یمن
یمن | |
---|---|
پایتخت | صنعا |
دین | اسلام |
زبان | عربی |
یَمَن کشوری است واقع در جنوب غربی آسیا و شبهجزیره عربستان و پایتخت آن شهر صنعا است. جمعیت یمن حدود 30 میلیون نفر و وسعت آن بیش از ۵00٬۰۰۰ کیلومتر مربع است. زبان رسمی این کشور عربی و واحد پول آن ریال یمن است. یمن از لحاظ تقسیمات کشوری به بیست استان تقسیم شده است. این کشور دارای دو ساحل مهم است، ساحلی غربی در کرانه دریای سرخ و ساحلی جنوبی در کرانه دریای عرب. همچنین دارای جزایر متعددی است که مهمترین آنها جزایر سقطرا در دریای عرب است[۱]. یمن از آنجا که در ورودی تنگه بابالمندب قرار دارد که دریای سرخ را به اقیانوس هند پیوند میدهد، یکی از فعالترین و راهبردیترین خطوط ترابری دریایی در جهان است. این کشور یکی از حاصلخیزترین مناطق شبه جزیره عربی است و به علّت دارا بودن موقعیّت خاصّ جغرافیایی و بنادر و جزایر مهم، در طول تاریخ مطمح نظر استعمارگران بوده و صفحات تاریخ این کشور را حوادث گوناگون پر کرده است. یمن یکی از نقاط حساس استراتژیکی مورد نظر شرق و غرب است.
وضعیت جغرافیایی
یَمَن در جنوب غربی آسیا و در جنوب شبهجزیره عربستان در خاورمیانه واقع شده است. پایتخت آن شهر صنعا است. جمعیت یمن نزدیک به 30 میلیون نفر و وسعت آن بیش از 500 هزار کیلومتر مربع است. زبان رسمی این کشور عربی و واحد پول آن ریال یمن است. یمن دارای دو ساحل مهم است، ساحلی غربی در کرانهٔ دریای سرخ و ساحلی جنوبی در کرانهٔ دریای عرب. همچنین دارای بیش از 100 جزیره در دریای سرخ و دریای عرب است که بسیاری از آنها دارای جاذبههای توریستی خارقالعاده هستند. مهمترین آنها مجمعالجزایر سقطره در دریای عرب است. یمن از آنجا که در ورودی تنگه بابالمندب قرار دارد که دریای سرخ را به اقیانوس هند پیوند میدهد یکی از فعالترین و راهبردیترین خطوط ترابری دریایی در جهان است. تنگه بابالمندب دومین تنگه مهم جهان پس از کانال سوئز به شمار میرود و سالانه بیش از 20 هزار کشتی حامل انواع کالاها از آن عبور میکند. یمن را از قدیمالایام به دلیل موقعیت خاص جغرافیایی و جاذبهها و ثروتهای طبیعی فراوان آن «الیمن السعید» یا «یمن خوشبخت» و گاهی «الیمن الخضراء» نامیدهاند. [۲] البته بیش از نیمی از خاک یمن، صحرا و شنزار است و مناطق سرسبز و خرم و کوهستانی در غرب این کشور قرار گرفتهاند.
یمن از لحاظ تقسیمات کشوری به بیست استان تقسیم شده است: عَدَن، عَمران، اَبیَن، ضالع، بیضاء، حُدَیده، جَوف، مَهره، مَحویت، محدوده پایتختی صنعا (الأمانه)، ذِمار، حضرموت، حَجّه، إب، لَحِج، مأرب، رَیمه، صَعده، استان صَنعاء، شَبوِه، تَعِز. شهرهای مهم یمن عبارتند از: صنعا، عدن، مکلا، مأرب و حدیده. سه استان مأرب، حضرموت و شبوه مناطق اصلی نفتخیز یمن هستند. نزدیک به 90 درصد صادرات یمن، نفت است.[۳] یمن بین سالهای ۱۹۶۲ تا ۱۹۹۰ به دو کشور جمهوری عربی یمن (یمن شمالی) و جمهوری دمکراتیک یمن (یمن جنوبی) تجزیه شده بود که در این سال با هم متحد شدند و جمهوری یمن به وجود آمد. در سال ۱۹۹۴ جنگ داخلی میان جداییخواهان جنوبی و حکومت مرکزی درگرفت که با پیروزی شمالیها اتحاد پابرجا ماند[۴].
وضعیت سیاسی
حکومت در کشور یمن از نوع جمهوری است و رئیسجمهور، رئیس حکومت محسوب میشود که با رأی مردم برای دورههای 7 ساله انتخاب میگردد. رئیسجمهور میبایست رئیس مملکت را انتخاب نماید. رئیس دولت اولین وزیر است و توسط رئیسجمهور مشخص میشود. مجلس سنا در این کشور دارای 111 کرسی است و نمایندگان آن نیز توسط رئیسجمهور مشخص میشوند. مجلس نمایندگان در یمن در حدود 301 کرسی دارد و نمایندگان در این کشور توسط رأی مردم برای دورههای 6 ساله انتخاب میشوند. ساختار سیاسی کشور یمن تغییری تا به امروز به صورت مکتوب نداشته است. ساختار اجتماعی در یمن قبیلهمحور است و روستاها و اغلب شهرها در اختیار سران قبائل است. ائتلاف سران قبائل با گروهها و صاحبان قدرت، ساختار سیاسی در یمن را تشکیل میدهد. دو قبیله «حاشد» و «بکیل» از مهمترین قبایل یمن هستند و سایر قبایل را تحت فرمان دارند[۵].
تاریخ یمن
یمن پیش از اسلام تحت حاکمیت و فرمانروایی سه گروه قرار داشت که به ترتیب زمانی عبارتند از: قوم سبأ و حمیر (که در دوران پیش از میلاد مسیح میزیستند)، حبشیان و سرانجام ایرانیان.[۶] در اواخر دوران حاکمیت حبشیان شورشهای بسیاری از سوی مردم این سرزمین برای رهایی یمن از دست حبشیان رخ داد که همگی دستخوش شکست شدند؛ تا اینکه سرانجام به یاری ایرانیان حبشیان را بیرون راندند و از این پس حکمرانان ساسانی ایران حاکمیت یمن را به دست گرفتند و این جریان تا ظهور اسلام ادامه داشت. تاریخ فتح یمن به دست ایرانیان بین سالهای 562 تا 572 میلادی مطابق با دوران کودکی پیامبر اسلام بوده است. با ظهور اسلام آخرین حاکم ایرانی یمن (به نام باذام) به دین اسلام گرویده و حاکمیت وی بر یمن از سوی پیامبر اکرم به رسمیت شناخته شد و ادامه یافت.[۷]
به عقیده محققان یمن تنها کشور از تبار اعراب سامی است که ریشه و زبانش تغییر نکرده است. اعراب یمن که اکثریت این کشور را تشکیل میدهند ریشه عربی خود را به اعراب قحطانی راجع و در نتیجه خود را عرب اصیل میدانند. مردم یمن بسیار متمدنتر و بافرهنگتر از سایر عربها هستند.[۸] حضور اقوام و تمدنهای کهن باعث شده تا سرزمین یمن مملو از آثار تاریخی و باستانی باشد. از ویژگیهای تمدن یمنی میتوان به ایجاد سرزمینی حاصلخیز و کشاورزی پیشرفته اشاره کرد که آنان را در زمره نخستین اعرابی قرار داد که به مدنیت، معماری و کشاورزی روی آوردند.[۹]
گفته میشود یمن تنها کشوری است که مردمش بدون جنگ و خونریزی اسلام آوردند. پیامبر اکرم بعد از اینکه دعوت خود را علنی ساختند نامههایی به کشورها و قبایل مختلف نوشتند و آنان را به اسلام دعوت نمودند. ایشان ابتدا خالد بن ولید را همراه با گروهی به یمن فرستادند ولی آنان در طول شش ماهی که در یمن استقرار داشتند نتوانستند کسی را مسلمان کنند. پس از آن پیامبر اکرم امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیهالسلام) را روانه یمن ساختند. در بدو ورود ایشان به یمن افراد قبیله حمدان که یکی از بزرگترین قبائل یمن بود گرد ایشان جمع شده و حضرت نامه پیامبر را برای ایشان قرائت فرمودند. عظمت گفتار پیامبر آنچنان قبیله حمدان را تحت تأثیر قرار داد که همه آنها در مدت یک روز اسلام آوردند. پیامبر اسلام پس از اطلاع از این امر حمد و ثنای الهی به جای آورده و دو بار فرمودند: السلام علی حمدان.
پس از گرویدن حمدانیان به اسلام، سایر مردم یمن نیز به تدریج اسلام آوردند. یمنیها به واسطه اینکه به دست امیرالمؤمنین علیهالسلام و بدون خونریزی اسلام آوردهاند افتخار میکنند. آنان پس از اسلام آوردن در صحنههای مختلف حیات دین اسلام نقشهای مهمی را ایفا کردند و در فتوحات و سایر حوادث حضوری فعال داشتند. اسلام آوردن این مردم به واسطه امیرالمؤمنین علیهالسلام منجر به این شد که محبت و علاقه به خاندان نبوت در میان یمنیان بروز و ظهور یابد.[۱۰]
ادیان و مذاهب
اکثر قریب به اتفاق مردم یمن (حدود 99 درصد) مسلماناند. بنا به نقل دانشنامه آزاد ویکیپدیا، حدود 30٪ از مردم یمن شیعیان زیدی، 50٪ اهل سنت شافعی، 10٪ وهابی و حنبلی، 5٪ مالکی، 4٪ شیعه دوازده امامی و اسماعیلی و 1٪ غیرمسلمان هستند. اهل سنت بیشتر در جنوب و جنوب شرق در نواحی ساحلی، شیعههای زیدی عمدتاً در شمال و شمال غرب در مناطق کوهستانی که تمرکز جمعیت عمده یمن در این مناطق است و اسماعیلیها بیشتر در مراکز اصلی نظیر صنعا و مأرب زندگی میکنند. مردم یمن به رغم تفاوت در مذهب هیچگاه نسبت به هم کینه و نفرت نداشتهاند.
زیدیه
مهمترین جریان فکری و اعتقادی در یمن کنونی «زیدیه» است. بخش عمدهای از تاریخ یمن به حکومت زیدیان اختصاص دارد که از دوره عباسی در این سرزمین قدرت را در دست داشتند و نزدیک به 1100 سال، از حدود 900 تا 1962 میلادی، در این کشور حکومت کردند.
اصل و ریشه زیدیان یمن به ترجمانالدین قاسم بن ابراهیم رسّی 170-244ق/786-858م که مردی فقیه، متکلم، محقق، مؤلف و مبارز بود، بازمیگردد. او در میان زیدیان از اعتبار ویژهای برخوردار است، زیرا اولاً نیای حاکمان و امامان زیدی یمن است و ثانیاً افکار و آرای فقهی او در گسترش مذهب زیدی در سرزمین یمن بسیار مؤثر بوده است و بر همین اساس است که زیدیان یمن را «قاسمیه» نیز میگویند. فرزند او حسین رسّی نیز از فقیهان، محققان و مبارزان خاندان طباطبایی است که در حیات پدرش به تبلیغ مذهب زیدی و آرای فقهی این فرقه در یمن پرداخت. بر اثر این تبلیغات، مذهب شیعی زیدی در سرزمین یمن در کنار مذاهب دیگر اسلامی رشد و گسترش یافت و اندکی پس از آن بانفوذترین مذهب اسلامی در آن منطقه گردید. رواج مذهب زیدی زمینه پیدایش دولت بنیطباطبا را پدید آورد.[۱۱]
«زیدیه» معتقدان به امامت زید فرزند امام سجاد (علیهالسلام) را گویند. شیعیان زیدی همچون شیعیان دوازده امامی امامت را مبتنی بر نص پیامبر اکرم میدانند، اما امامیه معتقدند نصب پیامبر فقط در مورد جانشینی دوازده امام از عترت او وجود دارد در حالیکه زیدیه بر این عقیدهاند که نص پیامبر به طور عام همه فرزندان حسنی و حسینی حضرت زهرا (سلامالله علیها) را دربرمیگیرد.
