حوزه علمیه اصفهان: تفاوت میان نسخه‌ها

جز (جایگزینی متن - '[[حاج آقا رضا همدانی' به '[[رضا همدانی')
 
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۴۶: خط ۴۶:


== دوره سوم ==
== دوره سوم ==
این دوره یکی از پر رونق­‌ترین دوره­‌های حوزه علمیه اصفهان است. با دعوت علما و دانشمندان [[جبل عامل]] به ایران و مرکزیّت یافتن اصفهان در عهد صفوی، حوزه علمیه اصفهان به اوج شکوفایی رسید. نقطه مقابل دوره دوم – که نهضت احداث مدارس از سوی خواجه نظام­‌الملک برای ترویج مذهب شافعی به وجود آمده بود – در سومین دوره از حوزه اصفهان نهضت احداث مدارس علمیه شیعی روی داد و ده‌ها مدرسه در دورافتاده­‌ترین نقاط ایران بنیان نهاده شد. لیکن شیوع خرافات و فساد اخلاق و روی آوری به دنیا و مظاهر مادّی، بی­‌توجهی به علوم و ادبیّات عوامل انحطاط [[صفویه]] را فراهم ساخت.
این دوره یکی از پر رونق­‌ترین دوره­‌های حوزه علمیه اصفهان است. با دعوت علما و دانشمندان [[جبل عامل]] به ایران و مرکزیّت یافتن اصفهان در [[صفویه|عهد صفوی]]، حوزه علمیه اصفهان به اوج شکوفایی رسید. نقطه مقابل دوره دوم – که نهضت احداث مدارس از سوی خواجه نظام­‌الملک برای ترویج مذهب شافعی به وجود آمده بود – در سومین دوره از حوزه اصفهان نهضت احداث مدارس علمیه شیعی روی داد و ده‌ها مدرسه در دورافتاده­‌ترین نقاط ایران بنیان نهاده شد. لیکن شیوع خرافات و فساد اخلاق و روی آوری به دنیا و مظاهر مادّی، بی­‌توجهی به علوم و ادبیّات عوامل انحطاط [[صفویه]] را فراهم ساخت.


جبل عامل که از دیرباز دانشگاه [[شیعه امامیه]] و مرکز پرورش دانشمندان و فرزانگان در علوم مختلف اسلامی چون [[حدیث]] و [[فقه]]، [[تفسیر]] و [[کلام]] و [[اخلاق]] بود، با گرایش [[شاه اسماعیل]] به تشیّع و دعوت فقهای شیعه از آن سامان، زمینه ­ساز رونق تفکر شیعی گردید. هرچند سابقه تشیّع در ایران از قرن اوّل و دوم هجری است و [[شهید اول]] کتاب «اللمعةالدمشقیة» را در مقابل درخواست حاکم [[خراسان]] «نجم­الدین، علی بن المؤید علوی طوسی» حاکم بین سال‌های 766-783 هجری به ایران ارسال نمود<ref>الهجرة العاملیة الی ایران فی العصر الصفوی، جعفر المهاجر، ص 66.</ref>، لیکن این بار به دعوت ایرانیان پاسخ مثبت داده شد و دانشمندانی از آن دیار به ایران آمدند. از آن جمله­‌اند:
[[جبل عامل]] که از دیرباز دانشگاه [[شیعه امامیه]] و مرکز پرورش دانشمندان و فرزانگان در علوم مختلف اسلامی چون [[حدیث]] و [[فقه]]، [[تفسیر]] و [[کلام]] و [[اخلاق]] بود، با گرایش [[شاه اسماعیل]] به تشیّع و دعوت فقهای شیعه از آن سامان، زمینه ­ساز رونق تفکر شیعی گردید. هرچند سابقه تشیّع در ایران از قرن اوّل و دوم هجری است و [[شهید اول]] کتاب «اللمعةالدمشقیة» را در مقابل درخواست حاکم [[خراسان]] «نجم­الدین، علی بن المؤید علوی طوسی» حاکم بین سال‌های 766-783 هجری به ایران ارسال نمود<ref>الهجرة العاملیة الی ایران فی العصر الصفوی، جعفر المهاجر، ص 66.</ref>، لیکن این بار به دعوت ایرانیان پاسخ مثبت داده شد و دانشمندانی از آن دیار به ایران آمدند. از آن جمله­‌اند:


# علی بن عبدالعالی الکرکی (870-940 ق.)
# علی بن عبدالعالی الکرکی (870-940 ق.)
خط ۷۰: خط ۷۰:
این دوره در گسترش اعتقادات شیعه، [[فقه]]، [[حدیث]]، ریاضیات، هیأت و دیگر علوم و نهضت فرهنگی و نشر مذهب تشیع گامهای بلندی را برداشت، چنانکه کتب سه­ گانه حدیث در این عصر تألیف گردید:
این دوره در گسترش اعتقادات شیعه، [[فقه]]، [[حدیث]]، ریاضیات، هیأت و دیگر علوم و نهضت فرهنگی و نشر مذهب تشیع گامهای بلندی را برداشت، چنانکه کتب سه­ گانه حدیث در این عصر تألیف گردید:


# [[وسائل الشیعة]] الی تحصیل مسائل الشریعة، [[شیخ حر عاملی|محمد بن الحسن الحر العاملی]] (1033-1104 ق.)
# [[وسائل الشیعة (کتاب)|وسائل الشیعة]] الی تحصیل مسائل الشریعة، [[شیخ حر عاملی|محمد بن الحسن الحر العاملی]] (1033-1104 ق.)
# [[الوافی]]، [[فیض کاشانی]] (1010-1090 ق.)
# [[الوافی]]، [[فیض کاشانی]] (1010-1090 ق.)
# [[بحارالانوار]]، [[محمدباقر مجلسی]] – الثانی (1037-1111 ق.)
# [[بحارالانوار]]، [[محمدباقر مجلسی]] – الثانی (1037-1111 ق.)
خط ۸۰: خط ۸۰:
# تصوف
# تصوف
# سلطنت و شاه
# سلطنت و شاه
# فقهای امامیه به عنوان نایب [[امام زمان(عج)|امام عصرعجل الله فرجه الشریف]]
# فقهای امامیه به عنوان نایب [[حجت بن حسن (مهدی)|امام عصرعجل الله فرجه الشریف]]


دولت صفوی، از جمله شاه اسماعیل برای اداره جامعه اسلامی نیاز به فقیهی داشت تا هماهنگ با او در حیطه امور دینی این جامعه به کار پردازد و مشروعیت حکومت را فراهم سازد. بدین جهت از میان فقهای موجود یکی را به عنوان «صدر» برگزید. و به دلیل همین نیاز و نیز دعوت او و فرزندش طهماسب بسیاری از فقهای [[لبنان]] به ایران مهاجرت کردند.
دولت صفوی، از جمله شاه اسماعیل برای اداره جامعه اسلامی نیاز به فقیهی داشت تا هماهنگ با او در حیطه امور دینی این جامعه به کار پردازد و مشروعیت حکومت را فراهم سازد. بدین جهت از میان فقهای موجود یکی را به عنوان «صدر» برگزید. و به دلیل همین نیاز و نیز دعوت او و فرزندش طهماسب بسیاری از فقهای [[لبنان]] به ایران مهاجرت کردند.
خط ۸۷: خط ۸۷:


