طریقت خلوتیه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
(۱۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{ویرایش}}
{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب
{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب
| عنوان = طریقت خلوتیه
| عنوان = طریقت‌های صوفیه در مصر
| تصویر =  
| تصویر =  
| توضیح تصویر =  
| توضیح تصویر =  
خط ۱۵: خط ۱۴:


== دورۀ نخستین ==
== دورۀ نخستین ==
مراحل آغازین شکل‌گیری طریقۀ خلوتیه چندان روشن نیست و در منابع از نخستین مشایخ آن صحبت چندانی به میان نیامده است. تنها می‌دانیم که این طریقه به شخصی به نام ابوعبدالله سراج‌الدین عمر بن اکمل‌الدین لاهیجی (د ۸۰۰ ق / ۱۳۹۸ م)، یا به اختصار پیر عمر خلوتی ــ که نخستین پیر این طریقه به شمار می‌آید ــ منسوب است. عمر خلوتی در اصل از شیروان بود و به خاندانی از صوفیان و مشایخ تعلق داشت که از شیروان به گیلان، و شهر لاهیجان مهاجرت کرده‌ بودند. وی تربیت اولیۀ خود را از پدرش دریافت داشت و در جوانی به خدمت سپاه ایلخانان درآمد؛ اما در جنگی که با امیرچوپان درگرفت، به اسارت گرفته شد و پس از رهایی به خوارزم گریخت و در آنجا به کریم‌الدین محمد خوارزمی (محمد نورخلوتی، پیرمحمد خلوتی، محمد بن نور بالِسی) (د ۷۵۱ ق / ۱۳۵۰ م) پیوست که در برخی از منابع عموی او خوانده شده، و ظاهراً خود از مشایخ آن دیار بوده‌ است. <ref>حلواجی‌باشی‌زاده، گ ۱۱۶ الف ـ ۱۱۶ ب؛ گولپینارلی، 205؛ «دائرة‌المعارف .[۱]..»، XXXIV / 65</ref>
مراحل آغازین شکل‌گیری طریقۀ خلوتیه چندان روشن نیست و در منابع از نخستین مشایخ آن صحبت چندانی به میان نیامده است. تنها می‌دانیم که این طریقه به شخصی به نام ابوعبدالله سراج‌الدین عمر بن اکمل‌الدین لاهیجی (د ۸۰۰ ق / ۱۳۹۸ م)، یا به اختصار پیر عمر خلوتی ــ که نخستین پیر این طریقه به شمار می‌آید ــ منسوب است. عمر خلوتی در اصل از شیروان بود و به خاندانی از صوفیان و مشایخ تعلق داشت که از شیروان به گیلان، و شهر لاهیجان مهاجرت کرده‌ بودند. وی تربیت اولیۀ خود را از پدرش دریافت داشت و در جوانی به خدمت سپاه ایلخانان درآمد؛ اما در جنگی که با امیرچوپان درگرفت، به اسارت گرفته شد و پس از رهایی به خوارزم گریخت و در آنجا به کریم‌الدین محمد خوارزمی (محمد نورخلوتی، پیرمحمد خلوتی، محمد بن نور بالِسی) (د ۷۵۱ ق / ۱۳۵۰ م) پیوست که در برخی از منابع عموی او خوانده شده، و ظاهراً خود از مشایخ آن دیار بوده‌ است.
 
==معناشناسی واژۀ خلوتیه==
==معناشناسی واژۀ خلوتیه==
===ریشه و معنای خلوت===
===ریشه و معنای خلوت===
خلوت يعنى اينكه شخصى مدتى را به تن‌هایی در جايى مثل كوه (برگرفته از آيه 68 سوره نحل) و يا زاويه سپرى نمايد و خلوت نشينى يعنى انجام یک‌سری آداب و اصول در طى هفت يا چهل روز.
خلوت یعنی اینكه شخصی مدتی را به تن‌هایی در جایی مثل كوه (برگرفته از آیه 68 سوره نحل) و یا زاویه سپری نماید و خلوت نشینی یعنی انجام یک‌سری آداب و اصول در طی هفت یا چهل روز.
دورى از مردم و خلوت‌گزینی و چله‌نشینی از سنت‌های خلوتيان است كه منشأ آن را ميقات حضرت موسى مى دانند<ref>بروسوى، اسماعيل/ حقى، تمام الفيض في باب الرجال، تحقيق رمضان موصلى. على ناملى، [[سوریه|سوريه]] – [[دمشق]]، دارنينوى للدراسات والنشر و توزيع، 2011م</ref>. البته دلايل زياد دیگری نيز براى انتخاب عدد چهل و آثار آن ذكر نموده‌اند از جمله: چهل را به‌نوعی سن [[نبوت]] می‌دانند؛ چون پيامبر خاتم در چهل‌سالگی به پيامبرى مبعوث شد، باتوجه‌به آيه پانزده سوره احقاف آن را سن قطبانيت عظمى دانسته‌اند؛ زمان حضور پيامبر9 در غار حرا چهل روز بوده است؛ حضور چهل‌روزه [[حضرت موسی|حضرت موسى]] در صحرای سينا (آيه 51 سوره بقره و آیه 142 سوره احقاف اشاره به آن دارد)، [[حضرت خدیجه|حضرت خديجه]] در چهل‌سالگی با پيامبراكرم ازدواج نمودند و...
دوری از مردم و خلوت‌گزینی و چله‌نشینی از سنت‌های خلوتیان است كه منشأ آن را میقات حضرت موسی می‌دانند<ref>بروسوى، اسماعیل/ حقى، تمام الفیض فی باب الرجال، تحقیق رمضان موصلى. على ناملى، [[سوریه|سوریه]] – [[دمشق]]، دارنینوى للدراسات والنشر و توزیع، 2011م</ref>. البته دلایل زیاد دیگری نیز برای انتخاب عدد چهل و آثار آن ذكر نموده‌اند از جمله: چهل را به‌نوعی سن [[نبوت]] می‌دانند؛ چون پیامبر خاتم در چهل‌سالگی به پیامبری مبعوث شد، باتوجه‌به آیه پانزده سوره احقاف آن را سن قطبانیت عظمی دانسته‌اند؛ زمان حضور پیامبر9 در غار حرا چهل روز بوده است؛ حضور چهل‌روزه [[حضرت موسی]] در صحرای سینا (آیه 51 سوره بقره و آیه 142 سوره احقاف اشاره به آن دارد)، [[حضرت خدیجه|حضرت خدیجه]] در چهل‌سالگی با پیامبراكرم ازدواج نمودند و...


===وجه تسميه اين طريقت به خلوتيه===
===وجه تسمیه این طریقت به خلوتیه===
برخى دليل نام‌گذاری اين [[طریقت|طريقت]] به خلوتيه را عادت آخی سراج‌الدین عمويش شيخ محمد نور الخلوتى در خلوت‌گزینی و پنهان‌شدن از خلق می‌دانند و داستانى براى اين خلوت‌گزینی نقل می‌نمایند:
برخی دلیل نام‌گذاری این [[طریقت|طریقت]] به خلوتیه را عادت آخی سراج‌الدین عمویش شیخ محمد نور الخلوتی در خلوت‌گزینی و پنهان‌شدن از خلق می‌دانند و داستانی برای این خلوت‌گزینی نقل می‌نمایند:
روزى سراج‌الدین از محل‌های مى‌گذشت كه در آن درخت چنارى تنها و به‌غایت بزرگ قرار داشت. درون آن درخت حفرهاى خالى و بزرگ بود، سراج‌الدین به نيت خلوت به درون آن می‌رود و از انظار خلق غايب می‌گردد و چهل روز در خلوت به عبادت می‌پردازد و امروزه نيز اين رسم چهل‌روزه جداشدن سالكان و زاهدان از خلق و انجام مجاهدات چهل‌روزه رسمى است باقی‌مانده از آن زمان و اشاره به همين داستان دارد<ref>وجدانى، صادق، طومار طرق عليه (خلوتيه سلسله نامه سى)، استانبول، مطبعه عامره، 1338 – 1342، ص 20</ref>.  
روزی سراج‌الدین از محل‌های می‌گذشت كه در آن درخت چناری تنها و به‌غایت بزرگ قرار داشت. درون آن درخت حفرهای خالی و بزرگ بود، سراج‌الدین به نیت خلوت به درون آن می‌رود و از انظار خلق غایب می‌گردد و چهل روز در خلوت به عبادت می‌پردازد و امروزه نیز این رسم چهل‌روزه جداشدن سالكان و زاهدان از خلق و انجام مجاهدات چهل‌روزه رسمی است باقی‌مانده از آن زمان و اشاره به همین داستان دارد<ref>وجدانى، صادق، طومار طرق علیه (خلوتیه سلسله نامه سى)، استانبول، مطبعه عامره، 1338 – 1342، ص 20</ref>.  


اما خلوت وجه ديگرى نيز دارد و آن اعتزال مريد از كل صفات مذموم و كل مردم و مخلوقات دنى <ref>بن حجازى الشرقاوى، عبدالله، پيشين، ص 280</ref> و خالی‌کردن قلب از تمام مشغوليات و توجه نمودن به حق‌تعالی است. چرا كه تا وقتى سالک از تمام حجاب‌های مادى و معنوى مجرد نشده و تخلى نيافته است، نمى‌تواند راهى به سمت فيض الهى بيابد.
اما خلوت وجه دیگری نیز دارد و آن اعتزال مرید از كل صفات مذموم و كل مردم و مخلوقات دنی<ref>بن حجازى الشرقاوى، عبدالله، پیشین، ص 280.</ref> و خالی‌کردن قلب از تمام مشغولیات و توجه نمودن به حق‌تعالی است. چرا كه تا وقتی سالک از تمام حجاب‌های مادی و معنوی مجرد نشده و تخلی نیافته است، نمی‌تواند راهی به سمت فیض الهی بیابد.
پس در نتيجه خلوت اول عزلت و ترک اختلاط با خلق است يعنى خلوت ظاهرى و خلوت دوم خلوت باطنى و معنوى است يعنى خالى نمودن دل از تمام مشغوليات. آخر اين خلوت‌ها رسيدن به محادثة السر مع الحق است كه نه ملائكه را در آن راه است و نه انسان را و اين به دست نمی‌آید مگر به انس با ذكر، اشتغال به تفكر، خالی‌شدن از صورت و معنى و تجرد از كل اسم‌ورسم و وصف و حكم و ... و باز پس‌دادن اماناتى كه در هنگام نزول گرفته بودى به صاحبش.
پس در نتیجه خلوت اول عزلت و ترک اختلاط با خلق است یعنی خلوت ظاهری و خلوت دوم خلوت باطنی و معنوی است یعنی خالی نمودن دل از تمام مشغولیات. آخر این خلوت‌ها رسیدن به محادثة السر مع الحق است كه نه ملائكه را در آن راه است و نه انسان را و این به دست نمی‌آید مگر به انس با ذكر، اشتغال به تفكر، خالی‌شدن از صورت و معنی و تجرد از كل اسم‌ورسم و وصف و حكم و ... و باز پس‌دادن اماناتی كه در هنگام نزول گرفته بودی به صاحبش.


خلوتيان جهت برآورده‌شدن حاجات خود چله مى‌گيرند و معتقدند اگر حاجت شدت يافت دوباره و دوباره به چله می‌نشینند تا چهره معبود در آينه وجودشان نقش بندد كه اين مقصود با رعايت جميع شرايط در کنار هم حاصل مى‌گردد .
خلوتیان جهت برآورده‌شدن حاجات خود چله می‌گیرند و معتقدند اگر حاجت شدت یافت دوباره و دوباره به چله می‌نشینند تا چهره معبود در آینه وجودشان نقش بندد كه این مقصود با رعایت جمیع شرایط در کنار هم حاصل می‌گردد.
اما لفظ خلوتيه علاوه بر اینکه خود معنايى دقيق دارد، هر حرف از حروف آن نيز در بر دارنده معنايى مستقل است:
اما لفظ خلوتیه علاوه بر اینکه خود معنایی دقیق دارد، هر حرف از حروف آن نیز در بر دارنده معنایی مستقل است:
خ: خلو قلب از ما سوى الله
خ: خلو قلب از ما سوی الله؛
ل: لذت ذكر
ل: لذت ذكر؛
و: وفاى ظاهرى و باطنى، وفاى به عهد
و: وفای ظاهری و باطنی، وفای به عهد؛
ت: تمكين
ت: تمكین؛
ى: يسر بعد از عسر.
ی: یسر بعد از عسر.


===انواع خلوت===
===انواع خلوت===
خلوت بر سه قسم است: خلوت سالک، خلوت عارف، خلوت محقق.
خلوت بر سه قسم است: خلوت سالک، خلوت عارف، خلوت محقق.
خلوت محقق: خلوت بالله است، اين نوع از خلوت كامل تراز بقيه انواع آن است و تنها مخصوص قطب الغوث در هرزمان است.
خلوت محقق: خلوت بالله است، این نوع از خلوت كامل تراز بقیه انواع آن است و تنها مخصوص قطب الغوث در هرزمان است.
خلوت عارف: خلوت نمودن در ملاء، يعنى حضور در كنار حق‌تعالی درهرحال فارق از اينكه در جمع باشد يا تنها، تاحدی‌که كثرت را وحدت و وحدت را در كثرت شهود كند.
خلوت عارف: خلوت نمودن در ملاء، یعنی حضور در كنار حق‌تعالی درهرحال فارق از اینكه در جمع باشد یا تنها، تاحدی‌که كثرت را وحدت و وحدت را در كثرت شهود كند.
خلوت سالک: اين شكل از خلوت براى شروع لازم است و طريق رسيدن به خلوت‌هایی است كه در پيش گفتيم.
خلوت سالک: این شكل از خلوت برای شروع لازم است و طریق رسیدن به خلوت‌هایی است كه در پیش گفتیم.


===ضرورت خلوت گزینی و عزلت===
===ضرورت خلوت گزینی و عزلت===
قلب از اين حب جاه و مال خالى نمى‌گردد مگر با خلوت‌گزینی و اعتزال از مردم و فرار از اختلاط با آنها و هرآنچه اجتماع با آنها به بار می‌آورد<ref>العسال، احمد، رسالة الملكية في سلوک طريق الخلوتية، كتاب خطى موجود در كتابخانه ملک سعود قسم المخطوطات، ص 11</ref>.
قلب از این حب جاه و مال خالی نمی‌گردد مگر با خلوت‌گزینی و اعتزال از مردم و فرار از اختلاط با آنها و هرآنچه اجتماع با آنها به بار می‌آورد<ref>العسال، احمد، رسالة الملكیة فی سلوک طریق الخلوتیة، كتاب خطى موجود در كتابخانه ملک سعود قسم المخطوطات، ص 11</ref>.
نكت‌هاى كه در باب خلوت قابل‌ذکر است اين است كه خلوت نمى‌تواند حقيقت سالک را عوض كند بلكه صفات را تغيير مى‌دهد. اگر مريد تا ابدالدهر هم در خلوت بماند چيزى از حقيقت تغيير نخواهد يافت. پس اگر در قسمت ازلى مريد فتح و فتوحات<ref>فتح يعنى هر چيزى كه بر بنده باز مى‌شود از سوى خدا بعد از آنكه بسته بود از نعمت‌هاى ظاهرى و باطنى چون روزی‌ها، عبادات، علوم و معارف و مكاشفات و غير آن. فتوحاتى كه براى سالک حاصل مي‌شود انواع مختلفى دارد كه عبارت‌اند از  فتح قريب، فتح مبين و فتح مطلق.
نكت‌های كه در باب خلوت قابل‌ذکر است این است كه خلوت نمی‌تواند حقیقت سالک را عوض كند بلكه صفات را تغییر می‌دهد. اگر مرید تا ابدالدهر هم در خلوت بماند چیزی از حقیقت تغییر نخواهد یافت. پس اگر در قسمت ازلی مرید فتح و فتوحات<ref>فتح یعنى هر چیزى كه بر بنده باز مى‌شود از سوى خدا بعد از آنكه بسته بود از نعمت‌هاى ظاهرى و باطنى چون روزی‌ها، عبادات، علوم و معارف و مكاشفات و غیر آن. فتوحاتى كه براى سالک حاصل می‌شود انواع مختلفى دارد كه عبارت‌اند از  فتح قریب، فتح مبین و فتح مطلق.
القاسانى، كمال الدين عبد الرزاق، شرح منازل السائرين، تحقيق و تعليق محسن بيدار فر، قم، منشورات بيدار، 1385 ش. 1427هـ، صص 275 – 276</ref> نباشدخلوت اثرى در آن سالک نداشته و شيخ نخواهد توانست قسمتى از اين را براى وى قرار دهد. اما كسى غير از صاحبان كشف و شهود نمی‌توانند از چنين چيزى اطلاع داشته باشند و اين وظيفه شيخ است كه اگر فهميد مريد مى‌تواند صاحب كشف باشد او را به خلوت بفرستد و اگرنه، نه. وقتى مريد وارد خلوت شد ممكن است فتح كامل داشته باشد يا فتح ناقص و يا حتى فتح نداشته باشد. شايسته كه مريد بر اينكه فتح داشته و يا نداشته متوقف نگردد بلكه بايد بدون ناامیدی به آنچه حق‌تعالی نصيب وى نموده است راضى باشد شايد فتح وى در خلوت ديگرى باشد. كه البته فتح نيز انواع مختلف دارد؛ فتح برخى در يک روز، برخى يک ماه و يا برخى يک سال و بيشتر است. حتى ممكن است اثرى كه ذكر در یک‌لحظه دارد هزاران خلوت و رياضت نداشته باشد.
القاسانى، كمال الدین عبد الرزاق، شرح منازل السائرین، تحقیق و تعلیق محسن بیدار فر، قم، منشورات بیدار، 1385 ش. 1427هـ، صص 275 – 276</ref> نباشدخلوت اثری در آن سالک نداشته و شیخ نخواهد توانست قسمتی از این را برای وی قرار دهد. اما كسی غیر از صاحبان كشف و شهود نمی‌توانند از چنین چیزی اطلاع داشته باشند و این وظیفه شیخ است كه اگر فهمید مرید می‌تواند صاحب كشف باشد او را به خلوت بفرستد و اگرنه، نه. وقتی مرید وارد خلوت شد ممكن است فتح كامل داشته باشد یا فتح ناقص و یا حتی فتح نداشته باشد. شایسته كه مرید بر اینكه فتح داشته و یا نداشته متوقف نگردد بلكه باید بدون ناامیدی به آنچه حق‌تعالی نصیب وی نموده است راضی باشد شاید فتح وی در خلوت دیگری باشد. كه البته فتح نیز انواع مختلف دارد؛ فتح برخی در یک روز، برخی یک ماه و یا برخی یک سال و بیشتر است. حتی ممكن است اثری كه ذكر در یک‌لحظه دارد هزاران خلوت و ریاضت نداشته باشد.