همه فرق اسلامی از اهل سنت، مرجئه، معتزله و شیعه بر سرآمدی زید در علم و دانش اتفاق نظر دارند. در فقه حجت بود و بهترین عابدان و زاهدان زمان خود بود و در رفتار و اخلاق مانندی نداشت. زیاد بن منذر گوید من نزد امام باقر (علیهالسلام) نشسته بودم که زید بن على آمد چون چشم امام بر او افتاد فرمود: این سروری است در خاندان خود و خونخواه آنان است، بسیار نجیب است مادرى که تو را زاده است اى زید.[۱۲] ابوحنیفه نعمان بن ثابت درباره او میگوید: «زید بن علی و خاندان او را ملاحظه کردم، در عصر او فقیهتر، داناتر، خوشبیانتر و حاضر جوابتر از وی ندیدم. بیتردید او بینظیر بود».[۱۳]
زید برای امامت شرایط خاصی قائل بود؛ به نظر او امام کسی است که از نسل حضرت زهرا (سلامالله علیها) باشد، قیام به شمشیر کند، به کتاب خدا و سنت پیامبر دعوت کند، عالم به احکام الهی باشد و مردم را به امامت خود فراخواند. چون اصل تفکر زید قیام بر ضد ظلم و جور بود از اینرو در عمل نهضتی علیه هشام بن عبدالملک به پا کرد و سرانجام جان خود را در این راه نثار نمود. زید بر اساس همین مبنا اصل تقیه را که باور امامیه بود انکار میکرد. علی بن ابیطالب (علیهالسلام) را برترین صحابه رسول خدا میدانست ولی بر این باور بود که خلافت ابوبکر و عمر نیز به حق و اطاعت از آنان واجب بوده است. بسیاری از اهل بیت و غیر ایشان به این مذهب گرویدند و اصول و مبادی آن را تبلیغ کردند و بدینترتیب فرقه زیدیه شکل گرفت. آموزههای این فرقه در اصل برگرفته از تعالیم، فتاوی و گرایشهای اعتقادی زید بن علی است.[۱۴]
عقاید زیدیه
مذهب زیدی در اصول اعتقادی، غیر از مسئله امامت، نزدیک به عدلیه و در فقه حنفی مسلک است.[۱۵] گفته شده است خود زید بن علی، پیشوای زیدیه، شاگرد واصل بن عطای معتزلی بود. آنان پس از شهادت امام حسین (علیهالسلام) زید شهید را امام میدانند و امام زینالعابدین (علیهالسلام) را تنها پیشوای علم و معرفت میشمارند، نه امام به معنی رهبر سیاسی و زمامدار اسلامی، زیرا یکی از شرایط امام از نظر آنان قیام مسلحانه بر ضد ستمگران است. اکثر نویسندگان زیدی امام زینالعابدین (علیهالسلام) را در شمار امامان خود ندانسته و به جای ایشان حسن مثنی، فرزند امام حسن مجتبی (علیهالسلام) را امام میدانند.[۱۶]
دیدگاه زیدیه در اصول دین شبیه دیدگاه امامیه است. در میان فرق مختلف شیعه، عقاید زیدیه بیشترین قرابت را با دیدگاه امامیه دارد. آنان ضمن اعتقاد به حسن و قبح عقلی، همچون دیگر شیعیان به دو اصل توحید و عدل به عنوان اساسیترین اصول اعتقادی مینگرند و بر اساس آن هرگونه تشبیه و تجسیم را از خداوند نفی میکنند. نیز خدا را عادل دانسته و معتقدند بر اساس مصالح و مفاسد حکم کرده، پاداش میدهد و مجازات میکند. بعلاوه انسان را مختار دانسته و دیدگاه جبریون را به شدت نفی میکنند.
زیدیه اصل نبوت و امامت را نیز از اصول اساسی دین میدانند، ولی دیدگاه ایشان در خصوص امامت با دیدگاه امامیه متفاوت است. سیدیحیی طالب الشریف، یکی از مستبصرین زیدی مذهب، میگوید: به نظر من کم کم شیعیان زیدی در شیعیان اثنیعشری ذوب خواهند شد. زیدیها روایات بسیار کمی دارند. کلمه امام در نزد زیدیان قداست ندارد. هر طلبهای که کمی درس بخواند، ادعای امامت میکند و بعد هم به همین دلیل جنگ و درگیری پیش میآید. آنها صفاتی برای اهل بیت علیهمالسلام شمردهاند، که این صفات شامل امامان خودشان نمیشود. [۱۷]
زیدیان اصل امر به معروف و نهی از منکر را نیز از اصول دین میدانند [۱۸] و بر اساس آن هجرت از سرزمینی که مردمش به گناه تظاهر میکنند به جایی که در آن گناه نباشد را واجب میشمرند. [۱۹] علاوه بر اینها، زیدیه همانند معتزله معتقد به اصل منزلت بین المنزلتین هستند یعنی مرتکب کبیره را نه مانند مرجئه، مؤمن و نه همانند خوارج، کافر میدانند، بلکه معتقدند چنین شخصی فقط فاسق است.[۲۰]
فِرق زیدیه
زیدیان در درون خود به چند فرقه جزئیتر تقسیم میشوند که مهمترین آنها سه فرقهاند: جارودیه، بتریه و جریریه.
جارودیه
این فرقه پیروان ابوالجارود زیادبن منذر عبدی هستند. ابوالجارود از پیروان امام باقر و امام صادق بود ولی ایشان را رها کرد و به زیدیه پیوست. وی معتقد بود درباره امامت حضرت علی و حسنین از سوی پیامبر نص وجود دارد ولی این نص به وصف است نه به تسمیه و پس از آن نیز قطع شده است. [۲۱] جارودیه با آنکه زید را به امامت پذیرفته بودند، از دیدگاههای او فراتر رفتند و معتقد شدند که مردم با برگزیدن دیگری به جای علی بن ابیطالب و عدم بیعت با وی به گمراهی افتادند. امامت فقط سزاوار فرزندان امام حسن و امام حسین است و هر کس از بیعت امام تخلف کند کافر است. برخی جارودیه را به دلیل طعن بر شیخین و صحابه، رافضی دانستهاند. [۲۲] برخی بر این عقیدهاند که زیدیه در حقیقت جارودیاند و بعد از زید بن علی همه امامان و پیروانشان از این فرقه بودهاند. بر این اساس میتوان گفت زیدیه امروز دارای همان تفکرات جارودیه تاریخی با اندکی اصلاحات است.[۲۳]
بتریه (صالحیه)
چون از اصحاب حسن بن صالح بن حی همدانی (100-168ق) و از اصحاب کثیر النوای ابتر بودند به این نام خوانده شدهاند. بتریه، جارودیه را به سبب طعن شیخین و صحابه تکفیر میکردند. به عقیده آنان حضرت علی (علیهالسلام) افضل صحابه و اولی به امامت بود ولی خلافت ابوبکر و عمر نیز خطا نبود چون خود حضرت امیر به خلافت آنها رضایت داده بود. همچنین قیام دو امام در دو منطقه جدا از هم را جایز و اطاعت هر دو را واجب میدانستند. معتزله بغداد به فرقه صالحیه پیوستند و صالحیه نیز در اصول پیرو مکتب اعتزال بودند.[۲۴]
جریریه (سلیمانیه)
پیروان سلیمان بن جریر رقیاند که حضرت علی (علیهالسلام) را افضل صحابه و اولی به خلافت میدانستند ولی معتقد بودند چون پیامبر به جانشینی ایشان تصریح نکرد، گرچه دوست داشت که علی (علیهالسلام) خلیفه باشد، پس خطای صحابه خطای اجتهادی بوده و گناهکار نیستند. این طایفه از عثمان تبری جسته و محاربان علی (علیهالسلام) را کافر میدانستند و همانند سایر فرق زیدیه امامت را منحصراً حق اولاد فاطمه (سلامالله علیها) میدانستند. [۲۵] جریریه تعیین امام را فقط از طریق شورای مردم که دستکم متشکل از دو تن از برگزیدگان امت بود ممکن میدانستند. به عقیده آنان امامت مفضول با وجود افضل رواست و حضرت علی (علیهالسلام) امام و بیعت ابوبکر و عمر خطا بود.[۲۶]
زیدیه در یمن
زیدیان پس از شهادت زید بن علی به قیامهای فراوانی در مناطق مختلفی همچون خراسان، مدینه، بصره، کوفه، طالقان، طبرستان و یمن دست زدند که دو مورد اخیر از مهمترین قیامها بود که منجر به تشکیل حکومت زیدیان در طبرستان و یمن شد. [۲۷] انتقال رسمی مذهب زیدی به یمن به دست یحیی بن حسین بن قاسم از نوادگان امام حسن مجتبی (علیهالسلام) مشهور به الهادی الی الحق صورت پذیرفت و مردم یمن در سال 280ق با وی بیعت کردند. پس از یحیی بن حسین فرزندان وی یکی پس از دیگری امامت و فرمانروایی را در یمن به دست گرفتند، به گونهای که سلسله امامت زیدی از آن پس عمدتاً در خاندان یحیی ادامه یافته و نزدیک به شصت امام را که حسنیین خوانده میشوند دربرگرفته است.
حکومت زیدیان یمن تا کودتای 1960م. عبدالرحمن الآریانی یا انقلاب 1962م. همراه با فراز و فرودهایی ادامه داشت. زیدیان در این مدت طولانی همواره بخشهای شمالی یمن را در اختیار داشتهاند و البته حوزه نفوذ آنان گاهی به مناطق دیگر نیز توسعه مییافت. [۲۸] ولی به غیر از زمان هادی الی الحق و چند تن دیگر از ائمه زیدی، زیدیه یمن هیچگاه نتوانستند حکومت مقتدری ایجاد کنند و فقط هر از چند گاهی، امامی قیام و چند صباحی بر چند شهر حکومت میکرد و سپس به خاطر جنگهای داخلی این اقتدار کوچک نیز از میان میرفت. این آشفتگی از قرن یازده بیشتر شده و حکومت زیدیان همیشه با شورشها و اختلافها همراه بوده است. تفرقه و تشتت حاصل از حملات پیدرپی ترکان عثمانی، ادعای پیدرپی امامت، عدم انسجام و نظام قبیلهگری حاکم بر یمن از عوامل عدم ثبات سیاسی مقتدر در یمن بوده است.[۲۹]
نشر وسیع کتب و افکار معتزله در میان زیدیه یمن مقارن با ظهور جریان مُطَرفّیه در میان زیدیه بود. مطرفیه گروهی از زیدیان بودند که خود را پیرو هادی یحیی بن حسین میدانستند و در مسائل اعتقادی دیدگاههای خاصی را مطرح میکردند که برخلاف عقیده شناخته شده از زیدیه و به باور برخی، متأثر از مکتب ابوالقاسم بلخی یکی از سران معتزله در بصره بود. امامان و عالمان زیدیه برای مقابله با این جریان به میراث فکری و کلامی دیگر معتزله روی آوردند و این موجب شد کتابهای معتزله و شخصیتهایی متأثر از آنان در قرن ششم هجری از عراق و ایران به یمن برده شوند و بدینترتیب در قرنهای بعدی جریانی در زیدیه یمن ظهور کرد که متأثر از معتزله و افکار آنان بود. در این مکتب اصول مذهب زیدیه با عقلگرایی افراطی پیوند داده شده و برخی دیدگاههای کلامی غیرشیعی نیز در میان آنان رواج یافت.
در مقابل این جریان برخی دیگر از عالمان زیدیه با نقد عقلگرایی افراطی معتزله، گرایشی مشابه به گرایش اهل حدیث را نمایندگی کردند و از سویی دیگر از جریان اصیل زیدیه و شیعی فاصله گرفتند. بدینترتیب خط اصیل زیدیه در میان دو جریان متمایل به تفکرات غیرشیعی، ولی متفاوت از هم، قرار گرفت، یعنی جریان عقلگرای متمایل به تفکرات معتزله و جریان نقلگرای متمایل به اهل حدیث.[۳۰]
زیدیه یمن در عصر حاضر
با سقوط امپراطوری عثمانی به سال 1337ق/1918م در جریان جنگ جهانی اول، شرایط برای حکومت یکی دیگر از زیدیان به نام احمدبنمحمدبن یحیی که در واقع آخرین حکومت از سلسله زیدیان بود، فراهم شد و وی توانست بر یمن مسلط شود. حکومت احمدبن محمد در سال 1962م و با کودتای عبدالله سلال از بین رفت. از این زمان به بعد حکومت جمهوری در یمن برپا شد و سلسله زیدیه از اریکه قدرت کنار نهاده شدند. اکنون نیز کشور یمن به صورت جمهوری دموکراتیک اداره میشود.[۳۱]
علاوه بر سابقه گسترده حاکمیت زیدیه در یمن، هم اکنون نیز تعداد زیادی از شیعیان یمن را زیدی مذهبان تشکیل میدهند. تعداد آنان حدود35 درصد جمعیت یمن است. زیدیان اغلب در استانهای صعده، تعز، الجوف، صنعا، اب، ذمار، عمران، مأرب، حجه، مجویت و حدیده سکونت دارند. همچنین در جنوب کشور عربستان به ویژه در منطقه نجران مذهب زیدیه پیروان قابل توجهی دارد. این منطقه که در همسایگی کشور یمن واقع شده، پیش از این بخشی از خاک یمن محسوب میشده که در درگیریهای دو کشور در قرن گذشته از یمن جدا شده است. دو قبیله بزرگ یمن با نامهای «حاشد» و «بکیل» زیدی مذهب هستند. این دو قبیله از مهمترین قبایل یمن بوده و نقش مهمی در تحولات سیاسی یمن در سالهای پس از تشکیل حکومت جمهوری در یمن داشتهاند.[۳۲]
سازمانها
برخی از مهمترین تشکلها و سازمانهای فعال زیدیه در یمن عبارتند از: [۳۳]
مؤسسه العلمیه الثقافیه
این مرکز در سال 1991 توسط شهید سیدمرتضی محطوری در صنعا تأسیس شد. مهمترین اقدامات این مرکز برگزاری دورههای آموزشی است، اما در کنار آن به فعالیتهای فرهنگی و خیریه نیز میپردازد. اندیشمندان زیادی از این مرکز فارغالتحصیل شدهاند؛ شماری از شخصیتهای برجسته جنبش انصارالله یمن از فارغالتحصیلان این مرکز هستند.