== حوزه فلسفی اصفهان ==
== حوزه فلسفی اصفهان ==
چنان‌که در دوره نخست حوزه علمیه اصفهان اشاره شد، [[ابوعلی سینا|شیخ­‌الرئیس ابوعلی سینا]] مدتی در اصفهان به تدریس علوم عقلی پرداخته است و در واقع از قرن چهارم و پنجم هجری اصفهان با علوم عقلی آشناست. همان­گونه که [[حوزه علمیه همدان]] در این قرن به برکت وجود شیخ، مرکز ثقل فلسفه را از [[بغداد]] به [[همدان]] انتقال داده است. لیکن به جهت اقامت محدود بوعلی در اصفهان حوزه فلسفی اصفهان در این دوره چندان درخشان نیست.
چنان‌که در دوره نخست حوزه علمیه اصفهان اشاره شد، [[ابوعلی سینا|شیخ­‌الرئیس ابوعلی سینا]] مدتی در اصفهان به تدریس علوم عقلی پرداخته است و در واقع از قرن چهارم و پنجم هجری اصفهان با علوم عقلی آشناست. همان­گونه که حوزه علمیه همدان در این قرن به برکت وجود شیخ، مرکز ثقل فلسفه را از [[بغداد]] به همدان انتقال داده است. لیکن به جهت اقامت محدود بوعلی در اصفهان حوزه فلسفی اصفهان در این دوره چندان درخشان نیست.
درخشش حوزه فلسفی اصفهان به عصر [[میرداماد]]، [[شیخ بهایی]] و [[ملاصدرا|صدرالمتألهین شیرازی]] می‌­رسد که در زمان حکومت صفویان حوزه اصفهان را اداره می­‌نمودند. به بیان دیگر، اصفهان از قرن یازدهم تا قرن سیزدهم درّ گران‌بهای فلسفه و علوم عقلی را در خود جای داده بود. تا اینکه در قرن سیزدهم با عزیمت «[[ملا عبدالله زنوزی]]» معروف به «آقا حکیم» به [[تهران]]، مرکزیت علوم عقلی به آنجا انتقال یافت.
درخشش حوزه فلسفی اصفهان به عصر [[میرداماد]]، [[شیخ بهایی]] و [[ملاصدرا|صدرالمتألهین شیرازی]] می‌­رسد که در زمان حکومت صفویان حوزه اصفهان را اداره می­‌نمودند. به بیان دیگر، اصفهان از قرن یازدهم تا قرن سیزدهم درّ گران‌بهای فلسفه و علوم عقلی را در خود جای داده بود. تا اینکه در قرن سیزدهم با عزیمت «[[ملا عبدالله زنوزی]]» معروف به «آقا حکیم» به [[تهران]]، مرکزیت علوم عقلی به آنجا انتقال یافت.


خط ۱۸۵: خط ۱۸۵:
'''علامه محمدباقر مجلسی (1037-1111 ق.)'''
'''علامه محمدباقر مجلسی (1037-1111 ق.)'''


وی از دانشمندان عهد صفوی است که در احیای احادیث [[اهل بیت (علیهم‌السلام)|اهل‌بیت علیه‌السلام]] تلاشی بسیار نموده است. علامه مجلسی به شرح و تفسیر کتب اربعه چون اصول کافی دست زد که «مرأةالعقول فی شرح اخبار آل الرسول» از این نوع است. وی دست به تألیف کتاب وزین «[[بحارالانوار]]» که جهانی از چنین همتی حیران است.
وی از دانشمندان عهد صفوی است که در احیای احادیث [[اهل بیت|اهل‌بیت علیه‌السلام]] تلاشی بسیار نموده است. علامه مجلسی به شرح و تفسیر کتب اربعه چون اصول کافی دست زد که «مرأةالعقول فی شرح اخبار آل الرسول» از این نوع است. وی دست به تألیف کتاب وزین «[[بحارالانوار]]» که جهانی از چنین همتی حیران است.


کتاب بحارالانوار بالغ بر یکصد جلد است که در آن احادیث [[حضرت محمد (ص)|پیامبر خداصلی الله علیه وآله وسلم]] و [[ائمه اطهار(ع)|ائمه طاهرین علیه‌السلام]] جمع ­آوری شده است. وی برای نشر مذهب تشیع علاوه بر تألیف کتب عربی، برخی از تألیفاتش را به زبان فارسی نگاشت. «حق الیقین»، «عین الحیوة» «حلیةالمتقین»، «حیوةالقلوب»، «مشکوةالانوار» و «جلاءالعیون» از آن قسم است.
کتاب بحارالانوار بالغ بر یکصد جلد است که در آن احادیث [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|پیامبر خداصلی الله علیه وآله وسلم]] و [[ائمه اطهار(ع)|ائمه طاهرین علیه‌السلام]] جمع ­آوری شده است. وی برای نشر مذهب تشیع علاوه بر تألیف کتب عربی، برخی از تألیفاتش را به زبان فارسی نگاشت. «حق الیقین»، «عین الحیوة» «حلیةالمتقین»، «حیوةالقلوب»، «مشکوةالانوار» و «جلاءالعیون» از آن قسم است.


'''سیّد نعمت­ الله جزایری'''
'''سیّد نعمت­ الله جزایری'''
خط ۲۱۱: خط ۲۱۱:
'''آیةالله میرزا محمدعلی شاه­‌آبادی (129-1369 ق.)'''
'''آیةالله میرزا محمدعلی شاه­‌آبادی (129-1369 ق.)'''


وی فرزند آیةالله میرزا محمدجواد اصفهانی است که در اصفهان متولد شد و از محضر پدر و برادر خویش کسب فیض نمود و در [[حوزه علمیه تهران]] به تحصیل فقه و اصول و فلسفه و [[عرفان]] پرداخت و از اساتیدی چون «آیةالله میرزاحسن آشتیانی»، «میرزا ابوالحسن حکیم» مشهور به «میرزای جلوه» و «میرزا هاشم گیلانی» بهره برد و به درجه اجتهاد رسید. آن­گاه به [[حوزه علمیه نجف]] رفته، از محضر [[آخوند خراسانی]]، شیخ فتح‌­الله [[شریعت اصفهانی]]، آیةالله میرزا حسن خلیلی کسب فیض کرد و پس از فوت آخوند خراسانی در [[حوزه علمیه سامرا]] به تدریس فقه و اصول و فلسفه پرداخت و خود در درس [[آیةالله میرزا محمدتقی شیرازی]] میرزای دوم حاضر شد.
وی فرزند آیةالله میرزا محمدجواد اصفهانی است که در اصفهان متولد شد و از محضر پدر و برادر خویش کسب فیض نمود و در حوزه علمیه تهران به تحصیل فقه و اصول و فلسفه و [[عرفان]] پرداخت و از اساتیدی چون «آیةالله میرزاحسن آشتیانی»، «میرزا ابوالحسن حکیم» مشهور به «میرزای جلوه» و «میرزا هاشم گیلانی» بهره برد و به درجه اجتهاد رسید. آن­گاه به [[حوزه علمیه نجف]] رفته، از محضر [[آخوند خراسانی]]، شیخ فتح‌­الله [[شریعت اصفهانی]]، آیةالله میرزا حسن خلیلی کسب فیض کرد و پس از فوت آخوند خراسانی در [[حوزه علمیه سامرا]] به تدریس فقه و اصول و فلسفه پرداخت و خود در درس [[آیةالله میرزا محمدتقی شیرازی]] میرزای دوم حاضر شد.


