدگاهها در میان شیعیان بود.
در حقیقت، نگاه ارایه شده از طرف امام موسی صدر، بازتابهای زیادی داشت. مهمترین آن عبارت بود از:
۱. عکسالعمل جریانهای سنّتی یا جریانهایی که نسبتا نگاه کلاسیک داشتند مانند «شیخ محمد جواد مغنیه» و «سیدهاشم معروف حسنی» و شخصیتهای دیگر. این گروه با روش فکری، فرهنگی و سیاسی امام موسی صدر رضایت موافق نبودند و روش دیگری را در تعامل با مسایل میپسندیدند که به رضایت از وضعیت موجود نزدیک بود البته با ایجاد تغییراتی اندک بر اساس مطالباتی محدود.
۲. عکسالعمل جریانهایی که به شکل کلی اسلامی و یا جریان چپ محسوب میشدند. مهمترین شخصیتهای این گروه، «سید محمد حسین فضل الله» و «سید محمد حسن امین» بودند این گروه در خطوط کلی پروژه جنبش، با امام موسی صدر اشتراک نظر داشتند، ولی معتقد بودند ایشان در بخشهای زیادی از پروژه فرهنگی و سیاسی شیعیان لبنان اشتباه کرده است. از جمله این که روش مردمی را برگزیده است و پیش از آن که برای مدیریت امور و در دست گرفتن وضعیت، به کادرسازی در میان شیعیان بپردازد، به شکل مستقیم با تودههای مردم ارتباط برقرار میکند. چه بسا امام موسی صدر احساس میکرد، حضورش ضامن جبران این نقص است ولی وقتی از صحنه پنهان شد، پروژه او هم ضعیف شد، در حالی که لازم بود ابتدا روش کادرسازی از میان شیعیان را پی میگرفت سپس در مرحله بعد، این کادرها را با هدف تغییر وضع فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در قاعده مردمی پراکنده میکرد. همچنین از جمله نقدهایی که نسبت به شیوه ایشان مطرح شده است، تأسیس مجلس اعلای اسلامی شیعیان بوده است. این گروه معتقد بود تأسیس مجالس فرقهای، روحیه طائفهگری را در لبنان ریشه دار میکند و در کشوری که مملو از گروهها و مذاهب است، باید برای از بین بردن حالت طایفهگری و فرهنگ قومیتگرایی تلاش کنیم. در حالی که امام موسی صدر در نشست خبری مشهور خود در سال ۱۹۶۶ میلادی، وضعیت شیعیان را در لبنان ناهنجار توصیف کرده بود و دلایل تشکیل مجلسی برای رسیدگی به امور شیعیان را بیان نمود.
با صرف نظر از چنین نقدهایی، پروژه سید موسی صدر، بر طرحهای دیگر فائق آمد و بر شیعیان لبنان تسلط یافت و با عقلانیتی که داشت، بر تمامی جریانها حاکم گردید. ولی پنهان شدن ناگهانی امام موسی صدر در پایان دهه هفتاد میلادی، خلاء دهشت آوری را در زندگی شیعیان لبنان پدید آورد.
پنهان شدن امام موسی صدر، ضربه بزرگی به شیعیان بود. شیعیان به تازگی از وضعیت دشوار زندگی بیرون آمده بودند و وضعیت شیعیان به سمت آغاز رقابتی درونی در مراحل نخست خود پیش میرفت. رقابت در میان گروهی بود که تلاش داشت پروژه امام موسی صدر را سکولار نماید، این گرایش را آقای «نبیه بری» رهبری میکرد و گرایش دیگر که میخواست تا حدودی ساختار اسلامی پروژه امام صدر را حفظ کند. یکی از رهبران این گرایش، «شیخ شمس الدین» بود. در نهایت در درون خط امام موسی صدر، جبهه سکولار پیروز شد. البته این سکولاریزم الحادی و غیر دینی نبود. این تحول با پیروزی انقلاب اسلامی ایران همزمان شد و پروژهای بزرگ در منطقه، در عرصه تفکر شیعی به راه افتاد.
۳-۱ پیدایش جریانهای اسلامی سیاسی شیعه
روشنفکران شیعه، نبردی را که سید محمد باقر صدر با جریانهای کمونیستی در عراق شروع کرده بود، پسندیدند و دنبال کردند و از این نبرد فکری در رویارویی با دشمنانشان در جریانهای چپ و مارکسیستی بهرهبرداری کردند. مارکسیستها، دانشگاهها و قشرهای مختلف لبنان را فتح کرده بودند. تا جایی که در آغاز دهه هشتاد، قویترین حزبهای لبنان، احزاب کمونیستی بودند.
لبنانیها، فعالترین گروه میدانی پیرامون سید محمد باقر صدر بودند، با رانده شدن این گروه از نجف به لبنان در پایان دهه هفتاد و آغاز دهه هشتاد میلادی، برخی از این افراد با اندیشههایی که در محافل جنبش گرای پیرامون یا نزدیک به سید محمد باقر صدر رشد کرده بود، به لبنان برگشتند. تا آن زمان- آغاز دهه هشتاد- هنوز به شکل جدّی از فضای فکری ایران متأثّر نشده بودند یا به تغییر مرجعیت دینی خود از نجف به قم نمیاندیشدند.
در این دوره که تقریبا از سال ۱۹۷۲ میلادی آغاز شد، جریانهایی در امتداد جریانهای فکری سیاسی شیعه در نجف، به عرصه آمد. «علامه محمد حسین فضل الله» فعالیتهای فکری خود را در بنت جبیل و شرق بیروت با تشکیل «خانواده برادری» و مجموعهای از فعالیتهای فکری گوناگون آغاز کرد. این جریان تا «اتحادیه دانشجویان مسلمان» که در جنوب بیروت مستقر بود، امتداد داشت. مجموعههای تازهای پیرامون این دانشجویان و علامه فضل الله حلقه زد که به تدریج شیوه تفکرشان از جنبشی که امام موسی صدر و شخصیتهای بعد از او به راهانداخته بودند، متفاوت شد.
اولویت این جریان در بعد فرهنگ سازی دینی بود. آنها به دنبال ایجاد آگاهی سیاسی- دینی بودند و در این بیداری، اعتقاد به ساختن زندگی بر اساس مبانی دینی را ترویج میکردند. آنها به نقد میراث راکد و دینی اهتمام داشتند که شیعیان لبنان با آن زندگی میکردند. اضافه بر آن، به دنبال نظریه پردازی درباره شیوههای تبلیغ دینی و گسترش اندیشه دینی بوند. همچنین این مجموعهها، با هدف ارایه باورهای دینی جایگزین، به مطالعهاندیشه مارکسیستی و اندیشههای جدید غرب میپرداختند. آنها با استفاده از روش گفتگو و با زبان تفاهم، تلاش داشتند اندیشهای دینی عرضه کنند که توانایی حضور در صحنه سیاسی، اجتماعی و فکری را داشته باشد.
این بار، بیشتر ابعاد فکری بر فعالیت این مجموعهها حاکم بود، به گونهای که از دست آورد تجربه امام موسی صدر، پیشی میگرفت. در تجربه امام موسی صدر، تنها علامه محمد مهدی شمس الدین(۲۰۰۲ میلادی) و نوشتههایش بود که قدرتمندانهاندیشههای دکتر «صادق جلال عظم» را در کتاب «نقد اندیشه دینی» و... تحلیل و نقد میکرد. کتابهای علامه شمس الدین مانند «المطارحات» و... و مشارکت فکری او در صحنه، تبلور حضور قدرتمند عالمان دینی را در صحنۀ گفتگوهای فلسفی و فکری جدید نشان میداد. زبان ایشان با گفتارهای خطابهای و سخنرانیهای بسیج کننده تودهها متفاوت بود.
اندیشههایی که پیرامون علامه شمس الدین شکل گرفت، تشابه بسیاری داشت به افکاری که در کنار علامه فضل الله شکل گرفته بود. با این تفاوت که زبان فکری شمس الدین نخبه گرایی و حضور رسمی بیشتری داشت، زیرا بعد از امام موسی صدر، جانشین ایشان در مجلس اعلای شیعیان لبنان شده بود. به همین جهت، اندیشههای علامه شمس الدین به شیوه تفکر امام موسی صدر، نزدیکتر شده بود. در حالی که علامه فضل الله به شیوه تفکر جریان اسلامی عراق تمایل داشت که در آن دوره در «حزب الدعوه اسلامی» نمودار میشد. به همین دلیل علامه فضل الله به شیوه تفکر انقلابی و به نظریه «اجرای شریعت» و برپایی حکومت اسلامی و حاکمیت فقه اسلامی نزدیکتر مینمود، در حالی که علامه شمس الدین -با این که بنا به گفتهها، در نجف به خانواده حکیم نزدیک بوده ولی- اعتقاد داشت برای بهبود وضعیت شیعیان در وطن خود، باید سیاستی مسالمتآمیز را انتخاب نمود، نه سیاست مطالبه گرانه.
این شروع اختلاف فکری میان دو مکتب بود: مکتب فضل الله و مکتب شمس الدین. در سال ۱۹۸۲ میلادی، اسرائیل به لبنان حمله کرد. جنبشهای مقاومت با رنگی جدید به وجود آمد. مقاومت فلسطین که از طریق دریا از بیروت خارج شده بود، سقوط کرده بود و همراه آن زنجیرهای از جریانهای چپ مرتبط نیز از بین رفته بود. لبنان شیعی با جنبش مقاومت شیعه و منحصر به فرد وعدهای نو بست. جنبش امل و در سطح بعدی گروههای متدین پراکندهای که از منطقه بقاع لبنان شکل گرفته بود، مقاومت را رهبری میکردند. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران به تازگی پایگاهها و مقرهایی نظامی برای خود در بقاع ایجاد کرده بود.
با آمدن نخستین گروههای سپاه پاسداران که تا اطراف شهر بعلبک رسیده بودند، حضور انقلاب اسلامی و اندیشههایش در لبنان آغاز شده بود. پیروان انقلاب اسلامی در اندیشه و فعالیت عملی خود، روش جدیدی را دنبال میکردند که با اندیشه علامه شمس الدین و علامه فضل الله اختلاف اساسی داشت، البته به تفکرات علامه فضل الله نزدیکتر بود.
این جریان که در آینده به تشکیلات «حزب الله» تبدیل شد، فرهنگی را گسترش میداد که در میان شیعیان لبنان کاملا شناخته شده نبود. همراه با این جریان، گرایشهای عرفانی و صوفیانه نیز پدیدار شد و مفاهیم ولایت فقیه و نظام سیاسی اسلام، آشکار گردید. عالمان و مجاهدان این خط، به پروژه حکومت یکپارچه اسلامی به رهبری ولی فقیه در ایران ایمان داشتند. کتابهای عرفانی و اخلاقی امام خمینی در سطح وسیعی در لبنان فراگیر شد. فرهنگ جدیدی در اندیشه جهادی بر اساس شهادت طلبی و مقدس دانستن مرگ در جنگ شرافت مندانه، بلکه عشق به شهادت تعمیق یافت. در محافل دینی، به تدریج کتابهای شهید مطهری و شهید محمد باقر صدر در کنار کتابهای دکتر شریعتی و علامه طباطبایی به شکل گستردهای رواج مییافت. شکل گیری اندیشۀ دینی در لبنان آغاز شده بود و این کتابها ساختار به هم پیوستهای از تفکر دینی را شکل میداد. در این دوره، موج جدید روشنگری دینی زندگی شیعیان لبنان را فراگرفته بود به گونهای که در تاریخ معاصر شیعیان لبنان، نمونه آن یافت نمیشد. مساجد مملو از فعالیتهای دینی و تدریس احکام شرعی و اخلاق و... بود در حالی که پیشتر، آشنایی با احکام شرعی، معمولا به تعداد اندکی از پیران محدود میشد. عده زیادی به تحصیل در علوم دینی رو آوردند. حزب الله از همان دوره تا کنون، هزاران دوره فرهنگی با مراحل مختلف برگزار کرده که دست آوردهای بزرگی در این زمینه داشته است. تعداد بسیار زیادی از عالمان جوان و نوگرا، این خط فکری را یاری کردند. شخصیتهایی مانند شهید راغب حرب و شهید سید عباس موسوی و شیخ صبحی طفیلی و سید حسن نصرالله، شیخ عباس حرب، شیخ اسماعیل مونّس، شیخ نعیم قاسم، شیخ محمد یزبک، شیخ عبدالکریم عبید، شیخ عفیف نابلسی، شیخ حسین غبریس و...
این تحوّل فکری بیانگر انتقال فرهنگ شیعی حاکم بر بیداری ایران، به کشور لبنان بود و نمایشگر پدیده بارزی بود که مواضع مختلفی درباره آن گرفته شد. عدهای با شور و اشتیاق از آن استقبال و برخی دیگر آن را به شدّت رد کردند. گروهی هم معتقد بودند: نقدهایی به این جریان وارد است ولی این تحوّل فوائد مثبت بسیاری دارد. مواضع یاد شده را میتوان به شکل زیر خلاصه نمود:
الف) جریانهای سنّتی شیعه
این گروه، بیشتر عالمان بزرگسال نسل گذشته و جزو فارغالتحصیلان نجف بودند. این دسته، شیوۀ جدید اندیشه دینی را به جهت مبنای عرفانی، سیاسی کردن فقه و تندروی در دینداری در زندگی روزمره، نمیپذیرفتند. از این وضعیت استقبال نکردند بلکه منتقد وضعیت جدید بودند، چنانکه پیشتر برخی از آنان، از روش امام موسی صدر نیز انتقاد کرده بودند. آنها معتقد بودند اندیشۀ نظام اسلامی و حکومت دینی، یا حرام است و یا در جامعهای مانند لبنان نامطلوب میباشد. شخصیتهایی مانند مرجع تقلید «شیخ محمد تقی فقیه»، «شیخ ابراهیم سلیمان» و «شیخ محمد حسن قبیسی» و... معتقد بودند هر پروژهای که با نام اسلام فعالیت کند چه جمهوری اسلامی یا حزبی خاص و یا... سرانجام با شکست خود، برای اسلام ننگ و عار به بار خواهد آورد و مواضعی خواهد گرفت که به هیچ عنوان بیانگر اسلام نیست.
این گروه از عالمان دینی، در برخی محافل مردمی، نفوذ داشتند و اگر جنگ داخلی میان جنبش امل و حزب الله در سالهای ۱۹۸۸ و ۱۹۹۰ شعلهور نمیشد، تاثیرشان از بین میرفت. جریانهایی از جنبش امل، از پوشش دینی ارایه شده توسط عالمان سنّتی برای فراگیر کردن برخی از آنان استفاده کردند. اندیشههای این گروه رو به رشد بود. برخی به شکل صریح و با روشی خشن، در صحنه عمومی ولایت فقیه را نقد میکردند. مواضع فکری و سیاسی اعلام شده از سوی «سید علی امین» در این دوره در همین راستا بود. البته همین شخصیت اندکی پیش از این مواضع، عضوی از جریان حزب الله بود.
طبیعی بود که این گروه با پروژههای جدید همکاری نکند، به ویژه این که معتقد بود این طرح فکری جدید باعث به حاشیه رانده شدن نجف و فرهنگ آن به نفع مکتب انقلابی قم خواهد شد. این مساله فقط برای این گروه ناآشنا نبود بلکه بسیاری از شکلهای فرهنگی پیشین شیعه به جهت وجود مجموعه نظریاتی در اندیشه شیعی، نسبت به این فرهنگ احساس غربت میکردند تا این که امام خمینی در صحنه آمد و این نظریات را نقد کرد.
ب) جریانهای مرتبط با بیداری سیاسی ـ اسلامی
جریانهایی در این فضا وجود داشت که از نظر فرهنگی کاملا با الگوی فرهنگ ایرانی تشابه نداشت. سه الگوی فکری در صحنه آشکار شد: الگوی جریان سید محمد حسین فضل الله، الگوی جریان شیخ محمد مهدی شمس الدین و الگوی جریان محمد حسن امین و سید هانی فحص. این جریانهای سه گانه مشترکات بسیاری داشتند ولی در مسایل زیادی نیز با هم متفاوت بودند. در این گزارش به اختصار به این مسایل اشاره میکنیم. باید بدانیم که این نامها، بیانگر سه خط فکری است هر چند هر کدام تشکیلات جداگانهای نداشتند، همچنانکه در میان هواداران نیز این خطوط نیز شخصیتهای مشترکی پیدا میشد.
الگوی تشیع رسمی که در گرایش علامه شمس الدین و مجموعهای از قاضیان و کارکنان مجلس اعلای شیعیان و هوادارانشان نمایان میشد، در آغاز دهه هشتاد در پروژه مقاومت علیه اشغالگران اسرائیلی مشارکت داشت. علامه شمس الدین این حرکت را «مقاومت مردمی فراگیر» نامیده بود و از نظر مالی، بسیج معنوی و فکری از آن حمایت میکرد. ولی این جریان به سرعت با جریانهای دینی که ایران را منبع فکری و الهام گیری فرهنگی انتخاب کرده بودند، متفاوت شد. این تفاوت از سال ۱۹۸۳ روشن و آشکار گردید به گونهای که این جریان به جنبش امل نزدیکتر شده بود تا به حزب الله، زیرا هر یک از دو گروه، روش خاصّی از نظر فکری، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی داشتند.
جریان و جنبشی که علامه فضل الله رهبری میکرد، به الگوی ایران بسیار نزدیک شد تا جایی که در پروژه سیاسی، تقریباً- اگر نگوییم کاملاً- مطابق روش ایران بود ولی برخی نکات اختلافی درباره برخی ابعاد فرهنگی و ابزارهای عملکرد سیاسی و دینی، به اضافه تعیین طبیعت ارتباط شیعیان لبنان و ایران، در دورههای مختلف نمودار میشد. برخی سخنرانیها و مقالات علامه فضل الله که در نشریه «المنطلق»[۱] در نیمه دوم دهه هشتاد، منتشر شده بود در برخی محافل، بحث و جدلهایی را برانگیخت. ولی این مباحث نسبتاً محدود بود یعنی در مقایسه با مباحثی کهاندیشههای علامه فضل الله در نیمه دهه ۹۰ برانگیخت، محدودتر بود.
ویژگی الگوی جریان سکولار مومن که «سید محمد حسن امین» نماینده آن بود، ضعف حضور منسجم در تودهها و جنبۀ نخبه گرایی آن بود. این جریان، تعداد زیادی از نخبگان چپ گرای شیعه را پیرامون خود جمع کرده بود و همراه با پروژههای انتقادی سکولار و لیبرال در جهان عرب به پیش میرفت. این جریان پشتیبان پروژه مقاومت و ایستادگی در منطقه بود.
نقاط اشتراک و اختلاف این چهار مکتب را این گونه خلاصه میکنم:
۱. چالش ارتباط با رژیمها:
شیخ مهدی شمس الدین معتقد بود جنبشهای اسلامی باید با رژیمهای عربی مصالحه کنند. او در موضوع کنارگذاشتن خشونت مسلّحانه علیه رژیمهای فاسد، نظریه پردازی کرده بود، در حالی که روح حاکم بر جنبشهای شیعۀ همسو با ایران، در دهه هشتاد، جهاد علیه این رژیمها با هدف سرنگونی آن و به دست گرفتن قدرت بود. به همین جهت ارتباط شمس الدین با رژیمهای عربی، در این چارچوب و به این معنا ارتباط ویژهای بود. میدانیم که جنبشها و جریانهای اسلامی شیعه، ابتدای دهه نود میلادی، غالباً روشی را که علامه شمس الدین نپذیرفته بود، کنار گذاشتند تا جایی که سید حسن نصرالله در پایان دهه نود، آشکارا جنبشهای اسلامی را به این موضوع دعوت کرد. این مساله، تحوّل بزرگی بود. گفته میشود: علّت این تغییر روش، به سیاستهای در پیش گرفته شده، از طرف آقای هاشمی رفسنجانی، در ابتدای ریاستجمهوری ایشان در ایران، بازگشت دارد.
سید محمد حسن امین، در این زمینه، گرایش چپ داشت ولی برای به وجود آوردن انقلاب علیه رژیمها نظریه پردازی نکرده بود، ولی در این دوره، تمایل علامه فضل الله به رویارویی با رژیمهای سیاسی، نمودار شده بود. البته روش ایشان حساب شده و به دور از هرج و مرج گرایی بود. نقدهای علامه فضل الله در نشریه «المنطلق» و در مهمترین کتابش به نام «جنبش اسلامی، دغدغهها و مسایل»[۲] منتشر شد. او در این نوشتهها به شکل تفصیلی، وسایل و راهکارهای فعالیت را برای جنبشها تبیین کرده بود؛ برخلاف علامه شمس الدین که بدون هیچ قید و شرطی، این حرکتها را نفی میکرد. این نگاه ایشان در کتابش با نام «فقه خشونت مسلّحانه در اسلام»[۳] تبیین شده بود.
۲. چالش مشروعیت نظام سیاسی:
نکته پیش گفته، از مسالهای فکری و ریشهای نشأت میگیرد. این مساله عبارت است از مشروعیت رژیمهای سیاسی عربی. جریان انقلابی لبنان – که علامه فضل الله نیز با آنان همراه بود- معتقد بود: رژیمهای عربی به جهت این که اسلام را به عنوان روش حاکمیت نپذیرفتهاند، نامشروع اند، در حالی که علامه شمس الدین به نظریۀ «ولایت امّت بر خود» و به نوعی دموکراسی اسلامی معتقد بود. در نظریۀ ایشان حتی اگر اسلام حاکمیّت نداشته باشد و فقیه نیز مرجع حاکمیّت نباشد، مهم این است که حاکم ظالمانه بر تودهها حاکمیّت نکند. بر این اساس، مکتب انقلابی شیعه، بهاندیشه سید قطب نزدیک شده بود، در حالی که علامه شمس الدین اساساً، از دیدگاه سید قطب فاصله میگرفت. ولی مهمتر از همه، دیدگاه علامه امین بود زیرا، از علامه شمس الدین نیز فراتر رفته بود و اعتقاد داشت که سکولاریسم مؤمن، میتواند راه حلّی برای درمان مشکلات جوامع عرب باشد. آثار این دیدگاه را در برخی از نوشتههای علامه شمس الدین نیز میتوان مشاهده کرد.
۳. چالش شکل نظام سیاسی: ولایت فقیه یا نظامی دیگر؟
در تلاقی با نکته قبل، جریان انقلابی به نظریه ولایت عامّه فقیه معتقد بود. پیروان این اندیشه معتقد بودند ولی فقیه در ایران بر امور شیعیان لبنان، حاکمیّت دارد ولی محمد حسن امین، منکر وجود هر گونه شکل خاصّی از نظام سیاسی در اسلام بود. ایشان دراینباره گفته بود: گونههای نظام سیاسی، بشری است و ما در مقابل آن تسلیم خواهیم بود. اسلام خواسته است ارزشهای دینی بر زندگی انسان حاکم باشد. حاکمیّت ارزشها، به هر صورتی که باشد با این شرط که به انسان احترام بگذارد و به انسان ایمان داشته باشد، در برابرش تسلیم و فرمانبردار خواهیم بود. در درجهای پایینتر، علامه شمس الدین اعتقاد داشت که اسلام نظریه ولایت امّت بر خود را مطرح کرده است و با طرح این نظریه، نوعی از دموکراسی اسلامی را ارایه کرده بود، و از دهه هشتاد، به شکل اجمالی و تفصیلی، نظریه ولایت فقیه را رد کرده بود. علامه شمس الدین اعتقاد داشت حالت مطلوب این است که امّت اسلامی، اسلام را روش زندگی خود قرار دهد. گویی علامه شمس الدین و سید امین با این روش، به طرح متفکّر سودانی «ابوالقاسم حاج حمد» در پروژه مشهورش به نام «اسلامگرایی جهانی دوم» نزدیک میشدند. حاج حمد در سال ۱۹۷۹ میلادی این پروژه را مطرح کرد و در ضمن این دیدگاه، به تأیید سکولاریسم در دولت و نفی سکولاریسم در جامعه معتقد شده بود.
در درجه بسیار پایینتر، علامه فضل الله که به الگوی ایران و اعتقاد به ولایت فقیه نزدیک بود، در پایان دهه هشتاد بحثی درباره تعدد ولی فقیه مطرح نمود و این که ممکن است به عنوان حکم اولی، هر منطقه اسلامی، دارای فقیهی باشد که ولایت آن منطقه را عهده دار باشد، هر چند ایشان اقرار داشت که عنوان ثانوی، در این مرحله، مقتضی وحدت ولایت است. ولی این نظریه بعد از سال۲۰۰۰ میلادی در منظومه فکری علامه فضل الله از بین رفت زیرا ایشان نظریه ولایت فقیه را منکر شد و ولایت فقیه را فقط در حالتی معتبر دانست که حفظ نظام، متوقف بر آن باشد. بنا بر دیدگاه ایشان مسلمانان میتوانند هر نظامی سیاسی دیگر را هر گاه که بخواهند بپذیرند به شرطی که با اسلام در تعارض نباشد. بنا به این دیدگاه، علامه فضل الله بار دیگر، بهاندیشه علامه شمس الدین بسیار نزدیک شد.
۴. چالش جهاد و روشهایش:
این چهار گرایش، به جهاد علیه اشغالگران، اتّفاق نظر داشتند. برخی شخصیتهای گرایش سنّتی که پیشتر دربارۀ آنان سخن گفتیم، با جهاد مخالفت کردند. برخی از آنان معتقد بودند بنا به قانون «یسعی بذمتهم أدناهم» پیمان صلحی که انور سادات با اسرائیل امضا کرده، تمامی مسلمانان به صلح ملتزم میکند به همین جهت جهاد علیه یهود، معنا ندارد.
هر چند اکثریت قریب به اتفاق بر دیدگاه مقاومت، توافق نظر داشتند ولی در شناخت ابزارها و شیوههای جهاد، نظرات متفاوتی مطرح شد. هنگامی که جریان انقلابی، عملیات شهادت طلبانه را ضدّ اسرائیل و شخصیتهای غربی در لبنان انجام میداد، برخی به علامه فضل الله تحریم این نوع جهاد را منتسب کردند، هرچند از مباحث منتشر شده ایشان، امروز برداشت میشود که قائل به مشروعیت این نوع عملیات بودهاند. وقتی جریان انقلابی شیوه ربودن گروگانهای غربی و هواپیماهای مسافربری بیروت را در دهه هشتاد دنبال میکرد، علامه فضل الله و شمس الدین در پذیرش این روش، احتیاط کردند، چنانکه سخنانی این سو و آن سو درباره مشروعیت مقاومتی که موجب ضرر زدن به شهروندان شود، مطرح بود. همین مساله بعد از جنگ سال ۲۰۰۶ میلادی دوباره بازگشت و به وضوح مطرح شد. این مساله در مواضع سید علی امین و برخی شخصیتهای دینی کم حجم، طرح شده بود.
۵. بحران رهبری و چالش ارتباط با خارج:
اکثریت غالب جریان انقلابی، ارتباط با ایران را ارتباطی ایدئولوژیک و اعتقادی و تبعیت از ولی فقیه میدانستند. این جریان در تفکّر خود، بر اساس دیدگاههای فقهی رفتار میکردند، بر این ارتباط استدلال فقهی داشتند، به شدّت از آن دفاع میکردند. بلکه به تجربۀ عملی موفّق خود استدلال میکردند که این ارتباط بهترین شیوه پاسداری از منافع شیعیان لبنان است ولی از دهه هشتاد تا امروز، کسانی هستند که نسبت به طبیعت این ارتباط، پرسش دارند و درجهای از استقلال را از تصمیمهای ایران مطالبه میکنند. علامه فضل الله متّهم بود به این که با طرح نظریه تعدد ولایت در دهه هشتاد، زمینه را آماده نموده تا به عنوان ولی فقیه، رهبری شیعیان لبنان را به عهده بگیرد و اعلام مرجعیت ایشان در اواسط دهه نود، در این چارچوب میگنجد. ولی علامه فضل الله، همیشه این مساله را انکار نموده است. اما نکتهای که این نظریه را تأیید میکند این که هواداران گرایش علامه فضل الله، به پیروی کامل از ایران تمایل ندارند و افزایش لبنانی سازی خط انقلابی شیعه را مطالبه میکنند. برخی معتقدند یکی از عوامل تأثیرگذار بر این اختلاف، با انقلاب گرسنگان به رهبری شیخ «صبحی طفیلی» در اواخر دهه هفتاد بروز کرد. شیخ صبحی طفیلی جزو خطّی به حساب میآمد که معتقد به تعدیل ارتباط و بازگشت توازن روابط با ایران بود.
در سطح وسیعتر علامه شمس الدین و علامه امین، هر دو خواهان ارتباط رقابتی متوازن و استراتژیک با ایران و سوریه در آن واحد بودند. بر اساس نظریۀ فقهی و سیاسی خود، بر مرجعیّت محلّی در تصمیمهای تعیینکننده شیعیان لبنان اصرار داشتند.
۶. چالش فهم دین و مراجع معرفتی:
فرهنگ دینی ایران، بر خطّ انقلابی، تأثیرات خود را گذاشته بود. این تأثیر در رشد گرایش به عرفان نمودار شد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی گرایش به روش عرفانی تقویت شد و کارکرد خود را در لبنان برجای گذاشت. تجلّی دیگر این تأثیر، روشی مذهبی بود که با شیوهای متفاوت با مسایل مذهبی برخورد میکرد؛ همچنین روش سیاسی در دفاع از نظریه ولایت فقیه.
الف) در مساله نخست، فرهنگ عرفانی و اخلاقی، جامعه شیعیان لبنان را فراگرفته بود و اندیشهها و نظریات شخصیتهایی با حجم کم و متوسّط در دفاع از روش عرفانی- فلسفی و ترویج این روش آشکار میشد. این گرایش در لبنان ناآشنا بود، زیرا جریانهای صوفیۀ متنفذی در لبنان، مشابه صوفیان شمال آفریقا و کشورهای مغرب، وجود ندارد. عالمان شیعه، معمولا به تفکّر فقهی گرایش داشتند و به تبع فضای فکری حاکم بر حوزه نجف، کمتر درس فلسفه و عرفان در محافل علمی شان رواج مییافت.
پیامد آشنایی تازه با این فضای جدید، ظهور برخی جریانهای پنهان بود که چه بسا عرفان و فلسفه را نیز به دقّت نشناخته بودند. این جوّ عمومی باعث شد تمامی گروههای دیگر، با این فضا مخالفت کنند و یکصدا معتقد شوند: این نوع تفکّر، تفکّری ایرانی است، از حقیقت اسلام فاصله دارد و ایرانیان این تفکر را متأثّر از فرهنگ کهن خود به دین اسلام تحمیل کردهاند. ولی «حزب الله» که این روش را رد نمیکرد، از پایان دهه نود تا امروز، به شیوههای مختلف این جنبش عرفانی را رشد داده است: گاهی با ضربه زدن به الگوهای افراطی این جریان و از بین بردن گروههای شبه عرفانی و گاهی با به وجود آوردن مراکز فلسفی جایگزین که شأنیت آگاهی دادن به تودهها و پاسداری از عقلانیّت این خطّ را به عهده داشته است. یکی از این اقدامها، تأسیس «پژوهشکده معارف فلسفی» در بیروت به ریاست شیخ «شفیق جرادی» بوده. این دو گام، نقش خوبی در گسترش فرهنگ اعتدال در این چارچوب و آرام نمودن فضای عمومیداشته است.
ب) در سطح موضوع مذهبی
از اواسط دهه نود و در پی جنگ خشونت آمیزی که میان خطّ علامه فضل الله و خطّ آیتالله شیخ جواد تبریزی و پیروان این دو درگرفت، اندیشههای مذهبی گوناگون به لبنان راه پیدا کرد و بحث گستردهای درباره مسایلی از قبیل: شعائر حسینی، ولایت تکوینی، علم پیامبر و ائمه، هجوم به منزل حضرت زهرا، عصمت پیامبران و ائمه، لعن صحابه و همسران پیامبر و...در گرفت. خطّ علامه فضل الله از ایجاد اصلاحات در منظومه اعتقادات مذهب شیعه و ساختار فقه امامیه دفاع میکرد و معتقد بود بسیاری از این باورها از ایران آمده است و شیعیان لبنان با این شکل از تندروی مذهبی آشنا نبودهاند. در مقابل علامه «سید جعفر مرتضی عاملی» نیز جنگ انتقادی خشونت آمیزی، را ضدّ علامه فضل الله را آغاز نمود. خطّ مذهبی معتقد بود که علامه فضل الله از اندیشههای اهل سنّت و سلفیّت متأثّر شده است.
جریان رسمی شیعه و نزدیک به خطّ علامه شمس الدین و مجلس شیعیان، در این میدان جنگ، تفریح میکردند و گاهی هم جریانهای ضد علامه فضل الله را پشتیبانی میکردند. خطّ علامه امین در بحث مشارکت نمیکردند با این که کاملا یا غالبا با اندیشههای علامه فضل الله در این بستر همسو بودند. خطّ انقلابی، بی طرفی خود را اعلام کرده، اظهار نظر در چنین موضوعاتی را رد میکرد و از هوادرانش خواسته بود به هیچ وجه در این مجادلات مشارکت نکنند. ولی علامه فضل الله برخی جناحهای درون حزب الله را به کمک به مخالفانش جهت تصفیه حساب با او، متّهم کرد، در حالی که رهبران بزرگ خط انقلابی از جمله سید حسن نصرالله این مساله را منکر میشدند. همین مساله ارتباط حزب الله و خطّ علامه فضل الله را از نیمههای دهه نود ناآرام کرده بود تا بعد از جنگ سی و سه روزه اخیر لبنان، که به جهت مواضع قدرتمند علامه فضل الله در حمایت از روش مقاومت، ارتباط میان دو طرف به خوبی اصلاح گردید.
ج) پرونده دیگری هم در اختلافات فکری و عملی میان این گروهها وجود داشت
مجلس شیعیان و جریان شیخ شمس الدین، به نفی ولایت فقیه و به دفاع از مرجعیّت نجف اعتقاد داشتند، به همین جهت همچنان تا امروز، برای تقلید، یکی از مراجع نجف را مطرح میکنند. این موضوع برای خطّ سکولار مؤمن چندان مهم نبود زیرا اساساً نسبت به مسایل مرتبط با مرجعیت دینی، چندان تحرّکی از خود نشان نمیداد، هر چند به نجف نزدیکتر از قم هستند. از طرفی خطّ سید فضل الله همواره از مرجعیّت نجف دفاع میکرده، به جز دورهای که آیتالله گلپایگانی را مطرح کردند. وقتی علامه فضل الله شخصاً برای مرجعیت اقدام نمود، وضعیت به سوی درون لبنان، دگرگون شد.
خطّ انقلابی با تمامی این گرایشهای متفاوت بود و بر پیروی از مرجعیّت انقلابی قم تأکید داشت، زیرا معتقد بود: ترویج مراجع غیر انقلابی، سرانجام به تضعیف کامل خطّ انقلاب کمک خواهد کرد. درون حزب الله جریانهایی اختلاف برانگیز به وجود آمد. برخی پیروان حزب الله به وجوب وحدت مرجعیت و رهبری اعتقاد داشتند و به شدّت از این دیدگاه دفاع میکردند و گروه دیگر معتقد بودند که ولایت فقیه جزو مسایل اعتقادی بلکه جزو اصول دین است و مباحثی طولانی درباره این موضوع مطرح شد.
به شکل خلاصه، این بارزترین عنصرهای صحنه فکری و فرهنگی در بین جریانهای فکری شیعه در لبنان بود. نکته باقیمانده و ضروری برای اشاره این است که شیعیان لبنان امروز، بیشتر از هر وقت دیگر به یکدیگر نزدیک شدهاند و بسیاری از این اختلافها، کم رنگ شده یا از سطح جامعه به درون تنزّل کرده است، زیرا هر گروه، جایگاه و حجم طبیعی خود را یافته است، چنانکه شخصیتهای هر جریان غالباً فهم سیاسی و اجتماعی بسیار بالایی یافتهاند. مسالهای که به پیوستگی شیعه در دوران کنونی کمک نموده است. و سپاس از آن خداوند است(برای اطلاع بیشتر به صفحه شخصی آقای غریب رضا مراجعه کنید).
اهل سنت
دیدگاه علمای اهل سنت لبنان نسبت به اهل بیت علیهم السلام
ماجرا از آنجا آغاز شد که یک لبنانی مقیم یونان به نام «سامر صیداوی» اقدام به انتشار کلیپی در فضای مجازی کرد و در آن به شیعیان و اهل بیت علیهم السلام اهانت کرد.
این ویدئو به سرعت در فضای مجازی انتشار وسیعی یافت و درباره ی آن شیخ ماهر حمود رئیس اتحادیه جهانی علمای مقاومت گفت: این اتفاق نشان از خطری بزرگ دارد، زیرا این سؤال مطرح میشود که یک انسان نادان مانند سامر الصیداوی که هیچ چیز در مورد دین نمی داند و از پایینترین ملاکهای اخلاقی و دینی بی بهره است چگونه میتواند چنین کلیپی را با این سرعت منتشر کند و فضا را متشنج سازد؟
انتشار این ویدئو با موج خشم محافل مختلف لبنان و شخصیتهای لبنانی مواجه شده و سبب شده است تا هر کدام در بیانیههای مختلف نسبت به آن واکنش نشان دهند و آن را به شدت محکوم کنند. «سامر صیداوی» فردی است که با سوءاستفاده از تظاهرات مردمی در لبنان، به اهل بیت علیهم السلام اهانت کرد
الصیداوی که در یونان زندگی میکند، در این ویدئوی اهانت آمیز، به مقدسات مذهبی بویژه شیعیان اهانت کرده است که از روز انتشار آن، محافل مختلف و سراسر این کشور را تکان داد. اگر چه او پس از اهانتهای خود، در ویدئوی دیگری از کرده خود عذرخواهی کرد اما این اقدام توهینآمیز او از شدت خشم مردم این کشور نسبت به اقدام موهن او کم نکرد؛ اقدامی که همچنان از سوی محافل مختلف و شخصیتهای مخلف لبنان به شدت محکوم میشود.
حتی خانواده صیداوی در طرابلس، در بیانیهاینسبت به این فیلم از فرزند خود اعلام برائت کردند وعنوان کردند که اظهارات صیداوی در این ویدئو از آنها نمایندگی نمی کند و آنها همراه وحدت لبنان هستند و به دیگران احترام میگذارند.
دارالفتوی: هرکس به اهل بیت اهانت کند از ما نیست
«شیخ حسن مرعب» معاون بازرس کل دارالفتوی پس از انتشار این ویدئو، جزو اولین افرادی بود که به آن واکنش نشان داد؛ وافزود هرکس به اهل بیت اهانت کند، از ما نیست.
مرعب در واکنش به این فیلم گفت: به خانواده ما در طایفه شیعه میگوییم که هرکس به اهل بیت اهانت کند، از ما نیست و از اهل سنت نمایندگی نمی کند.
وی خاطرنشان کرد: اهانت کنندگان به اهل بیت(ع) هیچ ارتباطی با اهل سنت ندارند و بیانگر دیدگاه آنها نیستند.
شکوائیه وکلای لبنانی علیه سامر صیداوی
از سوی دیگروکلای لبنانی از جمله «محمد زیاد جعفیل»، «میشل فلاح» عمرالکوش»، «ولید حدرج» و «دانیا ابو ملحم الیوم» شکوائیهایدراینباره علیه سامر صیداوی تنظیم کردند و به دادستان عمومی در بیروت تحویل دادند.
وکلای لبنانی در بیانیهایدراینباره ضمن محکوم کردن این فیلم موهن، آن را خطری برای صلح داخلی دانستند و نسبت به منجر شدن آن به فتنه مذهبی هشدار دادند.
این وکلا همچنین خواستار توقیف و بازجویی از عامل این فیلم موهن و اعمال اشد مجازات برای او شدند.
مفتی سابق اهل سنت لبنان: آگاهی از خطر فتنه سنی- شیعی یک ضرورت است
مفتی سابق اهل سنت لبنان نیز طی سخنانی به این فیلم موهن واکنش نشان داد.
«شیخ محمد رشید راغب قبانی» دراینباره گفت: اتفاقات مربوط به اهانت به حضرت فاطمه زهرا(س) و اهل بیت رسوالله علیهم السلام، و واکنشهای پس از آن در بیروت و دیگر شهرها، ایجاب میکند که به چند موضوع را مد نظر قرار دهیم:
اول اینکه اهانت به حضرت فاطمه(س)، دخت رسول اکرم (ص) از هر جاهل، فاسق، فاجر و مترصد فتنهایهم که باشد، هیچ تاثیری ندارد و از قدر و منزلت آن حضرت نمی کاهد. این موضوع از نظر دین اسلام حرام و ممنوع است و عامل آن باید مجازات شود.
وی با تاکید براینکه مسلمانان لبنان در قبال این اقدام موهن سکوت نخواهند کرد، افزود: کسانی که به خود جسارت میدهند و به رسول الله و اهل بیت مطهرشان علیهم اسلام اهانت میکنند، بهای کرده خود را خواهند پرداخت.
قبانی خاطرنشان کرد: شیعیان، اهل سنت و دیگر مسلمانان لبنان، از جایگاه رسول اکرم(ص) و اهل بیت مطهرشان(علیهم السلام) در نزد اهل سنت واقف هستند و اهانت به اهل بیت رسول الله(علیهم السلام) قلب همه مسلمانان را جزیحه دار میکند.
مفتی سابق لبنان افزود: فتنه سنی- شیعی، شمشیر آخته شدهایعلیه عموم مسلمانان لبنان و منطقه عربی است و هدف تخریب جوامع اسلامی را دنبال میکند و آب در آسیاب دشمنان بویژه رژِیم صهیونیستی میریزد.
رئیس اتحادیه جهانی علمای مقاومت: آمریکا و اسرائیل سرنخ فتنهها را به دست دارند
شیخ ماهر حمود رئیس اتحادیه جهانی علمای مقاومت در این زمینه گفت: این اتفاق نشان از خطری بزرگ دارد، زیرا این سؤال مطرح میشود که یک انسان نادان مانند سامر الصیداوی که هیچ چیز در مورد دین نمی داند و از پایینترین ملاکهای اخلاقی و دینی بی بهره است چگونه میتواند چنین کلیپی را با این سرعت منتشر کند و فضا را متشنج سازد؟
حمود افزود: این نشان میدهد که لبنان دچار هرج و مرج است و افراد نادان و مزدور میتوانند به راحتی با احساسات میلیونها نفر بازی کنند و اصل این اقدام از روی نادانی بود و اگر با اقدام نامناسب طرف مقابل روبرو میشد میتوانست فتنه بزرگی ایجاد کند که خشک و تر را بسوزاند و در این صورت جنبش مردمی لبنان نمیتوانست به خواستههای خود برسد.
