سید محمدرضا سعیدی

از ویکی‌وحدت
(تغییرمسیر از سید محمد رضا سعیدی)
سید محمدرضا سعیدی
سعیدی شهید.jpg
اطلاعات شخصی
سال تولد۱۳۰۸ ش، ۱۹۳۰ م، ۱۳۴۸ ق
محل تولدمشهد
سال درگذشت۱۳۴۹ ش، ۱۹۷۱ م، ۱۳۹۱ ق
محل درگذشتتهران
دیناسلام، شیعه
استادان
  • آیت‌الله‌العظمی بروجردی
  • امام خمینی
  • حاج شیخ کاظم دامغانی
آثار
  • اتحاد در اسلام
  • آزادی زن
  • کار در اسلام

سید محمدرضا سعیدی از یاران انقلابی و نزدیک امام خمینی (ره) بود. از این رو تحت تعقیب ساواک قرار گرفت و پس از شکنجه‌های بسیار در زندان در شب ۲۱ خرداد در سن ۴۱ سالگی به مقام شهادت نائل آمد[۱].

زندگی اجمالی

سید محمدرضا سعیدی در دوم اردیبهشت سال ۱۳۰۸هـ. ش. در «نوغان» مشهد متولد گردید. ایشان در کودکی مادر خویش را از دست داد و تحت آموزش‌های پدرش «سید احمد» که از روحانیون و وعاظ منطقه بود، از‌ همان کودکی با معارف اسلامی، مجالس سخنرانی و مکتب اهل بیت آشنایی یافت. در سن ۲۱ سالگی با «خدیجه طباطبایی شیرازی» از نوادگان مرحوم «میرزای شیرازی» (تحریم کننده استعمال تنباکو) ازدواج نمود. حاصل این ازدواج پنج فرزند پسر و چهار دختر بود[۲].سید محمد سعیدی تولیت حرم حضرت معصومه و سید محسن سعیدی نماینده مردم ایلام در مجلس خبرگان رهبری از فرزندان او هستند. همچنین سید احمد خاتمی نماینده مردم کرمان در مجلس خبرگان رهبری و امام جمعه موقت تهران، داماد اوست.

فعالیت علمی

پدرش، روحانی بود و دروس مقدماتی را به فرزندش آموخت و برای ادامۀ تحصیلات دینی به مشهد رفت. آن انسان باتقوا، در زمانی اندک به جایگاه علمی ویژه‌ای در حوزۀ علمیۀ مشهد رسید و به زهد و پرهیزگاری شهرت یافت. وی، سپس برای دستیابی به مدارج بالاتر در علم دین به قم عزیمت کرد. وی پس از مدتی، یکی از شاگردان مشهور امام شد[۳].

اساتید

ادبیات عرب را در مشهد آموخت و از دروس فقه و اصول، معارف استادان بزرگی، چون حاج شیخ کاظم دامغانی، حاج شیخ هاشم قزوینی و حاج شیخ مجتبی قزوینی استفاده کرد. به خاطر استعداد سرشاری که داشت و زحمات فراوانی که تحمل کرد، مدارج و مراحل علمی را با سرعت پیمود. پس از ازدواج، عازم حوزه علیمه قم شد و در آن شهر در محضر آیت‌الله‌العظمی بروجردی «قدس سره» و امام خمینی «قدس سره» حاضر شد و سرانجام با زحمات طاقت فرسا و تلاش‌های پیگیر به مرحله استنباط و اجتهاد رسید. آیت‌الله سعیدی ضمن ادامه تحصیل و تدریس طلاب، به مسافرت‌های تبلیغی نیز می‌رفت و در آبادان به خاطر سخنرانی افشاگرانه و ضد رژیم به زندان افتاد. اما در اثر تلاش آیت‌الله‌العظمی برجرودی «قدس سره» از زندان آزاد شد.

تبلیغ

پس از آن ماجرا، گروهی از ایرانیان مقیم کویت برای تبلیغ اسلام، خواستار عالم صالح و مبلغ توانایی شدند. این ماموریت و رسالت به آیت‌الله سعیدی واگذار شد. او با الهام از استاد خود امام خمینی (قدس سره) بیش از پیش در ترویج معارف اسلام کوشید. وی با شهامتی وصف ناپذیر از شاه و خانواده‌اش انتقاد می‌کرد و از شکنجه و زندان رژیم نمی‌هراسید. همچنین در دفاع از خمینی کبیر هماهنگی مواضع علمای شیعه با امام راحل بسیار کوشید و برای اعتلای اسلام، خروشید و در راه قیام امام خمینی از هیچ کوششی فروگذار نبود. آیت‌الله سعیدی، در کنار مبارزه، از تبلیغ عمومی، تشکیل کلاس برای بانوان،[۴]. کمک به فقیران، غافل نشد. تلاش بسیار و شجاعت آیت‌الله سعیدی، سبب شد که رژیم شاه، از حضور وی به ستوه آید.

آثار

عمده آثار ایشان اعم از سخنرانی، جزوه و... در حملات ساواک از بین رفته یا سوزانده شد. ایشان صاحب حاشیه بر عروة الوثقی و چند اثر فقهی و تقریرات بودند[۵].برخی از جزوات ایشان عبارت است از: اتحاد در اسلام؛ آیا دین سبب عقب ماندگی است؟؛ آزادی زن؛ کار در اسلام؛ رساله امر به معروف و نهی از منکر امام و... [۶].

