آقاخانیه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۴۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب
| عنوان = آقاخانیه
| تصویر =
| توضیح تصویر =
| نام = آقاخانیه
| نام رایج =
| تاریخ شکل گیری = 1200 ق
| قرن شکل گیری =
| مبدأ شکل گیری = اوایل دولت زندیه
| موسس = سید ابوالحسن خان
| عقیده =  امام باید «حیّ» باشد تا مورد اطاعت همگان قرار گیرد
}}
'''آقاخانیه''' فرقه‏‌ای از «[[اسماعیلیه|اسماعیلیان]]» نزاری و منسوب به [[آقا خان|آقاخان محلّاتی]] هستند.


[[آقاخانیه]] فرقه‏ اى از «[[اسماعيليا]]ن» نزارى (-: اسماعيليه، [[نزاريه]]) كه منسوب به [[آقا خان محلّاتى]] هستند.
== پیشینه ==
نیای این خانواده سید ابوالحسن خان اهل کهک [[قمی، شیخ محمد تقی|قم]] بود که از سادات اسماعیلیه به شمار می‌‏رفت و از آغاز [[دولت زندیه|دولت زندیه]] تا زمان آغا محمد‌خان قاجار حاکم کرمان بود و خود را از اعقاب اسماعیل‌بن‌جعفر صادق (علیه‌السّلام) می‏‌دانست و پس از برکناری از حکومت، در شهر محلّات از توابع قم عزلت گزید. وی پیروانی بسیار در [[هند]] و [[آسیای میانه]] داشت و نیازها و نذوراتی از ایشان دریافت می‌کرد.
امروزه پیروان فرقه آقاخانیه در کشورهای متعددی پراکنده‌اند که بیشتر آنان در شبه قاره هند و آسیای‌میانه و بخشی دیگر در کشورهای قاره [[اروپا]] و آمریکای‌شمالی و نیز [[آفریقا]] سکونت دارند<ref> مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 1.</ref>. معتقد بودند کسانی که نمی‌‏توانستند شخصا نذورات خود را به پیشگاه او بفرستند، آن را به دریا می‌افکندند، زیرا که سرانجام این اموال به دست امام‌شان خواهد رسید. سید ابوالحسن خان در سال 1207 هجری درگذشت و پس از وی، پسرش شاه خلیل‌اللّه به امامت رسید. اسماعیلیه آقاخانیه عنوان شاه را از «مراشد صوفیه» اقتباس کرده‏‌اند و به تقلید ایشان خود را شاه می‌خواندند یا چون خود را از تبار رکن‌‌الدین خورشاه، آخرین شاه اسماعیلی در الموت می‌‏دانند، لقب شاه را بر خود نهاده‏‌اند. شاه خلیل‌اللّه پس از رسیدن به امامت به یزد سفر کرد و پس از دو سال توقف در آن شهر، در نزاعی که میان پیروان او و [[اثنی عشریه|شیعیان اثنی‌عشری]] واقع شده به قتل رسید (1232 هجری) و چون [[فتحعلی شاه قاجار]] از این واقعه آگاه شد، حسن علی‌شاه پسر شاه خلیل‌اللّه را به [[تهران]] خواست و از او دل‌جویی کرد و دستور داد تا کسانی را که در واقعه قتل پدرش دست داشتند، سیاست کنند. سپس دختر خود سروجهان خانم را به همسری او در آورد و حکومت قم‏ و محلّات را به وی واگذار کرد و او را ملقب به آقاخان فرمود.
حسن علی‌شاه در سال 1255 هجری بر اثر تحریکات حاجی میرزا آقاسی صدر‌اعظم محمد شاه ناچار شد که محلّات را ترک کند و به کرمان برود. وی در آن استان توانست که بر قلعه بم دست یابد و آن را تصرف کند. اما فیروزمیرزا «نصرت‌الدوله» برادر محمد شاه که حکمران کرمان بود با وی جنگ کرده بر او غالب شد و شاه از خطای آقاخان اول در گذشت و به وی امان داد و او را از بست حضرت [[عبدالعظیم حسنی|عبدالعظیم حسنی]] بیرون آورد و از او استقبال شایانی کرد و وی را مجددا به حکومت قم و محلّات منصوب کرد. حسن علی‌خان چون دید دیگر کسی مزاحم او نیست، عیال و اموال خود را از راه [[بغداد]] به [[کربلا]] فرستاد و آن‌گاه از محمّد شاه اجازه گرفت که به زیارت خانه خدا برود و از راه کویر به کرمان رفت و چنین وانمود می‌‏کرد که از راه بندرعباس قصد