سید محمد علی قاضی طباطبایی
آیتالله سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی، از علمای بنام و مبارز تبریز در دوران پهلوی و بعد از انقلاب اسلامی ایران بود. ایشان تحصیلات علوم اسلامی را در تبریز و قم و نجف گذرانیده و از محضر بزرگانی چون امام خمینی، سیدمحمد حجت کوه کمری، سید صدرالدین صدر، سیدحسین بروجردی، سیدمحمدرضا گلپایگانی، سیدمحسن حکیم، سیدابوالقاسم خویی و شیخ محمدحسین کاشفالغطاء و علمای دیگر بهره برده و در نهایت به زادگاه خویش در تبریز برگشته و به فعالیتهای سیاسی، فرهنگی و مذهبی پرداخته است.
سید محمد علی قاضی طباطبایی | |
---|---|
نام کامل | سید محمد علی قاضی طباطبایی |
اطلاعات شخصی | |
روز تولد | ۲۴ فروردین، ۱۲۹۲ ش |
محل تولد | تبریز |
روز درگذشت | 10 آبان ۱۳۵۸ ش |
محل درگذشت | تبریز |
دین | اسلام، شیعه |
استادان | |
آثار |
|
وی به علت مبارزات علیه حکومت پهلوی و حمایت از امام خمینی سالها در زندان و تبعید بود و نقش تاثیرگذاری در انقلاب اسلامی ایران داشت و بعد از انقلاب اسلامی از طرف امام خمینی به عنوان اولین امام جمعه تبریز و نماینده ایشان در تبریز منصوب شد و بعد از عمری خدمت به انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۸ شمسی توسط گروهک فرقان ترور شد و اولین شهید محراب در جمهوری اسلامی ایران نام گرفت.
مقدمه
انقلابها و نهضتها را از زوایای گوناگونی نظیر اهداف، پیامدها، روند، ماهیت، علل و عوامل پیروزی یا شکست و... میتوان مورد بررسی قرار داد. از محورهای عمده مطالعه انقلابات نگاه از منظرگاه فعالیت و عملکرد رهبرانشان میباشد. این روش یکی از مفیدترین راهها در شناخت انقلابها و جنبشها میباشد. در این مقال به مناسبت شهادت یکی از رهبران موثر در انقلاب اسلامی یعنی آیتالله قاضی طباطبایی که شهادتش نمادی از ولایتمداری است، برآنیم تا با بررسی نقش ایشان در پیروزی انقلاب، پیوندشان را با امام و اندیشههای امام مورد بازبینی قرار دهیم.
خاندان
از بزرگترین و قدیمیترین طایفه از سادات علوی که به سرزمین ایران مهاجرت نمودند خاندان امیر عبدالوهاب است که به سادات عبدالوهابیّه مشهورند.
این خاندان از ذریه امام حسن مجتبی(علیهالسّلام) از نسل حسن مثنی، از اولاد ابراهیم طباطبا هستند و در ابتدا جد آنها در زمان استیلای خلفای بنی عباس از خطه عربستان، مدینه منوره به ایران هجرت نمودند و در اصفهان سکونت اختیار کردند؛ ناگفته نماند که اولاد امام حسن مجتبی (علیهالسّلام) از صدر اول تا امروز، مردانی بزرگ و اشخاصی معروف و اغلب از علماء و بزرگان دین و دنیا بودهاند... مانند آیتالله بحرالعلوم و آیتالله شهید سیدرضیالدین علی بن طاووس حسنی و... اول کسی که مؤسس این خاندان بزرگ در آذربایجان گردیده و ریشه این تبار را در آن سامان کاشته عالم و فقیه متبحر شیخ الاسلام امیر عبدالغفار طباطبایی میباشد..[۱].
خاندان عبدالوهاب چه در زبانها و چه در کتابهایی که در شرح حال آنان نگارش یافته است به دو نام «قاضی طباطبائی» و «شیخ الاسلامی» (منصب شیخ الاسلامی از مهمترین مسئولیتهائی بود که از طرف سلاطین اسلام به یکی از علمای بزرگ و مجتهدین عالیرتبه برای رسیدگی به امور مهمّ کشوری واگذار میشد. شیخ الاسلام در اکثر وظایف با منصب قضا شرکت داشت و بلکه میتوان گفت مانند قاضی القضات (عالیترین مقام قضایی کشور) بوده و بر حسب اختلاف زمان دایره فعالیتش محدود و یا توسعه یافته است. این پست و مقام در عهد پادشاهان عثمانی در ترکیه و سلاطین «آق قویونلو» در ایران اهمیت زیادی داشته است[۲].) مشهور و معروف بودهاند دلیلش این است که اکثر مردان این دودمان با عظمت از عالمان و بزرگان دین و سیاست بودند و سالیان درازی به امر قضاوت و حلّ و فصل امور اجتماعی و مردمی اشتغال داشتند.
