سید جمال‌الدین اسدآبادی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
خط ۷۶: خط ۷۶:
او پس از مدتی از چشم سلطان افتاد و مواجب او را قطع کردند و با فقر زندگی می‌کرد تا این‌که به سرطان فک مبتلا شد و او را جراحی کردند و در ۱۲۷۵ هجری شمسی (۹ مارس ۱۸۹۷ میلادی) در استانبول درگذشت و در گورستان شیوخ دفن گردید. علاوه بر دیدگاه شماری از پژوهش‌گران، برخی از یاران سید هم عقیده دارند که سید توسط اعوان سلطنت قاجاری- در تلافی ضدیت با نظام قاجار و قتل ناصرالدین شاه -مسموم شده و به قتل رسیده‌است.
او پس از مدتی از چشم سلطان افتاد و مواجب او را قطع کردند و با فقر زندگی می‌کرد تا این‌که به سرطان فک مبتلا شد و او را جراحی کردند و در ۱۲۷۵ هجری شمسی (۹ مارس ۱۸۹۷ میلادی) در استانبول درگذشت و در گورستان شیوخ دفن گردید. علاوه بر دیدگاه شماری از پژوهش‌گران، برخی از یاران سید هم عقیده دارند که سید توسط اعوان سلطنت قاجاری- در تلافی ضدیت با نظام قاجار و قتل ناصرالدین شاه -مسموم شده و به قتل رسیده‌است.


بنا به درخواست دولت [[افغانستان]] مبنی بر انتقال کالبد او، این درخواست از سوی دولت عثمانی مورد قبول واقع شد و در سال ۱۲۸۴ پیکر سید جمال‌الدین از استانبول به [[کابل]] منتقل شد و در دانشگاه کابل دفن گردید که با دفن تابوت او در این محل، نام دارالفنون به آنجا گذاشته شد و در زمان سلطنت محمدظاهرشاه در سال ۱۳۱۱ سازه بلندی از سنگ آبنوس سیاه بالای آن ایجاد گردید.
بنا به درخواست دولت [[افغانستان]] مبنی بر انتقال کالبد او، این درخواست از سوی دولت عثمانی مورد قبول واقع شد و در سال ۱۲۸۴ پیکر سید جمال‌الدین از [[استانبول]] به [[کابل]] منتقل شد و در دانشگاه کابل دفن گردید که با دفن تابوت او در این محل، نام دارالفنون به آنجا گذاشته شد و در زمان سلطنت محمدظاهرشاه در سال ۱۳۱۱ سازه بلندی از سنگ آبنوس سیاه بالای آن ایجاد گردید.


== اتهام جاسوس بودن و جنجال‌ها پیرامون ماهیت سیدجمال ==
== اتهام جاسوس بودن و جنجال‌ها پیرامون ماهیت سیدجمال ==

نسخهٔ ‏۲۰ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۳۸

سید جمال الدین اسد آبادی
سدجمال .jpg
نام کاملسید جمال‌الدین محمد حسینی اسد‌آبادی
نام‌های دیگرسید جمال‌الدین افغانی
اطلاعات شخصی
سال تولد1838 م، ۱۲۱۶ ش‌، ۱۲۵۳ ق
محل تولد
سال درگذشت1897 م، ۱۲۷۵ ش‌، ۱۳۱۴ ق
دیناسلام، شیعه
آثار
  • رساله نیجریه
  • رسالة الردّ علی الدهریّین
  • تتمة البیان فی تاریخ الافغان
  • مقالات در روزنامه «عروةالوثقی»
  • مقاله در رد خطابه ارنست رنان
  • مقالات در نشریه «ضیاءالخافقین»

سید جمال‌الدین اسدآبادی (۱۲۱۷–۱۹ اسفند ۱۲۷۵ خورشیدی) (مشهور به سید جمال‌الدین افغانی) اندیشمندی سیاسی و مبلغ اندیشه اتحاد اسلام بود. وی همچنین از اولین نظریه‌پردازان بنیادگرایی اسلامی محسوب می‌شود. گفته می‌شود که جد سی ام او امام حسین، امام سوم شیعیان می‌ باشد[۱]. سید جمال‌الدین اسدآبادی اولین متفکر مدرن و فعال اجتماعی بود که نسبت به بیماری‌های اجتماعی جوامع مسلمان و ضعف‌های موجود در آن هشدار داد؛ و در مقابل قدرت‌های غربی اسلام‌گرایی را تبلیغ نمود. تأثیر او بر کشورهای اسلامی، مخصوصاً افغانستان ،ایران ومصر شایان توجه است[۲].

