احمد بن ابراهیم بن مخلد: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
 
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۲۸: خط ۲۸:
== آثار ==
== آثار ==
وی هیچ اثر تألیفی از خود بر جای نگذاشته است.
وی هیچ اثر تألیفی از خود بر جای نگذاشته است.
== جستارهای وابسته ==
* [[مذهب شیعه|شیعه]]
* [[شیخ صدوق]]
* [[بغداد]]


== منابع ==
== منابع ==
خط ۳۳: خط ۳۸:
* الغیبه، طوسی، ص394 شماره 364؛
* الغیبه، طوسی، ص394 شماره 364؛
* کمال الدین و تمام النعمه، ترجمه منصور پهلوان، ج2ص270 حدیث33.
* کمال الدین و تمام النعمه، ترجمه منصور پهلوان، ج2ص270 حدیث33.
{{علمای اسلام}}


[[رده:عالمان]]
[[رده:عالمان]]
[[رده:عالمان شیعه]]
[[رده:عالمان شیعه]]
[[رده:محدثان شیعه]]
[[رده:محدثان شیعه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۷ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۰۱

احمد بن ابراهیم بن مخلد
عالمان شیعه.jpg
نام کاملاحمد بن ابراهیم بن مخلد
اطلاعات شخصی
دیناسلام، شیعه
شاگردانصالح بن شعیب طالقانی
فعالیت‌هامحدث شیعی

احمد بن ابراهیم بن مخلد، محدث شیعه در نیمه نخست قرن چهارم هجری.

معرفی اجمالی

احمد بن ابراهیم بن مخلد، ابوعبدالله. محدث شیعی در نیمه نخست قرن چهارم هجری. وی در زمان وفات نایب چهارم امام عصر عجل الله فرجه الشریف ابوالحسن علی بن محمد سمری بر بالینش حضور داشت و پیش‏گویی سمری را درباره وفات پدر شیخ صدوق «علی بن حسین بن بابویه قمی» شنیده است، پس وی حداقل تا آن تاریخ حیات داشته است. هم‌چنین شاگرد او «صالح بن شعیب طالقانی» تا سال 339هجری حیات داشته است. بنابراین وفات صاحب شرح‌حال را می‏‌توان پیش از 339هجری در نظر گرفت. وی در بغداد اقامت داشت و در آنجا نزد اساتید عصر خود به استماع حدیث پرداخت و خود نیز در شمار اساتید بغداد در آمد. هر چند حدیثی از او در منابع شیعه به چشم نمی‏‌خورد اما قرائن نشان می‏‌دهد که وی از بزرگان علمی در بغداد بوده است زیرا حضور وی بر بالین ابوالحسن سمری که به‌همراه جمعی از دانشمندان و اساتید بغداد بوده است، حاکی از آن است‌که وی دارای وجهه علمی و اجتماعی بوده است. در منابع نامی از اساتید او ذکر نشده است.

شاگردان

از شاگردان او جز صالح بن شعیب طالقانی از کسان دیگر اطلاعی در دست نیست.

آثار

وی هیچ اثر تألیفی از خود بر جای نگذاشته است.

جستارهای وابسته

منابع

  • طبقات اعلام الشیعه، ج1ص18؛
  • الغیبه، طوسی، ص394 شماره 364؛
  • کمال الدین و تمام النعمه، ترجمه منصور پهلوان، ج2ص270 حدیث33.