وی افزود: ما از همه میخواهیم بر اساس عقل و مبانی صحیح و مشترک اسلامی عمل کنند و تا راه را بر روی فتنه گران به ویژه آمریکا و اسرائیل ببندیم زیرا این دو کشور سرنخ بسیاری از فتنهها را به دست دارند به ویژه اینکه در آستانه سفر دیوید هیل نماینده فتنه و جنگ و درگیری و نا امنی به لبنان قرار داریم و او به زودی به لبنانیها این پیام گستاخانه را خواهد رساند که یا مقاومت را از لبنان بیرون میکنید و یا باید گرفتار نا امنی باشید! و البته همه این تحلیل را قبول دارند اما دیگران این سخن را پشت درهای بسته میگویند و ما اینجا به صورت علنی بیان کردیم.
هیئت علمای بیروت: اهانت به به اهل بیت یک زنگ خطر است
از سوی دیگر هیئت علمای بیروت نیز بی احترامی به مقدسات را محکوم کرد و گفت: به نظر میرسد که برخی جهات خارجی از جمله آمریکا که مرکز شرارتها است تلاش زیادی بر ایجاد فتنه دارند.
این هیأت اعلام کرد: به نظر میرسد طرفهای خارجی و در رأس آن آمریکا به عنوان امالفساد بر فتنهانگیزی به هر بهایی اصرار دارند.
علمای بیروت تاکید کردند: موضع ما از همان ابتدا بر حمایت از اعتراض و تظاهرات مردمی بوده اما اتفاق اخیر در بی حرمتی به اهل بیت زنگ خطری است که شاید دلیلش این باشد که اطلاعات دشمن پس از دو ماه از تظاهرات مردم که در ایجاد فتنه ناتوان بود به این نتیجه رسید که از توهین به مقدسات مسلمانان و بزرگان دینی و ملی استفاده کند و ما اکنون منتظر فتنه بعدی آنها هستیم.
در این بیانیه آمده است: ما علمای بیروت ضمن محکوم کردن اهانت به مقدسات از همه میخواهیم به بزرگان دینی احترام بگذارند و خواستار اقدامات قانونی برای مجازات عاملان این اهانت هستیم تا بار دیگر شاهد تکرار آن نباشیم.
شیخ کبش: هرکسی که به اهل بیت رسول خدا دشنام دهد زندیق و کافر است
در همین راستا شیخ خضر کبش رئیس جریان الارتقاء گفت: کلیپی که از شخصی به نام الصیدواری دست به دست شد و در آن به حضرت فاطمه سرور زنان جهان رضوان الله علیه دشنام میدهد فقط میتواند نماینده فکر داعشی باشد که نماینده هیچ مذهب و طایفهاینیست.
وی افزود: هرکسی که به اهل بیت رسول خدا دشنام دهد زندیق و کافر است و این کار او اهانت به تمام مسلمانان و مؤمنان است.
وی از جوانان خواست خویشتندار باشند و به فتنه مورد نظر دشمنان کشیده نشوند.
رئیس جنبش مردمی لبنان: در مورد نفوذ عناصر منحرف به تظاهرات مردمی هشدار میدهیم
مصطفی حسین رئیس جنبش مردمی لبنان نیز اهانت به بزرگان دینی و و مراجع و بزرگان ملی را محکوم کرد.
حسین دراینباره گفت: این افراد با این کار خود جریان مطالبات مردمی را نیز مختل میکنند و ما در مورد حضور و نفوذ عناصر منحرف به تظاهرات مردمی هشدار میدهیم زیرا هدف آنها ضربه زدن به لبنان و بر هم زدن امنیت و ثبات کشور است در صورتی که مردم لبنان برای نجات کشور و پیشرفت آن راهی جز تفاهم و همزیستی ندارند.
بهیه حریری نماینده پارلمان: اهانت به بزرگان دینی را به شدت محکوم میکنیم
در همین راستا بهیه حریری نماینده پارلمان بی احترامی به بزرگان دین و همچنین تخریب اموال عمومی را نیز به شدت محکوم کرد. بهیه حریری نماینده پارلمان
حریری گفت: ما هرگونه اهانت به بزرگان دینی را به شدت محکوم میکنیم و با تخریب اموال عمومی نیز مخالفیم.
این نماینده لبنانی افزود:تاکید میکنیم که همه باید مراقب باشند و به حساسیت اوضاع توجه داشته باشند.
روحانی لبنانی: اسرائیل در پشت پرده فیلم توهین به اهلبیت (ع) بود
شیخ «محمد کاظم عیاد» امام جماعت مسجد الخندق الغمیق که در شب انتشار این ویدئو تلاش زیادی برای درگیر نشدن جوانان شیعه و دیگر معترضان انجام و درباره بروز فتنه هشدار داده بود، با حضور در شبکه لبنانی «الجدید» گفت؛ رژیم صهیونیستی در پشت پرده انتشار این ویدئو است. شیخ «محمد کاظم عیاد» امام جماعت مسجد الخندق الغمیق
وی در ادامه خوستار مجازات عاملان پشت پرده این فتنه در بیروت شد.
شیخ «حسام العیلانی» امام جماعت مسجد «الغفران» نیز توهین به اهل بیت را محکوم کرد و گفت، همه به جایگاه اهل بیت نزد اهل سنت واقف هستند.
«مصطفی حسین» رئیس جنبش «الشعبیه» لبنان هم درباره افرادی که با هدف ضربه زدن به لبنان و ثبات آن دنبال فتنهانگیزی هستند، هشدار داد.
«توحید اسلامی» لبنان اهانت به مقدسات اسلامی را محکوم کرد
جنبش «توحید اسلامی» نیز در بیانیهایاهانت به اهل بیت رسول الله (ص) را محکوم کرد.
این جنبش در بیانیه خود تاکید کرد: «هرکس که نظیر چنین اقداماتی را انجام میدهد، با دین ناب اسلام و اهداف والای آن به شدت فاصله دارد. چنین فردی با اقدام خود، به نفع طرح صهیونی- آمریکایی برای ایجاد فتنه میان امت اسلامی خدمتی رایگان ارائه کرده است(برای اطلاع بیشتر به سایت شفقنا مراجعه کنید).
سلفیت لبنان؛ پیدایش و گسترش
بنیانگذار این جنبش، نظریه دینی یکدست و خالصی ایجاد کرد که بعدها به مکاتب، گرایشها و انجمنهایی تبدیل شد که طرفهای سیاسی و مراکز قدرت پیرامون آن با یکدیگر به کشمکش پرداختند. برخی این کشمکش را عاملی برای تجزیه آن دانستند؛ درحالی که برخی دیگر آن را مانند خون تازه در رگها یافتند که با سلفیت لبنانی همخوانی دارد و عاملی برای جلوگیری از مرگ جنبش میباشد.
پیش زمینه تاریخی
«شیخ سالم الشهال» (وفات 2008م) جنبش سلفیت در لبنان را تأسیس کرد. وی سلفی شدن را به دور از دانشگاه یا مؤسسه و به صورت مستقل و متکی به خود آغاز کرد. او با مذهب سلفیت از طریق مجله «المنار» آشنا شد؛ مجلهای که «محمد رشید رضا» آن را منتشر میکرد و مطالب آن را با مطالعه کتب «شیخ ناصرالدین البانی»، «ابن عثیمین» و «بن باز» مینوشت. علاوه بر این، سفرهای متعددی به عربستان سعودی داشت.
او طی سفری که در سال 1964 به مدینه داشت، با برخی از شیوخ و علمای عربستان دیدار کرد. پس از بازگشت، گروهی موسوم به «شباب محمد/ جوانان محمد» را تشکیل داد. دیری نپایید که اعضای آن با وی به عنوان سرکرده، بیعت کردند؛ افرادی مانند: «شیخ سعید شعبان» سرکرده جنبش «توحید اسلامی»؛ «شیخ بدر شندر»؛ «اکرم خضر» شاعر؛ دکتر «فتحی یکن» و «رشید کرامی» نخستوزیر اسبق. لذا عنوان آن به «الجماعة مسلمون» تغییر کرد. این گروه برای دعوت به اسلام و التزام به آن، رویکرد سلف را مبنای خود قرار داد. آنان از کارهای خیریه به عنوان وسیلهایبرای تبلیغ استفاده کردند. در این جا بود که مؤسسهایخیریه با حمایت عربستانیها و کویتیها برای سرپرستی ایتام تأسیس شد.
این مرحله از پیدایش سلفیت لبنان، با غلبه جنبههای تبلیغی، آموزشی و اعمال خیریه متمایز میشد و تقریبا از هر نوع تنش و فعالیت سیاسی به دور بود. سلفیتی که شیخ سالم الشهال بنیان گذاشت، علیرغم این که مدتی طولانی یعنی حدود 50 سال فعال بود، ولی همچنان به عنوان مذهبی مسالمت جو و مبتنی بر گفت وگو و موعظه نیکو باقی ماند و در این مدت، با هیچ یک از مقامات لبنانی، هیچ تنش یا اختلافی نداشت.
مرحله دوم
شیخ سالم سه پسرش «داعی الإسلام»، «راضی» و «ابوبکر» را برای فراگیری علوم دینی به دانشگاه اسلامی مدینه منوره فرستاد. آنان در حالی که به شدت تحت تأثیر رویکرد سلفی دانشگاههای عربستان در آن زمان قرار گرفته بودند، از این دانشگاه فارغالتحصیل شدند. وقتی شیخ الشهال پا به سن گذاشت و تبلیغ دین را کنار گذاشت، سرکردگی جنبش سلفی به داعی الإسلام پسر بزرگش واگذار شد. وی مرحله دوم فعالیت سلفی را اجرا کرد و ترکیبی از فعالیت دینی ـ سیاسی را در دستورکار قرار داد. او در دهه هفتاد قرن گذشته «هستههای ارتش اسلامی» را بنیان نهاد که در واقع تشکیلاتی مسلحانه برای دفاع اعتقادی و اجتماعی از اهل سنت در برابر کسانی شناخته میشد که به منافع مسلمانان دست درازی کرده بودند؛ مانند: مسیحیان، نصیریان (علویان) ارتش سوریه یا حتی حزب کمونیست. در آن زمان «احباش/حبشیها» و شیعه خطری جدی به شمار نمیآمدند.
ارتش اسلامی در جریان جنگ داخلی ایجاد شد؛ زمانی که تمام فرقهها و قدرتهای لبنان، شبه نظامیانی در اختیار داشتند. نقش این ارتش فقط به مبارزه محدود نمی شد؛ بلکه سازمانی نظامی بود که به فعالیت دینی، تربیتی و سیاسی میپرداخت. این نهاد در «طرابلس» فعالیت نظامیداشت، تا این که مسئولان آن، پس از پایان جنگ داخلی یعنی در سال 1985 این ارتش را منحل کردند. در این زمان نشانههای توافق نامههای داخلی بروز کرد و با توافق نامه طائف، جنگ پایان یافت.
در اوایل دهه هشتاد میلادی، نقش جریان سلفی در لبنان پررنگ تر شد و با استفاده از گسترش جنبش «توحید اسلامی»، به تدریج دایره نفوذ خود را افزایش داد. این جنبش به رهبری سرکرده فقید «شیخ سعید شعبان» از حضور نظامی و سیاسی خود به عنوان سرپوش برای گسترش فعالیت سلفیهایی استفاده کرد که رابطه نزدیکی با شعبان داشتند؛ به ویژه «داعی الإسلام الشهال». میان این دو نفر روابط گرمی حکم فرما بود؛ ولی برنامه هر کدام با دیگری کاملا تفاوت داشت. حتی میان الشهال و برخی از سرکردگان درجه دوم جنبش شعبان کشمکشهای شدیدی وجود داشت.
پس از سال 1985، داعی الإسلام به بیروت رفت و در منطقه «الخروب» و سپس «صیدا» ساکن شد. در این زمان نام گروه خود را از «نواة الجیش الإسلامی/ هستههای ارتش اسلامی» به «الجماعة و الدعوة السلفیة» تغییر داد. پس از توافق نامه طائف که اوضاع لبنان رو به آرامش گذاشت، شهال کار تبلیغ دین را از مجاری زیر دنبال کرد:
مدارس دینی؛ تولیدات صوتی اسلامی؛ سرپرستی ایتام؛ ساخت مساجد؛ تأسیس رادیو قرآن. وی انجمن «الهدایة و الإحسان» را تشکیل داد که در سال 1988 چارچوب رسمی جنبش سلفی را ترسیم کرد. فعالیت این انجمن از یک سو، جنبههای تبلیغی و دینی و از سوی دیگر فعالیت اجتماعی را در بر میگرفت تا به نیازهای اهل سنت و جماعت در این دو زمینه پاسخ دهد. در این زمان بود که تنش واقعی با احباش به جنگ سرد میان دو طرف منجر شد و بخش گستردهایاز این جنگ ایدئولوژیک بود.
خدمات این انجمن، دورترین نقطه در شمال لبنان تا دورترین نقطه در جنوب آن را پوشش میداد، تا این که حکومت به تنگ آمد و در سال 1996 تصمیم به انحلال آن گرفت؛ زیرا مدعی بود برخی از کتابهایی که این انجمن در مؤسسات دینی خود تدریس میکند، به اختلافات مذهبی دامن میزند. استدلال حکومت این بود که در یکی از کتابهای درسی مؤسسه، پاراگرافی درباره فرقه «نصیریه» آمده است و این فرقه را به دلیل اعتقادات ضداسلامی، فرقهایگمراه و مرتد خوانده است. این تصمیم در درجه اول، تصمیمی سیاسی است و از میزان نفوذ دولت سوریه در لبنان حکایت دارد.
گستره جغرافیایی
شهر شمالی طرابلس نخستین منطقه لبنان بود که تفکر سلفی را تجربه کرد. از این منطقه بود که تفکر سلفی به دیگر مناطق این کشور منتقل شد؛ منطقهایکه نخستین سنگر سلفیت در لبنان به شمار میرود و نزدیک به 20 انجمن سلفی در آن فعالیت دارد. از سوی دیگر، منطقه «بقاع غربی» دومین مرکز مهم این تفکر شناخته میشود. مرکز جنبشها در این منطقه، دو شهرک «القرعون» و «مجدل عنجر» و برخی روستاها مانند: «غزه»، «کامد الّلوز» و «جب جنین» بود. در اواخر دهه 80 سلفیت اعلام موجودیت کرد و دیری نپایید که در اوایل دهه 90 میلادی از طریق فعالیتهای خیریه و تبلیغ، دامنه نفوذ خود را گسترش داد.
چشم اندازها و گرایشها
سلفیها به عرصه سیاسی لبنان وارد نشدند؛ زیرا تبلیغ، آموزش و فعالیت خیریه را در دستورکار خود قرار داده بودند؛ لذا به ساخت مدرسه و مساجد روی آوردند و انجمنهایی را تأسیس کردند.
با توجه به این که دولت لبنان، دولتی لائیک بود، سلفیها از ورود به نهادهای رسمی آن خودداری کردند؛ ولی طیف گسترده سلفیها به برخورد مسلحانه با دولت مرکزی اعتقادی نداشتند؛ زیرا معتقد بودند که این کار به جامعه آسیب میزند و سودی ندارد؛ ولی لزومی به تعهد و وفاداری به این نهادها نیز نمی دیدند. داعی الإسلام الشهال میگوید: ما جزء کسانی نیستیم که همیشه جوانان یا گروههایی که با حکام مقابله میکنند را محکوم و ملامت کنیم؛ ولی با این حال قائلیم که این گروهها گاهی دچار اشتباه میشوند و آسیب زیادی به امت میزنند، بدون این که هیچ سودی در بر داشته باشد.
«صفوان الزعبی» رئیس انجمن «وقف التراث الإسلامی» در مصاحبهایگفت: یکی از انگیزههای ثبات امنیت در لبنان، احترامی است که برای رئیسجمهور مارونی مذهب و دیگر ارکان دولت قائلیم. او اشاره کرد که آنها با مشارکت در این دولت به ریاست شخصی مارونی، در پی زدودن مفاسد و کاستن آن و جذب و افزایش منافع هستند. از طرفی آنان با این واقعیت زندگی میکنند و بر اساس دو دسته از احکام دینی عمل میکنند: 1. احکامی که ارتباط میان مسلمان و مخالف را در داخل و خارج از دایره اسلام تنظیم میکند؛ 2. احکامی که چارچوب ارتباط میان مسلمان و حاکم کافر را مشخص میکند.
سلفیها در اقدامی متناقض با مواضع سابقشان که انتخابات را قبول نداشتند، در انتخابات سال 2009 مشارکت کردند و هم کاندیدا داشتند و هم رأی دادند؛ زیرا انجمن «وقف التراث الإسلامی» به ریاست الزعبی فتوایی صادر کرد و در تشریح موضع جدید گفت: ما در فرایند انتخابات مشارکت پررنگی نداشتیم؛ ولی زمانی که تصمیم گرفتیم حضور خود در عرصه سیاسی را اثبات کنیم، از مشایخ ارشد «الدعوة السلفیة» خواستیم که فتوا صادر کنند و آنان این فتوا را صادر کردند؛ لذا وارد عرصه سیاسی شدیم؛ زیرا بر این باوریم که هدف آنان حفظ منافع دینی است و به دنبال جاه طلبی نیستند.
جنبه اعتقادی
دفاع از عقاید اهل سنت و جماعت، در صدر اولویتهای جنبش سلفی در لبنان قرار دارد؛ به ویژه در برابر دشمن قدرتمندی مانند انجمن احباش که در ادبیات خود، سلفیت، رویکرد و ایدئولوژی آن را آماج حملات خود قرار میدادند. درباره احزاب شیعه نیز سلفیها معتقد بودند که در اصول دین با آنان اختلاف اعتقادی دارند، ولی تا جای ممکن میکوشیدند که به سمت درگیریهای قومی و مذهبی کشیده نشوند؛ اما جناح سلفی ـ جهادی به شکل ویژهایهر گونه اشتراک نظر با شیعه و در رأس آن «حزب الله» را رد میکند.
مکاتب سلفی
جنبش وابستگان به جریان سلفی گسترش یافت. البته این گسترش بعدها باعث شد که منابع و مکاتب گوناگونی پدید آید. شاید برجستهترین ویژگی ای که میتوان در سلفیت لبنان مشاهده کرد، این باشد که مشایخ آن تمایل دارند که مدارس، گروهها و هیئتهای مستقلی داشته باشند. بنابراین سلفیهای این کشور، طیف یکسانی نیستند؛ زیرا اندیشههای خود را از مکاتب مختلفی گرفتند یا شیوههای تبلیغ و فعالیت آنان با یکدیگر متفاوت بوده است؛ به گونهای که از یک چارچوب تشکیلاتی مشترک یا رویکردی مشخص دستور نمیگیرند. این شاید همان مشکل اصلی جنبشهای سلفی این کشور باشد با آن درگیرند.
دو مکتب مهم در جهان عرب، سلفیت لبنان را به چالش کشید که عبارتند از:
1. مکتب عربستان خاندان الشهال دین خود را از این مکتب گرفتند. داعی الإسلام الشهال میگوید: ما و آنان در اصول علمی و نظری اتفاق نظر داریم؛ ولی در بخشهایی از سبک اجرایی این رویکرد سلفی، با یکدیگر اختلاف نظر داریم.
2. مکتب کویت نمایندگی این مکتب را خاندان «الزعبی» به سرکردگی شیخ «صفوان الزعبی» بر عهده دارند. وی یکی از شخصیتهای برجسته «تجمع المعاهد والمؤسسات السلفیة/ اتحادیه مؤسسات و نهادهای سلفی» و رئیس هیئت امنای انجمن «وقف التراث الإسلامی» به شمار میرود. این انجمن در امتداد انجمن «إحیاء التراث السلفیة» کویت قرار داشت؛ انجمنی که از الزعبی حمایت مالی میکرد. به خاطر این انجمن، سفارت کویت در لبنان از اهمیت ویژهایبرخوردار شده بود. الزعبی میگوید: اگر این حرف درست باشد که ما اهمیت خود را از کویت گرفته ایم، مسئلهایناپسند یا یک تهمت نیست؛ بلکه این امر باعث افتخار ما خواهد بود؛ ولی واقعیت این است که ملت، دولت و انجمنهای خیریه کویت در امور لبنان مداخله نمیکنند.
جنبش سلفی به سرکردگی خاندان الشهال در طرابلس اعلام موجودیت کرد. این خاندان در لبنان جنبه تاریخی سلفیت را به نمایش گذاشتند؛ ولی اخیرا نسل جدیدی از سلفیت پا به عرصه گذاشته است که جوانی 35 ساله به نام «صفوان الزعبی» سرکردگی آن را بر عهده دارد. وی نمایندگی انجمن کویتی «احیاء التراث» را نیز عهده دار میباشد. صفوان بسیار کوشید تا از طریق این انجمن، پای سلفیها را به عرصه اجتماعی لبنان باز کند تا علیرغم سن کم خود بتواند در میان رهبران سلفی لبنان، به یکی از رهبران بزرگ تبدیل شود و احترام و مقبولیت او به جایی برسد که بتواند مکتبی مستقل تشکیل دهد. پس از اختلاف میان شیخ داعی الإسلام الشهال و حسن الشهال، شوهرخواهر و پسرعموی وی، صفوان الزعبی نقش برجسته تری یافت؛ به ویژه زمانی که به تنهایی توافق نامه گفت وگو با حزب الله را امضا کرد.
تشکلهای جهادی
ناظران اتفاق نظر دارند که سلفیت جهادی در لبنان، جنبشی ضعیف است؛ زیرا از جریانهای بزرگ جهادی در آن جا خبری نیست؛ هرچند که افراد و گروههای کوچکی با تفکر جهادی در این کشور وجود دارند و بیشتر آنان نیز فلسطینی هستند که از دل اردوگاهها پدید آمدهاند.
1. گروه ابوعایشه این گروه از نخستین گروههای جهادی در تاریخ لبنان به شمار میرود. عناصر آن برای آموزش کار با اسلحه، به کوههای «الضنیة» در شمال این کشور پناه برده بودند. سرکردگی این افراد را «بسام کنج» ملقب به «ابوعایشه» بر عهده داشت. وی جزء اندک لبنانیهایی است که به همراه یکی از همرزمانش در جهاد افغانستان شرکت داشتند. آنان در سال 2000 درگیریهای خشونت باری با ارتش لبنان داشتند که در پی آن بسام کشته شد و همرزمش بازداشت گردید.
مدتی بعد، گروههای کوچک جهادی اعلام موجودیت کردند که اردوگاههای پناهندگان فلسطینی را بستری مناسب برای خود یافتند و از عوامل متعدد سیاسی، امنیتی و اجتماعی بهره بردند؛ مانند: تشکیلات جند الشام، فتح الإسلام و عصبة الأنصار.
2. عصبة الأنصار گروهی فلسطینی و مسلح است که «هشام شریدة» آن را تأسیس کرد. وی در درگیری با جنبش فتح کشته شد. این تشکیلات در اردوگاه «عین الحلوة» در جنوب لبنان تمرکز دارد. در اصل، جنبشی سلفی شمرده نمیشود؛ ولی تحت تأثیر تفکرات سلفی قرار گرفته است. نام آن با عملیات ترور «نزار الحلبی» رئیس انجمن احباش گره خورده است. به دنبال حوادث «نهر البارد» میان ارتش لبنان و گروه جند الشام درگیریهایی ایجاد شده بود که این تشکیلات در پایان دادن به این درگیریها نقش داشت. هدف اصلی این تشکیلات، احیای خلافت اسلامی است. سرزمین جهاد را سرزمینی میدانند که از سوی دشمن اشغال شده است؛ لذا معتقدند که لبنان باید در مسیر جهاد در راه خدا گام بردارد؛ چه در جهت جنگ با یهود باشد و چه در جهت حمایت از این جنگ.
3. جُندالشام این گروه کوچک مسلح که در سال 2004 ظهور کرد، با هدف تغییر تمام دولتهای موجود، به فعالیت مسلحانه روی آورد. اعضای آن آشکارا از مبارزه با دولت سوریه سخن میگویند و سایر جناحهای فلسطینی به ویژه حماس را متهم میکنند که بازیچه سوریها شدهاند. آنها در اردوگاهها با جنبش فتح وارد درگیریهایی شدند.
4. فتح الإسلام تشکیلاتی مسلح و متشکل از مبارزانی که از سوریه به اردوگاههای فلسطینی منتقل شدند. سرکردگی آنان را «شاکر العبسی» اردنیِ فلسطینی تبار بر عهده دارد. در میان این تشکیلات افرادی از ملیتهای مختلف حضور دارند؛ مانند: سوریها، لبنانیها، فلسطینیها و عربستانیها. این تشکیلات در اردوگاه «نهر البارد» درگیریهای خونباری با ارتش لبنان داشت که بیشتر عناصر خود را طی این نبردها از دست داد. مهمترین اهداف فتح الإسلام کشتار یهود و حامیان آن یعنی صهیونیسم غربی است. هدف عناصر آن نیز شهادت در راه خدا میباشد.
برجستهترین شخصیتها و سرکردگان
1. داعی الإسلام الشهال رئیس انجمن «الهدایة و الإحسان» و یکی از شخصیتهای برجسته سلفی در لبنان است. وی سرپرستی بسیاری از مدارس دینی را بر عهده دارد. در سال 1984 از دانشگاه اسلامی مدینه منوره فارغالتحصیل شد. در محضر علمای عربستان مانند «شیخ ابوبکر الجزایری» و «شیخ عبدالله الغنیمان» به علم آموزی پرداخت. پس از دیدارهای متعدد با «شیخ بن باز» و «شیخ ابن عثیمین» تحت تأثیر این دو قرار گرفت.
در سال 1986 مجبور شد طرابلس را ترک کند؛ ولی پس از 5 سال بازگشت و در مناطق سنی نشین، چندین مؤسسه دینی و رادیو قرآن را تأسیس کرد و شروع به ساخت مساجد نمود. تا سال 1996 که هیئت دولت، این انجمن را منحل کرد، به فعالیت خود ادامه داد. در این سال، دولت بنابر درخواست «میشال المرّ» وزیر کشور، مجوز این انجمن را لغو کرد.
حوادث یکی پس از دیگری اتفاق میافتاد و بحران میان دولت لبنان و شیخ داعی به اوج خود رسید. دولت لبنان تحت قیومیت سوریه قرار داشت. شیخ داعی به دامن زدن به فتنه مذهبی متهم و محکوم به اعدام شد و داراییهای انجمن مصادره گردید. او در آن دوره تحت پیگرد امنیتی قرار داشت، ولی به دلیل معادلات ملی ـ مذهبی احکام صادر شده در مورد او اجرا نشد. او در حوادث «الضنیة» (1999ـ 2000) نقش برجستهایداشت. در زمان آغاز حوادث اخیر نهرالبارد نقش خود را به عنوان مذاکره کننده با جماعت فتح الإسلام از سر گرفت.
پس از این که اتهامات سابق از او برداشته شد، بار دیگر به فعالیت روی آورد و شورای هیئت دولت، از انجمن «الهدایة والإحسان» اعاده حیثیت کرد تا از طریق رادیو، بار دیگر فعالیت خود را در راستای تقویت «اهل سنت و جماعت لبنان» از سر بگیرد. انجمن مؤسسات خود را بازگشایی کرد و با همکاری برخی از شخصیتها، علیرغم برخی ملاحظات، تشکیلات «اللقاء الإسلامی المستقل» را تأسیس کرد.
2. حسن الشهال رئیس انجمن «دعوة العدل و الإحسان»، پسرعمو و شوهرخواهر داعی الإسلام است که ارتباطاتی با انجمنها و هیئتهای کویتی داشت. گفته میشود که این فرد از حمایت ملی این هیئتها و انجمنها برخوردار بود. او در سال 2004 کوشید تا برای سرکردگی جنبش سلفی چارچوبی وضع کند. در این زمان، مکتبی موسوم به «مکتب السیاسی الإسلامی» تشکیل داد که متشکل از گروهها و شخصیتهای برجسته سلفی بود و خود ریاست آن را بر عهده گرفت. هدف از تأسیس این مکتب در واقع پی گیری شرایط سیاسی لبنان عنوان شده بود و تقریبا برای نخستین بار بود که سلفیها گرایش خود به امور سیاسی را بروز میدادند.
3. صفوان الزعبی وی رئیس هیئت امنای انجمن «وقف التراث الإسلامی» بود. او به همراه حسن الشهال تصمیم گرفت تا با حزب الله مذاکره کند. این فرد در جنبش سلفی لبنان بیش از آن که نقش سیاسی داشته باشد، نقش اجتماعی داشت. الزعبی مدیریت تعدادی از مؤسسهها و درمانگاهها را بر عهده داشت؛ ولی او و جماعت متبوعش در صحنه سیاسی یا نظامی هیچ حضوری نداشتند.
وی با برخی از نیروهای سلفی و در رأس آنها گروه شیخ داعی الإسلام الشهال مخالف بود؛ حال آن که با حسن الشهال (پسرعموی وی) روابط محکمیداشت. این فرد با جریان «المستقبل» به سرکردگی خاندان «حریری» نیز به شدت دشمنی داشت؛ زیرا با این که آنان را جریانی مىدانست که رهبری سیاسی اهل تسنن را در دست داشتند، ولی تمرکز مرجعیت سیاسی اهل سنت در دست این جریان را نمی پذیرفت. او بیشترین حمایت مالی را از سوی کویت دریافت میکرد. طرحهای خیریه او تعدادی از شهرکهای شمالی را تحت پوشش قرار داده است.
الزعبی در اظهارات خود همیشه تأکید میکرد که اندیشه ی وی با میانهروی و اعتدال و گرایش به تثبیت امنیت در جامعه لبنان، از سایر دیدگاهها متمایز میگردد. او در بیانیهایمیگوید:
«مردم گمان میکنند که سلفیها از عصر حجر آمدهاند یا هیولاهایی هستند که قبل از دشمن، دوستان از آنها میترسند! به آنها میگوییم: ما انسانهایی اهل گفت وگو هستیم و تفکر را میپذیریم؛ طرف دیگر را به رسمیت میشناسیم و ثابت کردیم که نسبت به احزاب سیاسی میانه روتریم. این احزاب میانهروی را زیر سؤال میبردند؛ ولی ما میانه روهای واقعی هستیم... آرزوی ما این است که دولتی عادل روی کار بیاوریم؛ دولتی که دین خدا را اجرا میکند و به امور تمام مردم اهتمام میورزد. راه تحقق این آرزو را تربیت و تعلیم و ساخت جامعهایبالغ و رشدیافته میدانیم. اگر این امکان وجود نداشته باشد، با دولتی که بخشی از آرزوی ما را برآورده سازد، همکاری خواهیم کرد و خواهیم کوشید که از یک سو منافع را جذب کرده و افزایش دهیم و از سوی دیگر، مفاسد را بزداییم و کاهش دهیم»(برای اطلاع بیشتر به سایت کنگره تکفیر مراجعه کنید).
2- شیعه
3- مسیحیان
وضعیت مسیحیان در لبنان
کشور لبنان، در غرب آسیا واقع شده و از شمال با سوریه و از جنوب با فلسطین اشغالی مرز مشترک دارد. این کشور کوچک، زیبا و حاصلخیز را عروس خاورمیانه نیز نام نهادهاند. ژئوپلیتیک این کشور در نقطه طلاقی مدیترانه و جهان عرب منجر به شکلگیری تنوع دینی- مذهبی، نژادی و فرهنگی منحصر بفرد در لبنان شده و زیست مسالمتآمیز این فرهنگها در کنار هم این کشور را به یکی از کارآمدترین دموکراسیها در خاورمیانه تبدیل کرده است، هرچند همین تنوع در کنار ژئوپلیتیک خاص لبنان باعث شده نیروهای خارجی درصدد نفوذ و تأثیرگذاری بر گروههای مختلف در این کشور برآیند و در مقاطعی لبنان را به صحنه نزاع و درگیری این گروهها تبدیل کنند.
هسته اصلی بی ثباتی لبنان فرقه گرایی حاکم بر این کشور است. در این نظام، پستهای دولتی در حکومت، خدمات عمومی، ارتش و قوه قضائیه بر اساس وابستگیهای طایفهایو مذهبی و نه بر اساس مزیت و شایستگی لازم تقسیم شدهاند. بنابراین، وفاداریهای فرقهایبر وفاداریهای ملی برتری دارند. لبنان دارای تعدد مذاهب و دارای هفده فرقه دینی به رسمیت شناخته شده میباشد: یازده فرقه مسیحی (مارونی، ارتدوکس، کاتولیک، ارمنیهای ارتدوکس، ارمنیهای کاتولیک، پروتستانها، سریانیهای ارتدوکس، سریانیهای کاتولیک، لاتینها، کلدانیها و نستوریها)، پنج فرقه اسلامی (شیعیان، سنیان، دروزیان، علویان و اسماعیلیان) و یک فرقه یهودی. حکومت در لبنان، جمهوری (از نوع دموکراتیک پارلمانی) است و تنوع مذاهب و طوائف در لبنان، در طول تاریخ مسبب بروز جنگها و درگیریهای متعددی بوده که جنگهای داخلی 1975 تا 1990 مهمترین و طولانیترین جنگ داخلی در این کشور محسوب میگردد. این تنوع فرهنگی و ناآرامیهای ناشی از آن باعث شد تا نظام سیاسی منحصر بفردی در این کشور در قالب دموکراسی توافقی شکل بگیرد. هیچ اطلاعات دموگرافیکی دقیقی در مورد فرقههای مذهبی مختلف در لبنان وجود ندارد، زیرا این کشور از سال 1932 تاکنون هیچ سرشماری رسمی نداشته است. در آن زمان، مسیحیان تقریباً بیش از نیمی از جمعیت این کشور را تشکیل میدادند، گرچه برخی تحلیل گران آمار سال 1932 را نیز دقیق نمیدانند. برآوردهای اخیر نشان میدهد که مسیحیان، حدود 34 درصد از جمعیت لبنان را تشکیل میدهند، مسیحیان مارونی، وابسته به کلیسای کاتولیک رومی هستند که بزرگترین و قدرتمندترین نیروی سیاسی مسیحی لبنان هستند. دومین گروه بزرگ مسیحی لبنان ارتدوکس یونانی هستند و جمعیت کمی از فرقههای دیگر، از جمله ارتدوکس ارمنی، کاتولیک یونانی، کاتولیک ارمنی، ارتدوکس سریانی، کاتولیک سریانی و پروتستان در لبنان وجود دارد. مسئله سرشماری در لبنان به از لحاظ سیاسی مسئله ساز شده است؛ چراکه موقعیتهای کلیدی در این کشور بر اساس مذهب توزیع شده است و تغییر در تناسب جمعیتی میتواند ساختار این فرمول را تغییر دهد. براساس قانون اساسی لبنان، که مبتنی بر یک توافق تقسیم قدرت است، رئیسجمهور باید یک مسیحی مارونی باشد، در حالی که نخستوزیر باید یک مسلمان سنی و رئیس مجلس یک شیعه مسلمان باشد. پیش از جنگ داخلی که از سال 1975 تا 1990 ادامه داشت، مسیحیان شش موقعیت رهبری در دولت را نسبت به هر پنج نفر موقعیت برای مسلمانان در اختیار داشتند. طبق توافق طائف که به این جنگ پایان داد، این فرمول به نسبت 50-50 تنظیم شد و قدرت رئیسجمهور مارونی کاهش یافت. مسیحیان در لبنان در مقایسه با سایر کشورهای خاورمیانه، دارای اقلیت بزرگ و سیاسی قدرتمندی هستند. آنها تقریباً یک سوم جمعیت کشور 4/4 میلیون نفری لبنان را تشکیل میدهند و میشل عون، رئیسجمهور لبنان، تنها رئیسجمهور مسیحی در منطقه خاورمیانه است. جریان ملی آزاد لبنان، نیروهای لبنانی، حزب کتائب، حزب آزادگان ملی، جریان المرده، اتحاد ملی لبنان، حزب دموکرات مسیحی، حزب همکاری، حزب الوعد، جنبش التغییر، جبهه آزادی و… از جمله گروههای سیاسی مسیحی لبنان هستند. موقعیت ژئوپولتیک و ژئواستراتژیک لبنان و بویژه همسایگی آن با سرزمینهای اشغالی فلسطین، باعث شده تا این کشور مورد توجه بازیگران بزرگ عرصه سیاست بینالملل قرار گیرد. اکنون بسیاری از نهادهای بینالمللی نیز در بیروت دفتر دارند. جمهوری اسلامی ایران به لحاظ حمایت از مقاومت این کشور در برابر تجاوزات مستمر رژیم صهیونیستی، حضوری گسترده در صحنه لبنان دارد و از مقبولیت وسیعی نه تنها در صحنه شیعه بلکه در جامعه اهلسنت، مسیحیان و سایر طوایف لبنان نیز برخوردار میباشد. در برخی مناطق، ادغام مسیحیان و مسلمانان در سالهای اخیر افزایش یافته است، و نسل جوان تر شروع به فراموشی بی اعتمادی گروههای مذهبی به هم متأثر از جنگ داخلی لبنان کرده است که در سال 1990 به پایان رسید. با این وجود، در برخی مناطق، گروههای مذهبی همچنان از هم جدا و به هم ظنین هستند. برخی از بخشهای جامعه مسیحی لبنان، از سوی جمعیت رو به رشد مسلمان، به ویژه پس از هجوم بیش از 1.5 میلیون پناهنده از همسایه این کشور، سوریه، که بیشتر آنها مسلمان سنی هستند، احساس خطر میکند. اخیراً، پست ریاستجمهوری که متعلق به مسیحیان است، بیش از دو سال به دلیل اختلافات سیاسی خالی بود. این بن بست سیاسی با انتخاب میشل عون به عنوان رئیسجمهور در 31 اکتبر 2016 پایان یافت. عون یک فرمانده ارتش سابق لبنانی است که رهبری مقاومت در برابر شبه نظامیان سوری در طول جنگ داخلی این کشور را بر عهده داشت. او در سالهای 1990 تا 2005 به فرانسه پناهنده شد و پس از عقبنشینی سوریه از لبنان به این کشور بازگشت. عون برای دستیابی به قدرت، با یک سیاستمدار مسیحی مارونی رقیب، سمیر جعجع، آشتی کرد. این دو نفر سابقه دشمنی طولانی باهم داشتند که به جنگ داخلی منتهی شد و اختلافات سیاسی آنها منجر به جناح بندیهای سیاسی بر مسئله سوریه شد. عون با ائتلاف طرفدار اسد، 8 مارس، و جعجع با اتحاد 14 مارس که طرفدار مخالفان بود همراه شد. در یک حرکت شگفتانگیز، در ماه ژانویه 2016، جعجع از ریاستجمهوری عون حمایت کرد؛ این رویداد پس از مشاجره جعجع با سعدالحریری، سیاستمدار سنی مسلمان، روی داد که از یک سیاستمدار مسیحی مارونی دیگر با نام سلیمان فرنجیه برای پست ریاستجمهوری حمایت میکرد. الحریری در نهایت معاملهایبا عون انجام داد که تحت آن الحریری موافقت کرد تا در ازای به دست آوردن پست نخستوزیری از ریاستجمهوری عون حمایت کند. روابط نزدیک میان عون و جعجع و انتخاب عون برای ریاستجمهوری موجب امیدواری بیشتری برای انسجام بیشتر در جامعه مسیحی لبنان شد که میتواند به تقویت قدرت سیاسی آنها کمک کند. در مناطق بیروت و لبنان، به طور کلی، مسیحیان و مسلمانان در کنار هم زندگی میکنند، اما سایر محلهها و روستاها عمدتاً بین این دو جمعیت تفکیک شده است. بیش از دو دهه پس از پایان جنگ داخلی، شرق بیروت عمدتاً مسیحی نشین و بیروت غربی عمدتاً مسلمان نشین باقی مانده است. بسیاری از مسیحیان لبنانی ابراز نگرانی کردهاند که تعداد آنها در حال کاهش و قدرت سیاسی آنها در حال فرسایش است، زیرا تعداد زیادی از مسیحیان این کشور به خارج از کشور نقل مکان کردهاند. در برخی موارد، این نگرانی، خود را در تلاش برای برنامهریزی در رابطه با طرحهای مسکونی انحصاراً اختصاص داده شده به مسیحیان یا جلوگیری از فروش زمین مسیحیان به مسلمانان نشان داده است. یک سازمان غیردولتی با نام “Labora” در زمینه یافتن شغل در لبنان برای مسیحیان ماریونی فعالیت میکند تا از مهاجرت آنها جلوگیری کند. هجوم عمده پناهندگان سوری مسلمان سوریه، موجباضطراب برخی از مسیحیان شده است. در این رابطه، «بشاره پطرس الراعی» رهبر کلیسای مسیحیان مارونی لبنان، خواستار بازگشت پناهندگان به «مناطق امن» در سوریه شده است. وی در پیام خود به مناسبت کریسمس در دو سال گذشته این پناهندگان را تهدیدی برای امنیت ملی لبنان دانست، هر چند او به مذهب به عنوان دلیلی برای این نگرانی اشاره نکرد. جورج صلیبا، اسقف اعظم ارتدوکس سریانی جبل عامل لبنان، از این هم فراتر رفته و مسلمانان را به عنوان «دشمنان مسیح» محکوم کرد و گفت که کشتن مسیحیان در عراق «برای مسلمانان عادی است، زیرا هرگز با مسیحیان خوب رفتار نکردند». همچنین از طرف برخی از احزاب مسیحی خاص برای تغییر قانون انتخابات لبنان فشار وارد شده است به طوری که شهروندان فقط به نامزدان مذهب خود رأی دهند، در مقایسه با سیستم فعلی، که در آن موقعیتهای خاصی برای برخی از مذاهب خاص محفوظ است، اما نامزدها توسط اعضای همه ادیان انتخاب میشوند. با این وجود، روابط بین مسیحیان و مسلمانان در لبنان از بسیاری از لحاظ بهتر از هر جای دیگری در خاورمیانه است. به عنوان مثال، یک نظرسنجی توسط مؤسسه پیو در سال 2013 در مورد مسلمانان در سراسر جهان نشان داد در حالی که 50 درصد از مسلمانان مورد مطالعه در مصر نگاه مسیحیان نسبت به مسلمانان را عموماً خصمانه توصیف کردند، تنها 27 درصد از مسلمانان مورد مطالعه در لبنان این احساسات را به اشتراک گذاشتند. در عین حال، 35 درصد مسلمانان مصری اظهار داشتند که نگاه مسلمانان نسبت به مسیحیان خصمانه است، در حالی که 27 درصد از مسلمانان لبنانی با این موضوع موافقت کردند. در عین حال، جنگ در سوریه نیز هم پیوندی میان فرقههای خارج از عرصه سیاسی را متحول کرده است. در برخی مناطق در نزدیکی مرز سوریه، جایی که شهرهای مسیحی هدف تهاجمات دولت اسلامی (داعش) بودهاند، مسیحیان با حزب الله، گروهی از شیعیان حمایت شده توسط ایران، همکاری کردهاند تا جوخههای محافظت را تشکیل دهند. مسیحیان این کشور حزبالله را حامی خود در برابر گروه تروریستی داعش میدانند. از آغاز تحرکات داعش در مناطق مرزی شرق لبنان، شمار زیادی از ساکنان مسیحی این کشور از جمله شهر «رأس بعلبک» سلاح به دست گرفته و وارد نبرد با این گروه تروریستی شدهاند. حزبالله لبنان و شبه نظامیان مسیحی در یک جبهه به مبارزه با تروریستها میپردازند(برای مطالعه بیشتر به سایت مرکز بینالمللی صلح مراجعه کنید).
