حزب بعث
حز بَعْث، حزب عربی سوسیالیست (حزب البعث العربی الاشتراكی) كه در 1326ش / 1947م به دست بعضی از روشنفكران عرب به رهبری میشل عفلق (د 1368ش / 1989م) و صلاحالدین بیطار (د 1359ش / 1980م) در سوریه تشكیل شد و سپس در دیگر كشورهای عربی من جمله کشور عراق نیز نفوذ یافت.
نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است.
یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید.
آخرین مرتبه این صفحه در
حزب بعث (Baath (Resurrection درلغت
بعث در لغت به معنای «رستاخیز» و «برانگیختن» و از نظر سیاسی، عنوان نهضت فکری و حزب سیاسی، با شعار «وحدت اعراب، آزادی از سلطه خارجی، سوسیالیسم» است.
پیشینۀ تاریخی
حزب بعث مانند دیگر جنبشهای ملیتگرای عربی از حزب «عصبه العمل القومی» كه در 1315ش / 1936م به دست فارغالتحصیلان و دانشجویان دانشگاه آمریكایی بیروت برای كسب استقلال و احیای وحدت عربی تشكیل شد، ریشه گرفت. همزمان با تشكیل حزب «عصبة العمل» دو روشنفكر سوری، زكی ارسوزی و جلال سید، به انتشار مطالبی دربارۀ نظریهای كه آن را «بعث عربی» میخواندند، پرداختند [۱]؛ و ارسوزی در 1937م كتابخانهای به نام بعث عربی ایجاد كرد [۲]. عفلق و بیطار كه به ترتیب در رشته تاریخ و علوم در فرانسه تحصیل كرده بودند [۳]، پس از بازگشت به سوریه به تدریس پرداختند و در 1938م پس از آشنایی با نظریات ارسوزی، محفلی ادبی به نام «شباب الاحیاء العربی» به وجود آوردند [۴].
طی جنگ جهانی دوم و قیام رشید عالی گیلانی در 1320ش / 1941م برضد تسلط بریتانیا و ادغام طرفداران ارسوزی و عفلق در جنبش «نصرة العراق»، عفلق و بیطار به بهانۀ اعتراض به خشونت فرانسوی ها نسبت به دانشجویان، از تدریس كناره گرفتند. عفلق در مقالهای با عنوان «ایمان» از اهداف بعث سخن راند و در گروه سیاسی جدیدی به نام «شباب البعث العربی» شركت كرد [۵]. او سپس در 1943م برای آشنا ساختن محافل ملی و سیاسی با نظریات خود، نامزد انتخابات مجلس سوریه شد و در برنامۀ انتخاباتی خود شعارِ «ملت واحد عربی با رسالتی جاودان» را عنوان كرد. گفتهاند كه این مبارزات آغاز تشكیل حزب بود [۶] و با آنکـه عفلق در انتخابات شكست خورد، اما از دولت تقاضا كرد اجازۀ انتشار روزنامۀ البعث العربی را صادر كند و مقامات با این شرط كه به نام حزب انتشار نیابد، موافقت كردند. با اینهمه، در 1945م نخستینبار عنوان حزب بعث عربی در اعلامیهای درج گردید و عفلق درصدد تحصیل اجازه فعالیت برای آن برآمد [۷].