خصوصیات اخلاقی

ایمان عمیق به خدا و اهل بیت، اخلاص، شجاعت و شهامت، تکلیف‌گرایی، نظم در امور، صبر و مقاومت، تواضع و فروتنی، تاکید بر آموزش احکام، (به گونه‌ای که در وصیت‌نامه ایشان آمده است که در عوض فاتحه‌خوانی برای من یک مساله یاد گرفته و به آن عمل کنید) [۷].گشاده‌رویی و خوش‌خلقی، شوخ‌طبعی، نوگرایی و دوری از تعصب، توجه به جوانان و بانوان، جدیت و خستگی ناپذیری، خدمات اجتماعی و دستگیری از مستمندان از جمله خصوصیات اخلاقی ایشان به شمار می‌آید[۸].

ایشان درباره صبر معتقد بودند: مجموعه اسارت‌ها و بردگی‌ها و ذلت‌هایی که امت اسلامی‌دارد، در پرتو تحریف واژه صبر است. صبر در جامعه اسلامی آنجا‌ها به کار برده نمی‌شود که در مقابل بردگی‌ها... اسارت‌ها... غارتگری‌ها، صبر کردن... صبر، مقاومت کردن در برابر طاغوت زمان... است[۹].

گوشه‌های از زندگانی

شهید سعید، آیت‌الله سید محمدرضا سعیدی، گام به گام و با پیروی از استاد خود حضرت امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه) و همزمان، اندوخته‌هایش را به کار می‌بست. وی، با مشاهدۀ نابسامانی‌های ناشی از استبداد و اختناق رضاخانی، فشار شدید حکومت بر مردم و حوزه‌های علمیه به مبارزه روی آورد. همچنین وجود محرومیت‌ها، او را بر آن داشت که یاور محرومان و دردمندان باشد.

ساواک تلاش می‌کرد فعالیت‌های ایشان را محدود کند؛ ولی او به ساواک اعتنایی نمی‌کرد و بی پروا در نشر افکار امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه) می‌کوشید. او معتقد بود که برای مبارزه کردن با دشمن، باید تشکیلات داشت.

آیت‌الله سعیدی، بسیار شجاع بود و بی پرده، علیه شاه سخن می‌گفت. همین امر، سبب شد، جاسوسان ساواک با حضور دائم در مسجد مذکور، گزارش تمام رخدادها را تسلیم مقامات کنند. در ۲۹ اردیبهشت سال ۴۵. یکی از ماموران ساواک با مراجعه به منزل آیت‌الله سعیدی، به او هشدار داد مراقب گفتار و رفتار خود باشد؛ اما ایشان، پاسخ داد: «من مستقل هستم و از کسی پیروی نمی‌کنم... آیت‌الله خمینی یک روحانی واقعی، شریف، پاک، صحیح العمل، و قابل احترام است..» وقتی مزدوران شاه، دیدند او از تهدید آنها نمی‌ترسد، او را در هشتم مرداد ۱۳۴۵ به اتهام «اقدام علیه امنیت داخلی مملکت» دستگیر کردند. پس از مدتی او، آزاد شد؛ ولی نه تنها از فعالیت‌های خود نکاست؛ بلکه بر شدت آنها افزود. در نتیجه آن رادمرد، ممنوع المنبر شد[۱۰].از آن پس وی نتوانست به منبر برود؛ ولی در هر حال و به هر شکل ممکن سخنرانی می‌کرد.

ارادت به امام خمینی

با فرارسیدن سال ۱۳۴۱ و شکل گیری نهضت روحانیت، ایشان به همراه بسیاری دیگر از روحانیان، به گرد شمع وجود حضرت امام «قدس سره» پروانه وار به گردش در آمدند و در راه نیل به اهداف متعالی آن پیشوای بزرگ، از هیچ کوششی دریغ نورزیدند.

پس از آن که، حرکت روحانیت رشد یافت و در راس همه، سخنان و اعلامیه‌های امام خمینی «قدس سره» در همه جا شور و هیجان و قیام و انقلاب به وجود آورد، رژیم شاه امام را دستگیر نمود و در پادگان عشرت آباد، زندانی کرد. شاگردان امام، حوزه‌های درسی را تعطیل. و در منزل مراجع تقلید تحصّن نمودند. این تحصّن با سخنرانی آیت‌الله سعیدی، پس از اقامه نماز جماعت همراه بود. آن سخنرانی و مشورت‌ها منجر به اتخاذ تصمیمی از جانب علما و فضلا و مراجع تقلید قم و سایر شهرستان‌ها، مبنی بر هجرت به سوی تهران و اعتراض همه‌جانبه، علیه دستگیری امام «قدس سره» شد و رژیم شاه به هراس افتاد و پس از مدتی امام را آزاد ساخت.

نهضت امام خمینی «قدس سره» راه پر مخاطره‌ای در پیش داشت و امام مصمم بود که، تا پای جان از اسلام عزیز دفاع کند و از هیچ مانعی ترس و بیم به خود راه ندهد. آیت‌الله سعیدی از تصمیم و اراده راسخ امام «قدس سره» و قدرت عجیب و عظمت ایشان و توکل آن بزرگوار، نیرویی تازه گرفت و راه سراسر رنج ومبارزه و خطر را با میل و اشتیاق پیمود.