== پیر محمد خلوتی ==
== پیر محمد خلوتی ==
در منابع اطلاعات چندانی دربارۀ پیرمحمد خلوتی نمی‌توان یافت. جامی در جایی او را از نوادگان احمد جام به‌شمار می‌آورد و اشاره می‌کند که وی ظاهری بس شوریده داشته ‌است<ref>جامی. ص ۴۵۵</ref>. وی در شرح احوال ظهیرالدین خلوتی (د ۸۰۰ ق / ۱۳۹۸ م) نیز، او را مرید سیف‌الدین خلوتی، و وی را مرید محمد خلوتی می‌شمارد و مدفن هر سۀ آنان را در گازرگاه هرات می‌داند<ref>ص ۵۰۴؛ نیز نک‍: معصوم‌علیشاه، ۲ / ۳۶۶</ref>. اصیل‌الدین واعظ هروی نیز در رسالۀ مزارات هرات، پیرمحمد خلوتی را یکی از مشایخ خوارزم می‌شمرد و آرامگاه او را در گورستان خلوتیان در گازرگاه هرات می‌داند (ص ۴۹-۵۰). بنا بر برخی از منابع دیگر پیرمحمد خلوتی خود مرید شیخ ابراهیم زاهد گیلانی (د ۷۰۵ ق / ۱۳۰۵ م) به شمار آمده ‌است <ref>ابن‌کربلایی، ۱۲ / ۴۷۲-۴۷۳؛ عبدالله افندی، ۱۴۱</ref> و به این ترتیب، می‌توان گفت که سلسلۀ مشایخ طریقۀ خلوتیه همچون طریقه‌های صفویه، بیرامیه و جلوتیه، به شخصی واحد، یعنی ابراهیم زاهد گیلانی می‌رسد و از این نظر نقطۀ مشترکی می‌یابد.
در منابع اطلاعات چندانی دربارۀ پیرمحمد خلوتی نمی‌توان یافت. جامی در جایی او را از نوادگان احمد جام به‌شمار می‌آورد و اشاره می‌کند که وی ظاهری بس شوریده داشته ‌است<ref>جامی. ص ۴۵۵</ref>. وی در شرح احوال ظهیرالدین خلوتی (د ۸۰۰ ق / ۱۳۹۸ م) نیز، او را مرید سیف‌الدین خلوتی، و وی را مرید محمد خلوتی می‌شمارد و مدفن هر سۀ آنان را در گازرگاه هرات می‌داند<ref>ص ۵۰۴؛ نیز نک‍: معصوم‌علیشاه، ۲ / ۳۶۶</ref>. اصیل‌الدین واعظ هروی نیز در رسالۀ مزارات هرات، پیرمحمد خلوتی را یکی از مشایخ خوارزم می‌شمرد و آرامگاه او را در گورستان خلوتیان در گازرگاه هرات می‌داند (ص ۴۹-۵۰). بنا بر برخی از منابع دیگر پیرمحمد خلوتی خود مرید شیخ ابراهیم زاهد گیلانی (د ۷۰۵ ق / ۱۳۰۵ م) به شمار آمده ‌است<ref>ابن‌کربلایی، ۱۲ / ۴۷۲-۴۷۳؛ عبدالله افندی، ۱۴۱</ref> و به این ترتیب، می‌توان گفت که سلسلۀ مشایخ طریقۀ خلوتیه همچون طریقه‌های صفویه، بیرامیه و جلوتیه، به شخصی واحد، یعنی ابراهیم زاهد گیلانی می‌رسد و از این نظر نقطۀ مشترکی می‌یابد.


از سوی دیگر، معصوم‌علیشاه نیز در بیان طریقۀ خلوتیه، به زیارت مزار برخی خلوتیان در بخارا در ۱۳۳۵ ق / ۱۹۱۷ م اشاره می‌کند و ابوبکر محمد بن احمد اسکاف (مشهوربه خواجۀ پاره‌دوز، د ۳۱۳ ق / ۹۲۵ م)، شیخ محمود سنبوسه‌پز و سراج‌الدین خلوتی را در میان آنان نام می‌برد<ref>۲ / ۳۶۷؛ نیز نک‍: احمد بن محمود، ۳۹</ref>. وی این طریقه را منسوب به پیرمحمد خلوتی می‌داند (۲ / ۳۶۶). به این ترتیب چنین به نظر می‌رسد که پیش، هم‌زمان و پس از پیرمحمد خلوتی گروهی از صوفیان در هرات و ماوراءالنهر بوده‌اند که به نام «خلوتیان» خوانده می‌شدند و گرچه طریقۀ خاصی را تشکیل نمی‌دادند، اما تأکید بر خلوت به عنوان شیوۀ زاهدانۀ آنان، چنین لقبی را به ایشان داده بود. به هر روی، از رابطۀ میان عمر خلوتی و این خلوتیان اطلاعی در دست نیست و تنها شاید بتوان گفت که پیر او، یعنی محمد خلوتی حلقۀ میانه‌ای بوده که خلوتیان ماوراءالنهر را از طریق عمر خلوتی به طریقۀ خلوتیه می‌پیوسته‌ است.
از سوی دیگر، معصوم‌علیشاه نیز در بیان طریقۀ خلوتیه، به زیارت مزار برخی خلوتیان در بخارا در ۱۳۳۵ ق / ۱۹۱۷ م اشاره می‌کند و ابوبکر محمد بن احمد اسکاف (مشهوربه خواجۀ پاره‌دوز، د ۳۱۳ ق / ۹۲۵ م)، شیخ محمود سنبوسه‌پز و سراج‌الدین خلوتی را در میان آنان نام می‌برد<ref>۲ / ۳۶۷؛ نیز نک‍: احمد بن محمود، ۳۹</ref>. وی این طریقه را منسوب به پیرمحمد خلوتی می‌داند (۲ / ۳۶۶). به این ترتیب چنین به نظر می‌رسد که پیش، هم‌زمان و پس از پیرمحمد خلوتی گروهی از صوفیان در هرات و ماوراءالنهر بوده‌اند که به نام «خلوتیان» خوانده می‌شدند و گرچه طریقۀ خاصی را تشکیل نمی‌دادند، اما تأکید بر خلوت به عنوان شیوۀ زاهدانۀ آنان، چنین لقبی را به ایشان داده بود. به هر روی، از رابطۀ میان عمر خلوتی و این خلوتیان اطلاعی در دست نیست و تنها شاید بتوان گفت که پیر او، یعنی محمد خلوتی حلقۀ میانه‌ای بوده که خلوتیان ماوراءالنهر را از طریق عمر خلوتی به طریقۀ خلوتیه می‌پیوسته‌ است.
خط ۱۰۶: خط ۱۰۶:
شاخۀ دیگر نیز تیجانیه (ه‍ م) بود که احمد تیجانی (د ۱۲۳۰ ق / ۱۸۱۵ م) آن را ایجاد نمود و به‌تدریج به گستردگی در آفریقا انتشار یافت (نک‍: ه‍ د). افزون بر اینها، شاخه‌های دیگری همچون صاویه نیز در شمال آفریقا فعال بودند. این شاخه توسط احمد بن محمد صاوی (د ۱۲۴۱ ق / ۱۸۲۶ م) شکل گرفت که از مریدان حفناوی و دردیر بود و در یمن، مصر و حجاز پیروان پرشمار داشت<ref>مارتین، ۳۰۱-۳۰۲, ۳۰۴</ref>.
شاخۀ دیگر نیز تیجانیه (ه‍ م) بود که احمد تیجانی (د ۱۲۳۰ ق / ۱۸۱۵ م) آن را ایجاد نمود و به‌تدریج به گستردگی در آفریقا انتشار یافت (نک‍: ه‍ د). افزون بر اینها، شاخه‌های دیگری همچون صاویه نیز در شمال آفریقا فعال بودند. این شاخه توسط احمد بن محمد صاوی (د ۱۲۴۱ ق / ۱۸۲۶ م) شکل گرفت که از مریدان حفناوی و دردیر بود و در یمن، مصر و حجاز پیروان پرشمار داشت<ref>مارتین، ۳۰۱-۳۰۲, ۳۰۴</ref>.


== منابع ==
== اصطلاحات طریقه خلوتیه ==
* [https://www.cgie.org.ir/fa/article/240808/%D8%AE%D9%84%D9%88%D8%AA%DB%8C%D9%87 مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی].
برخی از مهم‌ترین اصطلاحات طریقه خلوتیه:
 
== پانویس ==
{{پانویس }}
 
برخی از مهم‌ترین '''اصطلاحات طریقه خلوتیه''' در این صفحه بررسی می‌شود.
 
== تصوف ==
دده عمر روشنى (از شيوخ نخستين طريقت خلوتيه) اشعارى دارد كه در آن [[تصوف]] را به وجه زير تعريف نموده است:
تصوف ترک دعواست، تصوف كمال معناست، تصوف ترک قيل وقال است، تصوف همان وجد است و سماع و حال است، تصوف حفظ اوقات و ترک طامات است، تصوف باب بذل و عطاست، تصوف بى مهرو و فاست، تصوف يک هدايت است از سوى خدا، تصوف آن است كه آدمى را دائم مراقب و شبها محاسب؛ نموده است، تصوف بستن قلب براى حق و سوختن دل با  آتش عشق است، تصوف افتادن در آتش عشق است بى تكلف<ref>وجدانى، صادق، ص 44</ref>.
 
== صوفى ==
در ادامه نيز اشعارى درباره [[صوفی|صوفى]] دارد با  اين مضمون:
صوفى كسى ست كه نه مالک است و نه مملوک، صوفى كسى است كه واقف بر جميع اسرار است، صوفى خورشيدى است كه كسوف ندارد، ستارهاى است كه هرگز خسوف ندارد، و بدان آنكه لاف ولوف دارد مرد صوفى نيست كه صوفى آنست كه با  صفوت صاف و صوف شود و اهل صفا ، و اين صاف شدن صوفى از خود وى نيست بلكه موهبت حق تعالى ست به وى، صوفى آن خوش نهادى ست كه نزد او خاک و زر برابر است و در آخر در جواب من الصوفى؟ بايد گفت: صوفى آن است كه بى من و ما شود<ref>همان، ص 45</ref>.
 
== وقت ==
ما بين دو زمان يعنى حال و آينده و مى گويند صوفى ابن الوقت است يعنى صوفى كارى را انجام مى‌دهد كه در حال حاضر اولى ست، صوفى قائم به مسائل حال است و اعنايى به آنچه برا و گذشته ندارد<ref>. http://www.alkhlutih.com(8/7/1392  تاريخ مراجعه)</ref>.
 
== تفكر ==
تفكر از فضائل اعمال و مفتاح انوار و مبداء استبصار است، تفكر باز كننده علوم و رسيدن به معارف است لذا در قرآن، روايات و كلام بزرگان نيز بسيار بر آن تأكيد شده است. برخى آن را راهنماى جنت دانسته و برخى مثل حسن بصرى زندگى بدون تفكر را بيهوده مى‌خوانند<ref>العسال، احمد، پيشين، ص 7</ref>.
 
== قبض و بسط و خوف و رجاء ==
خوف از چيزى رخ مى‌دهد كه در آينده قرار دارد، مثل خوف از دست دادن محبوب. وهمين طور است رجاء؛ كه اميد به فضل محبوب است در آينده. اما قبض چيزى است كه در همان لحظه بدست مى آيد مثل بسط. خوف و رجا تعلقات قلب است در آينده و قبض و بسط واردات قلبى در حال است.
جنيد در اين باره مى‌گويد: خوف از خداى تعالى در من ايجاد قبض مى‌كند و رجاء و اميد به وى ايجاد بسط مى‌نمايد، حقيقت جمع اين دو مى‌نمايد و حق از هر دوى آنها مرا فارق مى سازد؛ چون خوف باعث قبض در من شود آنرا از بين مى‌برد و چون به جراء بسط بيابم آنرا از من رد مى‌نمايد<ref> http://www.alkhlutih.com(8/7/1392  تاريخ مراجعه)</ref>.
 
== هيبت و انس ==
حقيقت هيبت همان غيبت است. فكل هائب غائب و حقيقت انس صحو است.
هيبت و انس به لحاظ درجه برتر از قبض و بسط هستند همان طور كه قبض از خوف و بسط از رجا برتر است<ref>همان</ref>. 
 
== صحو و سكر ==
صحو رجوع به احساس است بعد از غيبت و سكر غيبت از خود است. زمانيكه صفات جمالى حق مكشوف عبد شود سكر ايجاد مى‌گردد، تجليات جماليه و شهود صفات كماليه زمانی‌كه بر عبد مستولى گردد به طورى كه بنده چيزى جز حق نبيند، همه اشيا شیء واحدى به نظرش مى‌رسد و به دليل غلبه رؤيت حق نمى‌تواند بين حق و اشيا اطراف تميزى قائل گردد  و دچار سكر و غيبت از خود مى‌گردد و سكر بازگشت به احساس بعد از اين حال است. فلمّا تجلّى ربّه للجبل، جعله دكّا و خرّ [[حضرت موسی|موسى]] صعقا<ref>همان</ref>.
 
== فنا و بقا ==
فنا واژه اى است عربى و در لغت به معناى نيست و نابود شدن است و در اصطلاح عارفان، مستغرق شدن بنده در حق را گويند. بدانگونه كه بشريت بنده در ربوبيت حق محو شود. عرفا طريق الى الله را به مراحل و منازلى تقسيم كرده‌اند و فنا را نهايت سير به سوى پروردگار دانسته‌اند. مثلا [[عطار نیشابوری|عطار]] در اين راه قائل به هفت منزل شده است: طلب، عشق، معرفت، استغنا، [[توحید|توحيد]]، حيرت، و فقر وفنا<ref>مقدم پور، فاطمه، فنا في الله و بقاء بالله، تهران، 1383 ش، ص 190</ref>. 
فنا همان سقوط اوصاف ذميمه و بقا همان بروز اوصاف حميده است. چرا كه فنا غفلت [[انسان]] از نفس خود و از همه موجودات مى‌باشد و در كل فنا در [[صوفیه|صوفيه]] همان فنا از خلق و بقى به حق تعالى مى‌باشد<ref>همان</ref>. 
 
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
 
'''طریقه خلوتيه''' (به تركى Halvetiyye ) از كلمه خلوت گرفته شده است و خلوت از خلائى آمده است كه در عالم وجود دارد و هر كس خلاء شود گويى ديگر موجود نيست<ref>بن حجاج. د الشرقاوى، عبدالله، شرح الحكم الصوفية، قاهره، دائرة الكرز للنشر والتوزيع، چاپ اول 2005، ص 69</ref>.
 
==تاریخ خلوتیه==
 
===بررسى چگونگى پيدايش و گسترش طريقت خلوتيه و علل و عوامل===
در بررسى هر طريقت نياز است ابتدا اطلاعاتى درباره تاريخ و چگونگى تأسيس، انشعابات و سلسله نسب طريقت به دست آوريم تا بتوانيم باد يدى روشن به تحليل مباحث طريقتى و اعتقادى آن بپردازيم لذا در اين فصل به بيان مباحث تاريخى موردنیاز در اين نوشته اعم از؛ چگونگى تأسيس طريقت، اولين انشعابات در طريقه و ورود به مصر و احياء مجدد آن، انشعابات خلوتيه در مصر، شاخه‌های معاصر فعال در مصر و سلسله نسب و كرسى نامه آن می‌پردازیم.
آن از سال 682 هـ. ق تا 720 هـ . ق كه دوره ميانى تصوف آذربايجان است، در واقع دوره استقرار مغولان در آذربايجان و آرامش و بهبود نسبى اوضاع اجتماعى بود، بيشترين تحولات در عرصه تصوف سنتى آذربايجان رخ داد و يكى از آنها ارتباط صوفيان با درباره است كه منجر به گسترش كمى تصوف شد<ref>قربان نژاد، پريسا، تاريخ تصوف در آذربايجان، تبريز، انتشارات دانشگاه آزاد اسلامى، زمستان 1388، ص 218</ref>. 
اين دوران مقارن است با تأسيس طريقت خلوتيه و حيات شيخ كريم الدين محمد خوارزمى معروف به اخى الدين نور الخلوتى و برادرزاده وى شيخ ابی‌عبدالله سراج‌الدین ابن الشيخ اكمل الدين لاهيجى كه اين دوتن را نخستين بنیان‌گذاران <ref>برخى أخى كريم الدين و برخى سراج الدين را بنيان گذار خلوتيه مى‌دانند</ref> طريقت خلوتيه دانسته‌اند.
پس از تأسيس طريقت خلوتيه در اين زمان كه تحت‌تأثیر يک رخ داد سياسى بوده، عامل سياسى. اجتماعى دیگری نيز تأثير فراوانى در گسترش و رونق خلوتيه بر عهده داشت و آن عامل امپراتورى عثمانى به‌عنوان يک امپراتورى سنی‌مذهب و قدرت‌گرفتن طريقت صفويه و قزلباشان به‌عنوان طریق‌های صوفيانه با مذهب شيعى است. اختلافات اين دو با يكديگر باعث موضع‌گیری‌های امپراتورى عثمانى و انجام كارهايى عليه صفويه شد.
يكى از سیاست‌های امپراتورى عثمانى در مقابل حكومت صفويه، حمايت از طريقت خلوتيه به‌عنوان يک طريقت سنی‌مذهب بود. خلوتيه هم مثل طريقت صفويه، شاخه‌اى از زن هدیه بودند، لذا بسيارى از مردم از ترس کشته‌شدن به خلوتيه پناه بردند<ref>با اقتباس از كتاب علوى گرى در آناتولى در قرن شانزدهم از صائم ساواش كه انتشارات وادى در سال 2002 ضمن 250 صفحه آن را منتشر كرده است. و بنگريد به سايت http://www.fonlm:/2-98ia.com/ t58316.com.html. (تاريخ مراجعه: 5/4/1392)</ref>. 
همين عامل باعث گرايش بیش‌ازپیش مردم به خلوتيه و يكى از عوامل گسترش آن و فراتر رفتن آن از مرزهاى آذربايجان شد. البته اعزام مبلغين به اقصی‌نقاط عالم توسط يكى از شيوخ آن نيز تأثير بسزايى در گسترش خلوتيه داشته است كه به‌زودی مورد بررسى قرار خواهد گرفت.
 
