|
|
(۴۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| <div class="wikiInfo"> | | <div class="wikiInfo">[[پرونده:عاشورا.jpg|بندانگشتی|اعاشورا]]</div> |
| [[پرونده:عاشورا.jpg|بندانگشتی|اعاشورا]] | | '''عاشورا''' به روز دهم [[محرم]] گفته میشود. عاشورا روز شهادت سالار شهیدان حسین بن علی (علیه السلام) و فرزندان و [[صحابه|اصحاب]] گرانقدر او در [[کربلا]] است. [[شیعه|شیعیان]] جهان این روز را به عزاداری میپردازند. <big>عشر</big> به معنای ده و <big>عاشورا</big> به معنای دهم میباشد. نبرد [[کربلا]] جنگی بود که در دهم محرم ۶۱ هجری قمری (برابر ۱۳ اکتبر ۶۸۰ میلادی) اتفاق افتاد. روز نبرد به عاشورا نیز معروف است. این نبرد میان سپاه کمتعداد سیدالشهدا (نوه دختری [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر اسلام]] و امام سوم [[مذهب شیعه|شیعیان]]) و سپاه اعزامی از سوی [[یزید]] (دومین پادشاه دودمان [[بنی امیه|اموی]]) در نزدیکی محلی به نام کربلا درگرفت. پیش از شروع جنگ امام حسین (علیه السلام) و [[بریر|بُرَیر]] سپاه مقابل را موعظه کردند. امام حسین(علیه السلام) به یارانش هشدار داده بود شروعکننده جنگ نباشند. اولین تیر را [[عمر سعد]] به سوی لشکر امام حسین(علیه السلام) پرتاب کرد. در ابتدا حملات به صورت گروهی بود و عده زیادی از یاران امام حسین(علیه السلام) در این حملات کشته شدند. |
| {| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
| | == عاشورا قبل از اسلام == |
| !عاشورا
| | [[یهودیان]]، [[مسیحیت|مسیحیان]]، و اعراب زمان جاهلیت در گذشته عاشورا را بزرگ میداشته و این روز را [[روزه]] میگرفتهاند<ref> استادی، رضا، پیشینه عاشورا، در عاشوراشناسی، ص۳۹-۳۸</ref>. [[فیومی|فَیّومی]] در [[مصباح المنیر (کتاب)|مصباح المنیر]] میگوید: از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده: یک روز قبل از عاشورا و یک روز بعد از آن را هم [[روزه]] بگیرید تا از شباهت به [[یهود]] که فقط روز دهم را روزه میگرفتند خارج شوید<ref> عاشوراشناسی، مقاله پیشینه عاشورا، رضا استادی، ص۳۷-۳۸، به نقل از بیهقی، ج۴، ص ۲۸۷</ref>. مضمون همین روایت در کتابهای [[سنن دارمی (کتاب)|سنن دارمی]]<ref>عاشوراشناسی، مقاله پیشینه عاشورا، رضا استادی، ص۳۷-۳۸، به نقل از سنن دارمی، ج۲، ص ۲۲</ref>، [[سنن ابن ماجه (کتاب)|سنن ابن ماجه]]<ref>عاشوراشناسی، مقاله پیشینه عاشورا، رضا استادی، ص۳۷-۳۸، به نقل از سنن ابن ماجه، ج۱، ص ۵۵۲</ref>، [[صحیح مسلم]]، جمهرة اللغة<ref>عاشوراشناسی، مقاله پیشینه عاشورا، رضا استادی، ص۳۷-۳۸، به نقل از صحیح مسلم، ج۳، ص ۱۵۰</ref>. [[صحیح بخاری]]<ref>عاشوراشناسی، مقاله پیشینه عاشورا، رضا استادی، ص۳۷-۳۸، به نقل از صحیح بخاری، ج۳، ص ۵۷</ref>. و [[نیل الأوطار (کتاب)|نیل الأوطار]]<ref>عاشوراشناسی، مقاله پیشینه عاشورا، رضا استادی، ص۳۷-۳۸، به نقل از نیل الأوطار، ج۴، ص ۳۲۶</ref>. هم نقل شده است. |
| !روز دهم از ماه محرّم
| |
| |- | |
| |رویدادها | |
| |واقعه کربلا • اسیران کربلا • روزشمار واقعه عاشورا • روز عاشورا • نامههای کوفیان به امام حسین(ع) • واقعه عاشورا
| |
| |-
| |
| |افراد
| |
| |امام حسین(ع) | |
| علی اکبر • علی اصغر • عباس بن علی • حضرت زینب(س) • سکینه بنت حسین • فاطمه دختر امام حسین • مسلم بن عقیل • شهیدان کربلا • اسیران کربلا
| |
| |- | |
| |جاهای ویژه | |
| |حرم امام حسین(ع) • تل زینبیه • حرم حضرت عباس(ع) • گودال قتلگاه • بینالحرمین • نهر علقمه | |
| |- | |
| |روزهای ویژه
| |
| |تاسوعا • عاشورا • اربعین
| |
| |- | |
| |آیینها
| |
| |مرثیهخوانی • نوحه • تعزیه • روضه • زنجیرزنی • سینهزنی • سقاخانه • سنج و دمام • دسته عزاداری • شام غریبان • تشتگذاری • نخلگردانی • قمهزنی • راهپیمایی اربعین • تابوتگردانی • مراسم تابوت
| |
| |-
| |
| |سال واقعه
| |
| |61 هجری قمری
| |
| |-
| |
| |- | |
| |}
| |
| </div> | |
|
| |
|
| '''عاشورا''' به روز دهم محرّم گفته می شود. عاشورا روز شهادت سالار شهیدان حسین بن علی (ع) و فرزندان و اصحاب گرانقدر او در [[کربلا]] است. شیعیان جهان این روز را به عزاداری می پردازند. <big>عشر</big> به معنای ده و <big>عاشورا</big> به معنای دهم می باشد.
| | == شرح واقعه عاشورا == |
| | با مرگ [[معاویه]] در سال ۶۰ هجری پسرش [[یزید]] بر مسند خلافت تکیه زد و مردم [[شام]] با وی [[بیعت]] کردند. آنگاه [[یزید]] با ارسال نامهای به حاکم [[مدینه]] از او خواست تا از بزرگان قریش از جمله امام حسین (علیه السلام) نیز بیعت بگیرد<ref>تراثنا، ش ۱۶۴/۱۰</ref>. |
|
| |
|
| نبرد کربلا جنگی بود که در دهم محرم ۶۱ هجری قمری (برابر ۱۳ اکتبر ۶۸۰ میلادی) اتفاق افتاد. روز نبرد به عاشورا نیز معروف است. این نبرد میان سپاه کمتعداد [[حسین بن علی]] (نوه دختری [[پیامبر اسلام]] و امام سوم شیعیان) و سپاه اعزامی از سوی [[یزید]] (دومین پادشاه دودمان اموی) در نزدیکی محلی به نام کربلا درگرفت.
| | اما وقتی حاکم مدینه از امام حسین (علیه السلام) بیعت خواست حضرت از بیعت امتناع نموده و شبانه از مدینه عازم [[مکه]] گردیدند. در این حین مردم [[کوفه]] که در [[عراق]] از مرگ معاویه و امتناع امام حسین (علیه السلام) از بیعت یزید اطلاع یافتند، نامههای فراوان در پشتیبانی از امام (علیه السلام) امضاء کردند و آن حضرت را به کوفه فراخواندند<ref>مروج الذهب ۶۴/۳</ref>. |
|
| |
|
| پیش از شروع جنگ [[امام حسین]](ع) و [[بُرَیر]] سپاه مقابل را موعظه کردند. امام حسین(ع) به یارانش هشدار داده بود شروعکننده جنگ نباشند. اولین تیر را [[عمر سعد]] به سوی لشکر امام حسین(ع) پرتاب کرد. در ابتدا حملات به صورت گروهی بود و عده زیادی از یاران امام حسین(ع) در این حملات کشته شدند.
| | از طرفی یزید پس از اطلاع از سفر [[حج]] امام، مزدوران خود را بسیج کرد تا امام حسین (علیه السلام) را در شهر مکه ترور نمایند. چون امام (علیه السلام) از توطئه سوء قصد به جان مبارکش آگاهی یافت، از سر حفظ حرمت و قداست [[بیت الله الحرام]] [[مناسک حج]] را به اضطرار پایان برد و به روز هشتم ذی الحجه سال ۶۰ هجری از مکه به همراه خانواده و نزدیکان و یاران خود به سمت عراق حرکت نمود<ref>الارشاد/ ۲۱۸</ref>. |
| =شرح واقعه عاشورا=
| |
|
| |
|
| با مرگ [[معاویه]] در سال ۶۰ هجری پسرش یزید بر مسند خلافت تکیه زد و مردم [[شام]] با وی بیعت کردند. آنگاه یزید با ارسال نامهای به حاکم [[مدینه]] از او خواست تا از بزرگان قریش از جمله امام حسین (ع) نیز بیعت بگیرد.<ref>تراثنا، ش ۱۶۴/۱۰</ref>
| | اما در کربلا به محاصره نیروهای ابن زیاد به سرکردگی عمر بن سعد در آمد و چون حاضر نشد ذلّت تسلیم و بیعت با حکومت غاصب و ظالم یزیدی را بپذیرد، سپاه کوفه در روز دهم محرم معروف به روز عاشورا با او وارد جنگی نابرابر شدند. به طوری که سپاهیان عمر بن سعد را سی هزار نفر و تعداد یاران حسین (علیه السلام) را بین ۷۲ تا ۱۵۴ نفر گزارش نمودهاند. امام حسین و یارانش روز عاشورا، لب تشنه، با رشادتی شگفت مردانه تا آخرین نفر جنگیدند و به شهادت رسیدند و بازماندگان این قافله، به اسارت در آمده و به کوفه برده شدند<ref>جواد محدثی، فرهنگ عاشورا </ref>. |
|
| |
|
| اما وقتی حاکم مدینه از امام حسین (ع) بیعت خواست حضرت از بیعت امتناع نموده و شبانه از مدینه عازم [[مکه]] گردیدند. در این حین مردم کوفه که در [[عراق]]<ref>ر.ک:مقاله عراق</ref> از مرگ معاویه و امتناع امام حسین (ع) از بیعت یزید اطلاع یافتند، نامههای فراوان در پشتیبانی از امام (ع) امضاء کردند و آن حضرت را به کوفه فراخواندند. <ref>مروج الذهب ۶۴/۳</ref>
| | == آرایش سپاه == |
| | با فرا رسیدن صبح عاشورا، امام (علیه السلام) به همراه یارانش [[نماز صبح]] خود را اقامه کردند. پس از اقامه نماز، حضرت(علیه السلام) صفوف نیروهای خود را که سی و دو نفر سواره و چهل تن پیاده بودند را منظم کرد (تعداد [[صحابه|اصحاب]] امام (علیه السلام) در روز عاشورا سی و دو نفر سواره و چهل نفر پیاده بوده است. و از محمد بن ابیطالب نقل شده که پیادگان هشتادو دو نفر بودند. و [[سید بن طاووس]] از [[محمد بن علی (باقر العلوم)|امام باقر (علیه السلام)]] نقل کرده است که تعداد یاران امام (علیه السلام) چهل و پنج نفر سواره و صدنفر پیاده بودند<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۵، ص۴۲۲.</ref>.) ایشان [[زهیر بن قین]] را فرمانده جناح راست لشکر و [[حبیب بن مظاهر]] را بر میسره سپاه خود امیر کرد و پرچم جنگ را به دست برادرش [[عباس بن علی|عباس (علیه السلام)]] سپرد<ref> ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر-داربیروت، ۱۹۶۵، ج۴، ص۵۹.</ref>. به دستور امام (علیه السلام) اصحاب خیمهها را در پشت سر خود قرار داده<ref>شیخ مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، قم، کنگره شیخ مفید، ص۱۴۱۳، ج۲، ص۹۶</ref>، |
| | اطراف آن را که پیش از آن [[خندق]] حفر کرده بودند از هیزم و نی پر نموده آتش زدند تا مانع تهاجم دشمن از پشت سر گردند<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۵، ص۴۲۳</ref>. |
|
| |
|
| از طرفی یزید پس از اطلاع از سفر [[حج]] امام، مزدوران خود را بسیج کرد تا امام حسین (ع) را در شهر مکه ترور نمایند. چون امام (ع) از توطئه سوء قصد به جان مبارکش آگاهی یافت، از سر حفظ حرمت و قداست [[بیت الله الحرام]] [[مناسک حج]] را به اضطرار پایان برد و به روز هشتم ذی الحجه سال ۶۰ هجری از مکه به همراه خانواده و نزدیکان و یاران خود به سمت عراق حرکت نمود. <ref>الارشاد/ ۲۱۸</ref>
| | در آن سوی میدان نیز، عمر بن سعد نماز صبح خود را به جای آورد و فرماندهان سپاهش را معین نمود، پس عمرو بن حجاج زبیدی را فرمانده جناح راست و [[شمر بن ذی الجوشن]] را فرمانده جناح چپ و عزرة بن قیس احمسی را فرمانده سواران و شبث بن ربعی را به فرماندهی پیادگان گماشت. او همچنین [[عبدالله بن زهیر اسدی]] را فرمانده شهریان [[کوفه]] و عبدالرحمن بن ابی سبره را فرمانده قبایل مذحج و بنی اسد و قیس بن اشعث بن قیس را فرمانده قبایل ربیعه و کنده و حر بن یزید ریاحی را بر قبایل بنی تمیم و همدان امارت داد و پرچم را نیز به دست غلام خود زوید (درید) سپرد<ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷، ج۳، ص۱۸۷.</ref>. و آماده نبرد با اباعبدالله الحسین (علیه السلام) و یارانش گردید. |
|
| |
|
| اما در کربلا به محاصره نیروهاى ابن زیاد به سرکردگی عمر بن سعد در آمد و چون حاضر نشد ذلّت تسلیم و بیعت با حکومت غاصب و ظالم یزیدى را بپذیرد، سپاه کوفه در روز دهم محرم معروف به روز عاشورا با او وارد جنگی نابرابر شدند. به طوری که سپاهیان عمر بن سعد را سی هزار نفر و تعداد یاران حسین (ع) را بین ۷۲ تا ۱۵۴ نفر گزارش نمودهاند. امام حسین و یارانش روز عاشورا، لب تشنه، با رشادتى شگفت مردانه تا آخرین نفر جنگیدند و به شهادت رسیدند و بازماندگان این قافله، به اسارت در آمده و به کوفه برده شدند. <ref>جواد محدثى، فرهنگ عاشورا </ref>
| | == شهادت امام حسین(علیه السلام) == |
| | پیادگان تحت امر شمر بن ذیالجوشن، حسین(علیه السلام) را احاطه کردند؛ ولی همچنان پیش نمیآمدند و شمر آنها را به حمله تشویق میکرد<ref>بلاذری، انسابالاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۴۰۷-۴۰۸</ref>. شمر به تیراندازان دستور داد امام را تیرباران کنند. از فراوانی تیرها، بدن امام پر از تیر شد<ref>مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۱۱۱-۱۱۲؛ خوارزمی، مقتلالحسین(علیه السلام)، مکتبة المفید، ج۲، ص۳۵؛ ابنشهرآشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ص۱۱۱</ref>. حسین(علیه السلام)، عقب کشید و آنان در برابرش صف بستند. جراحات وارده و خستگی، حسین(علیه السلام) را به شدت کم توان کرده بود. ازاینرو ایستاد تا اندکی استراحت کند. |
|
| |
|
| =آرایش سپاه=
| | در این هنگام، سنگی به پیشانیاش اصابت کرد و خون از آن جاری شد. همین که امام خواست با لبه پیراهن، خون صورتش را پاک کند، تیر سهشعبه و مسمومی به سویش پرتاب شد و بر قلبش نشست<ref>خوارزمی، مقتل الحسین(علیه السلام)، مکتبة المفید، ج۲، ص۳۴</ref>. مالک بن نُسَیر، با شمشیر، چنان ضربتی بر سرِ حسین(علیه السلام) زد که بند کلاهخود امام، پاره شد<ref>بلاذری، انسابالاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۲۰۳؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۹۶۷م، ج۵، ص۴۴۸؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۹۶۵م، ج۴، ص۷۵؛ مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۱۱۰</ref>. مردی به نام زرعة بن شریک تمیمی نیز ضربتی سخت به شانه چپ امام زد. سنان بن انس نخعی هم تیری به گلوی او زد. سپس صالح بن وهب جعفی (به نقلی سنان بن انس) پیش آمد و چنان با نیزه بر پهلوی حسین(علیه السلام) زد که با گونه راست از اسب به زمین افتاد<ref>دینوری، اخبارالطوال، ۱۳۶۸ش، ص۲۵۸؛ بلاذری، انسابالاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۴۰۷-۴۰۹؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۹۶۷م، ج۵، ص۴۵۳؛ مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۱۱۲</ref>. |
|
| |
|
| با فرا رسیدن صبح عاشورا، امام (ع) به همراه یارانش نماز صبح خود را اقامه کردند. پس از اقامه نماز، حضرت (عل) صفوف نیروهای خود را که سی و دو نفر سواره و چهل تن پیاده بودند (تعداد اصحاب امام (ع) در روز عاشورا سی و دو نفر سواره و چهل نفر پیاده بوده است. و از [[محمد بن ابیطالب]] نقل شده که پیادگان هشتادو دو نفر بودند. و [[سید بن طاووس]] از [[امام باقر]] (ع) نقل کرده است که تعداد یاران امام (ع) چهل و پنج نفر سواره و صدنفر پیاده بودند.) <ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۵، ص۴۲۲.</ref> | | شمربن ذی الجوشن با گروهی از سپاهیان [[عمر بن سعد بن ابی وقاص|عمر سعد]] از جمله سنان بن انس و خولی بن یزید اصبحی، به سوی حسین(علیه السلام) آمدند. شمر آنان را به تمام کردن کار حسین(علیه السلام) تشویق کرد<ref> بلاذری، انسابالاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۴۰۷-۴۰۹؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۹۶۷م، ج۵، ص۴۵۰؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۹۶۵م، ج۴، ص۷۷؛ ابنکثیر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۱۸۷</ref>؛ اما کسی نپذیرفت. او به [[خولی]] دستور داد تا سر حسین(علیه السلام) را جدا کند. وقتی خولی وارد گودال قتلگاه شد، دست و بدنش لرزید و نتوانست این کار را انجام دهد. شمر<ref>مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۱۱۲؛ خوارزمی، مقتلالحسین(علیه السلام)، مکتبة المفید، ج۲، ص۳۶؛ طبرسی، اعلامالوری، ۱۳۹۰ق، ج۱، ص۴۶۹</ref> و به نقلی سنان بن انس<ref>مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۱۱۲؛ خوارزمی، مقتلالحسین(علیه السلام)، مکتبة المفید، ج۲، ص۳۶؛ طبرسی، اعلامالوری، ۱۳۹۰ق، ج۱، ص۴۶۹</ref> از اسب پیاده شد و سر حسین(علیه السلام) را جدا کرد و به دست خولی داد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبیر، ۱۴۱۴ق، ج۶، ص۴۴۱، ج۳، ص۴۰۹؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۹۶۷م، ج۵، ص۴۵۳؛ اصفهانی، مقاتلالطالبین، دارالمعرفه، ص۱۱۸؛ مسعودی، مروجالذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۲۵۸</ref>. |
|
| |
|
| منظم کرد ایشان [[زهیر بن قین]] را فرمانده جناح راست لشکر و [[حبیب بن مظاهر]] را بر میسره سپاه خود امیر کرد و پرچم جنگ را به دست برادرش [[عباس]] (ع) سپرد. <ref> ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر-داربیروت، ۱۹۶۵، ج۴، ص۵۹.</ref> به دستور امام (ع) اصحاب خیمهها را در پشت سر خود قرار داده، <ref>شیخ مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، قم، کنگره شیخ مفید، ص۱۴۱۳، ج۲، ص۹۶</ref>
| | == دیدگاه اهلسنت عاشورا == |
| اطراف آن را که پیش از آن [[خندق]] حفر کرده بودند از هیزم و نی پر نموده آتش زدند تا مانع تهاجم دشمن از پشت سر گردند. <ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۵، ص۴۲۳</ref>
| | برای شناخت دیدگاه [[اهلسنت]]، باید دو جهت را در نظر گرفت. اول کتب و منابع معتبر آنها و سپس دیدگاه عامه مردم که معمولاً کتاب نمیخوانند و فقط به سخن بزرگان خود گوش میدهند. سخن بزرگانشان نیز چون از نظر مبنایی متفاوت و متضاد است. به همین دلیل گاهی اهلسنت، از یک مذهب در دو قوم، کاملاً دیدگاههای متفاوتی دارند. |
|
| |
|
| در آن سوی میدان نیز، عمر بن سعد نماز صبح خود را به جای آورد و فرماندهان سپاهش را معین نمود، پس عمرو بن حجاج زبیدی را فرمانده جناح راست و [[شمر بن ذی الجوشن]] را فرمانده جناح چپ و عزرة بن قیس احمسی را فرمانده سواران و شبث بن ربعی را به فرماندهی پیادگان گماشت. او همچنین [[عبدالله بن زهیر اسدی]] را فرمانده شهریان [[کوفه]]<ref>روک:مقاله کوفه</ref> و عبدالرحمن بن ابی سبره را فرمانده قبایل مذحج و بنی اسد و قیس بن اشعث بن قیس را فرمانده قبایل ربیعه و کنده و حر بن یزید ریاحی را بر قبایل بنی تمیم و همدان امارت داد و پرچم را نیز به دست غلام خود زوید (درید) سپرد <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷، ج۳، ص۱۸۷.</ref> و آماده نبرد با اباعبدالله الحسین (ع) و یارانش گردید.