تأسیس حزب بعث عربی در واقع واكنشی نسبت به سلطۀ عثمانی و اروپا بر سوریه بود كه به وسیلۀ طرفداران عفلق و بیطار و گروهی از یاران ارسوزی ابراز میشد. در اوایل سال 1326ش / 1947م گروهی متشكل از میشل عفلق، صلاح بیطار، وهیب غانم، عبدالمنعم شریف، صدقی اسماعیل، جمال اتاسی و عبدالبر عیونالسود مأمور تهیۀ مرامنامه و اساسنامۀ حزب شدند. این كار انجام گرفت و در 4 آوریل همین سال حزب بعث اعلام موجودیت كرد. نخستین كنگرۀ حزب پس از 3 روز به كار خود پایان داد. عفلق به عنوان رئیس، بیطار و جلال سید و وهیب غانم به عنوان هیأت اجرایی تعیین شدند و بیطار دبیركل حزب گردید [۸]. در 1332ش / 1953م حزب سوسیالیست عربی به رهبری اكرم حورانی در حزب بعث ادغام شد و از آن پس حزب بعث عربی سوسیالیست نام گرفت [۹] .(82-83 ادغام این دو حزب سبب اتحاد روشنفكران طرفدار بعث با كارگران و دهقانان طرفدار حورانی گردید. همچنین نفوذ حورانی در میان افسران جوانی كه در فلسطین همراه او جنگیده بودند، بر اهمیت بعث افزود [۱۰] و در نخستین انتخابات آزاد سوریه در 1954م، 15 نماینده از حزب بعث به مجلس سوریه راه یافتند [۱۱]
از اوایل تأسیس حزب بعث، فعالان سیاسی برخی از كشورهای عربی نیز به آن گرایش یافتند و این حزب به تدریج در این كشورها نیز رسوخ كرد. در لبنان ابتدا برخی از دانشجویان لبنانی دانشگاه بیروت در تماس با دانشجویان سوری، و نیز برخی دانشجویان لبنانی دانشگاه دمشق با اهداف بعث آشنا شدند و به این حزب گرویدند. فعالیت حزب بعث لبنان در 1952م در سطح عمومی آغاز گردید و نخستین رهبری منطقهای انتخاب شد [۱۲]. در اردن تحت سلطۀ انگلستان، پس از جنگ 1948 اعراب و اسراییل، دانشجویان اردنی دانشگاه دمشق كه به حزب گرویده بودند، مجلۀ هفتگی الیقظة را به اهداف حزب بعث متمایل ساختند و نظرات خود را بین كارگران و كشاورزان منتشر كردند [۱۳]. همچنین دانشجویان عراقی دانشگاههای دمشق و بیروت با اهداف بعث آشنا شدند و پس از بازگشت به عراق به نشر اندیشههای حاكم بر حزب پرداختند. به علاوه، سوریاییهایی كه در عراق تحصیل میكردند، نیز در توسعۀ افكار بعث مؤثر بودند [۱۴]. سامی شوكت در 1327ش / 1948م حزب بعث عراق را پایهریزی كرد [۱۵]، ولی نخستین كنگره آن به طور رسمی در 1333ش / 1954م تشكیل شد. این كنگره اساسنامۀ حزب را تصویب كرد و رهبری حزب بعث سوریه را پذیرفت [۱۶].
شعبههای حزب بعث به تدریج در کویت، قطر، بحرین، عدن، سودان، مراکش و تونس، و گروههای دانشجویی عرب در اروپا و آمریکا تشكیل شد. طرفداران بعث در قاهره هم در فاصله سالهای 1957- 1960م در سازمانهای دانشجویی نفوذ داشتند و در بیندیگر قشرها هم فعالیت میكردند [۱۷].
نظریۀ حزبی
نظریۀ ملیتگرای بعث برپایۀ قومیت عربی، نه بهعنوان یك نژاد، بلكه بهعنوان یك واقعیت تاریخی، استوار گردیده است. این نظریه مبتنی بر 3 جزء است:
- تاریخ عرب از كهنترین ایام تا عصر استعمار و امپریالیسم و استقرار دولت یهود در مركز مشرق عربی؛
- زبان عربی كه به گفتۀ ارسوزی «زبان طبیعی انسان» است؛
- اسلام، نه به عنوان دین، زیرا بعث به آزادی دینی باور دارد، بلكه بهعنوان یك فرهنگ و یگانه تجربۀ معنوی مشترك اعراب از طریق زبان و وحی. از نظر عفلق كه خود یك مسیحی ارتدكس بود، كلید هویت عربی در فرایند مقدس وحی قرآن به حضرت محمد (ص) پیامبر عربی نهفته است.
