عباسیان

از ویکی‌وحدت
(تغییرمسیر از عباسی)
خلافت عباسیان.png

عباسیان از سال ۱۳۲ه.ق با خلافت ابوالعباس سفاح و در پی سرنگونی مروان بن محمد ـ آخرین خلیفه اموی ـ به خلافت رسیدند. و در سال۶۵۶ه.ق، در زمان خلافت مستعصم و در اثر حمله هولاکو خان مغول به بغداد و فتح آن شهر به پایان رسید و بدین ترتیب سیطره تقریبا پانصد ساله نوادگان عباس بن عبدالمطلب ـ عموی پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) بر سرزمین‌های اسلامی خاتمه یافت.

چگونگی پیدایش عباسیان

پیش از ظهور اسلام بین بنی‌هاشم و بنی‌امیه بر سر ریاست کعبه اختلاف بود مخصوص بعد از ظلم‌های معاویه و یزید نسبت به علی بن ابی‌طالب (علیه السلام) و اولاد او، دامنۀ این اختلافات توسعه بیشتری پیدا کرد تا جائی‌که به انقراض حکومت بنی‌امیه منجر شد، البته سقوط بنی‌امیه دلایل دیگری نیز داشت، از جمله تعیین جانشینان متعدد که موجب اختلاف و دشمنی در خاندان اموی گردید، اختلاف و تعصبات قبیله‌ای میان تیره‌ها و طوایف مختلف عرب شمالی و جنوبی که زمینه مناسبی برای فعالیت عباسیان فراهم کرد، جانب‌داری متعصبانه امویان از عنصر عربی و تحقیر اقوام دیگر نظیر ایرانیان و نهضت‌های سیاسی و مذهبی که با امویان مخالفت می‌کردند موجبات ضعف دولت اموی را فراهم کرد.

نسب عباسیان به عباس بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف عموی پیغمبر می‌رسید، یکی از مهمترین مراکز اتکاء بنی‌هاشم ایران بود، زیرا ایرانیان‌ به چند دلیل دشمن آشتی‌ناپذیر بنی‌امیه بودند، از جمله تجاوز و تعدی بنی‌امیه و عمال آنان و سیاست غلط آنها مبتنی بر سروری عرب و تحقیر ملل تابعه بویژه ایرانیان، به همین جهت عباسیان بزودی دریافتند که از نارضایتی مردم ایران چگونه استفاده کنند و دیگر این‌که هرج و مرج ممالک اسلامی به عباسیان این فرصت را داد که در نواحی ایران مخصوصا خراسان دعوت خود را آغاز کنند[۱].

تکیه‌گاه عباسیان علاوه بر ایرانیان فرقه‌های مختلف شیعه بود که در آن زمان مشتمل بر عباسیان، علویان، زیدیه و پیروان محمد حنیفه بود که بعد از درگذشت وی پسرش ابوهاشم جانشین او شد و بعد از مرگ ابوهاشم پیروانش با محمد بن علی بن عبدالله بن عباس بیعت کردند و به نام شیعه آل‌عباس مشهور شدند که شعار آنان بیرق و لباس سیاه بود.

محمد بن علی دهکده کوچکی به نام حمیمه را مرکز فعالیت خویش قرار داد و از همین محل دعاتی را به خراسان و ماوراء‌النهر فرستاد و بعد از درگذشت وی پسرش ابراهیم جانشین او شد.

ابتدا دعوت سری بود و امور دعوت بوسیلۀ مجمعی صورت گرفت که دارای 12 نقیب و شورائی مرکب از 72 نفر بود، زمانی‌که ابراهیم امام به خراسان توجه کرد در آنجا بزرگان زیادی به او گرویدند از جمله بازرگان معروف، بکیر بن ماهان که در سال 105ه.ق در کوفه با عباسیان بیعت کرد، در سال 126ه.ق که بکیر بن ماهان به زندان افتاد با ابومسلم آشنا شد و بکیر بعد از آزادی از زندان ابومسلم را به ابراهیم معرفی کرد.

ابراهیم، ابومسلم را جهت انتشار دعوت به خراسان فرستاد که در این زمان نصر بن سیار در خراسان حکومت می‌کرد و در آن‌جا بین دو طایفه بزرگ اعراب مضری و یمانی اختلاف افتاده بود که پیروان بنی‌عباس فرصت را مغتنم شمردند و مردم را با شعار «الرضا من آل رسول یا الرضا من آل محمد» دعوت می‌نمودند و ابومسلم توانست مرو را تصرف کند و در سال 129هق در روستای سفیدنج مرو دعوت خود را آشکار کرد، به گفته طبری، اهالی دهکده‌های مرو دعوت را پذیرفته و به تدریج پیش ابومسلم می‌آمدند، مقارن این ایام ابراهیم به فرمان مروان بن محمد آخرین خلیفه اموی در شام کشته شد.