| | == منابع معتبر و کتب == |
| | * [[ابن عماد حنبلی]] که از بزرگان [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]] است، حوادث کربلا و عاشورا را نقل میکند و سپس مینویسد: «قاتل الله فاعل ذلک وأخزاه ومن أمر به أو رضیه. ..» خداوند بکشت کسی را که امام (علیهالسلام) را کشت و خاندان اهلبیت(علیهمالسلام) را به اسارت برد و راضی به این عمل بوده است<ref>شذرات الذهب (متوفی 1089) ج 1 ص 66</ref>. |
| | * [[آلوسی]]، متوفی 1270، یکی از علمای اهلسنت است که نه تنها خصومت خاصی با تشیع دارد، بلکه گاه از «[[وهابیت]]» که نه [[شیعه]] است و نه [[سنّی]]، بلکه یک تشکیلات بنیانگذاری شده توسط [[انگلیس]] برای نابودی اسلام است نیز دفاع کرده است، در پاسخ عدهای که برای خلاصی از وجدان درد در طرفداری [[یزید]] مدعی شدند او [[توبه]] کرده است، مینویسد: «الظاهر أنه لم یتُب، و احتمال توبته أضعف من إیمانه، و یلحق به ابن زیاد و ابن سعد و جماعة فلَعنةُ اللّهِ عز و جل علیهم أجمعین، و عَلی أنصارِهم و أَعوانهم و شیعتهم و مَن مال إِلیهم إلی یومِ الدین ما دمعتْ عین علی أبی عبداللّه الحسین»<ref>روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج 13، ص: 228</ref>. |
|
| |
|
| =سخنرانی بریر بن خضیر=
| | ترجمه: ظاهر این است که یزید توبه نکرده است و احتمال توبه او ضعیفتر از ایمانش است و [[ابن زیاد]] و [[عمر بن سعد بن ابی وقاص|ابن سعد]] ملحق به او هستند و تا چشمی برای امام حسین اشک میریزد خدا یزید و اتباع او را لعنت کند. |
|
| |
|
| پیش از آغاز جنگ [[امام حسین]] (ع) برای اتمام حجت با لشکر کوفه، سوار بر اسب شده همراه با گروهی از یارانش به سوی لشکر دشمن، پیش آمد [[بریر بن خضیر]] جلوی ایشان بود، امام (ع) به او فرمود: ای بریر با اینان، سخن بگو وآنان را نصیحت کن(در کتاب انساب الاشراف تنها آمده که بریر سخنرانی کرد.) <ref> بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷، ج۳، ص۱۸۹.</ref>
| | * [[ابن جوزی]]، که او نیز از علمای معروف و معتبر اهلسنت است، در پاسخ به اعتقادات خطای برخی از اهلسنت راجع به یزید [مانند [[ابوبکرابنعربی مالکی]]]، [[خلافت]] غصبی و خلافهایش مینویسد: «از اعتقادات بعض عامه که خود را سنی میدانند این است که: یزید کار درستی انجام داده است. (این ادعا به استناد همان جو سازی زمان امام حسین (علیهالسلام) که میگفتند یزید [[خلیفه]] است و بر هر مسلمانی [[واجب]] است با او [[بیعت]] کند و اگر نکند از دین خارج شده و خونش [[مباح]] است). ابن جوزی ادامه میدهد: «آنها اگر به تاریخ نگاه میکردند میفهمیدند که اصلاً یزید خلیفه نبوده و مردم ملزم [مجبور] به بیعت با او شدند و یزید از هیچ کار قبیحی دوری نکرده است و بر فرض که عقد بیعت او صحیح هم باشد، خلافکاریهایی از او سر زده است که همه آنها موجب فسخ بیعت است و با وجود این، به حرف ابوبکرابنعربی مالکی کسی تمایل پیدا نخواهد کرد مگر انسانهای جاهل.» |
|
| |
|
| پس بریر در برابر سپاه عمر بن سعد قرار گرفت و خطاب به ایشان چنین گفت:
| | == امام شافعی و قیام کربلا == |
| | حادثه کربلا چنان در قلوب نفوذ کرد که بسیاری از بزرگان [[اهل سنت و جماعت|اهلتسنن]] آن را در قالب شعر مطرح ساخته، اندوه خویش را ابراز کردند. [[محمد بن ادریس شافعی|امام شافعی]] که در دوستی اهلبیت زبانزد است. |
| | درباره نهضت کربلا چنین سروده است: |
|
| |
|
| یا هؤلاء اتقوا الله فان نسل محمد (ص) قد اصبح بین اظهرکم و هؤلاء ذریته و عترته و بناته و حریمه فهاتوا ما الذی عندکم و ما تریدون ان تصنعوا بهم.... ؛
| | {{شعر}}{{ب |قتیل بلا جرم کان قمیصه صبیغ بماء الارجوان |خضیب نصلی علی المختار من آلهاشم و نوذی بنیه |ان ذاک عجیب لئن کان ذنبی حب آل محمد(صلی الله علیه و آله) }}{{پایان شعر}}{{شعر}}{{ب |فذلک ذنب لست عنه اتوب هم شفعائی |یوم حشری و موقفی و بغضهم للشافعی ذنوب }}{{پایان شعر}} |
| ای مردم از خدا بترسید اینک [[خاندان محمد]] (ص) به میان شما آمدهاند واینان، فرزندان و خاندان و دختران و حرم (نزدیکان) او هستند. آنچه در دل دارید بر زبان آورید و بگویید که میخواهید با آنان، چه کنید؟
| |
| گفتند: میخواهیم که آنان را در اختیار امیر عبیدالله بن زیاد بگذاریم تا درباره ایشان، نظر دهد.
| |
|
| |
|
| بریر گفت: آیا راضی نمیشوید که ایشان به همان جایی که از آن آمدهاند باز گردند؟
| | حسین(علیهالسلام) کشتهای بیگناه است که پیراهن او به خونش رنگین شده و عجب از ما مردم آن است که از یک طرف به آل پیامبر درود میفرستیم و از سوی دیگر فرزندانش را به قتل میرسانیم و اذیت میکنیم! |
| وای بر شما، ای کوفیان! آیا نامههایی را که برای آنان فرستادید وتعهدهایی را که از جانب خود به ایشان دادید و خدا را بر آن گواه گرفتید، فراموش کردهاید، و خدا برای گواهی دادن، کافی است. وای بر شما! خاندان پیامبرتان را دعوت کردید و پنداشتید که جانتان را در راهشان فدا میکنید؛ اما چون نزد شما آمدند، آنان را به [[عبیدالله]] تسلیم کردید و بین آنان و آب جاری [[فرات]] که [[یهود]] و [[نصارا]] و [[مجوس]] از آن مینوشند، و سگ ها و خوک ها در آن میغلتند، فاصله انداختید. پس از محمد (ص)، چه بد رفتاریها که با خاندانش نکردید. شما را چه شده است؟ خداوند، روز قیامت شما را سیراب نکند چه بد مردمانی هستید.
| |
|
| |
|
| در این هنگام عدهای از میان لشکر به او گفتند: ای فلان! ما نمیفهمیم تو چه میگویی؟
| | اگر گناه من دوستی اهلبیت پیامبر است، پس من هیچ گاه از آن توبه نمیکنم. اهلبیت پیامبر(علیهمالسلام) در روز محشر شفیعان من هستند و اگر نسبت به آنان دشمنی داشته باشم، گناهی نابخشودنی است. |
| بریر گفت: سپاس خدای را که بینش مرا بیش از شما قرار داد. پروردگارا! من از رفتار این قوم بیزارم، تو خود تیرهایی در بین آنها بیفکن که تو را در حالی که از آنان غضبناک باشی ملاقات کنند.
| |
| پس سپاه عمر بن سعد به سوی او تیراندازی کردند و بریر مجبور شد به عقب باز گردد. <ref> کوفی، ابن اعثم، الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، چاپ اول، ص۱۹۹۱، ج۵، ص۱۰۰. </ref>
| |
|
| |
|
| =شهادت امام حسین(ع)= | | === روایات اهلسنت در وصف شهادت امام حسین (علیه السلام) === |
| | علمای [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]] از پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) روایاتی را مبنی بر [[شهید|شهادت]] امام حسین (علیهالسلام) نقل نموده که از آن جمله این روایت است: «... روزی حسین (علیه السلام) در کودکی بر پشت و گردن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بازی میکرد که [[جبرئیل]] به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) گفت آیا او را دوست داری فرمود بلی. جبرئیل گفت امت تو او را خواهد کشت. و سپس محل شهادت او را به پیامبر ـ علیهالسلام ـ نشان داده و مشتی خاک سرخ رنگ را از آن محل برداشته و به ام سلمه میدهد...<ref>احمد بن حنبل، مسند احمد، 3/ 242، بیروت، دار صادر، و هیثمی، مجمع الزوائد، 9/187، بیروت دار الکتب العلمیه، 1408 ق</ref>». |
|
| |
|
| پیادگان تحت امر شمر بن ذیالجوشن، حسین(ع) را احاطه کردند؛ ولی همچنان پیش نمیآمدند و شمر آنها را به حمله تشویق میکرد. <ref>بلاذری، انسابالاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۴۰۷-۴۰۸</ref> شمر به تیراندازان دستور داد امام را تیرباران کنند. از فراوانی تیرها، بدن امام پر از تیر شد. <ref>مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۱۱۱-۱۱۲؛ خوارزمی، مقتلالحسین(ع)، مکتبة المفید، ج۲، ص۳۵؛ ابنشهرآشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ص۱۱۱</ref> حسین(ع)، عقب کشید و آنان در برابرش صف بستند. جراحات وارده و خستگی، حسین(ع) را به شدت کم توان کرده بود. ازاینرو ایستاد تا اندکی استراحت کند. در این هنگام، سنگی به پیشانیاش اصابت کرد و خون از آن جاری شد. همین که امام خواست با لبه پیراهن، خون صورتش را پاک کند، [[تیر سهشعبه]] و مسمومی به سویش پرتاب شد و بر قلبش نشست.<ref>خوارزمی، مقتل الحسین(ع)، مکتبة المفید، ج۲، ص۳۴</ref> مالک بن نُسَیر، با شمشیر، چنان ضربتی بر سرِ حسین(ع) زد که بند کلاهخود امام، پاره شد. <ref>بلاذری، انسابالاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۲۰۳؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۹۶۷م، ج۵، ص۴۴۸؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۹۶۵م، ج۴، ص۷۵؛ مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۱۱۰</ref> مردی به نام زرعة بن شریک تمیمی نیز ضربتی سخت به شانه چپ امام زد. سنان بن انس نخعی هم تیری به گلوی او زد. سپس صالح بن وهب جعفی (به نقلی سنان بن انس) پیش آمد و چنان با نیزه بر پهلوی حسین(ع) زد که با گونه راست از اسب به زمین افتاد. <ref>دینوری، اخبارالطوال، ۱۳۶۸ش، ص۲۵۸؛ بلاذری، انسابالاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۴۰۷-۴۰۹؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۹۶۷م، ج۵، ص۴۵۳؛ مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۱۱۲</ref>
| | و نیز روایاتی را در مورد حوادث روز عاشورا و بعد از آن نقل نموده که در یکی از این روایات چنین آمده است: «هنگامی که حسین بن علی کشته شد آفاق آسمان تا چندین ماه رنگ سرخ را به خود گرفته بود و این سرخی آسمان حکایت از گریه آن داشته است<ref>سیوطی، جلالالدین، الدر المنثور، بیروت، دار الفکر، 1993 م و ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر ابن کثیر 4/143، بیروت، دار ا لفکر، 1401 ق و طبری، محمد بن جریر، تفسیر طبری، 25/124، بیروت، دار الفکر، 1405 ق</ref>». |
| | بیشتر مفسرین اهلسنت این روایت را در ذیل آیه {{متن قرآن |فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ |سوره = الدخان |آیه = 29 }} این سخن را آوردهاند<ref> سیوطی، جلالالدین، الدر المنثور، بیروت، دار الفکر، 1993 م و ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر ابن کثیر 4/143، بیروت، دار ا لفکر، 1401 ق و طبری، محمد بن جریر، تفسیر طبری، 25/124، بیروت، دار الفکر، 1405 ق</ref>. |
|
| |
|
| شمربن ذی الجوشن با گروهی از سپاهیان عمر سعد از جمله سنان بن انس و خولی بن یزید اصبحی، به سوی حسین(ع) آمدند. شمر آنان را به تمام کردن کار حسین(ع) تشویق کرد؛ <ref> بلاذری، انسابالاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۴۰۷-۴۰۹؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۹۶۷م، ج۵، ص۴۵۰؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۹۶۵م، ج۴، ص۷۷؛ ابنکثیر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۱۸۷</ref> اما کسی نپذیرفت. او به [[خولی]] دستور داد تا سر حسین(ع) را جدا کند. وقتی خولی وارد گودال قتلگاه شد، دست و بدنش لرزید و نتوانست این کار را انجام دهد. شمر <ref>مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۱۱۲؛ خوارزمی، مقتلالحسین(ع)، مکتبة المفید، ج۲، ص۳۶؛ طبرسی، اعلامالوری، ۱۳۹۰ق، ج۱، ص۴۶۹</ref> و به نقلی سنان بن انس <ref>مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۱۱۲؛ خوارزمی، مقتلالحسین(ع)، مکتبة المفید، ج۲، ص۳۶؛ طبرسی، اعلامالوری، ۱۳۹۰ق، ج۱، ص۴۶۹</ref> از اسب پیاده شد و سر حسین(ع) را جدا کرد و به دست خولی داد.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبیر، ۱۴۱۴ق، ج۶، ص۴۴۱، ج۳، ص۴۰۹؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۹۶۷م، ج۵، ص۴۵۳؛ اصفهانی، مقاتلالطالبین، دارالمعرفه، ص۱۱۸؛ مسعودی، مروجالذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۲۵۸</ref>
| | در تفسیر [[ابن ابی حاتم]] آمده است که آسمان از زمانی که دنیا بوده است بر هیچکسی نگِریسته است مگر بر دو نفر که یکی [[یحیی بن ذکریا]] و دیگری حسین بن علی میباشد. و از [[زید بن زیاد]] نقل شده که چونکه حسین کشته شد آفاق آسمان چهار ماه رنگ سرخ را به خود گرفته بود و از عطاء نقل شده که گریستن آسمان سرخ شدن اطراف آن میباشد<ref>تفسیر ابن ابی حاتم، ج10ص3289</ref>. |
|
| |
|
| =عاشورا جلوه فضائل و رذائل اخلاقی=
| | [[طبرانی]] نقل میکند که محمد بن حمید جهمی از اولاد ابی جهم در قتل حسین این شعر را که به [[زینب بنت علی|زینب]] دختر عقیل بن ابیطالب منسوب است انشاد کرد<ref>سلیمان بن أحمد بن أیوب أبوالقاسم الطبرانی، المعجم الکبیر، ج3 ص124مکتبة الزهراء، الموصل - 1404 - 1983، الثانیة، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی</ref>: |
|
| |
|
| قیام امام حسین (ع) از سویی تجلی گاه خصلت های پاک انسانی و فضایل اخلاقی در جبهه حق، و از سوی دیگر محل بروز و ظهور رذایل اخلاقی در جبهه باطل است. عاشورا، میدان مسابقه خصلت های پاکی است که ریشه در افکار درخشان رسول گرامی اسلام (ص) و سلم دارد. حسین (ع) و یاران وفادارش، برای احیاء این خصلت ها قیام کردند و به همین خصایل نیز مشهور شدند. در جبهه مقابل نیز، دشمنان گرفتار رذیله های اخلاقی بودند و به همان رذایل معروف شدند.
| | {{شعر}}{{ب |مَاذَا تَقُولُونَ إن قال الرَّسُولُ لَکُمْ |مَاذَا فَعَلْتُمْ وَ أَنْتُمْ آخِرُ الأُمَمِ }}{{پایان شعر}}{{شعر}}{{ب |بِأَهْلِ بَیْتِی وَ أَنْصَارِی وَذُرِّیَّتِی |منهم أُسَارَی وقَتْلَی ضُرِّجُوا بِدَمِ }}{{پایان شعر}}{{شعر}}{{ب |ماکان ذَاکَ جَزَائِی إِذْ نَصَحْتُ لَکُمْ |أَنْ تَخْلُفُونِی بِسُوءٍ فی ذَوِی رَحِمِ }}{{پایان شعر}} |
| | یعنی چه میگویید اگر رسول خدا به شما بگوید که به عنوان آخرین امت با [[اهل بیت|اهلبیت]] و یاران و ذریه من چه کردید؟ برخی از آنها را اسیر و برخی را کشته و با خون آغشته نمودید. جزای من هنگامی که شما را نصیحت کردم این نیست که با خویشان من اینگونه رفتار بد انجام دهید! |
|
| |
|
| ==فضائل عاشورا==
| | اینست که [[تفتازانی]] از متکلمین بنام اهلسنت میگوید: ظلمی که بر اهلبیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) انجام گرفته نمیتوان آن را پنهان نمود. زیرا بر این ظلم که در نهایت شقاوت بوده جمادات و حیوانات بی زبان شهادت میدهند و نزدیک بود که زمین و آسمان بر آن گریه کنند و کوهها از جا کنده شوند و صخرهها تکه تکه گردند. پس لعنت خدا بر کسی که این کار را انجام داد یا به آن راضی شد و یا در این جهت کوشید. و عذاب آخرت شدید تر و ماندگارتر میباشد<ref>تفتازانی، سعدالدین مسعود بن عمر، شرح مقاصد فی علم الکلام، 2/307، پاکستان، دار النعمانیه، اول، 1401 ق</ref>. |
|
| |
|
| ایمان، تصدیق، رجاء، رضا، وفا، صبر، عدل، تعهد و احساس مسؤولیت، توکل و زهد که جبهه حق نمایشگر آن بود.
| | == عید گرفتن بنیامیه و تداوم آن == |
| | اما عید گرفتن در روز عاشورا، همان سنّت یزید و یزیدیان است. و البته منظور از عید همان روز جشن و شادی بوده است. چنان چه در [[زیارت عاشورا]] تصریح شده است «وَ هذا یوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِیادٍ وَآلُ مَرْوانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَینَ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیهِ – و این روز است که در آن شادمان شدند دودمان زیاد و مروان به خاطر قتل حسین صلوات الله علیه». |
|
| |
|
| ==رذائل عاشورا==
| | پس از آن دشمنان اسلام و اهلبیت (علیهمالسلام) که در لباس اسلام و ادعای مسلمانی حکومت بر [[مسلمین]] را بر عهده گرفتند، برای آن که از سویی اذهان عمومی مسلمین در [[محرم (ابهام زدایی)|محرم]] و به ویژه دهه اول متوجه واقعه [[کربلا]] نگردد و به آن تفکر نکنند و از سوی دیگر مشغول به دنیا و جشن و شادی و سرور باشند، اعلام کردند که ماههای هجری از محرم شروع میشود [در حالی که از ربیعالاول بود] و دهه اول را نیز به عنوان جشن آغاز سال [[بدعت]] گذاشتند. |
|
| |
|
| کفر، جور، حرص بر دنیا، حماقت، هتک حرمت، جحود، حقد و کینه، مکر و خدعه، فسق و قساوت و سنگدلی که جبهه باطل نمایشگر آن بود. <ref>عاشورا؛ نمایشگاه فضایل و رذایل اخلاقى، نشریه خُلُق، آذر و دى ۱۳۸۸ - شماره ۱۴</ref>
| | پس، کربلا و عاشورا به لحاظ کتب اهلسنت به دو دسته است: کتبی که ضمن نقل بخشی از حقایق و وقایع، یزید و طرفداران او را محکوم و حتی لعن کردهاند – کتبی که سعی کردند توجیه کنند. |
|
| |
|
| =روایتگران واقعه عاشورا=
| | اما به لحاظ مردم اهلسنت، به چند دسته تقسیم میگردند: مردمی که کتاب و تاریخ را مطالعه کرده و اطلاعاتی دارند – مردمی که به امام حسین (علیهالسلام) عشق میورزند و معاویه و یزید را لعنت میکنند – مردمی که اساساً از موضوع دینی و اعتقادی غافلند و فقط یک سری اعمال خشک و بی روح انجام میدهند – مردمی که حتی بغض دارند [مثل ناصبیها و وهابیت کنونی]. |
|
| |
|
| راویان حادثه کربلا چندین گروه هستند که در واقعه عاشورا حضور داشتند و آن را روایت کردند:
| | == نظر اهلسنت درباره یزید == |
| | حادثه کربلا در میان اهلتسنن موجی ایجاد کرد که زبان و قلم دانشمندان آنان گاه ناخواسته و زمانی با شجاعت به توصیف و تجزیه و تحلیل آن پرداخته است. |
|
| |
|
| ۱. همراهان نزدیک و خانواده امام حسین (ع) که در کربلا حضور داشتند و بعدها در دوره خفقان پس از عاشورا، ماجرا را به گوش دیگران رسانند. از میان اهلبیت، امام سجاد (ع)٬ حضرت زینب (س) و امام باقر (ع) بیشتر از دیگران دراینباره روشنگری کرده و واقعه را شرح دادهاند. همچنین مادران و همسران شهدای بنیهاشم به بازگو کردن وقایع اهتمام ورزیدهاند و پس از عاشورا در عزاداریها و مجالس دیگر به بازگو کردن اتفاقات پرداخته و باعث تحول در جامعه و قیامهای متعدد مانند قیام مردم مدینه شدند.