پس از مدتی به ایران آمد و در تهران اقامت گزید. نوشته­‌اند: روزی شخصی به منظور ثبوت اجتهاد ایشان از وی تقاضای رؤیت اجازاتی که دیگران به آن بزرگوار داده­‌اند، می‌­کند و ایشان تمام اجازات را پیش روی وی از بین برده، می‌­گویند: «اجتهاد در سینه من است، نه در این کاغذها!»
پس از مدتی به ایران آمد و در تهران اقامت گزید. نوشته­‌اند: روزی شخصی به منظور ثبوت اجتهاد ایشان از وی تقاضای رؤیت اجازاتی که دیگران به آن بزرگوار داده­‌اند، می‌­کند و ایشان تمام اجازات را پیش روی وی از بین برده، می‌­گویند: «اجتهاد در سینه من است، نه در این کاغذها!»
از آن همه، اجازه اجتهاد میرزای شیرازی که به ایشان داده محفوظ مانده است. وی یکی از شش نفری است که آیةالله میرزا محمدتقی شیرازی به او اجازه اجتهاد داده است<ref>استادزاده، از نشریات حوزه علمیه شهید شاه­آبادی، ص 39.</ref>.
از آن همه، اجازه اجتهاد میرزای شیرازی که به ایشان داده محفوظ مانده است. وی یکی از شش نفری است که آیةالله میرزا محمدتقی شیرازی به او اجازه اجتهاد داده است<ref>استادزاده، از نشریات حوزه علمیه شهید شاه­آبادی، ص 39.</ref>.


از آنجایی که ایشان پس از بازگشت به [[تهران]] در خیابان جمهوری اسلامی – شاه­‌آباد سابق – سکنی گزید به «شاه‌­آبادی» معروف گردید. آن­گاه حدود هفت سال در حوزه علمیه قم حضور یافتند و شاگردانی بسان حضرت [[امام خمینی]] – قدس سره – پرورش دادند<ref>از دیگر شاگردان آیةالله شاه­آبادی، آیةالله‌العظمی مرعشی نجفی، آیةالله‌العظمی حاج میرزا هاشم آملی، آیةالله حاج میرزا محمد ثقفی تهرانی و حجةالاسلام حاج سید حسن احمدی را می­‌توان نام برد. (همان، ص 51 و 52).
از آنجایی که ایشان پس از بازگشت به [[تهران]] در خیابان جمهوری اسلامی – شاه­‌آباد سابق – سکنی گزید به «شاه‌­آبادی» معروف گردید. آن­گاه حدود هفت سال در حوزه علمیه قم حضور یافتند و شاگردانی بسان حضرت [[سید روح الله موسوی خمینی|امام خمینی]] – قدس سره – پرورش دادند<ref>از دیگر شاگردان آیةالله شاه­آبادی، آیةالله‌العظمی مرعشی نجفی، آیةالله‌العظمی حاج میرزا هاشم آملی، آیةالله حاج میرزا محمد ثقفی تهرانی و حجةالاسلام حاج سید حسن احمدی را می­‌توان نام برد. (همان، ص 51 و 52).


تهیه و تنظیم: یوسف شعبانعلی</ref>. سپس به اصرار مردم تهران به این شهر بازگشتند و مبارزه برضد [[احمدشاه]] و [[رضاخان]] را ادامه دادند. چنانکه رضاخان هیچ­گاه نتوانست [[مسجد]] و سخنرانی ایشان را به تعطیل کشاند.
تهیه و تنظیم: یوسف شعبانعلی</ref>. سپس به اصرار مردم تهران به این شهر بازگشتند و مبارزه برضد [[احمدشاه]] و [[رضاخان]] را ادامه دادند. چنانکه رضاخان هیچ­گاه نتوانست [[مسجد]] و سخنرانی ایشان را به تعطیل کشاند.
خط ۲۲۴: خط ۲۲۴:
'''آیةالله حاج آقا حسین خادمی (1319-1405 ق.)'''
'''آیةالله حاج آقا حسین خادمی (1319-1405 ق.)'''


وی فرزند آقا سیّد [[جعفر خادم­‌الشریعه]] بود که در اصفهان متولد یافته و به تحصیل علوم پرداخته است. آن­گاه در پی تکمیل تحصیلات حوزوی راهی نجف اشرف شد و از آیات عظام میرزا [[محمدحسین نایینی]]، [[آقا ضیاءالدین عراقی]] و آقا سیّد [[ابوالحسن اصفهانی]] و آیةالله سیّد ابوتراب خوانساری و آیةالله [[شیخ محمدجواد بلاغی]]، فقه و اصول، رجال، درایه، کلام ملل و نحل را فرا گرفت. در 26 سالگی به مقام اجتهاد نایل آمد و به موطن خویش بازگشت و تدریس خارج فقه و اصول را آغاز کرد. وی معتقد بود «طلبه تا به درس مشغول نشده تحصیل علم برایش واجب کفایی است ولی پس از شروع بدان واجب عینی می‌­شود.»
وی فرزند آقا سیّد [[جعفر خادم­‌الشریعه]] بود که در اصفهان متولد یافته و به تحصیل علوم پرداخته است. آن­گاه در پی تکمیل تحصیلات حوزوی راهی نجف اشرف شد و از آیات عظام میرزا [[محمد حسین نائینی]]، [[آقا ضیاءالدین عراقی]] و آقا سیّد [[ابوالحسن اصفهانی]] و آیةالله سیّد ابوتراب خوانساری و آیةالله [[شیخ محمدجواد بلاغی]]، فقه و اصول، رجال، درایه، کلام ملل و نحل را فرا گرفت. در 26 سالگی به مقام اجتهاد نایل آمد و به موطن خویش بازگشت و تدریس خارج فقه و اصول را آغاز کرد. وی معتقد بود «طلبه تا به درس مشغول نشده تحصیل علم برایش واجب کفایی است ولی پس از شروع بدان واجب عینی می‌­شود.»


از زمانی که [[رضاشاه]] اقدام به [[کشف حجاب]] کرد و لباسها را متحدالشکل نمود، آیةالله خادمی در مقابل این اقدامات، شجاعانه قد برافراشت و به مبارزه با او برخاست. در ماجرای [[ملی شدن صنعت نفت]] با [[سید ابوالقاسم کاشانی|آیةالله کاشانی]] و شهید [[نواب صفوی]] رهبر [[فداییان اسلام]] ارتباط نزدیک داشت. وی پس از رضاخان با تشکیل هیأت علمی، رویدادهای هفته را مورد بررسی قرار می‌­داد و در مقابل آن موضع مشخص اتخاذ می‌­کرد و در نهضت امام خمینی – قدس سره – (سال‎های 40 و 42) مردم را به شرکت در راهپیمایی­‌های عظیم [[عاشورا]] دعوت کرد و خود در آن روزها پیشاپیش دیگر روحانیون مبارز به راه افتاد. در سال 1342 هنگامی که حضرت امام به دست رژیم دستگیر و به تهران اعزام شد، به پیشنهاد [[آیةالله میلانی]] در تهران پیرامون مرجعیت امام سخن گفت و در پنجم [[رمضان]] 1357 ش. خانه معظم­له از سوی مأموران رژیم شاه تحت محاصره قرار گرفت و عده­ای نزدیک منزل ایشان به شهادت رسیدند. در دوره­های اول و دوم مجلس خبرگان نماینده مردم استان اصفهان گردید تا آنکه در 20 اسفند 1363 ش. – 1405 ق. به دیار ابدی شتافت.
از زمانی که [[رضاشاه]] اقدام به [[کشف حجاب]] کرد و لباسها را متحدالشکل نمود، آیةالله خادمی در مقابل این اقدامات، شجاعانه قد برافراشت و به مبارزه با او برخاست. در ماجرای ملی شدن صنعت نفت با [[سید ابوالقاسم کاشانی|آیةالله کاشانی]] و شهید [[نواب صفوی]] رهبر [[فداییان اسلام]] ارتباط نزدیک داشت. وی پس از رضاخان با تشکیل هیأت علمی، رویدادهای هفته را مورد بررسی قرار می‌­داد و در مقابل آن موضع مشخص اتخاذ می‌­کرد و در نهضت امام خمینی – قدس سره – (سال‎های 40 و 42) مردم را به شرکت در راهپیمایی­‌های عظیم [[عاشورا]] دعوت کرد و خود در آن روزها پیشاپیش دیگر روحانیون مبارز به راه افتاد. در سال 1342 هنگامی که حضرت امام به دست رژیم دستگیر و به تهران اعزام شد، به پیشنهاد [[آیةالله میلانی]] در تهران پیرامون مرجعیت امام سخن گفت و در پنجم [[رمضان]] 1357 ش. خانه معظم­له از سوی مأموران رژیم شاه تحت محاصره قرار گرفت و عده­ای نزدیک منزل ایشان به شهادت رسیدند. در دوره­های اول و دوم مجلس خبرگان نماینده مردم استان اصفهان گردید تا آنکه در 20 اسفند 1363 ش. – 1405 ق. به دیار ابدی شتافت.


