سید اسماعیل صدر، معروف به سید الصدر، فرزند سید صدرالدین، از خاندان صدر، زاده اصفهان و از عالمان و مراجع سرشناس شیعه بود. او یکی از شاگردان برجسته میرزای شیرازی است، که پس از او مرجعیت را به عهده گرفت. وی امام نماز جماعت در صحن حرم امام حسین (علیه‌السلام) بود. او در اصفهان، نجف و سامرا از استادانی مانند محمدباقر نجفی و مهدی کاشف‌الغطاء بهره برده و شاگردان فراوانی مانند میرزا علی شیرازی، محمد حسین نائینی، عبدالحسین آل‌یاسین و سید علی حسینی سیستانی تربیت کرد. وی در بیشتر تحولات سیاسی جامعه وارد نشده، با این همه، به هنگام ضرورت دخالت می‌کرد؛ حمایت از تولید داخلی، وحدت شیعه و سنی و مقابله با تجاوز روس‌ها به ایران، از جمله فعالیت‌های سیاسی اوست. وی به جز رساله‌های عملیه و حاشیه بر کتاب‌ها، اثر خاصی تألیف نکرده است. برخی شاگردان او کتاب‌های بر پایه تقریرات درس او نگاشته‌اند. او را اهل سیر و سلوک، اخلاص، فروتنی و ساده‌زیستی دانسته‌اند. وی در کاظمین درگذشته و در در بخش شرقی حرم امام کاظم (علیه‌السلام)، روبه‌روی حجره‌ای که ابن قولویه قمی در آن مدفون است، در مقبره خانوادگی صدر دفن شد.

سید اسماعیل صدر
سید اسماعیل صدر.jpg
نام‌های دیگرسید الصدر
اطلاعات شخصی
سال تولد۱۲۵۸ ق، ۱۲۲۰ ش‌، ۱۸۴۲ م
محل تولد
سال درگذشت۱۳۳۸ ق، ۱۲۹۸ ش‌، ۱۹۲۰ م
محل درگذشت
دیناسلام، شیعه
شاگردان
آثاررساله‌های عملیه و حاشیه بر کتاب انیس التجار و...
فعالیت‌ها

زندگی‌نامه آیت‌الله سید اسماعیل صدر

آیت‌الله‌العظمی سید اسماعیل ابن سید صدرالدین ابن سید صالح شرف‌الدین (ح 1255-1338ق): «سید الصدر» یا «آقای صدر» خوانده می‌شد. فقیه، اصولی، جانشین آیت‌الله‌العظمی میرزا حسن شیرازی و از مراجع بزرگ شیعه پس از رحلت وی بود.

در اصفهان به دنیا آمد. مادرش اهل اصفهان و دختر تاجری متدین و خوشنام از خاندان نمازی بود که به تدین و تدبیر شهرت داشت. بی‌نهایت باهوش، با ذکاوت و به واقع «تالی‌تلو پدرش» بود. کمتر از نه سال داشت که پدرش را از دست داد. با درگذشت پدر، برادرش سید محمد‌علی معروف به آقا مجتهد سرپرستی و تربیتش را عهده‌دار شد. ادبیات عرب، منطق، ریاضیات و عمده سطوح فقه و اصول را نزد آقا مجتهد آموخت. در همان عنفوان جوانی در صرف، نحو، معانی، بیان و منطق، مهارتی ستودنی و جایگاهی والا یافت.

آیت‌الله‌العظمی سید عبدالحسین شرف‌الدین در خاطرات خود آورده است که سال‌ها بعد در سامرا، زمانی که سید اسماعیل در سنین ۶۰ سالگی بود، اشکالات ادبی خود در کتب مطول و غیره را نزد او می‌برده و نکات چنان دقیق و ظریفی از وی آموخته است، که از تمامی اساتید دوران تحصیل خود فرا نگرفته است.