| | '''شوکانی در کتاب «نیل الاوطار»''' |
|
| |
|
| ۲. برخی از همراهان امام حسین (ع) در روز عاشورا، بهگونهای از کشته شدن در امان ماندند و شاهد و گزارشگر وقایع تلخ آن روز گشتند.
| | [[شوکانی]] در [[کتاب نیل الاوطار]] در رد بعضی از سخنوران درباری میگوید: به تحقیق عدهای از اهل علم افراط ورزیده، چنان حکم کردند که: «حسین(علیهالسلام) نوه پیامبر که خداوند از او راضی باشد. نافرمانی یک آدم دائم الخمر را کرده و حرمت شریعت یزید بن معاویه را هتک کرده است.» خداوند لعنتشان کند، چه سخنان عجیبی که از شنیدن آنها مو بر بدن انسان راست میگردد. |
|
| |
|
| ۳. کسانی از سپاه دشمنان هستند که در زمان دریافت جایزه از ابن زیاد و بار دوم در [[قیام مختار]] شرح ماوقع دادهاند یا با هدف ثبت وقایع در جنگ شرکت داشتهاند.
| | '''تفتازانی در کتاب «شرح العقاید»''' |
|
| |
|
| ۴. برخی از راویان هم از توبه کنندگان و پشیمانان بعد از روز عاشورا هستند که برای جبران گناه حضور در لشگر دشمن امام حسین (ع)، با هدف افشاگری ظلم یزید ماجرا را نقل کردهاند.
| | [[سعدالدین تفتازانی|تفتازانی]] در [[شرح العقاید (کتاب)|کتاب شرح العقاید]] مینویسد: حقیقت این است که رضایت یزید به قتل حسین(علیهالسلام) و شاد شدن او بدان خبر و اهانت کردنش به اهلبیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) از اخباری است که در معنی متواتر است هر چند تفاصیل آن متواتر نیست. درباره مقام یزید بلکه درباره ایمان او که لعنت خدا بر او و یارانش باد، توافقی نداریم. |
|
| |
|
| لایه بعدی از راویان، شیعیان و دوستداران امام حسین (ع) هستند که نتوانستند روز عاشورا امام را همراهی کنند، مانند [[اصبغبن نباته]] که از اصحاب خاص امام علی (ع) و شرکت کننده در نبرد صفین در رکاب امام است و حتی در آخرین لحظات عمر هم بر بالین ایشان بوده اما در زمان عاشورا، در زندان به سر میبرده و اولین مقتل را در وصف واقعه کربلا نوشته است.
| | '''نظر جاحظ''' |
|
| |
|
| غالب منابع قابل اعتماد [[ابومخنف]] را اولین نویسنده و گردآورنده وقایع کربلا در اوایل سده دوم هجری میدانند. قرائن تاریخی نشان میدهد که ابومخنف کتاب مقتل الحسین را در حدود دهه سوم از سده دوم هجری، تألیف کرده است.
| | [[جاحظ]] میگوید: منکراتی که یزید انجام داد، یعنی قتل حسین(علیهالسلام) و به اسارت گرفتن زن و فرزند او و ترساندن اهل مدینه و منهدم ساختن کعبه، همه اینها بر فسق و قساوت و کینه و نفاق و خروج از ایمان او دلالت میکند. بنابراین، یزید فاسق و ملعون است و کسی که از لعن او جلوگیری کند، نیز ملعون است. |
|
| |
|
| از این رو، میتوان با ظن قریب به یقین گفت که کتاب مقتل الحسین بین سالهای ۱۲۷ تا ۱۳۰ که دوره ضعف امویان و مقارن با آغاز دعوت عباسیان است، تدوین شده است برخی از محققان بر این باورند که احتمالاً تألیف این کتاب از سوی امام یا عباسیان، به ابومخنف پیشنهاد شده؛ تا از گزارشهای هولناک تاریخی که لکه ننگی بر دامان خاندان اموی بوده، در تبلیغ و پیشبرد نهضت خود بر ضد امویان و سقوط آنان و بهره گیرند. بسیاری از راویان اصلی واقعه عاشورا در روایات ابومخنف، شاهدان عینی و حاضران در میدان کربلا بودند. <ref>جواد محدثی: «فرهنگ عاشورا»، صفحه154</ref>
| | '''ابن حجر هیثمی مکی در کتاب «الصواعق المحرقه»''' |
|
| |
|
| بخش مهمی از اخبار عاشورا هم به وسیله [[هشام بن محمد کلبی]] به دست مورخان بعدی رسیده و نتیجه تلاش ابومخنف و [[عوانه بن الحکم]] است اما متأسفانه اصل کتابهای مقتل الحسین ابومخنف و عوانه بن الحکم در دسترس نیستند.
| | [[ابن حجر هیتمی|ابن حجر هیثمی مکی]] در [[الصواعق المحرقه (کتاب )|کتاب الصواعق المحرقه]] مینویسد: پسر امام حنبل در مورد لعن یزید از وی پرسید. احمد در جواب گفت: چگونه لعنت نشود کسی که خداوند او را در قرآن لعن کرده است. آنجا که میفرماید: «فصل عسیتم ان تولیتم ان تفسدوا فی الارض و تقطعوا ارحامکم اولئک الذین لعنهم الله» و چه مفاسدی و قطع رحمی از آنچه یزید انجام داد، بالاتر است؟! |
|
| |
|
| ==حمید بن مسلم ازدی==
| | '''عبدالرزاق مقرم در کتاب «مقتل الحسین»''' |
|
| |
|
| از شرکت کنندگان در لشکر عمر سعد بسیاری از وقایع کربلا را نقل کرده است، او در روز عاشورا، پس از شهادت امام حسین (ع) بر سر آتش زدن خیمهها، با شمر مجادله داشت <ref>طبری، تاریخ، ج 5، ص 438</ref> و حتی شمر را از به شهادت رساندن [[امام سجاد]] (ع) منصرف کرد <ref>طبری، تاریخ، ج 5، ص 454</ref> و هر چند از حاملین سر امام حسین (ع) به همراه خولی بوده اما سپاه وی در عملیات جنگی شرکت نداشته و کار اصلی وی ثبت حوادث بوده است.
| | [[عبدالرزاق مقرم]] در [[مقتل الحسین (کتاب)|کتاب مقتل الحسین]] میگوید: به تحقیق گروهی از علما از جمله قاضی ابویعلی و حافظ ابن الجوزی و تفتازانی و سیوطی در مورد کفر یزید نظر قطعی دادهاند و با صداقت تمام لعن او را جایز شمردهاند. |
|
| |
|
| حمید بن مسلم کوفی در نبرد توابین شرکت کرده و [[شیخ طوسی]]<ref>ر.ک:مقاله شیخ طوسی</ref>، او را در شمار اصحاب امام سجاد (ع) آورده است. ابومخنف با واسطۀ افرادی مانند سلیمان بن ابی راشد <ref>طبری، ج 5، ص 412، 414، 429، 438، 446، 447، 451، 453، 456، 457</ref> و صقعب بن زبیر <ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج 8، ص 188</ref> وقایع کربلا را از وی گزارش کرده است. روایات سلیمان، از حرکت شمر بن ذی الجوشن به سمت کربلا آغاز میشود و با شهادت [[عبدالله بن عفیف]] پایان مییابد. طبری نیز بیشتر وقایع حادثه کربلا را به نقل ابومخنف از وی گزارش کرده است. از او گزارشهایی از نبرد توابین و قیام مختار نیز نقل شده است.
| | '''شیخ محمد عبده''' |
|
| |
|
| ==قُرَّه بن قیس تَمیمی حَنظَلی==
| | [[محمد عبده|شیخ محمد عبده]] میگوید: هنگامی که در دنیا حکومت عادلی وجود دارد که هدف آن اقامه شرع و حدود الهی است و در برابر آن حکومتی ستمگر است که میخواهد حکومت عدل را تعطیل کند، بر هر فرد مسلمانی کمک کردن حکومت عدل واجب است و از همین باب است انقلاب امام حسین که در برابر حکومت یزید که خدا او را خوار کند. ایستاد. |
|
| |
|
| او از سپاهیان عمر بن سعد در واقعه کربلا است وی با فرمانده خود در واقعه کربلا، [[حر بن یزید ریاحی]] هم قبیله بود. در مورد او گفته شده؛ روز سوم محرم، عمر بن سعد او را نزد امام حسین (ع) فرستاد تا از آن حضرت بپرسد چه چیزی او را به اینجا کشانده است. <ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج 3، ص 177</ref> او پیام عمر سعد را به امام رساند. امام حسین (ع) در پاسخ او فرمود مردم شهر شما (کوفه) به من نامه نوشتهاند و مرا به شهرتان دعوت کردهاند. من به دعوت آنان به اینجا آمدهام، اگر ناراحتید، برمیگردم.
| | '''سبط بن جوزی''' |
|
| |
|
| وقتی قره بن قیس سخنان امام را شنید، خواست به اردوگاه عمر سعد بر گردد. حبیب بن مظاهر از او خواست تا به یاران امام حسین (ع) ملحق شود. قره بن قیس در پاسخ حبیب گفت: نزد عمر سعد برمیگردم و جواب امام حسین (ع) را ابلاغ میکنم و درباره پیشنهاد تو هم فکری خواهم کرد.
| | از [[سبط بن جوزی]] در مورد لعن یزید پرسیده شد. او در جواب گفت: احمد حنبل لعن او را تجویز کرده است، ما نیز به خاطر جنایاتی که درباره پسر دختر رسول خدا مرتکب شد، او را دوست نداریم و اگر کسی به این حد راضی نمیشود، ما هم میگوییم اصل، لعنت کردن یزید است. |
|
| |
|
| قره به نزد عمر سعد رفت و دیگر بازنگشت. <ref>طبری، تاریخ، ج 5، ص 427</ref> روز عاشورا هنگامی که حر بن یزید ریاحی قصد پیوستن به امام حسین (ع) را داشت، قره در کنار او بود. <ref>مفید، الارشاد، ج 2، ص 99</ref> [[قُرَّه بن قیس]] ادعا کرده است که اگر حر او را از تصمیم خویش آگاه میساخت، به همراه او به سوی حسین (ع) میشتافت. <ref>طبری، تاریخ، ج 5، ص 427، 456</ref> اما در لشگر دشمن باقی ماند و برخی حوادث واقعه عاشورا مانند پیوستن حر بن یزید به امام حسین (ع)، عبور دادن اهلبیت امام بر اجساد شهدا و سخنان زینب (س) (هنگامی که از کنار بدن برادرش میگذشت) از وی نقل شده است. ابومخنف با واسطه ابو زهیر عبسی از وی روایت کرده است. <ref>تاریخ طبری، ج 5، ص 455.</ref>
| | == اهلسنت و روزه گرفتن روزعاشورا == |
| | اکثر علمای [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]] [[روزه]] گرفتن در روز عاشوراء را [[مستحب]] و آن را به نوعی سنت میدانند و روایاتی هم در خصوص آن نقل کردهاند که در اینجا به آن اشاره میکنیم: |
|
| |
|
| ==مسروق بن وائل حضرمی==
| | '''ابن اثیر''' |
|
| |
|
| او از نیروهای سواره نظام لشکریان عمر بن سعد در واقعه کربلا است و به امید اینکه سر امام حسین (ع) نصیبش شود و با آن نزد عبیدالله بن زیاد جایگاهی پیدا کند، در جلوی نیروهای سواره نظام لشکر عمر بن سعد حرکت میکرد. پس از گفتوگوی ابن حوزه با امام حسین (ع) و نفرین آن حضرت و در نتیجه مشاهده مرگ او، مرعوب شد و از میدان نبرد کنار کشید؛ و گفت: من در این خانواده چیزی دیدم که دیگر هرگز با آنان نمیجنگم.
| | [[ابن اثیر]] در کتاب کامل فی تاریخ مینویسد: هنگامی که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) وارد مدینه شد، دید یهودیان روز عاشوراء را روزه میگیرند پیامبر(ص) هم آنها را از آن منع نکرد<ref>الکامل/ ترجمه، ج7، ص130.</ref>. |
|
| |
| [[مسروق بن وائل]] جریان برخورد ابن حوزه با امام حسین (ع) و نفرین آن حضرت در حق او را گزارش کرده است؛ و هدف از حضور خود را در جلوی لشکر عمر بن سعد به دست آوردن سر امام حسین (ع) بیان کرده است. <ref>طبری، تاریخ، ج 5، ص 431
| |
|
| |
|
| [12] طبری، تاریخ، ج 5، ص 431</ref> ابومخنف این گزارش را با واسطه عطاء بن سائب از برادرش عبدالجبار بن وائل نقل کرده است.
| | '''صحیح بخاری''' |
|
| |
|
| ==هانی بن ثُبَیت (شبیب) حَضرَمی==
| | در کتاب [[صحیح بخاری|صحیح بخاری]] به نقل از [[عایشه]] آمده است: «رسول خدا به روزه روز عاشورا امر کرد تا هنگامی که [[روزه]] [[ماه رمضان]] [[واجب]] شد. آنگاه فرمود: هر کس میخواهد، روز [[عاشورا]] را روزه بگیرد و هر کسی میخواهد افطار کند<ref>صحیح بخاری، ج 3، ص 31.</ref>». |
| | در سنن دارمی هم نقل شده است؛ که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «روز عاشوراء را [[قریش]] در [[جاهلیت]] روزه میگرفتند پس هر کدام از شما (مسلمین) دوست دارد روزه بگیرد و هر کدام دوست دارد ترک کند<ref>سنن دارمی، ج 2، ص 22.</ref>». |
|
| |
|
| [[هانی بن ثبیت]] از لشکریان عمر بن سعد و از ده سواری بود که در عصر عاشورا به دستور ابن سعد با اسب بر بدن امام حسین (ع) تاختند و استخوانهای سینه و پشت آن حضرت را در هم شکستند. و به همراه رحیل بن خیثمه جعفی و جریر بن مسعود حضرمی کمان و لباسهای امام حسین (ع) را ربودند. <ref>طاووس، لهوف، ص 130 و ابن شهر آشوب، المناقب، ج 4، ص 111</ref>
| | '''مالک بن انس''' |
|
| |
|
| او قاتل عبدالله بن علی بن ابیطالب <ref>بلاذری، انسابالاشراف، ج 3، ص 201</ref> و جعفر بن علی بن ابیطالب معرفی شده است و در زیارت ناحیه مقدسه به عنوان قاتل این دو فرزند امام علی (ع) لعن شده است. البته برخی منابع شهادت جعفر بن علی را به خولی بن یزید نسبت دادهاند. <ref>طبقات، ج 5، ص 475؛ ابن طاووس، اقبال، ص 574، ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص 88</ref>
| | در [[موطا (کتاب)|کتاب موطأ]] [[مالک بن انس]] هم آمده است: «إن عائشة قالت: کان یوم عاشوراء یوما تصومه قریش فی الجاهلیة و کان رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) یصومه فی الجاهلیة». «عایشه گفت: قریش در زمان جاهلیت روز عاشوراء را روزه میگرفتند و پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) هم در جاهلیت آن روز را روزه میگرفت<ref>موطا مالک، ج 1 ص 219 و سنن دارمی، ج 2، ص .23.</ref>. |
|
| |
|
| برخی منابع نیز او را قاتل عبدالله بن حسین <ref>ابن سعد، طبقات، ج 5، ص 476</ref> و عبدالله بن حسن نیز معرفی کردهاند. <ref>ابن شهر آشوب، المناقب، ج 4، ص 106</ref> هانی بن ثبیت با کمک بکیر بن حی تمیمی، عبدالله بن عمیر کلبی را نیز به شهادت رساندند. وی سرانجام در قیام مختار سال ۶۶ هجری قمری کشته شد. <ref>طبری، تاریخ، ج 5، ص 436</ref> هانی بن ثبیت برخی از وقایع کربلا را گزارش کرده است. <ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج 8،6 18</ref> ابومخنف با واسطه ابو جناب کلبی از او گزارشهای کربلا را نقل کرده است.
| | '''نیل الامطار''' |
|
| |
|
| ==حسن بن حسن بن علی بن ابیطالب==
| | همچنین در کتاب نیل الاوطار آمده است: «[[قریش]] در [[جاهلیت]] عاشورا را روزه میگرفتند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و مسلمین هم تا قبل از اینکه روزه رمضان واجب شود آن را روزه میگرفتند<ref>نیل الأوطار، ج 4، ص .326.</ref>». |
|
| |
|
| [[حسن مثنی]] همراه عمویش جنگید و مجروح شد و از اسب بر زمین افتاد. وقتی که کوفیان سرهای شهدا را قطع میکردند، وی هنوز زنده بود. اسماء بن خارجه فزاری که از دائیهای وی بود از او شفاعت کرد و بخشیده شد. حسن مثنی را به کوفه برد و وی را معالجه کرد تا اینکه خوب شد. سپس به مدینه رفت. <ref>حیاه الامام الحسین، سید محمد باقر قرشی، ج 3، ص 312</ref> او از راویان وقایع عاشورا گشت. | | === عدم تبعیت پیامبر از آیین عبادی ادیان سابق === |
| | بعضی از علمای [[مذهب شیعه|شیعه]] و [[اهل سنت و جماعت|سنی]] بر این عقیده هستند که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلّم)؛ حتی قبل از [[بعثت]] نیز در عبادات خود تابع ادیان دیگر نبوده و از آیین یهود و نصارا تبعیت نکرده است؛ زیرا: |
|
| |
|
| ==عُقبه بن سمعان==
| | '''اولا:''' |
|
| |
|
| [[عقبه یا عاقبه بن سمعان]] غلام رباب بود، اما کارهای امام حسین (ع) مانند آماده ساختن اسبها و شتران را نیز انجام میداد. پس از شهادت امام حسین (ع) لشکریان عمر بن سعد او را گرفتند و چون برده بود آزادش کردند. <ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج 3، ص 205</ref> شیخ طوسی وی را در شمار اصحاب امام حسین (ع) آورده است. <ref>طوسی، رجال، ص 104</ref> در زیارت رجبیه بر او درود فرستاده شده است <ref>سید بن طاووس، اقبال، ص 713</ref> و آیت الله خوئی او را از شهدای کربلا میداند و میگوید برخی از مورخین اهل سنت گفتهاند که وی فرار کرد و نجات یافت. <ref>خوئی، معجم رجال الحدیث، ج 11، ص 154</ref> | | روایات متعددی در منابع اهل سنّت حکایت از آن دارد که رسول خدا(صلّی الله علیه وآله وسلّم) دیگران را از تبعیت آئین [[یهود]] منع میکرده است. مثلا [[ترمذی]] در سنن خود از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) روایت نمودهاند: «لیس منا من تشبه بغیرنا لا تشبهوا بالیهود ولا بالنصاری». «از ما نیست کسی که به غیر ما از یهود و [[نصارا]] خودش را تشبّه نماید<ref>سنن ترمذی، ج 4، ص 159.</ref>». |
|
| |
|
| عقبه از مدینه تا کربلا امام حسین (ع) را همراهی کرد. هنگامیکه در ذو حُسَم کاروان امام حسین (ع) با سپاه حر بن یزید برخورد کردند، عقبه به دستور امام دو خورجین از نامههای کوفیان را بیرون آورد. <ref>بن اعثم، الفتوح، ج 5، ص 78 ا</ref>
| | [[ابن حجر]] هم روایتی از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) آورده است که حضرت فرمود: «لا تشبهوا بالیهود و النصاری» «با یهود و نصارا مشابهت نداشته باشید<ref>فتح الباری، ابن حجر، ج 11، ص 12.</ref>». |
|
| |
|
| ابومخنف با واسطه [[عبدالرحمن بن جندب]] و [[حارث بن کعب والبی]] از وی برخی وقایع عاشورا را گزارش کرده است.