ملیت

گلدزیهر و جُمیِر می‌نویسند: «بنابر گزارش خودش، او متولد اسعدآباد نزدیک کُنَر، در شرق ناحیه کابل افغانستان بود[۳]. نیکی کدی معتقد است که او در روستای اسدآباد، نزدیک همدان، در خانواده محلی سادات به دنیا آمده‌است. به استناد بهترین مدرک، او ابتدا در خانه آموزش یافت، سپس توسط پدرش برای تحصیل بیشتر به قزوین، سپس تهران و در حالی که جوان بود، به عتبات، شهرهای زیارتگاه شیعیان در عراق فرستاده شد. به استناد رهبران شیعی، او تحت تأثیر مکتب شیعه قرار گرفته بود. اسدآبادی تحت تأثیر افکار فیلسوف‌های مسلمان، به ویژه ایرانی از جمله ابن‌سینا، خواجه نصیرالدین طوسی و ملاصدرا قرار گرفت[۱][۴]. محمد عبده شاگرد سید جمال‌الدین و مترجم کتاب نیجریه وی به زبان عربی، در مقدمه ترجمه کتاب می‌نویسد، سید جمال‌الدین به دو علت در دولت افغانستان به مقام‌های وزارت رسید (نه در ایران):

  • اول اینکه بتواند در کشورهای عربی خود را سنی معرفی کند و به هدف‌هایش برسد.
  • دوم اینکه خود را از دست مقررات سختی که دولت ایران برای اتباعش در خارج قرار داده بود برهاند[۵].

یرواند آبراهامیان نیز معتقد است وی پس از مهاجرت به استانبول برای مخفی کردن زمینه شیعه خود، نام افغان را برگزید[۶]. در این که سیّد جمال الدین اسدآبادى، اهل کدام کشور و داراى چه مذهبى است، میان شرح‌حال نویسان اختلاف نظر است، عمده نویسندگان اهل‌سنت وى را افغانى و داراى مذهب حنفى مى‌دانند[۷]. ولى به نظر جمعى از محقّقان، شهر اسدآباد از شهرهاى استان همدان در ایران زادگاه اوست. هم اکنون نیز در اسدآباد همدان منزلى که وى در آنجا متولد شده موجود و شناخته شده است و اقوام و خویشان وى نیز در ایران و برخى در همان اسدآباد زندگى مى کنند. از نظر مذهب نیز جعفرى است؛ گرچه براى هدف بزرگتر که همان بیدارى مسلمین و کاستن از حساسیت‌ها بود در کشورهاى اهل‌سنت، خود را حنفى معرفى مى کرد. همان گونه که به دو دلیل عمده خویش را افغانى مى نامید:

  • نخست آنکه: افغانستان در صحنه ارتباطات بین المللى، کشورى مستقل و فعّال و برخوردار از سفارتخانه و کنسولگرى در دیگر کشورها نبود، از این رو سید جمال از تعقیب مأموران کشور خود در امان بود؛ ولى اگر خویش را ایرانى مى نامید به راحتى توسط مأموران و سفارتخانه‌هاى ایران کنترل و تحت تعقیب قرار مى گرفت.
  • دیگر آنکه: چون در آن زمان نسبت به عالمان ایرانى حساسیتى در دنیاى اسلام وجود داشت، لذا خود را افغانى نامید[۸].

تحصیلات

سید جمال‌الدین از پنج سالگی به فراگیری دانش نزد پدر خود پرداخت. او در سن ۱۸ سالگی در اکثر علوم رایج در آن زمان به مقام عالی رسید. سپس سفرهایی به هندوستان و حجاز و مکه کرد و سرانجام به افغانستان رفت؛ و مدتی در آنجا شریک اسرار دوست محمد خان امیر افغانستان شد. سپس به مصر رفت و با دانشمندان آنجا همنشین شد. او در مصر به خاطر دانش و کمالاتش بسیار معروف شد و در جامع الأزهر منطق و فلسفه درس می‌داد. شیخ محمد عبده و گروهی از فضلای مصر در کلاس او حضور داشتند[۵]. نظریات سازنده او در زمان امیر شیر علی خان، پادشاه افغانستان باعث پیشرفت‌های شگرفی در زمینه‌های مختلف از جمله بلند بردن آگاهی عامه می‌شود.

در هندوستان

سید جمال در ۱۲۵۴ هجری قمری، بنا به دستور شیخ انصاری عازم هندوستان شد و ضمن آشنایی با علوم جدید، سعی کرد تا مردم و خصوصاً مسلمانان را علیه استعمار انگلستان بسیج کند.