مؤسسه الرسالیه
این مرکز در سال 2009 تأسیس شد. ریاست آن را خانم دکتر «آمال عبدالخالق حجر» بر عهده دارد. مخاطبان اصلی این مرکز بانوان هستند و محور فعالیتهای آنان فرهنگی، اجتماعی و خیریه است.
رابطه علماء الیمن
اعضای این تشکل را علمای دینی یمن تشکیل میدهند و عضویت در آن برای همه افراد حائز صلاحیت مجاز است. فعالیتهای این مرکز عمدتاً علمی است. این تشکل در اواخر 2012 موجودیت خود را اعلام کرد.
حزب الحق
این حزب سیاسی در سال 1990 به وجود آمد و ریاست آن به «مجدالدین مؤیدی» از علمای بزرگ یمن سپرده شد. این حزب هر چند خود را به عنوان یک حزب مدافع حقوق شیعیان زیدی مطرح میکند، اما برخی از رفتارهای این حزب مثل انتشار آثار علمای امامی و پرداختن زیاد به اخبار ایران موجب شده است که برخی شائبه امامی بودن بعضی از سران آن را مطرح سازند.
تنظیم الشباب المؤمن
این تشکل را جوانان زیدی با هدف مقابله با تفکر سلفی و وهابی در سال 1990 ایجاد کردند. نخستین دبیر کل آن «محمد یحیی عذان» بود و بعدها حسین الحوثی به عنوان دبیر کل آن انتخاب شد. البته بر اساس برخی از گزارشهای تاریخی، مؤسس اولیه این تشکل خود حسین الحوثی بوده که پس از جدایی از حزب الحق، تنظیم الشباب را تأسیس کرد.
حسین الحوثی در آغاز فعالیت خود با حمایت حکومت اقدام به تأسیس مدارسی نمود و اندیشههای خود را آموزش داد. با اینکه اندیشههای وی تاحدودی نزدیک به تفکرات امامی بود، اما فعالیتهای وی منحصر در اقدامات فرهنگی و فکری بود. الحوثی از سال 2002 فعالیتهای خود را وارد عرصه سیاسی کرد و از مسؤولیت دینی و خطر آمریکا سخن میگفت و اظهار میداشت باید برای اسلام کاری کرد و باید از آمریکا و رژیم صهیونیستی دوری جست.
نیروهای تشکل مزبور در سال 2003 هنگامی که آمریکا در عراق وارد جنگ شد، مقابل سفارت آمریکا تجمع کردند و شعارهایی علیه آمریکا و اسرائیل سردادند. از این زمان بود که حکومت یمن نسبت به تشکل تنظیم احساس خطر کرد و به اقداماتی در جهت مقابله با آن دست زد. این اقدامات به سلسله درگیریهایی میان طرفداران الحوثی و حکومت در سال 2004 منجر شد که در جریان آن شخص حسین الحوثی به شهادت رسید. پس از وی رهبری نیروهای الحوثی را بدرالدین الحوثی پدر حسین الحوثی بر عهده داشت. این درگیریها در اواخر سال 2005 و به رهبری عبدالملک الحوثی برادر حسین الحوثی از سر گرفته شد. هماکنون نیروهای حوثی در یمن و در سطح حاکمیتی از قدرت بالایی برخوردارند.
شخصیتهای مؤثر زیدیه
بزرگان زیدیه در ابتدا بیشتر در فکر قیام و خروج برای انجام فریضه امر به معروف بودند و کمتر به تبیین عقاید خود میپرداختند. اما از قرن سوم هجری فعالیتهای علمی زیدیه آغاز گشت و تاکنون نیز ادامه دارد. در این بخش به برخی از مهمترین امامان و عالمان زیدیه و دیدگاههای فقهی و اعتقادی آنها اشاره میکنیم.
قاسم رسّی
قاسم بن ابراهیم رسی از نوادگان امام حسن مجتبی (علیهالسلام) در سال 169ق در رس، یکی از شهرهای نزدیک مدینه، چشم به جهان گشود و از اینرو به رسّی شهرت پیدا کرد و این عنوان به فرزندان و اخلاف او در یمن و مصر و هندوستان انتقال یافت. نزد پدر و دیگر عالمان خاندانش تربیت یافت و دانش آموخت. فقه را از علمای مذهب حنفی و کلام را از معتزله فراگرفت. وی تا حد زیادی از معتزله تأثیر پذیرفته بود و زمینهساز پذیرش دیدگاههای معتزله از سوی زیدیان یمن گردید.
قاسم رسی با پذیرش اصول پنجگانه معتزله (توحید، عدل، وعد و وعید، منزلت بین المنزلتین، امر به معروف و نهی از منکر) عقل را اساس و منبع اصلی شناخت میدانست و معتقد بود به وسیله عقل است که خداوند شناخته میشود و تشبیه و تجسیم از او نفی میگردد. به نظر وی عقل بر کتاب خدا و سنت رسول مقدم است زیرا پیامبر حقیقی را تنها به وسیله عقل میتوان از پیامبر دروغین تشخیص داد. وی قائل به اختیار انسان در افعال خویش است و رسائل متعددی در رد جبریون نوشته است. به نظر او ضلالت و گمراهی افراد از ناحیه خود آنها و هدایت توفیقی الهی است. قاسم معتقد است قضا و قدر الهی شامل معاصی نمیشود زیرا قضای او فقط به حق و امر او فقط به عدل تعلق میگیرد. وی در باب وعد و وعید مینویسد: «یکی از اصول خمسه این است که خداوند صادق الوعد و الوعید است، مثلاً برای ذرهای خیر، پاداش و برای ذرهای شر، عقاب میکند». [۳۴] او مرتکب گناه کبیره را نه مؤمن میداند و نه کافر، بلکه او را فاسق میشمرد و معتقد است گناهکاران همانند کافران، در صورتی که بدون توبه بمیرند، تا ابد در جهنم خواهند ماند ولی عذاب خفیفتری خواهند داشت. او این دیدگاه را منزلت بین المنزلتین مینامد. وی در باب امر به معروف که از مهمترین اصول زیدیه در طول تاریخ بوده است مینویسد: «هر مؤمنی تا جایی که توان تغییر دارد باید امر به معروف و نهی از منکر کند و اگر لازم است این کار با قیام و شمشیر انجام شود باید آن را انجام دهد».[۳۵]
قاسم پیروان زیادی یافت اما بسیاری از آنان به سبب دیدگاه وی درباره ابوبکر و عمر از او جدا شدند. [۳۶] اهمیت دیدگاههای قاسم رسی از آن جهت است که بنا به عقیده برخی از محققان، مذهب کلامی زیدیه یمن تا امروز همان مذهب قاسم رسی یا قاسمیه است. آنان با تأکید بر عقل متأثر از معتزله، از فلسفه گریزاناند و افکار یونانیان در اندیشه آنها کمتر وارد شده است.[۳۷]
یحیی بن حسین
یحیی نوه قاسم رسی، ملقب به الهادی الی الحق و مؤسس دولت زیدیه در یمن، یکی از بزرگان تأثیرگذار زیدیه است. به عقیده وی حواس و عقول از درک معبود عاجزند و ما فقط افعال خداوند را آن هم از طریق مخلوقات میتوانیم بشناسیم. او معتقد است خداوند امر به طاعت و ترک معصیت کرده و هیچگاه کفر را برای بندگانش اراده نمیکند. او عادلتر از آن است که کفر و جور را خلق کند. در نظر هادی الی الحق، امامت به بیعت و اختیار مردم نیست، بلکه ناشی از کمالاتی است که خداوند در اولاد حضرت فاطمه (سلامالله علیها) به وجود آورده است. بنابراین اگر فردی از اولاد امام حسن و امام حسین قیام کرد و دارای دیگر شرایط امامت بود، بر مسلمین واجب است که بیعت او را بپذیرند و یاریاش نمایند.[۳۸]
درباره مرتکب کبیره دیدگاهی مشابه قاسم رسی دارد اما در باب صحابه مینویسد: «به هیچیک از صحابه راستگو و تابعین درستکردار ایراد نمیگیرم... هر کس مؤمنی را سبّ نماید و دشنام دهد و خیال کند که این کار حلال است، کافر شده است و هر کس مؤمنی را دشنام دهد در حالیکه میداند حرام است، فاسق و گمراه است... من برای مادران مؤمنین (زنان پیامبر) که یقیناً دیندار از دنیا رفتند، طلب مغفرت میکنم».[۳۹]
حاکم جُشَمی
ابوسعد محسن بن محمد معروف به ابن کرّامه جشمی و حاکم جشمی در سال 413ق در جشم از توابع نیشابور به دنیا آمد. در مکه نزد زیدیان درس خواند و به سوی آنان گرایش پیدا کرد و فردی معتزلیـزیدی گردید. در تفسیر صاحبنظر و استاد زمخشری بود. وی از برجستهترین مورخان زیدیه محسوب میشود. جشمی به تبعیت از بزرگان زیدیه به نقد فلاسفه میپرداخت و قائل بود بین خداوند و عالم واسطههایی مثل عقول عشره وجود ندارد، بلکه خداوند مستقیم و بدون واسطه در کار تدبیر عالم است. وی با تأثیرپذیری از معتزله افعال انسانها را مخلوق خود آنها دانسته و خدا را خالق افعال انسان نمیداند.[۴۰]
یحیی بن حمزه
یحیی بن حمزه بن علی از نوادگان امام جواد (علیهالسلام) ملقب به المؤیدبالله در سال 669ق در صنعا دیده به جهان گشود. مجموع تألیفات وی را بالغ بر یکصد مجلد دانستهاند. وی برخلاف اکثر بزرگان زیدیه، اشاعره را تکفیر نمیکرد و در این زمینه مینویسد: «اکثر زیدیه و جمهور معتزله قائل به کفر اشاعره، به خاطر قول به کسب، قدم قرآن و جبر هستند، اما ما قائل به کفر آنها نیستیم. زیرا کفر در مسائل قطعی است و شاید اعتقاد به این مسائل در اشاعره به خاطر ظهور احتمالات بوده است.... این مطلب صحیح نیست که لعن از اعظم قربات الی الله است، زیرا شرع تعبد به لعن را بیان نفرموده، بلکه وارد شده که مؤمن لعّان ـزیاد لعنکنندهـ نیست و نجات از آتش امری است غیبی که غیر از خدا از آن خبر ندارد. بنابراین کفر و فسق دلیل قاطع میخواهد و اگر نداریم احتیاط این است که توقف کنیم. این به عدالت نزدیکتر و احتیاط در دین است».[۴۱]
یحیی از همه صحابه پیامبر دفاع کرده و معتقد است مخالفتهای آنان با خلافت حضرت علی (علیهالسلام) موجب کفر و فسق و خروج آنان از دین و حتی موجب از بین رفتن موالات آنها هم نمیشود. یحیی، اسلام صحابه را صحیح و آن را دیدگاه بزرگان اهل بیت میداند. وی در این مورد به روایاتی همچون «ابوبکر و عمر سیدا کهول الجنه» اشاره کرده و آن را دلیل فضل آنها دانسته است. یکی دیگر از دلایل یحیی برای لزوم موالات صحابه استناد وی به عمل زیدبن علی است که آنها را بسیار دوست میداشت و از سب آنان نهی میکرد. یحیی روایاتی نیز از برخی امامان زیدی همچون قاسم رسی، ناصر اطروش، حسن بن زید و برخی دیگر از راویان مبنی بر عدم سب صحابه نقل میکند. حتی از امام جعفر صادق (علیهالسلام) نقل میکند که بسیار آن دو را دوست میداشت. از دیدگاه امامیه برخی از این روایات جعلیاند و برخی از روی تقیه صادر شدهاند. مثلاً اوضاع فرهنگی شهر مدینه در زمان امام صادق (علیهالسلام) شدیداً گرایش عثمانی داشت و امام صادق (علیهالسلام) نمیتوانست صراحتاً در این زمینه اظهار نظر کند.
