حضرت ابراهیم: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'اهلسنت' به 'اهل سنت') |
|||
خط ۹: | خط ۹: | ||
| لقب = ابراهیم خلیل | | لقب = ابراهیم خلیل | ||
| کنیه = | | کنیه = | ||
| پدر = {{فهرست جعبه افقی |اختلافی |تارُخ([[مذهب شیعه|شیعه]]) |ترح(عهد عتیق) |تارَح(منابع تاریخی [[مسلمان|مسلمانان]]) |آزر(مفسران [[اهل سنت و جماعت| | | پدر = {{فهرست جعبه افقی |اختلافی |تارُخ([[مذهب شیعه|شیعه]]) |ترح(عهد عتیق) |تارَح(منابع تاریخی [[مسلمان|مسلمانان]]) |آزر(مفسران [[اهل سنت و جماعت|اهل سنت]] آزر) }} | ||
| مادر = امیله | | مادر = امیله | ||
}} | }} |
نسخهٔ ۱۵ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۵۹
حضرت ابراهیم | |
---|---|
نام کامل | حضرت ابراهیم (علیه السلام) |
پدر | |
مادر | امیله |
مدفن |
|
حضرت ابراهیم (علیه السلام) مشهور به ابراهیم خلیل یکی از انبیای عظام الهی و از پیامبران اولوالعزم است. دین توحیدی به آن حضرت منتسب است و ایشان پدر ارجمند حضرت اسماعیل (علیه السلام) و حضرت اسحاق (علیه السلام) میباشد که به واسطه آن دو، نسب بسیاری از انبیاء من جمله حضرت موسی (علیه السلام)، حضرت عیسی (علیه السلام) و حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) به آن حضرت باز میگردد.
نام حضرت ابراهیم
شکلهای گوناگون نام ابراهیم در منابع دینی و غیر دینی با افزایش، ادغام، یا جابجایی حروف و هجاها میتواند حاکی از شهرت و رواج آن در منطقه هلال خصیب باشد. شکل ابرام در نخستین موضعی که عهد عتیق به آن اشاره کرده[۱]، همچون نامهای یعقوب و یوسف در سدههای ۲۰ و ۱۹قم، در میان آموریها و سایر اقوام منطقه دیده شده است[۲]. جوالیقی نیز شکلهای اِبراهام، اِبراهْم، اِبراهِم را ذکر کرده و آنرا نامی کهن و غیر عربی دانسته است[۳]. ظاهراً کهنترین منبعی که این نام را به شکل ابراهیم ضبط کرده قرآن است.
معنای ابراهیم
درباره معنای اَبرام نخستین بخش آن (اَب) به معنای پدر لغتی سامی است. همچنین دومین بخش رابه معنای دوست داشتن و یا به معنای بلندمرتبه یا عالی دانستهاند. بر این مبنا، معنای پدر عالی یا متعالی را برای اَبرام نمیتوان نامحتمل شمرد[۴]. همچنین معنایی که برای اَبراهام (شکل گویشی آن: اَوْرَهام) - پدر امتهای بسیار - آمده است گویا فقط ریشه عامیانه دارد، اگرچه میتواند با «رُهام» عربی به معنای کثیر و بیشمار همریشه باشد. اما معانی و شکلهای دیگری هم که برای ابراهیم آوردهاند، درست نمینماید. به عنوان نمونه نووی از قول ماوردی، معنای آن را در سریانی پدر رحیم آورده و وهببن منبه، اَبْرهه را صورت حبشی ابراهیم و به معنای سپید چهره دانسته است که چنین معنایی صحیح به نظر نمیرسد[۵].
