سعد حجاج: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۳۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
<div class="references" style="margin: 0px 0px 10px 0px; max-height: 300px; overflow: auto; padding: 3px; font-size:95%; background: #FFA500; line-height:1.4em; padding-bottom: 7px;"><noinclude>
[[پرونده:Ambox clock.svg|60px|بندانگشتی|راست]]
<br>
'''''نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است. '''''<br>


'''یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید. '''
{{جعبه اطلاعات شخصیت
<br>
| عنوان = سعد حجاج
''آخرین مرتبه این صفحه در تاریخ زیر تغییر یافته است: ''{{#time:H:i، j F Y|{{REVISIONTIMESTAMP}}}}؛
| تصویر = سعد حجاج 2.jpg
| نام =
| نام‌های دیگر =
| سال تولد = 1905 م
| تاریخ تولد =
| محل تولد = [[مصر]]
| سال درگذشت = 1994 م
| تاریخ درگذشت =
| محل درگذشت = [[مصر]]
| استادان =
| شاگردان =
| دین = [[اسلام]]
| مذهب = [[اهل‌سنت]]
| آثار =
| فعالیت‌ها =  {{فهرست جعبه افقی |همکاری با [[اخوان‌المسلمین]] }}
| وبگاه =
}}


<noinclude>
'''سعد حجاج''' در روستای باشتیل از توابع شهر مبابه استان جیزه، از مناطق [[مصر]] در 25 مه 1925 م، به دنیا آمد. وی در خانواد‌ه‌ای فقیر زندگی می‌کرد و در آنجا رشد کرد، او هیچ برادر یا خواهری نداشت و تنها بزرگ شد. ایشان دوران کودکی خود را مانند سایر همسالان خود گذراند، اما پدرش مشتاق آموزش [[قرآن کریم]] به او بود، به همین دلیل از کودکی وارد دبستان شد و به عضویت آن درآمد و به حفظ قرآن  پرداخت و با عنایت [[خداوند]] در سن دوازده سالگی توانست آن را حفظ کند که تاثیر زیادی در شکل‌گیری شخصیت او داشت.
</div>
<div class="wikiInfo">[[پرونده:احمد قضاة.jpg|جایگزین=احمد قضاة|بندانگشتی|احمد قضاة]]
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |نام


! نام
== زندگی‌نامه ==
|سعد حجاج
ایشان پس از اتمام دورۀ دبستان، در سال 1937 م، با چند تن ازهم‌سن و سالان بد آشنا شد که مردم روستا از آنها می‌ترسیدند. پدرش پس از آنکه پسرش را در این حالت دید او را به عقد دختر عمویش درآورد. ایشان در سال 1968 م، از دانشکده حقوق فارغ‌التحصیل شد. به دلیل دستگیری پدرش در وزارت ادارات محلی، در سال 2005 م، به‌عنوان معاون اول وزارت ادارات مشغول فعالیت شد و تا زمان بازنشستگی در آنجا ماند.
|-
|زاده
|1905 م / [[مصر]]
|-
|درگذشت
|1974 م/ [[مصر]]
|-
|دین و مذهب
|[[اسلام]]، [[تسنن]]
|-
|فعالیت‌ها
|همکاری با [[اخوان‌المسلمین]]
|}
</div>
در روستای باشتیل از توابع ولسوالی امبابا، استان جیزه، حاج حجاج السید الشهید (پدر سعد) در خانواده ای فقیر زندگی می کرد و در خانواده ای فقیر بزرگ شد، اما هیچ یک از آنها به جز سعد زندگی نمی کردند و این کودک تنها ماند. بدون برادر در تمام عمرش، اما خداوند او را با برادرانش که برادر نسب نبودند، اما برادر بودند و خدا را می شناختند و برای دین او با اخلاص تمام تلاش می کردند، گرامی داشت.


