عامر بن عبدالله بن جراح
ابوعبیده | |
---|---|
نام کامل | عامر بن عبدالله بن جرّاح بن هلال بن ابی طلحه بن حارث فهری قرشی |
اطلاعات شخصی | |
روز درگذشت | 17 یا 18.ق |
دین | اسلام |
فعالیتها | صحابی پیامبر(صل الله علیه و آله) |
عامر بن عبدالله بن جراح معروف به ابوعبیده از طایفه بنی الحارث قبیله قریش بود. پدرش عبدالله در جنگ فجار از سرکردگان قریش و مادرش نیز از قریشیانی بود که بعدها اسلام آورد. ابوعبیده در سالهای نخست بعثت به همراه ارقم بن ارقم و عثمان بن مظعون نزد پیامبر اسلام(علیهالسلام) آمد و اسلام آورد. نام وی جزو کسانی ذکر شده که به حبشه هجرت کردند. ابوعبیده پس از هجرت پیامبر به مدینه، از حبشه به مکه بازگشت و سپس به مدینه هجرت کرد. پیامبر بین او و سعد بن معاذ یا سالم مولی ابی حذیفه یا محمد بن مسلمه پیمان برادری بست.
ابوعبیده در جنگ بدر و سایر غزوههای پیامبر اسلام شرکت کرد. گفته شد که وی برخی از سریهها (جنگهائی که پیامبر خود در اّن شرکت نداشتند) را فرماندهی کرده است. در پیمان صلح حدیبیه از شاهدان صلحنامه بود. وی به هنگام رحلت پیامبر در سپاه اسامة بن زید بود و وقتی خبر وفات پیامبر به سپاه رسید، به همراه اسامه به مدینه بازگشت.
وی به همراه عمر بن خطاب در رساندن ابوبکر به خلافت نقش بسزایی داشت. همسویی وی با ابوبکر و عمر در این امر و نیز نقش گستردهاش در حوادث بعدی جای هیچ گونه انکار و تردید نیست. پس از تثبیت ابوبکر در خلافت، ابوعبیده به اداره بیتالمال مشغول شد و تا پایان زندگی یکی از مهمترین عناصر استحکام ارکان خلافت بود. در سال 17 یا 18 قمری، بیماری طاعون شام را فراگرفت.
نسب
عامر بن عبدالله بن جراح مشهور به ابوعبیده جراح صحابی پیامبر(صلی الله علیه) و از تیره بنیحارث بن فهر از قریش بود جراح نام جد وی بوده[۱] اما دلیلی برای آن ذکر نشده است. درباره پدر او سخنان متناقضی نقل شده است. بر پایه نقلی او محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا) را درک کرد و به وی ایمان آورد[۲]. اما بر پایه گزارشی دیگر از مخالفان پیامبر بود و ایشان را سب میکرد. ابوعبیده در جنگ بدر سر او را برید و نزد رسول خدا آورد. [۳] البته برخی با استناد به مرگ وی پیش از اسلام، در صحت این گزارش تردید کردهاند[۴] و برخی این داستان را در جهت فضیلتتراشی برای صحابه دانستهاند[۵]. مادر او امیمه بنت غنم بن جابر از تیره بنیحارث قریش بود و بعدها اسلام آورد[۶]. برخی منابع شیعی شأن نزول آیات ۹۰ [[سوره مائده] [۷]سوره قلم[۸] ۷۴ سوره توبه[۹] ۱۰۸ سوره نساء[۱۰]، سوره زخرف[۱۱]،محمد[۱۲] را در نکوهش او دانستهاند.
هجرت به حبشه
در تاریخ نقل شده است که ابوعبیده یکی از دعوت کنندگان به اسلام بود[۱۳] و نام او جزو کسانی ذکر شده که پیش از جعفر بن ابیطالب به حبشه هجرت کردند[۱۴]. برخی نیز گفتهاند که او در مهاجرت دوم به حبشه رفت[۱۵] و برخی او را مهاجر هر دو هجرت دانستهاند[۱۶].
هجرت به مدینه
ابوعبیده پس از هجرت پیامبر(صلی الله علیه) به مدینه از حبشه به مکه بازگشت و سپس به مدینه هجرت کرد[۱۷] و پیامبر(صلی الله علیه) میان او و سعد بن معاذ بن نعمان [۱۸] یا سالم، مولای ابی حذیفه[۱۹] عقد برادری بست و با محمد بن مسلمه نیز به منظور برخورداری از میراث یکدیگر[۲۰] پیمان برادری برقرار کرد.
