هارون الرشید: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۱۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۳: | خط ۳: | ||
| تصویر = هارون الرشید.jpg | | تصویر = هارون الرشید.jpg | ||
| نام = أبوجعفر هارون بن محمدالمهدی بن أبی جعفر المنصور | | نام = أبوجعفر هارون بن محمدالمهدی بن أبی جعفر المنصور | ||
| نامهای دیگر = | | نامهای دیگر = هارون الرشید | ||
| سال تولد = | | سال تولد = 148ق. | ||
| تاریخ تولد = | | تاریخ تولد = | ||
| محل تولد = [[ری]] | | محل تولد = [[ری]] | ||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
| تاریخ درگذشت = | | تاریخ درگذشت = | ||
| محل درگذشت = | | محل درگذشت = | ||
| استادان = | | استادان = | ||
| شاگردان = | | شاگردان = | ||
| دین = | | دین = اسلام | ||
| مذهب = | | مذهب = | ||
| آثار = | | آثار = | ||
| فعالیتها = | | فعالیتها = پنجمین [[عباسیان|خلیفه عباسی]] | ||
| وبگاه = | | وبگاه = | ||
}} | }} | ||
'''هارون الرشید''' پنجمین خلیفه عباسی و یکی از | '''هارون الرشید''' پنجمین [[عباسیان|خلیفه عباسی]] و یکی از سفاکترین و عیّاشترین خلفای عباسی بود. او در طول زندگی خود چند صد نفر از فرزندان [[فاطمه بنت محمد (زهرا)|حضرت فاطمه (سلام الله علیها)]] را کشت. او همچنین امام هفتم شیعیان [[موسی بن جعفر (کاظم)|امام موسی کاظم (علیه السلام)]] را به شهادت رساند. | ||
عصر هارون به جهت درآمد زیاد، اموال فراوان، رونق تجارت، پیشرفت علم، [[فلسفه]] و موفقیت در فتوحات، عصر طلایی دوران حکومت عباسی نامیده میشود. | عصر هارون به جهت درآمد زیاد، اموال فراوان، رونق تجارت، پیشرفت علم، [[فلسفه]] و موفقیت در فتوحات، عصر طلایی دوران حکومت عباسی نامیده میشود. | ||
== معرفی مختصر هارون الرشید == | == معرفی مختصر هارون الرشید == | ||
هارون خلیفه معروف عباسی در سال صد و چهل و هشتم هجری قمری در منطقه ری بدنیا آمد. پدرش در آن زمان امیر منطقه ری و خراسان بود. کنیه هارون ابوجعفر و نسب وی هارون بن محمد بن منصور بن محمد بن علی بن عبدالله بن عباس است. مادر وی کنیزی به نام خُبزدان بود. هارون در سال ۱۷۰ هجری با موت برادرش هادی به خلافت رسید<ref> سیوطی، جلالالدین، تاریخ الخلفاء، ص۲۱۰، انتشارات المکتبة العصریه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۶هق</ref>. | هارون خلیفه معروف عباسی در سال صد و چهل و هشتم [[سال قمری|هجری قمری]] در منطقه [[ری]] بدنیا آمد. پدرش در آن زمان امیر منطقه ری و [[خراسان]] بود. کنیه هارون ابوجعفر و نسب وی هارون بن محمد بن منصور بن محمد بن علی بن عبدالله بن عباس است. مادر وی کنیزی به نام خُبزدان بود. هارون در سال ۱۷۰ هجری با موت برادرش هادی به خلافت رسید<ref> سیوطی، جلالالدین، تاریخ الخلفاء، ص۲۱۰، انتشارات المکتبة العصریه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۶هق</ref>. | ||
فضل بن یحیی پسر یحیی بن خالد برمکی ده روز پس از او به دنیا آمد و مادر فضل رشید را شیر داد و فضل و رشید برادر رضاعی بودند<ref>طبری، ابوجعفر، تاریخ طبری، ج۸، ص۲۳۰</ref>. | فضل بن یحیی پسر یحیی بن خالد برمکی ده روز پس از او به دنیا آمد و مادر فضل رشید را شیر داد و فضل و رشید برادر رضاعی بودند<ref>طبری، ابوجعفر، تاریخ طبری، ج۸، ص۲۳۰</ref>. | ||