یحیی درباره نظر بزرگان زیدیه نسبت به صحابه مینویسد: «دیدگاه قاسم رسی و الهادی الی الحق و اولادش و امام منصور بالله توقف از دو طرف است؛ آنها هم توقف میکنند از ترضیه و ترحم نسبت به شیخین و هم نهی میکنند از تکفیر و تفسیق آنها، زیرا این بزرگان به خطاکاری خلفا یقین دارند ولی نمیدانند که این گناه کبیره است یا صغیره؛ از اینرو حکم به توقف کردهاند».[۴۲]
ابنالمرتضی
احمد بن یحیی بن مرتضی ملقب به المهدی لدینالله و معروف به ابنمرتضی از اولاد قاسم رسی در سال 763ق در جنوب صنعا به دنیا آمد. علمای زیدی در سال 793ق با وی به عنوان امام بیعت کردند، ولی سیاستمداران این رأی را نپذیرفته و با فرد دیگری بیعت کردند. این اختلاف با پیروزی سیاستمداران پایان پذیرفت و ابن مرتضی راهی زندان شد و هفت سال در زندان بود. وی از فرصت به دست آمده استفاده کرد و کتب مهمی را در کلام و فقه زیدی به نگارش درآورد. کتاب کوچک عیون الازهار فی فقه الاطهار وی از مهمترین کتب فقهی زیدیه است که تاکنون دهها شرح و حاشیه بر آن نوشته شده است.
ابن مرتضی برخلاف قاسم رسی و الهادی الی الحق، قضاوت ابوبکر نسبت به فدک را صحیح دانسته و مینویسد: «اگر این قضاوت باطل بود باید حضرت امیر (علیهالسلام) آن را نقض میکرد و اگر ظلم بود باید بنیهاشم آن را انکار میکردند». [۴۳] [۴۴] ولی قاسم رسی معتقد بود چون حضرت فاطمه (سلامالله علیها) به خاطر غصب فدک از ابوبکر ناراحت بود، ما نیز به غضب فاطمه غضبناکیم. [۴۵] در اعتقادات تاحد زیادی متأثر از مکتب معتزله بود و با تألیفات بسیار در مباحث مختلف یکی از تأثیرگذارترین امامان زیدیه یمن از قرن نهم تاکنون به شمار میرود و از او به عنوان مجدد مذهب زیدیه در آغاز قرن نهم یاد میکنند.[۴۶]
شخصیتهای معاصر زیدی
سید حمود عباس المؤید: از علمای بزرگ یمن بود که در سال 1396 شمسی درگذشت.
سید محمد بن محمد بن المنصور: یکی دیگر از علمای بزرگ یمن که در سال 1395 شمسی درگذشت. مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی در پی درگذشت این عالم یمنی بیانیهای صادر کرد.
سید علی بن احمد الشهاری (1332-1411)
سید عبدالله بن یحیی الدیلمی (1334-1425)
محمد بن عبدالله الهدار 1340-1418)
عباس احمد محمد الخطیب (1352-1435)
عبدالرحمن حسین شایم (1358-1434)
مجدالدین المؤیدی (1332-1428)
حسین بن مجدالدین المؤیدی که در سال 1399 شمسی درگذشت.
بدرالدین الحوثی
وی از عالمان بزرگ یمن در منطقه صعده بود. آغاز جدایی وی از دیگر عالمان زیدی آنجا بود که گروهی از عالمان زیدی و در رأسشان مجدالدین المؤیدی فتوا دادند که نسب هاشمیداشتن شرط امامت نیست و این شرط در گذشته به خاطر شرایط تاریخی بوده است و اکنون دیگر چنین شرطی وجود ندارد و مردم میتوانند هر فردی را که لیاقت حکومت را داشته باشد برای حکمرانی انتخاب کنند، هر چند از نسل امام حسن و امام حسین نباشد. بدرالدین با این فتوا به شدت مخالفت و از مذهب امامیه نیز دفاع کرد و حتی کتابی با عنوان «الزیدیه فی الیمن» نگاشت و در آن وجوه تشابه و قرابت زیدیه و امامیه را شرح داد. بدرالدین الحوثی در دهه 1990 به ایران آمد و چند سالی را در تهران زندگی کرد. وی پس از شهادت فرزندش حسین الحوثی در مبارزه با حکومت، رهبری این جریان را بر عهده گرفت. بدرالدین در سال 2010 درگذشت و با اینکه زیدی مذهب بود، نوع نگاهش به تشیع جعفری در رواج این مذهب در یمن و به ویژه در صعده بسیار مؤثر بود.[۴۷]
وی را به حق میتوان از شخصیتهای معتقد به وحدت مذاهب مختلف و فعال در این زمینه دانست. برای مثال بدرالدین در کتابی با عنوان «من هم الرافضه» اتهام تاریخی زیدیه و دیگران علیه امامیه مبنی بر رافضه بودن آنان را رد کرده و مینویسد: «شیعیان هیچگاه با سلاطین بنیامیه یا بنیعباس کنار نیامده و ائمه شیعه همواره از نزدیک شدن پیروانشان به حکومتهای جور منع شدهاند. اینکه ائمه شیعه بعد از امام حسین شرایط را برای قیام هموار ندیده و به مبارزه مسلحانه رونیاوردند به معنای قبول حکومتهای جور یا خویشتنداری از هر نوع مبارزهای با آنها نبوده است. به همین دلیل همه ائمه شیعه نوعاً پس از امام حسین نیز از سوی حکومتهای جور به شهادت رسیدهاند».[۴۸]
کتاب دیگر او با عنوان «التحذیر من الفرقه» به موضوع وحدت طایفه زیدی، اسماعیلی و اثنیعشری میپردازد. او در این کتاب زیدیه را از بدگمانی به سایر گروههای شیعی برحذر داشته و مینویسد: «شیعیان اثنیعشری به ائمه زیدیه و به خصوص به زید بن علی احترام گذاشته و اینک قبور امام زادگان زیدی در ایران کاملاً محترم است و محل زیارت آنان محسوب میشود. بنابراین آنان ما را از خود میدانند. متقابلاً ما نیز در اصل و ریشه و شاخه و میوه خود را از آنان میدانیم».[۴۹]
بدرالدین الحوثی در کتابهای دیگر خود همچون «من هم الثقلین»، «زیاره القبور» و تفسیر 13 جلدی قرآن کریم نیز همین شیوه را ادامه داده و با دست کشیدن از برخی مسلمات مذهب زیدیه به دیدگاههای امامیه نزدیک شده و به ویژه با تفکرات وهابی که دامنگیر بسیاری از زیدیان یمن شده است، به مخالفت برمیخیزد.
امامیه
تشیع اثنی عشری هرچند در گذشته به صورت خیلی محدود در یمن وجود داشته است اما پس از انقلاب اسلامی ایران و تأثیرات آن در سایر ممالک اسلامی به تدریج وارد یمن شد و نخبگان، اساتید، دانشجویان و فرهنگیان این کشور چه زیدی و چه اسماعیلی با شیعه اثنی عشری، آشنا و جذب آن شدند. حضور برخی از شخصیتهای برجسته زیدی همچون علامه بدرالدین الحوثی در ایران نیز تأثیر غیرقابل انکاری در گرایش به تفکر امامی در میان جوانان یمنی داشته است.
شیعیان اثنی عشری ارتباط نزدیکی با شیعیان زیدی دارند و سازمان وحدت شیعیان جزیره در یمن، فعالیتهای شیعیان زیدی و اثنی عشری را پوشش میدهد. شیعیان امامی در دو شهر عدن و صنعا و همچنین در جوف، مأرب، ذمار، رداع و برخی از نقاط دیگر یمن به صورت پراکنده زندگی میکنند و فعالیت آنان نیز زیر نظر سازمانی به نام «رابطه الشیعه الجعفریه فی الیمن» قرار دارد. [۵۰] بیشتر شیعیان دوازده امامی یمن را نخبگان، استادان دانشگاه، روحانیون و پزشکان تشکیل میدهند.[۵۱]
شیعیان اثنی عشری در یمن تشکلها و سازمانهای متعددی در راستای اهداف سیاسی و فرهنگی خود تأسیس کردهاند که هر یک در دایره فعالیتهای خود در شکلگیری جریانات و حوادث یمن تأثیرگذارند. برخی از مهمترین این تشکلها عبارتاند از:
رابطه الشیعه الجعفریه فی الیمن
مهمترین تشکل جعفریمذهب در یمن است که توسط شیخ احمد عبدالله الزایدی به وجود آمد، اما خودش ریاست آن را بر عهده نگرفت و آن را به محمدناصر قائد البخیتی سپرد. این تشکل در سال 2006 هیأت امنایی نه نفره برای خود معرفی کرد. این سازمان در راستای دفاع از حقوق شیعیان اثنی عشری به وجود آمد و هماکنون نیز فعالیت میکند.
المجمع الاسلامی الیمنی الشیعی
این مرکز در سال 2012 و با همت برخی از مستبصرین یمنی در استان تعز یمن تأسیس شد. دبیر کل این مجمع «اسماعیل المهیوب» و رهبر معنوی آنان «سید حبیب الجنید» است. فعالیتهای این تشکل عمدتاً در امور فرهنگی است.
مدارس الجعفریه در عدن، مؤسسه دارالزهراء للاعلام الثقافی، دار احباب اهل البیت از دیگر تشکلهای فرهنگی فعال در یمن است. [۵۲]
علمای امامیه
برخی از برجستهترین عالمان امامیه در یمن عبارتند از:
1. شیخ احمد عبدالله الزایدی: وی بنیانگذار رابطه الشیعه الجعفریه در یمن است و پیش از تأسیس این تشکل، سازمانی را با نام «اتحاد القوی الاسلامیه الثوریه» در سال 1991 ایجاد کرده بود که بعداً به دلایلی منحل شد. نیروهای امنیتی مصر تاکنون چندین بار وی را در قاهره دستگیر کردهاند. بر اساس برخی از گزارشها وی که تابع مذهب زیدی بود مستبصر شده و مذهب امامیه را اختیار نمود. شیخ احمد در حمله هوایی نیروهای عربستان به یمن در سال 1396 شمسی به شهادت رسید.
2. شیخ احمد علی المرقب
3. شیخ علی احمد الاکوع
4. شیخ عبدالولی یحیی العکیمی
5. استاد عبدالله علی الجبلی
6. استاد عارف محمد انیس
7. استاد عدنان یحیی الجنید
8. استاد محمد عبدالرحمن السقاف
9. شیخ محمد احمد الردمانی
این نه نفر اعضای هیأت امنای رابطه الشیعه الجعفریه فی الیمن هستند.
10. علی بن علی فارع: وی ریاست رابطه الشیعه الجعفریه فی الیمن را بر عهده داشت که در سال 2013 توسط نیروهای القاعده به شهادت رسید.
11. مبخوت هادی کرشان: وی رئیس سازمان الشیعه الجعفریه در منطقه جوف است.
12. سیدیحیی طالب الشریف: وی اصالتاً اهل جوف یمن است و در قم سکونت دارد. مواضع وی علیه حسین الحوثی اعتراضاتی را از سوی اتحادیه طلاب یمنی ساکن قم در پی داشته است. سیدیحیی از مذهب زیدی به مذهب امامیه گرویده و شیعه شده است[۵۳].
اسماعیلیه
اسماعیلیه فرقهای از شیعیاناند که معتقد به امامت اسماعیل فرزند امام صادق (علیهالسلام) بعد از ایشان هستند. اسماعیل فرزند ارشد امام صادق (علیهالسلام) در سال 138 هجری به عنوان یکی از نامزدهای رهبری تندروان شیعه مطرح بود، ولی مرگ نابهنگام وی قبل از سال 145 هجری، تمام برنامههای افراطیون شیعه را نقش بر آب کرد. با اینکه امام صادق (علیهالسلام) بسیاری را به عنوان شاهد بر سر جنازه اسماعیل حاضر کرد، ولی هواداران وی که قائل بودند امام صادق (علیهالسلام) بر امامت اسماعیل تصریح کرده، او را زنده و مهدی موعود خواندند و گفتند امام صادق (علیهالسلام) از روی تقیه این برنامه را انجام داده است. عدهای دیگر مرگ اسماعیل را پذیرفته، معتقد شدند که محمد، فرزند اسماعیل، امام است و امامت امام کاظم (علیهالسلام) را نپذیرفتند[۵۴].