| | و همچنین عده زیادی از علمای اهلسنت این روایت را از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در کتب خودشان نقل کردهاند: که حضرت رسول (الله صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «صلوا فی نعالکم وخالفوا الیهود». «با کفشهایتان نماز بخوانید تا با یهود مخالفت ورزیده باشید<ref>المعجم الکبیر، ج 7، ص 290، ح 7165.البدایه والنهایه، ابن کثیر، ج 2، ص 172. المستدرک علی الصحیحین، ج 1، ص 260.</ref>». |
|
| |
|
| ==مسلم بن ریاح==
| | '''ثانیا:''' |
|
| |
|
| وی غلام حضرت علی (ع) <ref>تاریخ مدینه دمشق، ج 14، ص 223</ref> بوده که با امام حسین (ع) در کربلا حضور داشت و پس از شهادت حضرت جان سالم بدر برد، وی برخی حوادث کربلا را گزارش کرده است.
| | [[فخر رازی]] از علمای بزرگ اهلسنت میگوید اگر حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) قبل از بعثت به شریعت [[موسی]] و یا [[عیسی]]، متعبّد میبود لازم بود؛ |
|
| |
|
| ==ضحاک بن عبدالله مشرقی==
| | * اولا: در حوادث و اتفاقاتی که بعد از [[بعثت]] برایش پیش میآمد به احکام شریعت قبل خود مراجعه نماید و منتظر نزول [[وحی]] نماند؛ اما آن حضرت این کار را نکرد. |
| | * ثانیا: اگر آن حضرت متعبّد به شرایع دیگر میبود لازم بود بر علمای اعصار که در وقایع و حوادث به شریعت قبل خود مراجعه کنند چرا که تاسّی و مراجعه بر آنان واجب است و زمانی که میبینیم چنین مراجعهای صورت نگرفته به بطلان این نظر یقین پیدا میکنیم. |
| | * ثالثا: آن حضرت «معاذ» را در حکمی که در [[قرآن|کتاب]] و [[سنّت]] نیافته بود و از پیش خود [[اجتهاد]] کرده بود تایید نمود و اگر بنا میبود که آن حضرت به حکم [[تورات]] متعبّد باشد، لازم بود معاذ را به تورات و [[انجیل]] ارجاع دهد<ref>المحصول. فخر رازی: ج 3. ص 263.</ref>. |
|
| |
|
| ضحاک فرزند عبدالله مشرقی از قبیله همدان بود. اطلاعات چندانی از زندگی او در دست نیست. همین اندازه معلوم است که او علاوه بر یاری امام حسین (ع) در کربلا، در زمان امامت امام سجاد (ع) زنده بوده و شیخ طوسی وی را از اصحاب امام سجاد (ع) نام برده است. <ref>شیخ طوسی؛ رجال الشیخ الطوسی، قم، جامعه مدرسین، 1415 ق، ص 116</ref>
| | همچنین [[ابوالحسن بصری]] میگوید: پیامبر ما و امّت او هیچ یک از شرایع و [[ادیان]] دیگر را [[عبادت]] نکردهاند<ref>المعتمد، ابوالحسین بصری، ص 336.</ref>. |
|
| |
|
| [[ضحاک بن عبدالله مشرقی]] از جمله یاران امام حسین (ع) است که با حضور در کربلا و سپس فرار از صحنه نبرد روز عاشورا، انتقاداتی را بعدها بین تحلیلگران و مورخین شیعی -به علت تنها گذاشتن امام (ع) و اهلبیتش- برانگیخته است. طبری نقل کرده است ضحاک به همراه مالک بن نضر ارحبی، در میانه راه کاروان حسینی به سوی کوفه، با امام حسین (ع) ملاقات کردند. امام حسین (ع) آن دو نفر را به یاری خود خواند، وقتی آنان عذر خواستند امام (ع) علت عدم همراهیشان را جویا شد. | | ونیز ابن عابدین در رابطه با عبادت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) قبل از [[اسلام]]، در ابتدای کتاب [[نماز|صلاة]] خود مینویسد: نظر مختار ما عدم عبادت آن حضرت طبق شریعت دیگر است و نظر جمهور علماء هم همین است<ref>حاشیة رد المحتار. ابن عابدین. ج 1. ص 97.</ref>. |
| | با توجه به این دسته از روایات که در منابع اهلسنت ذکر شده چگونه میتوان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را در صوم روز عاشورا تابع یهود دانست. |
|
| |
|
| مالک بن نضر گفت: من بدهی و نانخور دارم؛ اما ضحاک دعوت امام را مشروط قبول کرد و گفت: من هم فردی عیالوارم و به مردم مقروض هستم؛ اما اگر به من اجازه دهی، هنگامی که هیچ جنگجویی -در کنارت- نیافتم، بازگردم و فقط تا آنجا برایت بجنگم که برایت سودمند باشد و بتوانم از تو دفاع کنم.
| | '''ثالثا:''' |
| امام (ع) پذیرفت. <ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج 4، بیروت: نشر موسسه الاعلمی للمطبوعات، ص 317؛ همو تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: نشر بنیاد فرهنگ ایران، 1352، ص 3015</ref> ضحاک در صبح روز عاشورا در حمله اول شرکت کرد و شجاعتهای بسیاری از خود به نمایش گذاشت و نماز ظهر را همراه امام بهجای آورد.
| |
|
| |
|
| او وقتی که دید سپاه بنیامیه به دستور عمر بن سعد اسبهای یاران امام (ع) را هدف قرار داده و با پی کردن از پای درمیآورند، اسب خود را در خیمهای پنهان کرد و خود پیاده به نبرد با دشمن پرداخت. ضحاک خود نقل کرده که در مقابل امام (ع)، دو نفر از دشمن را که پیاده میجنگیدند، به قتل رسانده و دست یکی دیگر را از تنش قطع کرده که حضرت هم در حق او دعا کردند و فرمودند: «سست نگردی، دستت بریده نشود. خداوند از اهلبیت رسول (ص)، بهترین پاداشها را به تو ارزانی دارد. <ref>الطبری، ص 3050</ref> ابومخنف از عبدالله بن عاصم الفائشی به نقل از ضحاک بن عبدالله مشرقی آورده است:
| | [[مناوی|منّاوی]]، یکی از دانشمندان بزرگ اهلسنت در مورد روزه عاشوراء میگوید: «ما یروی فی فضل صوم یوم عاشوراء والصلاة فیه والانفاق والخضاب والأدهان والإکتحال، بدعة ابتدعها قتلة الحسین (رضی اللَّه عنه) وعلامة لبغض أهل البیت، وجب ترکه». «آنچه در فضیلت روزه روز عاشورا و [[نماز]]، [[انفاق]]، خضاب کردن، روغن زدن و سرمه کشیدن در آن روز بیان شده است، بدعتی است از بدعتهای قاتلین حسین(رضی الله عنه) و نشانهای است بر دشمنی با اهلبیت (علیهمالسلام) که ترک آن [[واجب]] است<ref>ناگفتههایی از حقایق عاشوراء، ص: 33</ref>». |
|
| |
|
| وقتی دیدم یاران امام حسین (ع) کشته شدهاند و نوبت به وی و خاندانش رسیده و با وی به جز سوید بن عمرو خثعمی و بشیر بن عمرو حضرمی باقی نماندهاند، خدمت ابا عبدالله آمدم و گفتم: یابن رسول الله! به خاطر دارید که بین من و شما چه شرطی بود؟
| | در نتیجه همان طور که منّاوی میگوید، نه تنها روزه عاشوراء سنت نیست بلکه بدعتی از بدعتهای [[بنی امیه|بنیامیه]] میباشد. |
| حضرت فرمود: آری، من بیعت خود را از تو برداشتم ولی تو چگونه میتوانی از بین سپاه دشمن فرار کنی؟ ضحاک گفت: من اسب خود را در خیمهای پنهان کردهام و به همین جهت بود که پیاده میجنگیدم.» پس ضحاک سوار بر اسب شد و از صحنه نبرد گریخت. ۱۵ نفر از اصحاب عمر سعد به تعقیبش پرداختند تا اینکه ضحاک به دهکدهای نزدیک ساحل فرات رسید و آنجا توقف کرد. کثیر بن عبدالله شعبی و ایوب بن مشرح حیوانی و قیس بن عبدالله صایدی از تعقیبکنندگان او را شناختند و با حمایت و کمک تعدادی از بنی تمیم که آنان نیز از تعقیبکنندگان بودند، ضحاک را از کشته شدن رهایی دادند. <ref>البلاذری، احمد بن یحیی؛ انساب الاشراف، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، 1977، ج 3، ص 197؛ الطبری، پیشین، ص 3050- 3051؛ ابن اثیر، پیشین، ج 4، ص 73</ref>
| |
|
| |
|
| ضحاک از محدثین و گزارشگران واقعه کربلا در کوفه است. برخی از مورخان، از جمله طبری، جریان بیعت شب عاشورا توسط امام حسین (ع) و اظهار وفاداری یاران را از قول ضحّاک نقل کردهاند. <ref>طبری، تاریخ، ج 4، ص 339، انساب الاشراف، ج 3، ص 197</ref> شیخ مفید در ارشاد در ماجرای واقعه عاشورا از وی روایت کرده است <ref>شیخ مفید، الارشاد، نشر اسلامیه، 1380، ص 446</ref> بنابراین، نام او و احادیث منقوله از او، در کتب تاریخ و مقاتل بسیار دیده میشود.
| | === وهابیت و عاشورا === |
| | اما فرقه وهابیت هماهنگ با سیاست [[بنی امیه|بنیامیه]] و به ویژه یزید بن معاویه مراسم عزا و ماتم و سخنرانی را در روز عاشورا [[حرام]] و بدعت میدانند بلکه از این حد فراتر رفته این روز را مبارک شمرده و برای جشن و شادمانی و شیرینی خوری و خریدن لوازم جدید منزل و سرمه کشیدن و نظافت و امثال اینها مناسب میدانند و این فرهنگی است که حجاج بن یوسف ثقفی در زمان خلافت عبدالملک مروان برای شکنجه و عذاب [[شیعه|شیعیان]] پایهگذاری کرد<ref>الوردانی، صالح، الشیعه فی مصر من الامام علی ـ ص 34، قاهره، مطبعه مدبولی صغیر، اول، 1414 ق</ref>. و سنیهایی که با مراسم عزاداری روز عاشورا مخالفت میکنند متأثر از همین فرهنگ میباشند. |
|
| |
|
| ==مرقع بن سُمامه اسدی==
| | موضع و دیدگاه منفی وهابیها و سلفیهای متجدد درباره حادثه عاشورا بر حمایت یزید بن معاویه و تبرئه او از این جنایت مبتنی است و برای اینکه حقایق و وقایع حادثه عاشورا برملا نشود و یزید و اطرافیان و پیروان او از طرف مسلمانان زیر سوال نرود از برگزاری مراسم عزاداری جلوگیری میکنند. |
|
| |
|
| وی از یاران امام حسین (ع) و از تیراندازان حضرت بود، که اسیر شد و قبیله اش برای وی امان خواستند. ابن زیاد هم او را به زراره در سرزمین بحرین <ref> قرشی، ج 3، ص313</ref> یا [[زبده]] در [[عمان]]، یا رنده تبعید کرد و پس از مرگ یزید و رفتن عبیدالله به کوفه بازگشت.
| | وهابیها از این حد هم تجاوز کرده و بر بدعت عزاداری در روز عاشورا بسنده نکرده بلکه روز عاشورا را روز عید و زینت و سرور و شادمانی میدانند، و به قصد تبرک و شکرانه کشتن امام حسین (علیه السلام) نور چشم رسول خدا و سید جوانان اهل بهشت، این روز را روزه میگیرند. روایت عمرو بن ابی یوسف میگوید: من شنیدم که معاویه روی منبر گفت روز عاشورا روز عید است، هر کس دوست دارد روزه بگیرد و هر کس نمیخواهد روزه نگیرد حرجی بر او نیست<ref>صنعانی، عبدالرزاق، مصنف عبدالرزاق، ج 4، ص 29، ح 7850، منشورات المجلس العلمی</ref>. |
|
| |
|
| =دیدگاه اهل سنت درباره حادثه عاشورا=
| | [[مقریزی]] میگوید: در دوران [[فاطمیان|حکومت فاطمیون]] در [[مصر]]، در روز عاشورا به خاطر شهادت حسین (علیه السلام) ماتم و سوگواری بر پا میشد، ولی هنگامی که [[بنی ایوب]] به حکومت رسیدند، آنها در روز عاشورا سرور و شادمانی بر پا نموده و با ریخت و پاش غذا پخش میکردند، هم چنین به حمام رفته و تنظیف نموده و به چشم سرمه میکشیدند آنان این اعمال را در پیروی از روش و عادت اهل شام که حجاج بن یوسف ثقفی در زمان عبدالملک بن مروان، در مخالفت با شـیـعیان [[علی بن ابی طالب|علی بن ابیطالب]] (علیه السلام) که روز عاشورا را روز اندوه و ماتم میدانند پیریزی کرده بود، انـجـام مـیدادند<ref>طبسی، نجم الدین، صوم یوم عاشورا، بین السنه النبویه و البدعه الامویه، ص 137، منشورات عهد به نقل از سیر اعلام النبلاء ج 4، ص 343</ref>. |
|
| |
|
| در موضع گیری [[اهل سنت]] در برابر حادثه عاشورا اهل سنت به دو دسته تقسیم میشود.
| | [[سقاف]] میگوید: این اخبار زیاد و کثیر العدد را برای دفن قضیه کربلا آوردند، لیکن قضیه کربلا به عظمت خود باقی ماند و آنها بیچاره و فشل شدند<ref>نجم الدین طبسی، صوم عاشورا بین السنه النبویه و البدعه الامویه، ص 139، منشورات عهد</ref>. |
|
| |
|
| یک دسته که اکثریت اهل سنت را تشکیل میدهد اهل سنت معتدل و محب اهل بیت(ع) میباشد.
| | == پانویس == |
| | {{پانویس}} |
|
| |
|
| دسته دوم اهل سنت، پیرو بنی امیه و یزید بن معاویه است که نسبت به اهل بیت و امام حسین (ع) دید مثبتی ندارد بلکه می توان گفت دشمن اهل بیت می باشد. این دسته امروز در قالب [[سلفیه]] و [[وهابیت]] در جهان اسلام معروف است.
| | [[رده:مفاهیم و اصطلاحات]] |
| | | [[رده:مفاهیم و اصطلاحات اسلامی]] |
| اما درباره اهل سنت معتدل باید گفت که آنان از این حادثهی ناگوار، غمگین و ناراضی هستند و عوامل آن را مورد نکوهش و گاهی مورد لعن قرار میدهند. موضع گیری این دسته از اهل سنت را می توان از مطالبی که در زیر به آنها اشاره می شود به دست آورد:
| | [[رده:تاریخ اسلام]] |
| | |
| علمای اهل سنت از پیامبر اسلام(ص) روایاتی را مبنی بر شهادت امام حسین ـ علیه السلام ـ نقل نموده که از آن جمله این روایت است: «... روزی حسین (ع) در کودکی بر پشت و گردن پیامبر (ص) بازی میکرد که [[جبرئیل]] به پیامبر (ص) گفت آیا او را دوست داری فرمود بلی. جبرئیل گفت امت تو او را خواهد کشت. و سپس محل شهادت او را به پیامبر ـ علیه السلام ـ نشان داده و مشتی خاک سرخ رنگ را از آن محل برداشته و به ام سلمه میدهد...». <ref>احمد بن حنبل، مسند احمد، 3/ 242، بیروت، دار صادر، و هیثمی، مجمع الزوائد، 9/187، بیروت دار الکتب العلمیه، 1408 ق</ref>
| |
| | |
| و نیز روایاتی را در مورد حوادث روز عاشورا و بعد از آن نقل نموده که در یکی از این روایات چنین آمده است: «هنگامی که حسین بن علی کشته شد آفاق آسمان تا چندین ماه رنگ سرخ را به خود گرفته بود و این سرخی آسمان حکایت از گریه آن داشته است.» <ref>سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، بیروت، دار الفکر، 1993 م و ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر ابن کثیر 4/143، بیروت، دار ا لفکر، 1401 ق و طبری، محمد بن جریر، تفسیر طبری، 25/124، بیروت، دار الفکر، 1405 ق</ref>
| |
| بیشتر مفسرین اهل سنت این روایت را در ذیل آیه« فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ » <ref>الدخان/29</ref> این سخن را آورده اند. <ref> سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، بیروت، دار الفکر، 1993 م و ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر ابن کثیر 4/143، بیروت، دار ا لفکر، 1401 ق و طبری، محمد بن جریر، تفسیر طبری، 25/124، بیروت، دار الفکر، 1405 ق</ref>
| |
| | |
| در تفسیر ابن ابی حاتم آمده است که آسمان از زمانی که دنیا بوده است بر هیچ کسی نه گریسته است مگر بر دو نفر یکی یحیی بن ذکریا و دیگری حسین بن علی می باشد. و از زید بن زیاد نقل شده که چونکه حسین کشته شد آفاق آسمان چهار ماه رنگ سرخ را به خود گرفته بود و از عطاء نقل شده که گریستن آسمان سرخ شدن اطراف آن می باشد. <ref>تفسیر ابن ابی حاتم، ج10ص3289</ref>
| |
| | |
| طبرانی نقل می کند که محمد بن حمید جهمی از اولاد ابی جهم در قتل حسین این شعر را که به زینب دختر عقیل بن ابیطالب منسوب است انشاد کرد:
| |
| مَاذَا تَقُولُونَ إن قال الرَّسُولُ لَکُمْ
| |
| مَاذَا فَعَلْتُمْ وَ أَنْتُمْ آخِرُ الأُمَمِ
| |
| بِأَهْلِ بَیْتِی وَ أَنْصَارِی وَذُرِّیَّتِی
| |
| منهم أُسَارَى وقَتْلَى ضُرِّجُوا بِدَمِ
| |
| ماکان ذَاکَ جَزَائِی إِذْ نَصَحْتُ لَکُمْ
| |
| أَنْ تَخْلُفُونِی بِسُوءٍ فی ذَوِی رَحِمِ
| |
| یعنی چه می گویید اگر رسول خدا به شما بگوید که به عنوان آخرین امت با اهل بیت و یاران و ذریه من چه کردید؟ برخی از آنها را اسیر و برخی را کشته و با خون آغشته نمودید. جزای من هنگامی که شما را نصیحت کردم این نیست که با خویشان من اینگونه رفتار بد انجام دهید! <ref>سلیمان بن أحمد بن أیوب أبوالقاسم الطبرانی، المعجم الکبیر، ج3 ص124مکتبة الزهراء، الموصل - 1404 - 1983، الثانیة، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی</ref>
| |
| | |
| از دیدگاه اهل سنت بنا بر آنچه که در متون روایی آنها آمده، امت اسلامی با اهل بیت رسول خدا در از مایش قرار دارد زیرا بنابر نقل خالد بن عرفطه رسول خدا فرموده بودند زود است که شما بعد از من درباره اهل بیتم مورد آزمایش قرار خواهید گرفت. <ref>المعجم الکبیر، ج4ص192</ref> و این امتحان و ابتلاء تا پایان تاریخ همچنان ادامه دارد و لذا همانگونه که در روز عاشورا بسیاری از مسلمانان در معرض امتحان قرار گرفتند و فقط تعداد معدودی از این امتحان سربلند بیرون آمدند، امروز نیز مسلمانان با موضع گیری در قبال این واقعه همچنان امتحان میشوند و هرکه به دلیل محبتی که نسبت به امام حسین (ع) و خاندان رسول خدا(ص) دارد از آن غمگین شود و کسانی را که باعث این حادثه شده و ظلم هایی را بر این خاندان پاک روا داشتند از خود طرد کنند سربلند خواهند بود اما آنانی که در قبال این واقعهی دردناک بی تفاوت هستند و یا از یزید و یاران او حمایت میکنند قطعا دراین امتحانی که رسول خدا آن را برای امت خود قرار داده است مردود و در روز جزا در برابر [[رسول الله]](ص) شرمسار و سرافکنده خواهند بود.
| |
| | |
| اینست که [[تفتازانی]] از متکلمین بنام اهل سنت می گوید: ظلمی که بر اهل بیت پیامبر (ص) انجام گرفته نمیتوان آن را پنهان نمود. زیرا بر این ظلم که در نهایت شقاوت بوده جمادات و حیوانات بی زبان شهادت میدهند و نزدیک بود که زمین و آسمان بر آن گریه کنند و کوه ها از جا کنده شوند و صخره ها تکه تکه گردند. پس لعنت خدا بر کسی که این کار را انجام داد یا به آن راضی شد و یا در این جهت کوشید. و عذاب آخرت شدید تر و ماندگار تر می باشد. <ref>تفتازانی، سعدالدین مسعود بن عمر، شرح مقاصد فی علم الکلام، 2/307، پاکستان، دار النعمانیه، اول، 1401 ق</ref>
| |
| | |
| بنابراین می توان گفت علمای آگاه اهل سنت نیز به خاطر واقعه عاشورا محزون و ماتم زده هستند. هر چند عوام آنان اطلاعات چندانی از مسئله عاشورا و کربلا ندارند. و لذا در برخی از مناطق اهل سنت دیده شده که در روز عاشورا برای امام حسین (ع) مجلس عزا تشکیل میدهند منتهی مجالس در میان اهل سنت به علت های مختلفی فراگیر نمی باشد.