هارون از مشهورترین | هارون از مشهورترین خلفای عباسی به حساب میآید شهرت او از شرق فراتر رفت و به غرب رسید و برخی از پادشاهان [[اروپا]] سعی در ایجاد روابط حسنه با او داشتند<ref>طقوش، محمد بن سهیل، دولت عباسیان، ص۸۹، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۳</ref>. | ||
هارون در همان شبی که هادی درگذشت به خلافت رسید. هنگامی که هادی درگذشت خزیمة بن خازم در نیمههای شب بر بستر جعفر بن هادی آمد و با ارعاب و تهدید برای هارون بیعت گرفت. هارون [[خلافت]] خود را مدیون مادرش و کوششهای مداوم [[یحیی بن خالد برمکی]] بود. یحیی که به دلیل پشتیبانی از هارون در زندان هادی به سر میبرد بلافاصله پس از | هارون در همان شبی که هادی درگذشت به خلافت رسید. هنگامی که هادی درگذشت خزیمة بن خازم در نیمههای شب بر بستر جعفر بن هادی آمد و با ارعاب و تهدید برای هارون [[بیعت]] گرفت. هارون [[خلافت]] خود را مدیون مادرش و کوششهای مداوم [[یحیی بن خالد برمکی]] بود. یحیی که به دلیل پشتیبانی از هارون در زندان هادی به سر میبرد بلافاصله پس از آنکه هارون بر خلافت رسید از زندان رهایی یافت و از جانب خلیفه به مقام وزارت منصوب شد و فرمان داد تا خبر مرگ هادی و خلافت وی را به همه ولایات گزارش کند و از امیران و سپاهیان برای او بیعت بگیرد. | ||
== نسب هارون الرشید == | == نسب هارون الرشید == | ||
خط ۳۷: | خط ۳۵: | ||
== تضاد در رفتار هارون الرشید == | == تضاد در رفتار هارون الرشید == | ||
هارون که در دربار خلافت رشد کرده بود، زندگی همراه با خوشی و لذتی را گذرانده بود و اکنون بخاطر موقعیت وی در | هارون که در دربار خلافت رشد کرده بود، زندگی همراه با خوشی و لذتی را گذرانده بود و اکنون بخاطر موقعیت وی در کشور اسلامی، مجبور بود که در ظاهر پایبند به قوانین شرع باشد. | ||
هارون خصوصیات متضادی داشت، رحم و خشونت، ظلم و عدل. روزی نزد فضیل عیاض که از مردان وارسته بود رفت و در اثر موعظه او گریست و از شدت گریه بیهوش شد و این واقعه چند بار تکرار شد<ref> پیشوائی، مهدی، سیره پیشوایان، ص۴۳۷، قم، انتشارات موسسه امام صادق، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۱هش</ref> و از طرفی در بارگاه او دو هزار کنیزک بود که سیصد نفر از آنان مخصوص آواز و رقص بودند<ref>جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ج۵، ص۱۶۲، ترجمه علی جواهر کلام، تهران، موسسه مطبوعاتی امیرکبیر، ۱۳۳۶ هـش</ref>. | هارون خصوصیات متضادی داشت، رحم و خشونت، ظلم و عدل. روزی نزد [[فضیل بن عیاض|فضیل عیاض]] که از مردان وارسته بود رفت و در اثر موعظه او گریست و از شدت گریه بیهوش شد و این واقعه چند بار تکرار شد<ref> پیشوائی، مهدی، سیره پیشوایان، ص۴۳۷، قم، انتشارات موسسه امام صادق، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۱هش</ref> و از طرفی در بارگاه او دو هزار کنیزک بود که سیصد نفر از آنان مخصوص آواز و رقص بودند<ref>جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ج۵، ص۱۶۲، ترجمه علی جواهر کلام، تهران، موسسه مطبوعاتی امیرکبیر، ۱۳۳۶ هـش</ref>. | ||