===اولين انشعابات در طريقه، ورود به مصر و احياء مجدد آن===
 
اما طريقت نوپاى خلوتيه پس از تأسيس، تا زمان سيد يحيى جلال‌الدین ابن السيد بهاء الدين الشروانى الباكويى (وفات 867 يا 868 هـ.ق)<ref>وجدانى در كتاب طومار طرق عليه (خلوتيه سلسله نامه سي) سال وفات ايشان را 862 ذكر نموده است</ref> به شكل یک‌پارچه باقی‌مانده و پس از وی به چهارشاخه تقسيم گرديد. 
شاخه‌هاى بسيارى كه امروزه در طريقت خلوتيه موجود مى‌باشند همگى به سبب همتى بوده است كه سيد يحيى در اعزام خلفاى خود به ممالک اطراف داشته است.  به‌طوری‌که امروزه مى‌توانيم انشعابات فعالى از خلوتيه را در كشورهاى مختلفى از جهان از جمله: تركيه، آلبانى، يوگسلاوى، سوريه، فلسطين، اردن، مصر و ... مشاهده كنيم.
در حلقه ارشاد و تربيت شيروانى چند خليفه تربيت شدند كه عبارتند از:
1. على علاءالدین (برادر بزرگ‌تر سيد يحيى شيروانى.
2. پير شکرالله انصارى.
3. حبيب قره مانى (خلفاى وى مؤسس شاخه‌های سيواسيه و شمسيه مى‌باشند)<ref>فخرى، حجت، ذيل خلوتيه، دانش نامه جهان اسلام، زير نظر غلامعلى حداد عادل</ref>.
4. محمد بهاءالدین ارزنجانى  (پس از وی دو تن از خلفايش مؤسسین شاخه‌هایی جديد در طريقت بودند.
5. دهه عمر روشنى  (مؤسس شاخه روشنيه، اولین‌بار خلوتيه توسط شاگردان وى وارد مصر شد).
خلوتيه پس از سيد يحيى توسط همين خلفا به چهارشاخه تقسيم گشت كه مهم‌ترین آنها شاخه روشنيه است كه توسط دهه عمر روشنى تأسيس شد.
سه تن از شاگردان وى به نام‌های ابو عبدالرحمن محمد مهرتاش  (مؤسس شاخه دميرتاشيه)، ابراهيم گلشنى  (مؤسس شاخه گلشنيه) و شاهين خلوتى  براى اولین‌بار خلوتيه را وارد مصر كردند<ref>حدادى، محسن، ذيل ورود و گسترش در آفريقا، دانش نامه جهان اسلام، زير نظر غلامعلى حداد عادل</ref>.
يكى ديگر از مهم‌ترین شاخه‌های منشعب شده از سيد يحيى شاخه سنبليه است كه توسط پير بهاءالدین ارزنجانى  تأسيس گرديد كه پس از وی پيروانش دودسته شدند دست‌هاى به رهبرى ابراهيم تاج‌الدین كه خليفه وى، شاخه احمد به را تأسيس نمود و اين شاخه در عثمانى گسترش‌یافته و همان جا ماند و گروهى ديگر به رهبرى چلپى خليفه  (مؤسس شاخه جماليه) انشعاباتى داشتند كه بعدها اين شاخه‌ها به مصر رفته باعث احياء خلوتيه در مصر شدند كه ما در اينجا فقط به معرفى اين شاخه و انشعابات آن مى‌پردازيم.
پس از چلپى خليفه خلوتيه جماليه به دو شاخه سنبليه (توسط يوسف سنبل سنان متوفى 936 هـ . ق) و شعبانيه (توسط شعبان ولى ) تقسيم گرديد. يكى از شاگردان شعبان ولى به نام قره باش  ولى شاخه قره باشيه را تأسيس نمود. اين شاخه نيز توسط دو تن از شاگردان وى به دو شاخه نصوحيه، توسط محمد نصوحى (م، 1130 هـ ق استانبول )، وبكريه، توسط شيخ شمس الدين مصطفى بكرى،  تقسيم شد. خلوتيه در مرحله دوم، توسط وى به مصر راه يافت.
بكريه خود به سه شاخه تقسيم گرديد: كماليه، توسط شيخ كمال الدين مصطفى بكرى(متوفى  1199 هـ. ق، پسر شيخ شمس الدين مصطفى)، سمّانيه، توسط محمد بن عبد الكريم مدنى (متوفى 1189 هـ.. ق)  و حفنيه، توسط سيد شمس الدين محمد بن سالم الحفنى .
حفنيه شاخ‌هاى است كه در مصر باقى ماند و تمام شاخه‌هاى خلوتيه امروز مصر از انشعابات آن مى باشد<ref>مباحث مربوط به اين بخش به شكل پراكنده در منابع مختلف از جمله كتاب طومار طرق عليه و دانشنامه جهان اسلام و ساير منابع ذكر شده بود كه خلاص هاى از همه آنها در اينجا ذكرشد لذا غير از موارد معدود به منابع اشارهاى نشده است</ref>.
 
===فعالترين انشعابات خلوتيه در مصر===
در سايت‌ها كتاب‌ها و منابع مختلف نام شاخه‌ها و انشعابات متعدد و مختلفى از اين طريقت ذكر شده است كه برخى از آنها امروزه در مصر فعال اند و از برخى ديگر اطلاعاتى جزهمان نام وود ندارد ليكن در مجموع حدود 24 شاخه از اين طريقت در منابع مختلف در مصر يافت شد كه همراه باشيخ كنونى آن به ترتيب زير مى‌باشد:
• الاحمديه: احمد الطيب
• البكريه: محمد كوبلاى البكرى
• البهوتيه: محمد عمر البهوتى
• الجامعيه الرحمانيه
• الجلوتيه
• الجنديه: احمد حسين الجندى
• الجوديه: جوده عبدالعليم البكرى
• الدمرداشيه
• الدوميه: عبدالوهاب الاسيوطى
• السمانيه: عبدالعزيز محمد الجمل
• الشبراويه: محمد مصطفى عبد الخالق الشبراوى
• الصاويه: احمد السيد الصاوى
• الضيفيه: احمد محمد الشورابى
• العلوانيه: مالك محمد علوان
• المغازيه: نضال المغازى
• الغنيميه: محمد أبو الوفا تفتازانى
• القاياتيه: كامل القاياتى
• القصبيه: عبد الهادى احمد القصبى<ref>وى شيخ المشايخ كنونى مصر مى‌باشد.</ref>
• المحمديه: سليمان سامى محمد
• المروانيه: عمر محمد مروان
• المسلميه: حسن محمد حسن المسلمى
• المصلحيه: خالد فريد المصلحى
• الهاشميه: محمد محمود أبو هاشم
• الهراويه الحفنيه: محمد شمس الدين الهراوى
 
===شاخه‌هاى معاصر فعال در مصر===
 
از اين 24 انشعاب كه نام برده شد شش شاخه فعالتر از شاخه هاى ديگر هستند كه در ذيل به طور اجمالى به بيان برخى از ويژگى‌هاى اين چند شاخه اشاره مى‌كنيم:
 
====الشبراوية====
 
يكى از مهمترين انشعابات معاصر وفعال در مصر شاخه شبراويه است كه رهبرى آن را عبد الخالق الشبراوى به عهده دارد. اين شاخه توسط الشيخ عمر بن سيدى هيكل بن سيدى جعفر الشبراوى العمرى به وجود آمده است و نسب وى به عمر مى رسد. رهبرى اين طريقه بر عهده فرزندان وسپس نوادگان وى بوده است تا اينكه در سال (1994م) به مهندس عبد الخالق الشبراوى رسيده است.
سلسله شيوخ آن به ترتيب زير مى‌باشد:
شيخ جعفر الشبراوى
شيخ عبدالسلام الشبراوى
شيخ عبدالخالق عبدالسلام الشبراوى
شيخ مصطفى عبدالخالق مشهور به سيد كامل
شيخ مهندس محمد عبدالخالق الشبراوى
شبراويه يكى از قديميترين شاخه‌هاى فعال در مصر است كه تاريخ تأسيس آن مربوط به ابتداى قرن گذشته مى‌باشد.
اين طريقه در مصرو جهان عرب حدود يک ميليون مريد دارد كه به واسطه آداب و اخلاق و سلوک از بقيه طريقتها متمايز شده است. شبراويه داراى آدابى در حق شيخ، اخوان، مريد و... است. (البته كلا خلوتيه داراى چنين ويژگى مى‌باشد)<ref>سايت رسمى طريقت الشبراوية http://www.alkhlutih.com بشير، مروه، الشبراويه الخلوتيه، الاهرام اليومى. http://digital.ahram.org.eg ، (تاريخ مراجعه 7/5/1392)</ref>.
 
====المغازية====


از ديگر شاخه‌هاى معاصر مى‌توان طريقتا لمغازيه را نام برد. موسس اين طريقت سيد محمد المغازى مى‌باشد لكن زمانيكه المشيخة العامة للطريق الصوفية تأسيس شده و طريقه المغازيه به آن پيوست شيخ محمد عامر المغازى شيخ طريقت بود و در واقع نام وى به‌عنوان اولين شيخ اين شاخه در سازمان مشيخة العامه للطرق الصوفيه ثبت شده است.
=== تصوف ===
سلسله مشايخ ثبت شده اين طريقت به ترتيب زير مى‌باشد:
دده عمر روشنی (از شیوخ نخستین طریقت خلوتیه) اشعاری دارد كه در آن [[تصوف]] را به وجه زیر تعریف نموده است:
السيد محمد عامر المغازى
تصوف ترک دعواست، تصوف كمال معناست، تصوف ترک قیل وقال است، تصوف همان وجد است و سماع و حال است، تصوف حفظ اوقات و ترک طامات است، تصوف باب بذل و عطاست، تصوف بی مهرو و فاست، تصوف یک هدایت است از سوی خدا، تصوف آن است كه آدمی را دائم مراقب و شبها محاسب؛ نموده است، تصوف بستن قلب برای حق و سوختن دل با  آتش عشق است، تصوف افتادن در آتش عشق است بی تكلف<ref>وجدانى، صادق، ص 44</ref>.  


سيد على محمد عامر المغازى
=== صوفی ===
در ادامه نیز اشعاری درباره [[صوفی]] دارد با  این مضمون:
صوفی كسی ست كه نه مالک است و نه مملوک، صوفی كسی است كه واقف بر جمیع اسرار است، صوفی خورشیدی است كه كسوف ندارد، ستارهای است كه هرگز خسوف ندارد، و بدان آنكه لاف ولوف دارد مرد صوفی نیست كه صوفی آنست كه با  صفوت صاف و صوف شود و اهل صفا ، و این صاف شدن صوفی از خود وی نیست بلكه موهبت حق تعالی ست به وی، صوفی آن خوش نهادی ست كه نزد او خاک و زر برابر است و در آخر در جواب من الصوفی؟ باید گفت: صوفی آن است كه بی من و ما شود<ref>همان، ص 45</ref>.


سيد محمد على محمد عامر المغازى
=== وقت ===
   
ما بین دو زمان یعنی حال و آینده و می‌گویند صوفی ابن الوقت است یعنی صوفی كاری را انجام می‌دهد كه در حال حاضر اولی ست، صوفی قائم به مسائل حال است و اعنایی به آنچه برا و گذشته ندارد<ref>. http://www.alkhlutih.com(8/7/1392 تاریخ مراجعه)</ref>.
سيد محمد محمدعلى عامر المغازى


وشيخ كنونى آن سيد نضال السيد محمد محمد على محمد عامر المغازى
=== تفكر ===
تفكر از فضائل اعمال و مفتاح انوار و مبداء استبصار است، تفكر باز كننده علوم و رسیدن به معارف است لذا در قرآن، روایات و كلام بزرگان نیز بسیار بر آن تأكید شده است. برخی آن را راهنمای جنت دانسته و برخی مثل حسن بصری زندگی بدون تفكر را بیهوده می‌خوانند<ref>العسال، احمد، پیشین، ص 7</ref>.


در اين شاخه از خلوتيه علاوه بر مواليد نبى اكرم و ائمه اطهار: كه معمولا در اكثر شاخه‌ها اهتمام خاصى به آن دارند برخى جشن‌هاى خاص طريقه نيز انجام مى‌گيرد ا جمله: تولد سيد محمد المغازى الحسينى بزرگ كه در كنار ضريح وى در كفر شيخ برگزار مى‌گردد و نيز ميلاد فرزندان وى كه در نقاط مختلف جمهورى عربى مصر برگزار مى‌شود.
=== قبض و بسط و خوف و رجاء === 
اين طريقه علاوه بر اذكار و مراسمى كه معمولا در شاخه‌هاى خلوتيه براى بيعت و تشرف به طريقه وجود دارد صيغه بيعتى خاص خود دارند كه به ترتيب زير مى‌باشد:  
خوف از چیزی رخ می‌دهد كه در آینده قرار دارد، مثل خوف از دست دادن محبوب. وهمین طور است رجاء؛ كه امید به فضل محبوب است در آینده. اما قبض چیزی است كه در همان لحظه بدست می‌آید مثل بسط. خوف و رجا تعلقات قلب است در آینده و قبض و بسط واردات قلبی در حال است.
ابتدا به اين ترتيب به درگاه خداوند استغفار مى‌نمايند استغفر الله عدد مخلوقات الله من جميع ما كره الله قولا و فعلا وخاطرا وناظرا وأتوب ايه تبنا الى الله ورجعنا الى الله وندمنا على ما فعلنا وعزمنا على ان لا نعود الى المعاصى أبدا و برئنا من كل دين يخالف دين الإسلام سپس به ترتيب زير شهادتين را مى‌گويند و بر فرمانبردارى از شيخ عهد مى بندندوأشهد أن لا إله الا الله المتفرد بوحدانيه الأ؛ديه في سبوحات الفردانيه وأشهد أن سيدنا محمد عبدالله و رسوله و صفية من خلقه و حبيبه القائل (أنا الذي لا يعرف قدرى غير ربى) صدق النبى الأفخم و الرسول الأعظم اللهم إني أشهد أني قد أعاهد على طاعتك و كما أشهدك و أشهد نبيك على طاعة وإمتثال أوامره كما أعاهد شيخى وأستاذى و سيدى و ملازى حضرة سماحة السيد نظال المغازى الحسينى على طاعته ما دامت في طاعه الله و رسوله وأهل بيت رسوله الأكرم الطيبين الطاهرين وقراءه الاوراد والاذكار و حضور الليالى والحضرات وأن أكون خير دلال على الشرف في الطريق وافى الأمانه أمام الله ورسوله <ref>سايت رسمى شاخه المغازيه http://elmoghazyaa.mw3b.com   (تاريخ مراجعه 20/5/1392)</ref>
جنید در این باره می‌گوید: خوف از خدای تعالی در من ایجاد قبض می‌كند و رجاء و امید به وی ایجاد بسط می‌نماید، حقیقت جمع این دو می‌نماید و حق از هر دوی آنها مرا فارق می‌سازد؛ چون خوف باعث قبض در من شود آن را از بین می‌برد و چون به جراء بسط بیابم آن را از من رد می‌نماید<ref> http://www.alkhlutih.com(8/7/1392 تاریخ مراجعه)</ref>.  
المغازية هم چنين براى شروع مراسم حضره نيزورد مخصوص دارد. مراسم حضره همان گردهم آيى مريدان، براى اجراى آيين هاست كه معمولا بعد از ظهر يا شب در حياط يک خانه شخصى، ميدان عمومى، در مجاورت حجره يا در فضاى باز در نزديكى مرقد زاهد صورت مى‌گيرد<ref>اهتسوكو، كازئو، ذيل تصوف، دايره المعارف جهان نوين اسلام، ج 2، ص 163</ref>.


====القصبيه====
=== هیبت و انس ===
حقیقت هیبت همان غیبت است. فكل هائب غائب و حقیقت انس صحو است.
هیبت و انس به لحاظ درجه برتر از قبض و بسط هستند همان طور كه قبض از خوف و بسط از رجا برتر است<ref>همان</ref>. 


اين طريقه منتسب به موسس آن حسن القصبى و مشهور به ابى حامد الازهرى مى‌باشد. شيخ حسن القصبى خود را منسوب به امام حسن7  مى‌داند. وى از علماى بزرگ الازهر بوده و علاوه بر مشاركت‌هاى دينى و صوفيانه از فعالان سياسى مصر نيز مى‌باشد.
=== صحو و سكر ===
از تاليفات وى مى‌توان به كتاب الجواهر المكية، تحفه الصلوات، الوظيفة القصبية اشاره نمود.
صحو رجوع به احساس است بعد از غیبت و سكر غیبت از خود است. زمانیكه صفات جمالی حق مكشوف عبد شود سكر ایجاد می‌گردد، تجلیات جمالیه و شهود صفات كمالیه زمانی‌كه بر عبد مستولی گردد به طوری كه بنده چیزی جز حق نبیند، همه اشیا شیء واحدی به نظرش می‌رسد و به دلیل غلبه رؤیت حق نمی‌تواند بین حق و اشیا اطراف تمیزی قائل گردد  و دچار سكر و غیبت از خود می‌گردد و سكر بازگشت به احساس بعد از این حال است. فلمّا تجلّی ربّه للجبل، جعله دكّا و خرّ [[حضرت موسی|موسی]] صعقا<ref>همان</ref>.
القصبى در سال (1244 هـ . ق) از دنيا رفت و در مسجد بزرگ خودش به خاک سپرده شد. سالگرد ولادت وى از بزرگترين اعياد ساليانه طريقه مى‌باشد.
رهبرى طريقت قصبيه خلوتيه را پس ازوى پسرش شيخ حامد القصبى بر عهده گرفت و پس ازوى شيخ امام القصبى عهده داراين وظيفه گرديد. شيخ امام القصبى از علماى الازهر و متولى جامع الاحمدى در طنطا بوده، در آنجا به تدريس مذاهب اربعه مى پرداخت. شيخ امام القصبى در سال (1298 هـ . ق) از دنيا رفت و شيخ حامد القصبى و پس ازوى شيخ عبد العزيز القصبى رهبرى طريقت را عهده دار شدند. عبد العزيز در سال (1975م) از دنيا رفت و در جامع القصبى در كنار جدش به خاك سپرده شد.
در سال (1980م) اين طريقه از طرف مشيخة العامة لطرق الصوفيه به رسميت شناخته شد و احمد عبد الهادى القصبى بعنوان شيخ آن معرفى گرديد و در سال (1994م) بعنوان شيخ المشايخ صوفيه برگزيده شد.
در اين شاخه هر هفته روزهاى جمعه بين نماز عصر و نماز جمعه در جامع قصبيه برگذار مى‌گردد. مراسم حضره با سلام و صلوات بر پيامبر اكرم 9 آغاز مى‌گردد سپس به اذكار مخصوص طريقت قصبيه كه مى پردازند. اين مراسم در حضور شيخ طريقه و مرايدان انجام مى‌گيرد.
تعداد اعضاى اين شاخه از خلوتيه را بالغ بر هفتاد هزار نفر، اعم از مريدان و خلفا مى دانند<ref>بشير، مروه، الشيخ احمد الصاوى، الاهرام اليومى http://digital.ahram.org.eg (تاريخ مراجعه: 17/5/1392)</ref>.  