| |
| | |
| اما فرقه وهابیت هماهنگ با سیاست بنی امیه و به ویژه یزید بن معاویه مراسم عزا و ماتم و سخنرانی را در روز عاشورا حرام و بدعت میدانند بلکه از این حد فراتر رفته این روز را مبارک شمرده و برای جشن و شادمانی و شیرینی خوری و خریدن لوازم جدید منزل و سرمه کشیدن و نظافت و امثال این ها مناسب میدانند و این فرهنگی است که حجاج بن یوسف ثقفی در زمان خلافت عبدالملک مروان برای شکنجه و عذاب [[شیعیان]] پایه گذاری کرد. <ref>الوردانی، صالح، الشیعه فی مصر من الامام علی ـ ص 34، قاهره، مطبعه مدبولی صغیر، اول، 1414 ق</ref> و سنی هایی که با مراسم عزاداری روز عاشورا مخالفت میکنند متأثر از همین فرهنگ میباشند.
| |
| | |
| موضع و دیدگاه منفی وهابیها و سلفی های متجدد درباره حادثه عاشورا بر حمایت یزید بن معاویه و تبرئه او از این جنایت مبتنی است و برای اینکه حقایق و وقایع حادثه عاشورا برملا نشود و یزید و اطرافیان و پیروان او از طرف مسلمانان زیر سوال نرود از برگزاری مراسم عزاداری جلوگیری میکنند.
| |
| | |
| وهابی ها از این حد هم تجاوز کرده و بر بدعت عزاداری در روز عاشورا بسنده نکرده بلکه روز عاشورا را روز عید و زینت و سرور و شادمانی میدانند، و به قصد تبرک و شکرانه کشتن امام حسین (ع) نور چشم رسول خدا و سید جوانان اهل بهشت، این روز را روزه می گیرند. روایت عمرو بن ابی یوسف می گوید: من شنیدم که معاویه روی منبر گفت روز عاشورا روز عید است، هر کس دوست دارد روزه بگیرد و هر کس نمیخواهد روزه نگیرد حرجی بر او نیست. <ref>صنعانی، عبدالرزاق، مصنف عبدالرزاق، ج 4، ص 29، ح 7850، منشورات المجلس العلمی</ref>
| |
| | |
| مقریزی می گوید: در دوران [[حکومت فاطمیون]] در [[مصر]]، در روز عاشورا به خاطر شهادت حسین (ع) ماتم و سوگواری بر پا می شد، ولی هنگامی که بنی ایوب به حکومت رسیدند، آن ها در روز عاشورا سرور و شادمانی بر پا نموده و با ریخت و پاش غذا پخش میکردند، هم چنین به حمام رفته و تنظیف نموده و به چشم سرمه می کشیدند آنان این اعمال را در پیروی از روش و عادت اهل شام که حجاج بن یوسف ثقفی در زمان عبدالملک بن مروان، در مخالفت با شـیـعیان [[علی بن ابیطالب]] (ع) که روز عاشورا را روز اندوه و ماتم میدانند پیریزی کرده بود، انـجـام مـیدادند. <ref>طبسی، نجم الدین، صوم یوم عاشورا، بین السنه النبویه و البدعه الامویه، ص 137، منشورات عهد به نقل از سیر اعلام النبلاء ج 4، ص 343</ref> سقاف می گوید: این اخبار زیاد و کثیر العدد را برای دفن قضیه کربلا آوردند، لیکن قضیه کربلا به عظمت خود باقی ماند و آن ها بیچاره و فشل شدند. <ref>نجم الدین طبسی، صوم عاشورا بین السنه النبویه و البدعه الامویه، ص 139، منشورات عهد</ref>
| |
| امام فخر رازی آیه شریفه مباهله را دلیل قاطع بر این مطلب گرفته که حسن و حسین دو پسر رسول خدا(ص) میباشند؛ زیرا هنگامی که به دستور خدا مأمور شدند که در مباهله پسران شان را دعوت کنند، پیامبر(ص) حسن و حسین را دعوت کرد و با خود آورد.
| |
| | |
|
| |
| | |
| بدون تردید امام حسین(ع) نواده پیامبر(ص) سید جوانان اهلبهشت است که در قرآن بر محبت آن حضرت تاکید شده است. جایگاه آن حضرت نزد شیعیان بر کسی پوشیده نیست زیرا که آن حضرت را سومین امام منصوب از سوی خدا برای هدایت امت میدانند.
| |
| | |
| و اهل سنت نیز محبت آن حضرت را بر خود فرض و لازم میشمارند هر چند ناصبیها و وهابیت با ایجاد بدعت در دین بسیاری از معارف آن را دگرگون کردند.
| |
| | |
| پیش از آنکه نظر اهل سنت درباره حادثه عاشورا بیان شود لازم است جایگاه امام حسین(ع) از دیدگاه اهل سنت مورد بررسی قرار بگیرد.
| |
| | |
| بدون تردید امام حسین ـ علیه السلام ـ فرزند رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ یکی از سروران جوانان اهل بهشت و از اهل بیت پیامبر ـ علیه السلام ـ می باشد[1] که در قرآن کریم محبت و دوستی شان با آیه مودت[2] بر مسلمین واجب گردیده است. وقتی که آیه شریفه «... قُلْ لا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی وَمَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ» نازل گردید، از رسول خدا(ص) سوال شد این خویشاوندان شما کیست که محبت و دوستی آنان بر ما واجب شده است؟ رسول الله(ص) فرمود: علی، فاطمه و دو فرزند او (حسن و حسین).[3]
| |
| | |
| و نیز احادیثی از رسول خدا(ص) از طریق اهل سنت نقل شده که بر این محبت و دوستی تاکید دارند. یکی از این روایات که مشتمل بر جملات متعددی است با جمله «من مات علی حب آل محمد مات شهیدا» آغاز میگردد و به جمله «ألا و من مات علی بغض آل محمد مات کافراً و من مات علی بغضهم لم یشم رائحه الجنه» به پایان میرسد.[4]
| |
| | |
| در کتابهای معتبر اهل سنت آمده که رسول خدا(ص) فرمود: قسم به آن کسی که جان محمد در دست اوست هیچ کس با ما اهل بیت دشمنی نمی کند مگر اینکه خدا او را وارد جهنم کند.[5]
| |
| | |
| محبت اهلبیت(ع) بر تمام مسلمانان واجب است
| |
| آلوسی یکی از مفسرین اهل سنت از این حدیث این نتیجه را نمیگیرد که محبت اهل بیت بر تمام مسلمانان فرض می باشد.[6] و به همین دلیل امام شافعی عقیده خود را درباره اهل بیت اینگونه ابراز می کند:
| |
| | |
| یا اهل بیت رسول الله حبکم فرض من الله فی القرآن انزله
| |
| | |
| کفاکم من عظیم القدر انکم من لم یصل علیکم لا صلات له[7]
| |
| | |
| (ای اهل بیت رسول خدا! محبت شما از طرف خداوند در قرآن فرض شده است و این عظمت برای شما کافی است که هر که در نماز بر شما درود نفرستد نمازش باطل است)
| |
| | |
| مراد شافعی این است که در تشهد نماز های یومیه صلوات فرستادن بر اهل بیت که امام حسین یکی از آنها ست فرض و واجب می باشد و اگر این صلوات فرستاده نشود نماز، نماز نخواهد بود.
| |
| | |
| و بر طبق حدیث رسول خدا(ص) که در صحیح مسلم از زبان عایشه همسر پیامبر(ص) نقل شده است، امام حسین(ع) از مصادیق بارز اهل بیت به شمار میآید. عایشه می گوید: روزی پیامبر اسلام(ص) صبح بین طلوعین جامه ای را که از پشم سیاه بافته شده بود بر خود انداخت در این هنگام حسن بن علی آمد و رسول خدا او را زیر جامه کنار خود برد لحظه ای بعد حسین آمد او نیز زیر جامه کنار رسول خدا رفت و پس از آن فاطمه دختر رسول خدا آمد او هم زیر جامه رفت و سپس علی آمد و با آنان در زیر جامه یکجا شد. در این زمان رسول خدا فرمود: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا» (احزاب/33).[8]
| |
| | |
| در مستدرک حاکم و کتاب های دیگر اهل سنت نیز از زبان ام سلمه همسر دیگر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نقل شده است که زمانی که این آیه در خانه من بر پیامبر نازل گردید پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ علی، فاطمه، حسن و حسین را در زیر کساء جمع کردند و فرمودند: «اللهم هؤلاء اهل بیتی» ام سلمه می گوید من عرض کردم آیا من از اهل بیت نیستم فرمودند: تو اهل منی و با خیر هستی و اینان اهل بیت من هستند.[9]
| |
| | |
| سخن عالم برجسته اهل سنت
| |
| فخر رازی می گوید صحت این روایت بین اهل تفسیر و حدیث متفق علیه می باشد.[10]
| |
| | |
| از طرف دیگر امام حسین(ع) نه تنها فرزند بلکه پسر رسول خدا(ص) است. امام فخر رازی آیه شریفه مباهله را دلیل قاطع بر این مطلب گرفته که حسن و حسین دو پسر رسول خدا(ص) میباشند؛ زیرا هنگامی که به دستور خدا مأمور شدند که در مباهله پسران شان را دعوت کنند، پیامبر (ص) حسن و حسین را دعوت کرد و با خود آورد. بنابراین واجب است که آن دو پسران پیامبر باشند.[11]
| |
| | |
| فخر رازی که یکی از علمای برجسته اهل سنت است درباره شدت تعلق اهل بیت با پیامبر اسلام می گوید که شکی در این نیست که بین فاطمه، علی، حسن و حسین و بین پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ تعلق شدیدی وجود داشته و واجب است که آنان اولین مصداق آل محمد باشند. و سپس در ذیل آیه مودت می گوید شکی نیست که پیامبر اسلام(ص) فاطمه و علی و حسن و حسین را دوست داشتند بنابراین مثل همین محبت و دوستی با آنان بر همه ی امت واجب می باشد و آیات «وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ» (اعراف/١٥٨) و «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ» (آل عمران/٣١) و« لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ » (احزاب٢١) دلیل بر این مطلب می باشد. و در ادامه می گوید دعایی که در پایان تشهد نماز خوانده می شود که عبارت است از «اللهم صل علی محمد و علی آل محمد و ارحم محمدا و آل محمد» تعظیم بس بزرگی است که درباره احدی غیر از آنان وجود ندارد و تمام اینها دلالت بر این دارد که دوستی و محبت آل محمد واجب است و لذا شافعی گفته است که:
| |
| | |
| ان کان رفضا حب آل محمد فلیشهدان الثقلان أنی رافضی[12]
| |
| | |
| اینکه پیامبر اسلام(ص) فرزندش امام حسین(ع) را بسیار دوست میداشتند در احادیثی که در کتابهای اهل سنت نقل شده منعکس گردیده است. پیامبر اسلام(ص) امام حسین(ع) را به حدی دوست داشت که مدام دهان او را میبوسید و میگفت حسین از من است و من از حسینم.[13] در حدیث دیگری آمده است که روزی حسین با بچه ها بازی میکرد در این هنگام رسول الله(ص) آمد او را در بغل گرفت و سپس یک دست خود را زیر چانه او گذاشت و با دست دیگر از قفای سر او گرفت و سرش را بلند کرد و دهانش را بر دهان او گذاشت و گفت: حسین از من است و من از حسینم خداوند بیامرزد آن کسی را که حسین را دوست داشته باشد.[14] از طریق ابی هریره و دیگران نقل شده که روزی حسین داخل مسجد شد و خودش را به بغل رسول خدا(ص) انداخت و انگشتان خود را داخل محاسن رسول خدا نمود، در این هنگام رسول خدا دهان خود را بر دهان او گذاشت و فرمود: خدایا! من حسین را دوست دارم و تو هم او را و هر که او را دوست دارد دوست بدار. ابو هریره می گوید بعد از این که هر گاه حسین را می دیدم اشک از چشمانم جاری میگردید.[15]
| |
| | |
| ملاک دوستی با خدا و پیامبر خدا(ص)
| |
| از رسول خدا(ص) نقل شده است که فرمود: «من احب الحسن و الحسین فقد احبنی و من ابغضهما فقد ابغضنی؛ یعنی هر که حسن و حسین را دوست داشته باشد در حقیقت مرا دوست دارد و هر که با آنان دشمنی کند در حقیقت با من دشمنی کرده است.»[16]
| |
| | |
| با تمام این روایات و مطالبی که از طریق اهل سنت درباره اهل بیت و بخصوص امام حسین(ع) مبنی بر مقام و جایگاه او در نزد رسول خدا(ص) و محبت و دوستی آن حضرت و وجوب این محبت بر امت اسلامی نقل شده، وقتی به صفحات تاریخ رجوع شود مشاهده می شود که بیشترین و بدترین ظلم بر اهل بیت رسول خدا(ص) روا داشته شده است. از میان این ظلمها ظلمی که از طرف یزید بن معاویه بر فرزند رسول الله(ص) حضرت امام حسین(ع) انجام گرفت در تاریخ بشریت نظیر آن وجود ندارد و در آینده هم چنین ظلمی واقع شدنی نخواهد بود؛ زیرا آنانی که خود را مسلمان مىدانستند و از امت رسول خدا(ص) به شمار میآمدند، به نام اسلام، فرزند و پسر پیامبر خود شان را همراه با یاران او به بدترین و بی رحمانه ترین وضع کشتند و اطفال و زنان خانواده ی پاک پیامبر(ص) را به نام کافر و طاغی اسیر نموده و در شهر ها در منظر مردم گردانده و در مجالس یزید و عبیدالله بن زیاد آنان را از نظر جسمی و روحی مورد آزار و اذیت قرار دادند.
| |
| | |
| این واقعه تاریخی غیر قابل انکار می باشد که امام حسین ـ علیه السلام ـ با یاران اندک خود به مظلومانه ترین وجه توسط یزید بن معاویه، در راه خدا و حفظ دین اسلام در کربلا و روز عاشورا سال 61 هجری به شهادت رسیده و خانواده پاک او که خانواده پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ بود با ظالمانه ترین وجه به اسارت گرفته شدند. بنابراین برای یک مسلمان واقعی و پیرو راستین قرآن و سنت، با توجه به آیات و روایاتی که نقل شد کافی است که نسبت به واقعه عاشورا اندوهگین و ماتم زده باشد و بدون شک بی تفاوتی نسبت به آن دلیل بر بی مبالاتی نسبت به دستور خدا و پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ می باشد. زیرا ممکن نیست کسی امام حسین ـ علیه السلام ـ را به عنوان قربی و اهل بیت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ دوست داشته باشد، اما واقعه کربلا و عاشورا او را غمگین و ماتم زده نگرداند. و نیز ممکن نیست کسی مسلمان باشد اما قیام امام حسین ـ علیه السلام ـ را در برابر انحراف و ظلم و دشمنان اسلام به عنوان قیام ناب الهی در قالب مجالس و عزاداری گرامی ندارد.
| |
| | |
| اهل سنت در برابر حادثه عاشورا به دو دسته تقسیم می شود. یک دسته که اکثریت اهل سنت را تشکیل میدهد اهل سنت معتدل و محبّ اهل بیت(ع) می باشد. دسته دوم اهل سنت، پیرو بنی امیه و یزید بن معاویه است که نسبت به اهل بیت و امام حسین(ع) دید مثبتی ندارد بلکه می توان گفت دشمن اهل بیت می باشد. این دسته امروز در قالب سلفیه و وهابیت در جهان اسلام معروف است که می توان گفت آنان در واقع اهل سنت نیستند و اگر به تاریخ تکون، فعالیت و نظرات این فرقه رجوع شود دشمنی آنان با اهل سنت ثابت میگردد.
| |
| | |
| اما درباره اهل سنت معتدل باید گفت که آنان از این حادثه ی ناگوار غمگین وناراضی هستند و عوامل آن را مورد نکوهش و گاهی مورد لعن قرار میدهند. موضع گیری این دسته ی اهل سنت را می توان از مطالبی که در زیر به آنها اشاره می شود به دست آورد:
| |
| | |
| علمای اهل سنت از پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ روایاتی را مبنی بر شهادت امام حسین ـ علیه السلام ـ نقل نموده که از آن جمله این روایت است: «... روزی حسین ـ علیه السلام ـ در کودکی بر پشت و گردن پیامبر(ص) بازی میکرد که جبرئیل به پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ گفت آیا او را دوست داری فرمود بلی. جبرئیل گفت امت تو او را خواهد کشت. و سپس محل شهادت او را به پیامبر ـ علیه السلام ـ نشان داده و مشتی خاک سرخ رنگ را از آن محل برداشته و به ام سلمه میدهد...».[17] و نیز روایاتی را در مورد حوادث روز عاشورا و بعد از آن نقل نموده که در یکی از این روایات چنین آمده است: «هنگامی که حسین بن علی کشته شد آفاق آسمان تا چندین ماه رنگ سرخ را به خود گرفته بود و این سرخی آسمان حکایت از گریه آن داشته است.»[18]
| |
| | |
| بیشتر مفسرین اهل سنت این روایت را در ذیل آیه« فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ » (الدخان/29) این سخن را آورده اند.[19]
| |
| | |
| در تفسیر ابن ابی حاتم آمده است که آسمان از زمانی که دنیا بوده است بر هیچ کسی نگریسته است مگر بر دو نفر یکی یحیی بن ذکریا و دیگری حسین بن علی می باشد. و از زید بن زیاد نقل شده که چونکه حسین کشته شد آفاق آسمان چهار ماه رنگ سرخ را به خود گرفته بود و از عطاء نقل شده که گریستن آسمان سرخ شدن اطراف آن می باشد.[20]
| |
| | |
| طبرانی نقل می کند که محمد بن حمید جهمی از اولاد ابی جهم در قتل حسین این شعر را که به زینب دختر عقیل بن ابیطالب منسوب است انشاد کرد:
| |
| | |
| مَاذَا تَقُولُونَ إن قال الرَّسُولُ لَکُمْ مَاذَا فَعَلْتُمْ وَ أَنْتُمْ آخِرُ الأُمَمِ
| |
| | |
| بِأَهْلِ بَیْتِی وَ أَنْصَارِی وَذُرِّیَّتِی منهم أُسَارَی وقَتْلَی ضُرِّجُوا بِدَمِ
| |
| | |
| ماکان ذَاکَ جَزَائِی إِذْ نَصَحْتُ ل
| |
| | |
| یعنی چه می گویید اگر رسول خدا به شما بگوید که به عنوان آخرین امت با اهل بیت و یاران و ذریه من چه کردید؟ برخی از آنها را اسیر و برخی را کشته و با خون آغشته نمودید. جزای من هنگامی که شما را نصیحت کردم این نیست که با خویشان من اینگونه رفتار بد انجام دهید! [21]
| |
| | |
| از دیدگاه اهل سنت بنا بر آنچه که در متون روایی آنها آمده امت اسلامی با اهل بیت آن رسول خدا در از مایش قرار دارد زیرا بنابر نقل خالد بن عرفطه رسول خدا فرموده بودند زود است که شما بعد از من درباره اهل بیتم مورد آزمایش قرار خواهید گرفت.[22] و این امتحان و ابتلاء تا پایان تاریخ همچنان ادامه دارد و لذا همانگونه که در روز عاشورا بسیاری از مسلمانان در معرض امتحان قرار گرفتند و فقط تعداد معدودی از این امتحان سربلند بیرون رفتند، امروز نیز مسلمانان با موضع گیری در قبال این واقعه همچنان امتحان میشوند و هرکه به دلیل محبتی که نسبت به امام حسین(ع) و خاندان رسول خدا(ص) دارد از آن غمگین شود و کسانی را که باعث این حادثه شده و ظلم هایی را بر این خاندان پاک روا داشتند از خود طرد کنند سربلند خواهند بود اما آنانی که در قبال این واقعه ی دردناک بی تفاوت هستند و یا از یزید و یاران او حمایت میکنند قطعا در این امتحانی که رسول خدا آن را برای امت خود قرار داده است مردود و در روز جزا در برابر رسول الله شرمسار و سرافکنده خواهند بود.
| |
| | |
| ظلم به اهلبیت(ع) در نهایت شقاوت بود
| |
| ینست که تفتازانی از متکلمین بنام اهل سنت می گوید: ظلمی که بر اهل بیت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ انجام گرفته نمیتوان آن را پنهان نمود. زیرا بر این ظلم که در نهایت شقاوت بوده جمادات و حیوانات بی زبان شهادت میدهند و نزدیک بود که زمین و آسمان بر آن گریه کنند و کوه ها از جا کنده شوند و صخره ها تکه تکه گردند. پس لعنت خدا بر کسی که این کار را انجام داد یا به آن راضی شد و یا در این جهت کوشید. و عذاب آخرت شدید تر و ماندگار تر می باشد.
