تومنیه: تفاوت میان نسخهها
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
== دیدن خدا == | == دیدن خدا == | ||
ابومعاذ رؤیت خداوند را ممکن میدانست و برآن بود که خداوند روز رستاخیز در حالیکه بر عرش خود تکیه زده است، دیده میشود؛ دراینباره نیز او قائل به «بلاکیف» بودن موضوع بود<ref>اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، سال 1400 قمری، ج ۱، ص ۲۹۹.</ref>. نسفی از اشعری نقل میکند که ابومعاذ از آن دسته بصریانی بود که مسئلۀ رؤیت را جدای از درک در آیۀ{{متن قرآن|لا تُدْرِکُهُ الْاَبْصارُ ...|سوره = انعام | آیه = 103}}. میدانستند و معتقد بودند که انسان خدا را میبیند، اما نمیتواند او را درک کند<ref>نسفی میمون، تبصرةالادلة، دمشق، سال 1990 میلادی، ص ۴۳۷ - ۴۳۸ .</ref>. | ابومعاذ رؤیت خداوند را ممکن میدانست و برآن بود که خداوند روز رستاخیز در حالیکه بر عرش خود تکیه زده است، دیده میشود؛ دراینباره نیز او قائل به «بلاکیف» بودن موضوع بود<ref>اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، سال 1400 قمری، ج ۱، ص ۲۹۹.</ref>. نسفی از اشعری نقل میکند که ابومعاذ از آن دسته بصریانی بود که مسئلۀ رؤیت را جدای از درک در آیۀ: {{متن قرآن|لا تُدْرِکُهُ الْاَبْصارُ ...|سوره = انعام | آیه = 103}}. میدانستند و معتقد بودند که انسان خدا را میبیند، اما نمیتواند او را درک کند<ref>نسفی میمون، تبصرةالادلة، دمشق، سال 1990 میلادی، ص ۴۳۷ - ۴۳۸ .</ref>. | ||
== پانویس == | == پانویس == |
نسخهٔ ۹ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۲۵
تومنیه | |
---|---|
نام | تومنیه |
موسس | ابومعاذ تومنی |
عقیده | شاخهای از مرجئه 1. ایمان حالتی است که آدمی را از کفر نگه میدارد. 2. ایمان مجموعه خصلتهایی است که ترک همگی یا یکی از آنها موجب کفر میشود. |
تومَنیه پیروان «ابومعاذ تومنی» و شاخهای از فرقه «مرجئه» بهشمار میروند.
شرح حال موسس
ابومعاذ تومنی از روستای تومن مصر و از متکلمان مرجئه بوده است. گزارش قابل توجهی از سیر زندگی وی در دست نیست، مگر آن که اصالتش به روستای تومن در مصر باز میگردد[۱]. و گویا ادامه زندگیاشرا در بصره گذرانده است[۲]. وی رییس فرقه تومنیه از شاخههای مرجئه بود[۳][۴][۵]. با اینحال، برخی از محققین آنها را از مرجئۀ خالصه دانستهاند[۶][۷][۸]. اما ابوالحسن اشعری با اینکه ابومعاذ را از مرجئه میدانست[۹]، معتقد است که او و زهیربن عبدالله اثری در «قدر» با معتزله موافق بودهاند[۱۰]. البته بزدوی تومنیه را مرجئی ندانسته و او را ذیل مذهب قدریه و معتزله آورده است[۱۱][۱۲].
توجه به عقلگرایی
با توجه به مطالبی که در شرح حال بیان شد، به علاوه گزارش افرادی چون مقریزی که ابومعاذ را فیلسوف میدانستند[۱۳] و ابنقیم جوزیه که هنگام تخطئۀ عقلگرایان، ابومعاذ را در میان آنها آورده است[۱۴]، به این نتیجه میرسیم که ابومعاذ روش عقلگرایی را در کلام برگزیده است. او تلاش میکرد تا روش عقلگرایانهاش با نصّ و نقل تضاد پیدا نکند. با اینحال میکوشید تا همراه با مشی عقلگراییاش از نقل نیز فاصله نگیرد. به همین دلیل در افکارش تناقض دیده میشود.