تصوف در لبنان
فرقه «احباش»
نام گروهی است که به گروه "حبشی" موسوم شده بود. رهبر این گروه یک روحانی از منطقه هرار اتیوپی است که به لبنان مهاجرت کرده و مدت طولانی در این کشور اقامت کرد. این جمعیت از نظر رهبری وایدئولوژی، در طیف گروههای احیاء اسلام بعنوان یک پدیده منحصر به فرد به شمار میرود. این گروه در سال 1930 توسط شیخ احمد العجوز تأسیس شد و سپس شیخ مصطفی الغلابینی ریاست آن را به عهده گرفت و در سال 1982 شیخ عبدالله محمد الشیبی الابدری، معروف به حبشی (اهل اتیوپی) رهبری آن را به عهده گرفت. در سال 1983 شیخ نزار الحلبی رهبری گروه را به عهده گرفت. شیخ نزار الحلبی بعدها ترور شد و ترور وی به بروز مشکلات در درون سازمانهای اسلامی اهل سنت انجامید. از 1982، شاگردان حبشی معروف به الحبش (یا حبشیون) سازمان خود را تبدیل به گروهی فراتر از یک انجمن خیریه کرده و در لبنان و خارج از آن به فعالیت دست زدهاند.
در سالهای اخیر، الحبش کنترل مساجد برج الحیدر و زقاق البلاط را به دست گرفته و در 1988و1989 باجماعت فتحی یکن در نزدیکی مسجد الزعتری در صیدون به نبرد پرداخته است، که این کشمکش ریشه در مجادلات مربوط به مباحث خداشناسی جنبش معتزله در قرن نهم دارد.
برخلاف گروههای اسلامگرا، حبشیها خود را تجدیدطلبان معنوی (صوفی) دانسته و با استقرار یک جامعه اسلامی به دلیل اینکه میان مسلمانان تفرقه میافکند، مخالفت میکنند. با این وجود، به خاطر رقابت با جماعت اسلامی، حبشیها وارد کارزار سیاست لبنان شدند و در حالی که روابط نزدیک خود را با امل و سوریها حفظ کردند از داوطلبان اوت 1992 حمایت نمودند.
حبشیها با ارائه یک الترناتیو میانهرو برای اسلامگرایی به یک بازیگر عمده در سیاستهای لبنان تبدیل شدهاند. طرفداری آنان از کثرتگرایی (پلورالیسم) تحمل مخالفین و صوفیگری باعث جذب بخش زیادی از طبقات متوسط شهری سنی به جنبش شده است.
این جمعیت در انتخابات سال 1992 لبنان از حوزه بیروت و طرابلس شرکت کرد و موفق شد نامزد خود را به نام عدنان طرابلسی به پارلمان بفرستد، اما طرابلسی در انتخابات 1996 کرسی خود را از دست داد.
همچنین این جمعیت با مرکز فتوای اسلامی [که به اهل سنت تعلق دارد] به مخالفت برخاست و آشکارا علاقمندی خود را به انتخاب یکی از اعضای خود به عنوان مفتی اعظم اهل سنت لبنان نشان داد، اما انتخاب یک مفتی اصیل (شیخ قبانی) و ترور شیخ نزار الحلبی به این مناقشه پایان داد. جمعیت خیریه طرحهای اسلامی در خارج از لبنان به ویژه در اروپا فعالیت دارد و شعبههایی در برخی شهرهای اروپایی و آمریکایی افتتاح کرده است.
فعالیت خارجی این جمعیت، حول تقویت ایمان و دینداری مهاجران لبنانی از طریق برگزاری مراسم نماز در مساجد متمرکز است. این جمعیت هواداران خود در خارج را تشویق به راهاندازی نهادهای تبلیغاتی نظیر ایستگاههای رادیویی و… میکند. حضور این جمعیت در دانمارک، سوئد و برخی شهرهای کشور آلمان بسیار چشمگیر و برجسته است. این جمعیت موافقت خود را با سند صادره از سوی گردهمایی احزاب سیاسی لبنان در هتل "پریستون" اعلام کرد.
طرحهای خیریه (جمیعة المشاریع الاسلامیه)
این گروه در 1930 توسط شیخ احمد العجوز تأسیس شد، و در 1982 شیخ عبدالله بنمحمدالشیبیالابدری، معروف به حبثی (اهل اتیوپی) رهبری آن را به دست گرفت. حبثی در 1950، از اتیوپی تبعید شد و در لبنان پناهندگی گرفت. از 1982، شاگردان حبشی معروف به الحبش یا حبشیون سازمان خود را تبدیل به گروهی فراتر از یک انجمن خیریه کرده و در لبنان و خارج از آن به فعالیت دست زدهاند.
در سالهای اخیر الحبش کنترل مساجد برجالحیدر و زقاق البلاط را به دست گرفته و در 1988 و 1989 با جماعت فتحی یکن در نزدیکی مسجدالزعتری در صیدون به نبرد پرداخته است.
کشمکش مداوم میان الحبش و جماعت فتحی یکن در مجادلات مربوط به مباحث خداشناسی جنبش معتزله در قرن نهم ریشه دارد. در حالی که شیخ حبشی از سلف و مکتب اشعری پیروی میکند، تأکید او بر «علم حدیث» و «علم دین» باعث شد تا دیگران او را همانند معتزله پیرو سنت کلامیه بدانند که بر برتری عقل بروحی «نقل» تأکید داشتهاند. به رغم انکارها و اعتراضات حبشی، فتحی یکن آنها را به خاطر انحراف از تعالیم کهن و مخالف با علمایی نظیر ابن تیمیه، ابن عبدالوهاب وسید قطب مورد انتقاد قرار میدهد.
برخلاف جماعت اسلامی و دیگر گروههای اسلامگرا، حبشیها با استقرار یک جامعه اسلامی به دلیل اینکه میان مسلمانان تفرقه میافکند، مخالفت میکنند. با این وجود، به خاطر رقابت با جماعت اسلامی، حبشیها وارد کارزار سیاست لبنان شدند و در حالی که روابط نزدیک خود را با امل و سوریها حفظ کردند از داوطلبان انتخابات اوت 1992 حمایت نمودند. این گروه در مجادله خود به تکفیر متوسل شده و مخالفان و رقبای خود را غیرمؤمن خواندهاند. همین عمل فتحی یکن را واداشته است تا حبشیها را گروه تکفیرگر (الفرقةالمکفره) بخواند.
حبشیها با ارائه یک الترناتیو میانهرو برای اسلام گرایی به یک بازیگر عمده در سایتهای لبنان تبدیل شدهاند. طرفداری آنها از کثرتگرایی (پلورالیسم)، تحمل مخالفین و صوفیگری باعث جذب بخش زیادی از طبقات متوسط شهری سنی به حبشی شده است.
جمعیت طرحهای خیریه اسلامی (احباش) جمعیت المشاریع الخیریه الاسلامیه
تاریخچه
جمعیت طرحهای خیریة اسلامی در بیروت در سال 1930 توسط شیخ احمد العجوز تأسیس شد و هدف اصلی آن مرمت کردن و ساختن مساجد جدید بود. (شیخ احمد دو سال پیش درگذشت).
در سال 1983 شیخ نزار حلبی (متولد 1952) ریاست جمعیت را بر عهده گرفت. وی فارغالتحصیل از دانشکدة شریعت دانشگاه الازهر در سال 1975 میباشد. و از آن جایی که امام مسجد عبدالغنی پاشا بیضون در منطقة برج ابی حیدر در بیروت بود، تعدادی از جوانان را دور خود جمع نمود. این جوانان امید داشتند پس از ویرانیهایی که این کشور در معرض آن قرار گرفت و مردم آن را درگیر بحرانهای پیاپی و چند جانبه نمود، از جامعة مسلمانان حفاظت نمایند. لذا این مسجد نقطه حرکت این جمعیت در بیروت جهت تبلیغ اسلامی بوده است. بدین ترتیب این گروه، اصلاح اجتماعی از طریق «اصلاح دینی» به واسطه نشر علوم شرعی را هدف و مد نظر خود قرار داد.
و طی یک مدت زمان کوتاه، این جمعیت دارای بخشهای متعددی در مناطق لبنان شد.
افکار و اصول
شیخ محدث (عبدالله الهرری) رهبر دینی احباش دراینباره میگوید:
ما گروهی از مسلمانان هستیم که از یک خطمشی جدید و یا یک ایدة نوین پنجاه ساله و یا تصویر بدعتگونة دویست ساله و یا یک عقیدة ابتکاری ششصد ساله پیروی نمیکنیم. و این ایدهها و عقاید به ترتیب از آن سید قطب و تقی الدین نبهانی، محمد بن عبدالوهاب، ابن تیمیه میباشد که عبدالوهاب برخی از عقاید خود را از ابن تیمیه گرفت.
ما پیروخطمشی هستیم که صدها میلیون مسلمان از آن پیروی میکنند، اشعری و شافعی، ما از لحاظ عقاید اشعری هستیم که صدها میلیون مسلمان دارای این عقیده هستند و از لحاظ احکام عملی شافعی هستیم.
امام اشعری، امام اهل تسنن است که عقاید صحابه و تابعین را خلاصه نمود وی در قرن سوم هجری میزیست و در اوایل قرن چهارم درگذشت وی تنها دلایل عقلی و نقلی را ایراد نمود. مذهب شافعی نیز دارای سابقة هزار و دویست ساله میباشد.
ما ترور کردن مقامات دولتی را حلال نمیدانیم چرا که این مقامات بر اساس قانون حکومت میکنند و ما از تروریستها اعلام برائت میکنیم. در رابطه با مسئله تکفیر و الفاظ کفرآمیز، ما مذهب جدیدی را ابداع نکردیم بلکه در این امر از امامان مذاهب چهارگانه پیروی میکنیم، و حافظ مرتضی زبیدی در شرح (احیاء علومالدین) در این مورد میگوید. امامانی از مذاهب چهارگانه در بیان الفاظ کفرآمیز کتابهایی را تألیف کردند.
ما به خاطر کمکهای مالی، دست نشاندة هیچ یک از کشورها نیستیم و خدا بر این امر گواه است و کسی که غیر از این امر به ما نسبت دهد، خداوند حسیب او باشد.
شیخ الهرری رهبر دینی احباش
شیخ حبشی برای نخستین بار در نیمة دوم دهة شصت به بیروت آمد و در منطقة سنینشین و پرجمعیت و محافظهکار (الطریق الجدیده) اقامت کرد و در آنجا افکار خود را تبلیغ نمود و تعدادی از فرزندان این منطقه را به دور خود جمع نمود و درسهای فقهی را به آنان آموزش داد تا اینکه بعدها موفق شد مریدان و پیروان فراوانی را برای خود دست و پا کند.
در مورد این روحانی با چهرة تیره و گندمگون که هشتاد سال از عمر خود را پشت سر گذاشته است، هاله گستردهای از ابهامات وجود دارد.
نزدیکان وی میگویند او از شهر هرار اتیوپی آمده و لیکن نسب او به قبیله عربی شیبه که از جزیرة العرب هجرت کرده است باز میگردد. وی مفتی و شخصیت برجستة هرار بود ولی پس از جور و ستم رژیم امپراتور هایله سلاسی که به حد بازداشت کردن وی رسید، آن شهر را ترک گفت اما مستقیماً وارد بیروت نشد. وی پیش از رسیدن طی مسافرتی که سالها به طول انجامید ابتدا در عربستان سعودی در کنار اماکن مقدس سکنی گزید سپس به یمن و سوریه رفت. صفاتی که مریدان این شیخ از او نقل میکنند او را در مصاف اولیاء قرار میدهد. بلکه این صفات گاهی او را در رأس و به عنوان قطب یک مذهب و اشعری مرام (نسبت به ابوا لحسن اشعری) و رفاعی مسلک هستم.
گاهی او را «تجدیدکنندة عصر و نصرت دهندة سنن» مینامند و گاهی او را «محدث علامه و عالم بزرگ و فرزانه و الگوی محققان و تیزبینان» خطاب میکنند.
شیخ هراری تنها چند بار در برابر مریدانش ظاهر شده است، و تبلیغات جمعیت احباش، در حدود پنج سال پیش، در چارچوب تکذیب شایعة درگذشت وی در خارج از کشور، تنها عکس دیده شده از وی را تجدید چاپ و پخش کرد.
کسانی که او را میشناسند میگویند وی در لفظ عربی اشکال دارد، به ویژه در تلفظ برخی از حروف. از سوی دیگر شاگردانش که شیفتة وی شدند سخن از تواضع و زهد وی و عشق به مردم و استقبال از آنان در هر زمان و مکان به میان میآورند و تأکید میکنند که وی اصرار میکند تا شخصاً با چایی از میهمانان خود پذیرایی نماید. اما غیر شاگردانش، که فرصت دیدار حضوری با وی را داشتند، دربارة او میگویند: او کمتر حرف میزند و پاسخهایش همواره مختصر و مفید است. در سالهای اخیر گفته شده است که سؤالات مریدانش از طریق نامه و دست به دست، به دستش میرسد و به همان ترتیب به آنها پاسخ میدهد.
و به رغم سن زیاد، وی همچنان از کشوری به کشور دیگر سفر میکند و گاهی «صدا و تصویر» وی تا مدتی طولانی قطع میشود تا اینکه دوباره به صحنه بیاید و این یکی از گفتههای وی میباشد «جمعیت طرحهای خیریه، دژی است که مردم از ترس فساد عقیده به آن پناه میآورند»
لباس هرری نیز جالب توجه است چرا که وی بر خلاف روحانیون اهل تسنن عمامه بر سر نمیگذارد بلکه همواره با یک کلاه پشمی سفید (عرقچین) و با یک ولباس بلند سفید با نقشهایی در دو طرف آن ظاهر میشود و بیشتر روحانیون جمعیت همانند او لباس میپوشند.
مناطق استقرار و نفوذ
تا سال 1990، این گروه به طور گستردهای در بیروت استقرار یافته بود و به وسیله راهپیماییهای ده شب آخر ماه رمضان و آغاز سال هجری و سالگرد ولادت حضرت محمد (ص) و دیگر جشنها در داخل مساجدی که در بیروت غربی تحت کنترل آن درآمده، کمکم به صحنه آمد و بدین ترتیب مخالفت خود را با مقامات ادارة کل اوقاف اسلامی اعلام کرد.
این جمعیت توانست مناطق (البسطاالفوقا) و (زقاق البلاط) و «رأس النبع) همچنین مسجد (برج ابی حیدر) را تحت کنترل خود درآورد، ضمناً توانست مسجد جدید امام علی در (الطریق الجدیده) را تصرف نماید.
در این رابطه مرحلة تغییر و تحول این مساجد به مراکز تبلیغ برای جمعیت، با به وجود آمدن اختلافات با نمازگزاران و با (دارالفتوی) همراه بوده است، به خصوص اینکه افراد جمعیت و مسئولان آن نظر مثبتی نسبت به روشهای کلاسیک به جا آوردن نماز و روزه و ازدواج و حج و دیگر مراسم دین نداشتند.
روابط با دیگر نیروها و جمعیتها
افراد جمعیت دقیقاً پس از سال 1987، در حالی که فعالیتهای خود را به طرابلس منتقل میکردند، جبهههای بحث و گفتوگو را با دارالفتوی و جمعیت مقاصد خیریه اسلامی و جماعت اسلامی و وهابیها و سلفیها باز کردند و طرح آرا و عقاید فقهی و دینی و سیاسی خود را که مخالف نظرات تمام گروههای مذکور بود به طور آشکار و علنی آغاز نمودند. به عنوان مثال با دارالفتوی در مورد گرفتن مجوز جهت تدریس در ازهر لبنان درگیری داشتند، کما اینکه در اثر اختلافات ریشهای بر سر کنترل برخی از مساجد خواهان یک «دارالفتوی» قدرتمند و قوی شدند.
اختلاف آنان با جمعیت «مقاصد» بر سر قبرستان «السنطیه» در محله عینالمریسه بود و آنان جمعیت مذکور را متهم به فروش این قبرستان به شرکت (سولیدیر) کردند تا آن را با خاک یکسان کرده و به صورت یک زمین صاف جهت انجام پروژههای عمرانی خود درآورد.
برخورد این افراد با (جماعت اسلامی) بزرگتر و گستردهتر بود، زیرا که همزمان با ظهور عقاید این گروه، به عقاید حزب اخوانالمسلمین همچنین به تئوریسین بزرگ آنان سید قطب حمله نمودند، سید قطب در دو کتاب برجستة خود (در سایههای قرآن) و (نماهایی در راه) آورده است که هر جامعة اسلامی که شرع خدا بر آن حکومت نمیکند یک جامعة جاهلی است حتی اگر در آن مؤذن بر روی گلدسته اذان بگوید.
از این رو جمعیت احباش این امر را از لحاظ اسلامی افراطگری غیر قابل قبول به شمار آورده و آن را در خاتمه منجر به آنچه که در الجزائر و مصر روی داده و میدهد، میدانند.
این گروه همچنین با وهابیها و سلفیها وارد بحث فکری در مورد عقاید و نظرات آنان شده و این بحث تئوریسین قدیمی آنان «ابن تیمیه الحرانی» و تئوریسین اصلی آنان «محمد بن عبدالوهاب» را نیز که در قرن گذشته در جزیرة العرب ظاهر شد و مذهب آن مذهب رسمی کنونی پادشاهی عربستان سعودی است مورد حمله قرار داد.
بحث و جدل با تعالیم وهابیت و اصول آن نیز یک مادة اساسی در توجهات مقامات مسئول جمعیت از روز تأسیس تا به امروز بوده است. اینان ضمن پاسخ به گفتههای وهابیت در مورد محدود بودن خداوند در عرش خود، آنها را «مجسمه» (تجسیمکننده) مینامند و تأکید میکنند که «خداوند محدود به مکان و سو و وضع نیست» و در این مورد به گفتة زینالعابدین (علی فرزند امام حسین(ع) در برجستهترین کتاب خود صحیفة سجادیه باز میگردند: (تو خدایی هستی که محدود نمیشوی پس از سال 1993 این جمعیت پس از اینکه احساس نمود وهابیها در حال فعالیت در میان مجامع سنی لبنان هستند، «مخالفت خود را علیه وهابیت» افزایش داد. و در این میان نظرات و عقاید متعدد خود را در خارج در مورد مقابله با وهابیها در هر کجا که باشند برملا ساخت.
فعالیت سیاسی
این جمعیت در ازای این توجهات بحثانگیز و جدلآمیز در برخورد با نظرات اسلامی سنی تاریخی و بدعتی، خود را به عنوان یک حزب یا یک جریان سیاسی جدید و یا یک مذهب فقهی و فکری برجسته مطرح نکرد. و تنها مسئلهای که مسئولان جمعیت در گرایشات و سخنان روزانة خود مورد تأکید قرار میدادند این است که این جمعیت نمایندة «خطمیانهروی اسلامی» میباشد، در مقابل خط افراطگری که دشمنان آنان بدان موسوم هستند و در کنار این امر، سخنان آنان شامل بسیاری از عبارتهاست که بر پیروی آنان از خط ناسیونالیستی عرب تأکید میکند.
از سوی دیگر در توجهات روزانة سیاسی آنان، روابط محکم با سوریه و سازمانهای رسمی لبنان به طور آشکار نمایان است. روابط جمعیت با نخستوزیر (رفیق حریری) در ابتدا مثبت بود اما بعدها متشنج شد، به خصوص پس از اینکه جمعیت اطمینان حاصل کرد که نامزد خود برای مجلس (دکتر عدنان طرابلسی) جزو لیست حریری در بیروت نیست. این جمعیت در انتخابات مجلس در سال 1992 ظهور سیاسی گستردهتری داشته و توانست در آن انتخابات، نامزد خود را زا شهر بیروت با حدود یازده هزار رأی راهی مجلس نماید در حالی که نامزد آن در طرابلس (طه ناجی) نتوانست به موفقیت دست یابد.
البته بحثهای شدید و جدلهای فراوان احباش با دیگر افکار و نظرات سنی و مقابلة دائم احباش با آنان پیامد نبوده است، چرا که در 31 ماه اوت سال 1995 چند نفر مسلح ناشناس شیخ نزار حلبی رئیس سابق جمعیت و بنیانگذار عملی آن را در نزدیکی منزل خود در (الطریق الجدیده) ترور کردند. و در حدود یک سال بعد قاتلان شناسایی شدند که عضو (دستة انصار) بودند و پس از محاکمة آنان، که در حدود شش ماه به طول انجامید سه نفر از آنان که اتهام قتل در مورد آنان به اثبات رسید اعدام شدند و این امر تشنج نهفته در صحنة نظرات سنی را بار دیگر بر انگیخت.
در هر حال احباش با دو ضربة بزرگ مواجه شدند. نخستترور رئیس آنان و دیگری عدم موفقیت نامزد آنان در بیروت در راهابی به مجلس بود، ولی گویا اینکه آنان توانستند با آن دو ضربه با کمترین تلفات ممکن مقابله کنند. چرا که همچنان حضور خود را در صحنه ادامه دادند و برای اثبات حضور خود در صحنه فعالیت فراوانی از خود نشان میدهند ولی ملاحظه میشود که از سخنان سیاسی و تهاجمی آنان تا حدود زیادی کاسته شده است.
مسائل سازمانی و ارتباطات و حضور
جمعیت طرحها (مشاریع) نمیپذیرد به آن لقب حزب اطلاق شود، چرا که به نظر آن چارچوب حزب برای آن بسیار کوچک است. و در عین حال نمیپذیرد به آن به صورت یک مذهب فکری و فقهی جدید نگریسته شود.
این جمعیت دارای یک انجمن اداری است که شامل رؤسای دفاتر تبلیغات و امور تبلیغی و امور اجنماعی و بهداشتی و زنان و امور بخشها و واحدها و امور آموزشی تربیتی و دیگر امور میشود.
عضویت در این جمعیت مراحلی دارد که به ترتیب عبارتند از: هواداری، عاشقان (احباب) و اعضا و در این میان رئیس و معاونش از سوی انجمن کل جمعیت انتخاب میشوند. این مجمع شامل اعضای عالیرتبه (مقامات) و رؤسای بخشها و رؤسای مؤسسات میباشد. اکثریت قریب به اتفاق اعضای جمعیت سنی هستند و بیشتر این اعضا جوانان زیر سی سال میباشند. ولی این جمعیت تلاش میکند روحانیون مسن خود را به عنوان نماد خود نشان دهد سر سطر این جمعیت در برقراری ارتباط با مردم و گفتوگو با آنان و توضیح عقاید خود برای آنان بسیار فعال و پر نشاط هستند، و روحانیون آنانرااز مجالس ختم و مجالس عزا، جهت مطرح کردن افکار و دیدگاههای خود استفاده میکنند.
این جمعیت دانشجویان زیادی در دانشگاهها ندارد، چرا که این افراد در انتخابات شوراهای دانشکدهها خود را نشان ندادند ولی طی شش سال گذشته توانستند چندین مدرسه و دبیرستان را در سطح بیروت و دیگر مناطق احداث نمایند و در این مدارس در حدود 7000 دانشآموز پسر و دختر مشغول تحصیل هستند. نام این مجموعه از مدارس «مدارس و دبیرستانهای فرهنگ اسلامی» است و افراد جمعیت امیدوارند قشر عظیمی که از این مدارس فارغالتحصیل میشوند جزو طرفداران آنان باشند.
رئیس این جمعیت در حال حاضر شیخ حسام قراقیره میباشد (وی معاون رئیس اسبق بود و فراغالتحصیل دانشسرای شریعت در سوریه میباشد) مسئول جمعیت احباش در بقاع «شیخ اسامه السید» و در جنوب «خالد حنینه» است ضمناً احباش دارای طرفدارانی در اردوگاه عینالحلوه میباشند ولی استقرار عمده و مرکز ثقل اساسی آنان بیروت است. این جمعیت داراری دفاتری در کشورهای اروپای اعم از دانمارک، سوئد، فرانسه، سوئیس، ؟ ؟؟ ؟ است.
همچنین در ایالت متحده و استرالیا و کانادا و اوکراین دارای دفاتر است و در آنها به فعالیتهای مختلف میپردازد ضمناً در این کشور دارای مساجد و مدارس میباشد.
ماهنامه «منارالهدی» و رادیوی داخلی «رادیو نداءالایمان» ارگانهای رسمی این جمعیت هستند. این جمعیت همچنین دارای باشگاههای ورزشی و جمعیتهای پیشآهنگی و یک مرکز انتشاراتی و چندین مرکز بهداشتی و اجتماعی است. ضمناً روحانیون آن «جمعیت اشراق لبنان» و «جمعیت مشایخ صوفی در لبنان» را زیر نظر دارند.
ازهر مصر در ازای مواضع متشنج این جمعیت نسبت به دارالفتوی و تعدادی از سازمانهای آن، نسبت به این جمعیت یک نوع موضعگیری خاص داشته است این امر باعث شد تا جمعیت تعدادی از اعضای خود را جهت دیدار و گفتوگو با شیخ راحل ازهر و بیان نقطه نظرات خود روانة آن دیار نماید.
نامهای دیگر:
- حبشیها با ارائه یک الترناتیو میانهرو برای اسلامگرایی به یک بازیگر عمده در سیاستهای لبنان تبدیل شدهاند. طرفداری آنان از کثرتگرایی (پلورالیسم) تحمل مخالفین و صوفیگری باعث جذب بخش زیادی از طبقات متوسط شهری سنی به جنبش شده است.
- این جمعیت موافقت خود را با سند صادره از سوی گردهمایی احزاب سیاسی لبنان در هتل "پریستون" اعلام کرد.
- این جمعیت هواداران خود را در خارج تشویق به راهاندازی نهادهای تبلیغاتی نظیر ایستگاههای رادیویی و … میکند.
این جمعیت با مرکز فتوای اسلامی [که به اهل سنت تعلق دارد] به مخالفت برخاست و آشکارا علاقمندی خود را به انتخاب یکی از اعضای خود به عنوان مفتی اعظم اهل سنت لبنان نشان داد،
- جمعیت خیریه طرحهای اسلامی در خارج از لبنان به ویژه در اروپا فعالیت دارد و شعبههایی در برخی شهرهای اروپایی و آمریکایی افتتاح کرده است. حضور این جمعیت در دانمارک، سوئد و برخی شهرهای کشور آلمان بسیاری چشمگیر و برجسته است.
- این جمعیت در انتخابات سال 1992 لبنان از حوزه بیروت و طرابلس شرکت کرد و موفق شد نامزد خود را به نام عدنان طرابلسی به پارلمان بفرستد، اما طرابلسی در انتخابات 1996 کرسی خود را از دست داد.
- فعالیت خارجی این جمعیت، حول تقویت ایمان و دینداری مهاجران لبنانی از طریق برگزاری مراسم نماز در مساجد متمرکز است.
اخیراً در شهر هرار اتیوپی «هرر» دانشگاه Haromay کنفرانسی توسط وزارت امور فدرال و مجلس منعقد گردید.
در این کنفرانس نمایندگان مجالس فدرال قریب 1200 نفر شرکت نمودند برنامه این کنفرانس توسط مربیانی که از لبنان آمده و عضو گروه احباش بودن اجرا میشد.
آموزههای آنها بسیار عجیب و بعید از اسلام به نظر میرسید که جای بسی تامل است. ایشان خود را از پیروان عبدالله هراری که از رهبران احباش است میدانند.
پس از کنفرانس هرار این گروه در تلاش هستند که دورههای آموزشی دیگر در آدیس آبابا و دیگر شهرهای کشور اتیوپی برگزار نمایند. مکانهایی که ایشان برای اجرای برنامههای خود پیشبینی نمودهاند عبرت است از:
کمپ آموزشی نظامی Tolay
دانشگاه آداما
مرکز آموزشی آوالیا
کالج پلی تکنیک اتیوپی – چین
وجاهای دیگر
احباش اعلام نمودند کسانی که از ایشان پیروی نکنند در زمره کافران میباشند وزیر امور فدرال گفت از شرکتکنندگان انتظار میرود که از این گروه پیروی و حمایت نمایند.
همچنین فرمانده پلیس آدیس آبابا و بسیاری از مقامات دیگر اظهار داشتند که هر کسی به دنبال تفکرا تی غیر تفکر احباش بروند گروه تروریستی بوده و برخلاف قانون اساسی عمل مینمایند و با آنها برخورد خواهد شد.
برخی از اعتقادات واهی و پوچ احباش عبارتست از:
1. بازی قمار جایز است
2. اخذ ربا از بانکهایی که متعلق به غیر مسلمانان میباشد مجاز است.
3. همه کافرند مگر اینکه نزد رهبر ایشان حضور یافته و به فرقه ی آنها بگروند.
4. یک مرد میتواند با زنی که از اعضاء آنها نیست همبستر شود زیرا او جاریه محسوب میشود همانند جنگی با غیر پیروان خویش است.
5. زنان فقط باید حجاب سر داشته باشند ولی مجاز به حضور نزد دیگران با لباسهای نامناسب ولو لباس شنا و آرایش تند میباشند.
6. قرآن کلام الهی نبوده بلکه کلام جبرائیل (ع) است.
7. و غیره(برای اطلاع بیشتر به سایت شیعه آفریقا مراجعه کنید).
جریان المرده
جریان المرده عنوان حزبی سیاسی در لبنان است که مسئولیت آن را سلیمان طونی فرنجیه برعهده داشته و اعضای آن را مارونیها تشکیل میدهند، این حزب که دفتر مرکزی آن در منطقه زغرتا قرار دارد، در سال 1986 به دست سلیمان فرنجیه فرزند طونی فرنجیة رییسجمهور اسبق لبنان تاسیس شد و در ابتدای جنگهای داخلی لبنان به عنوان "ارتش آزادیبخش الزغرتاوی" مشهور بود.
علت نامگذاری
المرده در اصل یکی از گروههای اصیلی بود که در منطقهایطولانی بین لبنان، سوریه، اردن، فلسطین و حتی عراق و ایران زندگی میکرد و با کنعانیها و اموریها و آرامیها و گروههای دیگر مختلط شدند، ولذا به آنها مردة گفته میشود. که در اصل مردو بوده و "مار" به معنای بزرگ و "دو" به معنای قدرتمند میباشد ونام آنها به معنای بزرگ و قدرتمند میباشد. پس از آن نیز از نام آنها به عنوان قدرتمندان، انقلابیها و... تفسیر گردید.
آل فرنجیّة
به نظر میآید خانواده فرنجیة از ریشه دارترین خانوادههای سیاسی مسیحی در لبنان میباشد که با آل شمعون و آل جمیل، یک مثلث سیاسی را تشکیل دادهاند. سلیمان فرنجیه نیز از این خانواده است که در سال ۱۹۷۰ به عنوان پنجمین رییسجمهور لبنان انتخاب شد و تا سال ۱۹۷۶ که جنگهای داخلی شروع گردید بر این منصب باقی بود.
پس از این که ریاستجمهوری سلیمان فرنجیة به پایان رسید رهبری این جریان بر عهده طونی فرنجیة قرار گرفت در حالی که وی قبلا توانسته بود به عنوان یکی از نمایندگان پارلمان لبنان در سال 1970 به مجلس راه یابد. طونی سلیمان فرنجیه جوان در سال 1941 به دنیا آمد و هنوز سن زیادی از وی نگذشته بود که اختلافات کتائب لبنان در سال 1978 منجر به ترور وی و همسرش فیرا قرداحی فرنجیة و دختر سه ساله اش جیهان به همراه 30 نفر از افراد بی گناه دیگر توسط شاخه نظامی نیروهای قوات لبنانی به رهبری سمیر جعجع گردید. اما سلیمان پسر وی توانست از این ترور جان سالم به در برد چرا که وی به بیروت رفته بود تا در مدرسه الأتینیه جونیه به تحصیل بپردازد.
سلیمان طونی فرنجیة
سلیمان طونی فرنجیة فرزند خاندان اصیل لبنانی بود که مردان بزرگ این خانواده نقش بزرگی در تاریخ لبنان ایفا کرده بودند. اقدامات سیاسی وی از سال ۱۹۸۷در حالی که 22 ساله بود، آغاز گردید و روستای بنشعی را به عنوان محل فعالیتهای خود قرار داد و به مروز زمان در این منطقه به شهرت رسید. وی همچنین با دولت سوریه نیز ارتباطات محکمی بر قرار کرد چرا که دو رییسجمهور فقید یعنی حافظ اسد و سلیمان فرنجیة رابطه سیاسی و خانوادگی خوبی با یکدیگر داشتند، که در ادامه این روابط نیز بین سلیمان پسر و باسل اسد فقید و بشار اسد نیز ادامه یافت.
در سال 1989 فرنجیه از طائف دستور جدیدی را دریافت کرد و بر اساس آن اولین کمکهای تسلیحاتی به شبه نظامیان المرده صورت گرفت تا وی بتواند در سایه آن فعالیتهای سیاسی خود را افزایش دهد. چراکه وی نیز به دنبال این بود که به نمایندگی مجلس و یا ریاستجمهوری لبنان برسد.
در واقع او یک مسیحی لبنانی بود که سعی در حفظ توازن موجود در لبنان بود تا تغییرات منطقهایو یا جغرافیایی تاثیری بر آن نداشته باشد ولذا ارتباطات خود را با کشورهای عربی تقویت کرد و حتی دو مرتبه نیز از واتیکان که به عنوان مرجع مسیحیان جهان میباشد دیدار کرد و از آن جایی که که به هماهنگی منطقهایایمان داشت در 22 آوریل 2007 به ایران سفر کرد و با مقام معظم رهبری، رییسجمهور و دیگر مسئولان ایرانی نیز دیدار کرد.
در 11 ژوئن 2006 المرده با همکاری گروهها و افراد سیاسی مختلف عنوان "جریان المرده" را بر خود گذاشت و توانست دهها هزار نفر را به عضویت این جریاندرآورده و دفاتر خود را در اکثر مناطق لبنان به خصوص در کسروان، جبیل، المتن، بعبدا و بقاع افتتاح نماید.
اصول فکری و عقیدتی المردة
جریان المرده یکی از معدود جریانهای مسیحی محسوب میشود که از مقاومت در برابر رژیم صهیونیستی حمایت میکند و با جریان عونی که همپیمان حزب الله میباشد و همچنین جنبش امل و حزب دموکراسی لبنان به رهبری طلال ارسلان و التنظیم الشعبی و... ارتباطات خاصی دارد. مهمترین اصول این جریان عبارت است از:
لبنان وطن نهایی همه ساکنان آن است ولذا دولت باید جلوی منازعات و درگیریهای قومی و مذهبی را بگیرد.
لبنان باید همیشه آزاد باشد و این جریان با هر گونه تجزیه و یا فدرالیسم مخالف است.
با اسکان فلسطینیها مخالف بوده و تاکید دارد که فلسطینیها دارای حق بازگشت بوده و رژیم صهیونیستی دشمن تمامی لبنانیها میباشد.
این جریان به لبنان به عنوان یک کشور مستقل، آزاد و دارای ارزشهای عالی انسانی ایمان دارد.
ارتباط سلیمان فرنجیة با حزب الله و جنبش أمل بسیار مستحکم میباشد به طوری که آنها به عنوان بخشی از جریان مقاومت در لبنان شناخته میشوند، و این جریان در برنامههای سیاسی خود سه مساله مهم ارتش، ملت و مقاومت را مطرح میکند.
فرنجیه رییسجمهور!
سلیمان فرنجیة سعی کرده است که به نفع فرزندش طونی فرنجیة از نمایندگی مجلس کنارهگیری کرده و وارد فضای جدید سیاسی گردد، امروز نام وی از سوی بعضی از شخصیتهای غیر مارونی به عنوان یکی از کاندیداهای ریاستجمهوری لبنان در 18 نوامبر آینده برده میشود(برای مطالعه بیشتر به سایت الوقت العربی مراجعه کنید).
4- دروزیان
علویان
حضور علویان یا "نصیریها" در لبنان به آغاز حضور و قیمومت دولت فرانسه در سوریه پس از تأسیس دولت "جبل العلوییون" (1920-1936) در سواحل سوریه که امروز شامل استانهای سوریه لاتاکیا و طرطوس و مناطقی از شمال طرابلس است، آغاز شد.
فرانسه بخشی از علویون سوریه را در منطقه کوههای منطقه نصیری(بحشهایی از شمال طرابلس) ساکن کرد و اکنون نیز از اماکن اصلی علویان به شمار میآید، تا اینکه کمیساریای عالی در سال 1919 نام جدیدی را برای این منطقه و اهالی آن تصویب نمود که تحت عنوان جبال علوییون و طائفه علوی
اماکن وجودی جامعه علوی در لبنان در منطقه بعل محسن (امروزه جبل محسن نامیده میشود) در طرابلس،
جمعیت تعداد اعضای فرقه علوی یا نصیری - طبق اسناد رسمی روح در لبنان - حدود 65 هزار نفر است، در حالی که منابع علویان تا 100000 نفر نیز تخمین زدهاند. نژادو زبان محققان علوی مذهب، در تحقیقات و نوشتههای خود، ریشه این فرقه را به یمن میرسانند زیرا آنها مردمانی عرب زبان دانسته که به زبان عربی صحبت میکنند در مقابل بسیاری از مورخان اصالت این گروه را به ترکان آناتولی مرکزی و جنوب شرقی مربوط میدانند.
آموزهها و مذهب
فرقه نصیری یا علوی خود را به عنوان "فرقه شیعه اثنی عشری که امور دینی و فقهی خود را براساس آموزههای فقه جعفری اداره میکند" تعریف میکند و دارای آموزه خاصی به نام فرقه علوی است که توسط اعضای فرقه تعریف میشود. این فرقه توسط دانشمندان به رهبری ابن تیمیه و شاگردانش متهم میشود که یکی از گروههای باطنی است که خاستگاه اسلام را تحریف کرده است.
شناخت و تقسیمبندی
فرقه علوی پس از توافق نامه طائف 1989 به طور رسمی در لبنان به رسمیت شناخته شد و در 17 آگوست 1995، پارلمان لبنان قانون شماره 449 را صادر کرد که بر اساس آن سازمان امور مذهبی، اداره، موقوفات، موسسات خیریه و اجتماعی خود را مطابق مقررات شرع و فقه جعفری به این فرقه اعطا کرد، اما این قانون عملی نشد.
تبلیغات
در 24 مارس 2007، شیخ اسد علی عاصی به عنوان رئیس شورا انتخاب شد و مهندس محمد خادر اسفور به عنوان نایب رئیس آن با تحسین انتخاب شد. این شورا به دلیل اختلافات داخلی تا 20 مارس 2009 به رسمیت شناخته نشد.
وفاداری سیاسی
در روزهای نخست ظهور علویان تبعیت سیاسی آنان برای استعمارگر فرانسه، که دولت جبل علویان را تأسیس کرد، شکل گرفت و آنها را تشویق کرد تا از سرزمین مادری خود(سوریه) جدا شوند.
علویها به دنبال درگیری بین دو طرف، در سال 1976، زمانی که بین فلسطینیها و سوریها جدایی ایجاد شد، از رژیم حافظ اسد رئیسجمهور حمایت کردند.
پس از حمله اسرائیل و بازگشت یاسر عرفات به طرابلس، جنبش توحید تاسیس شد تا متحد عرفات باشد حزب دموکراتیک عرب در حال حاضر به عنوان یکی از اصلیترین جبهههای سیاسی علویها در لبنان است و از موافقان دولت سوریه به شمار میآیند.
مشارکت سیاسی و اجتماعی
می توان گفت که تاریخ جدید علویان از سال 1992 با اعطای حق 2٪ درصد نمایندگی پارلمان به این فرقه آغاز شد، قبل از این تاریخ این فرقه از نظر قانونی به رسمیت شناخته نشده بود و با توافق نامه طائف در سال 1989 که به جنگ داخلی لبنان پایان داد، دو نماینده در طرابلس و آکار به این فرقه داده شدند. علویان با نمایندگی دو نماینده در پارلمان لبنان حضور دارند. بر اساس توافق نامه طائف، علویان مجازند به ارتش لبنان وارد شوند و همچنین میتوانند وارد مشاغل دولتی شوند.
علیرغم وجود برخی نظرات در داخل علویان مبنی بر منع ازدواج با غیر علویان، مواردی از ازدواج بین آنها و سایر طوایف مذهبی اعم از سنی و شیعه به ویژه در مناطق شمالی وجود دارد.
برجستهترین شخصیتها معاون پیشین و بنیانگذار جنبش جوانان علوی، علی عید، یکی از چهرههای اصلی در میان جامعه علویان است که متحد رفاعت اسد، برادر رئیسجمهور پیشین سوریه (حافظ اسد) بود. در حال حاظر نیز از حامیان جدی بشار اسد به شمار میآیند(برای اطلاع بیشتر به سایت الجزیره مراجعه کنید).
6- اسماعیلیه
تقسیمبندیهای سیاسی
پراکندگی جغرافیایی جمعیت و طوایف
سرزمین مقدس اما شگفتانگیز
لبنان در منطقه خاورمیانه کشور پیچیدهایاست و اقوام، طوایف و گرایشهای دینی گوناگونی را در دل خود جای داده است، و با وجود آن که در زمره واحدهای مستقل سیاسی جهان عرب به شمار میآید، ولی تنوع زبانی در آن به وفور مشاهده میگردد. در واقع لبنان جزیره کوچکی است از پدیدههای ناموزون، ناهماهنگیها و ناهمگونیها،
سرزمینی که امروزه به نام «فلسطین» و جنوب لبنان شهرت دارد در حقیقت بستر جغرافیایی تلاشهای عقیدتی و فرهنگی پیامبرانی چون حضرت عیسی علیه السلام، حضرت موسی علیه السلام، حضرت داود علیه السلام، و حضرت سلیمان علیه السلام، و حضرت یحیی علیه السلام است. بسیاری از فرستادگان الهی در این ناحیه برای اعتلای آیین آسمانی خود رنجها و محنتهایی را به جان خریدند و برخی دیگر در این مسیر به فیض شهادت نائل آمدند، همه ادیان الهی بر این نواحی به دیده احترام و قداست مینگرند. لبنان کشوری است که همواره در طول تاریخ عرصه مبارزه حق جویان با اهل باطل بوده و مردمانش برای به دست آوردن آزادیهای معنوی و رهایی از اسارتهای ستمگران از هیچ فداکاری سرباز نزدهاند و استقامت، مقاومت و جانبازی را بر حقارت و ذلت و تسلیم شدن در برابر زورگویان و مهاجمان یاغی ترجیح دادهاند.