خاندان و خاستگاه حضرت ابراهیم
بنابر روایت عهد عتیق ابراهیم به قبایل آرامی که از جزیرة العرب به کرانههای فرات کوچیده بودند نسب میبرد[۶]. برخی از محققان، نیاکان ابراهیم را از آموریانی دانستهاند که از جزیره عربی به عراق تاختند[۷]. آرامی ها، در حرّان نزدیک به سرچشمههای رود بلیخ و خابور مستقر بودند و ظاهراً در اواسط نیمه دوم هزاره سوم قم، به سبب رونقی که در شهر اور پدید آمده بود، گروههایی از آنان به آن شهر مهاجرت کرده بودند؛ اما هنگامی که اور با هجوم قبایل آموری و حملات عیلامی ها ویران شد، آرامیان مهاجر دوباره به موطن اصلی خود بازگشتند. پدر ابراهیم در رأس یکی از خاندانهایی قرار داشت که در این مهاجرت از اور رهسپار حرّان شدند[۸]. با توجه به آنچه باستانشناسان درباره هجرت آرامیان گفتهاند، میتوان دریافت که خاندان ابراهیم در اوایل هزاره دوم قم به این منطقه کوچ کردهاند[۹]. مورخان و نویسندگان متقدم نیز از حرّان به عنوان موطن پدر ابراهیم سخن راندهاند[۱۰].
تاریخ ولادت و زادگاه حضرت ابراهیم
درباره زمان تولد ابراهیم که در ۷۰ سالگی ترح رخ داد[۱۱]، هیچ سندی که تاریخ دقیق یا نسبتاً دقیقی ارائه دهد به دست نیامده است. امروزه بیشتر محققان، سده ۲۰قم را به عنوان تاریخ ولادت ابراهیم پذیرفتهاند و برخی از آنها رقم دقیقتر ۱۹۹۶قم را ذکر کردهاند[۱۲].
اختلاف درباره محل تولد ابراهیم نیز بسیار است. با آنکه از عهد عتیق برمیآید که ابراهیم در اورِ کلدانیان متولد شده است[۱۳]، ولی برخی زادگاه او را الورکاء (اوروک) و بسیاری از منابع اسلامی شهر کوثی که خرابههای آن امروزه به نام تل ابراهیم مشهور است، دانستهاند[۱۴]؛ و ابن بطوطه (ص ۱۰۱) از محلی به نام بُرص میان حله و بغداد (برس یا برس نمرود، در محل بابل کنونی) در عراق یاد کرده که گقتهاند زادگاه ابراهیم بوده است. از حرّان هم به عنوان مولد ابراهیم یاد شده است[۱۵]. با این همه غالب محققان معاصر برآنند که اور، مولد و محل رشد ابراهیم بوده است.
نام پدر حضرت ابراهیم
اما درباره نام پدر ابراهیم میان عهدین و قرآن ، و به تبع آنها میان مفسران اختلاف هست. در عهد عتیق این نام، ترح ضبط شده و در قرآن آزر آمده است[۱۶]. مفسران و لغتشناسان واژه آزر را واژهای بیگانه و معرّب دانستهاند[۱۷] و امروزه این نظر در میان شرق شناسان رواج یافته که محتملاً این کلمه صوت تحریف شده اِلِعاذار (العاذر، الیعزر) عبری است که بنابر عهد عتیق، نام خادم ابراهیم بوده است اما اختلاف موارد در تفاسیر نیز چنان است که برخی از آنها دلالت بر این دارد که آزر نام پدر است و برخی دیگر این احتمال را نفی میکنند. بسیاری از مفسران و مورخان، نام پدر ابراهیم را تارح ذکر کرده[۱۸] و نام آزر در قرآن را که به روایتی خود پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله آنرا تأیید کرده است[۱۹]، به وجوهی توجیه کردهاند.
برخی آزر را به معنای یار و انباز دانستهاند، و درین صورت آیه واِذْقالَ اِبراهیمٌ لِاَبیهِ آزَرَ اَتَتَّخِذُ اَسْناماً... [انعام–۷۴] اشاره به آنست که پدر ابراهیم در پرستش بتها یار و انباز قوم بود. برخی دیگر آزر را نام بتی دانستهاند که پدر ابراهیم آن را میپرستیده است، و در آیه مذکور اصناماً را بدل از آن گرفتهاند[۲۰]. بعضی نیز تارح را نام پدر و آزر را نام عموی ابراهیم دانستهاند و متذکر شدهاند که عرب، عنوان اب را بر عمو نیز اطلاق میکرده است، چنانکه در قرآن اسماعیل پدر یعقوب نامیده شده است. ظاهراً این سخن اخیر بیشتر بدان جهت ابراز شده است که براساس حدیثی از پیامبر، همه نیاکان پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) موحد بودهاند نَقَلَنی اللّهُ مِن اَصلابِ الطّاهرینِ الی اَرحامِ الطّاهراتِ. هم از اینروست که طوسی پس از ذکر این معنی که نسب شناسان نام پدر ابراهیم را تارح گفتهاند، افزوده است که آزر جد مادری ابراهیم بوده است.