در مصر

در مصر با استقبال برخی مقامات دولتی روبرو شد و شروع به تدریس و تبلیغ کرد. بسیاری از نویسندگان و روشنفکران مصر از او بهره بردند و شیخ محمد عبده مفتی بزرگ مصر او را همچون استاد خود می‌دانست. در تحولات سیاسی مصر نقش مؤثر داشت و به همین دلیل پس از مدتی به کوشش نمایندگان خارجی که منافع خود در مصر را در خطر می‌دیدند او را از مصر بیرون کردند و به هند رفت. مدتی او را در کلکته زیر نظر حکومت انگلیسی هند نگاه داشتند و بعد که اجازه یافت از راه دریای سرخ به اروپا رفت.

سفر به اروپا، بازگشت به ایران و اخراج توسط ناصرالدین‌شاه

در لندن و پاریس مورد توجه مقامات سیاسی اروپا بود. در پاریس با همکاری شیخ محمد عبده به انتشار روزنامه عروه الوثقی مبادرت نمود؛ که فقط ۱۸ شماره از آن منتشر شد. با نشر مقالات اندیشه‌های خود در مورد اتحاد اسلام را می‌پراکند. بالاخره به حجاز سفر کرد و از بوشهر به ایران وارد شد و به تهران رفت و در خانه حاجی محمد حسن امین‌الضرب ساکن شد.

چند بار با ناصرالدین‌شاه ملاقات کرد و از ضرورت قانون گفت ولی شاه سخنان او را نپسندید و پس از مدتی امر به اخراج او از ایران کرد. از راه مازندران به قفقاز و بعد به مسکو و پترزبورگ رفت. در سفری که به مونیخ رفت با ناصرالدین‌شاه و میرزاعلی‌اصغر اتابک ملاقات داشت و به دعوت آنان دوباره به ایران بازگشت. مدتی در شاه‌عبدالعظیم بود که باز به دستور شاه او را از ایران بیرون کردند. به بغداد و بصره سپس به اروپا رفت.

حضور در ترکیه عثمانی

سلطان عبدالحمید او را به استانبول دعوت کرد و امیدوار بود از نفوذ او برای اداره کشورهای اسلامی امپراتوری عثمانی بهره گیرد. در استانبول میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی و خبیرالملک به تشویق او به نشر مطالب علیه شاه و اتابک پرداختند، پس از کشته شدن ناصرالدین‌شاه به دست میرزا رضای کرمانی که از مریدان او بود، دولت ایران خواستار تحویل او شد، ولی مقامات عثمانی نپذیرفتند.

سید جمال پیشگام جنبش بیداری مسلمانان

از جمله نکاتی که سید جمال همواره در چارچوب نظریه وحدت اسلامی پیگیری می‏‌کند بحث، «همگرایی اسلامی»است. منظور از همگرایی اسلامی، اتفاق نظر پیرامون‏ مشروعیت سیاسی نظام اسلامی از یک سو و اتحاد پیرامون کلیات اصول دین و پذیرش‏ آن از سوی فرق اسلامی، از دیگر سو است. در اینجا قبول مشترکات دینی از سوی فرق‏ اسلامی و توجه و دقت نظر به آن در راستای(بیداری اسلامی)، منظور سید جمال بوده‏ است. چنانچه با دقت به این قضیه نظر کنیم، خواهیم دید، امکاناتی روشن و بس عظیم‏ برای اتحاد عالم اسلام وجود دارد که برای ملت‌های دیگر یا نیست و یا کمتر فراهم است.

عوامل تفرقه مسلمانان از دیدگاه سیدجمال‌الدین اسدآبادی در قالب 9 مورد مطرح شده است:

  1. ترک فضایل اخلاقی و رسوخ اوصاف رذیله؛
  2. فاصله گرفتن از اسلام اصیل و اولیه و نفوذ خرافات و بدعت‏‌ها در عقاید مسلمانان؛
  3. قومیت‏‌گرایی و تعصبات قومی و نژادی؛
  4. عقیده بدون عمل و مسأله نفاق، قطع رابطه و عدم همکاری میان علما و زمامداران مسلمانان بلاد؛
  5. جدایی دین از سیاست و تبدیل خلافت به سلطنت؛
  6. فرقه‌سازی و فرقه‏‌گرایی؛
  7. استبداد داخلی؛
  8. استعمار خارجی؛
  9. جهل و بی‏‌خبری و عقب ماندگی در علوم و فنون.

