موسی بن حسن بن فرات (ابن حنزابه): تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
(←منابع) |
||
(۱۱ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات شخصیت | {{جعبه اطلاعات شخصیت | ||
| عنوان = موسی بن حسن بن فرات (ابن حنزابه) | | عنوان = موسی بن حسن بن فرات (ابن حنزابه) | ||
| تصویر = | | تصویر = عالمان شیعه.jpg | ||
| نام = جعفر بن فضل بن جعفر بن محمد بن موسی بن حسن بن فرات | | نام = جعفر بن فضل بن جعفر بن محمد بن موسی بن حسن بن فرات | ||
| نامهای دیگر = ابن | | نامهای دیگر = {{فهرست جعبه افقی |ابن حنزابه |ابن فرات سوم }} | ||
| سال تولد = | | سال تولد = | ||
| تاریخ تولد = | | تاریخ تولد = 308 ق | ||
| محل تولد = [[بغداد]] | | محل تولد = [[بغداد]] | ||
| سال درگذشت = | | سال درگذشت = | ||
| تاریخ درگذشت = | | تاریخ درگذشت = 391 ق | ||
| محل درگذشت = [[جمهوری عربی مصر|مصر]] | | محل درگذشت = [[جمهوری عربی مصر|مصر]] | ||
| استادان = {{فهرست جعبه عمودی |احمد بن محمد مراجلی |محمد بن هارون حضرمی |محمد بن سعید ترخمی |عبدالله بن محمد بن عبدالکریمی | محمد بن حمزه بن عماره |حسن بن محمد دارکی }} | | استادان = {{فهرست جعبه عمودی |احمد بن محمد مراجلی |محمد بن هارون حضرمی |محمد بن سعید ترخمی |عبدالله بن محمد بن عبدالکریمی | محمد بن حمزه بن عماره |حسن بن محمد دارکی }} | ||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
| مذهب = [[مذهب شیعه|شیعه]] | | مذهب = [[مذهب شیعه|شیعه]] | ||
| آثار = | | آثار = | ||
| فعالیتها = [[محدّث|محدث]] | | فعالیتها = {{فهرست جعبه افقی |[[محدّث|محدث]] |شاعر }} | ||
| وبگاه = | | وبگاه = | ||
}} | }} | ||
'''جعفر بن فضل بن جعفر بن محمد بن موسی بن حسن بن فرات'''، معروف به «ابن حنزابه» و مشهور به «ابن فرات سوم» است. پدرش «فضل بن جعفر» نیز مشهور به «ابن حنزابه» و از وزیران [[مقتدر عباسی]] بود. وی مردی زاهد و نیکوکار بود و گذشته از فعالیتهای سیاسی مردی با فرهنگ و دانشمند نیز بود که در این زمینه از شهرتی بسزا برخوردار بود بهویژه اینکه برخی از دانشمندان و مورخان غیر [[مذهب شیعه|شیعی]] نیز او را ستودهاند. وی همیشه عدهای از نویسندگان و صحافان همچون | '''جعفر بن فضل بن جعفر بن محمد بن موسی بن حسن بن فرات'''، معروف به «ابن حنزابه» و مشهور به «ابن فرات سوم» است. پدرش «فضل بن جعفر» نیز مشهور به «ابن حنزابه» و از وزیران [[مقتدر عباسی]] بود. وی مردی زاهد و نیکوکار بود و گذشته از فعالیتهای سیاسی مردی با فرهنگ و دانشمند نیز بود که در این زمینه از شهرتی بسزا برخوردار بود بهویژه اینکه برخی از دانشمندان و مورخان غیر [[مذهب شیعه|شیعی]] نیز او را ستودهاند. وی همیشه عدهای از نویسندگان و صحافان همچون «[[ابومسلم محمد بن احمد کاتب]]» و دیگران را در کنار خود داشت که مشغول نوشتن و استنساخ کتاب بودند و در این راستا کاغذهای مرغوب از [[سمرقند]] برای او فرستاده میشد. | ||
== زندگینامه == | == زندگینامه == | ||
