حشیشیه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
جز (جایگزینی متن - 'می دادند' به 'می‌دادند')
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{پانویس رنگی}}
{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب
'''حَشیشیّه''' نامی دشنام‌گونه است که دیگر مسلمانان بر اسماعیلیان نزاری نهادند و سپس در زبان های اروپایی به کلمۀ اساسین و اشکال مختلف آن مبدل شد.
| عنوان =حشیشیه
</div>
| تصویر =
| توضیح تصویر =
| نام =حشیشیه 
| نام رایج =
| تاریخ شکل گیری =
| قرن شکل گیری =
| مبدأ شکل گیری =
| موسس =
| عقیده = 
}}


==تاریخچه==
'''حَشیشیّه''' دشنامی است که دیگر مسلمانان بر [[اسماعیلیه|اسماعیلیان نزاری]] نهادند.
در برخی از منابع آمده است: حشیشیه نامی است که مخالفان مسلمانِ [[اسماعیلیه|اسماعیلیان]] نزاری بر آنان نهادند و سپس در زبان های اروپایی به گونه های مختلف کلمه اساسین بدل شد. اسماعیلیه نهضتی بر ضد خلافت عباسیان بود که از ابتدای کار هدف مبارزه قلمی و جدلی گروه های مختلفی از مسلمانان تحت حمایت عباسیان قرار گرفت.  
 
== تاریخچه ==
در برخی از منابع آمده است: حشیشیه نامی است که مخالفان مسلمانِ [[اسماعیلیه|اسماعیلیان]] نزاری بر آنان نهادند و سپس در زبان‌های اروپایی به کلمه اساسین و اشکال مختلف آن مبدل شد. اسماعیلیه نهضتی بر ضد خلافت [[عباسیان]] بود که از ابتدای کار، هدف مبارزه قلمی و جدلی گروه‌های مختلفی از مسلمانان تحت حمایت عباسیان قرار گرفت.
 
===روی‌کار آمدن خلفای فاطمی===
با روی‌کار آمدن [[فاطمیان|خلفای فاطمی]]، این حملات شدت یافت و به‌صورت افسانه سیاه ضد‌اسماعیلی درآمد که به‌عنوان توصیف صحیحی از انگیزه‌ها و تعالیم و اعمال اسماعیلیه، بیشتر مسلمانان آن را پذیرفتند. با قیام اسماعیلیان ایران بر ضد سلاجقه به‌رهبری [[حسن صباح]]، بنیان‌گذار دولت و دعوت مستقل اسماعیلیان نزاری، فصل جدیدی در تاریخ اسماعیلیه آغاز شد که با مقابله‌های نظامی و قلمی گسترده با ایشان همراه بود.
 
===دوران اسماعیلیان نزاری===
اسماعیلیان نزاری چون با قدرت نظامی غیر‌متمرکز و برتر سلجوقیان مواجه بودند، برای ستیز با دشمن قدرت‌مند، روش‌هایی متناسب با اوضاع و احوال آن زمان در پیش گرفتند، از جمله دشمنان مهم خود را در مناطق گوناگون به‌قتل رساندند و طولی نکشید که بیشتر قتل‌های سیاسی مهم، حداقل در سرزمین‌های مرکزی دنیای اسلام، به فدائیان نزاری که داوطلبانه این مأموریت‌ها را انجام می‌دادند، نسبت داده شد. این قتل‌ها، خواه به‌دست فدائیان صورت گرفته بود یا غیر آنها، نقش مهمی در شکل‌گیری نظرهای ضداسماعیلی در جامعه مسلمانان داشت. مؤلفان‌مسلمان آن دوره که درباره اسماعیلیان نزاری مطلب می‌نوشتند، گاهی آنها را [[اسماعیلیه|باطنیه]] یا [[تعلیمیه]] می‌نامیدند.  