نقش ابوعبیده در به خلافت رساندن ابوبکر
روایاتی نشان میدهد که ابوعبیده به همراه عمر در رساندن ابوبکر به خلافت نقش داشته است؛ اگرچه نقش اصلی ابوعبیده در واقعه سقیفه چندان روشن نیست، اما نمیتوان همسویی او و ابوبکر و عمر را در این امر و همچنین نقش گستردهاش را در حوادث بعدی، صرفاً تصادفی تلقی کرد. هنگامی که ابوبکر و عمر شتابان به سوی سقیفه بنی ساعده روان بودند، به ابوعبیده برخوردند[۲۱]. و زمانی به سقیفه رسیدند که انصار برای انتخاب خلیفه در آنجا گرد آمده بودند[۲۲]. ابوبکر خواست با ابوعبید یا عمر بیعت کند[۲۳] و حتی گفتهاند عمر نیز نخست قصد بیعت با ابوعبیده را داشت[۲۴].
بیعت گرفتن از مخالفان حکومت
وقتی ابوبکر به خلافت رسید، ابوعبیده نقش مهمی در بیعت گرفتن از مخالفان و خاصه حضرت علی(علیهالسلام) بر عهده گرفت[۲۵]. ابوعبیده، همچنین به همراه ابوبکر وعمر و مغیرة بن شعبه در گرفتن بیعت از عباس عموی پیامبر(صلی الله علیه)، برای ابوبکر تلاش کرد [۲۶] و پس از تثبیت ابوبکر در خلافت، به اداره بیتالمال مشغول شد و تا پایان زندگی یکی از مهمترین عناصر استحکام ارکان خلافت بود[۲۷].
ابوعبیده در شأن نزول
با توجه به جایگاه ابوعبیده در تاریخ اسلام و نقشآفرینیهای وی در جریان خلافت ابوبکر و عمر در کتابهای تفسیری، نگاه شیعه و سنی درباره او همگون نیست.
- در ذیل آیه 172 سوره آل عمران/3 از ابنعباس آمده است[۲۸]: پس از جنگ احد، وقتی پیامبر (صلی الله علیه) خواست با سپاهی از مسلمانان به تعقیب مشرکان برود، عدهای با وجود خستگی و آثار ناشی از شکست و نیز ترس و وحشت به آن حضرت پاسخ مثبت دادند و خداوند در وصف آنان فرمود: الَّذِینَ اسْتَجَابُواْ لِلّهِ وَالرَّسُولِ مِن بَعْدِ مَآ أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِینَ أَحْسَنُواْ مِنْهُمْ وَاتَّقَواْ أَجْرٌ عَظِیمٌ [آلعمران–172]
- خداوند در این آیه به آنان که دعوت خدا و پیامبر را اجابت کرده و پرهیزکار و نیکوکار بودهاند، وعده پاداش بزرگ داده است. در ضمنِ روایت پیشین نام ابوعبیده نیز آمده است.
- سیوطی به نقل از ابنعباس، بخشی از آیه 29 سوره فتح/48: ... سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ... [فتح–29] را اشاره به چند تن، از جمله ابوعبیده میداند[۲۹]؛ اما نظر به دیگر مصادیقی که سیوطی در ذیل این آیه بیان میکند، آشکارا بدست میآید که ذکر این مصادیق از باب فضیلتسازی است.
- آیه 22 سوره مجادله/58: لَا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءهُمْ أَوْ أَبْنَاءهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ [مجادله–22] »؛ قومی را نَیابی که به خداوند و روز بازپسین ایمان داشته باشند و با کسانی که با خداوند و پیامبر او مخالفت میورزند، دوستی کنند؛ هر چند پدرانشان یا فرزندانشان یا خاندانشان باشند.
- ابن شوذب بر آن است که این آیه درباره ابوعبیده نازل شده که پدرش را در جنگ بدر به ناچار کشت[۳۰]؛ البته با توجه به آنچه از واقدی منقول است که پدر ابوعبیده پیش از ظهور اسلام از دنیا رفته بود[۳۱]، پذیرش سخن ابن شوذب ناموجه مینماید.
- ماوردی در ذیل آیه 9 سوره انسان/76، به نقلی چنین آورده است: این آیه به کسانی اشاره دارد که سرپرستی اسرای بدر را بر عهده گرفتند و ابوعبیده نیز از آنان بود[۳۲]:
- إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنکُمْ جَزَاء وَلَا شُکُورًا [انسان–9] ؛ ما فقط برای خشنودی خداوند شما را اطعام میکنیم؛ از شما نه پاداشی میخواهیم و نه سپاسی. اما با توجه به قبل آیه و سیاق مجموعه آیات و نیز آنچه مفسران شیعه و سنی گفتهاند، شأن نزول آن نذر علی بن ابی طالب و حضرت فاطمه(سلام الله علیها) و ایثارگریهای آنان است[۳۳]؛ بنابراین هیچ ارتباطی به سرپرستی اسیران جنگ بدر ندارد.