معرفی اجمالی
آیتالله سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی، یکشنبه ششم جمادی الاولی سال ۱۳۳۱ هجری قمری در تبریز متولد شد. پدرش حاج سیدباقر مشهور به میرزا باقراز شاگردان میرزای شیرازی در سامرا بود که سپس به تبریز بازگشت و به تهذیب نفس پرداخت. وی علاوه بر تفسیر مختصری بر قرآن، تفسیری بر سوره فاتحه و تفسیری ناتمام بر سوره انعام نوشته بود. و پدر مادر سید علی، میرزا محسن قاضی تبریزی (متوفی ۱۳۰۶) نیز از عالمان و عابدان بود و با ملا هادی سبزواری مصاحبت داشت[۳]. عمویش میرزا اسدالله از علمای بنام تبریز بودند و ایشان تحصیلات مقدماتی علوم دینی را در مدرسه طالبیه نزد آن دو(پدر و عمویش) فراگرفت[۴].
وی در ۱۳۵۹ ه. ق جهت تحصیل در حوزه علمیه قم به شهر قم مشرف شدند تا از محضر آیات عظام سیدمحمد تقی خوانساری، سیدمحمد حجت کوه کمری، سیدحسین بروجردی، سیدمحمدرضا گلپایگانی و امام خمینی[۵]. کسب فیض نماید.
در سال ۱۳۶۹ هجری قمری شهید قاضی به نجف عزیمت کردند و نزد علمای برجستهای نظیر مرحوم آیتالله عبدالحسین رشتی، میرزا باقر زنجانی و بجنوردی، سیدمحسن حکیم، سیدابوالقاسم خویی و شیخ محمدحسین کاشفالغطاء به کسب علوم دینی پرداخت[۶]. وی از خود ثمراتی علمی در قالب آثار چاپ شده و چاپ نشده به جای گذاشت که بالغ بر ۵۰ مورد میباشد[۷]. ایشان در طول مبارزات انقلابی در کنار امام، به عنوان یار و یاور ایشان بودند و نقاط حساسی از مبارزات نهضت به ایفای نقش میپرداختند که در طول مقاله به نقاطی اشاره خواهد شد.
دوران کودکی و نوجوانی
بعد از تسلط رضا خان بر مقدرات کشور ایران، بساط ظلم و ستم و اسلامستیزی را در کشور گستراند که میرفت تمام مقدسات را از بین ببرد، که در این میان مردم به رهبری روحانیت آگاه، در سراسر مملکت علم مخالفت بر افراشتند و در مقابل اعمال خلاف شرع و ضد انسانی حکومت شوریدند. در این میان شهر تبریز مثل همیشه پرچمدار علم مخالفت بود و در آن زمان سیدمحمدعلی نوجوانی ۱۶ ساله از پدرش و عالمان شهر راه و رسم مبارزه را فرا میگرفت. در سال ۱۳۴۷ ق. به دنبال قیام مردم تبریز به دستور حکومت دست نشانده و تحمیلی رضا خان پهلوی سیدمحمدعلی به همراه پدر گرامیش راهی تبعیدگاه شد و به مدت دو ماه ناگزیر به اقامت اجباری در تهران گردید و از آنجا بار دیگر به مشهد مقدس تبعید شد و یکسال در آنجا، دوران تبعید خود را گذراند.
دژخیمان پهلوی به این مقدار هم رضایت ندادند و در غیاب آقا میرزا محمدباقر دستور دادند که خانهاش را در تبریز خراب نموده و جزو خیابان سازند بدون اینکه ضرر و زیان وی را جبران نمایند[۸]. و این اولین تجربه مبارزاتی سیدمحمدعلی بود. سیدمحمدعلی قاضی از همان دوران جوانی، به ماهیت ضد مذهبی رژیم پهلوی پی برد. او که خود در ۱۶ سالگی طعم تبعید و ستم را چشیده بود و ظلم و ستم بر مردم را دیده بود، تصمیم قاطع بر مبارزه علیه استبداد گرفت و در این راه کمر همت بر بست.
تحصیل در قم
حضرت امام خمینی در آن موقع از برجستهترین اساتید حوزه علمیه قم بود و در رشته فلسفه دو کتاب مهم «شرح منظومه» و «اسفار» را تدریس میکرد. تبحر علمی و روش جالب تدریس و همچنین خصوصیات ارزشمند اخلاقی و منشهای والای روحی امام، باعث شده بود که حوزه تدریس ایشان پر جمعیتترین درس حوزه باشد. سیدمحمدعلی طباطبائی در این دو درس امام شرکت جست و از همان زمان رابطه نزدیک و پیوند عمیقی بین او و امام خمینی برقرار شد. وی ضمن استفادههای علمی، با بهرهجویی از افکار بلند استادش به تلاش و کوشش جهت دستیابی به آرمانهای مقدس انقلاب اسلامی پرداخت. اقامت ایشان در شهر مقدس قم که از سال ۱۳۵۹ ق. شروع شده بود به مدت ده سال به طول انجامید وی در این مدت علاوه از درسهای امام خمینی از محضر آیات عظام: سیدمحمد حجت کوه کمری، سید صدرالدین صدر، سیدمحمدرضا گلپایگانی و دیگر اساتید زبر دست بهرههای شایانی برد.