اسماعیلیه در بعضی از شهرهای یمن مساجد و مراکز آموزشی اختصاصی دارند. از جمله مدارس آنان مدرسه «الدعوه» در مناخه، مدرسه «بیتالدعوه» در حراز و مدرسه «البهریه» در صنعاست. جمعیت اسماعیلیه در یمن در حدود 12000 نفر است. از مکانهای مهم طایفه اسماعیلیه در یمن ضریح حاتمالحضرات در حراز است که سالانه تعدادی از پیروان این فرقه از نقاط مختلف جهان برای زیارت آن به یمن سفر میکنند. مرکز اصلی اسماعیلیه در صنعا با نام «مقر الفیض الحاتمی» معروف است[۵۵].
عقاید اسماعیلیه
نظام فکری اسماعیلیه در برخی جهات ارتباط نزدیکی با عقاید غلات دارد. تفکر باطنی، روحیه اباحهگری و تأثیر تفکرات فلسفی نوافلاطونی از خصایص اصلی فکر اسماعیلیه است[۵۶].
1. خداشناسی
از دیدگاه اسماعیلیه خداوند منزه از تمام صفات، درنیافتنی و ناشناختنی است. عقل از درک و وصف خداوند که بالاتر از بود و نبود است عاجز میباشد. این مفهوم از خدا بسیار شبیه خدای توصیفناپذیر فلسفه نوافلاطونی است که خدا را کلاً بیرون از دسترس اندیشه، عقل یا زبان میداند[۵۷].
2. عدل الهی
اندیشه اسماعیلیه در باب جبر و اختیار، قضا و قدر و مسئله شر همچون امامیه مبتنی بر حدیث «لاجبر و لاتفویض بل امر بین الامرین» است. به عقیده آنان شر قابل جعل و ابداع نیست بلکه بالعرض پدید میآید[۵۸].
3. نبوت
به عقیده اسماعیلیان هدف از آفرینش انسان رسیدن به بالاترین درجات کمال و سعادت است و چون عقل به تنهایی توانایی رسیدن به آن را ندارد، لازم است خداوند پیامبرانی ارسال کند تا انسان را به کمال برسانند. در نگاه اسماعیلیان انسان در هفت دور به کمال میرسد و هر دوری با پیامبر اولوالعزم آغاز میشود. آنان عبارتند از: آدم، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی، محمد (صلیالله علیه وآله) و محمدبن اسماعیل. در دور هفتم تمام حقایق باطنی آشکار شده و انسان به کمال نهایی میرسد. به عقیده آنان وحی و معجزه دو راه شناخت پیامبران است. پیامبران مجمع فضائل انسانی بوده و از علم غیب و عصمت برخوردارند[۵۹].
4. امامت
اسماعیلیه با بهرهگیری از روایات امامان شیعی تا امام صادق (علیهالسلام)، همچون امامیه معتقد به لزوم وجود امام در هر عصر و زمان میباشند. بیشترین اختلاف اسماعیلیه با امامیه در مصادیق و تعداد ائمه است. اسماعیلیه معتقد به دو نوع اماماند: مستقر و مستودع. اگر امامت در نسل امام ادامه یابد، امام مستقر نامیده میشود و اگر اینگونه نباشد امام مستودع است، یعنی کسی که امامت در وی به ودیعه نهاده شده و موقتی است. امام مستودع پیش از رسیدن امام منصوص به سن رشد عهدهدار امور رهبری است. به عقیده اسماعیلیه، امام حسن مجتبی (علیهالسلام) امام مستودع است و بقیه ائمه امام مستقرند. بنابر نظر آنان بعد از امام صادق (علیهالسلام) اسماعیل امام است و سپس محمد بن اسماعیل عهدهدار منصب امامت است. [۶۰]
تاریخ یمن معاصر
یمن تا سال 1513 کشور واحدی بوده است که در عصر عباسیان از حکومت اسلامی بغداد جدا شده و یک حکومت مستقل با مذهب زیدی و تحت امامت آنها تشکیل داد. در سال 1513 پرتغالیها به عدن و جنوب یمن حمله کردند و اگرچه موفق نشدند یمن را تصرف کنند، اما هجوم آنها موجب باز شدن پای عثمانیها به این منطقه گردید. عثمانیها در سال 1517 یمن را به تصرف خود درآوردند اما یمنیهای زیدی در کوهستانهای یمن شمالی وارد جنگی طولانی مدت با عثمانی گشتند، که در سال 1636 م به بیرون راندن عثمانیها از یمن منجر شد و تسلط دولت جدید بر تمامی سرزمینهای یمن را به همراه داشت. اما پس از مدتی با افول قدرت حکومت مرکزی یمن یک بار دیگر دولت عثمانی در سال 1849 بعد از حمله انگلستان به جنوب یمن و تصرف عدن در سال 1839 به یمن حمله نمود و به جز مناطق کوهستانی صعبالعبور، کل مناطق شمالی یمن را تحت حکومت خود درآورد. جنوب یمن هم مخصوصاً شهر عدن در سال 1881 به پایگاهی نظامی برای انگلستان تبدیل شده بود. با شکست عثمانیها در سال 1919 و خروج آنان از یمن، شمال این کشور تا سال 1962 تحت حکومت امامان زیدی و قسمت جنوبی تا سال 1967، تحت حکومت بریتانیا قرار گرفت.
انگلستان با تحت اختیار گرفتن مناطق جنوبی، آن جا را به محیط مساعدی برای تمرکز و آزادی عمل مخالفین حکومت یمن شمالی تبدیل کرده بود. این منطقه به خصوص شهر بندری عدن، خاستگاه بسیاری از اندیشههای غربی جدید، اما مخاطرهآمیز برای نظام پادشاهی زیدی محسوب میشد که در نهایت با بسط افکار مذکور در سراسر کشور، دولت پادشاهی امامان زیدی با کمک جمال عبدالناصر رهبر مصر، در سال 1962 در طی یک کودتا سرنگون شد و دولت جدیدی به نام جمهوری عربی یمن شکل گرفت.
دولت جدید یمن شمالی که به عنوان جمهوری و با ایدئولوژی ناسیونالیسم عربی حکومت میکرد، برای مستحکم کردن پایهها و مشروعیت خود، تحرکات و فعالیتهای دینی زیدیان را محدود کرده و آنها را برای چند دهه تحت فشار سیاسی، اقتصادی و فرهنگی قرار داد. در این راستا دولت هر چند خود را به عنوان دولت لائیک و با ایدئولوژی ناسیونالیسم و جمهوریخواهی معرفی مینمود، اما به گروههای اسلامی سنی مخالف زیدیها کمک زیادی میکرد. این روابط حسنه بین دولت جدید و گروههای اسلامی سنی در شمال تا سال 1990 خوب بوده و محیط آزادی برای فعالیت آنها با گرایشهای متفاوت (اخوانالمسلمین و سلفیها) فراهم میکرد. هر چند مشارکت این گروههای اسلامی در ساختار قدرت ناچیز بود اما هرگز به سمت اختلاف یا خشونت برای کسب قدرت سیاسی پیش نمیرفت.
در یمن شمالی، بعد از کشمکشهای سیاسی و جنگها و کودتاهای متعدد، ژنرال علی عبدالله صالح در سال 1982، کنگره عمومی خلق را به عنوان حزب حاکم تأسیس کرد که این حزب عملاً فعالیت احزاب سیاسی دیگر را در این قسمت از یمن کنترل میکرد. در یمن جنوبی نیز بعد از خروج انگلستان در سال 1967 و اعلان استقلال این کشور، از سال 1978 حزب سوسیالیست یمن با الگوی احزاب مارکسیستیـلنینیستی موجود در اتحاد جماهیر شوروی تشکیل شده و قدرت مطلق را تا سال 1990 در دست نگه داشت. این حزب فعالیت احزاب و گروههای اسلامی را ممنوع میکرد و اجازه فعالیت سیاسی را فقط در درون خود به رسمیت میشناخت.
با اعلام جمهوری یمن در نتیجه اتحاد دو بخش شمالی و جنوبی در سال 1990، علی عبدالله صالح رئیسجمهور و دبیر کل حزب کنگره ملی یمن باقی ماند و علی سالم البیض دبیر کل سابق حزب سوسیالیست نیز به عنوان معاون رئیسجمهور منصوب شد. کنگره عمومی خلق و حزب سوسیالیست یمن در فاصله سالهای 90 تا 93 نیروهای خود را در دولت انتقالی متحد کرده و با قانونی کردن فعالیت احزاب سیاسی و برگزاری انتخابات رقابتی موافقت نمودند.
اتحاد دو یمن جنوبی و شمالی که به ائتلاف حزب کنگره حاکم و حزب سوسیالیست انجامید، باعث شد که جنبشهای اسلامی از این روند جدید احساس خطر کنند و خود را از سایه حزب کنگره ملی حاکم در شمال خارج نمایند. در اوایل دهه 90 جنبشهای اسلامی با استفاده از فضای آزاد پیش آمده به فعالیتهای خود عمق و شتاب بیشتری دادند و با دنبال کردن برنامههای فرهنگی نظیر چاپ و انتشار کتب، تأسیس مدارس و مراکز علمی و... سعی در اشاعه افکار و اندیشههای خود داشتند.[۶۱]
جنبشهای اسلامی یمن
جنبشهای اسلامی یمن را از جهت تقریبی یا ضدتقریبی بودن به دو دسته میتوان تقسیم کرد: برخی از این جنبشها را به لحاظ نوع دیدگاهها و عملکرد میتوان موافق اتحاد مذاهب اسلامی محسوب کرد. حزب الحق و جنبش انصارالله را میتوان مهمترین جنبشهای تقریبی دانست. دسته دوم جنبشهایی هستند که با هرگونه اتحاد میان مذاهب و گروههای مختلف اسلامی مخالف بوده و یا دستکم از آن دفاع نمیکنند؛ جنبشهایی مانند اخوانالمسلمین و گروههای وهابی، القاعده و به طور کلی سلفیها در این دسته جای میگیرند. مهمترین گروهها و احزاب اسلامگرای یمنی که در فضای فکری و سیاسی این کشور حضور و فعالیت تأثیرگذار دارند، عبارتند از:
1. جنبش اخوانالمسلمین (التجمع الیمنی للاصلاح)
سازمان اخوانالمسلمین یمن، تحت تأثیر جمعیت اخوانالمسلمین مصر به وجود آمد. در اوایل دهه 1940 میلادی سازمان مرکزی اخوان مصر به منظور ترویج اهداف خود در کشورهای اسلامی، گروههای دانشجویی یمنی حاضر در قاهره را به فعالیت ایدئولوژیک و تبلیغی فراخواند و بلافاصله پس از فراخوانی اخوانالمسلمین، جمعیتها و گروههای اسلامی در یمن فعال شدند.[۶۲]
با فروپاشی حکومت امامان زیدی در یمن در سال 1962 سازمان اخوانالمسلمین یمن به طور رسمی تأسیس و فعالیتهای آن وارد مرحله جدیدی شد و به خصوص در اوایل دهه 70 میلادی اوج گرفت. این جنبش با ایجاد یک جبهه فعال، به مقابله با فعالیتهای احزاب سوسیالیست و ناسیونالیست در یمن شمالی و جنوبی پرداخت و هدف نهاییاش را تشکیل دولت اسلامی اعلام کرد. اخوان با تکیه بر حمایتهای مالی عربستان سعودی توانست با رسوخ در نظام آموزشیـفرهنگی یمن، به تبلیغ باورهای مذهبی در برابر تحرکات روز افزون سوسیالیستها بپردازد و کمکم با قبضه کردن کامل مراکز دینی و فرهنگی اهداف خود را به پیش ببرد. البته این همکاری دو جانبه با عربستان سعودی تدریجاً زمینه را برای بروز گرایشهای سلفی در میان اعضا فراهم نمود که به تدریج، به افتراق آنها از جریان اخوانالمسلمین مصر انجامید. [۶۳]
هنگامی که بحث اتحاد بخش شمالی و جنوبی یمن مطرح شد اخوان به مخالفت با آن برخاست و از کنگره ملی یمن خارج شد. پس از آن در سال1990 با تأسیس حزبی به نام «جمعیت اصلاحطلبان یمن» دور جدیدی از فعالیتهای سیاسی خود را آغاز کرد. در این دوره اخوان یکی از تاثیرگذارترین جریانها و احزاب اسلامگرای یمنی بوده است. قوت و نفوذ آنها به اعتقاد کارشناسان، حاصل به هم پیوستن اندیشه روشنفکری دینی و روحیات قبایلی بوده است و البته نقش بازرگانان و شرکتهای تجاری به همراه عربستان سعودی را نیز نباید نادیده گرفت زیرا نیازهای مالی گروه اخوان را به خوبی پوشش میدهند. [۶۴]
حزب جمعیت اصلاحطلبان از پنج رکن اصلی تشکیل میشود که ستون اصلی آن کنگره عام (المؤتمر العام) است. قوانینی که در این کنگره تصویب میشود برای سایر اعضا و ارکان دیگر حزب لازمالاجرا میباشد. کنگره هر چهار سال دو بار تشکیل جلسه میدهد و شورای نخبگان، شورای مرکزی، هیأت اجرائی و هیأت قضایی را که دیگر ارکان این حزب هستند، انتخاب میکند. [۶۵]
حزب جمعیت اصلاحطلبان یمن دارای پشتوانه مردمی بوده و از بزرگترین احزاب اسلامگرای فعال در یمن محسوب میشود. این حزب که با دولت یمن همکاری نزدیکی دارد دارای موسسات مالی، علمی و دانشگاهی بزرگی است، و فعالیتهای فرهنگی اجتماعی بسیاری در جامعه یمن انجام میدهد. از بزرگترین مخالفان این حزب میتوان به جنبشهای اسلامی زیدی مانند انصارالله و احزاب سوسیالیست و ناسیونالیست اشاره کرد. به اعتقاد جنبش انصارالله حزب جمعیت اصلاحطلبان از طرف دولت یمن و عربستان سعودی پشتیبانی میشود و با تبلیغات مذهبی سنی شیعیان زیدی را مورد حمله قرار میدهد.[۶۶]
با خروج اخوان از حاکمیت که به دنبال اخراج حزب سوسیالیست از دولت انجام شد، طیفهای سیاسی یمن به سه قسمت تقسیم شدند: کنگره ملی خلق (حزب حاکم)، حزب اصلاحات یمن (اخوان اسلامگرا) و احزاب سکولار چپ. در واقع یمن تدریجاً به کشوری با یک نظام شبه اقتدارگرا به رهبری عبدالله صالح تبدیل گردید. [۶۷]
2. حزب الحق
حزب الحق از جمله احزاب زیدی مذهب و جدید یمن محسوب میشود که بعد از اتحاد بین دو یمن جنوبی و شمالی در سال 1990 تشکیل شده است و مؤسسان آن از بین برخی از علما و قضات برجسته زیدی برخاستهاند. این حزب برای خود هویتی یمنی و اصالتی اسلامی قائل است و تشکیل حکومت اسلامی را از جمله اهداف خود در یمن میداند.