- قتاده از حسن بصری نقل میکند که آیه 90 سوره مائده/5، پس از آن نازل شد که جمعی از جمله ابوعبیده جراح، در خانه سعد بن ابی وقاص گرد آمدند و پس از صرف غذا با شراب پذیرایی شدند و چون خبر به پیامبر (صلی الله علیه) رسید، این آیه نازل شد: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْخَمْرُ... رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ... [مائده–؟] و بدین گونه از نوشیدن شراب نهی شدند[۳۴].
- نقل است که آیه 51 سوره قلم/68 در شأن ابوعبیده و دوستانش نازل شده است؛ آنگاه که پس از نصب علی (علیهالسلام) به امامت و خلافت در غدیرخم به یکدیگر میگویند: چشمان پیامبر را ببین که همچون چشمان دیوانگان میچرخد[۳۵]: وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ [قلم–؟] ؛ هر چند با توجه به نزول آیه که پیش از هجرت بوده و نیز سیاق آن، این نقل را نمیتوان پذیرفت.
- آیه 74 سوره توبه/9: یَحْلِفُونَ بِاللّهِ مَا قَالُواْ وَلَقَدْ قَالُواْ کَلِمَةَ الْکُفْرِ وَکَفَرُواْ بَعْدَ إِسْلاَمِهِمْ وَهَمُّواْ بِمَا لَمْ یَنَالُواْ... [توبه–؟] اینان به خدا سوگند یاد میکنند که نگفتهاند؛ ولی به راستی سخن کفرآمیز را گفتهاند و پس از اسلام آورد نشان کافر شده و آهنگِ کاری را کردهاند که به آن دست نیافتند... به نقل از حذیفه و عمار آیه درباره عدهای از جمله ابوعبیده نازل شده که بر آن بودند پیامبر (صلی الله علیه) را بهگونهای از پای درآورند[۳۶].
- از امام باقر و امام کاظم(علیهالسلام) نیز در ذیل آیه 108 سوره نساء/4: إِذْ یُبَیِّتُونَ مَا لاَ یَرْضَی مِنَ الْقَوْلِ [نساء–؟] نقل شده که این آیه در شأن چند تن از جمله ابوعبیده است که در مجالس خود سخنانی برخلاف رضایت خدا بر زبان میآوردند. [۳۷]
کلینی از امام صادق(علیهالسلام) نقل میکند که آیات 79ـ80 سوره زخرف/43: أَمْ أَبْرَمُوا أَمْرًا فَإِنَّا مُبْرِمُونَ × أَمْ یَحْسَبُونَ أَنَّا لَا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُم [زخرف–؟] در شأن همه آنان نازل شده که در نشستی پنهانی بر آن شدند تا پس از پیامبر (صلی الله علیه) نگذارند خلافت در بنیهاشم باشد، و در این معاهده، ابوعبیده نقش کاتب را داشته است[۳۸].
خداوند در این آیات سخن از توطئه آنان به میان آورده، میفرماید: آنان میپندارند ما اسرار پنهانشان را نمیدانیم. در همین روایت آیات 25ـ26 سوره محمد/47 نیز بر این افراد تطبیق شده[۳۹] که پس از روشن شدن راه هدایت به گذشته جاهلی خویش بازگشته مرتد شدند. آیه 7 سوره مجادله/58 را نیز درباره ابوعبیده و جلسه مخفیانه پیش گفته دانستهاند: مَا یَکُونُ مِن نَّجْوَی ثَلَاثَةٍ... [مجادله–7] .
درگذشت
در ۱۷ یا ۱۸ق[۴۰] بیماری طاعون شام را فراگرفت و گفتهاند عمر که از فرا رسیدن مرگ ابوعبیده بیمناک بود، وی را به مدینه فراخواند. ولی او سرباز زد[۴۱] و سرانجام، همچون برخی دیگر از صحابه، بیمار شد و در ۱۷ یا ۱۸ق درگذشت[۴۲]. گفتهاند که قبر او در اردن بوده است[۴۳]. از ابوعبیده فرزندی بر جای نماند[۴۴].