عقاید
ابومعاذ معتقد بود ایمان حالتی است که آدمی را از کفر نگه میدارد. از نگاه وی ایمان مجموعه خصلتهایی است که ترک همگی یا یکی از آنها موجب کفر میشود. بنابراین، با وجود یک خصلت یا چند خصلت، ایمان محقق نمیشود مگر که تمام خصلتها با هم باشد. وی میگفت که صرفا به دلیل ترک فرایض، حکم به کفر کسی داده نمیشود مگر که راجع به کفرش اجماع شود. البته چنین شخصی از آیین ایمان خارج نمیشود هر چند داخل مومنان نخواهد بود. معتقد بود فریضه ای از ایمان نیست که ترکش «فسق» باشد. بر این باور بود که اگر کسی پیامبری را بزند یا بکشد، بهتحقیق کافر است نه از این جهت که پیامبر را زده یا کشته باشد، بلکه بهدلیل دشمنی و کینهتوزی است که با او داشته و حق وی را پایمال کرده است[۱۵].
تفسیر ثواب و عذاب
ابومعاذ همچون برخی از معتزلیان در نظام ثواب و عذاب قائل به موازنه و مقایسه بود و میگفت که خداوند اعمال نیک و اعمال بد انسانها را با هم میسنجد و اگر هر یک از آن دو بر دیگری رجحان داشت، شخص به بهشت یا جهنم میرود. با اینحال ابومعاذ به عقاید مرجئی خود پایبند بوده و معقتد بود که کیفر و عذاب ابدی تنها برای کافران است، از اینرو فضل الهی ممکن است شامل حال فرد شود و او را از عذاب برهاند و وارد بهشت کند[۱۶].
دیدن خدا
ابومعاذ رؤیت خداوند را ممکن میدانست و برآن بود که خداوند روز رستاخیز در حالیکه بر عرش خود تکیه زده است، دیده میشود؛ دراینباره نیز او قائل به «بلاکیف» بودن موضوع بود[۱۷]. نسفی از اشعری نقل میکند که ابومعاذ از آن دسته بصریانی بود که مسئلۀ رؤیت را جدای از درک در آیۀ: لا تُدْرِکُهُ الْاَبْصارُ ... [انعام–103] . میدانستند و معتقد بودند که انسان خدا را میبیند، اما نمیتواند او را درک کند[۱۸].
پانویس
- ↑ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج ۲، ص ۶۰.
- ↑ نسفی میمون، تبصرة الادله، به کوشش کلود سلامه، دمشق، ۱۹۹۰ م.
- ↑ بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، قاهره، نشر مکتبه محمد علی صبیح، ج۱، ص ۱۹۰.
- ↑ بزدوی محمد، اصولالدین، قاهره، سال 1383 قمری، ج ۱، ص ۲۵۲.
- ↑ شهرستانی محمد، الملل و النحل، قاهره، سال 1387 قمری، ج ۱، ص ۱۶۶.
- ↑ بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، قاهره، نشر مکتبه محمد علی صبیح، ج ۱، ص ۲۰۲.
- ↑ شهرستانی محمد، الملل و النحل، قاهره، سال 1387 قمری، ج ۱، ص ۱۶۶.
- ↑ شهرستانی محمد، الملل و النحل، قاهره، سال 1387 قمری، ج ۱، ص ۱۴۴.
- ↑ اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، سال 1400 قمری، ج ۱، ص ۱۳۹.
- ↑ اشعری ابوالحسن، مقالاتالاسلامیین، سال 1400 قمری، ج۱، ص ۲۹۹ - ۳۰۰.
- ↑ بزدوی محمد، اصولالدین، قاهره، سال 1383 قمری، ج ۱، ص ۲۴۲.
- ↑ بزدوی محمد، اصولالدین، قاهره، سال 1383 قمری، ج ۱، ص ۲۵۲.
- ↑ مقریزی احمد، الخطط، قاهره، سال 1270 قمری، ج ۲، ص ۳۵۰.
- ↑ ابن قیم جوزیه محمد، الصواعق المرسلة، ریاض، سال 1412 قمری، ج ۲، ص ۷۸۹.
- ↑ مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 129 همراه با ویرایش و اصلاح جملات.
- ↑ اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، سال 1400 قمری، ج ۱، ص ۱۵۱.
- ↑ اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، سال 1400 قمری، ج ۱، ص ۲۹۹.
- ↑ نسفی میمون، تبصرةالادلة، دمشق، سال 1990 میلادی، ص ۴۳۷ - ۴۳۸ .