====الصاويه====
=== فنا و بقا ===  
فنا واژه‌ای است عربی و در لغت به معنای نیست و نابود شدن است و در اصطلاح عارفان، مستغرق شدن بنده در حق را گویند. بدانگونه كه بشریت بنده در ربوبیت حق محو شود. عرفا طریق الی الله را به مراحل و منازلی تقسیم كرده‌اند و فنا را نهایت سیر به سوی پروردگار دانسته‌اند. مثلا [[عطار نیشابوری|عطار]] در این راه قائل به هفت منزل شده است: طلب، عشق، معرفت، استغنا، [[توحید|توحید]]، حیرت، و فقر وفنا<ref>مقدم پور، فاطمه، فنا فی الله و بقاء بالله، تهران، 1383 ش، ص 190</ref>. 
فنا همان سقوط اوصاف ذمیمه و بقا همان بروز اوصاف حمیده است. چرا كه فنا غفلت [[انسان]] از نفس خود و از همه موجودات می‌باشد و در كل فنا در [[صوفیه|صوفیه]] همان فنا از خلق و بقی به حق تعالی می‌باشد<ref>همان</ref>. 


اين شاخه توسط احمد الساوى در سال 1020 ق تأسيس و شهر جيزه به‌عنوان مركز آن تعيين شده است. احمد الصاوى خود از دانش آموختگان و اساتيد الازهر بوده و به تقوا و درستكارى معروف بوده است. لذا هنگامى كه دعوت براى صاويه خلوتيه بين طلاب الأزهر منتشر شد كسانى كه وى را مى شناختند و از شيوه و روش وى مطلع بودند سريعا به اين طريقه روى آوردند به شكلى كه شيوه و روش وى مطلع بودند سريعا به اين طريقه روى آوردند به شكلى كه در چهار قرن گذشته اين شاخه به شدت انتشار يافت، تا جائيكه در شهرهاى مختلف صاحب مريدان و مراكز بسيار شد از جمله در الفيوم، الغرنيه، الاسكندريه، المنيا، سوهاج، اسيوط و... .
===سلسله نسب و كرسی‌نامه طریقت خلوتیه===
طريقت الصاويه به رغم ارتباطى كه با الازهر دارد هيچ گاه موقف آشكار در مواجه با مسائل سياسى ندارد، غير از زمان حمله فرانسويان كه به دعوت شيخ احمد الصاوى هزاران نفر از طلاب الازهر داو طلب مقابله با فرانسويان شدند.
بسیاری از كتاب‌ها به بحث سلسله نسب طریقت خلوتیه پرداخته‌اند و همه آنها خلوتیه را منتسب به امام علی دانسته‌اند اما اختلافات اندكی در چگونگی این انتساب وجود دارد كه به نقل نمونه‌هایی از آن می‌پردازیم. در بسیاری از منابع كرسی نامه‌های متعدد نقل شده است اما كرسی نامه ذكر شده جمع بین چهار منبع زیراست:
اين شاخه از خلوتيه به جهاتى، متفاوت از بقيه طريقت‌ها مى‌باشد و آن الزامى است كه براى مشايخ آن از جهت تحصيل در الازهر دارد يعنى؛ اين شاخه از خلوتيه بين تمام طريقت‌هاى صوفيانه تنها طريقى است كه مشايخ آن ملزم به تحصيل در الازهر مى‌باشند.
اين طريقه، طريقتى نيست كه از دنيا روى گردان شده به آخرت بپردازد بلكه آن را قبول مى‌كند و به تفاعل با آن مى پردازد لذا مريدان بسيارى از الازهر و طلاب آن دارد.
طريقت الصاويه در سال (1979م) و در زمان شيخ سيد الصاوى وارد مجلس الاعلى للطرق الصوفيه شد.
مريدان اين طريقت اورادى از شيخ مصطفى بكرى و شيخ احمد الدردير حفظ مى‌كنند و ورد مشهور بين آنها ورد الصحا و ورد الستار مى‌باشد. اين شاخه، منشعب از شاخه درديريه خلوتيه مى‌باشد.  ‌
مراسم حضره در روزهاى دوشنبه و پنج شنبه هر هفته در مراكز مختلف طريقه برگزار مى‌گردد. اين مراسم بات لاوت آيات قرآن كريم آغاز مى‌گردد و در آن به القاء و تعليم دروس دينى، كيفيت تخلق به اخلاق محمدى9 و قرائت اوراد طريقه در حلقه‌هاى ذكر مى‌پردازند.
اين طريقت تاكنون حدود صد هزار مريد اعم از طلاب و اساتيد الازهر، ائمه جماعات و... دارد و از مشهورترين مريدان آن مى‌توان وزير عبد المنعم الصاوى وزير الثقافة والإعلام سابق را نام برد<ref>http://today.almasryalyoum.com (تاريخ مراجعه: 25/5/1392)</ref>.


====المحمديه====
البحوث السنیة عن بعض الرجال اسانید الطریقة الخلوتیة، طومار طرق علیه (خلوتیه سلسله نامه سی)<ref>در صفحات آغازین كتاب طومار طرق علیه (خلوتیه سلسله نامه سى) اطلاعات نسبتا خوبى درباره اختلافات جزئى موجود در چند كرسى نامه بیان شده است</ref> ، كیفیة اهداء فواتح لرجال سلسلتین القاریة والخلوتیةوثمرات الفواد.


شاخه محمديه خلوتيه يكى از طريقت‌هاى مهم مصر به شمار مى‌رود كه حدود صد سال پيش در قاهره توسط شيخ محمد عيد الشافعى تأسيس شد و در 29 يوليو 1951م، 17 شوال 1371 هـ . ق. تأسيس آن اعلام گرديده به تبرک نام پيامبر9 الخلوتيه المحمديه ناميده شد. شيخ كنونى آن شيخ سامى سليمان مى‌باشد.
امام علی7، حسن بصری، حبیب اعجمی، داوود طائی، معروف كرخی، سری سقطی، جنید بغدادی، ممشاد دینوری <ref>سایت رسمى شاخه شبراویه پس از ممشاد دینورى نام محمد دینورى ذكر نموده است</ref>، محمد البكری، وجیه الدین القاضی، عمر البكری، نجیب الدین سهروردی <ref>از محمد البكرى تا سهروردى مورد اختلاف نسخ مختلف است اما در بقیه تقریبا بین نسخ مختلف اشتراک نظر وجود دارد</ref>، قطب الدین ابهری، ركن الدین محمد البخاری <ref>در برخى نسخ مثل كیفیة اهداء فواتح لرجال سلسلتین القادریة و الخلوتیة ص 10 وسایت شاخه الشبراویه، وى را ركن الدین محمد النجاشى نامیده‌اند</ref>، شیخ شهاب الدین محمد تبریزی، شیخ جمال الدین تبریزی <ref>طومار طرق علیه (خلوتیه سلسله نامه سى) و سایت شاخه الشبراویه شیخ جمال الدین را با عنوان شیراى نامیه است ودو كتاب ثمرات الفواد و البحوث السنیة عن بعض الرجال اسانید الطریقة الخلوتیة هر دو را تبریزى نامیده است</ref>، ابراهیم زاهد گیلانی<ref>سایت شاخه الشبراویه پس از ابراهیم زاهد گیلانى نام عمر الخلوتى و خلفاى بعد ازوى را آورده است و شیوخ قبلى را ذكر ننموده است</ref>،سعد الدین فرغانی<ref>نام وى در كتاب هاى كیفیة اهداء فواتح لرجال سلسلتین القادریة والخلوتیة، البحوث السنیة عن بعض الرجال اسانید الطریقة الخلوتیة وثمرات الفواد نیامده است و پس از ابراهیم زاهد گیلانى بى و اسطه نام محمد الخلوتى آمده است</ref>.
اين طريقه توجه ويژهاى به مسائل اجتماعى داشته و جمعيت‌هاى اجتماعى متعددى براى برخى اصلاحات اجتماعى تأسيس نموده است از جمله:
جمعية الرعاية الاسلامية، جمعية الأيادى البيضاء كه تابع وزارت تضامن اجتماعى بوده و براى خدمت به اعضاى طريقه بوجود آمده است، دفتر فرهنگى براى دعوت به صوفيه، موسس‌هاى براى دروس اسلامى و صوفى و...
در طريقتا لمحمديه الخلوتيه مراسم حضره جمعه هر هفته بعد از نماز عشاء برپا مى‌گردد. در اين مراسم مريدان به شكل دايره يا در صفوف منظم قرار مى‌گيرند و چراغ‌ها خاموش مى‌شود. با قرائت فاتح‌هاى براى حضرت رسول الله9و بعد براى، موسس، مراسم آغاز مى‌گردد. در ادامه سه بار سوره اخلاص، يک بار معوذتين و يک بار فاتحه قرائت مى‌گردد، اين بخش را باط ى مراحل زير پايان مى‌دهند و بعد ايستاده مراسم حضره را به جاى مى‌آورند.
ابتدا ذكر سُبْحٰانَ رَبِّكَ رَبِّ اَلْعِزَّةِ عَمّٰا يَصِفُونَ وَسَلاٰمٌ عَلَى اَلْمُرْسَلِينَ وَاَلْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ اَلْعٰالَمِينَ را مى‌گويند، سپس با گفتن أَسْتَغْفِرُ اَللَّهَ اَلْعَظِيمَ صد بار و أَسْتَغْفِرُ اَللَّهَ اَلْعَظِيمَ اَلَّذِي لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ اَلْحَيُّ اَلْقَيُّومُ ذَا اَلْجَلاَلِ وَ اَلْإِكْرَامِ وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ سه بار، ولا إله إلا الله صد بار، از درگاه خداوند طلب بخشش مى‌نمايند و در آخر اين دعا را مى‌خوانند: اللهم إنك أمرتنا بهذه الكلمة و وعدتنا عليها الجنة وإنك لا تخلف الميعاد.
پس از پايان مراسم حضره فاتح هاى قرائت كرده و سه بار لا اله الا الله مى‌گويند و مجلس پايان مى‌گيرد<ref>بشير، مروه، الشيخ سليمان محمود، الاهرام اليومى. http://digital.ahram.org.eg (تاريخ مراجعه 1/6/1392)</ref>..
 
====الغنيمية====
 
اين شاخه از خلوتيه جزء يكى از قديميترين طريقت‌هاى مصر مى‌باشد. شيخ فعلى آن شيخ اسماعيل غنيمى است و اين طريقت در نقاط مختلف مصر و در كشورهاى ديگر مثل مغرب، الجزاير، سوريه و يمين انتشار دارد.
مشايخ اين طريقت در دعوت مريدان به طريقه، توجه خاصى به علوم فقهى و عبادات دارند و نيز مردم را به دورى و خلاصى از جمد و تحريک به برخواستن عليه چهل مى‌كنند و خواستار ايجاد مدينه فاضله در كشورشان هستند.
عقايد و فعاليت‌هاى اين طريقه از ابتداى تأسيس قائم بر كتاب و سنت بوده و مخالف با تمام مباحث و مسائل دور از اسلام هستند.
از مهمترين شيوخ اين طريقه مى‌توان شيخ غنيمى تفتازانى را نام برد؛ وى روزنامه نگار، خطيب و عالم بزرگى بود كه برسه زبان انگليسى، فرانسوى و تركى اشراف كامل داشت. وى نقش پر رنگ و مؤثرى در مواضع ضد استعمارى داشته، مقالات و سخنرانى هايش در اين زمينه معروف مى‌باشد.
شيخ تفتازانى تأليفات بسيارى نيز داشته است مثل مجله البشائر لخدمة الدين و التصوف والأدب كه در سال (1909م) منتشر كرد و ماله حديث الصيام كه ستون دائمى روزنامه الاهرام در ماه رمضان هر سال بود كه از سال 1922م) آغاز و تا پايان زندگىش ادامه داشت.
از ديگر شيوخ مهم آن دكتر ابوالوفا تفتازانى (1930 – 1994م) مى‌باشد كه نايب رئيس دانشگاه قاهره و شيخ المشايخ سابق طرق صوفيه بوده است، وى اولين كسى است كه بين فلسفه و تصوف آكادميک و تصوف سنتى را جمع نموده و شاگرد اساتيد بزرگى در فلسفه مثل مصطفى عبد الرازق بوده است<ref>بشير، مروه، الغنيمية الخلوتيه، الاهرام اليومى. http://digital.ahram.org.eg (تاريخ مراجعه 29/5/1392)</ref>.
وى هم چنين در تبديل تصوف به علمى قابل بحث و تدريس نيز تلاش بسيار نموده است. دكتر ابوالفا كوشيده است از تصوف در حل مسائل عصر استفاده نمايد و هم چنين در پاک نمودن تصوف از اباطيل و خرافاتى كه در طى قرون وارد صوفيه شده است، نيز تلاش بسيار نموده است.
 
===سلسله نسب و كرسى نامه طريقت خلوتيه===
 
بسيارى از كتابها به بحث سلسله نسب طريقت خلوتيه پرداخته‌اند و همه آنها خلوتيه را منتسب به امام على دانسته‌اند اما اختلافات اندكى در چگونگى اين انتساب وجود دارد كه به نقل نمونه‌هايى از آن مى‌پردازيم. در بسيارى از منابع كرسى نامه‌هاى متعدد نقل شده است اما كرسى نامه ذكر شده جمع بين چهار منبع زيراست:
 
البحوث السنية عن بعض الرجال اسانيد الطريقة الخلوتية، طومار طرق عليه (خلوتيه سلسله نامه سى)<ref>در صفحات آغازين كتاب طومار طرق عليه (خلوتيه سلسله نامه سى) اطلاعات نسبتا خوبى درباره اختلافات جزئى موجود در چند كرسى نامه بیان شده است</ref> ، كيفية اهداء فواتح لرجال سلسلتين القارية والخلوتيةوثمرات الفواد.
 
امام على7، حسن بصرى، حبيب اعجمى، داوود طائى، معروف كرخى، سرى سقطى، جنيد بغدادى، ممشاد دينورى <ref>سايت رسمى شاخه شبراويه پس از ممشاد دينورى نام محمد دينورى ذكر نموده است</ref>، محمد البكرى، وجيه الدين القاضى، عمر البكرى، نجيب الدين سهروردى <ref>از محمد البكرى تا سهروردى مورد اختلاف نسخ مختلف است اما در بقيه تقريبا بين نسخ مختلف اشتراک نظر وجود دارد</ref>، قطب الدين ابهرى، ركن الدين محمد البخارى <ref>در برخى نسخ مثل كيفية اهداء فواتح لرجال سلسلتين القادرية و الخلوتية ص 10 وسايت شاخه الشبراويه، وى را ركن الدين محمد النجاشى ناميده‌اند</ref>، شيخ شهاب الدين محمد تبريزى، شيخ جمال الدين تبريزى <ref>طومار طرق عليه (خلوتيه سلسله نامه سى) و سايت شاخه الشبراويه شيخ جمال الدين را با عنوان شيراى ناميه است ودو كتاب ثمرات الفواد و البحوث السنية عن بعض الرجال اسانيد الطريقة الخلوتية هر دو را تبريزى ناميده است</ref>، ابراهيم زاهد گيلانى<ref>سايت شاخه الشبراويه پس از ابراهيم زاهد گیلانى نام عمر الخلوتى و خلفاى بعد ازوى را آورده است و شيوخ قبلى را ذكر ننموده است</ref>،سعد الدين فرغانى<ref>نام وى در كتاب هاى كيفية اهداء فواتح لرجال سلسلتين القادرية والخلوتية، البحوث السنية عن بعض الرجال اسانيد الطريقة الخلوتية وثمرات الفواد نيامده است و پس از ابراهيم زاهد گيلانى بى و اسطه نام محمد الخلوتى آمده است</ref>.


مبانی اعتقادی طریقه خلوتیه با توجه به اصول اعتقادات از منظر این طریقت مورد بررسی قرار می‌گیرد.
مبانی اعتقادی طریقه خلوتیه با توجه به اصول اعتقادات از منظر این طریقت مورد بررسی قرار می‌گیرد.
==توحيد در خلوتيه==


شرقاوى در صفحه 432 كتاب الكوكب الدرى الرفيع [[توحید|توحيد]] را در چهار چيز بيان مى‌كند:
==توحید در خلوتیه==
1. نفى كثرت و عدد در قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ.
شرقاوی در صفحه 432 كتاب الكوكب الدری الرفیع [[توحید|توحید]] را در چهار چیز بیان می‌كند:
2. نفى شريک و مثل و ضد در اللَّهُ الصَّمَدُ.
1. نفی كثرت و عدد در قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ.
3. نفى علت و معلول در لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ.
2. نفی شریک و مثل و ضد در اللَّهُ الصَّمَدُ.
4. نفى شبيه و نظير در  وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُواً أَحَدٌ<ref>بن حجازى الشرقاوى، عبدالله، پيشين، ص 432</ref>.  
3. نفی علت و معلول در لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ.
هم چنين در جايى ديگر ذيل پرسش و پاسخى اشاره به بحث وحدت وجود كرده بيان مى‌كند خلوتيان قائل به وحدت وجود بوده و در باب اسقاط تكليف كسانى را كه چنين عقيدهاى دارند را قبول ندارند و آنها را جهله وحدت وجوديان مى‌دانند<ref>الشرقاوى، منصور محمد هيكل، پيشين، ص 431</ref>.  
4. نفی شبیه و نظیر در  وَلَمْ یَكُن لَّهُ كُفُواً أَحَدٌ<ref>بن حجازى الشرقاوى، عبدالله، پیشین، ص 432</ref>.  
و در باب اتحاد نيز اين طور توضيح مى‌دهد كه اگر كسى از كلام متصوفه تصور اتحاد را كرده اين فقط نگاهى ظاهرى است و مراد صوفى ظاهر امر نيست بلكه آنها بجز خداى واحد متصرفى را در وجود نمى بينند و اين حالى ذوقى ايجاد مى نمايد كه آنها را از كثرات به سمت كليت پيش مى‌برد و در فردانيت محض غرق مى‌شود و عقل هايشان نيز در اين فردانيت غرق شده، مانند مبهوتين مى‌شوند و از آنها چيزى جز خدا باقى نمى‌ماند پس مانند انسان‌هاى مست شده، مست مى شوند و كلام عشاق مست بر زبان مى آورند.
هم چنین در جایی دیگر ذیل پرسش و پاسخی اشاره به بحث وحدت وجود كرده بیان می‌كند خلوتیان قائل به وحدت وجود بوده و در باب اسقاط تكلیف كسانی را كه چنین عقیدهای دارند را قبول ندارند و آنها را جهله وحدت وجودیان می‌دانند<ref>الشرقاوى، منصور محمد هیكل، پیشین، ص 431</ref>.  
و در باب اتحاد نیز این طور توضیح می‌دهد كه اگر كسی از كلام متصوفه تصور اتحاد را كرده این فقط نگاهی ظاهری است و مراد صوفی ظاهر امر نیست بلكه آنها بجز خدای واحد متصرفی را در وجود نمی‌بینند و این حالی ذوقی ایجاد می‌نماید كه آنها را از كثرات به سمت كلیت پیش می‌برد و در فردانیت محض غرق می‌شود و عقل هایشان نیز در این فردانیت غرق شده، مانند مبهوتین می‌شوند و از آنها چیزی جز خدا باقی نمی‌ماند پس مانند انسان‌های مست شده، مست می‌شوند و كلام عشاق مست بر زبان می‌آورند.


