حامد الزقم: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
<div class="references" style="margin: 0px 0px 10px 0px; max-height: 300px; overflow: auto; padding: 3px; font-size:95%; background: #FFA500; line-height:1.4em; padding-bottom: 7px;"><noinclude>
[[پرونده:Ambox clock.svg|60px|بندانگشتی|راست]]
<br>
'''''نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است. '''''<br>


'''یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید. '''
{{جعبه اطلاعات شخصیت
<br>
| عنوان = حامد الزقم
''آخرین مرتبه این صفحه در تاریخ زیر تغییر یافته است: ''{{#time:H:i، j F Y|{{REVISIONTIMESTAMP}}}}؛
| تصویر = حامد الزقم.jpg
| نام = حامد بدر السید الزقم
| نام‌های دیگر =
| سال تولد =1925 م
| تاریخ تولد =
| محل تولد = [[مصر]]
| سال درگذشت =  2011 م
| تاریخ درگذشت =
| محل درگذشت = [[مصر]]
| استادان = 
| شاگردان =
| دین = [[اسلام]]
| مذهب = [[اهل سنت]]
| آثار =
| فعالیت‌ها = همکاری با [[اخوان‌المسلمین]]
| وبگاه =
}}
استاد '''حامد بدر السید الزقم''' از اعضای نسل اول جنبش [[اخوان‌المسلمین]] در سال 1925 م، در روستای بهوت مرکز نبروه از توابع [[دقهلیه]] در [[مصر]] دیده به جهان گشود. عموهایش به کشاورزی مشغول بودند و پدرش امیر و بزرگ این خاندان به حساب می‌آمد. ایشان در انتخابات سال 1925 م، جزو 28 کاندیدای [[اخوان‌المسلمین|اخوان]] برای ناحیه نبروه شد.


<noinclude>
</div>
<div class="wikiInfo">[[پرونده:احمد قضاة.jpg|جایگزین=احمد قضاة|بندانگشتی|احمد قضاة]]
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |نام
! نام
|حامد الزقم
|-
|زاده
|1905 میلادی / [[مصر]]
|-
|درگذشت
|1974 میلادی / [[مصر]]
|-
|دین و مذهب
|[[اسلام]]، [[تسنن]]
|-
|فعالیت‌ها
|همکاری با [[اخوان‌المسلمین]]
|}
</div>
استاد ارجمند حاج حمید بدر السید الزقم.. از برادران نسل اول این گروه خجسته در سال 1925 شمسی در روستای باهوت مرکز نابارواح از توابع دکهلیه دیده به جهان گشود.
او از خانواده ای پرجمعیت است که نه عمو داشت که همه کشاورزی می کردند و یک عمه و پدرش رئیس این خاندان و امیر آنها بود و به عنوان شیخ غافر کار می کرد.<br>
== همکاری با اخوان‌المسلمین ==
== همکاری با اخوان‌المسلمین ==
در سال 1950، شیخ حامد به اخوان المسلمین پیوست تا پرچم دعوت را به عنوان سرباز جنبش حمل کند.
در سال 1950 م، شیخ حامد به جنبش [[اخوان‌المسلمین]] پیوست تا پرچم دعوت را به‌عنوان سرباز جنبش حمل کند. و دربارۀ ماجرای پیوستنش به گروه می‌گوید:
و درباره ماجرای پیوستنش به گروه می فرماید: خدا حفظش کند:


    «فعالیت بسیار گسترده اخوان المسلمین وجود داشت که به چشم اشتباه نمی شود و برکات و ثمرات این فعالیت همه را فرا گرفت. برادر همسر محی الدین فارس، دانشجوی مؤسسه منصوره ازهاری، از من دعوت کرد تا در یک جلسه هفتگی شرکت کنم، به برادران دکاهلیه در منصوره در روز چهارشنبه، و برگزار کننده این جلسات هفتگی پروفسور صلاح الشربینی بود.
«فعالیت بسیار گستردۀ [[اخوان‌المسلمین]] چشمگیر بود و برکات و ثمرات این فعالیت همه را فرا گرفت. برادر همسر ''محی‌الدین فارس''، از من دعوت کرد تا در یک جلسه هفتگی شرکت کنم، و برگزار کنندۀ این جلسات هفتگی ''صلاح الشربینی'' بود. ایشان فعال، خستگی ناپذیر ... ، پس از گفتگو با من، دلیل پیوستن من به گروه بود. استاد ''محمد العدوی'' و شیخ ''محمود ابوریا'' و بسیاری دیگر که بر من تأثیر گذاشتند، از جمله استادان این جلسه هفتگی بودند. بعد از ورود به گروه، سبک زندگی من کاملاً تغییر کرد، مثلاً قبل از اینکه با [[اخوان‌المسلمین|اخوان]] آشنا شویم، حتی اگر یک بیست پوندی هم می‌دادند، نمی‌توانستیم شب بیرون برویم. هوا تاریک بود و به جز تعدادی لامپ در جلوی برخی از خانه‌ها که صاحبان خانه نصب کرده بودند، روشنایی خیابان وجود نداشت. اما بعد از آشنایی با اخوان قضیه کاملاً فرق می‌کرد، ما قبل از نماز صبح در تاریکی بیرون می‌رفتیم تا مردم را برای نماز بیدار کنیم. بعد از نماز فجر در جماعت جلسه گذاشتیم. بعد تمرینات نظامی خیلی ساده انجام می دهیم، و پس از آن هر برادر به خانه‌اش برمی‌گشت».