=روی کار آمدن خلفای فاطمی=
با روی کار آمدن خلفای فاطمی این حملات شدت یافت و به صورت افسانه سیاه ضد اسماعیلی درآمد که به عنوان توصیف صحیحی از انگیزه ها و تعالیم و اعمال اسماعیلیه بیشتر مسلمانان آن را پذیرفتند. با قیام اسماعیلیان ایران بر ضد سلاجقه به رهبری حسن صباح، بنیان گذار دولت و دعوت مستقل اسماعیلیان نزاری، فصل جدیدی در تاریخ اسماعیلیه آغاز شد که با مقابله های نظامی و قلمی گسترده با ایشان همراه بود.
=دوران اسماعیلیان نزاری=
اسماعیلیان نزاری چون با قدرت نظامی غیر متمرکز و برتر سلجوقیان مواجه بودند، برای ستیز با دشمن قدرتمند روش هایی متناسب با اوضاع و احوال آن زمان در پیش گرفتند، از جمله دشمنان مهم خود را در مناطق گوناگون به قتل رساندند و طولی نکشید که بیشتر قتل های سیاسی مهم، حداقل در سرزمین های مرکزی دنیای اسلام، به فدائیان نزاری که داوطلبانه این مأموریت ها را انجام می‌دادند، نسبت داده شد. این قتل ها، خواه به دست فدائیان صورت گرفته بود یا خیر، نقش مهمی در شکل گیری نظرهای ضداسماعیلی در جامعه مسلمانان داشت. مؤلفان مسلمان آن دوره که درباره اسماعیلیان نزاری مطلب می نوشتند، گاهی آنها را باطنیه یا تعلیمیه می نامیدند.
==اسامی نزاریان در نزد دیگران==
==اسامی نزاریان در نزد دیگران==
اسماعیلیان نزاری به ویژه از نیمه دوم سده ششم، مانند بقیه اسماعیلیه، با واژه دشنام واره مَلاحِده مورد خطاب دیگر مؤلفان مسلمان واقع شدند. افزون بر آن، عناوین خصمانه دیگری نیز هرچند محدودتر، بر نزاریان اطلاق می شد. از جمله حشیشیه، یا جماعت حشیشیه که ظاهراً مراد از آن جماعت مصرف کننده حشیش بوده است. قدیم ترین جایی که لفظ حشیشیه بر نزاریان اطلاق شده، رساله جدلی ضد نزاری کوتاهی است که در حدود 516 هجری قمری دیوان رسائل فاطمیان در قاهره آن را به دستور خلیفه فاطمی آمر باحکام الله که امام اسماعیلیان مستعلوی نیز بود نوشت. این رساله با عنوان ایقاع صَواعِق الارغام برای اسماعیلیان مستعلوی شام فرستاده شد تا مشروعیت و حقانیت امامت امامان نسل مستعلی را در مقابل امامان نزاری به اثبات برساند. در این رساله لفظ حشیشیه دو بار در اشاره به نزاریان شام، بدون هیچ توضیحی به کار رفته است. این امر دلالت بر آن دارد که لفظ حشیشیه تا آن زمان در جهان اسلام و حداقل در مصر و شام، معنای عام معروفی یافته بوده است.  
اسماعیلیان‌نزاری به‌ویژه از نیمه دوم سده ششم، مانند بقیه اسماعیلیه با واژه دشنام‌واره مَلاحِده مورد خطاب دیگر مؤلفان مسلمان واقع شدند. افزون بر آن عناوین خصمانه دیگری نیز هرچند محدودتر، بر نزاریان اطلاق می‌شد. از جمله حشیشیه، یا جماعت حشیشیه که ظاهراً مراد از آن جماعت مصرف‌کننده حشیش بوده است. قدیم‌ترین جایی که لفظ حشیشیه بر نزاریان اطلاق شده، رساله جدلی ضد نزاری کوتاهی است که در حدود سال 516 هجری قمری دیوان رسائل فاطمیان در [[قاهره]] آن را به‌دستور خلیفه فاطمی آمر باحکام الله که امام اسماعیلیان‌مستعلوی نیز بود نوشت. این رساله با عنوان ایقاع‌صَواعِق‌الارغام برای اسماعیلیان مستعلوی شام فرستاده شد تا مشروعیت و حقانیت امامت امامان نسل مستعلی را در مقابل امامان نزاری به‌اثبات برساند. در این رساله، لفظ حشیشیه بدون هیچ توضیحی دو‌بار در اشاره به نزاریان شام، به‌کار رفته است. این امر دلالت بر آن دارد که لفظ حشیشیه تا آن زمان در جهان اسلام و حداقل در [[مصر]] و شام، معنای عام معروفی یافته بوده است.
==اسامی نزاریان نزد وقایع نگاران نخستین سلجوقی==
 