تحصیل در نجف
سیدمحمدعلی قاضی در سال ۱۳۶۹ ق. تصمیم بر هجرتی دیگر گرفت و اینبار راه نجف را در پیش گرفت. وی قبل از عزیمت به عراق، از وضع درس حوزههای علمیه آن سامان اطلاعات کافی بدست آورد و برنامه دقیق و منظمی جهت هرچه بیشتر استفاده نمودن از فرصتهای گرانبها تنظیم نمود. به همین خاطر یکی دو روز از ورودش به نجف نگذشته بود که با جدیت تمام در حوزههای درسی بزرگان همچون آیتاللهالعظمی سیدمحسن حکیم و آیتالله سیدابوالقاسم خویی و آیتالله عبدالحسین رشتی و محمدحسین کاشفالغطاء و ...شرکت جست و مشغول کسب علم و دانش و تحصیل در فنون مختلف فقه و اصول و فلسفه شد.
شهید قاضی در میان اساتید نجف برای آیتاللهالعظمی حاج شیخ محمدحسین کاشفالغطاء احترام فوقالعادهای قایل بود و بیشتر با ایشان انس و الفت داشت و در واقع شیفته و مرید اخلاق والا و تبحر عمیق علمی و افکار بلند سیاسی، اجتماعی کاشفالغطاء گشته بود. اقامت در نجف و استفادههای علمی و معنوی از حوزه علمیه را میتوان از بهترین و شادابترین روزگاران عمر آیتالله قاضی طباطبائی بحساب آورد. چرا که در آن ایام، به تحکیم مبانی فکری خود پرداخت و به درجات عالی فقاهت و اجتهاد رسید و از مراجع بزرگی مثل آیتاللهالعظمی حکیم و آیتاللهالعظمی کاشفالغطاء و دیگران به اخذ اجازه اجتهاد نایل آمد. (آیتالله قاضی از بیست نفر از مراجع بزرگ به اخذ درجه اجتهاد یا اجازه روایت نایل شدهاند که خودشان اسامی آنان را در مقدمه کتاب «اللوامع الالهیه فی المباحث الکلامیه» آوردهاند.)
بازگشت به ایران
ایشان بعد از سه سال اقامت در نجف، اواخر سال ۱۳۷۲ ق. (۱۳۳۱ ش.) بنا به علل ناگواری ناگزیر شد شهر نجف را ترک نموده به تبریز مراجعت نماید. آیتالله سیدمحمدعلی قاضی طباطبائی در سن ۴۲ سالگی، حوزه نجف را پشت سر گذاشت و به سوی زادگاه خود شهر تبریز رهسپار شد تا به وظایف بس سنگین خود، در جهت اشاعه فرهنگ اسلام بپردازد. همان خدمات ارزندهای که نتایج سودمندش در انقلاب شکوهمند اسلامی نمایان گشت، آنطور که استادش آیتاللهالعظمی کاشفالغطاء پیشبینی کرده بود. ایشان در یکی از نامههای خود، خطاب به آیتالله قاضی چنین مینویسد: «ای سید بزرگوار و ای دانشمند والا مقام ... ما از حالا میبینیم که مردم آذربایجان عموما و اهالی تبریز خصوصا از راهنمائیها و ارشادات شما بهرهمند میشوند و چه زود است تأثیر خدمات ارزنده شما در نصرت حق و از بین بردن باطل محسوس و ملموس باشد و در یاری و کمک از حق چه بهتر و مقدمتر از شما است؟
- پدر روحی شما ـ محمدحسین[۹].
فعالیتهای سیاسی و مذهبی
آیتالله قاضی طباطبائی فعالیتهای مهم و اثرگذاری قبل و بعد از انقلاب اسلامی ایران داشتند.
قبل از انقلاب اسلامی
آیتالله قاضی طباطبائی فعالیتهای تاثیرگذاری قبل از انقلاب در پیروزی انقلاب اسلامیداشتند.
سخنرانی و پخش اعلامیه
سال ۱۳۴۲ شمسی در تاریخ ایران آغاز مبارزات امام خمینی با سخنرانی علیه استکبار و تبعید ایشان بود و به دنبال آن یاران امام خمینی، به تبعیت از وی در سراسر کشور قد علم کردند و پرچم جهاد و مبارزه بر افراشتند، در این مبارزه، آیتالله قاضی طباطبائی سهم بسزائی در بر انگیختن احساسات مردم داشت. وی با سخنرانیهای آتشین و پخش اعلامیههای ضد رژیم، مردم تبریز را به صحنه پیکار آورد و با این عمل شجاعانه خود، شعله بر خرمن دشمن انداخت و حال زارشان را پریشانتر ساخت. چرا که طاغوتیان به خوبی میدانستند، قیام آذربایجان یعنی به حرکت در آمدن کل ایران، و این همان کابوسی بود که دژخیمان همواره از آن وحشت داشتند.