برخی از تواریخ او را فردی زاهد و پرهیزکار میدانند و نوشتهاند که او روزی صد رکعت نماز میخواند<ref> طبری، ابوجعفر، تاریخ طبری، ج۸، ص۳۴۷</ref>. و بر این امر مداومت داشت، دوستدار علم بود و حرمات الهی را تعظیم مینمود<ref> سیوطی، جلالالدین، تاریخ الخلفاء، ص۲۱۰</ref>. | برخی از تواریخ او را فردی زاهد و پرهیزکار میدانند و نوشتهاند که او روزی صد رکعت [[نماز]] میخواند<ref> طبری، ابوجعفر، تاریخ طبری، ج۸، ص۳۴۷</ref>. و بر این امر مداومت داشت، دوستدار علم بود و حرمات الهی را تعظیم مینمود<ref> سیوطی، جلالالدین، تاریخ الخلفاء، ص۲۱۰</ref>. | ||
و این قبیل توصیفات از هارون برگرفته از همین خصلت اوست. | و این قبیل توصیفات از هارون برگرفته از همین خصلت اوست. | ||
هارون سعی میکرد که به تمام اعمال خود صبغه شرعی بدهد. نقل شده در یکی از سالهای خلافتش به [[مکه]] رفت و هنگام اعمال برای پزشک مسیحی خود بسیار دعا کرد. برخی اعتراض کردند که او [[مسیحی]] است و [[دعا]] در حق او جایز نیست هارون در جواب گفت: چون سلامتی من در دست اوست و سلامتی من بر صلاح [[مسلمین]] است، پس صلاح مسلمین در دست اوست و دعا برای او اشکالی ندارد<ref> وردی، علی، نقش وعاظ در اسلام، ص۵۵، ترجمه محمدعلی خلیلی، تهران، انتشارات مجله ماه نو</ref>. | هارون سعی میکرد که به تمام اعمال خود صبغه شرعی بدهد. نقل شده در یکی از سالهای خلافتش به [[مکه]] رفت و هنگام اعمال برای پزشک [[مسیحی]] خود بسیار [[دعا]] کرد. برخی اعتراض کردند که او [[مسیحی]] است و [[دعا]] در حق او جایز نیست هارون در جواب گفت: چون سلامتی من در دست اوست و سلامتی من بر صلاح [[مسلمین]] است، پس صلاح مسلمین در دست اوست و دعا برای او اشکالی ندارد<ref> وردی، علی، نقش وعاظ در اسلام، ص۵۵، ترجمه محمدعلی خلیلی، تهران، انتشارات مجله ماه نو</ref>. | ||
== حوادث خلافت هارون الرشید == | == حوادث خلافت هارون الرشید == | ||
هارون در آغاز حکومتش خواست سیاست خشن هادی را در برابر [[علویان]] جبران کند لذا با آنان ملایمت و همدردی نشان داد و به آنان امان داد و علویان ساکن [[بغداد]] را به [[مدینه]] بازگرداند و استاندار مدینه را به جهت آزار علویان درگذشته برکنار کرد<ref> طبری، پیشین، 8/235</ref>. | هارون در آغاز حکومتش خواست سیاست خشن هادی را در برابر [[علویان]] جبران کند لذا با آنان ملایمت و همدردی نشان داد و به آنان امان داد و علویان ساکن [[بغداد]] را به [[مدینه]] بازگرداند و استاندار مدینه را به جهت آزار علویان درگذشته برکنار کرد<ref> طبری، پیشین، 8/235</ref>. | ||
اما علویان از اعتقاد راسخ خود مبنی بر این که خلافت حق ایشان است برنگشتند و برای رسیدن به آن دست به مبارزه و شورش زدند. قیام یحیی بن عبدالله، از جمله قیام های علویان، در دوران هارون الرشید اتفاق افتاد. یحیی بن عبدالله بن حسن بن حسن برادر نفس زکیه از داعیان و مبلغان او بود. او هنگامی که قیام نفس زکیه با شکست روبرو شد و پیروانش مورد تعقیب عباسیان قرار گرفتند به دیلم رفت و خود را امام خواند و مردم نیز با وی بیعت کردند و او را فرمانروای دولت نامیدند. هارون الرشید برای از بین بردن خطر یحیی، وی را به همراه امان نامهای که به امضای قاضیان و بزرگان بنیهاشم رسانده بود به بغداد دعوت کرد و یحیی نیز با فضل به بغداد آمد. هارون ابتدا مقدم یحیی را گرامیداشت ولی اندکی بعد فقیهان و قاضیان را به صدور فتوایی مبنی