حزب، جهت حرکت خود را ابطال باطل و احقاق حق میداند و حرکت معتقدین به آرمان حزب را در جهت آیه شریفه «ولتکن منکم امه یدعون الی الخیر...» میبیند. حزب الحق، تحرکات تفرقهافکنانه در بین مسلمانان را، به شدت محکوم میکند و ضمن به رسمیت شناختن حکومت جمهوری یمن، جهت کلی تشکیلات خود را در چهارچوب قانون اساسی یمن، مشارکت مسالمتآمیز و به دور از خشونت تعریف میکند. احیای امر به معروف و نهی از منکر اسلامی، تحقق عدالت شرعی در جامعه و همچنین تلاش برای ایجاد وحدت اسلامی از سرلوحههای فعالیتهای حزب الحق قلمداد میگردد.
از دیگر ابعاد تلاشهای فکری حزب الحق، میتوان به نظریهپردازی حزب پیرامون تلفیق مقتضیات زمان با شرع اسلامی و از جهت دیگر جستجو برای یافتن پاسخی مناسب از اسلام در رویارویی با تمدن بشری جدید که به سرعت به سمت جهانشمول شدن میرود، اشاره کرد. از نظر حزب الحق کانون و مرکز این تلاشهای فکری به حکم حدیث شریف نبوی «العلماء ورثه الانبیاء» باید علمای دین باشند.
جایگاه عمده حزب الحق در صحنه سیاسی امروز یمن بیشتر به دلیل مخالفتهای سرسختانهاش با جنبش اخوانالمسلمین و همچنین فعالیتهای وهابیت در این کشور است. حزب این فعالیتها را خطری عمده برای آینده فرهنگی- سیاسی یمن میداند و نسبت به گسترش آنها اعلام هشدار میکند.
حزب الحق در ادامه فعالیتهای خود با دو موج ریزش گسترده نیروها در تشکیلات مواجه شد. موج اول شامل خروج بعضی از علمای زیدی مذهب میشد که ادامه مشارکت سیاسی در این قالب را دیگر مثمرثمر نمیدانستند و موج دوم ریزش دستهای از جوانان بود که به تأسیس جنبش الشباب المومن (جوانان مومن) انجامید. این جنبش امروز به نام جنبش انصارالله معروف است و از بزرگترین و مؤثرترین جنبشهای اسلامی یمن محسوب میشود که در ادامه به آن خواهیم پرداخت[۶۸].
3. جنبش سلفیگرا
حمله اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان در اواخر دهه 70 میلادی، بسیاری از نیروهای مذهبی یمن را با انگیزه جهاد به افغانستان کشاند. با پیروزی مجاهدین در این جنگ بخش اعظمی از نیروهای یمنی که در افغانستان تحت تأثیر آموزههای سلفی قرار گرفته بودند به کشور بازگشتند و در قالب تشکلهای گوناگون سعی در پیاده کردن عقاید خود نمودند. بازگشت آنها به یمن آغاز حرکتهای خشونتآمیز در این کشور محسوب میشود، ولی حضور جدی سلفیها در عرصههای فرهنگی و سیاسی یمن از اوایل دهه نود شروع شد.
حزب کنگره ملی در جریان این جنگ از نیروهای جهادی یمنی که در افغانستان تجارب جنگی فراوانی کسب کرده بودند و از انگیزه زیادی برای جنگ با مارکسیستهای ملحد و شیعیان زیدی برخوردار بودند، استفاده کرد. دولت یمن از اتحاد با سلفیها منافع گوناگون و شاید مهمتری برای خود در نظر داشت؛ تبلیغات دینی سلفیها از طرف دولت، سد محکمی در برابر گرایشات سوسیالیستی و جنبشهای زیدی مذهب دانسته میشد.
پیروزی نهایی در جنگ علیه جداییطلبان جنوب، آغاز اختلافات بنیادگرایان اسلامی و دولت یمن بود. آنها معتقد بودند دولت یمن در تحقق وعدههای خود برای بهکارگیری آنها در نیروهای مسلح و دیگر ساختارهای سیاسی، فرهنگی کوتاهی کرده است.
این اختلافات با دولت باعث افتراق سلفیها به دو گروه شد: یک گروه به همکاری با دولت و گرفتن امتیاز نظیر مشارکت در آموزش و پرورش، ایجاد مرکز مذهبی و تبلیغات گسترده وهابیت در جامعه یمن قانع شد و گروه دیگر به مبارزات مسلحانه بر علیه دولت برای تحقق اهداف خود ادامه دادند. انتظارات روز افزون سلفیها از دولت و خشونتطلبی این گروهها با واکنش سخت دولت و سرکوب شدید مواجه شد. اولین درگیریها بین سلفیهای مخالف و دولت در سال 1999 رخ داد.
مهمترین خواستههای سیاسی سلفیها در پس فعالیتهای مسلحانه، عدم پذیرش دولت یمن، نپذیرفتن فعالیت احزاب سکولار و شیعیان زیدی در جامعه و واکنش شدید آنها به حمله آمریکا به عراق و افغانستان بود، که به زعم آنها آغاز جنگهای صلیبی جدید مسیحیت علیه اسلام است. البته همه گروههای سلفی و بنیادگرای اسلامی به دنبال تصاحب قدرت سیاسی و معارضه با دولت نیستند، بلکه برخی از آنها پرداختن به جنبههای فرهنگی جامعه نظیر تبلیغ انگارههای مذهبی مورد نظرشان را مهمتر از پرداختن به سیاست میدانند. «القاعده یمن» و «الجیش الاسلامی فی الیمن» از مهمترین گروههای سلفی مسلح محسوب میشوند و گروه «شیخ مقبل الوادعی» و «جمعیه الحکمه الیمنیه» از مهمترین تشکلهای فرهنگی مذکور میباشند.
گروههای فرهنگی سلفی انجام فعالیتهای خیریه، تلاش برای بازگشت به فرهنگ سلف صالح، و مبارزه با بدعتگذاریهای شیعیان و صوفیه (به زعم خود) را از نقاط مشترک فعالیت خود میدانند. آنان مردم را به تبعیت از اوامر ولی امر مسلمین، که در نظر آنها همان دولت حاکم است دعوت میکنند و به ترغیب مردم برای شرکت در انتخابات و سایر روندهای حکومتی در جهت سیاستهای حزب حاکم میپردازند.
در سالهای اخیر مقابله با جنبش اسلامی زیدی انصارالله (حوثیها) که به نظر سلفیها خائنین به یمن و بدعتگذار در دین و وابسته به جمهوری اسلامی ایران هستند، به بزرگترین وجه اشتراک آنها با یکدیگر و دولت یمن تبدیل شده است. [۶۹]
4. انصارالله (حوثیها)
این جنبش، توسط «حسین الحوثی» آغاز شد و اکنون توسط «عبدالملک الحوثی» (برادر او) رهبری میشود. آن دو از فرزندان «بدرالدین الحوثی»اند که عالم نامور زیدی در یمن است. حسین در فعالیتهای اجتماعی، سیاسی و فکری از دوره جوانی حضور فعال داشت. در تشکیلات شباب المومن و «حزب الحق» نقش موثری داشت. در 1993 م. در انتخابات پارلمان یمن، به نمایندگی مجلس انتخاب شد و تا سال 1997 م. نماینده پارلمان یمن بود. پس از آن با تاسیس مراکز علمی و ادامه فعالیتهای اجتماعی، نقش چشمگیری در تربیت و پرورش نیروهای زیدی و غیر زیدی داشت. همچنین در مقاومت علیه گسترش نفوذ وهابیت و حرکتهای رو به گسترش القاعده در یمن نقش موثری ایفا کرد.
جنبش «الحوثی» فراز و نشیبهای بسیاری را پشت سر گذاشته است. در سال 1986 م. تشکیلاتی با عنوان «اتحاد شباب» برای آموزش جوانان شیعه زیدی تشکیل شد که تحت نظارت عالمان دینی بنام زیدی از جمله بدرالدین الحوثی بود. با اتحاد دو یمن (شمالی و جنوبی) در 1990 م. این تشکیلات در حزب «الحق» جذب شد.
تشکیلات حزب الحق، از سال 2002، وجهه ضد آمریکایی بارزی یافت و شعارهای «الله اکبر، مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل، لعنت بر یهود و اسلام پیروز است» را در مساجد و مراسم و پس از هر نماز جماعت مطرح و علنی ساخت.
جریان فوق، تا سال 2004، روند سیاسی علنی داشت و در انتخابات پارلمانی و فعالیتهای سیاسی علنی حضور مییافت. از سال 2004 م. دولت یمن با این جریان در منازعات جدی قرار گرفت و تاکنون 6 مرحله جنگ بین آن دو، در جریان بوده است. جنگ اول در 2004 م. اتفاق افتاد. در این جنگ، حسین الحوثی کشته شد. حسین در بیشتر سخنرانیهای خود که در جمع جوانان ایراد میکرد از امام و انقلاب ایران نام میبرد و علاقه و گرایش شدیدی به جریانهای شیعی مثل حزب الله لبنان و شخص سید حسن نصرالله داشت.