بعث از آغاز، شیوۀ سوسیالیسم معتدلی در مقابل کمونیسم اتخاذ كرد. شیوهای كه از ارائۀ تعاریف مشخص اجتماعی ـ اقتصادی پرهیز میكرد. اصلاحات ارضی، ملی كردن صنایع، برنامهریزی اقتصادی، ایجاد اقتصاد مختلط دولتی ـ خصوصی و اجرای خدمات اجتماعی [۱۸] از اهداف اساسی آنهاست؛ اما بعثیهای بنیادگرا موسوم به بعث جدید كه در 1345ش / 1966م جناح میانهرو را در سوریه بركنار كردند، تغییرات اساسی اجتماعی را بر سوسیالیسم اصلاحطلب ترجیح میدهند [۱۹]، [۲۰] بنیادگراها پس از نفی سرمایهداری، برآنند كه انقلاب سوسیالیستی فقط با كوشش مشترك كارگران و دهقانان و روشنفكران انقلابی و خرده سرمایهداران از طریق ایجاد مزارع دسته جمعی و كنترل وسایل تولید به وسیلۀ كارگران تحقق مییابد [۲۱]بعث جدید به برنامۀ وسیع ملی كردن صنایع و زمین معتقد است و در سیاست جهانی مصالح منطقهای را بر پان عربیسم ترجیح میدهد. (یورك،.(103 بعث تقسیمات جغرافیای سیاسی مشرق عربی را تقسیمی سطحی میداند كه با بیداری ملی و وحدت از میان خواهد رفت. از نظر عفلق پیشرفت و وحدت تفكیك ناپذیرند (پرتز،.(410بعد از 1334ش / 1955م كه جمال عبدالناصر منادی نظریۀ آزادی عرب شد، بعثیها اتحاد با مصر را قدم اول وحدت سراسری اعراب خواندند. [۲۲]
سازمان حزب
بعث از آغاز سازمانی زیرزمینی، و معتقد به تمركزگرایی دموكراتیك بود كه هشتمین كنگرۀ ملی در 1344ش / 1965م آن را رسمیت بخشید. سازمان حزب متشكل از دو مجموعه است:
- سازمان ملی، شامل اعضای حزب سرزمین بزرگ عربی،
- سازمان منطقهای، شامل اعضای حزب در یك كشور.
كنگرۀ حزب رهبری را انتخاب میكند و رهبری خط مشی حزب را تعیین مینماید [۲۳] نظام داخلی معینی نداشت. كمیته رهبری حزب در 1333ش / 1954م، یعنی 7 سال پس از تأسیس آن، شامل 3 عضو از سوریه، دو عضو از اردن، یك عضو از عراق و یك عضو از لبنان بود [۲۴]. كنگره ملی سوم در 1338ش / 1959م تشكیل شد [۲۵] و انحلال حزب بعث سوریه را به سبب ادغام این كشور در جمهوری متحده عربی تصویب كرد. كنگرۀ فوقالعاده چهارم در تابستان 1339ش / 1960م برای ایجاد فشار در جهت اصلاح امور جمهوری متحده عربی فقط به بحثهای كلی درباره دموكراسی و آزادی پرداخت. پس از آن رهبری ملی حزب طی جلسهای مسأله تجدید سازمان حزب را در سوریه بررسی كرد [۲۶]. كنگره ملی پنجم در 1962م مسألۀ جدایی سوریه از اتحاد با مصر و بازسازی سازمان حزب در سوریه را مورد گفت و گو قرار داد [۲۷].
انشعاب ـ حكومت
در 1963م در سوریه 3 جناح اصلی در حزب وجود داشت:
- جناح ضدماركسیسم به رهبری عفلق؛
- جناح ماركسیست به رهبری حمود شوفی؛
- جناح رادیكال با تمایلات نظامی به رهبری ژنرال صلاح جدید.
در عراق نیز یك جناح راست ضدماركسیسم و یك جناح ملیت گرای چپ فعالیت میكرد. رهبری حزب در آغاز در اختیار جناح نخست بود [۲۸] بعث عراق در 19 بهمن 1341ش / 8 فوریۀ 1963م با كودتا حكومت را به دست گرفت. [۲۹] بعث سوریه نیز یك ماه بعد در مارس 1963 حكومت را واژگون كرد و دولت را نه از طریق آراء مردم، آنگونه كه عفلق و بیطار پیشبینی كرده بودند، بلكه از راه كودتا در اختیار گرفت.[۳۰] وقتی عفلق در كنگرۀ ملی پنجم طرفداران و عاملان جدایی از اتحاد سوریه و مصر را موردحمله قرار داد، آشكار بود كه اختلافات دیگری هم در درون رهبری بعث وجود دارد [۳۱].