لبنان در منطقه خاورمیانه کشور پیچیدهایاست و اقوام، طوایف و گرایشهای دینی گوناگونی را در دل خود جای داده است، و با وجود آن که در زمره واحدهای مستقل سیاسی جهان عرب به شمار میآید، ولی تنوع زبانی در آن به وفور مشاهده میگردد. در واقع لبنان جزیره کوچکی است از پدیدههای ناموزون، ناهماهنگیها و ناهمگونیها، هم میتوان فرزانگی، فضیلت و خصال عالی انسانی را در آن دید و هم میتوان نمودهایی از رذالت، جنایت، گمراهی، انحراف، و دنائت را نظاره گر بود. اما با همه این دگرگونیها و با وجود طرز فکرهای احیانا متعارض و واکنشهایی که اقوام و فرقهها را در مقابل هم قرار میدهد هویت مستقل و متمایز از دیگر ملیتها و کشورها را دارد و برای دست یافتن به این منظور تلخکامیها و مرارتهای زیادی را تحمل کرده است.
«اریک رولو» همکار روزنامه «لوموند» فرانسه و یکی از بهترین کارشناسان خاورمیانه روزی به «تیری دژاردن» نویسنده فرانسوی و کارشناس جهان عرب گفته بود، در طی ده سال تلاش مطبوعاتی بارها درباره کشورهای عرب مقاله نوشته ام اما موفق نشده ام هرگز حتی یک سطر درباره لبنان بنویسم، به تحقیق درک و تحلیل مسایل این قلمرو از همه کشورهای خاورمیانه دشوارتر و پیچیده تر است. در کنفرانس سران عرب که در دسامبر سال 1969م در رباط مراکش برگزار شد، همه اعراب، درباره ملت عرب، جبهه متحد عرب و تثبیت هویت عربی سخن گفتند، اما هیات نمایندگی لبنان به ویژه با بی علاقگی بسیار به زبان فرانسه سخن میگفت!. در لبنان همه چیز یافت میشود: معلوم و نامعلوم، بهترین و بدترین، فقیر و غنی، مسیحی و مسلمان، شیعه و سنی، انعطاف پذیر و بی انعطاف، مهمان نواز و بی قید، اهل جمود و تحجر، روشنفکر و متفکر دارای ذهن پویا و فعال. با این همه، لبنان کشور دلربایی است و از جاذبههای مذهبی و فرهنگی و جغرافیایی آن نمیتوان صرف نظر کردد[۱۲۰].
قدیمیترین نامی که برای سرزمین کنونی لبنان ذکر شده «فنیقیه» است، آنان قومی دریانورد و تجارت پیشه بودند که حدود 3500 سال قبل به سواحل لبنان کنونی مهاجرت کردند. مهمترین فعالیت اقتصادی این قوم تهیه رنگ قرمز ارغوانی زیبایی بود که از نوعی صدف دریایی تهیه میکردند و این رنگ برای رنگ آمیزی لباس و به خصوص شنل به کار میرفت. نام فنیقیها را یونانیها به آنان دادند که هم به معنای رنگ ارغوانی است و هم نام صدفی است که از آن، این رنگ بدست میآید.
در همان دوران باستان کلمه لبنان که لفظ آرامی است و به معنای سرزمین سپید میباشد که اشاره به پوشیده بودن ارتفاعات آن از برف دارد، در مورد این سرزمین به کار رفت.
چون در طول تاریخ، لبنان تابع سوریه کنونی (شام) بوده تحت عنوان کلی «شامات» نیز از آن سخن گفتهاند در طول دوره حاکمیت عثمانی به این سرزمین به دلیل ساختار سیاسی خاصی که داشت لبنان را سرزمین خودمختار لبنان نامیدند و در سال 1920م یعنی در زمان سلطه استعماری فرانسویان به لبنان بزرگ مرسوم گردید و با احراز استقلال در 21 نوامبر 1941 میلادی جمهوری لبنان (جمهوریة اللبنانیة) به وجود آمد که هم اکنون نام رسمی آن میباشد و در عرف بین الملل بدان لبائن (Lebanon) میگویند. در فرهنگهای لاتینی این کشور را به صورت لیبانوس (Libanus) و در زبان فرانسوی لیبان (Libaon) و در زبان انگلیسی به صورت لبنان (Lobnan) نوشتهاند[۱۲۱].
موقعیت، حدود، مساحت و ناهمواریها
کشور لبنان به عنوان کوچکترین سرزمین خاورمیانه، پس از بحرین، با 10453 کیلومتر مربع در آسیای جنوب غربی قرار دارد، این واحد سیاسی از شمال و شرق به سوریه، از جنوب و جنوب شرقی به فلسطین و از غرب به دریای مدیترانه محدود میشود. لبنان به دلیل قرارگرفتن به ساحل شرقی مدیترانه، راه داشتن به دریای آزاد و آبهای بینالمللی در گذر تاریخ نقطه سرآغاز نفوذ قوای استعماری به منطقه حساس خاورمیانه بوده است. لبنان در شمال به شکل مستطیل نسبتا عریض است که در جنوب این عرض کاهش مییابد. طول آن که در جهت شمالی، جنوبی است از «عکار» تا «هنتیا» به 210 کیلومتر بالغ میگردد ولی عرض آن به 80 کیلومتر میرسد، این کشور بین عرض شمالی 50/33 و 43/33 و طول شرقی 50/35 و 33/36 واقع شده است. محدودیت مساحت و طول مرزهای لبنان مناطق حساس جغرافیای طبیعی آن را در مجاور هم قرار داده و شمال و جنوبش به قدری به هم نزدیکند که میتوان در مدت 5/2 ساعت با ماشین شمال لبنان را از طریق بیروت پیمود و به جنوب آن رسید. سواحل آن نیز شنی و دارای بندرها و لنگرگاههای کوچکی میباشد[۱۲۲].
لبنان از سطح دریای آزاد 3000 متر ارتفاع دارد و کشوری نیمه کوهستانی به شمار میآید و بلندترین قله اش، «قرنه سودا» 3083 متر ارتفاع دارد، شهرها و دهکدههای لبنان در دامنه کوهها و بر فراز قلهها و کوهپایهها قرار دارند و بدین جهت شهرها و دهکدههای آن نمیتوانند بیش از حد معینی گسترش یابند. اراضی لبنان که در مرحله سوم زمین شناسی تکوین یافته، دارای دو سلسله جبال «داخلی و ساحلی» است که از شمال شرقی تا جنوب غربی کشیده شده و به دو منطقه تقسیم گردیدهاند.
«منطقه ساحلی» کم دامنه و کم ارتفاع به طول 180 کیلومتر از «راس الناقوره» در جنوب تا «النهرالکبیر» در شمال که «السلسلة الغربیة» نام دارد کشیده شده است. کوههای عطار، نیحا، الریحان و جبل عامل از ناهمواریهای این منطقه هستند. سلسله جبال داخلی (لبنان شرقی یا کوه حرمون) به موازات ارتفاعات ساحلی بوده و مهمترین بلندیهای آن جبل الشیخ نام دارد، کوههای مزبور که خود از چند قسمت تشکیل شده، در بسیاری از بخشهای خود مانعی در راه ارتباط بخش شرقی و غربی لبنان مانع بزرگی ایجاد کرده است، شیب این ارتفاعات از سمت غرب به «دره بقاع» ختم میشود و با تنگههای سخت و سنگی مشخص میگردد، شیبهای غربی این کوهها در معرض بادهای باران زا قرار دارند.
بین ارتفاعات شرقی و غربی دره مرتفع بقاع با 112 کیلومتر طول و 26 کیلومتر عرض قرار دارد این دره را آب خیز 1080 متری میان «نهرالعاصی» و «رود لیطانی» در حوالی «بعلبک» به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم میکند. شمال این دره را کوههای کم ارتفاعی قطع مینماید که از سنگهای سست پوشیده شدهاند. جبل لبنان وزش بادهای غربی را سد میکند و میزان نزولات متوسط سالیانه را به حدود 300 میلیمتر کاهش میدهد. در جنوب بعلبک کف دره دارای فراز و نشیبهایی است و خاک قرمز آبرفتی آن به سبب اندک افزایش در میزان بارندگی حاصلخیزی افزونتری دارد، هم در امتداد رود لیطانی که روستاها برای در امان ماندن از جریان سیل در ارتفاعات واقع اند و هم در مسیر چشمههایی که در دامنه کوهها به سمت شرق و غرب واقع شدهاند روستاهای بزرگ و به شدت متراکمی به مقدار نسبتا زیادی وجود دارد. دره بقاع از طریق وادی التیم (حاصبیا) به سمت جنوب امتداد مییابد به رغم این که وادی مزبور توسط نهر حاصبانی (از نهرهای اصلی اردن) زه کشی میشود مع الوصف منطقهایدورافتاده تا اندازهایغیر قابل دسترس و تراکم جمعیت در آن کم است و روستاهایش فقیرند[۱۲۳].
بزرگترین رودخانه لبنان «لیطانی» نام دارد که از آلیک (Aliek) در 25 کیلومتری جنوب بعلبک جریان یافته و رو به سمت جنوب به بقاع و از آنجا به کوهستان رسیده و به سوی غرب تا رسیدن به دریای مدیترانه امتداد مییابد. اهمیت لیطانی برای لبنان همپای سد بزرگ «اسوان» برای مصر و «سد فرات» برای سوریه بر آورد شده است. طول این رودخانه 146 کیلومتر است که بنا به عقیده پارهایاز کارشناسان میتواند منشا یک بحران بینالمللی شود; زیرا یکی از هدفهای اسرائیل در توسعه اراضی دستیابی به آب این رودخانه میباشد. «رعنان فایتس» کارگزار صهیونیستی اندیشهایرا مطرح میکند که افشاگر مقاصد مستمر توسعه طلبانه رژیم اشغالگر قدس است. او خواستار بهرهبرداری از آبهای رودخانه لیطانی به منظور اجرای پروژههایی در مناطق اشغال شده است[۱۲۴].
در واقع رودخانههای لبنان قبل از آن که تامین کننده آب شیرین باشند، منشا اختلافات سیاسی گردیدهاند، «رودخانه حصبانی» به یک مجادله بینالمللی دامن زد و «لیواشکول»، نخستوزیر اسبق رژیم صهیونیستی در گفتگویی با فیلسوف فرانسوی «ژان پل سارتر» در سال 1968م از مقصدی خطرناک در این ارتباط پرده برداشت و به وی گفت: «اسرائیل سه بار تقسیم شد بار اول زمانی بود که رودخانههای حصبانی و بانیاس خارج از محدوده آن گذاشته شد»[۱۲۵].
«رودخانه اورنتس» نیز یک مشکل منطقهایپدید آورد. لبنان قبل از آغاز جنگهای داخلی طرحی برای ایجاد یک سد بزرگ بر روی «اورنتس» تهیه کرده بود اگر این پروژه به انجام میرسید، دولت لبنان قادر بود دو تونل بزرگ حفر نماید اولی برای رساندن و آبیاری 400 هکتار زمین و دومین به «هرمل» (Hermel) جهت آبیاری 3000 هکتار از اراضی آن منطقه. از ظرفیت بالقوه رود حصبانی هم بهرهبرداری درستی نشد، زیرا دولتهای مختلفی که از سال 1955م تاکنون در لبنان روی کار آمدهاند، هریک به نحوی از انحاء بر پروژههای مزبور تغییراتی وارد آوردهاند. رود حصبانی که از لبنان به سوی جنوب جریان دارد و به جلگه حولا در فلسطین میرسد، قرار بود این رود دارای سدی به ارتفاع 60 متر گردد و 165 میلیون متر مکعب آب را در لبنان ذخیره سازد که این پروژه هم عملی نشد (رضویان، محمد تقی، خاورمیانه: ج اول (کلیات جغرافیایی)، ص 112). رودخانه اورنتس کشورهای سوریه و لبنان را به مدت بیست سال بر سر مسئله تقسیم آبهای خور درگیر کرده بود تا این که در اوائل سال 1971م با امضای موافقتنامهایبین طرفین مقرر گردید لبنان تنها یک پنجم از مجموع 400 میلیون متر مکعب آن را دریافت دارد. دیگر رودخانههای لبنان عبارتند از: الکبیر، البارود، قادیشا، الجوز، اللامور، الزهرانی که ساحلی است.
لبنان تنها کشور خاورمیانه است که بیابان و صحرا ندارد، گرچه در مجموع آب و هوای معتدل و مرطوب دارد اما در سواحل دارای شرایط مدیترانه ای، در نواحی ارتفاعی و درههای بین کوهی دارای اقلیم کوهستانی با زمستانهای نسبتا سرد و طولانی و تابستان تا حدودی کوتاه است. مردم خاورمیانه لبنان را به خاطر تابستانهای ملایم، سرسبزی جبل لبنان و جاذبههای طبیعی دوست دارند و اروپائیان از آفتاب و سواحل زیبایش لذت میبرند.
تقسیمات کشوری و نقاط شهری
امروزه لبنان به لحاظ هدف اداری به پنج محافظه یا استان تقسیم شده است: استان بیروت، استان جبل، استان بقاع، استان شمال و جنوب. مجموع استانهای مذکور خود به 24 شهرستان تقسیم میشوند که در راس هر کدام یک فرماندار وجود دارد.
بنادر زیبای بیروت، بطرون، طرابلس، صور و صیدا، شهرهای مهم لبنان را بر بستر با صفای خود جای داده است. کوههای غربی لبنان با تفرجگاههای تابستانی مکانهای مناسبی با آب و هوای معتدل به شمار میرود که مردمان شهرهای داخلی اوقات تعطیل خود را در فصل تابستان در آن سپری میکنند.
درست در مرکز امتداد ساحل غربی لبنان، در ورای کوههای متراکم آن، به فاصله 110 کیلومتری قبرس و در مسافت 96 کیلومتری دمشق در دامنه قلههای پربرف، شهر بندری و زیبای بیروت قرار دارد، بنادر طرابلس، جونیه و بطرون در شمال و بندرهای صیدا و صور در جنوبش واقع اند. این شهر با بندر لیماسول در جنوب غربی قبرس روابط تجاری وسیعی دارد و تا قبل از جنگ داخلی و یورشهای رژیم صهیونیستی قطب تجاری منطقه به شمار میآمد و روزانه بیش از 120 کشتی در انتظار تخلیه در این بندر بودند. فرودگاه مافوق مدرن بینالمللی که تمامی نقاط جهان را با بیروت مرتبط میسازد، رگ حیاتی ارتباطی و اقتصادی لبنان را تشکیل میدهد. جنگلهای بادام و زیتون اطراف بیروت و درختان نخل، سدر و زیتون برکرانه آن زیباییها و چشم اندازهای فوقالعادهایبه وجود آورده که جاذبه توریستی این شهر را دوچندان کرده است، هتلهای زنجیرهایکنار ساحل بر اهمیت آن میافزود زیرا از بهترین و بزرگترین هتلهای خاورمیانه به شمار میآمدند، اما بسیاری از آنها هدف تهاجم وحشیانه رژیم صهیونیستی قرار گرفتند و تعدادی تخریب و به صورت ویرانهایدرآمدند. خیابان مشهور حمراء آن با بلوارهای زیبا، مغازههای مجلل و متنوع یک منطقه اروپائی نشین محسوب میگردد. بیروت علاوه بر آن که شهر سیاحت و زیبایی است، محفل روشنفکران و سیاستمداران هم میباشد. در بیروت و توابع آن حدود نیمی از سکنه لبنان اقامت دارند.
بخشهای مختلف بیروت
بیروت به دلیل واقع شدن بر ساحل مدیترانه آب و هوای معتدل و مرطوب دارد و به لحاظ گروههای اجتماعی که در آن سکونت اختیار کردهاند، در واقع به سه بخش تقسیم شده است:
بیروت شرقی که بخش مسیحی نشین آن است، بیروت غربی که به مسلمانان سنی مذهب اختصاص دارد، حومه بیروت یا ضاحیه که در بخش جنوبی قرار گرفته و به شیعیان اختصاص یافته و منطقه تحت نفوذ حزب الله لبنان میباشد، همین ناحیه بر اثر منازعات داخلی و رویارویی با غاصبان نژادپرست صهیونیستی آثار ویرانی و گلولهها را بر بسیاری از اماکن مسکونی و تجاری و اداری خود دارد، جالب آن است که چندی قبل به طور معمول بین 6 تا 12 ساعت در شبانه روز برق ناحیه ضاحیه قطع بود و مردم از موتور برق استفاده میکردند درحالی که این وضع نابسامان در دیگر نقاط بیروت کمتر مشهود بود، اما گویا اخیرا تا حدودی این وضع آشفته بهبود یافته است اما از نظر استفاده از آب آشامیدنی; مردم این ناحیه اوضاع نامساعدی دارند و ناگزیرند برای تامین آب مشروب آن را خریداری کنند[۱۲۶].
مرکز لبنان شمالی شهر طرابلس (این شهر با طرابلس لیبی تفاوت دارد) میباشد که خود شش بخش دارد: طرابلس، الکوره، عکاره، زغرتا، البطرون و بشری (زادگاه جبران خلیل جبران).
جبل لبنان دارای مرکزی به نام بعبد است که کاخ ریاستجمهوری در آن احداث شده است، این استان نیز دارای بخشهای بعبدا، جبیل، کسروان، المتن، عالیه و الشوف میباشد.
بندر کوچک صیدا مرکز لبنان جنوبی است، این ناحیه نیز هفت بخش به نامهای زیر دارد:
صیدا، جزین، نبطیه (جایی که در جنگهای داخلی لبنان به دلیل حملات زمینی و هوایی طرفین آسیب زیادی دید)، مرجعیون، صور، بنت جبیل و حاصبیا.
استان بقاع به مرکزیت زحله در نواحی داخلی لبنان قرار گرفته است، این شهر در نبرد میان قوای سوری و فالانژهای لبنان صدمات زیادی را تحمل کرد. بقاع پنج بخش دارد: زحله، بعلبک، الهرمل، راشیا و البقاع الغربی [۱۲۷].
مناطق فقیر نشین
اما باید این واقعیت را دانست که بیروت علاوه بر این جاذبهها و زیباییها، چهرهایدیگر هم دارد، در اطرافش و در بخشهایی به نام قرنطینه (برج حمود) و نیز در ناحیه النبع و ربائیه که در شمال شرقی این بندر قرار دارند، یک زندگی فقیرانه، عقب افتاده و زاغه نشینی را میتوان دید. نواحی تل الزعتر، دغوانه و الشیاح، صبرا و شتیلا که در جنوب شرقی بیروت جای گرفتهاند، علاوه بر آن که عقب افتادگی از سیمایشان هویدا است، در جنگهای داخلی و تجاوزات رژیم اشغالگر قدس و پناه بردن آوارگان فلسطینی بدان سیمایی آغشته به خون و جنگ و جنایت دارد و از ستمی مضاعف حکایت میکند. در این نواحی و در کنار پایتخت ثروتمند لبنان افرادی زندگی میکنند که با ساکنین ثروتمند بیروت هیچ گونه وجه اشتراکی ندارند و جز رنج و محرومیت از چیزی نصیب نمیبرند. شیعیان و مهاجرین فلسطینی در نقاط مورد اشاره معیشت سخت و فرسایندهایرا سپری میکنند و تاوان تبعیض دولتهای لبنان و نیز یورشهای اشغالگران قدس را میپردازند.
اقتصاد
واحد پول لبنان لیره است. پیش از جنگ جهانی اول در لبنان از پول عثمانی با نام لیره عثملی (عُسمَلی) استفاده میشد. پس از سقوط سلطنت عثمانی برای مدتی از واحد پول مصری استفاده شد و برای همین در زبان محلی لبنانی به پول، مصاری گفته میشود. در هنگام استعمار فرانسه بر منطقه، واحد پول یکسانی به نام لیره سوریه تشکیل شد و با فرانک فرانسه مرتبط گشت. بطوریکه هر لیره ۲۰ فرانک فرانسه ارزش داشت و توسط بانک لبنان و سوریه ضرب میشد.
در سال ۱۹۲۴م لبنان شروع به انتشار سکه مخصوص به خود نمود و در ۱۹۲۶م پول کاغذی لبنانی بوجود آمد. در سال ۱۹۳۹م واحد پول لبنان بطور کامل از سوریه جدا شد اما با فرانک فرانسه در ارتباط ماند. پس از شکست فرانسه در اوایل جنگ جهانی دوم، لیره به جینه بریطانیا تبدیل شد و هر جینه ۸/۸ لیره ارزش داشت. پس از جنگ جهانی دوباره لیره با فرانک فرانسه مرتبط شد و بالاخره در سال ۱۹۴۹م به استقلال مالی رسید.
سکه قدیمی لبنانی در آن زمان واحدهای پولی رسمی قرش و فرانک (معادل ۵ قرش) و لیره (مساوی ۱۰۰ قرش یا ۲۰ فرانک) بود. سکههای فلزی آن زمان عبارت بودند از ۱ قرش، فرانک (۵ قرش)، ۱۰ قرش، ۲۵ قرش (ربع نامیده میشد) و ۵۰ قرش (نُص نامیده میشد). لیره ی فلزی در دهه ۷۰ قرن بیستم ضرب شد. پولهای کاغذی عبارت بودند از لیره، ۵ لیره (۵ ورق مینامیدند)، ۱۰، ۲۵، ۵۰ و ۱۰۰ لیره.
از سال ۱۹۸۳ به سبب جنگهای داخلی، ارزش لیره لبنان بشدت کاهش پیدا کرد بطوریکه ۱ دلار از ۳ و سی صدم لیره به بیش از ۳۰۰۰ لیره رسید (تقریبا نهصد برابر). بعد از پیمان طائف سقوط لیره متوقف شد و در نرخ ۱۵۰۰ لیره در برابر ۱ دلار مستقر شد. از آن موقع تا کنون هنوز همین نرخ در اقتصاد لبنان مبنای محاسبه است. تنها تغییر اندک در یکان و دهگان این رقم است و مثلا بین ۱۵۰۰ تا ۱۵۱۵ در نوسان است(برای اطلاع بیشتر به لیبایران مراجعه کنید).
با این حال در اکثر فروشگاههای بزرگ و حتی کوچک و پمپ بنزینها دلار را با نرخ ثابت ۱۵۰۰ لیره از شما قبول میکنند. دلار آمریکا معادل 1500 لیره است.
اقتصاد لبنان کاملاً خصوصی و مبتنی بر سرمایهداری و بازار آزاد است. بخش خدمات و بانکداری بیش از 70 درصد تولید ناخالص ملی این کشور را به خود اختصاص میدهد. مهمترین بخشهای اقتصاد لبنان عبارتند از:
بانکداری
بانکداری در لبنان خصوصی است. اکنون بالغ بر80 بانک خصوصی در لبنان فعالیت دارند. علاوه بر بانکهای تجاری، مؤسسات مالی و اعتباری و واسطهای نیز در لبنان فعالیت دارند. ازجمله این بانکها میتوان بلوم بانک، فرانسبانک، بیبلوس بانک، بانک العودة، بانک اسلامی لبنان و بانک صادرات ایران را برشمرد.
تجارت
تراز تجاری لبنان به دلیل مشکلات داخلی لبنان این کشور در طول سالهای گذشته همواره منفی بوده است. مهمترین کشورهای صادرکننده به لبنان: ایتالیا، فرانسه، آمریکا و چین و مهمترین کشورهای وارد کننده از لبنان: سوئیس، انگلستان، عربستان، ترکیه، آمریکا و اردن میباشند. تجار لبنانی به دلایل مختلف در بیشتر کشورهای دنیا از جمله آفریقا، آمریکای لاتین و استرالیا فعالیت تجاری دارند. در سال 2010 میلادی این افراد بالغ بر 8 میلیارد و 200 میلیون دلار ارز وارد کشور کردهاند. امضاء موافقتنامه منطقه آزاد تجاری عربی، باعث کاهش تعرفه گمرکی کالاهای تولید کشورهای عربی به لبنان شده است.
گردشگری
لبنان در سال 2010 پذیرای بیش از 2 میلیون گردشگر خارجی بوده و حدود 7 میلیارد دلار از این محل درآمد ارزی داشته؛ ولی این آمار در سالهای بعد بهدلیل شرایط منطقه کاهش پیدا کرده است.
کشاورزی
بزرگترین بخش نیروی کار لبنان در بخش کشاورزی فعال هستند. جنوب لبنان و منطقه دره بقاع در شرق لبنان بیشترین اراضی حاصلخیز را دارند. مرکبات، زیتون، انگور، سیب، موز و تنباکو مهمترین تولیدات کشاورزی صادراتی لبنان هستند.
آخرین آمارهای موجود از وضعیت اقتصادی لبنان بر اساس شاخصهای سال 2011 بدین شرح است:
تولید ناخالص داخلی (بر اساس برابری قدرت خرید): 6/61 میلیارد دلار
رشد تولید ناخالص داخلی: 5/1% (این رقم در سال 2010 معادل 5/7% بوده است.)
سرانه تولید ناخالص داخلی: 15600 دلار
بودجه سالانه (هزینه): 67/11 میلیارد دلار
کسری بودجه: 8/9% تولید ناخالص داخلی
بدهی خارجی: 35 میلیار دلار(برای اطلاع بیشتر به سایت الکوثر مراجعه کنید)
بانکداری
بخش بانکی لبنان، یکی از بزرگترین بخشهای بانکداری عربی و جهانی نسبت به حجم اقتصاد ملی آن است؛ بهطوریکه در پایان سال 2015 حجم داراییهای کلی این بخش حدود 4 برابر حجم درآمد ناخالص ملی بوده است. (186 میلیارد دلار). همچنین میزان سپردههای بانکی (شامل سپردههای خصوصی مقیم و غیر مقیم و سپردههای بخش دولتی است) حدود 3 برابر درآمد ناخالص ملی است. (حدود 155 میلیارد دلار)
تعداد و ترکیب بانکها
بخش بانکی لبنان شامل 72 بانک لبنانی، مشترک و خارجی با ترکیب ذیل میباشد:
31 بانک لبنانی،
10 بانک لبنانی با اکثریت سهام خارجی عربی،
10 بانک عربی،
1 بانک لبنانی با اکثریت سهام خارجی غیر عربی،
4 بانک خارجی (از جمله بانک صادرات ایران)،
16 بانک سرمایهگذاری.
در پایان سال 2015، تعداد کل شعب بانکهای فعال در لبنان حدود 1060 شعبه در داخل کشور بوده است. 54% آنها در بیروت و حومه آن، 19% در استان جبل لبنان، 11% در جنوب، 10% در شمال، و 06% در منطقه بقاع واقع شدهاند.
سودهای بانکی
متداولترین میزان سود سالانه بانکها برای سپردههای لیرهای7 درصد، سپردههای دلاری 5/3 درصد و 5 درصد برای وامهای مسکن (وام لیره ای) است که البته در سال 2017 سود وام مسکن به 3 درصد کاهش خواهد یافت.
بزرگترین بانکها
بر اساس اطلاعات منتشره، بزرگترین 10 مجموعه بانکی لبنان طی سالهای 2014 و 2015 و نیمه اول 2016 به ترتیب ذیل است. شایان ذکر است ده بانک ذیل در زمره بزرگترین هزار بانک در جهان از لحاظ ردهبندی سرمایه (Tier 1 Capital) قرار دارند که مجله The Banker در ژولای 2016 آنرا منتشر ساخته است.
این بانکها به ترتیب عبارتند از: عوده، لبنان و المهجر، بیبلوس، فرنسبنک، سوسیته جنرال، بانک بیروت، البحر المتوسط، البنک اللبنانی الفرنسی، الاعتماد لبنانی، بنک بیروت و البلاد العربیه.
شعب خارجی
بانکهای لبنانی شبکه انتشار گستردهای را از طریق حضور 18 بانک لبنانی در 32 کشور و 89 شهر در خارج با شکلهای قانونی متفاوت، توسعه دادهاند از جمله: 19 دفتر نمایندگی 11 بانک لبنانی، 64 شعبه مستقیم 13 بانک لبنانی، و 310 شعبه 40 بانک (36 بانک وابسته، 3 بانک شرکاتی، و یک بانک برادر با 13 بانک لبنانی). بانکها در لبنان با بیش از 183 بانک کارگزاری در 64 کشور و 82 شهر در نقاط مختلف جهان تعامل دارند (منبع: انجمن بانکهای لبنان)
در منطقه عربی، انتشار بانکهای لبنانی در کشورهای سوریه، عراق، مصر و اردن است. در اروپا، شعبههای بانکهای لبنانی و بانکهای وابسته به آن اساساً در قبرس، فرانسه، سوئیس و ترکیه است.
بانکداری اسلامی
بانکداری اسلامی در لبنان به 5 بانک اسلامی محدود میشود. 3 بانک آن دارای اکثریت سهام خارجی عربی (بانک البرکه لبنان، بانک اسلامی لبنانی و بیت التمویل العربی)، یک بانک لبنانی (بانک بلوم للتنمیه) و یک بانک عربی (شرکت مصرف البلاد الاسلامی للاستثمار و التمویل) هستند. حجم سرمایه اصلی بانکهای اسلامی در لبنان از یک میلیارد دلار فراتر نمیرود یعنی فقط حدود 5/0% مجموع سرمایه اصلی بانکها.
شایان ذکر است قانون تنظیم کننده فعالیت بانکهای اسلامی در لبنان اجازه نمیدهد که پنجرههایی برای بانکداری اسلامی وابسته به هیچیک از بانکهای تجاری (سنتی) در لبنان وجود داشته باشد؛ امریکه فراهم شدن تمامی ابزارهای تأمین مالی اسلامی در لبنان را با مانع روبرو میسازد؛ بهطوریکه در حال حاضر سود محوری بهعنوان پرکاربردترین ابزار باقی مانده است.
علاوه بر این، بانکداری اسلامی در لبنان با موانع متعددی مواجه است از جمله موانع قانونگذاری (چرا که قوانین مالیاتی در لبنان چگونگی تجارتی بودن بانکهای اسلامی را لحاظ قرار نداده و مالیاتهای متعددی را بر آن تحمیل میکند از جمله سیستم مالیات بر ارزش افزوده و عوارض بهثبترسانی و تمبرهای مالیاتی و مالیات مضاعف).
علاوه بر آن این بانکها از برنامه امتیاز سود دهی استفاده نمیکنند. و همچنین از موانع ناشی از عدم ایجاد ابرازهای مالی مناسب برای تأمین مالی دولت همانند اوراق بهادار که بر سوددهی بانکهای اسلامی و قدرت رقابتی آن تأثیر میگذارد، رنج میبرد(برای اطلاع بیشتر به سایت الکوثر مراجعه کنید).
صنعت گردشگری
لبنان سرزمینی باستانی
از جمله آثار جالب توجهی که در لبنان یافت شده است، صدها موزاییک کاملاً حفظ شده از دوران روم و بیزانس است. هزاران سنگ کوچک و رنگارنگ تصاویر پیچیدهایرا تشکیل میدهند که چهرههای اسطوره ای، خدایان یا طرحهای هندسی را نشان میدهد. این موزاییک نماد لبنان است، کشوری که با تنوع فرهنگها، سنتها و آیینهای متمایز از زمان متمایز است. همین تنوع بینظیر است که بازدیدکنندگان را مسحور خود میکند.
به لطف قرار گرفتن در چهارراه آسیا، اروپا و آفریقا، لبنان توسط تمدنهای مختلف و در سنین مختلف شکل گرفته است. از سکونتگاهها و شهرهای عصر حجر، ایالتهای فنیقی، تا معابد رومی و آیینهای مسیحی تراشیده شده در صخرهها، قلعههای صلیبی، مساجد مملوک و حمام عثمانی، اماکن باستانی لبنان در یک دایره المعارف واقعی از تاریخ جهان باستان و مدرن گرد هم میآیند.
جامعه مدرن لبنان با همان تنوع فرهنگی مشخص میشود. بیشتر لبنانیها به زبانهای عربی، انگلیسی و فرانسه تسلط دارند. وقتی در مرکز شهر بیروت قدم میزنید، از مساجد گنبدی و کلیساهای "زودیاک عالی" عبور میکنید، که نشاندهنده میراث دینی و مهندسی کشور است - مسلمانان سنی، شیعیان و دروزیها. مسیحیان مارونی، ارتدوکس شرقی و دیگران... هر منطقه روستایی لبنان عطر و طعم خاص خود را دارد و روستاها سنتهای آشپزی، هنر، دین و فرهنگ خود را حفظ میکنند.
صنعت گردشگری
باآمدن گردشگران کشورهای حوزه خلیج فارس در سالهای اخیر که طی آنعربستان در حال بررسی رفع ممنوعیت مسافرت اتباع این کشور به لبنان و در حال صدور مجوز سفر اتباع خود به لبنان درآینده است.
این امر باعث شده تا اتباع کشورهای امارات و دیگر کشورهای حوزه خلیج فارس نیز به این فکر بیفتند. از سوی دیگر رهبر مارونیهای لبنان، کاردینال بشاره الراعی، به هنگام سفر چندی پیش خود به دوحه اعلام کرد: به زودی شاهد مسافرت گردشگران قطری به لبنان خواهیم بود.
بر اساس گزارشها وزیر جهانگردی لبنان «اوادیس کیدانیان» اظهار کرده که ما امسال شاهد بالاترین حضور گردشگر خارجی در لبنان از سال ۱۹۵۲ م تاکنون خواهیم بود.
سال ۲۰۱۷ بهترین سال از نظر حضور گردشگران خارجی در لبنان، نسبت به سالهای ماقبل خود از ۲۰۱۰ میلادی بود. وزیر جهانگردی لبنان در حاشیه نمایشگاه جهانگردی دُبی با رئیس سازمان جهانگردی عربی وابسته به اتحادیه عرب دیدار کرد و بر همین اساس احتمالا توافقنامهای قرار است پس از بازدید کیدانیان از عربستان در هفتههای آینده برای گسترش گردشگری میان لبنان و کشورهای حوزه خلیج فارس، میان میشل عون و سلمان بن عبدالعزیز به امضا برسد.
بنا بر آمار منتشر شده از سوی مرکز مطالعات و اسناد وزارت جهانگردی لبنان، تعداد بازدید کنندگان خارجی از لبنان در فصل نخست سال ۲۰۱۸ بالغ بر ۳۶۲ هزار و ۳۹۸ نفر بوده که این میزان نشان از رشد ۹۹/۴ درصدی مسافران خارجی به لبنان نسبت به سال ۲۰۱۷ دارد و تعداد ۳۴۵ هزار و ۱۶۸ نفر تاکنون نسبت به دوره مشابه سال قبل به لبنان سفر کردهاند که نشان از افزایش تعداد مسافران است. این آمار همچنین نشان از افزایش ۳۹/۲۸ درصدی حضور مسافران خارجی در لبنان نسبت به دوره مشابه آن در سال ۲۰۱۵ و ۲۳/۱۸ درصدی نسبت به دوره مشابه در سال ۲۰۱۶ دارد.
آمار رسمی وزارت جهانگردی از تعداد بازدیدکنندگان خارجی از لبنان بین سالهای ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸ به صورت زیر است: در سال ۲۰۱۷ میلادی تعداد ۱۲۶ هزار و ۵۲۵ نفر بازدید کننده عرب، ۱۰۷ هزار و ۱۲۹ نفر بازدید کننده اروپایی، ۴۶ هزار و ۹۳۳ نفر بازدید کننده آمریکایی، و ۳۰ هزار و ۱۱۳ نفر بازدید کننده از کشورهای آسیایی به لبنان سفر کردهاند.
در سال ۲۰۱۸ هم تاکنون ۱۱۷ هزار و ۵۲۳ نفر بازدیدکننده عرب، ۱۲۸ هزار و ۲۳۱ نفر بازدیدکننده اروپایی، ۵۱ هزار و ۳۶۲ نفر بازدیدکننده آمریکایی و ۲۹ هزار و ۲۰۵ نفر بازدیدکننده از کشورهای آسیایی به لبنان سفر کردهاند.
در این آمار کاهش ۱۱/۷ درصدی حضور بازدیدکنندگان عرب و ۳ درصدی بازدیدکنندگان آسیایی و افزایش ۷/۱۹ درصدی بازدیدکنندگان اروپایی و ۴۴/۹ درصدی بازدید کنندگان آمریکایی را شاهد هستیم.
بنا بر همین آمار، بازدیدکنندگان عرب ۴۲/۳۲ درصد از کل جمعیت بازدیدکنندگان را در فصل اول سال ۲۰۱۸ نسبت به دوره مشابه آن در ۲۰۱۷ تشکیل میدهند. اما با این حال کاهش ۱۱/۷ درصدی حضور بازدیدکنندگان عرب ملاحظه میشود.
بازدیدکنندگان اروپایی هم ۳۸/۳۵ درصد از کل جمعیت بازدیدکنندگان را در فصل اول سال ۲۰۱۸ نسبت به دوره مشابه آن در ۲۰۱۷ تشکیل میدهند که نشان از رشد ۷/۱۹ درصدی دارد. این در حالی است که بازدیدکنندگان قاره آمریکا ۱۷/۱۴ درصد از کل جمعیت بازدیدکنندگان را در فصل اول سال ۲۰۱۸ نسبت به دوره مشابه آن در ۲۰۱۷ تشکیل میدهند که نشان از رشد ۴۴/۹ درصدی دارد.
در مجموع به طور میانگین شاهد حضور بیشتر گردشگران اروپایی در لبنان هستیم. از میان کشورهای اروپایی فرانسویها با حضور ۲۲/۹ درصدی خود یعنی ۱۱۸ هزار و ۷۰۰ گردشگر، بالاترین آمار گردشگران اروپایی را نسبت به دیگر کشورهای این قاره دارند که نسبت به سال گذشته میلادی رشدی ۱۷ درصدی نشان میدهد.
پس از فرانسه، به ترتیب کشورهای آلمان با ۷۱ هزار گردشگر، انگلستان با ۴۸ هزار و ۵۰۰ گردشگر، سوئد با حضور ۲۸ هزار و ۸۰۰ گردشگر، ایتالیا با ۲۲ هزار و ۴۰۰ گردشگر و ترکیه با ۱۹ هزار و ۴۰۰ گردشگر، بالاترین آمار حضور گردشگران اروپایی در لبنان را به خود اختصاص دادهاند. مطابق همین گزارش، گردشگران اروپایی بیشتر از موزهها، آثار باستانی و اماکن تاریخی بازدید میکنند(برای اطلاع بیشتر به سایت خبرگزاری مهر مراجعه کنید).
آمار بازدیدکنندگان آفریقایی از لبنان در همین دوره نیز ۷۴/۵ درصد کل جمعیت بازدیدکنندگان از لبنان را در فصل نخست سال ۲۰۱۸ تشکیل میدهند. اما توجه به این نکته ضروری است که فاجعه بندر بیروت تیر خلاص را به موسسات گردشگری لبنان که سالها با مشکلات دست و پنجه نرم میکردند، وارد کرد. دهها موسسه گردشگری در لبنان از ابتدای سال ۲۰۲۰ به علت بحران اقتصادی و شیوع ویروس کرونا تعطیل شدند و موسساتی که هنوز سرپا بودند به دنبال خرید زمان و جلوگیری از آسیبهای بیشتر بودند، اما حادثه بندر بیروت باعث نابودی کامل بخش گردشگری این کشور شد؛ بخشی که شاکله اصلی اقتصاد لبنان را تشکیل میدهد به طوری که درآمد حاصل از گردشگری در لبنان در سال ۲۰۱۸ حدود چهارمیلیارد دلار بود. دولت لبنان با بازگشایی فرودگاه بیروت امیدوار بود با جذب گردشگر وضعیت خود را بهبود بخشد، چون لبنان کشور ارزانی است، اما انفجار بندر بیروت موجب نابودی کامل بخش گردشگری این کشور شد و بیش از یک میلیارد دلار به این بخش آسیب زد. انفجار بیروت به طور مستقیم و غیر مستقیم به بیش از ده هزار موسسه گردشگری لبنان خسارت وارد کرد و صد هزار نفر از مجموع صد و پنجاه هزار فرد شاغل در بخش گردشگری را بیکار کرد.
صنعت کشاورزی
اگرچه لبنان از لحاظ فعالیتهای کشاورزی (از لحاظ فراهم بودن آب و حاصلخیزی خاک) دارای وضعیت مناسبی است ولی بخش کشاورزی بزرگی ندارد. بخش کشاورزی تنها با جذب ۱۲ درصد نیروی کار کم اهمیتترین بخش اقتصادی لبنان است و تنها ۱۰ درصد از تولید ناخالص داخلی را شامل میشود که آن را در پایینترین رده در میان بخشهای اقتصادی دیگر قرار میدهد(برای اطلاع بیشتر به سایت ایرنا مراجعه کنید).
فرهنگ و آموزش
بیشتر کشورهای عربی سعی در پشتیبانی وحمایت از آموزش عالی دانشگاهی دارند. به همین سبب این کشورها شاهد افزایش تعداد دانشجویان از 000/90 در سال 1975 به 5/2 میلیون نفر در سال 1991 بودند در همین زمینه نسبت دختران وزنانی که مشغول تحصیلات عالی هستند از 28% در سال 1975 به 37% در سال 1991 رسیده است. با وجود افزایش تعداد دانشجویانی که در شاخههای علوم پایه ومهندسی وپزشکی مشغول به تحصیل هستند اما همچنان تعداد دانشجویانی که به تحصیل در رشتههای علوم انسانی مشغول هستند بیشتر است.
اما از جهت دیگر آمار نشان میدهد که نسبت دانشجویان عرب که تحصیلات دانشگاهی خود را در کشورهای غربی ادامه میدهند در حال افزایش است؛ به عنوان مثال بیش از 60% از دانشجویان الجزائزی, مغربی وتونسی, درخارج از کشورشان وعمدتاً در اروپا وخصوصاً در فرانسه در حال تحصیل هستند و50% از دانشجویان کشورهای عربستان سعودی, کویت, قطر وامارات متحدۀ عربی که در خارج مشغول تحصیل میباشند در آمریکا هستند. اما نکتهایکه در همه بخشهای آموزش از ابتدایی تا دانشگاهی قابل توجه است اینکه بهره زنان ودختران در کشورهای عربی هنوز ناچیز, وفاصله بین مردان وزنان بسیار زیاد است(برای اطلاع بیشتر به سایت سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی مراجعه کنید).