==اسماء سبعه==
==اسماء سبعه==
اسماء سبعه به ترتیب لا الا الله، الله، هو، حق، حی، قیوم وقهار استگ<ref>ولپینارلى، عبدالباقى، پیشین،  ص 273. وجدانى، صادق، پیشین، ص 28</ref>.
كه مبنای سلوک خلوتیه همین اسماء هفتگانه یا اسماء سبعه و اشتغال به آن است، به شكل آشكار و یا پنهان با علم به وقایع و تعبیر و تاویل آن<ref>بروسوى، اسماعیل حقى، پیشین، ص 27. و علوى شریف، على، اصول مشایخ خلوتیه، نسخه خطى، موجود در كتابخانه مجلس شوراى اسلامى، صص 42 و 28</ref>.خلوتیان اسماء سبعه را به نوعی یایه سلوک می‌دانند یعنی سیر معنوی را با ذكر اسماء الهی و ریاضت امكان پذیر می‌دانند<ref>گولپینارلى، عبدالباقى، مولویه پس از مولانا، ترجمه توفیق سبحانى، چاپ اول، چاووشگرانن 1382، ص 397</ref>.
گفته‌اند ابراهیم زاهد گیلانی در سیر و سلوک خویش به ذكر اسماء سبعه می‌پرداخته و نیز به روایتی جنید نیز سیرو سلوک در اسماء سبعه را داشته است. هر چند این روایت صحیح نباشد لیكن مقصود اصلی پرداختن به ذكر خدای تعالی است. پیر عمر خلوتی اولین بار اسماء سبعه كه از امهات اذكار خلوتیه است را به دده عمر روشنی ابلاغ نمود<ref>وجدانى، صادق، پیشین، صص 35 و 28</ref>.
شنبه: یا قهار، یا عظیم، یا ودود، یا لطیف یا الله.
یک شنبه: لا اله الا الله، یا وهاب، یا قادر، یا كریم یا الله.
دو شنبه: یا الله، یا فتاح، یا قوی، یا باسط یا الله.
سه شنبه: یا هو، یا واحد، یا جلیل، یا عزیز یا الله.
چهارشنبه: یا حق، یا احد، یا جمیل، یا معز یا الله.
پنج شنبه: یا حی، یا صمد، یا هادی، یا غنی یا الله.
جمعه: یا قیوم، یا علیم، یا مالک، یا مغنی یا الله.


اسماء سبعه به ترتيب لا الا الله، الله، هو، حق، حى، قيوم وقهار استگ<ref>ولپينارلى، عبدالباقى، پيشين،  ص 273. وجدانى، صادق، پيشين، ص 28</ref>.
متأسفانه به علت تعدد شعبات و شاخه‌های موجود در طریقه امكان بیان تفاوت اذكار در هر شاخه وجود ندارد اما مشخص شد كه اسماء سبعه در تمام شعبات وجود دارد با تفاوت هایی در تعداد همان گونه كه گذشت.
كه مبناى سلوک خلوتيه همين اسماء هفتگانه يا اسماء سبعه و اشتغال به آن است، به شكل آشكار و يا پنهان با علم به وقايع و تعبير و تاويل آن<ref>بروسوى، اسماعيل حقى، پيشين، ص 27. و علوى شريف، على، اصول مشايخ خلوتيه، نسخه خطى، موجود در كتابخانه مجلس شوراى اسلامى، صص 42 و 28</ref>.خلوتيان اسماء سبعه را به نوعى يايه سلوک مى‌دانند يعنى سير معنوى را با ذكر اسماء الهى و رياضت امكان پذير مى‌دانند<ref>گولپينارلى، عبدالباقى، مولويه پس از مولانا، ترجمه توفيق سبحانى، چاپ اول، چاووشگرانن 1382، ص 397</ref>.
به عقیده خلوتیان هر سالگی باید به ترتیب از اولین اسم شروع نماید و تا آخرین اسم مداوت به همه اسماء داشته باشد تا حقیقته راسم دروی ملكه شود و بتواند وارد اسم بعدی شود كه بحث منازل سبعه كه منطبق بر همین اسما سبعه هستند در بخش مربوط به منازل و مقامات ذكر خواهد شد.
گفته‌اند ابراهيم زاهد گيلانى در سير و سلوک خويش به ذكر اسماء سبعه مى پرداخته و نيز به روايتى جنيد نيز سيرو سلوک در اسماء سبعه را داشته است. هر چند اين روايت صحيح نباشد ليكن مقصود اصلى پرداختن به ذكر خداى تعالى است. پير عمر خلوتى اولين بار اسماء سبعه كه از امهات اذكار خلوتيه است را به دده عمر روشنى ابلاغ نمود<ref>وجدانى، صادق، پيشين، صص 35 و 28</ref>.
شنبه: يا قهار، يا عظيم، يا ودود، يا لطيف يا الله.
يک شنبه: لا اله الا الله، يا وهاب، يا قادر، يا كريم يا الله.
دو شنبه: يا الله، يا فتاح، يا قوى، يا باسط يا الله.
سه شنبه: يا هو، يا واحد، يا جليل، يا عزيز يا الله.
چهارشنبه: يا حق، يا احد، يا جميل، يا معز يا الله.
پنج شنبه: يا حى، يا صمد، يا هادى، يا غنى يا الله.
جمعه: يا قيوم، يا عليم، يا مالک، يا مغنى يا الله.
 
متأسفانه به علت تعدد شعبات و شاخه‌هاى موجود در طريقه امكان بيان تفاوت اذكار در هر شاخه وجود ندارد اما مشخص شد كه اسماء سبعه در تمام شعبات وجود دارد با تفاوت هايى در تعداد همان گونه كه گذشت.
به عقيده خلوتيان هر سالگى بايد به ترتيب از اولين اسم شروع نمايد و تا آخرين اسم مداوت به همه اسماء داشته باشد تا حقيقته راسم دروى ملكه شود و بتواند وارد اسم بعدى شود كه بحث منازل سبعه كه منطبق بر همين اسما سبعه هستند در بخش مربوط به منازل و مقامات ذكر خواهد شد.
 
==معاد نزد خلوتيان==
 
همان طور كه در اكثر طرق [[صوفیه|صوفيه]] [[معاد]] و توجه به آخرت جزء مسائل مهم و مباحث مطرح در [[طریقت|طريقت]] مى‌باشد خلوتيه نيز از اين امر مستثنى نبوده و اكثر شيوخ آن در آثار و يا سخنان خويش آشكار و پنهان بحث از معاد را به ميان آورده و اين موضوع را مطرح نموده‌اند كه در ادامه به برخى از آنان اشاره شده است:
احمد العسال در كتاب الرساله الملكيه في سلوک طريق الخلوتيه خود در صفحات مختلف ذيل مباحثى كه به توضيح آنها پرداخته است اشاره به بحث معاد با اسامى مختلف آن داشته است از جمله در صفحه 11 خطاب به علماى زمان مى‌گويد:
خوب است كه علماى زمان مان فكر كنند كه چه اعمالى در روز حساب برايمان مفيد است. اعمال كسانى كه به روز حساب ايمان دارند همان اعمال كسانى است كه به جنت و نارايمان دارند. كسىه از آتش مى‌هراسد با ترک شهوات، شبهات حرام، ترک معاصى و... از آن مى‌گريزد و كسى كه طالب بهشت است با انجام فرايض و نوافل سعى در بدست آوردن آن دارد. و عالمى كه حرص به دنيا دارد و نمى تواند اينها را با ثمره علم بدست بياورد، وقتى كه از دنيا برود مثل عوام مرده است و گناهان همراه اوست<ref>العسال، احمد، پيشين، ص 11</ref>.
 
==رابطه شريعت، طريقت، حقيقت در نگاه خلوتيان==
 
با نگاهى بر معتقدات خلوتيان، كتب و نصايحى كه آنان براى مريدان برجاى گذاشته‌اند مى‌توان  دريافت با هر عقيده و سخنى كه مخالفت با  شرع داشته و رنگ و بوى اباحه‌گرى داشته باشد به شدت مخالف بوده و مريدان را از آن برحذر داشته‌اند.
شرقاوى در كتاب كوكب الدرى الرفيع ذيل پرسش و پاسخى اشاره به بحث وحدت وجود كرده بيان مى‌كند خلوتيان قائل به وحدت وجود بوده و در باب اسقاط تكليف كسانى را كه چنين عقيدهاى دارند را قبول ندارند و آنها را جهله وحدت وجوديان مى‌دانند<ref>الشرقاوى، منصور محمد هيكل، پيشين، ص 431</ref>.
و درجايى ديگر مصطفى البكرى چنين گفته است: بر اهل طريق واجب است در راهى قدم نگذارد كه شرع از آنها نهى كرده كه هر كس از [[شریعت|شريعت]] محمدى تخطى كند گمراه از راه درست و مرضيه است. شريعت اصل است و طريقت فرع برآن، هر كه اصل را رها كند فرع نمى‌تواند سودى به حال وى داشته باشد و شريعت بدون طريقت عاطل است و حقيقت بدون شريعت باطل. لذا شيخ محى الدين مى‌گويد: چيزى كه شريعت را زايل نمايد فايدهاى ندارد و نيز واجب است برسالكين قيام به همه اوراد طريق بدون اخلال در چيزى از آنها<ref>البكرى، مصطفى، پيشين، ص5</ref>.  


==ديدگاه خلوتيه نسبت به اهل بيت==
==معاد نزد خلوتیان==
همان طور كه در اكثر طرق [[صوفیه|صوفیه]] [[معاد]] و توجه به آخرت جزء مسائل مهم و مباحث مطرح در [[طریقت|طریقت]] می‌باشد خلوتیه نیز از این امر مستثنی نبوده و اكثر شیوخ آن در آثار و یا سخنان خویش آشكار و پنهان بحث از معاد را به میان آورده و این موضوع را مطرح نموده‌اند كه در ادامه به برخی از آنان اشاره شده است:
احمد العسال در كتاب الرساله الملكیه فی سلوک طریق الخلوتیه خود در صفحات مختلف ذیل مباحثی كه به توضیح آنها پرداخته است اشاره به بحث معاد با اسامی مختلف آن داشته است از جمله در صفحه 11 خطاب به علمای زمان می‌گوید:
خوب است كه علمای زمان مان فكر كنند كه چه اعمالی در روز حساب برایمان مفید است. اعمال كسانی كه به روز حساب ایمان دارند همان اعمال كسانی است كه به جنت و نارایمان دارند. كسیه از آتش می‌هراسد با ترک شهوات، شبهات حرام، ترک معاصی و... از آن می‌گریزد و كسی كه طالب بهشت است با انجام فرایض و نوافل سعی در بدست آوردن آن دارد. و عالمی كه حرص به دنیا دارد و نمی‌تواند اینها را با ثمره علم بدست بیاورد، وقتی كه از دنیا برود مثل عوام مرده است و گناهان همراه اوست<ref>العسال، احمد، پیشین، ص 11</ref>.


در منابع مختلف اين طريقه اعم از كتب و يا سايت‌هاى شاخه‌هاى مختلف آن بدست آمد حب [[اهل بیت|اهل بيت]] از اصول اساسى تمام انشعابات اين طريقه بوده و همه آنها خلوتيه را منسوب به حضرت امير المؤمنين مى‌دانند. هم چنين بسيارى از اقطاب سعى در رساندن نسب خود به [[ائمه اطهار(ع)|ائمه اطهار]]: دارند.
==رابطه شریعت، طریقت، حقیقت در نگاه خلوتیان==
علاوه بر اينها بسيارى موارد در سخنان اقطاب شاهد استناد به ائمه اطهار: ويا تأكيد برحب و پيروى از اهل بيت مى‌باشد، از جمله در سايت رسمى شاخه المغازيه مطلبى تحت عنوان فضائل آل البيت روايت شده از محمد عامر المغازى، با  محتوى زير درج شده است كه نمون‌هاى از اين موارد است:
با نگاهی بر معتقدات خلوتیان، كتب و نصایحی كه آنان برای مریدان برجای گذاشته‌اند می‌توان  دریافت با هر عقیده و سخنی كه مخالفت با  شرع داشته و رنگ و بوی اباحه‌گری داشته باشد به شدت مخالف بوده و مریدان را از آن برحذر داشته‌اند.
خداوند متعال توسط رسول گرامى خويش ما را امر به مودت اهل بيت:نموده است قُلْ لاٰ أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا اَلْمَوَدَّةَ فِي اَلْقُرْبىٰ كه از نشانه‌هاى اين مودت زيارت قبور مطهر ائمه اطهار: و توسل به آنها براى در خواست شفاعت جد گراميشان حضرت رسول الله مى باشد.
شرقاوی در كتاب كوكب الدری الرفیع ذیل پرسش و پاسخی اشاره به بحث وحدت وجود كرده بیان می‌كند خلوتیان قائل به وحدت وجود بوده و در باب اسقاط تكلیف كسانی را كه چنین عقیدهای دارند را قبول ندارند و آنها را جهله وحدت وجودیان می‌دانند<ref>الشرقاوى، منصور محمد هیكل، پیشین، ص 431</ref>.
در ادامه همين مطلب المغازى درباره حضرت زهرا بحث مى‌كند و احاديثى از رسول الله درباره ايشان را بيان مى‌كند:
و درجایی دیگر مصطفی البكری چنین گفته است: بر اهل طریق واجب است در راهی قدم نگذارد كه شرع از آنها نهی كرده كه هر كس از [[شریعت|شریعت]] محمدی تخطی كند گمراه از راه درست و مرضیه است. شریعت اصل است و طریقت فرع برآن، هر كه اصل را رها كند فرع نمی‌تواند سودی به حال وی داشته باشد و شریعت بدون طریقت عاطل است و حقیقت بدون شریعت باطل. لذا شیخ محی الدین می‌گوید: چیزی كه شریعت را زایل نماید فایدهای ندارد و نیز واجب است برسالكین قیام به همه اوراد طریق بدون اخلال در چیزی از آنها<ref>البكرى، مصطفى، پیشین، ص5</ref>.  
قال رسول الله إنما  سميت فاطمة بهذا الاسم لان الله سبحانه وتعالى فطمها و ذريتها عن النار وفي رواية و محبيها عن النار ايشان را فاطمه ناميدم چرا كه خداوند تعالى ايشان و فرزندانش، و به روايتى محبان ايشان را از آتش دور ساخت .
بسيارى از اين دستا روايات واحاديث در ذيل همين نوشته و جاهاى ديگر از خلوتيه موجود است كه همگى مؤيد تأكيد آنان بر حب اهل بيت: مى‌باشد.
با  توجه به مباحث مطرح شده در منابع مختلف مى‌توان اين طور نتيجه گرفت كه پيروان اين طريقت در مبانى مختلف عقيدتى خود پيرو مكتب [[ابن عربی|ابن عربى]] هستند.


==دیدگاه خلوتیه نسبت به اهل‌بیت==
در منابع مختلف این طریقه اعم از كتب و یا سایت‌های شاخه‌های مختلف آن بدست آمد حب [[اهل بیت|اهل بیت]] از اصول اساسی تمام انشعابات این طریقه بوده و همه آنها خلوتیه را منسوب به حضرت امیر المؤمنین می‌دانند. هم چنین بسیاری از اقطاب سعی در رساندن نسب خود به [[ائمه اطهار(ع)|ائمه اطهار]]: دارند.
علاوه بر اینها بسیاری موارد در سخنان اقطاب شاهد استناد به ائمه اطهار: ویا تأكید برحب و پیروی از اهل بیت می‌باشد، از جمله در سایت رسمی شاخه المغازیه مطلبی تحت عنوان فضائل آل البیت روایت شده از محمد عامر المغازی، با  محتوی زیر درج شده است كه نمون‌های از این موارد است:
خداوند متعال توسط رسول گرامی خویش ما را امر به مودت اهل بیت:نموده است قُلْ لاٰ أَسْئَلُكُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا اَلْمَوَدَّةَ فِی اَلْقُرْبیٰ كه از نشانه‌های این مودت زیارت قبور مطهر ائمه اطهار: و توسل به آنها برای در خواست شفاعت جد گرامیشان حضرت رسول الله می‌باشد.
در ادامه همین مطلب المغازی درباره حضرت زهرا بحث می‌كند و احادیثی از رسول الله درباره ایشان را بیان می‌كند:
قال رسول الله إنما  سمیت فاطمة بهذا الاسم لان الله سبحانه وتعالی فطمها و ذریتها عن النار وفی روایة و محبیها عن النار ایشان را فاطمه نامیدم چرا كه خداوند تعالی ایشان و فرزندانش، و به روایتی محبان ایشان را از آتش دور ساخت .
بسیاری از این دستا روایات واحادیث در ذیل همین نوشته و جاهای دیگر از خلوتیه موجود است كه همگی مؤید تأكید آنان بر حب اهل بیت: می‌باشد.
با  توجه به مباحث مطرح شده در منابع مختلف می‌توان این طور نتیجه گرفت كه پیروان این طریقت در مبانی مختلف عقیدتی خود پیرو مكتب [[ابن عربی]] هستند.


== جستارهای وابسته ==
* [[تصوف]]
* [[طریقت عزمیه]]
* [[طریقت رفاعیه]]
* [[طریقت دسوقیه]]
== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:فرق و مذاهب]]
== منابع ==
[[رده:تصوف]]
* [https://www.cgie.org.ir/fa/article/240808/%D8%AE%D9%84%D9%88%D8%AA%DB%8C%D9%87 مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی].
 
 
 
 
 
{{فرق و مذاهب}}
{{فرق و مذاهب}}


[[رده:فرق و مذاهب]]
[[رده:فرق و مذاهب]]
[[رده:تصوف]]
[[رده:تصوف]]

نسخهٔ ‏۱۹ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۷:۳۰

طریقت‌های صوفیه در مصر
نامطریقت خلوتیه
نام رایجخلوتیه
تاریخ شکل گیری۸۰۰ ق، ۷۷۶ ش‌، ۱۳۹۸ م
مبدأ شکل گیریگیلان
موسسابوعبدالله سراج‌الدین عمر بن اکمل‌الدین لاهیجی
عقیدهخلوت‌نشینی‌ و ریاضت

طریقت خَلْوَتیّه (ترکی: حَلوِتیه) از طریقه‌های صوفیانۀ ترک که شاخه‌های پرشمار آن در مناطق مختلف جهان پیروان بسیار دارد. تاریخ شکل‌گیری و سیر تحول و گسترش این طریقه را می‌توان در ۳ مرحله بررسی کرد: ۱. دورۀ نخستین، ۲. رشد و گسترش در آناتولی، ۳. انتشار در دیگر مناطق.