جالب توجه است که وقایع نگاران نخستین سلجوقی الفاظ حشیشیه و مَلاحِده و باطنیه را به صورت واژه های مترادف به جای یکدیگر به کار می بردند. هیچ کدام از این منابع، درباره وجه اشتقاق این نام و علت کاربرد آن در مورد نزاریه توضیحی نداده اند. به نظر می‌رسد که واژه حشیشیه و مشتقات آن به تدریج از تداول افتاده بودند. ابن خلدون (م808هـ. ق) از معدود مؤلفان مسلمانی است که بعد از سده هفتم گفته است که اسماعیلیان نزاری شام زمانی الحشیشیة الاسماعیلیة نامیده می شدند، ولی اکنون وزاویه نامیده می شوند. مورخان ایرانی دوره ایلخانی، به خصوص عطاملک جوینی (م681هـ. ق) رشیدالدین فضل الله (م718هـ. ق) و ابوالقاسم عبدالله کاشانی (م738هـ. ق) که آثار آنان منابع اصلی تاریخ نزاریان ایران در دوره الموت است، در اشاره به اسماعیلیان نزاری لفظ حشیشیه را به کار نبرده اند. در واقع واژه حشیش و جمع و مشتقات آن، تا آنجا که نویسنده این مقاله اطلاع دارد، در هیچ یک از متون فارسی دوره الموت و بعد از آن که به اسماعیلیان نزاری اشاره دارند نیامده است. به طور خلاصه به نظر می‌رسد که حشیشی در کشورهای عرب زبان، به خصوص مصر و شام، متداول شد اما مانند واژه مُلحِد در زبان فارسی ـ که از زمان حسن صباح زبان دینی جامعه نزاریان ایران شده بود ـ رواج پیدا نکرد. <ref>ر. ک. دانشنامه جهان اسلام، ج13، ص496</ref>
==اسامی نزاریان نزد وقایع‌نگاران نخستین سلجوقی==
جالب توجه است که وقایع‌نگاران نخستین سلجوقی، الفاظ حشیشیه و مَلاحِده و باطنیه را به‌صورت واژه‌های مترادف به‌جای یکدیگر به‌کار می‌بردند. در هیچکدام از این منابع، درباره وجه اشتقاق این نام و علت کاربرد آن در باره [[نزاریه]] توضیحی داده نشده است. به‌نظر می‌رسد که واژه حشیشیه و مشتقات آن، به‌تدریج از تداول افتاده بودند. [[ابوزید عبدالرحمن بن محمد بن خلدون حضرمی|ابن‌خلدون]] (م808هـ. ق) از معدود مؤلفان مسلمانی است که بعد از سده هفتم گفته است که اسماعیلیان نزاری شام زمانی الحشیشیة‌الاسماعیلیة نامیده می‌شدند، ولی اکنون [[وزاویه]] نامیده می‌شوند. مورخان ایرانی دوره ایلخانی، به‌خصوص عطاملک جوینی (م681هـ. ق) رشیدالدین فضل‌الله (م718هـ. ق) و ابوالقاسم عبدالله‌کاشانی (م738هـ. ق) که آثار آنان از منابع اصلی تاریخ نزاریان ایران در دوره الموت است، در اشاره به اسماعیلیان نزاری لفظ حشیشیه را به کار نبرده‌اند. در واقع واژه حشیش و جمع و مشتقات آن، در هیچیک از متون فارسی دوره الموت و بعد از آن که به اسماعیلیان نزاری اشاره دارند نیامده است. به‌طور خلاصه به‌نظر می‌رسد که حشیشی در کشورهای عرب‌زبان، به خصوص مصر و شام، متداول شد اما مانند واژه مُلحِد در زبان فارسی ـ که از زمان حسن‌صباح زبان دینی جامعه نزاریان ایران شده بود ـ رواج پیدا نکرد. <ref>ر. ک. دانشنامه جهان اسلام، ج13، ص496</ref>