جعفر بن فضل بن جعفر بن محمد بن موسی بن حسن بن فرات، معروف به «ابن حنزابه» و مشهور به «ابن فرات سوم». وی در 308هجری در [[بغداد]] دیده به جهان گشود. دانشمند شیعی، [[محدّث|محدث]] و شاعر. خاندانش از ناحیه «دجیل» (سواحل [[رود دجله]] در منطقه نهروان) به بغداد رفته و به نام «بنی فرات» معروف بودند و در [[عباسیان|دستگاه عباسی]] مشاغلی یافتند. پدرش «فضل بن جعفر» نیز مشهور به «ابن حنزابه» و از وزیران «مقتدر عباسی» بود. مادر پدرش کنیزی رومی به نام «حنزابه»(یعنی زن کوتاه و فربه) بود و به همین سبب آنان را «ابن حنزابه» لقب دادهاند. | جعفر بن فضل بن جعفر بن محمد بن موسی بن حسن بن فرات، معروف به «ابن حنزابه» و مشهور به «ابن فرات سوم». وی در 308هجری در [[بغداد]] دیده به جهان گشود. دانشمند شیعی، [[محدّث|محدث]] و شاعر. خاندانش از ناحیه «دجیل» (سواحل [[رود دجله]] در منطقه نهروان) به بغداد رفته و به نام «بنی فرات» معروف بودند و در [[عباسیان|دستگاه عباسی]] مشاغلی یافتند. پدرش «فضل بن جعفر» نیز مشهور به «ابن حنزابه» و از وزیران «مقتدر عباسی» بود. مادر پدرش کنیزی رومی به نام «حنزابه»(یعنی زن کوتاه و فربه) بود و به همین سبب آنان را «ابن حنزابه» لقب دادهاند. | ||
وی بیشتر تحصیلات خود را در بغداد انجام داد و در [[سامرا]] نیز از [[احمد بن محمد مراجلی]] حدیث شنیده است. پس از آن رهسپار [[جمهوری عربی مصر|مصر]] گشته و در دوره «کافور اخشید» و «ابوالفوارس احمد بن علی بن اخشید» به مقام وزارت [[اخشیدیان]] رسید. وی پس از مرگ کافور از کار بر کنار شد و در 358هجری به [[شام (شامات)|شام]] گریخت که در جریان فرار او خانه و اموال او به تاراج رفت. | وی بیشتر تحصیلات خود را در بغداد انجام داد و در [[سامرا]] نیز از [[احمد بن محمد مراجلی]] حدیث شنیده است. پس از آن رهسپار [[جمهوری عربی مصر|مصر]] گشته و در دوره «کافور اخشید» و «ابوالفوارس احمد بن علی بن اخشید» به مقام وزارت [[اخشیدیان]] رسید. وی پس از [[مرگ]] کافور از کار بر کنار شد و در 358هجری به [[شام (شامات)|شام]] گریخت که در جریان فرار او خانه و اموال او به تاراج رفت. ظاهرا وی در دوره «ابوالفوارس احمد اخشید» بار دیگر به کار گمارده شد و در 361هجری به دلیل خالی شدن خزانه دولت و توقعات بیاندازه بنیاخشید، از مقام وزارت معزول گردید و بار دیگر متواری شد. | ||
در زمان غلبه امیر «جوهر صیقلی» سردار [[فاطمیان|فاطمی]] سپاه «المعز لدین الله» بر اخشیدیان، بار دیگر با احترام به مصر بازگردانده شد اما او از [[فاطمیان]] شغلی قبول نکرد و در زهد و عزلت به سر برد. وی مردی زاهد و نیکوکار بود و گذشته از فعالیتهای سیاسی مردی با فرهنگ و دانشمند نیز بود که در این زمینه از شهرتی بسزا برخوردار بود بهویژه اینکه برخی از دانشمندان و مورخان غیر شیعی نیز او را ستودهاند. وی در راه علم و دانش و امور خیریه اموال بسیار صرف نمود. نسبت به علماء و دانشمندان عنایت ویژهای داشت و از اموال خود، آنان را بینیاز مینمود. زمانی که در مصر مقام