زیارت [[کعبه]] را دارد اما از حاکم کرمان شکست خورد و از آنجا به لار و سپس به  جیرفت رفت و در ادامه در منطقه میناب به تهیه لشکر و اسباب جنگ پرداخت و پس از چند جنگ و گریز به قندهار رفت. در آن شهر کارگزاران انگلیسی از وی پشتیبانی کردند و از طرف دولت انگلیس برای او و همراهانش روزی صد روپیه مقرر گردید و با موافقت مأموران انگلیسی با برادر و کسانش به سند (از ایالت‌های پاکستان) رفت. (اواخر صفر 1262 هجری). آقاخان سپس رهسپار بندر بمبئی شد و پس از چندی بر اثر اعتراض دولت ایران نتوانست در آنجا بماند و به ایالت بنگال رفت (جمادی الاول 1263 هجری) و در کلکته ساکن گشت. دیری نپائید که مجددا به بمبئی بازگشت و آنجا را مرکز ترقی دستگاه خویش ساخت و از آن تاریخ این خانواده در هند ساکن شدند.
در این زمان، اختلافاتی بین خوجه‌ها که اسماعیلیان سابق هند بودند در گرفت که منجر به یک رشته دعاوی قضایی گردید. سرانجام با قضاوت جوزف آرنولد در (1866 م) این قضیه به نفع آقاخان ختم شد و از آن زمان او پیشوای خوجه‌‏ها و همه «اسماعیلیه» هند گردید.
چنانکه گفتیم، لقب حسن علی شاه، «آقاخان» بود و او را آقاخان اول می‏‌نامیدند. وی در سال 1298 هجری در گذشت و پیکرش را در گورستان حسن‌آباد بمبئی به خاک سپردند.
او رساله‏‌ای در شرح حال خود نوشته که «عبرت‏‌افزا» نام دارد و در بمبئی به چاپ رسیده است. در آن رساله، او خود را «محمد حسن الحسینی»، حسن علی شاه می‏ خواند. پس از حسن علی شاه، پسرش آقا علی شاه‌الحسینی یا «آقاخان دوم» پیشوای اسماعیلیان هند شد. وی تا سال 1302 هجری زنده بود و دوره امامت او دیری نپائید که از دنیا رفت. پس از مرگش کالبدش را به نجف اشرف برده و به خاک سپردند. بعد از او پسر هشت ‏ساله‌‏اش سلطان محمد شاه ملقب به «آقاخان سوم» به امامت رسید. (1877- 1957 میلادی) وی از هجدهم اوت 1885 تا سال 1957 میلادی، همچنان پیشوایی اسماعیلیه را داشت.
سلطان محمّد شاه از طرف دولت انگلستان ملقب به لقب «سِر» شد و رهبر روحانی اسماعیلیان نزاری هند و همچنین خوجه‌ها و اسماعیلیان ایران و آسیای مرکزی و [[سوریه|سوریه]] و شرق آفریقا گردید، پس از آن به ریاست کنگره مسلمانان هند برگزیده گشت و هفت سال در این مقام بماند. در 1932 میلادی، نماینده هند در کنفرانس خلع سلاح و رئیس نمایندگان آن کشور در جامعه ملل گردید و در 1937 میلادی به ریاست عمومی جامعه ملل برگزیده شد.
در سال 1936- 1937 میلادی که پنجاهمین سال امامت او بوده، اسماعیلیان آسیا و [[افریقا|آفریقا]] در بمبئی و نایروبی، هموزن او طلای ناب به وی هدیه کردند و در سال 1946 میلادی هموزن او الماس و سپس در 1954 و 1955 میلادی، هموزن او طلای سفید در کراچی و [[قاهره]] تقدیم وی کردند.
آقاخان در 1327 خورشیدی از ایران تقاضای تابعیت نمود. دولت ایران با تابعیت او موافقت کرد و [[محمد رضا پهلوی|محمّد رضا پهلوی]] به وی لقب «حضرت والا» داد. آقا خان پس از هشتاد سال عمر در سال 1957 میلادی در ژنو سوئیس در گذشت و کالبدش را در مقبره خانوادگی‌اشان در آسوان [[مصر]] به خاک سپردند.
پس از وی، نواده‌اش پرنس کریم خان پسر علی خان (متولد در 1315 شمسی- 1936 میلادی) در بیست و یک سالگی بر حسب وصیت جدش به امامت رسید و اکنون پیشوای طایفه «اسماعیلیه آقاخانیه» است.کریم آقاخان در ژنو به دنیا آمد و در «دانشگاه هاروارد» به تحصیل کرد و تشریفات رسیدن او به مقام امامت در شهر دارالسلام درتانزانیا و در آفریقای‌شرقی برگزار شد.