بعد از قتل او طرفداران وی برادرش عبدالله سفاح را به جانشینی برگزیدند، به این ترتیب اولین حاکم عباسی به طور رسمی کار خویش را آغاز کرد و عباسیان از این به بعد تا بیش از 500 سال حکومت را به دست گرفتند و ما بدلیل گستردگی و طول حکومت و حاکمان زیاد عباسیان به بعضی از آن‌ها که اتفاقات مهمی در زمان‌شان رخ داده اشاره می‌کنیم که به 2 دوره تقسیم می‌شود، دورۀ تسلط ایرانیان که خلفای عباسی با اقتدار و قدرت زیاد حکومت می‌کنند و دورۀ تسلط ترکان که حکومت عباسی رو به ضعف و انحلال می‌رود[۲].

مهمترین حاکمان دوره عباسی

اولین آن ابوالعباس سفاح می‌باشد، وی در آغاز کار خطبه‌ای ایراد کرد و در آن به وعده و وعید یاران و دشمنان پرداخت و خود را خون‌ریزی بی‌باک و سفاح معرفی کرد که می‌خواهد انتقام خون‌هایی را که امویان از هاشمیان ریخته‌اند بگیرد[۳].

استوار شدن قدرت عباسیان در دور سفاح انجام گرفت که موفق شد بر تمام قلمرو امویان به جز اندلس مسلط شود، سفاح عموی خویش عبدالله بن علی را مأمور جنگ با مروان، آخرین خلیفه اموی کرد، دو گروه در کنار رود زاب درگیر شدند و سرانجام مروان کشته شد.

بعد از سفاح برادرش "ابوجعفر منصور" به خلافت رسید که شورش‌هایی بر ضد او صورت گرفت از جمله شورش عبدالله بن علی (عموی سفاح) که انتظار داشت بعد از مرگ سفاح به خلافت برسد و شورش‌های غلاة (سنباد)، شورش اسحاق ترک و راوندیان که به دنبال قتل ابومسلم به دست منصور شکل گرفت و نیز می‌توان از شورش خوارج نام برد که توانسته بودند موفقیت‌های چشمگیری در سیستان، خراسان، و شمال آفریقا به دست آورند.

منصور شهرهای جدید بغداد، رصافه و دافقه را بنیاد کرد و به خاطر این‌که در حساب کارگزاران و عاملان خراج بدقت رسیدگی می‌کرد به همین خاطر به "منصور دوانیقی" مشهور بود[۴].

شهادت جعفر بن محمد (صادق‌) در سال 148ه.ق در زمان منصور اتفاق افتاد. "ابوعبدالله مهدی" بعد از پدر به قدرت رسید از کار او می‌توان به وسعت دادن مسجد‌الحرام، گذاشتن دستگاه برید (اطلاعات) و رونق گرفتن تجارت در بغداد اشاره کرد.

شورش‌هایی نیز در زمان او به وجود آمد، شورش یوسف البرم که به منظور امر به معروف و نهی از منکر قیام کرد، شورش مقنع (سپید جامگان) و شورش عبدالسلام یشکری را می‌توان نام برد.

در زمان "هادی" چهارمین خلیفه نیز با شورش‌هایی همراه بود از جمله مهمترین آن قیام حسین بن علی (شهید فخ) که علویان حجاز به پیشوایی او قیام کردند.

از اتفاقات مهم خلیفه پنجم عباسی "هارون الرشید" چنین می‌توان یاد کرد، قیام یحیی بن عبدالله، تشکیل نخستین دولت مستقل شیعی به دست ادریس بن عبدالله در مراکش، تأسیس دولت نیمه مستقل اغالبه در جزایر سیسیل و شهادت موسی بن جعفر (کاظم) و شورش حمزه آذرک و شورش مردم خراسان که از جمله مهمترین رویدادهای زمان هارون بودند.

مأمون بعد از کشتن برادرش به قدرت رسید و از اتفاقات مهم زمان او می‌توان به شورش ابوالسرایا در کوفه و نصر بن شیث در جزیره و ولایتعهدی امام رضا‌ (علیه السلام) بخاطر مشروعیت ببخشدن به حکومت خود و استقلال طاهریان اشاره کرد.

با پایان گرفتن حکومت مأمون و خارج شدن قدرت و تسلط اوضاع از دست وزیران ایرانی، حکومت عباسیان نیز رو به ضعف و نابودی گذاشت و موجب تسلط ترکان بر دربار شد. بعد از مأمون معتصم به قدرت رسید که او سیاست جذب ترکان را پیاده کرد و با ورود ترکان به دستگاه خلافت، رقابت شدیدی میان آنان و دو عنصر عرب و ایرانی به وجود آمد که قیام‌های دوران معتصم عبارتند از:

  1. قیام محمد بن قاسم؛
  2. شورش زُط؛
  3. شورش بابک خرم دین شورش عُجیف بن عنبسه و شورش مازیار و دیگر اینکه طولونیان اولین دولت مستقل ترکان را در قلمرو اسلامی تشکیل دادند و مصر را از پیکر خلافت عباسی جدا کردند[۵].

توطئه و فساد ترکان باعث شد معتصم پایتخت را از بغداد به سامره که خود آنجا را بنا نهاده بود منتقل کند و شهادت امام جواد (علیه السلام) نیز در زمان معتصم اتفاق افتاد.

