حضرت سلیمان
حضرت سلیمان | |
---|---|
نام کامل | حضرت سلیمان (علیه السلام) |
پدر | داود (علیه السلام) |
مدفن | اورشلیم |
سلیمان بن داود (علیه السلام)T یکی از پیامبران بزرگ الهی است که در آیههای فراوانی از او یاد شده است. سلیمان (علیه السلام) از پیامبران بزرگ بنی اسرائیل میباشد. پایتخت او بیتالمقدس در شام بود. خداوند، نعمتها و مواهب گوناگون بزرگی مانند علم و حکمت، آشنایی با زبان حیوانات، تسخیر باد، سپاهی مرکب از جن و انس و ملک، و حکومت گسترده و بینظیر به او داده بود.
نسب حضرت سلیمان
در کتاب البدایة والنهایة نسب او چنین آمده است: سلیمان بن داود بن ایشا بن عوید بن عابر بن سلمون بن نحشون بن عمینا داب بن ارم بن حصرون بن فارص بن یهوذا بن یعقوب بن إسحاق بن إبراهیم[۱].
دلیل نامگذاری حضرت سلیمان
مراد از نام سلیمان که از ریشه سلیم است، فردی است که از صحت و سلامت برخوردار است و یا سلیمان از مداوایی که برای پدرش حاصل شد در سلم و امان باقی ماند ولذا سلیمان نامیده شد. شیخ صدوق میفرماید: سلیمان از آنجا که قلبی سلیم داشت، لذا نام او مشتمل بر سلامت است و از آنجا پدرش حضرت داود (علیه السلام) جراحت خود را با محبت و ود پروردگار مداوا نمود و به کمال رسید و داود نام گرفت و خداوند اراده کرد که در نام سلیمان حرفی از حروف نام او باشد تا شاید از نظر درجه کمال به او ملحق شود، پس (الف) به نام او (سلیم) افزوده شد و برای تکمیل ترکیب و درستی آن نون نیز در آخر آن اضافه شد (سلیم الف ن سلیمان) وگرنه همان سلیم برای دلالت بر سلامت قلب او کفایت میکرد[۲].
حضرت سلیمان در قرآن
حضرت سلیمان (علیه السلام) یکی از پیامبران بزرگی است که هم دارای مقام نبوت بود و هم دارای حکومت بی نظیر و بسیار وسیع که نام مبارکش هفده بار در قرآن در سورههای: سوره بقره/ سوره نساء/ سوره انعام/ سوره انبیاء/ سوره نمل/ سوره سبا/ سوره ص آمده است.
وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَیْمانَ نِعْمَ العَبْدُ إِنَّهُ أَوّابٌ [ص–۳۰] : و به داود سلیمان را بخشیدم که نیک بندهای است و بسیار به سوی خدا توبه میکند.
وَ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ إِذْ یَحْکُمانِ فِی الحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِیهِ غَنَمُ القَوْمِ وَ کُنّا لِحُکْمِهِمْ شاهِدِینَ × فَفَهَّمْناها سُلَیْمانَ وَکُلّاً آتَیْنا حُکْماً وَ عِلْماً [انبیاء–۷۸- ۷۹] : و داود و سلیمان را یاد کن، هنگامی که درباره آن کشتزار × که گوسفندان مردم شب هنگام در آن چریده بودند. × داوری میکردند و شاهد داوری آنان بودیم. پس آن داوری را به سلیمان فهماندیم و به هر یک از آن دو حکمت و دانش عطا کردیم.
وَلَقَدْ آتَیْنا داوُدَ وَ سُلَیْمانَ عِلْماً وَ قالا الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِی فَضَّلَنا عَلی کَثِیرٍ مِنْ عِبادِهِ المُؤْمِنِینَ [نمل–۱۵] : و به راستی به داود و سلیمان دانشی عطا کردیم، و آن دو گفتند: ستایش خدایی را که ما را بر بسیاری از بندگان باایمانش برتری داده است.
آنچه در قرآن از داستان او آمده در قرآن کریم از سرگذشت آن جناب جز مقداری مختصر نیامده، چیزی که هست دقت در همان مختصر، آدمی را به همه داستانهای او و مظاهر شخصیت شریفش راهنمایی میکند.
یکی این که: آن جناب فرزند و وارث حضرت داود (علیه السلام) بود که دراینباره فرمود: وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَیْمانَ [ص–۳۰] و نیز فرموده: وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ [نمل–۱۶] .
یکی دیگر این که خدای تعالی ملکی عظیم به او داد، جن و طیر و باد را برایش مسخّر کرد و زبان مرغان را به وی آموخت، که ذکر این چند نعمت در کلام مجیدش مکرر آمده است[۳].