تقریرات فقه مرحوم نایینی در صوم و صلاة، تقریرات اصول و حاشیه بر طهارت و صلاة [[حاج آقا رضا همدانی]] از جمله تألیفات این [[فقیه]] فرزانه است.
تقریرات فقه مرحوم نایینی در صوم و صلاة، تقریرات اصول و حاشیه بر طهارت و صلاة [[رضا همدانی]] از جمله تألیفات این [[فقیه]] فرزانه است.


== زنان دانش­‌پژوه حوزه اصفهان ==
== زنان دانش­‌پژوه حوزه اصفهان ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۰ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۳۴

حوزه علمیه اصفهان

حوزه علمیه اصفهان اولین حوزه علمیه ای است که در اصفهان در دوره آل بویه به درخواست ابن‌سینا از فرمانروای وقت تاسیس گردید. در دوره سلجوقیان فرهنگ مدرسه‌سازی در بین مردم ایجاد شد و این امر باعث تعدد مدارس در این دوره گردید، البته بیشتر مدارس مذهب شافعی داشتند و در دوره بعد با وجود این فرهنگ، مدارس شیعه به اوج شکوفایی خود رسیدند، تا جایی که از حکومت افشاریه تا پهلوی همیشه حوزه اصفهان در تقابل با حکومت‌های جابر و ظالم به عنوان یک قدرت ایستادگی داشت. این شکوفایی و قدرت علمی تا زمان تاسیس حوزه علمیه قم ادامه داشت ولی با تاسیس آن حوزه اصفهان تحت الشعاع حوزه قم قرار گرفت و از مرکزیت سابق آن کاسته شد.

تاریخچه اصفهان

فتح اصفهان در سال 23 هجری در زمان خلافت عمر روی داد[۱] و فرمانروایان آن تا سی‌صد سال از طرف خلفا معین می‌­شدند. لذا این شهر در زمان آل بویه و سلجوقیان پایتخت بود[۲] و در عهد سلجوقیان به سرعت ترقی کرد و جزء مهمترین شهرهای کشور گردید.

ابن حوقل ضمن توصیف اصفهان در نیمه دوم قرن چهارم هجری و اشاره به منسوجات ابریشمی و پنبه‌­ای، زعفران و میوه­‌های گوناگون آن که به سایر نقاط صادر می‌­شد، می‌­گوید: از عراق تا خراسان شهری تجاری بزرگتر از اصفهان، جز ری وجود نداشته است[۳]. این موقعیت همچنان روبه رشد بود تا آنکه یورش تیمور سبب خرابی و سقوط تعدادی از شهر و آباد‌­های ایران شد. وی در اصفهان دستور داد که مناره­‌هایی از سر هفتاد هزار نفر مقتول برپا دارند[۴]. در سال 1000ق، پایتخت صفویه از قزوین به اصفهان منتقل شد و اصفهان بار دیگر از آبادترین شهرهای ایران گردید و علاوه بر مرکز سیای – اجتماعی، مرکز فرهنگی – علمی نیز به شمار آمد و حوزه­ای بزرگ با دانشمندانی والا مقام به جهان شیعه ارزانی داشت.

پس از تأسیس حوزه علمیه قم، حوزه اصفهان تحت‌­الشعاع قم واقع شد و از مرکزیت سابق آن کاسته گردید.

دوره اول

براساس آنچه در تاریخ نقل گردیده، نخستین دوره از ادوار حوزه علمیه اصفهان به زمان سلطنت آل بویه می‌­رسد. زمانی که ابو جعفر علاءالدوله کاکویه فرمانروای اصفهان بود، ابن سینا نزد وی رفت[۵]. مدرسه اصفهان یادگار آن دوره است.

مدرسه علایی

مدتی که ابوعلی سینا در زمان امارت علاءالدوله کاکویه دیلمی در اصفهان، در خدمت او بود، با وجود مشاغل وزارتی، به تدریس هم می‌­پرداخت. گنبدی موسوم به ابو علی علایی در محله «در دشت» و در نزدیکی مدرسه شفیعیه اصفهان موجود است که گفته‌­اند مدرس ابو علی سینا و متعلق به مدرسه‌­ای در آن هنگام بوده است[۶].

«ابو عبدالله معصومی از محققان و حکمای بزرگ اسلام است که در علوم حکمت و فلسفه استاد مسلم بود. تولدش در اصفهان اتفاق افتاد و در آن سامان به تحصیل دانش پرداخت و در علوم طبیعی و اسلامی تبحّری تام یافت.

هنگام توقف شیخ‌­الرئیس ابوعلی سینا در اصفهان، ابو عبدالله پیوسته جلیس و مصاحب او بود و به تکمیل مقامات فلسفی خود پرداخت. شیخ پیوسته او را بر سایر شاگردان ترجیح می‌­داد. گویند وقتی ابوریجان بیرونی هیجده مسأله نزد شیخ‌­الرئیس فرستاد که آنها را جواب گوید، او به ابو عبدالله محوّل کرد و این دلیل وسعت فکر و نظر او در مسایل فلسفه است. وفات او حدود نیمه قرن پنجم اتفاق افتاد. وی را مؤلفات بسیار است. از جمله کتابی است در «مفارقات عقلیه و اعداد عقول و اعداد مبدعات.» شیخ‌­الرئیس رساله­‌ای در عشق به نام او نوشته و درباره او چنین گفته است: «ابو عبدالله منی بمنزلة ارسطاطالیس من افلاطون. «ابو عبدالله در نزد من همان مقامی را داراست که ارسطو پیش افلاطون داشت[۷]

دوره دوم

این دوره همزمان با عصر سلجوقیان است. در این عصر از طرف خواجه نظام ­الملک، نهضت احداث مدارس و رقابت‌های مذهبی – سیاسی مطرح شد، به این سبب تاریخ حوزه شیعه چندان مشخص نیست. هر چند مؤلف تاریخ مدارس ایران، به شش مدرسه در این عصر اشاره کرده است ولی شیعی بودن آنها محل تردید است. می‌­توان گفت ایران از نیمه دوم قرن پنجم هجری تا یورش مغول از حمله مغول تا زمان غازان­‌خان از پادشاهان ایلخانی (694-703) در آشفتگی سیاسی و فرهنگی به سر می‌­برد. تا این‌که وی قدرت را به دست گرفت و از مذهب بودایی به آیین اسلام گروید و محمود خوانده شد و از اطاعت خان بزرگ مغول مستقر در چین سرپیچید. غازان­‌خان برای بهبود وضع کشور یک سری اصلاحات دامنه‌­دار و قوانین و قواعدی را وضع نمود که نتایج درخشانی به بار آورد[۸].

به پیروی از غازان­‌خان قریب صدهزار نفر از مغول اسلام آوردند[۹] و جانشین وی اولجایتو (703-716) به مناسبت تعلقی که به مذهب شیعه داشت، از سوی شیعیان، محمد خدابنده لقب یافت[۱۰].

بدین ترتیب تا انقراض سلسله ایل‌خان ایران، آیین اسلام مذهب رسمی دولت و حکومت ایل‌خان و براساس شرع و آداب اسلامی مبتنی گردید و اطاعتی که تا این تاریخ ایل‌خانان ایران نسبت به قاآن خانبالیغ داشتند از میان رفت و به تدریج رابطه بین خانبالیغ و دربار ایلخانی مقطوع گردید[۱۱].

