خناقیه

از ویکی‌وحدت
نسخهٔ تاریخ ‏۷ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۱۴ توسط Hadifazl (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
خناقیه
نامخناقیه
تاریخ شکل گیری2 ق، ۲ ش‌، ۶۲۳ م
موسسابو‌منصور عجلی کوفی
عقیده1. ادعای امامت برای موسس.2. ادعای مهدویت برای امام باقر و اعلام جانشینی از طرف حضرت. 3. ادعای نبوت و رسالت برای موسس. 4. حلال بودن محرمات. 5. ادعای سخن گفتن موسس با خداوند. 6. سخت‌گیری بر مخالفان.

خنّاقیه ‏شاخه‌ای از «غُلاة» شیعه و پیرو ابو‌منصور عجلی کوفی بودند.

شرح حال موسس

اَبومَنْصورِ عِجْلی ملقب به کِسف، از غالیان مشهور شیعی در اوایل سده دوم هجری قمری بوده و پیروانش به منصوریه شهرت داشتند و چنان که از زندگی و تعالیم وی پیدا است، اهدافی سیاسی در سر داشته است و بدین‌جهت از سوی عمال حکومت اموی کشته شد. بعضی او را با عنوان منصور‌بن‌سعید یاد کرده‌اند[۱].

برخی[۲] گفته‌اند که که وی از قبیله عبدالقیس بود در حالی‌که در منابع دیگر او را ابو‌منصور عجلی خوانده‌اند[۳].

با توجه به این گزارش‌ها ثابت می‌شود که ابو‌منصور از موالی نبوده، بلکه عرب بادیه نشین و ساکن کوفه بوده است و از سواد خواندن و نوشتن بهره‌ای نداشته است[۴].

وجه تسمیه

به گزارش برخی از منابع[۵] ابومنصور در شمار افرادی بود که معروف به خنّاق بودند و حتی نقل کرده‌اند[۶] اول شخصی که از میان غالیان شیعی به خنق یعنی خفه کردن مخالفان فتوا داد، ابو‌منصور بود. وی اصحابش را به کشتن غافلگیرانه مخالفان فرا می‌خواند[۷][۸].

این‌گونه کشتن مخالفان نیز که در گفتاری مربوط به واصل‌بن‌عطا به غالیان نسبت داده شده است و در تفسیر کلام وی مراد از غالیان را منصوریه و مغیریه دانسته‌اند[۹][۱۰].

وی قتل مخالفانش را جهاد خفی می‌دانست[۱۱][۱۲].

شهرت ابومنصور به کسف

نقل شده است از آنجا که ابومنصور مدعی بود که به معراج رفته است، آیه «وَ اِنْ یرَوا کشفاً مِنَ السَّماءِ ساقِطاً…»[۱۳] را مربوط به خودش می‌دانسته و خود را همان قطعه افتاده از آسمان معرفی می‌کرد[۱۴][۱۵]. از همین روست که ابومنصور به کِسف شهرت یافت[۱۶].

در برخی از منابع[۱۷] آمده است که ابومنصور بر این باور بود که حضرت علی (علیه‎السلام) کِسف ساقط است و در سحاب (ابر) بسر می‌‌برد[۱۸] و اضافه کرده است که او نمرده و قبل از قیامت، خود و همراهانش به‌دنیا رجعت خواهند کرد.

اعتقادات

امامت و پیامبری:

ابو‌منصور مطابق با افکار غُلو‌آمیزش خود را از منسوبین امام باقر ‌(علیه‌السلام) می‌دانست، اما از طرف امام مطرود شد و حضرت از وی تبرّی جست. پس از آن بود که ادعای امامت کرد و بعد از شهادت حضرت اعلام کرد که امامت به او منتقل شده است[۱۹]. همچنین مدعی بود که امر امامت را شخص امام به وی تفویض کرده و او را وصی خویش خوانده است[۲۰]. با این‌حال به نقل برخی از منابع[۲۱] ابو‌منصور مدعی مهدویت امام باقر ‌(علیه‌السلام) بوده و بر همین اساس خود را در زمان غیبت و انتظار، خلیفه حضرت معرفی می‌کرد. همچنین می‌گفت که امام علی (علیه‎السلام)، امام حسن (علیه‎السلام)، امام حسین (علیه‎السلام) امام علی‌بن‌حسین(علیه‎السلام) و امام باقر (علیه‎السلام) و در ادامه خود وی به نبوت و رسالت رسیده‌اند. او خود را همچون حضرت ابراهیم، خلیل‌الله می‌دانست[۲۲][۲۳] و ادعا می‌کرد که جبرئیل بر وی نازل می‌شود و منزلت او نزد رسول‌خدا (صلی‌الله علیه وآله) چون منزلت یوشع‌بن‌نون نزد موسی (علیه‎السلام) است[۲۴].

از دیگر اعتقادات وی این بود که می‌گفت سلسله رسولان الهی خاتمه نمی‌یابد[۲۵] و نیز مدعی بود که پس از خودش، امر رسالت در شش تن از فرزندانش ادامه خواهد داشت که آخرین آن مهدی موعود است[۲۶].

بهشت و دوزخ:

ابومنصور معتقد بود که مراد از بهشت یعنی شخصی که مامور به دوستی و پیروی از او هستیم وشخص مورد نظر، امام حاضر و امام وقت است و مقصود از جهنم یعنی شخصی که با امام دشمنی دارد و همگی مأمورند تا با او دشمن باشند و به این نتیجه می‌رسد که اگر کسی به شناخت امام زمانش نایل شد، چون به بهشت کمال رسیده است، پس تمام تکالیف از او ساقط می‌شود[۲۷].

