خطابیه: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'مى گفت' به 'مىگفت') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۳۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب | |||
| عنوان =خطابیه | |||
| تصویر = | |||
| توضیح تصویر = | |||
| نام =خطابیه | |||
| نام رایج = | |||
| تاریخ شکل گیری = 2 ق | |||
| قرن شکل گیری = | |||
| مبدأ شکل گیری = | |||
| موسس = ابوالخطاب محمدبنمقلاص بنراشد | |||
| عقیده =1. انحراف از عقاید حقه دینی. 2. غلو در اعتقاد. 3. انحراف فکری در سلسله امامت. | |||
}} | |||
'''خطابیه از''' «[[غلات|غُلاة]]» و پیرو ابوالخطاب محمدبنمقلاص بنراشد بودند. کنیه وی اسماعیل یا ابوطیاب بود. وی از غُلاة شیعه و دستاندرکاران امامت [[اسماعیل بن جعفر|اسماعیلبنجعفر]] بود. [[محمد بن عمر کشی|کشّی]] روایت میکند که [[جعفر بن محمد (صادق)|امام جعفر صادق]] (علیهالسّلام) فرمود: «لعن اللّه اباالخطاب و لعن اللّه من قتل معه و لعن اللّه من بقی منهم و لعن اللّه من دخل قلبه رحمة لهم.» <ref>شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج 2، ص 584</ref> | |||
== | == شرح حال == | ||
در | ابوالخطاب در کار امامت اسماعیل بن جعفر دست داشت و نخست از اصحاب [[محمد بن علی (باقر العلوم)]] (علیهالسّلام) و [[جعفر بن محمد (صادق)|امام جعفر صادق]] (علیهالسّلام) بود. [[ابو حاتم رازی|ابو حاتم رازی]] در کتاب «الزینة» که از تألیفات قرن چهارم هجری است، نام ابوالخطاب را جزء مؤسسان [[اسماعیلیه|اسماعیلیه]] آورده است. در آثار اسماعیلیه در دو کتاب به تفصیل از عقاید ابوالخطاب سخن رفته است. نخست کتاب مشهور «امالکتاب» است که از کتابهای سرّی و مقدس اسماعیلیان آسیای میانه میباشد که ولادیمیر ایوانف آن را کشف و به طبع رسانید. در این کتاب ابوالخطاب مقامی بلند دارد و از او بهعنوان مؤسس فرقه اسماعیلیه یاد و در عظمت مانند [[سلمان فارسی]] دانسته شده است. کتاب بعدی با عنوان «نصیریه» میباشد که درباره ابوالخطاب مطالبی بیان شده است<ref>محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 182 </ref>. [[نوبختی|نوبختی]] و [[ابی خلف اشعری|ابی خلف اشعری]] و [[محمد بن عمر کشی|کشّی]]، نخستین کسانی هستند که در کتابهای خود درباره گزافهگوییهای ابوالخطاب و یارانش سخن گفتهاند. [[محمد بن عبدالکریم شهرستانی|عبدالکریم شهرستانی]] میگوید: ابوالخطاب امامان را نخست پیامبر و سپس خدا میپنداشت و به الوهیت جعفربنمحمد (علیهالسّلام) و پدرانش قائل بود و میگفت که امام جعفر صادق (علیهالسّلام) خدای روزگار خویش است و او آن کسی نیست که وی را حس میکنند و از وی روایت میکنند، چون از عالم بالا به این جهان نزول کرده و به صورت انسان مجسم شده است<ref> مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 182 با ویرایش و اصلاح عبارات</ref>. | ||
== | == تغییر در اعتقادات == | ||
در منابع مربوط به فرقهها و نحلهها آمده است که ابوالخطاب هیچگاه بر یک روش استقامت نداشته است، زیرا ابتدا مدعی میشود که وصی امام صادق (علیهالسّلام) است و از حضرت اسم اعظم خدا را آموخته است،<ref>سعدبن عبدالله اشعری، کتاب المقالات و الفرق، ص۵۱</ref> در مرحله بعد ادعا میکند که امامان در واقع نبی هستند<ref>بغدادی، الفرق بین الفرق، ص۲۴۷</ref> و در ادامه میگوید که پیامبر (صلیالله علیه وآله) و امام علی و بقیه امامان، خدا هستند. همچنین وی در برخی از مواقع، خودش را پیامبر میخواند. هنگامی که دختر وی از دنیا میرود و او را به خاک میسپرند، یونسبنظبیان که از پیروان ابوالخطاب بود، بر سر قبرش حاضر میشود و خطاب به او میگوید: السلام علیک یا بنت رسولاللّه، یعنی ای دختر پیامبر بر تو درود باد<ref> مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 182 با ویرایش و اصلاح عبارات </ref>. بعد از آن که امام صادق علیهالسّلام او را به دلیل اعتقادات باطلش لعن و طرد کرد، خودش ادعای خدایی کرد<ref>بغدادی، الفرق بین الفرق، ص۲۴۷</ref>. | |||
</ref> | |||
== | == سر انجام == | ||