قسمت سوم، آن است که به مساله انداختن جسد، بر روی تخت وی اشاره میکند، که در سوره ص، آیه ۳۳ واقع است. قسمت چهارم، آیاتی است که به مساله داوری او در مساله افتادن گوسفند در زراعت پرداخته و این آیات در سوره انبیاء، آیه ۷۸ تا ۷۹ آمده است. قسمت پنجم، اشاره به داستان مورچه است، که در سوره مورد بحث، آیه ۱۸ و ۱۹ آمده. قسمت ششم، آیات مربوط به داستان هدهد و ملکه سبأ است، که در همین سوره، آیات ۲۰ تا ۴۴ آمده. قسمت هفتم، آیه مربوط به کیفیت درگذشت آن جناب است که در سوره سبا آیه ۱۴ واقع شده است.
آیاتی که آن جناب را میستاید در قرآن کریم، در پانزده - شانزده - مورد نام آن جناب را آورده و ثنای بسیاری از او کرده، بندهاش خوانده، اوابش نامیده و فرموده: نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ [ص–۳۰] . و به علم و حکمتش ستوده و فرموده: فَفَهَّمْناها سُلَیْمانَ وَ کُلًّا آتَیْنا حُکْماً وَ عِلْماً [انبیاء–۷۹] . و نیز فرموده: وَلَقَدْ آتَیْنا داوُدَ وَ سُلَیْمانَ عِلْماً [نمل–۱۵] . و باز فرموده: یا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ [نمل–۱۶] . و او را از انبیاء مهدی و راه یافته خوانده، فرموده: وَ أَیُّوبَ وَ یُونُسَ وَهارُونَ وَ سُلَیْمانَ [نساء–۱۶۳] . و نیز فرموده: وَ نُوحاً هَدَیْنا مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ [انعام–۸۴] .
سلیمان (علیه السلام) در عهد عتیق داستان آن جناب در کتاب ملوک اول آمده و بسیار در حشمت و جلالت امر او و وسعت ملکش و وفور ثروتش و بلوغ حکمتش سخن گفته.
لیکن از داستانهایش که در قرآن ذکر شده، جز همین مقدار نیامده که: وقتی ملکه سبأ خبر سلیمان را شنید و شنید که معبدی در اورشلیم ساخته و او مردی است که حکمت داده شده، بار سفر بست و نزدش آمد و هدایایی بسیار آورد و با او دیدار کرد و مسائل بسیاری به عنوان امتحان از او پرسید و جواب شنید، آنگاه برگشت[۴].
عهد عتیق بعد از آن همه ثناء که برای سلیمان کرده در آخر به وی اسائه ادب کرده و [۵] گفته که: وی در آخر عمرش منحرف شد و از خداپرستی دست برداشته به بتپرستی گرایید و برای بتها سجده کرد، بتهایی که بعضی از زنانش داشتند و آنها را میپرستیدند.
و نیز میگوید: مادر سلیمان، اول زن اوریای حتی بود، پدر سلیمان عاشقش شد و با او زنا کرد و در همان زنا فرزندی حامله شد ناگزیر داود (از ترس رسوایی) نقشه کشید تا هر چه زودتر اوریا را سر به نیست کند و همسرش را بگیرد و همین کار را کرد، بعد از کشته شدن اوریا در یکی از جنگها، همسرش را به اندرون خانه و نزد سایر زنان خود برد، در آنجا برای بار دوم حامله شد و سلیمان را بیاورد.
و اما قرآن کریم ساحت آن جناب را مبرا از پرستش بت میداند، همچنان که ساحت سایر انبیاء را منزه میداند و بر هدایت و عصمتشان تصریح میکند و در خصوص سلیمان میفرماید: وَ ما کَفَرَ سُلَیْمانُ [بقره–۱۰۲] . «سلیمان کافر نشد».
و نیز، ساحتش را از این که از زنا متولد شده باشد منزه داشته است و از او حکایت کرده که در دعایش بعد از سخن مورچه گفت: "پروردگارا، مرا به شکر نعمتها که بر من و بر پدر و مادر من ارزانی داشتی ملهم فرما[۶]". که در تفسیرش گفتیم از این دعا برمیآید که مادر او از اهل صراط مستقیم بوده، یعنی از کسانی که خداوند بر آنان انعام کرده، از نبیین و صدیقین و شهداء و صالحین.
روایاتی که در این داستان وارد شده اخباری که در قصص آن جناب و مخصوصا در داستان هدهد و دنباله آن آمده، بیشترش مطالب عجیب و غریبی دارد که حتی نظائر آن در اساطیر و افسانههای خرافی کمتر دیده میشود، مطالبی که عقل سلیم نمیتواند آن را بپذیرد و بلکه تاریخ قطعی هم آنها را تکذیب میکند و بیشتر آنها مبالغههایی است که از امثال کعب و وهب نقل شده است.