ملاقات با امام خمینی

وی درباره دمیده شدن این روح امید و مبارزه در خود، ملاقاتی را که با امام «قدس سره» داشته است را مؤثر دانسته و عامل اصلی معرفی می‌کند. و چنین می‌گوید: «هنگام نماز مغرب و عشا به منزل امام رفتم، می‌خواستم با ایشان مذاکره کنم، امام آماده نماز بودند، وقتی منظورم را فهمید، اندکی نماز را به تاخیر انداخت. به عرض رساندم: آقا! طبق برداشتی که من کرده‌ام، از این به بعد شما در مبارزات خود، یاوران کمتری خواهید داشت.» امام فرمودند: «سعیدی! چه می‌گویی؟! به خدا قسم، اگر تمام جن و انس پشت به پشت هم بدهند و در مقابل من بایستند، من چون این راه را حق یافته‌ام، از پای نخواهم نشست.» مرحوم سعیدی پس از این دیدار و استماع سخنان جانبخش امام «قدس سره» می‌گوید: «با شنیدن سخنان امام، چنان دلگرم شدم، که روح تازه‌ای در وجودم دمیده شد و ایمان بیشتری به قیام و حرکت امام پیدا کردم.»

پس از مراجعت از نجف با صلاحدید امام رحمة‌الله‌علیه به امامت جماعت مسجد موسی بن جعفر «‌علیه‌السلام» در تهران برگزیده شد و این مسجد بود که، به صورت سنگری برای مبارزه آن شهید سعید در آمد. جوانان به گرد او جمع شدند و در سایه فعالیت‌های علمی وی، از چشمه‌های معارف اسلامی، جرعه‌ها برگرفتند. تلاش‌های وی در این پایگاه هدایت و مبارزه، عبارت بود از: تفسیر قرآن کریم، سخنرانی‌های متعدد، که بیشتر آن توسط خود او صورت می‌گرفت، ایجاد کتابخانه، دعوت سخنران از قم و...

افزون بر فعالیت‌هایی که در مسجد داشت، برای گروهی از بانوان در منزل خویش، جلساتی تشکیل داد و به تدریس جامع المقدمات، سیوطی، مغنی و نیز، عروة الوثقی پرداخت که این تلاش‌ها سبب شد، شاگردان او پس از مدتی با طی دوره‌های معارف اسلامی، به عنوان مبلّغه اسلامی، جلسات زنانه تشکیل دهند و به معرفی اسلام همّت گمارند.

پیشبرد نهضت امام خمینی

نقش وی در پیشبرد نهضت امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه) هیچگاه از خاطر نمی‌رود. وی یکی از بارزترین و نامدارترین یاران حضرت خمینی کبیر (قدس سره) بود. وی به شدت به رهبر کبیر انقلاب، عشق می‌ورزید؛[۱۱]. برای مثال وقتی در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ حضرت امام، دستگیر و زندانی شد، آیت‌الله سعیدی برای تبلیغ به کویت رفته بود. وی از طریق رادیو، از این موضوع و سایر اخبار این واقعه، آگاه شد. او با هماهنگی سایر علمای حاضر در کویت، مانند آیت‌الله سید عباس بهری، به مراجع مقیم نجف، نامه نگاشت و آنان را از خطری مطلع کردند که جان امام را تهدید می‌کرد. وی به این کار، بسنده نکرد و با آنکه از حضور ماموران امنیتی شاه آگاه بود، در حسینیۀ «فحیعل» به منبر رفت و دستگاه شاه را به باد انتقاد گرفت. سخنرانی آن روز وی، ایرانیان مقیم کویت و حتی نیروهای اطلاعاتی شاه را به شگفتی واداشت[۱۲].

همچنین اعلامیه‌هایی که پایان آنها، امضای آیت‌الله سعیدی هم به چشم می‌خورد، رژیم را به وحشت و انفعال کشاند. این در حالی بود که امام در نجف بود؛ اما این امر سبب نشد که او از فعالیت خود بکاهد. او نامه‌ای همراه دیگر یاران امام به امیر عباس هویدا نوشت و تاکید کرد: «شما خیال نکنید با انتقال حضرت آیت‌الله‌العظمی آقای خمینی از ترکیه به عراق می‌شود، می‌توانید احساسات افروختۀ این ملت را خاموش کنید.»[۱۳].

فعالیت‌های سیاسی

شهید سعیدی در یکی از بازجویی‌های ساواک منبع اصلی دیدگاه‌های خود را اسلام و انگیزه اصلی‌اش برای مبارزه با رژیم شاه را ترویج دین و احکام الهی اعلام می‌کند. ایشان رژیم شاه را رژیمی ظالم، مروج فساد و بی‌عفتی در جامعه و نابود‌کننده اسلام و مظاهر دینی در جامعه می‌داند. روحانیون را هم از حافظان و مروجان دین دانسته که همواره در مقابل ظلم می‌ایستند. جدایی‌انداختن بین مردم و روحانیت را نیز از توطئه‌های دشمنان می‌دانست تا جایی که برای رسیدن به اهداف خود عده‌ای را به لباس روحانیت در‌آورده‌اند[۱۴].