وزارت داشت، مجلس درس او نیز دایر بود و در آنجا اعلام کرده بود هر کس نزد من آید او را بینیاز خواهم کرد، به همین دلیل یکی از کسانی که به مصر رفت و از او حدیث شنید [[ابوالحسن دارقطنی]] بود و بدینوسیله از صلات و جوائز بیشمار او بهرهمند گردید. همین امر موجب شد تا یافعی در [[مرآه الجنان دارقطنی]] را ملامت کند. وی همیشه عدهای از نویسندگان و صحافان همچون «ابومسلم محمد بن احمد کاتب» و دیگران را در کنار خود داشت که مشغول نوشتن و استنساخ کتاب بودند و در این راستا کاغذهای مرغوب از سمرقند برای او فرستاده میشد. اما آنچه در باب وی مایه شگفتی بود علاقه وی به گردآوری موزه و کلکسیونی برای گزندگان و خزندگان بود که برای جمعآوری این مجموعه، جوایز کلانی به مارگیران مصری پرداخته است. | در زمان غلبه امیر «جوهر صیقلی» سردار [[فاطمیان|فاطمی]] سپاه «المعز لدین الله» بر اخشیدیان، بار دیگر با احترام به مصر بازگردانده شد اما او از [[فاطمیان]] شغلی قبول نکرد و در زهد و عزلت به سر برد. وی مردی زاهد و نیکوکار بود و گذشته از فعالیتهای سیاسی مردی با فرهنگ و دانشمند نیز بود که در این زمینه از شهرتی بسزا برخوردار بود بهویژه اینکه برخی از دانشمندان و مورخان غیر شیعی نیز او را ستودهاند. وی در راه علم و دانش و امور خیریه اموال بسیار صرف نمود. نسبت به علماء و دانشمندان عنایت ویژهای داشت و از اموال خود، آنان را بینیاز مینمود. زمانی که در مصر مقام وزارت داشت، مجلس درس او نیز دایر بود و در آنجا اعلام کرده بود هر کس نزد من آید او را بینیاز خواهم کرد، به همین دلیل یکی از کسانی که به مصر رفت و از او حدیث شنید [[ابوالحسن دارقطنی]] بود و بدینوسیله از صلات و جوائز بیشمار او بهرهمند گردید. همین امر موجب شد تا یافعی در [[مرآه الجنان دارقطنی]] را ملامت کند. وی همیشه عدهای از نویسندگان و صحافان همچون «ابومسلم محمد بن احمد کاتب» و دیگران را در کنار خود داشت که مشغول نوشتن و استنساخ کتاب بودند و در این راستا کاغذهای مرغوب از سمرقند برای او فرستاده میشد. اما آنچه در باب وی مایه شگفتی بود علاقه وی به گردآوری موزه و کلکسیونی برای گزندگان و خزندگان بود که برای جمعآوری این مجموعه، جوایز کلانی به مارگیران مصری پرداخته است. | ||
== مذهب == | == مذهب == | ||
در باره [[مذهب شیعه|تشیع]] او اگرچه شواهد محکمی در دست نیست اما [[مذهب شیعه|شیعه]] بودن خاندان بنوفرات چیزی نیست که بتوان آن را انکار نمود. | در باره [[مذهب شیعه|تشیع]] او اگرچه شواهد محکمی در دست نیست اما [[مذهب شیعه|شیعه]] بودن خاندان بنوفرات چیزی نیست که بتوان آن را انکار نمود. | ||
[[عبدالحسین امینی|علامه امینی]] با استفاده از منابع کهن، خاندان بنوفرات را | [[عبدالحسین امینی|علامه امینی]] با استفاده از منابع کهن، خاندان بنوفرات را تماما شیعه معرفی کرده است. | ||
[[ابن شهرآشوب]] نیز وی را در زمره مصنفان شیعه یاد کرده و کتاب «الغرر» را تألیف او دانسته است. | [[ابن شهرآشوب]] نیز وی را در زمره مصنفان شیعه یاد کرده و کتاب «الغرر» را تألیف او دانسته است. | ||