کودکی حضرت ابراهیم
مادر حضرت ابراهیم را از ترس نمرودیان که هر نوزادی را به قتل میرساندند داخل غاری که در نزدیکی خانهاش بود میگذارد. نوزاد در یک روز به اندازه کسی که در یک ماه بزرگ میشود رشد میکند و بعد از سپری شدن ۱۵ ماه مادرش او را شبانه از غار بیرون میآورد[۲۱].
ازدواج و فرزندان حضرت ابراهیم
همسر نخستینِ ابراهیم ساره است و ابراهیم (علیه السلام) بنا به نقل تورات در اور کلدانیان با او ازدواج نمود[۲۲]. از تورات برمیآید که او خواهر ناتنی ابراهیم بوده است[۲۳]؛ اما مطابق با روایات شیعه ساره دختر خاله ابراهیم و خواهر لوط (علیه السلام) بوده است[۲۴]. برطبق یکی از این روایات ابراهیم (علیه السلام) در کوثا با او ازدواج نمود و او صاحب مال فراوانی بود که پس از ازدواج حضرت ابراهیم با او به تملک ابراهیم (علیه السلام) درآمد و حضرت ابراهیم آنها را زیادتر نمود؛ به نحوی که در منطقه زندگی او کسی بهاندازه او مال و حشم نداشت[۲۵].
ابراهیم از ساره فرزنددار نمیشد؛ از این رو ساره کنیز خود هاجر را به او بخشید و ابراهیم از او صاحب فرزندی به نام اسماعیل شد[۲۶]. ابراهیم پس از چند سال از ساره هم صاحب فرزند شد که نام او را اسحاق گذاشتند. تولد اسحاق ۵ یا ۱۳ سال بعد از اسماعیل دانسته شده است[۲۷]. بنا به برخی نقلها هنگام تولد اسحاق ابراهیم (علیه السلام) بیش از ۱۰۰ سال داشته و ساره ۹۰ ساله بوده است[۲۸] و طبق نقلی دیگر اسحاق سی سال بعد از اسماعیل متولد شد و ابراهیم (علیه السلام) در آن زمان ۱۲۰ سال داشت[۲۹].
گفتهاند ابراهیم (علیه السلام) پس از در گذشت ساره با دو زن دیگر ازدواج کرد که از یکی صاحب ۴ پسر و از دیگری صاحب ۷ پسر شد و مجموع فرزندان او به ۱۳ پسر رسید[۳۰].
حضرت ابراهیم و دعوت به یکتاپرستی
به روایت قرآن مجید ابراهیم با ابطال پرستش اجرام آسمانی که در آن هنگام رایج بود مردم را به پرستش خدای یگانه دعوت کرد[۳۱]. این روایت قرآنی بیآنکه در عهد عتیق از آن نشانی باشد، در میان یهود معروف بوده و یوسفوس بدان اشاره کرده، و در کتب یهودی دورههای بعد نیز دیده میشود. بعضی از روایتها حاکی از آن است که این واقعه به هنگام مناقشه ابراهیم با قوم خود روی داد و در واقع اظهار اعتقاد ابراهیم به اجرام آسمانی و سپس رویگردانی وی از آنها برای متوجه ساختن قوم به بیاعتبار بودن این آیین و متوجه ساختن آنها به وحدانیت خداوند بوده است[۳۲].
چنانکه به گفته مسعودی، ساره همسر ابراهیم و لوط برادرزادهاش پسر هاران، نخستین کسانی بودند که به وی گرویدند[۳۳]، و به گقته فان سترس ابراهیم خود گویا نخستین کسی بود که از این طریق به یکتاپرستی گرایش یافت.