نوبختی مینویسد هنگامی که خبر سخنان غلوآمیز ابوالخطاب و یارانش به عیسیبنموسی والی [[کوفه]] رسید، با آنان جنگید و هفتاد تن از ایشان را در [[مسجد کوفه]] کشت و نیز ابوالخطاب را دستگیر کرد به قتل رسانید و جسدش را به دار آویخت<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 182 با ویرایش و اصلاح عبارات | |||
</ref>. | |||
== پانویس == | |||
{{پانویس}} | |||
{{فرق و مذاهب}} | |||
[[رده: مذاهب | [[رده:فرق و مذاهب]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۰ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۴۳
خطابیه | |
---|---|
نام | خطابیه |
موسس | ابوالخطاب محمدبنمقلاص بنراشد |
عقیده | 1. انحراف از عقاید حقه دینی. 2. غلو در اعتقاد. 3. انحراف فکری در سلسله امامت. |
خطابیه از «غُلاة» و پیرو ابوالخطاب محمدبنمقلاص بنراشد بودند. کنیه وی اسماعیل یا ابوطیاب بود. وی از غُلاة شیعه و دستاندرکاران امامت اسماعیلبنجعفر بود. کشّی روایت میکند که امام جعفر صادق (علیهالسّلام) فرمود: «لعن اللّه اباالخطاب و لعن اللّه من قتل معه و لعن اللّه من بقی منهم و لعن اللّه من دخل قلبه رحمة لهم.» [۱]
شرح حال
ابوالخطاب در کار امامت اسماعیل بن جعفر دست داشت و نخست از اصحاب محمد بن علی (باقر العلوم) (علیهالسّلام) و امام جعفر صادق (علیهالسّلام) بود. ابو حاتم رازی در کتاب «الزینة» که از تألیفات قرن چهارم هجری است، نام ابوالخطاب را جزء مؤسسان اسماعیلیه آورده است. در آثار اسماعیلیه در دو کتاب به تفصیل از عقاید ابوالخطاب سخن رفته است. نخست کتاب مشهور «امالکتاب» است که از کتابهای سرّی و مقدس اسماعیلیان آسیای میانه میباشد که ولادیمیر ایوانف آن را کشف و به طبع رسانید. در این کتاب ابوالخطاب مقامی بلند دارد و از او بهعنوان مؤسس فرقه اسماعیلیه یاد و در عظمت مانند سلمان فارسی دانسته شده است. کتاب بعدی با عنوان «نصیریه» میباشد که درباره ابوالخطاب مطالبی بیان شده است[۲]. نوبختی و ابی خلف اشعری و کشّی، نخستین کسانی هستند که در کتابهای خود درباره گزافهگوییهای ابوالخطاب و یارانش سخن گفتهاند. عبدالکریم شهرستانی میگوید: ابوالخطاب امامان را نخست پیامبر و سپس خدا میپنداشت و به الوهیت جعفربنمحمد (علیهالسّلام) و پدرانش قائل بود و میگفت که امام جعفر صادق (علیهالسّلام) خدای روزگار خویش است و او آن کسی نیست که وی را حس میکنند و از وی روایت میکنند، چون از عالم بالا به این جهان نزول کرده و به صورت انسان مجسم شده است[۳].
تغییر در اعتقادات
در منابع مربوط به فرقهها و نحلهها آمده است که ابوالخطاب هیچگاه بر یک روش استقامت نداشته است، زیرا ابتدا مدعی میشود که وصی امام صادق (علیهالسّلام) است و از حضرت اسم اعظم خدا را آموخته است،[۴] در مرحله بعد ادعا میکند که امامان در واقع نبی هستند[۵] و در ادامه میگوید که پیامبر (صلیالله علیه وآله) و امام علی و بقیه امامان، خدا هستند. همچنین وی در برخی از مواقع، خودش را پیامبر میخواند. هنگامی که دختر وی از دنیا میرود و او را به خاک میسپرند، یونسبنظبیان که از پیروان ابوالخطاب بود، بر سر قبرش حاضر میشود و خطاب به او میگوید: السلام علیک یا بنت رسولاللّه، یعنی ای دختر پیامبر بر تو درود باد[۶]. بعد از آن که امام صادق علیهالسّلام او را به دلیل اعتقادات باطلش لعن و طرد کرد، خودش ادعای خدایی کرد[۷].
سر انجام
نوبختی مینویسد هنگامی که خبر سخنان غلوآمیز ابوالخطاب و یارانش به عیسیبنموسی والی کوفه رسید، با آنان جنگید و هفتاد تن از ایشان را در مسجد کوفه کشت و نیز ابوالخطاب را دستگیر کرد به قتل رسانید و جسدش را به دار آویخت[۸].
پانویس
- ↑ شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج 2، ص 584
- ↑ محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 182
- ↑ مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 182 با ویرایش و اصلاح عبارات
- ↑ سعدبن عبدالله اشعری، کتاب المقالات و الفرق، ص۵۱
- ↑ بغدادی، الفرق بین الفرق، ص۲۴۷
- ↑ مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 182 با ویرایش و اصلاح عبارات
- ↑ بغدادی، الفرق بین الفرق، ص۲۴۷
- ↑ مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 182 با ویرایش و اصلاح عبارات