مشکلات آموزش عالی در لبنان
لبنان شاهد وجود 77 دانشگاه ومرکز آموزش عالی است. این رقم در سال 1996 تنها 42 مرکز أموزش عالی بود. بعضی از صاحبنــظران ایــن رشد را یـــک خـــــطر غم انگیز میدانند. از دیدگاه آنان مشکل در رشد تعداد دانشگاهها ومؤسسات آموزش عالی نیست بلکه در کیفیت آنها ومهمتر از آن در میزان مطابقت آنها با احکام قانونی ومقررات موجود در این زمینه است. بعضی از مجوزهای صادر شده بمنظور تأسیس دانشگاهها ومؤسسات از لحاظ مضمون مخالف قوانین ومقررات مادر در این باب است. مهمترین نقطه عطف در شروع صدور مجوزها به سال 1996 برمیگردد البته نه تنها در صدور مجوزها, بلکه این سال, سال تولد دستورالعمل ومجوز شماره 8864 است که در آن شروط ومعیارهای لازم برای صدور مجوز تأسیس مراکز عالی تکنولوژیک معیّن شده است وضمناً نظام آموزشی وابسته به آنرا بمنظور اخذ گواهی دانشگاهی در تکنولوژی (D.U.T) مشخص کرده است. دستورالعمل دیگر صادره به شماره 9274 در سال 1996, شروط ومعیارهای لازم برای صدور مجوز تأسیس مراکز خصوصی آموزش عالی یا ارتقاء دانشکدهها یا مدارس عــالیِ موجود را بیان میدارد. ایــــن دستورالعمل پس از 34 سال انتظار صادر شد واین در حالی است که ماده 11 از قانون نظام آموزش عالی در لبنان که در تاریخ 26/12/1961 صادر شده است مشخص نموده که صدور دستورالعمل اجرایی آن نیاز به مهلتی حدأکثر یکساله از تاریخ چاپ قانونی آن در روزنامه رسمیدارد. گرچه صدور این مجوز با تأخیر صورت گرفت ودر این مدت هیچ معیار روشنی که مبنای در خواست مجوزها باشد وجود نداشته است, اما طولی نکشید که بدون توجه به مهلت قانونی, در همان زمان دستورالعمل شماره 9278 صادر شد که اجازه ارتقاء بعضی از دانشکدهها وانستیتوهای عالی را به سه دانشگاه جدید داد. این دانشگاهها عبارتند از: دانشگاه اسلامی بیروت(بعد از افزودن تعدادی دانشکده وانستیتو به دانشکده علوم اسلامی), دانشگاه آنطونی ودانشگاه لبنانی- آمریکایی؛ همچنین مجوز تأسیس مرکز دانشگاهی تکنولوژی در طرابلس ویا افزایش تعدادی دانشکده به دانشگاههایی که قبلاً موجود بودند مثل قدیس یوسف, روح القدس, سیده لویزه وبلمند ودانشگاه بیروت عربی, صادر شد(برای اطلاع بیشتر به سایت سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی مراجعه کنید).
دستورالعملهای متضاد
جزئیات صدور این دو دستورالعمل متضاد به طور همزمان واضح بنظر میرسید. اگر دستورالعمل اول شروط ومعیارهای صدور مجوز را معین کرده, پس این سؤال پیش میآید که برچه اساسی صدور مجوز, برای دانشگاهها ودانشکدهها در دستورالعمل دوم صورت گرفته است؟ به دیگر سخن, چگونه دستورالعمل صــدور مجوز قبـــــل از دستورالعمل پایه در جرائد رسمی چاپ میگردد, تا این فرصت را به علاقمندان اطلاع از تفاصیل آن بدهد که طبق مقتضیات لازمه پروندهای خود را آماده کنند واقدام به گرفتن مجوز مطابق شروطی که معین شده نمایند. در حقیقت این دستورالعمل به منظور برقراری توازنِ توزیع دانشگاهها ومؤسسات آموزش عالی بین طوائف بوجود آمده وهیچ توجیه منطقی ندارد, بلکه مشکل را دوچندان کرده است. این سخن که, این مصوّبه برای ایجاد توازن بین دو نظام فرانکفونی وانگلوساکسونی صادر شده, دلیلی منطقی نیست, بخصوص بعد از آن که توازن تعریف شده خود باعث اختلال در سازمان بعضی از این دانشگاهها شده است. بی محتوا کردن مصوبۀ پایه شماره 9274 از مضمون, منحصر به این حد نیست بلکه دولت یکماه بعد از صدور این مصوبه, دستورالعمل تأسیس دانشگاه را صادر کرده است در صورتیکه سه ماه قبل از آن مجوز تأسیس انستیتو را داده بود, یعنی در واقع مجوز فرق نمی کند که قبل از صدور مصوبه پایه ویا بعد از آن صادر شده باشد. این بدعتی است که مجوزهای صادره بین سالهای 1996 تا 2000 مبتنی بر آنند وهیچ احترامی برای مضمون مصوبه پایه قائل نشدهاند. با دقت در مضامین مجوزها روشن میشود که بین آنها تناقض وجود دارد. بسیاری از آنها به منظور مصالحه وهموار کردن اوضاع حقوقی مؤسساتی است که برخلاف احکام قانونی ومقررات آموزش عالی است.. یعنی مخالف بودن یا تناقض داشتن هموار کنندۀ راه برای حصول مجوز تحت عنوان شعار مصالحه است واین با ماده هشتم از قانون مقررات آموزش عالی صادره به سال 1961 در تناقض است که تأکید دارد هیچ مؤسسه یا دانشگاه یا دانشکده یا انستیتویی حق ندارد کار خود را قبل از گرفتن مجوز شروع کند وهمزمان با آن ماده 16 وضعیت دانشگاههائی که کار خود را قبل از اخذ مجوز شروع کنند, معین نموده وصراحت دارد که بنا به پیشنهاد وزیر آموزش طی مصوبهایاین دانشگاهها تعطیل میشوند واین مصوبه به طریق اداری اجراء میگردد.
دانشگاهها ومؤسسات آموزش عالی خصوصی
مسئله این دانشگاهها مسئله مخالفت با احکام قانونی ومصوبه پایه, به عنوان تنها مشکل در مجوزهای صادره که در این سالها وفور یافته نیست, بلکه در کوتاهی واختصار این مصوبههاست که باب تأویل وتحریف را باز کرده است. به عنوان مثال دستورالعمل شماره 2143 صادر شده به 14/1/2000 در مورد مجوز تأسیس مؤسسات آموزش عالی خصوصی, هیچگونه قید وشرطی ندارد. در یکی از مواد آن اجازه میدهد به "مرکـــز آمـریکایی- لبنانی زبان وترجمه" وبه " آمریکن یونیورسال کالج" به تأسیس "انستیتو آمریکایی تکنولوژی آمریکایی" ومطابق با این اجازه ومجوزهای اجرائی وضعیت فارغالتحصیلان این مراکز را روشن میکند.
اما دستورالعمل شماره 3585 در 7/8/2000 اجاره به تأسیس 4 انستیتو را داده که مفاد مجوز به این شکل است. ماده اول: به مرکز پژوهشهای تربیتی وکامپیوتری اجازۀ تأسیس انستیتو دانشگاهی مدیریت وکامپیوتر داده میشود. ماده دوم: به شرکت فرهنگی وآموزش عالی صیدون اجازه تأسیس انستیتو دانشگاهی وتکنولوژی وعلوم آزمایشگاهی صیدون داده میشود. ماده سوم: به انجمن کامپیوتر وآموزش عالی تکنولوژی سی. اند. ای. اجازه تأسیس انستیتو سی. اند. ای امریکن یونیورسیتی داده میشود. وضعیت فارغالتحصیلان این انستیتوها مطابق با احکام وقوانین نظام آموزش وعالی خصوصی روشن شده است. ماده چهارم: به انجمن لبنانی- کانادائی فرهنگ وتربیت وتکنولوزی , اجازه تأسیس انستیتو عالی وبین المللی مدیریت داده شود.
واضح است که این مجوزها برای هموار کردن واقعیتهای نادر وپوشش قانونی دادن به موارد نادر است. با این معنا ومفهوم, حقوق این مؤسسات وتعهدات آنان روشن نیست وعدم وجود ضوابط, بابِ بازی با قانون وتحلیل آنرا باز گذاشته ونمونه بارز آن افتتاح شاخههای این مراکز در نقاط مختلف لبنان است. خطر این مجوزها در عدم محدویتی است که دارند وچیزهای فراوانی را نامشخص رها کردهاند وقانون نیز این نقاط را قطعی نکرده ومجوزهای بعدی نیز به این نقاط اشاره نکرده اند. این بی توجهی, باب اجتهاد را مقابل صاحبان این مراکز باز گذاشته تا مراکز دیگری را در نقاط مختلف بوجود آورند. این موارد در مورد ایجاد شاخهها بود, اما درباره ایجاد رشتههای جدید, در فهرست رشتههای اساسی, که مخصوص انستیتوهای تکنولوژی دانشگاهی است چیزی لحاظ واشاره نشده است. شکی نیست که اگر مجوزها بطور صریح وروشن طراحی شوند, سهم مهمی در جلوگیری از این نوع مشکلات وگذر از آن خواهند داشت چون استناد به قوانین مرجع در این موارد کافی نیست در صورتیکه این قوانین خود نیازمند به تعدیل بعضی از احکام آن میباشد در همین حال تاکنون هیچ مجوزی که موضوع مراقبت بر کار مؤسسات آموزش عالی را مطابق آنچه که در نص ماده چهاردهم از قانون احکام آموزش عالی آمده صادر نشده است. به گفته صاحب نظران باید در صدور مجوزها تغییراتی ایجاد گردد وباید تفاوتی میان دانشگاه وانستیتو باشد وباید اسم مؤسسه گیرندۀ مجوز روشن ومشخص گردد تا نتواند در آن تغییری ایجاد کند وگرنه باید جعل وتقلب به شمار آید وآموزش عالی از تأیید گواهینامههای آنان خودداری کند. این گونه مسائل وجود هیئت نظارت را ضروری میکند که در حال حاضر وجود ندارد, زیرا بسیاری از مؤسسات با گرفتن مجوزِ انستیتو ادعای دانشگاه بودن را دارند وکافیست والدین دانشجویان رغبت نشان داده که بدانند فرزندان آنان در چه نوع مؤسسه آموزش عالی درس میخوانند واز آن اداره بخواهند تا مجوز خود را نشان دهد چه بسا پی میبرند که آن مؤسسه انستیتو است ونه دانشگاه وبرای دانشجویان چقدر غیر منتظره خواهد بود که اطلاع پیدا کنند دانشکدهایکه در آن تحصیل میکنند, دارای مجوز نیست, واین سؤال سرنوشتساز وجود دارد که هنگام فارغالتحصیلی چه نوع مدرکی به آنان داده میشود؟ لیسانس, فوق لیسانس؟ بینانگذاران دانشگاههای خصوصی با حرارت از وجود این گونه دانشگاهها حمایت میکنند وازدیاد آنرا مضر نمیدانند وشأن آنرا شأن هر طرح تجارتی دیگر میدانند که تابع اصل عرضه وتقاضاست. آنان معتقدند که شهریههای دانشگاههای خصوصی وبا سابقه به نسبت قابل توجهی بالا رفته وبالطبع این مؤسسات را در احتکار گروهی ثروتمند قرار داده, بخصوص با اوضاع راکد اقتصادی وتوقف موضوع بورس تحصیلی که
بعضی از سیاستمداران در دهه شصت میلادی به آن تمسک میجستند... در این میان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی واقمار کمونیست آن آثاری سلبی بر دانشجویانی گذاشت که انتخاب وبرگزیدن بورس تحصیلی ای که این دولتها به بعضی از احـــزاب لبنانی میدادند را از دست دادند. با این دیدگاه نیاز به دانشگاههای خصوصی به نظر خواستاران آن ضروری بود, ودر سایه نابودی قدرت دانشگاه لبنان در فراگیری وپوشش دادن به تعداد فراوان دانشآموزانی که مرحله دبیرستان را به پایان برده بودند وآرزوی ورود به دانشگاه را داشتند, راهی جز توسعه وگسترش دانشگاههای خصوصی در لبنان نبود. صاحبان این نظریه در دفاع خود تأکید دارند که این دانشگاهها نه تنها دارای اسلوب آموزشی دانشگاههای با سابقه وقدیمی هستند بلکه از کادر علمی آنان نیز کمک میگیرند والبته با شهریههای کمتر وحقوق بالائی که به استادان میدهند. پس مشکل در کجاست؟ به نظر آنان مشکل در صورت ظاهر ومکان ونام دانشگاه است ونه در مضمون ومحتوای آن. اما نکتهایکه مدافعین اینگونه دانشگاهها از آن غافلند جزئیات مهمی است که سبب تفاوت فراوان میان گواهی صادره از این نوع از دانشگاهها با دانشگاههای معتبر است.
در واقع این دانشگاهها به منظور پاسخگویی به نیاز همه کسانیکه آرزوی گرفتن تخصص را دارند, تأسیس شدهاند. بویژه آنانکه توان واجازه ورود به دانشگاه لبنان یا بقیه دانشگاههای خصوصی قدیمی را ندارند زیرا پرداخت هزینه خود یک مانع اساسی در برابر دانشجو است؛ اما درهای دانشگاههای جدید بروی همه باز است, با قیمتی مناسب با هرنوع درآمد, واز جمله عبارتهایی که در تبلیغات این دانشگاهها وانستیتوها به کاررفته, (درعین اینکه مانند سوپر مارکت در حال رشد هستند) اینست: برای هر کسی که مایل به گرفتن مدرک دانشگاهی است بدون تلاش فراوان وبا هزینهایمعقول. ومهمتر آنکه, نه هر مدرکی بلکه مدرک آمریکایی که متناسب است خصوصاً با ذوق لبنانیها با هر آنچه که بیگانه است هر چند از نوع بدش باشد... این دانشگاهها بدعت حصول مدرک از خارج را اختراع کردهاند, اما از کدام دانشگاه؟ وبا چه سطح علمی؟ وچه کسی در لبنان این مدارک را قبول دارد؟ حقیقتاً این مدارک وجود دارد ویا تنها اوهامی است بر روی ورقه ومدرکی است که هیچگونه ارزش علمی ندارد؛ در بعضی موارد نیز مدارک آنان تقلبی وجعلی است ودر نهایت باعث سرخوردگی است اما مؤسساتی که اخیراً مجوز گرفتهاند, شاگردانی که در امتحانات نهائی سال آخر دبیرستان قبول نشدهاند را پذیرا شده, آنان نیز پیش دستی کرده وبا گرفتن گواهی دیپلم از انستیتو با اتمام دو سال آموزش فنی, مطابق نظام FRESHMAN به عنوان دانشجو به دانشگاه پیوسته اند.
بعضی از خانوادههای ایـن دانشجویان حقیقت وماهیت این دانشگاهها را میدانند اما چارهایندارند زیرا بضاعت علمی فرزندان آنان اندک است ورغبتی به درس ندارند وپیوستن به دانشگاههای قدیمی وبا سابقه باعث هدر رفتن پول ووقت آنان, بدون تحقق نتیجه است در حالیکه اگر اینان در امتحان ورودی این دانشگاهها قبول شده وسپس مدرکی بگیرند, این مدرک هر چند از لحاظ سطح علمی دارای مشکلاتی است اما بهتر از هیچ است. این ملاحظات گذرا وسریع, ممکن است کافی باشد برای ابطال دلائل کسانیکه از این دانشگاهها دفاع میکنند. این یک مشکل اساسی است که نیاز به راه حل عمیق دارد وعلّت در عــدم وجود یک سیاست آموزشی مبتنی بر توجیه دانشجو ومشخص کردن رشتهها مطابق با معدل آنان در مرحله دبیرستان, نهفته است. این واقعیات, چنین واکنشی را بوجود آورده که اگر جذب تعداد دانشجویان بیشتر از قدرت دانشگاه لبنان است ویا اگر وضعیت اقتصادی اجازه رفتن آنان به دانشگاههای قدیمی را نمیدهد, حل مشکل به اجازه دادن برای تأسیس دانشگاهها به هر کیفیتی نیست. اگر اینها دانشگاه هستند که البته بیشتر آنان اینگونه نیست, کافی نیست که هر مؤسسه آموزش عالی با زدن یک تابلو برسردر ورودی اش اعلام کند دانشگاه است تا دانشگاه شود وحتی حضور بعضی از سیاستمداران یا متخصصین آموزشی وتربیتی در مراسم جشن این دانشگاهها به معنای عدم مخالف این دانشگاهها با قانون نیست چون مثل این امور در لبنان فراوان است. بیشتر این دانشگاهها دارای مجوز انستیتوی دانشگاهی ونه دانشگاه میباشند که فرق فراوانی بخصوص در سطح مدرکی که این مؤسسات حق دارند به فارغالتحصیلان خود دهند, وجود دارد. مدرک انستیتو دانشگاهی که اسم آن دیپلم دانشگاهی تکنولوژی (D.U.T) یا (A.A) مطابق نظام آمریکائی است, در واقع مدرک لیسانس دانشگاهی ویا معادل آن نیست. احیاناً دانشجو ماهیت مدرک اعطایی را نمی دانــد وفقط راضی است که دانشگاهــــی که در آن تحصیل مــی کند شاخهای از شاخههای یک دانشگاه مشهور در خارج است وتوجه ندارد که دولت لبنان اگر آنرا قبول کند با چه مدرکی معادل وارزشیابی میشود.
اما از سوی دیگر در این دانشگاهها مردود شدن ممنوع است ولازم نیست که دانشجو تلاش کند ویا اگر تلاش نکرد برای جلوگیری از افت سطح علمی او را اخراج کنند, بلکه با کمال سادگی وروشنی انتظار سودهی را دارند وصاحبان آن کسانی هستند که بر خلاف ماده سوم از قانون مراکز آموزش عالی خصوصی صادره به سال 1961 عمل میکنند. این ماده اشاره دارد, باید مؤسسات لبنانی یا بیگانه, به سرپرستی اشخاص با صلاحیت وبا نظارت دولت, مطابق شروطی که قانون معین میکند باشد. وقتی که مجوز آموزشی به مجوز مؤسسه تجاری تبدیل شد, دانشجو مشتری میشود ودر نتیجه مطابق اصول تجارت موفق همیشه حق با اوست. اطلاعیههای تجاری این دانشگاهها ورشتههای آنان که در همه جا وجود دارد دلیل واضحی است که رابطه بین این مؤسسات ودانشجو خارج از چهار چوب تجاری محض نیست. به جای فعّال ساختن قانون وبه جای تعقیب خلافکاران, شورای مشورتی در وزرات دادگستری در تاریخ 19 ژانویه 1998 به شرکت هــــای سهامی وشرکت هــــــای سرمایهگذاری, اجازه ایجاد مؤسسات آموزش عالی را داد که در نگاه منتقدین لبنانی خود یک مصیبت بزرگ بود.
منتقدین میگوید اگر قبولی مردودیها یکی از شعارهای این دانشگاهها باشد, پس پذیرش مردودین در امتحانات نهائی سال آخر دبیرستان نیز از خصوصیات اساسی این گونه مؤسسات است, به این دلیل که دانش آموز میتواند به نظام FRESHMAN بپیوندد که معادل دیپلم لبنانی است. در صورتیکه پیوستن به این نظام در اصل اختیاری نیست بلکه تابع یک سلسله شروط واضح وصریح است که نیازمند مجوز از وزارت آموزش عالی برای ادامه تحصیل به روش بیگانه است وباید کلاس 12 را به پایان برساند ودر امتحانات SAT1 وSAT2 که تحت نظارت امیدیست در لبنان است شرکت کند که تصحیح اوراق آن در آمریکا صورت نمیگیرد؛ اما دانشگاههای جدید مقید به این موارد نیستند, بلکه با پذیرش دانش آمـــوزان مردودی امتحانات نهائی آنان را دانشجو بحساب میآورند. این دانشجویان میدانند که دولت لبنان مدرک دانشگاهی آنان را نمی پذیرد چون فاقد مدرک دیپلم هستند اما میگویند که در کشورهای عربی حوزۀ خلیج فارس وآمریکا وکانادا مورد قبول است در صورتیکه دانشگاه برای تدریس این نظام(FRESHMAN) نیاز به مجوز دارد واین در حالی است که قانونگذار لبنانی تدریس این نظام را منحصر به دانشگاهها ویا هر مؤسسه وآموزش عالی دیگر نکرده واین باعث هرج ومرج بیشتری در این بخش گردیده است. لازم به ذکر است که مقایسه بین FRESHMAN ودیپلم فرانسه از جهت معادل بودنش با دیپلم لبنان, بدون در نظر گرفتن شروط از پیش تعیین شده دقیق نیست بخصوص بعد از آنکه دیپلم فرانسه به موجب قرارداد منعقده میان دو کشور معادل دیپلم لبنان شناخته شده است واین موضوع بر نظام RESHMAN صادق نیست؛ علاوه بر اینکه احکام 29 و73 اجازه معادله کردن ویکسان سازی گواهینامههای خارجی در خارج وداخل لبنان با دیپلم لبنانی را نمیدهد, که البته فعالیت مجدد معادله کردن آن از سال 1995 آغاز شد, بعد از آن که در زمان جنگ تعطیل شده بود. دولت لبنان چهار نظام زیر را پذیرفته است که عبارتنـــــد از: دیپلم فــرانسه, FRESHMAN, ABITOR, دیـــپلم بینالمللی.
پیامدها
مشکل اساسی دانشگاههایی که مورد بحث است منحصر به این نیست که فارغالتحصیلان آن برای کار به خارج از لبنان میروند ویا تشویق به مهاجرت میشوند , بلکه مشکل اساسی در سطح علمی دانشجویان وتزویر این انستیتوهاست که خود را دانشگاه مینامند وعدم روشن بودن وضعیت رشتههای آنها. اینان اکتفاء به دادن لیسانس نکرده بلکه در ذهن خود میپرورانند که مدارک فوق لیسانس ودکترا هم بدهند. برای نمونه وبه منظور نشان دادنِ پائین بودن سطح علمی برخی از فارغالتحصیلان این مثالها جالب است: یکی از صاحبان مراکز آمارگیری, مربوط به انتخابات مجلس نقل میکرد که فردی با مدرک لیسانس علوم سیاسی یکی از این دانشگاهها که در این مرکز مشغول به کار شده بود, اظهار میداشت که من قبل از اینکه اسم وزیر کشور وقت لبنان را بشنوم نمىدانستم که دقیقاً کار او چیست واسم وزراء ونمایندگان مجلس را اصلاً نشنیده بود. یا یکی از کارمندان یکی از ایستگاههای تلویزیونی نقل میکرد فرد شاغلــی که لیسانس سمعی وبصری است ودر بخش مونتــــاژ کــــــار میکند, عکس "سلیم الحص" نخستوزیر اسبق لبنان را نمیشناخت وعکس او را با یکی از وزرای قبلی به نام "بهیج طباره" اشتباه گرفته بود.
منتقدین میگویند معلوم نیست که سیل این لیسانسها وگواهیهای فوق لیسانس ومدارک دکترا که شاید بعدها صاحبان آنها اساتید همین دانشگاهها شوند چه فاجعهایرا به بار خواهد آورد. آنان بر این باورند که نشناختن سیاستمداران ویا نداشتن درک سیاسی از سوی یک فارغالتحصیل مشکل بزرگی نیست اما بی سوادی در رشتههای حساس علمی مثل مهندسی وپزشکی یک مصیبت است. بخش مهندسی بیشتر از هر بخش دیگر از رشد این دانشگاهها ضرر خواهد دید. در آنها همه رشتههای مهندسی تدریس میشود وهرسه سال یــک نسل از مهندسانِ خود را به جـامعه تـحویل میدهد در حالیکه این رشتهها نیاز به 5 تا 6 سال تحصیل در دانشگاه لبنان ویا دانشگاههای خصوصی قدیمیدارد. این وضعیّت حتــّی باعث اعتراض کانون مهندسین به این گونه مجوزها گردید. بنظر میرسد نیاز به تجدیدنظر در مورد آموزش عالی لبنان ضروری است وتنها اکتفا به هشدارها از اینجا وآنجا کافی نیست واز همین منظر است که بعضی از انستیتوها که جنبه قانونی ندارند تلقین میکنند که دولت همه جا مراقب هر کــارِ بزرگ وکوچک وهر آنچه متعلق به نسل آینده است, میباشد.
مسئله آموزش عالی با هموار کردن شرائط تأسیس وبا گسترش وتوسعۀ طولی وعرضی آن حل نمیگردد. هیچ دانشگاهی با خریدن تعدادی کامپیوتر, علمی وپیشرفته نمیشود. محصور کردن مشکلات در این نوع قضایا علیرغم اهمیتی که دارند, باعث سطحی شدن موضوع وبسته شدن بحث درباره آن با توجه به اوضاع حاکم درلبنان خواهد شد وبجای نظارت ومراقبت وچه بسا تعطیلی این دانشگاهها, منتهی به هموار شدن راه آنان خواهد شد. در این میان دربرخی محافل چنین گفته میشود که به صاحبان این انستیتوهای دانشگاهی وعده داده شده که انستیتوهای آنان تبدیل به دانشگاههای رسمیخواهد شد ومشکل فقط منحصر به تبدیل مجوز خواهد بود!
منتقدان مسائل آموزش عالی در لبنان معتقدند که اگر برخی موضوعات را در کشور بتوان به تأخیر افکند, ممکن است, ولی موضوع آموزش عالی قطعاً از این دست نیست؛ مگر اینکه مقصود فارغالتحصیل شدن نسل جاهلی باشد که نمیدانند در اطرافشان بطور کامل چه میگذرد. آنان نگرانند که در آینده ناظر چه اوضاعی خواهند بود وچه نوع رهبرانی زمام امور لبنان را برعهده خواهند گرفت؟ (برای اطلاع بیشتر به سایت سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی مراجعه کنید)
دانشگاهها
دانشگاه لبنان (الجامعة اللبنانیة)
دانشگاه ملی لبنان تنها دانشگاه دولتی لبنان است که با حمایت مالی دولت زیر نظر وزارت تربیت و تعلیم عالی لبنان اداره میشود و در عین حال بزرگترین و متنوعترین دانشگاه از نظر رشته تحصیلی و ارزانترین دانشگاه از نظر شهریه در این کشور میباشد. برای ورود به رشتههای این دانشگاه امتحان ورودی برگزار میشود. این دانشگاه در تمام شهرهای بزرگ لبنان شعبه دارد به همین دلیل دانشگاه لبنان نیز محسوب میشود.
زبان آموزشی در بعضی رشتهها عربی و در بعضی انگلیسی و در بعضی فرانسوی میباشد برای مثال عموما در رشتههای علوم انسانی به زبانهای عربی و در رشتههای علوم پزشکی و فنی نیز به زبانهای فرانسه و انگلیسی ارائه میشود. دانشگاه ملی لبنان دارای دانشکدههای زیادی است به طوری که در تمامی رشتههای ریاضی فنی، علوم انسانی و علوم زیستی و پزشکی را در مقاطع مختلف کارشناسی و کارشناسی ارشد و دکتری تخصصی اشتغال دارد.
شهریه این دانشگاه برای اتباع لبنانی تقریبا مجانی است ولی از اتباع خارجی برای هر سال تحصیل بر حسب رشته از 400 تا 1300 دلار آمریکا در سال شهریه دریافت میشود.
شرط ورود به دانشگاه ملی لبنان برای اتباع بیگانه از جمله ایرانیان اینگونه است:
1. انجام معادل سازی مدارک به شکل کامل
2. شرکت در امتحان ورودی شامل زبان خارجی و اطلاعات علمی در رشته مربوطه
3. تطابق رشته تحصیلی در مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری
4. دارا بودن معدل بالای 12 از 20 در مقطع دیپلم برای دریافت پذیرش کارشناسی، معدل بالای 14 از 20 در مقطع کارشناسی برای دریافت پذیرش کارشناسی ارشد و داشتن معدل بالای 15 از 20 در مقطع کارشناسی ارشد برای دریافت پذیرش دکتری ضروری است.
طول دوره در این دانشگاه در مقاطع مختلف عبارت است از:
1. دوره کارشناسی: چهار سال و هشت ترم
2. دوره کارشناسی ارشد: دو سال و چهار ترم شامل دو ترم مواد درسی و دو ترم پایاننامه است دانشجو باید در امتحانات مواد درسی را به طور کامل نمره قبولی را کسب کند و در صورت عدم قبولی در یکی از مواد درسی باید مجددا کلیه مواد درسی دوره کارشناسی ارشد را بگذراند.
3. دوره دکتری: حداقل سه سال بعد از ثبت نام ولی عموما دانشجویان دکتری کمتر از پنج سال از این دانشگاه فارغالتحصیل نمیشوند.
برای ثبت نام در دوره دکتری بعد از شرکت در امتحان ورودی و اخذ مورد مورد قبول در چند ماه قبل آغاز سال تحصیلی دانشجو برای یک مصاحبه با حضور گروه علمی دانشکده مورد نظر دعوت میشود. پس از تایید گروه علمی از دانشجو برای مقطع دکتری ثبت نام به عمل میآید و دانشجو باید برای تهیه پروپوزال و انتخاب استاد راهنما اقدام کند. دانشجو میبایست با ارائه پروپوزال به یکی از اساتید و اخذ موافقت استاد راهنما آن را برای تایید نهایی به گروه ارسال نماید و بعد از تعدیل و تصحیح پروپوزال و تایید آن, مشغول نگارش رساله تحت اشراف استاد راهنما میشود که این امر سه تا شش ماه از وقت دانشجو را نمیگیرد. بعد از آن دانشجو مشغول تهیه رساله میشود که عموما بیش از پنج سال طول میکشد(برای اطلاع بیشتر به سایت لیبیران مراجعه کنید).
دانشگاه آمریکایی بیروت (AUB)
یکی از قدیمیترین دانشگاههای خاورمیانه دانشگاه آمریکایی بیروت است که در سال 1866 توسط میسیونرهای تبشیری مسیحی آمریکایی در لبنان و سوریه تاسیس شده است. زبان آموزشی این دانشگاه انگلیسی است. این دانشگاه تقریبا در تمام رشتههای علوم انسانی، فنی و مهندسی و پزشکی فعالیت دارد. شهریه این دانشگاه بسیار گران و تقریبا مثل هزینه دانشگاههای مستقر در آمریکاست. شهریه این دانشگاه برای هر سال تحصیل بر حسب رشته از 8000 تا 20000 دلار آمریکا در سال میباشد.
طول دوره در این دانشگاه در مقاطع مختلف عبارت است از دوره کارشناسی هشت ترم معادل چهار سال با گذراندن واحدهای مدنظر، دوره کارشناسی ارشد چهار ترم شامل سه ترم مواد درسی و یک ترم پایاننامه است.
دانشجویان دکتری باید دوسال کلاسهای آموزشی را بگذرانند و بعد از موفقیت در امتحانات جامع وارد مرحله بعد شده و با تایید موضوع بعد از دوسال اجازه دفاع پیدا میکنند(برای اطلاع بیشتر به سایت خبر گزاری ایسنا مراجعه کنید).
دانشگاه سنت جوزف
دانشگاه سنت ژوزف با دارا بودن 12 دانشکده،22 کالج، 4 پردیس و شعب در شهرهای صیدا، طرابلس و زحله، بعد از دانشگاه ملی لبنان بزرگترین دانشگاه لبنان به شمار میآید. در این دانشگاه در حدود ده هزار دانشجو با بیش از 1500 استاد مدعو و هیت علمی مشغول به تحصیل هستند.
دانشکدهها و پردیسهای دانشگاه سنت ژوزف عبارتند از دانشکدههای علوم دینی، پزشکی، دندانپزشکی، داروسازی، علوم پرستاری، حقوق و علوم سیاسی، علوم اقتصادی، مدیریت، ادبیات و علوم انسانی، علوم تربیتی، فنی مهندسی و همین طور پردیسهای علمی علوم پزشکی و پرستاری، علوم اجتماعی، علوم انسانی و علوم و تکنولوژی.
رشتههای علوم انسانی به زبانهای عربی و فرانسه و رشتههای علوم پزشکی و فنی نیز به زبان فرانسه ارائه میشوند.
برای وارد شدن به این دانشگاه دانستن زبان عربی یا فرانسه اگرچه الزام آور نیست ولی برای موفقیت در امتحانات ضروری میباشد. شهریه این دانشگاه برای هر سال تحصیل بر حسب رشته از 3000 تا 8000 دلار آمریکا در سال میباشد.
دوره دکتری در دانشگاه سنت ژوزف به این گونه است دانشجو باید پروپوزال طبق استاندارد دانشگاه به گروه علمی دانشکده ارسال کند، گروه علمی بعد از تعدیل و تصحیح پروپوزال آن را تایید نموده و برای آن استاد راهنما معین میکند، لازم به ذکر است این دوره بین شش ماه تا یک سال طول میکشد و احتمال رد پروپوزال زیاد است و بعد از این مرحله دانشجو مشغول تهیه رساله تحت اشراف استاد راهنما میشود که این دوره هم عموما بیش از چهار سال طول میکشد(برای اطلاع بیشتر به سایت خبرگزاری ایسنا مراجعه کنید).
دانشگاه اسلامی لبنان
دانشگاه اسلامی لبنان یک دانشگاه خصوصی متعلق به مجلس اعلای شیعیان لبنان است و تحت نظر آن اداره میشود و در اکثر رشتههای علوم انسانی و فنی و ریاضی فعالیت میکند، ولی در حوزه علوم پزشکی فقط در دوره پرستاری دانشکده دارد که قرار است در آینده دانشکده علوم پزشکی نیز در آن دایر شود.
این دانشگاه هر روز در حال توسعه است. مرکز این دانشگاه در بیروت است و هم اکنون دارای شعباتی در صور و الزهرانی میباشد. دانشگاه اسلامی لبنان با برخی از دانشگاههای ایران از جمله دانشگاه تهران داری سند همکاری است.
رشتههای علوم انسانی به زبانهای عربی، انگلیسی و فرانسه و رشتههای پرستاری و فنی نیز به زبان انگلیسی و فرانسه ارائه میشود. برای ورود به این دانشگاه در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد باید در یک امتحان ورودی شرکت کرد که عموم کسانی که به یکی از این سه زبان عربی، انگلیسی و فرانسه آشنا باشند میتوانند نمره لازم را برای ثبت نام اخذ کنند.
دانشکدههای حقوق و علوم سیاسی، معارف اسلامی، زبان و ادبیات عربی و تاریخ دارای مقاطع دکتری هستند و عموم اساتید آن از اعضای هیات علمی دانشگاههای معتبر لبنان هستند. برای اخذ پذیرش دکتری از این دانشگاه دانستن زبان عربی، انگلیسی و فرانسه در حد قابل قبولی ضروری میباشد. ملاک این دانشگاه از سطح زبان توانایی دانشجو در مکالمه و نوشتار میباشد و در مورد این موضوع سختگیری میکنند.
شهریه این دانشگاه برای هر سال تحصیل بر حسب رشته از 2400 تا 3000 دلار آمریکا در سال میباشد.
دوره دکتری در این دانشگاه پژوهش محور بوده و بیش از سه سال طول میکشد و دانشجو در طول تحصیل در این مقطع مشغول تهیه رساله خواهد بود.
دوره دکتری در دانشگاه اسلامی لبنان به این گونه است که دانشجو باید پروپوزال خود را طبق استاندارد دانشگاه برای گروه علمی دانشکده ارسال کند، گروه علمی نیز بعد از بحث پیرامون موضوع، پروپوزال آن را یا رد و یا تایید نموده و بر اساس موضوع برای آن استاد راهنما تعیین میکند، باید به این نکته توجه داشته باشید که از زمان ارسال پروپوزال تا تایید نهایی آن بین شش ماه تا یک سال طول میکشد و احتمال رد پروپوزال زیاد است و بعد از این مرحله ثبت نام دانشجو قطعی شده و باید مشغول تهیه رساله تحت اشراف استاد راهنما شود. دانشجو بعد از سه سال از تایید موضوع؛ اجازه دفاع از رساله خود را پیدا میکند که این دوره هم عموما بیش از سه سال طول میکشد(برای اطلاع بیشتر به سایت خبرگزاری ایسنا مراجعه کنید).
دانشگاه عربی بیروت
دانشگاه عربی بیروت یک دانشگاه خصوصی متعلق به دانشگاه الاسکندریه مصر است و تحت نظر آن اداره میشود و در اکثر رشتههای علوم انسانی، فنی و ریاضی و علوم پزشکی دارای فعالیت است.
رشتههای علوم انسانی به زبانهای عربی و انگلیسی و در موارد معدود زبان فرانسه ارائه میشود و رشتههای علوم پزشکی و فنی نیز به زبان انگلیسی ارائه میشوند.
برای ورود به این دانشگاه در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد و دکتری باید در یک امتحان ورودی شرکت کرده و به غیر از پزشکی عموم کسانی که در آن شرکت میکنند نمره لازم را برای ثبت نام اخذ کنند.
برای دانشجویان کارشناسی ارشد و دکتری قبل از تصویب موضوع پایاننامه، کسب نمره در امتحانات بینالمللی زبان انگلیسی یا فرانسوی ضروری است البته در برخی مواقع دانشگاه به اخذ آزمون زبان برای معافیت از آن اقدام میکند. شهریه این دانشگاه برای هر سال تحصیلی بر حسب رشته از 2500 تا 3500 دلار آمریکا در سال است.
در دوره دکتری این دانشگاه سال اول برای بیشتر رشتهها کلاسهای اجباری دارد و بعد از دو سال اجازه دفاع از رساله صادر میشود.
دوره دکتری در دانشگاه عربی بیروت به این گونه است که دانشجو بعد از موافقت دانشگاه با ثبتنام ابتدا باید به مدت یک سال برخی از موارد مربوط به رشته خود را طی کند و بعد از موفقیت در کسب نمره مورد نظر دانشگاه میتواند پروپوزال خود را طبق استاندارد دانشگاه به گروه علمی دانشکده ارسال کند، گروه علمی بعد از تعدیل و تصحیح پروپوزال آن را تایید نموده و برای آن استاد راهنما معین میکند، بعد از این مرحله دانشجو مشغول تهیه رساله تحت اشراف استاد راهنما میشود که این دوره هم عموما بیش از دو سال طول میکشد(برای اطلاع بیشتر به سایت خبرگزاری ایسنا مراجعه کنید).
دانشگاه بینالمللی لبنان (LIU)
دانشگاه LIU بعد از دانشگاه ملی لبنان، بزرگترین دانشگاه بخش خصوصی این کشور محسوب میشود. این دانشگاه دارای 9 شعبه و حدود 30 هزار دانشجو در شهرهای مختلف است. در شعبه صور این دانشگاه، زبان فارسی، انگلیسی، فرانسوی و اسپانیولی به عنوان زبان خارجی ارائه میشود(برای اطلاع بیشتر به سایت سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی مراجعه کنید). این دانشگاه در سال 2001 تاسیس شده و دارای دانشکدههای داروسازی، هنر و علوم، مهندسی، تجارت و آموزش است.
دانشگاههایگازیان که دانشگاه خصوصی مهم و معروفی است هم در خیابان الحمراء واقع شده و پذیرای دانشجویان است. زبان آموزشی انگلیسی میباشد و خودشان آزمون میگیرند. در صورتیکه ایلتس داشته باشید دیگر نگرانی وجود ندارد. اقساط آن کمتر از دانشگاه آمریکایی است ولی قابل توجه است.
دانشگاه اللبنانیة که دانشگاه دولتی و ملی و تقریبا مجانی لبنان است زیر نظر وزارت تربیت لبنان قرار دارد. سطح علمی این دانشگاه بسیار بالاست و برای ورود به بیشتر رشتهها امتحان ورودی برگزار میشود. زبان آموزشی در بعضی رشتهها عربی و در بعضی انگلیسی و در بعضی فرانسوی میباشد. دارای دانشکدههای زیر است: علوم و فناوری و بهداشت و درمان، علوم انسانی و علوم اجتماعی، دانشکده مخصوص سطوح دکتری.
دانشگاه لبنانی آمریکایی (LAU)
دانشگاه آمریکایی لبنانی (LAU) در سال ۱۸۳۵ آغاز به کار کرد “اولین ساختمان به عنوان یک مدرسه برای دختران در امپراطوری ترکیه است”.
در سال ۱۹۷۰، هنگامی که دولت لبنان رسمی لیسانس BCW یا هنر و لیسانس علوم را به عنوان معادل مجوز ملی به رسمیت شناخته شد، یک نقطه عطف دیگر به دست آمد.
دانشگاه آمریکایی لبنان یکی از دانشگاههای برتر لبنان میباشد تحصیل در این دانشگاه در رشتههای پزشکی، داروسازی، پرستاری امکان پذیر است
مأموریت
دانشگاه آمریکایی لبنان متعهد به:
پیشرفت تحصیلی، تمرکز دانشآموزان، مشارکت مدنی، پیشرفت تحصیلی، آموزش و پرورش کل فرد و تشکیل رهبران در جهان گوناگون است.
تلاش میکند تا شیوهایرا دنبال کند که بر اساس مجموعهایاز ارزشهای اصلی و یک رویکرد عمیق ارزشهای اخلاقی و آرمانهای مشترک است که شخصیت و فرهنگ آن را تعریف میکند.
دانشکدهها
دانشکده معماری و طراحی دانشکده هنر وتجارت داروسازی تحصیلات تکمیلی دانشکده پزشکی و پرستاری.
نخستینها
اولین برنامه در کشور برای ادغام علوم بالینی و علوم پایه با شروع سال Med-I اولین برای موفقیت یادگیری مبتنی بر مسئله اولین استفاده از شبیه سازی به عنوان بخشی جدایی ناپذیر از تدریس و ارزیابی اولین بار به ارزیابی مبتنی بر کارایی محکم برمیگردد.
SOM قاطعانه تلاش کرده است تا دانشآموزان و ساکنین خود را با قرار گرفتن در معرض کافی بالینی، از طریق پیشرفت در بیمارستان دانشگاه و تعامل با موسسات وابسته، کار کند.
فارغالتحصیلان پزشکی فوقالعاده آموزش دیده LAU در حال تبدیل شدن به سفیر برای SOM، به عنوان آنها در برنامههای تحصیلات تکمیلی در داخل و خارج از کشور میدرخشد.
ماموریت و چشم انداز
مأموریت دانشکده پزشکی، آموزش دانشجویان پزشکی و دانشمندان علوم زیستی مطابق با بالاترین استانداردهای حرفهایاست
و آماده سازی پزشکانی است که به غنی سازی رشتههای خود، اختصاص داده شده به بهبود سلامت، و متعهد به تمرین پزشکی مبتنی بر شواهد مبتنی بر بیمار هستند.