مبارزات دهه ۱۳۳۰

فعالیت‌های تبلیغی و سیاسی و ظلم‌ستیزانه شهید سعیدی را در دو مقطع زمانی قبل از سال ۳۸ـ۱۳۳۷ش. و بعد از آن می‌توان مورد بررسی قرار داد. به عنوان نمونه ایشان در زمان حیات «آیت‌الله بروجردی» برای تبلیغ به آبادان رفت که به دلیل حضور انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها به لحاظ امنیتی برای رژیم مهم بود و در آنجا از شاه و خانواده وی که رژیم نسبت به آن حساسیت داشت، انتقاد نمود.

پس از رحلت آیت‌الله بروجردی ایشان یکی از افرادی بود که در طرح مرجعیت امام نقش مهمی ایفا نمودند. وی همچنین از اولین روحانیونی است که مبارزات علیه رژیم را به تبعیت از امام در سال ۳۸ـ۱۳۳۷ش. آغاز نمود؛ مخالفت با «لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی» که در ‌نهایت به پیروزی انجامید؛ مخالفت با «انقلاب سفید» که منجر به قیام ۱۵خرداد ۱۳۴۲ش. گردید؛ مخالفت با لایحه مصونیت قضایی مستشاران نظامی آمریکا (کاپیتولاسیون) که به تبعید ایشان منجر گردید را می‌توان از اقدامات ایشان دانست. در بین سال‌های ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۳ش. که سه حرکت تاریخی ضد رژیمِ امام انجام شده بود، در بین سه گروه روحانیون عده‌ای خود را از سیاست کنار کشیدند؛ برخی با شیوه و‌ اندیشه خاص خود به سیاست روی آوردند و دسته سوم در کنار امام مبارزات خود را در زمینه فکری و فرهنگی و مبارزات سیاسی آغاز نمودند. سید محمدرضا سعیدی نیز در زمره این گروه بود[۱۵].

مبارزات دهه ۱۳۴۰

در دهه ۱۳۴۰ش. علاوه بر جریان نامبرده، گروه‌های مختلف ملی؛ ملی ‌ـ ‌مذهبی؛ مارکسیستی و مذهبی (در گرایش‌های مختلف، حزب ملل اسلامی، مجاهدین خلق، جمیت مؤتلفه اسلامی). جزو جریانات مخالف در کشور به شمار می‌رفتند. وجه مشترک همه نیرو‌ها، شرایط سخت ایجاد شده از سوی رژیم بعد از قیام ۱۵ خرداد بود، به طوری که یک منبر و یک سخنرانی موجب چندین ماه زندانی شدن بود؛ اما فضای سرکوب و اختناق موجب تعطیلی مبارزات نگردید[۱۶].

مبارزات پس از قیام ۱۵ خرداد

در زمان حادثه ۱۵ خرداد ایشان که به منظور تبلیغ ایام محرم در «کویت» به سر می‌بردند، پس از اطلاع از ماجرا سخنرانی کوبنده‌ای ایراد نمودند[۱۷].نقش مبارزاتی ایشان پس از تبعید امام، کسب تکلیف از امام در رفتن به نجف و نهایتاً ماندن ایشان در ایران و دفاع از امام با توجه به حساسیت‌ها و سختگیری‌های رژیم بارز می‌گردد. ایشان امام را به عنوان مرجع و جانشین حجت بن حسن (مهدی) (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف)، رهبری شجاع و ادامه دهنده راه انبیا و ائمه معرفی نموده و خواستار لغو تبعید و بازگشت ایشان به ایران بود[۱۸].

علاقه امام و شهید سعیدی

شهید سعیدی با همه ارادت خود به امام در یکی از بازجویی‌های خود اذعان می‌کند که از هیچ کس تبعیت نمی‌کند؛ بلکه مقام امام را شایسته تمجید می‌داند. «... من شخصی هستم مستقل و از کسی تبعیت نمی‌کنم و تحت تاثیر هم قرار نمی‌گیرم. البته آدمی ماجراجو و آشوب طلب نمی‌باشم، ولی معتقدم که آیت اله خمینی یک روحانی واقعی و شریف و پاک و صحیح العمل و قابل احترام می‌باشد و از مقام و شخصیت ایشان باید در هر محفل و مجلسی تقدیر و تمجید نمود...»[۱۹]. درباره رهبری جامعه نیز معتقد بودند، هر مجتهدی که لیاقت تقلید دارد، این طور نیست که لیاقت رهبری داشته باشد. تنها فقیه سیاستمدار است که به زمان خودش عالم بوده و در راه خدا از ملامت ملامت‌گران نترسد. از نظر ایشان مصداق چنین مقام تنها در امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه) بود[۲۰].

در مقابل امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه) نیز به وی ارادت خاصی داشتند و در یکی از نامه‌هایشان خطاب به شهید سعیدی می‌فرمایند: «... من از افرادی مثل شما آنقدر خوشم می‌آید که شاید نتوانم عواطف درونی را آنطور که هست ابراز کنم. من قادر نیستم عواطف امثال شما را جواب بدهم...»[۲۱].