نبوت، امامت حضرت ابراهیم
در آیاتی چند از قرآن، از نبوت حضرت ابراهیم و دعوت او به توحید سخن آمده است[۳۴]. همچنین در آیه ۳۵ سوره احقاف از پیامبران اولوالعزم نام آمده است که طبق روایات، ابراهیم از جملهٔ آنان و دومین پیامبر اولوالعزم پس از حضرت نوح (علیه السلام) است[۳۵]. مطابق با آیه ۱۲۴ سوره بقره، خداوند حضرت ابراهیم (علیه السلام) را پس از چند امتحان به مقام امامت نصب کرد. به نظر علامه طباطبایی مقام امامت در این آیه به معنای هدایت باطنی است؛ مقامی که رسیدن به آن، لازمه برخورداری از کمال وجودی و مقام معنوی ویژهای است که پس از مجاهدتهای بسیار به دست میآید[۳۶].
بر اساس آیات قرآن، خداوند ابراهیم را به عنوان خلیل (دوست) برگزیده است[۳۷]. از اینرو به خلیل الله ملقب شده است. برپایه روایاتی که در علل الشرایع نقل شده، کثرت سجده، ردنکردن خواسته دیگران و درخواست نکردن از غیرخدا، اطعام دادن و عبادت شب از دلایل انتخاب او به عنوان خلیل از سوی خدا بوده است[۳۸].
داستان حضرت ابراهیم از نظر قرآن
نام حضرت ابراهیم (علیه السلام) و داستانهای مرتبط با آن حضرت در آیات زیر از قرآن آمده است:
سوره بقره، آیه 124-131 • سوره بقره، آیه 258-260 • سوره آل عمران، آیه 95-97 • سوره نساء، آیه 125 • سوره انعام، آیه 74-90 • سوره انعام، آیه 161 • سوره هود، آیه 69-76 • سوره ابراهیم، آیه 35-41 • سوره نحل، آیه 120-122 • سوره مریم، آیه 41-50 • سوره انبیاء، آیه 51-73 • سوره حج، آیه 26-30 • سوره شعراء، آیه 69-89 • سوره عنکبوت، آیه26 • سوره عنکبوت، آیه 31و32 • سوره احزاب، آیه 7 • سوره صافات، آیه 83-111 • سوره ص، آیه 45-46 • سوره شوری، آیه 13 • سوره زخرف، آیه 28 • سوره ذاریات، آیه 24 تا 37 • سوره نجم، آیه 37 • سوره حدید، آیه 26 • سوره ممتحنه، آیه 4 • سوره اعلی، آیه 18-19
آنچه از قرآن کریم درباره زندگی آن حضرت استفاده میشود این است که: ابراهیم (علیه السلام) از اوان طفولیت تا وقتی که به حد تمیز رسیده در نهانگاهی دور از جامعه خود میزیسته و پس از آن که به حد تمیز رسیده از نهانگاه خود به سوی قوم و جامعه اش بیرون شده و به پدر خود پیوسته است و دیده که پدرش و همه مردم بت میپرستند و چون دارای فطرتی پاک بود و خداوند متعال هم با ارائه ملکوت تاییدش نموده و کارش را به جایی رسانده بود که تمامی اقوال و افعالش موافق با حق شده بود، این عمل را از قوم خود نپسندید و نتوانست ساکت بنشیند.
لاجرم به احتجاج با پدر خود[۳۹] پرداخته او را از پرستش بت ها منع و به توحید خدای سبحان دعوت نمود، باشد که خداوند او را به راه راست خود هدایت نموده از ولایت شیطان دورش سازد. پدرش وقتی دید ابراهیم به هیچ وجه از پیشنهاد خود دست برنمی دارد، او را از خود طرد نمود و به سنگ سارکردنش تهدید نمود.
ابراهیم (علیه السلام) در مقابل این تهدید و تشدید از در شفقت و مهربانی با وی تلطف کرد و چون ابراهیم مردی خوشخلق و نرم زبان بود در پاسخ پدر نخست بر او سلام کرد و سپس وعده استغفارش داد و در آخر گفت: در صورتی که به راه خدا نیاید او و قومش را ترک گفته ولی به هیچ وجه پرستش خدا را ترک نخواهد کرد[۴۰].
از طرفی دیگر با قوم خود نیز به احتجاج پرداخته و درباره بت ها با آنان گفتگو کرد[۴۱]. با اقوام دیگری هم که ستاره و آفتاب و ماه را میپرستیدند، احتجاج نمود تا این که آنان را نسبت به حق ملزم کرد و داستان انحرافش از کیش بتپرستی و ستاره پرستی در همه جا منتشر شد[۴۲].