==پیشینه==
== عقاید و ادعیه اسماعیلیان آقاخانی ==
این فرقه امام خود را شخصی روحانی می‏‌پندارند و او را جلوه‌گاه و مظهر صفات [[علی بن ابی‌طالب|علی‌بن‌أبی‌طالب]] می‌‏دانند. ایشان مانند پیشینیان خود معتقدند که امام باید «حیّ» باشد تا مورد اطاعت همگان قرار گیرد. دستورهای او تا هنگامی که زنده است، قابل اجرا می‌باشد و چون درگذشت، دستورهای امام وقت جایگزین فرمان‌های امام پیشین می‏‌گردد. غالبا فرامین امام وقت به وسیله شخصی که او را وزیر می‌‏خوانند به «جماعت‌خانه» ابلاغ می‌‏گردد و اگر نکته‏‌ای در آن مورد سؤال قرار گیرد، تأویل و تفسیر آن را از امام می‌‏خواهند. اسماعیلیان معاصر دعاهایی دارند که که مربوط به خودشان است و با نماز و عبادت و ادعیه دیگر فرقه‌های اسلامی فرق دارد. برای نمونه به بعضی از این دعاها در اینجا اشاره می‌‏شود: در [[نماز]] پس از خواندن سوره فاتحه، این دعا را می‌‏خوانند: سجدت وجهی الیک و توکلت علیک منک قوّتی و انت عصمتی یا رب‌العالمین، اللهم صلّ‌علی محمّد‌المصطفی و علی علیّ‌المرتضی و علی الائمةالاطهار و علی حجة‌الامر صاحب الزمان و العصر امامنا‌ الحاضر الموجود مولانا شاه کریم‌الحسینی اللّهمّ لک سجودی و طاعتی<ref>ر. ک: همان با ویرایش مختصر.</ref>.