زندان و تبعید به تهران
در پی جوش و خروش امت مسلمان، سازمان ضد امنیت با هماهنگی «علی دهقان» استاندار وقت آذربایجان، و «حسن مهرداد» رئیس ساواک تبریز، سید را دستگیر و به پادگان زرهی تهران بردند و بعد از آن به سیاهچال مخوف قزل قلعه تحویل دادند که دو ماه و نیم ماندگار شدند و بعد از آزادی از زندان هم کسی حق رفتوآمد و تماس با ایشان را نداشت و همواره زیر نظر و مراقبت شدید مأموران ساواک بود. و در تهران به عنوان تبعیدی زندگی میکرد.
حمایت از خط امام خمینی
سید طباطبایی، قبل از پیروزی انقلاب، همواره به عنوان یکی از یاران وفادار امام و حامیان وی ظاهر میشدند و به ایفای نقش میپرداختند. یکی از مهمترین نقشهای ایشان حمایت از خط و مشی امام خمینی (رحمةاللهعلیه) در مخالفت با طرح لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی بود که بر اساس آن به زنان حق رای داده میشد و قید اسلام از شرایط انتخابشوندگان و انتخابکنندگان حذف میشد و به جای قسم به قرآن، قسم به کتاب آسمانی کفایت میکرد[۱۰]. این طرح مخالفت حوزه علمیه قم، مراجع تقلید خصوصا امام خمینی (رحمةاللهعلیه) را برانگیخت. بر همین اساس علمای تبریز، اعلامیههایی را صادر کردند که آیتالله قاضی از جمله امضاءکنندگان آن اعلامیهها[۱۱] بود.
مدیریت واقعه طالبیه
از دیگر وقایعی که آیتالله طباطبایی از آن در جهت پیشبرد اهداف انقلاب بهره برد، واقعه مدرسه طالبیه تبریز بود. این واقعه از اینجا شروع شد که اعلامیه امام در مدرسه طالبیه روی دیوار نصب شد که ماموران شهربانی وقتی خواستند اعلامیه را پاره کنند، با مقاومت طلاب مدرسه مواجه شدند و این درگیری به بازار کشیده شد و با شورش مردمی که از مسجد مقبره بیرون آمده بودند، محاصره نیروهای شهربانی شکسته شد. در اثر این حادثه بود که آیتالله قاضی اعلامیهای صادر کردند و فردای آن روز آن را با خط سرخ در تمام شهر منتشر کردند[۱۲].
افشاگری علیه رژیم
محرم ۱۳۴۲ همزمان بود با رویداد فجایع مدرسه فیضیه و مدرسه طالبیه تبریز که به همینجهت شاه و علماء رو در روی یکدیگر قرار گرفتند. آیتالله قاضی و علماء در این محرم به تبعیت از امام، تاکید بر استراتژی افشاگری علیه رژیم را از طریق مجالس روضه و وعظ و سخنرانی قرار داده بودند[۱۳]. در اثر اتخاذ این استراتژی بود که با دستگیری امام، بازار تبریز به حالت تعطیلی درآمد.
در پی سخنرانی امام (رحمةاللهعلیه) و دستگیری ایشان در سال ۱۳۴۲، اقبال عمومی و مردم چنان بود که مراجع تقلید بایستی اقدامی در خصوص رهایی امام انجام میدادند. لذا بر همین اساس بود که جمع کثیری از علما به سمت تهران حرکت کردند. در این میان آیتالله قاضی به تهران نیامد. مهمترین دلیل ایشان این بود که با وجود آیات عظامی چون آیتالله میلانی، آیتالله شریعتمداری، آیتالله مرعشی نجفی، ایشان نمیتوانست تاثیر چندانی در قضایا داشته باشد، در ثانی نقشی که میتوانست در راستای پیشبرد اهداف نهضت در این موقعیت زمانی در تبریز ایفا کند به مراتب مهمتر از نقشی بود که میتوانست در تهران داشته باشد[۱۴].
دشمنی با اسرائیل
دشمنی با اسرائیل از ویژگیهای بارز ایشان بود که به تأسی از امام آن را در منابر و اعلامیههای خود تبلیغ و هویدا میساخت. ایشان به پیروی از امام و همراه با علمای دیگری پس از سومین جنگ بین اعراب و اسرائیل تلاشهای فراوانی در قالب صدور اعلامیه مبنی بر لزوم جمعآوری کمکهای مردمی برای آسیب دیدگان و آوارگان فلسطینی به انجام رساندند[۱۵].
تأسیس صندوق مجاهدین اسلامی
در تبریز در سال ۵۲ برای تغذیه حرکتهای ضد رژیم اعم از چاپ و نشر اعلامیه، کمک به خانوادههای زندانیان سیاسی، مساعدت به فعالانی که مجبور به ترک خانه و کاشانه خود شده بودند و... صندوقی به نام مجاهدین اسلامی زیر نظر ایشان تاسیس گردید تا از این طریق به بارور شدن نهضت کمکی کرده باشد[۱۶]. ارتباط با دانشجویان در راستای مبارزه با رژیم یکی دیگر از فعالیتهای ایشان بود که وی در کارهای خود آن را مد نظر قرار داده بود[۱۷].