روزی که مردم برای انجام مراسم دینی خود همه به خارج شهر رفته بودند. ابراهیم (علیه السلام) به عذر کسالت، از رفتن با آنان تخلف نمود و تنها در شهر ماند، وقتی شهر خلوت شد به بت خانه شهر درآمده و همه بت ها را خرد نمود و تنها بت بزرگ را گذاشت. وقتی مردم به شهر بازآمده و از داستان باخبر شدند در صدد جستجوی مرتکب آن برآمده سرانجام گفتند: این کار همان جوانی است که ابراهیم نام دارد.
ناچار ابراهیم را در برابر چشم همه احضار نموده و او را استنطاق کرده، پرسیدند: آیا تو با خدایان ما چنین کردی؟ ابراهیم (علیه السلام) گفت: شاید این کار را بت بزرگ کرده است و اگر قبول ندارید از خود او بپرسید تا اگر قدرت بر حرف زدن دارد بگوید چه کسی به بت ها را به این صورت درآورده.
ابراهیم (علیه السلام) قبلا به همین منظور تبر را به دوش بت بزرگ نهاده بود تا خود شاهد حال باشد. ابراهیم (علیه السلام) میدانست که مردم درباره بتهای خود قائل به حیات و نطق نیستند، ولیکن میخواست با طرح این نقشه، زمینهای بچیند که مردم را به اعتراف و اقرار بر بیشعوری و بیجانی بت ها وادار سازد، ولذا مردم پس از شنیدن جواب ابراهیم (علیه السلام) به فکر فرورفتند و به انحراف خود اقرار نمودند و با سرافکندگی گفتند: تو که میدانی این بت ها قادر بر تکلم نیستند.
ابراهیم (علیه السلام) که غرضی جز شنیدن این حرف از خود آنان نداشت بیدرنگ گفت: آیا خدای را گذاشته و این بت ها را که جماداتی بیجان و بیسود و زیانند میپرستید؟ اف بر شما و بر آنچه میپرستید، آیا راستی فکر نمیکنید؟ و چیزهایی را که خود به دست خودتان میتراشید میپرستید و حاضر نیستید خدا را که خالق شما و خالق همه مصنوعات شما (یا اعمال شما) است بپرستید؟
مردم گفتند: باید او را بسوزانید و خدایان خود را یاری و حمایت کنید. به همین منظور آتشخانه بزرگی ساخته و دوزخی از آتش افروخته و در این کار برای ارضاء خاطر خدایان همه تشریک مساعی نمودند و وقتی آتش شعلهور شد ابراهیم (علیه السلام) را در آتش افکندند، خدای متعال آتش را برای او خنک گردانید و او را در شکم آتش سالم نگه داشت و توطئه کفار را باطل نمود[۴۳].
ابراهیم (علیه السلام) در خلال این مدت با نمرود هم ملاقات نموده و او را نیز که ادعای ربوبیت داشت مورد خطاب و احتجاج قرار داد و به وی گفت: پروردگار من آن کسی است که بندگان را زنده میکند و میمیراند. نمرود از در مغالطه گفت: من نیز زنده میکنم و میمیرانم، هر یک از اسیران و زندانیان را که بخواهم رها میکنم و هر که را بخواهم به قتل میرسانم.
ابراهیم (علیه السلام) به بیان صریحترین که راه مغالطه را بر او مسدود کند، احتجاج نمود و گفت: خدای متعالی آن کسی است که آفتاب را از مشرق بیرون میآورد، تو اگر راست میگویی از این پس کاری کن که آفتاب از مغرب طلوع کند، در اینجا نمرود کافر مبهوت و سرگشته ماند[۴۴].
پس از آن که ابراهیم (علیه السلام) از آتش نجات یافت باز هدف خود را تعقیب نموده و شروع به دعوت به دین توحید نمود و عده کمی به وی ایمان آوردند[۴۵]. قرآن کریم از آن جمله لوط و همسر ابراهیم (علیه السلام) را اسم میبرد.
ابراهیم (علیه السلام) به دستور خداوند متعال به اتفاق همسرش و لوط و همراهان دیگر از پیروانش به سوی ارض مقدس هجرت کردند، باشد که در آنجا بدون مزاحمت کسی و دور از اذیت و جفای قومش به عبادت خداوند مشغول باشند[۴۶].