بر مشروعیت نقض آن پیمان نامه مجبور کرد و سپس یحیی را به قتل رساند. قتل یحیی موجب برانگیخته شدن عواطف و احساسات مردم دیلم شد و | اما علویان از اعتقاد راسخ خود مبنی بر این که خلافت حق ایشان است برنگشتند و برای رسیدن به آن دست به مبارزه و شورش زدند. قیام یحیی بن عبدالله، از جمله قیام های علویان، در دوران هارون الرشید اتفاق افتاد. یحیی بن عبدالله بن حسن بن حسن برادر [[نفس زکیه]] از داعیان و مبلغان او بود. او هنگامی که قیام نفس زکیه با شکست روبرو شد و پیروانش مورد تعقیب عباسیان قرار گرفتند به دیلم رفت و خود را امام خواند و مردم نیز با وی [[بیعت]] کردند و او را فرمانروای دولت نامیدند. هارون الرشید برای از بین بردن خطر یحیی، وی را به همراه امان نامهای که به امضای قاضیان و بزرگان [[بنیهاشم]] رسانده بود به [[بغداد]] دعوت کرد و یحیی نیز با فضل به بغداد آمد. هارون ابتدا مقدم یحیی را گرامیداشت ولی اندکی بعد فقیهان و قاضیان را به صدور فتوایی مبنی بر مشروعیت نقض آن پیمان نامه مجبور کرد و سپس یحیی را به قتل رساند. قتل یحیی موجب برانگیخته شدن عواطف و احساسات مردم دیلم شد و زمینه تاسیس دولتی مستقل و [[مذهب شیعه|شیعی]] را در قلمرو خلافت عباسی یعنی [[علویان طبرستان]] را فراهم کرد<ref>طبری، پیشین، 4/ 633-628</ref>. | ||
دوران طولانی خلافت هارون با قیامها و شورشهای مختلفی همراه بود. گروهی از [[خوارج]] که قدرت خلفا و احکام شرعی آنان را قبول نداشتند در منطقه جزیره (قسمت شمالی عراق) به فرماندهی ولید بن طریف شاری فعال شدند و قدرت خود را به آذربایجان و ارمنستان و سواد عراق گسترش دادند که هارون نیروی نظامی به رهبری یزید بن مزید شیبانی به رویارویی با آنان فرستاد و در سال 179 ه. ق بر آنان چیره شد. | دوران طولانی خلافت هارون با قیامها و شورشهای مختلفی همراه بود. گروهی از [[خوارج]] که قدرت خلفا و احکام شرعی آنان را قبول نداشتند در منطقه جزیره (قسمت شمالی [[عراق]]) به فرماندهی ولید بن طریف شاری فعال شدند و قدرت خود را به آذربایجان و ارمنستان و سواد عراق گسترش دادند که هارون نیروی نظامی به رهبری یزید بن مزید شیبانی به رویارویی با آنان فرستاد و در سال 179 ه. ق بر آنان چیره شد. | ||
در سرزمین [[شام]] نیز برخوردهای قبیلهای بین یمنیها و عرنانیها در سال 176 ه. ق، در [[دمشق]] به بالاترین حد خود رسید و نزدیک دو سال این درگیریها طول کشید و هارون با کمک برمکیان توانست اوضاع را سامان دهد<ref>طبری، پیشین، 8/ 262-251</ref>. | در سرزمین [[شام]] نیز برخوردهای قبیلهای بین یمنیها و عرنانیها در سال 176 ه. ق، در [[دمشق]] به بالاترین حد خود رسید و نزدیک دو سال این درگیریها طول کشید و هارون با کمک برمکیان توانست اوضاع را سامان دهد<ref>طبری، پیشین، 8/ 262-251</ref>. | ||
در افریقیه نیز از سال 171 ه. ق ناآرامیهایی به علت قیام خوارج و بعض فرماندهان سپاه و بربرها ایجاد شد. هارون هزیمة بن اعین را استاندار افریقیه کرد که وی توانست آرامش را به این منطقه بازگرداند و پس از او ابراهیم بن اغلب استاندار افریقیه شد وی باعث شکوفایی عمرانی و اقتصادی در افریقیه شد و زمینه | در افریقیه نیز از سال 171 ه. ق ناآرامیهایی به علت قیام خوارج و بعض فرماندهان سپاه و بربرها ایجاد شد. هارون هزیمة بن اعین را استاندار افریقیه کرد که وی توانست آرامش را به این منطقه بازگرداند و پس از او ابراهیم بن اغلب استاندار افریقیه شد وی باعث شکوفایی عمرانی و اقتصادی در افریقیه شد و زمینه ایجاد حکومت اغلبیان را فراهم آورد و بعدها از حکومت مرکزی بغداد مستقل شد و «قیروان» را در جنوب غربی تونس فعلی بر پایتختی برگزید<ref>طبری، همان، 8/314</ref>. | ||