مدارس حوزه علمیه اصفهان در این عصر بدین قرار است:

  1. مدرسه باباقاسم
  2. مدرسه امامیه
  3. مدرسه جنب مسجد جمعه
  4. مدرسه عصمتیه
  5. مدرسه‌در دشت
  6. مدرسه شهشهان
  7. مدارس صدرالدین علی شامل سه مدرسه
  8. مدرسه اوزون حسن
  9. مدرسه باقریّه
  10. مدرسه ترک‌ها
  11. مدرسه درب کوشک
  12. مدرسه خواجه ملک مستوفی

دوره سوم

این دوره یکی از پر رونق­‌ترین دوره­‌های حوزه علمیه اصفهان است. با دعوت علما و دانشمندان جبل عامل به ایران و مرکزیّت یافتن اصفهان در عهد صفوی، حوزه علمیه اصفهان به اوج شکوفایی رسید. نقطه مقابل دوره دوم – که نهضت احداث مدارس از سوی خواجه نظام­‌الملک برای ترویج مذهب شافعی به وجود آمده بود – در سومین دوره از حوزه اصفهان نهضت احداث مدارس علمیه شیعی روی داد و ده‌ها مدرسه در دورافتاده­‌ترین نقاط ایران بنیان نهاده شد. لیکن شیوع خرافات و فساد اخلاق و روی آوری به دنیا و مظاهر مادّی، بی­‌توجهی به علوم و ادبیّات عوامل انحطاط صفویه را فراهم ساخت.

جبل عامل که از دیرباز دانشگاه شیعه امامیه و مرکز پرورش دانشمندان و فرزانگان در علوم مختلف اسلامی چون حدیث و فقه، تفسیر و کلام و اخلاق بود، با گرایش شاه اسماعیل به تشیّع و دعوت فقهای شیعه از آن سامان، زمینه ­ساز رونق تفکر شیعی گردید. هرچند سابقه تشیّع در ایران از قرن اوّل و دوم هجری است و شهید اول کتاب «اللمعةالدمشقیة» را در مقابل درخواست حاکم خراسان «نجم­الدین، علی بن المؤید علوی طوسی» حاکم بین سال‌های 766-783 هجری به ایران ارسال نمود[۱۲]، لیکن این بار به دعوت ایرانیان پاسخ مثبت داده شد و دانشمندانی از آن دیار به ایران آمدند. از آن جمله­‌اند:

  1. علی بن عبدالعالی الکرکی (870-940 ق.)
  2. کمال­الدین درویش محمد بن الحسن العاملی
  3. علی بن هلال الکرکی (متوفی 993 ق.)
  4. حسین بن عبدالصمد الجباعی (918-948 ق.)
  5. بهاءالدین العاملی (953 – 1030 ق.)

هم‌چنین برای نشر تفکر شیعی و مذهب تشیع در ایران لازم بود حرکتی فرهنگی در پی ترجمه و تألیف فراهم آید که با حضور دانشمندان جبل عامل به ایران این حرکت سرعت پذیرفت.

از جمله کتبی که در این دوره ترجمه شد تا اصول اعتقادات شیعه را بیان دارد و به فروغ احکام آشنا سازد کتاب‌های زیر است:

  1. کشف الغمه فی معرفة الائمه
  2. وسیلة النجاة در معرفت اعتقادات، از شیخ صدوق، ترجمه زواره­ای
  3. صحیفه سجادیه، ترجمه ملا محمدصالح بن محمدباقر روغنی قزوینی
  4. شرح اربعین حدیث، ترجمه کتاب اربعین حدیث شیخ بهایی، مترجم سیّد محمد بن محمدباقر حسینی خاتون‌­آبادی
  5. تفسیر «منهج الصادقین، فتح­الله بن شکرالله کاشانی، به فارسی
  6. شرح نهج‌­البلاغه، فتح‌­الله کاشانی به فارسی
  7. مفتاح النجاح، ترجمه کتاب عدةالداعی، احمد بن فهد حلّی – از علی بن حسین زواره­ای

این دوره در گسترش اعتقادات شیعه، فقه، حدیث، ریاضیات، هیأت و دیگر علوم و نهضت فرهنگی و نشر مذهب تشیع گامهای بلندی را برداشت، چنانکه کتب سه­ گانه حدیث در این عصر تألیف گردید:

  1. وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، محمد بن الحسن الحر العاملی (1033-1104 ق.)
  2. الوافی، فیض کاشانی (1010-1090 ق.)
  3. بحارالانوار، محمدباقر مجلسی – الثانی (1037-1111 ق.)

عناوین شغلی علما در دوره صفویه

صفویّه دولتی برخاسته از «تصوف» بود که صورت روحانی آن تبدیل به سیستم سیاسی روحانی شده و پیروزی آنان را فراهم ساخته بود و «قطب» آنان با «امام» شیعیان مفهوم واحدی را در امور سیاسی به نظر می‌­آورد؛ لیکن محدوده امام هر قطبی را نمی­‌گرفت و ولایت نمی­‌توانست به هر مرشدی تعلق گیرد. از این­رو و در دولت صفوی سه قدرت نمایان شد.

  1. تصوف
  2. سلطنت و شاه
  3. فقهای امامیه به عنوان نایب امام عصرعجل الله فرجه الشریف

دولت صفوی، از جمله شاه اسماعیل برای اداره جامعه اسلامی نیاز به فقیهی داشت تا هماهنگ با او در حیطه امور دینی این جامعه به کار پردازد و مشروعیت حکومت را فراهم سازد. بدین جهت از میان فقهای موجود یکی را به عنوان «صدر» برگزید. و به دلیل همین نیاز و نیز دعوت او و فرزندش طهماسب بسیاری از فقهای لبنان به ایران مهاجرت کردند. با هجرت «محقق کرکی» و حضور در ایران، از آنجایی که مرتبه علمی او فزونتر از «صدر» بود، عنوان «شیخ‌­الاسلام» به وی دادند. صدر با کارهای اداری درآمیخته بود ولی شیخ‌­الاسلام بیشتر جنبه مذهبی و مقام افتاء داشت. همچنین از دیگر عناوینی که در دوره صفوی رایج بود، عناوین «مجتهد»، «پیشنماز»، «مدارس»، «قاضی» و «مفتی» است که هر یک موقعیت دینی و اجتماعی خاص داشته‌­اند.

حوزه فلسفی اصفهان

چنان‌که در دوره نخست حوزه علمیه اصفهان اشاره شد، شیخ­‌الرئیس ابوعلی سینا مدتی در اصفهان به تدریس علوم عقلی پرداخته است و در واقع از قرن چهارم و پنجم هجری اصفهان با علوم عقلی آشناست. همان­گونه که حوزه علمیه همدان در این قرن به برکت وجود شیخ، مرکز ثقل فلسفه را از بغداد به همدان انتقال داده است. لیکن به جهت اقامت محدود بوعلی در اصفهان حوزه فلسفی اصفهان در این دوره چندان درخشان نیست. درخشش حوزه فلسفی اصفهان به عصر میرداماد، شیخ بهایی و صدرالمتألهین شیرازی می‌­رسد که در زمان حکومت صفویان حوزه اصفهان را اداره می­‌نمودند. به بیان دیگر، اصفهان از قرن یازدهم تا قرن سیزدهم درّ گران‌بهای فلسفه و علوم عقلی را در خود جای داده بود. تا اینکه در قرن سیزدهم با عزیمت «ملا عبدالله زنوزی» معروف به «آقا حکیم» به تهران، مرکزیت علوم عقلی به آنجا انتقال یافت.