دانشکده پزشکی گیلبرت و رز ماری چاگوری خواستار تبدیل شدن به:
مدرسه پیشرو در آموزش پزشکی در کشور با پرورش تعالی آموزشی ارائه نوآوریهای آموزشی پیشرفته آماده سازی رهبران در زمینه آموزش، پیشرفت تحصیلی آموزشی، ایجاد یک شبکه از مربیان پزشکی و آموزش به سوی نیازهای مراقبتهای بهداشتی همکاری سه جانبه بین بیمارستانهای آموزشی وابسته به محلی و منطقهای، شرکای خود در پزشکی آمریکایی و SOM تقویت روابط علمی با موسسات پزشکی عمده آمریکا و اروپا رو فرصتهای آموزشی بهبود فرصتهای شغلی برای فارغالتحصیلان خود را در آمریکا و اروپا
دانشکده داروسازی:
این دانشکده ایالتی لبنان (LAU) در شهر بیبلوس، لبنان واقع شده است.
این مدرسه در سال ۱۹۹۳ در پاسخ به نیازهای در حال رشد مراقبتهای بهداشتی در کشور و منطقه
برای داروسازانی که دانش و مهارتهای پیشرفته در داروخانههای بالینی را توسعه داده بودند، تاسیس شد.
این مدرسه عضو انجمن کالج فارماسیتی آمریکا (AACP) است.
دانشکده داروسازی LAU در سطح ملی و منطقهایبرای آموزش مداوم داروسازی خود شناخته شده است.
دانشگاه ارائه میدهد دو مدرک حرفه ای:
مدرک لیسانس علوم (BS) در داروسازی(۵ ساله) دکترای داروسازی (۶ ساله)
این دانشگاه هر سال حدود ۴۶۰ دانشجو را شامل میشود، از جمله دانشجویان پیش داروخانه و سالهای حرفهایتحصیلی.
فارغالتحصیلان این دانشگاه سالانه:
تقریبا ۷۵ دانش آموز با BS در داروسازی، و ۳۰ دانش آموز با Pharm.D. درجه. دانشکده پرستاری:
این دانشکده توسط هیئت امناء LAU در سال ۲۰۰۷ تأیید شد.
هدیه سخاوتمندانه از خیرخواهان گیلبرت و رز ماری چاگوری نام دانشکده را به افتخار مادرش – دانشکده پرستاری آلیس رامز چاگیوری نام برد.
برنامهریزی برای این دانشکده در سال ۲۰۰۷ آغاز شد، با کمیته مشورتی شش پرستار برجسته در لبنان
در سال ۲۰۰۹، نانسی هافارت، Ph.D. ، RN، به عنوان دبیر و استاد استخدام شد برای ادامه برنامهریزی
میرنا به عنوان دستیار دبیر و استادیار در بهار ۲۰۱۱ استخدام شد و دیگر اعضای هیات علمی در سالهای بعد استخدام شدند.
دانشآموزان از تمامی مناطق لبنان در حال حاضر ثبت نام میکنند و اولین کلاس در ماه ژوئیه ۲۰۱۹ فارغالتحصیل میشوند.
راهاندازی ARCSON همزمان با افتتاح دانشکده پزشکی گیلبرت و رز ماری چاگوری در سال ۲۰۰۹ بود. سالنهای اقامت
LAU سالنهای اقامتی برای دانشآموزان خود در هر دو دانشگاه ارائه میدهد:
در بیروت، دانشآموزان دختر در محل اقامتگاه Orme-Gray در محل تحصیل قرار دارند.
دانشآموزان پسر در خوابگاه دانشگاه پایتخت سوئیت زندگی میکنند.
در Byblos، سه محل اقامت مجزا وجود دارد. خوابگاه B به دو قسمت تقسیم میشود که یکی از آنها دانشجویان مرد و دیگر دانشجویان زن است.
در هر محوطه دانشگاهی، سرپرست محل اقامت و یک تیم از دستیاران، خوابگاهها را اداره میکند و فعالیتهای اجتماعی و فوقالعادهایرا برای دانشجویان ساکن انجام میدهد.
امکانات خوابگاهی:
تمامی اتاقها با حمام، تخت، میز، کابینت، صندوق ایمنی، پوشش تخت، یخچال و فریزر، تلویزیون، و تلفن اینترنت بی سیم، کابلی و گرمایش و تهویهی مطبوع در تمام اتاقها و آپارتمانها آشپزخانه کاملا مجهز و اتاق لباسشویی خدمات تمیز کردن و تعمیر و نگهداری، امنیت ۲۴ ساعته(نظارت بر کلیه دوربینهای مداربسته) سالنهای مجهز به تلویزیون کابلی، پخش دی وی دی، کامپیوتر، دسترسی به اینترنت.
دانشگاه امام اوزاعی
این دانشگاه در حوزه علوم اسلامی فعال است و وقف علوم اسلامی است و مدیریت آن در اختیار اهل سنت لبنان میباشد و در بسیاری از کشورهای عربی دارای شعباتیست. این دانشگاه در رشته معارف اسلامی در مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری فعالیت دارد. زبان آموزشی در این دانشگاه عربی و در معدود موارد انگلیسی و فرانسوی را میپذیرد.
اخذ پذیرش از این دانشگاه به آسانی صورت میگیرد ولی به دلیل مراحل تحصیلی متفاوت آن فارغالتحصیل شدن از این دانشگاه مشکل است مخصوصا برای غیرعرب زبانان از جمله ایرانیان.
این دانشگاه دارای سند همکاری با دانشگاه امام صادق(ع) در تهران میباشد. مواد درسی آن مجموعهای از مواد دروس اسلامی است که سابقا در حوزههای علمیه اهل سنت مورد تحصیل قرار میگرفت. بیشترین دانشجویان ایرانی در لبنان به صورت غیرحضوری در این دانشگاه مشغول تحصیل هستند و امتحانات خود را در ایران تحت نظر نماینده دانشگاه انجام میدهند.
شهریه این دانشگاه برای هر سال تحصیل 1200 تا 2000 دلار آمریکا میباشد.
طول دوره در این دانشگاه در دوره کارشناسی چهار سال است و در آن دانشجو باید در کنار درس، تحقیقاتی را به اساتید تحویل دهد، دوره کارشناسی ارشد بیش از دو سال است و در سال اول مواد درسی را باید گذراند و در سال دوم چند عنوان تحقیق به دانشجو داده میشود و بعد از تایید این تحقیقات دانشجو باید با تصویب موضوع برای تهیه پایاننامه اقدام کند.
دوره دکتری در این دانشگاه برای فارغالتحصیلانش پژوهش محور بوده و دانشجویان آن با تصویب موضوع برای رساله بعد از دو سال از گذشت تاریخ تایید موضوع حق دفاع پیدا میکنند. اما اگر دوره کارشناسی ارشد را در دانشگاه دیگری گذرانده باشد باید به عنوان پیش نیاز در سال اول مواد درسی خاصی را بگذراند و در سال دوم چند عنوان تحقیق به دانشجو داده میشود و بعد از تایید این تحقیقات دانشجو باید با تصویب موضوع برای تهیه اقدام کند و بعد از دو سال از گذشت تاریخ تایید موضوع حق دفاع پیدا میکنند.
دانشگاه نوتردام
دانشگاه نتردام لویزه یا LDU (به عربی: جامعة سیدة اللویزة) یک دانشگاه مستقل، کاتولیک و غیرانتفاعی در زوک مصبح در لبنان است. این دانشگاه در همکاری با کالج دانشگاهی بیروت در سال ۱۹۷۸ تأسیس شد. در اوت ۱۹۸۷ وقتی رئیسجمهور لبنان طی حکمی حق فعالیت به عنوان یک دانشگاه مستقل را داد، نام دانشگاه به دانشگاه نتردام - لوییزه تغییر یافت. در حال حاضر LDU رتبه پنجم در لبنان و شصت و یکم در جهان عرب را بر اساس رده بندی وبومتریک دانشگاههای جهان دارا است.
موسسات فرهنگی و مطالعاتی
امام خمینی
مرکز فرهنگی امام خمینی را جمعیت امداد و امور خیریه در منطقه ضاحیه جنوبی بیروت تأسیس نمود و اکنون در دیگر مناطق لبنان نیز شعبه دارد.
تأسیس ین مرکز در حقیقت بازتاب توجه امام خمینی(ره) در بالا بردن سطح فرهنگی و علمی امت مسلمان بری بیداری آنان در همه زمینهها بود.
دکتر علی الحاج حسن، مدیر مرکز فرهنگی درباره تاریخ تأسیس ین مرکز گفت: «تأسیس ین مرکز به سال 1991م، باز میگردد. اسلام عصر حاضر، بید پاسخگوی مسائل مسلمانان باشد. به همین دلیل در این مؤسسه کنار عالمان، گروهی از پژوهشگران و متخصصان علوم اسلامی و تربیتی نیز مشغول به کار هستند».
ین مرکز برای پیشرفت خود، در فعالیت هی داخلی و خارجی از زنان نیز استفاده کرده است.
ین مرکز در مقیسه با دیگر مراکز فرهنگی لبنان تازه تأسیس میباشد؛ ولی، نقشی مهم در لبنان به ویژه در جامعه طیفه ی لبنان بر عهده دارد.
ین مرکز همیشها، دیدارها، گفت وگوها، کنفرانسها، سخنرانیها و منبرهی مساجد برگزار میکنند که شخصیت هی علمی، دانشگاهی و دینی یا هیأت هی فرهنگی آنان را اداره مینمیند.
همچنین، در مناسبت هی دینی (ماه مبارک رمضان) برنامه هی فرهنگی، تبلیغی و عبادی ویژه ی برگزار مینمید.
ین مرکز میکوشیدن، اسلوب تبلیغی و فرهنگی خود را ارتقا بخشد و در ین راستا علاوه بر راهاندازی همیشها و کنفرانسها، ملاقاتها و گفت وگوهایی ترتیب دادهاند که به طور معمول اشخاص با گریشها و اعتقادات دینی مختلف در آنها حضور مییابند؛ زیرا، فهم دیگران و گفت وگوی با آنان موجب نور افشانی بیش تر گوهر اسلام میگردد.
ین مرکز، در مدت کوتاهی توانسته است، در سطح تحقیق و مطالعات دینی، ادبی و تألیف کتاب پیشرفت نمید [برخی از ین کتابها به چاپ نیز رسیده و به زبان هی دیگر نیز ترجمه شدهاند].
مرکز، همچنین کتابخانه ی مجهّز، بخش سمعی و بصری و ینترنت دارد که در اختیار دانشجویان و محققان میباشند.
دکتر علی الحاج حسن مدیر مرکز فرهنگی امام خمینی در پاسخ به ین سؤال که راه مناسب بری احیای کار فرهنگی و متحول ساختن وضع اطلاع رسانی در بین مسلمانان لبنان را چه میدانید؟ گفت:
«با یک نگاه کلی به وضع فرهنگی و فکری لبنان میتوان به نکات زیر اشاره کرد:
سطح فعالیتها در لبنان بیش تر در چارچوب هی تجاری میباشند نه علمی؛ ین یکی از اسباب پس رفت در کار فرهنگی و اطلاع رسانی است. به اعتقاد ما، ین کار نیازمند اسلوب آموزشی هدف داری است تا آگاهی فرهنگی مردم را بر پیه آن استوار کند. در عرصه فرهنگی و اطلاع رسانی بیش تر، هدف روشن و مشخص نیست و به همین دلیل در بسیاری از کارها و فعالیت هی فکری، ثبات و اطمینان لازم به چشم نمیخورند. پس باید فعالیتهای خود را هدفدار کنیم و به آنها عمق بخشیم؛ لازم است، درباره مسائل تئوری دین چنان بیندیشیم که به شبهات مطرح پاسخ دهیم. تأکید داریم که هر کس، در هر موقعیتی، بید در دگرگون ساختن سطح فرهنگی، علمی، دینی و اطلاع رسانی کشور مشارکت نمید و ین مسؤولیتی است که بر دوش خانواده، مدرسه، شبکه هی تلویزیونی و دیگر وسائل اطلاع رسانی نیز میباشد».
دکتر الحاج حسن، درباره ارتباط ین مرکز با متفکران غیر مسلمان و یا کسانی که گریش هی لائیک دارند اظهار داشت: «از آنجا که تلاش اصلی ین مرکز ارائه و بحث درباره دیدگاه هی مختلف فکری میباشد، طبیعی است که پذیری همه متفکران و نظریات آنان باشد. همان گونه که به نشر دیدگاه فرهنگی و دینی خود اقدام مینمید، به طور جدی به نظریات و اعتقادات دیگران، در چارچوب ضوابط علمی بپردازد. ما معتقدیم که از طریق گفت وگوی جدی با حرکت هی مخالف میتوان تحول فرهنگی و اسلامی را به وجود آورد. ین مرکز، به طور جدی در حفظ ارتباط با مخاطبان موافق و مخالف خود تلاش میکند. علاوه بر آن، با دیگر مراکز فرهنگی و دینی (اگرچه به جاهی دیگر منتسب باشند) در ارتباط است».
تلفن: (553293 - 279571) 009611
فاکس: (553294)- 009611
امام موسی صدر
نخستین برنامههای امام صدر در شهر صور و حومههای آن آغاز شد. کمک و یاری به نیازمندان و ساکنان محلی، مبارزه با بیسوادی و تأسیس مؤسسات عمومی برای احیای نقش زنان و توانمندسازی آنها با آموزش دوزندگی، گلدوزی و خانهداری. او کودکستانی تاسیس کرد که توسعه یافت و مدرسه هدی شد. و دورههای آموزش کمکهای اولیه راه انداخت که به سطح مدرسه عالی پرستاری ارتقا یافت. امام صدر تلاشهایش را بر پایهٔ پیمایشهای میدانی و پژوهشهای گستردهٔ تحقیقاتی پیش میبرد، اما وقتی در اوت ۱۹۷۸ ربوده شد، راه او مدتی متوقف ماند.
توقف خیلی طولانی نشد و دوستان و شاگردان او مسیر کمک به کودکان، جوانان و زنان جنوب لبنان و رفع نیازهای ضروری و تکاملی آنها را، بهخصوص در مناطق هممرز با فلسطین، ادامه دادند. آنها در ادامهٔ این مسیر «جمعیت مؤسسات امام سیدموسی صدر» را تاسیس کردند و کارشان را در جنوب گسترش دادند.
در دههٔ هشتاد قرن بیستم، صدها هزار لبنانی که در روستاهای مرزی زندگی میکردند متاثر از درگیریهای نظامی خانههایشان را ترک کردند و آواره شدند. اسراییل هر هفته به یکی دو روستا حمله و چندخانه را خراب میکرد. البته اسراییل به این هم بسنده نکرد و در سال ۱۹۸۲ تا بیروت پیش آمد و در راهش هر چه میتوانست، خانه، ساختمان اداری، بیمارستان و زمین زراعی، را خراب کرد. مؤسسههای صدری هم در این حمله خیلی خسارت دیدند. مدینهالزهرای بیروت آنقدر ویران و بعد چپاول شد که دیگر نمیشد راهاندازیش کرد. دانشآموزان دخترش هم آواره شدند.
مدرسه را که نمیشد راهانداری کرد. مؤسسه فراخوان داد و از دختران خواست اگر میخواهند بیایند و به ساختمانی نزدیک مدرسه فنیحرفهای جبل عامل (در منطقه برج شمالی نزدیک صور) بروند و آنجا درسشان را ادامه دهند. هیات مدیره سریع در آنجا خانههایی پیشساخته درست کرد تا خوابگاه دانشآموزان باشد و سالنهایی که کلاس درسشان باشد. اما وقتی اسراییل، که هنوز در لبنان بود، منطقه را محاصره کرد، هیات مدیره در چند جای صور آپارتمانهایی اجاره کرد که خوابگاه دختران باشد و کلاسهایش را هم در مدارس مختلف برگزار کردند. هیات مدیره همهکار کرد تا دختران دانشآموز آواره نشوند و درسشان را ادامه دهند.
سال ۱۹۸۴ موسسسات صدری خیلی سریع فعالیتهای خیریه، حمایتی و امدادرسانیشان را در چارچوب مؤسسات امام صدر سازمان دادند و مجتمع فرهنگی در ساحل دریای صور تاسیس کردند تا بتوانند کارهایشان را منسجمتر پی بگیرند. اواخر آن سال به مؤسسات امام صدر ۳۰ هزار متر مربع زمین دادند و در جلسات هیات مدیره مقرر شد که در این محوطه مجتمع بزرگ فرهنگی بسازند که بخشهای زیر را داشته باشد:
• خیریۀ دختران یتیم و نیازمند؛ • دبستان دخترانه؛ • مهد کودک؛ • مدرسه پرستاری؛ • مدرسه فنیحرفهای؛ • مرکز آموزش صنایع دستی؛ • مرکز آموزش مهارت برای خانوادههای شهدا؛ • سالن اجتماعات؛ • دفاتر اداری. امروزه که کمتر از بیست سال از آن زمان میگذرد موسسات بدون کمک دولت به همهٔ تعهدادتش عمل کرد و جز سالن اجتماعات همهٔ مؤسسات را تاسیس کرد و سالهاست که آنها به کارهایشان ادامه میدهند.
در دههٔ نود، مؤسسات در جنوب کارهای بسیاری میکرد، اما وقتی با همت مردم جنوب و دیگر اهالی لبنان اسراییل در سال ۲۰۰۰ از جنوب به طور کامل از جنوب عقبنشینی کرد و مناطق جنوب آزاد شد؛ مؤسسات مخاطب و گسترهٔ وسیعتری یافتند. مؤسسات امام صدر در تلاش برای باز تعریف خود دستورالعمل جدیدی تدارک و دو کار مهم برای خود تصویر کردند:
• تجربهاندوزی از جنگ و گذر از تعلقهای تنگ فرقهای و حرکت به سوی بنای هویت فراگیر ملی • ارتقای توان دفاع داخلی و خارجی میهن برای رویارویی با تندبادهای امنیتی، اقتصادی و سیاسی. بررسیهای مؤسسات نشان داد که مهمترین پیامدهای جنگ داخلی و حملههای مکرر اسراییل عبارتاند از:
• فقر؛ • نیازمندی ویژه؛ • راندهشدگی؛ • بیکاری؛ • کمبود درمان؛ • اختلال در هرم جمعیتی؛ • کودکان کار؛ • تنشهای اجتماعی و گروهی. مؤسسات امام صدر برای رفع مشکلات بالا نخست باید شبکۀ اداری خود را در جنوب گسترش میداد و لذا بر توسعه در محورهای زیر اهتمام کرد:
• انتشار جغرافیایی فعالیتها؛ • افزایش تعداد استفادهکنندگان و گروه هدف؛ • افزودن فعالیتها و خدمات جدید و توسعهمحور. ماموریت مؤسسات از نو تعریف شد. در ساختار جدید، زنان در برنامهریزی، مدیریت و اجرا نقشی محوری گرفتند و هدف اصلی تعیین شد:
ارایۀ خدمات سرپرستی، بهداشتی، آموزشی، پرورشی و توانمندسازی با تمرکز ویژه بر مسائل زنان و قشرهای آسیبپذیر و ناتوان.
این مجموعه برای اجرایی کردن برنامههایش مراکز آموزشی و کانونهای بسیاری را در سراسر جنوب و حومه جنوبی بیروت تاسیس کرد. البته اکثر این مناطق در جنگ سال ۲۰۰۶ (جنگ ۳۳ روزه) خسارتهای جانی و مادی فراوانی دیدند؛ آنقدر که نمیشود میزان دقیق خسارتها را بررسی کرد.
سیاستهای کلان
مؤسسات امام صدر در پی آن است تا با خدماترسانی به نیازمندترین افراد و قشرهای آسیبپذیر و بهرهگیری از شیوههای نو و پیشرفته، جمعیتی پیشگام در توانمندسازی زنان و پرورش استعدادها و نیروهای نهفته آنان باشند تا حقوق اساسی و اجتماعی آنها تضمین شود.
برنامهریزی
مؤسسات افراد تحت پوشش خود را افزایش داد و تلاش کرد از کیفیت خدمات هم کم نشود. پیشنهادات افراد تحت پوشش را هم میپذیرد که خدمات بهتر ارایه شود. البته مؤسسات در چارچوبی فراگیر عمل میکنند و تلاش میکنند بر سیاستهای کلان کشور هم اثر بگذارند.
تشکیلات
مؤسسات هم نیروهای کارمند دارد هم داوطلبانی که کار میکنند. مؤسسات تلاش میکند بین این نیروها فرقی نگذارد. برای همین افرادی جذب میشوند که انتقادپذیر باشند و بتوانند بار مسئولیتها را بر دوش بکشند و شهامت ابتکار و پرسش را داشته باشند و از روحیهٔ کارگروهی برخوردار باشند. در همین راستا مؤسسه سعی میکند ساختاری شایستهسالار داشته باشد.
سیاستهای مالی
همۀ دریافتیهای مؤسسات در یک شماره حساب واریز میشوند. بخشهای مختلف بودجهشان را براساس پیشنهادهای خودشان و طرح در هیات مدیره در ماه اخر سال، و تصویب آن، دریافت میکنند. البته هیچ پروژهای نباید هزینههای اداری و عمومیش بیش از بیست درصد کل هزینه پروژه یا برنامه باشد.
درآمدهای مؤسسات هم از طرق زیر تامین میشود:
• حق اشتراک سالیانهای که کارکنان و اعضا • کمکهایی که از همکاری با گروههای دولتی، خصوصی و یا سازمانهای عربی و بینالمللی در قالب هدایا و بخششهای مورد تأیید هیات مدیره و وجوهات شرعی ارائه میشود. • شهریه و یا هزینههای پزشکی که منعطف است و متناسب با وضعیت مادی و اجتماعی استفاده کنندگان از خدمات مذکور تعیین میشود. • قراردادهایی که مؤسسات با برخی نهادها میبندد که به آنها خدماتی که با مهارتهایش سازگاز است ارایه میکند. • درآمدهای طرحهای اقتصادی و یا واحدهای درآمدزا. این درآمدها طبق برنامه میبایست تا سال ۲۰۲۰ دست کم ۵۰ درصد بودجه را تامین کنند که البته برایش برنامهریزیهایی هم کردهاند؛ ازجمله مجتمع آموزشی دوحة الغد. مجتمع آموزشی دوحة الغد مجتمع آموزشی چند منظورهای است که مؤسسات امام صدر احداث آن را در طرح توسعۀ پنج ساله در دستور کار قرار داده است. مطالعه امکان سنجی درباره این طرح نشان میدهد که این طرح در دورهای گوتاه به سوددهی میرسد و پشتیبانی برای فعالیتهای مؤسسات خواهد بود. این مجتمع آموزشی از تجربۀ آموزشی پرورشی مؤسسات بهره خواهد گرفت.
مشارکتها و همکاریها
راهبردهای مؤسسات در همکاری و مشارکت سه پایه اصلی دارد:
• همه بخشهای جامعهٔ لبنانی را هم پیوند دهد و هر گونه تبعیض اعتقادی یا قومی را نفی کند؛ • با کسانی که کاردانی و کامیابی و اعتبارشان به اثبات رسیده است در برخی پروژهها مشارکت راهبردی داشته باشد؛ • با وزارتخانهها و بخشهای دولتی و سازمانهای بینالمللی هر چه میتواند همکاری کند.
هیئت مدیره
اعضای هیئت مدیره زنان و مردانی هستند که در بخشهای اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و دانشگاهی فعالاند و به سهم و توان خود در ترسیم خط مشیهای مؤسسات و نظارت بر پیشرفت و کار بهینه آن مشارکت دارند.
هیئت مدیره دوازده عضو دارد که این اعضا از میان همه نامزدهای خواهان عضویت در هیات انتخاب میشوند. هیات عهدهدار امور مؤسسات است و در انجام هر کاری اختیار تام دارد، جز مواردی که اساسنامه مؤسسات اجرای آنها را مشروط به موافقت مجمع عمومی کرده باشد.
کادر اداری و فنی
مشاوران
بخشی از کادر اداری و فنی مشاوران عرصههای مدیریتی، حقوقی و نظارت مالی و اداریاند که در مؤسسه کار میکنند. برخی داوطلبند برخی کارمند رسمی. مشاوری که ناظر مالی است داراییهای مؤسسات را بررسی و ارزیابی میکند و سالانه نمودار نهایی و صورتبرداری سالیانه را برای ارائه به هیئت مدیره آماده میکند. مشاور حقوقی در روابط مؤسسات و قراردادهای آن با اشخاص و گروهها و سایر جمعیتها فعال است و مشاور آموزشی در سیاستگذاریهای آموزشی فعال است و بر عملکرد هیاتهای آموزشی نظارت میکند. مشاورانی هم در دیگر زمینههای تخصصی، بهویژه در مدیریت و برنامهریزی و منابع انسانی، به مؤسسات مشاوره میدهند. مشاوران درصورت نیاز در جلسه هیات مدیره هم شرکت و نظرشان را ارایه میکنند.
کادر اداری
کادر اداری مؤسسه حدود ۳۰ مرد و زن است. کارشان ارایهٔ خدمات حقوقی، حسابرسی، مدیریتی و انفورماتیک است. بیشترشان فارغالتحصیلان دانشگاهی در رشتههای مدیریت مالی، حسابداری، روابط عمومی، ارتباطات یا جامعهشناسیاند. برخی هم کارشناسی ارشد یا دکترا دارند.
پزشکان و پرستاران و کارمندان بهداری
این گروه در دو استان جنوب و نبطیه فعالاند و کارشان ارایه خدمات بهداشتی و اجتماعی در شبکه درمانگاههای ثابت و سیار است. هماکنون ۶۳ پزشکی مرد و زن در زمینههای تخصصی کودکان، چشم، غدد و قند، دندان، دستگاه گوارش، گوش و حلق و بینی، اعصاب، مجاری ادرار، مامایی، تنگی نفس و حساسیت، پوست، استخوان و مفاصل و عمومی با مؤسسات قرراداد دارند. این پزشکان همه فارغالتحصیلان دانشکدههای پزشکی در لبنان و خارج کشوراند. در موسسسات دهها پرستار کار میکنند که فارغالتحصیلان مدرسه پرستاری مؤسسات امام صدراند و مجوز رسمی کار بر پایه مدارک سطح BT یا TS دارند. پرستاران موسسسه آموزش ضمن خدمت میبینند برخی هم دورههای آموزش پرستار روانپزشک میگذرانند. چهار نفر در آزمایشگاه و دو نفر هم در فیزیوتراپی کار میکنند.
کادر آموزشی و متخصصان
کادر آموزشی ۶۸ زن ۷ مرد هستند که در مهد کودک، آموزش پایه و آموزش استثنایی فعالاند. در آموزشگاه آفاق (پرستاری و فنی حرفهای) هم ۶۵ نفر زن و مرد فعالاند. برخی تماموقت برخی پارهوقت. ۲۵ نفر هم مددکاری اجتماعی میکنند که کارشان ارایه خدمات سرپرستی در مؤسسات یا در منازلِ دختران یتیم و نیازمند است که اکثرشان دختراند چون فقط به دختران خدمات مددکاری میدهد. مؤسسه البته اخیرا خودش کادر مددکاران اجتماعیش را تربیت میکنند.
کادر خدمات تدارکاتی
رانندهها، مکانیکها، برقکارها، باغبانها، آشپزها و نظافتچیها و دیگر کادر خدماتی حدود ۱۲۰ نفراند. و در واحدهای تولیدی و کارگاههای دوزندگی و نظافت و ناوگان حمل و نقل و مراکز بهداشتی و پارکها و دیگر بخشهای مؤسسات کار میکنند.
در برخی پیشهها همچون دوزندگی و خدمات، کارکنان از فارغالتحصیلان مراکز آموزشی مؤسسات هستند ولی در رشتههای کاری دیگر بیشتر کارکنان ابتدا آموزش میبینند و سپس با کار و ممارست عملی در مؤسسات امام صدر ورزیده میشوند.
دفاتر مؤسسات در خارج
مؤسسات امام صدر در خارج از لبنان شبکهٔ دوستی گستردهای دارد که مهاجران لبنانیِ و یا خیران و علاقمندان آن کشورها این شبکهها را اداره و به مؤسسه کمک میکنند. ازجمله در کانادا، آمریکا، امارات متحده عربی، ایران وگابن. شعبۀ مؤسسات امام صدر در تهران هم با هدف ارتباط نزدیک با شبکهای از دوستدارن و خیران ایرانی تاسیس شد.
هیاتهای دوست و پشتیبان
داوطلبان
بیشتر نیروهای مؤسسات داوطلباند اما در بخشهای مختلف تعدادشان متفاوت است. مثلا در هیات مدیره یا در بخش جمعآوری کمکها ۱۰۰ درصد افراد داوطلباند اما در گروههای آموزشی یا در مدرسهٔ پرستاری نیروهای داوطلب کم تراند؛ هرچند پرستاران یا آموزگاران رسمی هم بخشی از وقتشان را کارهای داوطلبانه انجام میدهند. مؤسسات صدر با کمک دوستان و کمیسیونهایش با محافل داخلی مرتبط است. برای سازماندهی کارهایش گردهماییهای دورهای برگزار میکند. مؤسسات با سازمانهای مدنیِ همکارشان هم دایم در تماساند و اطلاعات و امکانات داوطلبی را با هم در میان میگذارند. مؤسسات برخی داوطلبان داخلی و خارجی و دانشجویان مقطع کارشناسی و ارشد را برای کارآموزی یا کسب اطلاعات مورد نیاز در پژوهشهایشان میپذیرد. برخی گروهها و کسانی که داوطلبانه در مؤسسات کار میکند عبارتند از:
انجمن زنان لبنانی با دو شاخه در صور و بیروت
سال ۱۹۷۸ تاسیس شده است و شخصیت حقوقی مستقلی دارد. نخست با برگزاری مراسم و نمایشگاهها کمک و داوطلب جذب میکنند، بعد دربارهٔ وضع روستاها و توان اقتصادی و اجتماعی آنها تحقیق و به مؤسسات اطلاعرسانی میکنند.
جمعیت فارغالتحصیلان مدرسه پرستاری
این جمعیت را سال ۱۹۹۱ تاسیس کردند و بیشتر فارغالتحصیلان مدرسه پرستاری عضو آن شدهاند. هدف جمعیت متشکل بودن افراد و آرایش تواناییهای مهارتی و آموزشی پرستاران است.
جمعیت فارغالتحصیلان رحاب الزهراء (س)
جمعیت فارغالتحصیلان دورههای کوتاهمدت فنی حرفهای. وقتی تعداد فارغالتحصیلان این دو مؤسسه زیاد شد به ترتیب در سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ این دو جمعیت تاسیس شدند. هدف این دو جمعیت کمک به کارآموزان در به پایان رساندن تحصیلات و پیگیری رابطه با فارغالتحصیلان و پیوند آنان با مؤسسات از طریق ادامه دیدار و رایزنی و شرکت در نشستهای تخصصی و برنامههای آموزشی و غیره است.
کفالتکنندگان ایتام و خیران
کارصندوق کفالت ایتام آشنایی با نیکوکاران علاقهمند به سرپرستی ایتام است. این صندوق کمکِ زنان و مردان علاقهمند به پشتیبانی مالی کامل یا محدود را جمع میکند. همچنین تلاش میکند میان یتیمان و سرپرستان آنها روابط گرم و صمیمانهای را برقرار کند. طرح کفالت ایتام وجوه مختلفی دارد و سرپرستی ایتام را فراتر از بعد مادی پیش میبرد و جلوهها و مفاهیم معنوی و انسانی آن را باز مینماید.
کمککنندگان به پروژههای مؤسسات متفاوتاند اما همه به دیدگاه، رسالت و عملکرد مؤسسات ایمان دارند. دهها توانگر هر ماه پولی ثابت به مؤسسات میبخشند و گروهی هم تمام یا بخشی از هزینههای یک پروژۀ مشخص را برعهده میگیرند. مثلا مراسم افطار رمضان را. برخی زمینی برای ساختن درمانگاه یا ساختمان مراکز آموزشی به موسسه میبخشند و با توجه به اجازهنامههای شرعی، گروهی وجوهات شرعیشان را به مؤسسات پرداخت میکنند.
ماه مبارک رمضان، فرصتی خجسته است تا نیکوکاران بر سفرهٔ میهمانی خدا در مؤسسات صدر در لبنان و خارج از کشور دور هم جمع شوند. همچنین روزهداران با کمکهای نقدی و کالاهای گوناگونشان به پروژههای مؤسسات یاری میرسانند. معمولاً در بیروت دو مراسم افطار برای مردان و زنان برگزار میشود و دو افطار مشابه هم در صور و افطار سومی برای مؤسسات حمایتی در لبنان تدارک میشود. هدف از افطار سوم، ایجاد فضایی مشترک برای دور هم جمع شدن کودکان و آموزگاران از همه نقاط کشور است. در خارج از کشور هم افطاریها یا دیدارهایی در ایران و برخی کشورهای آفریقایی و خلیجی برنامهریزی میشود تا دوستان مؤسسات و علاقهمندان به یاری برنامهها و پروژهها دور هم جمع شوند.
شبکهها
مؤسسات عضو فعال بسیاری از شبکهها و شوراهای غیر دولتی جهانی، منطقهای و داخلی است و بر همکاری و هماهنگی با همگنان خود و مشارکت در همایشها و نشستهای مورد نظرش تاکید دارد. مؤسسات مقام مشورتی ویژه را در شورای اقتصادی اجتماعی سازمان ملل کسب کرده است و عضو بنیانگذار در شبکهٔ عربی سازمانهای غیر دولتی، شورای عربی کودک و توسعه، سمینار هیاتهای غیر دولتی، مجمع هیاتهای داوطلب خصوصی در لبنان، شورای زن لبنانی، شورای ملی خدمت اجتماعی و دیگر شبکههای غیر دولتی داخلی و خارجی است.
خدمات و برنامههای آموزشی
مهد کودک (تاسیس ۱۹۶۹ میلادی)
مرکز آموزشی تخصصیِ تربیت دختر و پسرهای سه تا پنج ساله از گروههای مختلف اجتماعی. در مهد، تلاش میکنند استعدادهای کودکان را رشد و مهارتها و تواناییهایشان را افزایش دهند. میخواهند آنها را آماده کنند تا نمایندهٔ فرهنگ جامعهٔ خود و عنصری فعال در رشد و توسعه آن باشند. مهد کودک مؤسسات صدری همیشه از جدیدترین نوآوریهای علمی، تربیتی و فنی استفاده میکند. شهریه را با توجه به توانایی افراد تعیین و دریافت میکنند.
آموزش پایه (تاسیس ۱۹۸۱میلادی)
دانشآموزان دختر مدرسه خیریه رحاب الزهرا (س) و باقی دختران دانشآموز قشرهای آسیبپذیر زیر پوشش این آموزشها قرار دارند. هدف این بخش رشد دادن همهٔ ابعاد جسمی، احساسی، عقلی، روانی و اجتماعی دانشآموزان با شیوههای آموزشی نو و هماهنگ با نظام رسمی آموزش کشور است. همچنین تلاش میکند از فشارهای اجتماعی که دختران از آن رنج میبرند بکاهد و کمک کند که آنها از حق آموختن و رشد اجتماعی در محیطی اسلامی، آرام و پیشرفته بهره ببرند تا بتوانند در آینده نقشی فعال در جامعه داشته باشند.
آموزش استثنایی (تاسیس ۱۹۹۷میلادی)
برنامههایی ویژه برای کودکان پنج تا دوازده سال دختر و پسر که به آموزشهایی ویژه نیاز دارند تا بر دشواریها و اختلالهای ذهنی و ناسامانیهای جسمی یا رفتاریشان مسلط شوند. این بخش خانوادهها را هم آموزش میدهند و از وضع فرزندانشان آگاه میکنند تا این دانشآموزان آیندهٔ مستقلی داشته باشند و از انزوا رهایی یابند و به حق طبیعی آنها در برخورداری از حمایت و آموزش دست یابند. این بخش، از شیوههای علمی درمانی همچون کاردرمانی و موسیقیدرمانی و رواندرمانی و گفتاردرمانی و فیزیوتراپی بهره میگیرد.
شعایر و مراسم مذهبی
برپایی شعائر مذهبی و مراسم دینی، یکی از جدیترین برنامههای موسسات امام صدر است.
مدیران و سلسله جنبانان این موسسات، در جهت رشد و تعالی باورهای دینی و معرفتی دانشآموزان و نیروهای حاضر در موسسه، تعظیم شعائر مذهبی و برنامههای آیینی را، از مهمترین راه کارها و ابزارهای هدایت و تربیت اسلامی قلمداد میکنند.
در محیطی بسان لبنان، که نظام طایفهای نظامی رایج است و مکاتب و طوایف مذهبی و دینی مانند: مسیحیت، تسنن و دروز، در کنار آیین شیعه وجود و حضور دارد، و هر یک به تبلیغ و ترویج خود میپردازد، اقامه مراسم مذهبی و جدی انگاشتن آنها، در تقویت و زنده نگاه داشتن، روح دیانت و ولایت شیعی، بسیار ضروری و بایسته است.
بر همین اساس، در طول دوران تحصیل، برنامههای متنوعی برای مخاطبان در نظر گرفته شده است.
پیوند روحی و ایمانی دانشآموزان با ولی عصر ارواحنا فداه به طور جدی در این مجموعهها مورد نظر بوده است. دعای فرج امام زمان علیه السلام، سرود جهشهای مدارس امام صدر است. طبق عادت و رسم لبنانیها، کودکان ما در مدارس امام صدر، در هنگام قرائت دعای فرج، دست بر سر مینهند و برای فرج ولی خدا دعا میکنند.
محرم در مدرسه، حال و هوایی ویژه دارد. در و دیوار مدرسه، پیام و تداعی عاشورایی و حسینی دارد.
دانشآموزان در دهه اول محرم، از منبر و سخنرانی به همراه عزاداری و سوکواری، بهره میبرند.
روز هفتم محرم، در مدرسه، آیینی ویژه برپاست. بر اساس رسم لبنانیها، روز هفتم محرم، دانشآموزان مدرسه، به عزاداری برای قمر بنیهاشم علیه السلام میپردازند. در این عزاداری، شمعهای بسیاری افروخته میشود که روشنایی بخش تاریکی خیمه عزای کودکانمان است. در پایان عزاداری، این شمعها که از جانب مردم، متبرک و شفابخش تلقی میشود، بین مردمان و شیعیان تقسیم میشود.
فاطمیه و مراسم شهادت حضرت صدیقه طاهره علیها سلام، در مدرسه، شور و شعوری فراوان به همراه دارد. کودکان مدرسه در صفوف منظم و در کنار مربیان خود از مدرسه بیرون میروند و به عزاردای و راهپیمایی مشغول میشوند.
برپایی نماز جماعت و نیز قرائت زیارت عاشورا، از برنامههای روزانه دانشآموزان در مدرسه است.
علاوه بر برگزاری مراسم و مناسبتها، در هر ماه هم برنامه دینی و کلاسهای معارفی منظمی برای تمامی کادر و نیروهای مدرسه، توسط روحانیان محترم برگزار میشود.
در ماه ذی الحجه و هم زمان با ایام حج، کودکان مدرسه با هدایت و مدیریت معلمانشان، در مراسم حج و طواف مثالی و سمبلیکی که در مدرسه بر پا میشود شرکت میکنند. در این مراسم، آنان با احکام و قواعد حج و نیز تاریخ مکه و مدینه آشنایی پیدا میکنند.
تمام تلاشهای علمی و تربیتی مدرسه وکوش و کوششی که صرف این کارها میشود، بیتردید، هدف و غایتش کسب رضایت امام عصر علیه السلام است که همانا رضایتش رضایت خداوند است.
آموزشگاهها
مدرسه پرستاری (تاسیس ۱۹۷۵میلادی)
نهادی آموزشی تخصصی و باسابقه است که داوطلبانش سه سال آموزش میبینند و کارآموزی میکنند و وقتی فارغالتحصیل شدند، مدرک فنی و رسمی دیپلم در سطح BT و مدرک سطح عالی TS را میگیرند. همچنین رشتۀ جدید آموزش و پرورش کارشناس سلامت روان به این مدرسه اضافه شده است. این مدرسه دختران فارغالتحصیل بخش سرپرستی مؤسسات را و همچنین سایر دختران را از مناطق جنوب و بقاع و دیگر نقاط جذب میکند. دانشآموختگان این مدرسه هر ساله نتایج درخشانی در آزمونهای رسمی به دست میآورند. فارغالتحصیلان توان حرفهای بالایی دارند و با برخورداری از آموزههای اسلامی و راه بنیانگذار مدرسه، حس انساندوستی را در خود تقویت کردهاند. این بنیاد حلقه وصل مهمی میان موسسات صدر و اداره بهداشت است، زیرا موسسات به ادارۀ بهداشت پرستار میفرستد و کار آنها را پیگیری هم میکند. بررسیها نشان میدهد زمینهٔ ورود آسان فارغالتحصیلان این مدرسه، که تاکنون به حدود هزار نفر میرسند، به بازار کار و امکان پیشرفت کاری آنها، در هر جا که باشند، فراهم است.
برنامههای فنی و حرفهای کوتاهمدت (تاسیس ۱۹۹۸میلادی)
دختران و زنانی که نمیخواهند یا نمیتوانند آموزش دانشگاهی ببینند، میتوانند در چند زمینهٔ تخصصی ازجمله منشیگری، خدمات بهداشتی، کودکیاری، آرایشگری، باغچهآرایی، گلکاری، مهمانداری، عکاسی و تصویربرداری آموزشهای نه ماهه ببینند و جذب بازار کار بشوند.
تاکنون ۱۵۴۴ نفر این دورهها را گذراندهاند. هدف این برنامه اجرای سخن امام صدر است که «برای رشد قابلیتهای زنان باید فضای مناسبی برای خدمت به جامعه فراهم کنیم.» مؤسسات باور دارند که هر تلاش توسعهمحور، اگر توان زنان را به کار نگیرد و روش، فرهنگ و سنتهای جامعه را ملاحظه نکند شکست میخورد.
با توجه به نیازهای بازار کار و خواست و توان کارآموزان، محتوای دورههای این برنامه منعطف است و طیف گستردهای از زمینههای تخصصی را فراهم میکند. همچنین از مهارتسازی عملی، که با حرفه تخصصی در ارتباط است، فراتر میرود و با برگزاری نشستها و سخنرانیهای دینی و اجتماعی و فرهنگی گوناگون در پی ارتقای منزلت حقوقی و اجتماعی و فرهنگی زنان است.
مددکاری اجتماعی (تاسیس۲۰۰۳ میلادی)
این شاخه مددکار اجتماعی آموزش میدهد و میپروراند و این مددکاران به جوامع روستایی و خانوادههای مستمند کمک کنند. مددکاران مدرک BP و دیپلم فنی BT میگیرند؛ مدرکی جدید و بیهمتا مدیریت آموزش فنی و حرفهای لبنان اخیراً دایر کرده است. در این شاخه، زنان فعال اجتماعی را برای کار با گروهها و اشخاص نیازمند از هر گروه سنی آماده میشوند تا آنان را برای مشارکت در زندگی اجتماعی و بهبود وضع معیشتی و کاری خود تشویق کنند.