    این مرد «صلاح الشربینی» مردی است که خود را به خدا فروخته است، او را همیشه در کار وکالت، فعال، خستگی ناپذیر و خستگی ناپذیر می بینید و پس از گفتگو با من، دلیل پیوستن من به گروه بود. استاد محمد العدوی و شیخ محمود ابوریا و بسیاری دیگر که بر من تأثیر گذاشتند، از جمله اساتید این جلسه هفتگی بودند.
=== گردهمایی اخوان ===
 
این گروه مصیبت‌های زیادی را پشت سر گذاشت که بارزترین آنها دستگیری 54 نفر در رابطه با حادثه منشیه بود. ایشان می‌گوید:
    بعد از ورود به گروه، سبک زندگی من کاملاً تغییر کرد، مثلاً قبل از اینکه با اخوان آشنا شویم، حتی اگر یک بیست پوندی هم می دادند، نمی توانستیم شب بیرون برویم. هوا تاریک بود و به جز تعدادی لامپ در جلوی برخی از خانه ها که صاحبان خانه نصب کرده بودند، روشنایی خیابان وجود نداشت.
من با 54 نفر دستگیر نشدم، اما به دلیل شرایطی که [[اخوان‌المسلمین|اخوان]] داشت، حاجی عبدالفتاح دست به کار شد تا ما را بیدار کند. من او را از راه تجارت می‌شناختم، او مثل من یک تاجر غلات بود، او اغلب در خانه من به ملاقاتم می‌آمد، بنابراین رابطه ما بسیار محکم بود و رابطه خوبی بود، و در صدد گردآوری جماعت اخوان بود؛ به این ترتیب، اخوان دوباره گرد هم آمد و سازمانی مستقر و ساختاری قوی شکل گرفت، اما تداوم این وضعیت غیرممکن بود. پس چه زود سال 65 م، فرا رسید و مصیبت بزرگ و مصیبت سختی را برای مردم به ارمغان آورد.
 
    اما بعد از آشنایی با اخوان قضیه کاملاً فرق می کرد، ما قبل از نماز صبح در تاریکی بیرون می رفتیم تا مردم را بیدار کنیم، ندا می دادیم و می گفتیم: ای قوم ما دعای خدا را مستجاب کنید، نماز بهتر است. از خواب
== درگذشت ==
 
ایشان در تاریخ 2011 م، از دنیا رفت. بعدازظهر همان روز ''محمد مهدی عاکف'' [[نماز میت]] را اقامه کرد و در زادگاهش در روستای بهوت مرکز نبروه از توابع [[دقهلیه]] در [[مصر]] خاک سپرده شد.
    بعد از نماز فجر در جماعت جلسه گذاشتیم.. بعد تمرینات نظامی خیلی ساده انجام می دهیم، بعد هر برادر بعد از آن به خانه اش برمی گردد.
 
    من همچنین عضوی از پیشاهنگان اخوان بودم که تأثیر مهم آن بر خود فرد اخوان و بر جامعه اطراف او پنهان نبود، همچنین سیستم گردان ها، سفرها و سایر فعالیت های اخوان وجود داشت.
 
== پایداری بر عهد ==
 
این گروه مصیبت ها و مصیبت های زیادی را پشت سر گذاشت که بارزترین آنها دستگیری 54 نفر در رابطه با حادثه منشیه بود و یک دوره خفتگی برای همه فعالیت های اخوان در کل کشور به دنبال داشت.
 