و در آنجا بود که خدای تعالی او را با این که به حد شیخوخت و کهولت رسیده بود به تولد اسحاق و اسماعیل و از صلب اسحاق به یعقوب بشارت داد و پس از مدت کمی اسماعیل و بعد از او اسحاق به دنیا آمدند و خداوند - همان طوری که وعده داده بود - برکت را در خود او و دو فرزندش و اولاد ایشان قرار داد و مبارک شان ساخت.
مدتی پس از ولادت اسماعیل، ابراهیم (علیه السلام) به امر پروردگار خود به مکه که دره ای عمیق و بیآب و علف بود، رفت و فرزند عزیزش اسماعیل را به همراه مادرش هاجر در سن شیرخوارگی در آن مکان منزل داده و خود به ارض مقدس مراجعت نمود. اسماعیل در این سرزمین نشو و نما کرد و اعراب چادرنشین اطراف به دور او جمع شده و بدین وسیله خانه کعبه ساخته شد.
ابراهیم (علیه السلام) گاهگاهی پیش از بنای مکه و خانه کعبه و پس از آن به مکه میآمد و از فرزندش اسماعیل دیدن میکرد[۴۷]. تا آن که در یک سفر مامور به ساختن خانه کعبه شد، لذا به اتفاق اسماعیل این خانه را بنا نهاد و این اولین خانهای است که از طرف پروردگار ساخته شد و این خانه مبارکی است که در آن آیات بینات و در آن مقام ابراهیم است و هر کس درون آن داخل شود از هر گزندی ایمن است[۴۸].
ابراهیم (علیه السلام) پس از فراغت از بنای کعبه دستور حج را صادر نموده و آیین و اعمال مربوط به آن را تشریع نمود[۴۹]. آنگاه خدای تعالی او را مامور به ذبح فرزندش اسماعیل نمود. ابراهیم (علیه السلام) داستان را با فرزندش در میان گذاشت و گفت: فرزند عزیزم! در خواب چنین میبینم که تو را ذبح و قربانی میکنم، نیک بنگر تا رأیت چه خواهد بود.
عرض کرد: پدر جان! هر چه را که مامور به انجامش شده ای، انجام ده و انشاءاللَّه بزودی خواهی دید که من مانند بندگان صابر خدا چگونه صبری از خود نشان میدهم. پس از این که هر دو به این امر تن دردادند و ابراهیم (علیه السلام) صورت جوانش را بر زمین گذاشت، وحی آمد که ای ابراهیم خواب خود را تصدیق کردی و ما به همین مقدار از تو قبول کردیم و ذبح عظیمی را فدا و عوض او قرار دادیم[۵۰].
آخرین خاطرهای که قرآن کریم از داستان ابراهیم (علیه السلام) نقل نموده، دعاهایی است که ابراهیم (علیه السلام) در بعضی از سفرها در مکه کرده[۵۱] و آخرین دعایش این است: پروردگارا پدر و مادر من و کسانی را که ایمان آوردهاند در روز حساب بیامرز.
منزلت حضرت ابراهیم در نزد خداوند
خدای تعالی در کلام مجیدش ابراهیم (علیه السلام) را به نیکوترین وجهی ثنا گفته و رنج و محنتی را که در راه پروردگارش تحمل نموده بود، به بهترین بیانی ستوده و در شصت و چند جا از کتاب عزیزش اسم او را برده و موهبتها و نعمتهایی را که به او ارزانی داشته در موارد بسیاری ذکر کرده است، اینک چند مورد از آن مواهب را در این جا ذکر میکنیم:
- خدای تعالی رشد و هدایت او را قبلاً ارزانیش داشته بود[۵۲].
- او را در دنیا برگزید و او در آخرت نیز در زمره صالحین خواهد بود زیرا او در دنیا وقتی خدایش فرمود: تسلیم شو، گفت: تسلیم امر پروردگار عالمیانم[۵۳].
- او کسی است که روی دل را به پاکی و خلوص متوجه خدا کرده بود و هرگز شرک نورزید[۵۴].
- او کسی است که دلش به یاد خدا قوی و مطمئن شده و به همین جهت به ملکوتی که خدا از آسمانها و زمین نشانش داد ایمان آورد و یقین کرد[۵۵].