دوران تبعید
آیتالله قاضی به خاطر مبارزات بیامانش، سالهائی از عمر پر برکت خود را در زندانها و تبعیدگاهها سپری کرد که یکی از محلهای تبعید وی بافت کرمان بود. روز سیام آذر ماه ۱۳۴۷ ش. مصادف بود با یوم الله عید سعید فطر در شهر تبریز نماز پر صلابت عید فطر در جو معنوی به امامت آیتالله سیدمحمدعلی قاضی طباطبائی برگزار شد. ایشان که هیچ فرصتی را از دست نمیداد، از این اجتماع با شکوه نهایت استفاده را کرد و بر علیه سردمداران رژیم سخنرانی کردند و ضمن گفتار آتشین نقاب از چهره کریه رژیم پهلوی بر گرفت و روابط خفتبار دولت با رژیم غاصب و نامشروع صهیونیستی را محکوم کرد، غروب همان روز برای اداء نماز مغرب و عشاء به مسجد شعبان تشریف آوردند و بعد از نماز و پاسخ به ابراز احساسات مردم از مسجد خارج شد. هنوز چند قدمی از در مسجد دور نشده بود که مزدوران وطنفروش وی را احاطه کردند و با اجبار سوار ماشین کردند. و سپس او را به بافت کرمان تبعید نمودند[۱۸].
بعد از اسکان در بافت کرمان، هر روز یک مأمور ساواک جهت حضور و غیاب تبعیدی به محل سکونت او سر میکشید. اتاقی که آیتالله قاضی در آن، روزهای تنهایی میگذراند، یک اتاق کوچک و محقری بود که از سطح حیاط دو پله پایینتر بود. مأمور ساواک طبق تعلیماتی که از طرف سازمان به او داده شده بود، با گستاخی و تبختر رفتار میکرد و برای اینکه زور و حاکمیت دستگاه را به رخ تبعیدی کشیده باشد، بجای وارد شدن از در اتاق، با کفش از پنجره میپرید وسط اتاق، و با حالت غرور و خودخواهی و صدای خشن و ناهنجار دستور میداد زود باش امضاء کن ... چند روز بدین منوال گذشت و آیتالله قاضی چندبار به ایشان تذکر داد که ادب را رعایت کند ولی آن بیادب گوشش بدهکار نبود و دست از کار بیشرمانه خود بر نمیداشت.
روزی هنگامی که مامور با همان رفتار همیشگی به وسط اتاق پرید، سید بلافاصله کتاب سنگین و ضخیم «المنجد» را برداشت و محکم بر پس گردن مأمور کوبید و فریاد زد:بیادب! مگر نگفتم مؤدب باش ... مأمور مغرور و خودباخته، با زبونی و ترس از اتاق بیرون رفت و آیتالله قاضی با این عمل شجاعانه خود بار دیگر ثابت کرد که سر نیزه در مقابل نیروی پرتوان ایمان و استقامت محکوم به شکست است. بعد از بافت کرمان ایشان را به زنجان تبعید کردند و بعد از اتمام آن در تاریخ ۱۳۴۸/۰۹/۰۶ به تبریز مراجعت کرد[۱۹].
بسترسازی قیام ۲۹ بهمن
مقاله توهینآمیزی که در روزنامه رسمی و کثیرالانتشار اطلاعات به چاپ رسید و در آن نسبت به ساحت امام خمینی (رحمةاللهعلیه)، هتاکی شد و در پی آن مردم قم، دست به تظاهرات زدند و سیل خشم و نفرت بر علیه حکومت به راه انداختند و در پاسخ، حکومت وقت ایران مردم قم را به گلوله بسب و بسیاری را به شهادت رساند. با نزدیکشدن چهلم شهدای قم، روحانیت آگاه و در راس آنها مراجع بزرگوار و امامت امت با وجود سانسور شدید مطبوعات، از طریق اعلامیهها و سخنرانیهای پرشور و حماسی، جنایات بیشمار دستگاه حاکمه را برشمردند و مردم را به برگزاری هرچه باشکوهتر مراسم یادبود به خون خفتگان ۱۹ دیماه فرا خواندند. در استان آذربایجان، آیتالله قاضی با همکاری و همفکری علمای بزرگ از جمله آیتالله سیدابوالحسن انگجی (رحمةاللهعلیه)، با انتشار بیانیهای مردم همیشه در صحنه آذربایجان را به شرکت در مراسم یادبود شهدای قم دعوت کردند. سه شنبه ۲۹ بهمنماه ۱۳۵۶ در شهر تبریز مجلس باشکوهی در مسجد حاج میرزا یوسف برپا شد و مردم دسته دسته برای عزاداری میآمدند. مزدوری به ساحت مقدس مسجد اهانت کرد و... زمان انفجار فرا رسیده بود. جوانی از غیرتمندان تبریز که از پارهکردن اعلامیه و سخنان توهینآمیز آن دژخیم به هیجان آمده بود با وی گلاویز شد، و او با استفاده از کلت جوان مجاهد را هدف تیر قرار داد و به شهادت رساند، در این لحظه مردم خشمگین جنازة خونآلود جوان قهرمان را برداشته، همچون سیل خروشان به طرف خیابانها راه افتادند و سینماها و مشروب فروشیها و مراکز فرقه ضاله بهایی و طاغوتیان و ساختمان حزب رستاخیز و تعدادی از بانکها و ساختمانهای دولتی را به آتش کشیدند. مردان تبریز با استفاده از این حماسه سرنوشتساز خود چنان ضربهای بر پیکر دشمنان اسلام و قرآن آوردند که تا به امروز نظیرش را ندیده بودند.