در برخی دیگر از منابع آمده است:
در برخی دیگر از منابع آمده است:
اسماعیلیه از قرن سوم هجرى قمری عادت به استعمال این گیاه داشتند. در قرن پنجم هجرى چنان که از اخبار صلیبیون معلوم مى ‏شود، حشاشین که همان اسماعیلیه باشند براى این که دست به ترور و آدم‏کشى زده و از خود بیخود شوند از این گیاه اهریمنى استفاده مى‏ کردند، از این جهت کلمه‏Assassin  در زبان هاى اروپاى جنوبى به معناى اسماعیلیان حشیش کش به کار مى ‏رفت. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 160</ref>مقریزى از یک دانشمند ایرانى نقل مى ‏کند که استعمال حشیش در قرن ششم هجرى توسط شیخى به نام حیدر اسماعیلى به مصر راه یافت. ظاهرا تخم این گیاه در زمان خسرو پرویز از هند به ایران و عراق و یمن برده شد.
اسماعیلیه از قرن سوم هجری قمری عادت به استعمال این گیاه داشتند. در قرن پنجم هجری چنان که از اخبار صلیبیون معلوم می‌‏شود، حشاشین که همان اسماعیلیه باشند برای اینکه دست به ترور و آدم‏کشی زده و از خود بیخود شوند از این گیاه اهریمنی استفاده می‏‌کردند، از این جهت کلمه ‏Assassin در زبان‌های اروپای جنوبی به معنای اسماعیلیان حشیش‌کِش به کار می‌‏رفت. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 160</ref>مقریزی از یک دانشمند ایرانی نقل می‌‏کند که استعمال حشیش در قرن ششم هجری توسط شیخی به‌نام حیدر اسماعیلی به مصر راه یافت. ظاهرا تخم این گیاه در زمان خسرو پرویز از هند به ایران و عراق و یمن برده شد.
مقریزى ادامه می‌دهد:استعمال حشیش در مصر در میان طبقه توانگر و سرمایه ‏دار قاهره شیوع پیدا کرد، به طورى که امیر سودون شیخونى در سال 780 آن را در مصر ممنوع و جرایمى براى استعمال کنندگان تعیین کرد.بعدها استعمال آن شایع گشت و مردى اسماعیلى نسخه‏ اى نوشت که مى ‏توان حشیش را با عسل آمیخت و آن را به کار برد و نام آن دارو را عقده (آمیخته و ممزوج) نام نهاد. شیره و عصاره حشیش را چرس خوانند و آن را اسرار مى‏ نامند و به فارسى برگ بنگ و به عربى ورق الخیال مى‏ خوانند و بعضى از مصنفان آن را سبز یا سبزه یا گیاه اخضر خواندند و عصاره آن را بنگاب گویند.به عقیده نگارنده حشاشین (چنانکه در پیش گفته شده است)، از این جهت به اسماعیلیه اطلاق مى‏ گردد که آنان بعضى اوقات حشیش استعمال مى‏ کردند تا از خود بیخود شده و دشمن خود را به قتل رسانند و نهادن نام‏Assassin بر آن ها درست نیست، زیرا این کلمه از واژه اساس عربى مى‏ آید و چون اسماعیلیه در مذهب خود اساس دین را اعتقاد به امام حى و اطاعت از دستورهاى او مى‏ دانستند از این جهت ایشان را اساسیه یا اهل الاساس خواندند. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 161</ref> <ref>سید حسن امین، دائرة المعارف اسلامیه ج 7، ص 440- 444.</ref>
مقریزی ادامه می‌دهد: استعمال حشیش در مصر در میان طبقه توانگر و سرمایه‌‏دار قاهره شیوع پیدا کرد، به‌طوری که امیر سودون شیخونی در سال 780 آن را در مصر ممنوع و جرایمی برای استعمال‌کنندگان تعیین کرد. بعدها استعمال آن شایع گشت و مردی اسماعیلی نسخه‏‌ای نوشت که می‌‏توان حشیش را با عسل آمیخت و آن را به‌کار برد. او نام آن دارو را عقده (آمیخته و ممزوج) نام نهاد. شیره و عصاره حشیش را چرس خوانند و آن را اسرار می‏‌نامند و به فارسی برگ‌بنگ و به عربی ورق‌الخیال می‏‌خوانند و بعضی از مصنفان آن را سبز یا سبزه یا گیاه اخضر خوانند و عصاره آن را بنگاب گویند. به‌عقیده نگارنده، حشاشین (چنانکه در پیش گفته شده است)، از این‌جهت به اسماعیلیه اطلاق می‏‌گردد که آنان بعضی از اوقات حشیش استعمال می‏‌کردند تا از خود بیخود شده و دشمن خود را به‌قتل رسانند و نهادن نام ‏Assassin بر آنها درست نیست، زیرا این کلمه از واژه اساس عربی می‌آید و چون اسماعیلیه در مذهب خود اساس دین را اعتقاد به امام زنده و اطاعت از دستورهای او می‏‌دانستند، از این‌جهت ایشان را اساسیه یا اهل‌الاساس خوانند<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 161</ref><ref>سید حسن امین، دائرة المعارف اسلامیه ج 7، ص 440- 444.</ref>.