و این قصه پردازان مبالغه را به جایی رساندهاند که گفتهاند: سلیمان پادشاه همه روی زمین شد و هفتصد سال سلطنت کرد و تمامی موجودات زنده روی زمین از انس و جن و وحشی و طیر، لشکریانش بودند. و او در پای تخت خود سیصد هزار کرسی نصب میکرد، که به هر کرسی یک پیغمبر مینشست، بلکه هزاران پیغمبر و صدها هزار نفر از امرای انس و جن روی آنها مینشستند و میرفتند. و مادر ملکه سبأ از جن بوده ولذا پاهای ملکه مانند پای خران، سم دار بوده و به همین جهت با جامه بلند خود، آن را از مردم میپوشاند، تا روزی که دامن بالا زد تا وارد صرح شود، این رازش فاش گردید.
و در شوکت این ملکه مبالغه را به حدی رساندهاند که گفتهاند: در قلمرو کشور او چهارصد پادشاه سلطنت داشتند و هر پادشاهی را چهارصد هزار نظامی بوده و وی سیصد وزیر داشته است، که مملکتش را اداره میکردند و دوازده هزار سرلشکر داشته که هر سرلشکری دوازده هزار سرباز داشته، و همچنین از این قبیل اخبار عجیب و غیرقابل قبولی که در توجیه آن هیچ راهی نداریم، مگر آن که بگوییم از اخبار اسرائیلیات است و بگذریم. و اگر کسی بخواهد به آنها دست یابد، باید به کتب جامع حدیث چون الدرالمنثور و عرائس و بحار و نیز به تفاسیر مطول مراجعه نماید[۷].
اخلاق و فضائل و ویژگیهای حضرت سلیمان
با این که این پپیامبر عالی قدر صاحب قدرت و پادشاهی بود، اما لباسی از مو میپوشید، و چون تاریکی شب همه جا را فرامی گرفت، دستها را به گردن خود میبست و تا صبح از (ترس خدا) گریست، و غذایش را از فروش حصیر و بوریایی که با دست خود میبافت، تهیه مینمود و اگر درخواست قدرت از خدا کرد، صرفا برای غلبه بر پادشاهان کافر بود، و گفته شده که منظور از «طلب قدرت» قناعت بوده است[۸].
حضرت سلیمان (علیه السلام) در برابر نعمتها، از خداوند توفیق شکرگزاری خواست.
رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ [احقاف–۱۵] . و نعمتها را وسیله آزمایش میدانست. هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ [نمل–۴۰] . و جذب هدایای بیگانگان نشد. أَتُمِدُّونَنِ بِمالٍ [نمل–۳۶] . و از فهم علمی مخصوص برخوردار بود. فَفَهَّمْناها سُلَیْمانَ [انبیاء–۷۹] . و با زبان پرندگان آشنا بود. عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ [نمل–۱۶] . و از لشکریانش سان می دید. وَ حُشِرَ لِسُلَیْمانَ جُنُودُهُ [نمل = آیه ۱۷–؟] و پرندگان در خدمت او بودند. وَ تَفَقَّدَ الطَّیْرَ [نمل–۲۰] .
و از همه امکانات برای تبلیغ دین استفاده میکرد. (فرستادن نامه به وسیله پرنده) اذْهَبْ بِکِتابِی هذا [نمل–۲۸] . و دست اندرکاران او طی الأرض داشتند. قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ [نمل–۴۰] و حکومت بینظیر داشت. هَبْ لِی مُلْکاً لایَنْبَغِی لِأَحَدٍ [ص–۳۵] و به حسن عاقبت و مقام والا نزد خداوند رسید. وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفی وَ حُسْنَ مَآبٍ [ص–۲۵] و جن در خدمت او بود. وَالشَّیاطِینَ کُلَّ بَنَّاءٍ وَ غَوَّاصٍ [ص–۳۷] .[۹].
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ البدایة والنهایة (ابن کثیر دمشقی)، ج2، ص18
- ↑ قصص الأنبیاء (قصص قرآن) (فاطمه مشایخ)، ص۵۲۵
- ↑ سوره بقره آیه ۱۰۲، در سوره انبیاء، آیه ۸۱، در سوره نمل، آیه ۱۶ تا ۱۸، در سوره سبا، آیه ۱۲ تا ۱۳ و در سوره ص، آیه ۳۵ تا ۳۹
- ↑ تورات، اصحاح دهم از ملوک اول، ص ۵۴۳
- ↑ تورات، اصحاح یازدهم و دوازدهم از کتاب سموئیل دوم
- ↑ سوره نمل، آیه ۱۹
- ↑ ترجمه المیزان (موسوی همدانی سید محمد باقر)، ج۱۵، ص۵۲۳
- ↑ ارشاد القلوب (ترجمه سلگی)، ج۱، ص۴۲۰
- ↑ تفسیر نور (قرائتی محسن)، ج۹، ص۴۲۸