اعتراضات حسین الحوثى در سال 2003 و پس از نفوذ آمریکا در یمن به بهانه فعال شدن نیروهای القاعده در این منطقه مطرح شد. مهمترین اعتراض او این بود که چرا حکومت یمن اجازه داده است نیروهاى نظامى آمریکا در یمن مستقر شوند و استقلال و حاکمیت سیاسى آن را زیر سوال ببرند. تحمل چنین جنبش شجاع و صریحی، براى حکومت مرکزى یمن که رابطه محکمی با آمریکا داشت و حوثیها را خطری برای حکومت خود میدید بسیار سنگین بود. حکومت یمن فعالیتهاى متنوعى را مانند تطمیع، تحریک اهل سنت و حتی بدبین کردن زیدیها نسبت به الحوثی انجام داد، ولى نتوانست حوثیها را سرکوب کند و به ناچار وارد فاز نظامى شد. سرانجام دولت یمن 18 شاخه نظامى را براى دستگیرى الحوثى مىفرستد و حسین الحوثی و یارانش را محاصره میکند. آنان پس از 90 روز مقاومت جانانه در کوهستانها به شهادت میرسند.[۷۰]
جنبش انصارالله که یک جنبش زیدی محسوب میشود، علاوه بر پایبندی به مبانی اعتقادی زیدیه، با در اختیار داشتن مجموعه سخنرانیهای شهید حسین الحوثی که در لسان یمنیها به «ملازم» معروف است، از یک غنای فکری برخوردار است. در واقع «ملازم»، که تقریباً مشتمل بر صد سخنرانی است، منشور اعتقادی سیاسی جنبش انصارالله محسوب میشود.[۷۱]
پس از شهادت حسین الحوثی در سال 2005، برادر کوچکتر وی عبدالملک الحوثی رهبری شیعیان صعده را در جریان سومین جنگ دولت یمن بر علیه حوثیها به دست گرفت و توانست از لحاظ سیاسی و نظامی آنها را مجدداً سازماندهی و رهبری کند.[۷۲]
چهرههای (دینی، سیاسی) شاخص
هادی یحیی بن حسین ۲۸۰-۲۹۸ ق ابوالحسین یحیى بن الحسین بن القاسم بن ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم بن الحسن بن الحسن بن على بن ابیطالب (علیهالسلام) (245-298ق) معروف به «الهادى الى الحق»، امام و مجتهد زیدیه، مؤسس مذهبهادویه، ولادت به سال 245 ه.ق در مدینۀ منوره چشم به جهان گشود. الامام المنصور باللّه القاسم بن محمد بن على از دانشمندان برجستۀ فرقۀ زیدیه است که علاوه بر دانش در معقول و منقول، سمت امامت و زعامت سیاسى فرقۀ زیدیه را نیز عهدهدار بود. وى در سال 967 ه.ق متولد شد و در سال 1006 ه.ق بعد از نومیدى از خروج الامام الناصرالحسن بن على، خروج کرد و در سال 1029 ه.ق در سن 62 سالگى درگذشت. قاسم بن محمد پس از خروج ترکان از یمن به زعامت رسید و فرزندان وى نیز پس از او مقام امامت و زعامت سیاسى این فرقه را عهدهدار گردیدند. دربارۀ نژاد وى که آیا عرب است یا ایرانى و نیز بر فرض عرب بودن او در این مورد که آیا از اهلبیت پیامبر (صلیالله علیه وآله) مىباشد یا نه سؤالات و ابهامات فراوانى وجود دارد. با وجود این شخصیت وى در میان زیدیه مقبول افتاده و معجزات و کرامات فراوانى را به او نسبت مىدهند از جمله آنکه یحیى بن حسین مورخ مىنویسد:اهل صنعاء به مدت دو ماه پیاپى صداى مؤذنى را که در نیمه شب آمدن قاسم بن محمد را نوید مىداد، مىشنیدند. از وى آثار متعددى در زمینۀ معقول و منقول برجاى مانده که از آن میان مىتوان به:الاعتصام، الاساس، المرقاه، الإرشاد و التحذیر و...اشاره کرد.
احمد بن سلیمان بن محمد بن المطهر بن على بن الامام الناصر احمد بن الامام الهادی الى الحق یحیى بن الحسین(علیهالسلام) از ائمه زیدیه در سال 500 ه.ق در خاندانى علوى دیده به جهان گشود. وى دعوت خویش را در 31 سالگى در بلاد«جوف»آغاز نمود، سپس به جبل«برط» رفته و برخى از مردم آن دیار با وى دست بیعت دارد و پس از آن به «أملح» و سپس در اول محرم سال 533 ه.ق به «نجران» رفت و مردم آنجا با وى بیعت نمودند.
پس از «نجران» به «صعده» رفت و سفیران و کارگزاران خویش را به شهرهاى وادعه، سنخان و خولان شام فرستاد. از صعده به «صنعاء» رفت و در آنجا صیت شهرتش فراگیر گشت و شیخ نشوان بن سعید الحمیرى مؤلف «شمس العلوم» به حمایت از وى برخاست و او را به حرکت به سمت بلاد جنوبى؛ یعنی «یمن» تحریک مىنمود. وى در یمن به نام خویش دعوتش را اعلان نمود و اهل حل و عقد به عنوان امام با او پیمان بستند. از نبردهایى که وى با مخالفین داشته مىتوان به واقعه شرزه در سال 552 ه.ق، معرکه غیل جلاجل در سال 549 ه.ق و معرکۀ زبید در سال 553 ه.ق اشاره کرد.
برخى مشایخ وى عبارتند از: امام حسن بن محمد از فرزندان مرتضى، علامه عباس بن على بن محمد، حافظ اسحاق بن احمد بن عبدالباعث، قاضى عبداللّه بن على العنسى. از آثار وى مىتوان به کتاب اصول الاحکام فی الحلال و الحرام، حقائق المعرفه،
سفرهای تبلیغی سفر به طبرستان وى ابتدا به طبرستان رفته و مردم را به سوى خویش دعوت کرد، ولى با مخالفت محمد بن زید که در آن زمان امام زیدیان طبرستان بود روبرو گردید.
سفر به یمن بنابراین آنجا را ترک گفته و به سوى یمن رهسپار گردید و مردم صنعاء دعوت وى را پذیرفتند، ولى پس از چندى از اوامر او سرپیچى کردند. اقامت در حجاز بنابراین یحیى به حجاز رفت و در آنجا اقامت گزید. در این هنگام آشوبها و اختلافات در یمن فزونى یافت و باعث گردید که مردم یمن بار دیگر از یحیى بن حسین دعوت کرده و او را به نزد خویش بخوانند.
بازگشت به یمن وى به سال 284 ه.ق به صعده رفته و حکومت زیدیان را تشکیل داد او در فرامین خود مردم را به توحید، عدل، وعده و وعید و امر به معروف و نهى از منکر فراخواند و با مسیحیان نجران پیمان بست.
الهادى الحق در ادامه به تصرف سرزمینهاى اطراف پرداخت و مردم نواحى شمالى یمن را فرمانبردار خود ساخت.
او در سال 288 ه.ق توانست صنعاء را نیز به تصرف خود درآورد و مناطق جنوب را به قلمرو فرمانبردارى خود بیفزاید.
او در طول سالیان حکومت خود با قرامطه و اسماعیلیان درگیر بود و شهر صنعاء چندین بار به تصرف اسماعیلیان درآمده و دوباره بازپس گرفته شد.
وفات یحیى بن حسین پس از عمرى تلاش در راه برپایى حکومت زیدیان در یمن سال 298 ه.ق از دنیا رفت.
هادى در مذهب زیدى امام و مجتهد بود و مذهب نوینى بنیان نهاد که به هادویه شناخته مىشود.
وى به عنوانامیرالمؤمنین با مردم بیعت کرد و بر سکههاى ضرب شده توسط او عنوان «الهادى الى الحق امیرالمؤمنین ابن رسولاللّه» منقش گردیده است. آثار از آثار وى مىتوان به: اصولالدین، المنتخب، تثبیت الامامه، الفنون، تفسیر قرآن و غیره اشاره کرد. مجموعۀ رسائل بهجا مانده از یحیى بن حسین در مجموعهاى با عنوان مجموع رسائل الامام الهادى الى الحق القویم یحیى بن الحسین بن القاسم بن ابراهیم» توسط عبداللّه بن محمد شاذلى به چاپ رسیده است. در این مجموعه حدود سى و هشت رساله و جوابهاى یحیى بن حسین جمعآورى گردیده است.
مرتضی لدین الله ۲۹۸-۳۱۰ ق
ناصر لدین الله ۳۱۰-۳۱۵ ق
تا اواخر قرن چهارم زیدیه دچار تفرقه و نزاع داخلی و درگیری با اسماعیلیه بود و حاکم مطرحی وجود ندارد.
منصور بالله قاسم بن علی وفات:۳۹۳ ق
مهدی لدین الله حسین بن قاسم ۳۹۳-۴۰۴ق: وی پیروانی خاص به خود پیدا کرد که معتقد به غیبت و مهدویت او شدند و به نام حسینیه مشهور گشتند. در همین زمان زیدیه به دو دسته مطرفیه و مخترعه تقسیم شدند.
ناصر لدین الله ابوالفتح دیلمی وفات:۴۴۴ ق وی به دست اسماعیلیان یمن کشته شد و با کشته شدن وی، دوره اول حکومت زیدیه در یمن به پایان رسید.
متوکل علی الله احمد بن سلیمان ۵۳۲-۵۶۶ ق وی با تفکر مطرفیه به مقابله جدی برخاست
منصور بالله عبدالله بن حمزه ۵۶۶-۶۱۴ ق از وی به عنوان مجدد زیدیه در قرن ششم نام برده میشود
مهدی لِدین الله احمد بن حسین وفات:۶۵۶ ق برخی از زیدیه در مورد او گمان مهدویت داشتند.
منصور بالله حسن بن بدرالدین محمد وفات: ۶۷۰ ق از مطرحترین امامان زیدیه با گرایش اصیل زیدی در قرون میانه
متوکل علیالله مطهر بن یحیی، معروف به المظلّل بالغمام وفات: ۶۹۷ ق
مهدی لِدینالله محمد وفات: ۷۲۸ ق وی و پدرش متوکل علی الله دو مجدد زیدیه در آغاز قرن هشتم هستند. مؤید بالله یحیی بن حمزه ۷۲۹-۷۴۹ ق وی صاحب تالیفات مهم و فراوانی است.
مهدی لِدینالله احمد بن یحیی، مشهور به ابنمرتضی وفات: ۸۴۰ ق مجدد مذهب زیدیه در آغاز قرن نهم
هادی الیالحق عزالدین بن حسن وفات:۹۰۰ ق از نظریه پردازان بزرگ زیدیه
متوکل علیالله یحیی شرفالدین ۹۶۵ ق پس از وی تا حدود نیم قرن تقریباً یمن از حکومت حاکمان زیدیه خالی ماند و زمام امور به دست ترکان عثمانی افتاد.
منصور بالله قاسم بن محمد بن علی ۱۰۰۶-۱۰۲۹ ق وی دارای تألیفاتی مهم و شاگردانی تأثیرگذار است و از او به عنوان مجدد مذهب زیدی در این قرن یاد شده است.
مؤید بالله محمد ۱۰۲۹-۱۰۵۴ ق متوکل علیلله اسماعیل ۱۰۵۴- ۱۰۸۷ ق پس از این دو، تا حدود دو قرن زیدیه گرفتار نزاع داخلی بود و همین امر سبب شد که ترکان عثمانی بار دیگر قدرت را در دست بگیرند.
منصور بالله محمد بن یحیی حمیدالدین وفات:۱۳۲۲ ق
متوکل علیلله یحیی وفات: ۱۳۶۷ ق مبارزاتی که در دوره منصور علیه حکومت عثمانی آغاز شده بود در دوره وی به ثمر رسید و یمن از سلطه عثمانیها خارج شد.
محمد بدر ۱۹۶۲ میلادی وی در پی یک کودتای نظامی از حکومت برکنار شد و با سقوط وی، دوران حکومت امامان زیدیه در یمن به پایان رسید. با این حال هشت سال با دولت یمن جنگید اما نتیجه نداد. وی در حومه لندن در گذشت.
جمعیت
جمعیت یمن بیش از ۳۰ میلیون نفر است
فرهنگ و زبان
زبان رسمی این کشور زبان عربی است
اقتصاد
تولید ناخالص داخلی (GDP PPP) یمن در سال ۲۰۱۳ بیش از ۶۱ میلیارد دلار و درآمد سرانه حدود ۲۵۰۰ دلار بودهاست. خدمات مهمترین بخش اقتصاد کشور است که ۶۱ درصد تولید ناخالص داخلی را به خود اختصاص میدهد و صنعت با ۳۱ و کشاورزی با ۷٫۷ درصد پس از آن قرار میگیرند. تولیدات نفتی ۶۳ درصد درآمدهای دولت را تشکیل میدهد. کشاورزی در گذشته اهمیت بیشتری داشت و ۱۸ تا ۲۷ درصد تولید کشور را شامل میشد. محصولات کشاورزی کشور شامل غلات، میوهها، سبزیجات، قات، قهوه، پنبه، لبنیات، ماهی، دام (گوسفند، بز، گاو و شتر) و ماکیان میشوند.
سورگوم (ذرت خوشهای) کشت اصلی کشور و انبه مهمترین میوه کشور است. یکی از معضلات کشور کشت قات یک گیاه مخدر است که جویدن آن اثر محرک دارد. حدود ۴۰ درصد کل آب حوزه آبخیز صنعا به کشت این گیاه اختصاص پیدا میکند که موجب خشک شدن کشتزارها و بالارفتن قیمت مواد غذایی شدهاست.
بخش صنعت کشور نیز شامل تولید و پالایش نفت، صنایع غذایی، صنایع دستی، کارگاههای کوچک نساجی و چرم، تولید آلومینیوم، تعمیر کشتی، و تولید گاز طبیعی میشود. نرخ بیکاری در سال ۲۰۱۳ به ۳۵ درصد رسیدهاست.
دامپروری دام زنده[۱۵] نوع دام تعداد در سال ۲۰۱۸ گوسفند ۹٬۶۶۱٬۰۰۰ بز ۹٬۴۹۷٬۰۰۰ گاو ۱٬۷۹۲٬۰۰۰ شتر ۴۷۱٬۰۰۰ اسب ۱۹۴۰
دین
دین رسمی کشور یمن، اسلام است.