وی در این کتاب ماجرای [[سقیفه بنی ساعده]] را گزارش کرده و آتش زدن خانه [[فاطمه بنت محمد (زهرا)|فاطمه زهرا (سلام الله علیها)]] به فرمان [[عمر بن خطاب|خلیفه دوم]] را روایت نموده است. | وی در این کتاب ماجرای [[سقیفه بنی ساعده]] را گزارش کرده و آتش زدن خانه [[فاطمه بنت محمد (زهرا)|فاطمه زهرا (سلام الله علیها)]] به فرمان [[عمر بن خطاب|خلیفه دوم]] را روایت نموده است. | ||
== اساتید == | == اساتید == | ||
وی در بغداد در محضر عالمان [[اهل سنت و جماعت|سنی]] و [[مذهب شیعه|شیعی]] شاگردی نمود و اساتید زیادی دیده است. از جمله استادان او [[محمد بن هارون حضرمی]] و [[محمد بن سعید ترخمی]] هستند. وی همچنین سفری به [[اصفهان]] داشت و در آنجا از [[عبدالله بن محمد بن عبدالکریم]]، [[محمد بن حمزه بن عماره]] و [[حسن بن محمد دارکی]] حدیث شنیده است. | وی در بغداد در محضر عالمان [[اهل سنت و جماعت|سنی]] و [[مذهب شیعه|شیعی]] شاگردی نمود و اساتید زیادی دیده است. از جمله استادان او [[محمد بن هارون حضرمی]] و [[محمد بن سعید ترخمی]] هستند. وی همچنین سفری به [[اصفهان]] داشت و در آنجا از [[عبدالله بن محمد بن عبدالکریم]]، [[محمد بن حمزه بن عماره]] و [[حسن بن محمد دارکی]] حدیث شنیده است. | ||
==آثار == | ==آثار == | ||
از تألیفات او کتابهای «اسماء الرجال و الانساب»، | از تألیفات او کتابهای: | ||
* «اسماء الرجال و الانساب»، | |||
* «الأمالی»، | |||
* «الغرر» هستند. | |||
همچنین کتاب دیگر او باعنوان «المسند» است که به کمک «دارقطنی» و «حافظ عبدالغنی بن سعید» آن را به اتمام رسانده است. | |||
== | == درگذشت == | ||
وی در 391هجری در مصر درگذشت. جنازهاش را به [[مکه|مکه مکرمه]] منتقل کردند و در [[کعبه|خانه خدا]] [[طواف]] دادند و سپس از آنجا به [[مدینه]] آوردند و در روضه مطهره در محلی که خود قبلاً برای این کار خریداری نموده و تربت [[حسین بن علی (سید الشهدا)|امام حسین (علیه السلام)]] را در آن قرار داده بود، به خاک سپردند. گفته میشود وی سه تار موی [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم)]] را به قیمت گزافی خریداری نمود و پس از [[غسل]]، این موها را از باب تبرک در [[کفن]] او قرار دادهاند. | وی در 391هجری در مصر درگذشت. جنازهاش را به [[مکه|مکه مکرمه]] منتقل کردند و در [[کعبه|خانه خدا]] [[طواف]] دادند و سپس از آنجا به [[مدینه]] آوردند و در روضه مطهره در محلی که خود قبلاً برای این کار خریداری نموده و تربت [[حسین بن علی (سید الشهدا)|امام حسین (علیه السلام)]] را در آن قرار داده بود، به خاک سپردند. گفته میشود وی سه تار موی [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم)]] را به قیمت گزافی خریداری نمود و پس از [[غسل]]، این موها را از باب تبرک در [[کفن]] او قرار دادهاند. | ||
== جستارهای وابسته == | |||
* [[سمرقند]] | |||
* [[بغداد]] | |||
* [[سامرا]] | |||
* [[جمهوری عربی مصر|مصر]] | |||