| |
| | |
| [23]بنابراین می توان گفت علمای آگاه اهل سنت نیز به خاطر واقعه عاشورا محزون و ماتم زده هستند. هر چند عوام آنان اطلاعات چندانی از مسئله عاشورا و کربلا ندارند. و لذا در برخی از مناطق اهل سنت دیده شده که در روز عاشورا برای امام حسین ـ علیه السلام ـ مجلس عزا تشکیل میدهند منتهی مجالس در میان اهل سنت به علت های مختلفی فراگیر نمی باشد.
| |
| | |
| اما فرقه وهابیت همانگونه که در واقع نمیتوان اسم اهل سنت را بر آن اطلاق نمود بلکه یک حزب سیاسی اموی می باشد، هماهنگ با سیاست بنی امیه و به ویژه یزید بن معاویه مراسم عزا و ماتم و سخنرانی را در روز عاشورا حرام و بدعت میدانند بلکه از این حد فراتر رفته این روز را مبارک شمرده و برای جشن و شادمانی و شیرینی خوری و خریدن لوازم جدید منزل و سرمه کشیدن و نظافت و امثال این ها مناسب میدانند و این فرهنگی است که حجاج بن یوسف ثقفی در زمان خلافت عبدالملک مروان برای شکنجه و عذاب شیعیان پایه گذاری کرد.[24] و سنی هایی که با مراسم عزاداری روز عاشورا مخالفت میکنند متأثر از همین فرهنگ میباشند.
| |
| | |
| موضع و دیدگاه منفی وهابیها و سلفی های متجدد درباره حادثه عاشورا بر حمایت یزید بن معاویه و تبرئه او از این جنایت مبتنی است و برای اینکه حقایق و وقایع حادثه عاشورا برملا نشود و یزید و اطرافیان و پیروان او از طرف مسلمانان زیر سوال نرود از برگزاری مراسم عزاداری جلوگیری میکنند و در این راستا حدیثی را که از عمر خلیفه دوم و پسرش عبدالله بن عمر درباره حرمت گریه و سوگواری نقل شده، دلیل بر این گرفته که گریه بر حسین(ع) و عزاداری به مناسبت عاشورا بدعت و جایز نمی باشد. این حدیث که درباره گریه بر میت می باشد به صورت های مختلف نقل شده است. در این نقل ها آمده است که: «میت در قبرش به دلیل نوحه ای که برایش میکنند در عذاب می افتد» یا « میت با گریه های بستگانش در عذاب می افتد» ویا «میت به واسطه بعضی از گریه های اهلش در عذاب می افتد».[25]
| |
| | |
| این در حالی است که عبدالله بن عباس و عایشه اصل صحت روایت را بر عمر و ابن عمر انکار کرده و عایشه گفته است که عبدالله بن عمر یا اشتباه کرده و یا فراموش نموده. به خدا قسم آن چه را او از پیغمبر(ص) نقل می کند پیغمبر نفرموده بلکه آن چه پیغمبر فرموده این است: « همانا خدا عذاب کافر را به خاطر گریه بستگانش بر او زیاد می کند».[26]
| |
| | |
| این انکار عبدالله عباس و عایشه همسر پیامبر با گریه های شخص رسول خدا(ص) بر مردگان وتشویق آن حضرت که بر این کار در کتب معتبر اهل سنت نقل شده مورد تایید قرار نمیگیرد که به چند مورد از آنها اشاره می شود.
| |
| | |
| الف. ابن عباس نقل کرده که در مرگ رقیه بنت رسول الله(ص) زن ها گریه میکردند و عمر آنها را با تازیانه می زد و از گریه آنان ممانعت میکرد تا اینکه پیغمبر(ص) فرمود: رهایشان کن که گریه کنند زیرا نفس مصیبت دیده و چشمها گریان و مرگ نزدیک است و خود آن حضرت نیز لب قبر نشست در حالی که فاطمه(س) اشک می ریخت و حضرت اشکهای او را پاک میکرد.[27]
| |
| | |
| ب. رسول اکرم که کانون عاطفه و رحمت است در مرگ فرزندش ابراهیم اشک می ریزد. وقتی که از حضرت سئوال میکنند میفرماید: «چشمها گریان است و قلب می سوزد و آن چه خشم خدا را بر می انگیزد نمی گوییم».[28]
| |
| | |
| ج. پیامبر(ص) در مرگ ابوطالب و نیز حمزه که در احد به شهادت رسید گریه کرد. و هنگامی که به مدینه برگشت دید زن های انصار بر کشتگان شان گریه میکنند، حضرت فرمود: (اما حمزه گریه کننده و عزادار ندارد). انصار با شنیدن این کلام و آن گریه پیغمبر(ص) به زنهایشان دستور دادند که بروند بر حمزه گریه کنند و آنها رفتند خانه پیغمبر بر حمزه گریه کردند و پیغمبر در حق آنها دعا کرد و فرمود: «خدا از شما و اولاد شما راضی باشد».[29] از همین به بعد برای اهل مدینه رسم شد که هرگاه می خواستند بر کسی گریه کنند در ابتدا بر حمزه گریه میکردند.
| |
| عاشورا از منظر فقیه جاودانه
| |
| جهت رعایت عدل و انصاف باید اذعان داشت که دیدگاه های اهل سنت یکسان نیست و نمیشود حکم واحدی در مورد همه ی آنها داد. بالعکس اهل تشیع که به خاطر اجتماع حول یک محور «ولایت و امامت» از دیدگاه واحدی برخوردار هستند.
| |
| | |
| به عنوان مثال اگر به اهل سنت ایران توجه شود، همگی اهل بیت (علیهم السلام) را دوست داشته و معظم می دارند و اگر به اهل سنت ترکیه توجه کنیم، چند دسته هستند. در حالی که برخی از حنفی ها [در آنکارا، استانبول و. ..] تعصبات شدیدی دارند، نام بسیاری از مسلمانان اهل سنت مناطق کرد نشین، حسن یا حسین است. یکی از آنها که نامش حسن بود میگفت: ما با روضه امام حسین (علیه السلام) که پدرانمان می خوانند بزرگ شدیم و معاویه و یزید را دائم لعن می کنیم.
| |
| | |
| برای شناخت دیدگاه اهل سنت، باید دسته بندی های متفاوتی در نظر گرفت. به عنوان مثال: کتب و منابع معتبر آنها یک شاخه است و دیدگاه عامه ی مردم که معمولاً کتاب نمی خوانند به سخن بزرگان خود گوش میدهند یک شاخه ی دیگر است و سخن بزرگانشان نیز کاملاً متفاوت و اغلب متضاد است. به همین دلیل اهل سنت، از یک مذهب در دو قوم، کاملاً دیدگاه های متفاوتی دارند.
| |
| | |
| الف – منابع معتبر و کتب:
| |
| - ابن عماد حنبلی که از بزرگان اهل سنت است، حوادث کربلا و عاشورا را نقل می کند و سپس مینویسد: «قاتل الله فاعل ذلک وأخزاه ومن أمر به أو رضیه. ..» خداوند بکشت کسی را که امام (علیه السلام) را کشت و خاندان اهل بیت(علیهم السلام) را به اسارت برد و راضی به این عمل بوده است. «شذرات الذهب (متوفی 1089) ج 1 ص 66»
| |
| | |
| - آلوسی، متوفی 1270، یکی از علمای اهل سنت است که نه تنها خصومت خاصی با تشیع دارد، بلکه گاه از «وهابیت» که نه شیعه است و نه سنّی، بلکه یک تشکیلات بنیانگذاری شده توسط انگلیس برای نابودی اسلام است نیز دفاع کرده است، در پاسخ عده ای که برای خلاصی از وجدان درد در طرفداری یزید مدعی شدند او توبه کرده است، مینویسد: «الظاهر أنه لم یتُب، و احتمال توبته أضعف من إیمانه، و یلحق به ابن زیاد و ابن سعد و جماعة فلَعنةُ اللّهِ عز و جل علیهم أجمعین، و عَلی أنصارِهم و أَعوانهم و شیعتهم و مَن مال إِلیهم إلی یومِ الدین ما دمعتْ عین علی أبی عبداللّه الحسین».
| |
| | |
| ترجمه: ظاهر این است که یزید توبه نکرده است و احتمال توبه او ضعیف تر از ایمانش است و ابن زیاد و ابن سعد ملحق به او هستند و تا چشمی برای امام حسین اشک می ریزد خدا یزید و اتباع او را لعنت کند. (روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج 13، ص: 228)
| |
| | |
| - ابن جوزی، که او نیز از علمای معروف و معتبر اهل سنت است، در پاسخ به اعتقادات خطای برخی از اهل سنت راجع به یزید [مانند ابوبکر ابن عربی مالکی]، خلافت غصبی و خلاف هایش مینویسد: «از اعتقادات بعض عامه که خود را سنی میدانند این است که: یزید کار درستی انجام داده است. (این ادعا به استناد همان جو سازی زمان امام حسین (علیه السلام) که میگفتند یزید خلیفه است و بر هر مسلمانی واجب است با او بیعت کند و اگر نکند از دین خارج شده و خونش مباح است). ابن جوزی ادامه میدهد: «آنها اگر به تاریخ نگاه میکردند می فهمیدند که اصلاً یزید خلیفه نبوده و مردم ملزم [مجبور] به بیعت با او شدند و یزید از هیچ کار قبیحی دوری نکرده است و بر فرض که عقد بیعت او صحیح هم باشد، خلافکاری هایی از او سر زده است که همه آنها موجب فسخ بیعت است و با وجود این، به حرف ابوبکر ابن عربی مالکی کسی تمایل پیدا نخواهد کرد مگر انسان های جاهل.»
| |
| | |
| ب – عید گرفتن بنی امیه و تداوم آن:
| |
| اما عید گرفتن در روز عاشورا، همان سنّت یزید و یزیدیان است. و البته منظور از عید همان روز جشن و شادی بوده است. چنان چه در زیارت عاشورا تصریح شده است «وَ هذا یوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِیادٍ وَآلُ مَرْوانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَینَ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیهِ – و این روز است که در آن شادمان شدند دودمان زیاد و مروان به خاطر قتل حسین صلوات الله علیه».
| |
| | |
| پس از آن دشمنان اسلام و اهل بیت (علیهم السلام) که در لباس اسلام و ادعای مسلمانی حکومت بر مسلمین را بر عهده گرفتند، برای آن که از سویی اذهان عمومی مسلمین در محرم و به ویژه دهه ی اول متوجه واقعه ی کربلا نگردد و به آن تفکر نکنند و از سوی دیگر مشغول به دنیا و جشن و شادی و سرور باشند، اعلام کردند که ماه های هجری از محرم شروع می شود [در حالی که از ربیع الاول بود] و دهه ی اول را نیز به عنوان جشن آغاز سال بدعت گذاشتند.
| |
| | |
| پس، کربلا و عاشورا به لحاظ کتب اهل سنت به دو دسته است: کتبی که ضمن نقل بخشی از حقایق و وقایع، یزید و طرفداران او را محکوم و حتی لعن کرده اند – کتبی که سعی کردند توجیه کنند.
| |
| | |
| اما به لحاظ مردم اهل سنت، به چند دسته تقسیم میگردند: مردمی که کتاب و تاریخ را مطالعه کرده و اطلاعاتی دارند – مردمی که به امام حسین (علیه السلام) عشق می ورزند و معاویه و یزید را لعنت میکنند – مردمی که اساساً از موضوع دینی و اعتقادی غافلند و فقط یک سری اعمال خشک و بی روح انجام میدهند – مردمی که حتی بغض دارند [مثل ناصبی ها و وهابیت کنونی].
| |
| | |
| نظر اهل سنت درباره لعن یزید
| |
| حادثه کربلا در میان اهل تسنن موجی ایجاد کرد که زبان و قلم دانشمندان آنان گاه ناخواسته و زمانی با شجاعت به توصیف و تجزیه و تحلیل آن پرداخته است.
| |
| | |
| شوکانی در کتاب «نیل الاوطار»
| |
| شوکانی در کتاب «نیل الاوطار»در رد بعضی از سخنوران درباری می گوید: به تحقیق عده ای از اهل علم افراط ورزیده، چنان حکم کردند که: «حسین(علیه السلام) نوه پیامبر که خداوند از او راضی باشد. نافرمانی یک آدم دائم الخمر را کرده و حرمت شریعت یزید بن معاویه را هتک کرده است.» خداوند لعنتشان کند، چه سخنان عجیبی که از شنیدن آنها مو بر بدن انسان راست میگردد.
| |
| | |
| تفتازانی در کتاب «شرح العقاید»
| |
| | |
| تفتازانی در کتاب «شرح العقاید» مینویسد: حقیقت این است که رضایت یزید به قتل حسین(علیه السلام) و شاد شدن او بدان خبر و اهانت کردنش به اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) از اخباری است که در معنی متواتر است هر چند تفاصیل آن متواتر نیست. درباره مقام یزید بلکه درباره ایمان او که لعنت خدا بر او و یارانش باد، توافقی نداریم.
| |
| | |
| جاحظ
| |
| جاحظ می گوید: منکراتی که یزید انجام داد، یعنی قتل حسین(علیه السلام) و به اسارت گرفتن زن و فرزند او و ترساندن اهل مدینه و منهدم ساختن کعبه، همه اینها بر فسق و قساوت و کینه و نفاق و خروج از ایمان او دلالت می کند.
| |
| | |
| بنابراین، یزید فاسق و ملعون است و کسی که از لعن او جلوگیری کند، نیز ملعون است.
| |
| | |
| ابن حجر هیثمی مکی در کتاب «الصواعق المحرقه »
| |
| | |
| ابن حجر هیثمی مکی در کتاب «الصواعق المحرقه » مینویسد: پسر امام حنبل در مورد لعن یزید از وی پرسید. احمد در جواب گفت: چگونه لعنت نشود کسی که خداوند او را در قرآن لعن کرده است.
| |
| | |
| آنجا که میفرماید: «فصل عسیتم ان تولیتم ان تفسدوا فی الارض و تقطعوا ارحامکم اولئک الذین لعنهم الله » و چه مفاسدی و قطع رحمی از آنچه یزید انجام داد، بالاتر است؟!
| |
| | |
| عبدالرزاق مقرم در کتاب «مقتل الحسین »
| |
| عبدالرزاق مقرم در کتاب «مقتل الحسین » می گوید: به تحقیق گروهی از علما از جمله قاضی ابویعلی و حافظ ابن الجوزی و تفتازانی و سیوطی در مورد کفر یزید نظر قطعی دادهاند و با صداقت تمام لعن او را جایز شمرده اند.
| |
| | |
| شیخ محمد عبده
| |
| شیخ محمد عبده می گوید: هنگامی که در دنیا حکومت عادلی وجود دارد که هدف آن اقامه شرع و حدود الهی است و در برابر آن حکومتی ستمگر است که میخواهد حکومت عدل را تعطیل کند، بر هر فرد مسلمانی کمک کردن حکومت عدل واجب است و از همین باب است انقلاب امام حسین که در برابر حکومت یزید که خدا او را خوار کند. ایستاد.
| |
| | |
| سبط بن جوزی
| |
| از سبط بن جوزی در مورد لعن یزید پرسیده شد. او در جواب گفت: احمد حنبل لعن او را تجویز کرده است، ما نیز به خاطر جنایاتی که درباره پسر دختر رسول خدا مرتکب شد، او را دوست نداریم و اگر کسی به این حد راضی نمیشود، ما هم می گوییم اصل، لعنت کردن یزید است.
| |
| | |
| امام شافعی
| |
| حادثه کربلا چنان در قلوب نفوذ کرد که بسیاری از بزرگان اهل تسنن آن را در قالب شعر مطرح ساخته، اندوه خویش را ابراز کردند. امام شافعی که در دوستی اهل بیت زبانزد است. درباره نهضت کربلا چنین سروده است:
| |
| | |
| قتیل بلا جرم کان قمیصه صبیغ بماء الارجوان خصیب نصلی علی المختار من آل هاشم و نوذی بنیه ان ذاک عجیب لئن کان ذنبی حب آل محمد(صلی الله علیه و آله) فذلک ذنب لست عنه اتوب هم شفعائی یوم حشری و موقفی و بغضهم للشافعی ذنوب
| |
| | |
| حسین(علیه السلام) کشته ای بی گناه است که پیراهن او به خونش رنگین شده و عجب از ما مردم آن است که از یک طرف به آل پیامبر درود می فرستیم و از سوی دیگر فرزندانش را به قتل می رسانیم و اذیت می کنیم!
| |
| | |
| اگر گناه من دوستی اهل بیت پیامبر است، پس من هیچ گاه از آن توبه نمی کنم. اهل بیت پیامبر(علیهم السلام) در روز محشر شفیعان من هستند و اگر نسبت به آنان دشمنی داشته باشم، گناهی نابخشودنی است.
| |
| پرسش : دیدگاه اهل سنت درباره روزه گرفتن روزعاشورا چیست؟
| |
| | |
| پاسخ تفصیلی: اکثر علمای اهل سنت، روزه گرفتن در روز عاشوراء را مستحب و آن را به نوعی سنت میدانند، و روایاتی هم در خصوص آن نقل کرده اند. که در اینجا به آن اشاره می کنیم:
| |
| ابن اثیر در کتاب کامل فی تاریخ مینویسد: هنگامى که پیامبر(ص) وارد مدینه شد، دید یهودیان روز عاشوراء را روزه می گیرند پیامبر(ص) هم آنها را از آن منع نکرد(1).
| |
| در کتاب صحیح بخارى به نقل از عایشه آمده است: « رسول خدا به روزه روز عاشورا امر کرد تا هنگامى که روزه ماه رمضان واجب شد. آنگاه فرمود: هر کس مى خواهد، روز عاشورا را روزه بگیرد و هر کسى مىخواهد افطار کند».(2)
| |
| در سنن دارمى هم نقل شده است؛ که رسول خدا(ص) فرمود: « روز عاشوراء را قریش در جاهلیت روزه مىگرفتند پس هر کدام از شما (مسلمین) دوست دارد روزه بگیرد. و هر کدام دوست دارد ترک کند».(3)
| |
| در کتاب موطأ مالک بن انس هم آمده است: « إن عائشة قالت: کان یوم عاشوراء یوما تصومه قریش فى الجاهلیة و کان رسول الله(ص) یصومه فى الجاهلیة». «عایشه گفت: قریش در زمان جاهلیت روز عاشوراء را روزه می گرفتند و پیامبر(ص) هم در جاهلیت آن روز را روزه می گرفت(4).
| |
| همچنین در کتاب نیل الاوطار آمده است: « قریش در جاهلیت عاشورا را روزه می گرفتند و رسول خدا(ص) و مسلمین هم تا قبل از اینکه روزه رمضان واجب شود آن را روزه می گرفتند».(5)
| |
| بعضی از علمای شیعه و سنی بر این عقیده هستند که رسول خدا( صلی الله علیه وآله وسلّم)؛ حتی قبل از بعثت نیز در عبادات خود تابع ادیان دیگر نبوده و از آیین یهود و نصارا تبعیت نکرده است؛
| |
| چرا که اولا: روایات متعددی در منابع اهل سنّت حکایت از آن دارد که رسول خدا( صلّی الله علیه وآله وسلّم) دیگران را از تبعیت آئین یهود منع میکرده است. مثلا ترمذی در سنن خود از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) روایت نمودهاند: « لیس منا من تشبه بغیرنا لا تشبهوا بالیهود ولا بالنصارى ». « از ما نیست کسی که به غیر ما از یهود و نصارا خودش را تشبّه نماید».(6)
| |
| ابن حجر هم روایتی از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) آورده است که حضرت فرمود: « لا تشبهوا بالیهود و النصاری» « با یهود و نصارا مشابهت نداشته باشید»(7).
| |
| و همچنین عده زیادی از علمای اهل سنت این روایت را از پیامبر(ص) در کتب خودشان نقل کرده اند: که حضرت رسول (الله صلى الله علیه وآله وسلم) فرمودند: « صلوا فی نعالکم وخالفوا الیهود ». « با کفشهایتان نماز بخوانید تا با یهود مخالفت ورزیده باشید»(8).
| |
| ثانیا: فخر رازی از علمای بزرگ اهل سنت میگوید اگر حضرت رسول(ص) قبل از بعثت به شریعت موسی و یا عیسی، متعبّد میبود لازم بود؛
| |
| اولا: در حوادث و اتفاقاتی که بعد از بعثت برایش پیش میآمد به احکام شریعت قبل خود مراجعه نماید و منتظر نزول وحی نماند؛ اما آن حضرت این کار را نکرد.
| |
| ثانیا: اگر آن حضرت متعبّد به شرایع دیگر میبود لازم بود بر علمای اعصار که در وقایع و حوادث به شریعت قبل خود مراجعه کنند چرا که تاسّی و مراجعه بر آنان واجب است و زمانی که میبینیم چنین مراجعهای صورت نگرفته به بطلان این نظر یقین پیدا میکنیم.
| |
| ثالثا: آن حضرت « معاذ» را در حکمی که در کتاب و سنّت نیافته بود و از پیش خود اجتهاد کرده بود تایید نمود و اگر بنا میبود که آن حضرت به حکم تورات متعبّد باشد، لازم بود معاذ را به تورات و انجیل ارجاع دهد(9).