==پانویس==
==پانویس==
{{پانویس}}
{{فرق و مذاهب}}


[[رده: کلام ]]
[[رده:فرق و مذاهب]]
[[رده: مذاهب کلامی ]]
<references />

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۹:۴۹

حشیشیه
نامحشیشیه

حَشیشیّه دشنامی است که دیگر مسلمانان بر اسماعیلیان نزاری نهادند.

تاریخچه

در برخی از منابع آمده است: حشیشیه نامی است که مخالفان مسلمانِ اسماعیلیان نزاری بر آنان نهادند و سپس در زبان‌های اروپایی به کلمه اساسین و اشکال مختلف آن مبدل شد. اسماعیلیه نهضتی بر ضد خلافت عباسیان بود که از ابتدای کار، هدف مبارزه قلمی و جدلی گروه‌های مختلفی از مسلمانان تحت حمایت عباسیان قرار گرفت.

روی‌کار آمدن خلفای فاطمی

با روی‌کار آمدن خلفای فاطمی، این حملات شدت یافت و به‌صورت افسانه سیاه ضد‌اسماعیلی درآمد که به‌عنوان توصیف صحیحی از انگیزه‌ها و تعالیم و اعمال اسماعیلیه، بیشتر مسلمانان آن را پذیرفتند. با قیام اسماعیلیان ایران بر ضد سلاجقه به‌رهبری حسن صباح، بنیان‌گذار دولت و دعوت مستقل اسماعیلیان نزاری، فصل جدیدی در تاریخ اسماعیلیه آغاز شد که با مقابله‌های نظامی و قلمی گسترده با ایشان همراه بود.

دوران اسماعیلیان نزاری

اسماعیلیان نزاری چون با قدرت نظامی غیر‌متمرکز و برتر سلجوقیان مواجه بودند، برای ستیز با دشمن قدرت‌مند، روش‌هایی متناسب با اوضاع و احوال آن زمان در پیش گرفتند، از جمله دشمنان مهم خود را در مناطق گوناگون به‌قتل رساندند و طولی نکشید که بیشتر قتل‌های سیاسی مهم، حداقل در سرزمین‌های مرکزی دنیای اسلام، به فدائیان نزاری که داوطلبانه این مأموریت‌ها را انجام می‌دادند، نسبت داده شد. این قتل‌ها، خواه به‌دست فدائیان صورت گرفته بود یا غیر آنها، نقش مهمی در شکل‌گیری نظرهای ضداسماعیلی در جامعه مسلمانان داشت. مؤلفان‌مسلمان آن دوره که درباره اسماعیلیان نزاری مطلب می‌نوشتند، گاهی آنها را باطنیه یا تعلیمیه می‌نامیدند.

اسامی نزاریان در نزد دیگران

اسماعیلیان‌نزاری به‌ویژه از نیمه دوم سده ششم، مانند بقیه اسماعیلیه با واژه دشنام‌واره مَلاحِده مورد خطاب دیگر مؤلفان مسلمان واقع شدند. افزون بر آن عناوین خصمانه دیگری نیز هرچند محدودتر، بر نزاریان اطلاق می‌شد. از جمله حشیشیه، یا جماعت حشیشیه که ظاهراً مراد از آن جماعت مصرف‌کننده حشیش بوده است. قدیم‌ترین جایی که لفظ حشیشیه بر نزاریان اطلاق شده، رساله جدلی ضد نزاری کوتاهی است که در حدود سال 516 هجری قمری دیوان رسائل فاطمیان در قاهره آن را به‌دستور خلیفه فاطمی آمر باحکام الله که امام اسماعیلیان‌مستعلوی نیز بود نوشت. این رساله با عنوان ایقاع‌صَواعِق‌الارغام برای اسماعیلیان مستعلوی شام فرستاده شد تا مشروعیت و حقانیت امامت امامان نسل مستعلی را در مقابل امامان نزاری به‌اثبات برساند. در این رساله، لفظ حشیشیه بدون هیچ توضیحی دو‌بار در اشاره به نزاریان شام، به‌کار رفته است. این امر دلالت بر آن دارد که لفظ حشیشیه تا آن زمان در جهان اسلام و حداقل در مصر و شام، معنای عام معروفی یافته بوده است.