== اوضاع شیعیان در زمان هارون الرشید == | == اوضاع شیعیان در زمان هارون الرشید == | ||
برخی کتابهای تاریخی برخورد هارون با شیعیان را شدید دانستهاند<ref>جعفریان، حیات فکری وسیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۶ش، ص۳۹۱</ref>. از [[ابوالفرج اصفهانی]] و [[طبری]] نقل کردهاند، هارون در دوران خلافت خود، درگیریهای مختلفی با علویان داشته و به کشتار آنان اقدام کرده است. | برخی کتابهای تاریخی برخورد هارون با شیعیان را شدید دانستهاند<ref>جعفریان، حیات فکری وسیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۶ش، ص۳۹۱</ref>. از [[ابوالفرج اصفهانی]] و [[طبری]] نقل کردهاند، هارون در دوران خلافت خود، درگیریهای مختلفی با علویان داشته و به کشتار آنان اقدام کرده است. | ||
برخی مورخان نقل میکنند، هارون برای حفظ حکومت و جلوگیری از قیام [[شیعیان]]، آنان را سرکوب میکرد. شخصی به نام سفیان بن بزار میگوید روزی نزد مأمون بودم و او در جمعی گفت، [[مذهب تشیع]] را پدرم هارون به من آموخت و اگر شیعیان را به قتل میرساند، بهخاطر حکومت بود؛ چراکه حکومت عقیم و نازا است<ref>نجفی یزدی، مناقب اهل بیت (علیه السلام)، ۱۳۸۴ش، ج۲، ص۳۵۱</ref>. | برخی مورخان نقل میکنند، هارون برای حفظ حکومت و جلوگیری از قیام [[مذهب شیعه|شیعیان]]، آنان را سرکوب میکرد. شخصی به نام سفیان بن بزار میگوید روزی نزد مأمون بودم و او در جمعی گفت، [[مذهب تشیع]] را پدرم هارون به من آموخت و اگر شیعیان را به قتل میرساند، بهخاطر حکومت بود؛ چراکه حکومت عقیم و نازا است<ref>نجفی یزدی، مناقب اهل بیت (علیه السلام)، ۱۳۸۴ش، ج۲، ص۳۵۱</ref>. | ||
== مرگ هارون الرشید == | == مرگ هارون الرشید == | ||
بنا بر برخی منابع تاریخی در پی آشوبهای خراسان به وسیله رافع بن لیث و آرام نشدن منطقه به وسیله نماینده هارون خود خلیفه در سال ۱۹۲ق راهی خراسان شد تا منطقه را آرام کند؛ ولی در طوس<ref>جعفریان، حیات فکری وسیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۶ش، ص۴۶۲</ref> در روستایی به نام سناباد به علت بیماری در [[جمادی الاول|جمادی الاولی]] سال ۱۹۳ق در چهل و شش سالگی درگذشت و پسرش صالح نماز میت را بر او خواند. بعدها محل دفن هارون به بقعه هارونیه معروف شد<ref>جعفریان، حیات فکری وسیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۶ش، ص۹۳</ref>. شب مرگ هارون در طوس مردم با پسر او امین در [[بغداد]] بیعت کردند<ref>ابن اثیر، الکامل، دارصادر، ج۶، ص۲۸۷</ref>. در سال ۲۰۳ به خواست مأمون [[علی بن موسی | بنا بر برخی منابع تاریخی در پی آشوبهای خراسان به وسیله رافع بن لیث و آرام نشدن منطقه به وسیله نماینده هارون خود خلیفه در سال ۱۹۲ق راهی خراسان شد تا منطقه را آرام کند؛ ولی در [[طوس]]<ref>جعفریان، حیات فکری وسیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۶ش، ص۴۶۲</ref> در