در نخستین كنگره منطقهای بعث سوریه پس از تسلط بر حكومت در 1342ش / 1963م آشكار شد كه افسران ارتش تقریباً بر مخالفت با جناح عفلق متفقند. در این كنگره، جناح عفلق شكست خورد و جناح صلاح جدید پیروز شد [۳۲] كشتار كمونیستها در عراق به وسیله حزب بعث، مخالفت دو جناح بعث سوریه را تشدید كرد (هیرو،.(133-134 در كنگرۀ ملی ششم در 1963م، عفلق توانست مقام دبیركلی را حفظ كند، اما بیطار عزل شد و نظامیان به كمیته رهبری حزب وارد شدند [۳۳]. رهبران نظامی بعث سوریه غالباً از علویان بودند و اعتقاد استواری به ملیتگرایی نداشتند، اما وجود گرایشهای نظری ـ سیاسی مختلف میان آنها، و انحلال جمهوری متحدۀ عربی اختلاف آنها را تشدید كرد [۳۴] در نتیجه، جناح رادیكال، معروف به بعث جدید در بهمن 1344 / فوریۀ 1966 گروه محافظهكار را بركنار، و رهبران مؤسس حزب را به خروج از سوریه وادار كرد. بیشتر این رهبران به عراق رفتند [۳۵]
در عراق، حزب بعث پس از تسلط بر حكومت، كمونیستها را به تلافی كشتار بعثیها در حكومت قاسم سركوب كرد. این امر موجب اختلاف میان ارتش و حزب شد و عفلق برای ایجاد صلح به عراق رفت، ولی این كار مداخله در امور داخلی عراق تلقی شد و موجب نارضایی عمومی گردید و اختلافات را شدت بخشید. سرانجام، در آبان 1342 / نوامبر 1963 طرفداران ناصر با یك حركت نظامی، عفلق و یارانش را بركنار كردند (سیل، 90)؛ اما جناح بعثی طرفدار رهبران معزول شده حزب در 1347ش / 1968م دوباره قدرت را در دست گرفت. [۳۶]
به این ترتیب، بعثیها آشكارا به دو دسته تقسیم شدند كه به رغم یگانگی نظری و پایبندی به وحدت عربی و آزادی فلسطین، نمیتوانستند بر حس رقابت و بدبینی نسبت به هم غالب شوند [۳۷].
رهبران نظامی سوریه به نوبۀ خود به دو گروه تقسیم میشدند:
- گروهی به رهبری حافظ اسد كه با افراط گرایی
- گروه دیگر به رهبری صلاح جدید كه سوریه را به انزوا كشانده بود، مخالفت میكرد [۳۸].
شكست اعراب از صهیونیستها در 1346ش / 1967م موجب تشدید اختلاف میان این دو گروه نظامی شد [۳۹] و سرانجام، در 1970م جناح حافظ اسد كنترل كامل حكومت را به دست گرفت. اسد از 1971م علاوه بر ریاست جمهوری، دبیركلی و رهبری ملی و منطقهای شاخۀ بعث سوریه را هم برعهده داشت [۴۰]. در عراق، حسن البکر، رهبر كودتای 1968م كه در آغاز میانهروی میكرد، اندكی پس از كودتا یاران میانهرو را كنار زد و دولتی از بنیادگرایان تشكیل داد. تا 1358ش / 1979م كه صدام حسین معاون حسن البكر دبیركل بعث عراق، و سپس رئیس جمهور شد [۴۱]، مقام دبیركلی رهبری ملی بعث شاخۀ عراق را میشل عفلق در دست داشت [۴۲]اختلاف بعث عراق و سوریه غالباً ناشی از اوضاع جغرافیایی ـ سیاسی هلال خصیب و رهبری آن بود [۴۳]. بعث سوریه معتقد بود كه وحدت سیاسی جامعه عرب باید از منطقۀ سوریۀ بزرگ آغاز گردد؛ و بعث عراق میكوشید تا ابتكار عمل را در ایجاد اتحاد عربی در دست گیرد و نقش اصلی را در این روند ایفا كند [۴۴].
با آنکـه از 1354ش / 1975م اختلاف دو حزب بعث عراق و سوریه شدت گرفته بود، در 1357- 1358ش / 1978-1979م طرح صلح انور سادات با اسرائیل آنها را به هم نزدیك كرد، مرز بین دو كشور باز شد و مذاكراتی برای وحدت دو شاخۀ حزب منعقد گردید، اما كار به نتیجه نرسید؛ به ویژه در 1359ش / 1980م به سبب جانبداری سوریه از جمهوری اسلامی ایران روابط دو كشور قطع شد و در 1982م دولت سوریه خط لولۀ نفت عراق از این كشور را مسدود كرد [۴۵]
این وضعیت ــ در حالی كه خط لولۀ نفت این كشور در خلیج فارس هم بسته بود ــ فشار زیادی بر دولت بعثی عراق وارد كرد، تا جایی كه ناچار شد به یاران قدیم خود، یعنی عربستان و اردن روی آورد [۴۶]. حملۀ اسرائیل به مركز اتمی عراق موجب جلبنظر مثبت اردن و مصر و عربستان نسبت به این كشور شد. از سوی دیگر سردی روابط عراق و شوروی به دلیل مبهم بودن سیاست شوروی در جنگ عراق و ایران، موجب بهبود روابط عراق و آمریكا گردید [۴۷]بعث سوریه هم پس از پایان جنگ عراق و ایران به دوستی با عربستان و مصر متمایل شد و سرانجام، در 1368ش / 1989م به طرح صلح آمریكا پیوست [۴۸].