ایشان سرانجام در سال ۱۳۴۴ش. به دعوت اهالی منطقه غیاثی در جنوب تهران به این شهر نقل مکان کرده، فعالیت خود را در مسجد موسی بن جعفر (کاظم) (علیه‌السّلام) را ادامه می‌دهد[۲۲].امام (رحمة‌الله‌علیه) در نامه‌ای به ایشان می‌فرمایند: «از اینکه به تهران تشریف برده‌اید از جهتی خوشوقت شدم؛ چون مرکز از هر جا بیشتر احتیاج به علمای عاملین دارد. مساعی جمیله جنابعالی مورد تقدیر و تشکر است.»[۲۳].

اقدامات دوران مبارزه

- مبارزه با نفاق و نگرانی از اختلاف‌ها و تفرقه‌اندازی‌های مقدس نماهای مخالف [۲۴]. - استفتای ایشان و عده‌ای دیگر از روحانیون از مراجع در شدت بخشیدن به مبارزات، با توجه به محدودیت‌های رژیم در راه تبلیغ روحانیون[۲۵]. - تشکیل جلسات سری با علما و جوانان - گزارش رویدادهای سیاسی ایران به امام از راه نامه و مسافر - نامه به مقامات روحانی و هشدار به آنان در مناسبت‌های گوناگون - جمع‌آوری کمک برای پارتیزان‌های فلسطینی و ارسال آنها[۲۶] - تبدیل مسجد امام موسی کاظم (علیه‌السّلام) به کانون مبارزاتی با ایراد سخنرانی توسط خود و سایر سخنرانان علیه رژیم، جذب و آموزش جوانان[۲۷]. با تشکیل جلسات هفتگی، ایجاد تشکیلات امر به معروف و نهی از منکر، چاپ و توزیع جزوات و نشریات مختلف، تهیه و توزیع اعلامیه‌ها، تشکیل کلاس برای بانوان که طی آن ضمن آموزش احکام و علوم دینی آنان را برای حضور در صحنه‌های انقلاب آماده نموده و از آنان مبلغانی ساخت که تحول چشمگیری در این قشر از جامعه به وجود آوردند. از جمله آنان «خانم دباغ» می‌باشند[۲۸]. - تاسیس کتابخانه و تلاش برای تشکیل حوزه علمیه در کنار مسجد که به علت کارشکنی‌های رژیم موفق به تشکیل آن نشد[۲۹]. - ترجمه بخشی از تحریرالوسیله که دال بر وجوب مبارزه با حکومت ظالم می‌باشد و احکام امر به معروف و نهی از منکر و پخش آن در سطح وسیع [۳۰]؛ تکثیر و توزیع نوارهای سخنرانی و جزوات درس ولایت فقیه امام در سال ۱۳۴۹ش[۳۱]. - گسترش حوزه تبلیغی و مبارزاتی خود به اطراف تهران[۳۲]. - همچنین شهید سعیدی در سال ۱۳۴۶ش. به صورت مخفیانه به نجف رفته و با امام دیدار می‌کند. تحول در شیوه مبارزه مبتنی بر تشکیلاتی کردن آن احتمالاً از دستاوردهای دیدار با امام است، به گونه‌ای که ساواک از فعالیت‌های وی با عنوان تلاش برای تشکیل حزب «خمینیسم» یاد می‌کند[۳۳].

فعالیت اجتماعی فرهنگی

از فعالیت‌های چشمگیر مرحوم سعیدی، ترجمه رساله امر به معروف و نهی از منکر امام «قدس سره» از کتاب تحریر الوسیله و چاپ و نشر آن در میان جوانان بود. همچنین نوارهای امام «قدس سره» را با زحمت فراوان تهیه و تکثیر می‌کرد و هم او بود که جزوه‌های درسی امام را در نجف، تحت عنوان «ولایت فقیه» چاپ و تکثیر کرد. ساواک، او را ممنوع المنبر نمود، اما آیت‌الله سعیدی دست از فعالیت نکشید و دور از چشم ساواک به محل‌های دوردست و روستاهای اطراف تهران می‌رفت و به کار خویش ادامه می‌داد.

شهید در سال ۱۳۴۵، درباره جنایات اسراییل سخنرانی مهمی‌کرد و همین سخنرانی موجب دستگیری و زندانی شدن ۶۱ روزه وی شد. در اردیبهشت ۱۳۴۹، رژیم از سرمایه‌گذاران آمریکایی دعوت به عمل آورد تا «به اصطلاح» در ایران سرمایه‌گذاری کنند و در واقع در یک حرکت استعماری اقتصاد ایران را کاملاً در اختیار آمریکایی‌ها قرار دهد. به دنبال این اقدام، علمای حوزه علمیه قم، در ۱۱ اردیبهشت همان سال، با انتشار اطلاعیه‌ای، مردم را از این خطر بزرگ آگاه ساختند. در این میان آیت‌الله سعیدی دست به فعالیت‌های شدید زد و با انتشار اعلامیه‌ای به زبان عربی، خطاب به علمای کشورهای اسلامی، آنها را دعوت به اعتراض و مخالفت نمود.