| |
| همچنین ابوالحسن بصری میگوید: پیامبر ما و امّت او هیچ یک از شرایع و ادیان دیگر را عبادت نکرده اند(10).
| |
| ونیز ابن عابدین در رابطه با عبادت پیامبر(ص) قبل از اسلام، در ابتدای کتاب صلاتش مینویسد: نظر مختار ما عدم عبادت آن حضرت طبق شریعت دیگر است و نظر جمهور علماء هم همین است.(11)
| |
| با توجه به این دسته از روایات که در منابع اهل سنت ذکر شده چگونه میتوان پیامبر(ص) را در صوم روز عاشورا تابع یهود دانست.
| |
| منّاوى، یکى از دانشمندان بزرگ اهل سنّت در مورد روزه عاشوراء می گوید: « ما یروى فی فضل صوم یوم عاشوراء والصلاة فیه والانفاق والخضاب والأدهان والإکتحال، بدعة ابتدعها قتلة الحسین (رضی اللَّه عنه) وعلامة لبغض أهل البیت، وجب ترکه». « آنچه در فضیلت روزه روز عاشورا و نماز، انفاق، خضاب کردن، روغن زدن و سرمه کشیدن در آن روز بیان شده است، بدعتى است از بدعتهاى قاتلین حسین( رضى الله عنه) و نشانهاى است بر دشمنى با اهل بیت (علیهم السلام) که ترک آن واجب است»(12).
| |
| در نتیجه همان طور که منّاوی می گوید، نه تنها روزه عاشوراء سنت نیست بلکه بدعتی از بدعتهای بنی امیه می باشد.
| |
| پی نوشت: 1 - الکامل/ ترجمه، ج7، ص130.
| |
| 2 - صحیح بخاری، ج 3، ص 31.
| |
| 3 - سنن دارمی، ج 2، ص 22.
| |
| 4 - موطا مالک، ج 1 ص 219 و سنن دارمی، ج 2، ص .23.
| |
| 5 - نیل الأوطار، ج 4، ص .326.
| |
| 6 - سنن ترمذی، ج 4، ص 159.
| |
| 7 - فتح الباری، ابن حجر، ج 11، ص 12.
| |
| 8 - المعجم الکبیر، ج 7، ص 290، ح 7165.البدایه والنهایه، ابن کثیر، ج 2، ص 172. المستدرک على الصحیحین، ج 1، ص 260.
| |
| 9 - المحصول. فخر رازی: ج 3. ص 263.
| |
| 10 - المعتمد، ابوالحسین بصری، ص 336.
| |
| 11 - حاشیة رد المحتار. ابن عابدین. ج 1. ص 97.
| |
| 12 - ناگفته هایى از حقایق عاشوراء، ص: 33
| |
| | |
| =عاشورا پیش از اسلام=
| |
| | |
| یهودیان، مسیحیان، و اعراب [[زمان جاهلیت]] در گذشته عاشورا را بزرگ میداشته و این روز را [[روزه]] میگرفتهاند. <ref> استادی، رضا، پیشینه عاشورا، در عاشوراشناسی، ص۳۹-۳۸</ref> فَیّومی در مصباح المنیر میگوید: از رسول خدا(ص) روایت شده: یک روز قبل از عاشورا و یک روز بعد از آن را هم روزه بگیرید تا از شباهت به یهود که فقط روز دهم را روزه میگرفتند خارج شوید. <ref> عاشوراشناسی، مقاله پیشینه عاشورا، رضا استادی، ص۳۷-۳۸، به نقل از بیهقی، ج۴، ص ۲۸۷</ref> مضمون همین روایت در کتابهای سنن دارمی <ref>عاشوراشناسی، مقاله پیشینه عاشورا، رضا استادی، ص۳۷-۳۸، به نقل از سنن دارمی، ج۲، ص ۲۲</ref>، سنن ابن ماجه <ref>عاشوراشناسی، مقاله پیشینه عاشورا، رضا استادی، ص۳۷-۳۸، به نقل از سنن ابن ماجه، ج۱، ص ۵۵۲</ref>، صحیح مسلم[۱۷]، جمهرة اللغة <ref>عاشوراشناسی، مقاله پیشینه عاشورا، رضا استادی، ص۳۷-۳۸، به نقل از صحیح مسلم، ج۳، ص ۱۵۰</ref> صحیح بخاری <ref>عاشوراشناسی، مقاله پیشینه عاشورا، رضا استادی، ص۳۷-۳۸، به نقل از صحیح بخاری، ج۳، ص ۵۷</ref> و نیل الأوطار <ref>عاشوراشناسی، مقاله پیشینه عاشورا، رضا استادی، ص۳۷-۳۸، به نقل از نیل الأوطار، ج۴، ص ۳۲۶</ref> هم نقل شده است.
| |
| | |
| =پانویس=
| |
| {{پانویس|2}}
| |
| | |
|
| |
| [[رده: تاریخ شیعه]]
| |
| [[رده: امامان شهید شیعه]]
| |
عاشورا به روز دهم محرم گفته میشود. عاشورا روز شهادت سالار شهیدان حسین بن علی (علیه السلام) و فرزندان و اصحاب گرانقدر او در کربلا است. شیعیان جهان این روز را به عزاداری میپردازند. عشر به معنای ده و عاشورا به معنای دهم میباشد. نبرد کربلا جنگی بود که در دهم محرم ۶۱ هجری قمری (برابر ۱۳ اکتبر ۶۸۰ میلادی) اتفاق افتاد. روز نبرد به عاشورا نیز معروف است. این نبرد میان سپاه کمتعداد سیدالشهدا (نوه دختری پیامبر اسلام و امام سوم شیعیان) و سپاه اعزامی از سوی یزید (دومین پادشاه دودمان اموی) در نزدیکی محلی به نام کربلا درگرفت. پیش از شروع جنگ امام حسین (علیه السلام) و بُرَیر سپاه مقابل را موعظه کردند. امام حسین(علیه السلام) به یارانش هشدار داده بود شروعکننده جنگ نباشند. اولین تیر را عمر سعد به سوی لشکر امام حسین(علیه السلام) پرتاب کرد. در ابتدا حملات به صورت گروهی بود و عده زیادی از یاران امام حسین(علیه السلام) در این حملات کشته شدند.
عاشورا قبل از اسلام
یهودیان، مسیحیان، و اعراب زمان جاهلیت در گذشته عاشورا را بزرگ میداشته و این روز را روزه میگرفتهاند[۱]. فَیّومی در مصباح المنیر میگوید: از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده: یک روز قبل از عاشورا و یک روز بعد از آن را هم روزه بگیرید تا از شباهت به یهود که فقط روز دهم را روزه میگرفتند خارج شوید[۲]. مضمون همین روایت در کتابهای سنن دارمی[۳]، سنن ابن ماجه[۴]، صحیح مسلم، جمهرة اللغة[۵]. صحیح بخاری[۶]. و نیل الأوطار[۷]. هم نقل شده است.
شرح واقعه عاشورا
با مرگ معاویه در سال ۶۰ هجری پسرش یزید بر مسند خلافت تکیه زد و مردم شام با وی بیعت کردند. آنگاه یزید با ارسال نامهای به حاکم مدینه از او خواست تا از بزرگان قریش از جمله امام حسین (علیه السلام) نیز بیعت بگیرد[۸].
اما وقتی حاکم مدینه از امام حسین (علیه السلام) بیعت خواست حضرت از بیعت امتناع نموده و شبانه از مدینه عازم مکه گردیدند. در این حین مردم کوفه که در عراق از مرگ معاویه و امتناع امام حسین (علیه السلام) از بیعت یزید اطلاع یافتند، نامههای فراوان در پشتیبانی از امام (علیه السلام) امضاء کردند و آن حضرت را به کوفه فراخواندند[۹].
از طرفی یزید پس از اطلاع از سفر حج امام، مزدوران خود را بسیج کرد تا امام حسین (علیه السلام) را در شهر مکه ترور نمایند. چون امام (علیه السلام) از توطئه سوء قصد به جان مبارکش آگاهی یافت، از سر حفظ حرمت و قداست بیت الله الحرام مناسک حج را به اضطرار پایان برد و به روز هشتم ذی الحجه سال ۶۰ هجری از مکه به همراه خانواده و نزدیکان و یاران خود به سمت عراق حرکت نمود[۱۰].
اما در کربلا به محاصره نیروهای ابن زیاد به سرکردگی عمر بن سعد در آمد و چون حاضر نشد ذلّت تسلیم و بیعت با حکومت غاصب و ظالم یزیدی را بپذیرد، سپاه کوفه در روز دهم محرم معروف به روز عاشورا با او وارد جنگی نابرابر شدند. به طوری که سپاهیان عمر بن سعد را سی هزار نفر و تعداد یاران حسین (علیه السلام) را بین ۷۲ تا ۱۵۴ نفر گزارش نمودهاند. امام حسین و یارانش روز عاشورا، لب تشنه، با رشادتی شگفت مردانه تا آخرین نفر جنگیدند و به شهادت رسیدند و بازماندگان این قافله، به اسارت در آمده و به کوفه برده شدند[۱۱].
آرایش سپاه
با فرا رسیدن صبح عاشورا، امام (علیه السلام) به همراه یارانش نماز صبح خود را اقامه کردند. پس از اقامه نماز، حضرت(علیه السلام) صفوف نیروهای خود را که سی و دو نفر سواره و چهل تن پیاده بودند را منظم کرد (تعداد اصحاب امام (علیه السلام) در روز عاشورا سی و دو نفر سواره و چهل نفر پیاده بوده است. و از محمد بن ابیطالب نقل شده که پیادگان هشتادو دو نفر بودند. و سید بن طاووس از امام باقر (علیه السلام) نقل کرده است که تعداد یاران امام (علیه السلام) چهل و پنج نفر سواره و صدنفر پیاده بودند[۱۲].) ایشان زهیر بن قین را فرمانده جناح راست لشکر و حبیب بن مظاهر را بر میسره سپاه خود امیر کرد و پرچم جنگ را به دست برادرش عباس (علیه السلام) سپرد[۱۳]. به دستور امام (علیه السلام) اصحاب خیمهها را در پشت سر خود قرار داده[۱۴]،
اطراف آن را که پیش از آن خندق حفر کرده بودند از هیزم و نی پر نموده آتش زدند تا مانع تهاجم دشمن از پشت سر گردند[۱۵].
در آن سوی میدان نیز، عمر بن سعد نماز صبح خود را به جای آورد و فرماندهان سپاهش را معین نمود، پس عمرو بن حجاج زبیدی را فرمانده جناح راست و شمر بن ذی الجوشن را فرمانده جناح چپ و عزرة بن قیس احمسی را فرمانده سواران و شبث بن ربعی را به فرماندهی پیادگان گماشت. او همچنین عبدالله بن زهیر اسدی را فرمانده شهریان کوفه و عبدالرحمن بن ابی سبره را فرمانده قبایل مذحج و بنی اسد و قیس بن اشعث بن قیس را فرمانده قبایل ربیعه و کنده و حر بن یزید ریاحی را بر قبایل بنی تمیم و همدان امارت داد و پرچم را نیز به دست غلام خود زوید (درید) سپرد[۱۶]. و آماده نبرد با اباعبدالله الحسین (علیه السلام) و یارانش گردید.
شهادت امام حسین(علیه السلام)
پیادگان تحت امر شمر بن ذیالجوشن، حسین(علیه السلام) را احاطه کردند؛ ولی همچنان پیش نمیآمدند و شمر آنها را به حمله تشویق میکرد[۱۷]. شمر به تیراندازان دستور داد امام را تیرباران کنند. از فراوانی تیرها، بدن امام پر از تیر شد[۱۸]. حسین(علیه السلام)، عقب کشید و آنان در برابرش صف بستند. جراحات وارده و خستگی، حسین(علیه السلام) را به شدت کم توان کرده بود. ازاینرو ایستاد تا اندکی استراحت کند.
در این هنگام، سنگی به پیشانیاش اصابت کرد و خون از آن جاری شد. همین که امام خواست با لبه پیراهن، خون صورتش را پاک کند، تیر سهشعبه و مسمومی به سویش پرتاب شد و بر قلبش نشست[۱۹]. مالک بن نُسَیر، با شمشیر، چنان ضربتی بر سرِ حسین(علیه السلام) زد که بند کلاهخود امام، پاره شد[۲۰]. مردی به نام زرعة بن شریک تمیمی نیز ضربتی سخت به شانه چپ امام زد. سنان بن انس نخعی هم تیری به گلوی او زد. سپس صالح بن وهب جعفی (به نقلی سنان بن انس) پیش آمد و چنان با نیزه بر پهلوی حسین(علیه السلام) زد که با گونه راست از اسب به زمین افتاد[۲۱].
شمربن ذی الجوشن با گروهی از سپاهیان عمر سعد از جمله سنان بن انس و خولی بن یزید اصبحی، به سوی حسین(علیه السلام) آمدند. شمر آنان را به تمام کردن کار حسین(علیه السلام) تشویق کرد[۲۲]؛ اما کسی نپذیرفت. او به خولی دستور داد تا سر حسین(علیه السلام) را جدا کند. وقتی خولی وارد گودال قتلگاه شد، دست و بدنش لرزید و نتوانست این کار را انجام دهد. شمر[۲۳] و به نقلی سنان بن انس[۲۴] از اسب پیاده شد و سر حسین(علیه السلام) را جدا کرد و به دست خولی داد[۲۵].
دیدگاه اهلسنت عاشورا
برای شناخت دیدگاه اهلسنت، باید دو جهت را در نظر گرفت. اول کتب و منابع معتبر آنها و سپس دیدگاه عامه مردم که معمولاً کتاب نمیخوانند و فقط به سخن بزرگان خود گوش میدهند. سخن بزرگانشان نیز چون از نظر مبنایی متفاوت و متضاد است. به همین دلیل گاهی اهلسنت، از یک مذهب در دو قوم، کاملاً دیدگاههای متفاوتی دارند.
منابع معتبر و کتب
- ابن عماد حنبلی که از بزرگان اهلسنت است، حوادث کربلا و عاشورا را نقل میکند و سپس مینویسد: «قاتل الله فاعل ذلک وأخزاه ومن أمر به أو رضیه. ..» خداوند بکشت کسی را که امام (علیهالسلام) را کشت و خاندان اهلبیت(علیهمالسلام) را به اسارت برد و راضی به این عمل بوده است[۲۶].
- آلوسی، متوفی 1270، یکی از علمای اهلسنت است که نه تنها خصومت خاصی با تشیع دارد، بلکه گاه از «وهابیت» که نه شیعه است و نه سنّی، بلکه یک تشکیلات بنیانگذاری شده توسط انگلیس برای نابودی اسلام است نیز دفاع کرده است، در پاسخ عدهای که برای خلاصی از وجدان درد در طرفداری یزید مدعی شدند او توبه کرده است، مینویسد: «الظاهر أنه لم یتُب، و احتمال توبته أضعف من إیمانه، و یلحق به ابن زیاد و ابن سعد و جماعة فلَعنةُ اللّهِ عز و جل علیهم أجمعین، و عَلی أنصارِهم و أَعوانهم و شیعتهم و مَن مال إِلیهم إلی یومِ الدین ما دمعتْ عین علی أبی عبداللّه الحسین»[۲۷].
ترجمه: ظاهر این است که یزید توبه نکرده است و احتمال توبه او ضعیفتر از ایمانش است و ابن زیاد و ابن سعد ملحق به او هستند و تا چشمی برای امام حسین اشک میریزد خدا یزید و اتباع او را لعنت کند.
- ابن جوزی، که او نیز از علمای معروف و معتبر اهلسنت است، در پاسخ به اعتقادات خطای برخی از اهلسنت راجع به یزید [مانند ابوبکرابنعربی مالکی]، خلافت غصبی و خلافهایش مینویسد: «از اعتقادات بعض عامه که خود را سنی میدانند این است که: یزید کار درستی انجام داده است. (این ادعا به استناد همان جو سازی زمان امام حسین (علیهالسلام) که میگفتند یزید خلیفه است و بر هر مسلمانی واجب است با او بیعت کند و اگر نکند از دین خارج شده و خونش مباح است). ابن جوزی ادامه میدهد: «آنها اگر به تاریخ نگاه میکردند میفهمیدند که اصلاً یزید خلیفه نبوده و مردم ملزم [مجبور] به بیعت با او شدند و یزید از هیچ کار قبیحی دوری نکرده است و بر فرض که عقد بیعت او صحیح هم باشد، خلافکاریهایی از او سر زده است که همه آنها موجب فسخ بیعت است و با وجود این، به حرف ابوبکرابنعربی مالکی کسی تمایل پیدا نخواهد کرد مگر انسانهای جاهل.»
امام شافعی و قیام کربلا
حادثه کربلا چنان در قلوب نفوذ کرد که بسیاری از بزرگان اهلتسنن آن را در قالب شعر مطرح ساخته، اندوه خویش را ابراز کردند. امام شافعی که در دوستی اهلبیت زبانزد است.
درباره نهضت کربلا چنین سروده است:
قتیل بلا جرم کان قمیصه صبیغ بماء الارجوان | | خضیب نصلی علی المختار من آلهاشم و نوذی بنیه |
فذلک ذنب لست عنه اتوب هم شفعائی | | یوم حشری و موقفی و بغضهم للشافعی ذنوب |
حسین(علیهالسلام) کشتهای بیگناه است که پیراهن او به خونش رنگین شده و عجب از ما مردم آن است که از یک طرف به آل پیامبر درود میفرستیم و از سوی دیگر فرزندانش را به قتل میرسانیم و اذیت میکنیم!
اگر گناه من دوستی اهلبیت پیامبر است، پس من هیچ گاه از آن توبه نمیکنم. اهلبیت پیامبر(علیهمالسلام) در روز محشر شفیعان من هستند و اگر نسبت به آنان دشمنی داشته باشم، گناهی نابخشودنی است.
روایات اهلسنت در وصف شهادت امام حسین (علیه السلام)
علمای اهلسنت از پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) روایاتی را مبنی بر شهادت امام حسین (علیهالسلام) نقل نموده که از آن جمله این روایت است: «... روزی حسین (علیه السلام) در کودکی بر پشت و گردن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بازی میکرد که جبرئیل به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) گفت آیا او را دوست داری فرمود بلی. جبرئیل گفت امت تو او را خواهد کشت. و سپس محل شهادت او را به پیامبر ـ علیهالسلام ـ نشان داده و مشتی خاک سرخ رنگ را از آن محل برداشته و به ام سلمه میدهد...[۲۸]».
و نیز روایاتی را در مورد حوادث روز عاشورا و بعد از آن نقل نموده که در یکی از این روایات چنین آمده است: «هنگامی که حسین بن علی کشته شد آفاق آسمان تا چندین ماه رنگ سرخ را به خود گرفته بود و این سرخی آسمان حکایت از گریه آن داشته است[۲۹]».
بیشتر مفسرین اهلسنت این روایت را در ذیل آیه فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ [الدخان–29] این سخن را آوردهاند[۳۰].
در تفسیر ابن ابی حاتم آمده است که آسمان از زمانی که دنیا بوده است بر هیچکسی نگِریسته است مگر بر دو نفر که یکی یحیی بن ذکریا و دیگری حسین بن علی میباشد. و از زید بن زیاد نقل شده که چونکه حسین کشته شد آفاق آسمان چهار ماه رنگ سرخ را به خود گرفته بود و از عطاء نقل شده که گریستن آسمان سرخ شدن اطراف آن میباشد[۳۱].
طبرانی نقل میکند که محمد بن حمید جهمی از اولاد ابی جهم در قتل حسین این شعر را که به زینب دختر عقیل بن ابیطالب منسوب است انشاد کرد[۳۲]:
مَاذَا تَقُولُونَ إن قال الرَّسُولُ لَکُمْ | | مَاذَا فَعَلْتُمْ وَ أَنْتُمْ آخِرُ الأُمَمِ |
بِأَهْلِ بَیْتِی وَ أَنْصَارِی وَذُرِّیَّتِی | | منهم أُسَارَی وقَتْلَی ضُرِّجُوا بِدَمِ |
ماکان ذَاکَ جَزَائِی إِذْ نَصَحْتُ لَکُمْ | | أَنْ تَخْلُفُونِی بِسُوءٍ فی ذَوِی رَحِمِ |
یعنی چه میگویید اگر رسول خدا به شما بگوید که به عنوان آخرین امت با اهلبیت و یاران و ذریه من چه کردید؟ برخی از آنها را اسیر و برخی را کشته و با خون آغشته نمودید. جزای من هنگامی که شما را نصیحت کردم این نیست که با خویشان من اینگونه رفتار بد انجام دهید!
اینست که تفتازانی از متکلمین بنام اهلسنت میگوید: ظلمی که بر اهلبیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) انجام گرفته نمیتوان آن را پنهان نمود. زیرا بر این ظلم که در نهایت شقاوت بوده جمادات و حیوانات بی زبان شهادت میدهند و نزدیک بود که زمین و آسمان بر آن گریه کنند و کوهها از جا کنده شوند و صخرهها تکه تکه گردند. پس لعنت خدا بر کسی که این کار را انجام داد یا به آن راضی شد و یا در این جهت کوشید. و عذاب آخرت شدید تر و ماندگارتر میباشد[۳۳].