جدّ اين خانواده سيد ابو الحسن خان اهل كهك قم بود كه از سادات اسماعيليه به شمار می ‏رفت و از آغاز [[دولت زنديه]] تا زمان [[آغا محمد خان قاجار]] حكومت [[كرمان]] را داشت و خود را از اعقاب [[اسماعيل بن جعفر صادق]] (ع) مى‏ دانست و پس از بركنارى از حكومت، در محلّات قم عزلت گزيد.وى پيروانى بسيار در [[هند]] و [[آسياى ميانه]] داشت و نيازها و نذوراتى از ايشان دريافت مى ‏كرد.
== پانویس ==
امروزه پیروان فرقه آقاخانیه در کشورهای متعددی پراکنده‌اند. بیشتر آنان در شبه قاره هند و آسیای میانه و بخشی دیگر در کشورهای قاره اروپا و آمریکای شمالی و نیز افریقا سکونت دارند.<ref>محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد،انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 1</ref> معتقد بودند كسانى كه نمى ‏توانستند شخصا نذورات خود را به پيشگاه او بفرستند، آنها را به دريا مى ‏افكندند زیرا كه سرانجام اين اموال به دست امام شان خواهد رسيد.سيد ابو الحسن خان در سال 1207 هجرى در گذشت و پس از وى پسرش شاه خليل اللّه به امامت رسيد.اسماعيليه آقا خانيه عنوان شاه را از «مراشد صوفيه» اقتباس كرده‏ اند و به تقليد ايشان خود را شاه مى‏ خواندند يا چون خود را از تبار [[ركن الدين خورشاه]] آخرين شاه اسماعيلى در [[الموت]] مى ‏دانند لقب شاه را بر خود نهاده‏ اند. شاه خليل اللّه پس از رسيدن به امامت به [[يزد]] سفر كرد، پس از دو سال توقف در آن شهر در نزاعى كه ميان پيروان او و [[شيعيان اثنا عشرى]] واقع شده به قتل رسيد (1232 ه).چون [[فتحعلى شاه قاجار]] از اين واقعه آگاه شد، حسن على شاه پسر شاه خليل اللّه را به [[تهران]] خواست و از او  دل جويى كرد، و دستور داد تا كسانى را كه در واقعه قتل پدرش دست داشتند، سياست كنند. سپس دختر خود سروجهان خانم را به همسرى او در آورد، و حكومت [[قم]]‏ و [[محلّات]] را به وى واگذار كرد، و او را ملقب به آقا خان فرمود.
{{پانویس}}
حسن على شاه در سال 1255 بر اثر تحريكات حاجى ميرزا آقاسى صدر اعظم محمد شاه ناچار شد كه محلّات را ترك كند و به [[كرمان]] رهسپار شود. در آن استان توانست كه بر [[قلعه بم]] دست يابد و آن را به تصرف خود در آورد. اما فيروز ميرزا «نصرت الدوله» برادر محمد شاه كه حكمران كرمان بود با وى جنگ كرده بر او غلبه يافت و شاه از خطاى آقا خان اول در گذشت و به وى امان داد و او را از بست حضرت [[عبد العظيم حسنی]] بيرون آورد و از او استقبال شايانى كرد و مجددا به حكومت قم و محلّات فرستاد.حسن على خان چون ديد ديگر كسى مزاحم او نيست، عيال و اموال خود را از راه بغداد به [[كربلا]] فرستاد.
آنگاه از محمّد شاه اجازه گرفت كه به زيارت [[خانه خدا]] برود و از راه كوير به جانب كرمان رهسپار شد و چنين وانمود مى ‏كرد كه از طريق [[بندر عباس]] قصد زيارت  [[كعبه]] را دارد. سپس آقا خان به سوى كرمان رهسپار شده. پس از شكست از حاكم آنجا، به [[لار]] و از آنجا به اسفندقه و [[جيرفت]] رفت و در گرمسير [[ميناب]] به تهيه لشكر و اسباب جنگ پرداخت، و پس از چند جنگ و گريز به [[قندهار]] رفت. در آن شهر كارگزاران انگليسى از وى پشتيبانى كردند، و از طرف [[دولت انگليس]] براى او و همراهانش روزى صد روپيه مقرر گرديد، و با موافقت مأموران انگليسى با برادر و كسانش به سند رفت. (اواخر صفر 1262 ه).