بعد از انقلاب اسلامی
آیتالله قاضی پس از انقلاب از حرکت باز نایستادند و تا آخرین قطره خون در راه اسلام و انقلاب تلاش نمودند.
امامت جمعه تبریز
با پیروزی انقلاب اسلامی، آیتالله قاضی طی حکمی از سوی امام در سال ۱۳۵۸ بهعنوان امام جمعه و نماینده تامالاختیار امام در تبریز منصوب شد. مهمترین کارکرد آقای قاضی را باید رهبری جریانها و فضای سیاسی تبریز همسو با فضای انقلاب در قالب ایجاد امنیت و ثبات، تحرک بخشیدن به سازندگیها، رفع کدورتها و رفع نواقص دانست. به عنوان مثال در اواخر خرداد ۵۸ تعدادی از همافران دست به تحصن زدند و خواستههایی را مطرح کرده بودند که با تلاشهای وی، دست از تحصن برداشتند[۲۰].
تأثیرگذاری در حزب جمهوری اسلامی
با تاسیس حزب جمهوری اسلامی، آیتالله قاضی با صدور اعلامیههایی مردم را تشویق به عضویت در آن میکرد. در قم از طرف دفتر امام اعلام شد که «حزب جمهوری اسلامی را حضرت آیتاللهالعظمی امام خمینی تایید میفرمایند و حضرت مستطاب حجتالاسلام والمسلمین آیتالله قاضی طباطبایی نماینده امام هستند.»
تأکید بر وحدت اسلامی
آیتالله قاضی یکی از عالمان روشنبین و ژرفنگری بود که همیشه بر وحدت اسلامی تأکید داشت و در فرصتهای مناسب با رفتار مدبرانه در جهت تحقق بخشیدن هرچه بیشتر وحدت بین مسلمانان جهان میکوشید. او میگوید: «یاد دارم در زمانی که از سوریه برگشته وارد عراق شدم و غروب نزدیک بود، توقف کردیم که نماز مغرب ادا کنیم و حرکت نماییم، وضو گرفته در صحن خانه وسیعی حصیر اندخته خواستم مشغول نماز باشم دیدم عدهای از جوانان اهل تسنن آمدند و در چند قدمی ایستادند، فهمیدم که میخواهند بدانند که چطور سجده خواهم کرد! من هم در موقع سجده پیشانی را بر بالای حصیر گذاشتم و سایر رفقا نیز اغلب از من تبعیّت کردند، بعد از فراغت از نماز چند نفر از آنها جلوه آمده از حقیقت سجده بر تربت کربلا که بعضی از همراهان نماز گذاشته بودند، سئوال کردند، واقع امر را به آنها بیان کردم، بسیار قانع شده و امتنان بجا آوردند و اظهار نمودند که به ما جور دیگر تلقین کردهاند.»[۲۱].(نظیر این جریان در دمشق اتفاق افتاده بود)
شهادت
هنوز شش ماه از انقلاب اسلامی ایران نگذشته بود که گروهک فرقان استاد حوزه و دانشگاه آیتالله مطهری را به شهادت رساند ... وقتی خبر شهادت استاد مطهری، به گوش آیتالله قاضی رسید بسیار متأثر شد و همواره به اطرافیان خود میگفت: کاش بنده هم مثل استاد مطهری، روزی به شهادت برسم[۲۲]. چند روز بعد دعایش مستجاب شد! سرانجام بعد از عمری مجاهدت و تعلیم و تربیت و نویسندگی، سرانجام در دهم آبان ۱۳۵۸ مصادف با عید سعید قربان پس از آنکه نماز عید را اقامه کردند و در خطبههای نماز به افشاگری پرداختند و فرمودند «مرا تهدید به قتل میکنند. من از شهادت نمیترسم و آمادهام و از خدا میخواهم.» در همان روز بعد از نماز مغرب و عشاء در راه مراجعت به منزل توسط منافقی از گروه فرقان در سن ۶۵ سالگی به شهادت رسید. فردای آن روز مردم مصیبتزده آذربایجان پیکر آن شهید را تشییع کردند و در آرامگاه خانوادگی واقع در مسجد مقبره به خاک سپردند.