- خداوند او را خلیل خود خواند[۵۶].
- رحمت و برکات خود را بر او و اهل بیتش ارزانی داشت و او را به وفاداری ستود[۵۷].
- او را به وصف "حلیم" و "أواه" و "منیب" توصیف کرد[۵۸].
- و نیز او را مدح کرده به این که امتی خداپرست و حنیف بوده و هرگز شرک نورزیده و همواره شکرگزار نعمتهایش بوده و این که او را برگزید و به راه راست هدایت نمود و به او اجر دنیوی داده و او در آخرت از صالحین است[۵۹].
- ابراهیم علیهالسلام پیغمبری صدیق بود[۶۰] و قرآن او را از بندگان مؤمن و از نیکوکاران شمرده و به او سلام کرده است[۶۱] و او را از کسانی دانسته که "صاحبان ایدی و ابصارند" و خداوند با یاد قیامت خالصشان کرده است[۶۲].
- خداوند او را امام قرار داد[۶۳] و او را یکی از پنج پیغمبری دانسته که اولوالعزم و صاحب شریعت و کتاب بودند[۶۴].
- خداوند او را علم، حکمت، کتاب، ملک و هدایت ارزانی داشته و هدایت او را در نسل و اعقاب او کلمه باقیه قرار داده[۶۵] و نیز خداوند نبوت و کتاب را در ذریه او گذاشت[۶۶] و برای او در میان آیندگان لسان صدق (نام نیک) قرار داد[۶۷].
آری، قرآن کریم به منظور حفظ شخصیت و حیات ابراهیم (علیه السلام)، دین استوار ما را هم "اسلام" نامیده و آن را به ابراهیم (علیه السلام) نسبت داده و فرموده: مِلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْراهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ مِنْ قَبْلُ [حج–78] (این دین، دین پدر شما ابراهیم است و او قبل از این شما را مسلمان نامیده). و نیز فرموده: قُلْ إِنَّنِی هَدانِی رَبِّی إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ دِیناً قِیَماً مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ [انعام–161] (بگو پروردگار من مرا به راه راست هدایت نمود، دینی است استوار و ملت و کیش معتدل و ابراهیم از مشرکین نبود).
خداوند کعبهای را که آن جناب ساخت، بیتالحرام و قبله عالمیان قرار داد و برای زیارت آن مناسک حج را تشریع نمود تا بدین وسیله یاد مهاجرتش را به آن دیار و اسکان همسر و فرزندش را در آنجا و خاطره ذبح فرزند و توجهاتش به خدا و آزار و محنت هایی را که در راه خدا دیده، زنده نگاه بدارد.
پانویس
- ↑ پید، ۱۱: ۲۶
- ↑ البرایت، ۳؛ سوسه، ۲۳۳
- ↑ المعرب، ۱۳
- ↑ جودائیکا، همانجا
- ↑ نووی ص ۱۳۶
- ↑ سوسه، ۲۵۲
- ↑ کلر، همانجا
- ↑ اپشتاین، ۱۱؛ سوسه، ۴۴۶
- ↑ سوسه، ۲۵۲
- ↑ طبری، تاریخ، ۱/۳۴۶؛ نووی، ۱(۱)/۱۰۱
- ↑ پید، ۱۱: ۲۶
- ↑ هاکس، ۴؛ قس: سوسه، ۲۵۰، ۲۵۱
- ↑ پید، ۱۱: ۲۸-۳۰
- ↑ طبری، تاریخ، ۱/۲۵۲؛ یاقوت، ذیل کوثی
- ↑ ثعلبی، ۷۲
- ↑ انعام/سوره۶، آیه۷۴
- ↑ جوالیقی، موهوب، المعرب، ج۱، ص۱۵، به کوشش احمد محمد شاکر، تهران، ۱۹۶۶م
- ↑ ابن هشام، عبدالملک، السیرةالنبویة، ج۱، ص۳، به کوشش مصطفی السقاء و دیگران، بیروت، داراحیاء التراث العربی
- ↑ بخاری، ابوعبدالله، صحیح، ج۴، ص۱۳۹، قاهره، ۱۳۱۴ق
- ↑ میبدی، ابوالفضل رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، ج۳، ص۴۰۲، به کوشش علی اصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۱ش