حلال کردن محرمات:

سعد‌بن‌عبدالله اشعری گزارش کرده است[۲۸] که ابومنصور برای پیروانش همه محرمات را حلال و واجبات و فرائض را از آنان ساقط کرده است. همان‌طور که ابوالحسن اشعری[۲۹] از آنها نقل کرده است که از دیدگاه ابو‌منصور، همه محرمات، اسامی کسانی است که خداوند دوستی و ولایت آنان را منع کرده است و واجبات، اسماء رجالی است که ولایت آنان واجب و فرض است.

تشبیه خدا:

ابومنصور مدعی بود که خداوند با وی سخن گفته و دستش را بر سر او کشیده و به وی گفته است: «برو ای فرزند و مردم را به سوی من بخوان[۳۰]. این عقیده ثابت می‌کند که ابومنصور مثل بسیاری از غالیان شیعی، تشبیه‌گرا بوده است.

سخت‌گیری بر مخالفان:

ابومنصور بر مخالفانش سخت می‌‌گرفت. از احمد‌بن‌حنبل نقل می‌کنند این فرقه اعتقاد داشتند که اگر شخصی از این فرقه چهل نفر از مخالفان را بکشد، اهل بهشت است[۳۱].

سر‌انجام ابومنصور

با توجه به آن‌چه درباره ابومنصور بیان شد، می‌توان گفت که او و پیروانش یک هدف سیاسی را دنبال می‌‌کرده‌اند. به گزارش منابع گروهی از منصوریه از قبیله بنی‌کنده در کوفه خروج کردند و یوسف‌بن‌عمر ثقفی، والی کوفه ابومنصور را دربند کرد و او را به دار آویخت[۳۲].

پانویس

  1. قلهاتی محمد، الفرق الاسلامیه من خلال الکشف و البیان، به کوشش محمد بن عبدالجلیل، چاپ تونس، سال 1984 میلادی، ص 288
  2. اشعری سعد، المقالات و الفرق، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۶۱ شمسی، ص 46
  3. بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، به کوشش عزت عطار حسینی ،قاهره، ۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م، ص 149
  4. اشعری سعد، المقالات و الفرق، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۶۱ش، ص۴۶
  5. جاحظ عمرو، الحیوان، به کوشش عبدالسلام هارون، قاهره، ۱۳۵۷ق، ج۲، ص ۲۶۷
  6. ر. ک. مسائل الامامة، منسوب به ناشئ اکبر، به کوشش یوزف فان اس، بیروت، ۱۹۷۱م، ص 40
  7. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 185
  8. اشعری سعد، المقالات و الفرق، به کوشش محمد جواد مشکور، تهران، ۱۳۶۱ش، ص 47
  9. جاحظ عمرو، البیان و التبیین، به کوشش حسن سندوبی، قاهره، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م، ج۱ص۳۰
  10. ابن‌ندیم، الفهرست، ص ۲۰۲
  11. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 185
  12. اشعری سعد، المقالات و الفرق، به کوشش محمد جواد مشکور، تهران، ۱۳۶۱ش، ص 47
  13. طور/۵۲/۴۴
  14. ابن قتیبه عبدالله، تأویل مختلف الحدیث، قاهره، ۱۳۲۶ق، ص 87
  15. اشعری، سعد، المقالات و الفرق، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۶۱ش. ص۴7
  16. ابن قتیبه، عبدالله، عیون‌الاخبار، به کوشش احمد زکی عدوی، قاهره، ۱۳۴۳ق/۱۹۲۵م. ج 2، ص 147
  17. ابن عبدربه، احمد، العقد الفرید، به کوشش احمد امین و دیگران، بیروت، ۱۴۰۲ ق/۱۹۸۲م، ج ۲ص ۴۰۵
  18. ملطی محمد، التنبیه و الرد علی اهل الاهواء و البدع، به کوشش عزت عطار حسینی، ۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م، ص 150
  19. شهرستانی محمد، الملل و النحل، به کوشش محمد بن فتح الله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م، ج1، ص 158
  20. اشعری سعد، المقالات و الفرق، به کوشش محمد جواد مشکور، تهران، ۱۳۶۱ش، ص ۴۶ـ۴۷
  21. ابن جوزی، عبدالرحمان، تلبیس ابلیس، قاهره، ۱۳۶۸ق، این جوزی ص۹۷ـ۹۸
  22. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 185
  23. اشعری سعد، المقالات و الفرق، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۶۱ش، ص 46
  24. اشعری سعد، المقالات و الفرق، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۶۱ش، ص 47
  25. اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، به کوشش هلموت ریتر، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م. ص9
  26. اشعری سعد، المقالات و الفرق، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۶۱ش، ص 47
  27. شهرستانی، محمد، الملل و النحل، به کوشش محمد بن فتح الله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م، ج۱، ص۱۵۸ـ۱۵۹
  28. اشعری سعد، المقالات و الفرق، به کوشش محمد جواد مشکور، تهران، ۱۳۶۱ش، ص 47
  29. ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، به کوشش هلموت ریتر، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م، ص 10
  30. ابوالمعالی محمد، بیان‌الادیان، به کوشش هاشم رضی، تهران، ۱۳۴۲ش ص 56
  31. ابن ابی یعلی، محمد، طبقات الحنابلة، به کوشش محمد حامد الفقی، قاهره، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م، ج۱ص۳۳
  32. https://fa.wikishia.net/view/%D8%A7%D8%A8%D9%88%D9%85%D9%86%D8%B5%D9%88%D8%B1_%D8%B9%D8%AC%D9%84%DB%8C