درخواستهای فراوان مردم برای ثبتنام در این برنامه حاکی از حجم بالای نیاز محیط محلی به این خدمات است. تعداد ثبتنام کنندگان، از نه نفر در سال ۲۰۰۴ به ۷۶ نفر در سال ۲۰۰۷ و نود نفر در سال ۲۰۱۰ افزایش یافته است.
مرکز آموزش پیوسته طاقات (تاسیس ۲۰۱۱ میلادی)
مرکزی برای آموزش کارمندان و داوطلبان و بهبود مهارتهای کارکنان در مجموعهها و شهرداریها است. همچنین آموزش گروههای داوطلب از خارج لبنان و درخواست دانشگاهیان برای کارآموزی پیش از فراغت تحصیل را هم میپذیرد. هر ساله ضوابط و مقررات پذیرش کارآموز اعلام میشود تا علاقهمندان ثبتنام کنند.
خدمات و برنامههای اجتماعی
سرپرستی از دختران یتیم و رسیدگی به وضعیتهای ویژه اجتماعی (تاسیس ۱۹۷۷میلادی)
هدف این برنامه، ایجاد روحیه با نشاط در یتیم است تا منشی استوار و توانا برای گذار از گذشته بیابد. این برنامه فراگیر است یعنی همه مراحل زندگی یتیمان را تا دانشگاه دربر میگیرد. هر ساله حدود چهارصد دختر در این برنامه ثبتنام میکنند. دختران یتیم در پنج سالگی پذیرفته میشوند و تحت سرپرستی قرار میگیرند و همه نیازهای خوراکی، بهداشتی، آموزشی، پرورشی و اجتماعی آنها تا مقطع دانشگاه ــازجمله ازدواج و کارــ برآورده میشود. برای رسیدن به این هدف، بخشهایی زنجیرهای، همچون فضاهای بهداشتی و تالار غذاخوری و درمانگاه و بخش کارآموزی فنیحرفهای، به ساختمان اصلی ضمیمه شده است.
از بنای خیریه ایتام در مؤسسات امام صدر ۳۵ سال میگذرد. احداث این خیریه همزمان با سالهای جنگ و افزایش قربانیان و از دست رفتن پدر و یا مادر کودکان و یا هردوی آنها بود. دوران جنگ البته بیشتر دختران این مجموعه یتیمهای جنگ بودند و وقتی جنگ کمتر شد، امروزه با اصرار اهالی بیش از نیمی از دختران غیریتیم و فقیر در این مجموعه سرپرستی میشوند و آموزش میبینند. برنامهٔ آموزش در خانواده بعد از این اقبال ارایه و اجرا شد.
سرپرستی دختران در خانواده (تاسیس۲۰۰۲میلادی)
در این برنامه دختران از همهٔ خدمات و امتیازهای مدرسه شبانهروزی برخورداراند ولی پس از پایان هر روز درسی به خانه بازمیگردند. این طرح اجازه گسترش دایره استفادهکنندگان از برنامه سرپرستی و خدمات گوناگون را میدهد و همچنین پدران و مادران را نیز تحت پوشش قرار میدهد. افزون بر آن، دختران تا آنجا که مسافت راه و وضع خانوادگیشان اجازه دهد به خانهشان باز میگردند تا در سایهٔ حمایت و مراقبت خانواده قرار گیرند.
افزون بر حمل و نقل، با بهرهگیری از مشاوران و فعالان اجتماعی زن و نظارت کارشناسان بهداشت روان و مددکاران اجتماعی، خدمات مشورتی و کمکی به سایر افراد خانواده عرضه میشود. برجستهترین اقدامها از دو راه موازی انجام میپذیرد:
• خدمات مستقیم در خانه یا در دفتر مشاوره؛ • نشستهای جمعی دانشافزایی و تجربهآموزی متقابل. در این نشستها و گفتوگوها خانوادهها از تجارب و ایدههای همدیگر بهره میگیرند.
رسیدگی به فرزندان مادران شاغل (تاسیس۱۹۹۰میلادی)
وقتی مادران در مجتمع فرهنگی مؤسسات، در شهر صور، کار میکنند، گروهی به کودکانشان رسیدگی میکنند تا مادران هنگام کار آسوده خاطر باشند. مادران کنار کودکانشان آسودهاند و کودکان هم به حق شیرخواری و مراقبت در محیطی سالم و ایمن میرسند.
غذاخوری مدرسه (تاسیس ۱۹۸۸میلادی)
تالار غذاخوری مدرن و کاملاً مجهز برای تأمین وعدههای غذایی دانشآموزان و کارمندانِ همه شاخهها و بخشهای مجتمع فرهنگی. واحد شیرینیپزی و واحد فراوریهای لبنی نیز به این تالار ضمیمه شده است. یکی از کارکردهای تالار غذاخوری، آموزش عملی به کارآموزان رشته هتلداری در برنامههای فنیحرفهای کوتاهمدت و همچنین عرضه تولیدات غذایی و شیرینیجات و فراوردههای لبنی به بازار محلی برای کمک به هزینههای تولید است. پخش صدها بسته غذایی در مدارس مناطق آزاد شده بخشی دیگر از خدمات این تالار است که با همکاری جمعیت بینالمللی ارتودکس انجام میشود.
عملیات امداد و نجات اضطراری. عملیات امداد و نجات همیشه در لحظه نیاز اجرا میشود، چنانکه این آمادگی برای هر اقدام اضطراری در سالهای اشغال پابرجا بوده است. در این میان، دو عملیات دامنهدار در پی آزادسازی سال ۲۰۰۰ و هنگام تجاوز ژوئیه ۲۰۰۶ (جنگ ۳۳روزه) انجام گرفت و در هفتههای متوالی دارو، پوشاک، خوراک، لوازم آشپزی و وسایل بهداشتی به دهها هزار شهروند تقدیم شد.
افطاریهای خیریه و بستههای غذایی. هر سال در ماه رمضان صدها کودک لبنانی بر سفره میهمانی خدا مینشینند و افطار میکنند. همچنین برای افطار صدها بسته غذایی به خانوادههای نیازمند میرسانند.
خدمات و مراکز بهداشتی
مراکز بهداشتی خدمات مطلوب بهداشتی و اجتماعی را به روستاییان ارایه میکند؛ بهویژه به آنها که بیمۀ درمانی ندارند. این خدمات را بر پایه مفهوم جهانشمول و رشدیابندۀ بهداشت، که سازمان بهداشت جهانی آن را تعریف کرده، سامان میدهند تا راهبردهای ملی وزارت بهداشت را با همکاری شرکای داخلی و خارجی سامان دهد.
مهمترین سیاستهای برنامهریزی و خدماترسانی بهداشتی به قرار زیر است:
• نهادینه کردن دستورالعملهای کیفیت و اجرای آن در کلیه مراکز بهداشتی؛ • تقویت سیاست بهداشت و پیشگیری با برنامههای بهداشت اجتماعی؛ • راهاندازی بهداشت مدارس در مجتمع فرهنگی؛ • مدیریت اطلاعات بهداشتی و اجتماعی بیماران با استفاده از سامانه اطلاعاتی در همه مراکز بهداشتی؛ • شبکهگستری با بیمارستانهای دولتی و خصوصی و افزایش خدمات بهداشتی برای فراهمآوری بیشترین خدمات. ساخت مراکز بهداشتی در سال ۱۹۸۵ و با میانگین احداث یک مرکز در هر سه سال آغاز شد. هماکنون شبکه مراکز بهداشتی به همه امور بهداشتی بخشهای نبطیه و جنوب، در روستاهای جلالبحر، صدیقین، شهابیه، دردغیا، عنقون، کفر حتی، عیتاالشعب و دیر سریان رسیدگی میکند. همچنین درمانگاههای سیار عمومی و تخصصی به روستاها و بخشهای دورافتاده میروند. شمار مراجعان در سال به هفتاد هزار میرسد که البته هنگام بحران و وضعیتهای اضطراری این تعداد خیلی بیشتر میشود.
خدمات در شرایط عادی به شش دسته اصلی تقسیم میشود:
بهداشت پیشگیری: آگاهیبخشی و فرهنگسازی، واکسیناسیون، تشخیص زودهنگام، آزمایش و معاینات دورهای؛
بهداشت اولیه و زایمان: ویژه زنان و کودکان در بهداشت عمومی و بهداشت مادر و کودک
درمان بیماریهای مزمن: پخش دارو بر اساس جدولهای زمانبندی بازدید از دهها روستا تا بیماران تحت مراقبت منظم و دائم قرار گیرند؛
کمکهای درمانی: مؤسسات با کمک کردن و همراهی و رعایت جنبههای مالی و انسانی وضعیتهای ویژه را زیر پوشش میگیرد؛
خدمات آزمایشگاهی و تخصصی: این خدمات یا در آزمایشگاههای مؤسسات یا بر اساس قرارداد با مراکز تخصصی در بیرون عرضه میشود و شامل خدمات تخصصی دندانپزشکی و چشمپزشکی نیز میشود؛
بهداشت روان؛ این برنامه با همکاری هیات بینالمللی پزشکی (IMC) و در پیروی از مفهوم بهداشت همهجانبه در دو بُعد جسمی و روانی اجرا میشود. گروهی از افراد خبره در برنامه ویژه آموزش کارشناسان سلامت روان با همکاری نورواک (از سال ۲۰۰۸) در انجام این مهم سهیم هستند.
خدمات و طرحهای توسعهمحور محلی
کارخانه گردآوری شیر و فرآوردههای لبنیاتی (تاسیس ۲۰۰۰ میلادی)
از سال ۲۰۰۰ کار برپایی کارخانه با کمک و رایزنی صندوق بینالمللی توسعه کشاورزی (ایفاد) آغاز شد و سال ۲۰۰۱ کارخانه به تولید رسید. هدف کارخانه کمک کردن به خردهکشاورزان دامپرور در بخشهای مجاور است. مسئولان کارخانه مازاد شیر کشاورزان را میخرند و به بازار عرضه میکنند. در کارخانه، همچنین داوطلبانِ کار در کارخانههای بزرگ عملا آموزش میبینند. یکی از مهمترین مصارف شیر کارخانه، بستهبندی و ارایۀ آن به دانشآموزان تحت پوشش مؤسسات است.
طرح توانمندسازی زنان کشاورز جنوب (تاسیس ۲۰۰۶میلادی)
هدف اصلی طرح همراهی با زنان کشاورز در کشتزارهای هفت روستای جنوب اطراف عیتاالشعب است. (عیتاالشعب روستایی مرزی و تاریخی مشرف بر سرزمینهای فلسطین اشغالی است که مقاومت آن در جنگ ۳۳ روزه در سال ۲۰۰۶ میلادی مشهور شد). این طرح میخواهد به روستاییان کمک کند تا در کشتزارهایشان به جای توتون چیزهایی دیگر بکارند. ابتدا تلاش میکنند فرآیند کشاورزی سنتی (توتون) را تسهیل کند و سپس کشتهای همعرض و موازی را وارد زمین میکند تا در آینده آنها را بهعنوان بدیلهای بیزیان بپذیرند.
هزینهها عبارتاند از برپایی چادر کشاورزی نمونه برای آموزش و کاشت نهال و قلمه و تهیۀ خودرو برای حمل و نقل و تهیه برخی وسایل و لوازم آشناسازی و آگاهیبخشی. اما بیشتر بودجه به توانمندسازی نیروی انسانی از طریق آموزش و کار کارگاهی اختصاص مییابد. هدف این طرح بهبود کیفیت زندگی کشاورزان با توانمندسازی زنان کشاورز است. این طرح و خدمات علاوه بر اینکه سطح مقاومت ساکنان و پایداری آنها را در سرزمین و روستاهایشان ارتقا میبخشد، به شماری از اهداف جزیی هم دست یافته است:
• ارایۀ پیشنهادهای جدید و سالم در کشاورزی و تشویق اهالی به بازاندیشیِ نوع کشتوکار؛ • توانمندسازی زنان با آموزش مهارتهای حرفهای متناسب با فرصتهای شغلی در محل؛ • کمک به بازاریابی فرآوردههای کشاورزیِ محلی؛ • بهینهسازی فضای کار برای همه توتونکاران، بهویژه کودکان. •
طرح آموزش و پرورش کارشناس سلامت روان جامعه و خانواده (تاسیس ۲۰۰۸ میلادی)
مؤسسات امام صدر برای ارتقای سطح آگاهیهای بهداشتی و الگوسازی رفتارهای تندرستی و سلامت، ۸۲ کارآموز را در چند روستای جنوبی با کمک سازمان کودکان ملل متحد (یونیسف) و با همکاری وزارت بهداشت عمومی و جمعیة المقاصد الخیریة الاسلامیة در سال ۲۰۰۸ آموزش داد. پس از اتمام پروژه، کتاب راهنمای خاصی با این هدف آماده شد که در آن شرح کاملی از آشناییهای پایه با بهداشت و جامعه محلی و نقش کارشناس سلامت روان و عناصر بهداشت خانواده و جامعه و نیز مراقبت از مادر و کودک آمده است. در پایان راهنما از برخی بیماریها و آسیبهای ناشی از حوادث و یا رفتارهای نادرست همچون مصرف دخانیات و اعتیاد به مواد مخدر و غیره یاد شده است. ویژگی طرح، اقامت دائمی کارشناسان در مناطق روستایی است. این فعالان همراه با ادای وظایف روزمره، همچون تدریس یا پرستاری و مادری، برای بالا بردن سطح آگاهی از امور بهداشتی در محیطشان داوطلبانه کار میکنند.
در کنار آموزش و پرورش، کارشناسان سلامت روانِ مؤسسات امام صدر با همکاری سازمان بهداشت جهانی دو پروژه تکمیلی را راهاندازی کرده است:
• بررسی شرایط بهداشت زایمان در دو روستای عیتاالشعب و رمیش که پروژهای نمونه است؛ • برگزاری نشستها و اقدامهایی برای آشنا کردن نوجوانان پسر و دختر با اصول بهداشت خانواده.
شبکهگستری و هماهنگسازی
مجتمع فرهنگی وابسته به مؤسسات امام صدر، محل برگزاری دهها نشست و کارگاه در طول سال است. مؤسسات در بیشتر فعالیتها و فضاها و شبکههای محلی و ملی و منطقهای شرکت میکند. جمعیت مؤسسات امام صدر، فعالیتهایش را با همگنانش در سازمانهای جامعه مدنی و سازمانهای غیر دولتی هماهنگ و در این راستا با مقامهای دولتی همکاری میکند. از این رو در ضوابط پرورشی از روشهای رسمی الگو میگیرد و از کمک وزارت بهداشت در برخی خدمات بهداشتی و از یاری وزارت امور اجتماعی و وزارت آموزش و پرورش و دفتر ملی استخدام در خدمات حمایتی و آموزشی و پرورشی و مهارتپروری برخوردار است.
مرکز مطالعات و تحقیقات امام موسی صدر مرکز مستقل و غیرانتفاعیِ علمی، فرهنگی و پژوهشی
امام صدر میگوید «امر مهمی که انسان برایش خلق شده است معرفت است.» هفده سال بعد از غیبت امام صدر، در اوت ۱۹۹۵ دوستان او در بیروت مرکزی تاسیس کردند که دغدغهٔ او را برای ترویج علم و معرفت و گفتوگوی بین ادیان را پی بگیرد. هدف مهم مرکز پیگیری روش امام و نشر و گسترش افکار و اندیشههای او در لبنان و دیگر نقاط جهان بود. همچنین مرکز میبایست مسالۀ ربوده شدن امام صدر و دو همراهش را پیگیری میکرد. تلاش ویژه برای گردآوری و ثبت ایدهها و اندیشههای امام صدر و انتشار و عرضه آنها به پژوهشگران و علاقهمندان حوزه و دانشگاه وظیفۀ مرکز است.
مرکز مطالعات و تحقیقات امام صدر همچنین اهدافش را با انتشار کتاب و پژوهشنامه، تهیه سند، برگزاری همایش و نشست در لبنان و خارج از لبنان، شرکت در فعالیتهای مشابه و راهاندازی پایگاه اینترنتی در مشارکت با پژوهگران و مراکز مشابه پی میگیرد. مرکز هزینههایش را از طریق هدایایی که دوستان یا مؤسسات دوست در لبنان و جهان میدهند و درآمدهایش از محل چاپ کتبش یا دیگر فعالیتهایش تأمین میکند.
مهمترین فعالیتهای مرکز
پیگیری پروندهٔ ربودن
مرکز روزانه بسیاری از روزنامهها، مجلات، خبرگزاریها، پایگاههای اینترنتی، رادیوها و شبکههای تلویزیونی به زبانهای مختلف را رصد میکند تا این مجموعهها دربارهٔ امام صدر و دو همراهش اخبار غلط به مردم نرسانند و هر جا خبری اشتباه و غلط مخابره شد سریع خبر صحیح را به آنها برسانند و مردم به اشتباه نیفتند.
جمعآوری و آرشیو
مرکز کتابها، مقالهها، اسناد، دستنوشتهها، عکسها، نوارهای صوتی و تصویری، نشریات و اخبار امام صدر را و آنچه را دربارهٔ او هست جمع و بهشکلی پیشرفتهتر و دقیق در فضای وب منتشر میکند. پایگاه اینترنتی «موقع سماحة الامام السید موسی الصدر» که ۳۱ اوت ۲۰۰۶ روی شبکه اینترنتی فعال شد یکی از خروجیهای این مرکز است. این پایگاه اینترنتی همهٔ اخبار و مقالهها و اسنادی که به اندیشه، فعالیت و روش امام صدر مربوط است منتشر میکند. همچنین هر چه را دربارهٔ ربوده شدن امام صدر هست در اختیار همگان میگذارد.
همایشهای کلمه سواء
در سلسلههمایشهای کلمه سواء نمایندگان و رهبران مذاهب مختلف، روحانیان ادیان، ادیبان و اصحاب رسانه، روسا و وزرای کشورهای مختلف و دانشجویان و علاقهمندان مباحث دینی و ملی شرکت میکنند. هر سال همایش موضوعی خاص دارد. تاکنون مرکز دوازده همایش برگزار کرده است.
انتشارات
انتشارات مرکز مجموعۀ مقلات و سخنرانیهای همایشهای کلمه سواء را چاپ و منتشر میکند. امروزه اما بیشتر تلاش میکند تألیفات فقهی، تفسیری و فلسفی امام صدر را چاپ کند و در این بین بیشتر بر نوشتههایی تاکید دارد که قبلا چاپ نشدهاند. همچنین مرکز تلاش میکند سخنان و درسهای امام صدر را هم به صورت صوتی منتشر کند. درکنار اینها انتشارات کتابهایی هم دربارهٔ امام صدر یا مسالهٔ ربوده شدن امام صدر منتشر میکند.
نمایشگاههای کتاب، فیلم و اقلام فرهنگی
مرکز و داوطلبانش با آثار، تابلوها، اسناد و فیلمهای مستندشان در نمایشگاههای فرهنگی و نمایشگاههای کتاب داخلی و خارجی شرکت میکنند. همچنین مرکز در تولید دهها فیلم مستند به زبانهای مختلف مشارکت کرده است.
مرکز با حضور در بسیاری از همایشها و نشستها و بزرگداشتها و مناسبتهای فرهنگی داخلی و جهانی در لبنان و فرانسه و آمریکا و استرالیا و ایران و آفریقا به گنجینه تجارب فرهنگی و اجتماعی خود افزوده است.
مرکز مطالعات و تحقیقات امام موسی صدر از همه اساتید، دانشجویان، خواهران و برادرانی که تلاش کردند این مرز موفق شود صمیمانه سپاسگزاری میکند. از خداوند متعال هم میخواهیم که با کمک کند فعالیتهای نیمهتمام خود را تمام کنیم و آنهایی را که تاکنون به دلیل محدودیت امکانات آغاز نکردهایم آغاز کنیم. مرکز مطالعات از همه دعوت میکند پایگاه اینترنتی را ببینند و نظرات و پیشنهادهایشان را اعلام کنند. همچنین از اینکه با ارایهٔ سند، عکس، کتاب، مجله، مقاله، خبر یا نوار صوتی و تصویری دربارهٔ امام صدر بر اطلاعات پایگاه اینترنتی میافزایید تشکر میکنیم.
تلفن ۰۰۹۶۱۴۵۴۵۲۱ فکس ۰۰۹۶۱۴۵۴۵۱۲ آدرس اینترنتی: www. imamsadr. net آدرس الکترونیکی: info@imamsadr. net
مرکز مداخله زودهنگام (اِسیل)
این مرکز به کودکانی که قبل از سه سالگی مراقبت خاص میخواهند، کمک میکند. هدف این مرکز مهیا کردن زمینه برخورداری این کودکان از زندگی شرافتمندانه و کاهش بار سنگین مراقبت خانواده و جامعه از این کودکان است. راهکارش درمان فردی با کمک و مشارکت خانوادۀ کودک است. در واقع مرکز تلاش میکند از نظر حرکتی، ذهنی، ارتباطی، اجتماعی، عاطفی و حیاتی به کودکان مهارت بیاموزاند و با آموزش و مشاوره و راهنمایی توان افراد خانواده را در همراهی با این کودکان بیفزاید.
در این برنامه
• ابتدا کودک را شناسایی میکنند؛ • و بعد متخصصان وضع خاص کودک را بررسی و معین میکنند؛ • سپس متخصصان و مشاوران برنامهای برای اقدام و شناسایی نوع خدمت در مرکز و خانه تدوین میکنند. پیگیری و سنجش پیشرفت و پرداخت هزینهها از دیگر کارهای این مرکز است. کادر متخصص این مرکز شامل روانپزشک و متخصص روانشناسی و آموزشی و مددکار اجتماعی و درمانگران در عرصههای گوناگون تخصصی، همچون گفتاردرمانی و رواندرمانی و درمان حسی حرکتی، است. در زمینه اشتغال و ادامه خدمت برآوردن هزینهها به مشارکت دولت و همکاری افراد و خانواده کودک نیاز دارد، زیرا وضع مالی خانوادهها هم باید در نظر گرفته شود.
امروزه که در جهان اهمیت این بخش جا افتاده است، سازمان و انجمنهایی تلاش میکنند کمک کنند. دولت تلاش میکند کمک کند. خانوادههای کودکان هم که میزان بهبود کودکشان را لمس میکنند ارزش کار مرکز را درک میکنند. تجربهٔ نخست ما بسیار امیدوارکننده بود و خانوادهها به اندازه توان خود در هزینهٔ بازپروری کودکانشان سهیم شدند و مهمتر آنکه برای پذیرش تدریجی وضع کودکان و برخورد سازنده با آنها به یُمن آموزش و عزم و همراهی آمادگی یافتند تا فردایی با کرامت برای آنها بسازند.
ویژگیهای این مرکز
این مرکز در حقیقت پاسخ به یک نیاز ملی است. این پروژه چند ویژگی دارد که مهمترینشان از این قرار است:
• کمک روحی و روانی به خانوادههای کودکان تحت پوشش. خانوادههایی که معمولاً زندگی سختی با این کودکان دارند؛ • فراگیر بودن خدمات. هر وقت و هرجا که لازم باشد کارکنان مرکز برای خدمترسانی آمادهاند. این آمادگی بازدهی را افزایش و هزینهها را کاهش داده است؛ • دیدار هفتگی از خانههایی که فرزندشان تحت پوشش این مرکز است. در این دیدارها به خانوادهها آموزش میدهد که چگونه با مرکز همکاری کنند یا چهگونه با کودکانشان برخوردی مسئولانه داشته باشند؛ • کادر متخصص که همیشه آموزش تکمیلی هم میبینند. • بررسیها و پژوهشهایی برای ارزیابی فعالیتهای کادر مرکزی. • آموزش عملی فارغالتحصیلان جدید در این رشته که هم نیروی انسانی جدیدی را آموزش میدهد هم کمک میکند که چنین مراکزی در دیگر نقاط لبنان تاسیس شوند. فردایی بهتر
نوگرایی در مؤسسات
مؤسسات امام صدر مشتاقانه در پی شناسایی و برآوردن نیازهای مردم و همکاری با آنهاست. اگر به کارنامۀ سالهای اخیر مؤسسات نگاه کنیم، تحولها و نوآوریهای بسیاری میبینیم. چند سال قبل، مؤسسات امام صدر به یکی از قدیمیترین مجموعههای کارشناسی، بووز (Booz)، مراجعه کرد تا ساختارش را ارزیابی کند و به مؤسسات صدر پیشنهادهایی بدهد که با اجرای آنها بازدهی اجرایی و اثربخشی بر مردم و جامعه افزایش یابد. بووز سال ۲۰۱۱ ساختار تشکیلاتی و روشهایی اجرایی مؤسسات صدر را بررسی کرد و آن را با جمعیتها و سازمانهای فعال داخلی، منطقهای و جهانی سنجید. سپس به مؤسسات پیشنهاداتی داد که سازگار و متناسب با مؤسسات صدری بودند و راهبرد و برنامههای آیندهٔ مؤسسات شدند.
رویکردهای آینده
مؤسسات امام صدر پذیرفته است که نیازمندیهای اساسی ساکنان جنوب لبنان همچنان اولویت نخستش باشد. برای همین مؤسسات تلاش میکنند بیماری، فقر و ناآگاهی را مهار کنند تا ستونهای برپایی جامعهای دادگر را برافرازند. جامعهای که در آن همه فرصتهایی برابر برای پیشرفت خواهند داشت. مؤسسات تلاش میکنند اهالی جنوب خودشان در برنامهریزیها و تصمیمگیریها شرکت کنند تا نیازهای واقعی جوامع محلی شناخته شود. همچنین مؤسسات با نهادهای همفکری که به شفافیت، برابری و تعیین وظایف ایمان دارند، همکاری میکند تا اهداف زیر محقق کند:
• تضمین حق روستاییهای جنوب در برخورداری از بهداشت مناسب در زندگیشان. • توانمندسازی زنان با آموزش و پرورش استعدادها و ایجاد فرصتهای شغلی. • زمینهسازی بهتر برای آموزش مردم در زندگی. مؤسسات برای آنکه به رشد و توسعه دامنهدار برسند، نباید وظیفهش را به کار اجرایی محدود کند و باید وسیلهای باشد برای تحول انگیزه و محلی باشد برای تعامل میان افراد نیازمند و افراد خدمتگذار. به زعم مؤسسه، تحول مطلوب اجتماعی در چند سطح روی میدهد که مهمترینشان از این قرار است:
• زدودن همهٔ زیرلایههای تبعیض اعتقادی، دینی یا منطقهای. • تکامل و ارتقای نقشآفرینیهای زن و مرد در جامعه و در انتظار برابری بیشتر میان این نقشها. • افزایش انتخابهای مردم با تعامل میان تواناییهای توانگران و نیازمندیهای محرومان. مؤسسات در چارچوب این دیدگاه، بر همآمیزی میان راهبردهای خدماتی و راهبردهای توسعه پای میفشارد تا پایهها و پیکرهها و ابزارهای کارش قوام گیرد و فلسفه وجودیاش در آموختن دائم از تجربه توانمندسازی معنا یابد و حافظه تشکیلاتیاش از ثبت تجربهها و گزارش آنها پربار شود. مؤسسات در راه گسترش تجارب خود و اثرگذاری آنها بر سیاستهای عمومی و محیط خارجی گام برمیدارد، زیرا یقین دارد که «زکات دانش انفاق آن است.»
راهبرد ما حکایتی دارد
وقتی کارنامۀ مؤسسات امام صدر را مطالعه کنیم، میبینیم که از زمان تاسیس تاکنون کوشش فراوان بوده است و نتایج خوبی هم داشته است. چرا که مؤسسات از مدیریتی کارآمد، برنامههایی روشمند و سازگار با فرهنگ جامعه برخوردار بوده است. همچنین با نوآوریهای علمی و پیشرفتهای اجتماعی و اقتصادی محیط پیرامونیش همراه بوده و تلاش کرده اصولی را که از نگرش و روش امام صدرالهام گرفته است با روشهای او در جامعه پیاده کند.
از اینرو، مؤسسات امام صدر برنامه سه سال آیندهش را باید بهگونهای پی میریخت که تا پایان سال ۲۰۱۵ در توانمندسازی فرهنگی، بهداشتی، اجتماعی و اقتصادیِ زنان پیشگام شود و فارغالتحصیلان و کارمندان و راهبرانش الگوی زن توانمند، فعال و مسئول در جامعه و خانواده باشند.
افزون بر آن، بر سرپرستی فراگیر از کودکان و نونهالان در مجتمع فرهنگی و میان خانواده، وظیفه سرپرستی و پرورش همراه با تضمین سرزندگی و آموزش راستین به همه آنها در محیطی امن و آراسته به انجام رسد و مرغوبترین و معیاریترین امکانات کامل و اساسی بهداشتی طبق نیاز مردم در وضعیتهای گوناگون اجتماعی و اقتصادی و بهداشتی در هر منطقه فراهم آید تا همه اعضای خانوادهها در زمان و مکان مناسب از بهداشت و بیشترین خدمات مورد نیازشان برخوردار شوند.
مدیریت مؤسسات امام صدر با تکیه بر این اولویتهای سازنده در نگرش مؤسسات، پیریزی نقشه اجرایی روشن و کاملی را در سر پروراند تا این نگرش بر پایه روششناسیِ «سنجشنامه کار ترازمند» تحقق یابد. بر همین اساس، چهار سپهر راهبردی را برگزید:
• توانمندسازی زنان. • پرورش نونهالان و سرپرستی و حمایت از آنها. • فراهمآوری خدمات بهداشتی پایه. • نهادینه کردن مدیریت کارآمد. در این سپهر، هدفهایی راهبردی گنجانیده میشود که بر پایه نظام علّی، معلولی زنجیروار ادامه مییابد؛ بهگونهای که تحقق یک هدفِ مشخص به تحقق هدف دیگری که معلول آن است میانجامد و اینگونه رشتهای از اهداف پدید میآید. این اهداف به چهار بعد اصلی نظر دارد.
بعد نخست نیروی انسانی است. یعنی آموزش و رشد که با توسعه توانمندی و افزایش مهارت کادر انسانی و پیشبرد حوزه شناخت تربیتی و حرفهای و بهداشتی و گسترش زیرساخت اطلاعاتی حاصل میشود. این کادر انسانی پرورشیافته از راه چشمانداز دوم، یعنی برنامهها و سامانهها و فرایندهای داخلی، مسایل نظری، عملی و تخصص حرفهای را به افراد تحت پوشش میآموزانند و محیطی برای توانمندسازی زن لبنانی میسازند که میان زندگی خانوادگی، اجتماعی و اقتصادی او توازن برقرار میکند. همچنین سطح خدمات سرپرستی و بهداشتی را با معیارهای پذیرفته شده جهانی همگام میکنند و بر جنبوجوش سازمانی میافزایند و اعتبار مؤسسات را در لبنان و خارج آن بالا میبرند.
نیروی انسانی براساس بعد سوم، که به درآمدهای مالی تعلق دارد، برنامهریزی مالی مؤسسات را ارتقا میبخشد و درآمدهایی بیش از بودجه فراهم میکند تا به استفادهکنندگانی که در چشمانداز چهارم جا میگیرند خدمات بهتر و بیشتری اریه کند. و سرانجام جامعهای پیشرفته و باورمند به عدالت اجتماعی و رها از بند ناآگاهی و فقر و بیماری و خشونت را پدید آورد.
بنا بر تصمیم، این راهبرد از آغاز سال ۲۰۱۳ به مرحله اجرا درآمد تا در سال ۲۰۱۵ به پایان برسد و همچنین معیارهای مشخصی برای سنجش میزان تحقق این اهداف راهبردی تعیین شده است.
مأموریت
ما دستاندرکاران مؤسسات امام صدر برای برپایی جامعهای پیشرفته و باورمند به عدالت اجتماعی و رها از بند ناآگاهی و فقر و بیماری و خشونت سختکوشانه تلاش میکنیم. مؤسسات امام صدر متعهد میشود که در پایان سال ۲۰۱۵ در تحقق اهداف زیر پیشگام شوند:
• توانمندسازی فرهنگی، بهداشتی، اجتماعی و اقتصادی زنان بهگونهای که فارغالتحصیلان، کارمندان و راهبران مؤسسات الگویی شوند برای زن توانمند و سهیم و مسئولیتپذیر در زندگی اجتماعی و اقتصادی خانواده و جامعه؛ • سرپرستی فراگیر کودکان و نونهالان در مؤسسات و در میان خانواده همراه با تضمین سرزندگی و آموزش راستین به همهٔ آنها در محیطی امن و آراسته؛ • تأمین بهداشت اولیه و فراگیر و ارائۀ مرغوبترین و معیاریترین امکانات کامل و اساسی؛ بهداشتی طبق نیاز مردم در وضعیتهای گوناگون اجتماعی، اقتصادی و بهداشتی در هر منطقه تا همۀ اعضای خانوادهها در زمان و مکان مناسب از بهداشت و بیشترین خدمات مورد نیازشان برخوردار شوند.
2-3 رسالات
الحضارة
برای پیگیری پروژه تمدن نوین اسلامی در سطح جهان اسلام با همت چند تن از شخصیتهای فکری و فرهنگی از ایران و لبنان در سال ۲۰۰۷ میلادی (مصادف با ۱۳۸۶ شمسی) موسسهای با نام «مرکز الحضاره لتنمیه الفکر السلامی» در شهر بیروت پایهگذاری گردید. مرکز الحضاره با این باور که راه عملی برای حل معضلات کنونی جهان اسلام، تنها با توافق نخبگان مسلمان بر سر اصول راهبردی و مصالح مشترک امت اسلامی صورت میپذیرد، معتقد است که این مهم در حال حاضر در پرتو گفتمان تمدن نوین اسلامی امکان پذیر میباشد. از این رو، هسته اصلی فعالیتهای مرکز بر شناسائی مولفههای اندیشه تمدنی و معرفی این گفتمان به محافل علمی و فرهنگی در جهان اسلام تمرکز یافت و امروز پس از ده سال فعالیت مستمر افتخار دارد که با تولید ۲۵۰ جلد کتاب و برقراری ارتباط گسترده با محافل علمی و فرهنگی و تشکیل ۳۰ همایش و نشست تخصصی و ۱۵۰ بار حضور در نمایشگاههای بینالمللی و … گامی در این راه بلند و پر فراز و نشیب برداشته است.
مرکز الحضاره در راستای شناسائی و شناساندن اصول و عناصر مدنیت نوین اسلامی، از همان آغاز اهداف زیر را در دستور کار خویش قرار داد:
۱- شناخت چارچوب تفکر تمدنی اسلام از منظر معارف قرآن کریم و سنت پیامبر بزرگ اسلام(ص) و اهل بیت گرامی ایشان(ع)
۲- بازخوانی تجربههای تمدنی مسلمین در طول تاریخ و نیز بازشناسی اندیشهها و اقدامات اصلاحی متفکران و رهبران اسلامی در دوره معاصر
۳- پیجویی اسباب انحطاط و انفعال فکری و تمدنی جهان اسلام در برابر دنیای غرب و آسیبشناسی فرهنگی و اجتماعی جوامع اسلامی
۴- برقراری پلهای ارتباطی میان نخبگان و موسسات اسلامی در جهت معرفی و گسترش اندیشه تمدنی اسلام
۵- ایجاد شبکه تعاملات و تبادلات فکری در میان نخبگان در جهت مشارکت در تولید بنیادهای تمدن نوین اسلامی
در راستای اهداف یادشده، مقرر شده است که این برنامه کلان در سه گام پیگیری گردد:
گام نخست: تولید و تقویت ادبیات تمدنی از طریق تالیف، ترجمه و برپائی نشستها و همایشها
گام دوم: تلاش در جهت گفتمانسازی گسترده در خصوص اندیشه تمدنی اسلام و ارائه آن به عنوان یک پارادایم رقیب در برابر مدرنیته
گام سوم: ایجاد زمینههای لازم برای تولید مولفههای علوم تمدن ساز اسلامی به صورت مشترک توسط نخبگان مسلمان.
ناگفته نباید گذارد که زبان مورد نظر در برنامههای مرکز به دلیل محدودیت امکانات، به زبان عربی محدود گردید و سطح مخاطبان نیز به نخبگان علمی و دینی و به ویژه نسل جوان اندیشمند در کشورهای اسلامی اختصاص یافت.
برای تحقق گام نخست، مرکز با طراحی ۵ سلسله، به تالیف و تولید آثار علمی در این راستا پرداخت: سلسله مطالعات قرآنی، سلسله مطالعات تمدنی، سلسله شخصیتهای فکر و اصلاح، سلسله تجربیات ایران معاصر و سلسله روابط ایران و عرب.
البته مرکز در ضمن پر کردن خلأ ادبیات تمدنی از طریق تولید و توزیع گسترده آثار، از تعامل گسترده با شخصیتهای فکری، اجتماعی و سیاسی و نیز همکاری با موسسات علمی غافل نماند و به اندازه مقدورات اندک خود، توانست جایگاه شایستهای در سطح جهان اسلام به دست آورد.
فراوردههای علمی و موقعیت بینالمللی مرکز الحضاره امروزه فرصتی فراهم آورده است که گامهای بعدی را در راستای گسترش تفکر تمدنی به سهولت و عمق بیشتری برداشت. بیگمان این مهم تنها در سایه همکاری و همافزائی سایر موسسات اسلامی امکان پذیر میگردد.
لازم به ذکر است، ریاست مرکز الحضاره لتنمیه الفکر الإسلامی لبنان (مرکز پژوهشهای تمدنی) بر عهده حجتالاسلام و المسلمین دکتر محمدتقی سبحانی میباشد.
النادی الحسینی
با ین که مؤسسات حسینی، در شهرهی مسلمان نشین و روستاهی لبنان وجود دارند؛ ین مؤسسه، نزد مردم به ویژه اهالی شهر نبطیه و منطقه جبل عامل دارای محبوبیتی خاص میباشد؛ زیرا، قدیمیترین مؤسسه از ین نوع در کشور لبنان و سوریه است.
مؤسس آن مرحوم شیخ عبدالحسین صادق (1909م) بوده است. هدف ین مؤسسه احیای شعائر و مراسم عاشوری حسینی میباشد که از بدو تأسیس تاکنون به شکل خاص در شهر نبطیه شهرت یافته است.
در کنار فعالیت اساسی و ثابت درروز عاشورا، ین مؤسسه به مرکزی بری فعالیت هی دینی، فرهنگی و اجتماعی برجسته ی تبدیل شده است که در آن کمیتهها و دفترهیی بری خدمات اجتماعی، مراجعات دینی، فعالیت هی فرهنگی و هنری، حرکت هی پیش آهنگی، امداد و... فعالیت دارند.
ین مؤسسه در سال 1985 کتابخانه عمومی را در ساختمانی مجهز به سالن مطالعه و تعداد پنج هزار نسخه کتاب با موضوعات مختلف برای استفاده عموم یجاد کرد. ین کتابخانه مجله ی را به صورت سالانه به نام مکتبة منتشر میکند که در آن به موضوعات دینی، فرهنگی و تمدن خاص منطقة جبل عامل و شهر نبطیه میپردازد. ین مجله، با مرور زمان به صورت آرشیوی از فعالیت هی مختلف کمیته هی ین مؤسسه در آمده است.
آقی شیخ عبدالحسین صادق درباره فعالیت هی مهمتر این مؤسسه میگوید: «کار را با سازماندهی کمیتهها و گروه هی متعدد انجام داده و سعی کرده یم، جنبه مردمی بودن فعالیتها حفظ شوند تا آن جا که:
فعالیت هی ثابت مؤسسه در رأس آن راهپیمیی عاشوری حسینی است که بسیار پر جمعیت و چشمگیرند.
برپیی تعزیه روز عاشورا در میدان امام حسین(ع) شهر نبطیه [که در چند سال اخیر به یکی از کارهی هنری و زیبا تبدیل شده است.] در آن هنرمندان بسیار و کارگردان عرصه تئاتر شرکت کرده و سالانه دهها هزار بیننده دارد.
یکی دیگر از فعالیت هی مؤسسه جشنواره شعر و خطابه است که همه ساله به مناسبت سالروز ولادت حضرت امیر المؤمنین(ع) برگزار میشود. در ین جشنواره در کنار ادبا و شعری لبنان از شعرا و ادبی بزرگ جهان عرب نیز دعوت میشود. حضور عالمان، فرهنگیان و علاقمندان در ین مراسم چشمگیر است.
میزگرد آخرین شنبه هر ماه یکی دیگر از فعالیت هیی است که مؤسسه به آن اهتمام دارد. در ین میزگرد شخصیتهایی معروف در زمینه هی اجتماعی، سیاسی و تربیتی شرکت میکنند.
مناسبت هی فرهنگی، دینی و ملی در کنار فعالیت هی تربیتی و ورزشی، اردوهی تابستانی دانشجویان (زیر نظر کمیته دانشجویی) تدریس مسائل دینی هفتگی توسط شیخ عبدالحسین صادق نیز از دیگر فعالیت هی ین مرکز به شمار میروند».
شیخ عبدالحسین صادق درباره فعالیت هی ینده مرکز میگوید:
«در نظر داریم، سالنی بزرگ و جدید در کنار ساختمان قدیمی مؤسسه یجاد کنیم که در آن دفاتر کمیتهها و موزه برای عرضه تاریخ فرهنگی شهر (نبطیه) فعال میگردند و همچنین کتابخانهایجدید با سالن کامپیوتر و بخش سمعی و بصری پیشبینی شده است که انشاءالله کلنگ آن به زودی بر زمین خواهد خورد». 2-5 باحث 2-6 الزیتونه 2-7 کارنگی 2-8 الدراسات الفلسطینیة 2-9 مرکز الإتحاد للتدریب الإعلامی 3- مراکز نشر 1- اعلمی 2- الارشاد 3- دار البلاغه 4- دار جیکور 5- دار الساقی 6- دار النهضه العربیه 7- دار الکتاب الجدید المتحده 8- دار المؤرخ العربی 9- دار المدار الاسلامی 10- دار المحجه البیضاء 11- دار المکتبه الهلال 12- دار و مکتبه الحوراء 13- عالم الکتب 14- مؤسسه الوفا 15- منشورات الحلبی الحقوقیه 16- مرکز الدراسات الوحده العربیه 17- دار التعارف للمطبووعات
حوزههای علمیه
پیشینه حوزههای علمیه
پیشینه حوزههای علمیه لبنان به سال 760ق برمیگردد. اولین حوزه علمیه به دست شیخ إسماعیل جزینی در شهر جزین بنا شد[۱۲۸]. هر چند این تأسیس، اولین حوزه علمیه لبنان نبود، ولی در لبنان علمای بزرگی ظهور کردند که به مراحل عالی اجتهاد و فقاهت رسیدند و فقه و کلام و حدیث شیعه را قوت بخشیدند.