پیام امام خمینی
بسم الله الرحمن الرحیم انا لله و انا الیه راجعون با کمال تاسف ضایعه ناگوار شهادت عالم مجاهد حجتالاسلام و المسلمین آقا حاج سیدمحمدعلی قاضی طباطبائی (رحمةاللهعلیه) بر عموم مسلمانان متعهد و علماء اعلام مجاهد و مردم غیور و مجاهد آذربایجان و به خصوص بازماندگان این شهید سعید تسلیت عرض، و از خداوند متعال صبر انقلابی برای مجاهدین در راه حق و اسلام خواستارم ملت عزیز و برومند ایران، و آذربایجانیان غیرتمند عزیز، باید در این مصیبتهای بزرگ که نشانه شکست حتمی دشمنان اسلام و کشور و عجز و ناتوانی و خودباختگی آنان است هرچه بیشتر مصمّم و در راه هدف و اعلای اسلام و قرآن مجید بر مجاهدات خود افزوده و از پای ننشینند تا احقاق حق مستضعفین از جباران زمان بنماید. عزیزان من در انقلابی که ابرقدرتها را به عقب رانده و راه چپاولگری آنان را از کشور بزرگ بسته است این ضایعات و ضایعات بالاتر اجتنابناپذیر است ما باید از کنار این وقایع با عزم و خونسردی بگذریم و به راه خود که راه جهاد فی سبیل الله است ادامه دهیم. شهادت در راه خداوند، زندگی افتخارآمیز ابدی و چراغ هدایت برای ملتهاست، ملّتهای مسلمان از فداکاری مجاهدین ما در راه استقلال و آزادی و اهداف توسعه اسلام بزرگ الگو بگیرند و با پیوستن بهم سدّ استعمار و استثمار را بشکنند، به پیش به سوی آزادی و زندگی انسانی بروند. از خداوند متعال عظمت اسلام و مسلمین و رحمت و مغفرت برای شهدای راه حق و شهید سعید طباطبائی خواستارم. ۱۱ ذی الحجة الحرام ۱۳۹۹ روحالله الموسوی الخمینی
آثار علمی
شهید محراب آیتالله قاضی از جمله قلمبدستان پرکاری بود که در طول عمرشان با تلاش گسترده و نیّتی خالصانه توانست تحقیقات ارزندهای را با بیانی رسا و قلمی شیوا و نثری استوار به جهان وسیع فرهنگ اسلامی عرضه بدارد. کار تحقیقاتی و نویسندگی آن بزرگوار از دو جهت حائز اهمیت است، یکی نوشتن کتابهای مستقل در رشتههای مختلف که مورد نیاز بود و تألیفی صورت نگرفته بود و دیگری با تعلیقه و تصحیح و مقدمهنویسی بر آثار گرانقدر دیگر دانشمندان و چاپ مجدّد آنها، افکار بلند و ارزشمند آنان را احیا کرد.
رهآورد فکری شهید قاضی که به صورت نوشته به یادگار مانده است عبارتند از:
۱. الاجتهاد و التقلید (عربی ـ خطی)
۲. الفوائد (فقهی ـ تاریخی)
۳. خاندان عبدالوهاب (فارسی ـ خطی)
۴. کتاب فی علم الکلام (عربی خطی)
۵. فصل الخطاب فی تحقیق اهل الکتاب (عربی خطی)
۵. السعادت فی الاهتمام علی الزیارت (عربی ـ خطی)
۷. اجوبه الشبّهات الواهیه (فارسی ـ خطی)
۸. رسالت فی اثبات وجود الامام علیهالسّلام فی کل زمان (عربی خطی)
۹. سفرنامه بافت (بافت کرمان)، (فارسی، خطی)
۱۰. المباحث الاصولیّه (عربی ـ خطی)
۱۱. حاشیه بر کتاب رسائل شیخ انصاری (ره)
۱۲. حاشیه بر کتاب مکاسب شیخ انصاری (ره)
۱۳. حاشیه بر کفایة الاصول آخوند خراسانی (ره)
۱۴. تقریرات اصول آیتالله حجت کوه کمری
۱۵. تاریخ قضا در اسلام
۱۶. صدقات امیرالمؤمنین و صدیقه طاهره علیهماالسّلام
۱۷. حدیقه الصالحین
۱۸. رساله در دلالت آیه تطهیر بر اهل بیت علیهمالسّلام
۱۹. رساله در اوقات نماز
۲۰. رساله در مباهله
۲۱. رساله فی مسأله الترتّب
۲۲. رساله در نماز جمعه
۲۳. تعلیقات بر کتاب الفردوس الاعلی تألیف علامه شیخ محمد حسین کاشفالغطاء (عربی چاپی)