لازم به یادآوری است که با مهاجرت صدرالمتألهین از اصفهان به قم در حوزه فلسفی اصفهان وقفه‌­ای پیش آمد که موجب رکود علوم عقلی در این شهر شد. البته دیگر شاگردان میرداماد مکتب فلسفی را در اصفهان تا قرن سیزدهم ادامه دادند، لیکن حوزه قم با برخورداری از استاد فرزانه‌­ای چون صدرالمتألهین شیرازی و شاگردان مبرّزش وامدار حکمت متعالیه شد.

رویارویی در دوره صفوی

یکی از مشکلاتی که در دوره روی نمود، مقابله برخی از دانشمندان با بعضی دیگر بود؛ به گونه­‌ای که اخباریین در مقابل اصولیین و فلاسفه ایستادند و باعث گسیختگی فرهنگی و اعتقادی در جامعه شدند. اخباریان و پیشتر، فقها به عنوان شیخ­‌الاسلام در نظام حکومتی صفویّه به ایفای نقش پرداختند. غفلت با دنیاطلبی اواخر عهد صفوی درهم آمیخت و جمود فکری و رکود سیاسی را پیش آورد و صفویه پس از چندی کار خویش را پایان یافته دیدند.

مدارس این دوره عبارتند از

  1. مدرسه ذوالفقار
  2. مدرسه اسفندیار بیک
  3. پریخان خانم
  4. زینب بیگم
  5. عباس ناصری
  6. سلیمانی
  7. میرزاخان
  8. ساروتقی
  9. فاطمیه
  10. آقاکافور
  11. دده خاتون
  12. شفیعیه – در محله «دردشت»
  13. عربان
  14. ملا عبدالله
  15. گچ­کنان
  16. مقصود عصار
  17. باغ سهیل
  18. آقانور جولا
  19. کوچه آقامله
  20. آقا شیرعلی
  21. وزیر
  22. جعفریه
  23. دارالبطیخ
  24. گلگوز
  25. صفوی
  26. خواجه محرّم
  27. جدّه بزرگ
  28. جدّه کوچک
  29. میرزا تقی
  30. حاج باقر مه آبادی
  31. کاسه­گران
  32. ایلچی
  33. میرزاحسین
  34. الماسیه
  35. شفیعیه – در محله احمدآباد
  36. شیخ علی­خان زنگنه
  37. خواجه محبت
  38. مبارکه
  39. محرمیه
  40. آقا کمال خازن
  41. مرتضویه
  42. نجفقلی بیک
  43. جلالیه
  44. نوریه
  45. مریم بیگم
  46. اسماعیلیه
  47. قاسمیه هاشم
  48. سلطانی چهارباغ
  49. نیم آورد
  50. شمس­‌آباد
  51. شاهزاده
  52. افندی
  53. میرزامهدی
  54. صدر بازار
  55. صدر خواجو
  56. پاقلعه
  57. کلباسی
  58. مسجدسیّد

دوره چهارم

چهارمین دوره از حوزه علمیه اصفهان برابر است با حکومت‌های افشار، زند، قاجار و پهلوی. حُکّام این رژیم‌ها، افرادی نالایق و فرومایه و توجهی به فرهنگ و علوم نداشته‌­اند و بلکه تنها هدف‌شان «انباشتن خزاین»[۱۳] و «دادن امتیاز»[۱۴] به کشورهای خارجی است. فقر اقتصادی منجر به قبول هر نوع قراردادی با دولت‌های بیگانه شد و تهاجم فرهنگی را به همراه خود روانه کشور کرد. از جمله قراردادها قبول تأسیس مدارس خارجی در ایران بود که برخی از کشورها چون انگلیس، آلمان، فرانسه و روسیه در ایران دایر کردند.

مدرسه «ستاره صبح» از جمله مدارسی بود که در ماه سپتامبر سال 1910 م. در اصفهان گشایش یافت در حالی که «مدرسه جلفا» پیشتر در این شهر مشغول تربیت دانش‌­آموزان خود بود[۱۵].

البته باید خاطرنشان ساخت که دانشمندان تقواپیشه و فرزانگان اصفهان در این دوره بسان شمع سوختند تا پرچم علم و دین را افراشته نگاه دارند و استوار چون کوه به حیات علمی خویش ادامه دادند، چنان‌که بزرگانی نیز چون آیةالله مجاهد شهید سید حسن مدرس و آیةالله‌العظمی بروجردی را در خود پرورید و به جهان ارزانی داشت.

دوره پنجم

این دوره برابر با نظام جمهوری اسلامی است در این دوران به واسطه حضور فعال روحانیت در عرصه سیاست و حاکمیت اشتیاق مردم به حوزه ‌های علمیه روز به روز افزون گردید. حوزه علمیه اصفهان تا پیش از انقلاب اسلامی که نزدیک به یک هزار طلبه داشت بعد از آن به یک باره به دو برابر رشد کرد و با گذشت زمان این میزان به شش هزار طلبه رسید.

حضرات آیات خادمی، صادقی، صافی و مظاهری مدیریت حوزه علمیه اصفهان را پس از انقلاب بر عهده داشته‌اند، مرکز مدیریت حوزه علمیه اصفهان در سال 1375 در ریاست حضرت آیت‌الله مظاهری تاسیس شد و به تدریج مدارس علمیه استان اصفهان را تحت پوشش قرار داد که تاکنون 34 مدرسه تحت پوشش مرکز قرار دارد.

دانشمندان حوزه علمیه اصفهان

حوزه علمیه اصفهان از جمله حوزه‌­های نادری است که بیشترین مهاجرت علمی علما و دانشمندان اسلامی را به خود پذیرفته و از حوزه­‌های علمیه شیعه بسان «جبل عامل لبنان»، «احساء» و «بحرین» بهره‌­ها برده و دانش‌ها اندوخته است. در این مجال به برخی از رجال این حوزه اشاره می‌­کنیم:

محمدباقر داماد (969-1041 ق.

فیلسوف فرزانه محمدباقر داماد فرزند میر محمدحسین استرآبادی و دخترزاده محقق ثانی علی بن عبدالعالی کرکی (متوفی 940) از بزرگ دانشمندان حوزه علمیه اصفهان است که در عهد صفوی تربیت شاگردانی بسان ملاصدرای شیرازی را برعهده گرفته است. «قَبَسات»، «جَذَوات»، «ایقاظات» و «شارع النجاة» از جمله تألیفات این حکیم الهی است.

شیخ بهایی (1030 ق.)

بهاءالملة والدین محمدبن حسین مشهور به شیخ بهایی در روستای (جبع) به دنیا آمد و به همراه پدر، راه ایران را در پیش گرفت تا در نشر معارف علوی گام نهد و علاوه بر رسیدگی به امور سیاسی – اجتماعی به تدریس فقه و اصول و فلسفه در حوزه علمیه اصفهان مشغول بود و علوم نقلی و عقلی را به خوبی آموخته و در تدریس و تألیف دانشمندان موفق بود. ده‌ها کتاب و رساله از وی باقی است که می‌­توان به «جامع عباسی»، «حبل المتین» در فقه، «عروةالوثقی» و «عین الصلاة» در تفسیر، «اربعین» و «شرح و حاشیه من لا یحضره الفقیه» در حدیث اشاره کرد. وی در ریاضیات و نجوم و آنچه که امروز به روان­شناسی شناخته می‌­شود دارای تألیفاتی است و در هنر معماری دست داشت.

ملا محمدتقی مجلسی

وی پدر علامه محمدباقر مجلسی و از شاگردان شیخ بهایی است. «احیاءالاحادیث»، «الاربعون حدیثاً»، «حاشیه صحیفه سجادیه»، «روضةالمتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه»، «شرح زیارت جامعه»، «شرح فارسی و عربی بر صحیفه سجادیه» از جمله آثار اوست.