امروزه لبنان کشوری است که شیعیانش از اکثریت نسبی برخوردارند و در سطوح علمی و دینی و فرهنگی، همگام با شیعیان ایران و عراق به فعالیتهای مؤثر و مفید اشتغال دارند. حوزههای علمیه لبنان هر چند فعالیت مستمر چشمگیری ندارند، ولی همواره در مناطق مختلف لبنان فعال بوده و به تربیت عالمان و مبلغان مکتب اهل بیت مشغول هستند.
حوزههای علمیه معاصر لبنان
حوزههای علمیه معاصر لبنان که در حال حاضر فعال بوده، در دو سطح برادران و خواهران به تربیت مبلغ و مدرس اشتغال دارد در ادامه به معرفی کوتاهی از این حوزههای علمیه اشاره شده است.
النجف الاشرف للعلوم الدینیه
شیخ محمد الفقیه در سال 1989م بعد از رجوع از نجف این حوزه را تأسیس کرد و بهوضوح اعلام داشت که این حوزه به حوزه علمیه نجف منتسب است و طبق روش آموزشی حوزههای علمیه کلاسیک اداره میشود. این حوزه ابتدا در منزل شیخ مفید در صور آغاز به کار کرد تا اینکه در سال 1999م به ساختمان جدید منتقل شد. ساختمان جدید حوزه دارای پنج طبقه و دو سالن اجتماعات و اتاقهایی برای طلاب و استادان است. این مدرسه بعد از انتقال به ساختمان جدید، فعالیتهایش تقویت شده و اکنون در هر مرحله تحصیلی، بیش از 60 طلبه دارد. مدرسه همچنین مجلهای علمی با نام رسالة النجف دارد[۱۲۹].
حوزه الامام الاجواد
شیخ یوسف سیبتی یکی از فارغالتحصیلان حوزه علمیه قم، بعد از بازگشت به لبنان 1986م حوزه علمیه امام جواد را در بیروت تأسیس کرد. دروس حوزه از ساعت 6:30 صبح شروع میشود و سالانه حدود 35 تا 55 طلبه در این مدرسه تحصیل میکنند. تمام مراحل حوزوی در این مدرسه تدریس میشود و مخارج مدرسه از راه حقوق شرعی تأمین میشود[۱۳۰].
حوزه الامام الحجه
شیخ إبراهیم سلیمان بیاضّی که از بزرگان علم و تقوی بوده و در نجف تحصیل نموده است. در سال 1991م در شهر بیاض این حوزه را تأسیس کرد. او اکنون نزدیک هشتادوپنج سال عمر دارند و همواره بر اهمیت و نقش حوزههای علمیه در رسالت و وظایف شرعی شیعیان تأکید دارند. شروع فعالیت این حوزه در منزل شخصی ایشان با تدریس دروس حوزوی بوده که در سال 1991م با ساخت مدرسهای با دو ساختمان و هر کدام با سه طبقه فعالیت رسمیخود را آغار کرده است.
این حوزه در دو سطح مقدمات و سطح طلبه دارد که طلبه بعد از گذراندن سطح برای ادامه تحصیل در بحث خارج به نجف یا قم مراجعت میکند. این حوزه فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی داشته و هر سال تنها بیست طلبه پذیرش دارد[۱۳۱].
حوزه الامام الحسن المجتبی
این حوزه، دومین حوزه شیعی بعلبک است که شیخ مهدی سلیمان یحفوفی در سال 1997م تأسیس کرد. در این حوزه افزون بر دروس حوزوی، برخی مواد درسی فرهنگی اجتماعی نیز تدریس میشود. هر چند مؤسس این حوزه از فارغالتحصیلان حوزه علمیه قم است، ولی این حوزه در واقع به درخواست آیتالله سیدمحسن حکیم تأسیس شده است و به مجلس اعلای شیعیان لبنان و حوزه علمیه نجف مرتبط است. تمام سطوح حوزوی در آن تدریس میشود و تعداد طلاب آن بیش از 40 نفر است[۱۳۲].
حوزه الامام الصادق در صیدا
حوزه الامام الصادق در نبطیه
حوزه الامام علی
حوزه الامام المنتظر
مدرسه الامام المهدی در بیروت
حوزه الامام المهدی در جبل عامل
مدارس و کتب درسی
سال تحصیلی در لبنان از مهر ماه همچون بسیاری از کشورهای دیگر آغاز شد. نظام آموزشی در لبنان بر اساس قانون اساسی این کشور، نظامی آزاد و تحصیل برای همه شهروندان تا سال نهم اجباری است. آموزش در لبنان در همه سطوح دو بخش خصوصی و دولتی دارد. بخش دولتی، از بدو استقلال این کشور از قیمومیت فرانسه آغاز به کار کرد، ولی بخش خصوصی را میتوان پرسابقه تر از بخش دولتی دانست که تاکنون چندین نسل تربیت کرده است. بنابر آمارهای رسمی هم اکنون دو سوم دانشآموزان لبنانی در مدارس خصوصی تحصیل میکنند. در سراسر لبنان، مدارس خصوصی، به رغم هزینههای بالا، با استقبال بیشتری روبرو هستند. غالب مدارس خصوصی لبنانی برای هر دانش آموز هزینهایبین 2 تا 5 هزار دلار دریافت میکنند که به خدمات مختلف آموزشی، سطح کیفی و دیگر مولفهها بستگی دارد.
مقاطع تحصیلی، تفاوت بخش دولتی و خصوصی
در لبنان، آموزش در مدارس دولتی دو مرحله اصلی دارد: مرحله پایه یا دبستان و مرحله دوم یا دبیرستان. دبستان شامل 9 سال ابتدایی است که تحصیل در آن اجباری است و هر کودک لبنانی باید از 6 سالگی در یک مدرسه ثبت نام کرده باشد و در غیر این صورت والدین یا قیم او مجازات میشود. در پایان دوره 9 ساله ابتدایی به دانشآموزان گواهی رسمی داده میشود. مرحله دبیرستان هم شامل 3 سال پایانی است که فارغالتحصیلان با کسب گواهینامه پایان تحصیلات به دانشگاه راه مییابند. اما در مدارس بخش خصوصی تقسیمبندی مرحله نخست تفاوت دارد. این مدارس به 4 مقطع تقسیم میشوند: پیش دبستانی 3 سال؛ دبستان یا ابتدائی 4 سال؛ پایه یا متوسطه 5 سال و دبیرستان 3 سال. پیش از ورود به دبستان، اکثریت خردسالان لبنانی، مراحل سه ساله پیش دبستانی را طی میکنند و این مساله در حال حاضر تقریبا در سراسر این کشور رایج است، چرا که آمارها نشان میدهد نسبت موفقیت کودکانی که آموزشهای این مرحله را نگذارنده باشند، در مدرسه کمتر خواهد بود، از این رو والدین تلاش میکنند که فرزندان شان سه سال پیش دبستانی را بگذرانند. همه دانشآموزان لبنانی پس از 9 سال تحصیل در امتحانات نهایی و سراسری که از سوی وزارت آموزش و پرورش این کشور برگزار میشود، شرکت میکنند. دانشآموزان سال نهمی، در امتحانات پایانی که معمولا در خرداد ماه برگزار میشود، هر دو سه روز یک بار، در حوزههای امتحانی، به سوالات مربوط به دو یا سه ماده درسی پاسخ میدهند و معمولا طی دو هفته به این ترتیب امتحان همه دروس گرفته میشود. جوابها هم پس از چند هفته به صورت سراسری از سوی وزارت اعلام میشود و دانشآموزان ضمن اخذ نمرات، در سطح مدرسه، حوزه، شهر و کل کشور رتبه بندی میشوند.
مرحله دوم یا مقطع دبیرستان و هنرستان
دانشآموزان لبنانی پس از اخذ گواهی تحصیل در 9 سال ابتدایی، انتخاب میکنند که به دبیرستان بروند یا هنرستان. پس از تحصیل در سال دوم دبیرستان، دانشآموزان بین دو شاخه علمی یا ادبی تقسیم میشوند و در سال سوم نیز باید یکی از رشتههای ادبیات و علوم انسانی یا علوم اجتماعی و اقتصاد را در شاخه ادبی و در شاخه علمی نیز یکی از رشتههای علوم عامه (ریاضی و فیزیک) و علوم حیات (علوم تجربی) را انتخاب کنند. در پایان سه سال تحصیل در دبیرستان امتحان سراسری به همان شکل امتحانات پایانی مرحله پایه برگزار میشود و دانشآموزان پس از گذشت چند هفته از پایان امتحانات، نمرات و رتبه بندیهای خود را دریافت میکنند. این نمرات و رتبه بندیها در ورود آنها به دانشگاههای خصوصی و دانشگاه دولتی لبنان تاثیرگذار است. هر چه این نمرات و رتبهها بالاتر باشد، شانس ورود به رشتههای پر مخاطب تر و دانشگاههای بهتر، بیشتر میشود. اما عدهایاز دانشآموزان هم به جای دبیرستان به هنرستانها میروند. این هنرآموزان برای ورود به بازار کار بلافاصله پس از فارغالتحصیلی تربیت میشوند. چیزی در حدود 27 درصد از نوجوانان لبنانی ترجیح میدهند در هنرستان تحصیل کنند. در هنرستانها همه مواد نظری، فنی و حرفه ای، کارگاهی و آزمایشگاهی به هنرآموزان ارائه میشود. هنرستانهای فنی و حرفهایلبنان میتوانند مجوز هر رشتهایرا به شرط داشتن شرایط کافی اخذ کنند.
برنامه درسی و زبان در مدارس لبنانی
همه مدارس در لبنان باید برنامه تحصیلی مصوب وزارت آموزش و پرورش کشور را دنبال کنند. مدارس خصوصی البته مجازند دروس دیگری را بسته به نظر وزارت اضافه کنند. برای مثال درس علوم رایانه اگر چه جزو برنامه تحصیلی وزارت نیست، ولی در بسیاری از مدارس تدریس میشود. همچنین در مدارس اسلامی، معارف اسلامی و قرآن یا در مدارس مسیحیت دروسی مربوط به این دین تدریس میشود. دروس اصلی در لبنان که در پایان جزو مواد امتحان پایانی است، شامل ریاضی، علوم تجربی، تاریخ، تعلیمات اجتماعی، جغرافیا، زبان عربی و زبان فرانسه یا انگلیسی میشود. پس از استقلال لبنان، تدریس زبان عربی در همه مدارس دولتی و خصوصی و در تمامی مقاطع اجباری است، اما دولت به مدارس اجازه داد تا هر زبانی را به دلخواه دانشآموزان به عنوان زبان دوم و زبان علمی تدریس کنند. میتوان گفت، در همه مدارس لبنانی یکی از دو زبان فرانسوی یا انگلیسی از مرحله پیش دبستانی تدریس میشود. دروس علوم پایه مانند ریاضیات و علوم تجربی در همه مدارس لبنانی به زبانهای انگلیسی یا فرانسه تدریس میشود. طی سالهای گذشته پای زبان سومی هم به مدارس لبنانی باز شده که در برخی از مدارس مانند شعبههای مختلف «مدارس المهدی(عج)» این زبان فارسی است. در لبنان برخی مدارس نیز بینالمللی هستند که همزمان با برنامههای درسی کشورهای الگو، باید از برنامههای درسی وزارت آموزش و پرورش لبنان نیز پیروی کنند.
چند آمار از وضعیت آموزش در لبنان
بر اساس گزارش بانک جهانی، در سال 2007 میلادی حدود سه درصد از تولید داخلی لبنان، هزینه آموزش شده است و این رقم 7 درصد از هزینههای دولت بود. دولت لبنان هزینه مدارس دولتی را میپردازد، اما هزینههای مدارس خصوصی مانند دیگر کشورها از دانشآموزان گرفته میشود. همچنین برخی از شرکتها، موسسات دینی و سازمانهای بینالمللی مثل بانک جهانی و برنامه توسعه سازمان ملل متحد، هزینههایی برای رشد و توسعه روشهای تدریس و آموزش معلمان به لبنان میپردازند. برخی آمارها نیز نشان میدهند که بیش از 88 درصد از لبنانیها دارای سواد خواندن و نوشتن هستند و این باعث شده که این کشور در بین کشورهای عربی جزو 5 کشور نخست باشد. از آنجا که لبنان و فرهنگ آن سالیان سال به روی شرق و غرب گشوده بوده است، این امر در آموزش این کشور تاثیرگذار بوده و روشهای آموزشی مختلفی در مدارس لبنان استفاده میشود. در نتیجه خیلی از دانشآموزان لبنانی برای ادامه تحصیلات خود در سطوح بالاتر، آموزشکدهها و دانشگاههای آمریکایی، اروپایی و عربی را انتخاب میکنند و چندین دانشگاه در این کشور هم زیر نظر برخی سازمانهای بینالمللی و کشورهای دیگر فعالیت دارند.
رسانهها
لبنان با بیش از یک و نیم قرن سابقه در حوزه مطبوعات و فضای باز سیاسی که ناشی از تعدد طوایف میباشد، همواره به بهشت رسانهها معروف بوده و هیچ رسانه مهم منطقهای و بینالمللی را در دنیا نمیتوان یافت که در این کشور دارای دفتر و خبرنگار نباشد. در لبنان همچنین دانشکدهها و مؤسسات آموزشی متعددی ویژه روزنامهنگاری، رسانه و ارتباطات فعال هستند.
لبنان را مهد مطبوعات، رسانهها و مراکز انتشاراتی، تبلیغاتی و فرهنگی در خاورمیانه و قلب جهان عرب به شمار میآورند. طبق آمار موجود، بیش از پنج هزار موسسه خبری، انجمن ادبی، فرهنگی و اجتماعی در این کشور فعالیت دارند. لبنان به عنوان کوچکترین کشور خاورمیانه پس از بحرین، با چهارمیلیون جمعیت خود، در حال حاضر از نظر تعداد روزنامه نگار و خبرنگار چه در داخل و چه خارج از این کشور، در قاره آسیا بی رقیب است به طوری که مسئولین صدها رسانه داخلی و خارجی در این کشور آزادانه فعالیت اطلاع رسانی میکنند. لبنان یکی از موثرترین بازیگران در عرصه تحولات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی آسیا و جهان عرب به شمار میرود. گفته میشود لبنان دارای ۱۰۰ روزنامه، هفته نامه، ماهنامه و فصلنامههای صرفا سیاسی است که به زبانهای عربی، فرانسه، انگلیسی و ارمنی در هشت استان و همچنین پایتخت این کشور منتشر میشود.
همچنین تعداد مجلات و نشریات غیرسیاسی این کشور کمتر از حدود ۵۰۰ عنوان است و حدود چهل حزب و گروه سیاسی، ۴۵ شبکه تلویزیونی، ۷۰ فرستنده رادیویی و همچنین مهمترین خبرگزاریهای بینالمللی در این کشور فعالیت دارند. دولت لبنان به تقاضای صدور امتیاز و انتشار جراید و نشریات به راحتی پاسخ مثبت میدهد و دولت هیچ اعمال نظری بر مطبوعات و رسانههای این کشور ندارد. هیچ روزنامه نگاری پیش از محاکمه و رسیدگی به جرایم خود بازداشت نمیشود. اتحادیه روزنامه نگاران لبنان همچنین تلاش میکند موضوع پیگرد قضایی روزنامه نگاران را که در قانون مطبوعات پیشبینی شده است حذف نماید تا جامعه مطبوعاتی بدون هیچ مشکلی، آزادانه مطالب خود را منتشر نماید. مطبوعات این کشور با توجه به اهمیت و تاثیر آن بر افکار عمومی پس از قوای مقننه، مجریه و قضائیه به عنوان رکن چهارم تشکیلات کشوری و رکن چهارم دموکراسی محسوب میشوند. لبنان مهمترین کشور مطبوعات، رسانهها و مراکز تبلیغاتی آسیا، خاورمیانه عربی و شمال آفریقا است. این کشور از دهه ۱۹۵۰ میلادی تا شروع جنگ داخلی پایتخت و بازار بی رقیب محصولات فرهنگی در سطح کشورهای عربی و یکی از مراکز عمده و کانون اطلاع رسانی در جهان عرب بود و به نظر میرسد پس از جنگ نیز جایگاه سابق خود را بار دیگر به دست آورده است. تردیدی نیست تجاوز مکرر رژیم صهیونیستی، مهاجرت وسیع فلسطینیها به لبنان و شرکت این کشور در جنگهای اعراب و اسرائیل و اشغال جنوب این کشور تاثیرات زیادی در فعالیت رسانهها و انتشار مستمر آنها داشته است. در زمان حاضر به جز کتاب، بیش از صد روزنامه و مجله سیاسی به زبانهای عربی، انگلیسی و فرانسه و حدود ۴۵۰ روزنامه و مجله غیرسیاسی به زبانهای یاد شده در لبنان چاپ و منتشر میشود.
خشونت و ترور علیه اصحاب رسانههای لبنان نیز یکی از موضوعات مهم در این زمینه بوده است. طبق آمار موجود تاکنون بیش از ۴۰ شخصیت سرشناس لبنانی و مدیران و نویسندگان برجسته روزنامههای این کشور به دلیل دیدگاه و مواضع آزادیخواهانه و استقلال طلبانه خود ترور و کشته شدهاند که آخرین آنها ترور «سمیر قصیر» عضو اتحادیه روزنامه نگاران لبنان و نویسنده روزنامه النهار در خردادماه سال جاری در اثر انفجار خودروی وی و نیز ترور «جبران توینی» نماینده مجلس و سردبیر روزنامه النهار لبنان در آذرماه سال جاری بر اثر انفجار خودروی حامل وی در بیروت بود. بسیاری از کشته شدگان مطبوعات عمدتا قربانی تبدیل لبنان به میدان بازیگری بیگانگان مقابله فرهنگی با تجاوزات رژیم صهیونیستی شدهاند. به دلیل اهمیت و نقشی که روزنامه نگاران این کشور در افکار عمومی دارند روز ششم فوریه هر سال روز شهیدان مطبوعات در لبنان نامگذاری شده و در این روز مطبوعات مقالات ویژهایرا در این زمینه منتشر میکنند. نویسنده، روزنامه نگاران و خبرنگاران در کشور کوچک (۱۰۴۰۰ کیلومتر مربع) و کم جمعیت لبنان (۸۳ درصد اعراب لبنانی، ۸۵ درصد فلسطینی، ۵ درصد ارمنی و ۴ درصد سایر نژادها) در میان دیگر گروهها از نفوذ و نقش سیاسی بالایی برخوردارند. این قشر معمولا بر همه ارکان حکومتی حتی سازمانهای امنیت در لبنان نظارت دارد. خبرنگاران این کشور کمتر تحت تاثیر مفاهیم و علایق سنتی و دنباله روی از رهبران سنتی این کشور هستند. دیدگاه رسانههای لبنانی معمولا در نزد توده مردم مقبول بوده و آنها به رغم وابستگی و گرایشهای مذهبی و قومی خود، در فرآیند سیاسی و اجتماعی حضور فعالی دارند که این امر بی شک بی رابطه با سطح فرهنگ و آموزش در این کشور نیست.
قانون مطبوعات لبنان که در سال 1962 ازسوی مجلس لبنان به تصویب رسیده و بعداً اصلاحاتی در آن اعمال گردیده، ناظر بر کلیه فعالیتهای مطبوعات و مسئولیتهای قانونی آنان میباشد. به موجب این قانون، اصحاب مطبوعات دارای دو نهاد مستقل صنفی هستند که عبارتند از اتحادیه مطبوعات و اتحادیه روزنامهنگاران. اتحادیه مطبوعات لبنان، مهمترین نهاد صنفی در این حوزه محسوب میگردد که مجمع عمومی آن از کلیه صاحبان امتیاز مطبوعات و خبرگزاریها تشکیل میگردد. مسئولیت رسیدگی به جرائم مطبوعاتی نیز برعهده دادگاه استیناف میباشد. در دولت لبنان، وزارت اطلاعرسانی متولی کلیه امور مربوط به فعالیتهای رسانهای است. خبرگزاری ملی لبنان (NNA)، تلویزیون لبنان یا TL (TeleLiban) و رادیو لبنان، به عنوان تنها رسانههای دولتی لبنان، تحت اداره این وزارتخانه قرار دارند. در لبنان 15 روزنامه منتشر میگردد که شامل السفیر، النهار، الاخبار، المستقبل، الجمهوریة، اللواء، الدیار، البناء، الانوار، البلد، الشرق، Daily Star، L’Rient Le Jour و دو روزنامه منطقهای الحیات و الشرقالاوسط میباشند.
مهمترین تلویزیونهای لبنان عبارتند از: المنار، المیادین، الجدید (NewTV)، NBN، LBC،MTV، OTV، المستقبل و تلویزیون لبنان.
ازجمله مجلات منتشره در این کشور، میتوان الصیاد، الأفکار، الثبات، الأنباء، الکفاحالعربی، الاسبوع العربی، الأمان، العواصف، معلومات، الوحدةالاسلامیة و... را نام برد. همچنین علاوه بر خبرگزاری ملی لبنان و خبرگزاریهای خصوصی مثل المرکزیة، پایگاههای اینترتی النشره، العهد (الانتقاد)، تیّار، Now Lebanon، Lebanon Files، و... نیز در صحنه خبری لبنان فعال هستند. از رادیوهای لبنان هم میتوان اذاعة النور، صوت لبنان، رادیو الرسالة، اذاعة الشرق، صوت المدی، صوت الغد، صوت بیروت، لبنانالحر و... را برشمرد.
رسانههای ایرانی نیز لبنان را به عنوان یکی از مهمترین مراکز منطقهای خود برگزیدهاند. هماکنون صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، خبرگزاری جمهوری اسلامی، شبکه العالم، PRESS TV، شبکه الکوثر، و شبکه iFILM دارای دفاتر فعال در این کشور میباشند.
تلویزیون
المنار
المَنار، نام شبکه تلویزیونی حزب الله لبنان است که به زبانهای مختلف به صورت ۲۴ ساعته اخبار، گزارش و پیامهای حزبالله لبنان را در منطقه و جهان عرب، به خصوص در عراق و فلسطین منتشر میکند. این شبکه در جنگ ۳۳ روزه نقش رسانهای موثری داشت. اخبار و گزارشهای این شبکه از درگیریهای عراق و سوریه مورد توجه است. از سال ۲۰۰۴م پخش این شبکه در فرانسه، آلمان و آمریکا متوقف شد.
تأسیس
المنار نخستین برنامه خود را در سوم ژوئن ۱۹۹۱م به عنوان یک شبکه محلی و با نام «النور» در بقاع روی آنتن فرستاد. بعدها از سوی حزب الله یک شبکه سراسری به نام المنار ایجاد شد که سازمان پخش و مرکز آن در بیروت بود. گفته میشود نام این شبکه از آنجا نشأت گرفته است که اولین فرستنده شبکه را روی یک مناره مسجد نصب کردند. حزبالله لبنان، در سال ۹۶ با صرف هزینه توانست آنتنهای بیشتری در شمال لبنان و سراسر رشته کوههای کشور نصب کند. المنار توانست در سال ۹۸ ساعت پخش برنامههایش را به ۱۲ ساعت و در سال ۲۰۰۰ به ۱۸ ساعت در روز برساند؛ در همین سال و همزمان با خروج نیروهای رژیم صهیونیستی از جنوب لبنان، المنار به صورت یک شبکه ماهوارهای در آمد و تنها یکسال پس از این توانست در تمام طول هفته برنامههای شبانهروزیاش را برای مخاطبانش در سراسر دنیا پخش کند.
ساختمان و تشکیلات سازمانی
شبکه المنار در ناحیه فقیر و شیعهنشین «حارة حوریک» در حومه جنوب بیروت و در یک ساختمان شش طبقه جای دارد. به گفته مدیر برنامههای المنار، این ایستگاه، «یک پایگاه دیگر دارد که در صورت بمباران جایگزین خواهد شد. حدود سیصد تا سیصد و پنجاه کارمند شیعه و غیر شیعه و عوامل مسیحی از اتباع لبنان، مصر، اردن، فلسطین، مراکش و آمریکا در شبکه المنار کار میکنند.
دفتر مرکزی این شبکه در بیروت است و دارای چهار دفتر در ایران، دوبی، اردن، مصر و همچنین خبرنگارانی در فرانسه، روسیه، ترکیه، سوریه، اراضی اشغالی فلسطین و آمریکا است.
المنار زیر نظرمستقیم حزب الله فعالیت میکند و قسمت اعظم هزینه آن را حزب الله تأمین میکند البته ۳۰ تا ۴۰ درصد هزینه آن نیز از راه فروش سریالهای مشترک با سوریه و کمک خیرین عرب تأمین میشود و از دولت لبنان کمک مالی دریافت نمیکند.
رویکرد برنامهها
المنار از دو طریق برنامههای خود را پخش میکند. از طریق امواج زمینی، برنامههایِ مروّج منافع و مصالح شیعیان را برای بینندگان لبنانی پخش میکند و از طریق شبکه ماهوارهای خود، برنامههایی را که محتوای وحدتگرایانهتری دارند، ارسال میکند. البته پارهای از این برنامهها در دو بخش مشترک است و با توجه به ذائقه مخاطبان فرق میکند. یکی از اهداف اصلی المنار ایجاد وحدت میان مسلمین است. بنابراین سعی کرده است که با تأکید بر دو مسئلهٔ خطر استکبار و نجات بخشی اسلام، خبرها و برنامههایش را جهتدهی کند. این شبکه به موجب تفاهمنامه با صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، پخش و بازاریابی برنامههای تلویزیونی ایران را انجام میدهد.
سایت المنار
سایت اینترنتی چندزبانه المنار در نشانی www.almanar.com.lb است که گزارشها و پیامهای مختلف حزب الله را در زمینه مسائل سیاسی، فرهنگی و اقتصادی منطقه و جهان عرب، به خصوص در عراق و فلسطین منتشر میکند.
مخاطبان
بنابر آمار غیررسمی، این شبکه در فلسطین و بحرین، شمال افریقا، مخصوصا الجزایر، مغرب و تونس و مصر مقام اول را از نظر تعداد بینندگان به دست آورده است. در بقیه کشورهای عربی مخصوصا کشورهای حوزه خلیج فارس، جزء ۵ یا ۷ شبکه اول است. پیروزی حزب الله در جنگ ۳۳ روزه در لبنان باعث افزایش محبوبیت آن در میان بینندگان کشورهای عربی شده است. این شبکه در میان شبکههای لبنانی مقام سوم یا دوم را دارد.
ممنوعیت پخش در اروپا و آمریکا
در سال ۲۰۰۴ م شورای عالی اطلاعرسانی فرانسه توافقنامه امضا شده خود با المنار را لغو کرد. این شورا در سال ۲۰۰۴ توافقنامهای را با المنار امضا کرد که درآن شبکه المنار متعهد شد که به قوانین جاری در فرانسه احترام بگذارد. یکی از علل لغو این قرارداد، پخش برنامهای بود که در آن اتهاماتی به اسرائیل مطرح شد. در سال ۲۰۰۴ ماهواره آمریکایی«گلوب ست» نیز این شبکه را از سیستم خود حذف کرد. وزارت خارجه آمریکا هم با انتشار بیانیهای، شبکه تلویزیونی المنار، وابسته به حزب الله لبنان را در فهرست سازمانهای تروریستی قرار داد. در سال ۲۰۰۴ دولت آلمان پخش برنامههای المنار را در اماکن عمومی ممنوع کرد. همچنین محدودیتهایی همچون ممنوعیت تبلیغات در المنار، جمعآوری پول و برپایی مهمانی در هتلها را نیز بر این شبکه اعمال کرد.
المنار و جنگ ۳۳ روزه لبنان
اسرائیل در جنگ ۳۳ روزه کوشید با هدف قرار دادن ایستگاههای رادیو-تلویزیونی حزب الله در جنوب لبنان، خبررسانی جنگ را در انحصار بگیرد. تلویزیون المنار حزب الله، با وجود حمله شدید همچنان به کار خود ادامه داد و در طول جنگ ۳۳ روزه، هیچگاه برنامههای این شبکه با اختلال رو به رو نشد.
1-2 ال بی سی 2-3 ام تی وی 2-4 الجدید 2-5 المستقبل 2-6 ان بی ان 2-7 تلویزیون لبنان 2-8 اوتی وی 2-9 المیادین 2- روزنامه 2-1 الجمهوریه 2-2 البِناء 2-3 اللواء 2-4 الاخبار 2-5 النهار 2-6 المستقبل
ورزش
به دلیل جغرافیای لبنان، ورزشهای تابستانی و زمستانی در این کشور رونق دارند. در حقیقت، در طول پاییز و بهار گاهی اوقات ممکن است هر دو فعالیت در یک روز انجام شود. به عنوان مثال، اسکی در صبح و شنا در بعد از ظهر.
در سال ۱۹۵۹، بیروت میزبان سومین بازیهای مدیترانهایبود. لبنان در سال ۲۰۰۰ میزبان جام ملتهای آسیا و بازیهای در ۱۹۵۷ و ۱۹۹۷ میزبان بازیهای پان عرب بود. در دسامبر ۲۰۱۱، لبنان به عنوان میزبان سیزدهمین بازیهای پان عربی در سال ۲۰۱۵ مورد پذیرش قرار گرفت. اگرچه بازیهای زمستانی آسیا در حال بررسی بود که در سال ۲۰۰۹ در لبنان برگزار شود، اما در نهایت برگزار نشد.
اتومبیلرانی
رالی
رالی لبنان، که توسط باشگاه اتومبیلرانی و مسافرتی du Liban برگزار میشود، از اواخر دهه ۱۹۶۰ یک ورزش محبوب در لبنان است.
کشتی یونانی-رومی
خلیل طاها در المپیک ۱۹۵۲ هلسینکی در کشتی یونانی-رومیبرنده مدال برنز شد، در حالی که زاکاریا چیاب نقره گرفت. در سال ۱۹۸۰، حسن بچارا در بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۸۰ در مسکو موفق به کسب مدال برنز شد.
اسب دوانی
هیپودروم بیروت، یک مرکز اسب دوانی در سال ۱۸۸۵ ساخته شدهاست، پس از سالها در طول جنگ، بار دیگر در حال فعالیت است و محبوبیت سابق خود را بازیابی میکند. علاوه بر این، باشگاههای خصوصی در لبنان تأسیس شدهاند، مانند باشگاه سوارکاری لبنان (CHL) نیز شناخته میشود
ورزشهای کوهستانی
پیادهروی، کولهگردی و دوچرخه سواری کوهستانی از ورزشهای محبوب در تابستان است که میتوان از تله کابین اسکی برای دسترسی به برخی از بهترین مسیرهای ورزشی در لبنان استفاده کرد، با مناظر پانوراما از قبرس تا غرب و سوریه از شرق. مسیر کوهستانی لبنان اولین مسیر ملی پیادهروی از راه دور در لبنان است که ۴۴۰ کیلومتر مسیر را پوشش میدهد و از ۷۵ روستا عبور میکند، از شمال شروع میشود و از رشته کوه جبل لبنان عبور میکند تا اینکه در جنوب لبنان خاتمه یابد.
ورزشهای گروهی
فوتبال
فوتبال محبوبترین ورزش در لبنان است که توسط فدراسیون فوتبال لبنان (LFA) اداره میشود. محبوبترین باشگاههای پشتیبانی شده کشور باشگاه ورزشی النجمه و انصار هستند که نیز باشگاه ورزشی العهد در سالهای اخیر محبوبیت بیشتری پیدا کردهاست.
در حالی که تیم ملی هرگز به جام جهانی فیفا راه پیدا نکردهاست، آنها در جام ملتهای آسیا ۲۰۰۰ به عنوان میزبان، و در جام ملتهای آسیا ۲۰۱۹، اولین حضور خود را از طریق مقدماتی بهطور منظم انجام دادهاند.
وزنهبرداری
از اواسط قرن بیستم، وزنهبرداری یکی از بزرگترین ورزشهای موفق ورزشکاران لبنانی بودهاست که در مسابقات بینالمللی متعددی شرکت کردهاند. در المپیک تابستانی ۱۹۷۲ مونیخ، محمد ترابولسی علاوه بر مدالهای طلای فراوان در مسابقات قهرمانی قاره و منطقه، مدال نقره را نیز بدست آورد.
ورزشهای زمستانی
لبنان دارای شش پیست اسکی، دارای دامنههای مناسب برای اسکی بازان و اسنوبورد بازان از هر سن و سطح تجربه است.
پانویس
- ↑ آشنایی با لبنان :: اوضاع جغرافیایی، فرهنگی و اجتماعی :: لبنان در یک نگاه به نقل از ویکی شیعه
- ↑ برای اطلاع بیشتربه سایت الکوثر مراجعه نمایید
- ↑ تاریخ لبنان (۱): دورۀ باستان تا ظهور اسلام
- ↑ برای مطالعه بیشتر به سایت موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر مراجعه کنید.
- ↑ برای مطالعه بیشتر به سایت الکوثر مراجعه کنید
- ↑ برای مطالعه بیشتر به سایت الکوثر مراجعه کنید
- ↑ برای مطالعه بیشتر به سایت الکوثر مراجعه کنید
- ↑ برای مطالعه بیشتر به سایت الکوثر مراجعه کنید
- ↑ الدراسات الادبیه، ادبیات عربی معاصر لبنان، جبرائیل جبود، ش1، ص 75
- ↑ همان، ص 78
- ↑ همان، ص 79
- ↑ ماهنامه ادبیات داستانی، ش 102، ص 25
- ↑ پیرایش داستان کوتاه در جهان عرب، صابر امامی، ادبیات داستانی، ش 102، ص 75
- ↑ همان،، ص 77
- ↑ همان، ص 78
- ↑ مقاومت و پایداری در شعر عرب از آغاز تا امروز، موسی بیدج، ص 132
- ↑ الدراسات الادبیه، ش 1، ص 80
- ↑ مقاومت و پایداری در شعر معاصر عرب، ص 132
- ↑ همان، ص 125
- ↑ همان، ص 126
- ↑ کیهان فرهنگی، ش 222، ص 69 ـ 66
- ↑ روزنامه رسالت، دوشنبه11 تیر 1386،شماره6185،ص8
- ↑ همان
- ↑ یوسف قزما خوری، الطائفیة فی لبنان: من خلال مناقشات مجلس النواب 1923-1978، بیروت، دار الحمراء، 1989، ص 5-10
- ↑ نگاه کنید به: عیسی اسکندر المعلوف، المسألة الطائفیة فی لبنان: الجذور والتطور التاریخی، بیروت: دار الحمراء للطباعة والنشر، 1997
- ↑ روزنامه کیهان، دوشنبه4 آبان 1388،شماره19495،ص12
- ↑ انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، جان. ال. اسپوزیتو، مترجم، محسن میرشانه چی، تهران مرکز بازشناسی اسلام و ایران، 1382، ص 17
- ↑ همان، ص 55
- ↑ انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، رمضانی، ص 56
- ↑ انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، جان. ال. اسپوزیتو، مترجم، محسن میرشانه چی، تهران مرکز بازشناسی اسلام و ایران، 1382، ص 48
- ↑ بازتاب انقلاب اسلامی، منوچهر محمدی، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ص 81
- ↑ انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، ص 86
- ↑ همان، ص 63
- ↑ همان، ص 65
- ↑ همان، ص 66ـ67
- ↑ همان، ص 72ـ69؛ بازتاب جهانی انقلاب اسلامی، ص 72
- ↑ ر. ک: تاریخ لبنان، ژاک نانته، ترجمه اسدالله علوی، مشهد، بیناد پژوهش های اسلامی، 1379؛ تاریخ لبنان، فیلیت حتی، ترجمه انیس فریحه، بیرون، بی تا؛ تاریخ لبنان الحدیث، کمال الصلیبی، بیروت دارالمزمار، 1991م
- ↑ ر. ک: التأسیس لتاریخ الشیعه فی لبنان و سوریه، جعفر المهارج، بیروت، دارالملاک 1992م؛ مسلیمن شیعه در لبنان، میرابوالفتح دعوتی، تهران، بعثت، بی تا؛ فصول من تاریخ الشیعه فی لبنان، علی المزین، بیروت، دارالفکر الحدیث، 2001م؛ نحو تاریخ فکری سیاسی لشیعه لبنان، حسن خلیل غریب، بیروت دارالکنوز الادبیه، 2001م
- ↑ ر. ک: دفاع از حق شیعه، ایران، لبنان و جهاد، حسن الامین، مترجم جمال الدین موسوی، تهران، تفاهم، 1382ش؛ حقیقه المقاومه، عبدالمنعم شفیق، بیروت، حزب الله، 2000م
- ↑ انقلاب اسلامی و بازتاب جهانی آن، ص 130
- ↑ احزاب سیاسی لبنان، نهاد حشیشو، مترجم سید حسین موسوی، تهران، مرکزمطالعات استراتژیک خاورمیانه، 1380ش، ص 44
- ↑ همان، ص 70
- ↑ از مقاومت تا پیروزی، مسعود اسداللهی، تهران، ذکر، 1379؛ چنبش حزب الله لبنان، گذشته و حال، مسعود اسداللهی، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی، 1382؛حقیقه المقاومه، عبدالمنعم شفیق، بیروت، حزب الله، 2000م؛ حزب الله من التحریرالی الردع، عبدالله بلقزیز، بیروت، مرکز الدراسات الوحده الاسلامیه، 2006م
- ↑ احزاب سیاسی لبنان، ص 47
- ↑ جنبش حزب الله لبنان، گذشته و حال، ص 172
- ↑ احزاب سیاسی لبنان، ص 47
- ↑ جنبش حزب الله لبنان، گذشته و حال، ص 172، به نقل از ضمیمه روزنامه النهار،4 اکتبر 1995م
- ↑ جنبش حزب الله لبنان، گذشته و حال، ص 175
- ↑ همان، ص 181
- ↑ جنبش حزب الله لبنان، گذشته و حال، ص 196
- ↑ همان، ص 199
- ↑ همان، ص 236
- ↑ حمله اسرائیل به لبنان، محمد رضا شمس دولت، تهران، وزارت امور خارجه،1379ش؛ هزیمه اسرائیل فی لبنان، الیاس مسوقانی، بن دار عطیه،2001م؛ دراسه تحلیله فی العملیات الاستشهادیه فی جنوب لبنان، سعد ابودنیه، عمان، 1986م ؛الجنوب اللبنانی فی مواجهه اسرائیل، محمود سوبد، بیروت، مؤسسه الدراسات،1998م؛ المجهول و المهمل من تاریخ الجنوب اللبنانی، حسن الامین، بیروت، دارالحداثه، 1999م
- ↑ انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، ص 141
- ↑ جنبش حزب الله لبنان، گذشته و حال، ص 217
- ↑ همان، ص 226
- ↑ همان، ص 207 - 208
- ↑ همان، ص 209، به نقل از السفیر، 20 اکتبر 1995
- ↑ همان، ص 213-215
- ↑ انقلاب ایران و باز تاب جهانی آن، ص 131
- ↑ محمدی عراقی، 1387، ص107
- ↑ تسخیری، 1385، ص14
- ↑ سفارت جمهوری اسلامی ایران در بیروت، 1391، ص10
- ↑ همان، ص12
- ↑ همان، ص14
- ↑ موسوی، 2009م، ص12
- ↑ عبدالله حسان، 2013م
- ↑ الزین احمد، 2013م
- ↑ نابلسی عفیف، 2013م
- ↑ المصطفی حسین علی، 2010م، ص22
- ↑ فضلالله، محمدحسین، 2008م / همو، 2006م
- ↑ المصطفی، 2010م، ص33
- ↑ فضلالله، سید علی، 1391
- ↑ نابلسی، 2012م، ص26
- ↑ فتح، 29
- ↑ فضلالله، محمد حسین، 2008م
- ↑ مرتضی، 2004م، ج9، ص68
- ↑ همان
- ↑ عبدالله حسان، 2013م
- ↑ ر. ک: قضیبی، 1426ق
- ↑ مهداوی، بیتا، ص9
- ↑ مرتضی، 1391
- ↑ ملص، ص136
- ↑ بلال شعبان، 2013م
- ↑ القطان، 1391
- ↑ حمود ماهر، 2010م، ص46
- ↑ ر. ک. مهداوی، بیتا
- ↑ خبرگزاری تقریب، 1390
- ↑ هلال محمد ابراهیم، 2003م
- ↑ فضلالله، سیدعلی، 1391
- ↑ القطان، 1391
- ↑ جنبلاط، 1387
- ↑ همان
- ↑ السید رضوان، 2013م
- ↑ خازم علی، 1997م، ص18
- ↑ همان، ص71
- ↑ نعیم قاسم، 2013م
- ↑ همان
- ↑ نعیم قاسم، 2004م، ص41
- ↑ قصص، 4
- ↑ زعبی،2011م، ص23
- ↑ حلاق، 2011م، ص27
- ↑ صالح محسن، 2011م، ص106
- ↑ موسوی عاطف، 1386، ص210
- ↑ جبری عبدالناصر، 2013م
- ↑ موسوی سید عباس، 2009، ص12
- ↑ فضلالله سیدعلی، 1391
- ↑ جن، 18
- ↑ جبری عبدالناصر، 2010م، ص77
- ↑ نعیم قاسم، 2013م
- ↑ السید رضوان، 2013م
- ↑ یزبک محمد، 2013م
- ↑ عبدالله حسن، 2013م
- ↑ مجلسی محمدباقر،1404ق، ج1، ص219
- ↑ موسوی سیدعباس، 2009م، ص
- ↑ حمود ماهر، 2010م، ص50
- ↑ أنعام، 108
- ↑ اسداللهی، مسعود، از مقاومت تا پیروزی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات اندیشه سازان نور، 1379، ص 193-192
- ↑ طاهری، بازتاب انقلاب اسلامی بر شیعیان لبنان اسلامی 1388 ص 118
- ↑ ژاردن، تیری، صد میلیون عرب، ترجمه حسین مهری، ص 173
- ↑ خیراندیش ،رسول، شایان، سیاوش. ریشه یابی نام و پرچم کشورها، ص 155
- ↑ علیزاده، فرهنگ سیاسی لبنان، ترجمه محمد رضا گلسرخی و محمد رضا معماری، ص 11. کسمایی، علی اکبر، جنگ داخلی لبنان، ص 158، مجله پیام انقلاب، شماره 169، ص 34
- ↑ بیومونت ،پیتر، خاورمیانه، ترجمه محسن مدیرشانه چی و ... ، ص 474 - 475
- ↑ مؤسسة الارض، استراتژی صهیونیسم در منطقه عربی و کشورهای همجوار آن، ص 62
- ↑ همان، ص 63
- ↑ سازمان حوزهها و مدارس علمیه خارج از کشور، آفاق اسلام، ج 41 (لبنان)، ص 15
- ↑ کسمایی، علی اکبر، جنگ داخلی لبنان، ص 159
- ↑ فیصل کاظمی، الحوزات الشیعیة المعاصرة، ص 97
- ↑ همان، ص 244
- ↑ همان، ص 246
- ↑ همان، ص245
- ↑ شاکر سلماسی، معرفی حوزههای علمیه معاصر شیعه، ص 19