دورۀ نخستین

مراحل آغازین شکل‌گیری طریقۀ خلوتیه چندان روشن نیست و در منابع از نخستین مشایخ آن صحبت چندانی به میان نیامده است. تنها می‌دانیم که این طریقه به شخصی به نام ابوعبدالله سراج‌الدین عمر بن اکمل‌الدین لاهیجی (د ۸۰۰ ق / ۱۳۹۸ م)، یا به اختصار پیر عمر خلوتی ــ که نخستین پیر این طریقه به شمار می‌آید ــ منسوب است. عمر خلوتی در اصل از شیروان بود و به خاندانی از صوفیان و مشایخ تعلق داشت که از شیروان به گیلان، و شهر لاهیجان مهاجرت کرده‌ بودند. وی تربیت اولیۀ خود را از پدرش دریافت داشت و در جوانی به خدمت سپاه ایلخانان درآمد؛ اما در جنگی که با امیرچوپان درگرفت، به اسارت گرفته شد و پس از رهایی به خوارزم گریخت و در آنجا به کریم‌الدین محمد خوارزمی (محمد نورخلوتی، پیرمحمد خلوتی، محمد بن نور بالِسی) (د ۷۵۱ ق / ۱۳۵۰ م) پیوست که در برخی از منابع عموی او خوانده شده، و ظاهراً خود از مشایخ آن دیار بوده‌ است.

معناشناسی واژۀ خلوتیه

ریشه و معنای خلوت

خلوت یعنی اینكه شخصی مدتی را به تن‌هایی در جایی مثل كوه (برگرفته از آیه 68 سوره نحل) و یا زاویه سپری نماید و خلوت نشینی یعنی انجام یک‌سری آداب و اصول در طی هفت یا چهل روز. دوری از مردم و خلوت‌گزینی و چله‌نشینی از سنت‌های خلوتیان است كه منشأ آن را میقات حضرت موسی می‌دانند[۱]. البته دلایل زیاد دیگری نیز برای انتخاب عدد چهل و آثار آن ذكر نموده‌اند از جمله: چهل را به‌نوعی سن نبوت می‌دانند؛ چون پیامبر خاتم در چهل‌سالگی به پیامبری مبعوث شد، باتوجه‌به آیه پانزده سوره احقاف آن را سن قطبانیت عظمی دانسته‌اند؛ زمان حضور پیامبر9 در غار حرا چهل روز بوده است؛ حضور چهل‌روزه حضرت موسی در صحرای سینا (آیه 51 سوره بقره و آیه 142 سوره احقاف اشاره به آن دارد)، حضرت خدیجه در چهل‌سالگی با پیامبراكرم ازدواج نمودند و...

وجه تسمیه این طریقت به خلوتیه

برخی دلیل نام‌گذاری این طریقت به خلوتیه را عادت آخی سراج‌الدین عمویش شیخ محمد نور الخلوتی در خلوت‌گزینی و پنهان‌شدن از خلق می‌دانند و داستانی برای این خلوت‌گزینی نقل می‌نمایند: روزی سراج‌الدین از محل‌های می‌گذشت كه در آن درخت چناری تنها و به‌غایت بزرگ قرار داشت. درون آن درخت حفرهای خالی و بزرگ بود، سراج‌الدین به نیت خلوت به درون آن می‌رود و از انظار خلق غایب می‌گردد و چهل روز در خلوت به عبادت می‌پردازد و امروزه نیز این رسم چهل‌روزه جداشدن سالكان و زاهدان از خلق و انجام مجاهدات چهل‌روزه رسمی است باقی‌مانده از آن زمان و اشاره به همین داستان دارد[۲].

اما خلوت وجه دیگری نیز دارد و آن اعتزال مرید از كل صفات مذموم و كل مردم و مخلوقات دنی[۳] و خالی‌کردن قلب از تمام مشغولیات و توجه نمودن به حق‌تعالی است. چرا كه تا وقتی سالک از تمام حجاب‌های مادی و معنوی مجرد نشده و تخلی نیافته است، نمی‌تواند راهی به سمت فیض الهی بیابد. پس در نتیجه خلوت اول عزلت و ترک اختلاط با خلق است یعنی خلوت ظاهری و خلوت دوم خلوت باطنی و معنوی است یعنی خالی نمودن دل از تمام مشغولیات. آخر این خلوت‌ها رسیدن به محادثة السر مع الحق است كه نه ملائكه را در آن راه است و نه انسان را و این به دست نمی‌آید مگر به انس با ذكر، اشتغال به تفكر، خالی‌شدن از صورت و معنی و تجرد از كل اسم‌ورسم و وصف و حكم و ... و باز پس‌دادن اماناتی كه در هنگام نزول گرفته بودی به صاحبش.

خلوتیان جهت برآورده‌شدن حاجات خود چله می‌گیرند و معتقدند اگر حاجت شدت یافت دوباره و دوباره به چله می‌نشینند تا چهره معبود در آینه وجودشان نقش بندد كه این مقصود با رعایت جمیع شرایط در کنار هم حاصل می‌گردد. اما لفظ خلوتیه علاوه بر اینکه خود معنایی دقیق دارد، هر حرف از حروف آن نیز در بر دارنده معنایی مستقل است: خ: خلو قلب از ما سوی الله؛ ل: لذت ذكر؛ و: وفای ظاهری و باطنی، وفای به عهد؛ ت: تمكین؛ ی: یسر بعد از عسر.

انواع خلوت

خلوت بر سه قسم است: خلوت سالک، خلوت عارف، خلوت محقق. خلوت محقق: خلوت بالله است، این نوع از خلوت كامل تراز بقیه انواع آن است و تنها مخصوص قطب الغوث در هرزمان است. خلوت عارف: خلوت نمودن در ملاء، یعنی حضور در كنار حق‌تعالی درهرحال فارق از اینكه در جمع باشد یا تنها، تاحدی‌که كثرت را وحدت و وحدت را در كثرت شهود كند. خلوت سالک: این شكل از خلوت برای شروع لازم است و طریق رسیدن به خلوت‌هایی است كه در پیش گفتیم.

ضرورت خلوت گزینی و عزلت

قلب از این حب جاه و مال خالی نمی‌گردد مگر با خلوت‌گزینی و اعتزال از مردم و فرار از اختلاط با آنها و هرآنچه اجتماع با آنها به بار می‌آورد[۴]. نكت‌های كه در باب خلوت قابل‌ذکر است این است كه خلوت نمی‌تواند حقیقت سالک را عوض كند بلكه صفات را تغییر می‌دهد. اگر مرید تا ابدالدهر هم در خلوت بماند چیزی از حقیقت تغییر نخواهد یافت. پس اگر در قسمت ازلی مرید فتح و فتوحات[۵] نباشدخلوت اثری در آن سالک نداشته و شیخ نخواهد توانست قسمتی از این را برای وی قرار دهد. اما كسی غیر از صاحبان كشف و شهود نمی‌توانند از چنین چیزی اطلاع داشته باشند و این وظیفه شیخ است كه اگر فهمید مرید می‌تواند صاحب كشف باشد او را به خلوت بفرستد و اگرنه، نه. وقتی مرید وارد خلوت شد ممكن است فتح كامل داشته باشد یا فتح ناقص و یا حتی فتح نداشته باشد. شایسته كه مرید بر اینكه فتح داشته و یا نداشته متوقف نگردد بلكه باید بدون ناامیدی به آنچه حق‌تعالی نصیب وی نموده است راضی باشد شاید فتح وی در خلوت دیگری باشد. كه البته فتح نیز انواع مختلف دارد؛ فتح برخی در یک روز، برخی یک ماه و یا برخی یک سال و بیشتر است. حتی ممكن است اثری كه ذكر در یک‌لحظه دارد هزاران خلوت و ریاضت نداشته باشد.

پیر محمد خلوتی

در منابع اطلاعات چندانی دربارۀ پیرمحمد خلوتی نمی‌توان یافت. جامی در جایی او را از نوادگان احمد جام به‌شمار می‌آورد و اشاره می‌کند که وی ظاهری بس شوریده داشته ‌است[۶]. وی در شرح احوال ظهیرالدین خلوتی (د ۸۰۰ ق / ۱۳۹۸ م) نیز، او را مرید سیف‌الدین خلوتی، و وی را مرید محمد خلوتی می‌شمارد و مدفن هر سۀ آنان را در گازرگاه هرات می‌داند[۷]. اصیل‌الدین واعظ هروی نیز در رسالۀ مزارات هرات، پیرمحمد خلوتی را یکی از مشایخ خوارزم می‌شمرد و آرامگاه او را در گورستان خلوتیان در گازرگاه هرات می‌داند (ص ۴۹-۵۰). بنا بر برخی از منابع دیگر پیرمحمد خلوتی خود مرید شیخ ابراهیم زاهد گیلانی (د ۷۰۵ ق / ۱۳۰۵ م) به شمار آمده ‌است[۸] و به این ترتیب، می‌توان گفت که سلسلۀ مشایخ طریقۀ خلوتیه همچون طریقه‌های صفویه، بیرامیه و جلوتیه، به شخصی واحد، یعنی ابراهیم زاهد گیلانی می‌رسد و از این نظر نقطۀ مشترکی می‌یابد.

از سوی دیگر، معصوم‌علیشاه نیز در بیان طریقۀ خلوتیه، به زیارت مزار برخی خلوتیان در بخارا در ۱۳۳۵ ق / ۱۹۱۷ م اشاره می‌کند و ابوبکر محمد بن احمد اسکاف (مشهوربه خواجۀ پاره‌دوز، د ۳۱۳ ق / ۹۲۵ م)، شیخ محمود سنبوسه‌پز و سراج‌الدین خلوتی را در میان آنان نام می‌برد[۹]. وی این طریقه را منسوب به پیرمحمد خلوتی می‌داند (۲ / ۳۶۶). به این ترتیب چنین به نظر می‌رسد که پیش، هم‌زمان و پس از پیرمحمد خلوتی گروهی از صوفیان در هرات و ماوراءالنهر بوده‌اند که به نام «خلوتیان» خوانده می‌شدند و گرچه طریقۀ خاصی را تشکیل نمی‌دادند، اما تأکید بر خلوت به عنوان شیوۀ زاهدانۀ آنان، چنین لقبی را به ایشان داده بود. به هر روی، از رابطۀ میان عمر خلوتی و این خلوتیان اطلاعی در دست نیست و تنها شاید بتوان گفت که پیر او، یعنی محمد خلوتی حلقۀ میانه‌ای بوده که خلوتیان ماوراءالنهر را از طریق عمر خلوتی به طریقۀ خلوتیه می‌پیوسته‌ است.

درهرحال می‌دانیم که عمر خلوتی پس از پیوستن به محمد خلوتی به او دست ارادت داد و تا پایان عمرش در کنار او ماند و با خلوت‌نشینی‌های پی‌درپی و ریاضتهای بسیار مقامی بلند یافت. وی پس از مرگ پیر خود بر مسند ارشاد او نشست و پس از چندی، نخست به خوی و سپس به مصر سفر کرد و بارها حج به جای آورد. وی پس از آنکه به دعوت سلطان اویس جلایری به ایران آمد، در تبریز ساکن شد و در ۸۰۰ ق در همان‌جا درگذشت[۱۰].

خلیفه‌های خلوتیه

عمر خلوتی ۴ خلیفه داشت: ظهیرالدین، سیف‌الدین، بایزید پورانی و اخی میرم. برخی از منابع این سیف‌الدین را همان مرید پیرمحمد خلوتی دانسته‌اند که جامی نیز به او اشاره دارد [۱۱]. از میان این خلفای چهارگانه، سلسلۀ خلوتیه از طریق اخی‌میرم به حاج عزالدین ترکمانی، صدرالدین خیاوی و سرانجام، سیدیحیی شیروانی (باکویی) (د ۸۶۸ ق / ۱۴۶۴ م) می‌رسد که پیر دوم این طریقه به شمار می‌آید[۱۲].

در منابع موجود دربارۀ این مشایخ اطلاعات چندانی نمی‌توان یافت، اما دانسته‌های ما دربارۀ سید یحیی شیروانی بیشتر است، چنان‌که می‌دانیم وی در اصل از شهر شماخی منطقۀ شیروان بود و در ابتدای جوانی به صدرالدین خیاوی دست ارادت داد و زیر نظر او به سلوک پرداخت. پس از درگذشت صدرالدین، به سبب اختلافی که میان سید یحیی و مرید دیگر صدرالدین، یعنی پیرزاده پسر حاج عزالدین رخ نمود، سید یحیی از شماخی به باکو آمد و در آنجا ساکن شد و به عنوان جانشین صدرالدین به ارشاد مریدان پرداخت. وی در باکو مریدان بسیار داشت و خلفای متعدد خود را برای دستگیری از مردم به نقاط مختلف می‌فرستاد. این خلفا نقش مهمی در انتشار طریقۀ خلوتیه در مناطق دوردست ایفا کردند و به‌ویژه چند تن از آنان، یعنی یوسف شیروانی، پیرالیاس آماسی و زکریا خلوتی در این میان جایگاه مهم‌تری داشتند، زیرا اینان پس از درگذشت سید یحیی مرکزیت طریقه را از آذربایجان به آماسیه در آناتولی انتقال دادند و به این ترتیب، مرحلۀ دوم حیات این طریقه را بنیان گذاشتند. سید یحیی شیروانی در ۸۶۹ ق / ۱۴۶۵ م در باکو درگذشت. از او ذکر خاصی به نام «ورد الستار» بر جای مانده است که ذکری واجب برای پیروان این طریقه است[۱۳].

رشد و گسترش در آناتولی

در پی انتقال طریقۀ خلوتیه به آماسیه در اواخر سدۀ ۹ ق / ۱۵ م، شخصیت‌های دیگری همچون حبیب قرامانی (د ۹۰۲ ق / ۱۴۹۷ م)، پیراحمد ارزنجانی، علاءالدین خلوتی و برادرش، دده عمر آیدینی (روشنی) (د ۸۹۲ ق / ۱۴۸۷ م) نیز در این طریقه پرورش یافتند که هر یک به نوبۀ خود سهم مهمی در گسترش آن داشتند.

از این میان، دده عمر روشنی پس از آنکه چندی نزد سید یحیی به ریاضت پرداخت، به شهرهای مختلف سفر کرد و سرانجام، به دعوت اوزون حسن، حاکم آق‌قویونلو، به تبریز آمد و در آنجا، در زاویه‌ای که همسر امیر برای او بنا کرده‌ بود، ساکن شد و به تربیت مریدان پرداخت. شاخه‌ای از خلوتیه که به دده عمر روشنی منسوب است، روشنیه نام دارد[۱۴]. از میان مریدان دده عمر نیز به‌ویژه دو تن مشهورتر بودند که یکی از آنها، یعنی محمد دمرداشی (تیمورتاشی) بعدها شاخۀ دمرداشیه را به وجود آورد و دیگری، ابراهیم گلشنی، شاخۀ گلشنیه را ایجاد نمود[۱۵].

به هر روی، با انتشار طریقۀ خلوتیه در آماسیه، پیران این طریقه، به‌ویژه یکی از مریدان علاءالدین علی به نام جمال‌الدین آق‌سرایـی، مشهـور بـه چلبی‌خلیفه ــ که در آماسیه سجاده‌نشین شده، و ادارۀ امور طریقه را برعهده گرفته بود ــ در زمان حکومت سلطان محمد دوم به تدریج به دربار شاهزاده بایزید در آماسیه نزدیک شدند و کوشیدند تا در رقابت‌های درباری از او حمایت کنند و وی را در رسیدن به سلطنت یاری نمایند. در پی این حمایت‌ها، هنگامی که پس از مرگ سلطان محمد دوم، بایزید به عنوان سلطان عثمانی به قدرت رسید، از چلبی خلیفه خواست که همراه با مریدانش از آماسیه به استانبول برود و در آنجا، در یکی از کلیساهای سابق که به شکل‌ خانقاه تغییر داده شده‌ بود، ساکن شود. به این ترتیب، با آغاز پادشاهی بایزید و در تمامی دورۀ ۳۲سالۀ آن‌ (۸۸۶ - ۹۱۸ ق / ۱۴۸۱-۱۵۱۲ م)، طریقۀ خلوتیه از جایگاهی ممتاز برخوردار گشت، چندان‌که بایزید پسر خود احمد را برای تربیت و آموزش به چلبی‌خلیفه سپرد و در نتیجۀ توجه سلطان، صاحب‌منصبان، نظامیان و مردم قشرهای مختلف شهری به این طریقه پیوستند. به همین سبب، طریقۀ خلوتیه در این دوره در سرتاسر آناتولی و مناطق اطراف گسترشی بیش از پیش یافت[۱۶].

دورۀ رونق و اقتدار طریقۀ خلوتیه تا هنگام مرگ بایزید در ۹۱۸ ق / ۱۵۱۲ م ادامه داشت، اما با روی کار آمدن سلیم اول که به‌طورکلی نسبت به صوفیان، و به‌ویژه نسبت به خلوتیه نظر مساعدی نداشت، صوفیان خلوتی حامی بزرگ خود را از دست دادند. در این هنگام، یوسف سنبل سنان (د ۹۳۶ ق / ۱۵۳۰ م)، داماد و جانشین چلبی‌خلیفه که مردی دانشمند و با درایت بود و رهبری طریقه را برعهده داشت، با نفوذ معنوی و هوشمندی خود توانست مانع از اقدام دربار بر ضد این طریقه و پیروانش شود و بدین ترتیب، آنها را از آسیب جدی محفوظ نگاه دارد [۱۷]. با این‌همه، انتقادهای علما و اهل شریعت از صوفیان، و اتهام گرایش آنان به تشیع و دوری از موازین اسلامی گاه دامان خلوتیه را نیز می‌گرفت، زیرا این طریقه در آغاز تاریخ خود با صفویه پیوندهای نزدیکی داشت و این نکته در زمانی که دولت عثمانی درگیر جنگ با صفویان بود، خود عاملی مهم در برانگیختن سوءظن و دشمنی علما و دولتیان به شمار می‌آمد. چنین وضعیتی به‌تدریج طریقۀ خلوتیه را به سوی حذف نشانه‌های گرایش به تشیع، و روی آوردن به تسنن سوق‌ داد[۱۸].