== منابع == | == منابع == | ||
* الغدیر، ج5ص78؛ | |||
* اعیان الشیعه(قطع بزرگ)، ج4ص134؛ | |||
* معالم العلماء، ص68 شماره 172؛ | |||
* مرآه الجنان، یافعی، ج2ص426؛ | |||
* معجم الادباء، ج7ص163؛ | |||
* وفیات الاعیان، ج1صص346 تا 349؛ | |||
* الانساب، سمعانی، ج5ص599، زیر کلمه وزیر؛ | |||
* تاریخ بغداد، ج7ص241 شماره 3723؛ | |||
* تذکره الحفاظ، ذهبی، ج3ص1022؛ | |||
* دائره المعارف تشیع، ج1ص316؛ | |||
* بحار الانوار، ج28ص339؛ | |||
* النص و الاجتهاد، ص16. | |||
{{علمای اسلام}} | |||
[[رده:عالمان]] | [[رده:عالمان]] | ||
[[رده:عالمان شیعه]] | [[رده:عالمان شیعه]] | ||
[[رده:محدثان شیعه]] | [[رده:محدثان شیعه]] |
نسخهٔ کنونی تا ۹ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۴۷
موسی بن حسن بن فرات (ابن حنزابه) | |
---|---|
نام کامل | جعفر بن فضل بن جعفر بن محمد بن موسی بن حسن بن فرات |
نامهای دیگر |
|
اطلاعات شخصی | |
روز تولد | 308 ق |
محل تولد | بغداد |
روز درگذشت | 391 ق |
محل درگذشت | مصر |
دین | اسلام، شیعه |
استادان |
|
شاگردان | ابوالحسن دارقطنی |
فعالیتها |
|
جعفر بن فضل بن جعفر بن محمد بن موسی بن حسن بن فرات، معروف به «ابن حنزابه» و مشهور به «ابن فرات سوم» است. پدرش «فضل بن جعفر» نیز مشهور به «ابن حنزابه» و از وزیران مقتدر عباسی بود. وی مردی زاهد و نیکوکار بود و گذشته از فعالیتهای سیاسی مردی با فرهنگ و دانشمند نیز بود که در این زمینه از شهرتی بسزا برخوردار بود بهویژه اینکه برخی از دانشمندان و مورخان غیر شیعی نیز او را ستودهاند. وی همیشه عدهای از نویسندگان و صحافان همچون «ابومسلم محمد بن احمد کاتب» و دیگران را در کنار خود داشت که مشغول نوشتن و استنساخ کتاب بودند و در این راستا کاغذهای مرغوب از سمرقند برای او فرستاده میشد.
زندگینامه
جعفر بن فضل بن جعفر بن محمد بن موسی بن حسن بن فرات، معروف به «ابن حنزابه» و مشهور به «ابن فرات سوم». وی در 308هجری در بغداد دیده به جهان گشود. دانشمند شیعی، محدث و شاعر. خاندانش از ناحیه «دجیل» (سواحل رود دجله در منطقه نهروان) به بغداد رفته و به نام «بنی فرات» معروف بودند و در دستگاه عباسی مشاغلی یافتند. پدرش «فضل بن جعفر» نیز مشهور به «ابن حنزابه» و از وزیران «مقتدر عباسی» بود. مادر پدرش کنیزی رومی به نام «حنزابه»(یعنی زن کوتاه و فربه) بود و به همین سبب آنان را «ابن حنزابه» لقب دادهاند.
وی بیشتر تحصیلات خود را در بغداد انجام داد و در سامرا نیز از احمد بن محمد مراجلی حدیث شنیده است. پس از آن رهسپار مصر گشته و در دوره «کافور اخشید» و «ابوالفوارس احمد بن علی بن اخشید» به مقام وزارت اخشیدیان رسید. وی پس از مرگ کافور از کار بر کنار شد و در 358هجری به شام گریخت که در جریان فرار او خانه و اموال او به تاراج رفت. ظاهرا وی در دوره «ابوالفوارس احمد اخشید» بار دیگر به کار گمارده شد و در 361هجری به دلیل خالی شدن خزانه دولت و توقعات بیاندازه بنیاخشید، از مقام وزارت معزول گردید و بار دیگر متواری شد.