۲۴. تحقیق درباره روز اربعین حضرت سید الشهداء علیهالسّلام (فارسی چاپی)
۲۵. تعلیقات بر کتاب انوار نعمانیه (عربی چاپی)
۲۶. مقدمه و تعلیقه بر تفسیر جوامع الجامع طبرسی (عربی چاپی)
۲۷. تعلیقات بر کتاب اسلام صراط مستقیم (فارسی چاپی)
۲۸. تعلیقات بر کتاب کنز العرفان (عربی خطی)
۲۹. مقدمه بر کتاب صحائف الابرار کاشفالغطاء (عربی ـ چاپی)
۳۰. آثار تاریخی آیتاللهالعظمی حکیم (فارسی چاپی)
۳۱. مقدمه بر تنقیح الاصولآقا رضا متوفی ۱۳۳۷ شمسی
۳۲. مقدمه بر کتاب مرآت الصلوه
۳۳. پیشگفتار بر علم امام علامه طباطبائی
۳۴. مقدمه بر کتاب معجزه و شرایط آن
۳۵. مقدمه بر کتاب جنه المأوی (عربی چاپی)
۳۶. پاورقی بر تعلیقات بر کتاب اللوامع الالهیه فی المباحث الکلامیه (عربی چاپی)
۳۷. مقدمه بر انیس الموحدین نراقی (فارسی ـ چاپی)
۳۸. تحقیق در ارث زن از دارائی شوهر (فارسی چاپی)
۳۹. علم امام علیهالسّلام (فارسی ـ چاپی)
۴۰. مقدمه بر العقائد و الوثنیّه فی الدیانه النّصرانیه (عربی ـ چاپی)
۴۱. ترجمه مسائل قندهاریّه (از عربی به فارسی)
۴۲. مقدمه بر تاریخ ابن ابی الثلج بلخی (عربی ـ خطی)
۴۳. مقالات متعدد چاپ شده در مجلهها عربی چاپ صیدا (لبنان)[۲۳].
ایشان علاوه بر آثار فکری، آثار اجتماعی و عمرانی بسیاری هم از خود به یادگار گذاشتهاند.
پانویس
- ↑ خاندان آل عبدالوهالب (خطی)
- ↑ ابراهیم نژاد، محمد، قاضی طباطبائی قله شجاعت و ایثار، ص۲۲
- ↑ آقا بزرگ طهرانی، ج۱، قسم۲، ص۵۲۹؛ معلم حبیب آبادی، ج۳، ص۱۰۳۰؛ همو، ج۵، ۱۴۷۴
- ↑ رحیم نیکبخت و صمد اسماعیل زاده، زندگینامه و مبارزات شهید آیتالله قاضی طباطبائی، ص۹۶، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۰
- ↑ روحانی، سیدحمید، تحلیلی بر نهضت امام خمینی، ج۱، ص۴۳، تهران، دفتر انتشارات اسلامی
- ↑ قاضی طباطبایی، سیدمحمدتقی، زندگینامه آیتالله قاضی طباطبایی، ص۱، نسخه خطی
- ↑ رحیم نیکبخت و صمد اسماعیل زاده، زندگینامه و مبارزات شهید آیتالله قاضی طباطبائی، ص۱۳۰_ ۱۳۸
- ↑ عاصفی، محمد، مختصری از زندگانی پر افتخار علامه محمد علی قاضی، ص۱۰، چاپ شفق تبریز
- ↑ محمد حسین، کاشفالغطاء، الفردوس الاعلی، ص۶۴، پاورقی
- ↑ روحانی، سیدحمید، تحلیلی بر نهضت امام خمینی، ج۱، ص۱۴۲_ ۱۴۴
- ↑ اسناد انقلاب اسلامی، ج۳، ص۴۷، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۴
- ↑ باقری، علی، خاطرات ۱۵ خرداد، ص۱۰۱، قسمت اول، تهران، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۴
- ↑ روحانی، سیدحمید، تحلیلی بر نهضت امام خمینی، ج۱، ص۱۴۲_ ۱۴۴
- ↑ باقری، علی، خاطرات ۱۵ خرداد، ص۱۱۶، دفتر ششم، مصاحبه با آیتالله بنی فضل
- ↑ رحیم نیکبخت و صمد اسماعیل زاده، زندگینامه و مبارزات شهید آیتالله قاضی طباطبائی، ص۲۲۹
- ↑ همان، ص265
- ↑ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مصاحبه با حسن نوربخش، ۱۳۷۶/۰۷/۲۱
- ↑ ابراهیم نژاد، محمد، قاضی طباطبائی قله شجاعت و ایثار، ص ۷۲ - ۷۳
- ↑ همان، ص75
- ↑ روزنامه اطلاعات، ۱۳۵۸/۰۴/۰۱
- ↑ قاضی طباطبایی، سیدمحمدعلی، تحقیق درباره اول اربعین سیدالشهداء، ص۴۱۶
- ↑ روزنامه رسالت، شماره ۱۳۹۴، ص۴
- ↑ ابراهیم نژاد، محمد، قاضی طباطبائی قله شجاعت و ایثار، ص۳۱ ـ ۱۲۹