سیاست داخلی
احزاب بعث عراق و سوریه، در بخش اقتصادی، طرفدار ایجاد نوعی سوسیالیسم بودند و از اینرو، به اصلاحاتی مانند تقسیم قسمتی از زمینهای مالكان بزرگ میان زارعان فاقد زمین، و تعیین سقفی برای مالكیت اراضی كشاورزی و ملی كردن صنایع دست زدند [۴۹]. حزب بعث سوریه با اینهمه، برای بازگرداندن سرمایههایی كه از كشور خارج شده بود، تدابیری اندیشید و به علاوه، از لحاظ توسعۀ كشاورزی به موفقیتهای چشمگیری دست یافت [۵۰] در بُعد سیاسی، حزب بعث عراق به حل مسأله كردها علاقه نشان داد و در 1349ش / 1970م عراق را كشوری عربی ـ كردی خواند و خودمختاری [۵۱] را پذیرفت [۵۲] در سوریه نیز اسد به گسترش روابط با سایر كشورها پرداخت و به همكاری وسیعی به ویژه با جهان عرب مبادرت كرد [۵۳]
سیاست خارجی: مسألۀ مبارزه با استعمار و به ویژه مسألۀ فلسطین خطوط كلی سیاست احزاب بعث را تعیین میكرد [۵۴]؛ به همین دلیل، دول قدرتمند اروپا و شوروی را استعمارگر و عامل تقسیم فلسطین میشمرد [۵۵]. با اینهمه، بعث عراق كه تا 1359ش / 1980م، چپگرایی میكرد، به انعقاد پیمانهای نظامی و اقتصادی با شوروی مبادرت كرد و حتی به پیمان اقتصادی بلوك شرق پیوست [۵۶]؛ اما بعداً به غرب متمایل شد و در 1363ش / 1984م با آمریكا نیز رابطه برقرار كرد. دولت بعث سوریه با شوروی ارتباط نزدیك داشت و از پشتیبانی این دولت در جنگ با اسرائیل برخوردار بود [۵۷] روابط بعث سوریه با آمریكا نیز پس از حمله عراق به كویت، نزدیكتر شد و دولت بعث سوریه در نیروهای بینالمللی برضد عراق مشاركت جست [۵۸].
از آنجا كه یكی از اهداف حزب بعث توسعه ارتباط میان كشورهای عربی و بلكه ایجاد وحدتی سراسری در تمام سرزمینهای عربی بود، حزب بعث نزدیكی با جمال عبدالناصر را پی گرفت و در بهمن 1336 / فوریۀ 1958 مصر و سوریۀ بعثی متحد شدند و اندكی بعد عراق هم خواستار پیوستن به جمهوری متحده عربی شد [۵۹]، ولی وقایع بعدی این اتفاق را به هم ریخت و تلاشهای سوریه، عراق و مصر برای تجدید اتحاد به جایی نرسید [۶۰]؛ بهویژه كه عراق از 1354ش / 1975م میكوشید رهبری جهان عرب را در دست گیرد [۶۱]؛ بعضی از ناظران معتقدند كه حمله عراق به ایران یكی از روشهای تحقق این هدف بود [۶۲]كه البته با شكست روبهرو شد. پس از جنگ ایران و عراق حزب بعث سوریه كه با بعث عراق اختلافهای بنیادین داشت، به دلیل تمایل به همكاری با كشورهای عربی، كوشید به رفع اختلاف با عراق بپردازد، ولی حمله عراق به كویت، موجب رویگردانی سوریه از این دولت گردید [۶۳].
حزب بعث و فلسطین
حزب بعث در 1326ش / 1947م با پیشنهاد تقسیم فلسطین مخالفت كرد و در 1948م در كنار نیروی عربی به جنگ با صهیونیستها برخاست [۶۴]. با آنکـه گفتهاند حزب بعث نقش مستقل و متمایزی برای ملت فلسطین در مبارزه با صهیونیسم قائل نبود [۶۵]، ولی در 1340ش / 1961م ضرورت سازماندهی ملت فلسطین را مطرح كرد و خواهان تشكیل كشور فلسطین، در كنگرۀ 1343ش / 1964م قدس شد [۶۶].