مذهب
ترکیب جمعیتی یمن به لحاظ گرایش به مذهب بدین سان است که بین ۳۵٪ تا ۴۰٪ دارای مذهب زیدی، حدود ۵۵٪ شافعی، حدود ۱۰٪ درصد حنبلی، ۴ درصد شیعه دوازده امامی و اسماعیلی، نیم درصد مسیحی و یهودی و بهایی و مذاهب دیگر تشکیل میدهد. [۳] اغلب سنیها شافعی و بیشتر شیعههای یمن از شاخه زیدی هستند اما اقلیت شیعه دوازدهامامی[۴][۵] و شیعه اسماعیلی[۴] هم در میان آنها وجود دارد. سنیها بیشتر در جنوب و جنوب شرق، شیعههای زیدی عمدتاً در شمال و شمال غرب و اسماعیلیها بیشتر در مراکز اصلی نظیر صنعا و مأرب زندگی میکنند.
سیاست و جغرافیا
یمن در جنوب غربی آسیا، در انتهای جنوبی شبه جزیره عربستان، بین عمان و عربستان سعودی واقع شدهاست. یمن در ورودی تنگه بابالمندب قرار دارد که دریای سرخ را به اقیانوس هند (از طریق خلیج عدن) پیوند میدهد و یکی از فعالترین و راهبردیترین خطوط ترابری دریایی در جهان است. یمن، به اضافه جزیره پریم در انتهای جنوبی دریای سرخ و سقطرا در ورودی خلیج عدن، ۵۲۷٫۹۷۰ کیلومتر مربع مساحت دارد.
جمهوری یمن را میتوان به شرح ذیل به پنج منطقه تقسیم کرد
1- مناطق کوهستانی که شمال و شمال غربی و قسمتی از جنوب یمن را پوشانده و تقریباً دو پنجم خاک کشور یمن شمالی سابق را کوهستان تشکیل میدهد. 2- منطقه جلگهای: در شرق و شمال ارتفاعات کوهستانی و به موازات آنها قرار دارد، امّا بیشتر به سمت صحرای "ربعالخالی" امتداد پیدا کرده و سپس به تدریج کاهش پیدا میکند. منطقه جلگهای شامل نقاط "صعده"، استان "الجوف"، استان "شبوه"، استان حضرموت و استان "المهره" میباشد 3- منطقه ساحلی: بخشهای ساحلی مشرف به دریای سرخ، خلیج عدن و دریای عرب را شامل میشود، این مناطق به یکدیگر متصل شده و یک نوار ساحلی را تشکیل میدهند که از مرزهای عمان به سمت جنوب غربی بابالمندب ادامه یافته است و از این منطقه به سمت شمال و مرزهای عربستان سعودی ادامه پیدا میکند.
4- منطقه ربعالخالی: از مناطق صحرایی یمن است. در طول تاریخ، این صحرا دارای اسامی متعددی مانند صحرای بزرگ یمن، صحرای احقاف بوده است. 5-جزایر یمن: که بیشتر در دریای سرخ پراکندهاند.
تقسیمات کشوری مردم
یمن دارای شهرهای تاریخی و مهمّ زیادی است که اهمّ آنها عبارتند از:
1- صنعا: شهر صنعا مرکز استانی به همین نام و یکی از قدیمیترین پایتختهای دنیا است. این شهر مرکز سیاست و تجارت جمهوری یمن است. صنعا در میان اخباریون شهر "سام" و در اشعار "ازال" نامیده میشود. مرکز آن صنعای قدیمی است که دارای آثاری از معماریهای اصیل و اماکن تاریخی میباشد. این شهر نه تنها پایتخت دولت متحد، بلکه به معنی گوهری است که در ازای سالها مبارزه و دادن هزاران شهید و معلول، نصیب مردم یمن شده است. مردم این شهر در جنگهای داخلی 1968 بین سلطنتطلبان و جمهوریخواهان که به مدّت 70 روز محاصره بودند، مقاومت و استقامت سختی از خود نشان دادند.
2-مأرب: مأرب مشهورترین شهر یمن باستانی است که در شرق صنعا واقع شده و پایتخت قدیمی حکومتهای "سبا" و ملکه سبا "بلقیس" بود که درباره این سرزمین در قرآن کریم آیات متعددی وجود دارد.
3-صعده: این شهر مرکز استان صعده و یکی از مراکز اصلی است که نقش مهم و عمدهای را در دوران اسلامی ایفا نموده، این شهر همچنین برای حجاج و تجّار عازم مکّه به منزله توقفگاه بوده است. شهر قدیمی این منطقه که با دیواری احاطه شده، مرکز حکومت امام الهادی (اوّلین امام زیدیهای یمن) بود و مسجدی نیز به همین نام در این شهر وجود دارد که در شمال صنعا قرار گرفته و دارای ساختمانهایی است که دیوارهای آن از سالهای بسیار دور از گِل ساخته شده و هنوز هم پابرجاست.
4- شبوه: یکی دیگر از شهرهای یمن است.
5- ذمار: این شهر به علّت معماری خاصّ خود و مدارس اسلامی مشهور است. نام این شهر از نام یکی از پادشاهان سبا، یعنی ذمر علی گرفته شده است. مدرسه اسلامی معروف "الشمسیه" در این شهر قرار دارد.
6-الحوطه: این شهر مرکز استان لاحج میباشد و یکی از مناطق توریستی یمن است و دارای باغهای معروفی به نام الحسینی است که شهرت زیادی دارند.
7-عدن: عدن مرکز استان عدن است و مرکز اقتصادی و تجاری یمن محسوب میشود. عدن یک شهر باستانی است. این شهر مرکز استراتژیک یمن محسوب میشد و اکنون مهمترین گذرگاه طبیعی دریای عرب و اقیانوس هند و گذرگاه مهمی برای دریای سرخ است.
پانویس
- ↑ سقطری یا سوکوترا (Socotra) در دهانه تنگه عدن و بین دو قاره آسیا و آفریقا قرار دارد و بین 40 تا 50 هزار نفر را در خود جای داده است. این جزیره به داشتن پوشش گیاهی شگفتانگیز، به ویژه درختان عجیب و غریب که یادآور فیلمهای تخیلی است شهرت جهانی دارد. یک سوم گیاهان این جزیره که به بیش از 900 گونه بالغ میشوند، در هیچ جای دنیا یافت نمیشوند و بومی «سقطری» هستند. https://www.asriran.com/fa/news/
- ↑ المقتطف من تاریخ الیمن، ص15
- ↑ روایتی از دوران معاصر یمن، ص10
- ↑ نگاهی به ساختار یمن و تحولات آن، ص8
- ↑ روایتی از دوران معاصر یمن، ص10و 28
- ↑ المقتطف من تاریخ الیمن، ص39
- ↑ دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج2، ص 768
- ↑ روایتی از دوران معاصر یمن، ص26
- ↑ روایتی از دوران معاصر یمن، ص27
- ↑ روایتی از دوران معاصر یمن، ص 36-38
- ↑ دانشنامه بزرگ اسلامی، ج2، ص432
- ↑ الأمالی للصدوق: 335، الحدیث 11
- ↑ نقل از دولت زیدیه در یمن، ص86
- ↑ دولت زیدیه در یمن، ص86-88
- ↑ دولت زیدیه در یمن، 98
- ↑ روایتی از دوران معاصر یمن، ص 47
- ↑ https://fa.abna24.com/cultural/archive/2009/06/16/159105/story.html
- ↑ تاریخ و عقاید زیدیه، ص 139
- ↑ تاریخ فرق اسلامی، 2/86
- ↑ تاریخ فرق اسلامی، 2/84
- ↑ زیدیه «تاریخ و عقاید»، ص 49
- ↑ طبقات الزیدیة، نقل از دولت زیدیه در یمن، ص 90
- ↑ زیدیه «تاریخ و عقاید»، ص 49
- ↑ دولت زیدیه در یمن، ص 90 و زیدیه «تاریخ و عقاید»، ص 50-51
- ↑ زیدیه «تاریخ و عقاید»، ص 52
- ↑ دولت زیدیه در یمن، ص 90
- ↑ تاریخ فرق اسلامی2، ص 68
- ↑ تاریخ فرق اسلامی2، ص 75-77
- ↑ زیدیه «تاریخ و عقاید»، ص 89-90 و آشنایی با فرق تشیع، ص 95-100
- ↑ آشنایی با فرق تشیع، ص99
- ↑ زیدیه «تاریخ و عقاید»، ص 90
- ↑ آشنایی با فرق تشیع، ص 101 و روایتی از دوران معاصر یمن، ص 57
- ↑ در تنظیم این بخش از منبع ذیل سود جستهام: روایتی از دوران معاصر یمن، ص 61-69
- ↑ قاسم رسی، رسائل العدل و التوحید، 1/120، نقل از زیدیه، تاریخ و عقاید، ص 99
- ↑ قاسم رسی، رسائل العدل و التوحید، 1/130، نقل از زیدیه، تاریخ و عقاید، ص 100
- ↑ دولت زیدیه در یمن، ص 91
- ↑ زیدیه «تاریخ و عقاید»، ص 100
- ↑ زیدیه «تاریخ و عقاید»، ص 102
- ↑ مجموع رسائل الامام الهادی الی الحق، ص 97. نقل از زیدیه، تاریخ و عقاید، ص 102
- ↑ زیدیه «تاریخ و عقاید»، ص 109-110
- ↑ یحیی بن حمزه، الشامل لحقائق الادلة العقلیة و اصول المسائل الدینیة، ج2، ص 172-180. نقل از زیدیه، تاریخ و عقاید، ص 114
- ↑ یحیی بن حمزة، الرسالة الوازعة للمعتدین عن سب صحابة سید المرسلین، ص 40-41. نقل از زیدیه، تاریخ و عقاید، ص 117
- ↑ القلائد فی تصحیح العقائد، ص144.
- ↑ نقل از زیدیه، تاریخ و عقاید، ص 112
- ↑ زیدیه «تاریخ و عقاید»، ص 111-112
- ↑ آشنایی با فرق تشیع، 98
- ↑ روایتی از دوران معاصر یمن، ص 60
- ↑ نقل از: میراحمدی، منصور، «هویت و مبانی فکری جنبش انصارالله در یمن»، در فصلنامه اندیشه سیاسی در اسلام، شماره 2و3، زمستان 93 و بهار 94، ص 156.
- ↑ همان
- ↑ روایتی از دوران معاصر یمن، ص 48-49
- ↑ فوزی، علل شکلگیری و ماهیت جنبشهای سیاسی در خاورمیانه، 1390
- ↑ همان، ص 53-56
- ↑ روایتی از دوران معاصر یمن، ص 49-52
- ↑ آشنایی با فرق تشیع، ص 113
- ↑ روایتی از دوران معاصر یمن، ص 78-79
- ↑ آشنایی با فرق تشیع، ص 127
- ↑ تاریخ فرق اسلامی2، ص 147
- ↑ آشنایی با فرق تشیع، ص 128
- ↑ همان
- ↑ آشنایی با فرق تشیع، ص 129 و تاریخ فرق اسلام، ج2، ص 152
- ↑ راجح، عبدالرحمن، جنبشهای اسلامی یمن، در «دایرةالمعارف جنبشهای اسلامی»، ج5، ص 317-319
- ↑ راجح، عبدالرحمن، جنبشهای اسلامی یمن، در «دایرةالمعارف جنبشهای اسلامی»، ج5، ص 321
- ↑ راجح، عبدالرحمن، جنبشهای اسلامی یمن، در «دایرةالمعارف جنبشهای اسلامی»، ج5، ص 322
- ↑ راجح، عبدالرحمن، جنبشهای اسلامی یمن، در «دایرةالمعارف جنبشهای اسلامی»، ج5، ص 323
- ↑ راجح، عبدالرحمن، جنبشهای اسلامی یمن، در «دایرةالمعارف جنبشهای اسلامی»، ج5، ص 324
- ↑ همان
- ↑ فوزی، علل شکلگیری و ماهیت جنبشهای سیاسی در خاورمیانه، 1390
- ↑ راجح، عبدالرحمن، جنبشهای اسلامی یمن، در «دایرهالمعارف جنبشهای اسلامی»، ج5، ص 327-329
- ↑ راجح، عبدالرحمن، جنبشهای اسلامی یمن، در «دایرةالمعارف جنبشهای اسلامی»، ج5، ص 330-332
- ↑ کریمی، محمود، «یمن، صعده و الحوثیها»، https://rasekhoon.net/article/show/ (19 دی 1388).
- ↑ اندیشه سیاسی انصارالله، مختار شیخحسینی، در «جنبش انصارالله یمن»، ص 272
- ↑ بهرامی، محمد، جنگهای ششگانه دولت علی عبدالله صالح با حوثیها، در «جنبش انصارالله یمن»، ص 161