علامه محمدباقر مجلسی (1037-1111 ق.)

وی از دانشمندان عهد صفوی است که در احیای احادیث اهل‌بیت علیه‌السلام تلاشی بسیار نموده است. علامه مجلسی به شرح و تفسیر کتب اربعه چون اصول کافی دست زد که «مرأةالعقول فی شرح اخبار آل الرسول» از این نوع است. وی دست به تألیف کتاب وزین «بحارالانوار» که جهانی از چنین همتی حیران است.

کتاب بحارالانوار بالغ بر یکصد جلد است که در آن احادیث پیامبر خداصلی الله علیه وآله وسلم و ائمه طاهرین علیه‌السلام جمع ­آوری شده است. وی برای نشر مذهب تشیع علاوه بر تألیف کتب عربی، برخی از تألیفاتش را به زبان فارسی نگاشت. «حق الیقین»، «عین الحیوة» «حلیةالمتقین»، «حیوةالقلوب»، «مشکوةالانوار» و «جلاءالعیون» از آن قسم است.

سیّد نعمت­ الله جزایری

از شاگردان علامه مجلسی بود که در هنگام تألیف «بحارالانوار» از سوی استاد، وی در خدمت او به تحصیل و تدوین حدیث اشتغال داشت. در دوران حیاتش علاوه بر منصب شیخ‌­الاسلامی در جنوب ایران، به تألیف بیش از پنجاه اثر پرداخت، که «انوارالنعمانیة» و «نورالمبین فی قصص الانبیاء و المرسلین» از آن جمله است.

آیةالله مجاهد سید حسن مدرس (1287-1357 ق.)

وی در قریه «سرابه کچو» از توابع اردستان تولد یافت و پس از فراگیری علوم از پدر در چهارده­ سالگی راهی حوزه علمیه اصفهان گردید و از مجتهدان عصر بهره برد و در علوم عقلی و نقلی به مدارج عالی نایل آمد و آن­گاه راهی عتبات عالیات شد تا از محضر آیات عظام میرزا حسن شیرازی و آیةالله سید محمدکاظم یزدی استفاده نماید. پس از چندی به اصفهان برگشت و در مدرسه «جدّه کوچک» به تدریس فقه و اصول اشتغال ورزید. و بر حسب امر آیات عظام نجف اشرف برای نظارت مجلس شورای اسلامی به تهران آمد. بارها مورد حمله دشمن واقع شد و سرانجام مسموم و شهید گردید.

آیةالله میرزا محمدجواد اصفهانی (1240-1312 ق.)

وی در اصفهان متولد شد و در همان‌­جا به تحصیل علوم اسلامی پرداخت و پس از چندی به عتبات عالیات رفت. از اساتید حوزه علمیه نجف بهره­ برد و از حضرت علامه آیةالله شیخ محمدحسن نجفی، صاحب جواهر، درجه اجتهاد گرفت و به اصفهان بازگشت. سال 1304 ق. ناصرالدین شاه وی را از اصفهان به تهران تبعید کرد تا مانع اجرای حدود از سوی ایشان گردد، اما با این تبعید، مبارزات این فقیه متقی پایان نیافت و در طول اقامت‌شان در تهران نیز ادامه پیدا کرد. معظم­له پدر میرزا محمدعلی – معروف به شاه‌­آبادی – است.

نقل می‌­کنند در بین راه ایشان – از منزل تا مسجد – یک مشروب‌ ­سازی قرار داشت که متعلق به «کنت ارمنی» بود و مشروب‌های دربار قاجار را تأمین می‌­کرد. روزی به اتفاق جمعی از نمازگزاران وارد مشروب­‌ سازی شده، خمره بزرگ مشروب را می‌­شکنند و همراهان، بقیه آثار را از بین می‌­برند. چون ناصرالدین شاه از این عمل ایشان خشمگین شد و به ایشان اعتراض می‌­کند با شهامت تمام می‌­گوید: «گمان می‌­کردم که تو ناصر دینی، ولی حالا دانستم که تو کاسر (شکننده) دینی.»

وی دارای تألیفات عدیده­ای است که می‌­توان به «بساتین الریاحین»، «کنوز اللیالی»، «السراج الوهاب فی شرح نتایج الاصول» و «الریاحین» اشاره نمود که سه کتاب اوّل در اصول و کتاب چهارم در فقه است. وی در اصفهان دار فانی را وداع گفته است.

آیةالله میرزا احمد بیدآبادی(1279-1357 ق.)

وی در اصفهان متولد شد و به تحصیل علوم پرداخت و از آیات و اساتید حوزه علمیه اصفهان، «آیةالله سیّد احمدباقر موسوی خوانساری»، «علامه سیّد محمدهاشم موسوی خوانساری چهارسوقی» و والد معظمش «آیةالله میرزا محمدجواد» اجازه اجتهاد دریافت داشت.

آیةالله میرزا محمدعلی شاه­‌آبادی (129-1369 ق.)

وی فرزند آیةالله میرزا محمدجواد اصفهانی است که در اصفهان متولد شد و از محضر پدر و برادر خویش کسب فیض نمود و در حوزه علمیه تهران به تحصیل فقه و اصول و فلسفه و عرفان پرداخت و از اساتیدی چون «آیةالله میرزاحسن آشتیانی»، «میرزا ابوالحسن حکیم» مشهور به «میرزای جلوه» و «میرزا هاشم گیلانی» بهره برد و به درجه اجتهاد رسید. آن­گاه به حوزه علمیه نجف رفته، از محضر آخوند خراسانی، شیخ فتح‌­الله شریعت اصفهانی، آیةالله میرزا حسن خلیلی کسب فیض کرد و پس از فوت آخوند خراسانی در حوزه علمیه سامرا به تدریس فقه و اصول و فلسفه پرداخت و خود در درس آیةالله میرزا محمدتقی شیرازی میرزای دوم حاضر شد.

پس از مدتی به ایران آمد و در تهران اقامت گزید. نوشته­‌اند: روزی شخصی به منظور ثبوت اجتهاد ایشان از وی تقاضای رؤیت اجازاتی که دیگران به آن بزرگوار داده­‌اند، می‌­کند و ایشان تمام اجازات را پیش روی وی از بین برده، می‌­گویند: «اجتهاد در سینه من است، نه در این کاغذها!» از آن همه، اجازه اجتهاد میرزای شیرازی که به ایشان داده محفوظ مانده است. وی یکی از شش نفری است که آیةالله میرزا محمدتقی شیرازی به او اجازه اجتهاد داده است[۱۶].

از آنجایی که ایشان پس از بازگشت به تهران در خیابان جمهوری اسلامی – شاه­‌آباد سابق – سکنی گزید به «شاه‌­آبادی» معروف گردید. آن­گاه حدود هفت سال در حوزه علمیه قم حضور یافتند و شاگردانی بسان حضرت امام خمینی – قدس سره – پرورش دادند[۱۷]. سپس به اصرار مردم تهران به این شهر بازگشتند و مبارزه برضد احمدشاه و رضاخان را ادامه دادند. چنانکه رضاخان هیچ­گاه نتوانست مسجد و سخنرانی ایشان را به تعطیل کشاند.

«شذرات المعارف»، «رشحات البحار»، «مفتاح السعادة فی احکام العبادة»، «حاشیه نجاة العبادة»، «رساله العقل و الجهل»، «چهار رساله در نبوت و ولایت عامه و خاصه»، «منازل السالکین»، «حاشیه کفایةالاصول» و «حاشیه فصول الاصول» از جمله تألیفات این فقیه، اصولی و عارف فرزانه است.

آیةالله حاج آقا حسین خادمی (1319-1405 ق.)

