شریعیه

    از ویکی‌وحدت
    شریعیه
    نامشریعیه
    موسسشریعی
    عقیده1. خداوند در وجود پنج انسان برگزیده، یعنی حضرت محمد، حضرت علی، حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسین علیهم‌السّلام حلول کرده است.2. خداوند در وجود موسس فرقه حلول کرده است.

    شریعیه‏ از غُلاة شیعه و از پیروان مردی به نام شریعی بودند.

    شرح حال

    وی منسوب به ابومحمد حسن شریعی و از سردمداران فرقه شریعیه بود. این شخص در ابتدا از اصحاب امام علی الهادی (علیه‌السّلام) و امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) به حساب می‌آمد و اولین کسی بود که پس از امام عسکری (علیه‌السّلام) به دروغ ادعای بابیت و سفارت از ناحیه مقدسه امام عصر (عجل‌الله تعالی فرجه‌الشّریف) کرد، اما در ادامه به خداوند و حجت‌های خداوند نسبت دروغ داد و ادعاهای غلوآمیزی ابراز کرد و مقام آن بزرگواران را از آنچه خداوند به آنها داده بود برتر داشت و به عبارتی دیگر، نسبت الوهیتی به ایشان می‌داد. به همین دلیل از طرف امام و شیعیان لعن شد[۱]. این حوادث و برخوردها در حالی بود که شریعی مستقیما به کفر و الحاد گرایید. در باره او و همراهانش گفته شده است که ابتدا به دروغ اعلام کردند که از وکلای امام (علیه‌السّلام) هستند و با این دروغ ضعفا را به طرف خود جذب می‌کردند. سپس خود را بالاتر می‌بردند و مدعی بابیت و سپس امامت و مهدویت و سپس الوهیت شدند.

    برخی از عقاید

    1. اشخاص خمسه یعنی حضرت محمد، حضرت علی، حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسین علیهم‌السّلام را آلهه و خدا می‌پنداشت، زیرا معتقد بود که روح خداوند در وجود ایشان حلول کرده است[۲][۳][۴].

    2.علاوه بر ادعای قبلی، همچنین ادعا می کرد که خداوند در وجود خودش نیز حلول کرده است[۵][۶].

    3. عده‌ای از اصناف غالیه به نام ذمیه[۷] که قائل به خداوندگاری علی (علیه‌السّلام) بودند و به پیامبر اسلام (صلّی‌الله علیه وآله) جسارت و ایشان را تکذیب می‌کردند، اما برخی دیگر از غالیان بر حضرت رسول (صلّی‌الله علیه وآله) چنین طعن و جسارتی نداشتند. کتب تاریخی، اصحاب فرقه شریعیه را از قسم دوم معرفی کرده است که به پیامبر اکرم طعن نمی زدند[۸].

    نظر محققین

    محققین بر این مطلب واقف‌اند که این فرقه اگر‌چه در غُلات شیعه جای داده شده است، اما در واقع خارج از اسلام می‌باشد؛ چنان‌که بغدادی بعد از ذکر هشت فرقه غُلاة اظهار می‌کند که این هشت فرقه از غُلاة رافضی، خارج از تمام فرقه‌های اسلام هستند، زیرا غیر خدا را به جای خدا ثابت می‌کنند[۹][۱۰].

    پانویس

    1. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت، انتشارات موسسة الوفا، سال ۱۴۰۴ ق، ج ۵۱، ص ۳۸۰.
    2. محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 ش، چ دوم، ص 254.
    3. ابوالحسن اشعری، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ج 1، ص 82.
    4. شهفور اسفرایینی،التبصیر فی الدین، ص 129.
    5. عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق و بیان الفرقة الناجیة، بیروت، انتشارات دارالافاق الجدیدة، سال ۱۹۷۷ م، چ دوم، ص 239.
    6. محمد جواد مشکور، همان.
    7. عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، همان، ص ۳۲۸
    8. ابوالحسن اشعری، همان.
    9. همان.
    10. عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، همان.