در زمان غلبه امیر «جوهر صیقلی» سردار فاطمی سپاه «المعز لدین الله» بر اخشیدیان، بار دیگر با احترام به مصر بازگردانده شد اما او از فاطمیان شغلی قبول نکرد و در زهد و عزلت به سر برد. وی مردی زاهد و نیکوکار بود و گذشته از فعالیتهای سیاسی مردی با فرهنگ و دانشمند نیز بود که در این زمینه از شهرتی بسزا برخوردار بود بهویژه اینکه برخی از دانشمندان و مورخان غیر شیعی نیز او را ستودهاند. وی در راه علم و دانش و امور خیریه اموال بسیار صرف نمود. نسبت به علماء و دانشمندان عنایت ویژهای داشت و از اموال خود، آنان را بینیاز مینمود. زمانی که در مصر مقام وزارت داشت، مجلس درس او نیز دایر بود و در آنجا اعلام کرده بود هر کس نزد من آید او را بینیاز خواهم کرد، به همین دلیل یکی از کسانی که به مصر رفت و از او حدیث شنید ابوالحسن دارقطنی بود و بدینوسیله از صلات و جوائز بیشمار او بهرهمند گردید. همین امر موجب شد تا یافعی در مرآه الجنان دارقطنی را ملامت کند. وی همیشه عدهای از نویسندگان و صحافان همچون «ابومسلم محمد بن احمد کاتب» و دیگران را در کنار خود داشت که مشغول نوشتن و استنساخ کتاب بودند و در این راستا کاغذهای مرغوب از سمرقند برای او فرستاده میشد. اما آنچه در باب وی مایه شگفتی بود علاقه وی به گردآوری موزه و کلکسیونی برای گزندگان و خزندگان بود که برای جمعآوری این مجموعه، جوایز کلانی به مارگیران مصری پرداخته است.
مذهب
در باره تشیع او اگرچه شواهد محکمی در دست نیست اما شیعه بودن خاندان بنوفرات چیزی نیست که بتوان آن را انکار نمود. علامه امینی با استفاده از منابع کهن، خاندان بنوفرات را تماما شیعه معرفی کرده است. ابن شهرآشوب نیز وی را در زمره مصنفان شیعه یاد کرده و کتاب «الغرر» را تألیف او دانسته است.
وی در این کتاب ماجرای سقیفه بنی ساعده را گزارش کرده و آتش زدن خانه فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به فرمان خلیفه دوم را روایت نموده است.
اساتید
وی در بغداد در محضر عالمان سنی و شیعی شاگردی نمود و اساتید زیادی دیده است. از جمله استادان او محمد بن هارون حضرمی و محمد بن سعید ترخمی هستند. وی همچنین سفری به اصفهان داشت و در آنجا از عبدالله بن محمد بن عبدالکریم، محمد بن حمزه بن عماره و حسن بن محمد دارکی حدیث شنیده است.
آثار
از تألیفات او کتابهای:
- «اسماء الرجال و الانساب»،
- «الأمالی»،
- «الغرر» هستند.
همچنین کتاب دیگر او باعنوان «المسند» است که به کمک «دارقطنی» و «حافظ عبدالغنی بن سعید» آن را به اتمام رسانده است.
درگذشت
وی در 391هجری در مصر درگذشت. جنازهاش را به مکه مکرمه منتقل کردند و در خانه خدا طواف دادند و سپس از آنجا به مدینه آوردند و در روضه مطهره در محلی که خود قبلاً برای این کار خریداری نموده و تربت امام حسین (علیه السلام) را در آن قرار داده بود، به خاک سپردند. گفته میشود وی سه تار موی پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) را به قیمت گزافی خریداری نمود و پس از غسل، این موها را از باب تبرک در کفن او قرار دادهاند.
جستارهای وابسته
منابع
- الغدیر، ج5ص78؛
- اعیان الشیعه(قطع بزرگ)، ج4ص134؛
- معالم العلماء، ص68 شماره 172؛
- مرآه الجنان، یافعی، ج2ص426؛
- معجم الادباء، ج7ص163؛
- وفیات الاعیان، ج1صص346 تا 349؛
- الانساب، سمعانی، ج5ص599، زیر کلمه وزیر؛
- تاریخ بغداد، ج7ص241 شماره 3723؛
- تذکره الحفاظ، ذهبی، ج3ص1022؛
- دائره المعارف تشیع، ج1ص316؛
- بحار الانوار، ج28ص339؛
- النص و الاجتهاد، ص16.