سعد حجاج در 25 مه 1925 میلادی به دنیا آمد و دوران کودکی خود را مانند سایر همسالان خود گذراند، اما پدرش مشتاق آموزش قرآن کریم به او بود، به همین دلیل از کودکی وارد دبستان شد و به عضویت آن درآمد. کتاب روستایی حفظ قرآن کریم و خداوند در سن دوازده سالگی به او کمک کرد تا آن را حفظ کند. که تاثیر زیادی در شکل گیری شخصیت او بعدها داشت.
== لبیک به اخوان ==
 
ایشان در سنین پایین به دعوت [[اخوان‌المسلمین]] به این جنبش پیوست. به محض اینکه ایشان به دعوت [[اخوان‌المسلمین]] لبیک گفت، تحت تأثیر قرار گرفت؛ پس با عزم خالصانه و قلبی سرشار از ایمان برای آن تلاش کرد، از این رو به [[باشتیل]] و روستاهای همجوار پرداخت تا دعوت خود را بر سر زبان‌ها بیاندازد و به برادرانش در [[امبابه]] در گسترش آن کمک کند و از حقوق والدین خود غافل نشود. جایی که با مردان انقلاب برخورد کرد و مردان انقلاب با تبدیل آن به گروهی وابسته به سازمان آزادی‌بخش که توسط [[جمال عبدالناصر]] تأسیس شده بود و همچنین وسوسه‌ها و توطئه‌هایی که جمال عبدالناصر برای از بین بردن آن نقشه می‌کشید، و تلاش می‌کردند تا دعوت [[اخوان‌المسلمین|اخوان]] را از بین ببرند.
خدا خواست که سعد تحصیلاتش را کامل نکند. پس پس از اخذ دبستان بیرون رفت و آن هم در سال 1937 م. پس از آن با چند همسالان بد آشنا شد و در روستا فتوا شد و مردم از او می ترسند. جایی که خداوند به او عظمتی در جثه و قد و قوت و اعتبار عطا کرد اما برای پیوستن به کار در اداره کل کارگاه های امیری چندان همراهی نکرد و تا زمان بازنشستگی در سال 1362 شمسی ادامه داد.اما پروفسور علی نویتو اشاره کرد. در غیر این صورت؛ جایی که او اشاره کرد که در زرادخانه نیروی دریایی که در کنار پل ایمبابا قرار داشت کار می کرد.
 
== حادثه منشیه ==
پدرش پس از آنکه پسرش را در میان مسافران یارانش دوان دید، به عقد دختر عمویش حاجی سید عبد ربه عبدالرحمن عجله کرد و خداوند او را به فرزند ارشدش محمد عطا کرد که در تاریخ 1386 به دنیا آمد. 3/3/1945 م و فارغ التحصیل از دانشکده حقوق در سال 1968 م از انتصاب به دادستانی جلوگیری شد. به دلیل دستگیری پدرش در وزارت ادارات محلی کار کرد و تا زمانی که در سال 2005 میلادی به عنوان معاون اول وزارت ادارات محلی بازنشسته شد در آنجا ماند و در سنین پایین به دعوت اخوان المسلمین پیوست و سپس صاحب دختر شد. عزیزا در سال 1949.
در 26 اکتبر 1954 م، [[مصر]] به طور کلی با یک رویداد مهم، یعنی حادثه منشیه مواجهه شد. در جایی که [[جمال عبدالناصر]] در آن شب به مناسبت امضای توافقنامه تخلیه، در جمع حاضران ایستاده و شروع به سخنرانی کرد و ناگهان هشت گلوله به آسمان شلیک شد و هیاهو برپا شد، سپس اعلام کرد که یکی از برادران امبابه قصد ترور عبدالناصر را داشته است و سخنرانی هنوز به پایان نرسیده بود که خودروهای تحقیقات عمومی به راه افتاد. اطلاعات نظامی از شرق تا غرب در خیابان‌های مصر پرسه می‌زند و [[اخوان‌المسلمین|اخوان]] را دستگیر می‌کند و برای کسانی که محل پنهان شدن برادری را فاش می‌کرد پاداش می‌دادند. قبل از انجام تحقیقات در مورد اینکه چه کسی به [[جمال عبدالناصر]] شلیک کرد، زندان‌ها پر از برادران [[اخوان‌المسلمین|اخوان]] بود.
 
در سال 1950 میلادی با پسر عمویش ازدواج کرد و در 20/9/1953 عبدالفتاح را به دنیا آورد، سپس سمیه را در 21/7/1961 میلادی، سپس اسماء را در 11/7/1965 میلادی، سپس حجاج را در 27/27/27 به دنیا آورد. 7/1972 م.
به محض اینکه سعد حجاج به دعوت اخوان المسلمین پیوست، طرف های او را تحت تأثیر قرار داد. پس با عزم خالصانه و قلبی سرشار از ایمان برای آن تلاش کرد، از این رو به گشتیل و روستاهای همجوار پرداخت تا دعوت خود را بر سر زبان ها بیاندازد و به برادرانش در امبابا در گسترش آن کمک کند و از حقوق والدین خود غافل نشد. همسران، پسران یا برادران و شرایط سختی را که گروه پس از انقلاب پشت سر گذاشتند.
 