روستایی به نام سناباد به علت بیماری در [[جمادی الاول|جمادی الاولی]] سال ۱۹۳ق در چهل و شش سالگی درگذشت و پسرش صالح [[نماز میت]] را بر او خواند. بعدها محل دفن هارون به بقعه هارونیه معروف شد<ref>جعفریان، حیات فکری وسیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۶ش، ص۹۳</ref>. شب مرگ هارون در طوس مردم با پسر او امین در [[بغداد]] بیعت کردند<ref>ابن اثیر، الکامل، دارصادر، ج۶، ص۲۸۷</ref>. در سال ۲۰۳ به خواست مأمون [[علی بن موسی (رضا)|امام رضا (علیه السلام)]] در این مکان در کنار هارون دفن شد<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ ق، ص۴۶۴</ref>. | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: | [[رده:عباسیان]] | ||
[[رده:شخصیتها]] | |||
[[رده:تاریخ اسلام]] |
نسخهٔ کنونی تا ۴ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۶:۲۱
هارون الرشید | |
---|---|
نام کامل | أبوجعفر هارون بن محمدالمهدی بن أبی جعفر المنصور |
نامهای دیگر | هارون الرشید |
اطلاعات شخصی | |
محل تولد | ری |
دین | اسلام |
فعالیتها | پنجمین خلیفه عباسی |
هارون الرشید پنجمین خلیفه عباسی و یکی از سفاکترین و عیّاشترین خلفای عباسی بود. او در طول زندگی خود چند صد نفر از فرزندان حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را کشت. او همچنین امام هفتم شیعیان امام موسی کاظم (علیه السلام) را به شهادت رساند. عصر هارون به جهت درآمد زیاد، اموال فراوان، رونق تجارت، پیشرفت علم، فلسفه و موفقیت در فتوحات، عصر طلایی دوران حکومت عباسی نامیده میشود.
معرفی مختصر هارون الرشید
هارون خلیفه معروف عباسی در سال صد و چهل و هشتم هجری قمری در منطقه ری بدنیا آمد. پدرش در آن زمان امیر منطقه ری و خراسان بود. کنیه هارون ابوجعفر و نسب وی هارون بن محمد بن منصور بن محمد بن علی بن عبدالله بن عباس است. مادر وی کنیزی به نام خُبزدان بود. هارون در سال ۱۷۰ هجری با موت برادرش هادی به خلافت رسید[۱]. فضل بن یحیی پسر یحیی بن خالد برمکی ده روز پس از او به دنیا آمد و مادر فضل رشید را شیر داد و فضل و رشید برادر رضاعی بودند[۲].
هارون از مشهورترین خلفای عباسی به حساب میآید شهرت او از شرق فراتر رفت و به غرب رسید و برخی از پادشاهان اروپا سعی در ایجاد روابط حسنه با او داشتند[۳].
هارون در همان شبی که هادی درگذشت به خلافت رسید. هنگامی که هادی درگذشت خزیمة بن خازم در نیمههای شب بر بستر جعفر بن هادی آمد و با ارعاب و تهدید برای هارون بیعت گرفت. هارون خلافت خود را مدیون مادرش و کوششهای مداوم یحیی بن خالد برمکی بود. یحیی که به دلیل پشتیبانی از هارون در زندان هادی به سر میبرد بلافاصله پس از آنکه هارون بر خلافت رسید از زندان رهایی یافت و از جانب خلیفه به مقام وزارت منصوب شد و فرمان داد تا خبر مرگ هادی و خلافت وی را به همه ولایات گزارش کند و از امیران و سپاهیان برای او بیعت بگیرد.
نسب هارون الرشید
هارون عباسی معروف به هارون الرشید از خلیفههای عباسی در سال ۱۴۵ قمری در ری به دنیا آمد. او فرزند مهدی عباسی و کنیزی به نام خیزران بود[۴].
پدرش در زمان تولد هارون امیر منطقه ری و خراسان بود. کنیۀ هارون ابوجعفر است[۵]. هارون در سال ۱۷۰ ق با مرگ برادرش هادی به خلافت رسید و تا سال ۱۹۳ هجری حکومت کرد[۶].