همفکران و مریدان

یاران و همراهان سید جمال‌الدین و میرزا ملکم خان، در ایران و عثمانی، بیشتر از فعالان بابی ازلی ضد قاجار بودند. علی محمد فره‌وشی خود و میرزا آقاخان کرمانی، شیخ احمد روحی، میرزا حسن خان خبیرالملک، میرزا رضای کرمانی، شیخ ابوالقاسم روحی را از یاران و مریدان او نام برده‌است[۹].

ترور ناصرالدین شاه

شیخ ابوالقاسم روحی، میرزا رضای کرمانی با دستور سید جمال‌الدین و حوزه اتحاد اسلام استامبول، به قصد کشتن ناصرالدین شاه حرکت کرده بودند[۱۰][۱۱]. او پس از مدتی از چشم سلطان افتاد و مواجب او را قطع کردند و با فقر زندگی می‌کرد تا این‌که به سرطان فک مبتلا شد و او را جراحی کردند و در ۱۲۷۵ هجری شمسی (۹ مارس ۱۸۹۷ میلادی) در استانبول درگذشت و در گورستان شیوخ دفن گردید. علاوه بر دیدگاه شماری از پژوهش‌گران، برخی از یاران سید هم عقیده دارند که سید توسط اعوان سلطنت قاجاری- در تلافی ضدیت با نظام قاجار و قتل ناصرالدین شاه -مسموم شده و به قتل رسیده‌است.

بنا به درخواست دولت افغانستان مبنی بر انتقال کالبد او، این درخواست از سوی دولت عثمانی مورد قبول واقع شد و در سال ۱۲۸۴ پیکر سید جمال‌الدین از استانبول به کابل منتقل شد و در دانشگاه کابل دفن گردید که با دفن تابوت او در این محل، نام دارالفنون به آنجا گذاشته شد و در زمان سلطنت محمدظاهرشاه در سال ۱۳۱۱ سازه بلندی از سنگ آبنوس سیاه بالای آن ایجاد گردید.

اتهام جاسوس بودن و جنجال‌ها پیرامون ماهیت سیدجمال

در بعضی منابع سیدجمال‌الدین مأمور دولت انگلیس و فراماسون و در خدمت منافع انگلیس معرفی شده‌است. در نقطه مقابل مراجع دیگری او را حامی منافع یا مأمور دولت روسیه و ضد منافع بریتانیا معرفی کرده‌اند.

نیکی کدی در دانشنامه ایرانیکا می‌نویسد که سیدجمال در زمانی که به افغانستان می‌رود خود را سید رومی یا استانبولی و اهل استانبول معرفی می‌کرده‌است. جمال‌الدین در کابل با احترام توسط امیر کابل پذیرفته می‌شود و به سمت مشاور امیر برگزیده می‌شود. بگفته نیکی کدی این احتمالاً به سبب نامه محرمانه‌ای بوده که او به امیر نشان داده‌است. این مسئله سبب شده‌بود که نمایندگان بریتانیا در افغانستان او را مأمور دولت روسیه بپندارند. او در آنجا سعی کرد که امیر را به اتحاد با روسیه و مخالفت با بریتانیایی‌ها وادارد[۴]. گزارش‌های دولت استعماری هند و مجموعه منابع چنین می‌نمایاند که سید در افغانستان به مانند غریبه‌ای بوده‌است و فارسی را با لهجه ایرانی صحبت می‌کرده‌است[۴]. شیخ ابوالهدی به او لقب «متأفغن» (به معنی کسی که ادعا می‌کند افغان است) داد و تلاش کرد هویت شیعی او را آشکار سازد[۱۲].

بگفته آسانته، استاد آفریقاشناسی دانشگاه تمپل، در سال ۱۸۵۸ یک جاسوس بریتانیایی در گزارشی سیدجمال را مشکوک به بودن مأمور روسیه گزارش می‌کند. این مأمور بریتانیا نوشته‌است که جمال‌الدین به شیوه ترکان نوغایی در آسیای میانه لباس می‌پوشیده‌است[۱۳]. گزارش‌های دولت افغانستان می‌نویسند که سیدجمال بیشتر شیوه زندگی یک غربی را داشته‌است تا یک شرقی، او شخصی لیبرال بوده و مقید به اجرای فرایض دینی نبوده‌است. مثلاً فرایض ماه رمضان را به جا نمی‌آورده‌است[۱۳]. به گفته آسانته، سید جمال در قاهره از نوشیدن کنیاک لذت می‌برده‌است. او یکبار در سال ۱۸۷۹ از لژ ماسونی در قاهره بیرون انداخته‌شد زیرا در ملاعام وجود خدا را انکار کرده بود[۱۳].