سپس آقا خان رهسپار بندر [[بمبئى]] شد و پس از چندى بر اثر اعتراض دولت ايران نتوانست در آنجا بماند، و به ايالت بنگال رفت (جمادى الاول 1263 ه) و در [[كلكته]] ساكن گشت. ديرى نپائيد كه مجددا به بمبئى بازگشت، و آنجا را مركز ترقى دستگاه خويش ساخت و از آن تاريخ اين خانواده در هند سكونت يافتند.
در اين زمان اختلافاتى بين [[خوجه‏ ها]] (- خوجه) كه اسماعيليان سابق هند بودند در گرفت كه منجر به يك رشته دعاوى قضايى گرديد. سرانجام با قضاوت جوزف آرنولد در (1866 م) اين قضيه به نفع آقا خان فيصله پيدا كرد. و از آن زمان او پيشواى خوجه ‏ها و همه «اسماعيليه» هند گرديد.
چنان كه گفتيم لقب حسن على شاه، «آقا خان» بود، و او را آقا خان اول مى‏ ناميدند. وى در سال 1298 ه در گذشت و پیکرش را در گورستان حسن ‏آباد
بمبئى به خاك سپردند.او رساله‏ اى در شرح حال خود نوشته كه «عبرت‏ افزا» نام دارد و در بمبئى به چاپ رسيده است. در آن رساله، او خود را «محمد حسن الحسينى»، حسن على شاه مى‏ خواند.پس از حسن على شاه، پسرش آقا على شاه الحسينى يا «آقا خان دوم» پيشواى اسماعيليان هند شد وى تا سال 1302 ه زنده بود و دوره امامت او ديرى نپائيد. پس از مرگش كالبدش را به نجف اشرف برده و به خاك سپردند.بعد از او پسر هشت ‏ساله ‏اش [[سلطان محمد شاه]] ملقب به «آقا خان سوم» به امامت رسيد. (1877- 1957 م) وى از هجدهم اوت 1885 تا سال 1957 همچنان پيشوايى اسماعيليه را داشت.
سلطان محمّد شاه از طرف دولت انگلستان ملقب به لقب «سر» ris شد، و رهبر روحانى اسماعيليان نزارى هند، و همچنين خوجه ‏ها و اسماعيليان ايران و [[آسياى مركزى]] و [[سوريه]] و شرق افريقا گرديد، پس از آن به رياست كنگره مسلمانان هند برگزيده گشت و هفت سال در اين مقام بماند.در 1932 م نماينده هند در كنفرانس خلع سلاح و رئيس نمايندگان آن كشور در جامعه ملل گرديد، و در 1937 م به رياست عمومى جامعه ملل برگزيده شد.
در سال 1936- 1937 كه پنجاهمين سال امامت او بوده اسماعيليان آسيا و [[افريقا]] در بمبئى و [[نايروبى]]، هم وزن او طلاى ناب به وى هديه كردند، و در سال 1946 هم وزن او الماس، و سپس در 1954 و 1955 هم وزن او طلاى سفيد در [[كراچى]] و [[قاهره]] به پيشگاه او تقديم داشتند.
آقا خان در 1327 خورشيدى از ايران تقاضاى تابعيت نمود. دولت ايران با تابعيت او موافقت كرد و [[محمّد رضا پهلوى]] به وى لقب «حضرت والا» داد. آقا خان پس از هشتاد سال عمر در سال 1957 م در ژنو در گذشت و كالبدش را در مقبره خانوادگى آنان در آسوان [[مصر]] به خاك سپردند.
پس از وى نواده ‏اش پرنس كريم خان پسر علي خان (متولد در 1315 ش- 1936 م) در بيست و يك سالگى بر حسب وصيت جدش به امامت رسيد و اكنون پيشواى طايفه «اسماعيليه آقا خانيه» است.كريم آقا خان در [[ژنو]] تولد يافت و در «دانشگاه [[هاروارد]]» به تحصيل پرداخت و تشريفات رسيدن او به مقام امامت در شهر دار السلام در تانگانيكا در افريقاى شرقى به عمل آمد.