با به قدرت رسیدن سلیمان قانونی (ح ۹۲۶-۹۷۴ ق / ۱۵۲۰-۱۵۶۶ م)، بار دیگر دورۀ مساعدی برای طریقۀ خلوتیه پیش آمد که در زمان حکومت فرزند او، سلیم دوم نیز ادامه داشت. در این زمان این طریقه به رهبری مصلح‌الدین مرکز افندی (د ۹۵۹ ق / ۱۵۵۲ م) رونق پیشین خود را بازیافت و همراه با گسترش سرزمینهای تحت سلطۀ دولت عثمانی، مشایخ و درویشان خلوتیه نیز به نقاط مختلف سفرکردند و با ایجاد تکیه‌ها و جذب مریدان، به تدریج این طریقه را در مناطق گوناگون قلمرو عثمانی، همچون شبه جزیرۀ بالکان، شام و مصر گسترش‌ دادند.

انشعابات فراوان خلوتیه

این انتشار البته همراه با ایجاد شاخه‌های متعددی بود که هر یک از آنها به شیخی از مشایخ این طریقه، و یا مریدان آنها منسوب‌اند و در کنار دامنۀ گستردۀ نفوذ طریقۀ خلوتیه، دومین ویژگی آن، یعنی پرشماری انشعابات آن را شکل می‌دهند. این انشعابات را می‌توان در ۴ گروه اصلی دسته‌بندی کرد:

روشنیه

روشنیـه، منسوب به دده عمر روشنی، که خود به دو شاخۀ گلشنیه، منسوب به ابراهیم گلشنی، و دمرداشیه، منسوب به محمد دمرداشی تقسیم می‌شود. این دو که از مریدان دده عمر روشنی بودند، در سدۀ ۱۰ ق / ۱۶ م به مصر رفتند و طریقۀ خلوتیه را در آنجا گسترش دادند. گلشنیه خود به دو شاخۀ دیگر، یعنی سزاییه و حالتیه منشعب می‌شود که به دو نفر از مریدان گلشنی، یعنی حسن سزایی گلشنی (د ۱۱۵۱ ق / ۱۷۳۸ م) و حسن حالتی منسوب‌اند.

جمالیه

جمالیه، منسوب به جمال‌الدین آق‌سرایی (چلبی‌خلیفه)، که بیش از همه در استانبول فعالیت داشت و پس از چلبی‌خلیفه به دو شاخۀ سنبلیه، منسوب به یوسف سنبل سنان، جانشین و داماد او، و شعبانیه، منسوب به شعبان ولی قسطمونی (د ۹۷۶ ق / ۱۵۶۸ م)، دیگر مرید چلبی‌خلیفه تقسیم می‌شود. شاخۀ سنبلیه خود دارای دو انشعاب دیگر است: عَسّالیه، منسوب احمد بن علی حریری عَسّالی (د ۱۰۴۸ ق / ۱۶۳۸ م)؛ و بخشیه، منسوب به محمد بن محمد بخشی حلبی (د ۱۰۹۸ ق / ۱۶۸۷ م)، که هر دو شاخه در منطقۀ شام گسترش داشتند. شاخۀ شعبانیه نیز به نوبۀ خود شاخۀ قره باشیه، منسوب به علی قراباشی (د ۱۰۹۷ ق)، از شاگردان شعبان ولی قسطمونی را به وجود آورد که در قسطمونی و آنکارا پیروانی داشت. این شاخه نیز با گذشت زمان خود به دو انشعاب اصلی تقسیم شد: نصوحیه، منسوب به محمد نصوحی (د ۱۱۳۰ ق / ۱۷۱۸ م)؛ و بکریه، منسوب به شمس‌الدین مصطفی بکری (د ۱۱۶۲ ق / ۱۷۴۹ م).

یکی از مریدان نصوحی، یعنی چرکشی مصطفی (د ۱۲۲۹ ق / ۱۸۱۴ م)، خود شاخۀ چرکشیه را به وجود آورد که از درون آن خلیلیه، منسوب به حاجی خلیل، و ابراهیمیه، منسوب به ابراهیم قوش‌آطه‌لی (د ۱۲۶۲ ق / ۱۸۴۶ م) شکل گرفتند. بکریه نیز به نوبۀ خود به ۳ انشعاب حفنیه، منسوب به محمد بن سالم حفنی (د ۱۱۸۱ ق / ۱۷۶۷ م)؛ سمّانیه، منسوب به محمد بن عبدالکریم سمّان (د ۱۱۸۹ ق / ۱۷۷۵ م)؛ و کمالیه، منسوب به کمال‌الدین مصطفی (د ۱۱۹۹ ق / ۱۷۸۵ م) تقسیم می‌شود.

احمدیه

احمدیه (ییگیت باشیه)، منسوب به شمس‌الدین احمد ییگیت باشی (د ۹۱۰ ق / ۱۵۰۴ م)، که خود به ۴ شاخه تقسیم می‌شود: سنانیه، منسوب به ابراهیم امی سنان (د ۹۵۸ ق / ۱۵۵۱ م)؛ عشاقیه، منسوب به حسن حسام‌الدین عشاقی (د ۱۰۰۱ ق / ۱۵۹۳ م)؛ رمضانیه، منسوب به مخفی رمضان افندی (د ۱۰۵۲ ق / ۱۶۴۲ م)؛ و مصریه (نیازیه)، منسوب به نیازی مصری (د ۱۱۰۵ ق / ۱۶۹۴ م).

هر یک از این شاخه‌ها نیز به نوبۀ خود انشعابات کوچک‌تری را به وجود آوردند، چنان‌که از سنانیه، زهریه و مصلحیه برخاستند؛ از عشاقیه، صالحیه، جمالیه و جاهدیه به وجود آمدند؛ و از رمضانیه، رئوفیه، حیاتیه، جراحیه و جهانگیریه ایجاد شدند.

شمسیه

شمسیه، منسوب به شمس‌الدین سیواسی (د ۱۰۰۶ ق / ۱۵۹۷ م)، که پیران او مریدان با واسطۀ سید یحیی شیروانی بوده‌اند. شاخۀ شمسیه با گذشت زمان شاخۀ سیواسیه را به وجود آورد که به عبدالاحد نور سیواسی (د ۱۰۶۱ ق / ۱۶۵۱ م)، مرید شمس‌الدین سیواسی منسوب است[۱۹].

شاخه‌های مختلف طریقۀ خلوتیه در طول تاریخ خود گاه با دیگر طریقه‌های صوفیه همچون مولویه، بکتاشیه و ملامیۀ بیرامیه رابطۀ نزدیکی داشته، و از آنها تأثیر پذیرفته‌اند، چنان‌که برای نمونه شاخۀ گلشنیه پیوندهای بسیار نزدیکی با مولویه، بکتاشیه و ملامیه دارد، در شاخۀ شعبانیه برخی آیینها از مولویه گرفته شده است؛ شیوۀ سلوک در شاخۀ ابراهیمیه نیز شبیه ملامیه است و برخی مشایخ دیگر شاخه‌ها رابطۀ نزدیکی با مشایخ طریقه‌های دیگر داشته‌‌اند[۲۰].

انتشار در دیگر مناطق

در سدۀ ۱۰ ق / ۱۶ م و پس از گذشت حدود یک سده از حضور خلوتیه در سرزمینهای غرب ایران، برخی از مشایخ این طریقه به دلیل هایی که چندان دانسته نیست، به‌تدریج به مصر مهاجرت کردند. شاید بتوان افول قدرت طوایف آق‌قویونلو را، که حامیان سنتی مشایخ نخستین خلوتیه بودند، یکی از عوامل این مهاجرت به شمار آورد. به هر روی، نخستین خلوتیانی که به مصر رفتند، مریدان دده عمر روشنی، یعنی ابراهیم گلشنی و شمس‌الدین محمد دمرداشی بودند. گلشنی نخستین خانقاه خلوتیه در قاهره را بنیان گذاشت و پس از او، پسرش احمد خیالی و سپس محیی گلشنی (د ۱۰۱۴ ق / ۱۶۰۵ م) ادارۀ امور این طریقه را در دست گرفتند که به‌تدریج به شاخۀ گلشنیه شهرت یافت. این شاخه افزون بر مصر در سرزمین‌های تحت نفوذ دولت عثمانی نیز به گستردگی منتشر شد[۲۱].

دمرداشی، مرید دیگر دده عمر روشنی نیز در خارج از قاهره خانقاهی ایجاد کرد و به ارشاد مریدان خود پرداخت. پس از دمرداشی، مرید او کریم‌الدین خلوتی (د ۹۸۶ ق / ۱۵۷۸ م) بر مسند او نشست و ادارۀ امور شاخه‌ای را بر عهده گرفت که بعدها دمرداشیه نامیده شد. کریم‌الدین همان کسی است که عزیز محمود هُدایی (د ۱۰۳۸ ق / ۱۶۲۸ م)، بنیان‌گذار طریقۀ جَلوَتیه (ه‍ م) نیز در مصر به او دست ارادت داد و زیرنظر او به سلوک پرداخت. در شاخۀ دمرداشیه گرایش بر آن بود که رهبری طریقه در درون خاندان باقی بماند، حال آنکه در شاخۀ گلشنیه نسبت خانوادگی با گلشنی در این زمینه اهمیت چندانی نداشت[۲۲].

با این همه، مصطفی کمال‌الدین بکری (د ۱۱۶۲ ق / ۱۷۴۹ م) را باید مهم‌ترین شیخ خلوتیه در تاریخ مصر دانست (نک‍: ه‍ د، بکری، مصطفی). وی که مرید یکی از مشایخ قراباشیه، یعنی عبداللطیف ابن حسام‌الدین حلبی بود، شاخۀ جدیدی را به وجود آورد که پس از وی به بکریه مشهور شد و در مصر رواجی فوق‌العاده یافت. بکری با به کار گرفتن رویکردهایی چون دقت و سخت‌گیری در اجرای درست آداب و حفظ انضباط طریقه، توجه بیشتر به رعایت شریعت، و اجازۀ مشارکت مردم عادی در مراسم خلوتیه، موجب گسترش هر چه بیشتر این طریقه گردید، چندان‌که آن را از طریقه‌ای حاشیه‌ای به مهم‌ترین طریقه در مصر تبدیل کرد. اهمیت و تأثیر شخصیت و تعالیم بکری به اندازه‌ای بود کـه تـا اواخـر سدۀ ۱۴ ق / ۲۰ م منصب شیخ‌الشیـوخی ــ که عهـده‌دار سرپرستـی همـۀ طریقه‌ها در مصـر بـود ــ همچنان در خانوادۀ‌ وی باقی ماند (مارتین، 297-298؛ لوتزیون، II / 413).

پس از بکری، هر یک از مریدان شاخص او شاخه‌ای منسوب به خود ایجاد کردند. نخست محمد بن سالم حِفناوی (حفنی) (د ۱۱۸۱ ق / ۱۷۶۷ م) بود که پس از بکری، شیخ طریقه شد و خود شاخۀ حفنیه را به وجود آورد. حفناوی مردی دانشمند و نویسنده‌ای پرکار بود و سال‌ها به عنوان شیخ الازهر در جهت اصلاح امور مسلمانان و مبارزه با فساد و ظلم رایج در مصر کوشید. وی نقش مهمی در نشر اندیشه‌های بکری و ایجاد جریان بیداری در مصر داشت[۲۳].

مرید دیگر بکری عبدالکریم کمال‌الدین (د ۱۱۹۹ ق / ۱۷۸۵ م) شاخۀ کمالیه را بنا نهاد که در سرزمین‌های غرب عربی و فلسطین گسترش یافت[۲۴]. دیگری، عبدالله شرقاوی بود که شاخۀ شرقاویه را به وجود آورد، که خود سرمنشأ شاخه‌های متعدد دیگر بود. مرید دیگر بکری نیز محمد بن عبدالکریم سمّان (د ۱۱۸۹ ق / ۱۷۷۵ م) بود که شاخۀ سمّانیه را در حجاز و یمن ایجاد نمود[۲۵]. در دوره‌های بعد یکی از مریدان فرهیختۀ حفناوی به نام احمد بن محمد عَدَوی دَردیر (د ۱۲۰۱ ق / ۱۷۸۷ م) شاخۀ دردیریه را بنا نهاد. او نویسنده‌ای پرکار و مدافع سرسخت مظلومان بود و می‌کوشید تا میان دو طریقۀ خلوتیه و نقشبندیه پیوندی ایجاد کند[۲۶]. شاگردان و مریدان دردیر نیز به نوبۀ خود شاخه‌های متعدد دیگری را ایجاد نمودند. برای نمونه، سید احمد سباعی العَیَّن شاخۀ سباعیه را به وجود آورد که مرکز آن هنوز در قاهره پابرجا ست[۲۷].

صوفیانی که از مغرب و آفریقای جنوب صحرا به زیارت کعبه می‌رفتند، در مسیر بازگشت به سرزمین خود، از مصر می‌گذشتند و از آنجا که طریقۀ خلوتیه در آن روزگار بزرگ‌ترین طریقه در مصر بود، آنان در قاهره اغلب به دیدار مشایخ بزرگ خلوتی می‌رفتند. در این دیدارها، بسیاری از ایشان پس از تشرف به طریقۀ خلوتیه، هنگام بازگشت، آن طریقه را در سرزمین خود گسترش می‌دادند. از این رهگذر، در سدۀ ۱۲ ق / ۱۸ م دو شاخۀ عمدۀ خلوتیه در مغرب به وجود آمد که یکی از آنها شاخۀ رحمانیه، منسوب به محمد بن عبدالرحمان ازهری (د ۱۲۰۸ ق / ۱۷۹۴ م)، از مریدان حفناوی بود که همراه با مرید مشهورش، علی بن عیسی (د ۱۲۵۳ ق / ۱۸۳۷ م)، زوایایی را در الجزایر و تونس ایجاد کردند[۲۸].

شاخۀ دیگر نیز تیجانیه (ه‍ م) بود که احمد تیجانی (د ۱۲۳۰ ق / ۱۸۱۵ م) آن را ایجاد نمود و به‌تدریج به گستردگی در آفریقا انتشار یافت (نک‍: ه‍ د). افزون بر اینها، شاخه‌های دیگری همچون صاویه نیز در شمال آفریقا فعال بودند. این شاخه توسط احمد بن محمد صاوی (د ۱۲۴۱ ق / ۱۸۲۶ م) شکل گرفت که از مریدان حفناوی و دردیر بود و در یمن، مصر و حجاز پیروان پرشمار داشت[۲۹].

اصطلاحات طریقه خلوتیه

برخی از مهم‌ترین اصطلاحات طریقه خلوتیه:

تصوف

دده عمر روشنی (از شیوخ نخستین طریقت خلوتیه) اشعاری دارد كه در آن تصوف را به وجه زیر تعریف نموده است: تصوف ترک دعواست، تصوف كمال معناست، تصوف ترک قیل وقال است، تصوف همان وجد است و سماع و حال است، تصوف حفظ اوقات و ترک طامات است، تصوف باب بذل و عطاست، تصوف بی مهرو و فاست، تصوف یک هدایت است از سوی خدا، تصوف آن است كه آدمی را دائم مراقب و شبها محاسب؛ نموده است، تصوف بستن قلب برای حق و سوختن دل با آتش عشق است، تصوف افتادن در آتش عشق است بی تكلف[۳۰].

صوفی

در ادامه نیز اشعاری درباره صوفی دارد با این مضمون: صوفی كسی ست كه نه مالک است و نه مملوک، صوفی كسی است كه واقف بر جمیع اسرار است، صوفی خورشیدی است كه كسوف ندارد، ستارهای است كه هرگز خسوف ندارد، و بدان آنكه لاف ولوف دارد مرد صوفی نیست كه صوفی آنست كه با صفوت صاف و صوف شود و اهل صفا ، و این صاف شدن صوفی از خود وی نیست بلكه موهبت حق تعالی ست به وی، صوفی آن خوش نهادی ست كه نزد او خاک و زر برابر است و در آخر در جواب من الصوفی؟ باید گفت: صوفی آن است كه بی من و ما شود[۳۱].

وقت

ما بین دو زمان یعنی حال و آینده و می‌گویند صوفی ابن الوقت است یعنی صوفی كاری را انجام می‌دهد كه در حال حاضر اولی ست، صوفی قائم به مسائل حال است و اعنایی به آنچه برا و گذشته ندارد[۳۲].

تفكر

تفكر از فضائل اعمال و مفتاح انوار و مبداء استبصار است، تفكر باز كننده علوم و رسیدن به معارف است لذا در قرآن، روایات و كلام بزرگان نیز بسیار بر آن تأكید شده است. برخی آن را راهنمای جنت دانسته و برخی مثل حسن بصری زندگی بدون تفكر را بیهوده می‌خوانند[۳۳].

قبض و بسط و خوف و رجاء

خوف از چیزی رخ می‌دهد كه در آینده قرار دارد، مثل خوف از دست دادن محبوب. وهمین طور است رجاء؛ كه امید به فضل محبوب است در آینده. اما قبض چیزی است كه در همان لحظه بدست می‌آید مثل بسط. خوف و رجا تعلقات قلب است در آینده و قبض و بسط واردات قلبی در حال است. جنید در این باره می‌گوید: خوف از خدای تعالی در من ایجاد قبض می‌كند و رجاء و امید به وی ایجاد بسط می‌نماید، حقیقت جمع این دو می‌نماید و حق از هر دوی آنها مرا فارق می‌سازد؛ چون خوف باعث قبض در من شود آن را از بین می‌برد و چون به جراء بسط بیابم آن را از من رد می‌نماید[۳۴].

هیبت و انس

حقیقت هیبت همان غیبت است. فكل هائب غائب و حقیقت انس صحو است. هیبت و انس به لحاظ درجه برتر از قبض و بسط هستند همان طور كه قبض از خوف و بسط از رجا برتر است[۳۵].

صحو و سكر

صحو رجوع به احساس است بعد از غیبت و سكر غیبت از خود است. زمانیكه صفات جمالی حق مكشوف عبد شود سكر ایجاد می‌گردد، تجلیات جمالیه و شهود صفات كمالیه زمانی‌كه بر عبد مستولی گردد به طوری كه بنده چیزی جز حق نبیند، همه اشیا شیء واحدی به نظرش می‌رسد و به دلیل غلبه رؤیت حق نمی‌تواند بین حق و اشیا اطراف تمیزی قائل گردد و دچار سكر و غیبت از خود می‌گردد و سكر بازگشت به احساس بعد از این حال است. فلمّا تجلّی ربّه للجبل، جعله دكّا و خرّ موسی صعقا[۳۶].