وی هم‌چنین در توصیف دوران فراگیری سطوح توسط سید اسماعیل آورده است که وی روزانه دوازده جلسه علمی در اصفهان داشته است که برخی حضور در پای درس استاد بود، برخی تدریس و برخی نیز مباحثه بین‌الاثنینی یا چندنفره با هم‌درسان وقت خویش. بسیار پیش آمد که وی شب‌های تابستان را به مباحثات علمی می‌نشست و در آن چنان غرق می‌شد که هنگام سحر با بلند شدن صدای مؤذن به خود می‌آمد. سید اسماعیل این روحیه را در سرتاسر عمر و حتی در روزهای آخرین بیماری نیز حفظ و اکثر اوقات را صرف تتبع و تأمل در مسائل اصولی و فقهی کرد.

از اصفهان تا نجف

در حدود سن نوزده سالگی بود که برادر بزرگ و مربی اصلی خود آقا مجتهد را از دست داد. از آن پس آیت‌الله‌العظمی شیخ محمد باقر نجفی شوهر خواهر وی مسئولیت تدریس و رسیدگی به کارهای وی را عهده‌دار شد. سالیانی چند که برخی قریب هشت تا ده سال خوانده‌‌اند، شب و روز را در دروس پایانی سطح و سپس خارج فقه و اصول شیخ محمد باقر نجفی شرکت و چنان پیشرفت کرد که مشار بالبنان شد و استاد احراز ملکه استنباط را توسط وی تصریح نمود.

گفته‌اند سید اسماعیل از شاگردان خاص شیخ محمد باقر نجفی و از اصحاب جلسات مذاکره خصوصی استاد بود. هم‌چنین گفته‌اند وی اساساً مؤسس بعضی دروس خارج استاد بود؛ چنان‌که ابتدا تنها خود به شکل خصوصی در آن حاضر می‌شد، تا بعد گسترش پیدا کرد و اهل فضل به آن ملحق شدند. در سال 1281ق و به دنبال عزیمت استاد به سفر حج، اموال موروثی خود را به برادران سپرد و همراه مادر با این آرزو رهسپار کربلا شد که بتواند در محضر آیت‌الله‌العظمی شیخ مرتضی انصاری تلمذ کند. اما وقتی به کربلا رسید، با خبر درگذشت شیخ انصاری مواجه شد. با اندوه عازم نجف اشرف شد و از آن پس سال‌ها در دروس سه شاگرد بزرگ شیخ انصاری، یعنی آیات عظام میرزا حسن شیرازی، شیخ مهدی کاشف‌الغطاء و شیخ راضی نجفی شرکت جست. نزد اساتید دوم و سوم تنها فقه آموخت و نزد استاد اول هم فقه و هم اصول. حضور وی در درس‌های میرزای شیرازی، قطع‌نظر از برخی سفر‌های کوتاه، تا آخرین روز حیات استاد، قریب سه دهه تمام به طول انجامید.

وی نه تنها به جهت علمی از میرزای شیرازی متأثر بود، بلکه به جهات روحی، اخلاقی، اجتماعی و سیاسی نیز از آن بزرگوار تأثیر پذیرفت. سید اسماعیل در دوران اقامت در نجف، علاوه بر تکمیل مدارج فقه، اصول و حدیث، به فراگیری اخلاق و سایر علوم عقلی مانند فلسفه، کلام و حتی ظاهرا ریاضی، هندسه، هیأت و نجوم قدیم نیز پرداخت. اگرچه روشن نیست که وی علوم اخیر را نزد کدامین اساتید فراگرفته است، اما به مناسبت طرح نکته‌هایی از علوم یاد شده در دروس فقه و اصول معلوم بود که وی در آن زمینه‌ها نیز اطلاعات فراوانی دارد. در سال 1281ق همراه خواهر خود [همسر آیت‌الله‌العظمی شیخ محمد باقر نجفی] عازم سفر حج شد. در حج آن سال بسیاری از حجاج، از جمله خواهر وی، به سبب شیوع بیماری وبا درگذشتند. سید اسماعیل نیز به این بیماری مبتلا شد، اما به لطف خدا شفا یافت و در سال 1282ق به نجف بازگشت.