==عقايد و ادعيه اسماعيليان آقا خانى==‏
{{فرق و مذاهب }}


اين فرقه امام خود را شخصى روحانى مى‏ پندارند، و او را جلوه ‏گاه و مظهر صفات [[على بن أبي طالب]] مى ‏دانند. ايشان مانند پيشينيان خود معتقدند كه امام بايد «حى» باشد تا مورد اطاعت همگان قرار گيرد.دستورهاى او تا هنگامى كه حيات دارد، قابل اجراست و چون درگذشت، دستورهاى امام وقت جايگزين فرمان هاى امام پيشين مى‏ گردد.غالبا فرامين امام وقت به وسيله شخصى كه او را وزير مى ‏خوانند به «جماعت خانه» ابلاغ مى ‏گردد و اگر نكته‏ اى در آن مورد سؤال قرار گيرد، تأويل و تفسير آن را از امام مى ‏خواهند.اسماعيليان معاصر را دعاهائى است كه خواست خود ايشان است، و با نماز و عبادت و ادعيه ديگر فرق اسلام اختلاف دارد، براى نمونه بعضى از اين ادعيه در اينجا ذكر مى ‏شود:در [[نماز]] پس از خواندن [[سوره فاتحه]]  اين دعا را مى ‏خوانند: سجدت وجهى اليك و توكلت عليك منك قوّتى و انت عصمتى يا رب العالمين، اللهم صلّ على محمّد المصطفى و على على المرتضى و على الائمه الاطهار و على حجة الامر صاحب الزمان و العصر امامنا الحاضر الموجود مولانا شاه كريم الحسينى اللهم لك سجودى و طاعتى. <ref>ر.ک. همان با ویرایش مختصر</ref>
[[رده:فرق و مذاهب]]
 
==پانویس==
 
==رده ها==

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۳۵

آقاخانیه
نامآقاخانیه
تاریخ شکل گیری1200 ق، ۱۱۶۴ ش‌، ۱۷۸۶ م
مبدأ شکل گیریاوایل دولت زندیه
موسسسید ابوالحسن خان
عقیدهامام باید «حیّ» باشد تا مورد اطاعت همگان قرار گیرد

آقاخانیه فرقه‏‌ای از «اسماعیلیان» نزاری و منسوب به آقاخان محلّاتی هستند.