عید گرفتن بنیامیه و تداوم آن
اما عید گرفتن در روز عاشورا، همان سنّت یزید و یزیدیان است. و البته منظور از عید همان روز جشن و شادی بوده است. چنان چه در زیارت عاشورا تصریح شده است «وَ هذا یوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِیادٍ وَآلُ مَرْوانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَینَ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیهِ – و این روز است که در آن شادمان شدند دودمان زیاد و مروان به خاطر قتل حسین صلوات الله علیه».
پس از آن دشمنان اسلام و اهلبیت (علیهمالسلام) که در لباس اسلام و ادعای مسلمانی حکومت بر مسلمین را بر عهده گرفتند، برای آن که از سویی اذهان عمومی مسلمین در محرم و به ویژه دهه اول متوجه واقعه کربلا نگردد و به آن تفکر نکنند و از سوی دیگر مشغول به دنیا و جشن و شادی و سرور باشند، اعلام کردند که ماههای هجری از محرم شروع میشود [در حالی که از ربیعالاول بود] و دهه اول را نیز به عنوان جشن آغاز سال بدعت گذاشتند.
پس، کربلا و عاشورا به لحاظ کتب اهلسنت به دو دسته است: کتبی که ضمن نقل بخشی از حقایق و وقایع، یزید و طرفداران او را محکوم و حتی لعن کردهاند – کتبی که سعی کردند توجیه کنند.
اما به لحاظ مردم اهلسنت، به چند دسته تقسیم میگردند: مردمی که کتاب و تاریخ را مطالعه کرده و اطلاعاتی دارند – مردمی که به امام حسین (علیهالسلام) عشق میورزند و معاویه و یزید را لعنت میکنند – مردمی که اساساً از موضوع دینی و اعتقادی غافلند و فقط یک سری اعمال خشک و بی روح انجام میدهند – مردمی که حتی بغض دارند [مثل ناصبیها و وهابیت کنونی].
نظر اهلسنت درباره یزید
حادثه کربلا در میان اهلتسنن موجی ایجاد کرد که زبان و قلم دانشمندان آنان گاه ناخواسته و زمانی با شجاعت به توصیف و تجزیه و تحلیل آن پرداخته است.
شوکانی در کتاب «نیل الاوطار»
شوکانی در کتاب نیل الاوطار در رد بعضی از سخنوران درباری میگوید: به تحقیق عدهای از اهل علم افراط ورزیده، چنان حکم کردند که: «حسین(علیهالسلام) نوه پیامبر که خداوند از او راضی باشد. نافرمانی یک آدم دائم الخمر را کرده و حرمت شریعت یزید بن معاویه را هتک کرده است.» خداوند لعنتشان کند، چه سخنان عجیبی که از شنیدن آنها مو بر بدن انسان راست میگردد.
تفتازانی در کتاب «شرح العقاید»
تفتازانی در کتاب شرح العقاید مینویسد: حقیقت این است که رضایت یزید به قتل حسین(علیهالسلام) و شاد شدن او بدان خبر و اهانت کردنش به اهلبیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) از اخباری است که در معنی متواتر است هر چند تفاصیل آن متواتر نیست. درباره مقام یزید بلکه درباره ایمان او که لعنت خدا بر او و یارانش باد، توافقی نداریم.
نظر جاحظ
جاحظ میگوید: منکراتی که یزید انجام داد، یعنی قتل حسین(علیهالسلام) و به اسارت گرفتن زن و فرزند او و ترساندن اهل مدینه و منهدم ساختن کعبه، همه اینها بر فسق و قساوت و کینه و نفاق و خروج از ایمان او دلالت میکند. بنابراین، یزید فاسق و ملعون است و کسی که از لعن او جلوگیری کند، نیز ملعون است.
ابن حجر هیثمی مکی در کتاب «الصواعق المحرقه»
ابن حجر هیثمی مکی در کتاب الصواعق المحرقه مینویسد: پسر امام حنبل در مورد لعن یزید از وی پرسید. احمد در جواب گفت: چگونه لعنت نشود کسی که خداوند او را در قرآن لعن کرده است. آنجا که میفرماید: «فصل عسیتم ان تولیتم ان تفسدوا فی الارض و تقطعوا ارحامکم اولئک الذین لعنهم الله» و چه مفاسدی و قطع رحمی از آنچه یزید انجام داد، بالاتر است؟!
عبدالرزاق مقرم در کتاب «مقتل الحسین»
عبدالرزاق مقرم در کتاب مقتل الحسین میگوید: به تحقیق گروهی از علما از جمله قاضی ابویعلی و حافظ ابن الجوزی و تفتازانی و سیوطی در مورد کفر یزید نظر قطعی دادهاند و با صداقت تمام لعن او را جایز شمردهاند.
شیخ محمد عبده
شیخ محمد عبده میگوید: هنگامی که در دنیا حکومت عادلی وجود دارد که هدف آن اقامه شرع و حدود الهی است و در برابر آن حکومتی ستمگر است که میخواهد حکومت عدل را تعطیل کند، بر هر فرد مسلمانی کمک کردن حکومت عدل واجب است و از همین باب است انقلاب امام حسین که در برابر حکومت یزید که خدا او را خوار کند. ایستاد.
سبط بن جوزی
از سبط بن جوزی در مورد لعن یزید پرسیده شد. او در جواب گفت: احمد حنبل لعن او را تجویز کرده است، ما نیز به خاطر جنایاتی که درباره پسر دختر رسول خدا مرتکب شد، او را دوست نداریم و اگر کسی به این حد راضی نمیشود، ما هم میگوییم اصل، لعنت کردن یزید است.
اهلسنت و روزه گرفتن روزعاشورا
اکثر علمای اهلسنت روزه گرفتن در روز عاشوراء را مستحب و آن را به نوعی سنت میدانند و روایاتی هم در خصوص آن نقل کردهاند که در اینجا به آن اشاره میکنیم:
ابن اثیر
ابن اثیر در کتاب کامل فی تاریخ مینویسد: هنگامی که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) وارد مدینه شد، دید یهودیان روز عاشوراء را روزه میگیرند پیامبر(ص) هم آنها را از آن منع نکرد[۳۴].
صحیح بخاری
در کتاب صحیح بخاری به نقل از عایشه آمده است: «رسول خدا به روزه روز عاشورا امر کرد تا هنگامی که روزه ماه رمضان واجب شد. آنگاه فرمود: هر کس میخواهد، روز عاشورا را روزه بگیرد و هر کسی میخواهد افطار کند[۳۵]».
در سنن دارمی هم نقل شده است؛ که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «روز عاشوراء را قریش در جاهلیت روزه میگرفتند پس هر کدام از شما (مسلمین) دوست دارد روزه بگیرد و هر کدام دوست دارد ترک کند[۳۶]».
مالک بن انس
در کتاب موطأ مالک بن انس هم آمده است: «إن عائشة قالت: کان یوم عاشوراء یوما تصومه قریش فی الجاهلیة و کان رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) یصومه فی الجاهلیة». «عایشه گفت: قریش در زمان جاهلیت روز عاشوراء را روزه میگرفتند و پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) هم در جاهلیت آن روز را روزه میگرفت[۳۷].
نیل الامطار
همچنین در کتاب نیل الاوطار آمده است: «قریش در جاهلیت عاشورا را روزه میگرفتند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و مسلمین هم تا قبل از اینکه روزه رمضان واجب شود آن را روزه میگرفتند[۳۸]».
عدم تبعیت پیامبر از آیین عبادی ادیان سابق
بعضی از علمای شیعه و سنی بر این عقیده هستند که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلّم)؛ حتی قبل از بعثت نیز در عبادات خود تابع ادیان دیگر نبوده و از آیین یهود و نصارا تبعیت نکرده است؛ زیرا:
اولا:
روایات متعددی در منابع اهل سنّت حکایت از آن دارد که رسول خدا(صلّی الله علیه وآله وسلّم) دیگران را از تبعیت آئین یهود منع میکرده است. مثلا ترمذی در سنن خود از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) روایت نمودهاند: «لیس منا من تشبه بغیرنا لا تشبهوا بالیهود ولا بالنصاری». «از ما نیست کسی که به غیر ما از یهود و نصارا خودش را تشبّه نماید[۳۹]».
ابن حجر هم روایتی از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) آورده است که حضرت فرمود: «لا تشبهوا بالیهود و النصاری» «با یهود و نصارا مشابهت نداشته باشید[۴۰]».
و همچنین عده زیادی از علمای اهلسنت این روایت را از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در کتب خودشان نقل کردهاند: که حضرت رسول (الله صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «صلوا فی نعالکم وخالفوا الیهود». «با کفشهایتان نماز بخوانید تا با یهود مخالفت ورزیده باشید[۴۱]».
ثانیا:
فخر رازی از علمای بزرگ اهلسنت میگوید اگر حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) قبل از بعثت به شریعت موسی و یا عیسی، متعبّد میبود لازم بود؛
- اولا: در حوادث و اتفاقاتی که بعد از بعثت برایش پیش میآمد به احکام شریعت قبل خود مراجعه نماید و منتظر نزول وحی نماند؛ اما آن حضرت این کار را نکرد.
- ثانیا: اگر آن حضرت متعبّد به شرایع دیگر میبود لازم بود بر علمای اعصار که در وقایع و حوادث به شریعت قبل خود مراجعه کنند چرا که تاسّی و مراجعه بر آنان واجب است و زمانی که میبینیم چنین مراجعهای صورت نگرفته به بطلان این نظر یقین پیدا میکنیم.
- ثالثا: آن حضرت «معاذ» را در حکمی که در کتاب و سنّت نیافته بود و از پیش خود اجتهاد کرده بود تایید نمود و اگر بنا میبود که آن حضرت به حکم تورات متعبّد باشد، لازم بود معاذ را به تورات و انجیل ارجاع دهد[۴۲].
همچنین ابوالحسن بصری میگوید: پیامبر ما و امّت او هیچ یک از شرایع و ادیان دیگر را عبادت نکردهاند[۴۳].
ونیز ابن عابدین در رابطه با عبادت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) قبل از اسلام، در ابتدای کتاب صلاة خود مینویسد: نظر مختار ما عدم عبادت آن حضرت طبق شریعت دیگر است و نظر جمهور علماء هم همین است[۴۴].
با توجه به این دسته از روایات که در منابع اهلسنت ذکر شده چگونه میتوان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را در صوم روز عاشورا تابع یهود دانست.
ثالثا:
منّاوی، یکی از دانشمندان بزرگ اهلسنت در مورد روزه عاشوراء میگوید: «ما یروی فی فضل صوم یوم عاشوراء والصلاة فیه والانفاق والخضاب والأدهان والإکتحال، بدعة ابتدعها قتلة الحسین (رضی اللَّه عنه) وعلامة لبغض أهل البیت، وجب ترکه». «آنچه در فضیلت روزه روز عاشورا و نماز، انفاق، خضاب کردن، روغن زدن و سرمه کشیدن در آن روز بیان شده است، بدعتی است از بدعتهای قاتلین حسین(رضی الله عنه) و نشانهای است بر دشمنی با اهلبیت (علیهمالسلام) که ترک آن واجب است[۴۵]».
در نتیجه همان طور که منّاوی میگوید، نه تنها روزه عاشوراء سنت نیست بلکه بدعتی از بدعتهای بنیامیه میباشد.
وهابیت و عاشورا
اما فرقه وهابیت هماهنگ با سیاست بنیامیه و به ویژه یزید بن معاویه مراسم عزا و ماتم و سخنرانی را در روز عاشورا حرام و بدعت میدانند بلکه از این حد فراتر رفته این روز را مبارک شمرده و برای جشن و شادمانی و شیرینی خوری و خریدن لوازم جدید منزل و سرمه کشیدن و نظافت و امثال اینها مناسب میدانند و این فرهنگی است که حجاج بن یوسف ثقفی در زمان خلافت عبدالملک مروان برای شکنجه و عذاب شیعیان پایهگذاری کرد[۴۶]. و سنیهایی که با مراسم عزاداری روز عاشورا مخالفت میکنند متأثر از همین فرهنگ میباشند.
موضع و دیدگاه منفی وهابیها و سلفیهای متجدد درباره حادثه عاشورا بر حمایت یزید بن معاویه و تبرئه او از این جنایت مبتنی است و برای اینکه حقایق و وقایع حادثه عاشورا برملا نشود و یزید و اطرافیان و پیروان او از طرف مسلمانان زیر سوال نرود از برگزاری مراسم عزاداری جلوگیری میکنند.
وهابیها از این حد هم تجاوز کرده و بر بدعت عزاداری در روز عاشورا بسنده نکرده بلکه روز عاشورا را روز عید و زینت و سرور و شادمانی میدانند، و به قصد تبرک و شکرانه کشتن امام حسین (علیه السلام) نور چشم رسول خدا و سید جوانان اهل بهشت، این روز را روزه میگیرند. روایت عمرو بن ابی یوسف میگوید: من شنیدم که معاویه روی منبر گفت روز عاشورا روز عید است، هر کس دوست دارد روزه بگیرد و هر کس نمیخواهد روزه نگیرد حرجی بر او نیست[۴۷].
مقریزی میگوید: در دوران حکومت فاطمیون در مصر، در روز عاشورا به خاطر شهادت حسین (علیه السلام) ماتم و سوگواری بر پا میشد، ولی هنگامی که بنی ایوب به حکومت رسیدند، آنها در روز عاشورا سرور و شادمانی بر پا نموده و با ریخت و پاش غذا پخش میکردند، هم چنین به حمام رفته و تنظیف نموده و به چشم سرمه میکشیدند آنان این اعمال را در پیروی از روش و عادت اهل شام که حجاج بن یوسف ثقفی در زمان عبدالملک بن مروان، در مخالفت با شـیـعیان علی بن ابیطالب (علیه السلام) که روز عاشورا را روز اندوه و ماتم میدانند پیریزی کرده بود، انـجـام مـیدادند[۴۸].
سقاف میگوید: این اخبار زیاد و کثیر العدد را برای دفن قضیه کربلا آوردند، لیکن قضیه کربلا به عظمت خود باقی ماند و آنها بیچاره و فشل شدند[۴۹].
پانویس
- ↑ استادی، رضا، پیشینه عاشورا، در عاشوراشناسی، ص۳۹-۳۸
- ↑ عاشوراشناسی، مقاله پیشینه عاشورا، رضا استادی، ص۳۷-۳۸، به نقل از بیهقی، ج۴، ص ۲۸۷
- ↑ عاشوراشناسی، مقاله پیشینه عاشورا، رضا استادی، ص۳۷-۳۸، به نقل از سنن دارمی، ج۲، ص ۲۲
- ↑ عاشوراشناسی، مقاله پیشینه عاشورا، رضا استادی، ص۳۷-۳۸، به نقل از سنن ابن ماجه، ج۱، ص ۵۵۲
- ↑ عاشوراشناسی، مقاله پیشینه عاشورا، رضا استادی، ص۳۷-۳۸، به نقل از صحیح مسلم، ج۳، ص ۱۵۰
- ↑ عاشوراشناسی، مقاله پیشینه عاشورا، رضا استادی، ص۳۷-۳۸، به نقل از صحیح بخاری، ج۳، ص ۵۷
- ↑ عاشوراشناسی، مقاله پیشینه عاشورا، رضا استادی، ص۳۷-۳۸، به نقل از نیل الأوطار، ج۴، ص ۳۲۶
- ↑ تراثنا، ش ۱۶۴/۱۰
- ↑ مروج الذهب ۶۴/۳
- ↑ الارشاد/ ۲۱۸
- ↑ جواد محدثی، فرهنگ عاشورا
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۵، ص۴۲۲.
- ↑ ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر-داربیروت، ۱۹۶۵، ج۴، ص۵۹.
- ↑ شیخ مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، قم، کنگره شیخ مفید، ص۱۴۱۳، ج۲، ص۹۶
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۵، ص۴۲۳
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷، ج۳، ص۱۸۷.
- ↑ بلاذری، انسابالاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۴۰۷-۴۰۸
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۱۱۱-۱۱۲؛ خوارزمی، مقتلالحسین(علیه السلام)، مکتبة المفید، ج۲، ص۳۵؛ ابنشهرآشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ص۱۱۱
- ↑ خوارزمی، مقتل الحسین(علیه السلام)، مکتبة المفید، ج۲، ص۳۴
- ↑ بلاذری، انسابالاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۲۰۳؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۹۶۷م، ج۵، ص۴۴۸؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۹۶۵م، ج۴، ص۷۵؛ مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۱۱۰
- ↑ دینوری، اخبارالطوال، ۱۳۶۸ش، ص۲۵۸؛ بلاذری، انسابالاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۴۰۷-۴۰۹؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۹۶۷م، ج۵، ص۴۵۳؛ مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۱۱۲
- ↑ بلاذری، انسابالاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۴۰۷-۴۰۹؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۹۶۷م، ج۵، ص۴۵۰؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۹۶۵م، ج۴، ص۷۷؛ ابنکثیر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۱۸۷
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۱۱۲؛ خوارزمی، مقتلالحسین(علیه السلام)، مکتبة المفید، ج۲، ص۳۶؛ طبرسی، اعلامالوری، ۱۳۹۰ق، ج۱، ص۴۶۹
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۱۱۲؛ خوارزمی، مقتلالحسین(علیه السلام)، مکتبة المفید، ج۲، ص۳۶؛ طبرسی، اعلامالوری، ۱۳۹۰ق، ج۱، ص۴۶۹
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبیر، ۱۴۱۴ق، ج۶، ص۴۴۱، ج۳، ص۴۰۹؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۹۶۷م، ج۵، ص۴۵۳؛ اصفهانی، مقاتلالطالبین، دارالمعرفه، ص۱۱۸؛ مسعودی، مروجالذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۲۵۸
- ↑ شذرات الذهب (متوفی 1089) ج 1 ص 66
- ↑ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج 13، ص: 228
- ↑ احمد بن حنبل، مسند احمد، 3/ 242، بیروت، دار صادر، و هیثمی، مجمع الزوائد، 9/187، بیروت دار الکتب العلمیه، 1408 ق
- ↑ سیوطی، جلالالدین، الدر المنثور، بیروت، دار الفکر، 1993 م و ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر ابن کثیر 4/143، بیروت، دار ا لفکر، 1401 ق و طبری، محمد بن جریر، تفسیر طبری، 25/124، بیروت، دار الفکر، 1405 ق
- ↑ سیوطی، جلالالدین، الدر المنثور، بیروت، دار الفکر، 1993 م و ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر ابن کثیر 4/143، بیروت، دار ا لفکر، 1401 ق و طبری، محمد بن جریر، تفسیر طبری، 25/124، بیروت، دار الفکر، 1405 ق
- ↑ تفسیر ابن ابی حاتم، ج10ص3289
- ↑ سلیمان بن أحمد بن أیوب أبوالقاسم الطبرانی، المعجم الکبیر، ج3 ص124مکتبة الزهراء، الموصل - 1404 - 1983، الثانیة، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی
- ↑ تفتازانی، سعدالدین مسعود بن عمر، شرح مقاصد فی علم الکلام، 2/307، پاکستان، دار النعمانیه، اول، 1401 ق
- ↑ الکامل/ ترجمه، ج7، ص130.
- ↑ صحیح بخاری، ج 3، ص 31.
- ↑ سنن دارمی، ج 2، ص 22.
- ↑ موطا مالک، ج 1 ص 219 و سنن دارمی، ج 2، ص .23.
- ↑ نیل الأوطار، ج 4، ص .326.
- ↑ سنن ترمذی، ج 4، ص 159.
- ↑ فتح الباری، ابن حجر، ج 11، ص 12.
- ↑ المعجم الکبیر، ج 7، ص 290، ح 7165.البدایه والنهایه، ابن کثیر، ج 2، ص 172. المستدرک علی الصحیحین، ج 1، ص 260.
- ↑ المحصول. فخر رازی: ج 3. ص 263.
- ↑ المعتمد، ابوالحسین بصری، ص 336.
- ↑ حاشیة رد المحتار. ابن عابدین. ج 1. ص 97.
- ↑ ناگفتههایی از حقایق عاشوراء، ص: 33
- ↑ الوردانی، صالح، الشیعه فی مصر من الامام علی ـ ص 34، قاهره، مطبعه مدبولی صغیر، اول، 1414 ق
- ↑ صنعانی، عبدالرزاق، مصنف عبدالرزاق، ج 4، ص 29، ح 7850، منشورات المجلس العلمی
- ↑ طبسی، نجم الدین، صوم یوم عاشورا، بین السنه النبویه و البدعه الامویه، ص 137، منشورات عهد به نقل از سیر اعلام النبلاء ج 4، ص 343
- ↑ نجم الدین طبسی، صوم عاشورا بین السنه النبویه و البدعه الامویه، ص 139، منشورات عهد