ازدواج و تشکیل خانواده

در پانزدهم شعبان سال 1287ق با بانو صفیه، دختر پسر عمویش آیت‌الله سید هادی صدر ازدواج کرد و بدین ترتیب با آیات بزرگوار سید یوسف شرف‌الدین [پدر آیت‌الله‌العظمی سید عبدالحسین شرف‌الدین] و [اندکی بعد] شیخ عبدالحسین آل‌یاسین باجناق گردید. در سال 1291ق مجدداً بیمار و در پی تأکید پزشکان بر ضرورت تغییر آب و هوا رهسپار اصفهان شد.

اتحاد شیعه و سنی

سید اسماعیل وحدت شیعه و سنی را برای مقابله با تهدیدات روزافزون استعمار ضرورتی اجتناب‌ناپذیر می‌دانست و بر همین اساس در سال 1329ق به اتفاق آیات عظام آخوند خراسانی، شیخ‌الشریعه اصفهانی، شیخ عبدالله مازندرانی و حاج‌آقا نورالله اصفهانی در بیانیه‌ای مشترک بر «وجوب تمسک به حبل اسلام» و «وجوب اتحاد تمام مسلمین در حفظ بیضه اسلام و نگهداری جمیع مملکت‌های اسلامی از عثمانی و ایرانی از تشبثات دول بیگانه و حمله‌های سلطنت‌های» تأکید نمود.

تأسیس شرکت اسلامیه

سید اسماعیل اگرچه در سراسر زندگی از ریاست، زعامت و لوازم و ملزومات آن گریز داشت، اما در حفظ کیان اسلام و مرزهای عالم تشیع در برابر خطر استعمار بسیار غیرتمند بود و به هنگام ضرورت از مداخله در سیاست باک نداشت. وی یکی از مؤثرترین اسباب مقابله با نفوذ استعمار را کاهش وابستگی صنعتی و اقتصادی به آنها از راه گسترش صنایع و بازرگانی ملی‌و در یک کلام خودکفایی مسلمان‌ها می‌دانست.

به همین جهت تأسیس «شرکت اسلامیه» توسط برخی بازرگانان خوش‌فکر اصفهان در شانزدهم شوال سال 1316ق مورد تأیید و تشویق فراوان وی قرار گرفت. چنان‌که پس از رسیدن اولین محموله منسوجات آن شرکت به نجف، شخصاً به اتفاق آیت‌الله‌العظمی آخوند خراسانی در مجلس جشنی به همین مناسبت شرکت و بر ضرورت ترویج و توسعه منسوجات وطنی و صنایع داخلی تأکید کردند. همچنین در سال 1318ق به اتفاق آیات عظام آخوند خراسانی، حاج میرزا حسین حاج میرزا خلیل، سید محمد کاظم یزدی، محمد غروی شربیانی، محمد حسن ممقانی، میرزا حسین نوری و شیخ‌الشریعه اصفهانی بر کتاب «لباس التقوی» تألیف حجت‌الاسلام سید جمال‌الدین واعظ اصفهانی تقریظی سنگین نوشت و ضمن آن ابراز امیدواری کرد: «مسلمانان [با تأسیس این شرکت] از گرفتاری به کفار برهند ... و ممالک محروسه ایران از احتیاج به کفر مستغنی شود».

مرجعیت دینی

میرزای شیرازی در بیست و چهارم ماه شعبان سال 1312ق درگذشت. در پی وفات وی امر مرجعیت و زعامت دینی به سید اسماعیل انتقال یافت. فرزندان میرزا همه دارایی‌ها و وجوه شرعیه‌ای را که بر جای مانده بود، به سید اسماعیل واگذار کردند. اغلب علماء، فضلاء و حتی مقدسین حوزه مردم را در امر تقلید به وی ارجاع دادند، که از گروه اخیر آیات عظام میرزا حسین نوری، ملا فتح‌علی سلطان‌آبادی، سید مرتضی کشمیری، میرزا ابراهیم محلاتی و سید ابراهیم خراسانی را بر شمرده‌اند. گفته شده است حتی آیات عظام آخوند ملا محمد کاظم خراسانی و سید محمد کاظم یزدی از نجف به سامرا آمدند تا سید اسماعیل برای آنها شهریه قرار دهد.