جایی که با مردان انقلاب برخورد کرد و مردان انقلاب با تبدیل آن به گروهی وابسته به سازمان آزادیبخش که توسط عبدالناصر تأسیس شده بود و همچنین وسوسه ها و توطئه هایی که عبدالناصر برای از بین بردن آن نقشه می کشید، تلاش کردند تا دعوت اخوان را از بین ببرند. صفوف منسجم اخوان
 
در 26 اکتبر 1954 پس از میلاد، امبابا خصوصی بود و مصر به طور کلی در یک تاریخ با یک رویداد مهم، یعنی حادثه منشیه بود. در جایی که عبدالناصر در آن شب به مناسبت امضای توافقنامه تخلیه در جمع حاضران ایستاده بود و ناگهان هشت گلوله در آسمان شلیک شد و هیاهو برپا شد، سپس اعلام کرد که یکی از برادران امبابا قصد ترور عبدالناصر را داشته است. و خطبه به پایان نرسید و خودروهای تحقیقات عمومی راه اندازی شدند. اطلاعات نظامی از شرق تا غرب در خیابان های مصر پرسه می زند و اخوان را دستگیر می کند و برای کسانی که محل اختفای برادری را فاش می کنند پاداش می گیرد. حتی قبل از انجام تحقیقات در مورد اینکه چه کسی عبدالناصر را شلیک کرد، زندان ها پر از زندانیان اخوان بود.
   
   
== همت بالا ==
== ترویج اخوان ==
پس از رفتن او، او با برادرانش در ایمبابا و دوکی ملاقات کرد و در میان آنها کار کرد، و در مکان‌هایی گردش کرد تا نسل‌های جوان را با این فراخوان آشنا کند و تاریخ آن و آنچه برای اخوان‌المسلمین اتفاق افتاد را به آنها بیاموزد، تا اینکه به اتحادیه سوسیالیست پیوست و در سال 1975 میلادی به ریاست مجلس خلق انتخاب شد و تا سال 1987 میلادی در آنجا باقی ماند.
او با برادرانش در امبابه و دوکی ملاقات کرد و در میان آنها بسیار تبلیغ [[اخوان‌المسلمین|اخوان]] کرد، تا نسل‌های جوان را با این فراخوان آشنا کند و تاریخ آن و آنچه برای [[اخوان‌المسلمین]] اتفاق افتاد را به آنها بیاموزد و در سال 1975 م، به ریاست مجلس خلق انتخاب شد و تا سال 1987 م، در آنجا باقی ماند.


سالی بود که این گروه با لیست حزب کارگر در ناحیه مرکز امبابا در انتخابات مجلس خلق شرکت کرد.او در یک لیست با دکتر عصام العریان، استاد مصطفی الوردانی و شیخ صلاح ابوی قرار داشت. اسماعیل.اما ایشان در این انتخابات موفق نشدند و دکتر عصام العریان و شیخ ابواسماعیل موفق شدند.و استاد مصطفی الوردانی.
== تحکیم پیوندهای خانوادگی ==
 
وی سعی در برطرف کردن اختلافات بین مردم داشت. درب منزل ایشان همیشه برای رفع اختلافاتی که بین مردم به وجود آمده بود به روی همه مردم باشتیل و روستاهای همجوار باز بود و همیشه در مناسبت‌های شادی وغم حضور داشت. که باعث شد مردم از حضورش در بین آنها بیشترقدردانی کنند، چرا که او برای ایجاد کلینیک‌های خصوصی برای مردم روستا تلاش کرد و به همین دلیل در خانه خود مکانی را آماده و تجهیز کرد. وی با برخی از پزشکان صحبت کرد و موافقت آنها را برای خدمت به مردم جلب نمود. به طوری که نزدیک به 500 عمل ختنه بر روی بچه‌های روستا انجام شد.
اما او در جامعه روستای خود فعال است و یکی از مواردی که حاکی از فعالیت او در جامعه و محبت مردم به او و قدردانی از کلامش است این است که بین یکی از اهالی روستا و یک مصری خارج نشین به وجود آمد. ، و یک فاجعه تقریبا رخ داد. پروفسور سعد در حالی که هر یک از خانواده خود کمک می خواستند از این درگیری جلوگیری کنند.
 