پیشینه

نیای این خانواده سید ابوالحسن خان اهل کهک قم بود که از سادات اسماعیلیه به شمار می‌‏رفت و از آغاز دولت زندیه تا زمان آغا محمد‌خان قاجار حاکم کرمان بود و خود را از اعقاب اسماعیل‌بن‌جعفر صادق (علیه‌السّلام) می‏‌دانست و پس از برکناری از حکومت، در شهر محلّات از توابع قم عزلت گزید. وی پیروانی بسیار در هند و آسیای میانه داشت و نیازها و نذوراتی از ایشان دریافت می‌کرد. امروزه پیروان فرقه آقاخانیه در کشورهای متعددی پراکنده‌اند که بیشتر آنان در شبه قاره هند و آسیای‌میانه و بخشی دیگر در کشورهای قاره اروپا و آمریکای‌شمالی و نیز آفریقا سکونت دارند[۱]. معتقد بودند کسانی که نمی‌‏توانستند شخصا نذورات خود را به پیشگاه او بفرستند، آن را به دریا می‌افکندند، زیرا که سرانجام این اموال به دست امام‌شان خواهد رسید. سید ابوالحسن خان در سال 1207 هجری درگذشت و پس از وی، پسرش شاه خلیل‌اللّه به امامت رسید. اسماعیلیه آقاخانیه عنوان شاه را از «مراشد صوفیه» اقتباس کرده‏‌اند و به تقلید ایشان خود را شاه می‌خواندند یا چون خود را از تبار رکن‌‌الدین خورشاه، آخرین شاه اسماعیلی در الموت می‌‏دانند، لقب شاه را بر خود نهاده‏‌اند. شاه خلیل‌اللّه پس از رسیدن به امامت به یزد سفر کرد و پس از دو سال توقف در آن شهر، در نزاعی که میان پیروان او و شیعیان اثنی‌عشری واقع شده به قتل رسید (1232 هجری) و چون فتحعلی شاه قاجار از این واقعه آگاه شد، حسن علی‌شاه پسر شاه خلیل‌اللّه را به تهران خواست و از او دل‌جویی کرد و دستور داد تا کسانی را که در واقعه قتل پدرش دست داشتند، سیاست کنند. سپس دختر خود سروجهان خانم را به همسری او در آورد و حکومت قم‏ و محلّات را به وی واگذار کرد و او را ملقب به آقاخان فرمود. حسن علی‌شاه در سال 1255 هجری بر اثر تحریکات حاجی میرزا آقاسی صدر‌اعظم محمد شاه ناچار شد که محلّات را ترک کند و به کرمان برود. وی در آن استان توانست که بر قلعه بم دست یابد و آن را تصرف کند. اما فیروزمیرزا «نصرت‌الدوله» برادر محمد شاه که حکمران کرمان بود با وی جنگ کرده بر او غالب شد و شاه از خطای آقاخان اول در گذشت و به وی امان داد و او را از بست حضرت عبدالعظیم حسنی بیرون آورد و از او استقبال شایانی کرد و وی را مجددا به حکومت قم و محلّات منصوب کرد. حسن علی‌خان چون دید دیگر کسی مزاحم او نیست، عیال و اموال خود را از راه بغداد به کربلا فرستاد و آن‌گاه از محمّد شاه اجازه گرفت که به زیارت خانه خدا برود و از راه کویر به کرمان رفت و چنین وانمود می‌‏کرد که از راه بندرعباس قصد زیارت کعبه را دارد اما از حاکم کرمان شکست خورد و از آنجا به لار و سپس به جیرفت رفت و در ادامه در منطقه میناب به تهیه لشکر و اسباب جنگ پرداخت و پس از چند جنگ و گریز به قندهار رفت. در آن شهر کارگزاران انگلیسی از وی پشتیبانی کردند و از طرف دولت انگلیس برای او و همراهانش روزی صد روپیه مقرر گردید و با موافقت مأموران انگلیسی با برادر و کسانش به سند (از ایالت‌های پاکستان) رفت. (اواخر صفر 1262 هجری). آقاخان سپس رهسپار بندر بمبئی شد و پس از چندی بر اثر اعتراض دولت ایران نتوانست در آنجا بماند و به ایالت بنگال رفت (جمادی الاول 1263 هجری) و در کلکته ساکن گشت. دیری نپائید که مجددا به بمبئی بازگشت و آنجا را مرکز ترقی دستگاه خویش ساخت و از آن تاریخ این خانواده در هند ساکن شدند. در این زمان، اختلافاتی بین خوجه‌ها که اسماعیلیان سابق هند بودند در گرفت که منجر به یک رشته دعاوی قضایی گردید. سرانجام با قضاوت جوزف آرنولد در (1866 م) این قضیه به نفع آقاخان ختم شد و از آن زمان او پیشوای خوجه‌‏ها و همه «اسماعیلیه» هند گردید. چنانکه گفتیم، لقب حسن علی شاه، «آقاخان» بود و او را آقاخان اول می‏‌نامیدند. وی در سال 1298 هجری در گذشت و پیکرش را در گورستان حسن‌آباد بمبئی به خاک سپردند. او رساله‏‌ای در شرح حال خود نوشته که «عبرت‏‌افزا» نام دارد و در بمبئی به چاپ رسیده است. در آن رساله، او خود را «محمد حسن الحسینی»، حسن علی شاه می‏ خواند. پس از حسن علی شاه، پسرش آقا علی شاه‌الحسینی یا «آقاخان دوم» پیشوای اسماعیلیان هند شد. وی تا سال 1302 هجری زنده بود و دوره امامت او دیری نپائید که از دنیا رفت. پس از مرگش کالبدش را به نجف اشرف برده و به خاک سپردند. بعد از او پسر هشت ‏ساله‌‏اش سلطان محمد شاه ملقب به «آقاخان سوم» به امامت رسید. (1877- 1957 میلادی) وی از هجدهم اوت 1885 تا سال 1957 میلادی، همچنان پیشوایی اسماعیلیه را داشت. سلطان محمّد شاه از طرف دولت انگلستان ملقب به لقب «سِر» شد و رهبر روحانی اسماعیلیان نزاری هند و همچنین خوجه‌ها و اسماعیلیان ایران و آسیای مرکزی و سوریه و شرق آفریقا گردید، پس از آن به ریاست کنگره مسلمانان هند برگزیده گشت و هفت سال در این مقام بماند. در 1932 میلادی، نماینده هند در کنفرانس خلع سلاح و رئیس نمایندگان آن کشور در جامعه ملل گردید و در 1937 میلادی به ریاست عمومی جامعه ملل برگزیده شد. در سال 1936- 1937 میلادی که پنجاهمین سال امامت او بوده، اسماعیلیان آسیا و آفریقا در بمبئی و نایروبی، هموزن او طلای ناب به وی هدیه کردند و در سال 1946 میلادی هموزن او الماس و سپس در 1954 و 1955 میلادی، هموزن او طلای سفید در کراچی و قاهره تقدیم وی کردند. آقاخان در 1327 خورشیدی از ایران تقاضای تابعیت نمود. دولت ایران با تابعیت او موافقت کرد و محمّد رضا پهلوی به وی لقب «حضرت والا» داد. آقا خان پس از هشتاد سال عمر در سال 1957 میلادی در ژنو سوئیس در گذشت و کالبدش را در مقبره خانوادگی‌اشان در آسوان مصر به خاک سپردند. پس از وی، نواده‌اش پرنس کریم خان پسر علی خان (متولد در 1315 شمسی- 1936 میلادی) در بیست و یک سالگی بر حسب وصیت جدش به امامت رسید و اکنون پیشوای طایفه «اسماعیلیه آقاخانیه» است.کریم آقاخان در ژنو به دنیا آمد و در «دانشگاه هاروارد» به تحصیل کرد و تشریفات رسیدن او به مقام امامت در شهر دارالسلام درتانزانیا و در آفریقای‌شرقی برگزار شد.