شاگردان

شمارش شاگردان سید اسماعیل قطعا کاری ناشدنی است؛ چه آنطور که گفته‌اند، به ندرت می‌توان کسی را در میان اهل علم معاصر وی در عراق پیدا کرد که نزد وی تلمذ نکرده باشد. او به هر شهری که سفر می‌کرد، خیلی سریع جلسات درس فقه و اصول را برقرار می‌کرد و فضلاء در آن حاضر می‌گشتند.

اما برخی معاریف شاگردان وی [علاوه بر فرزندان ذکور] در نجف، سامرا، کربلا و کاظمین عبارتند از آیات عظام و حجج اسلام: میرزا علی آقا شیرازی [فرزند میرزای شیرازی]، میرزا محمد حسین نائینی، شیخ عبدالحسین آل‌یاسین کاظمی، سید ابوالقاسم دهکردی اصفهانی، میرزا محمد حسین طبسی، سید حسین فشارکی اصفهانی، سید علی حسینی سیستانی، سید محمد رضا کاشانی، میرزا محمد علی هروی [هراتی] خراسانی، شیخ محمد هادی بیرجندی [معروف به هادوی]، شیخ محمد رضا آل‌یاسین، سید عبدالحسین شرف‌الدین، سید ابوطالب شیرازی، سید ابوالقاسم کاشانی، شیخ احمد شاهرودی، شیخ محمد باقر میر حیدری، شیخ محمد حسین شیرازی، شیخ غلام‌حسین مرندی حائری، سید محمود مرعشی تبریزی، شیخ موسی کرمانشاهی حائری، سید محمد جواد صدر عاملی [پسر برادرش آقا مجتهد]، شیخ محمدرضا اصفهانی، سید حسن لواسانی، شیخ مجتبی قزوینی، شیخ محمد تقی تنکابنی، شیخ عیسی لواسانی و شیخ محمد علی همدانی حائری.

سید اسماعیل از بعضی بزرگان اجازه نقل حدیث داشت که از آن جمله می‌توان به اجازه مبسوط مورخ اول صفر سال 1283ق آیت‌لله میرزا محمد همدانی اشاره کرد که تصویر آن در کتاب وی «جامع الشتات» چاپ شده است. همچنین برخی بزرگان از سید اسماعیل اجازه نقل حدیث داشتند که آیات بزرگوار و حجج اسلام میرزا ابوطالب موسوی شیرازی، سید محمود حسینی مرعشی تبریزی، شیخ محمد باقر بیرجندی، شیخ احمد شاهرودی، شیخ محمد حسین امامی شیرازی، شیخ محمد علی شاه‌آبادی، شیخ عباس تهرانی، سید نجم‌الحسن لکنهوی، شیخ حبیب آل ابراهیم عاملی، شیخ حبیب‌الله کاشمری ترشیزی آیت‌اللهی، حیدرقلی‌خان سردار کابلی، سید راحت‌حسین کوپالپوری هندی، سید عباس لاری، شیخ عبدالحسین حائری، شیخ محمد خطیب شمری جشعمی، سید محمد موسوی نجف‌آبادی، شیخ مهدی مسجدشاهی، میرزا حسن حائری، سید هبه‌الدین شهرستانی و سید محمد تبریزی از آن جمله‌اند.

وفات

سید اسماعیل در سال 1334ق بیمار و به قصد درمان و مجاورت عازم کاظمین شد. اگرچه پس از مدتی بهبودی اندک حاصل شد، اما سلامتی مجدد وی به سبب وقوع رویدادهای ناگوار، کهولت سن و ضعف مزاج دیری نپائید. آن بزرگوار سرانجام در روز دوازدهم و به‌نقلی هجدهم جمادی‌الاولی سال 1338ق در همان شهر درگذشت و پس از تشییعی باشکوه و اقامه مراسم نماز توسط فرزند ارشدش سید محمد مهدی، در بخش شرقی حرم مطهر امام موسی کاظم (علیه‌السلام)، روبروی حجره‌ای که ابن‌قولویه قمی در آن مدفون است، در مقبره خانوادگی خاندان صدر به خاک سپرده شد.

منابع