حاج حامد الزقم می فرماید:
 
    من در سال 54 دستگیر نشدم، اما به دلیل شرایطی که جماعت داشت، حاجی عبدالفتاح عبدا اسماعیل دست به کار شد تا ما را بیدار کند. من او را از راه تجارت می شناختم، او مثل من یک تاجر غلات است، آن زمان. او اغلب در خانه من به ملاقات من می آمد، بنابراین رابطه ما بسیار محکم بود و رابطه خوبی بود، همه محبت و برادری را دارد، بنابراین ما با هم به پورت سعید، اسکندریه و کشورهای دیگر سفر می کردیم تا اخوان را ملاقات کنیم. برای بیدار کردن روح ها و جمع آوری مهاجران اخوان در آنجا.
 
    همانا حاج عبدالفتاح در این امر بسیار موفق بود، برادر عبدالفتاح را بدون اغراق می دیدم که خود را به خدای متعال می فروشد.
 
به این ترتیب، اخوان دوباره گرد هم آمد و سازمانی مستقر و ساختاری قوی شکل گرفت، اما تداوم این وضعیت غیرممکن بود. پس چه زود سال 65 فرا رسید و مصیبت بزرگ و مصیبت سختی را برای مردم به ارمغان آورد. برادری.. دستگیری، شکنجه و غیبت در زندان های بی عدالتی و استبداد. حاج حامد الزقم به همراه هزاران برادرش دستگیر شد.
 
حاج الزاقم می گوید:
 
    آمدند و مرا از خانه روستایم بردند، سپس به زندان منصوره منتقل کردند و بعد از آن به زندان نظامی مصر، دو سال را در آنجا گذراندم. به بسیاری از زندان ها، در بسیاری از جاها، عذاب های زیادی را دیدیم، مخصوصاً در زندان نظامی، یکی از پاهایم به شدت کتک خورده بود و مراقبت پزشکی نداشتم و اگر لطف خدا نبود، تقریباً با قطع عضو آن را از دست دادم. وقتی یکی از سربازانی که تجربه پرستاری دارد، او را معالجه می کند و قسم می خورم که به کسی نگویم تا او را شکنجه ندهند و هنوز اثرش روی پاهایم مشخص است.»


شیخ در تمام این مدت بر بیعت خود با گروه استوار ماند و رنج این دوران را تحمل کرد و بر مصیبت خود صبور بود و همچنین خانواده اش صبر و شکیبایی داشتند و با احتساب ثواب نزد خداوند متعال، همسرش عنایت فرمود. پنج فرزندی که علیرغم همه این اتفاقات به گروه ملحق شدند، برای همین مثال زد.واقع بینانه در مورد استواری و استواری همسران در رسیدگی به خانه و فرزندان تا بازگشت غایبان انشاالله.
== منابع ==
 
* ر. ک: مدخل حامد الزقم در ویکی‌اخوان؛ [http://ikhwanwiki.com ikhwanwiki.com.].
سپس در سال 1975 میلادی برای تکمیل کار اسلام از زندان آزاد شد و در سال 1980 میلادی حاج حامد الزقم به مدت 12 سال به عنوان معلم قرآن و علم تجوید در یمن مشغول به کار شد.
 
پس از بازگشت به طور منظم و با انضباط در جلسات خانواده خود شرکت می کرد و بقیه اوقات خود را در خلوت به کتاب خدای سبحان سپری می کرد و هر پنج روز یکبار آن را مهر می کرد، علاوه بر این که با وجود رسیدن به سن 85 سالگی به نماز ایستاده بود. سن.
 
گفتنی است حاج حامد الزقم در انتخابات سال 95 جزو 28 کاندیدای اخوان برای ناحیه نبروه و کاندیدای کشاورز بود.
 
 
حق برادری.. و صداقت نصیحت
 
حاج حامد الزقم ابراز امیدواری کرد که اخوان به حضور فشرده و پربار خود در جامعه مانند گذشته بازگردد و فعالیت های تأثیرگذار تربیتی اخوان به مسجد بازگردد، همانطور که در گذشته لازم است به مسجد بازگردیم. فعالیت علی‌رغم مخالفت مبارزان از این فراخوان و برای این گروه
== درگذشت ==


حاج حامد الزقم پس از طی مسافتی طولانی از کار به اسلام رحلت کرد و در تاریخ 21/12/1390 هجری قمری رهسپار شد و مرشد عام جناب آقای دکتر محمد بدیع نیز مانند مرشد سابق استاد به عزاداری پرداختند. محمدمهدی عاکف بعدازظهر همان روز وفات نماز میت اقامه و در زادگاهش در روستای باهوت مرکز ناباروه دکاهلیه به خاک سپرده شد.
{{مصر}}
=منبع=
[[رده:شخصیت‌ها]]
*ر.ک: مدخل حامد الزقم در ویکی‌اخوان؛ [http://ikhwanwiki.com ikhwanwiki.com.].
[[رده:شخصیت‌های مسلمان]]
[[رده: شخصیت‌ها]]
[[رده:اعضای اخوان المسلمین‎‏]]
[[رده: شخصیت‌های مسلمان]]
[[رده:مصر]]
[[رده: شخصیت‌های اخوان‌المسلمین]]
[[رده: مصر]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۶:۰۹