فنا و بقا

فنا واژه‌ای است عربی و در لغت به معنای نیست و نابود شدن است و در اصطلاح عارفان، مستغرق شدن بنده در حق را گویند. بدانگونه كه بشریت بنده در ربوبیت حق محو شود. عرفا طریق الی الله را به مراحل و منازلی تقسیم كرده‌اند و فنا را نهایت سیر به سوی پروردگار دانسته‌اند. مثلا عطار در این راه قائل به هفت منزل شده است: طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت، و فقر وفنا[۳۷]. فنا همان سقوط اوصاف ذمیمه و بقا همان بروز اوصاف حمیده است. چرا كه فنا غفلت انسان از نفس خود و از همه موجودات می‌باشد و در كل فنا در صوفیه همان فنا از خلق و بقی به حق تعالی می‌باشد[۳۸].

سلسله نسب و كرسی‌نامه طریقت خلوتیه

بسیاری از كتاب‌ها به بحث سلسله نسب طریقت خلوتیه پرداخته‌اند و همه آنها خلوتیه را منتسب به امام علی دانسته‌اند اما اختلافات اندكی در چگونگی این انتساب وجود دارد كه به نقل نمونه‌هایی از آن می‌پردازیم. در بسیاری از منابع كرسی نامه‌های متعدد نقل شده است اما كرسی نامه ذكر شده جمع بین چهار منبع زیراست:

البحوث السنیة عن بعض الرجال اسانید الطریقة الخلوتیة، طومار طرق علیه (خلوتیه سلسله نامه سی)[۳۹] ، كیفیة اهداء فواتح لرجال سلسلتین القاریة والخلوتیةوثمرات الفواد.

امام علی7، حسن بصری، حبیب اعجمی، داوود طائی، معروف كرخی، سری سقطی، جنید بغدادی، ممشاد دینوری [۴۰]، محمد البكری، وجیه الدین القاضی، عمر البكری، نجیب الدین سهروردی [۴۱]، قطب الدین ابهری، ركن الدین محمد البخاری [۴۲]، شیخ شهاب الدین محمد تبریزی، شیخ جمال الدین تبریزی [۴۳]، ابراهیم زاهد گیلانی[۴۴]،سعد الدین فرغانی[۴۵].

مبانی اعتقادی طریقه خلوتیه با توجه به اصول اعتقادات از منظر این طریقت مورد بررسی قرار می‌گیرد.

توحید در خلوتیه

شرقاوی در صفحه 432 كتاب الكوكب الدری الرفیع توحید را در چهار چیز بیان می‌كند: 1. نفی كثرت و عدد در قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ. 2. نفی شریک و مثل و ضد در اللَّهُ الصَّمَدُ. 3. نفی علت و معلول در لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ. 4. نفی شبیه و نظیر در وَلَمْ یَكُن لَّهُ كُفُواً أَحَدٌ[۴۶]. هم چنین در جایی دیگر ذیل پرسش و پاسخی اشاره به بحث وحدت وجود كرده بیان می‌كند خلوتیان قائل به وحدت وجود بوده و در باب اسقاط تكلیف كسانی را كه چنین عقیدهای دارند را قبول ندارند و آنها را جهله وحدت وجودیان می‌دانند[۴۷]. و در باب اتحاد نیز این طور توضیح می‌دهد كه اگر كسی از كلام متصوفه تصور اتحاد را كرده این فقط نگاهی ظاهری است و مراد صوفی ظاهر امر نیست بلكه آنها بجز خدای واحد متصرفی را در وجود نمی‌بینند و این حالی ذوقی ایجاد می‌نماید كه آنها را از كثرات به سمت كلیت پیش می‌برد و در فردانیت محض غرق می‌شود و عقل هایشان نیز در این فردانیت غرق شده، مانند مبهوتین می‌شوند و از آنها چیزی جز خدا باقی نمی‌ماند پس مانند انسان‌های مست شده، مست می‌شوند و كلام عشاق مست بر زبان می‌آورند.

اسماء سبعه

اسماء سبعه به ترتیب لا الا الله، الله، هو، حق، حی، قیوم وقهار استگ[۴۸]. كه مبنای سلوک خلوتیه همین اسماء هفتگانه یا اسماء سبعه و اشتغال به آن است، به شكل آشكار و یا پنهان با علم به وقایع و تعبیر و تاویل آن[۴۹].خلوتیان اسماء سبعه را به نوعی یایه سلوک می‌دانند یعنی سیر معنوی را با ذكر اسماء الهی و ریاضت امكان پذیر می‌دانند[۵۰]. گفته‌اند ابراهیم زاهد گیلانی در سیر و سلوک خویش به ذكر اسماء سبعه می‌پرداخته و نیز به روایتی جنید نیز سیرو سلوک در اسماء سبعه را داشته است. هر چند این روایت صحیح نباشد لیكن مقصود اصلی پرداختن به ذكر خدای تعالی است. پیر عمر خلوتی اولین بار اسماء سبعه كه از امهات اذكار خلوتیه است را به دده عمر روشنی ابلاغ نمود[۵۱]. شنبه: یا قهار، یا عظیم، یا ودود، یا لطیف یا الله. یک شنبه: لا اله الا الله، یا وهاب، یا قادر، یا كریم یا الله. دو شنبه: یا الله، یا فتاح، یا قوی، یا باسط یا الله. سه شنبه: یا هو، یا واحد، یا جلیل، یا عزیز یا الله. چهارشنبه: یا حق، یا احد، یا جمیل، یا معز یا الله. پنج شنبه: یا حی، یا صمد، یا هادی، یا غنی یا الله. جمعه: یا قیوم، یا علیم، یا مالک، یا مغنی یا الله.

متأسفانه به علت تعدد شعبات و شاخه‌های موجود در طریقه امكان بیان تفاوت اذكار در هر شاخه وجود ندارد اما مشخص شد كه اسماء سبعه در تمام شعبات وجود دارد با تفاوت هایی در تعداد همان گونه كه گذشت. به عقیده خلوتیان هر سالگی باید به ترتیب از اولین اسم شروع نماید و تا آخرین اسم مداوت به همه اسماء داشته باشد تا حقیقته راسم دروی ملكه شود و بتواند وارد اسم بعدی شود كه بحث منازل سبعه كه منطبق بر همین اسما سبعه هستند در بخش مربوط به منازل و مقامات ذكر خواهد شد.

معاد نزد خلوتیان

همان طور كه در اكثر طرق صوفیه معاد و توجه به آخرت جزء مسائل مهم و مباحث مطرح در طریقت می‌باشد خلوتیه نیز از این امر مستثنی نبوده و اكثر شیوخ آن در آثار و یا سخنان خویش آشكار و پنهان بحث از معاد را به میان آورده و این موضوع را مطرح نموده‌اند كه در ادامه به برخی از آنان اشاره شده است: احمد العسال در كتاب الرساله الملكیه فی سلوک طریق الخلوتیه خود در صفحات مختلف ذیل مباحثی كه به توضیح آنها پرداخته است اشاره به بحث معاد با اسامی مختلف آن داشته است از جمله در صفحه 11 خطاب به علمای زمان می‌گوید: خوب است كه علمای زمان مان فكر كنند كه چه اعمالی در روز حساب برایمان مفید است. اعمال كسانی كه به روز حساب ایمان دارند همان اعمال كسانی است كه به جنت و نارایمان دارند. كسیه از آتش می‌هراسد با ترک شهوات، شبهات حرام، ترک معاصی و... از آن می‌گریزد و كسی كه طالب بهشت است با انجام فرایض و نوافل سعی در بدست آوردن آن دارد. و عالمی كه حرص به دنیا دارد و نمی‌تواند اینها را با ثمره علم بدست بیاورد، وقتی كه از دنیا برود مثل عوام مرده است و گناهان همراه اوست[۵۲].

رابطه شریعت، طریقت، حقیقت در نگاه خلوتیان

با نگاهی بر معتقدات خلوتیان، كتب و نصایحی كه آنان برای مریدان برجای گذاشته‌اند می‌توان دریافت با هر عقیده و سخنی كه مخالفت با شرع داشته و رنگ و بوی اباحه‌گری داشته باشد به شدت مخالف بوده و مریدان را از آن برحذر داشته‌اند. شرقاوی در كتاب كوكب الدری الرفیع ذیل پرسش و پاسخی اشاره به بحث وحدت وجود كرده بیان می‌كند خلوتیان قائل به وحدت وجود بوده و در باب اسقاط تكلیف كسانی را كه چنین عقیدهای دارند را قبول ندارند و آنها را جهله وحدت وجودیان می‌دانند[۵۳]. و درجایی دیگر مصطفی البكری چنین گفته است: بر اهل طریق واجب است در راهی قدم نگذارد كه شرع از آنها نهی كرده كه هر كس از شریعت محمدی تخطی كند گمراه از راه درست و مرضیه است. شریعت اصل است و طریقت فرع برآن، هر كه اصل را رها كند فرع نمی‌تواند سودی به حال وی داشته باشد و شریعت بدون طریقت عاطل است و حقیقت بدون شریعت باطل. لذا شیخ محی الدین می‌گوید: چیزی كه شریعت را زایل نماید فایدهای ندارد و نیز واجب است برسالكین قیام به همه اوراد طریق بدون اخلال در چیزی از آنها[۵۴].

دیدگاه خلوتیه نسبت به اهل‌بیت

در منابع مختلف این طریقه اعم از كتب و یا سایت‌های شاخه‌های مختلف آن بدست آمد حب اهل بیت از اصول اساسی تمام انشعابات این طریقه بوده و همه آنها خلوتیه را منسوب به حضرت امیر المؤمنین می‌دانند. هم چنین بسیاری از اقطاب سعی در رساندن نسب خود به ائمه اطهار: دارند. علاوه بر اینها بسیاری موارد در سخنان اقطاب شاهد استناد به ائمه اطهار: ویا تأكید برحب و پیروی از اهل بیت می‌باشد، از جمله در سایت رسمی شاخه المغازیه مطلبی تحت عنوان فضائل آل البیت روایت شده از محمد عامر المغازی، با محتوی زیر درج شده است كه نمون‌های از این موارد است: خداوند متعال توسط رسول گرامی خویش ما را امر به مودت اهل بیت:نموده است قُلْ لاٰ أَسْئَلُكُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا اَلْمَوَدَّةَ فِی اَلْقُرْبیٰ كه از نشانه‌های این مودت زیارت قبور مطهر ائمه اطهار: و توسل به آنها برای در خواست شفاعت جد گرامیشان حضرت رسول الله می‌باشد. در ادامه همین مطلب المغازی درباره حضرت زهرا بحث می‌كند و احادیثی از رسول الله درباره ایشان را بیان می‌كند: قال رسول الله إنما سمیت فاطمة بهذا الاسم لان الله سبحانه وتعالی فطمها و ذریتها عن النار وفی روایة و محبیها عن النار ایشان را فاطمه نامیدم چرا كه خداوند تعالی ایشان و فرزندانش، و به روایتی محبان ایشان را از آتش دور ساخت . بسیاری از این دستا روایات واحادیث در ذیل همین نوشته و جاهای دیگر از خلوتیه موجود است كه همگی مؤید تأكید آنان بر حب اهل بیت: می‌باشد. با توجه به مباحث مطرح شده در منابع مختلف می‌توان این طور نتیجه گرفت كه پیروان این طریقت در مبانی مختلف عقیدتی خود پیرو مكتب ابن عربی هستند.

جستارهای وابسته

پانویس

  1. بروسوى، اسماعیل/ حقى، تمام الفیض فی باب الرجال، تحقیق رمضان موصلى. على ناملى، سوریهدمشق، دارنینوى للدراسات والنشر و توزیع، 2011م
  2. وجدانى، صادق، طومار طرق علیه (خلوتیه سلسله نامه سى)، استانبول، مطبعه عامره، 1338 – 1342، ص 20
  3. بن حجازى الشرقاوى، عبدالله، پیشین، ص 280.
  4. العسال، احمد، رسالة الملكیة فی سلوک طریق الخلوتیة، كتاب خطى موجود در كتابخانه ملک سعود قسم المخطوطات، ص 11
  5. فتح یعنى هر چیزى كه بر بنده باز مى‌شود از سوى خدا بعد از آنكه بسته بود از نعمت‌هاى ظاهرى و باطنى چون روزی‌ها، عبادات، علوم و معارف و مكاشفات و غیر آن. فتوحاتى كه براى سالک حاصل می‌شود انواع مختلفى دارد كه عبارت‌اند از فتح قریب، فتح مبین و فتح مطلق. القاسانى، كمال الدین عبد الرزاق، شرح منازل السائرین، تحقیق و تعلیق محسن بیدار فر، قم، منشورات بیدار، 1385 ش. 1427هـ، صص 275 – 276
  6. جامی. ص ۴۵۵
  7. ص ۵۰۴؛ نیز نک‍: معصوم‌علیشاه، ۲ / ۳۶۶
  8. ابن‌کربلایی، ۱۲ / ۴۷۲-۴۷۳؛ عبدالله افندی، ۱۴۱
  9. ۲ / ۳۶۷؛ نیز نک‍: احمد بن محمود، ۳۹
  10. حلواجی‌باشی‌زاده، گ ۱۱۶ الف ـ ۱۱۸ الف؛ گولپینارلی، 205-206؛ «دائرة‌المعارف»، همانجا
  11. حلواجی‌باشی‌زاده، گ ۱۱۸ ب
  12. عبداللٰه افندی، حلواجی‌‌باشی‌زاده، نیز «دائرةالمعارف»، همانجاها
  13. طاش‌کوپری‌زاده، ۱۶۴-۱۶۵؛ «دائرةالمعارف»، XV / 394؛ کیسلینگ، 241
  14. طاش‌کوپری‌زاده، ۱۶۰-۱۶۲؛ سعدالدین، ۲ / ۵۳۹-۵۴۱؛ گولپینارلی، 206؛ مارتین، 278-279
  15. تریمینگام، «طریقه‌ها76
  16. طاش‌کوپری‌زاده، ۱۶۲-۱۶۳؛ سعدالدین، ۲ / ۵۴۱-۵۴۴؛ کیسلینگ، ۲۴۹-۲۵۱؛ مارتین، ۲۸۱-۲۸۲
  17. طاش‌کوپری‌زاده، ۲۲۱-۲۲۲؛ سعدالدین، ۲ / ۵۹۵
  18. مارتین، 282-283؛ نوریس، 111؛ تریمینگام، همان، 75
  19. کوپریلی، ۳۲۴؛ اوزون چارشیلی، ۳ / ۳۹۵-۳۹۶؛ مارتین، 285-286؛ تریمینگام، «طریقه‌ها»، 75-78؛ یاشار اجاق، II / 206؛ کیسلینگ، 283-287؛ فریدلندر، 233؛ «دائرةالمعارف»، XV / 392-393؛ EI2
  20. نک‍: گولپینارلی، ۳۸۷، ۳۹۵-۳۹۷
  21. تریمینگام، همان، 76؛ مارتین، 295-297؛ جفری، 214؛ گولپینارلی، ۳۹۵-۳۹۶، نیز 206-207؛ یازیجی، ۶-۱۱
  22. سعدالدین، ۵۳۹-۵۴۰؛ مارتین، 291-294؛ تریمینگام، همانجا؛ مبارک، ۱ / ۲۲۶-۲۲۷، ۲۳۲-۲۳۳؛ یونگ، 25
  23. مارتین، ۲۹۸-۳۰۱؛ تریمینگام، «طریقه‌ها»، ۷۷؛ یونگ، ۲۱-۲۲
  24. فریدلندر، 233؛ هافمن، 150
  25. تریمینگام، همانجا؛ مارتین، 302
  26. همو، 303-304؛ یونگ، 115
  27. مارتین، 304؛ تریمینگام، همانجا
  28. لوتزیون، تریمینگام، همانجاها؛ مارتین، 303؛ عقبی، ۱۵۷؛ ابن‌عزوز، ۱۲۲
  29. مارتین، ۳۰۱-۳۰۲, ۳۰۴
  30. وجدانى، صادق، ص 44
  31. همان، ص 45
  32. . http://www.alkhlutih.com(8/7/1392 تاریخ مراجعه)
  33. العسال، احمد، پیشین، ص 7
  34. http://www.alkhlutih.com(8/7/1392 تاریخ مراجعه)
  35. همان
  36. همان
  37. مقدم پور، فاطمه، فنا فی الله و بقاء بالله، تهران، 1383 ش، ص 190
  38. همان
  39. در صفحات آغازین كتاب طومار طرق علیه (خلوتیه سلسله نامه سى) اطلاعات نسبتا خوبى درباره اختلافات جزئى موجود در چند كرسى نامه بیان شده است
  40. سایت رسمى شاخه شبراویه پس از ممشاد دینورى نام محمد دینورى ذكر نموده است
  41. از محمد البكرى تا سهروردى مورد اختلاف نسخ مختلف است اما در بقیه تقریبا بین نسخ مختلف اشتراک نظر وجود دارد
  42. در برخى نسخ مثل كیفیة اهداء فواتح لرجال سلسلتین القادریة و الخلوتیة ص 10 وسایت شاخه الشبراویه، وى را ركن الدین محمد النجاشى نامیده‌اند
  43. طومار طرق علیه (خلوتیه سلسله نامه سى) و سایت شاخه الشبراویه شیخ جمال الدین را با عنوان شیراى نامیه است ودو كتاب ثمرات الفواد و البحوث السنیة عن بعض الرجال اسانید الطریقة الخلوتیة هر دو را تبریزى نامیده است
  44. سایت شاخه الشبراویه پس از ابراهیم زاهد گیلانى نام عمر الخلوتى و خلفاى بعد ازوى را آورده است و شیوخ قبلى را ذكر ننموده است
  45. نام وى در كتاب هاى كیفیة اهداء فواتح لرجال سلسلتین القادریة والخلوتیة، البحوث السنیة عن بعض الرجال اسانید الطریقة الخلوتیة وثمرات الفواد نیامده است و پس از ابراهیم زاهد گیلانى بى و اسطه نام محمد الخلوتى آمده است
  46. بن حجازى الشرقاوى، عبدالله، پیشین، ص 432
  47. الشرقاوى، منصور محمد هیكل، پیشین، ص 431
  48. ولپینارلى، عبدالباقى، پیشین، ص 273. وجدانى، صادق، پیشین، ص 28
  49. بروسوى، اسماعیل حقى، پیشین، ص 27. و علوى شریف، على، اصول مشایخ خلوتیه، نسخه خطى، موجود در كتابخانه مجلس شوراى اسلامى، صص 42 و 28
  50. گولپینارلى، عبدالباقى، مولویه پس از مولانا، ترجمه توفیق سبحانى، چاپ اول، چاووشگرانن 1382، ص 397
  51. وجدانى، صادق، پیشین، صص 35 و 28
  52. العسال، احمد، پیشین، ص 11
  53. الشرقاوى، منصور محمد هیكل، پیشین، ص 431
  54. البكرى، مصطفى، پیشین، ص5

منابع