- ↑ محمد بن جریر، طبری، تاریخ امم والملوک، ج۱، ص۱۶۴، بیروت، مؤسسه اعلمی للمطبوعات۱۴۰۳ق
- ↑ پیدایش، ۱۱: ۲۹، متن عبری؛ قس: ترجمه فارسی که تارح آمده
- ↑ پیدایش، ۲۰: ۱۲، متن عبری؛ قس: ترجمه فارسی که تارح آمده
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۷، ص۲۲۹؛ عیاشی، تفسیر عیاشی، ۱۳۸۰ق، ج۲، ص۲۵۴
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۷، ص۲۲۹
- ↑ ابن اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۱، ص۱۰۱
- ↑ مسعودی، إثبات الوصیة، ۱۳۸۴ش، ص۴۱-۴۲
- ↑ مسعودی، إثبات الوصیة، ۱۳۸۴ش، ص۴۶
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۴۱
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۴۱
- ↑ انعام/سوره۶، آیه۷۶-۷۹
- ↑ طوسی، محمد، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۱۸۶، بیروت، داراحیاء التراث العربی
- ↑ مسعودی، مروج الذهب، ج۱، ص۵۷، به کوشش یوسف اسعد داغر، بیروت، ۱۳۸۵ق
- ↑ سوره مریم، آیه۴۱تا۴۸ - سوره انبیاء، آیه ۵۱تا۵۷ - سوره شعراء، آیه ۶۹تا۸۲ - سوره صافات، آیه ۸۳تا۱۰۰ - سوره زخرف، آیه ۲۶و۲۷ - سوره ممتحنه، آیه۴ - سوره عنکبوت، آیه ۱۶تا۲۵
- ↑ طباطبائی، المیزان، ج۱۸، ص۲۱۸
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۳ق، ج۱، ص۲۷۲
- ↑ سوره نساء، آیه۱۲۵
- ↑ صدوق، علل الشرایع، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۳۴و۳۵
- ↑ در تمام مواردی که نام پدر حضرت ابراهیم علیهالسلام برده شده است، مراد عموی ایشان است
- ↑ سوره مریم، آیه 41-48
- ↑ سوره انبیاء، آیه 51-56 و سوره شعراء آیه 69-77 و سوره صافات آیه 83-87
- ↑ سوره انعام، آیه 74-82
- ↑ سوره انبیاء، آیه 56-70 و سوره صافات آیه 88-98
- ↑ سوره بقره، آیه 258
- ↑ دلیل بر ایمان گروهی از قوم ابراهیم (علیه السلام) این آیه شریفه است: «قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْراهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْکُمْ»؛ [؟–؟] به تحقیق ابراهیم و کسانی که با وی همراه بودند برای شما مقتدایی نیکو بودند که به قوم مشرک خود گفتند: ما از شما بیزاریم. (سوره ممتحنه، آیه 4)
- ↑ سوره ممتحنه، آیه 4 و سوره انبیاء، آیه 71
- ↑ سوره بقره، آیه 126 و سوره ابراهیم، آیه 35-41
- ↑ سوره بقره، آیه 127-129 و سوره آل عمران، آیه 96-97
- ↑ سوره حج، آیه 26-30
- ↑ سوره صافات، آیه 101-107
- ↑ سوره ابراهیم، آیه 35-41
- ↑ سوره انبیاء، آیه 51
- ↑ سوره بقره، آیه 130-131
- ↑ سوره انعام، آیه 79
- ↑ سوره بقره، آیه 260 و سوره انعام، آیه 75
- ↑ سوره نساء، آیه 125
- ↑ سوره نجم، آیه 37
- ↑ سوره هود، آیه 73-75
- ↑ سوره نحل، آیه 120-122
- ↑ سوره مریم، آیه 41
- ↑ سوره صافات، آیه 83-111
- ↑ سوره ص، آیه 45-46
- ↑ سوره بقره، آیه 124.
- ↑ سوره احزاب، آیه 7؛ سوره شوری، آیه 13؛ سوره الأعلی، آیه 18-19
- ↑ سوره نساء، آیه 41 و سوره انعام، آیه 74-90 و سوره زخرف، آیه 28
- ↑ سوره حدید، آیه 26
- ↑ سوره شعراء، آیه 84 و سوره مریم، آیه 50.