وی فرزند آقا سیّد جعفر خادم­‌الشریعه بود که در اصفهان متولد یافته و به تحصیل علوم پرداخته است. آن­گاه در پی تکمیل تحصیلات حوزوی راهی نجف اشرف شد و از آیات عظام میرزا محمد حسین نائینی، آقا ضیاءالدین عراقی و آقا سیّد ابوالحسن اصفهانی و آیةالله سیّد ابوتراب خوانساری و آیةالله شیخ محمدجواد بلاغی، فقه و اصول، رجال، درایه، کلام ملل و نحل را فرا گرفت. در 26 سالگی به مقام اجتهاد نایل آمد و به موطن خویش بازگشت و تدریس خارج فقه و اصول را آغاز کرد. وی معتقد بود «طلبه تا به درس مشغول نشده تحصیل علم برایش واجب کفایی است ولی پس از شروع بدان واجب عینی می‌­شود.»

از زمانی که رضاشاه اقدام به کشف حجاب کرد و لباسها را متحدالشکل نمود، آیةالله خادمی در مقابل این اقدامات، شجاعانه قد برافراشت و به مبارزه با او برخاست. در ماجرای ملی شدن صنعت نفت با آیةالله کاشانی و شهید نواب صفوی رهبر فداییان اسلام ارتباط نزدیک داشت. وی پس از رضاخان با تشکیل هیأت علمی، رویدادهای هفته را مورد بررسی قرار می‌­داد و در مقابل آن موضع مشخص اتخاذ می‌­کرد و در نهضت امام خمینی – قدس سره – (سال‎های 40 و 42) مردم را به شرکت در راهپیمایی­‌های عظیم عاشورا دعوت کرد و خود در آن روزها پیشاپیش دیگر روحانیون مبارز به راه افتاد. در سال 1342 هنگامی که حضرت امام به دست رژیم دستگیر و به تهران اعزام شد، به پیشنهاد آیةالله میلانی در تهران پیرامون مرجعیت امام سخن گفت و در پنجم رمضان 1357 ش. خانه معظم­له از سوی مأموران رژیم شاه تحت محاصره قرار گرفت و عده­ای نزدیک منزل ایشان به شهادت رسیدند. در دوره­های اول و دوم مجلس خبرگان نماینده مردم استان اصفهان گردید تا آنکه در 20 اسفند 1363 ش. – 1405 ق. به دیار ابدی شتافت.

تقریرات فقه مرحوم نایینی در صوم و صلاة، تقریرات اصول و حاشیه بر طهارت و صلاة رضا همدانی از جمله تألیفات این فقیه فرزانه است.

زنان دانش­‌پژوه حوزه اصفهان

از دیرباز بیوت آیات عظام و دانشمندان اسلامی، مراکز تعلیم و تربیت بوده و این آموزش به گروهی خاص، اختصاص داده نشده است. برپایه همین امر از میان این خاندان‌ها علم و فضیلت زنان دانشمندی در فقه و اصول و حدیث و ... برخاسته­‌اند. خاندان پرفضیلت علامه مجلسی از این قبیل است.

در دوره اخیر از «بانوی مجتهد ایرانی، بانو نصرت امین» که از جمله دانشمندان و نویسندگان توانایی حوزه اصفهان است، باید نام برد.

بانو نصرت امین به سال 1308 ق. – 1265 ش. در اصفهان متولد شد و پس از فراگیری قرآن به تحصیل علوم ادبی و دینی پرداخت تا به مقام اجتهاد نایل آمد.

اساتید ایشان عبارتند از:

  1. حجةالاسلام حاج آقا حسین نظام­الدین کچویی
  2. حجةالاسلام و المسلمین آقا میرزا علی‌­اصغر شریف
  3. آیةالله آقا سید ابوالقاسم دهکردی
  4. آیةالله میرزا علی آقا شیرازی
  5. آیةالله حاج میر سیّد علی نجف­‌آبادی

«اربعین الهاشمیه»، «تفسیر مخزن­العرفان» در پانزده جلد، «ترجمه تهذیب الاخلاق»، ابن مسکویه و «نفحات الرحمانیّة» از جمله تألیفات این بانوی دانشمند است.

بانوی اصفهانی پس از رسیدن به مدارج عالی به تأسیس مدارس نیز همت گمارد که می‌­توان از دو مدرسه زیر نام برد:

  1. «دبیرستان دخترانه امین» تأسیس در سال 1344 ش.
  2. «مکتب فاطمه(علیه‌السلام)»، که خود ایشان در آن تدریس می‌­کردند.

«علویه زینب السادات همایونی»، «علویه عفت الحاجیه افتخار امین» و «فخرالسادات ابطحی» از جمله شاگردان فاضل مکتب بانوی ایرانی هستند. این بزرگ بانوی ایرانی به سال 1403 ق. -23 خرداد 1363 ش. دار فانی را وداع گفت.

پانویس

  1. فتوح البلدان، بلاذری، ص 308.
  2. جغرافیای کامل ایران، ج 1، ص 308.
  3. مقدمه­‌ای بر تاریخ شهر و شهرنشینی در ایران، سلطان­زاده، ص 94، به نقل از صورةالارض، ص 106.
  4. زندگانی شگفت ­آور تیمور، ابن عبرشاه، ترجمه محمدعلی نجاتی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب 1339، ص 50.
  5. آل بویه، فقیهی، ص 301.
  6. تاریخ مدارس ایران، ص 99؛ آموزش قدیم در کشورهای اسلامی، شبلی نعمان، ترجمه فخر داعی، آموزش و پرورش، سال نهم، شماره 3، ص 30؛ آثار ملی اصفهان، ابوالقاسم رفیعی مهرآبادی، ص 431.
  7. اصفهان، دکتر لطف­الله هنرفر، ص 210 و 211.
  8. اصفهان، دکتر لطف­الله هنرفر، ص 160؛ تاریخ مغول در ایران، بر تولد اشیرلو، ترجمه دکتر محمود میرآفتاب، ص 315.
  9. تاریخ مغول، عباس اقبال آشتیانی، ص 256.
  10. همان، ص 308.
  11. همان، ص 259.
  12. الهجرة العاملیة الی ایران فی العصر الصفوی، جعفر المهاجر، ص 66.
  13. ژنرال گاسپار دروویل که مدت‌ها در ایران حضور داشت و با فتحعلی شاه از نزدیک آشنا بود، در مورد خست او می­‌گوید: «بخل و خست فتحعلی شاه نام نتها است، گویی لذتی جز روی هم انباشتن خزاین ندارد. او همه ساله ده تا دوازده میلیون فرانک جواهر گران‌بها می­‌خرد و آنها را در صندوق‌ها روی هم می‌­ریزد. ضمناً طلای بی­‌حسابی نیز جمع­ آوری می­‌کند. از این ­رو شکی نیست که به زودی زود کشور خویش را دچار ورشکستگی خواهد کرد.» سفرنامه دروویل، ترجمه جواد یحیی، ص 181.
  14. از جمله امتیازات، اعطای امتیاز رویتر بود که به نهضت تنباکو انجامید.
  15. تاریخ روابط ایران و فرانسه، ابوالحسن غفاری، ص 155.
  16. استادزاده، از نشریات حوزه علمیه شهید شاه­آبادی، ص 39.
  17. از دیگر شاگردان آیةالله شاه­آبادی، آیةالله‌العظمی مرعشی نجفی، آیةالله‌العظمی حاج میرزا هاشم آملی، آیةالله حاج میرزا محمد ثقفی تهرانی و حجةالاسلام حاج سید حسن احمدی را می­‌توان نام برد. (همان، ص 51 و 52). تهیه و تنظیم: یوسف شعبانعلی

منابع

برگرفته از سایت حوزه علمیه اصفهان در گذر زمانhttps://www.hawzahnews.com