و پس از اینکه در رأس گروهی از خانواده های بزرگتر رفت و یک شورای عرفی برگزار کرد و دو طرف با هم ملاقات کردند، برای آرام کردن دو طرف تلاش کرد و نه تنها این، بلکه توافق نامه ای را با مجموعه ای از ازدواج های بین دو طرف تکمیل کرد. برای تحکیم پیوندهای خانوادگی
 
در منزل ایشان همیشه برای رفع اختلافاتی که بین مردم به وجود آمده بود به روی همه مردم باشتیل و روستاهای همجوار باز بود و همیشه در مناسبت های شاد و تسلیت حضور داشت. که باعث شد قدردانی مردم از حضور خوبش در بین آنها بیشتر شود، چرا که او برای ایجاد کلینیک های خصوصی برای مردم روستا تلاش کرد و این مکان مانعی برای این پروژه بود، به همین دلیل در خانه خود مکانی را آماده کرد و تجهیز کرد. مکانی با هر چیزی که او نیاز داشت
 
وی با برخی از پزشکان موافقت کرد و این پروژه ای بود که به مردم روستا خدمت رسانی کرد و درمانگاه ها کاروان های پزشکی را انجام دادند به طوری که نزدیک به 500 عمل ختنه بر روی بچه های روستا انجام شد که گشایشی برای این لشکر بود. دوباره در سال 1986 میلادی کار کرد.<br>


== درگذشت ==
== درگذشت ==
از زمانی که از زندان آزاد شد، به تربیت اسلامی فرزندانش علاقه مند شد و خداوند در این امر به او توفیق داد، پس وعاظ و مردانی که بار دعوت را بر دوش می کشیدند، باقی گذاشت و آنان از مردان برجسته آن شدند. و بدین ترتیب او احساس کرد که خداوند انجام مأموریت خود در زندگی را برای او آسان کرده است. پس از فارغ التحصیلی کوچکترین پسرش حجاج از آموزش و پرورش در ژوئیه 1994، او در یک قرار ملاقات با زندگی جدید بود. ایشان در 21 مرداد 1373 شمسی رحمه الله و هر که راه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را در پیش گرفت، دار فانی را وداع گفت.
سرانجام ایشان در تاریخ 12/8/1994 م، در [[مصر]] درگذشت.
== منابع ==
* ر. ک: مدخل سعد حجاج در ویکی‌اخوان؛ [http://ikhwanwiki.com ikhwanwiki.com.].


=منبع=
{{مصر}}
*ر.ک: مدخل سعد حجاج در ویکی‌اخوان؛ [http://ikhwanwiki.com ikhwanwiki.com.].
[[رده:اخوان المسلمین]]
[[رده: شخصیت‌ ها]]
[[رده:اعضای اخوان المسلمین]]
[[رده: شخصیت ‌های مسلمان]]
[[رده:مصر]]
[[رده: شخصیت ‌های اخوان‌ المسلمین]]
[[رده: مصر]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۵ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۴۴

سعد حجاج
سعد حجاج 2.jpg
اطلاعات شخصی
سال تولد1905 م، ۱۲۸۳ ش‌، ۱۳۲۲ ق
محل تولدمصر
سال درگذشت1994 م، ۱۳۷۲ ش‌، ۱۴۱۴ ق
محل درگذشتمصر
دیناسلام، اهل‌سنت
فعالیت‌ها

سعد حجاج در روستای باشتیل از توابع شهر مبابه استان جیزه، از مناطق مصر در 25 مه 1925 م، به دنیا آمد. وی در خانواد‌ه‌ای فقیر زندگی می‌کرد و در آنجا رشد کرد، او هیچ برادر یا خواهری نداشت و تنها بزرگ شد. ایشان دوران کودکی خود را مانند سایر همسالان خود گذراند، اما پدرش مشتاق آموزش قرآن کریم به او بود، به همین دلیل از کودکی وارد دبستان شد و به عضویت آن درآمد و به حفظ قرآن پرداخت و با عنایت خداوند در سن دوازده سالگی توانست آن را حفظ کند که تاثیر زیادی در شکل‌گیری شخصیت او داشت.