این حزب از این پس به همكاری با سازمان آزادیبخش فلسطین و دیگر سازمانهای مبارز پرداخت و در جنگ 1352ش / 1973م شركت جست [۶۷]؛ ولی بعث عراق در دهه 70 و 80 دو سیاست متضاد نسبت به سازمان آزادیبخش در پیش گرفت. تیرگی روابط احزاب بعث عراق و سوریه، عراق را به بهبود روابط با فلسطینیان برانگیخت، در حالی كه پیش از آن با سازمان آزادیبخش روابطی نداشت [۶۸]. در ایامی كه لبنان دستخوش تهاجم اسرائیل شد، مداخله بعث سوریه و سازمان آزادیبخش فلسطین در این كشور، هر دو گروه را رودرروی یكدیگر قرار داد [۶۹] و همكاری نکـردن سوریه با سازمان باعث شكست آن و ترك لبنان گردید [۷۰] و روابط این دو روی به وخامت نهاد، ولی پس از موافقتنامۀ اسلو، سوریه برای بهبود روابط گامهایی برداشت [۷۱].
پانویس
- ↑ صلیبی،174-173.
- ↑ دندشلی، 15
- ↑ همو، 19
- ↑ همو، 33-34
- ↑ همو، 34- 35؛ عیسمی، 71
- ↑ دندشلی، 35-36
- ↑ عیسمی، 72-73؛ دندشلی، 35
- ↑ عیسمی، 78-80
- ↑ پرتز، 409؛ هاپوود
- ↑ پرتز، 410
- ↑ همو،.(409
- ↑ عیسمی، 83 -84
- ↑ همو، 85
- ↑ همو، 86
- ↑ بیگدلی، 67
- ↑ همانجا
- ↑ دندشلی، 189
- ↑ «دائرةالمعارف...»، I / 203-204؛ پرتز، 410؛ شیمونی، 114
- ↑ «دائرة المعارف»، I / 204؛ پرتز، همانجا
- ↑ نیز421
- ↑ (هیرو134
- ↑ همانجا، نیز.415
- ↑ «دائرة المعارف»، همانجا؛ «احزاب...»، 289-288حزب تا قبل از كنگره تأسیسی 1326ش / 1947م
- ↑ عیسمی، 74- 75
- ↑ رزاز، 82
- ↑ فكیكی، 101
- ↑ همو، 193
- ↑ هیرو، 133
- ↑ لنچوفسكی، 299
- ↑ هاپوود89
- ↑ فكیكی، 194
- ↑ سیل88
- ↑ (سیل همانجا)
- ↑ یورك102
- ↑ همو103
- ↑ شیمونی116
- ↑ یورك، همانجا
- ↑ شیمونی، همانجا
- ↑ هاپوود،91-92
- ↑ شیمونی، همانجا
- ↑ پرتز،455,453
- ↑ («دائرة المعارف»204
- ↑ شیمونی، همانجا
- ↑ «دائرة المعارف»، همانجا
- ↑ بارم،130,126؛ شیمونی229
- ↑ بارم، همانجا
- ↑ پرتز456
- ↑ دیاب، 87 -89
- ↑ هیرو،134؛ لنچوفسكی308
- ↑ همو، 356-354؛ منسفیلد415
- ↑ كردستان عراق
- ↑ لنچوفسكی، 309؛ شیمونی 116
- ↑ لنچوفسكی 358-359
- ↑ رزاز، 77
- ↑ نک : ابراش، 108، 113؛ رزاز، 83
- ↑ شیمونی، 229
- ↑ لاكور، 90-88؛ لنچوفسكی 350-351
- ↑ كیلانی، 18
- ↑ جرجس،125,90؛پرتز،415
- ↑ جرجس،169-163
- ↑ منسفیلد، 431
- ↑ پرتز، 455
- ↑ دیاب، 87 - 88؛ پرادس، 59
- ↑ حورانی، 50 -51؛ عیسمی، 29، 45
- ↑ منظمة...، 47
- ↑ همان، 48؛ علوش، 911
- ↑ پرتز،459؛ شیمونی، همانجا؛ جوریدینی، 58
- ↑ حوت، 990
- ↑ مئوز، 197-198
- ↑ رابینوویچ، 215؛ یورك، 133
- ↑ حوت، 986؛ نوفل، 166-169.