عقاید و ادعیه اسماعیلیان آقاخانی

این فرقه امام خود را شخصی روحانی می‏‌پندارند و او را جلوه‌گاه و مظهر صفات علی‌بن‌أبی‌طالب می‌‏دانند. ایشان مانند پیشینیان خود معتقدند که امام باید «حیّ» باشد تا مورد اطاعت همگان قرار گیرد. دستورهای او تا هنگامی که زنده است، قابل اجرا می‌باشد و چون درگذشت، دستورهای امام وقت جایگزین فرمان‌های امام پیشین می‏‌گردد. غالبا فرامین امام وقت به وسیله شخصی که او را وزیر می‌‏خوانند به «جماعت‌خانه» ابلاغ می‌‏گردد و اگر نکته‏‌ای در آن مورد سؤال قرار گیرد، تأویل و تفسیر آن را از امام می‌‏خواهند. اسماعیلیان معاصر دعاهایی دارند که که مربوط به خودشان است و با نماز و عبادت و ادعیه دیگر فرقه‌های اسلامی فرق دارد. برای نمونه به بعضی از این دعاها در اینجا اشاره می‌‏شود: در نماز پس از خواندن سوره فاتحه، این دعا را می‌‏خوانند: سجدت وجهی الیک و توکلت علیک منک قوّتی و انت عصمتی یا رب‌العالمین، اللهم صلّ‌علی محمّد‌المصطفی و علی علیّ‌المرتضی و علی الائمةالاطهار و علی حجة‌الامر صاحب الزمان و العصر امامنا‌ الحاضر الموجود مولانا شاه کریم‌الحسینی اللّهمّ لک سجودی و طاعتی[۲].

پانویس

  1. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 1.
  2. ر. ک: همان با ویرایش مختصر.