تضاد در رفتار هارون الرشید
هارون که در دربار خلافت رشد کرده بود، زندگی همراه با خوشی و لذتی را گذرانده بود و اکنون بخاطر موقعیت وی در کشور اسلامی، مجبور بود که در ظاهر پایبند به قوانین شرع باشد. هارون خصوصیات متضادی داشت، رحم و خشونت، ظلم و عدل. روزی نزد فضیل عیاض که از مردان وارسته بود رفت و در اثر موعظه او گریست و از شدت گریه بیهوش شد و این واقعه چند بار تکرار شد[۷] و از طرفی در بارگاه او دو هزار کنیزک بود که سیصد نفر از آنان مخصوص آواز و رقص بودند[۸].
برخی از تواریخ او را فردی زاهد و پرهیزکار میدانند و نوشتهاند که او روزی صد رکعت نماز میخواند[۹]. و بر این امر مداومت داشت، دوستدار علم بود و حرمات الهی را تعظیم مینمود[۱۰]. و این قبیل توصیفات از هارون برگرفته از همین خصلت اوست.
هارون سعی میکرد که به تمام اعمال خود صبغه شرعی بدهد. نقل شده در یکی از سالهای خلافتش به مکه رفت و هنگام اعمال برای پزشک مسیحی خود بسیار دعا کرد. برخی اعتراض کردند که او مسیحی است و دعا در حق او جایز نیست هارون در جواب گفت: چون سلامتی من در دست اوست و سلامتی من بر صلاح مسلمین است، پس صلاح مسلمین در دست اوست و دعا برای او اشکالی ندارد[۱۱].
حوادث خلافت هارون الرشید
هارون در آغاز حکومتش خواست سیاست خشن هادی را در برابر علویان جبران کند لذا با آنان ملایمت و همدردی نشان داد و به آنان امان داد و علویان ساکن بغداد را به مدینه بازگرداند و استاندار مدینه را به جهت آزار علویان درگذشته برکنار کرد[۱۲].
اما علویان از اعتقاد راسخ خود مبنی بر این که خلافت حق ایشان است برنگشتند و برای رسیدن به آن دست به مبارزه و شورش زدند. قیام یحیی بن عبدالله، از جمله قیام های علویان، در دوران هارون الرشید اتفاق افتاد. یحیی بن عبدالله بن حسن بن حسن برادر نفس زکیه از داعیان و مبلغان او بود. او هنگامی که قیام نفس زکیه با شکست روبرو شد و پیروانش مورد تعقیب عباسیان قرار گرفتند به دیلم رفت و خود را امام خواند و مردم نیز با وی بیعت کردند و او را فرمانروای دولت نامیدند. هارون الرشید برای از بین بردن خطر یحیی، وی را به همراه امان نامهای که به امضای قاضیان و بزرگان بنیهاشم رسانده بود به بغداد دعوت کرد و یحیی نیز با فضل به بغداد آمد. هارون ابتدا مقدم یحیی را گرامیداشت ولی اندکی بعد فقیهان و قاضیان را به صدور فتوایی مبنی بر مشروعیت نقض آن پیمان نامه مجبور کرد و سپس یحیی را به قتل رساند. قتل یحیی موجب برانگیخته شدن عواطف و احساسات مردم دیلم شد و زمینه تاسیس دولتی مستقل و شیعی را در قلمرو خلافت عباسی یعنی علویان طبرستان را فراهم کرد[۱۳].
دوران طولانی خلافت هارون با قیامها و شورشهای مختلفی همراه بود. گروهی از خوارج که قدرت خلفا و احکام شرعی آنان را قبول نداشتند در منطقه جزیره (قسمت شمالی عراق) به فرماندهی ولید بن طریف شاری فعال شدند و قدرت خود را به آذربایجان و ارمنستان و سواد عراق گسترش دادند که هارون نیروی نظامی به رهبری یزید بن مزید شیبانی به رویارویی با آنان فرستاد و در سال 179 ه. ق بر آنان چیره شد.
در سرزمین شام نیز برخوردهای قبیلهای بین یمنیها و عرنانیها در سال 176 ه. ق، در دمشق به بالاترین حد خود رسید و نزدیک دو سال این درگیریها طول کشید و هارون با کمک برمکیان توانست اوضاع را سامان دهد[۱۴].