در نقطه مقابل منابع دیگری سید جمال‌الدین اسدآبادی را فراماسون و حامی غیر مستقیم منافع انگلستان دانسته‌اند[۱۴]. روبرت دریفوس در کتاب «بازی شیطانی» در مورد سید جمال‌الدین اسدآبادی می‌نویسد:

«مردی که در ۱۸۸۵ متشکل ساختن جنبشی پان اسلامیستی با هدایت بریتانیا را پیشنهاد داد کسی نبود جز «سید جمال‌الدین اسدآبادی». از دههٔ ۱۸۷۰ تا دههٔ ۱۸۹۰ سید جمال‌الدین از سوی بریتانیا حمایت شد. دست کم یکجا در اسناد رسمی و پرونده‌های محرمانه سرویس جاسوسی دولت هند، پیشنهاد سید جمال‌الدین اسدآبادی در ۱۸۸۲ در هند مبنی بر این که به عنوان جاسوس بریتانیا در هند به خدمت درآید، آمده‌است.

همچنین اسماعیل رائین در کتاب مشهور خود فراموش‌خانه و فراماسونری در ایران می‌نویسد:

«سید جمال‌الدین اسدآبادی معروف به افغانی، یکی از فراماسون‌های اولیه ایران است که در ۹ لژ ماسونی عضویت داشت. او در لژ فراموشخانه ملکم رئیس لژ و ویزیتور بوده‌است…[۱۵].

آثار

  • رساله نیجریه؛
  • مقالات در روزنامه «عروةالوثقی»؛
  • مقاله در رد خطابه ارنست رنان؛
  • نامه‌ها؛
  • مقالات در نشریه «ضیاءالخافقین»؛
  • تتمة البیان فی تاریخ الافغان؛
  • تاریخ مختصر ایران از ابتدا تا زمان سید جمال؛
  • و نیز کتاب‌ها و رسائلی دیگر که منقح‌ترین و کامل‌ترین چاپ آنها توسط سید هادی خسروشاهی صورت گرفته‌است.

پیوند به بیرون

پانویس

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ N. R. Keddie, "Sayyid Jamal ad-Din “al-Afghani”: A Political Biography", Berkeley, 1972
  2. Yarshater, Ehsan. Richard G Hovannisian and Georges Sabagh. eds. "The Persian Presence in the Islamic World". New York: Cambridge University Press, 1999 , p. 104
  3. Goldziher, I. ; Jomier, J.. "D̲j̲amāl al-Dīn al-Afg̲h̲ānī." Encyclopaedia of Islam, Second Edition. Edited by: P. Bearman, Th. Bianquis, C.E. Bosworth, E. van Donzel, W.P. Heinrichs, vol.2, p.417
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ Nikki R. Keddi, "AFḠĀNĪ, JAMĀL-AL-DĪN" in Encyclopædia Iranica, Vol. I, Fasc. 5, pp. 481-486
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ لغت‌نامه دهخدا، ذیل «جمال‌الدین اسدآبادی»
  6. Abrahamian, Ervand. Iran Between Two Revolutions. Princeton University Press, 1982, p. 65
  7. (ر.ک: دائرة معارف القرن العشرین، همان، ج 3، ص 163؛ دائرة المعارف الاسلامیّة الشیعیّة، حسن الامین، ج 7، ص 95).
  8. (ر.ک: اعیان الشیعه، همان، ج 4، ص 206-213؛ بیدارگران اقالیم قبله، حکیمى، محمّد رضا، ص 69-81).
  9. الگو:یادکرد کتاب
  10. الگو:یادکرد کتاب
  11. الگو:یادکرد کتاب
  12. A. Hourani: Arabic Thought in the Liberal Age 1798–1939. London, Oxford University Press, p. 103–129 (108)
  13. ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ ۱۳٫۲ Molefi K. Asante, Culture and customs of Egypt, Published by Greenwood Publishing Group, 2002, الگو:ISBN, 9780313317408, Page 137
  14. . ابراهیم صادقی نیا. فراماسونری و جمعیت‌های سری در ایران. ص. ۲۲–۲۴
  15. فراموشخانه و فراماسونری در ایران٫اسماعیل رائین ٫ ۱۳۵۷ ٫ امیرکبیر ٫ جلد اول٫صفحهٔ ۳۶۵