اعلامیه فریاد

در پی هجوم سرمایه‌داران غرب به سوی ایران، حوزه علمیه قم طی اعلامیه در اردیبهشت ماه ۱۳۴۹ ضمن محکوم کردن این حرکت غرب و مشی وطن فروشانه دستگاه سلطنتی به افشاگری علیه این جنایت بزرگ دست زد. سعیدی که می‌دید پس از این اطلاعیه سکوتی مرگبار سراسر محافل مذهبی و روشنفکری را فراگرفته است و سکون مرز پویش و رویش انقلابی درهم نوردیده است. جنایتی بزرگ‌تر از کاپیتولاسیون و قراردادی استعماری تر از شب کو در شرف تکوین است. قلم بدست گرفت و قبل از اینکه شیشه عمر سکوت را بشکند با خون خود بار دیگر این جمله را امضاء کرد «ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی فیاسیوف خذینی». حضرت آیة الله اعظم الله اجورنا و اجورک

لابد میدانید که این روزها با مطرح شدن مسئله سرمایه‌گذاری آمریکائی‌ها در ایران مصیبت بسیار بزرگ و خُرد کننده‌ای بر ملت این سرزمین روی آورده که مملکت را در آستانه سقوط و نابودی قرار داده و به مضمون آیه شریفه «یکاد السموات یتفطرن منه و تنشق الارض و تخر الجبال هدا» «هیئت حاکمه ستمگر عامل استعمار ایران چنان در برابر اربابان استعمارگر خود خاضع و تسلیم گردید که طوق بندگی و عبودیت آنان را به گردن افکنده و به منظور نزدیکتر شدن به غارتگران استعمارگر جان و مال و نوامیس ملت ایران را به پیشگاهشان تقدیم می‌دارد هم اکنون این بندگان استعمار غرب قربانی جدیدی برای درگاه خدایان دلار و اسلحه تدارک دیده‌اند که با تقدیم آن بطور دربست اقتصاد ما و به دنبال آن دین و سایر افتخارات ما به چنگال آنان خواهد افتاد.

همانطور که قبلا سیاست ما را قبضه کردند که این مصائب را به دنبال خود آورده است بحق و حقیقت سوگند که این اقدام جدید آنچنان مصیبت بزرگ و خطرناکی است که مسائل مهمی از قبیل امتیاز تنباکو، کاپیتولاسیون و سایر حوادث که برای هر یک از آنها جامعه روحانیت پیشقدم در اعتراض و مبارزه بوده و قربانیانی داده است در قبال آن کم اهمیت و کوچک است. چقدر جای تعجب است که شما پیشوایان دینی در مقابل این خطر بزرگ سکوت اختیار کرده و برای جلوگیری از آن اقدامی نمی‌کنید؟ برای ما باور کردنی نیست که بگوئیم شما دین و آخرت را با زندگی چند روزه دنیا معامله کردید و خود را مشمول آیه شریفه «اتستبدلون الذی هو ادنی بالذی هو خیر»[۳۴] و آیه شریفه «ارضیتم بالحیوه الدنیا من الاخره»[۳۵]نموده باشید راستی چرا شما مهر سکوت بر لب زده اید؟ و در‌این‌باره چیزی نمی‌گوئید؟

خود می‌دانید که موضوع سرمایه‌گذاری صهیونیستهای آمریکایی در ایران از تأسیس سینما در قم (که برای جلوگیری از آن چه سر و صدایی به راه انداختید) برای اسلام و مسلمین خطرناکتر است. امروز روز فریاد و اعتراض است صدای خود را با اعتراض بلند کنید، داد بزنید، فریاد کنید، یک پارچه و متحد علیه این قرارداد خائنانه مبارزه نمائید تا در پیشگاه خدا و پیشینیان بزرگ خود چون مرحوم سید جمال‌الدین اسدآبادی و مرحوم شیرازی و نیز نسل آینده روسفید و سربلند باشید «یوم تبیض وجوه و تسود وجوه».

دستگیری پس از اعلامیه

اعلامیه و نامه تند سعیدی خطاب به علمای شهرهای ایران رژیم منحوس پهلوی را به وحشت انداخت دستگاه اطلاعاتی رژیم بخوبی به این موضوع پی برد که اگر دیر بجنبد سعیدی علما را به دادن فتوی علیه این قرارداد راضی می‌کند از اینرو با بسیج نیروها خود را مهیای یک اقدام سفاکانه کرد.

سپهبد مقدم به دنبال گزارش این اعلامیه دستور داد: خواهشمند است دستور فرمائید نامبرده بالا را احضار و به وی تذکر داده شود از تحریک افکار عمومی علیه اقدامات دولت خودداری نماید و در غیر اینصورت تصمیمات شدیدی درباره وی گرفته خواهد شد حتما رفتار و گفتار مشارالیه را دقیقا تحت مراقبت قرار دهند و نتیجه را اعلام دارند. مدیر کل اداره سوم ـ مقدم در زیر دستور مقدم پی نوشت شده است: ریاست اداره یکم فرمودند با توجه به اینکه قرار است نامبرده دستگیر شود لزومی به ارسال نامه فوق نیست «پرونده محمدرضا سعیدی بایگانی شود».

خفاشان ساواک که سال‌ها انتظار چنین روزی را داشتند خود را آماده دستگیری فریادگر حماسه‌ها کردند سعیدی با دلی آکنده از درد در روز ۱۱ خرداد ماه ۱۳۴۹ پس از اتمام نماز راهی خانه شد ساعت یک بعدازظهر بود که سعیدی آماده استراحت و صرف نهار شد که جلادان پهلوی به منزل او یورش بردند تا او را آماده قربانی کردن در پای خدایان زور و خدایان زر کمپانی‌های غربی و راکفلرها کنند. ساواک دست به کاری بی سابقه در تاریخ جنایت خود و تاریخ دستگیری آزادمردان در جهان زد. ۱۰ روز فقط ۱۰ روز از تاریخ دستگیری تا شهادت نشان از سال‌ها خشم اندوخته دستگاه و خروش بی پایان سعیدی و نشان ناامیدی ساواک از خاموش کردن این فریاد بود.