زندگی‌نامه

ایشان پس از اتمام دورۀ دبستان، در سال 1937 م، با چند تن ازهم‌سن و سالان بد آشنا شد که مردم روستا از آنها می‌ترسیدند. پدرش پس از آنکه پسرش را در این حالت دید او را به عقد دختر عمویش درآورد. ایشان در سال 1968 م، از دانشکده حقوق فارغ‌التحصیل شد. به دلیل دستگیری پدرش در وزارت ادارات محلی، در سال 2005 م، به‌عنوان معاون اول وزارت ادارات مشغول فعالیت شد و تا زمان بازنشستگی در آنجا ماند.

لبیک به اخوان

ایشان در سنین پایین به دعوت اخوان‌المسلمین به این جنبش پیوست. به محض اینکه ایشان به دعوت اخوان‌المسلمین لبیک گفت، تحت تأثیر قرار گرفت؛ پس با عزم خالصانه و قلبی سرشار از ایمان برای آن تلاش کرد، از این رو به باشتیل و روستاهای همجوار پرداخت تا دعوت خود را بر سر زبان‌ها بیاندازد و به برادرانش در امبابه در گسترش آن کمک کند و از حقوق والدین خود غافل نشود. جایی که با مردان انقلاب برخورد کرد و مردان انقلاب با تبدیل آن به گروهی وابسته به سازمان آزادی‌بخش که توسط جمال عبدالناصر تأسیس شده بود و همچنین وسوسه‌ها و توطئه‌هایی که جمال عبدالناصر برای از بین بردن آن نقشه می‌کشید، و تلاش می‌کردند تا دعوت اخوان را از بین ببرند.

حادثه منشیه

در 26 اکتبر 1954 م، مصر به طور کلی با یک رویداد مهم، یعنی حادثه منشیه مواجهه شد. در جایی که جمال عبدالناصر در آن شب به مناسبت امضای توافقنامه تخلیه، در جمع حاضران ایستاده و شروع به سخنرانی کرد و ناگهان هشت گلوله به آسمان شلیک شد و هیاهو برپا شد، سپس اعلام کرد که یکی از برادران امبابه قصد ترور عبدالناصر را داشته است و سخنرانی هنوز به پایان نرسیده بود که خودروهای تحقیقات عمومی به راه افتاد. اطلاعات نظامی از شرق تا غرب در خیابان‌های مصر پرسه می‌زند و اخوان را دستگیر می‌کند و برای کسانی که محل پنهان شدن برادری را فاش می‌کرد پاداش می‌دادند. قبل از انجام تحقیقات در مورد اینکه چه کسی به جمال عبدالناصر شلیک کرد، زندان‌ها پر از برادران اخوان بود.

ترویج اخوان

او با برادرانش در امبابه و دوکی ملاقات کرد و در میان آنها بسیار تبلیغ اخوان کرد، تا نسل‌های جوان را با این فراخوان آشنا کند و تاریخ آن و آنچه برای اخوان‌المسلمین اتفاق افتاد را به آنها بیاموزد و در سال 1975 م، به ریاست مجلس خلق انتخاب شد و تا سال 1987 م، در آنجا باقی ماند.

تحکیم پیوندهای خانوادگی

وی سعی در برطرف کردن اختلافات بین مردم داشت. درب منزل ایشان همیشه برای رفع اختلافاتی که بین مردم به وجود آمده بود به روی همه مردم باشتیل و روستاهای همجوار باز بود و همیشه در مناسبت‌های شادی وغم حضور داشت. که باعث شد مردم از حضورش در بین آنها بیشترقدردانی کنند، چرا که او برای ایجاد کلینیک‌های خصوصی برای مردم روستا تلاش کرد و به همین دلیل در خانه خود مکانی را آماده و تجهیز کرد. وی با برخی از پزشکان صحبت کرد و موافقت آنها را برای خدمت به مردم جلب نمود. به طوری که نزدیک به 500 عمل ختنه بر روی بچه‌های روستا انجام شد.

درگذشت

سرانجام ایشان در تاریخ 12/8/1994 م، در مصر درگذشت.

منابع

  • ر. ک: مدخل سعد حجاج در ویکی‌اخوان؛ ikhwanwiki.com..