اسامی نزاریان نزد وقایع‌نگاران نخستین سلجوقی

جالب توجه است که وقایع‌نگاران نخستین سلجوقی، الفاظ حشیشیه و مَلاحِده و باطنیه را به‌صورت واژه‌های مترادف به‌جای یکدیگر به‌کار می‌بردند. در هیچکدام از این منابع، درباره وجه اشتقاق این نام و علت کاربرد آن در باره نزاریه توضیحی داده نشده است. به‌نظر می‌رسد که واژه حشیشیه و مشتقات آن، به‌تدریج از تداول افتاده بودند. ابن‌خلدون (م808هـ. ق) از معدود مؤلفان مسلمانی است که بعد از سده هفتم گفته است که اسماعیلیان نزاری شام زمانی الحشیشیة‌الاسماعیلیة نامیده می‌شدند، ولی اکنون وزاویه نامیده می‌شوند. مورخان ایرانی دوره ایلخانی، به‌خصوص عطاملک جوینی (م681هـ. ق) رشیدالدین فضل‌الله (م718هـ. ق) و ابوالقاسم عبدالله‌کاشانی (م738هـ. ق) که آثار آنان از منابع اصلی تاریخ نزاریان ایران در دوره الموت است، در اشاره به اسماعیلیان نزاری لفظ حشیشیه را به کار نبرده‌اند. در واقع واژه حشیش و جمع و مشتقات آن، در هیچیک از متون فارسی دوره الموت و بعد از آن که به اسماعیلیان نزاری اشاره دارند نیامده است. به‌طور خلاصه به‌نظر می‌رسد که حشیشی در کشورهای عرب‌زبان، به خصوص مصر و شام، متداول شد اما مانند واژه مُلحِد در زبان فارسی ـ که از زمان حسن‌صباح زبان دینی جامعه نزاریان ایران شده بود ـ رواج پیدا نکرد. [۱]

در برخی دیگر از منابع آمده است: اسماعیلیه از قرن سوم هجری قمری عادت به استعمال این گیاه داشتند. در قرن پنجم هجری چنان که از اخبار صلیبیون معلوم می‌‏شود، حشاشین که همان اسماعیلیه باشند برای اینکه دست به ترور و آدم‏کشی زده و از خود بیخود شوند از این گیاه اهریمنی استفاده می‏‌کردند، از این جهت کلمه ‏Assassin در زبان‌های اروپای جنوبی به معنای اسماعیلیان حشیش‌کِش به کار می‌‏رفت. [۲]مقریزی از یک دانشمند ایرانی نقل می‌‏کند که استعمال حشیش در قرن ششم هجری توسط شیخی به‌نام حیدر اسماعیلی به مصر راه یافت. ظاهرا تخم این گیاه در زمان خسرو پرویز از هند به ایران و عراق و یمن برده شد. مقریزی ادامه می‌دهد: استعمال حشیش در مصر در میان طبقه توانگر و سرمایه‌‏دار قاهره شیوع پیدا کرد، به‌طوری که امیر سودون شیخونی در سال 780 آن را در مصر ممنوع و جرایمی برای استعمال‌کنندگان تعیین کرد. بعدها استعمال آن شایع گشت و مردی اسماعیلی نسخه‏‌ای نوشت که می‌‏توان حشیش را با عسل آمیخت و آن را به‌کار برد. او نام آن دارو را عقده (آمیخته و ممزوج) نام نهاد. شیره و عصاره حشیش را چرس خوانند و آن را اسرار می‏‌نامند و به فارسی برگ‌بنگ و به عربی ورق‌الخیال می‏‌خوانند و بعضی از مصنفان آن را سبز یا سبزه یا گیاه اخضر خوانند و عصاره آن را بنگاب گویند. به‌عقیده نگارنده، حشاشین (چنانکه در پیش گفته شده است)، از این‌جهت به اسماعیلیه اطلاق می‏‌گردد که آنان بعضی از اوقات حشیش استعمال می‏‌کردند تا از خود بیخود شده و دشمن خود را به‌قتل رسانند و نهادن نام ‏Assassin بر آنها درست نیست، زیرا این کلمه از واژه اساس عربی می‌آید و چون اسماعیلیه در مذهب خود اساس دین را اعتقاد به امام زنده و اطاعت از دستورهای او می‏‌دانستند، از این‌جهت ایشان را اساسیه یا اهل‌الاساس خوانند[۳][۴].

پانویس

  1. ر. ک. دانشنامه جهان اسلام، ج13، ص496
  2. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 160
  3. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 161
  4. سید حسن امین، دائرة المعارف اسلامیه ج 7، ص 440- 444.