در زمان متوکل دهمین خلیفه عباسی بر شیعیان و معتزله سخت‌گیری شد و مذهب سنی، مذهب رسمی دولت عباسی شد.

در زمان المستعین دوازدهمین خلیفه عباسی دولت علوی در طبرستان به دست حسن بن زید علوی تأسیس شد.

شهادت امام هادی (علیه السلام) در زمان معتز سیزدهمین خلیفه عباسی صورت گرفت و شورش زنگ که از غلامان زنگی و سیاه تشکیل می‌شد در زمان المعتمد اتفاق افتاد. تأسیس دولت صفاریان به دست یعقوب لیث در زمان المعتمد بود که یعقوب توانست با منقرض کردن طاهریان استیلای واقعی عباسیان بر شرق را پایان دهد و راه را برای غزنویان، سلجوقیان و سامانیان هموار کند، از دیگر حوادث دوران معتمد آغاز به کار قرمطیان شهادت امام حسن عسکری (علیه السلام) و آغاز غیبت صغری می‌باشد.

المعتضد برادرزاده المعتمد بعد از او به خلافت رسید اقدامات اصلاحی معتضد به منزله تجدید حیات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی عباسی بود از همین رو معتضد را سفاح دوم می‌خواندند، دولت سامانی در زمان معتضد تأسیس شد.

در زمان الراضی بالله دولت زیاریان به دست مرداویج بنیان نهاده شد و در زمان خلیفه مستکفی برای نخستین بار یکی از سلسله‌های اسلامی ایران به نام آل بویه توانست عراق و دارالخلافه عباسی را تحت تسلط قرار دهد[۶].

انقراض حکومت عباسی

حکومت عباسی نزدیک به 524 سال حکمرانی کرد، حکومت‌شان با "ابوالعباس سفاح" آغاز شد و با مرگ "مستعصم" و به دست مغولان منقرض گردید و حکومت آنان به 4 دوره تقسیم می‌شود.

دوره اول

از سال 132 تا 232 که دوران نیرومندی، گسترش و شکوفایی عباسیان به حساب می‌آمد که با خلافت ابوالعباس سفاح آغاز و با خلافت واثق پایان می‌پذیرد.

دوره دوم

دوران نفوذ ترکان با خلافت متوکل آغاز و در خلال حکومت مستکفی پایان می‌یابد و سال‌های 232 تا 334 هـ ق را در برمی‌گیرد.

دوره سوم

دوران نفوذ آل بویه می‌باشد که در زمان خلافت قائم پایان می‌پذیرد و شامل سال‌های 334 تا 447 هـ ق می‌باشد.

دوره چهارم

از سال‌های 447 تا 656 هـ. ق که دوره نفوذ سلجوقیان ترک است، از خلافت قائم آغاز و با مرگ مستعصم پایان می‌پذیرد، ویژگی این دوره انتقال قدرت واقعی به سلاجقه ترک می‌باشد[۷].

همان‌طور که گفته شد با ورود ترکان به دستگاه خلافت تزلزل این نهاد آغاز و باعث تحولی عظیم در نظام اداری و سیاسی دستگاه خلافت به معنی نابسامانی و فساد شد، پس از آنکه خلفای عباسی برای تأمین مخارج و پرداختن به عیش و نوش و خوشگذرانی با مشکل روبرو شدند مجبور گشتند برای تأمین این مخارج به امیران ترک خود باج دهند و مناصب دولت را به آنان بفروشند و از آن پس امیران ترک جز اندوختن ثروت و چپاول مردم کار دیگری نمی‌کردند و در پی آن قدرت خلفای عباسی محدود می‌شد تمام این اقدامات و بی لیاقتی و بی کفایتی خلفا دست به دست هم داد تا در زمان مستعصم هولاکوخان مغول به نزدیک بغداد بیاید و بعد از تصرف بغداد در سال 656 و کشته شدن مستعصم برای همیشه دولت عباسیان منقرض شود[۸] [۹].

جستارهای وابسته

پانویس

  1. بیات، عزیز الله؛ تاریخ ایران از ظهور اسلام تا دیالمه، تهران، دانشگاه شهید بهشتی، 1370، ص 234
  2. خضری، احمد رضا؛ تاریخ خلافت عباسی، تهران، سمت، چاپ چهارم، 1383، ص 105
  3. سیوطی، جلال‌الدین؛ تاریخ خلفا؛ به تحقیق محمد محی الدین عبدالحمید، قم، انتشارات شریف الرضی، 1411- 1370 هـ ق ص 230
  4. اقبال، عباس؛ تاریخ ایران بعد از اسلام، تهران، انتشارات نگاه، چاپ اول، ‌1385، ص 365
  5. طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، انتشارات اساطیر، چ 1363، ج 11، ص 4545
  6. خضری، همان، ص 110
  7. طقوش، محمد سهیل؛ دولت عباسیان، ترجمه: حجت الله جودکی، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، چاپ اول، 1380، ص 39
  8. میرخواند، همان، ص 529 تا ص 700
  9. حکومت عباسیان