عقربه ساعت ۹ شب چهارشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۴۹ را نشان می‌داد بعضی از سلولهایی که در مجاورت سلول سعیدی در زندان قزل قلعه قرار داشت عمدا باز نگه داشته بودند که ناگهان برق زندان خاموش شد. وحشت سراپای زندانیان را فرا می‌گیرد رفت و آمد در راهرو زندان شروع و مسیر گام‌های جلادان تا سلول سعیدی امتداد دارد که ناگهان صدای کشمکش از سلول سعیدی با فریاد او به پایان می‌رسد. جلادان مسیر آمدن را بار دیگر طی می‌کنند و سکوتی مرموز راهرو زندان را فرا می‌گیرد با روشن شدن برق زندانیان از سلول‌ها بیرون می‌ریزند و به سوی سلول سعیدی می‌روند و با پیکر بی‌جان سعیدی در حالی که عمامه سیاه او به دور گردنش پیچیده شده بود روبرو می‌گردند، بغض زندانیان می‌ترکد، فریاد باز هم فریاد.

شهادت

آیت‌الله سعیدی، با وجود سختگیری‌های شدید ماموران امنیتی، با عبور از راه‌های مخفی، از ایران به نجف رفت و در آنجا، برای بهتر شناساندن امام به علما و مدرسان حوزۀ علمیه، بسیار کوشید. سپس به ایران بازگشت و در تفرش به فعالیت‌های خود ادامه داد. بر اثر آزارهای ساواک، وی آنجا را به قصد قم، ترک کرد و سپس با دعوت مردم تهران، مسجد امام موسی بن جعفر (علیه‌السّلام) را در محلۀ دولاب، سنگر خویش قرار داد. وی آن مسجد را پایگاه مبارزاتی چون آیت‌الله امامی کاشانی وآیت‌الله هاشمی رفسنجانی قرار داد تا در کنار یکدیگر بر اندیشه‌های غیرالهی بتازند[۳۶].

سرانجام، ماموران ساواک که از فعالیت‌های آن مبارز خستگی‌ناپذیر، به ستوه آمده بودند، ایشان را دستگیر کردند. او در زندان قزل قلعه، در سلولی انفرادی زندانی شد. مدت ۱۰ روز، به شدیدترین وجهی شکنجه شد[۳۷]. در نهایت، ساواک دستور گرفت با اجرای قتل آیت‌الله سعیدی، دیگر مبارزان را بترساند و از این گونه اعمال برحذر بدارد. سرانجام ماموران ساواک، در سلول انفرادی با پیچیدن عمامه دور گردن ایشان جان آن مبارز نستوه را از قفس تن آزاد کردند.

پیام امام خمینی درباره شهید سعیدی

خبر شهادت سعیدی از مرزها گذشت و متن تسلیت نامه فضلا و محصلین حوزه علمیه به امام خمینی (ره) رسید و امام راحل را در سوگ این یار و شاگرد وفادار خود نشاند، طلاب و شاگردان انقلابی امام بر آن شدند تا نام و خاطره او را زنده نگه دارند. فاتحه سعیدی به طولانی‌ترین فاتحه در نجف اشرف مبدل شد. امام مخارج فاتحه سعیدی را بر عهده گرفت و چهل شب خود صاحب عزای سعیدی شد و پیامی را برای فضلا و محصلین حوزه علمیه فرستاد که در پایان آن آمده است.

من قتل فجیع این سید بزرگوار و فداکار را که برای حفظ مصالح مسلمین و خدمت به اسلام جان خود را از دست داد به ملت اسلام عموما و خصوصا به ملت ایران تعزیت می‌دهم از خداوند متعال رفع ید دستگاه جبار و عمال کثیف استعمار را مسئلت می‌نمایم. سفاکان و کوردلان که تحمل این همه عظمت و بزرگی را نداشتند چندین شب برق «مسجد عمران» مسجدی که در آن امام و یارانش در سوگ سعیدی نشسته بودند همانند شبی که سعیدی در مسجد «امام موسی بن جعفر ‌علیه‌السلام» به سخن می‌نشست و شبی که در زندان «قزل قلعه» به معراج رفت خاموش کردند. غافل از اینکه نور سعیدی هرگز با خاموش شدن برق به خاموشی نمی‌گراید، مردی که سکوت را زیر دستان فریاد خفه کرد و مرگ را زیر گام‌های شهادت کشت.

پیام شهید درباره حضرت امام خمینی قدس سره

آیت‌الله سعیدی علاقه و ارادت خاصی نسبت به حضرت امام خمینی «قدس سره» داشت و درباره امام گفته بود:«به خدا سوگند، اگر مرا بکشید و خونم را بر زمین بریزید، در هر قطره خونم، نام مقدس خمینی را خواهید یافت.»«حضرت امام شبیه‌ترین عالمان نسبت به ولی الله، امام زمان (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) و آباء طاهرینش می‌باشد.»«مرا بگیرید و به بند و حبس کشید، تا آن وقت از من سلب مسؤولیت شود، چه اگر آزاد باشم، فریاد می‌زنم، حقایق را می‌گویم و افشاگری می‌کنم. من این لباس را پوشیده‌ام و از بیت‌المال امرار معاش می‌کنم، که پاسدار اسلام و وفادار به رهبرم، امام خمینی باشم.... بنابراین باید فریاد بزنم و جز این چاره‌ای ندارم.»