حامد الزقم
حامد الزقم.jpg
نام کاملحامد بدر السید الزقم
اطلاعات شخصی
سال تولد1925 م، ۱۳۰۳ ش‌، ۱۳۴۳ ق
محل تولدمصر
سال درگذشت2011 م، ۱۳۸۹ ش‌، ۱۴۳۱ ق
محل درگذشتمصر
دیناسلام، اهل سنت
فعالیت‌هاهمکاری با اخوان‌المسلمین

استاد حامد بدر السید الزقم از اعضای نسل اول جنبش اخوان‌المسلمین در سال 1925 م، در روستای بهوت مرکز نبروه از توابع دقهلیه در مصر دیده به جهان گشود. عموهایش به کشاورزی مشغول بودند و پدرش امیر و بزرگ این خاندان به حساب می‌آمد. ایشان در انتخابات سال 1925 م، جزو 28 کاندیدای اخوان برای ناحیه نبروه شد.

همکاری با اخوان‌المسلمین

در سال 1950 م، شیخ حامد به جنبش اخوان‌المسلمین پیوست تا پرچم دعوت را به‌عنوان سرباز جنبش حمل کند. و دربارۀ ماجرای پیوستنش به گروه می‌گوید:

«فعالیت بسیار گستردۀ اخوان‌المسلمین چشمگیر بود و برکات و ثمرات این فعالیت همه را فرا گرفت. برادر همسر محی‌الدین فارس، از من دعوت کرد تا در یک جلسه هفتگی شرکت کنم، و برگزار کنندۀ این جلسات هفتگی صلاح الشربینی بود. ایشان فعال، خستگی ناپذیر ... ، پس از گفتگو با من، دلیل پیوستن من به گروه بود. استاد محمد العدوی و شیخ محمود ابوریا و بسیاری دیگر که بر من تأثیر گذاشتند، از جمله استادان این جلسه هفتگی بودند. بعد از ورود به گروه، سبک زندگی من کاملاً تغییر کرد، مثلاً قبل از اینکه با اخوان آشنا شویم، حتی اگر یک بیست پوندی هم می‌دادند، نمی‌توانستیم شب بیرون برویم. هوا تاریک بود و به جز تعدادی لامپ در جلوی برخی از خانه‌ها که صاحبان خانه نصب کرده بودند، روشنایی خیابان وجود نداشت. اما بعد از آشنایی با اخوان قضیه کاملاً فرق می‌کرد، ما قبل از نماز صبح در تاریکی بیرون می‌رفتیم تا مردم را برای نماز بیدار کنیم. بعد از نماز فجر در جماعت جلسه گذاشتیم. بعد تمرینات نظامی خیلی ساده انجام می دهیم، و پس از آن هر برادر به خانه‌اش برمی‌گشت».

گردهمایی اخوان

این گروه مصیبت‌های زیادی را پشت سر گذاشت که بارزترین آنها دستگیری 54 نفر در رابطه با حادثه منشیه بود. ایشان می‌گوید: من با 54 نفر دستگیر نشدم، اما به دلیل شرایطی که اخوان داشت، حاجی عبدالفتاح دست به کار شد تا ما را بیدار کند. من او را از راه تجارت می‌شناختم، او مثل من یک تاجر غلات بود، او اغلب در خانه من به ملاقاتم می‌آمد، بنابراین رابطه ما بسیار محکم بود و رابطه خوبی بود، و در صدد گردآوری جماعت اخوان بود؛ به این ترتیب، اخوان دوباره گرد هم آمد و سازمانی مستقر و ساختاری قوی شکل گرفت، اما تداوم این وضعیت غیرممکن بود. پس چه زود سال 65 م، فرا رسید و مصیبت بزرگ و مصیبت سختی را برای مردم به ارمغان آورد.

درگذشت

ایشان در تاریخ 2011 م، از دنیا رفت. بعدازظهر همان روز محمد مهدی عاکف نماز میت را اقامه کرد و در زادگاهش در روستای بهوت مرکز نبروه از توابع دقهلیه در مصر خاک سپرده شد.

منابع

  • ر. ک: مدخل حامد الزقم در ویکی‌اخوان؛ ikhwanwiki.com..