در افریقیه نیز از سال 171 ه. ق ناآرامیهایی به علت قیام خوارج و بعض فرماندهان سپاه و بربرها ایجاد شد. هارون هزیمة بن اعین را استاندار افریقیه کرد که وی توانست آرامش را به این منطقه بازگرداند و پس از او ابراهیم بن اغلب استاندار افریقیه شد وی باعث شکوفایی عمرانی و اقتصادی در افریقیه شد و زمینه ایجاد حکومت اغلبیان را فراهم آورد و بعدها از حکومت مرکزی بغداد مستقل شد و «قیروان» را در جنوب غربی تونس فعلی بر پایتختی برگزید[۱۵].
اوضاع شیعیان در زمان هارون الرشید
برخی کتابهای تاریخی برخورد هارون با شیعیان را شدید دانستهاند[۱۶]. از ابوالفرج اصفهانی و طبری نقل کردهاند، هارون در دوران خلافت خود، درگیریهای مختلفی با علویان داشته و به کشتار آنان اقدام کرده است.
برخی مورخان نقل میکنند، هارون برای حفظ حکومت و جلوگیری از قیام شیعیان، آنان را سرکوب میکرد. شخصی به نام سفیان بن بزار میگوید روزی نزد مأمون بودم و او در جمعی گفت، مذهب تشیع را پدرم هارون به من آموخت و اگر شیعیان را به قتل میرساند، بهخاطر حکومت بود؛ چراکه حکومت عقیم و نازا است[۱۷].
مرگ هارون الرشید
بنا بر برخی منابع تاریخی در پی آشوبهای خراسان به وسیله رافع بن لیث و آرام نشدن منطقه به وسیله نماینده هارون خود خلیفه در سال ۱۹۲ق راهی خراسان شد تا منطقه را آرام کند؛ ولی در طوس[۱۸] در روستایی به نام سناباد به علت بیماری در جمادی الاولی سال ۱۹۳ق در چهل و شش سالگی درگذشت و پسرش صالح نماز میت را بر او خواند. بعدها محل دفن هارون به بقعه هارونیه معروف شد[۱۹]. شب مرگ هارون در طوس مردم با پسر او امین در بغداد بیعت کردند[۲۰]. در سال ۲۰۳ به خواست مأمون امام رضا (علیه السلام) در این مکان در کنار هارون دفن شد[۲۱].
پانویس
- ↑ سیوطی، جلالالدین، تاریخ الخلفاء، ص۲۱۰، انتشارات المکتبة العصریه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۶هق
- ↑ طبری، ابوجعفر، تاریخ طبری، ج۸، ص۲۳۰
- ↑ طقوش، محمد بن سهیل، دولت عباسیان، ص۸۹، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۳
- ↑ طبری، تاریخ، دارالکتب العلمیه، ج۸، ص۳۵۹-۳۴۷
- ↑ جعفریان، حیات فکری وسیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۶ش، ج۲،ص۲۸
- ↑ جعفریان، حیات فکری وسیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۶ش، ص۳۹۰
- ↑ پیشوائی، مهدی، سیره پیشوایان، ص۴۳۷، قم، انتشارات موسسه امام صادق، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۱هش
- ↑ جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ج۵، ص۱۶۲، ترجمه علی جواهر کلام، تهران، موسسه مطبوعاتی امیرکبیر، ۱۳۳۶ هـش
- ↑ طبری، ابوجعفر، تاریخ طبری، ج۸، ص۳۴۷
- ↑ سیوطی، جلالالدین، تاریخ الخلفاء، ص۲۱۰
- ↑ وردی، علی، نقش وعاظ در اسلام، ص۵۵، ترجمه محمدعلی خلیلی، تهران، انتشارات مجله ماه نو
- ↑ طبری، پیشین، 8/235
- ↑ طبری، پیشین، 4/ 633-628
- ↑ طبری، پیشین، 8/ 262-251
- ↑ طبری، همان، 8/314
- ↑ جعفریان، حیات فکری وسیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۶ش، ص۳۹۱
- ↑ نجفی یزدی، مناقب اهل بیت (علیه السلام)، ۱۳۸۴ش، ج۲، ص۳۵۱
- ↑ جعفریان، حیات فکری وسیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۶ش، ص۴۶۲
- ↑ جعفریان، حیات فکری وسیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۶ش، ص۹۳
- ↑ ابن اثیر، الکامل، دارصادر، ج۶، ص۲۸۷
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ ق، ص۴۶۴