پانویس

  1. لبیکی، مصطفی، تندیس استقامت (ویژه‌نامه شهید آیت‌الله محمدرضا سعیدی)، قم، مرکز پژوهش‌های اسلامی صدا و سیما، ۱۳۸۲، ص۵۹
  2. رنجبر، مقصود، عروج از زندان (زندگی و مبارزات شهید آیت‌الله سعیدی)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۵ش. ، صص۴۸ و ۴۹
  3. جمعی از پژوهش‌گران، گلشن ابرار، ج۲، ص۷۳۶، نشر معروف، قم، دوم، ۱۳۸۲ ش
  4. حائری، علی و همکاران، روز شمار شمسی، ص۹۵، مرکز پژوهش‌های اسلامی صدا و سیما، اول، قم، ۸۲، ۱۳۸۲ش
  5. رنجبر، مقصود، عروج از زندان (زندگی و مبارزات شهید آیت‌الله سعیدی)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۵ش. ، ص۵۴
  6. همان، ص،56
  7. روحانی (زیارتی)، سید حمید، نهضت امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه)، تهران، واحد فرهنگی بنیاد شهید با همکاری سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۶۴، ج۲، صص۶۲۱ و ۶۲۲
  8. رنجبر، مقصود، عروج از زندان (زندگی و مبارزات شهید آیت‌الله سعیدی)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۵ش. ، صص۵۶ـ۷۳
  9. همان، ص،63
  10. سعیدی، سید محمدرضا، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ج۱، مقدمه، صفحه «ر»
  11. سید محمد سعیدی و حسن ابراهیم زاده، شهید سعیدی، فریادی در سکوت، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، اول، ۱۳۷۲ش
  12. جمعی از پژوهش‌گران، گلشن ابرار، ج۲، ص۷۳۷
  13. سعیدی، سید محمد رضا، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ج۱، مقدمه، صفحه «ح»
  14. رنجبر، مقصود، عروج از زندان (زندگی و مبارزات شهید آیت‌الله سعیدی)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۵ش. ، ‌صص ۸۷ـ۹۷
  15. همان، صص۳۲ـ۳۴
  16. همان، ص،41
  17. دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران، ج۵، ص۳۱۰
  18. رنجبر، مقصود، عروج از زندان (زندگی و مبارزات شهید آیت‌الله سعیدی)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۵ش. ، صص‌۱۰۴‌ـ۱۰۷
  19. گردآوری وزارت اطلاعات، یاران امام به روایت اسند ساواک (شهید آیت‌الله سید محمدرضا سعیدی)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ‌۱۳۷۶، ج۱، ص۷
  20. رنجبر، مقصود، عروج از زندان (زندگی و مبارزات شهید آیت‌الله سعیدی)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۵ش. ، ص۹۶
  21. موسوی خمینی، روح‌الله، صحیفه نور، ج۱، ص۲۰۲
  22. رنجبر، مقصود، عروج از زندان (زندگی و مبارزات شهید آیت‌الله سعیدی)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۵ش. ، ص۴۹
  23. موسوی خمینی، روح‌الله، صحیفه نور، ج۲۲، ص۶۵
  24. لبیکی، مصطفی، تندیس استقامت (ویژه‌نامه شهید آیت‌الله محمدرضا سعیدی)، قم، مرکز پژوهش‌های اسلامی صدا و سیما، ۱۳۸۲، ص۴۰
  25. روحانی (زیارتی)، سید حمید، نهضت امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه)، تهران، واحد فرهنگی بنیاد شهید با همکاری سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۶۴، ج۲، ص۳۶
  26. همان، ص،610
  27. رنجبر، مقصود، عروج از زندان (زندگی و مبارزات شهید آیت‌الله سعیدی)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۵ش. ، ص۱۳۴
  28. همان، ص۱۶۱ـ۱۵۶
  29. لبیکی، مصطفی، تندیس استقامت (ویژه‌نامه شهید آیت‌الله محمدرضا سعیدی)، قم، مرکز پژوهش‌های اسلامی صدا و سیما، ۱۳۸۲، صص۲۳ و ۲۴
  30. رنجبر، مقصود، عروج از زندان (زندگی و مبارزات شهید آیت‌الله سعیدی)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۵ش. ، ص۱۴۵و ۱۴۶
  31. همان، ص،150
  32. همان، ص،147
  33. گردآوری وزارت اطلاعات، یاران امام به روایت اسند ساواک (شهید آیت‌الله سید محمدرضا سعیدی)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ‌۱۳۷۶، ج۱، ص۱۱۷
  34. سوره بقره، آیه۶۱
  35. سوره توبه، آیه۳۸
  36. جمعی از پژوهش‌گران، گلشن ابرار، ج۲، ص۷۳۸
  37. حائری، علی و همکاران، روزشمار شمسی، ص۹۵