پانویس
- ↑ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۷۵؛ تاریخ دمشق، ج۲۵، ص۴۴۳؛ الاصابه، ج۳، ص۴۷۵
- ↑ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۷۵
- ↑ البدء و التاریخ، ج۵، ص۸۷
- ↑ المحبر، ص۱۷۰؛ الاصابه، ج۳، ص۴۷۶
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص۳۶؛ دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۵، ص۸۱۷
- ↑ المعارف، ص۲۴۷؛ الاصابه، ج۳، ص۴۷۵
- ↑ البرهان، ج۲، ص۳۶۰
- ↑ الکافی، ج۴، ص۵۶۶-۵۶۷
- ↑ تفسیر قمی، ج۱، ص۳۰۱
- ↑ ،تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۷۵؛ الکافی، ج۸، ص۳۳۴. ۷۹-۸۰
- ↑ الکافی، ج۱، ص۴۲۱. ۲۵-۲۶
- ↑ الکافی، ج۱، ص۴۲۱؛ البرهان، ج۴، ص۸۸۴
- ↑ بلاذری، انساب، ج۱، ص۱۲۳
- ↑ ابن اسحاق، السیر و المغازی، ص. ۱۷۷
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص. ۴۱۰
- ↑ بلاذری، انساب، ۲/گ ۳۴۶ الف
- ↑ نک: ابن هشام، السیره النبوه، ج۱، ص۳۶۹؛ ابونعیم، معرفـه الصحابـه، ج۲، ص۲۰
- ↑ ابن هشام السیره النبوه،، ج۱، ص۵۰۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۴۲۱
- ↑ ابن حبیب، المحبَّر، ص۷۱؛ بلاذری، انساب، ج۱، ص۲۷۰؛ قس: احمد بن حنبل، مسند، ج۳، ص۱۵۲؛ ابن حجر، ج۱، ص۱۷۱
- ↑ بلاذری، انساب، ج۱، ص۲۷۰ ـ ۲۷۱؛ ابن حبیب، المحبَّر، ص۷۵
- ↑ .طبری، ج۳، ص۲۱۹
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۶۲؛ بلاذری، انساب، ج۱، ص۵۸۰ ـ ۵۸۱؛ یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۲۳
- ↑ زهری، المغازی النبویـه، ص۱۴۲؛ واقدی، الرّده، ص۲۳، ۲۶؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغـه، ج۶، ص۸، ۱۰، به نقل از جوهری
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۸۱؛ احمد بن حنبل، مسند، ج۱، ص۳۵
- ↑ واقدی، الرّده، ص۲۹
- ↑ یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۲۴ ـ ۱۲۵؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغـه، ج۱، ص۱۲۹ ـ ۲۲۰
- ↑ خلیفه، الطبقات، ج۱، ص۱۰۸؛ احمد بن حنبل، العلل، ج۳، ص۴۹۱؛ طبری، ج۳، ص۴۲۶
- ↑ الدر المنثور، ج 2، ص 385
- ↑ الدر المنثور، ج 7، ص 544
- ↑ المعجم الکبیر، ج 1، ص 155؛ تفسیر ابن کثیر، ج 4، ص 352؛ الدرالمنثور، ج 8، ص 86
- ↑ تاریخ دمشق، ج 25، ص 447؛ تهذیب التهذیب، ج 5، ص 67
- ↑ تفسیر ماوردی، ج 6، ص 167
- ↑ تفسیر قمی، ج 2، ص 422؛ کشفالاسرار، ج 10، ص 320؛ الکشّاف، ج 4، ص 670
- ↑ البرهان، ج 2، ص 360
- ↑ الکافی، ج 4، ص 566ـ567؛ بحارالانوار، ج 37، ص 172
- ↑ بحارالانوار، ج 21، ص 222ـ223؛ البرهان، ج 2، ص 819
- ↑ تفسیر عیاشی، ج 1، ص 275
- ↑ الکافی، ج 8، ص 179ـ180، بحارالانوار، ج 24، ص 325
- ↑ الکافی، ج 1، ص 421؛ البرهان، ج 4، ص 884
- ↑ طبری، ج۴، ص۶۰
- ↑ طبری، ج۴، ص۵۸؛ محب طبری، الریاض النضره فی مناقب العشره، ج۳، ص۳۵۵ ـ ۳۵۶؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۱۸
- ↑ ازدی، تاریخ فتوح الشام، ص۲۶۷؛ بلاذری، فتوح، ج۱، ص۱۶۵؛ ابن عساکر، تاریخ مدینـه دمشق، ص۳۱۹ ـ ۳۲۲
- ↑ ازدی، تاریخ فتوح الشام، ص۲۶۷؛ ابوزرعه، تاریخ، ج۱، ص۲۱۸؛ ابن اعثم، کتاب الفتوح، ج۱، ص۳۱۱؛ ابونعیم، معرفـه الصحابـه، ج۲، ص۲۰.
- ↑ ابن قتیبه، المعارف، ص۲۴۷؛ ابن حزم، جمهره انساب العرب، ص۱۷۶؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۸، به نقل از زبیر بن بکار